اخلاق عبادی

اخلاق عبادی0%

اخلاق عبادی نویسنده:
گروه: تعلیم و تربیت

اخلاق عبادی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سيد علام عباس طاهرزاده، على اصغر الهامى نيا
گروه: مشاهدات: 7415
دانلود: 1739

توضیحات:

اخلاق عبادی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 101 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7415 / دانلود: 1739
اندازه اندازه اندازه
اخلاق عبادی

اخلاق عبادی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

مداومت واستمرار

نـظـر اسـلام دربـاره عـبـادت ايـن اسـت كـه اسـتـمـرار يـابـد گـرچـه آن عـمـل كـم و كـوتـاه بـاشـد، بـه ايـن مـعـنـا كـه اگـر مـسـلمـانـى ذكـر، دعـا، نـمـاز، تـعـقـيـب نماز وامـثـال آن را شـروع كـرد، آن را ادامـه دهـد، تـا دلش صيقل خورده ، روحش صفا يابد. امام سجادعليه‌السلام فرمود:

(من دوست دارم عمل (عبادت ) را ادامه دهم ، گرچه كم باشد).(45)

راز اين مطلب را امام محمّد باقرعليه‌السلام اين گونه بيان مى كند:

(اءَحَبُّ الاَْعْمالِ إِلىَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ ماداوَمَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ وَ إِنْ قَلَّ)(46) محبوبترين كارها نزد خداوند عزّوجّل ، كارى است كه استمرار داشته باشد، گرچه اندك باشد.

بـنـابـراين ، زيبنده است كه مؤ من در حدّ توان و فرصت و با برنامه ريزى و نظم ، علاوه بر عـبـادتهاى واجب ، عبادت مستحبى را به دلخواه برگزيند و آن را مدّتى ادامه دهد. امام صادقعليه‌السلام فرمود:

(إِذا كانَ الرَّجُلُ عَلى عَمَلٍ فَلْيَدُمْ عَلَيْهِ سَنَةً ثُمَّ يَتَحَوَّلُ عَنْهُ إِنْ شاءَ إِلى غَيْرِهِ)(47) هر گاه شخصى وارد عبادتى شد، آن را تا يك سال ادامه دهد آن گاه اگر خواست وارد عبادت ديگرى شود.

خلاصه درس

_ نظم و اعتدال به معناى آراستن و مرتب كردن و ميانه روى در هر چيزى است

_ نـظـم در عـبـادت مـورد در خـواسـت و دسـتـور شارع مقدّس مى باشد و پيشوايان اسلام به اين مساءله توجّه زيادى داشتند.

_ حـضـرت عـلىعليه‌السلام بـه هـنگام شهادت ، فرزندان و شيعيان خود را به نظم و دقّت در امور از جمله عبادت توصيه و سفارش كرد.

_ از جـمـله مـصـاديـق نـظم در عبادات يكى مقدّم دانستن امور اخروى بر امور دنيوى است ، زيرا يك فـرد مـؤ مـن و متديّن آنچه برايش اهميت دارد اطاعت و بندگى خدا و نزديك شدن به اوست و نيز اعـتـدال و مـيـانـه روى در عـبادت از جمله سفارشهاى دين است كه نه آن قدر افراط كنيم كه خسته شويم و نه كوتاهى كنيم كه ترك عبادت به حساب آيد.

پرسش

1ـ منظور از نظم در عبادت چيست ؟

2ـ امير مؤ منانعليه‌السلام پيرامون نظم چه فرموده است ؟

3ـ چرا بايد در هنگام عبادت شاداب باشيم ؟

4ـ يك حديث درباره استمرار عبادت ذكر كنيد.

درس چهارم : اخلاص در عبادت

اخلاص در عبادت چيست ؟

اخلاص به معنى (خالص كردن ، ويژه كردن ، ارادت صادق داشتن ...) است(٤٨) بـر اسـاس ايـن مـعـنـى ، مـخـلص كـسى است ، كه طاعات و عبادات خود را از هرگونه آلودگى و آمـيـخـتـگى به غير خدا خالص كرده ، انگيزه اى جز تقرّب به درگاه خدا ندارد. از اين رو، فقط بـه او دل مـى بـنـدد و تـعـريـف و تكذيب ديگران ، در نظرش يكسان است و هدف از عبادت ، جلب رضايت خالق است نه كس ديگر.

حضرت علىعليه‌السلام در اين باره فرمود:

(اَلْعِبادَةُ الْخالِصَةُ اءَنْ لا يَرْجُوَ الرَّجُلُ إِلاّرَبَّهُ، وَ لا يَخافُ إِلاذَنْبَهُ)(٤٩)

عبادت خالص آن است كه مرد جز به پروردگارش اميد وار نبوده و جز از گناه خويش نهراسد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

(لا يـَصـيـرُ الْعـَبـْدُ عـَبـْداً خـالِصـاً لِلّهِ عـَزَّوَجـَلَّ حـَتـّى يـَصـيـرَ الْمـَدْحُ وَ الذَّمُّ عـِنـْدَهـُ سَواءً...)(٥٠)

انـسـان ، بـنـده خـالص خـداى بـزرگ نـمـى شود تااينكه تعريف وتكذيب (ديگران) در نظرش يكسان باشد.

ارزش و اهمّيّت اخلاص

اخلاص ، معيار ارزش عبادت ، مقامى از مقامات مقرّبان الهى و هدف دين است هر كس ‍ آن را يافت ، مـوهـبتى الهى نصيبش گشته كه به وسيله آن به مقامات بزرگى خواهد رسيد. چرا چنين نباشد، در حالى كه خداوند متعال ، بندگانش را به آن امر كرده ، مى فرمايد:

( فَادْعُوا اللّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ ) (٥١)

خـدا را بـخـوانـيـد، در حـالى كـه تـنـهـا براى او در دين اخلاص مى ورزيد، اگر چه كافران را ناخوش آيد.

در سـخـنـان پـيـشـوايـان مـعـصـوم ، تـعـابـيـر گـونـاگـونـى ، از قـبـيـل بـهـتـرين عبادت ، ثمره عبادت ، غايت دين ، عبادت مقرّبان الهى و مانند آن درباره فضيلت اخـلاص آمـده اسـت در اهـمـيـت اخـلاص هـمـيـن بـس كـه شـرط قـبـولى عـمـل اسـت و اگـر در عـمـلى موجود نباشد، بى هدف و بى نتيجه خواهد بود. از اين رو، علىعليه‌السلام فرمود:

( مَنْ لَمْ يَصْحَبِ الاِْخْلاصُ عَمَلَهُ لَمْ يُقْبَلْ) (٥٢)

عمل هر كس كه با اخلاص همراه نباشد، قبول نمى شود.

مراتب اخلاص

خـالص كـردن و پـاكـيـزه نمودن عمل از غير خدا مراتبى دارد. هر چه درجه اخلاص بيشتر باشد، عـمـل ارزش بيشترى نزد خدا پيدا مى كند، به هدف و مقصد نزديكتر شده و شخص را زودتر به كـمـال مـطـلوب خـود مـى رسـانـد و هـر چـه درجـه اخـلاص كـمـتر باشد، به همان اندازه از ارزش عـمـل كـاسته شده و شخص از كمال مطلوب باز مى ماند و از اين رهگذر درجات مؤ منان در نزد خدا متفاوت خواهد بود، چنانچه پيامبراكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

(بِالاِْخْلاصِ تَتَفاضَلُ مَراتِبُ الْمُؤْمِنينَ)(٥٣)

درجات مؤ منان به وسيله اخلاص برترى مى يابد.

اينك براى رعايت اختصار، سه مرتبه ازمراتب اخلاص را ذكر مى كنيم :(٥٤)

الف ـ خـالص كـردن عـمـل ، بـه دليـل تـرس از عـذاب روز قـيـامـت ، كـه گـرچـه عمل مخلصانه است ، اما اين نوع عبادت ، عبادت بردگان است

ب ـ اخـلاص در عـمـل ، بـراى رسـيـدن بـه بـهـشـت و آنـچـه در آن اسـت مـثـل حـورالعـيـن ، قـصـرهـاى بـهـشـتـى و مـانـنـد آن ؛ كـه ايـن گـونـه مـخـلصـانـه عمل كردن نيز روشن اجيران است

ج ـ تـصـفـيـه عـمـل از هـر نوع شايبه اى ، اعم از طمع به بهشت ، ترس از جهنم ، رضاى مخلوق وجلب قلوب آنها، طمع به مقاصد دنيوى و مانند آن ، كه فقط منظور رضايت خداست

ايـن مـرتـبـه كه بالاترين مراتب اخلاص مى باشد، از آن كسانى است كه غرق در محبت ، عظمت و جـمـال الهـى هستند و خدا را سزاوار پرستش يافته ، عبادتش مى كنند و اين ، عبادت آزادگان است(٥٥)

راههاى كسب اخلاص

هـمـان گـونـه كـه ذكـر شـد، اخـلاص ، پـاكـيـزه كـردن عـمـل از هـر گـونـه آلودگـى بـه غـيـر خـداسـت و انـسـان مـخـلص ، در انـجـام عمل محرّكى غير از خداوند ندارد، فقط قصد تقرّب به خداست كه او را به كار وا مى دارد و بس ايـن حـالت ، مـقـام بسيار بزرگى است و كسى مى تواند، به آن برسد كه غرق در محبّت خدا باشد، بحدّى كه در دلش براى محبتهاى دنيايى ، جايى نبوده و اگر از خوراك ، پوشاك ، مسكن و ساير امور مادى استفاده مى كند، به خاطر لذّت بردن از آنها نباشد، بلكه به خاطر آن باشد كه نيروى بيشترى براى عبادت خدا، به دست آورد.

حال چه كنيم كه به اين درجه از اخلاص برسيم ؟

در سخنان پيشوايان معصوم ، راههايى براى رسيدن به اخلاص بيان شده كه به اختصار ذكر مى كنيم :

الف ـ قطع طمع از غير خدا

امام باقرعليه‌السلام در اين باره مى فرمايد:

(بـنـده ، پرستشگر واقعى خدا نمى شود، مگر آنكه از همه مخلوقات بريده و به او بپيوندد،آن گاه خداوند مى فرمايد: اين عمل خالص براى من است و به كرمش آن را مى پذيرد.)(٥٦)

ب ـ افزودن بر علم و يقين

علىعليه‌السلام در اين باره فرمود:

(ثَمَرَةُ الْعِلْمِ إِخْلاصُ الْعَمَلِ)(٥٧)

اخلاص عمل ، ثمره و ميوه علم است

يـعـنـى هـر چـه آگـاهـى انـسـان از حـقـايق هستى بيشتر شود و به عظمت خالق و ناچيزى خود علم پيداكند، اخلاص او بيشتر مى شود. و نيز فرمود:

(اِخْلاصُ الْعَمَلِ مِنْ قُوَّةِ الْيَقينِ...)(٥٨)

اخلاص عمل از قوت يقين است

ج ـ كم كردن آرزوها

امير مؤ منان در اين زمينه فرمود:

(قَلِّلِ الاْ مالَ تُخْلَصْ لَكَ الاَْعْمالُ)(٥٩)

آرزوها را كم كن ، تا اعمالت خالص گردد.

د - پرهيز از گناه و هواى نفس

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

(تَمامُ الاِْخْلاصِ اجْتِنابُ الَْمحارِمِ)(٦٠)

دورى كردن از كارهاى حرام كمال اخلاص است

آثار اخلاص

اخلاص ، آثار ارزنده اى در سعادت انسان دارد كه برخى از آنها به شرح زير است :

الف ـ تقرّب به خدا

حضرت علىعليه‌السلام در اين باره فرمود:

(تَقَرُّبُ الْعَبْدِ إِلىَ اللّهِ سُبْحانَهُ بِإِخْلاصِ نِيَّتِهِ)(٦١)

نزديك شدن بنده به خداى سبحان به سبب خالص كردن نيت اوست

ب ـ امدادهاى الهى

اثـر ديـگـر رعـايـت اخـلاص ، يـارى ، پـشتيبانى و امداد هاى الهى در زندگى فرد مخلص است حضرت فاطمه زهرا٣ فرمود:

(مَنْ اءَصْعَدَ إِلىَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اءَهْبَطَ اللّهُ إِلَيْهِ اءَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ)(٦٢)

كـسـى كـه عـبـادت خالصانه اش را به سوى خدا بالا بفرستد، خداوند بهترين مصلحتش را به سوى او فرو خواهد فرستاد.

ج ـ بصيرت و حكمت

از ديـگـر آثـار رعـايـت اخـلاص ، اعـطـاى روشـن بـينى ، بصيرت ، حكمت و معيار شناسايى حق و بـاطـل از جـانـب خـدا بـه فـرد مـخـلص است ، بگونه اى كه اين اثر در تمام برخوردهاى او به روشنى ديده مى شود. چنانچه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

(مـا اءَخـْلَصَ عـَبـْدٌ لِلّهِ عـَزَّوَجـَلَّ اءَرْبـَعـيـنَ صـَبـاحـاً إِلاّ جـَرَتْ يـَنـابـيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ)(٦٣)

هـيـچ بـنـده اى بـراى خـدا چـهـل روز اخـلاص نـورزيـد، مگر اينكه چشمه هاى حكمت از قلب او، بر زبانش ‍ جارى گرديد.

همچنين حضرت علىعليه‌السلام فرمود:

(عِنْدَ تَحقيقِ الاِْخْلاصِ تَسْتَنيرُ الْبَصائِرُ)(٦٤)

هنگام محقق شدن اخلاص ، ديدگاهها نورانى مى شوند.

د ـ پيروزى و موفّقيّت

موفقيت در كارها، يكى ديگر از آثار اخلاص است علىعليه‌السلام در اين باره فرمود:

(فى إِخْلاصِ النِّيّاتِ نَجاحُ الاُْمُورِ)(٦٥)

موفقيت در كارها، به خالص كردن نيتهاست

ه‍ ـ هيبت و شوكت

انـسـان مـخـلص بـر اثـر رعـايـت اخـلاص ، چنان هيبتى به دست مى آورد كه حتى همه جنبندگان ، حـيـوانـات وحـشى و پرندگان نيز از هيبت و شوكت او مى هراسند، چنانچه امام صادقعليه‌السلام در اين باره فرمود:

(إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَخْشَعُ لَهُ كُلُّ شَىْءٍ وَيَهابُهُ كُلُّ شَىْءٍ ثُمَّ قالَ: إِذا كانَ مُخْلِصاً لِلّهِ اءَخافَ اللّهُ مِنْهُ كُلَّ شَىْءٍ حَتّى هَوامِّ الاَْرْضِ وَ سِباعِها وَطَيْرِ السَّماءِ)(٦٦)

هـمـانا همه چيز براى مومن خشوع مى كند و او را بزرگ و باشكوه مى دارد. سپس فرمود: هر گاه مـومـن ، مـخـلص خـدا شـد خـداونـد هـمه چيز را از او مى ترساند حتى جنبندگان و درندگان زمين و پرندگان آسمان را.

عابدان مخلص

پـس از بـيـان آثـار اخـلاص ، اكنون به معرفى نمونه هايى از انسانهاى پاكباخته كه درون و بـرون خـود را از هـر آلودگـى ، پاك و مبرّا كرده اند، مى پردازيم ، باشد تا اين راه يافتگان به عالم بقا را سرمشق و الگو قرار داده ، از آنان شيوه اخلاص بياموزيم

خداى تعالى در حديث قدسى فرمود:

(اَلاِْخْلاصُ سِرُّ مِنْ اءَسْرارى إِسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ اءَحْبَبْتُ مِنْ عِبادى)(٦٧)

اخلاص ، سرّى از اسرار من است كه در دل بندگان محبوب خويش به امانت نهاده ام

اگر كسى به اين مرتبه دست يافت ، بزرگترين نعمت الهى نصيبش شده است گويند:

(روزى سيد بحرالعلومرحمه‌الله را شاگردانش خندان و متبسّم ديدند. سبب پرسيدند در پاسخ گفت : پس از بيست و پنج سال مجاهدت ، اكنون كه در خود نگريستم ، ديدم ديگر اعمالم ريايى نيست و توانسته ام به رفع آن موفّق گردم .)(٦٨)

در مورد امام خمينى قدس سرّه گفته اند: (از روز جـوانـى كـه بـه مـقـام اجـتهاد رسيد، تا روزى كه بر كرسى قيادت و امامت نشست در راه شناساندن خود و به دست آوردن مقام و مسند، كوچكترين گامى برنداشت .)(٦٩)

هـر كـه بـا خـدا بـاشد، خدا همراه اوست اين عظمت و قدرت و شوكتى كه امام خمينى در دنيا كـسـب كـرده ، نـه بـه خـاطـر تلاش براى خودش بود، بلكه اين نتيجه اخلاص ، سعى و تلاش براى انجام فرمان خدا بود كه او را به آن مرتبه و مقام رساند.

(دربـاره مـيـرزاى بزرگ شيرازى نقل شده هنگامى كه شاگردان شيخ انصارى پس از درگذشت شيخ با اصرار فراوان ميرزا را وادار به قبول اين مسؤ وليت كردند. قطرات اشك بر گونه و ريـش مـبـاركـش جـارى شد و سوگند ياد كرد كه هرگز به ذهنم خطور نكرده بود كه روزى اين مسؤ وليت عظيم بر دوشم مى آيد.)(٧٠)

درباره فرزند وحيد بهبهانى كه نامش عبدالحسين بود نوشته اند:

(در كـربـلا مـتـولد شـده خـدمـت پـدرش عـلوم ديـنـى و شـرعـى را تحصيل كرد و در عصر آن مرحوم مرجع مردم در مسائل شرعى شد. وحيد بهبهانى اجازه مبسوط به ايـشـان داد و مـردم را به رجوع و استفتا از خدمتش حكم فرمود. پس از رحلت پدر، مردم ، علما و مؤ مـنـيـن از او خـواهـش كـردنـد كـه بـه جـاى آقـا نـمـاز بـخـوانـد. پـس از اصـرار، چـنـد روزى مشغول امامت شد و ماءمومين فراوانى حاضر مى شدند پس از دو ماه ، ديگر نيامد و گفت : امامت مقامى است عظيم و تحمّل آن بر من مشكل است و با آن زهد وتقوا، كناره گرفت .)(٧١)

خلاصه درس

اخـلاص در عـبـادت ، پـاك و خـالص كـردن عـبـادت اسـت از هـرگـونـه آمـيختگى به غير خدا و پـرهـيـزاز ريـاكـارى درآن درمـورد ارزش اخـلاص هـمـيـن بـس كـه شـرط قـبـولى عمل در پيشگاه خداوند تعالى است و بدون آن هر عملى بى نتيجه خواهد بود.

افـراد مـؤ مـن به اندازه درجه اخلاص در كارها با هم تفاوت پيدا مى كنند و هركس از اخلاص ‍ بيشترى برخوردار باشد قرب ونزديكى معنوى بيشترى نزدخدا خواهد داشت

تـحـصـيـل اخـلاص از راهـهـاى كـم كـردن لذّتـهـاى نـفـسـانـى ، قـطع طمع از غير خدا و توجه كامل به آخرت ، افزون بر علم و يقين ، كم كردن آرزوها، افزودن بر مجاهدتها و مراقبتهاى مداوم ميسر و آسان مى گردد.

اخـلاص فـقـط يـك مـفهوم ذهنى و دور از واقعيتهاى خارجى نيست ، بلكه مفهومى است كه رابطه مـسـتـقـيـم بـا زنـدگـى عـمـلى انـسان دارد و آثار ارزنده اى در زندگى انسان به جا مى گذارد. بـعـضـى از آن آثـار عـبـارتـنـد از تـقرّب به خدا، امدادهاى الهى ، بصيرت و حكمت ، پيروزى و موفقيت در كارها، هيبت و شوكت و مانند آن

حـضـرت امـام خـمينى (ره) نمونه عملى اخلاص بود وآثار ارزنده اخلاص در زندگى آن ولّى خـدا بـه روشـنـى مـشـهـود بـود كـه الگـوى مـنـاسـبـى بـراى جـويـنـدگـان راه سـعـادت در طول تاريخ بشريت است

پرسش

١ـ اخلاص در عبادت يعنى چه ؟ يك حديث درباره اهمّيّت آن بنويسيد.

٢ـ مراتب اخلاص را بيان كنيد.

٣ـ راههاى كسب اخلاص را بنويسيد.

٤ـ آثار اخلاص را بنويسيد.

٥ـ روايتى درباره اثر هيبت و شوكت در زندگى فرد مخلص بنويسيد.

درس پنجم : خشوع در عبادت

خشوع و اهمّيّت آن

در لغت (خشوع و خشيت ، ترسى است آميخته با تعظيم .)(٧٢)

و در اصـطـلاح بـه حـالتـى گـفـته مى شود كه كسى در برابر سلطانى قاهر قرار گرفته بطورى كه تمام توجهش به وى معطوف گشته و از همه جا بريده باشد.(٧٣)

از رسول خدا پرسيدند: خشوع چيست ؟ فرمود:

(فروتنى در نماز و اينكه بنده با تمام قلبش متوجّه خدا باشد.)(٧٤)

امام خمينى مى نويسد:

(يـكـى از امورى كه براى سالك در جميع عبادات خصوصاً نماز كه سرآمد همه عبادات است و مقام جـامـعـيـت دارد، لازم اسـت خـشـوع اسـت و حـقـيـقـت آن عبارت است از خضوع تام ممزوج با حب يا خوف .)(٧٥)

غرض اصلى از عبادت و اطاعت ، پالايش نفس و تطهير آن از آلودگيهاست و هر عملى كه در زمينه صـفـاى عـبـادت و پـاكيزه انجام دادن آن بيشتر مؤ ثر باشد مطلوب و مقدّم است و خشوع از امورى است كه در جلاى دل و اثر عبادت نقش بسزايى دارد.

خشوع از ديدگاه قرآن وسنت

پس از بيان اهمّيّت خشوع در عبادات ، اينك به خشوع از نظر قرآن و روايات مى پردازيم :

قرآن مجيد يكى از ويژگيهاى مؤ منان رستگار را خشوع در نماز دانسته و فرموده است :

( قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ هُمْ فى صَلوتِهِمْ خاشِعُونَ ) (٧٦)

به تحقيق رستگار شدند مؤ منان ، آنان كه در نمازشان خشوع دارند.

امير مؤ منان علىعليه‌السلام به كميل فرمود:

(يـا كـُمـَيـْلُ: لَيـْسَ الشَّاءْنُ اءَنْ تـُصـَلِّىَ وَ تـَصـُومَ وَ تَتَصَدَّقَ، اَلشَّاءْنُ اءَنْ تَكُونَ الصَّلاةُ فُعِلَتْ بِقَلْبٍ تَقِى وَ عَمَلٍ عِنْدَاللّهِ مَرْضِى وَ خُشُوعٍ سَوِي)(٧٧)

اى كـمـيل ! عبادت ، تنها نماز خواندن و روزه گرفتن و صدقه دادن نيست بلكه شاءن (عبادت) اين است كه با قلب پاك و عمل مورد پسند خدا و خشوع راستين انجام پذيرد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

(إِذا كُنْتَ فى صَلاتِكَ فَعَلَيْكَ بِالْخُشُوعِ وَ الاِْقْبالِ عَلى صَلاتِكَ...)(٧٨)

وقـتـى در نـمـاز هـسـتـى ، بـر تـو بـاد بـه رعـايـت خـشـوع و تـوجـه كامل به نماز...

خشوع دل و اعضا

وقـتـى مـؤ مـن حـالت خشوع پيدا كند، آثارش در بدن و اعضا و جوارحش ظاهر مى شود و سراسر وجـودش غـرق عـشـق و شـيـدايـى حق مى گردد و جسم و جانش در هر عبادتى ، خشوعى هماهنگ با آن خواهد داشت قرآن در اين باره مى فرمايد:

( اَللّهُ نَزَّلَ اءَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلوُدُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللّهِ... ) (٧٩)

خدا بهترين سخن را نازل كرده است كتابى متشابه و دوتا، دوتا، كه از تلاوت آن تن كسانى كه از پروردگارشان مى ترسند بلرزد. سپس تن و جانشان به ياد خدا آرام مى گيرد.

نـكـتـه قـابل توجه اين است كه جسم وجان بايد تواءم باهم در برابر خدا خضوع و خشوع كند؛ زيرا خشوع قلب ، خشوع اعضا و جوارح را نيز در پى دارد چنان كه حضرت اميرعليه‌السلام فرمود:

(لِيَخْشَعْ لِلّهِ سُبْحانَهُ قَلْبُكَ، فَمَنْ خَشَعَ قَلْبُهُ خَشَعَتْ جَميعُ جَوارِحِهِ()(٨٠)

بـايـد قلبت براى خداى سبحان خاشع شود و كسى كه قلبش خاشع شد همه اعضايش خاشع مى شود.

خـشوع جوارح بدون خشوع قلب ، تظاهر به خشوع و نوعى نفاق است كه به فرموده نبّى اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بايد از آن پرهيز كرد:

(إِيّاكُمْ وَ تَخَشُّعَ النِّفاقِ وَ هُوَ اءَنْ يُرَى الْجَسَدُ خاشِعاً وَ الْقَلْبُ لَيْسَ بِخاشِعٍ)(٨١)

از خـشـوع نـمـايـى منافقانه بپرهيزيد وآن اين است كه اندام خاشع ديده شوند ولى قلب خاشع نباشد.

خشوع ، زينت اوليا

اوليـاى الهـى در تـمام امور زندگى ، بويژه در عبادت ، اسوه هاى زيباى بشريتند و به هنگام عبادت ، عاليترين نمونه خشوع را دارا مى باشند.

آن مـردان بـزرگ فـقـط در مـقـابـل خدا خاضع هستند خداوند به حضرت موسى و هارون چنين وحى فرستاد.

( إِنَّما يَتَزَيَّنُ لى اءَوْلِيائى بِالذُّلِّ وَ الْخُشُوعِ وَ الْخَوْفِ ) (٨٢)

دوستان من ، خود را با افتادگى و خشوع وترس براى من مى آرايند.

در اينجا به ذكر چند نمونه مى پردازيم :

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وقتى به نماز مى ايستاد، از ترس خدا رنگش مى پريد و صداى سوزناكى از او به گوش مى رسيد.(٨٣)

دربـاره خـشـوع حضرت اميرعليه‌السلام چنين آمده است : هنگام نماز و عبادت ، لرزه بر اندامش ‍ مى افتاد و رنگ رخسارش دگرگون مى شد.(٨٤)

و دربـاره آن حـضرت است كه در يكى از جنگها تيرى به پاى مباركش اصابت كرد كه بر اثر شـدّت درد بـه كـسـى اجـازه نـمى داد آن تير را بيرون كشد تا اينكه هنگام نماز آن را از پايش ‍ درآوردنـد، كـه البـتـه اين مرتبه والاى خشوع به معنى فناء فى اللّه است و كمتر كسى به آن دسـت مـى يـابـد. امـام صـادقعليه‌السلام از قـول پـدرش امـام بـاقـرعليه‌السلام چـنـيـن نقل مى كند:

(كـانَ عـَلِىُّ بـْنُ الْحـُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلامُ إِذا قامَ فِى الصَّلاةِ كَاءَنَّهُ ساقُ شَجَرَةٍ لا يَتَحَرَّكُ مِنْهُ شَىْءٌ إِلاّ ما حَرَّكَتِ الرّيحُ مِنْهُ)(٨٥)

امـام سجادعليه‌السلام وقتى به نماز مى ايستاد همچون ساقه درختى بود و هيچ جزئى از بدن و لباس او حركت نمى كرد. مگر آن مقدارى را كه باد به حركت در مى آورد.

قرآن درباره ذكريّا و عبادت و حالات او مى فرمايد:

( فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَوَهَبْنا لَهُ يَحْيى وَ اءَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِى الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباًوَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعينَ ) (٨٦)

پـس دعـايـش رامـسـتـجـاب كـرديـم وبـه او يـحـيـى را بـخـشـيـديـم و همسرش را برايش شايسته گـردانـيـديم اينان در كارهاى نيك شتاب مى كردند و بابيم و اميد ما را مى خواندند و براى ما خاشع بودند.

خشوع ، بال عبادت

عبادت ، هنگامى ارزشمند است كه باتوجّه كامل وخشوع انجام پذيرد وگرنه ، عبادت سرسرى و بدون توجّه ، تنها رفع تكليف است و خاصيّتى ندارد.

چـنـيـن عـبـادتى نشان دهنده آن است كه صاحبش فاقد ايمان قوى و يقين است حضرت صادقعليه‌السلام فرمود:

(لا ايمانَ إِلاّ بِالْعَمَلِ وَ لا عَمَلَ إِلاّ بِالْيَقينِ وَ لا يَقينَ إِلاّ بِالْخُشُوعِ)(٨٧)

ايمانى (ايمان) نيست مگر به عمل و عملى (پذيرفته) نيست مگر به يقين و يقين وجود ندارد مگر در صورت وجود خشوع

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده :

نماز بر چهار بخش بنا شده است : ١ـ وضوى شاداب ، ٢ـ ركوع ، ٣ـ سجده ، ٤ـ خشوع

پرسيدند اى رسول خدا خشوع چيست ؟ فرمود:

فروتنى درنماز واينكه بنده باتمام قلبش متوجه خداباشد. اگر او ركوع و سجود و بخشهاى نماز را كامل به جاى آورد، نمازش با درخشندگى به آسمان بالا رود و درهاى آسمان به رويش باز شود. (چنين نمازى نمازگزار را دعا كند) و گويد: همان گونه كه مرا پاس داشتى ، خدايت پـاس دارد و فـرشـتـگان نيز گويند. درود خدا بر صاحب اين نماز. ولى اگر بخشهاى نماز را كـامـل نـكـنـد، نـمـازش بـا تـيرگى بالا مى رود و درهاى آسمان به رويش بسته مى گردد، چنين نـمـازى بـه نمازگزار گويد: خدا تو را ضايع كند چنان كه مرا ضايع كردى و خدا آن را به روى صاحبش مى كوبد.)(٨٨)

موانع خشوع

قرآن مجيد مؤ منان را در مورد خطر خاشع نبودن دل هشدار داده ، فرموده است :

( اءَلَمْ يـَاءْنِ لِلَّذينَ امَنُوا اءَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذينَ اُوتـُوا الْكـِتـابَ مـِنْ قـَبـْلُ فـَطـالَ عـَلَيـْهـِمُ الاَْمـَدُ فـَقـَسـَتْ قـُلُوبـُهـُمْ وَ كـَثـيـرٌ مـِنـْهـُمـْ فاسِقُونَ ) (٨٩)

آيـا وقـت آن نـشـده آنـان كـه ايـمـان آورده انـد. دلهـايـشـان در مـقـابـل ذكـر خـدا و مـعـارف حـقـى كـه نـازل كـرديـم نـرم شـود؟ و مـانـنـد اهـل كـتـاب كـه پـيش از اين مى زيستند نباشند. ايشان در اثر مهلت زياد دچار قساوت قلب شده ، بيشترشان فاسق شدند.

علاّمه طباطبايى در تفسير اين آيه مى نويسد:

(در ايـن آيـه شـريـفه عتابى است به مؤ منان به خاطر قساوتى كه دلهايشان را گرفته و در مـقـابـل ذكـر خـدا خـاشع نمى شود... خداى تعالى با اين كلام خود به اين حقيقت اشاره نموده كه دلهـاى مـسـلمـانـان مـانـنـد دلهـاى اهـل كـتـاب دچـار قـسـاوت شـده و قـلب قـاسـى از آنـجـا كـه در مـقـابـل حق ، خشوع و تاءثير و انعطاف ندارد، از زىّ عبوديت خارج است و در نتيجه از مناهى الهى متاءثر نمى شود و با بى باكى مرتكب گناه و فسق مى شود.)(٩٠)

بنابراين ، بزرگترين مانع ترقى دل ، غافل شدن از ياد خدا، دور شدن از مكتب وحى و ارتكاب گـنـاه اسـت كـه مـؤ من بايد به شدّت از آنها پرهيز نمايد. همچنين از كارهايى كه در ظاهر گناه نـيست ، ولى قساوت دل مى آورد يا انسان را از توجّه به عبادت و حالت خشوع باز مى دارد، خود دارى كند. اميرمؤ منان علىعليه‌السلام مى فرمايد:

(لا يَعْبَثُ الرَّجُلُ فى صَلاتِهِ بِلِحْيَتِهِ وَ لا بَما يَشْغَلُهُ عَنْ صَلاتِهِ)(٩١)

مرد نبايد در نمازش با ريش خود و هر چه او را از توجه به نماز باز مى دارد بازى كند.

خلاصه درس

خـشـوع بـه مـعـنـاى آرام بـودن و اظـهـار خـضـوع و افـتـادگـى در مـقابل ديگرى است و خشوع در عبادت به اين معناست كه با نهايت افتادگى و كوچكى ، نسبت به عـظـمـت وبـزرگـى خداوند اقرار بندگى كرده و در اطاعت و فرمانبردارى از او دريغ نورزيم قرآن و روايات ائمه معصومين : در مورد اهميّت و لزوم خشوع در هنگام عبادات فراوان تاءكيد كرده اسـت ارزش واقـعى خشوع به هماهنگى قلب و اعضاى بدن است ؛ چرا كه اگر غير از اين باشد بـيـان كـنـنـده نـفاق در خشوع است و امامان معصوم ، خود در نهايت خشوع به عبادت مى پرداختند و هـمـيـشـه بـه يـاد خـدا بـودن ، گـناه نكردن ، به فكر قيامت بودن و راز و نياز با خدا و راههاى رسيدن به آن را معرفى كرده اند.

گـنـاه ، غـفـلت از خـدا و كـارهـاى لغـو به عنوان موانع ايجاد خشوع در قلب و در عبادت مطرح گرديده است

پرسش

١ـ معناى خشوع را بيان كنيد.

٢ـ يك آيه از قرآن درباره خشوع بنويسيد.

٣ـ پيامبر خدا در هنگام عبادت چه حالتى داشت ؟

٤ـ موانع خشوع در عبادت را بنويسيد.

درس ششم : طهارت در عبادت

اهمّيّت طهارت در عبادت

طهارت كه همان زدودن و پاك كردن درون و برون ، از آلودگيها و خبائث است(٩٢)

از مهمترين شروط انجام عبادت است ، چرا كه طهارت ظاهرى ـ اعم از طهارت بدن و لباس ـ مقدمه رسـيـدن بـه طـهـارت بـاطـنى است و بدون آن نمى توان به حقيقت عبادت رسيد، ازاين رو، دين مـقـدس اسـلام ، اهـمـّيـّت فـراوانـى بـراى پـاكـيـزگـى بـدن ولبـاس قائل شده است

طـهـارت در اصـطـلاح فـقـهـى ، غـسـل ، وضـو و تـيـمـم اسـت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره اهمّيّت طهارت و پاكيزگى چنين فرموده است :

(بُنِىَ الدّينُ عَلَى النَّظافَةِ وَ قالَ: مِفْتاحُ الصَّلاةِ الطَّهُورُ)(٩٣)

دين برنظافت و پاكى بنا شده و كليد قبولى نماز طهارت است

در جاى ديگر فرمود:

(اَلطَّهُورُ شَطْرُ الاْ يمانِ)(٩٤)

طهارت نيمى از ايمان است

در شـريـعـت مـقـدّس اسـلام طـهـارت شـرط صـحـّت بـعـضـى از عـبـادات اسـت كـه بـدون آن عـمـل بـاطـل اسـت و در بـرخـى ، شـرط كـمـال اسـت كـه نـبـود آن از ارزش عمل مى كاهد. از اين رو، امام حسن مجتبىعليه‌السلام به عنوان يك رهنمود كلى فرمود:

(إِنَّ مَنْ طَلَبَ الْعِبادَةَ تَزَكّى لَها)(٩٥)

هر كس خواهان عبادت است ، خود را براى آن پاكيزه مى كند.

مـسـجـد در اسـلام ، ارزنـده تـريـن و مـنـاسـبـتـرين جاى عبادت است قرآن مجيد مسجد روندگان را انسانهاى خوش طينتى دانسته كه براى تطهير و تزكيه خويش وارد مسجد مى شوند و مورد عنايت الهى هستند:

(فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ اءَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ)(٩٦)

در آن (مسجد) مردانى هستند كه دوست دارند پاكيزه و طاهر باشند و خدا پاكيزگان را دوست دارد.

طهارت ظاهرى ، مقدمه طهارت روحى

پـاكـيـزگـى لبـاس و بـدن و طـهـارت كـه عـبـارت از وضـو، غـسـل و تـيـمـّم اسـت ، رابـطـه مـسـتـقـيـم بـا تـزكـيـه درونـى دارد بـطـور مثال ؛ امام كاظمعليه‌السلام مى فرمايد:

(مـَنْ تـَوَضَّاءَ لِلْمـَغـْرِبِ كـانَ وُضـُوءُهُ ذلِكَ كـَفـّارَةً لِمـا مـَضـى مـِنْ ذُنـُوبـِه فـى نـَهـارِهِ مـا خـَلاَ الْكَبائِرَ...)(٩٧)

كـسى كه براى نماز مغرب وضو مى گيرد، اين وضو كفّاره گناهانى است كه در آن روز مرتكب شده بجز گناهان كبيره

امام صادقعليه‌السلام نيز مى فرمايد:

(غُسْلُ يَوْمِ الْجُمُعَةِ طَهُورٌ وَ كَفّارَةٌ لِما بَيْنَهُما مِنَ الذُّنُوبِ مِنَ الْجُمُعَةِ اِلَى الْجُمُعَةِ)(٩٨)

غسل جمعه ، پاك كننده و كفّاره گناهان است از جمعه اى تا جمعه ديگر. بنابراين ؛ طهارت ظاهرى ، مـقـدمـه طـهـارت روح و دسـتـيـابـى بـه تـقـوا مـى گـردد كـه آن نـيـز مـايـه بـالا رفـتـن اعمال و پذيرش آن در درگاه الهى است

حضرت امير سلام الله عليه در اين باره مى فرمايد:

(...فَاِنَّ تَقْوَى اللّهِ دَواءُ داءِ قُلُوبِكُمْ وَ طَهُورُ دَنَسِ اَنْفُسِكُمْ...)(٩٩)

تقواى الهى ، دواى بيمارى دل و پاك كننده پليدى جان شماست

امام خمينى در زمينه لزوم تطهير درون مى فرمايد:

(تطهير قلوب از قذرات معنويه و كثافات خلقيه ، از مهمات است كه انسان بايد با هر عدّه و عدّه اى كـه شـده ، وبـه هر رياضت و مجاهده اى است به آن قيام كند و خود را از ننگ و عار آن خلاص ‍ نمايد.)(١٠٠)

دانـسـتـن ايـن نكته ضرورى است كه اگر انسان هنگام عبادت به تطهير و پاك نگهداشتن بدن و لبـاس ظـاهـر مـكـلّف شـده اسـت ، نـبـايـد از تـطـهـيـر قـلب و درون كه حقيقت وجود انسانى است ، غـافـل بـاشـد. بايد به وسيله توبه رو به خدا آورده ، در پاك نگه داشتن قلب و روح و روان بكوشد و خود را براى عبادت مهيا سازد.