حضرت معصومه (س) فاطمه دوم (س)

حضرت معصومه (س) فاطمه دوم (س)0%

حضرت معصومه (س) فاطمه دوم (س) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: سایر کتابها

حضرت معصومه (س) فاطمه دوم (س)

نویسنده: محمد محمدی اشتهاردی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 12131
دانلود: 3790

حضرت معصومه (س) فاطمه دوم (س)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 13 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12131 / دانلود: 3790
اندازه اندازه اندازه
حضرت معصومه (س) فاطمه دوم (س)

حضرت معصومه (س) فاطمه دوم (س)

نویسنده:
فارسی

کتاب حاضر از جمله تالیفات جناب محمد محمدی اشتهاردی رحمه الله علیه است که مولف محترم در این نوشته به شرح زندگانی حضرت معصومه سلام الله علیها پرداخته و در مقدمه نیز شرحی مختصر از حرم آن حضرت (شهر قم) آورده است.

سرزمين قم در سال ۲۳ هجرى قمرى در آخرين سال زندگى عمر، خليفه دوم، به دست مسلمانان فتح شد.

بلاذرى و اعثم كوفى و حسن بن محمد بن حسن قمى مولف تاريخ قديم قم( ۷۳) تصريح كرده اند كه شهر قم در سال ۲۳ هجرى به دست مسلمانان به سردارى ابو موسى اشعرى، فتح شد.(۷۴)

در مورد آغاز تشيع مردم قم، گرچه نويسندگان به پيروى از نويسنده تاريخ قديم قم، و به پيروى از ياقوت حموى نويسنده معجم البلدان، آغاز تشيع مردم قم را به تاريخ پس از ورود اشعرى ها به قم (در حدود سال ۸۳ هجرى قمرى) دانسته اند، ولى متون و قراين تاريخى نشان مى دهد كه قم قبل از ورود اشعرى ها مركز رفت و آمد و جنب و جوش شيعيان و تابعان و قاريان و مفسران قرآن، و پارسيان معروف تشيع مانند سعيد بن جبير و كميل بن زياد بوده است (چنان كه خاطر نشان مى شود) و مردم قم دوستدار خاندان نبوت بوده اند.

بر همين اساس، كسانى كه در برابر حاكمان جبار اموى، پرچم مخالفت برمى افراشتند به قم و كاشان آمده و از مردم قم و كاشان استمداد مى كردند، از جمله در سال ۷۷ هجرى مطرف بن مغيره بن شيعه در راه مبارزه با حجاج بن يوسف ثقفى استاندار خون آشام عراق منصوب از جانب عبدالملك (پنجمين خليفه اموى) ، به قم و كاشان براى استمداد از مردم آمد، و مردم قم به گرد او اجتماع كردند.(۷۵)

نيز از متون تاريخ فهميده مى شود كه هنگام قيام مختار (در سال هاى ۶۶ و ۶۷ هجرى قمرى) جمعى از شيعيان بنى اسد از كوفه به قم آمدند، و در قريه جمكران سكونت نمودند، و سرزمين قم و اطراف آن، پناهگاه خوبى براى آنها بود.(۷۶)

و نيز در حدود سال ۸۳ هجرى، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بن قيس حاكم سيستان با اينكه از جانب حجاج، نصب شده بود، بر ضد او شورش كرد، ولى شورش او با شكست روبرو شد، در اين هنگام هفده نفر از علماى تابعين و شيعيان برجسته و پارسا، كه از جمله آنها كميل بن زياد و سعيد بن جبير بودند، به سوى قم روانه شدند، و در جمكران نزد بنى اسد سكونت نمودند.(۷۷)

ورود اشعرى ها به قم

آل اشعر اصلا اهل يمن بودند، نخستين كسى كه از آنها به مدينه آمد و مسلمان شد مالك بن عامر اشعرى بود، كه در اسلام داراى مقام ارجمندى گرديد.

يكى از فرزندان او به نام سائب از ياران خاص مختار بود و با او كشته شد.(۷۸)

يكى ديگر از فرزندان او، عبدالله نام داشت، عبدالله پسرى به نام سعد داشت، سعد داراى دوازده (يا پانزده) پسر بود، و آنها از شاگردان امام صادقعليه‌السلام در كوفه بودند، و فرزندان و نوادگان آنها بيش از صد نفر، جزو راويان حديث از امامان ديگر بودند، و همه آنها از رجال شيعه بوده و به امامت ائمه اهلبيتعليه‌السلام اعتقاد داشتند.(۷۹)

ياقوت حموى در كتاب معجم البلدان پنج نفر از پسران سعد اشعرى را نام مى برد كه (در اواخر قرن اول) جزو هفده تن از علما و روايان حديث بودند كه در ماجراى شكست سپاه عبدالرحمن بن اشعت، در برابر سپاه حجاج، وارد قم شدند، كه نام آن پنج نفر عبارت بود از:

۱- عبدالله بن سعد، ۲- احوص، ۳- عبدالرحمن، ۴- اسحاق، ۵- نعيم، كه پس ورود آنها به قم رفته رفته برادران و پسر عموها و ساير بستگان آنها به آنها پيوستند.

از جمله موسى بن عبدالله اشعرى از شاگردان امام صادقعليه‌السلام بود و در كوفه سكونت داشت، وارد قم گرديد، و نقش به سزاى در تشييد و گسترش تشيع، در قم داشت.

محقق كاوشگر شيخ محمد رازى مى نويسد: اغلب تاريخ نويسان قم نوشته اند: قم با ورود اشعرى ها دگرگون شده و مركز علما و محدثان و راويان و فقها گرديد، گروهى از اشعرى ها كه به قم آمدند، از علماى تابعين بودند، كه در سپاه عبدالرحمن بن محمد بن اشعث، با حجاج مى جنگيدند.(۸۰)

عبد الله بن سعد و پسرش موسى كه از اشعرى ها بودند، از علماى آن روز به حساب مى آمدند كه به قم وارد شدند.(۸۱)

از گفتنى ها اينكه: هنگامى كه آل اشعر در اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم به قم آمدند، زمينه مساعد و خوبى براى پى ريزى حوزه علميه به صورت ابتدايى در قم به وجود آمد، زمينه اى كه در آينده نه چندان دور، حوزه علميه فراگير و پرتلاشى را نويد مى داد، از اين رو امامان اهلبيتعليهم‌السلام با آينده نگرى وسيعى كه داشتند، از چنين حوزه اى خبر مى دادند، امام صادقعليه‌السلام در سخنى فرمود:

ستخلو كوفه من المومنين و يأزرعها العلم كما تازر الحيه فى حجرها، ثم يظهر العلم ببلده يقال لها قم و تصير معدنا للعم و الفضل حتى لا يبقى فى الارض مستضعف فى الدين حتى المخدرات فى الحجال...؛

به زودى كوفه از مومنان خالى مى گردد، و علم از آن همچون مارى كه در لانه اش جمع مى شود، جمع و برچيده مى گردد و سپس در شهرى كه آن را قم مى گويند، آشكار مى شود، و آنجا مركز علم و فضيلت خواهد شد در آن وقت (بر اثر گسترش علم و از قم) در سراسر زمين هيچ كس حتى زنان خانه نشين باقى نمى ماند كه از نظر دينى، ضعيف و مستضعف باشد.(۸۲)

حوزه علميه قم در قرن دوم، و آستانه قرن سوم هجرى

از مطالب گذشته دورنمايى از پى ريزى حوزه علميه قم در اواخر قرن اول، و در قرن دوم را دانستيم، براى تكميل آن، نظر شما را به مطلب زير جلب مى كنيم:

عباس فيض نويسنده كاوشگر مى نويسد: احوص اشعرى هنگام قيام ابومسلم خراسانى (در اوايل قرن دوم هجرى قمرى) بر ضد خلفاى اموى، در سرزمين قم، كارى بى نظير انجام داد، در يك شب (چهارشنبه) تمام بت ها و سران بت پرستان حصارهاى اين منطقه را به وسيله غلامان خود، نابود كرد، و اين سرزمين را پايگاه شيعه اماميه گردانيد... براى نخستين بار مكتب اماميه، توسط عرب اشعرى در قم افتتاح گرديد كه فقه شيعه به طور رسمى در آن تدريس مى شد، و مشعل هدايت و ارشاد، در اولين بار، در اين شهر، فروزان گرديد، و تربيت يافتگان مكتب (حوزه) قم، بر ساير بلاد اسلامى نور افشانى كردند.

از اين مكتب اساتيد و اساتينى برخاستند كه نام نامى و لقب گرامى آنها براى هميشه زينت بخش صفحات كتب رجال و تراجم است...

يكى از تربيت شدگان اين مكتب ابوعصيده، احمد بن عبيدبن ناصح بن بلنجر ديلمى بود، كه به سوى بغداد رهسپار گشت، و نظر به اينكه در ادبيات عرب، استادى ماهر بود، متوكل (دهمين خليفه عباسى) او را معلم فرزندان خود نمود، از اين رو او پيوسته ملازم دربار متوكل بود، تا اينكه روزى شنيد متوكل به طور آشكار به ساحت مقدس حضرت زهراعليها‌السلام و على اسائه ادب كرد، بسيار اندوهگين شدت اين راز را با معتز (فرزند متوكل) كه شاگردش بود، در ميان گذاشت، و چنين وانمود كرد كه ريختن خون متوكل، مباح است.

معتز گفت: اگر اجازه دهى، خون پدرم را بريزم.

ابوعصيده گفت: چه گويم، كه كشنده پدر، بيش از شش ماه زندگى نخواهد كرد. معتز گفت: من به خاطر بدگويى او از حضرت فاطمهعليها‌السلام يگانه دخت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را مى كشم، هر چند كه خود نيز بر روى زمين نمانم.

سرانجام با يكى از امراى لشگر، پيمان سرى بست، و با او شبانه همراه ياران، به خوابگاه متوكل يورش بردند، او و وزيرش فتح بن خاقان را كشتند.(۸۳)

حوزه علميه قم در قرن سوم و ورود حضرت رضاعليه‌السلام به قم

در قرن دوم مى توان گفت كه قم در قبضه شيعيان اين سرزمين تحت اشراف آل اشعر همان شاگردان امام صادق و ائمه ديگرعليه‌السلام به سر مى بردند، تا اينكه ماجاى حركت حضرت رضاعليه‌السلام در سال ۲۰۰ هجرى قمرى به خراسان رخ داد، مأمون (هفتمين خليفه عباسى) در خراسان مى زيست، حضرت رضاعليه‌السلام را كه در مدينه بود به خراسان طلبيد، و براى آن حضرت نوشت كه از راه كوفه و قم نيايد بلكه از راه بصره اهواز و فارس بيايد.(۸۴)

ظاهرا منظور مأمون اين بود كه حضرت رضاعليه‌السلام از كوفه و قم كه مركز عمده شيعيان آن روز بود عبور نكند، تا مبادا شيعيان با محور قرار دادن آن حضرت، بر ضد حكومت بنى عباس شورش كنند، در عين حال بعضى از متون تاريخى و قراين بيانگر آن است كه حضرت رضاعليه‌السلام در سفر خود به خراسان، به قم آمده است. (چنان كه قبلا ذكر شد)

سيد بن طاووس كه از علماى قرن هفتم بوده، پس از ذكر آمدن حضرت رضاعليه‌السلام به قم، و خانه ورود او مى نويسد:

و هو اليوم مدرسه مطروقه؛ و اين خانه (كه حضرت رضاعليه‌السلام در آن خانه مهمان شد) در زمان حاضر (قرن هفتم) مدرسه اى است كه رهگذران (و محل اطراق طلاب) مى شد.(۸۵)

ورود حضرت رضاعليه‌السلام در سال ۲۰۰ هجرى به قم، و استقبال گرم مردم از آن حضرت بيانگر آن است كه در اواخر قرن دوم و آغاز قرن سوم هجرى، در قم زمينه هاى عميق و وسيعى براى بروز فرهنگ تشيع و فقه آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وجود داشته، و همان زمينه ها، پديدار شدن حوزه علميه، و برخاستن افراد فرزانه و برجسته را از آن حوزه، نويد مى داد، بر همين اساس بود كه امام صادقعليه‌السلام در سخنى فرمود:

وسيأيت زمان تكون بلده قم و اهلها حجه على الخلائق

به زودى زمانى فرا مى رسد كه شهر قم و اهل آن، حجت ساير مردم خواهند شد.(۸۶)

تأثير ورود حضرت معصومهعليها‌السلام به قم در تشييد و تداوم حوزه

در سال ۲۰۱ هجرى قمرى حضرت معصومهعليها‌السلام دختر امام كاظمعليه‌السلام ، از مدينه به سوى خراسان حركت كرد، هنگامى كه به ساوه رسيد، در آنجا بيمار و بسترى شد، آن حضرت از وجود قم، و تمركز شيعيان در قم، اطلاع داشت، به خادم مخصوص خود فرمود: مرا به قم ببريد.

از سوى ديگر، خبر ورود حضرت معصومهعليها‌السلام به ساوه، به مردم قم رسيد، پسران و نوادگان سعد اشعرى به اتفاق تصميم گرفتند كه آن حضرت را به قم بياورند، در ميان آنها موسى بن خزرج بن سعد اشعرى نيز بود، با هم به ساوه براى استقبال از حضرت معصومهعليها‌السلام رفتند و او را با كمال احترام به قم آوردند، موسى بن خزرج زمام شترى را كه حضرت معصومهعليها‌السلام برا آن سوار بود، به دست گرفت و آن شتر را به سور قم به خانه خود آورد، و حضرت معصومهعليها‌السلام را به منزل خود وارد كرد و با كمال احترام از او همراهانش پذيرايى نمود، كه شرح آن در فصل بعد خاطرنشان مى شود. ورود حضرت معصومهعليها‌السلام به قم، و مرقد مطهر او، و سپس ورود امامزادگان بسيار به قم، موجب تحولات تازه و موثر در استحكام و گسترش تشيع گرديد، و در كنار آن نقش به سزايى در تحكيم و گسترش حوزه علميه و رفت و آمد و ارتباط علما و راويان و شاگردان برجسته امام صادقعليه‌السلام ، امام كاظمعليه‌السلام ، امام رضاعليه‌السلام و... داشت.

و مرقد مطهر حضرت معصومهعليها‌السلام همچون چراغ تابان در طول قرن ها از آغاز قرن سوم تا كنون فراراه رونق حوزه علميه در قم بوده و مى باشد.

چهره هاى برجسته حوزه علميه قم در قرن هاى دوم، سوم و چهارم

از متون و شواهد تاريخى مى توان استنباط كرد كه بيش از صد نفر، از علما و شاگردان امامانعليهم‌السلام كه غالبا از آل اشعر بودند، حوزه علميه قم را در قرن هاى دوم و سوم و چهارم تشكيل مى دادند، در اينجا به عنوان نمونه به ذكر پانزده نفر از آنها مى پردازيم:

۱- ذكريا بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعرى

يكى از علماى برجسته و راويان خيبر، كه نقش بسيار در به وجود آوردن حوزه علميه، در قرن سوم در قم داشت، زكريا بن آدم بن عبدالله بن سعد اشعرى است، محقيقن و رواى شناسان از بزرگوار، به عنوان فقيه جليل و عظيم القدر ياد كرده اند، او در عصر امام صادقعليه‌السلام و حضرت رضاعليه‌السلام مى زيست و از شاگردان برجسته و مورد وثوق آن دو بزرگوار بود، و در قم به عنوان يك مرجع تقليد فتوا داد، و مسائل حلال و حرام را براى مردم بيان مى كرد.

على بن مسيب مى گويد: به امام رضاعليه‌السلام (در خرسان) عرض كردم: فاصله محل زيست من با شما بسيار دور است، و من نمى توانم هر وقت به حضور شما برسم و مسائل خود را بپرسم، احكام و معارف دينم را از چه كسى بياموزم؟

امام رضاعليه‌السلام در پاسخ فرمود:

من زكريا بن آدم القمى، المأمون على الدين و الدنيا؛

از زكريا فرزند آدم قمى بياموز كه امين در امور دين و دنيا است.(۸۷)

در روايت ديگر آمده: زكريابن آدم در ملاقاتى به حضرت رضاعليه‌السلام عرض كرد: مى خواهم از قم بيرون بروم، زيرا تعداد افراد سفيه در آنجا زياد شده است. امام رضاعليه‌السلام در پاسخ فرمود:

لاتفعل فان اهل بيتك يدفع عنهم بك كما يدفع عن اهل بغداد بابى الحسن الكاظمعليه‌السلام ؛

چنين نكن زيرا به وسيله وجود تو بلا از اهلبيت تو (مردم قم) دفع مى شود، همان گونه كه به خاطر وجود امام كاظمعليه‌السلام بلا از بغداد دفع مى گردد.(۸۸)

مرقد شريف اين فقيه عالى قدر در قبرستان شيخان قم، داراى بارگاه بوده و مزار شيعيان است.

۲- زكريا بن ادريس بن عبدالله اشعرى

يكى از فقها و راويان برجسته زكريابن ادريس، پسر عموى زكريا بن آدم است، كه به عنوان ابو جرير قمى خوانده مى شد، از فضليت و فرزانگى اين بزرگوار اينكه، وقتى كه از دنيا رفت زكريا بن آدم مى گويد: به حضور امام رضاعليه‌السلام رفتم، از آغاز شب تا صبح، حضرت رضاعليه‌السلام مكرر از او سخن به ميان مى آورد و مى فرمود، خدا او رإ؛ ۴۴ش ش رحمت كند.

او از اصحاب امام صادقعليه‌السلام و امام رضاعليه‌السلام بود، و همواره روايت آنها را براى مردم نقل مى كرد، و داراى كتاب بود، و امامانعليهم‌السلام او را امين و مورد اطمينان معرفى كرده اند.

اين بزرگمرد نيز بيشتر در قم سكونت داشت، و همواره به ارشاد مردم و آموختن فقه و شرايع اسلام مشغول بود، قبر شريفش در قبرستان شيخان قم مى باشد.

پدر وى، ادريس بن عبدالله اشعرى قمى نيز از فضلاء و داراى كتاب بوده است.(۸۹)

۳- آدم بن اسحاق بن آدم بن عبدالله اشعرى

يكى ديگر از افراد مورد وثوق كه از فضلا و طلاب عالى مقام در عصر امامانعليهم‌السلام ، پسر عموى زكريا بن آدم است، وى مولف كتابى محتوى روايات امامانعليهم‌السلام بود كه علماى برجسته، از آن كتاب نقل روايت مى كردند، و مولفش را مورد اعتماد مى دانستند.(۹۰)

قبر شريف اين بزرگوار نيز، در قبرستان شيخان قم قرار دارد.

۴- اسحاق بن عبدالله بن سعد اشعرى

يكى از فضلا و چهره هاى درخشنده از اصحاب امام صادقعليه‌السلام و امام كاظمعليه‌السلام ، اسحاق بن عبدالله قمى، عموى زكريا بن آدم است، وى نيز داراى كتاب بوده، و در نشر علوم ائمه اهلبيتعليهم‌السلام در قم كوشش مى نمود و از فضلاى حوزه علميه قم در آن عصر به شمار مى آمده است.(۹۱)

فرزندش احمد بن اسحاق وكيل امام حسن عسكرىعليه‌السلام در قم بود كه خاطرنشان مى شود، قبر شريف اسحاق بن عبدالله نيز در قبرستان شيخان قم قرار دارد.

۵ و ۶- عمران و عيسى، دو برادر از فرزندان عبدالله

دو نفر از راويان برجسته و شاگردانش برازنده امام صادقعليه‌السلام كه در پيشگاه آن حضرت در جايگاه ارجمندى بودند، عمران و عيسى پسران عبدالله بن سعد اشعرى مى باشند، اين دو نيز در تعليم فرهنگ و فقه فقه شيعى، در قم، تلاش مستمر وسيع مى كردند و در بازسازى حوزه علميه قم در اواخر قرن دوم و در قرن سوم، نقش به سزا داشتند. براى اينكه به مقام ارجمند اين دو عالم ربانى و پر تلاش پى ببريم نظر شما را به سه روايت زير در مورد لطف و توجه خاص امام صادقعليه‌السلام به آنها جلب مى كنيم:

۱- از ابان بن عثمان روايت شده، عمران بن عبدالله قمى به حضور امام صادقعليه‌السلام آمد، امام صادقعليه‌السلام او را به گرمى پذيرفت و در كنار خود نشانيد و به او فرمود: حالت چطور است؟ حال فرزندان و خانواده ات چطور است؟ حال پسر عموهايت چگونه است؟ بستگان و فاميلت در چه حال هستند؟

در پايان وقتى كه براى خداحافظى برخاست و رفت، يكى از حاضران، از امام صادقعليه‌السلام پرسيد: اين آقا چه كسى بود؟

امام صادقعليه‌السلام در پاسخ فرمود:

نجيب قوم نجباء، ما نصب لهم جبار الا قصمه الله

اين شخص، يكى از افراد شريف از خاندان شريف است، كه هر ستمگرى از طاغوتيان نسبت به آنها سوء قصد كند، خداوند كمرش را مى شكند.(۹۲)

۲- و در روايت ديگر آمده: عمران، خيمه هايى بافت و آماده كرد و در سرزمين منى به حضور امام صادقعليه‌السلام رسيد و آنها را به آن حضرت اهدا نمود، امام صادقعليه‌السلام دست عمران را گرفت و چنين دعا كرد:

از درگاه خداوند مى خواهم كه بر محمد و آلش درود بفرستدت و در روزى كه سايه اى جز سايه خدا نيست، تو و خانواده ات را در سايه خويش قرار دهد.(۹۳)

۳- يونس بن يعقوب مى گويد: در مدينه بودم، در يكى از كوچه هاى مدينه امام صادقعليه‌السلام را ملاقات نمودم، آن حضرت به من فرمود: اذهب يا يونس فان بالباب رجلا اهل البيت؛

اى يونس! به سوى خانه حركت كن، كه در پشت در خانه، مردى از ما اهلبيت منتظر است.

من زودتر به سوى خانه امام صادقعليه‌السلام حركت كردم، ديدم كه عيسى بن عبدالله قمى در كنار در نشسته است، طولى نكشيد كه امام صادقعليه‌السلام آمد و به ما فرمود: وارد خانه شويد سپس به من فرمود: اى يونس! به گمانم تو سخن مرا نپذيرفته اى كه گفتم: عيسى بن عبدالله از ما خاندان است.

يونس عرض كرد: آرى فدايت گردم، عيسى از اهل مردم قم است، چگونه است اهل خانه شما است؟!

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

يا يونس! عيسى بن عبدالله رجل مناحى و هو منا ميت؛

اى يونس! عيسى بن عبدالله در حيات و ممات، از ما خاندان است.(۹۴)

هنگام خداحافظى، امام صادقعليه‌السلام بين دو چشم عيسى بن عبدالله را بوسيد.(۹۵)

۷ و ۸- ابراهيم بن هاشم و پسرش على بن ابراهيم

يكى از راويان و علماى پركار كه از اهالى كوفه بود، ولى در قرن سوم به قم مهاجرت كرد، ابراهيم، بن هاشم است، او نخستين كسى است كه حديث كوفيان را در قم منتشر نمود، او از اصحاب خاص امام جوادعليه‌السلام بود، و به گفته بعضى با امام رضاعليه‌السلام نيز ملاقات نموده بود، و از راويانى است كه ۶۴۱۴ روايت از امامانعليهم‌السلام نقل كرده است.

او داراى تأليفاتى بود(۹۶) از جمله كتاب النوادر و كتاب قضاوت هاى اميرالمؤمنان علىعليه‌السلام را مى توان نام برد.(۹۷)

آرى آن كسى كه حامل ۶۴۱۴ روايت از امامان معصومهعليها‌السلام است، و از اصحاب نزديك امام جوادعليه‌السلام مى باشد، و با اين مكنت علمى در اوايل قرن سوم به قم مى آيد و به نشر آثار امامانعليهم‌السلام همت مى گمارد، قطعا نقش به سزايى در تشكيل حوزه علميه در قم، در آن عصر خواهد داشت، چرا كه كه وجود ذيجود علماى پركار و برجسته اى همانند او، موجب رونق بازار علم و دانش و تعليم و تعلم خواهد شد.

جالب اينكه پسر ارجمند او على بن ابراهيم قمى (صاحب تفسير على بن ابراهيم) نيز راه پدر را پيمود، و از دانشمندان و راويان لايق و تلاشگرى بود كه در انتقال احاديث و فرهنگ امامان اهلبيتعليهم‌السلام از عراق به قم يد طولا داشت. اين مرد بزرگ را به عنوان يكى از اعلام قرن ۳ و ۴ كه در قم مى زيسته، خوانده اند،

او كتاب هاى متعددى تأليف كرد، مانند:

۱- تفسير روائى قرآن، ۲- الناسخ و المنسوخ، ۳- المغارى، ۴- كتاب الشرايع، ۵- قرب الاسناد، ۶- المناقب، ۷- اختيار القرآن - ۸- كتاب التوحيد و الشرك، ۹- كتاب الحيض، ۱۰- كتاب الانبياء، ۱۱- كتاب فضايل اميرالمؤمنينعليه‌السلام ، ۱۲- كتاب المشذر.

قبر شريف اين عالم بزرگ، در قم در بقعه اى در كنار باغ شهردارى همراه قبر شريف محمدبن قولويه است.(۹۸)

۹- يكى از رجال برجسته كه با قم ارتباط داشت و شاگردانش از كوفه به قم آمدند، و به نشر آثار تشيع پرداختند، يونس بن عبدالرحمن شاگرد برجسته امام كاظمعليه‌السلام ، سپس شاگرد امام رضاعليه‌السلام است، او داراى تأليفات ارزنده بود و با بيان و قلم از حريم ولايت و امامت دفاع مى كرد، به گفته فضل بن شاذان، يونس هزار كتاب در رد مخالفين و... نوشت.

يونس از فقها و مراجع عاليقدر است كه امام رضاعليه‌السلام در پاسخ به سوال حسن بن على بن يقطين فرمود: يونس مورد اطمينان است، مسائل مورد نياز خود را از او بپرس.

و در مورد ديگر، اهالى بصره، در مورد يونس بن عبدالرحمن، شكايت كردند، يونس غمگين شد، حضرت رضاعليه‌السلام به او فرمود:

اى يونس! با كى بر تو نيست وقتى كه امام تو را از تو راضى است، اى يونس! هر گاه در دست تو گوهر درخشانى باشد و مردم بگويند پشگل است يا در دستت تو گوهر درخشانى باشد و مردم بگويند پشگل است يا در دستت پشگل باشد و مردم بگويند گوهر است، آيا در نظر تو اثر مى كند؟

يونس عرض كرد: نه، امام رضاعليه‌السلام فرمود: بنابراين واقعيت كه راه و روش تو در دست است و امام تو از تو راضى است، از گفتار مردم نگران نباش.(۹۹)

۱۰- احمد بن اسحاق، وكيل امام حسن عسكرىعليه‌السلام در قم

يكى از علماى برجسته و محدثين عالى مقام و شيوخ علماى قم در قرن سوم احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعرى قمى است، او از اصحاب و نزديكان امام حسن عسكرىعليه‌السلام بود، و حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را در كودكى در نزد پدرش امام حسنعليه‌السلام ديدار كرد، او از سفراء و وكلاى امام حسن عسكرىعليه‌السلام در قم بود، و به امر آن حضرت مسجد امام قم را ساخت، او داراى تأليفات متعدد بود، مانند: ۱- كتاب علل الصلوه ۲- مسائل الرجال، ۳- علل الصوم و...

او در رسيدگى به امور دينى، اجتماعى و سياسى شيعيان، به خصوص مردم قم، تلاش فراوان داشت، و بين مردم و امام حسنعليه‌السلام و آستان قدس امام زمانعليه‌السلام رابط بود، و توقيعات متعددى كه از ناحيه مقدسه امام زمانعليه‌السلام براى افراد خاص صادر مى شد، يكى از آنها به نام احمد بن اسحاق بود.

اين مرد مخلص و بزرگ، در تكوين و تشييد حوزه علميه در عصر خود، نقش موثر داشت، و در حديث رسانى به طلاب آن زمان تلاش بسيار مى كرد(۱۰۰) . سرانجام هنگام بازگشت از سامرا به قم، در مسير خود وقتى به حلوان (سر پل ذهاب) رسيد، از دنيا رفت قبرش در آنجا داراى بارگاه شكوه مند زيارتگاه شيفتگان خاندان رسالتعليه‌السلام است.

۱۱- سعد بن عبدالله اشعرى قمى

يكى از فقها برجسته و روايان جستجوگر و پر تلاش، و مولفان بزرگ قمى در قرن سوم، سعد بن عبدالله بن ابى خلف اشعرى قمى پيشواى قمى ها است كه از اصحاب امام حسن عسكرىعليه‌السلام بود، و در قم سكونت داشت و در راه استحكام و گسترش فقه تشيع، در قم رنج فراوان برد و كوشش بسيار نمود.

وى رد روز ۲۷ شوال سال ۲۹۹ يا ۳۰۰ يا ۳۰۱ هجرى قمرى وفات يافت.(۱۰۱)

شخصيت هاى برجسته اى مانند محمد بن قولويه، على بن حسين بن موسى بابويه، حمزه بن قاسم و... را از شاگردان او به شمار آورده اند.(۱۰۲)

وى در آن عصر كتاب هاى بسيار در فقه و تاريخ و رجال و علم كلام تأليف نمود كه از جمله آنها است:

۱- كتاب الرحمه، ۲- كتاب جوامع الحج، ۳- كتاب الضياء در امامت، ۴- مقالات الاماميه، ۵- مناقب، ۶- مثالب رواه الحديث، ۷- كتاب فى فضل قم و الكوفه، ۸- بصائر الدرجات، ۹- منتخبات، ۱۰- فضائل عبدالله و ابوطالب و عبدالمطلب( ۱۰۳) .

۱۲ - على بن بابويه قمى

نامه امام حسن عسكرىعليه‌السلام به على بن بابويه

امام حسن عسكرىعليه‌السلام نامه اى براى على بن بابويه نوشت كه ترجمه آن چنين است:

بسم الله الرحمن الرحيم، حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است، و عاقبت نيك براى پرهيزكاران مى باشد، و بهشت براى يكتاپرستان، و آتش دوزخ براى منكران است، و عدوانى جز بر ستمگران نيست، و معبودى جز خداى يكتا وجود ندارد، كه برترين آفريدگار است، درود بر بهترين خلقش محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عترت پاكش.

اما بعد اوصيك يا شخصى و معتمدى و فقهى ابالحسن على بن الحسين قمى...؛

سفارش مى كنم تو را اى شيخ و مورد اعتماد و فقيه من، ابوالحسن، على بن الحسين قمى، خداوند تو را بر آنچه مورد خشنودى او است موفق بدارد، و در پرتو رحمتش فرزندان شايسته در نسل تو قرار دهد. (سفارش مى كنم تو را) به تقوا و پرهيزكارى و برپا دارى نماز و دادن زكات، زيرا نماز از كسى كه زكات نمى دهد قبول نمى شود، و تو را سفارش مى كنم به بخشيدن لغزش هاى ديگران، فرو بردن خشم هنگام غضب، صله رحم، ايثار و همكارى با برادران دينى، و كوشش در تأمين نيازهاى آن ها در هنگام سختى و آسانى، تعقل و خردمندى، هنگام جهل و نادانى. دين شناسى و استوارى در امور، و فراگيرى قرآن و پيوند معنوى با آن، خوش اخلاقى، امر به معروف و نهى از منكر كه خداوند مى فرمايد:

لا خير فى كثير من نجواهم الا من امر بصدقه او معروف، او اصلاح بين الناس؛

از بسيارى از در گوشى (و جلسات محرمانه) آنها (منافقان و منكران خير و سودى نيست، مگر كسى كه (به اين وسيله) امر به كمك به ديگران يا كار نيك يا اصلاح در ميان مردم كند، و هر كس براى خشنودى خداوند چنين كند، پاداش بزرگى به او خواهيم داد.(۱۰۴)

و دورى از همه زشتى ها.

و بر تو باد به نماز شب، همانا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علىعليه‌السلام چنين وصيت كرد:

يا على عليك بصلوه اليل، عليك بصلوه اليل و من استخف بصلوه الليل فليس منا؛

اى على بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، و كسى كه نماز شب را سبك بشمرد از مام نيست.

به سفارش ما عمل كن، و آنچه را به تو امر كردم، به همه شيعيانم امر كن تا به آن عمل كنند.

و بر تو باد به صبر و انتظار فرج (امام مهدىعليه‌السلام ) همانا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بهترين اعمال امت من، انتظار فرج است، و همواره شيعيان ما در اندوه هستند، تا پسر من آشكار گردد، همان كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد او چنين مژده داد: او سراسر زمين را همان گونه كه پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد كند، اى شيخ من! و اى مورد اعتماد من ابوالحسن! صبر كن و همه شيعيانم را به صبر و استقامت امر كن؛ ان الارض لله يورثها من عباده، و العاقبه للمتقين؛ همانا سراسر زمين از آن خداست، و آن را به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) واگذار مى كند، و سرانجام (نيك) براى پرهيزكاران است.

و سلام بر تو و همه شيعيان ما، و رحمت و بركات خدا بر آنها، و خداى براى ما كافى و نگهبان، و مولاى نيك و ياور نيكو مى باشد.(۱۰۵)

اين نامه به روشنى بيانگر آن است كه قم در همان قرن دوم و سوم، در دوران غيبت صغرى، داراى وزنه هاى بزرگ علمى و معنوى بوده و مركزيت ويژه اى براى نشر علوم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داشته است.

۱۳- ابن وليد قمى

محمد بن حسن وليد قمى، بزرگ ترين فقيه و محدث شيعه در قم بعد از على بن بابويه بود، و او را به عنوان استاد شيخ صدوق ياد كرده اند، و كتاب الجامع در فقه از تأليفات او است، وى در سال ۳۴۳ هجرى قمرى در قم از دنيا رفت.

۱۴- ابن قولويه قمى

يكى از فقها و علماى برجسته حوزه علميه قم در قرن چهارم، جعفر بن محمد بن قولويه مولف كتاب كامل الزيارات استاد شيخ مفيد است، او كتاب هاى بسيار در فقه و حديث و... تأليف كرده كه علامه سيد محسن امين در اعيان الشيعه، تعداد ۲۵ كتاب او را نام مى برد، اين مرد بزرگ در سال ۳۶۷ يا ۳۶۹ هجرى قمرى از دنيا رفت، و قبرش در كاظمين است.(۱۰۶)

۱۵- شيخ صدوق

يكى از ستارگان درخشان آسمان فقه و علم و فضيلت، عالم بزرگ و مجتهد اكبر، ابوجعفر محمد بن على بن حسين بن موسى بابويه، معروف به شيخ صدوق است، وى در حدود سال ۳۰۵ هجرى قمرى متولد شد و در سال ۳۸۱ از دنيا رفت، در شرح حال اين فقيه بزرگ قمى، به ذكر گفتار محدث خيبر، شيخ عباس قمى (رحمه الله) اكتفا مى كنيم:

شيخ صدوق، بسيار جليل القدر و حافظ احاديث بود، به حدى كه در ميان قمى ها مانند او در حفظ و كثرت علم ديده نشد، او در قم بود و به التماس شيعيان رى به رى رفت و در آنجا اقامت گزيد.... او قريب سيصد كتاب تصنيف فرمود... غالب احاديثى كه به ما رسيده از بركات قلم اوست، قبرش در اين بابويه، شهر رى است.(۱۰۷)

جالب اين كه شيخ صدوق (رحمه الله) به دعاى امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) متولد شد، به اين ترتيب كه: على بن بابويه (پدر شيخ صدوق) گويد: عريضه اى به محضر امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) نوشتم و توسط حسين بن روح (سومين نايب خاص امام زمان) به ناحيه مقدسه فرستادم، و از آن حضرت خواستم دعا كند تا داراى فرزند شوم. طولى نكشيد جواب آمد: به زودى خداوند دو فرزند صالح به او خواهد داد دعاى امام مستجاب شد، او داراى دو پسر شد، نام يكى از آنها را محمد و ديگرى را حسين گذاشت، محمد (شيخ صدوق) و وقتى كه بزرگ شد افتخار مى كرد كه بر اثر دعاى امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) متولد شده است، اساتيد او مى گفتند: سزاوار است كسى كه به دعاى حضرت حجتعليه‌السلام متولد شده اين چنين (داراى مقامات عالى علمى و معنوى) گردد.(۱۰۸)

كوتاه سخن آنكه: نويسنده تاريخ قديم قم (تأليف شده سال ۳۷۸) كه معاصر شيخ صدوق بوده مى نويسد: تعداد علماى شيعه در عصر ما به ۲۲۶ نفر رسيده، ولى تعداد علماى اهل تسنن به چهارده نفر مى رسند.(۱۰۹)

نتيجه و جمع بندى:

مطالب فوق بيانگر آن است كه قم در قرن دوم و سوم، و به خصوص در قرن چهارم داراى حوزه علميه بود، و اين حوزه از نظر علمى در پرتو وجود علماى بزرگ و فقهاى عالى مقام، در جايگاه رفيعى قرار داشته است.

و مطابق بعضى از متون، تنها در قرن چهارم هجرى قمرى صد نفر از علماى بزرگ و محدثان از قم برخاسته اند.(۱۱۰)

حوزه علميه قم از قرن پنجم تا كنون

رونق حوزه علميه قم در قرن پنجم و ششم

در قرن هاى ۵ و ۶ هجرى قمرى (دوره سلجوقيان) نيز قم مركزى بزرگ براى فقهاى و علماى شيعه بوده و عده اى براى تحصيل به اين شهر مى آمدند و مدارس دايرى داشت.

شيخ عبدالجليل رازى نويسنده كتاب النقض الفضائح وضع علمى قم را در قرن ششم شرح داده مى گويد: مدارس دينى قم، داراى وسايل كافى علما و مدرسان و مفسران بزرگ مى باشد، و كتابخانه هايى مشحون از كتب فرقه هاى مختلف در آن وجود دارد.

شيخ عبدالجليل رازى نام اين چند مدرسه علميه را در قم كه در عصر خودش (قرن ششم هجرى قمرى) داير بود فقيهان و پيشوايان دينى، با شكوه تمام در آن مى زيسته اند، ذكر كرده است كه عبارتند از:

مدرسه سعد صلت، مدرسه اثيرالملك، مدرسه سيد سعيد عزالدين مرتضى، مدرسه سيد زين الدين، مدرسه ظهير الدين عبدالعزيز، مدرسه ابوالحسن كميج، مدرسه شمس الدين مرتضى، مدرسه مرتضى كبير، و مدرسه اى در جنب مرقد مطهر حضرت معصومهعليها‌السلام (كه به نام مدرسه آستانه يا... بوده است، اين مدرسه به احتمال قريب به يقين همان مدرسه فيضيه فعلى است)(۱۱۱)

نويسنده تاريخ مذهبى قم، پس از نقل مطلب فوق، مى نويسد: در فاصله ميان سلجوقيان - كه در قرن ۶ و ۷ مى زيستند) تا آغاز حكومت نويسنده روشن نيست، در اين فاصله در قم از لحاظ روحانيت براى نويسنده روشن نيست، در اين فاصله در قم حوادث گوناگونى رخ داده و چند بار مردم آن قتل عام شده اند، و خود شهر ويران گرديد...(۱۱۲)

حوزه علميه قم در قرن ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ (عصر صفويه)

سلسله صفويه حدود ۲۴۰ سال قمرى و ۲۳۷ سال شمسى، از سال ۹۰۷ تا سال ۱۱۴۸ قمرى (۸۷۷ تا ۱۱۱۴ شمسى) زمام حكومت ايران را به دست گرفتند، از آنجا كه زمامداران صفوى، مروج مذهب تشيع بودند، و امكانات فراوانى در اختيار علماى شيعه گذاشتند و مساعدت فراوان با آنها داشتند طبعا حوزه هاى علميه در تبريز، شيراز، اصفهان و قم رونق فراوان يافت، و شهر قم رسما مورد توجه دولت و ملت ايران واقع شد، و بار ديگر مدارس ويران شده آباد گرديد، و يا مدارسى از نو ساخته شد، از اين رو علماى برجسته شيعه، در اين عصر در حوزه علميه قم به درس و بحث اشتغال داشته اند، مانند:

حكيم معروف ملا صدرا شيرازى صاحب اسفار، و دامادهايش: مولى محسن فيض، فقيه فيلسوف نامى آن عصر، و مولى عبدالرزاق فياض لاهيجى، و فرزند او ميرزا حسن گيلانى (متوفاى ۱۰۴۳ هجرى قمرى) و همچنين قاضى سعيد(۱۱۳) و مولى طاهر قمى و ديگران، و به گفته بعضى دو عالم بزرگ دوره صفويه، يعنى شيخ بهائى و ميرفندرسكى نيز مدتى در حوزه عليمه قم بودند و در مدرسه فيضيه حجره داشته اند.(۱۱۴)

حضور اين علماى برجسته و پر تلاش در قم، در عصر صفويه بيانگر آن است كه قم در آن عصر، داراى حوزه علميه فعال، و مدارس و طلاب بسيار بوده، و علوم مختلف اسلامى در آن، تحصيل و تدريس مى شده است.

مدرسه فيضيه كه از قديمى ترين مدارس علمى قم است، و مى توان آن را در همه قرن ها، مركز طلاب علوم دينى ناميد در عصر شاهان صفوى تجديد بنا شد، چنان كه از كتيبه ايوان جنوبى مدرسه فيضيه، كه در آن به صحن كهنه مرقد مطهر حضرت معصومهعليها‌السلام باز مى شود، فهميده مى شود كه اين مدرسه در عهد صفويه بازسازى شده و اين تجديد بنا از بناهاى دومين شاه صفوى يعنى طهماسب اول (متوفاى ۹۴۸ هجرى قمرى) در سال ۹۳۴ هجرى قمرى است، و به گفته بعضى وجه نامگذارى آن به فيضيه اين رو است كه حكيم و محدث و فقيه بزرگ، مولى محسن فيض (متوفى ۱۰۹۱ هجرى قمرى) در اين مدرسه سكونت داشته است.

و به گفته بعضى ديگر: اين نام، نام (حكيم عبدالرزاق فياض لاهيجى گرفته شده كه او در همين عصر در مدرسه فيضيه سكونت داشت.

يكى ديگر از مدارس علميه كه در عصر صفويه، در زمان سلطنت شاه سلطان حسين (نهمين پادشاه صفويه) ساخته شده، مدرسه مومنيه مى باشد، كه آن را محمد مومن ساخته است كه اخيرا به دستور مرجع فقيد آيت الله العظمى مرعشى نجفى (رحمه الله) بازسازى و وسعت يافته است.

و نيز يكى از مدارس حوزه عليمه، (مدرسه جانيخان) است كه در مقابل در بزرگ مسجد جامع قم قرار دارد، اين مدرسه نيز در عهد صفويان، توسط شخصى به نام جهانگيرخان ساخته شده است.

و همچنين بناى اوليه مدرسه آيت الله بروجردى، كه قبلا نام آن، مدرسه خان بود، و توسط آيت الله العظمى بروجردى، تجديد بنا شد نيز در عهد صفويه توسط شخصى به نام مهدى قلى خان از شاگردان ملا محسن فيض بود، ساخته شده است، اين مدرسه در سال ۱۱۲۳ قمرى تأسيس گرديد.(۱۱۵)

اين آثار نشان مى دهد كه حوزه علميه قم در عصر صفويه در قرن هاى دهم و يازدهم و دوازدهم از رونق خاصى برخورد بوده است.

حوزه علميه قم در عصر قاجاريه

شاهان قاجار از سال ۱۲۰۰ هجرى تا ۱۳۳۹ هجرى قمرى، در ايران سلطنت كردند، كه معروف ترين آنها فتح على شاه و ناصر الدين شاه بودند، در اين عصر نيز علماى بزرگى در حوزه علميه قم به تحصيل و تدريس اشتغال داشتند، به ويژه با سكونت مجتهد عالى مقام مرجع تقليد، آيت الله العظمى ميرزاى قمى (رحمه الله)(۱۱۶) در قم عصر سلطنت فتح على شاه حوزه عليمه قم، مايه بركات و آثار و توسعه حوزه علميه قم گشته است.

توضيح اينكه: مدرسه فيضيه كه باسازى نخستين آن در دوره صفويه تا حدود حوض وسط مدرسه بود، در عصر فتحعلى شاه در سال ۱۲۱۳ و ۱۲۱۴ هجرى قمرى و بازسازى ديگر شد.

و بناى اصلى مدرسه دارالشفا به دستور فتحعلى شاه انجام گرفت.

مدرسه حاجى ملاصادق واقع در گذر قاضى قم، توسط ميرزا آقا خان از رجال دولتى ناصر الدين شاه ساخته شد و...

به اين ترتيب مى بينيم حوزه علميه قم در اين عصر، وارد مرحله جديدى شده و رونق عميق و گسترده اى داشته است.

نقش آيت الله فيض براى توسعه حوزه

يكى از برجستگان حوزه عليمه قم مرحوم آيت الله العظمى ميرزا محمد فيض؛ بود، او در سال ۱۲۹۳ هجرى قمرى در قم ديده به جهان گشود و در ۲۵ جمادى الاولى سال ۱۳۷۰ در ۷۷ سالگى رحلت نمود، قبر شريفش در صحن عتيق جلوى ايوان طلاى بارگاه ملكوتى حضرت معصومهعليها‌السلام گرفته است.

اين مرد بزرگ با تدريس و تأليف و تربيت شاگردان، قدم هاى راسخى در تحكيم و گسترش حوزه علميه برداشت.

او در سال ۱۳۴۰ هجرى قمرى براى گسترش علوم و توسعه حوزه علميه، براى آيت الله العظمى شيخ عبدالكريم حائرى كه در آن وقت در اراك بود، نامه نوشت و او را به سكونت در قم دعوت كرد، و افرادى را به اراك فرستاد، تا با پيام شفاهى، دعوت كتبى قبلى را تأكيد كند، پى گيرى هاى او و ديگران باعث شد كه آيت الله حائرى در همان سال ۱۳۴۰ به قم آمد.

آقاى فيض شخصا همراه آقاى توليت با بسيج كردن مردم، به محله شاه جمال رفتند، و استقبال گرمى از آيت الله حائرى نمودند، پس از ورود آيت الله حائرى به صحن حضرت معصومهعليها‌السلام چون نزديك غروب بود، آيت الله فيض نماز جماعت خود را كه در صحن نو مى خواند به آيت الله حائرى واگذار كرد و خود و همه علما به آيت الله حائرى اقتدا كردند، شب بعد آيت الله فيض به صحن آمد، آيت الله حائرى به او فرمود: اگر بايد من نماز بخوانم، پس ميل ندارم شما اقتدا كنيد. در نتيجه آيت الله فيض محل نماز جماعت خود را به مسجد امام قم انتقال داد.

به اين ترتيب مرحوم فيض، مرجعيت خود را فداى توسعه حوزه علميه نمود، و با دعوت از آقاى حائرى، و استقبال از ايشان، گام بزرگى براى تحكيم و استوارى و گسترش حوزه برداشت.

از گفتنى هاى جالب اينكه: آيت الله فيض هنگام قنوت نماز، در حالى كه مى گفت: الهنا عاملنا بفضلك؛ اى خداى ما با ما به فضل و كرمت رفتار كن. جان به جان آفرين سپرد. در آن عصر هشتاد هزار نفر، در زير باران، جنازه او را تشييع كردند، آيت الله العظمى بروجردى (رحمه الله) بر جنازه اش نماز خواند، و تاريخ رحلت او را روى قبرش آيت الله الفيض نوشته اند كه جمله به حساب ابجد ۱۳۷۰ مى شود، يادش به خير و خدماتش هميشه در خاطر زنده باد.(۱۱۷)

تأسيس جديد حوزه، توسط آيت الله العظمى حائرى

حوزه علميه قم همچنان در نوسانات مختلف ادامه داشت، ولى داراى تشكل و انسجام نبود، بلكه مى توان گفت: پس از رحلت آيت الله ميرزاى قمى (در سال ۱۲۳۱ هجرى قمرى ) سال ها در فترت و ركود به سر مى برد و نياز مبرم به عالمى وارسته و مجتهدى استوار و پر صلابت و مدير و مدبر داشت، تا اينكه قرعه اين فال به نام مرجع عظيم الشأن حضرت آيت الله العضمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى (رحمه الله) افتاد، و با ورود اين بزرگمرد علم و عمل، حوزه آنچنان متشكل و منظم و با شكوه شد، كه او را موسس حوزه علميه قم، مى باشند، زيرا حوزه علميه در اين تاريخ به دست مبارك اين بزرگ مهر اليه، نوسازى و باسازى گرديد، از اين رو چنان كه بيان شد حوزه عليمه قم در عصر امام صادقعليه‌السلام پى ريزى شد و ادامه يافت.

در گفتار مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى (در ۱۳ آذر سال ۱۳۷۴ در صحن مطهر حضرت معصومهعليها‌السلام چنين آمده:

اين خصوصيت (اتصال مردم قم به اهلبيتعليهم‌السلام براى شما مردم قم، تقريبا از ۱۲۰۰ سال قبل تا امروز هست، اين خصوصيات است كه اينجا (قم) پذيرايى كننده بزرگ ترين حوزه علميه طول تاريخ شيعه است. ما در طول تاريخ از اول تشكيل حوزه هاى عليمه طول تاريخ شيعه است. ما در طول تاريخ از اول تشكيل حوزه هاى عليمه تشيع تا امروز به بزرگى اين حوزه مباركه اى كه به دست مرحوم آيت الله حائرى (رضوان الله تعالى عليه) در اين شهر، بنيان شد يا باسازى گرديد، و در زمان مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، عظمت و اعتلا پيدا كرد، و سپس به بركت امام بزرگوار و انقلاب عظيم به اوج اعتلاى خود رسيد، در هيچ جاى دنيا نداشته ايم.(۱۱۸)

آيت الله حائرى در حدود سال ۱۲۷۶ هجرى قمرى در روستاى مهر جرد يزد ديده به جهان گشود(۱۱۹) وى سال ها در نجف اشرف و كربلا و سامرا به تحصيل و تدريس اشتغال داشت، سرانجام در سال ۱۳۳۲ هجرى قمرى به دعوت علماى اراك، وارد اراك شد و به ترتيب شاگرد پرداخت، تا اينكه در اواخر سال ۱۲۹۹ شمسى مطابق سال ۱۳۴۰ هجرى قمرى براى زيارت و تحويل سال به قم آمد، و بر اثر دعوت و اصرار علما و دانشمندان حوزه علميه فعلى را پى ريزى كرد، براى طلاب علوم دينى امتحان و شهريه قرار داد، و قانون اتحاد شكل (به لباس روحانيت) اجرا شد، به طورى كه در پرتو تدبير و مديريت و همت والادى اين مرد بزرگ، مدارس قم پر از طلاب گرديد و تحول عظيمى در حوزه علميه به وجود آمد، و نام حوزه علميه قم در همه جا شهرت يافت، از اين رو وى را به عنوان موسس حوزه علميه قم ياد مى كنند، يكى از آثار مكتب درسى آيت الله حائرى در حوزه علميه قم، برخاستن اساتيد و مراجع بزرگى، از جمله: حضرت آيت الله العظمى شيخ محمد على اراكى (رحمه الله) و حضرت آيت الله العظمى سيد محمد گلپايگانى (رحمه الله) و حضرت امام خمينى (رحمه الله) است، كه اگر هيچ اثرى جز اين نداشت، براى نشان دادن عظمت حوزه در اين عصر، كفايت مى كرد، تعداد طلاب حوزه علميه قم در اين عصر از يك هزار تا دو هزار نفر مى رسيد.

تحول عظيم حوزه، در عصر زعامت آيت الله العظمى بروجردى

آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى، در شب ۱۷ ذيعقده سال ۱۳۵۵ هجرى مطابق با ۱۰ بهمن ۱۳۱۵ شمسى از دنيا رفت، و مرقد شريفش در مسجد بالا سر در جوار مرقد مطهر حضرت معصومهعليها‌السلام قرار دارد.

جالب اينكه: نام آيت الله حائرى با اين تعبير حاجى شيخ عبدالكريم يزدى به حساب ابجد برابر ۱۳۴۰ (قمرى) است كه او در همين سال وارد قم شد و به تأسيس جديد حوزه پرداخت، و همچنين عبارت حاج شيخ عبدالكريم به حساب ابجد برابر ۱۲۹۹ است، كه او در همين سال ۱۲۲۹ شمسى، وارد قم براى تأسيس جديد حوزه شد.

مرحوم آيت الله سيد صدرالدين صدر، در قصيده اى كه در مدح او سروده، تاريخ رحلتش را به حساب ابجد با اين جمله تطبيق نموده: لدى الكريم، حل ضيفا عنده (يعنى او به عنوان مهمان به محضر خداوند كريم وارد شد)

اين جمله به حساب ابجد مطابق با ۱۳۵۵ قمرى سال رحلت ايشان است.(۱۲۰)

پس از رحلت آيت الله حائرى (رحمه الله) سه تن از مراجع و علماى بزرگ، و مجتهدين از شاگردانش، مانند آيت الله العظمى سيد محمد حجت، و آيت الله العظمى سيد صدر الدين صدر، و آيت الله العظمى سيد محمد تقى خوانسارى، به طور ائتلاف سرپرستى حوزه را بر عهده گرفتند، و از پاشيدگى آن ممانعت نمودند، در اين راه دوره كه از سال ۱۳۱۵ شمسى تا سال ۱۳۲۴ ورود آيت الله بروجردى (يعنى ۹ سال) طول كشيده نيز به تدريج بر عظمت حوزه از نظر كميت و كيفيت افزوده شد، احداث مدرسه حجتيه كه يكى از مدارس علمى عظيم حوزه علميه قم است از آثار اين دوره تحت زعامت آيت الله حجت مى باشد كه به روشنى از افزايش طلاب و وسعت حوزه در اين دوره حكايت مى كند.

اين مدرسه داراى پارك هاى متعدد و مسجد و آب انبار و صحن بزرگ است، كه پس از فيضيه و دار الشفاء به عنوان دومين مركز تجمع طلاب حوزه علميه قم، به شمار مى آيد.

ورود آيت الله بروجردى به قم

در همين عصر در بين فضلاى حوزه علميه قم گفتگو بود تا از آيت الله العظمى بروجردى (رحمه الله) كه در آن روز در بروجرد سكونت داشت، دعوت به عمل آورند، تا فقيهى بزرگتر به قم به بيايد و زعامت حوزه را به دست گيرد.

سرانجام اين دعوت انجام شد، و آيت الله بروجردى (رحمه الله) در سال ۱۳۲۴ شمسى وارد قم شد.

آيات ثلاث (آيت الله خوانسارى، آيت الله حجت، آيت الله صدر) كمال احترام و تجليل را از آقاى بروجردى نمودند، سرانجام آيت الله خوانسارى در شهريور ۱۳۳۰ و آيت الله حجت در ۲۹ ديماه ۱۳۳۱ شمسى و آيت الله صدر در پنجم ديماه ۱۳۳۲، رحلت كردند.

و دو مرجع بزرگ آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى در ۱۳ آبان ۱۳۲۵ و آيت الله حاج آقا حسين قمى در اسفند همين سال در نجف اشرف رحلت كردند، مردم ايران و عراق و... متوجه آيت الله العظمى بروجردى شدند، به طورى كه ايشان مرجع كل گرديد، از اين رو حوزه علميه قم در پرتو توجهات مخصوص ايشان، و توجه مردم، رونق كامل يافت، و در اندك زمانى داراى تحولات عظيم گرديد، موقعيت حوزه در عصر مرجعيت آقاى بروجردى از نظرات مختلف، به پيش رفت، و پيوسته بر كمال آن افزود.

مدارس، كتابخانه ها، درس و بحث ها، نشريات و مجلات عربى و فارسى، و علوم مختلف اسلامى، در سطح عميق و گسترده اى، فعال شدند و زمان تصدى ايشان، تعداد طلاب ساكن در قم به شش هزار نفر رسيدند، با توجه به اينكه قبل از ايشان در حدود هزار تا دو هزار نفر بودند، كوتاه سخن آنكه حوزه علميه قم در عصر زعامت آيت الله بروجردى از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۰ شمسى (۱۶ سال) به صورت يك كانون عظيم علمى و فرهنگى و يك دانشگاه با عظمت فقه جعفرى درآمد، و همزمان تحولات عظيم سياسى، اجتماعى و دينى بر اثر آن حوزه به زعامت آيت الله بروجردى، در كشور رخ داد.

در اين عصر، يكى از اساتيد بزرگ و يكى از اركان حوزه علميه قم، كه استادى والا مقام، و مدرسى نيرومند بود، و نقش به سزايى در پيشرفت همه جانبه حوزه داشت، حضرت امام خمينى (رحمه الله) بود، درس اصول و فقه او، مهم ترين درس حوزه، و پرجمعيت ترين درس ها بعد از آيت الله المعظمى بروجردى (رحمه الله) به شمار مى آمد(۱۲۱) .

پيشروى حوزه بر همين منوال ادامه داشت كه ناگاه حوزه در فروردين سال ۱۳۴۰ شمسى (مطابق با ۱۳ شوال ۱۳۸۰ قمرى) با سوگ فقدان آيت الله العظمى بروجردى (رحمه الله) روبرو شده كه بزرگترين فاجعه براى جهان تشيع و به خصوص براى حوزه عليمه قم بود.

پس از رحلت آيت الله بروجردى، مراجع عظيم الشأن وقت همانند: امام خمينى (رحمه الله) و آيت الله العظمى گلپايگانى و آيت الله العظمى نجفى مرعشى و... زمام حوزه را بر عهده گرفتند، حوزه در مرحله ديگرى قرار گرفت و ماجراهاى سياسى در اين دوره، به خصوص ماجراى مبارزات روحانيت به رهبريت امام خمينى (رحمه الله) با رژيم ستم شاهى و طاغوتى پهلوى، حوزه را بيش از پيش، مورد توجه مردم قرار داد، چرا كه حوزه به صورت كانون و محور مبارزات شده بود، بر همين اساس روز به روز بر رونق حوزه مى افزود، و به عنوان شكوهمندترين كانون فرهنگى و مبارزاتى و سياسى، جلوه كرد.

پس از پيروزى انقلاب، حوزه به مرحله تازه اى وارد شد، و در ابعاد مختلف، مورد توجه قرار گرفت و گسترش يافت و هم اكنون حدود سى هزار نفر از طلاب ايرانى و خارجى در حوزه به درس و بحث اشتغال دارند و در تحت پوشش نظام جديد مديريت متمركز شده اند و به روند تكاملى خود ادامه مى دهند، از زحمات طاقت فرساى شوراى مديريت قبل و مديريت و شوراى عالى كنونى تشكر مى شود كه صميمانه با تلاش پى گير و وسيع براى حفظ حوزه و پيشرفت هاى آن كوشا و جدى بوده و هستند.

چرا كه حوزه هاى علميه، به خصوص حوزه علميه قم، اساس كار نظام دينى ما است، از اين رو در فرازى از گفتار رهبر انقلاب( ۱۲۲) حضرت آيت الله خامنه اى آمده: دستگاه مديريت حوزه علميه قم علاوه بر جديت و برنامه ريزى، بايد نسبت به برگزارى همايش ها و اجتماعات علمى اقدام كند.

نظرى به آثار درخشان حوزه، و فرزانگان برخاسته از آن

مى دانيم كه هدف اصلى حوزه هاى علميه، فراگيرى علوم اسلامى و در رأس آن فقه جعفرى، و تبليغ و ترويج آن علوم است، به طورى كه تمام قشرهاى مردم در امور و شوون مختلف دينى، بهرمند گردند، و وظائف و مسووليت ها را بشناسند بنابراين هدف اصلى حوزه برد و پايه نهاده شده

۱- اسلام شناسى عميق، ۲- اطلاع رسانى، به گونه اى كه سخن امام صادقعليه‌السلام محقق شود كه فرمود:

و تصير معدنا للعلم و الفضل حتى لا يبقى فى الارض مستضعف فى الدين؛

قم مركز علم و فضيلت گردد، به گونه اى كه در سراسر زمين مستضعف دينى يافت نشود.(۱۲۳)

و تعبير ديگر فرمود:

فيفيض العلم منه الى سائر البلاد، فى المشرق و المغرب فيتم حجه الله على الخلق حتى لا يبقى احد على الارض لم يبلغ اليه الدين و العلم ثم يظهر القائم (عج) ؛

و از قم به تمام شهرها در شرق و غرب، علم و دانش منتشر مى شود، و حجت خدا بر همه تمام مى گردد، كسى در زمين باقى نمى ماند كه دين و علم و از قم به او نرسد، سپس حضرت قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف) ظهور مى كند(۱۲۴) .

آثار درخشان حوزه علميه قم، بسيار است، و فرزانگان برخاسته از آن فراوان هستند، در اينجا به عنوان نمونه به ذكر چند اثر، و چند نفر از برخاستگان حوزه مى پردازيم.

۱- پرورش اساتيد برجسته در رشته هاى گوناگون اسلامى، مانند: فقه، اصول، تفسير، ادبيات، منطق، علم كلام، فلسفه، اخلاق و... در ميان اين اساتيد مراجع بزرگى برخاستند كه بعضى از دنيا رفته اند و بعضى هم اكنون به رتق فتق امور اشتغال دارند، علامه طباطبايى صاحب تفسير ارزشمند الميزان و بسيارى از مسولان نظام، از جمله حضرت آيت الله شهيد دكتر محمد تقى بهشتى و رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله العظمى خامنه اى، و حضرت آيه الله شهيد صدوقى و حضرت آيت الله شهيد قدوسى از همين حوزه برخاسته اند.

۴- ايجاد بيش از يكصد مركز تحقيقاتى در سطح علميه قم.

۵- پرورش مبلغين و گويندگان دانشمند و محقق براى ارشاد مردم، در داخل و خارج، كه بعضى از آنها در كشورهاى خارج با تجهيزات وسيع به زبان هاى مختلف دنيا، به ارشاد و تبليغ اشتغال دارند.

۶- تأسيس كتابخانه هاى بزرگ و پرمحتوا، كه هر كدام گنجينه هاى عظيم فرهنگى و ماندگار براى اسلام مسلمانان هستند، در رأس آنها كتابخانه بزرگ آيت الله العظمى مرعشى نجفى (رحمه الله) ، كتابخانه دفتر تبليغات اسلامى، و كتابخانه مدرسه فيضيه را مى توان نام برد.

هم اكنون موقعيت حوزه علميه قم و آثار درخشان آن در تمام نقاط كشور ايران و در كشورهاى خارج در سطحى است كه گويى به مرحله تحقق پيشگويى جالب امام صادقعليه‌السلام نزديك شده آنجا كه فرمود:

فيفيض العلم منه الى سائر البلاد و...

پيش از ظهور قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف) قم مركز علم و دانش مى گردد، و از آنجا علم و دانش به تمام شهرهاى غرب و شرق، انتشار مى يابد، و حجت خدا بر همه تمام مى شود، و كسى را نمى توان يافت كه از اين سرچشمه دين و علم بهره مند نشده باشد.(۱۲۵)

بايد توجه داشت كه هر كدام از آثار فوق، منشأ ده ها و صدها آثار درخشنده ديگر شده و خواهد شد.

به عنوان مثال: وجود ذيجود سه نفر از برخاستگان حوزه عليمه قم يعنى امام خمينى و شهيد مطهرى و شهيد بهشتى (قدس الله اسرارهم) را در نظر بگيريم، اين سه بزرگ مرد علم و دين و سياست، هر كدام سرچشمه صدها بلكه هزارها آثار و تحولات حوزوى، سياسى، علمى، اجتماعى و دينى شده اند. (تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل)

سخن عميق امام خمينى (رحمه الله) و آيت الله خامنه اى

كوتاه سخن آنكه: در مورد آثار تابناك حوزه علميه قم در رابطه با حفظ و گسترش اسلام از گزند دشمن در طول قرون و اعصار اسلامى، به خصوص در قرن اخير، سخن بسيار است و در اين گفتار نمى گنجد، ولى براى پى بردن به اوج عظمت و اهميت آن، كافى است كه به اين سخن پر ارج و عميق و حساب شده حضرت خمينى (رحمه الله) گوش جان فرا دهيم كه در پاسخ عده اى كه گفته بودند: اگر بنا است مرجع دينى در سياست دخالت نمايد چرا مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى (موسس حوزه علميه قم) اين كار را انجام نداده اند؟ فرموده بود:

اگر مرحوم حاج شيخ در حال حاضر زنده بودند كارى را انجام مى دادند كه من انجام داده ام، و تأسيس حوزه علميه ايران آن روز، از جهت سياسى كمتر از تأسيس جمهورى اسلامى در ايران امروز نبود(۱۲۶) .

آيا به راستى جز اين است كه صاحبان اصلى انقلاب اسلامى ايران و بنيانگذار جمهورى اسلامى، از برجستگان حوزه علميه مى باشند؟!

مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى (مدظله) در گفتار خود (در روز ۱۳ آذر، كه در صحن مطهر حضرت معصومهعليها‌السلام در برابر ابنوه جمعيت قم سخن مى گفت) فرمود:

عزيزان من، جوانان قم، مرد و زن مومن و انقلابى حريم اهلبيت و خانه ولايت! من امروز مايلم نگاهى به انقلابى كه شما اين قدر نسبت به آن خويشاوندى و نزديكى داريد بيندازم، و از آغاز تا امروز، و از امروز به بعد آن را مختصر ارزيابى كنم.

خيمه اصلى دستگاه حركت عظيم انقلاب اسلامى، اين جاست، به همين دليل دنيا متوجه قم است، دوستان انقلاب و اسلام، قم را دوست مى دارند، و مستكبران و ظالمان و انسان هاى شرير در هر جا كه هستند، قم را زشت مى دارند، و همه چيزش را مبغوض مى شمارند.(۱۲۷)

تحول حوزه، توسط امام خمينى

از امورى كه هرگز نبايد آن را فراموش كرد، و نيز بايد آن را از افتخارات زندگى درخشان امام خمينى (رحمه الله) دانست، تحول عميق در ابعاد گوناگونى است كه توسط امام خمينى (رحمه الله) در حوزه علميه قم و سپس در حوزه هاى ديگر، به وجود آمد.

آن بزرگمرد، حوزه را از زير حجاب تحجر و سطحى نگرى نجات داد. حوزه اى كه از واژه سياست، يا عرفان، وحشت داشت، سردمدار سياست گرديد و به عرفان حقيقى در كنار فقه، روى آورد.

او طلبه ها را از گوشه انزوا بيرون كشيد، و به عرصه هاى جهاد و شهادت، سياست و عرفان وارد ساخت، و در جهات مختلف، حتى در جهت تغيير فرهنگ ادبيات حوزه، منشأ خيرات و بركات بسيار گرديد. او در ضمن نامه اى خطاب به حوزويان تحول يافته مى نويسد:

سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت، كه رساله علميه و علميه خود را به دم شهادت و مركب خون، نوشته اند، و بر منبر وعظ و خطابه ناس، از شمع حياتشان گوهر شب چراغ ساخته اند، افتخار و آفرين بر شهداى حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد، رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند، و عقال تمنيات دنيا را از پاى حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به مهمانى عرشيان رفتند، و در مجمع ملكوتيان، شعر حضور سروده اند.

آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاى سحر مناجاتيان حوزه ها و روحانيت را درك كرده اند، در خلسه حضورشان، آرزويى جز شهادت نديده اند(۱۲۸) .

عنايت حضرت امام خمينى (رحمه الله) به رونق حوزه به حدى بود كه در اشعارى خطاب به امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) چنين گويد:

حوزه علميه قم را علم فرما به عالم

كند فلك مسلمين را بادبانى

نيكخواهش را عطا فرما بقاى جاودانى

بهر بد خواهش رسان هر دم بلاى آسمانى

تازفرط گل شود شاها! زمين چون طرف گلشن

تا ز فيض فروردين گردد جهانى چون جنانى

بگذرد بر دوستانت هر خزانى چون بهارى

كند بر دشمنانت هر بهارى چون خزانى( ۱۲۹)

آن بزرگمرد، بذر سير و سلوك و عرفان بر اساس عشق (نه علم منهاى عشق) را در قلوب حوزويان كاشت، به طورى كه اين بذر در سطح وسيعى شكوفا شده و ثمر بخشيد.

او كتاب هاى: اسفار، فتوحات مكيه، فصوص الحكم و مصباح المنير را وسيله اى به سوى همين عشق قرار داد، نه آنكه در اصطلاحات اين كتاب ها، غرق شود، و از پرواز غافل گردد، او در اين راستا مى گويد:

بشكنيم آينه فلسفه و عرفان

از صنم خانه اين قافله بيگانه شويم

فارغ از خانقه و مدرسه و دير شده

پشت پايش زده برهستى وفرزانه شويم

در جوانى سرگرم به مفاهيم و اصطلاحات پررزق و برق شدم، كه نه از آنها جمعيت حاصل شد، نه حال، اسفار اربعه با طول و عرضش، از سفر به سوى دوست بازم داشت، نه از فتوحات فتحى حاصل شد، و نه از فصوص الحكم حكمتى دست داد، تا چه رسد به غير آنها.

از فتوحات نشد فتحى و از مصباح نورى

هر خواهم در درون جامه دلفريب است(۱۳۰)

و در پاسخ به يكى از بانوان از بستگانش كه از او خواسته بود تا چند كتاب عرفانى را به وى معرفى كند، فرمود: دخترم! در دفع حجب كوش، نه در جمع كتب.

به اين ترتيب امام خمينى (رحمه الله) كتاب هاى عرفانى را اگر وسيله وصول به حق باشند، نور مى دانست و گرنه، آن را حجاب سر راه تكامل.

آرى او همه دانش پژوهان، به خصوص حوزويان را به عبور از پوست به مغز فراخواند و آنها را به تحول و دگرگونى عميق به حركت در آورد. به گفته شمس مغربى:

نظر را نغز كن تا نغز بينى

گذر از پوست تا مغز بينى

نگاهى بر تحولات فرهنگى، اجتماعى و سياسى حوزه

گرچه كار اصلى حوزه علميه، تعليم و تعلم است، ولى از نظر حوزه هيچ گاه تعليم و تعلم، هدف نيست، بلكه وسيله اى است براى وصول به اهداف عالى و كمالات متعالى انسانى، بر همين اساس حوزه علميه قم در هر زمانى تا سرحد امكانات خود، منشأ تحولات عظيم فرهنگى، اجتماعى و سياسى و هرگونه عواملى كه موجب رشد تعالى انسان ها مى شود، شده است، در اين كتاب كه بناى آن بر اختصار است، به طور فهرست به ذكر چند نمونه از اين تحولات مى پردازيم:

تحولات فرهنگى

فرهنگ اسلام، غنى ترين فرهنگى است كه بر همه ابعاد علمى توجه كرده، و از نظر عمق و فراگيرى و پرمايه بودن، سرآمد فرهنگ هاى ملل مختلف جهان است، حوزه هاى علميه به خصوص حوزه عليمه قم كه از يك سو، برخاسته از فرهنگ اسلام است، و از سوى ديگر نشانگر فرهنگ اسلام و نگهدارنده و پرورنده آن مى باشد، در اين راستا خدمات بسيار نموده است، دانشمندان بزرگ و جهانى مانند: بوعلى سينا، خواجه نصير طوسى، علامه حلى، وحيد بهبهانى، ملاصدرا شيرازى و ده ها نفر از اين گونه افراد كه در علوم مختلف مانند: ادبيات، منطق، فلسفه، عرفان، علوم طبيعى، رياضى، طب، و... صاحب نظر بودند، و در اين مسير، خدمات شايانى نمودند از حوزه هاى علميه برخاسته اند، در رأس حوزه ها، حوزه علميه قم در اين موارد، گام هاى راسخ برداشته، و با تربيت دانشمندان بزرگى توانسته است تا بزرگترين خدمات فرهنگى را ارائه دهد.

تأليف كتاب ها در علوم مختلف، و تأسيس كتابخانه هاى پرمحتوا و عظيم، كه تعداد كتب بعضى از آنها بر صدها هزار كتاب بالغ مى شود، نشانگر روشن اين تحولات فرهنگى است، با توجه به اينكه نقش حوزه هاى علميه به خصوص حوزه علميه قم در پيدايش آنها، از همه دانشگاه ها و محافل بيشتر است.

محققان آگاه و عالمان بى نظر مى گويند: اگر كتابخانه هايى مانند كتابخانه آستان قدس، در مشهد، و كتابخانه مجلس در تهران، و كتابخانه آيت الله مرعشى نجفى (رحمه الله) در قم را، از كتاب هاى حوزويان و از آثار علمى عالمان دين و برخاستگان حوزه هاى علميه تهى كنيم، قفسه هاى آن كتابخانه ها جز از چند كتاب واريخته و گرد و خاك گرفته، چيزى باقى نمى ماند، آنچه كه مايه قوام و اعتبار اين كتابخانه ها شده، همام كتاب هاى حوزويان است.(۱۳۱)

به عنوان نمونه، عالم بزرگ قرن چهارم شيخ صدوق (ابوجعفر محمد بن على بن بابويه، متوفاى ۳۸۱ هجرى قمرى) ، از برخاستگان حوزه علميه قم در قرن چهارم است كه استادش ابن وليد قمى بود كه در سال ۳۴۳ هجرى قمرى در قم از دنيا رفت، شيخ صدوق در آن عصر، با آن امكانات بسيار محدود، در حدود سيصد جلد كتاب در علوم مختلف اسلامى، مانند: فقه، حديث، كلام، رجال و... تأليف نمود، كه يكى از كتاب هاى معروف او از كتب اربعه شيعه، به نام من لا يحضره الفقيه است.(۱۳۲)

تحولات فرهنگى حوزه علميه در عصر زعامت آيت الله العظمى بروجردى (رحمه الله) تا كنون فرهنگى است، و حوزه علميه قم در هر عصرى به خصوص در اين عصر مشعلدار انقلاب فرهنگى در ابعاد گوناگون بوده و در اين راستا، سهم به سزايى دارد.

نمونه ديگر اينكه، احمد بن محمد بن خالد برقى( ۱۳۳) صاحب كتاب المحاسن از محدثين و علماى برجسته قرن سوم در قم بود، وى با اينكه از علما و محدثان برجسته آن عصر بود، شيخ جليل ابوجعفر احمد بن محمد بن عيسى قمى كه شيخ و فقيه و رئيس محدثان حوزه علميه آن عصر قم بود، احمد بن محمد برقى را به دليل اينكه بر و روايات مرسل (كه تعدادى از سلسله راويانش ذكر نشده اند) اعتماد مى كند، و از رواياتى كه موثق نيستند نقل روايت مى نمايد، از قم بيرون كرد، و بعدا او را به قم برگردانيد.(۱۳۴)

و همچنين على بن بابويه (پدر شيخ صدوق) متوفاى ۳۲۹ هجرى قمرى كه شيخ محدثان قم بود، دستور داد حسين بن منصور حلاج، صوفى معروف را كه به قم آمده بود با كمال ذلت بيرون كردند، تا مبادا القائات انحرافى او افكار مردم را آلوده و منحرف نمايد.(۱۳۵)

تحولات اجتماعى

عالمان ربانى همواره داراى روح مردمى و خدمت گزارى به مردم بودند، و همچون پدر و مادر مهربان براى جامعه، دل سوزى مى كردند، و شعارشان اين سخن معروف پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود كه:

من اصبح لا يهتم بأمور المسلمين فليس بمسلم

كسى صبح كند ولى به امور مسمانان توجه ننمايد، مسلمان نيست.(۱۳۶)

بر همين اساس، حوزه علميه قم و برخاستگان آن، همواره نقش مهمى در تحولات اجتماعى داشته، و در رشد و تعالى جامعه، و نگهدارى آن از خطر سقوط، قدم هاى راسخ برداشته و بر مى دارند، اكثر موسسات اجتماعى، و عواملى كه موجب ساختن جامعه سالم مى شود، و از نظرات مختلف مانند: اقتصادى، سياسى، مذهبى، ملى و روابط گوناگون اجتماعى مفيد است از همت والادى عالمان دين، نشأت گرفت و تحت نظارت و اقدامات علمى و جدى برخاستگان از حوزه هاى علميه، به خصوص، به خصوص حوزه علميه قم بوده است.

امام خمينى (رحمه الله) با اينكه به حق رهبر راستين و مورد قبول جامعه بود، آن چنان از روح مردمى و خدمت گزارى برخوردار بود كه از روى صدق و خلوص، مى فرمود: به من رهبر نگوييد، به من خدمت گزار بگوييد.

امر به معروف و نهى از منكر، دو فريضه بزرگ اسلامى، شيوه هميشگى حوزويان است، آنها با اجراى اين دو وظيفه مهم، نقش به سزايى در تهذيب و تكميل، پاك سازى و به سازى جامعه داشتند و دارند، انقلاب عظيم اسلامى ايران، كه يكى از آثار آن، تحولات اجتماعى آن است، در حقيقت نشأت گرفته از حوزه علميه قم است، زيرا بينانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت امام خمينى (رحمه الله) از حوزه برخاسته، و صاحبان اصلى انقلاب و تداوم دهندگان آن از حوزه بوده اند، و اين مطلبى است كه جملگى بر آنند و نياز به توضيح ندارد.

يكى از تحولات اجتماعى در تاريخ ايران كه در جايگاه بسيار رفيعى قرار دارد، موضوع تشيع ايرانيان است، با اينكه اسلام در عصر خلافت خليفه دوم، وارد ايران گرديد، بدون ترديد يكى از عوامل تشيع ايرانيان، ورود محدثان و راويان شيعه در قرن دوم و سوم به قم بود، كه همان ها قم را مركز تعليم و تعلم (حوزه) قرار دادند، و مبانى تشيع را به اطلاع مردم از آنجا به جاهاى ديگر سرايت كرد، و به طور كلى حوزه علميه قم از روز تأسيس تا كنون، قرن به قرن، نقش به سزايى در تشيع مردم و تداوم تشيع و اسلام ناب داشته است، و با تأليفات و تبليغ و اطلاع رسانى هاى مختلف، در اين راستا به پيش رفته است، كه نمونه هايى از آن در بحث پيشينه تاريخى حوزه عليمه قم بيان گرديد.

تحولات سياسى

هيچ گاه سياست به معنى حقيقى با اسلام حقيقى جدا نيست، بلكه اين دو، عين هم و مكمل همديگر هستند.

حضرت امام خمينى (رحمه الله) در تحرير الوسيله مى فرمايد:

فمن توهم ان الدين منفك عن السياسه فهو جاهل لم يعرف الاسلام و لاالسياسه

پس آن كس كه بپندارد كه دين از سياست جدا است چنين كسى ناآگاه است كه نه اسلام را مى شناسد و نه سياست را.(۱۳۷)

حوزه علميه قم از ابتدا تا حال، در هر عصرى، از ماجرهاى سياسى بر كنار نبود، بلكه در بعضى موارد، دخالت جدى كرده، و گاهى زمام سياست عصر خود را به دست گرفته است.

رابطه حوزه علميه با سياست، در طول زمان و شرايط و امكانات، مختلف بوده، كه چاره اى نيست جز اينكه در اينجا با ذكر نمونه هايى، به تماشاى دور نماى آن بپردازيم:

استقلال قم از اصفهان

مردم قم به خاطر وجود علما و محدثان شيعه در قم، در همان قرن دوم و سوم، حاضر نبودند كه به حكومت خلفاى جور كمك كنند، چرا كه آنها را غاصب و طاغوت مى دانستند، و در هر فرصتى بر ضد آنها رفتار مى نمودند. قم تا سال ۱۸۹ هجرى قمرى تابع اصفهان بود، و مردم قم خراج و ماليات خود را به اصفهان مى پرداختند، از آنجا كه حكومت و مردم اصفهان در آيين غير تشيع بودند، مردم قم به پيروى از علماى خود، خواهان استقلال بودند، واز دادن ماليات به اصفهان اكراه داشتند. چنان كه قبلا خاطرنشان گرديد.

سرانجام در سال ۱۸۹ هجرى قمرى با كوشش حمزه بن اليسع اشعرى قم از اصفهان جدا شد، و به صورت كوره (به اصطلاح امروز شهرستان) درآمد، و در سال ۱۹۵ در مسجد دزپل يا درپل منبر قرار داده اند، با توجه به اينكه: منبر داشتن شهرى، علامت استقلال آن شهر بود.(۱۳۸)

چنين استقلالى، از نظر سياسى و مذهبى، براى مردم قم بسيار مهم بود، و قطعا وجود محدثان و راويان و علما و شاگردان امامانعليهم‌السلام در قم، موجب اين استقلال گرديد، زيرا آنها بودند كه با ارشاد و اطلاع رسانى به مردم، چنين زمينه اى را به وجود آوردند.