زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام)

زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام)25%

زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام) نویسنده:
ناشرین: 14 نور پاک
گروه: امام صادق علیه السلام

زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام)
  • شروع
  • قبلی
  • 94 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8904 / دانلود: 3511
اندازه اندازه اندازه
زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام)

زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام)

نویسنده:
ناشرین: ۱۴ نور پاک
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

زندگی امام صادقعليه‌السلام پيشوا و رئيس مذهب

نويسنده: عبدالرحيم عقيقی بخشايشی

۱۴ نور پاك (عليهم السلام)

بسم الله الرحمن الرحيم

شناسنامه مبارك امام صادقعليه‌السلام

نام مبارك : جعفرعليه‌السلام

كني ه شريف : ابو عبد الله

لقب مبارك : صادق

نام پدر بزرگوار : محمدباقرعليه‌السلام

نام مبارك مادر : ام فروه

ولادت : ۱۷ ربيع الأول سنه ۸۳ ه‍

شروع امامت: سال ۱۱۴ ه‍

سن شروع امامت : ۳۱ سالگی مدت

امامت : ۳۴ سال

مدت عمر مبارك : ۶۵ سال

تاريخ شهادت : ۲۵ شوال سال ۱۴۸ ه‍

علت شهادت : مسموميت به زهر توسط منصور دوانيقی

محل دفن : بقيع معلی

تعداد فرزندان : ۷ پسر و ۳ دختر

پيشگفتار

بسمه تعالی پيشگفتار پرچمدار هدايت علمی جهان تشيع يكی از فرزانگان جهان معاصر بر آن است كه بعد از كتب آسمانی شريفترين و مفيدترين كتابها، بيوگرافی و شرح حال بزرگان علم و ادب است.(۱)

پژوهشگر ديگری عقيده دارد: نوشتن زندگی نامه مردان بزرگ، همواره كاری بس مشكل است. ليكن نوشتن زندگينامه مقدسين به گونه ای كه حقايق و واقعيات به درستی بيان شود، كاری است محال و ناممكن.(۲)

با اعتقاد به گفته نخست و با پذيرش مشكلات سخن دوم است كه اينك نگارنده به نوشتن مطالبی پيرامون زندگينامه امام صادقعليه‌السلام دست می يازد و شخصيت والای او كه كلام در بيانش به ناتوانی درمی ماند، مبارزاتش، كه راهگشای رزمندگان تشيع راستين، در همه زمانها و مكانها است و مكتب فكری و عقيدتی اش كه بنيانگزار پايه های مذهبی هميشه پويا و هميشه زنده است، به اين اميد كه پرتوی از انوار قدسی آن وجود مبارك بر اين قلم بتابد و نگارنده را چنان ياری دهد كه اگر در پيشگاه آن گرامی پاك معصوم به جسارت نوشتن دل قوی داشته است، باری در برابر وجدان خويش كه به تمامی از تسليم و خاكساری سرشار است شرمسار نگردد.

اگر پذيرفته باشيم كه زندگی نامه ها پس از كتب آسمانی شريفترين و مفيدترين كتابها هستند، آنچه نگارنده را اميدوار و قوی دل می دارد اين نكته است كه اكنون سخن از زندگی نامه وجود گرامی شخصيت مقدسی در ميان است كه زندگی او سراسر با كتاب آسمانی قرآن پاك آنچنان عجين و درآميخته است كه گويی بر هر لحظه آن پرتوی از آيات اين كتاب شريف، برتابيده است و وجود او تجسم عينی آيات الهی است.

آری، هنگامی كه از امام صادقعليه‌السلام سخن در ميان است ديگر تنها شرح و بيان يك زندگی نامه ساده نيست، بلكه سخن از قرآن خدايی، سخن از اسلام محمدیصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، سخن از تشيع علویعليه‌السلام و سخن از مكتب پربار جعفریعليه‌السلام است و در نتيجه سخن از تاريخ سراسر مبارزه و ايثار تشيع خونباری است كه صفحه، صفحه آن را چون شهيدان شاهد و شاهدان شهيد تابناك می سازد، تاريخی كه برگ برگ آن نمايشگر تلاش و مجاهدت، ايثار و فداكاری، جانبازی و پاكبازی و از خود گذشتن برای تقرب به خداست.

تاريخی كه در بستر زلال و خروشان آن انسانهايی راستين دوره به دوره و زمانه به زمانه برخاسته اند تا كشتی شكسته جامعه بشری را در دريای متلاطم زندگی اين جهانی به ساحل آرام نجات و رستگاری آن جهانی، رهنمون گردند، خود همچون شمع سراپا بسوزند و آب بشوند تا محفل دوستان و حتی دشمنان را روشن و باصفا سازند، دوستان را گرمای عشق و توانايی دهند و دشمنان را نور بينايی و دانايی بخشند.

ششمين اختر تابناك آسمان ولايت و امامت، امام جعفر بن محمد الصادقعليه‌السلام سرسلسله ای از تبار اين گونه پاكان است كه در دوست و دشمن آفتاب گونه به يكسان می تابيد، منتهی از آن سرچشمه فياض نور و ايثار و ايمان سرشار، هر كس به قدر خود بهره برمی گرفت و خوشه می چيد.

امام صادقعليه‌السلام كه با بنيانگزاری اصول مذهب جعفری، عنوان رئيس مذهب و پايه گذار فقه آل محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به حق شايسته و زيبنده خود ساخته است، از زمان جوانی در دوران حيات پدر ارجمندش و پيش از آن كه خود عهده دار امامت گردد تا آخرين روز حيات رنج آميز و سرشار از درد وايذاء و شكنجه اش، همواره روشنگر محافل علم و ايمان بود و عقايد عالمانه اش كه از ايمان الهی سرچشمه می گرفت تا امروز الهام بخش و حركت آفرين خيل پيروان مخلص و برگزيده اهلبيت عصمت و فضيلت است و از اين پس تا رستاخيز مهدی (عج) نيز، همچنان پرتوافشان و سازنده انسانها خواهد بود.

آری، او بود كه دنيای جهل و نادانی گسترده بر زمان خلفای اموی و عباسی، و حاكم بر مكانهای تحت سيطره آنان را با تابش افكار آسمانی و الهی اش و با انوار دانش بیپايانش كه بر تمامی رشته های علوم زمان خود پرتو افكنده بود روشن و منور ساخت. و درخشان تر و برجسته تر از همه فروع تابناك بی شمار و شاخ و برگهای موفور و پربار بر اصول ثابت احكام الهی مترتب ساخت كه در هر عصر و زمانه با هر خصوصيتی كه در هر دوره رخ نمايد، روشنگر راه راهروان اسلام و قرآن در همان دوره گردد و پاسخگوی مشكلاتی باشد كه احكام ثابت الهی، پرداختن به جزئيات آن را لازم ندانسته است.

ليكن جامعه بشری از آگاهی بر آنها، نه تنها بی نياز نيست كه پويايی جامعه بدانها وابسته است.

بدين گونه آن امام و پيشوای صديق كه تربيت يافته خاندان وحی و پرورده گلستان نبوت و رنگ و عطر يافته بوستان ولايت و برخاسته از گلزار امامت و وصايت بود، هزاران نفر را در مكتب تربيتی خود دانش آموخت و در طول تاريخ اسلام پرچم هدايت علمی جهان تشيع را بر دوش خود كشيد تا سرگردانان واحه ظلمت و حيرت زدگان وادی جهالت در سايه روحنواز وجانپرور آن به سر منزل نيكبختی و رستگاری هدايت شوند.

اينسان است كه بخش عظيمی از رسالت و تعهدی را كه اسلام برای نيكبختی و بهروزی اين جهان و سعادت و رستگاری آن جهانی بشر به عهده دارد، امام صادقعليه‌السلام بر عهده خويش گرفته و به انجام رسانده است.

مؤسس دانشگاه جعفری امام صادقعليه‌السلام پايه گذار دانشگاه بزرگ جعفری در مدينه است، دانشگاهی كه بی هيچ تعصب و جزم انديشی، به راستی می توان گفت در تاريخ اسلام نظير آن با ويژگيهايی كه داشت، ديگر هرگز ديده نشد و در دانشكده های متعدد آن، هزاران تن، در رشته های گوناگون علوم اسلامی، و فنون و دانشهای روز آن زمان به آموزش و فراگيری مشغول بودند.

تنها در رشته فقه و معارف انسانی، صدها نفر در مسجد كوفه به گفته های پيشوای دلبند خويش، گوش جان می سپردند و گفتارهای استاد ارجمند را تكرار می كردند و بر روی آن به دقت و بررسی می پرداختند. در آن دوران در هر محفل علمی نه تنها دانشجويان تشنه و نيازمند آموزش، كه حتی دانشمندان قادر به آموختن و آموزگاری نيز ندای قال الباقر و قال الصادق سر می دادند، و بدين گونه به سخنان خود اعتبار و ارزش بی چون و چرا و ترديدناپذير می بخشيدند، زيرا كه تنها منبع ارجمند و مستند ارزشمند آنان و تنها پشتوانه گفتارهای علمی شان، گفته ها و ارشادات و توجيهات و توضيحات علمی آن بزرگ زمان و يگانه دوران و پدر ارجمند آن امام، شكافنده علوم و دانشها بود و بس.

او پايه گزار و تنظيم كننده رشته های مختلف حديث ودرايت است كه قدر و قيمت و اعتبار و منزلت شيعيان را با احاديث و مراتب پرمنزلت آن بالا برد. چنان كه در همان يك دوره، بيش از ۴ هزار دانش پژوه و دانشمند از پيشگاه امام در اين رشته كسب علم و دانش كرده و به نقل روايت پرداخته اند.

برای درك عظمت گوشه ای از آن دانشگاه بی همتای اسلامی كافی است گفته شود، اصول چهارصدگانه حديث و معارف اسلامی كه تنها منبع اصلی و اصيل كتابهای معتبر چهارگانه كافی شيخ كلينی، من لا يحضره الفقيه ابن بابويه، تهذيب و استبصار شيخ طوسی قرار گرفته، محصول مستقيم شاگردان با كفايت امام صادقعليه‌السلام بوده است.

آری، در مكتب پربار امام، شاگردان برجسته ای همچون: أبان بن تغلب، محمد بن مسلم وزرارة بن اعين پرورش يافتند كه نخستين اينان بيش از سی هزار حديث، و دومينشان بيش از شانزده هزار حديث از امام صادق وبيش از سی هزار حديث از پدر بزرگوارش امام محمد باقر نقل كرده اند.

در ديگر رشته های علوم و فنون و معارف نيز شاگردانی چون: جابر بن حيان ثقفی، و هشام بن حكم تربيت يافته اند كه هر دو از پايه گذاران دانش شيمی و علم كلام به شمار می روند و نيز از ديگر شاگردان نامدار امام می توان و بايد به: هشام كلبی نسابه، مؤمن طاق و حريز اشاره كرد، و از رجال نام آور برخاسته از آن مكتب نيز می توان سفيان ثوری، ابوحنيفه، قاضی سكونی، قاضی ابوالبختری و... را نام برد.

ما در اين مجموعه كوشيده ايم بخشی از حيات، تلاش و كوشش اين امام همام و آن فرزانه فريد را نشان دهيم تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد. توفيق نهايی فقط از اوست. ولادت با سعادت همزمان با ولادت رسول اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هفدهم ماه ربيع الاول به سال هشتاد و سه هجری (آغاز قرن هشتم ميلادی) در دودمان رسالت و نبوت، نوزادی از سلاله ی پاك رسالت و از صلب امام باقرعليه‌السلام پيشوای پنجم شيعيان جهان، قدم به عرصه حيات گذاشت و جهانی از صفا و نورانيت و علم و دانش را به دوستداران خود به ارمغان آورد و منشأ تحولات و دگرگونيهايی در جهان اسلام و فضيلت و دنيای معنويت و انسانيت گرديد.

او ۱۵ سال تحت تربيت نيای بزرگش امام سجادعليه‌السلام زينت سالكان راه حقيقت و معرفت، به سر برد و ۱۹ سال پس از آن تحت توجهات پدر عاليقدرش امام باقرعليه‌السلام قرار گرفت و در محيط مدينه، خاندان وحی و قرآن رشد و نما و كسب فضيلت و معرفت آغاز نمود و اين دوران ارزنده، بهترين و عاليترين فرصت و موقعيت به شمار می آمد و به اين كودك جوياگر امكان می داد كه در چنين مدرسه عالی و مكتب رحمانی، گام سپارد و علم و دانش و فضيلت و معرفت الهی كسب نمايد.

مادرش ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابی بكر، از شيفتگان مقام ولايت و عصمت و يكی از بانوان با فضليت و قدس و تقوی بود كه بعدها پسرش، كه هرگز اغراق و تعصب در كلام او وجود نداشت، در وصف آن بانوی پر فضيلت می گويد: او از بانوان پرهيزكار و باتقوا و با ايمان و نيكوكار بود و خداوند به نيكوكاران پاداش شايسته عنايت خواهد كرد.(۳)

جلالت قدر و منزلت و اعتبار آن بانو در حدی بوده است كه گاهی امام را با مادرش تعريف و توصيف می نمودند و از امام به عنوان ابن المكرمة (فرزند بانوی بزرگوار) تعبير می آوردند.(۴)

محيط تربيت او از آغاز طفوليت شاهد و نظاره گر رفت و آمد و تردد دانش جويان و فضيلت پژوهان به منزل جد بزرگوارش امام سجادعليه‌السلام و پدر گرانقدرش امام باقرعليه‌السلام است و او در اين رفت و آمدها تماشاگر بحثها و گفتگوهای علمی و فقهی آنان در زمينه های مختلف علوم اسلامی است.

از آغاز طفوليت، تارهای گوش و صفحات پاك قلب او، با انوار علم و دانش و فضليت آشنايی ومؤانست پيدا می كند، شب زنده داريها و سجده های طولانی، زينت عبادت كنندگان، اثر خاصی در روحيه او باقی گذارده بود، به حدی كه هنوز به حد بلوغ و رشد كامل جسمانی نرسيده است كه عاشق و دلباخته عبادت و اطاعت الهی بود، تا بدين وسيله بيشتر رضايت معبود و خشنودی پروردگار خود را فراهم آورد.

آن قدر خود را در اين باره به مشقت و تعب می افكند كه مورد نهی و جلوگيری پدر قرار می گرفت. خود امام چنين نقل می كند كه: من نوجوانی بودم و در عبادتهای مستحب، بسيار كوشا وجدی بودم. پدرم به من فرمود: فرزندم! با توجه به سن و سال تو، از اين عمل كمتر كن. وقتی بنده ای محبوب خدا باشد، خدا با عمل كم هم از او راضی می شود.(۵)

كودكی او با رشد سريع همراه با كسب علم وحديث نبویصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و تفسير و شرح آيات پيش می رفت.

دوران كودكی او، مقارن اوج قدرت امويان، تثبيت نهايی قدرت اداری آنان، و عاری از شور و فعاليت مذهبی بوده است و احتمال قوی وجود دارد كه چنين محيطی در زندگی يك كودك چهارده ساله، در انديشه و شخصيت و زيربنای فكری و علمی او تأثير خاصی گذاشته و آينده كار او را به جهت مشخص و معينی ارشاد و هدايت كرده باشد.

عنفوان جوانی با رحلت امام زين العابدينعليه‌السلام ، جعفر صادقعليه‌السلام وارد عنفوان جوانی می گردد و در حدود ۲۳ سال از عنفوان عمرش تحت ارشاد پدر عاليقدرش سپری می گردد.

در طول اين سالها امام تلاشها و رنجها و كوششهای پدر را در راه تثبيت اصول امامت، مشاهده می كند و به عنوان بزرگترين پسر خانواده در همه ی اين فعاليتها شركت می جويد تا در سن ۳۷ سالگی، شاهد رحلت پدر گرانقدرش می گردد.

امامت او مقام پيشوايی و امامت كه بر اساس اصل نص و تصريح پيشوای قبلی و علم امام، صورت می پذيرد در وجود امام صادقعليه‌السلام جمع بود. از اين رو امامت او در يكی از حساس ترين دورانهای تاريخ اسلامی (حساس هم از جنبه های مذهبی و آئينی، و هم از جنبه های سياسی و اجتماعی) منطبق بود. تبيين و تشريح نوشتارهای اعتقادی كه گروهها برای تركيب جماعت اسلامی خود فعاليت می كردند در اين دوره واقع شد.

بسياری از حوادث تاريخ ساز نهضتهای خشونت آميز، نتايج فعاليت زير زمينی و تلاشهای انقلابی بود، موضع گيريهای سازشكارانه اهل الحديث ومرجئه در زمينه های فوق، همه در اين دوره بود. وجود اين اوضاع پيچيده و چند بعدی، راه و روش امامت امام صادقعليه‌السلام را تسهيل نمود، به حدی كه آن موقعيت و امكانات برای پدر و جد بزرگوارش امام زين العابدين با وجود آن امكانات شهادت و اسارت، امكان پذير نبود.

در آن دوران فترت، امامت و پيشوايی فكری و معنوی امام به درجه ای از تعالی و پيشرفت رسيد كه تا آن روز، صورت نگرفته بود. درست است كه اكثر شيعيان به دسته های انقلابی و افراطی پيوسته بودند، ولی راه امامت و رهبری هم مشخص و مجسم گرديده و به اصطلاح به جا افتاده بود و خط مشی كلی آن مشخص و ترسيم گرديده بود.

اوضاع اجتماعی عصر امامعليه‌السلام بررسی اوضاع اجتماعی و شرايط زمانی آن دوران، از هر نظر قابل مطالعه و بررسی است كه به عنوان آشنايی كامل بيشتر با محيط آن روز، نظرات جمعی از دانشمندان را در اين باره مورد استفاده قرار می دهيم:

۱. استاد شهيد مرتضی مطهری كه يكی از اسلام شناسان و از محققين عصر اخير می باشد، در اين باره می نويسد: دوران زندگی امام صادقعليه‌السلام در عصر و زمانی واقع شد كه علاوه بر حوادث سياسی، يك سلسله عوامل اجتماعی و پيچيدگيها و ابهام های فكری و روحی پيدا شده بود.

لازمه اش اين بود كه امام صادق جهاد خود را در اين جبهه ها آغاز كند، مقتضيات زمانی امام صادقعليه‌السلام كه در نيمه اول قرن دوم می زيست، با زمان سيد الشهداءعليه‌السلام كه در نيمه نخستين قرن اول بود، خيلی فرق داشت.

در نيمه قرن اول، در داخل كشورهای اسلامی برای مردانی كه می خواستند به اسلام خدمت كنند، يك جبهه بيشتر وجود نداشت و آن جبهه مبارزه با دستگاه فاسد خلافت بود. ساير جبهه ها هنوز بوجود نيامده بود و يا اگر بوجود آمده بود، چندان اهميتی پيدا نكرده بود. حوادث عالم اسلام همه مربوط به دستگاه خلافت بود و از لحاظ روحی و فكری هنوز به بساطت و سادگی صدر اسلام زندگی می كردند.

اما بعدها و در زمانهای بعد، تدريجا به علل مختلف جبهه های مختلف ديگری بوجود آمد. جبهه های علمی و فكری و فرهنگی عظيم در ميان مسلمانان آغاز شد. نحله ها و مذاهب در اصول و فروع دين، پيدا شدند.(۶)

وی سپس می افزايد: در تاريخ زندگی امام صادقعليه‌السلام ، يك جا می بينيم زنادقه و دهريون از قبيل: ابن ابی العوجاء وابوشاكر ديصانی و حتی ابن مقفع با آن حضرت محاجه می كنند، و در جای ديگر اكابر معتزله از قبيل ك عمرو بن عبيد، و واصل بن عطاء در مسائل الهی با وی به گفتگو می نشينند و در جای ديگر فقهای بزرگ آن عصر، مانند: ابوحنيفه و مالك، معاصر امام صادقعليه‌السلام و هر دو از محضر امام استفاده می كنند.

شافعی و احمد بن حنبل شاگردان آن حضرتند. و در جای ديگر متصوفه به حضور آن حضرت، رفت و آمد و سؤال و جواب می كردند و... خلاصه آنكه زمان امام صادقعليه‌السلام دوران برخورد عقائد و افكار بود و ضرورت ايجاب می كرد امام سعی و كوشش خود را در اين صحنه و جبهه قرار دهد.(۷)

اوضاع پيچيده

۲. دكتر سيد حسين جعفری از دانشمندان محقق ومتتبع هندوستان گويد:

امامت جعفر صادقعليه‌السلام بر يكی از حساس ترين دورانهای تاريخ اسلامی هم از جنبه های مذهبی و آئينی و هم از جنبه های سياسی منطبق بود تلاش های فراوانی كه گروه ها به منظور تدوين و تشريح نوشتارهای اعتقادی خود، برای تركيب جماعت اسلامی می كردند همه در اين دوران واقع گرديده است بسياری از حوادث تاريخ ساز، نهضت های خشونت آميز، نتائيج طبيعی فعاليت های مختلف، تحت جريان و تلاش های انقلاب و بالاتر از همه موضع گيری های سازشكارانه اهل الحديث ومرجئه در زمينه های فوق، همه در اين دوران قرار داشت.

وجود اين اوضاع پيچيده و چند بعدی، صعود امامت جعفر صادقعليه‌السلام را به تعالی و در دجه ای والاتسهيل كرد كه از اين پيش برای پدر و پدر بزرگش نيل به آن امكان نداشت. او در تشريح و بررسی اين اوضاع خاطرنشان می سازد:

وقتی كه حكومت خودكامه اموی و روش بی بند و بار زندگی آنان، انتظارات مسليمن را به خصوص پس از قتل عام كربلا، ناكام كرد مسلمانان به تصور و انديشه در عقيده مهدويت پرداختند، مهدی را رهبری می دانستند كه مستقيما به وسيله خدا هدايت می شد قتل عام كربلا و كشتن حسينعليه‌السلام تنها نواده باقيمانده پيامبر، خراب كردن خانه كعبه، محاصره مدينه و اعمال مصائب و رنجها نسبت به كوفيان هوادار علیعليه‌السلام زمينه های كافی برای انتظار قيام مهدیعليه‌السلام را فراهم ساخت گرچه خوانخواهی فرزند پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرياد اصلی و محور همه اين جريان ها بود، اتخاذ سياست تقيه و عدم درگيری در ماجراهای سياسی كه امام زين العابدينعليه‌السلام داشت موجب شد كه كوفيان نا آرام هوادار خاندان پيامبر به كسب حمايت اخلاقی از يكی ديگر از اعقاب علیعليه‌السلام بپردازند.

خلاصه آنكه عصر زندگی آن بزرگوار، دوران گسترش تعليم و تربيت، آغاز نهضت فكری اسلامی و طليعه دانش های گوناگون مذاهب، فرق ونحل و ملل و عصر بروز آراء و عقائد بود و زمينه برای نشر علوم و فرهنگ اسلامی آماده تر و مستندتر، و خلفاء آن روز بر خلاف گذشتگان تمايلی به بحث و گفتگو نشان می دادند هر چند كه به اقتضای زمان و تحت تأثير شرايط و مقتضيات زمان و مكان باشد.

پيشوای ششم ما، هرج و مرج و پايان عصر امويان را غنيمت شمرد و به تبليغ آيين پيامبر اسلام به بهترين وجه همت گماشت. آموزش های لازم و راهنمائی های ارزنده او ديوارهای ابهام و مشكلات را فرو ريخت وآئين واقعی محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را طرح ريزی و نشان داد به حدی كه آئين اسلام را آئين جعفری و او را پايه گزار و مؤسس اين مكتب ناميدند.

اعتراف اهل بيت

زيد بن علیعليه‌السلام شهيد كوفه (مستشهد ۱۲۲ ه‍. ق) فردی كه در تقوی و زهد او اتفاق نظر وجود دارد در مورد برادر زاده ء خود امام صادق چنين اعتراف دارد و اعتراف اهل خانه به مناسبت اينكه آگاه تر به اندرون خانه هستند از ديگران مؤثرتر و مقبول تر می باشد.

او ضمن معرفی حجت عصر و پيشوای روزگار می فرمايد: در هر دوره و روزگار فردی وجود دارد كه حجت خدا بر بندگان خويش می باشد. حجت و برهان روزگار ما هم پسر برادرم جعفر می باشد، فردی كه از وی پيروی نمايد هرگز گمراهی و ضلالت ندارد و هر كس با او مخالفت ورزد هرگز روی هدايت و سعادت نخواهد ديد.(۸)

با اين خصوصيات و ويژگی ها، درست، عظمت كار و موقف واقعی امام را درك می كنيم كه در چه شرائط خاص روحی و سياسی و اجتماعی قرار داشته است و روش مثبت و ايجابی او در مقام يك عنصر سازنده و مفيد، چه نقشی در تكوين شخصيت آينده شيعه داشته است؟

و آيا اصولا امام به عنوان رهبر و پيشوا در آن روزگاز جز روشی كه اتخاذ فرمودند راه ديگری نيز داشته اند يا نه؟ كه فصول بعدی كتاب تا حدود فراوانی روشنگر و پاسخگوی اين مسائل می باشد.

قم

عقيقی بخشايشی

ارديبهشت ۱۳۸۱ ش

بخش اول خصوصيات روحی امامعليه‌السلام

امام صادقعليه‌السلام نمونه بارز و مظهر صفات پسنديده و اخلاق حميده بود. او در گفتار خود راستگو و در پويندگی حقيقت درستگار و دانشمند و عامل به گفتار خويش بود. در ميان دانشمندان و سيره نويسان منصف اسلامی، احدی نيست كه در فضل و تقوی و علم و دانش و فضيلت او انكار، يا ترديدی داشته باشد.

سير زندگی او درس اسلام شناسی و عمل و كردار او درس توحيد و خداشناسی بود او بر هيچ معروف و خيری دستور نمی داد جز آنكه خود پيشرو و پيش قدم انجام آن بود.

اگر او گوينده: «كونوا دعاة الناس به غير السنتكم » بود (مردم را تنها با زبان دعوت به خير و نيكی نكنيد) خود پيشرو و پيشتاز از همه به آن متعهد و عامل بود. او در اعمال و كردار خويش نشانگر سيمای انبياء و صالحين نيكوكار بود.

يكی از شاگردان امام می گويد: روز گرمی از فصل تابستان امام صادقعليه‌السلام را ديدم كه در يكی از راه های مدينه به سوی مزرعه ی خود می رود، عرض كردم فدايت شوم با تقربی كه شما با پيامبر داريد چگونه در اين هوای گرم خود را به زحمت وتعب انداخته ايد؟؟ فرمودند: برای كسب روزی حلال بيرون آمده ام كه از تو و امثال تو بی نياز گردم.(۹)

يكی ديگر از علاقه مندان او بنام ابو عمرو شيبانی می گويد امام صادقعليه‌السلام را ديديم كه لباس خشن در بر كرده و بيل در دست، مشغول فعاليت و كار در مزرعه بود و عرق از صورت او می ريخت، گفتم فدايت شوم بيل را به من بده تا من به جای شما كار كنم فرمودند دوست دارم برای معيشت گرمای آفتاب را تحمل كنم.(۱۰)

ويژگيهای روحی او دارای اخلاص و صدق سرشار از صفا، بلكه سرچشمه و منبع خلوص و صفا بود. او ثمره ء دودمان رسالت و جوينده راستگوی حقيقت ها ناميده نمی گشت و از چشمه جوشان علم و دانش خود، همگان را بهره ور می ساخت.

معرفی و توصيف او را به يكی از شاگردان او وامی گذاريم. او كه خود يكی از پيشوايان فقهی اهل سنت است او درباره امام لب به توصيف می گشايد و می گويد: من در مدينه با جعفر بن محمد رفت و آمد داشتم او هميشه تبسم بر چهره داشت. هنگامی كه نام پيامبر اسلام پيش او آورده می شد از كثرت علاقه و احترام رنگش دگرگون می گشت.

مدتها با او رفت و آمد داشتم او را جز در يكی از سه حالت مشاهده نكردم: يا در حالت نمازگزاری بود يا روزه دار بود، يا به قرآئت قرآن مجيد اشتغال داشت. وقتی سخن از رسول خداعليه‌السلام می گفت با حالت طهارت و وضوء بود.

او هرگز در مسائل بی فائده، سخن نمی راند، او از عبادتگران زاهد بود كه در دل خوف و خشيت الهی را دارند. وی می افزايد: او با داشتن ورع و تقوی و خود نگهداری از حرام هرگز محروم از طيبات و حلال های الهی نبود سعی و كوشش داشت كه خود را از حلال مستغنی سازد از اينرو لباس تميز و تازه می پوشيد. (داستان او با سفيان ثوری مشهور است كه در بخش امام و گروه های اين كتاب آمده است.) او در راه خداوند از سرزنش ملامت كنندگان هراسی نداشت و در زندگی خصوصی و عمومی وی، جز خدا كسی دخالت و تأثيرگذاری نبود.

صبر و استقامت او در برابر مصائب و شدائد صبور و پر استقامت بود، هرگز لب به شكوه و ناله نمی گشود. روزی فرزند كوچكش در برابر چشمان نظاره گر او از دنيا رفت متأثر گرديد در همان حال نعمت الهی را به ياد آورد او را به طرف بانوان برد و تأكيد فراوان نمود هرگز ناله سر ندهند.

سخاوت امامعليه‌السلام

در سخاوت و ايثار خلف و يادگار راستين و صادق امام علی بن ابيطالبعليه‌السلام بود. او بخشی از درآمد خود را برای رفع اختلاف وحل مشاجره ی دو برادر مسلمان تعيين كرده بود كه غالبا بر اساس امور مالی منازعه می كنند و سفارش كرده بود اين امر از ديگران پوشيده و مخفی نگه داشته شود. او معتقد بود كه كمال احسان در سه چيز نهفته است:

۱. در سرعت و تعجيل در خيرات

۲. كوچك شمردن و تصغير خيرات خويش

۳. در پنهان داشتن و سری نمودن آن.

از اينرو بيشتر اوقات احسانها و نيكوكاريهای خود را مخفی از نظر مردم انجام می داد مگر آنكه در افشای آن خير و مصلحت والاتری وجود داشته باشد. سخاوت و بذل او بهترين دليل شعور اجتماعی او بوده و پنهان داشتن آن دليل قوت وجدان دينی و احساسات عميق مذهبی اوست.

و باز به سخن خود ادامه می دهد: عفو و گذشت او امام صادقعليه‌السلام در عفو و گذشت و در بزرگواری و سماحت كم نظير بود او هرگز بديها را با بدی، مقابله به مثل نمی فرمود بلكه با وجه بهتر و به صورت نيكوتر و شايسته تر خوشرفتاری می نمود. او با معاشرين و خدمتگزاران با مهربانی رفتار می كرد.

می گويند روزی يكی از خدمتگزاران را در پی حاجتی فرستاد. او تأخير نمود. امام پشت سر او رفت و ديد كه او خوابيده است. امام منتظر ماند تا بيدار شود هنگامی كه بيدار شد با مهربانی فرمود چه شده است كه شب و روز می خوابی؟، شب مال تو و روز برای ما باشد بهتر نيست؟ هنگامی كه اطلاع می رسيد پشت سر او افراد بدگويی كرده اند می ايستاد و نماز می گذارد و در حق غيبت كننده و بدگو دعا می فرمود در صورتی كه او قادر بر انتقام بود ولی هرگز خود را با اين افكار آلوده نمی ساخت.

می فرمود هرگز در عفو ذلت نيست و در انتقام عظمت وجود ندارد و باز می فرمود: هرگز مال از صدقه نمودن نقصان پيدا نمی كند و بنده ء خدا را از عفو جز عزت و سربلندی نمی افزايد هر آن كس برای رضای خدا تواضع و فروتنی كند خداوند متعال او را سر بلند می كند.

شجاعت او

روان فرزندان علی و نسل شجاع او را شدائد و سختی ها صيقل داده اند پيش آمدها و حوادث تصميم ها و اراده های آنان را سست و لرزان نمی كند آنان هرگز از مرگ هراسی ندارند و همانند كوه استوار در برابر شدائد ايستادگی می كنند. او كه قلبش مالامال از ايمان و توحيد و خداشناسی بود از چه و از كی بيمناك باشد؟

درباره او بارها سعايتها پيش منصور بردند و او امام را احضار كرد. در اين احضارها و إخطارها، نه تنها هراسی به خود راه نداد بلكه اغلب او را موعظه و نصيحت می نمود. در يكی از احضارها بود كه فرمود: منصور! صبر و بردباری داشته باش كه بردباری پشتوانه ی علم و دانش است.

زمام امور نفس خود را به هنگام قدرت در اختيار داشته باش. هنگامی كه به امام خبر رسيد كه يكی از فرمانداران منصوب منصور در يكی از خطبه های نماز، به ساحت مقدس علیعليه‌السلام اسائه ادب نموده است امام با كمال شجاعت در برابر او ايستاد و فرمود: آيا خبر ندهم فردی را كه در روز قيامت از نظر حساب دست خالی و حيران و از همه كس بيشتر خسران و زيان ديده است او فردی است كه آخرت خود را به دنيای ديگران فروخته باشد و او همين فرد ملعون و فاسق است.(۱۱)

سجايای اخلاقی و انسانی

پيشوايان معصوم ما هر كدام در زندگی خصوصی و اجتماعی نمونه كامل اخلاق حسنه و سيرت پيشرفته اسلامی بودند و سراسر زندگيشان درسهای روشنی از روشهای اصيل اسلام در همه ابعاد زندگی بوده است. هيچ معروفی را امر نمی كردند جز آنكه خود پيشتاز وقدوه آن بودند و از هيچ منكری جلوگيری و نهی نمی نمودند جز آنكه خود نخستين پيش گيرنده و تارك آن بودند.

سجايای اخلاقی و فضائل انسانی و صفات ملكوتی امام صادقعليه‌السلام در سطح والاتر از آن قرار گرفته است كه بتواند مورد ارزيابی دقيق ما قرار گيرد تنها به عنوان فراگيری و درس آموزی به نمونه هايی از كردارها و اعمال آن بزرگوار اشارتی می رود تا در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان و پيروان او، مورد استفاده و بهره گيری قرار گيرد.

آوازه او به فضل و دانش مذهبی بسيار بزرگ و بزرگتر بود. شايد قديم ترين مرجع تاريخی كه او را به عنوان محترم ترين و معتبرترين فرد زمان تصوير می كند و از او به صورت كسی كه فضل و دانش عميق دارد ياد می كند، تاريخ يعقوبی باشد او می گويد دانشمندان زمان وقتی سخنی از آن حضرت روايت می كردند اظهار می داشتند كه عالم فاضلی به ما اطلاع داد.(۱۲)

امامعليه‌السلام و نصرانی تشنه

روزی او راه پر شن و كوير مكه و مدينه را طی می كرد مصادف غلام او نيز همراهش بود در بين راه چشمش به مردی افتاد كه خود را روی تنه درختی انداخته بود و وضعش عادی نبود امام به مصادف فرمود:

به طرف اين مرد برويم نكند تشنه باشد و از تشنگی به اين وضع افتاده باشد؟ نزديك او رسيدند امام از او پرسيدند: تشنه هستی؟ بله. مصادف به دستور امام پايين آمد و به آن مرد آب داد اما از قيافه و لباس و شكل او معلوم گشت كه مسلمان نيست و پيرو آئين مسيحيت است پس از آنكه امام و مصادف از او دور شدند مصادف از امامعليه‌السلام سوال كرد آيا صدقه دادن به نصاری جائز است؟ امامعليه‌السلام در پاسخ فرمودند: در موضع ضرورت، در چنين حالی، آری.(۱۳)

عدم پذيرش قيادت سياسی

در مورد عدم اجابت دعوت زيد و ديگر قيام كنندگان علوی كه بارها پيش آمده بود كه رهبری قيام را بپذيرند به نظر می رسيد كه امام صادقعليه‌السلام آن صرافت و صداقت و آن همفكری و هم رأيی كافی را در آنان مشاهده نكرده است و با روش آنان كاملا موافق نبوده است.

و خط فكری آنها مورد پسند و تأييد كامل پيشوای معصوم ما قرار نگرفته است. چون در تاريخ می خوانيم آنان به منظور جلب پشتيبانی مردم و توده ها پاره ای از اعتقادات آنان را پذيرفته و اصل غير معقول تقدم مفضول بر فاضل را در امر خلافت گردن نهاده بودند و در مسائل فرعی از و اصل بن عطاء معتزلی پيروی می كردند امر به معروف و نهی از منكر را با إعمال زور اعتقاد داشته اند و از برنامه قيام به سيف پيروی می كردند.

و پذيرش دعوت آنان التزام به چنين تبعات وآثار را نيز همراه داشته است. و از سوی ديگر در ميان پيروان راستين خويش كه اقليتی را تشكيل می دادند نيز آن استعداد و زمينه لازم را مشاهده نمی فرمودند كه كفايت امور را بنمايد.

از آنرو در آن شرايط خاص تاريخی وظيفه خويش تشخيص می داد كه همت به بسط علوم و دانش و سعی و كوشش بر تأمين زمينه انقلاب اصيل اسلامی در آينده نمايد تا شاگردان و مبلغين ارزنده ای را تربيت كند كه هر كدام بتواند بخش مهمی از تغذيه فكری و سياسی كشور اسلامی را به عهده بگيرد.

امام صادقعليه‌السلام بالعيان مشاهده می كرد كه پايداری و تكامل هر انقلاب و پيشرفت هر نهضتی، آمادگی فكری و پايگاه علمی و زمينه سازی بنيادی را لازم دارد و بدون آن هرگونه انقلاب و نهضت پايداری ندارد از اينرو امام به تقويت اين پايگاه همت گماشت و به تربيت شاگردان و دانشجويان تلاش مصروف ساخت تا زعامت فكری و روحی مردم را رهبری و ارشاد نمايد.

بر همين اساس و روی همين تز و برنامه الهی بود كه او آغازگر حركت علمی و نهضت فكری مسلمانان گرديد و دانشگاهی به وجود آورد كه دانشجويان و طالبان علوم را از هر سو به خود جلب می نمود و در مهد تربيت خود برای سازندگی جامعه آينده افرادی تربيت و آماده می ساخت. برنامه زيد برادر زاده اش امر به معروف و نهی از منكر بود، هر چند كه مستلزم إعمال زور هم باشد. او توسل به شمشير را در راه احقاق حق ضروری می شمرد.

زيد اين چنين درك كرده بود كه در راه حكومت بر توده ها بايد از عقيده ء عمومی آنان پشتيبانی كرد از اين رو با اعلام پذيرش ابوبكر وعمر به عنوان خليفه قانونی منتخب مردم، بر مبنای امامت مفضول بر فاضل و نيز حمايت از معتزله ومحدثين مدينه و كوفه برخوردار بود. امام ششم، آشكارا امتيازات زيد را منكر نشد ولی هرگز عمليات او را نپذيرفت و اعتراضاتی نيز به عمل آورد شيعيان غيور و متعصب او را رها كردند و بيعت خود را با امام صادقعليه‌السلام تجديد كردند.

قيام زيد

در ماه صفر ۱۲۲ در عهد هشام بن عبد الملك صورت گرفت و با شكست روبرو گرديد. بسياری از پيروان او قتل عام گرديدند.

يحيی پسر زيد دنباله ی فعاليت پدر را گرفت و به منظور نجات و پيروزی هواداران مهاجر كوفی شيعه كه حجاج و ديگر امرای اموی عراق آنان را به خراسان تبعيد كرده بودند به اين استان دور دست رفت ولی او نيز به سال ۱۲۵ هجری پس از سه سال مبارزه و تلاش، به همان سرنوشت پدر مبتلا گرديد.

روش سلبی و منفی امامعليه‌السلام مبارزه با ستمگران و ظالمين و متعديان به حقوق اجتماعی مردم بود. او هرگز اعتماد وركونی به ظالمين و ستمگران و تعدی پيشگان نداشت و هرگز ألفت و موانستی بين او و ستمگران وجود نداشت از اينرو وجود او هميشه در معرض خطر و تصادم و برخورد بود هميشه بين او و حكومت وقت بر خورد اصولی و مكتبی وجود داشت نه حكومت می توانست تنازل كند و تن به آراء او بدهد و محبت او را جلب كند و نه او علاقه ای به ايجاد چنين روابط و محبتها و دوستی ها داشت.

او چگونه می توانست با حكومت وقت اموی يا عباسی سر سازش داشته باشد كه با چشم خود می ديد دهها نفر از عموزادگان و فاميل و علويان در مقابل چشمان نظاره گر او در راه حمايت از مكتب كشته می شوند و زندانها و سلولهای انفرادی از وجود مخالفان انباشته می گردد، قرآن از معاونت ستمگران نهی می كند و پيامبر بزرگوار اسلام و اوليای دين به شدت تحذير و جلوگيری به عمل می آوردند.

روش منفی و سلبی سياست و راه و رسم اهل بيت عصمتعليه‌السلام در مقابله با ستمگران، مبارزه است تا حدودی كه می توانستند و اگر امكان عملی نداشتند اصل تحريم همكاری و مساعدت و عدم اعتماد و پشتيبانی و كمك به آنان را پيش می گرفتند.

اين حديث به صورت متواتر از آن معصوم پاك به ما رسيده است كه در اين باره می فرمايد: من حاضر نيستم حتی گره ای از آنان را بگشايم يا دهان مشك آنان را ببندم يا قلم آنان را بتراشم ستمگران و پشتيبانان ستمگران در طبقات متراكم آتش قرار می گيرند تا لحظاتی كه خداوند از حكم بندگان فراغت پيدا كند.(۱۴)

او هميشه از مرافعه و بردن قضاوت پيش حكام و داوران منصوب از ناحيه آنان منع و جلوگيری به عمل می آورد و مصوبات قضات آنان را هرگز تأييد نمی نمود و فقهايی را كه سر سفره ء آنان می نشستند به شدت تقبيح می كرد و با لحن ارشاد كلی می فرمود:

فقهاء امناء و افراد مورد اعتماد پبامبران هستند تا روزی كه درب سلاطين نباشند هنگامی كه آنان را در موكب سلاطين و فرمانروايان جور و ظلم مشاهده كرديد آنان را در دينشان مورد تهمت و اتهام قرار دهيد كه به اصول آن اعتقاد و تعهد ندارند.(۱۵)

منصور خليفه عباسی مانند ديگر حاكمان ستم پيشه كه می خواهند اراده ء خود را بر دانش و دانشمندان تحميل كنند و آنان را آلت مقاصد خود قرار دهند سعی در جلب و جذب امام داشت و با عناوين گوناگون اين تمايل را إعمال می كرد ولی سعی و كوشش او ثمری نداشت. يكی از روزها در نامه ای به امام نوشت شما چرا مانند ديگر مردم، پيش ما نمی آئيد؟

امامعليه‌السلام پاسخ قاطع دادند كه ما از نظر دنيا چيزی نداريم كه با عدم حضور پيش شما از زوال آنها هراسناك و بيمناك باشيم و در محضر تو از آخرت و مسائل معنوی چيزی وجود ندارد كه به اميد آن به سراغ شما بياييم تا از فيض آن بهره مند گرديم وشما در نعمتی قرار نگرفته ايد كه تهنيت و تبريك گوييم و در نقمت و مصيبتی هم قرار نگرفته ای كه تسليت بگوئيم پس روی چه حساب با شما مراوده و رفت و آمد داشته باشم؟

منصور در پاسخ امام نوشت: هدف اينست كه در شرف مصاحبت شما از نصيحت شما برخوردار گرديم. امام در جواب مرقوم فرمودند: آنكه هدف دنيوی داشته باشد هرگز به نصيحت اقدام نمی كند و آنكه هدف أخروی و معنوی داشته باشد هرگز وقت خود را با مصاحبت شما تلف نمی كند.(۱۶)

اعراض از تواضع و كرنش در برابر ستمگران

امام صادقعليه‌السلام رئيس مذهب در برابر ستمگران هميشه، حالت بی تفاوتی داشت و هرگز در برابر آنان كرنش و تواضع از خود نشان نداده است. امام در تفسير آيه( وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ ) آنان جز پروردگار معبود ديگری نيز در پيش گرفتند. (آيه ۸۱ / سوره مریم) می فرمايد:

مقصود از عبادت در اين آيه، ركوع و سجود نيست بلكه منظور اطاعت و فرمانبرداری از مردم صاحب نام و مقام است. سپس می افزايد هر كسی مخلوقی را در معصيت خالق اطاعت كند به عبوديتش تن داده است و او را بندگی نموده است.(۱۷) در حديث ديگری می فرمايد: «من أطاع رجلا في معصية فقد عبده(۱۸) كسی كه در معصيت خداوند از فردی اطاعت كند در واقع او را ستايش كرده است.

دستور نافرمانی از ستمگران

امام صادقعليه‌السلام بارها و بارها با كنايه و اشاره و گاهی با صراحت و صرافت فرمان تخلف از دستورها و نظامات ستمگران را صادر كرده است و عقيده ء او در رفتار با خلفاء و ستمگران متعدی، معروف و مشهور بوده است به حدی كه همگان اين واقعيت را می دانستند و به آن احترام می نهادند. سخنان و گفتارهای امامعليه‌السلام در اين زمينه، متعدد فراوان است كه به عنوان نمونه، مورد نقل می گيرد.

از عمر بن حنظله نقل و روايت نموده اند كه از امام جعفر صادقعليه‌السلام پرسيدم دو نفر از شيعيان و پيروان شما منازعه ای در مورد بدهكاری يا ارث بين خود دارند آيا می توانند به حاكم وقت يا قاضی كه از جانب آنان منصوب شده اند رجوع بنمايند و شكايت خود را مطرح سازند؟ آيا اين جائز است؟ امام در پاسخ فرمودند:

هر فردی كه در مورد حق يا باطل به آنان شكايت ببرد در واقع به طاغوت، مرافعه و مراجعه نموده است و هر چيزی كه از اين راه به دست آورد باطل و غير مشروع است هر چند كه حق خودش باشد چون او با حكم و دستور طاغوت دريافت داشته است در صورتی كه خداوند متعال دستور داده است كه از طاغوت سرپيچی و نافرمانی گردد و در قرآن می فرمايد:( أَن يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن يَكْفُرُوا بِهِ ) پرسيدم پس وظيفه آنان چيست؟ در پاسخ فرمودند: وظيفه آنان اين است كه به مراجع صالحه مراجعه كنند افرادی كه احاديث ما را روايت می كنند و در مسائل حلال و حرام ما دقت نظر و شناخت كامل به خرج می دهند و احكام و دستورات ما را می شناسند او را به حكميت بپذيرند من او را حاكم قرار داده ام اگر او حكمی داد و پذيرفته نگرديد به حكم خداوند متعال استخفاف به عمل آمده است و سخن ما مردود شمرده شده است و فردی كه از سخن ما تمرد كند خدا را تمرد نموده است و آن عمل در حد شرك و كفر است.(۱۹)

اين فرمان جامع كه مدرك فتوی و مرجعيت و مدرك ولايت فقيه نيز می باشد سنخ روحيه و موقعيت امام را كاملا نشان می دهد. امامعليه‌السلام و همگامی با توده های محروم در بخش خصوصيات اخلاقی و روحی بارز امامعليه‌السلام می توان همرازی و همكاری او را با مردم ستمديده و درمانده بيان نمود و ارتباط مستقيم او را با توده های مستضعف و محروم زمان، نشان داد بی آنكه در اين نگرش و همدردی توجهی به آئين و مذهب و يا خصوصيات روحی آنان شده باشد. در بيان اين قسمت كافی است كه دو نمونه از عملكرد امام را بيان نمائيم كه خوشبختانه هر دو به صورت متواتر در كتابهای احاديث آورده شده است.

۱. در ظله بنی ساعده:

شب بود و هوا بارانی و مرطوب، امام صادق تنها و بی خبر از همه كسان خويش از تاريكی شب و خلوت كوچه، استفاده كرده، از خانه بيرون آمد به طرف ظله بنی ساعده روان شد. از قضا معلی بن خنيس كه از اصحاب و ياران امام بود، و ضمنا ناظر خرج منزل امام بود متوجه بيرون شدن امام از خانه شد و پيش خود گفت:

امام را در اين تاريكی نبايد تنها بگذارم. با چند قدم فاصله كه فقط شبح امام را در تاريكی می ديد، آهسته به دنبال امام روان شد. همينطور كه آهسته به دنبال امام می رفت، ناگهان متوجه شد، مثل اينكه چيزی از دوش امام به زمين افتاد و روی زمين ريخت و آهسته صدای امام را شنيد كه فرمود: خدايا! اين را به من برگردان.

در اين وقت معلی جلو رفت و سلام كرد، امام از صدای معلی او را شناخت و فرمود: معلی تو هستی؟ بلی معلی هستم. بعد از آنكه جواب امام را داد، دقت كرد ببيند كه چه چيز بود و به زمين افتاد، ديد مقداری نان در روی زمين ريخته است. امام: اينها را از روی زمين جمع كن و به من بده. معلی: تدريجا آنها را از روی زمين جمع كرد و به دست امام داد. انبان بزرگی از نان بود كه يك نفر به سختی می توانست آن را به دوش بكشد.

معلی: اجازه بده اين را من به دوش بگيرم. امام: خير لازم نيست. خودم به اين كار از تو سزوارترم. امام نانها را بر دوش كشيد و دو نفری راه افتادند، تا به ظله بنی ساعده رسيدند. آنجا مجمع فقراء و ضعفاء بود كسانی كه از خود مأوايی نداشتند و در آنجا به سر می بردند.

همه خوابيده بودند و يك نفر هم بيدار نبود. امام نانها را يكی يكی و دو تا دو تا، در زير جامه ی فرد فرد آنان گذاشت واحدی را فرو گذار نكرد و عازم برگشتن شد. معلی: اينها كه تو دل دل شب برايشان نان آوردی شيعه اند و معتقد به امامت هستند؟ نه، اينها معتقد به امامت نيستند، اگر معتقد به امامت بودند، تا نمك هم با آنها مساعدت می كردم.(۲۰)

۲. گرانی ارزاق عمومی:

نرخ گندم و نان روز به روز در مدينه بالا می رفت. نگرانی و وحشت بر همه مردم مستولی شده بود. آن كس كه آذوقه سال را تهيه نكرده بود در تلاش بود كه تهيه كند در اين ميان مردمی هم بودند كه به واسطه تنگدستی مجبور بودند روز به روز آذوقه خود را از بازار بخرند.

امام صادقعليه‌السلام از معتب وكيل خرج خانه خود پرسيد: ما امسال در خانه گندم داريم؟ بلی يا ابن رسول الله، به قدری كه چندين ماه را كفايت می كند، گندم ذخيره داريم. آنها را به بازار ببر و در اختيار مردم بگذار و به فروش.

يا ابن رسول الله گندم در مدينه ناياب است. اگر اينها را بفروشيم، ديگر خريدن گندم برای ما ميسر نخواهد شد. همين است كه گفتم. همه اينها را ببر و در اختيار مردم بگذار و به فروش. معتب دستور امام را اطاعت كرد، گندم ها را فروخت و نتيجه را گزارش داد. امام به او دستور داد: بعد از اين نان خانه را روز به روز از بازار بخر.

نان خانه من نبايد با نانی كه در حال حاضر توده ء مردم مصرف می كنند تفاوت داشته باشد. نان خانه من بايد از اين پس نيمی گندم و نيمی جو بوده باشد من به حمد الله توانايی دارم كه تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترين وجهی اداره كنم، ولی اين كار را نمی كنم تا در پيشگاه إلهی، مسأله اندازه گيری معيشت را رعايت كرده باشم.(۲۱)

بخش دوم آراء ديگران درباره ء امامعليه‌السلام

آوازه علوم و دانشها و ارشادها و راهنماييهای پيشوا و رئيس مذهب ما آنچنان در بلندای محيط اجتماعی آن روز گسترش يافت كه به اتفاق همگان او را صادق آل محمد لقب دادند وصيت شهرتش آفاق جهان را درنورديد و در محافل علمی و مجالس فضل و دانش با تجليل و احترام فوق العاده يادآوری گرديد، به حدی كه دوست و دشمن زبان به اعتراف و قبول فضايل و مناقب او بازگشودند و دشمنان و رقيبان سرسخت نيز نتوانستند از قبول فضايل و مكارم او خودداری و امتناع ورزند.

ما از ميان انبوه اعترافات و گفته ها و نوشته ها، تنها به نقل تعدادی اندك از اعترافات و نظرات بسنده می نماييم كه كتاب مختصر را گنجايشی بيش از آن نيست. نخست اعترافات برخی از دانشمندان اهل سنت و دانش شناسان مسيحی را درباره آن حضرت بازگو می نماييم تا به ابعاد شخصيت آن حضرت بيشتر پی برده شود:

۱.دكتر حامد حفنی : استاد ادب عربی در دانشكده زبانهای خارجی قاهره، در پيشگفتاری كه به كتاب الامام الصادق والمذاهب الاربعة تأليف اسد حيدر دانشمند عراقی دارد، می گويد: متجاوز از ۲۰ سال است مرا كه محقق تاريخ فقه و علوم اسلامی هستم، شخصيت بارز و چشمگير امام صادقعليه‌السلام سلاله پاك دودمان با كرامت نبوی به خود جلب كرده است و تصورم بر اين است كه او يكی از پيشروان مبتكر و نوآور علوم اسلامی و از نخستين متفكرين متعهد و مسئول است كه همواره مورد توجه همه دانشمندان شيعه و اهل تسنن بوده است و خواهد بود.(۲۲)

۲.مالك بن انس : پيشوای حديث اهل سنت و جماعت درباره شخصيت امام می گويد: در مدتی كه با امام صادق رفت و آمد داشتم او را در يكی از سه حالت بيشتر نديدم. يا نماز می گذارد، و يا روزه دار بود و يا مشغول قرائت قرآن... من بهتر و شايسته تر از جعفر بن محمد صادق از نظر علم و عبادت و دانش فردی نديده ام.(۲۳)

۳.ابوحنيفه : پيشوای فقهی اهل سنت می گويد: من كسی را فقيه تر از امام جعفر بن محمد نديده ام. روزی طبق سفارش منصور چهل مسأله مهم فقهی را آماده كردم تا در جلسه ای با حضور شخص خليفه مطرح گردد.

هنگامی كه در محضر خليفه با امام جعفر بن محمدعليه‌السلام روبرو شدم، سؤالات مطرح گرديد. پاسخها و موارد اختلاف اقوال را آنچنان بيان كردند و به هر چهل مسأله آنچنان پاسخ كامل دادند كه همگان اعتراف كردند او دانشمندترين مردم و آگاه ترين آنان به موارد اختلاف آرای مردم می باشد.(۲۴)

۴.ابن ابی العوجاء : سفسطه گو و جدلی معروف درباره امام اعتراف می كند: اگر در روی زمين فرد روحانی وجود داشته باشد كه گاهی به صورت بشر متجلی گردد، او همان جعفر بن محمدعليه‌السلام است.(۲۵)

۵.حسين بن وشاء : يكی از متكلمين معروف اسلامی می گويد: در اين مسجد كوفه بيش از نهصد تن استاد ديدم كه همگی می گفتند: جعفر بن محمد به ما حديث و روايت نمودند.(۲۶)

۶.مؤلف كتاب قاموس الاعلام : مسترش - سامی درباره ء او در ص ۱۸۲۱ ج ۳ از دائرة المعارف خود می گويد: جعفر بن محمد، يكی از پيشوايان دوازده گانه شيعيان، مادرش ام فروه دختر قاسم ابن محمد بن ابی بكر در ۸۲ هجرت در شهر مدينه منوره تولد يافت.

او كه بزرگترين فرزند امام باقر بود، در علم و فضيلت يگانه دوران بود و در جلسه درس او ابوحنيفه زانو زده است و از علوم ظاهری و باطنی او بهره ها برده است. امام صادقعليه‌السلام در جبر و شيمی و ديگر علوم تبحر داشت و از كسانی كه در محضر او كسب فيض و دانش نموده اند، متخصص معروف شيمی، جابر بن حيان می باشد.

او در زهد و تقوی و قناعت وحسن معاشرت همانند نداشت و بر اثر هوش و لياقت و شايستگی صادق و راستگو ناميده گشت. ابوجعفر منصور خليفه دوم عباسی روی موقعيت خاص اجتماعی امام، به او تعظيم و تكريم روا می داشت و از ارشادات و راهنماييهای او بهره می جست.

ابومسلم خراسانی نخستين بار حكومت را بر او عرضه داشت ولی او نپذيرفت. او هفت پسر و سه دختر داشت. در سال ۱۴۸ در مدينه با عمری نزديك به ۶۶ سال درگذشت و در جوار جد و پدر خويش مدفون گشت. او امام و پيشوای مذهب شيعه است و پيروان او جعفری ناميده می شوند.

۷.دكتر احمد امين : نويسنده ء معروف مصری، مؤلف كتابهای فجر الأسلام و ضحی الأسلام می گويد: بزرگترين شخصيت فقهی و حقوقی شيعه، بلكه بزرگترين شخصيت علمی در اعصار مختلف اسلامی و در دورانهای بعدی بود. در سال دهم حكومت منصور درگذشت....(۲۷)

۸.فريد وجدی : مؤلف دائرة المعارف می گويد: بيت علم و دانش جعفر بن محمد الصادق هر روز با دانشمندان بزرگ پر می گشت. دانشمندانی كه در پی كسب حديث، تفسير، فلسفه و كلام بودند. در جلسه درس او در اغلب اوقات دو هزار نفر و گاهی چهارهزار نفر از علمای مشهور شركت می جستند.(۲۸)

۹.پطرس بستانی : می گويد: جعفر بن محمد صادق، نوه زين العابدين، از سادات و بزرگان اهل بيتعليه‌السلام می باشد. عامل اينكه صادق لقب گرفته است، به علت صدق گفتارش می باشد. فضليت او بزرگ است. او نظرياتی درباره شيمی وجبر دارد. شاگرد بارزش، جابر، كتابی تهيه كرده بود كه شامل هزار صفحه می شد.(۲۹)

۱۰.عارف ثامر : دانشمند مسيحی ديگر كه استاد كرسی دانشكده مباحث شرقی می باشد، درباره ء امام می گويد:

فردی كه بدون نظر و غرض در مورد جعفر بن محمد صادق به تجزيه و تحليل علمی و واقعی با پيروی از اصول دانش جديد، عاری از احساس و عاطفه و تعصب و نژاد می پردازد، چاره ای ندارد جز اينكه اعتراف كند كه شخصيت امام مجموعه ای است فلسفی متكی به خويشتن كه سرمنشأ ابتكارات فراوانی بوده است و افكار نو و روشهای جديدی را پايه گذاری كرده است.(۳۰)

۱۱.منصور دوانيقی : كه از رقيبان و دشمنان سرسخت امام بوده است، در حق او اعتراف دارد كه جعفر، از پيشروان خيرات و نيكی ها بوده است، آنچنان كه قرآن فرموده است: اعتراف دشمن بهترين دليل عظمت روحی است.(۳۱)

۱۲.شهرستانی محمد بن عبد الكريم : صاحب كتاب معروف الملل والنحل، درباره ء آن حضرت می گويد: او دارای علم و حكمت فراوان و دارای زهد و تقوای كامل بود. مدتها در مدينه بود. شاگردان و شيعيان خود را تعليم می كرد.

او می افزايد: دانش و آگاهی او در فرهنگ و مذهب فوق العاده زياد بود. او اطلاعات كاملی از مسائل فلسفی داشت. از پرهيزكاری زيادی برخوردار بود و كاملا از شهوات و هوسرانيها پرهيز داشت.

او مدت زيادی در مدينه اقامت گزيد و به فرقه ای كه از او پيروی می كردند بهره ء فراوانی رساند و دوستانش را از سرچشمه علوم الهی بهره مند نمود. از جانب پدری به شجره ء نبوت متصل بود و از جانب مادری به ابوبكر نسب می برد.(۳۲)

۱۳.شيخ مفيد : صاحب ارشاد می گويد: امام صادقعليه‌السلام از پر عظمت ترين فرزندان رسالت است. از هيچ فردی مانند او، علوم وآثار نقل نشده است.

اصحاب حديث، نامهای كسانی را كه از او حديث نقل كرده اند، گردآوری نموده اند كه از مرز چهار هزار تن گذشته است.(۳۳)

۱۴.علامه طباطبايی : می گويد: احاديثی كه از صادقين، يعنی امام پنجم و ششم مأثور است، از مجموع احاديثی كه از پيغمبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ده امام بزرگوار ديگر، ضبط شده است، بيشتر می باشد.(۳۴)

۱۵.مؤلف كتاب مغز متفكر شيعه : محصول فكری مركز مطالعات اسلامی استراسبورگ، كه اخيرا در ايران منتشر شده است، در مجموع عناوينی كه درباره امام صادق انجام داده است، اين مطالب را در مورد پيشوا و رئيس مذهب اعتراف دارد: او شخصی است كه مذهب شيعه را از نابودی نجات داده است.

او بود كه در مورد نظريه بطلميوس در مورد مركزيت زمين و گردش خورشيد به دور آن نخستين بار ايراد گرفت و مركزيت خورشيد را مطرح ساخت. او نخستين كسی بود كه عقيده عناصر چهارگانه (آب، آتش، خاك و هوا) را مطرح ساخت.

او نخستين پايه گذار عرفان در اسلام، پديدآورنده تجدد و نوگرايی در اسلام، صاحب نظريه جديد در مورد زمين، پديدآورنده فرهنگ جامع شيعه، پايه گذار تئوری نور و زمان، مبتكر حركت تمام موجودات، و دهها نظريه جديد علمی بود... كه تفصيل آن را در همان كتاب بايد مطالعه نمود.(۳۵)

۱۶.استاد عباس محمود عقاد : نويسنده و متفكر اسلامی مصر درباره ء امام صادقعليه‌السلام می گويد: امام جعفر صادق، دانشمندترين فرد دوران خود بود. او آشنا با علوم دينی و هستی بود. در تعريف و توصيف او كافی است كه معلوم گردد او استاد ابوحنيفه در فقه، و استاد جابر بن حيان در شيمی بود.

او دارای علوم و معارف بی شماری بود، به حدی كه برخی گمان می بردند او دارای علم سحر و جادو وجفر است، در صورتی كه علوم او از راه كتاب و سنت و از راه حلال و حرام احكام الهی بود. او دارای مكتب فقهی ويژه ای بود، پيش از آنكه مكتبهای فقهی اهل تسنن و تشيع بوجود آيد. او مرجع و پناهگاه دانشجويان اصول و فقه و رهروان سعادت و توفيق الهی بود.(۳۶)

۱۷.دكتر عبد القادر محمود : نويسنده ء اسلامی كشور جمهوری متحده مصر در كتابی كه تحت عنوان الامام الصادق، رائد السنة والشيعة (امام صادقعليه‌السلام پيشوای تسنن و تشيع) در ۲۸۰ صفحه درباره ء امام نوشته است.

در پيشگفتار آن می گويد: او مرجع اهل تسنن و تشيع، هر دو می باشد و كافی است بدانيم كه او استاد و پيشوای فقهی جليل القدر، ابوحنيفه و مالك می باشد و از نظر علمی استاد دانشمند علم شيمی، جابر بن حيان می باشد. وجود او اختصاص به يك مذهب ندارد، او متعلق به همگان است.(۳۷)

۱۸. آخرين سخن از دكتر كامل مصطفی شيبی: دكترای فلسفه از دانشگاه كمبريج انگلستان و استاد دانشگاه بغداد و مؤلف كتاب الصلة بين التصوف والتشيع می باشد كه درباره ء امام صادقعليه‌السلام گويد:

از تحقيق در احوال امام جعفر صادق روشن می شود كه مردم به دليل علم فراوانش و به سبب روی آوردن بسياری از دانش پژوهان به سوی او و داشتن نسب شريف علوی، همه علوم و معارف زمانش را به وی نسبت داده اند و اين عجيب نيست زيرا چنان كه پيش از اين ديديم تمام علوم اسلامی منتهی به جدش علی بن ابيطالب جعفری را كه ابن خلدون از آن خبر داده است.(۳۸) او در پايان می افزايد: آنچه قابل ملاحظه است اينست كه امام جعفر صادقعليه‌السلام استاد نخستين كسی بوده است كه به كار كيميا شهرت يافته است.(۳۹)

بخش سوم امامعليه‌السلام و گروهها

با توجه به موقعيت اجتماعی و مقام عالی رهبری اسلامی و با نگرش به فضای سياسی و اجتماعی آن روز، بويژه دوران تحول فرهنگی و انقلاب آموزشی برخورد افكار وتلاقی عقايد يكی از مسائل طبيعی و ضروری آن جامعه به شمار می آمد و قهری بود كه امام صادقعليه‌السلام مورد مراجعات گوناگون قرار گيرد، ولی او نه تنها از اين برخوردها گريزان نبود، بلكه بر حسب مقام رهبری و راهنمايی، همواره با صاحبان عقايد و آرای گوناگون و ارباب ملل ونحل متفاوت به بحث و گفتگوی آزاد می نشست، به سخنان آنان با دقت لازم گوش فرا می داد و با منطق قوی پاسخ می گفت.

ابن ابی العوجاء كه يكی از ماده گرايان ملحد آن روز به شمار می رفت، در اين باره ترسيم و توصيف جالبی از امام دارد. او در پاسخ عتاب و خشم مفضل می گويد: اگر تو از اصحاب و ياران جعفر بن محمد باشی، او با ما اين جور با عتاب و خشم سخن نمی گويد.

او گاهی سخنان بالاتر از اين گونه سخنان كه بين ما و تو رد و بدل شد از ما می شنود، اما هرگز ديده نشده است كه از كوره دربرود و با ما تندی كند، او هرگز عصبانی نمی شود و دشنام نمی دهد. او با كمال بردباری و متانت سخنان ما را استماع نمايد، صبر می كند تا ما آنچه در دل داريم بيرون بريزيم و يك كلمه باقی نماند.

در مدتی كه ما اشكالات و دلايل خود را ذكر می كنيم، او چنان ساكت و آرام است و با دقت گوش فرا می دهد كه ما گمان می كنيم او تسليم فكر ما شده است. آنگاه شروع به پاسخ دادن می نمايد. با مهربانی خاص جواب ما را می دهد. با جمله های كوتاه و پر مغز چنان راه را بر ما می بندد كه قدرت فرار از ما سلب می گردد. تو ای مفضل اگر از اصحاب و ياران او هستی همانند او با ما حرف بزن.(۴۰)


3

4

5

6

7

8