۱۱ - انتخاب فرماندهان لايق
براى سازماندهى نيروهاى رزمى، و موفّقيّت بيشتر در امور نظامى، چند مسئله مورد توجّه امام علىعليهالسلام
بود:
نظم گرائى در ساختار ارتش؛
انتخاب فرماندهان بومى براى رزمندگان قبائل عرب.
گرچه هر فرمانده لايقى، مى تواند در تمام لشگرها، و قرارگاه هاى نظامى موفّق باشد، و تناسب قومى ونژادى هم نداشته، در چهارچوب ارزش هاى اخلاقى، و دستور العمل هاى صحيح نظامى به پيروزى برسد.
امّا باتوجه به روانشناسى حاكم برنيروهاى عمل كننده در روزگاران گذشته كه مردم هر قبيله اى به فرمان بزرگان قبيله خود گوش فرامى دادند، و روح تسليم پذيرى آنها نسبت به بزرگان قوم خويش تحقّق داشت، براى موفّقيت بيشتر درامور نظامى، رعايت اصل تناسب و سنخيّت در انتخاب فرماندهان مى توانست نقش تعيين كننده اى داشته باشد.
از اين رو حضرت اميرالمؤمنين علىعليهالسلام
سعى داشت تا فرماندهان هر قبيله را از بزرگان و افراد لايق و كاردان همان قبيله انتخاب كند، جز آنجا كه چاره اى نمى يافت، و امكان رعايت اين اصل وجود نداشت.
مسئله مهمّ ديگرى كه بايد در انتخاب فرماندهان بومى مورد توجّه قرار گيرد، آنكه امام علىعليهالسلام
تنها به دنبال اصل تناسب نبود، بلكه اصول زير را همواره در نظر داشت:
الف - ارزش هاى والاى اخلاقى
ب - تعيين فرماندهى كل
ج - لياقت هاى بالاى نظامى
د - بومى بودن و آگاهى از روحيّات قومى
در آستانه جنگ صفّين امام علىعليهالسلام
با رعايت اصلِ تناسبِ بينِ فرماندهان، لشگرها و نيروهاى عمل كننده را به شرح زير برگزيد:
حضرت اميرالمؤمنينعليهالسلام
نيروهاى رزمى كوفه را به هفت دسته تقسيم و براى هر كدام فرماندهى انتخاب كرد، مانند:
۱ - سعد بن مسعود ثقفى، فرمانده قبيله قيس و عبدالقيس
۲ - معقل بن قيس، فرمانده قبيله تميم، ضبّه، رباب، قريش، كنانه و اسد
۳ - محنف بن سليم، فرمانده قبيله ازد، بجيله، خثعم، انصار و خزاعه
۴ - حجر بن عدى كندى، فرمانده قبيله كنده، حضرموت و قضاعه
۵ - زياد بن نضر، فرمانده قبيله مذحج و أشعرى
۶ - سعيدبن مرة همدانى، فرمانده قبيله هَمْدان و حمير
۷ - عدى بن حاتم طائى، فرمانده قبيله طَىّ
در سازماندهى نيروهاى رزمى بصره نيز اصول يادشده رعايت گرديد، مانند:
۱ - خالدبن معمّر سدوسى، فرمانده قبيله بكربن وائل
۲ - عمرو بن مرحوم، فرمانده قبيله عبدالقيس
۳ - احنف بن قيس، فرمانده قبيله تميم، ضبة و رباب
۴ - شريك بن أعور، فرمانده قبيله عاليه
مى بينيم كه درانتخاب فرماندهان نظامى، هم ارزش هاى اخلاقى، و هم تناسب هاى قومى، مطرح مى باشند.
و در جنگ صفّين نيز فرمان داد تا پرچم هائى آماده سازند.
و پرچم هر قبيله را به دست بزرگان و شجاعان همان قبيله سپُرد، مانند:
۱ - پرچم قبيله قريش را به دست عبداللَّه بن عباس
۲ - پرچم قبيله كنده را به حجربن عدى كندى
۳ - پرچم قبيله بكر از شهر بصره را به دست حصين بن منذر بصرى
۴ - پرچم قبيله بنى تميم از شهر بصره را به دست احنف بن قيس بصرى
۵ - پرچم قبيله خزاعه به دست عمروبن حمق
۶ - پرچم قبيله بنى بكر كوفه به دست نعيم بن هبيره
۷ - پرچم قبيله بنى سعد وبنى رباب بصره به دست جاريه بن قدامه
۸ - پرچم قبيله بحيله را به دست رفاعة بن شداد
۹ - پرچم قبيله بنى ذهل كوفه به دست يزيد بن رويم شيبانى
۱۰ - پرچم قبيله بنى عمر و بنى حنظله رابه دست أعين بن ضبيعة
۱۱ - پرچم قبيله قضاعه و طَىّ به دست عدى بن حاتم طائى
۱۲ - پرچم قبيله بنى تيم الله بن ثعلبه به دست عبداللَّه بن حجل عجلى
۱۳ - پرچم قبيله بنى تميم كوفه به دست عميربن عطارد
۱۴ - پرچم قبيله حى ازد و گروهى از مردم يمن به دست جندبن زهير
۱۵ - پرچم قبيله ذهل بصره به دست خالد بن معمّر سدوسى
۱۶ - پرچم قبيله بنى عمرو حنظله به دست شبث بن ربعى
۱۷ - پرچم قبيله همدان به دست سعيد بن قيس
۱۸ - پرچم قبيله هازم بصره به دست حريث بن جابر حنفى
۱۹ - پرچم قبيله بنى سعد وبنى رباب كوفه به دست ابوصريمه طفيل
۲۰ - پرچم قبيله مدجح به دست مالك بن حارث اشتر
۲۱ - پرچم قبيله عبدالقيس به دست صعصعة بن صوحان
۲۲ - پرچم قبيله بنى كوفه به دست عبداللَّه بن طفيل كنانى
۲۳ - پرچم قبيله عبدالقيس بصره به دست عمرو بن حنظله
۲۴ - پرچم قبيله قريش بصره به دست حارث بن نوفل هاشمى
۲۵ - پرچم قبيله بنى قيس بصره به دست قبيضة بن شداد هلالى
۲۶ - پرچم قبيله لفيف قواصى به دست قاسم بن حنظله جهنى
توجّه داريد كه پرچمداران همگان از بزرگان قبيله خود مى باشند.
مسئوليّت انتخاب فرماندهان لايق يكى از مسئوليّت هاى مهمّ فرماندهى كلّ قوا مى باشد كه امام علىعليهالسلام
اين اصل ضرورى را در جايگاه هاى متفاوت آن رعايت مى كرد، مانند:
الف - تعيين فرماندهى كل
در جنگ بايد نيروهاى رزمى را به لشگرها، تيپ ها، دسته ها، و رسته ها، تقسيم كرد، و براى هر كدام فرماندهى تعيين كرد.
امام علىعليهالسلام
ضمن رعايت همه فنون نظامى، براى فرماندهان لشگر نيز فرماندهى كلّ انتخاب مى فرمود تا همه فرماندهان مشكلات خود را برطرف سازند و نظم خاصّى در تمام نيروهاى مسلّح با هماهنگى فرماندهى كلّ، استقرار يابد و هرگونه تزلزل و بى نظمى، از سپاه رخت بربندد.
از اين رو طىّ نامه اى كه به دو تن از فرماندهان نظامى خود، زياد بن نصر و شريح بن هانى نوشت و مالك اشتر را به عنوان فرمانده كلّ معرفى مى كند:
«وَقَدْ أَمَّرْتُ عَلَيْكُمَا وَعَلَى مَنْ فِي حَيِّزِكُمَا مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ، فَاسْمَعَا لَهُ وَأَطِيعَا، وَ اجْعَلَاهُ دِرْعاً وَمِجَنّاً، فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا يُخَافُ وَهْنُهُ وَلَا سَقْطَتُهُ وَلَا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَيْهِ أَحْزَمُ، وَلَا إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ
.»
(دستور العمل امام به دو تن از اميران لشكر، زيادبن نضر و شريح بن هانى)
رعايت سلسله مراتب فرماندهى
«من مالك اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهيانى كه تحت امر شما هستند، فرماندهى دادم، گفته او را بشنويد، و از فرمان او اطاعت كنيد، او را چونان زره و سپر نگهبان خود برگزينيد، زيرا كه مالك، نه سُستى به خرج داده و نه دچار لغزش مى شود، نه در آنجايى كه شتاب لازم است كُندى دارد، و نه آنجا كه كندى پسنديده است شتاب مى گيرد.»
ب - تعيين فرمانده براى ارتش و نيروهاى نظامى ويژه
درست است كه در آن روزگاران با اعلام جهاد، مردان تمام قبائل موجود گِردا گِرد امام علىعليهالسلام
اجتماع مى كردند، و گردان هاى رزمى عمل كننده را به وجود مى آوردند و جنگ را اداره مى كردند.
امّا حضرت اميرالمؤمنين علىعليهالسلام
از تشكيل ارتش و نيروهاى ويژه نظامى، غفلت نداشت.
نيروى ويژه اى به نام شُرطة را به وجود آورد كه آرم و لباس مخصوصى داشته در حفظ امنيّت شهر دخالت مى كردند، و همواره آماده نبرد بودند.
و لشگرهاى مجهّزى، حدود ۶ هزار نفر را با سازماندهى خاصّى، در لشگرگاهِ نزديك شهر پادگان نظامى گِرد آورده بود كه كليّه نظم و مقرّرات نظامى را رعايت مى كردند.
مقدّمة الجيش آنها معلوم بود.
فرمانده جناح چپ (ميسره)
فرمانده جناح راستِ لشگر (ميمنه)
فرمانده قلب لشگر (ستاد فرماندهى)
همه تعيين شده و آماده نبرد بودند.