اخلاق عبادی

اخلاق عبادی0%

اخلاق عبادی نویسنده:
گروه: تعلیم و تربیت

اخلاق عبادی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سيد علام عباس طاهرزاده، على اصغر الهامى نيا
گروه: مشاهدات: 7369
دانلود: 1730

توضیحات:

اخلاق عبادی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 101 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7369 / دانلود: 1730
اندازه اندازه اندازه
اخلاق عبادی

اخلاق عبادی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اخلاق عبادى

نويسندگان : سيد علام عباس طاهرزاده، على اصغر الهامى نيا

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است

مقدّمه

بـديـهـى اسـت كـه (اخـلاق) و (عـبـادت) در يـكـديـگـر تـاءثـيـر مـتـقـابـل دارنـد، بـه اين بيان كه از يكسو اخلاق نيكو، سبب پيدايش و تقويت روحيه پرستش در فـرد مـى گـردد و از سـوى ديگر، يكى از آثار قطعى عبادت حق ، تهذيب نفس ، يا آراسته شدن بـه صـفـات زيـبـا و پـيـراسـتـه شـدن از خـصـلتـهـاى زشـت اسـت بـطـور مـثـال ؛ قـرآن مـجـيـد چـنـيـن اثـرى را بـراى عـبـادتـهـايـى مثل نماز، روزه و زكات ، بديهى دانسته ، مى فرمايد:

( اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ ) (١)

همانا نماز (آدمى را)، از فحشا و منكر، باز مى دارد.

( خُذْمِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكّيهِمْبِها ) (٢)

از ثروتهايشان صدقه (زكات) بستان تا به وسيله آن ، آنان را پاك سازى و پرورش دهى !

شهيد مطهرى در اين رابطه مى نويسد:

(... در عـبـادت ، خـارج شـدن از مـحـدوده كـوچـك خـودى ، خـارج شـدن از مـحـدوده آمال و تمنيّات كوچك ، محدود و موقّت هست ، و به عبارت ديگر؛ درعبادت ، انسان از دايره تمنيّات و آمال كوچك ، خارج مى شود، در عبادت التجاهست ، انقطاع هست ، در عبادت ، واقعاً انسان از محدوده خـود خـواهـيـهـا، خـود پـرسـتـيـهـا، آرزوهـا، تمنيّها وامور كوچك پرواز مى كند و بيرون مى رود... بـزرگـتـرين ، شريفترين ، باشكوهترين و با عظمت ترين حالت انسان ، آن حالت پرستشانه اى است كه به خود مى گيرد.)(٣)

هـمـان گـونـه كـه روشـن اسـت بـرخـى از صـفـات زشت يا زيباى اخلاقى ، در ظاهر، رابطه بـيـشـتـرى بـا عـبـادات دارنـد و نـيـز، رعـايـت بـرخـى از آداب و مـسـائل اخـلاقى در مورد بعضى عبادات ضرورى تر به نظر مى رسد كه بخش مهمّى از (اخلاق عبادى ) را نيز تشكيل مى دهند.

در جـزوه حـاضـر سعى شده تا حدودى به اين مساءله پرداخته و گوشه اى از آثار اخلاق و عـبادت در يكديگر و همين طور بخشى از آداب و سنن نيكوى عبادى مطرح شود، تا به خواست خدا عبادات واخلاقمان ، نيكوتر گردد.

مركز تحقيقات اسلامى

معاونت متون آموزشى

درس اوّل: عبادت ، هدف خلقت

حقيقت عبادت

الف ـ مفهوم عبادت

عـبـادت ، اظـهـار بـنـدگـى و نـيـاز در پـيـشـگـاه خـداونـد تـعـالى و بـيـان خـواستها و تقاضاى تكامل از درگاهش و تقديس ذات مقدس اوست

(در لغـت بـه مـعـنـاى افـتـادگـى و ذلّت اسـت و بـه هـمـيـن دليـل بـراى غـيـر خـدا پـسـنـديـده نـيـسـت .)(٤) و در اصـطـلاح : (مـراقـبـت بـر افعال و اوامرى است كه خداوند فرمان داده است .)(٥)

شهيد مطهرى در زمينه اهميت و نقش عبادت مى گويد:

(عـبـادات بـراى ايـن مقرر شده كه مردم ، مقنّن قانون را فراموش نكنند و ارتباطشان همواره با او بـرقـرار بـاشد و به يادشان باشد كه خدايى دارند و مراقب آنهاست و همان خداست كه قانون عادلانه را ميان آنها وضع كرده است .)(٦) ب ـ اقسام عبادت

عبادات را با يك نگاه مى توان به سه نوع تقسيم كرد:

١ـ بـرخـى جـنـبـه عـبـادى مـحـض دارد و بـايـد بـا (قـصـد قـربـت) انـجـام گـيـرد و گـرنـه باطل است مانند؛ غسل ، وضو، نماز، روزه ، حجّ، خمس ، زكات و مانند آن

٢ـ برخى ديگر كارهايى است كه اگر به قصد تقرّب به خدا انجام گيرد، عبادت محسوب شده و اجر بيشترى دارد. مانند امر به معروف و نهى از منكر و تاءمين نفقه براى خانواده .

٣ـ قسم سوّم ، جهت دادن هر ترك و فعلى به سوى كسب رضاى الهى است كه در اين صورت همه كـارهـاى انـسـان عـنـوان عـبـادت پـيـدا مـى كـنـد. چـنـانـكـه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به روزه داران ماه رمضان نويد داده است :

(نفسهايتان در اين ماه ، تسبيح خدا و خوابتان در آن ، عبادت است .)(٧)

هـمـچـنـيـن كـارهـايـى از قـبـيـل نـگـاه كـردن بـه چـهـره عـالم و پـدر و مـادر يـادگـيـرى مـسـائل ديـنـى ، انـديـشـيـدن و تـفـكـّر، اداى حـق مـومـن ، خـاموشى و نيز عبادت شمرده شده است(٨)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

( ما يَتَقَرَّبُ إِلَىَّ عَبْدى بِمِثْلِ اءَداءِ مَا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ.. .) (٩)

هيچ عملى همچون انجام واجبات بنده رابه من نزديك نمى كند.

اميرمؤ منان علىعليه‌السلام نيز با ديدگاه ديگرى عبادت را به سه نوع تقسيم كرده است :

١ـ عبادت تجارى

٢ـ عبادت از روى ترس

٣ـ عبادت عاشقانه

ج ـ ارزش عبادت

عـبادت وبندگى در برابر پروردگار متعال ، مايه پرهيزگارى و تقرّب به ذات اقدس الهى است قرآن كريم مى فرمايد:

(يا اءَيُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ )(11) اى مردم پروردگارتان را كه شما و پيشينيانتان را آفريده بپرستيد، شايد با تقوا شويد .

هر چه انسان در مسير عبادت خدا گام بردارد، نزد خدا وخلق محبوبتر و با ارزشتر مى شود. به عـبـارت ديـگـر، در جـهـان آفـرينش ، معيار ارزش گذارى مخلوقات ، كرنش و عبادت است و هر چه انـسـان از راه عـبـادت ، كـوچـكـى و وابـسـتـگـى خويش را به خداوند نشان دهد از عزّت و آزادگى بيشترى برخوردار مى گردد. امام صادقعليه‌السلام فرمود:

(امـام حـسـيـنعليه‌السلام نـزد يـارانـش آمـد و فـرمـود: خـداونـد مـتعال ، بندگان را جز براى اينكه او را بـشـنـاسـنـد نـيـافـريد، وقتى آنان خدا را شناختند او را مى پرستند و هر گاه او را بپرستند از پرستش ديگران بى نياز خواهند بود).(12)

بـنابراين راز و ارزش عبادت در اين است كه انسان را از تمام مخلوقات خدابى نياز كرده ، او را در اوج آزادگى و عزّت ، وابسته به ذات مقدس خدا نگه مى دارد كه عين رستگارى است ، چنان كه امير مؤ منان علىعليه‌السلام فرمود:

( اَلْعِبادَةُ فَوْزٌ ) (13) عبادت فوز و رستگارى است

هدف خلقت در قرآن

خـداونـد در آفـريـنش انسان هدف بسيار مهمى را دنبال كرده است قرآن كريم آن هدف مهم را چنين معرفى مى كند.

( وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدوُنِ ) (14) جن و انس را جز براى پرستيدن و عبادتم نيافريدم

چـنـان كـه گـذشت ، انسان با پرستش خدا، ارج و منزلت خويش را بالا مى برد و گرنه روشن است كه ذات مقدّس خدا كمترين نيازى به عبادت ندارد.

از ايـن رو، خـداونـد در ابـتـداى آفـريـنش انسان ، از او پيمان مى گيرد كه در مسير عبادت او كه (صـراط مـسـتقيم ) است ، گام بردارد و جز او را نپرستد كه آن راه شيطان است خداى تعالى در قرآن مجيد مى فرمايد:

( اءَلَمْ اءَعـْهـَدْ إِلَيـْكـُمْ يـابـَنى ادَمَ اءَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّمُبينٌ وَ اءَنِ اعْبُدُونى هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ ) (15) اى فرزندان آدم ! آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد زيرا او دشمن آشكار شماست و مرا عبادت كنيد كه راه راست همين است ؟

خداوند سبحان در اين آيه ضمن اين كه انسان را از عبادت و اطاعت شيطان منع مى كند، هدف و غايت زيـستن را عبادت واطاعت از خود مى داند و پيمان و قانون خلقت را شاهد مى آورد كه بايد انسانها عـبـوديـت خـدا را بـر بـنـدگـى غـيـر خـدا مـقـدم بـدارنـد و دليـلش را درسـت بـودن ايـن راه مـى داند.(16)

هدف خلقت در روايات

در احـاديـث و سخنان پيشوايان معصوم : نيز هدف از خلقت انسان ، عبوديت و بندگى وى نسبت به خداى مقتدر عنوان شده است

حضرت اميرعليه‌السلام ضمن بيان مراتب توحيد فرمود:

( اَلَّذى خَلَقَ الْخَلْقَ لِعِبادَتِهِ وَ اءَقْدَرَهُمْ عَلى طاعَتِهِ ..). (17)

خداوند، مخلوقات را براى عبادتش آفريد و آنان را بر فرمانبردارى ازخود، توانا ساخت

امام صادقعليه‌السلام در جواب فردى كه پرسيد: خدا مردم رابراى چه آفريد؟ پاسخ داد:

(إِنَّ اللّهَ تـَبـارَكَ وَ تـَعـالى لَمْ يـَخـْلُقْ خـَلْقـَهُ عـَبـَثـاً وَ لَمْ يَتْرُكْهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ لاِِظْهارِ قُدْرَتِهِ وَ لِيُكَلِّفَهُمْ طاعَتَهُ فَيَسْتَوْجِبُوا بِذلِكَ رِضْوانَهُ، وَ ما خَلَقَهُمْ لِيَجْلِبَ مِنْهُمْ مَنْفَعَةً وَ لا لِيَدْفَعَ بِهِمْ مَضَرَّةً بَلْ خَلَقَهُمْ لِيَنْفَعَهُمْ وَ يُوصِلَهُمْ إِلى نَعيمِ الاَْبَدِ)(18) خـداونـد، مـخـلوقـات را بـيـهـوده و بـى هـدف نـيـافـريـد و آنـان را بـه حال خود رها نكرد، بلكه آنان را آفريد تا قدرتش را آشكار كند و آنها را به اطاعت خويش مكلّف سـازد تـا بدين وسيله ، رضايت خدا را حاصل نمايند وآنها راخلق نكرد تا از آنان سود ببرد يا بـه وسـيـله آنـها ضررى از خود دور كند، بلكه آنان را آفريد تا به آنها بهره داده ، به نعمت جاويدشان برساند.

بـا انـدكى دقّت در آفرينش خود و جهان در مى يابيم كه آفرينش ما از روى لطف و بزرگوارى (اللّه ) بـوده اسـت ؛ زيرا او قدرت و خير مطلق است و ذات مقدّسش از هر گونه نيازى پاك است از طرف ديگر، هستى هر موجودى ، فيض و مرحمتى است كه از جانب او به آن موجود مى رسد. پس سـپـاس ، آن يـگـانـه اى را كه انسان را به موهبت (معرفة اللّه ) گرامى داشت و در حديث قدسى فرمود:

(كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَاءَحْبَبْتُ اءَنْ اءُعْرَفَ وَ خَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَىْ اءُعْرَفَ)(19) من گنجى پنهان بودم ، دوست داشتم شناخته شوم ، خلايق را آفريدم تا مرا بشناسند.

درايـنـجـا نـيـزهـدف خـلقـت ، معرفت به خدا عنوان شده است ؛ زيرا شناخت و معرفت ، اساس عبادت وبندگى خداست

خلاصه درس

عـبـادت بـه مـعـنـى افتادگى و اظهار خضوع و كوچكى در پيشگاه قادر مطلق است و اين حالت دربرابر غير خدا سزاوار نيست ، چون فقط خداوند است كه عارى از هر نقص و عيب مى باشد.

_ در روايـات اسـلامـى عبادت از سه حال خارج نيست يا از ترس جهنم است يا به طمع بهشت يا به دليل عشق و محبّتى كه عابد به خدا دارد كه نوع سوم از همه برتر است

_ قـرآن هـدف از خـلقـت بـشـر را عـبـادت و سـتـايـش خـالق مـتـعال مى داند و هشدار مى دهد كه غير خدا را پرستش نكنيد و به راه شيطان قدم نگذاريد و از او اطاعت مكنيد.

_ در روايـات نـيـز هـدف خـلقـت انـسـانـهـا عـبـادت وبـندگى خدا معرفى شده تا بدين وسيله از گمراهى و انحرافات ديگر نجات يابند.

پرسش

1ـ عبادت را معنا كنيد.

2ـ انواع عبادت را بيان كنيد.

3ـ قرآن هدف از خلقت را چگونه بيان مى كند؟ 4ـ امام حسينعليه‌السلام به اصحاب خود در باره هدف خداوند از آفرينش چه فرمود؟

درس دوّم: عبادت و كمال انسانى

مفهوم كمال

كـمـال در لغـت ، به معناى تمام شدن ، كامل شدن ، تمام و آراستگى صفات است(20) و در اصـطـلاح ، به اين معنى است كه در ساختمان وجودى انسان ، بُعدى بى نهايت قرارگرفته كـه انـسان مى تواند با گام برداشتن در راه خدا به (اعلى علييّن ) برسد. چنان كه قرآن مجيد در مورد پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

( ثُمَّ دَنا فَتَدَلّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ اءَوْاءَدْنى ) (21) سپس نزديك شد و بسيار نزديك شد تا به قدر دو كمان يا نزديكتر.

شهيد مرتضى مطهرى مى نويسد:

(ما در زبان عربى ، دو كلمه داريم (كمال ) و (تمام ) كه نزديك به يكديگر هستند. انسان تمام مـى تـوانـد كـامـل و كـاملتر باشد، تا به آن حدّ نهايى برسد كه از آن بالاتر ديگر انسانى وجود ندارد، اين را مى گوييم انسان كاملِ كامل ، كه ديگر حد اعلاى انسانيت است ).(22)

كمال يابى در پرتو عبادت

تمام برنامه هاى دينى و الهى براى تكامل انسان پايه گذارى شده است هدف واقعى عبوديت و بـنـدگـى و فـلسـفـه عـبـادتـهـاى مـا كـه خـود، كـلاسـهـاى تـربـيـتـى هـسـتـنـد، تكامل انسان است

كـمـال انـسـانـى ابـعـاد مـخـتـلفـى دارد مـانـنـد كـمـال عـرفـانـى ، كـمـال عـبـادى ، كمال سياسى و كمال اخلاقى كه در پرتو عبادت الهى فراهم مى شود، چرا كه انـسـان وقـتـى بـه مقام بندگى خدا توجّه كرد. خلايق را آفريده هاى او مى داند و لطف و رحمت و رفـتـار نـيـكـو نـسـبـت بـه آنـها را وظيفه بندگى خويش ‍ مى شمارد و انس و الفت با آنها را راه وصـول بـه بـنـدگـى مـى دانـد، هـمـيـنـطـور بـه فـرمـانـهـاى الهـى در مـسـائل اخـلاقى عمل مى كند؛ پس بنده خدا به اخلاق الهى متخلق مى شود و اعضا و جوارحش كارى خدايى انجام مى دهند.

امام باقرعليه‌السلام فرمود:

(خـداى عـزّوجـل فـرمـوده اسـت : هـيـچ بـنـده اى بـه وسـيـله چـيزى ، نسبت به من تقرب نجسته كه محبوبتر از انجام فرايض باشد و او با انجام نمازهاى مستحب تا آنجا به من نزديك مى شود كه او را دوست مى دارم وقتى او محبوب من شد، من گوش او مى شوم كه با آن مى شنود و چشم او مى شوم كه با آن مى بيند و زبان او مى گردم كه با آن سخن مى گويد و دست او مى شوم كه با آن مـى زنـد. هـر گـاه مـرا بـخواند او را اجابت مى كنم و اگر چيزى از من بخواهد بدو مى بخشم ).(23)

عـبـادت و اطـاعـت از خـدا سـبب مى شود كه انسان با قدرت الهى صداهايى را كه با نيروى عادّى نـمـى شـنـود، بـشـنـود و صـورتـهايى را كه ديدگان عادّى را ياراى ديدن آن نيست ، ببيند. امام خمينى (ره ) مى فرمايد:

(... شـمـا مـلاحـظـه كـرديـد كه در قرآن شريف و همين طور در نماز وقتى كه (تشهد) نماز را مى خـوانـيـد نـسبت به رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ) عبد را بر رسالت مقدم داشتند و ممكن است كـه اصـل اين به اين اشاره باشد كه از كانال عبوديت به رسالت رسيده است ، از همه چيز آزاد شده است ، و عبد شده است ، عبد خدا نه عبد چيزهاى ديگر).(24)

پـس بـايـد اذعـان كرد كه تنها راه رسيدن به كمال انسانى ـ كه همان نزديكى به پروردگار اسـت ـ بـنـدگـى و عـبـوديـت اسـت كـه در بـسـتر (صراط مستقيم ) و با عنايت و مدد الهى انجام مى گيرد.(25)

بـنابر اين (عبادت ) و (كمال ) لازم وملزوم يكديگرند و به عبارتى ، هر يك در ديگرى تاءثير مـتـقـابل دارد. بدين ترتيب ، انسانى كه در مسير تكامل گام نهاده است به عبادت پروردگار مى پـردازد و هـر چـه عـبـادت بـيـشـتـر و بـهـتـر انـجـام گـيـرد تـكامل سرعت مى يابد و هر چه انسان كاملتر گردد، عبادت و بندگى نيز افزون مى شود و هر چـه در ايـن مـسير كوشش نمايد، خدايى تر مى شود، بگونه اى كه انديشه ، گفتار و كردار او رنگ خدايى مى گيرد كه در بخش ديگر به ترسيم آن خواهيم پرداخت

ويژگيهاى انسان كامل

قرآن مجيد با عنوان زيباى( عِبادُ الرَّحْمنِ ) بندگان خداى رحمان با چنين ويژگيهايى معرفى مى كند:

الف ـ فروتنى

تواضع و فروتنى يكى از ويژگيهاى انسان كامل است

قرآن كريم مى فرمايد:

( وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلىَ الاَْرْضِ هَوْناً ) (26) بندگان خداى رحمان كسانى اند كه با تواضع بر روى زمين راه مى روند.

ب ـ حلم و بردبارى در برابر جاهلان

نـشـانـه ديـگـر انـسـان كـامـل ، مـدارا بـا مـردم ، بـويـژه طـبـقـه جاهل و نادان است قرآن كريم مى فرمايد:

( ... وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً ) (27) وچون جاهلان آنان را مخاطب سازند (با بزرگوارى عبوركنند) وسخنان مسالمت آميز گويند.

مـردى بـاديـه نـشـيـن از قـبـيـله (بـنـى سـليـم ) خـدمـت پـيـامـبـرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسـيـد و بـا كمال جسارت گفت :

تـو همان جادوگر دروغگويى هستى كه آسمان بر كسى دروغگوتر از تو، سايه نيفكنده و زمين دربر نداشته است ! عمر در اين لحظه خواست او را بكشد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

(عـمـر بـنـشـيـن ! حلم و بردبارى به اندازه اى نيكوست كه شايسته است افراد حليم و بردبار پيامبر باشند).(28)

مـى بـيـنـيـم رسـول اكـرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اوج قـدرت و تـوانـايـى ، نسبت به آن مرد گستاخ با حلم و بـردبارى برخورد مى كند و قدرت و شوكت آن حضرت سبب انتقامجويى و برترى طلبى نمى گردد.

ج ـ عبادت در دل شب

سـومـيـن ويـژگـى عـابـدان كـمـالجـو، راز و نـيـازهـاى عـاشـقـانـه آنـهـا در دل شب است قرآن كريم مى فرمايد:

( ...وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً ) (29) و آنان كه شب را در سجده يا در قيام براى پروردگارشان به صبح مى آورند.

چنين كسانى از سوى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با لقب (اشراف ) توصيف شده اند، آنجا كه فرمود:

( اءَشْرافُ اءُمَّتى حَمَلَةُ الْقُرْانِ وَ اءَصْحابُ اللَّيلِ ) (30) اشراف امّت من ، حاملان قرآن و شب زنده داران هستند.

د ـ دعا براى رفع عذاب جهنم

( وَ الَّذيـنَ يـَقـُولُونَ رَبَّنـَا اصـْرِفْ عـَنـّاعـَذابَ جـَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرّاً وَ مُقاماً ) (31) آنـان كـه مـى گـويـنـد: اى پروردگارما، عذاب جهنم را از ما بگردان ، زيرا عذاب جهنم ، مهلك و دايمى است جهنم بد قرارگاه و بد مكانى است

ه‍ ـ ميانه روى در انفاق

انسانهاى كامل هنگام بخشش خسيس نيستند و ريخت و پاش و اسراف هم در كارشان نيست

( وَ الَّذينَ إِذا اءَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً ) (32) و آنـان كـه چـون انـفـاق مـى كـنـنـد اسـراف نـمـى كنند و خسّت نمى ورزند بلكه ميان اين دو، راه اعتدال را مى گيرند.

وـ اخلاص

ويـژگـى ديـگـر رهايى از بندهاى اسارت و وابستگى به غير خدا و رسيدن به توحيد خالص است كه آنها را از هر گونه شرك دور مى سازد. قرآن كريم مى فرمايد:

( وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إ لهاً اخَرَ ) (33) و آنان كه با خداى يكتا خداى ديگرى را نمى خوانند.

مقام اخلاص يكى از عاليترين مراحل تكامل و سير و سلوك است

اخلاص داراى درجاتى است كه پايين ترين مرتبه اش اين است كه انسان عبادتهايش را از شرك و ريـا و خـودنـمـايـى خـالص نـمـايـد و فـقـط بـراى خـدا انـجـام دهـد. ارزش عمل به نيت پاك و خلاصى ازشرك و رياست رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ابوذر فرمود:

(يااءَباذَزٍّ إِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى لا يَنْظُرُ إِلى صُوَرِكُمْ وَلا إِلى اءَمْوالِكُمْ وَ لكِنْ يَنْظُرُ إِلى قُلُوبِكُمْ وَ اءَعْمالِكُمْ)(34) اى اباذر! خداوند به صورتها ومالهاى شما نگاه نمى كند، بلكه به قلبها و عملهاى شما نظر مى كند.

آنـچـه خـوانديد، تنها برخى از صفات كمال بندگان شايسته خدا بود كه در چند آيه از قرآن آمـده اسـت

وقـتـى قـرآن مـجيد، بندگان خداى رحمان را داراى چنين كمالاتى معرفى مى كند از آن بـرداشت مى كنيم كه عبادت با كمال ، رابطه اى مستقيم دارد و كمالجويان واقعى از راه پرستش بـه آرمـان خـويـش نـايـل مـى شـونـد و پـرستشگران حقيقى نيز صفات زيباى انسانى را در خود تـقـويـت مـى نـمـايـنـد تـا بـه مـقـام والاى عـبـوديـت ، كـه هـمـان كمال انسانى است برسند.

به اميد آنكه ما نيز در چنين مسيرى گام برداريم ـ ان شااللّه

خلاصه درس

_ انـسـان مـى تـوانـد بـا گـام بـرداشـتـن در راه خـدا بـه اوج كمال برسد.

_ تمام برنامه هاى دينى و الهى براى تكامل انسان پايه گذارى شده است

_ عـبـادت سـبـب مـى شـود انـسـان به مقامى بس والا برسد، چنان كه پيامبرگرامى اسلام از راه عبوديت به رسالت و اوج كمال نايل گشت

_ انسان كامل ويژگيهاى زيادى دارد كه مى توان از: فروتنى ، بردبارى در برابر جاهلان ، عـبـادت در دل شـب ، مـيـانـه روى در انـفـاق و اخـلاص نـام بـرد مـقـام اخـلاص يـكـى از عـاليترين مراحل تكامل و سير و سلوك است

پرسش

1ـ معناى لغوى و اصطلاحى كمال را بنويسيد.

2ـ حقيقت عبوديت چيست ؟ توضيح دهيد.

3ـ چرا كلمه (عبده ) بر كلمه (رسوله ) مقدم است ؟

4ـ چهار ويژگى از ويژگيهاى انسان كامل را بنويسيد.

درس سوّم: نظم و اعتدال در عبادت

نظم و اعتدال و اهمّيّت آن

نظم در لغت ، آراستن و درست كردن و ميزان كردن چيزى را گويند.(35)

نظم پديده اى است كه آفرينش موجودات با آن شكل گرفته و خداوند دانا جهان را بر اساس آن بنا كرده است ، بطورى كه يكى از دانشمندان مى نويسد:

(در جهان هستى ، تاآنجا كه عقل و دانش بشر از روى آن پرده برداشته است ، به جز نظم و دقت چيزى وجود ندارد).(36)

چـنـيـن نـظـمـى را (نظم تكوينى ) مى ناميم كه بر سراسر جهان آفرينش از (اتم ) گرفته تا بزرگترين كهكشانها، حاكم و خدشه ناپذير است

نـوع ديـگـر نظم يعنى (نظم تشريعى ) نيز مورد تاءييد اسلام قرار دارد كه هم در قوانين خود آن را مراعات كرده و هم از پيروانش خواسته است تا در همه كارهاى فردى يا اجتماعى خود، آن را مراعات نمايند.

حضرت اميرعليه‌السلام در بستر شهادت به امام حسن و امام حسينعليهما‌السلام فرمود:

(اوُصيكُما وَجَميعَ وُلْدى وَ اءَهْلى وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتابى بِتَقْوَى اللّهِ وَ نَظْمِ اءَمْرِكُمْ)(37) شما و همه فرزندان و خانواده ام و هر كس كه نوشته ام به او برسد را به تقواى الهى و نظم در كارتان سفارش مى كنم

چنين سفارشى در آن موقعيت و از زبان امير مؤ منان علىعليه‌السلام آن هم در كنار تقواى الهى ، نشانگر اهـميت ويژه نظم و برنامه ريزى در كارهاى فردى و اجتماعى است كه پيروان واقعى اسلام ناب محمدىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بايد آن را مراعات كنند.

اصـولاً اسـلام از پـيـروان خـويـش خـواسـتـه تا همه امور زندگى خود را منظم سازند، از اين رو تقسيم ساعات شبانه روز را چنين مطرح مى سازد؛ امام كاظمعليه‌السلام مى فرمايد:

(اِجـْتـَهـِدُوا فـى اَنْ يـَكُونَ زَمانُكُمْ اَرْبَعَ ساعاتٍ: ساعَةٌ لِمُناجاةِ اللّهِ وَ ساعَةٌ لاَِمْرِالْمَعاشِ وَ ساعَةٌ لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ وَ الثِّقاتِ الَّذينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فىِ الْباطِنِ وَ ساعَةٌ تـَخـْلَوْنَ فـيـهـا لِلَذّاتـِكـُمْ فـى غـَيـْرِ مـُحـَرَّمٍ وَ بـِهـذِهِ السـّاعـَةِ تـَقـْدِرُونَ عَلَى الثَّلاثِ ساعاتٍ ..).(38)

سـعـى كـنـيـد كـه اوقـات شما (در شبانه روز) چهار بخش باشد: بخشى براى مناجات ، بخشى ديگر جهت كار و تلاش ، بخش سوم جهت معاشرت با برادران و مردمان مورد اعتماد كه عيوبتان را بـه شـمـا مـى نـمـايـانـنـد، در حـالى كه در اين عمل اخلاص دارند و بخش آخر را هم به لذتهاى حـلال اخـتـصاص ‍ دهيد، زيرا با اين بخش ، بر انجام تكاليف و وظايف آن سه بخش ديگر توانا مى شويد...

بـر اين اساس ، بايستى بر سراسر زندگى يك مسلمان ، نظمى دقيق حاكم باشد كه در اينجا به بخشى از نظم در عبادت مى پردازيم :

نظم در عبادت

براى مسلمانان ، نماز صبح قرار داده شده تا همه پس از طلوع سپيده صبح از خواب برخيزند و در آغـاز كـار روزانه ، رو به سوى خدا آورند. سپس با رسيدن خورشيد به وسط آسمان ، دست از كـار شـسـتـه رو بـه درگـاه مـعـبـود آورنـد، مـبـادا كـار روزانـه آنـان را از خـدا غـافـل سـازد. هنگام عصر و آغاز كار وتلاش بعد ازظهر نيز بايد دست نياز به آستان بى نياز دراز كـنـنـد سـپـس بـه كـار مـعـمـول روزانـه روى آورنـد. هـنـگـام آغـاز شـب بـه عـنـوان سـرفـصـل جـديدى در شب و روز، بار ديگر به نماز (مغرب ) مى ايستند و در نهايت فعاليتهاى روزانه با گزاردن نماز عشا و سرساييدن در آستان ايزد يكتا به خواب مى روند.

بـه جـا آوردن نـمـازهـاى واجـب شـبـانـه روزى ، نـظم خاصّى به زندگى نمازگزار مى بخشد، بويژه اگر اين نمازها ـ باتاءكيدى كه اسلام دارد ـ به جماعت خوانده شود.

بـه علاوه ، هفته اى يك بار، همه اهل يك شهر به نقطه اجتماع ، فراخوانى مى شوند تا همه با هم ، مطابق برنامه مخصوصى از مسايل اجتماعى ، سياسى ، اخلاقى و حوادث هفته با خبر شوند و به ذكر و شكر الهى بپردازند.

نمازهاى دو عيد بزرگ اسلامى ـ فطر و قربان ـ نيز به نوبه خود، دو فراخوانى عمومى است كه سالانه مسلمانان را براى دو اجتماع سياسى عبادى بزرگ گرد هم مى آورد و با نظم و شكوه خـاصـى بـرگـزار مى شود و مسلمانان ، رو به سوى خدا آورده ، يكپارچه به ركوع و سجود و قيام و قعود مى پردازد.

هـمـچـنـيـن هـمـه مـسـلمـانـان هـر ساله با مشاهده هلال ماه مبارك رمضان ، روزه مى گيرند و با ديدن هلال ماه شوال افطار مى كنند. آغاز و انجام روزه نيز، طلوع سپيده صبح و مغرب است كه دقيقه اى پس از آن و پيش از اين ، خوردن و آشاميدن ، حرام است ، كه خود نظمى دقيق است

كنگره بزرگ و ساليانه (حج ) نيز نمودار نظم زيباى اسلامى است ؛ همه حاجيان بابستن (احرام ) مـتـحـدّالشـكـل از (مـيـقـات ) به سوى (مكّه ) حركت مى كنند، سپس با نظمّى خاصّ، طواف ، نماز، سـعـى و تـقـصير به جاى مى آورند و (عمره ) رابه پايان مى برند. سپس با احرام بستن مجدّد راهـى عـرفـات و مـشـعر مى شوند و با وقوف منظم در هر يك از آن سرزمينهاى مقدّس ، به سوى مناحركت مى كنند و پس از انجام منظم اعمال مناو بيتوته در آنجا دوباره در ساعت معينّى از منا خارج مى شوند و طواف و سعى را نيز مجدّداً به همان ترتيب انجام مى دهند.

اعتدال در عبادت

هـمان طور كه سستى و بى توجهى نسبت به عبادات نافرمانى خداوند را در پى دارد. افراط و زياده روى نيز نتيجه مطلوب نخواهد داشت ، زيرا ممكن است در بعضى افراد موجب سرخوردگى و دلزدگى و انحراف و سستى عقيده گردد.

امام صادقعليه‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل مى كند كه فرمود:

(اءَلااِنَّ لِكـُلِّ عـِبـادَةٍ شِرَّةً ثُمَّ تَصيرُ إِلى فَتْرَةٍ، فَمَنْ صارَتْ شِرَّةُ عِبادَتِهِ إِلى سُنَّتى فَقَدِ اهْتَدى وَمَنْ خالَفَ سُنَّتى فَقَدْ ضَلَّ وَ كانَ عَمَلُهُ فى تَبابٍ. اءَما إِنّى اءُصَلّى وَ اءَنامُ وَ اءَصُومُ وَ اءَفْطُرُ وَ اءَضْحَكُ وَ اءَبْكى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ مِنْهاجى وَ سُنَّتى فَلَيْسَ مِنّى )(39) هر عبادتى را نخست شور و شوقى است كه پس از چندى به سستى مى گرايد. كسى كه نشاط و شوق عبادتش به سوى سنت و طريق من ختم گردد، هدايت يافته است و اگر در جهت مخالف رويّه من باشد گمراه خواهد شد و عملش نابود است آگاه باشيد كه من نماز مى گزارم و مى خوابم ، روزه مى گيرم و افطار مى كنم ، مى خندم و مى گريم

بنابر اين هر كس از راه و روش من كناره گيرد از امت من نيست

امـام صادقعليه‌السلام در مورد اينكه افراط و زياده روى در عبادت موجب دلسردى و انحراف مى گردد، داستانى از فردى تازه مسلمان ، بدين گونه نقل مى كند:

(مـرد مـسـيـحـى در همسايگى يك مسلمان زندگى مى كرد و بر اثر تعريف و تبليغ مرد مسلمان آن مسيحى به اسلام گرايش پيدا كرد و مسلمان شد. شب فرا رسيد و هنگام سحر همسايه مسلمان به سـراغ مـرد تازه مسلمان آمد، در زد و او را از خواب بيدار كرده ، به نماز شب و عبادت فرا خواند مـرد بـراى اوليـن بـار وضـو گـرفـت و هـمـراه مـرد مـسـلمـان بـه مـسـجـد رفـت و تـا صـبـح مشغول عبادت و نماز شد پس از نماز، مرد تازه مسلمان خواست به خانه برود، آن مرد مانع شد و گـفـت : خـوب اسـت بـه تـعـقـيـب نـماز و خواندن قرآن مشغول شويم و اگر نيت روزه كنى و روزه مـسـتـحـبـى بـگـيـرى خـوب است پس از مدتى خواست به خانه برود، مرد گفت : چيزى به ظهر نمانده و او را نگه داشت تا نماز ظهر و سپس عصر را خواندند و باز مرد تازه مسلمان خواست به خانه اش برود. مرد مسلمان گفت : صبر كن تا غروب نمازمغرب و عشا را نيز بخوانيم خلاصه او را تـا آخـر شـب نـگـه داشـت و هـر دو خـسته به خانه برگشتند. شب ديگر وقت سحر شد.

مرد مـسلمان باز به در خانه تازه مسلمان آمد و از او خواست براى مسجد آماده شود. آن مرد تازه مسلمان گـفـت : مـن همان ديشب از اسلام استعفا دادم من مرد فقيرى هستم و كار مى كنم برو يك فرد بيكار پيدا كن كه بتواند هميشه مشغول عبادت باشد). امام صادقعليه‌السلام پس از نقل اين حكايت فرمود:

بـه ايـن تـرتـيـب آن مرد عابد سختگير كسى را كه وارد اسلام كرده بود، از اسلام خارج كرد....(40)

و نيز آن حضرت فرمود:

در سـنـيـن نـوجوانى ، در حالى كه از شدّت عبادت عرق از سر و صورتم مى ريخت ، به طواف خـانـه خـدا مـشـغول بودم در اين حال پدرم مرا ديده و فرمود: جعفر! پسرم ، (اينقدر خودت را در زحمت نينداز) هر گاه خداوند بنده اى را به دوستى با خود برگزيند، او را وارد بهشت مى كند و عبادت كم او را مى پذيرد. (در عوض پاداش بزرگ و زياد به او عطا مى كند).(41)

نـاگـفـتـه نماند كه معيار ميانه روى در عبادت براى هر كس فرق مى كند و بستگى به توان و ظرفيت جسمى و روحى هر فرد دارد بطور مثال :

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن قدر ايستاده نماز مى خواند كه پاهايش ورم مى كرد.(42)

حضرت اميرعليه‌السلام هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند.(43)

البـتـه آن بـزرگـواران بـا افـراد ديـگـر تـفـاوت دارنـد. ايـن قبيل عبادات براى آنان افراط نبود.

آنها توان آن را داشتند و از چنان ايمان و معرفتى برخوردار بودند كه نه تنها چنين عبادتى آنان را خسته و افسرده نمى كرد، بلكه هر چه بيشتر عبادت مى كردند، شادابتر و خوشحالتر بودند.

بـنـابـرايـن ، اگـر امـيـر مـؤ مـنـانعليه‌السلام مى فرمايد: (وَ اقْتَصِدْ فى عِبادَتِكَ)(44) در پـرسـتـش ‍ خـدا مـعتدل باش ، در حالى كه خود، هزار ركعت نماز مى خواند نسبت به مقام و ظرفيت خود، افراط نكرده است