فروغى از كوثر

فروغى از كوثر 0%

فروغى از كوثر نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

فروغى از كوثر

نویسنده: الياس محمد بيگى
گروه:

مشاهدات: 5545
دانلود: 2457

توضیحات:

فروغى از كوثر
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 48 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5545 / دانلود: 2457
اندازه اندازه اندازه
فروغى از كوثر

فروغى از كوثر

نویسنده:
فارسی

نام کتاب: پيشينه هاي درخشان شهر قم فروغى از كوثر

نویسنده:الياس محمد بيگى

سخن ما

گرچه از نظرفلسفي زمان ها ومكان ها ازجهت زماني و مكاني هيچ امتيازي بريكديگر ندارند ؛ ولي ازمنظرديني وباتوجه به تاثيرارزش هاي الهي، برخي از زمانها ومكانها ازقداست ومكانت ويژه اي برخوردارند ونسبت به ديگراجزاء زماني ومكاني امتياز خاصي دارند:كه برتري شب قدر ازهزارماه عبادت وشب مبارك بودنش به بركت نزول قرآن كريم بوده واين بروز رخدادهاي آسماني وظهور نشانه هاي الهي است كه برخي از روزها را" ايام الله " ساخته است چنانچه با نزول آغازين آيات نور برجان پاك نبوي و ابلاغ رسالت محمدي(صلّى الله عليه وآله)توسط فرشته وحي،كوه حرا،جبل النور و تجليگاه جمال وجلال ربوبي شد و شهرمكه وكعبه معظمه با حضورپيامبر رحمت شكوه و عظمتي دوباره يافت و هجرت حضرتش به شهر يثرب آن را مدينه النبي ساخت. واين قيام خونين وحياتبخش حسيني درسرزمين نينواو قداست وطهارت ثاراللهي حضرت سيدالشهدابود كه كربلا را بركعبه برتري داد و تربتش را طينت عرشي وعطربهشتي عطا نمود.

واگرازشهرقم درقاموس سراسرنوراهلبيت، به عظمت و بزرگي ياد شده به آن جهت است كه ، همواره اين ديارمقدس مركزنشرفرهنگ ومعارف نوراني اهلبيت وخاك پاكش مهد تربيت رجال بزرگ ونامدارعلم ودانش بوده وآسمان رفيع فرهنگش با سيماي فرزانگان فقه وحديث ومعارف ديني فروزنده است. درخشش نام قم و قمي را درپرتواحاديث و اخبار امامان معصوم و دلباختگي مردان

 خداجويش به آل رسول جستجو بايد كرد.اما اين همه نبود جز ازبركات هجرت كريمه اهلبيت واجلال نزول وغروب غمبارآن نجمه آسمان روايت درديارعاشقان امامت؛ او كه بارگاه رفيعش جلوه اي ازبهشت برين و مدفن شريفش مطاف عرشيان و ملجأ ومعبد صالحان و نقطه اميد دين باوران است. توجه به موقعيت خاص شهرقم ومشاهده بي كران معنويت و شكوه اين كوكب دري آسمان عفاف حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) بودكه برخي صاحبان فضل و قلم را برآن داشت كه دلباختگان خاندان عصمت به ويژه نسل جوان را به گوشه اي ازآن عظمت آشنا ساخته وآثارارزشمندي را در اين رابطه به جامعه ديني ارائه نمايند.كه ازجمله آنها است اثرگرانقدرجناب حجة الاسلام والمسلمين آقاي الياس محمدبيگي(صادقي)تحت عنوان" فروغي ازكوثر"كه دربرگيرنده پيشينه ها ي درخشان شهرقم وجلوه اي از زندگاني و فضايل وكرامت هاي حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) ومطالب متنوع ديگري مي با شد. ما خادمان فرهنگي آستانه مقدسه كريمه اهل بيت خداي را شاكريم، در سالي كه به نام امام علي بن ابي طالب (عليه السلام) نامگذاري شده،توفيق تجديد چاپ ونشر اين اثر را به ما ارزاني داشت. درپايان ازمساعدت توليت معظم آستانه مقدسه حضرت آيه الله مسعودي و معاون محترم ايشان جناب آقاي فقيه ميرزايي درجهت تحقق اين مهم تشكر مي نماييم ؛ اميد آن كه همواره توفيق الهي درجهت ارائه خدمات فرهنگي بيشتر به جامعه ديني رفيق راهشان باشد.

پيش گفتار

آشنايي با موقعيت جغرافيايي و پيشينه تاريخي ، سياسي ، اجتماعي هرسرزمين گرچه به جاي خود ارزشمندبوده وبراطلاعات عمومي انسان مي افزايد ؛ ولي شناخت بعضي از سرزمين ها به خاطر نقش اساسي نخبگان و فرهيختگان آن سامان، درپايه گذاري و ترويج فرهنگ و معارف حياتبخش ديني و تحكيم عقايد اسلامي و سوابق درخشان آن، از ارزش و اهميت مضاعفي برخوردار است.كه يكي ازاين سرزمين هاي ممتاز، شهر قم مي باشد ؛ ديار مقدسي كه درطول تاريخ اسلام ازبزرگترين مراكز نشرمعارف حياتبخش شيعه به شمار آمده و تربيت يافتگان مكتب فقه و حديثش احياگر مظاهر فرهنگ غني اهلبيت (عليهم السلام) بودند ؛ ومردمان خداجوي آن طلايه داري نهضت هاي علمي ، فرهنگي ، سياسي و رهبري قيامهاي حق طلبانه مردمي در برابر حاكمان ستم پيشه را به عهده داشتند. بدينسان اهل قم ، قيام را عينيت بخشيدند و قم در طول تاريخ چونان خورشيدي تابان درخشيد و نور و تحرك آن آزاديخواهان مسلمان را به حركت در آورد و نام قم دردنيا مرادف با قداست و پايداري و شجاعت گرديد. و به خاطرهمين جايگاه عظيم ، قم در قاموس سراسر نور رهبران معصوم (عليه السلام) بعنوان حريم امن ولايت و كاشانه آل محمد و سرچشمه جوشان علوم و معارف خاندان رسالت معرفي شد ؛ و مردمان خدا باورش پيراوان راستين اهل بيت و ياواران مهدي امت و زمينه سازان حكومت جهاني حضرتش شناخته شدند. و شكوه و عظمت اين ديار مقدس، آنگاه فزوني يافت كه خاك پاكش، بارگاه ملكوتي بزرگ يادگار آل رسول وعصاره فضايل آل بتول"حضرت فاطمه معصومه - سلام الله عليها -"گرديد ؛ و هجرت زينب گونه و رحلت جانسوز حضرتش در اين سرزمين،حرم اهل بيت بودن آن را تفسير نمود ؛ وباجلال وجمال فاطمي خود، قبول تجليگاه انوارتابناك ائمه هدي (عليه السلام) قرارداد. وسرانجام قم اين پايگاه عظيم ولايت علوي وحوزه فقاهت جعفري بود كه خاستگاه انقلابي بي نظير، به رهبري پيشواي حكيم و فرزانه"حضرت امام خميني"گرديدكه حكومت اسلامي به بارآمده ازآن ايران زمين را نقطه اميد مستضعفان سراسر گيتي و شهر قم را مركز ام القراي جهان اسلام قرار داد. حكومت الهيي كه امروز به رهبري حضرت آيه الله خامنه اي دام ظله راه تعالي وترقي خود را طي مي كند اين همه،انسان را بر شناختي عميق و همه جانبه از پيشينه درخشان اين ديار پاك و معرفت و آگاهي فراگير از ابعاد مختلف شخصيتي بزرگ بانوي عالم اسلام حضرت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) وامي دارد كه بدون شك اهل قلم و نويسندگان متعهد ، در جهت ارائه چنين شناختي به جامعه ، رسالتي عظيم به عهده دارند ؛ چنانچه تا كنون دراين رابطه آثار ارزشمندي،توسط برخي ازصاحبان اهل قلم نگاشته شده است ما هم در حدّ توان عصاره اي از اين آثار گرانقدر را در ٩ بخش گردآوري نموديم و اين اثر را به عنوان" فروغي ازكوثر" كه چيزي جز حاصل عنايت آن حضرت نبوده به روح بلند آن زينت دوران اهدا مي نماييم به آن اميد كه مورد قبول افتد و همواره لطف وكرم آن بزرگوار رهين راهمان با شد. و از آنجا

 كه مجموعه حاضر به عنوان اولين اثر نگارنده،خالي از نقص و ايراد نيست نظر اصلاحي همه عزيزان را با جان و دل پذيراييم.

و ما توفيقي الّا بالله

الياس محمد بيگي" صادقي"

بخش اوّل : پيشينه هاي درخشان شهر قم

پيشينه تاريخي شهرقم:

بعضي قائل به قدمت شهرقم بوده و آن را از بلاد باستاني دانسته اند وبه شواهد وقرائني هم استدلال نموده اند از قبيل ذكر " زعفران قمي" دركتابي كه مربوط به عصر سا سا نيان است وآمدن نام قم در شاهنامه فردوسي ضمن بيان حوادث سال ٢٣ هـ ق و اينكه قم و ساوه به دست" تهمورث پيشدادي" بنا نهاده شده است. ولي اين شواهد و قرائن مدّعا را ثابت نمي كند براي اين كه موقعيّت جغرافيايي وطبيعي سرزمين قم درعصر سا سا نيان براي بناي شهري درآن جا مساعد نبوده است و ساخت چنين شهري بدست تهمورث از افسانه هاي باستاني است كه هيچ ارزش تاريخي ندارد. وذكر نام قم در شاهنامه دليل براين نمي شود كه در سال ٢٣هـ .ق هم آن سرزمين به همين نام بوده براي اينكه فردوسي دراشعار خود نام محلّ فتوحات را به اسامي معروف زمان خودش معرّفي كرده است نه به اسامي زمان خود فتوحات و در اسناد تاريخي و گزارشات فتوحات ايران به خليفه مسلمين از سرزمين قم به عنوان ( شق ثيمره ) نام برده اند. بنابراين شهر قم هم،مانند شهر نجف و كربلا ومشهد مقدّس از شهرهاي نوظهور اسلامي است كه موجبات موجوديّت آن را بايد درجهات مذهبي،سياسي جستجوكرد.(١)

هجرت خاندان اشعري به قم :

قم از بناهاي اسلامي است كه با ورود اعراب اشعري(٢) به اين سرزمين و سكونت درآن و ساختن خانه ها و پيوستن حصارهاي موجود بهم ، درسال ٨٣هـ .ق(٣) موجوديّت يافت ونام قم بر آن نهاده شد. دراين جا لازم است درخصوص مهاجرت اعراب اشعري به اين سرزمين توضيح بيشتري داده شود: "خاندان اشعري" به خاطر نا سازگاري با "حجّاج" حاكم كوفه و كشته شدن يكي از افراد برجسته آن خانواده و احساس نا امني ، جلاء وطن نمودند و به سوي ايران حركت كردند ؛ درمسير حركت خود به نهاوند رسيدند و عدّه اي از آنها دراثر ابتلاي به وبا از دنيا رفتند ، به همين جهت از آنجا حركت كردند و به تدريج راهپيمايي نموده تا به سرزمين قم رسيدند. اين كه علّت آمدن آنها به قم چه بود مطلبي است كه بايد آن را در فتوحات جدّ ايشان" مالك" درنبرد قادسيه جستجو كرد : مالك بعد از فتح فراهان و تفر ش و آشتيان و ساوه،با قوم ديلم كه دست به چپاول اموال و تجاوز به نواميس ساكنين آن نواحي گشوده بودند وارد نبرد شد و آنها را ريشه كن و نابود كرده و نواميس به اسارت برده شده را آزاد كرد. مردم آن سامان كه خود را آزاد شده مالك مي دانستند از اين حادثه هميشه خاطره شيريني داشتند. قبيله اشعري هم كه با نام اين ديار آشنا بودند، براي پيدا كردن مرتع و چراگاه احشام راهي اين سرزمين شدند وقتي كه به تقرود از نواحي ساوه رسيدند احوص آنجا را سرزميني سرسبز و مناسب براي احشام خود يافت و در فكرتوطّن درآنجا برآمد. منزلگاه اعراب در دامنه كوه يزدان (ميانه تقرود و قم) بود. به همين جهت به تدريج خبر ورود خاندان اشعري به يزدان پايدار (يزدانفاذار) رئيس زردتشيان رسيد. او از ورود آنان بسيار خرسند شد و تصميم گرفت براي حفظ و حمايت سرزمين خويش از حمله ديلمان آنها را در سرزمين قم منزل و مأوي دهد،كه سركوبي قوم چپاولگر ديلم" درحمله مجدّد آنان به آن مناطق"، به دست احوص و همراهانش او را براين امر مصّم تر نمود وبا شنيدن خبر پيروزي شخصاً به استقبال احوص شتا فت و به عنوان تقدير و تشويق بر سر او درهم و زعفران ريخت و قوم او را در ميان چند حصار معروف آن زمان جاي داد و آنها چادرهاي خويش را در فواصل حصارها برپا كرده و براي عبدالله (برادراحوص) مسجدي جهت اقامه نماز و بيان مقرّرات نوراني اسلام بنا كردند و آنچنان زردتشتيان با مسلمانان صميميّت و محبّت يافتند كه با هم عهدنامه برادري و مواسات و پيمان دفاعي امضاء نمودند. بدينسان اعراب مسلمان، روز به روز محلّ سكونت خود را وسعت داده و خانه ها و مزارع بسياري را خريداري كردند و حصارهاي جداي از هم به واسطه ساخته شده خانه هاي نو بنياد، به هم متّصل شدند و شهري يكپارچه بوجود آمد و اوّلين مسجد درآن شهر بنا نهاده شد. پيمان ياد شده تا آخر عمر يزدانفاذار بخوبي اجرا مي شد و دو قوم زردتشت و مسلمان با هم زندگي مسالمت آميزي داشتند ؛ ولي پس از او فرزندانش با ديدن حشمت و ثروت روز افزون مسلمانان و خانه هاي وسيع و مجلّل آنان، خود را در برابر آنها ذليل و خوار ديده و در انديشه نا سازگاري برآمدند و بنا را بر پيمان شكني گذاشتند و از عبدالله و احوص ، " بزرگان خاندان اشعري" مصرّانه خواستند كه با قوم خود ازآن سرزمين بيرون روند. عبدالله و احوص آنها را پند و اندرز فراوان داده و آنها را دعوت به پايبندي به عهد و پيمان برادري نمودند و از عواقب سوء عهد شكني بر حذر داشتند، ولي قوم زردتشت همچنان برخواسته خود پافشاري مي كردند و تا چهاردهم سال نو به خاندان اشعري مهلت دادند تا هر چه دارند بفروشند و از آن ديار بروند. دراين فاصله زماني احوص بعد از مشورت با بزرگان قبيله،تصميم گرفت شب چهارشنبه آخر سال ،آن ديار را از شرّ سران زردتشت و بزرگان حصارهاي چهلگانه ، پاك نمايد و راه را براي گرويدن مردم پاك سرشت آن سامان به اسلام بگشايد. لذا چهل نفر را مأمور ساخت كه درچنين شبي درهنگامه جشن و شادماني و ميگساري زردتشتيان ، خود را به حصارها رسانده وخدايان حصارها را نابود نمايند. اين نقشه به خوبي اجرا شد و سران فتنه انگيز زردتشتيان آن شهر از ميان برداشته شدند و دژهاي كفر و لجاجت فرو ريخت و مردم آن منطقه با احساس آزادي ، گروه گروه به اسلام گرويدند و آتشكده ها يكي پس از ديگري خاموش و به مساجد تبديل شدند و بدينسان مردم مسلمان به رهبري احوص و عبدالله اشعري براين منطقه سروري يافتند(٤) ، و شهر قم به عنوان شهري امامي مذهب بوجود آمد و مكتب فقه شيعه امامي به دست "عبدالله بن سعد" و پسران او در اين شهر بنا نهاده شد و به مرور زمان قم به عنوان شهري " پيرو فقه اهل بيت (عليه السلام) ، "همچون ستاره اي درخشان بر آسمان عالم اسلام درخشيدن گرفت و به تدريج اين شهر مأوي و مأمن پيروان امامت و ولايت شد كه تعداد شيعيان مهاجرآن به ٦٠٠٠ نفر مي رسيد.(٥)

پيشينه فرهنگي سياسي شهر قم :

مردم قم چنان اهمّيت و عظمت يافتند كه گوئي در كشور نيمه مستقلّ كوچكي در" قلب دارالاسلام" زندگي مي كردند ، چنانچه از آغاز ظهور خلفاي عباسي در سال ١٣٢هـ .ق تا اواخر دوره خلافت هارون از دادن خراج به حكوت وقت خودداري مي كردند و هيچ يك از خلفا توان و جرأت مقابله با آنان را نداشت. در زمان هارون عباسي كه فرمانروايي اسلامي ، حدّاكثر توسعه را يافت و در سال١٨٤هـ .ق هارون تصميم گرفت صحابه و دوستداران اهل بيت (عليه السلام) را تحت فشار قرار دهد و قم اين كانون ضدّ ظلم و ستم را سركوب نمايد. لذا هارون"عبدالله بن كوشيد قمي" را به حكومت اصفهان (كه قم از توابع آن بود) گماشت تا ماليات پنجاه و چند ساله قم را وصول نمايد. او هم برادر خود"عاصم" را عامل قم قرارداد، عاصم پس از شكنجه و اذيّت و آزار مردم حتّي يكدرهم از ماليات معوّقه را هم وصول نكرد ولي همچنان برفشار خود افزود تا اينكه عدّه اي از اهالي و بزرگان شهر زبان به شفاعت گشودند ولي به نتيجه اي نرسيدند. بعد از بي نتيجه بودن اين وساطتها " عاصم" به دست عدّه اي ، از جان گذشته به هلاكت رسيد. همين حادثه باعث عزل عبدالله از حكومت اصفهان شد ولي عبدالله به دارالخلاقه شتافت و با پرداخت يك ميليون درهم خواستار بازگشت به سمت قبلي خود شد، به شرط اينكه قم از تابعيّت اصفهان خارج شود. سرانجام با توضيحات قانع كننده او و بيانات "حمزه بن اليسع"- ازبزرگان قم - و عهده دار شدن خراج شهر، هارون استقلال شهر قم را پذيرفت و بدينسان اين شهر استقلال سياسي يافت و پس از تعيين حدود آن ، مسجد جامع با منبري براي امام جمعه ( كه نشانه استقلال هر ناحيه بود) درآن ساخته شد.(٦) هنگام استقلال در اين سرزمين دو شهر وجود داشت يكي شهر جديد اسلامي بنام" قم" و ديگري شهر زردتشتيان بنام " كميدان" كه عمّال حكومتي و زندان شهر درآنجا بودند چرا كه اهل قم عمّال حكومت را به شهر خود راه نمي دادند.

مبارزه بي امان مردم قم با ستمگران :

مردم قم با حاكمان ستمگر زمان خود هميشه سر ناسازگاري داشتند، و درزمانهاي مناسب دربرابر آنان دست به شورش و انقلاب مي زدند و از پرداخت ماليات و حمايت اقتصادي حكومت مركزي خودداري مي كردند. بعد از شهادت حضرت رضا (عليه السلام) در سال٢٠٣هـ ق و پي بردن مردم قم به جنايت مأمون و دستگاه خلافت ، به عنوان اعتراض به اين فاجعه عظيم و اعلان حمايت از حريم مقدّس ولايت و امامت ، مردم دست به انقلابي بي سابقه زدند و در برابر حاكمان عبا سي دست به تمرّد زدند، و از دادن خراج و ماليات سالانه شهر خودداري كردند. اين انقلاب همگاني حدود ١٠ سال ادامه داشت و سرانجام با يورش سپاهيان حكومتي به فرماندهي "علي بن هشام" به شهر ، عدّه اي از سران شهر همراه " يحيي بن عمران"- بزرگ قمّيّين كه اين نهضت عظيم مردمي را سازماندهي مي كرد- كشته شدند و قسمتي از شهر خراب گرديد و مالياتهاي گذشته وصول شد. مردم به تدريج به عمران شهر پرداختند و تا سال ٢١٦ هـ ق شهر اوضاع آرامي داشت. درهمين سال، " زمان خلافت معتصم" بود كه مردم به دارالحكومه قم حمله كردند و عامل حكومت (طلحي) را از شهر بيرون رانده و عَلَم مخالفت برافراشتند. معتصم به تحريك (طلحي) سپاهي را به فرماندهي " و صيف ترك" مأمور سركوبي اهالي كرد، و او همراه حاكم رانده شده قم به هر حيله اي بود به داخل شهر رخنه نمود و سپاهيانش به قتل و غارت اهالي پرداختند و خانه ها و باغ هاي افراد انقلابي را آتش زدند و شهر را به تلّي از خاكستر مبدّل نمودند. ولي اين همه ، نتيجه اي جز برافروخته شدن خشم عمومي مردم نداشت. لذا پس از مواجه شدن سپاه با اعتراض و مخالفت مردمي، فردي به نام " محمّد بن عيسي باد غيسي" - كه فردي خوشخو و صديق بود- به حكومت قم گماشته شد ؛ حاكم جديد با درايت خاصّي كه داشت رضايت مردم را جلب نمود و بذر مودّتي بين آنها پاشيد كه تا سال ٢٤٥هـ .ق دراين شهر حادثه خونيني پيش نيامد. بالاخره در زمان خلافت متوكّل ، - كه او فردي جسور و لاابالي بود و از اهانت به مقدّسات دين و بزرگان اسلام هراسي نداشت " مانند تظاهر او به سبّ علي (عليه السلام) و صديقه طاهره (عليه السلام) در مجالس عمومي و تخريب مرقد سيّد الشّهداء (عليه السلام) "- مردم عاشق ولايت و امامت قم با ديدن اين جسارتها و اهانت ها كه به ساحت مقدّس بزرگان دين مي شد ، آنچنان برآشفتند كه در فرصت مناسب با تقويت معارضين حكومت عباسي همچون حسين كوكبي ـ كه از اشراف سادات علوي بود- دولت علوي كوچكي تشكيل دادند و عمّال حكومتي را خلع يد كردند و تا سه سال اين حكومت برقرار بود.كه سرانجام معتمد عباسي حاكم " بلاد جبل " را مأمور براندازي حكومت علويّون و سركوب نهضت قميون كرد و او با سپاهي فراوان پس از سرنگون كردن حكومت حسين كوكبي ، اهالي قم را سركوب و سران آنها را كشت و عدّه اي را زنداني كرد و در ظلم و ستم به مردم تا آنجا پيش رفت كه آنها براي درامان ماندن از شرّ او به امام حسن عسگري(عليه السلام) پناهنده شدند و حضرت براي رهايي از اين شرّ عظيم دعايي به آنان تعليم فرمود كه در نماز شب بخوانند. اين سركوبهاي خونين هيچ تأثيري درخاموشي شعله هاي انقلاب و قيام عليه ظلم و ستم نداشت و لذا مردم قم به مجرّد درگيري معتمد با يعقوب ليث (درسال ٢٦٣هـ ق) و ضعف نيروهاي تهاجمي او مجددا دربرابراو به قيام برخاستند. اين انقلاب و شورش گاه و بيگاه وجود داشت تا اينكه در زمان متضد عباسي ، " يحيي بن اسحاق " كه از طائفه اماميه بود به عنوان حاكم قم منصوب شد و او كه شخصي ملايم و پرتجربه بود كوشش كرد تا از بغض و كينه مردم نسبت به خلفا بكاهد و از بوجود آمدن شورش هاي متوالي جلوگيري نمايد. او در اين راه موفق شد و با آرامش نسبي شهر، و با همكاري او ، اقدامات اساسي در شهر صورت گرفت كه ازآن جمله :

خاموش كردن آخرين آتشكده اين سرزمين و بناي مأذنه و مناره عظيمي در كنار مسجد" ابوالصّديم اشعري" بود كه صداي اذان را به هر دو قسمت شهر مي رساند.(٧)

انقلاب فرهنگي سياسي:

درهمين زمان بود كه "علي بن بابويه" با رياست و مرجعيّت عامّه خود مكتب پربركت و بي نظيري را در قم تأسيس كرد كه آمار تربيت شدگان آن مركز بزرگ علمي و محد‏ّثين عصر ايشان ، تا دويست هزارتن نقل شده است.(٨) با طلوع ستاره" بابويهي" بود كه روش مبارزه مردم با دستگاه خلافت تغيير كلّي يافت و آنها به مبارزات اصولي پرداختند، از طرفي پسران (بويه) و حكومتهايي از آل علي (عليه السلام) را در طبرستان به نام ناصر كبير، و ناصر صغير روي كارآوردند.

ازطرفي گروهي از دانشمندان اسلامي براي تبليغ و ترويج مباني و معارف ديني از قم به خدمت امرا شتا فته و اكثر ايشان به مقام وزارت و امارت و رياست رسيدند و نام وزراي قمي، زينت بخش تاريخ سيا ست و حكومت شد. وزارت " استاد ابن العميد" درحكومت " ركن الدوله ديلمي" پس از مشورت با مرحوم ابن بابويه و صلاحديد آن بزرگوار بود ؛ كه هجرت علمي مرحوم شيخ صدوق از قم به ري (بنا به دعوت استاد ابن العميد) و آثار گرانقدر علمي ، فرهنگي اين هجرت مقدّس همه از بركات اين اقدام سياسي زعيم بزرگ درآن دوران مي باشد. چنانچه سفر مرحوم " ابن قولويه" به بغداد و تأسيس مكتب فقه جعفري در مسجد"براثا" و دهها اقدامات علمي، فرهنگي كه در سراسر عالم اسلام صورت گرفت همه و همه از بركات مكتب " مرحوم ابن بابويه" در قم بود. و سرانجام اين مكتب پر بار بود كه انقلاب عظيم فرهنگي ، سياسي ، را جايگزين انقلاب هاي محلّي كرد و پست هاي كليدي سياست و فرهنگ جامعه را در اختيار تربيت يافتگان مكتب اهل بيت (عليه السلام) قرار داد تا بشريّت تشنه حكومت عدل و معارف شيعه را به سرچشمه گواراي اسلام حقيقي و تشيّع علوي رهنمون سازند.(٩) و در طول تاريخ همواره قم به عنوان منبع جوشان علم و معارف اسلامي بوده و تربيت يافتگان حوزه پربركت آن به عنوان پاسداران امين اصالت ديني و فرهنگي، سياسي جامعه ديني شناخته شده اند و تا به امروز قم چون ستاره اي نوراني و مشعلي فروزان دليل راه ميليونها مسلمان بوده و رهپويان راه حقيقت را به سر منزل مقصود رهنمون ساخته است و سرانجام اين ديار خون و قيام بود كه خاستگاه انقلابي شكوهمند به رهبري قائد عظيم الشأن حضرت امام خميني شد و ثمره آن نظامي اسلامي گرديد كه امروز پايگاه عظيم حق طلبان مسلمان و نقطه اميد مستضعفان و محرومان سراسر جهان به شمار مي آيد و اكنون به حقيقت مي توان گفت كه : ايران اسلامي ام القراي عالم اسلام و قم قبّه الاسلام و حرم اهل بيت و كاشانه آل رسول است.