آئين دوستى

آئين دوستى0%

آئين دوستى نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

آئين دوستى

نویسنده: غلامرضا بهرامى
گروه:

مشاهدات: 7870
دانلود: 2695

توضیحات:

آئين دوستى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 37 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7870 / دانلود: 2695
اندازه اندازه اندازه
آئين دوستى

آئين دوستى

نویسنده:
فارسی

مشكل‏تر اينكه گر به مَثَل دور روزگار

روزی دو مهلتی دهدت گويی آن بقاست

نينی كه در زمانه تو مخصوص نيستی

بر هر كه بنگری به همين درد مبتلاست‏

گردون خلافِ عنصر و ظلمت نقيض نور

آتش عدوی آب و زمين دشمن هواست‏

از سنگ گريه بين و مگو كان ترشح است

از كوه ناله بين و مپندار كان صداست (٦٢)

٤ - اعتدال و ميانه روی

آيا به راستی هرگز به اين نكته فكر كرده ايد كه چرا ميانه روی در زندگی ما كمتر به چشم میخورد؟ متأسفانه بايد گفت كه در قشر وسيعی از جامعه، خصوصاً در ميان جوانان معمولاً احساسات و عواطف تعيين كننده ترين عامل در شكل گيری نحوه رفتار فرد هستند. بر همين اساس آنان در بسياری از مسائل اجتماعی و از جمله در دوست يابی دستخوش احساسات شده و عواطفْ حاكم بر عقل آنان میگردد؛ در نتيجه از مرز اعتدال و ميانه روی خارج شده و در دوستی دچار تفريط و افراط میشوند. البته طبيعی است كه احياناً در ابتدای دوستی يك نوع محبت و انس وافر احساس میشود كه به غلط اين تصور را ايجاد میكند كه گويا به مرتبه والايی از همدلی و همفكری رسيده است امّا در ادامه كار مشاهده میشود كه نه تنها چنان تصوری حقيقت نداشته است بلكه مشكلات تازه ای نيز فرا روی او قرار گرفته است. امّا اسلام كه دين اعتدال و ميانه روی است اكيداً دستور میدهد كه از مرز اعتدال خارج نشويد.

« وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّه وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً ». (٦٣)

اين گونه شما را مردمی ميانه رو قرار داديم تا الگويی پسنديده برای ملتهای ديگر باشيد همان گونه كه پيامبر الگويی پسنديده برای شماست.

قرآن كريم مسلمانان را در تمامی مسائل اجتماعی و انفرادی به عقل و تدبير و ميانه روی سفارش كرده است. در دوستی هم با آن همه تأكيد و سفارش كه بر آن دارد امّا طرح دوستی را بر پايه اعتدال و ميانه روی امضا میكند. اسلام توصيه میكند كه در دوستی و رفاقت با ديگران نه آنچنان باشيم كه همچون بيگانگان با يكديگر رفتار كنيم و خود را نسبت به آداب و حقوق دوستی بیاعتنا نشان دهيم و نه آنچنان كه تمام اسرار زندگی خود وخانواده خود را برای آنان نمايان كنيم بلكه میبايد در دوستیها روش صحيح و پسنديده ميانه روی را سرمشق خود قرار دهيم و از هر گونه افراط و تفريط بپرهيزيم؛ چنانكه پيامبر اسلام فرمود:

أحْبِبْ حَبيبَكَ هَوْناً ما عَسی أنْ يَكُونَ بَغيضُكَ يَوْماً ما وَ أبْغِضْ بَغيضَكَ هَوْناً ما عَسی أنْ يَكُونَ حَبيبَكَ يَوْماً م. (٦٤)

دوست خود را در حدّ اعتدال دوست بدار چرا كه ممكن است روزی دشمنت شود و نيز دشمنت را در همين حد دشمن بدار زيرا ممكن است روزی دوستت شود.

و اميرمؤمنان عليه‌السلام هم چنين فرمود: اگر خواستی پيوند برادری و رفاقت را ببُری جای دوستی برايش باقی گذار كه اگر روزی خواستی بازگردد و بار ديگر با تو دوست شود، بتواند چنين كند. (٦٥)

بنابراين انسان خردمند در عين حال كه با دوستان در كمال دوستی و گرمی و مهربانی است و آنان را همچون برادر خود دانسته و نسبت به تمامی حقوق و آداب دوستی پایبند است امّا هرگز از مرز اعتدال خارج نمیشود و مسائل درونی، شخصی و خانوادگی و اسرار زندگی خود را نگه میدارد؛ و به قول «سعدی» رازی كه نهان خواهی، با كس در ميان منه گرچه دوست مخلص باشد كه آن دوست را نيز دوستان مخلص باشد.

خامشی به كه ضمير دل خويش

با كسی گفتن و گفتن كه مگوی

ای سليم، آب ز سرچشمه ببند

كه چو پر شد نتوان بستن جوی

سخنی در نهان نبايد گفت

كه بَرِ انجمن نشايد گفت (٦٦)

٥ - آيينه بودن

يكی از ويژگيهای دوستان با وفا و صميمی آن است كه در سلوك و معاشرت با يكديگر آنچنان از نظر روحی به يكديگر نزديك هستند كه حتی كمترين و ظريف ترين نكات مثبت و منفی وجود هر يك از ديد طرف مقابل پنهان نمیماند. و در يك كلام همچون آيينه ای برای دوست خود میباشد. چه زيبا فرمود پيامبر خدا كه:

اَلْمُؤْمِنُ مِرْآه الْمُؤْمِن . (٦٧)

مؤمن آيينه برادر مؤمنش میباشد.

دوست واقعی، صفات پسنديده دوست خود را به ديده قبول مینگرد و او را نسبت به آنها كاملاً تشويق میكند و با تدبير خود او را يار و مددكار است تا روز به روز در آن خصلت های نيكو بهتر و موفق تر باشد و در مقابل اگر كوچكترين لغزش و خطايی در وجود دوست خود ببيند مثل آن است كه اين نقطه را در آيينه ای شفّاف ديده باشد، بلافاصله آن را به وی تذكر میدهد و درصدد مخفی نمودن آن از ديگران و زدودن آن عيب برمیآيد. در واقع او لغزش و عيب دوست خود را لغزش و عيب خود دانسته و تمام همت خود را صرف كمك به او در برطرف كردن آن میكند امّا نه از سر عيب جويی و استهزا كه صفت اشرار و منافقان است بلكه به نيّت اصلاح و خيرخواهی.

آری دوست واقعی آن است كه اگر از برادر مؤمن خود خطا و اشتباهی ببيند، آن را به او يادآور شود نه اينكه از كنار آن بگذرد و يا آن طور كه سيرت چاپلوسان و متملّقان است از آن تعريف كند. زيرا چه بسا با چنين رفتاری، آن صفتْ سالهای سال در او باقی بماند و از آن غافل باشد.و حال اگر خطای فرد نه يك خطای معمولی بلكه خطايی باشد كه به لحاظ شرعی مورد مذمّت و نهی قرار گرفته باشد، بر شخص (دوست) واجب است كه از باب امر به معروف آن را به او گوشزد كند و از انجام آن برحذر دارد و چنانچه يك ضعف اخلاقی را در دوست خود ملاحظه میكند از آنجا كه آيينه دوست خود است بايد تذكر دهد تا آن عيب از او برطرف شود كه اين خود بهترين نوعِ دوستی است؛ همچنانكه امام صادق عليه‌السلام میفرمايد:

أحَبُّ النّاسِ إِلَی مَنْ أهْدی اِلَی عُيُوبی. (٦٨)

بهترين دوستان من كسانی هستند كه عيوب مرا به من تذكر دهند. و نيز حسن بن علی عليه‌السلام میفرمايد:

مَنْ أحَبَّكَ نَهاكَ وَ مَنْ أبْغَضَكَ أغْراكَ. (٦٩)

دوست واقعی تو كسی است كه تو را از بديها بازدارد و دشمنت كسی است كه تو را به بديها و شرارت تحريك كند.

از صحبت دوستی برنجم

كا خلاق بدم حَسَن نمايد

عيبم هنر و كمال بيند

خارم گل و ياسمن نمايد

كو دشمنِ شوخ چشمِ ناپاك

تا عيب مرا به من نمايد (٧٠)

يكی از دستورالعمل هايی كه ارباب معرفت و اساتيد اخلاق برای سالكان طريق الی الله صادر میكنند و آن را يكی از عناصر مهم سلوك میشمارند آن است كه انسان رفيقی همراه و همفكر و هم سلوك داشته باشد كه در مسير حق يكديگر را ياری كنند، عيوب همديگر را ببينند و به هم تذكر دهند. زيرا انسان در بسياری از مواقع از بعضی حركات و سكنات خود غافل است و گاه سالهای طولانی میگذرد بدون آنكه به آن توجه كند. البته شايسته است كه در چنين مواقعی طرف مقابل نيز دربرابر اطلاع از عيب و خطای خود، آن را به عنوان بهترين هديه از دوست خود بپذيرد

دوست دارم كه دوستْ عيب مرا

همچو آيينه روبرو گويد

نه كه چون شانه با هزار زبان

پشت سر رفته مو به مو گويد (٧١)

يك نكته طلايی

تشبيه دوستی به آيينه يك تشبيه جالب و در عين حال پرمغز و پرمعناست. اين شباهت ما را به يك نكته اخلاقی توجه میدهد و آن اين است كه: ای كسانی كه دست محبت و رفاقت به يكديگر داده و در سايه اين برادری و محبت میخواهيد سعادت دنيا و آخرت را برای خود و ديگران كسب نماييد، توجه كنيد كه اين آيينه زمانی كاملاً نمايانگر است كه شفاف، صاف و روشن باشد و هيچ گونه غبارگرفتگی يا شكستگی نداشته باشد زيرا در صورت وجود هريك از اوصاف ياد شده به همان اندازه از نشان دادن واقعياتْ دور خواهد افتاد. مؤمن نيز زمانی آيينه مؤمن ديگر است كه همچون آيينه ای صاف، روشن و شفاف و زلال باشد وگرنه به هر اندازه در دوستی و محبت و شرايط و حقوق آن خدشه، غلّ و غش و يا شكستگی و كدورتی باشد، به همان اندازه از صراط مستقيم دور گشته و اين دوستی و آيينه داری ضربه پذير خواهد بود.

چشمی دارم همه پر از ديدن دوست

با ديده‌مرا خوش‌است‌چون دوست‌در اوست

از ديدن دوست فرق كردن نتوان

يا اوست درونِ ديده يا ديده خود اوست (٧٢)

٦ - ادب

ادب، رفتاری است پسنديده كه عقل انجام آن را مورد ستايش قرار میدهد. ادب نشانه عقل آدمی و علامت شخصيت هر فرد است. انسان هر اندازه مؤدب تر باشد، از شخصيت بالاتری برخوردار است چرا كه گفته اند:

حُسْنُ الْأدَبِ زِينَه الْعَقْل. (٧٣)

ادب زينت عقل است.

مكتب انسان ساز اسلام به مسئله «ادب» اهميت فراوانی داده و رمز موفقيت هر فرد، خانواده و جامعه را در آن میداند.

امام علی عليه‌السلام میفرمايد:

إِنَّ رَسُولَ اللهِ ادَّبَهُ اللهُ وَ‌ هُوَ أدَّبَنی وَ أؤَدِّبُ الْمُؤمِنينَ وَ أورِثُ الْأدَبَ الْمُكَرَّمين. (٧٤)

خداوند پيامبرش را مؤدب گرداند و او هم مرا، و من هم مؤمنان را مؤدب خواهم ساخت و روش زندگی و ادب انسانهای پاك و مقرّب درگاه الهی را برای آنان به ارث خواهم گذاشت.

جامعه ای از سلامت اخلاقی و رشد و تعالی برخوردار است كه جامعه ای مؤدب باشد و بهترين و مطمئن ترين راه برای رسيدن به گوهر ادب، قرار گرفتن در سايه پيروی از احكام نورانی اسلام و رهنمودهای ائمه هدی عليهما‌السلام است و در اين حديث شريف كه از اولين امام معصوم عليه‌السلامبه ما رسيده است، آن حضرت يكی از وظايف خود را مؤدب ساختن مردم و جامعه دانسته است. جا دارد كه مسئولان، زمامداران امور و مراكز فرهنگی از اين پيام نورانی امام علی عليه‌السلامدرس بگيرند و ترويج و اشاعه ادب الهی را در جامعه از وظايف اصلی خود بدانند و حرمت ادب را گرامی دارند كه پيامبر خدا فرمود حرمت ادب را رعايت كن و به آن وفادار باش.

از خدا خواهيم توفيق ادب

بیادب محروم ماند از لطف حق (٧٥)

با عنايت به آنچه در شرايط دوستان از عقل و ايمان و صداقت و... بيان كرديم. طبيعی است كه دوستان شايسته بايد از اخلاق حسنه و ادب بالايی برخوردار باشند. با رعايت ادب، محبت ميان دوستان افزايش يافته و به دنبال آثار مثبت فردی، اثرات ارزشمندی نيز از خود در جامعه برجای خواهد گذاشت.

مرحوم آيه الله بهاءالدينی در وصف ادب امام نسبت به دوستان چنين میگويد: امام خمينی در جلساتی كه با دوستانش داشت هميشه دوستانش را جلو میانداخت و خودش به دنبال آنها میآمد. ايشان به اين شيوه از دوستانش تجليل میكرد. از خصوصيات امام اين بود كه وقتی با شاگردانش جلسه داشت، مسئله شاگرد و استادی در كار نبود. ايشان با شاگردان نشست و برخاست میكرد. گاهی رياست جلسه با يكی از شاگردان خودش بود؛ بزرگی روح امام تا اين حد بود. (٧٦)

در اينجا يادآوری يك نكته ضروری است. متأسفانه يك انديشه غلط و خيال باطل در ميان گروه زيادی از افراد جامعه رواج دارد و آن اينكه آداب خرافی و دست و پاگير و تملّق گويیهای بیاساس و قيد و بندهای بیمورد را نشانه ادب میدانند. حال آنكه اينان سخت در اشتباه هستند و چه بسا كه در اين ارتباط ناخودآگاه به كجرويهايی هم كشيده میشوند؛ زيرا ادب همان گونه كه پيش از اين يادآور شديم، رفتار پسنديده ای است كه مورد ستايش عقلا قرار گيرد. ادب در مقابل دوستان و جامعه عبارت از اعمال و رفتار و كردار و گفتار صحيح و پسنديده بر پايه اخلاق حسنه و احترام متقابل و خالی از هرگونه چاپلوسی و يا بدزبانی است. ادب در مقابل خدا و رسول و اهل بيت و يا پدر و مادر عبارت از اطاعت و فرمانبرداری همراه با احترام خاص خود است.

٧ - اخلاق نيكو

حسن خلق آن است كه فرد به اخلاق و صفات پسنديده انسانی و اسلامی مزيّن شده باشد و با خوی خوش، اخلاق نيكو و اعمال و كردار خود را تطبيق دهد و نحوه برخورد و روابط خود را با ديگران تنظيم كند. اهميت اين خصيصه به قدری است كه خداوند تبارك و تعالی پيامبرش را چنين توصيف كرده:

«وَ إِنَّكَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِيمٍ» (٧٧) .

ای پيامبر در حقيقت تو به خُلقی نيكو و عظيم آراسته ای.

از سوی ديگر آن حضرت نيز هدف از بعثت خود را اتمام مكارم اخلاقی معرفی فرموده است كه:

بُعِثْتُ لِأتَمِّمَ مَكارِمَ الْأخْلاق. (٧٨)

و ارزش بشر را به پنج چيز دانسته است: دين، عقل، حيا، حسن خلق و ادب.

اين مطلب به روشنی در همه جا هويدا است كه موفق ترين اعضای يك جامعه كسانی هستند كه از اخلاق نيكو برخوردارند. اينان هستند كه در قلوب جامعه جای دارند و میتوانند مؤثرترين افراد در جامعه باشند. اخلاق نيكو در تسكين دردها ـ چه دردهای جسمی و چه دردهای روانی ـ تأثيرگذار است تا آن حد كه میتواند معالجه بيماريها را تسريع كند. به همين لحاظ از شرايط لازم برای يك پرستار، داشتن خلق نيكوست. زيرا پرستار با خوش خلقی میتواند مؤثرتر از هر داروی ظاهری، ‌آرامش را به روح بيمار تزريق كند.

يكی از ويژگیهای دوستان شايسته، داشتن اخلاق نيكو است. زيرا آنان كه پيمان رفاقت و انس و محبت با ديگران بسته و دست محبت يكديگر را برای يك دوستی پايدار فشرده اند، تنها با اخلاق نيكو و خوشرفتاری است كه میتوانند دوستیهايشان را حفظ و تقويت كنند.

من نديدم در جهانِ جست و جو

هيچ اهليّت به از خُلق نكو

راه نفوذ در دلها

مولای آزادگان جهان حضرت علی بن ابيطالب عليه‌السلامفرمود: من در شگفتم از كسانی كه اشياء و بردگان را با مال خويش میخرند ولی افراد آزاده و اشخاص را نمیخرند. پرسيدند يا علی چگونه میشود آزادگان را خريد؟ فرمود: با نيكی و خوشرفتاری. (٧٩) و پيامبر فرمود:

ألْقِ أخاكَ بِوَجْهٍ مُنْبَسِط. (٨٠)

با گشاده رويی و اخلاق نيكو برادر مؤمنت را ملاقات كن.

حكما گفته اند: خوی نيك، راهی است روشن كه جز به ابتهاج آن منهاج به سر منزل شرف و سَروری نتوان رسيد و جز به سلوكْ آن رَخت از هاويه حيوانيت به دارالملك انسانيت نتوان كشيد.

هر كه در او سيرت نيكو بود

آدمی از آدميان او بود

نيكی مردم نه نكورويی است

خوی نكو مايه نيكويی است

آری در سايه اخلاق نيك و خوشرفتاری است كه میتوان در قلبها نفوذ كرد. خوش خلقی ضمن آنكه باعث پيشرفت امور و توفيق در كارهای شخصی و اجتماعی میشود، از مشقّتها و سختيهای موجود در جريان كار میكاهد، بازده تلاش جمعی افراد را میافزايد و بالأخره به كمك آن از عهده حلّ هر مشكلی برمیآيد.

جان تومسون میگويد: لحظه ای لبخند بزن، وقتی تو لبخند میزنی، شخص ديگری هم لبخند میزند و رفته رفته لبخند تو اشاعه پيدا میكند و همه مردم لبخند میزنند زيرا تو لبخند زده ای.

خُلق نكو وصف مسيحا بُوَد

روزی حضرت عيسی (عَلی نَبيِّنا وَ آلِهِ وَ عليه السلام) از راهی میگذشت. ابلهی به او برخورد و از آن حضرت با بیادبی سخنی پرسيد. آن حضرت جوابش را به نرمی و با روی خوش داد. آن شخص همچنان با سفاهت تمام عربده كشان حضرت عيسی را نفرين و ناسزا میگفت. امّا آن حضرت با گشاده رويی و ملاطفتْ جواب آن شخص را میداد. شخص ديگری از آنجا میگذشت؛ وقتی اين ماجرا را ديد، گفت: ای روح الله چرا زبونِ اين شخص شده ای؟ هرچند او قهر میكند تو لطف مینمايی و هر چند او جور و جفا دارد تو مهر میورزی!

عيسی عليه‌السلام گفت: ای رفيق! از كوزه همان برون تراوَد كه در اوست. از او صفت ناملايم میزايد و از من همين صفت میآيد. من از او در غضب نمیشوم و او از من صاحب ادب و اخلاق نيكو میشود، من از او جاهل نمیشوم امّا او از خلق و خوی من عاقل میشود.

چون نشوم من ز وی افروخته

او شود از من ادب آموخته

من كه زِ دم مايه دِهِ جان شدم

اين صفتم داد خدا آن شدم

خلق نكو وصف مسيحا بود

خصلت بد مرگ مُفاجا بود

و اينجاست كه قدری به راز سخن زيبای اولين و بزرگوارترين مخلوق عالم يعنی حضرت محمدبن عبدالله خاتم النّبيين در جواب كسی كه از آن حضرت درخواست سفارش كرد، پی میبريم كه خطاب به آن شخص فرمود: پرهيزكاری پيشه كن و از خدای تعالی بترس در همه حال. گفت وصيت ديگری بفرما. آن حضرت فرمود: بداخلاق مباش و خود را از كج خلقی نگاه دار. باز عرض كرد وصيت ديگری هم بفرما. حضرت فرمود: در معاشرت با مردم خوش خلقی نمای. (٨١)

اثر خوش خويی

گويند لقمان حكيم در آغاز، غلام شخص ثروتمند و نيك سيرتی بود. امّا اين شخص با وجود دارا بودن صفات نيك و پسنديده، به صفت ناپسند هم مبتلا بود و آن احساس عجز و ضعف شخصيت بود.

او در برابر كوچكترين پيش آمد، ناله سر میداد و از زمين و زمان شكايت میكرد. لقمان از زبونی و عجز او آزرده و دلگير بود ولی هرگز آن را اظهار نمیكرد. لقمان بيم آن داشت كه اگر دراين باره صريحاً با او گفتگو كند احساسات او بيشتر جريحه دار شود و نتيجه معكوس بگيرد. ازاين رو به دنبال فرصتی مناسب و محيطی مساعد میگشت. روزی يكی از دوستانش خربزه ای به عنوان هديه برای او فرستاد. ولی از آنجا كه وی فضائل اخلاقی و خصلتهای نيكی از لقمان ديده و خدماتی از او مشاهده كرده بود و تحت تأثير شخصيت لقمان قرار داشت؛ آن ميوه نورس را از خود دريغ داشت و به لقمان ايثار كرد. سپس دستور داد كاردی آوردند و با دست خود خربزه را بريد و با اصرار، لقمان را به خوردن آن دعوت و وادار نمود.

لقمان هم با روی گشاده و اظهار تشكر و سپاس آن را پذيرفت و خربزه را خورد تا آنكه يك قطعه از آن بيش نماند. مرد ثروتمند آن تكه آخر را برداشت و قدری از آن را بريد و به دهن گذاشت. ناگهان از شدت تلخی آن فرياد برآورد و با لحنی آميخته با تعجّب گفت: لقمان! خربزه ای به اين تلخی را چگونه باچهره ای گشاده ميل كردی؟ بعلاوه چرا از تلخی آن چيزی نگفتی؟ لقمان دريافت كه هنگام اصلاح او فرا رسيده و نبايد فرصت را از دست دهد. از اين رو با نهايت ادب اظهار داشت من ناگواری و تلخی اين ميوه را به خوبی احساس میكردم و از خوردن آن رنج میبردم. ولی چون سالها میگذرد و من از دست تو لقمه های شيرين و گوارا فراوان گرفته ام و از نعمتهای تو برخوردار بوده ام؛ اكنون شايسته نديدم كه با گرفتن يك لقمه تلخ شكوه آغاز نمايم و از احساس تلخی آن چهره پر چين كنم و لب به شكايت بگشايم. در اينجا بود كه او از شنيدن سخنان لقمان به ضعف روحی و زبونی و عجز خود پی برد و در برابر عظمت روح و شخصيت والای لقمان بیاختيار تواضع كرد و از آن روز به اصلاح خويش و رفع عيوب و نواقص اخلاقی خود همّت گماشت.

شك نيست اگر لقمان به جای آن سخنان، انگشت روی عيبهای آن مرد مینهاد يا سرزنش و ملامتش میكرد و شخصيت او را به باد انتقاد میگرفت هرگز چنين نتيجه ای نمیگرفت. به اين ترتيب او نه تنها به اصلاح آن مرد موفق نمیشد بلكه با جريحه دار كردن احساسات او چه بسا ضربه روحی ديگری بر او وارد میكرد ضمن اينكه محبوبيت نفوذ كلام خويش را هم نزد او از دست میداد. اين است اثر روانی يك عمل و اخلاق نيكو كه هم قدرت خودسازی دارد و هم میتواند ديگران را هدايت كند. لذا پيامبر گرامی اسلام فرمود:

أكْثَرُ ما يَدْخُلُ الْجَنَّه بِتَقْوَی اللهِ وَ حُسْنِ الْخُلْق. (٨٢)

بيشترين اهل بهشت پرهيزكاران و صاحبانِ اخلاق نيكو هستند.

٨ - آزمايش

پس از بيان شرايط دوستی و اينكه چه كسانی را بايد جهت معاشرت و دوستی بپذيريم، اين سؤال مطرح میشود كه: چگونه میتوان از وجود صفات مورد بحث در شخص موردنظر اطمينان حاصل كرد و دانست كه آيا انتخاب انجام شده انتخاب صحيحی بوده است يا نه؟

در جواب بايد گفت كه اسلام برای اين منظور، راه را روشن كرده و دستورالعمل لازم را ارائه فرموده است. اسلام يكی از شرايط انتخاب دوست را آزمايش شخص موردنظر قرار داده و دوستی بدون آزمايش را صحيح ندانسته است.

قال علی عليه‌السلام

مَنْ إِتَّخَذَ أخاً بَعْدَ حُسْنِ الْإِخْتِبارِ دامَتْ صُحْبَتُهُ وَ تَأكَّدَتْ مَوَدَّتُهُ وَ مَنْ إِتَّخَذَ مِنْ غَيْرِ اخْتِبارٍ ألْجَأهُ الْإِضْطِرارُ إِلی مُرافَقَه الْأشْرار. (٨٣)

امام علی عليه‌السلام میفرمايد:

كسی كه پس از آزمايشْ دوستی برگزيند رفاقتش پايدار و مودّتش استوار خواهد ماند و كسی كه ناسنجيده و بدون آزمايش با ديگران پيمان دوستی بندد ناچار به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن در میدهد.

پروين نشان دوست درستی و راستی است هرگز نيازموده كس مدار دوست

و به قول مولوی:

سوی صورتها نشايد زود تاخت

وز نگاهی دوست از دشمن شناخت

چرا و چگونه آزمايش كنيم؟

انجام آزمايش به خاطر آن است كه شما بدانيد كسی را كه میخواهيد به دوستی برگزينيد آيا شرايط و ويژگيهای موردنظر شما را دارد يا نه تا با اطمينان از دارا بودن شرايط لازم، دوست و رفيق خود را انتخاب كنيد.

مثلاً از اين طريق میتوانيد بفهميد كه آيا او ايمان و تقوای كافی دارد يا نه؟ و از عقل و خرد كافی بهره مند است يا نه؟ به طور كلی آيا شرايط دوستی را داراست و حقوق دوستان را رعايت میكند يا نه؟

شايد در بدو امر آزمايش كردن افراد كار سختی به نظر آيد امّا با كمی تأمل و دقّت میتوان راه آزمايش را پيدا كرد و پس از آن دريافت كه كدام دوستْ شايسته است و كدام دوستْ ناشايست. چگونه؟

برای آزمودن افراد، بهترين و مطمئن ترين راه، بررسی عملكرد آنهاست. از آنجا كه ايمان و عقل هر شخص لامحاله در رفتار و كردار او نمايان میشود، با محك زدن اعمال میتوان افراد را مورد آزمايش قرار داد خصوصاً در مواقعی كه امكان ظاهرسازی در كار نباشد.

امام صادق عليه‌السلام میفرمايد:

شيعيان را در سه مورد امتحان كنيد:

١. در موقع نماز كه چگونه از آن محافظت میكنند.

٢. در مواردی كه اسراری در پيش آنهاست چگونه آن را از دشمن ما حفظ میكنند.

٣. در مواردی كه اموالی دارند ببينيد كه آيا برادران خود را در اموالشان سهيم میكنند يا نه. (٨٤)

هرچند در شرايط عادّی همواره امكان ظاهرسازی و فريب وجود دارد و لذا نمیتوان به صلاحيت اخلاقی يا اعتقادی افراد پی برد امّا در شرايط خاص و بحرانی، خصلتهای خوب و بد انسان به طور ناخودآگاه آشكار میشود و در آن موقعيت است كه امكان ظاهرسازی و پنهان كردن حقايق از بين میرود. شايد به همين دليل باشد كه امام صادق عليه‌السلاممیفرمايد:

مَنْ غَضِبَ عَلَيْكَ ثَلاثَ مَرّاتٍ فَلَمْ يَقُلْ فيكَ‌ مَكْرُوهٌ فَأعِدَّهُ لِنَفْسِك. (٨٥)

كسی كه سه بار نسبت به تو خشمگين شد ولی درباره ات سخن زشتی نگفت شايسته رفاقت است؛ پس او را برای دوستی انتخاب كن.

امام علی عليه‌السلام میفرمايد: «مردم جز با امتحان شناخته نمیشوند. زن و فرزندت را در غياب خود و دوست را در موقع مصيبت و سختی و خويشاوندان را در زمان جدايی و علاقه مندان را در زمان نيازمندی امتحان كن تا از اين طريق قدر و منزلت تو نزد آنان روشن شود.»

بنابراين ايمان و عقل, مراتبِ دوستی و صداقت، وفاداری در دوستی، شخصيت و ادب و... را در حالات و مراحل مختلف میتوان با آزمايش تشخيص داد؛ زيرا:

فی تَقَلُّبِ الْأحْوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجال. (٨٦)

در گردش حالات، گوهرهای مردان شناخته میشود.

پس از اين امتحان و آزمايش است كه انسان به راحتی میتواند دريابد دوستان شايسته و وفادار چه كسانی هستند تا با آنها طرح دوستی و محبت را بريزد.

در پايان اين بحث به يك نكته ديگر نيز بايد اشاره كرد و آن اينكه منظور از امتحان اين نيست كه انسان همواره در حال امتحان كردن دوستان خود به سر ببرد بلكه به محض حصول اطمينان، میتوان از ادامه آن دست كشيد و اقدام به دوستی كرد. بنابراين وقتی انسان شخصی را در مراحل مختلف آزمود و دست رفاقت و يكدلی به او داد و اين دوستی سالهای طولانی به درازا انجاميد، ديگر شايسته نيست كه تا پايان عمر او را آزمايش نمايد زيرا نتيجه چنين رفتاری اين است كه به جای دوستی و محبت، ملامت و كدورت جايگزين خواهد شد. و از قديم گفته اند كه آزموده را آزمودن خطاست.

١ - حقوق دوستان

در فصلهای گذشته اهميت، نحوه انتخاب و چگونگی دوست يابی را توضيح داديم. از آنجا كه دوستی يك نوع عقد برادری است كه بين افراد ايجاد میشود، در اين فصل به حقوقی كه دوستان نسبت به يكديگر دارند میپردازيم.

برای تقويت هر نوع پديده اجتماعی و يا اخلاقی بايد مجموعه ای از عوامل را ايجاد نمود. اصولاً كليه روابط اجتماعی با شرايط و ويژگيهای خاص خود باقی و پايدار میمانند. در مسئله دوستی نيز ـ كه مورد بحث ماست ـ همان گونه كه دين مبين اسلام نقش دوست در زندگی و ويژگيها و شرايط آن را بيان نموده، در پايداری و ادامه آن هم شيوه ها و دستورالعمل هايی را به عنوان حقوق و آداب دوستی پيشنهاد كرده كه پايبندی به آنها ضمن آنكه وظيفه دوستان شمرده شده، میتواند سبب بقای دوستی باشد. همان طوركه بیاعتنايی نسبت به آن، دوستیها و برادريها را از بين میبرد.

لا تُضَيِّعَنَّ حَقَّ أخيكَ إِتِّكالاً عَلی ما بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَكَ بِأخٍ مَنْ ضَيَّعْتَ حَقَّهُ. (٨٧)

حق برادر و دوستت را به استناد آنچه بين تو و او جريان دارد به هيچ وجه ضايع مكن. زيرا اگر حقش را پايمال كردی ديگر برادرت نيست.

امام صادق عليه‌السلام فرمود:

وَ اللهِ مَا عَبَدَ اللهَ بِشَيْءٍ أفْضَلَ مِنْ أداءِ حَقِّ الْمُؤْمِن. (٨٨)

خداوند تبارك و تعالی به چيزی برتر از ادای حق مؤمن عبادت نمیشود.

اين دو حديث رابطه مستقيم بين برادری و دوستی و انجام حقوق و وظايفی كه انسان دارد را بيان میكند. به راستی چه ارتباطی ميان ادای حق مؤمن و بندگی خداست كه هرچه انسان وظايف خود را در مقابل دوستان پرهيزكار بيشتر انجام دهد، بيشتر بندگی خدا را كرده است؟

با اندكی تأمل و انديشه، روشن میشود كه بدون شك بخشی از اين امر به اهميت فراوانی كه اسلام برای حقوق ديگران قائل است برمیگردد. امّا علاوه بر آن، اگر جامعه مؤمنان يك جامعه سرشار از مهر و دوستی باشد و همه به وظايف خود عمل نمايند و به عبارت ديگر دوست پذير باشد نه دوست گريز، آن جامعه قطعاً به يك جامعه يكدل و يك رنگ و ايده آل تبديل میشود آيا اگر همگان خط مشی خود را برپايه دوستی و مودّت ترسيم كنند باز هم آن جامعه نياز به دادگاه، زندان، دادگستری و... خواهد داشت؟ و آيا چنين جامعه ای در راه سعادت و بندگی خدا به توفيق دست نمی يابد؟

آری به حق چنين است. اصولاً فلسفه حكومت اسلامی آن است كه جامعه ای پر از دوستی، صميميت و سلامت، بدون تجاوز به حقوق ديگران، آكنده از عدالت اجتماعی و رعايت حقوق ديگران و خلاصه دنيای آباد و آخرتی آبادتر برای آن ايجاد كند و اين مهم فقط در سايه اخلاق دينی، روح تفاهم و همدلی و رعايت حقوق ديگران امكان پذير است.

امّا دوستان و كسانی كه طرح دوستی و برادری و صميميت با يكديگر امضا نموده اند علاوه بر وظايف عمومی و رعايت حقوق ديگران كه وظيفه هر مسلمانی است، به دليل رفاقت و دوستی، وظايف برتری نيز پيدا میكنند كه میبايد نسبت به انجام آن امور تمامی همت خويش را به كار برند. همين حقوق است كه در بعضی از دعاها از خدای متعال درخواست میكنيم كه ما را نسبت به انجام آن موفق بدارد. (٨٩) پس مناسب است كه در اينجا به بيان حقوق دوستی بپردازيم.