نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)28%

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
  • شروع
  • قبلی
  • 42 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8580 / دانلود: 2262
اندازه اندازه اندازه
نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

نگرشى به زیارت نامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نویسندگان: محسن رفیعى و معصومه شریفى

مقدّمه

زیارت، واژه اى است مقدّس و نام آشنا در قاموس فرهنگ اسلامی؛ كه از جمله ابزار اداى احترام و ارادت به اولیاى الهى، و از عوامل تقرّب انسان به خداوند متعال محسوب مى شود. بدیهى است هر عملى كه به قصد قربت و با نهایت خلوصِ نیّت انجام پذیرد، به اندازه درصد خلوصى كه دارد، مورد قبول درگاه الهى واقع مى گردد.

زیارت پیامبراكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ، سایر معصومینعلیهم‌السلام و بزرگان دین، منافعى بسیار در دنیا و آخرت در پى دارد. بخشى از این منافع، در سخن آن حضرت هویدا مى شود؛ آنجا كه مى فرماید:

«زوروا القبور، فانها تذكركم الموت » (۱)

به زیارت قبور بروید، زیرا شما را به یاد مرگ مى اندازد.

و در جاى دیگر مى فرماید:

«مَنْ زارَنیِ أَوْزَارَ أَحَداً مِنْ ذُرِّیَّتیِ، زُرْتُهُ یَومَ القِیامَةِ فَأَنْقَذْتُهُ مِنْ أَهْوَالِها » (۲)

كسى كه من یا یكى از فرزندانم را زیارت كند، روز قیامت به زیارت او مى آیم و او را از هول و هراس آن روز رهایى مى دهم.

زیارت، سیره مستمره همه یكتاپرستان است:

«احترامصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به بزرگان و رهبران دین، درنهاد و سرشت هر شخص متدیّن و آزاده اى وجود دارد. به این جهت، پیش از اسلام و پس از آن، همیشه قبور صالحان و اولیاى الهى مورد توجّه خاصّ و زیارت مردم بوده است و تا قرن یازدهم هجرى در این مسأله هیچ اختلافى بین شیعه و اهل سنّت وجود نداشته است. و هردو، كتابها و رساله هایى در این موضوع نگاشته اند.» (۳)

«در قرن یازدهم هجرى محمد بن عبدالوهّاب پدید آمد؛ و در شك و تردید، گوى سبقت را از فخر رازى ربوده و این مسأله را مورد انكار قرار داد، و تصوّر نمود كه زیارت قبور از اختصاصات شیعیان است.» (۴)

زیارت، بدیهى تر از آن است كه مورد تردید یا تكذیب واقع گردد؛ چون جواز زیارت قبور - بلكه ضرورتش - هم به لحاظ عقلى، و هم به لحاظ نقلى (قرآن و سنّت معصومینعلیهم‌السلام ) به راحتى قابل اثبات است.

با اندكى تأمّل در روایات وارد شده در زمینه اهمیّت و آداب «زیارت»، چنین تحریفى مى توان از آن به دست داد:

«زیارت» یعنی: حضور در پیشگاه با شرافت انبیاى الهى و معصومینعلیهم‌السلام و اولیاى الهى - چه زنده باشند و چه مرده - از سر تكریم و محبّت و اخلاص، به جهت ایجاد پیوند قلبى، و قراردادن خویش در حوزه استعاذه و استفاضه آنان، و تجدید میثاق و تحكیم بیعت با آنان؛ به نحوى كه موجب تقرّب و خشنودى خداوند متعال گردد.

ناگفته پیداست كه زیارت فرزندان معصومینعلیهم‌السلام و اصحاب و خواصّ آنان، در جهت بزرگداشت همان انوار پاك و مطهّر محسوب مى شود. این را نیز باید در نظر داشت كه در زیارت امامزادگان و صالحان، توجّه به چند نكته ضرورى مى نماید:

الف) اثبات و وثاقت در وجود قبر، نخستین گام را تشكیل مى دهد. وجود امامزاده در یك مكان، از طریق تصریح معصومینعلیهم‌السلام و افراد مورد وثوق، شواهد مستند تاریخى و شهرت به دست مى آید. در وثاقت و شهرت امامزادگانى همچون حضرت فاطمه معصومه و عبدالعظیم حسینىعلیهما‌السلام تردیدى وجود ندارد؛ اما در قبور برخى از امامزادگان جاى تردید وجود دارد كه شایسته است در این زمینه پژوهش به عمل آید. (۵)

ب) در زیارت و تكریم امامزادگان و اصحاب معصومینعلیهم‌السلام ، اصل بر ایمان، تدیّن، تقوا، و قرار گرفتن آنان در مسیر اهداف معصومینعلیهم‌السلام است؛ مگر این كه خلاف آن ثابت گردد، همچون جعفر كذّاب و افرادى مانند او كه شناخته شده اند. (۶)

ج) از وظایف مهم زائر این است كه شناخت كافى از آداب زیارت داشته باشد، درباره آداب زیارت، سخن ها بسیار است؛ اما آنچه مى توان به اختصار بیان نمود، این است كه:

۱. غسل زیارت پیش از زیارت قبور مؤمنین؛ خصوصاً معصومینعلیهم‌السلام .

۲. قرائت دعا - ترجیحاً دعاى مأثور - هنگام غسل.

۳. پوشیدن لباس پاكیزه پس از غسل زیارت.

۴. طهارت از ناپاكى ها و پرهیز از ورود با بدن و لباس نجس در مشاهد مشرّفه.

۵. گام برداشتن به آرامى و ایستادن در عتبات، و قرائت اذن دخول.

۶. بوسیدن قبر مقّدس، و نهادن صورت صورت بر آن.

۷. رعایت ادب و احترام.

۸. پابرهنه شدن هنگام ورود به روضه مباركه.

۹. ایستادنِ مقابل ضریح، در بالاى سر و رو به قبله بودن در هنگام زیارت.

۱۰. قرائت زیارت مأثور از معصومینعلیهم‌السلام .

۱۱. قرائت نماز پس از زیارت؛ از نزدیك یا دور.

۱۲. قرائت دعا پس از نماز زیارت.

۱۳. عدم اشتغال به امور دنیایی.

۱۴. وداع، هنگام خروج از روضه مباركه.

۱۵. حركت به پشت، و خروج به اندازه چند قدم رو به قبر شریف.

۱۶. تكریم زائران و خادمان بقعه شریفه، جهت تكریم صاحب قبر شریف. (۷)

شایان ذكر است «به آن اندازه كه در فضیلت زیارت حضرت فاطمه معصومه و حضرت عبدالعظیم حسنىعلیهما‌السلام روایت وارد شده، تصریحى بر فضیلت زیارت سایر امامزادگان نشده است.» (۸) آن بانوى بزرگوار، از آن چنان مقامى نزد ائمهعلیهم‌السلام برخوردار است كه زیارتش را برابر با بهشت، و پاداش زائرش را بهشت دانسته اند. نیز به بركت وجود مقدسش، شهر قم «حرم اهل بیت» و «عشّ آل محمدعلیهم‌السلام » شده است.

قم هماره به خود مى بالد كه گوهرى گرانبها همچون: حضرت ستّى فاطمهعلیها‌السلام را در خویش نهفته دارد.

آن حضرت را القاب و صفاتى والاست كه در یكى از زیارت نامه هایش مى تان بدان دست یافت؛ بدین شرح:

«معصومة، كریمة اهل البیت، محدّثة، عابدة، فاطمه الكبرى، طاهرة، حمیدة، رشیده، تقیّة، مرضیّة، سیّدة، رضیّة، بَرّة، اُخت الرضا، صدّیقة، سیّدةنساء العالمین ». (۹)

مقاله حاضر، ابراز ادب و احترامى است خالصانه به آستان مقدّس حضرت ستّى فاطمهعلیها‌السلام . به ناچار، اعتراف مى كنیم كه با تلاشى كه داشته ایم، تنها توانسته ایم جرعه اى از اقیانوس بیكران وجودش را بنوشیم؛ و برگى از هزاران دفتر زرّین حضرتش را ورق بزنیم و شاخه اى از بوستان معرفتش را برگیریم.

در پایان، وظیفه خود مى دانیم كه از بزگزار كنندگان محترم «كنگره بزرگداشت شخصیّت حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام و مكانت فرهنگى قم» - خصوصاً دانشمند محترم حضرت حجةالاسلام و المسلمین جناب دكتر عابدى «زیدعزّه» - تشكر و قدردانى نماییم. امید آن داریم كه پژوهشگران تیز بین و محققّان اهل قلم، كاستى هاى این مقاله را به سبب بضاعت اندك، و بلنداى نظر خویش ببخشایند؛ و راهنمایى هایشان را هدیه مان نمایند.

خداوند متعال را براى توفیق این خاك سپارى - هر چند اندك - شاكریم؛ و مشتاقانه، شفاعت حضرت ستّى فاطمهعلیها‌السلام و اجداد پاك و مطهّرش را چشم امید داریم.

محسن رفیعى و معصومه شریفى

فصل اوّل: روایات واردشده در شأن حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

الف) روایات حضرت امام صادقعلیه‌السلام :

۱.حسن بن محمد بن حسن قمى در كتاب «تاریخ قم» مى نویسد:

روى عدّة من أهل الریّ، أنّهم دخلوا على أبى عبداللهعلیه‌السلام و قالوا: نحن من أهل الریّ، فقالعلیه‌السلام : «مَرْحباً بِاِخْوانِنا مِنْ أَهْلِ قُمَّ »؛ فقالوا: نحن من أهل الریّ؛ فأعادعلیه‌السلام الكلامَ. قالوا ذلك مراراً؛ و أجابهم بمثل ما أجاب به أوّلاً؛ فقال: «إنَّ لله حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةَ، وَ اِنَّ لِلّرَسُولِ صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم حَرَماً و هُوَ المَدیِنَةَ، وَ اِنَّ لِأَمِیرِالمُؤمنینَ علیه‌السلام حَرَماً وَ هُوَ الكُوفَةِ، و اِنَّ لَنا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ؛ وَ سِتُدفَنُ فیها امرَأَةٌ مِنْ أَولادى تُسَمّیَ فاطِمَةَ؛ فَمَنْ زَارَها وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ ». قال الراویّ: وكان هذا الكلام منهعلیه‌السلام قبل أن یولد الكاظمعلیه‌السلام . (۱۰)

عدّه اى از اهل روى روایت كرده اند كه خدمت امام صادقعلیه‌السلام گفتند: ما از اهالى رى هستیم؛ آن حضرت «مرحبا به برادران ما از اهل قم». آنان گفتند: ما از مردم رى هستیم؛ امام صادقعلیه‌السلام دگرباره كلامش را تكرار نمود، و آنان نیز همان پاسخ را دادند؛ و امامعلیه‌السلام نیز همان سخن خویش را تكرار كرده، فرمود:

«همانا خداوند را حَرَمى است و آن مكّه است؛ و رسول خداصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را حرمى است و آن مدینه است؛ و امیرالمؤمنینعلیه‌السلام را حرمى است و آن كوفه است؛ و ما را نیز حرمى است و آن شهر قم است. به زودى، زنى از فرزندان من كه فاطمه نامیده مى شود در آنجا دفن مى شود؛ هركس او را زیارت كند، بهشت بر او واجب مى شود.» راوى مى گوید: این روایت از آن حضرت هنگامى صادر شده است كه هنوز (امام) كاظمعلیه‌السلام متولد نشده بود.

۲.حسن بن محمد بن حسن قمى در كتاب تاریخ قم، از امام صادقعلیه‌السلام روایت مى كند كه فرمود:

«إنَّ زِیارَتَها تَعْدِلُ الجَنَّةَ » (۱۱)

۳. نیز وى از امام صادقعلیه‌السلام روایت كرده اند كه فرمود:

«تُقْبَضُ فیِها امْرَأَةٌ هِیَ مِنْ وُلْدی؛ وَاسْمُها فاطِمَةُ بِنْتِ مُوسى، تَدْخُلُ بِشِفاعَتِها شِیعَتُنا الجَنَّةُ بِأَجْمَعِهِمْ .» (۱۲)

در قم، بانویى از فرزندان من كه نامش فاطمه دخت موسى است، رحلت مى كند؛ با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت مى شوند.

بررسى

با عنایت به بررسى هاى به عمل آمده در مى یابیم كه هرسه روایت یاد شده «مرسل» هستند؛ و راویانشان مشخص نیست. به جهت این كه روایت اول و دوم را «حسن بن محمد بن حسن قمی» نقل نموده، مختصرى از شرح حال وى، و ارزش كتابش را ارائه مى كنیم.

درباره حسن بن محمد بن حسن قمى گفته اند:

«حسن بن محمد بن حسن قمى از اكابر قدما و علماى اصحاب، و از معاصران شیخ صدوق بوده و از شیخ حسین بن على بن بابویه - برادر شیخ صدوق - بلكه از وى نیز روایت نموده است.» (۱۳)

وى این كتاب را - كه نخستین و معتبرترین كتاب درباره تاریخ و جغرافیاى قم است - در سال ۳۷۸ ه.ق.، در ۲۰ باب، به سفارش «صاحب بن عبّاد» نگاشته است. متأسّفانه متن عربى این كتاب از بین رفته؛ و از ترجمه فارسى اش فقط ۵ باب باقى مانده است. این كتاب را حسن بن على بن حسن بن عبدالملك قمى، در سال ۸۶۵ ه.ق. به فارسى ترجمه كرده است.

در «مستدركات علم رجال الحدیث» آمده است:

«لم یذكروه و هو مؤلف كتاب تاریخ قم. روى عن سعد بن عبدالله و غیره... و بالجملة أثبت اعتباره و صحّةالاعتماد علیه. روى عن الصدوق و أخیه ». (۱۴)

نیز در «خاتمة مستدرك الوسائل» به نقل از «ریاض العلماء» آمده است:

«واعلم أنى رأیت نسخة من هذا التأتاریخ بالفارسیّة فى بلدة قم، و هو كتاب كبیر جیّد، كثیر الفوائد، فى مجلّدات، محتو على عشرین باباً، و یظهر منه أنّ مؤلّفه بالعربیّة انّما هو الشیخ حسن بن محمّد المذكور و سمّاه كتاب قم، و قدكان فى عهد الصاحب بن عبّاد، و ألّف هذ التأریخ له، و قد ذكر فى كثیراً من أحواله و فضائله، ثمّ ترجمه الحسن بن علیّ بن الحسن بن عبدالملك القمیّ بالفارسیّة، بأمر الخواجه فخرالدین ابراهیم بن الوزیر الكبیر الخواجه عماد الدین محمود بن الصاحب الخواجه شمس الدین محمد بن على الصفى، فى سنة ثمانمائة و خمسة و ستّین.»

قلتُ: و یظهر من كتاب فضائل السادات، المسّمى بمنهاج الصفوى، تألیف السیّد العالم المتبحّر، الأمیر سیّد أحمد الحسینى، سبط المحققّ الكركى، و ابن خاله المحققّ الداماد و صهره على بنته، صاحب مصتصل الصفا فى الردّ على النصارى و غیره، أنّ لهذا الكتاب ترجمةً اُخرى ینقل عنها. كما أنّه یظهره منه أنّ النسخة العربیژة كانت عنده.

و هذا الكتاب مشتمل على عشیرین باباً، والذى وصل الینا منه ثمانیة أبواب، و یظهر من فهرست أبوابه انّ فیه فوائد جمیلة، خصوصاً: الباب الحادى عشر منه، والذى ذكر أنّه یذكر فیه واحداً و مأتین من اخبار قمّ، والباب الثانى عشرمنه، الّذى ذكر أنّه یذكر فیه أسامى علماء قمّ، و مصنّفاتهم و روایاتهم و هم مأتان و ستّة و ستّون؛ الى تأریخ التصنیف الذى كان فى سنة ثمان و سبعین و ثلاثمائة.

و قد نقل عن أصل الكتاب ایضاً العالم الجلیل، الآغا محمّد على، ابن الأستاذ الأكبر البهبهانى فى حواشى نقد الرجال كما وجدنا بخطّه الشریف.»(۱۵)

علامه مجلسى قدس سره درباره او مى نویسد:

«و تأریخ بلدة قم معتبر لكن لم یتیسّر لنا اصل الكتاب و انّما وصل الینا ترجمته، و قد أخرجنا بعض أخباره فى كتاب السماء و العالم(۱۶)

در كتابهاى رجالى، نامى از حسن بن محمد بن حسن قمى وجود ندارد؛ به همین جهت، وى را اصطلاحاً «مجهول» مى دانند.

درباره متن روایات، باید بیان كنیم كه نویسنده «تاریخ قم»، روایت نخست را با جمله «رَوَى عِدَّةٌ مِنْ أَهلِ رِیَّ»، نقل نموده است. هرچند علامه مجلسى مى نویسد كه حسن بن محمد بن حسن قمى این دو روایت را با اسناد خودش بیان كرده، و نویسنده كتاب «تاریخ قم» را مورد وثوق بدانیم؛ اما به جهت این كه سلسله سند روایت بیان نشده، این روایت و دو روایت دیگر، مرسل - از نوع «مرفوع» - هستند.

نكته قابل ذكر این است كه عدّه اى از اهل رى به محضر امام صادقعلیه‌السلام شرفیاب مى شوند، و به معرّفى خود مى پردازند؛ اما امامعلیه‌السلام آنان را به سبب این كه اهل قم هستند مورد تشویق و تكریم قرار مى دهد، پس از تكرار سخنشان، در تكریم قم و حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام سخن مى گویند.

معلوم نیست چرا به وجود شریف عبدالعظیم حسنىعلیه‌السلام اشاره نكرده اند و چرا میان سؤال و پاسخ، هماهنگى وجود ندارد. شاید آن حضرت خواسته اند اهمیّت قم و گوهر نهفته در صدفش را بیان نمایند و شاید درباره رى نیز سخن گفته اند و در این روایت نیامده است.

ب) روایت امام كاظمعلیه‌السلام

در مقام علمى حضرت ستى فاطمهعلیها‌السلام نقل مى كنند:

هنگامى كه پدر بزرگوارشان در زندان حاكمان ستم پیشه به سر مى برده، و مردم از وجود ایشان بى بهره بودند، استفتاءاتى را به محضر مبارك حضرت معصومهعلیها‌السلام تقدیم مى دارند؛ و ایشان پاسخ مى دهند. وقتى پاسخ ها را به محضر امام كاظمعلیه‌السلام ارائه مى دارند، آن حضرت مى فرمایند: تمام پاسخ صحیح است و دخترش را به مدال «فداها أبوها» (پدرش فدایش باد)، مفتخر مى سازند. (۱۷)

با كاوشى كه در كتب اربعه حدیث وشروح آنها (۱۸) به عمل آمد، این روایت یافت نشد. از جمله القاب آن حضرت، «محدّثه» (۱۹) است كه حكایت از آگاهى اش از روایات اهل بیتعلیهم‌السلام دارد. روایاتى را از آن حضرت نقل كرده اند كه به حدیث «فاطمیّات» معروف هستند. دلیل این نامگذارى این است كه همه سلسله سند آنها از بنى هاشم هستند و نامشان «فاطمه» است. این گونه روایات را «مسلسل» نیز مى نامند.

ج) روایات حضرت امام رضاعلیه‌السلام

۱. محمد بن على بن الحسین بن بابویه قمى، معروف به «شیخ صدوق» از پدرش، و محمد بن موسى بن المتوكّل نقل مى كند كه گفتند: علیّ بن ابراهیم بن هاشم، از پدرش، براى ما روایت نمودند كه سعد بن سعد گفت:

از امام رضاعلیه‌السلام درباره زیارت فاطمه - دختر حضرت موسى بن جعفرعلیهما‌السلام - پرسیدم؛ آن حضرت فرمود: «هركه او را زیارت كند، بهشت پاداش اوست».

اصل روایت از این قرار است:

حدّثنا أبى و محمد بن موسى بن المتوكّل رضى الله عنه، قالا: حدّثنا علیّ بن ابراهیم بن هاشم، عن ابیه، عن سعد بن سعد، قال: سألتُ أباالحسن الرضاعلیه‌السلام عن زیارة فاطمة بنت موسى بن جعفرعلیهما‌السلام ، فقال: «مَنْ زارَها فَلَهُ الجَنَّةُ » (۲۰)

همین روایت را «جعفر بن محمد بن قولویه قمی»، معروف به «ابن قولویه»، به نقل از شیخ صدوق، از على بن ابراهیم بن هاشم، از پدرش، از سعد بن سعد، از امام رضاعلیه‌السلام نقل كرده است.

اصل روایت این گونه است:

«حدّثنى علیّ بن الحسین بن موسى بن بابویه، عن على بن ابراهیم بن هاشم، عن أبیه، عن سعد بن سعد، عن ابى الحسن الرضاعلیه‌السلام قال سألته عن زیارة فاطمة بنت موسىعلیهما‌السلام ، قال: «مَنْ زارَها فَلَهُ الجَنَّةُ ». (۲۱)

۲. علامه مجلسى در «بحارالانوار » و «تحفةالزائر » مى نویسد: در برخى از كتب «زیارات» دیدم كه على بن ابراهیم، از پدرش، از سعد، از على بن موسى الرضاعلیهما‌السلام روایت كرده است كه آن حضرت فرمود:

«سعد، قبرى از ما نزد شما هست»؛ عرض كردم: فدایت شوم، قبر فاطمه دخت (امام) موسىعلیهما‌السلام را مى فرمایید؟ فرمود: «بله. هركس او را با شناخت كافى زیارت كند، بهشت پاداش اوست؛ هرگاه به قبرش نزدیك شدى، بالاى سرش و رو به قبله بایست، و سى و چهار مرتبه تكبیر، و سى و سه مرتبه تسبیح، و سى و سه مرتبه تحمید بگو؛ سپس بگو: السّلام على آدم صفوة الله... و سلّم تسلیماً یا ارحم الراحمین.»

اصل روایت از این قرار است:

«رأیت فى بعض كتب الزیارات، حدّث علیّ بن ابراهیم، عن أبیه، عن سعد، عن على بن موسى الرضاعلیهما‌السلام قال، قال:یا سَعْدُ! عِندَكُمْ لَنا قَبْرٌ؛ قلتُ جعلت فداك، قبر فاطمة بنت موسى علیهما‌السلام ؛ قال؛ نَعَمْ، مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّةُ؛ فَاِذا أَتَیْتَ القَبْرَ فَقُمْ عِنْدَ رَأسِها مُستَقْبِلَ القِبْلَةِ وَ كَبِّرْ أَرْبَعاً وَ ثَلاثینَ تَكْبِیرَةً، وَ سَبَّحْ ثَلاثاً وَ ثَلاثینَ تَسْبِیحَةً، وَ أَحْمِدِاللهَ ثَلاثاً و ثَلاثینَ تَحْمِیدَةً؛ ثُمَّ قُلْ: السَّلامُ عَلَى آدَمَ صَفْوَةِاللهِ... وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ » (۲۲)

۳. از امام رضاعلیه‌السلام نقل شده است كه فرمود:

«مَنْ زارَها المعصُومَةَ بِقُمَّ كَمَنْ زارَنى » (۲۳)

هركس معصومه را در قم زیارت كند، مانند كسى است كه مرا زیارت كرده است.

۴. در كتاب «زبدة التصانیف » به نقل از امام رضاعلیه‌السلام روایت شده كه فرمود:

«هركس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى، یا خواهرم را در قم زیارت كند كه همان ثواب زیارت مرا در مى یابد.» (۲۴)

بررسى

همچنان كه مشاهده گردید، چهار روایت از امام رضاعلیه‌السلام در شأن حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام وارد شده است. روایت نخست را شیخ صدوق با دو طریق از پدرش و محمد بن موسى بن المتوكل، از على بن ابراهیم بن هاشم، از پدرش، از سعد بن سعد، از امام رضاعلیه‌السلام روایت نموده است. علامه مجلسى در «تحفةالزائر»، ص ۳۷۸، سند این روایت را «حسن» مى داند.

روایت سوم و چهارم در كتب اربعه شیعه، و شروح آنها یافت نگردیدند. هردو روایت یاد شده، «مرسل» هستند. درباره روایت سوم باید اظهار نمود كه واژه «معصومه» از برجسته ترین صفات حضرت ستّى فاطمهعلیها‌السلام است كه رفته رفته، جانشین نام مباركش گردیده؛ و در بسیارى از موارد، به جاى فاطمه معصوم به واژه «معصومه» - به تنهایى - بسنده مى شود. در صورت صحت سند این روایت، تصریح چنین صفتى از سوى امام معصومعلیه‌السلام ، حكایت از مرابت والاى معنوى و ملكوتى آن حضرت دارد.

درباره روایت دوم - كه موضوع اصلى مقاله است - چند سؤال مطرح است: كتابهاى زیاراتى كه مجلسى از آنها روایت نموده كدامند؟ «سعد» كه روایت را از امامعلیه‌السلام روایت نموده، كیست؟ آیا متن زیارت نیز از امامعلیه‌السلام است؟ و سؤالاتى دیگر كه به یارى خداوند متعال در ادامه همین بخش، و بخش دوم به آنها خواهیم پرداخت.

به جهت اینكه روایت نخست، تا حدودى همسنگ با روایت دوم است؛ و برخى از راویانشان در هردو روایت وجود دارند، شایسته دیدیم به طور اجمال، به شرح حال سلسله سند این روایات بپردازیم؛ با این توضیح كه شرح حال علیّ بن ابراهیم، ابراهیم بن هاشم و سعد بن سعد را در فصل سوم - به تفصیل - خواهیم آورد.

۱. ابوجعفر، محمد بن على بن الحسین بن موسى بن بابویه قمى، معروف به «شیخ صدوق» (۳۰۵ - ۳۸۱ ه.ق.)

وى را «صدوق الطائفه» نیز مى نامند. همو صاحب كتاب پرارج «من لایحضره الفقیه» - یكى از كتب اربعه حدیث -، و بیش از ۳۰۰ كتاب ارزشمند دیگر است. همه رجالیون وى را ستوده اند. نجّاشى درباره اش مى نویسد:

«محمد بن على بن الحسین بن موسى بن بابویه القمیّ، ابوجعفر، نزیل الرّى، شیخنا و وجه الطائفة بخراسان، و كان ورد بغداد سنة خمس و خمسین و ثلاثمائة و سمع منه شیوخ الطائفة و هو حدث السنّ، و له كتب كثیرة ...» (۲۵)

علاّمه حلّى درباره اش مى نویسد:

«محمد بن على بن الحسین بن موسى بن بابویه القمیّ، ابوجعفر، نزیل الرّى، شیخنا و فقیهنا و وجه الطائفة بخراسان، ورد بغداد سنة خمس و خمسین و ثلاثمائة، و سمع منه شیوخ الطائفة و هود حدث السنّ، كان جلیلاً حافظاً الاحادیث، بصیراً بالرجال، ناقلاً للاخبار، لم یرفى القمیین مثله فى حفظه و كره علمه، له ثلاثمائة مصنف ذكرناها فى كتابنا الكبیر، مات رضى الله عنه فى الریّ سنة احدى و ثمانین و ثلاثمائة .» (۲۶)

وى به طور مرسل از امام صادقعلیه‌السلام ، و پدرش و محمد بن حسن بن ولید و عبدالله و عبدالواحد بن محمد بن محمد بن عبدوس نیشابورى روایت كرده است. شیخ طوسى با یك طریق، و شیخ مفید از او روایت نموده اند. (۲۷)

۲. ابوالحسن على بن الحسین بن موسى بن بابویه قمى، معروف به: «ابن بابویه» و «صدوق اوّل » (... ۳۲۹ ه.ق.) وى پدر «شیخ صدوق» است. او را فقیهى بزرگوار و محدّثى جلیل القدر دانسته اند كه عصر امام حسن عسكرعلیه‌السلام را درك كرده و نامه اى ارجمند از آن حضرت دریافت كرده است. (۲۸)

«علیّ بن الحسین بن موسى بن بابویه القمیّ، شیخ القمیین فى عصره و متقدّمهم، و فقیههم؛ كان قدم العراق و اجتمع مع أبى القاسم الحسین بن روح «رحمةالله» و سأله مسائل ثمّ كاتبه بعد ذلك على ید على بن جعفر بن الأسود یسأله أن یوصل له رقعة الى الصاحب (عجّ) و یسأله فیها الولد فكتب الیه قد دعونا الله لك بذلك و سترزق ولدین ذكرین خیّرین فولد له ابوجعفر و ابوعبدالله من أمّ ولد، و كان ابوعبدالله الحسین بن عبیدالله یقول سمعت أباجعفر یقول أنا ولدت بدعوة صاحب الأمرعلیه‌السلام و یفتخر بذلك، له كتب، منها: كتاب التوحید و...»( ۲۹ )

علامه حلّى نیز ضمن بیان آنچه نجاشى آورده، در ادامه مى نویسد:

«و مات علیّ قدّس الله روحه سنة تسع و عشرین و ثلاثمائة، و هى السّنة التى تناثرت فیها النجوم. و قال جماعة من أصحابنا سمعنا أصحابنایقولون كنا عند أبى الحسن علیّ بن محمد السّمیرى و كیل الصاحب علیه‌السلام رحمةالله فقال رحم الله علیّ بن بابویه، فقیل له هو حیّ فقال أنّه رحمه الله مات فى یومنا هذا، فكتب الیوم فجاء الخبر بأنّه مات فیه »( ۳۰ )

۳. محمد بن موسى بن متوكّل

علامه حلّى وى را توثیق نموده است. (۳۱) شیخ طوسى او را جزو كسانى كه از ائمهعلیهم‌السلام روایت نكرده، برشمرده است. (۳۲)

آیةالله العظمى خویى درباره اش مى نویسد:

«أقول: فد اكثر الصدوق الروایة عنه، و ذكره المشیخة فى طرقة الى الكتب فى ثمانین و اربعین مورداً فقد روى عن سعد بن عبدالله و عبدالله بن جعفر بن جامع الحمیرى، و عبدالله بن جعفرالحمیرى و على بن ابراهیم و على بن الحسین السعدآبادى، محمد بن أبى عبدالله الاسدى الكوفى، و محمد بن یحیى العطّار، و الظّاهر أنّه كان یعتمد علیه

سپس این گونه ادامه مى دهد:

«و ادّعى ابن طاووس فى فلاح السائل: الفصل (۳۳)فى فضل صلاة الظهر و صفتها عند ذكر الروایة الواردة عن الصادق علیه‌السلام ، أنّه ما أحبّ الله من عصاه: الاتقان على وثاقته و قدمرّ ذلك فى ابراهیم بن هاشم، فالنتیجة أنّ الرجل لاینبغى التوقّف فى وثاقته .» (۳۴)

۴. أبوالقاسم، جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن مسرور بن قولویه قمیّ، معروف به:«ابن قولویه» (... ۳۶۹ ه.ق.)

وى نویسنده كتاب «كامل الزیارات» است و كاظمین كنار قبر شیخ مفید دفن گردیده است. ابن قولویه كه در قم دفن است و مقبره اى معروف در نزدیكى مقبره بزرگ شیخان دارد، پدر این شیخ جلیل القدر و از برگزیدگان سعد بن عبدالله اشعرى قمى است. (۳۵)

نجّاشى درباره اش مى نویسد:

«جعفر بن محمد بن موسى بن قولویه، أبوالقاسم و كان یلقّب مَسْلَمَة من خیار أصحاب سعد، و كان أبوالقاسم من ثقات أصحابنا و أجلاّئهم فى الحدیث والفقه، و روى عن أبیه و أخیه عن سعد، و قال سمعت من سعد الاّ أربعة أحادیث، و علیه قرأشیخنا أبوعبدالله الفقه و منه حمل، و كل مایوصف به الناس من جمیل و ثقة فهو فوقه، (و) له كتب حسان، كتاب مداواة الجسد، و... قرأت أكثر هذه الكتب على شیخنا أبى عبدالله رحمةالله و على الحسین بن عبیدالله رحمه الله .» (۳۶)

علامه حلّى ضمن بیان آنچه در بالا گفته شد، وفات ابن قولویه را به سال ۳۶۹ ه.ق. نوشته است. (۳۷)

د) روایت حضرت امام جوادعلیه‌السلام :

ابن قولویه در «كامل الزیارات» به نقل از پدرش و برادرش و گروهى دیگر، از أحمد بن ادریس و دیگران، از العمركى بن على البوفكى، از یك نفر دیگر، از حضرت امام جوادعلیه‌السلام روایت كرده كه فرمود: «كسى قبر عمّه ام را در قم زیارت كند، بهشت پاداش اوست»

اصل روایت از این قرار است:

حَدَّثَنى أبى و أخى والجماعةُ، أحمدبن ادریس و غیره، عم الحمركى بن على البوفكى، عمّن ذكره، عن ابن الرضاعلیه‌السلام ، قال: «مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتى بِقُمَّ فَلَهُ الجَنَّةُ .» (۳۸)

بررسى

ابن قولویه این روایت را - حدّاقل - با سه طریق از پدرش و برادرش و گروهى دیگر؛ - حدأقلّ - با دو طریق از احمد بن ادریس و دیگران، از عمركى بن على بوفكى، از كسى كه عمركى از او نقل نموده، از حضرت امام جوادعلیه‌السلام نقل نموده است. بدیهى است مراد از «گروهى دیگر» و «دیگران»، بیش از یك نفر است.

این روایت با سخن شیخ طوسى كه «عمركی» را از اصحاب امام حسن عسكرىعلیه‌السلام برشمرده منافات دارد. (۳۹) و به سبب معلوم نبودن راوى متّصل به امامعلیه‌السلام ، «مرفوع» است؛ به همین جهت، برخى آن را «ضعیف» دانسته اند. (۴۰) اما علاّمه مجلسى ضمن بیان این روایت، سندش را «معتبر» دانسته است. (۴۱) پیش از این، درباره ابن قولویه سخن رفت؛ اكنون ببینیم شرح حال سایر رجال این روایت چگونه است:

۱. محمد بن جعفر بن موسى بن مسرور بن قولویه قمّی.

وى پدر جعفر بن محمد معروف به ابن قولویه و على بن محمد است. شیخ طوسى او را جزو كسانى آورده كه از ائمهعلیهم‌السلام روایت نكرده است. در شرح حال فرزندش - جعفر - گذشت كه وى از برگزیدگان اصحاب سعدبن عبدالله بوده و از او روایت نموده است. همو ملتزم شده است كه به جز از «ثقه» در كتابش روایت نكند. (۴۲)

۲. على بن محمد بن جعفر بن موسى بن مسرور بن قولویه قمی.

وى برادر جعفر بن محمد و فرزند محمد بن جعفر است. آیةالله العظمى خویى در «معجم رجال الحدیث »، درباره اش مى نویسد:

«ثقة، أخو جعفر بن محمد بن قولویه، و من مشایخه، روى عنه فى عدّة موارد من كامل الزیارات، منها، الحدیث ۱۰، من الباب ۸، فى فضل الصلاة فى مسجد الكوفة، و مسجد السهلة .» (۴۳)

۳. احمد بن ادریس بن احمد، أبوعلى الاشعرى القمّى (... - ۳۰۶ ق.)

نجّاشى درباره اش مى نویسد:

«احمد بن ادریس بن احمد أبوعلى الاشعرى القمی: كان ثقة فقیها فى أصحابنا، كثیرالحدیث، صحیح الروایة، له كتاب نوادر، أخبرنى عدّة من أصحابنا اجازة، عن أحمد بن جعفر بن (سفین) سفیان عنه، وفات أحمد بن ادریس بالقرعاء سنة ۳۰۶ من طریق مكّة على طریق الكوفة .» (۴۴)

علامه حلّى درباره اش مى نویسد:

«احمد بن ادریس أبوعلى الاشعرى القمّى، كان ثقة فى اصحابنا فقیهاً كثرالحدیث، صحیح الروایة، مات بالفرعاء فى طریق المكّة، على طریق الكوفة سنة ستّ و ثلاثمائة رحمةالله، اعتمد على روایته » (۴۵)

شیخ طوسى نیز مى نگارد:

«كان ثقة فى أصحابنا، فقیهاً، كثیرالحدیث صحیحه، و له كتاب النوادر، كتاب كبیر كثیرالفائدة »

همو وى را از اصحاب امام حسن عسكرىعلیه‌السلام بر شمرده چنین مى نویسد:

«ألحقه علیه‌السلام و لم یروعنه »

آیةالله العظمى خوى، وى را از كسانى مى داند كه از عمركى بن على روایت كرده است:

«أحمد بن ادریس القمّى الاشعرى، یكنّى أباعلى، و كان من القواد .» (۴۶)

۴. عمركى بن على بن محمد البوفكى النشابورى (۴۷):

نجّاشى درباره اش مى نویسد:

«شیخ من أصحابنا، ثقة، روى عن شیوخ أصجابنا، منهم: عبدالله بن جعفر الحمیرى، له كتاب الملاحم، أخبرنا أبوعبدالله القزوینى قال: حدّثنا أحمد بن محمد بن یحیى، قال: حدّثنا أحمد بن ادریس، قال: حدّثنا محمد احمد بن اسماعیل الطوى، عن العمركى، و له كتاب نوادر( ۴۸ )

شیخ طوسى در رجالش، وى را از أصحاب امام حسن عسكرىعلیه‌السلام برشمرده است. (۴۹)

فصل دوّم: زیارت نامه هاى حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

در یك تقسیم بندى، براى حضرت فاطمه معصومهعلیه‌السلام دو نمونه زیارت نامه مى توان در نظر گرفت:

الف) زیارت نامه خاصّ.

ب) زیارت نامه عامّ.

زیارت نامه خاصّ به «مشهور» و «غیرمشهور» تقسیم مى شود. زیارت نامه عام نیز با دو متن وجود دارد. مجموعه زیارت نامه هاى عامّ به یقین مأثور از امام معصومعلیه‌السلام نیستند؛ و توسط علما نگاشته شده است. بحث و بررسى درباره محتوا، فصاحت و بلاغت متن، تطابق آن با قرآن مجید و سنّت شریف، و صادر كننده - یا صادركنندگان -، مجالى دیگر مى طلبد.

زیارت نامه مشهور حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام :(۵۰)

قال المجلسى فى «بحارالانوار» و «تحفةالزائر» :

«رأیت فى بعض كتب الزیارات حدّث على بن ابراهیم، عن أبیه، عن سعد، عن على بن موسى الرضاعلیه‌السلام ، قال: قال: یا سعد! عندكم لنا قبر. قلت: جعلت فداك، قرفاطمة بنت موسىعلیهما‌السلام ؟! قال: نعم؛ من زارها عارفاً بحقّها فله الجنّة، فاذا رأیت القبر فقم عند رأسها مستقبل القبلة، فكبّر أربعاً و ثلاثین تكبیرة، و سبّح ثلاثلاً و ثلاثین تسبیحته، و أحمد الله ثلاثاً و ثلاثین تحمیدة، ثمّ قل:»

«السلام على آدم صَفوةالله، السلام على نوح نبى الله، السلام على ابراهیم خلیل الله، السلام عل موسى كلیم الله، السلام على عیسى روحِ الله؛ السلام علیك یا رسولَ الله، السلام علیك یا خیرخلقِ الله، السلام علیك یا صفیّ الله، السلام علیك یا محمد بن عبدالله خاتم النبیین؛ السلام علیك یا أمیرالمؤمنین علیّ بن أبى طالبٍ وصیَّ رسول الله؛ السلام علیكِ یا فاطمةُ سیّدةَ نساءالعالمین؛ السلام علیكما یا سبطَیْ نبِیِّ الرحمةِ و سیِّدَیْ شبابِ أهل الجنّةِ؛ السلام علیك یا علیّ بن الحسین سیدِالعابدین و قُرَّة عَینِ النّاظرین؛ السلام علیك یا محمد بن علیٍ باقرَالعلم بعدالنبیِّ؛ السلام علیك یا جعفر بن محمدٍ الصادقَ البارَّ الأمین؛ السلام علیك یا موسى بن جعفرٍ الطاهرَالطُهْرَ؛ السلام علیك یا علیَّ بن موسى الرضاالمرتضی؛ السلام علیك یا محمّد بن علیٍّ التقیَّ، السلام علیك یا علیَّ بن محمدٍ النقیَّ الناصحَ الأمینَ؛ السلام علیك یا حسین بن علیٍّ؛ السلام على الوصیِّ من بعده؛ اللهمّ صل على نورك و سراجك و ولیِّ ولیِّكَ و وصیِّ وصیك و حجتك على خلقك.

السلام علیكِ یا بنتَ رسول الله؛ السلام علیكِ یا بنتَ فاطمةَ و خدیجةَ؛ السلام علیكِ یا بنتَ أمیرالمؤمنین؛ السلام علیكِ یا بنت الحسن و الحسینِ؛ السلام علیكِ یا بنتَ ولیِّ اللهِ؛ السلام علیكِ یا أختَ ولیِّ اللهِ؛ السلام علیك یا عَمَّةَ ولیِّ اللهِ؛ السلام علیك یا بنتَ موسى بن جعفرٍ؛ و رحمةُ اللهِ و بركاته.

السلام علیكِ عَرَّفَ اللهُ بیننا و بینكم فى الجنّةِ؛ و حَشَرنا فى زمرتكم؛ و أَوْرَدَنا حَوضَ نبیكم؛ و سقانا بكأسِ جَدِّكُم من ید علیِّ بن أبى طالبٍ؛ صلواتُ اللهِ علیكم.

أسئل اللهَ أن یُرِیَنا فیكُمُ السُّرور و الفرج؛ و أن یجمعنا و أیاكم فى زمرة جدّكم محمدٍ صلى اللهُ علیه و آله؛ و أن لایسلبنا معرفتكم إنه ولیٌّ قدیرٌ.

أَتَقَرَّبُ ألى اللهِ بحبكم، والبرائةِ مِن أَعْدائِكُمْ، والتسلیمِ إلى الله، راضیاً به غَیْرَ مُنْكَرٍ وَ لا مُسْتَكْبِرٍ، وَ عَلَى یقینِ ما أتى به محمدٌ و به راضٍ؛ نطلب وجهك یا سیدى و رضاك والدارالآخرة، یا فاطمةُ اشْفعى لى فى الجنَّةِ؛ فإن لكِ عنداللهِ شأناً مِنَ الشّأنِ.

اللهمّ إنّى أسئلُكَ أَنْ تختمَ لى بالسعادة، فلا تَسْلُبْ مِنِّى ما أَنَا فیه، ولاحول و لا قوّةَ إلاَّ بالله العلیِّ العظیمِ.

اللهمّ اسْتَجِبْ لنا، و تَقَبَّلْهُ بكرمكَ و عزّتكَ، و برحمتك و عافیتك؛ و صلى اللهُ على محمدٍ و آله أجمعین، و سَلَّمَ تسلیماً یا أَرْحَمَ الرَّاحمین.»(۵۱)

(علامه مجلسى در بحارالانوار و تحفةالزائر گفته است: در برخى از كتابهاى «زیارات» دیدم كه) على بن ابراهیم، از پدرش، از سعد (۵۲) از امام على بن موسى الرضاعلیهما‌السلام نقل مى كند كه فرمود: سعد! ما نزد شما قبر داریم! عرض كردم: فدایت شوم، قبر فاطمه دختر امام موسىعلیهما‌السلام را مى فرمایی؟

فرمود: آری؛ هركه او را با شناخت كافى زیارت كند بهشت سزاوار اوست. هرگاه نزدیك قبرش شدى، بالاى سرش و رو به قبله بایست و سى و چهار مرتبه «تكبیر»، سى و سه مرتبه «تسبیح»، سى و سه مرتبه «تحمید» بگو؛ سپس بگو.

سلام برآدم، برگزیده خدا؛ سلام برنوح، پیامبرخدا؛ سلام بر ابراهیم، دوست خدا؛ سلام برموسى، هم صحبت خدا؛ سلام برعیسى، روح خدا؛

سلام بر تو اى رسول خدا؛ سلام بر تو اى بهترین مخلوق خدا؛ سلام بر تو اى برگزیده خدا؛ سلام برتو اى محمد بن عبدالله، پایان دهنده پیامبران؛ سلام بر تو اى امیرمؤمنان، على بن ابى طالب، وصیّ رسول خدا؛ سلام بر تو اى فاطمه، سرور زنان جهان؛ سلام بر شما اى نوادگان پیغمبر رحمت، و شما اى سروران بهشتیان؛ سلام بر تو اى على بن الحسین، اى سرور عبادت كنندگان، و اى روشنیِ چشم اهل بصیرت؛ سلام برتو اى محمد بن على، اى شكافنده دانش پس از پیامبر؛ سلام بر تو اى جعفر بن محمّد، اى راستگو و نیكوكار و امانتدار؛ سلام بر تو اى موسى بن جعفر، اى روح پاك و مطهّر؛ سلام بر تو اى على بن موسى، اى ملقّب به «رضا» و پسندیده (از سوى خدا)؛ سلام بر تو اى محمد بنعلى، اى پرهیزگار؛ سلام بر تو اى على بن محمد، اى پاكیزه سرشتِ خیرخواه و امانتدار؛ سلام بر تو اى حسن بن علی؛ سلام بر جانشین پس از او؛ خداوندا! درود بفرست برنور و چراغ (فروزان راهها)یت، و بر ولیّ ولیّ ات، و وصیّ و صیّ ات، و حجّتت بربندگانت.

سلام برتو اى دختر رسول خدا، سلام بر تو اى دختر فاطمه و خدیجه، سلام برتو اى دختر امیرمؤمنان، سلام بر تو اى دختر حسن و حسین؛ سلام برتو اى دختر ولیّ خدا؛ سلام بر تو اى خواه ولیّ خدا؛ سلام بر تو اى عمّه ولیّ خدا؛ سلام و رحمت و بركات خدا برتو اى دختر موسى بن جعفر.

سلام برتو، خداوند ما و شما را در بهشت به یكدیگر بشناساند؛ و ما را به همراه شما محشور گرداند؛ و بر حوض جدّتان وارد نماید؛ و از جام جدّتان به دست على بن ابى طالب بنوشاند؛ درود خدا برشماباد.

از خدا مى خواهم شادى و گشایش شما اهل بیت را (با ظهور حضرت حجّت (عجّ)) به ما بنمایاند؛ و ما و شما را در زمره جدّتان محمدصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گردآورد؛ و شناخت شما را از ما نگیرد؛ كه او صاحب اختیار است و به هركارى قدرتمند.

من با محبّت شما و دورى از دشمنانتان، و با تسلیم شدن و رضایت در برابر خدا، بدون انكار چیزى و بدون تكبّر، و با یقین و رضایت نسبت به آنچه حضرت محمّدصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آورده، به خداوند نزدیكى مى جویم؛ اى سرور من و اى خداى من! با آنچه گفته شد، «وجه» و رضایت تو و آخرت را مى طلبم.

اى فاطمه! بهشت را براى من نزد خدا شفاعت كن؛ چرا كه تو را نزد خدا شأن و منزلتى است والا.

خداوندا! از تو مى خواهم عاقبت مرا به سعادت بینجامی؛ و آنچه من در اویم (ولایت اهل بیتعلیهم‌السلام ) از من نگیرى، كه هیچ قوّت و قدرتى جز به واسطه خداوند بلندمرتبه و بزرگ نخواهد بود.

خداوندا! دعاى ما را اجابت كن؛ و به كرم و عزّت، و رحمت و عافیت خویش از ما قبول فرمای.

درود و سلامى بى پایان از خداوند بر محمّد و همه اهل بیت او، اى مهربان ترین مهربانان!

زیارت نامه غیر مشهور حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

«السّلامُ عَلَى خاتَمِ النَّبِیّین، السلام على سیّدِ المرسلین، السلام على حبیب ربّ العالمین، و رحمةالله و بركاته؛ السلام على أمیرالمؤمنین، السلام على سیّد الوصیین، السلام على حجةِ ربِّ العالمین، و رحمةالله و بركاته؛ السلام على البتول العَذْراءِ، وَالإِنْسِیَّةِ الحوراء، بنتِ خِیَرَةِ سَیِّدِ الأنبیاء، وَ أُمِّ الائمّةِ النُّجباء، و حَلِیلَةِ سَیِّدِ الاوصیاء، فاطمةالزّهراء سیّدةِ نساءالعالمین، و رحمةالله و بركاته؛ السلام على الإمامینِ النُّورَینِ النَیِّرَینِ الطّاهرینِ الشَّهیدینِ المظلُومینِ، الحسن والحسین، سیّدى شباب أهلِ الجنَّةِ، و التسعة المعصومینَ مِنْ ذُرِّیَّةالحسینعلیهم‌السلام و رحمةالله و بركاته.

السلام علیكِ یا فاطمةُ یا بنتَ موسى بن جعفرٍ و حُجّتِهِ و أَمِینِهِ، و رَحمةُ اللهِ و بركاتُهُ؛ السلام علیكِ یا فاطمةُ یا أَخْتَ الرضا المرتضى المجتبى و رحمةالله و بركاته؛ السلام علیك أَیَّتُهَاالطَّاهرةُ الحمیدةُ البَرَّةُ الرَّشِیدَةُ التقیَّةُ النّقیَّةُ الرضیَّةُ المرضیَّةُ و رحمةاللهِ و بركاتُهُ؛ أَشْهَدُ أَنَّهُمُ الأئمَّةُ الرّاشدون المَهْدِیُّونَ المعصومینَ الْمُكَرَّمُونَ المُقَرَّبُونَ المُتَّقُونَ الصّادقُونَ، و أنَّ الحقَّ معهم و فیهم و إلیهم، و أَنَّ مَنْ وَالاهُم فَقَدْ وَالَى اللهَ، و من عاداهم فقد عادَى اللهَ، أَتَیْتُكَ یا سیِّدَتى یا فاطمةُ زائراً لَكِ عارفاً بِحَقِّكَ و بِحَقِّ أَخیكِ و آباءِكِ الاطهارِ طالباً فِكاك رَقَبَتِى مِنَ النّارِ و مُلْتَمِساً مِنْكِ الشَّفاعَةَ إِذا امْتَازَ الأَخیارُ مِنَ الأشْرارِ، فَاشْفَعِى لِى عِنْدَ رَبَّكِ وَ عِنْدَ آباءكِ الأبرارِ فَاِنَّكِ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ لا یَخْسِرُ مَنْ تَوَلاَّهُم و لا یَخِیبُ مَنْ أَتَیهُم.

اللهمَّ اِنَّهُ قَدجائنِیَ الخَبَرُ عَنِ الصّادِقَیْنِ مِنْ أهل بیتِ نَبِیِّك علیهم أفضَلُ الصلاةِ والسلامِ أَنَّ مَنْ زار فاطمة بقم فله الجنّةُ، فَها أَنَاذَا یا الهى قَدْ جِئْتُها زائراً لَهَا عارفاً بِحَقِّها، فَصَلِّ على محمّدٍ و آل محمّدٍ، وَانْفَعْنِى بزیارتها، ولاتحرمنى شَفاعَتَها، وَارْزُقْنى الجنّةَ كما وَعَدْتَها، اِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ؛ برحمتك یا ارحمَ الرّاحمین.»(۵۳)

زیارت نامه عامّ قبور اولاد ائمّهعلیهم‌السلام

براى زیارت قبور اولاد ائمّهعلیهم‌السلام ، دو زیارت نامه وجود دارد. در این باره، بیان چند نكته ضرورى است:

۱. سند این دو زیارت نامه، همچون زیارت نامه غیر مشهور حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام قابل انتساب به ائمّهعلیهم‌السلام نیست؛ و به نظر مى رسد سراسر توسّط علما نگاشته شده باشد.

۲. با تغییر ضمایر در این زیارت نامه ها، مى توان آنها را براى حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام نیز خواند.

۳. بر فرض كه خبرى هم در زیارت امامزادگان نرسیده باشد، شایسته است فضایل آنان بیان شود؛ و به آنان توسّل جست، و شفاعت به آنان و پدران پاك و مطهّرشان را از خداوند متعال خواستار شد.

الف) زیارت نامه نخست

«السلام علیكَ أَیُّهَا السیّدُ الزّكیُّى الطاهرُ الولیُّى، وَالَّداعِیُّ الحَفِیُّ، أَشْهَدُ أَنَّك قُلْتَ حَقّاً و نَطَقْتَ حَقّاً (۵۴) و صدقاً، و دعوتَ ألَى مولایَ و مولاكَ عَلانِیَةً و سِرّاً، فَازَ مِسْعِدُكَ، و نَجَى مُصَدِّقُكَ وطاعتكَ، و تصدیقك وَاتِّبَاعِكَ .

والسلام علیك یا سَیِّدى وابنَ سَیِّدى، أَنتَ بابُ اللهِ المُوتَى (۵۵) مِنْهُ والمأخُوذُ عَنْهُ، أتَیْتُكَ زائراً، و حاجاتِى لَكَ مُسْتَوْدِعاً، وَهَا أَنَاذَا أَسْتَوْدِعُكَ دِینى و أَمَانَتِى، و خواتیمَ عملى، و جوامعَ أَمَلى ألى مُنْتَهَى أَجَلِی؛ والسّلامُ علیك و رحمةُ الله و بركاتُهُ

ب) زیارت نامه دوم

«السلام عَلَى جَدِّكَ المصطفَى، السلام على أبیك المرتضى الرضا(۵۶) ، السلام على السّیّدینِ الحسنِ والحسینِ، السلام على خدیجةَ سیّدةِ نساء العالمین، السلام على فاطمةَ أُمِّ الأئمّةِ الطاهرین.

السلام على النفوس الفاخرةِ، بُحُورِ العُلُومِ الزَّاخِرِةِ، شُفَعَائِى فى الآخِرَةِ، و أولیائى عندَ عَوْدِ الرّوحِ الیَ العظام النَّخِرَةِ، أئمةِ الخلقِ، وَ وُلاةِ الحَقِّ.

السلام علیك أیُّهَا الشخصُ الشریفُ الطاهرُ الكریمُ، أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ الاّ اللهُ، وَ أَنَّ محمّداً عبدُهُ و رسولُه و مصطفاهُ، وَ أَنَّ عَلِیَّا وَلیِیُّهُ و مُجْتَباهُ، وَ أَنَّ الاِمَةَ فى وُلدِهِ الَى یَومِ الدّینِ، نَعْلَمُ ذلك.(۵۷)

عِلْمَ الیقینِ و نحنُ لذلك مُعتَقُدُونَ، وَ فى نَصْرِهِمْ مُجْتَهِدُونَ(۵۸)

فصل سوّم: شرح حال رجال سند زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

۱. ابوالحسن، على بن ابراهیم بن هاشم قمّى

درباره ولادت و وفاتش اطلاع دقیقى در دست نیست؛ ولى به یقین، او در دوران امام حسن عسكرىعلیه‌السلام مى زیسته؛ و گفته اند تا سال ۳۰۷ ه.ق. زنده بوده است. (۵۹) محمد بن یعقوب كلینى در «كافی» از او بسیار روایت كرده است. (۶۰) نیز احمد بن زیاد بن جعفر همدانى، حسن بن حمزة العلوى و محمد بن موسى بن المتوكّل از على بن ابراهیم روایت كرده اند. (۶۱)

وى در اسناد بسیارى از روایات - كه تعدادشان به ۷۱۴۰ مورد مى رسد - واقع شده است. از او در این روایات، با این عنوان ها یاد مى شود: در بیشتر موارد با عنوان «على بن ابراهیم عن ابیه»، و در برخى موارد با عنوان «علیّ عن أبیه»، و «علیّ بن ابراهیم بن هاشم عن أبیه». روایاتش از پدرش به ۶۲۱۴ مورد مى رسد. (۶۲)

نجّاشى، و پس از او شیخ طوسى، ابن داود حلّى، مطهر حلّى و دیگران درباره اش نوشته اند:

«ثقة فى الحدیث، ثبت، معتمَد، صحیح المذهب، سمع فأكثر، و صنّف كتباً، و أضرَّ فى وسط عمره.» (۶۳)

علاّمه حّلى در «خلاصةالاقوال» مى نویسد:

«فطریق الشیخ الطوسى رحم ة الله فى التهذیب الى محمد بن یعقوب الكلینى صحیح، و كذا الى علیّ بن ابراهیم بن هاشم ». (۶۴)

همو مى نویسد:

«وطریق الشیخ أبى جعفر الطوسى رحمة الله فى كتاب الاستبصار الى محمّد بن یعقوب صحیح، و كذا علّى بن ابراهیم بن هاشم .» (۶۵)

و در جاى دیگر مى نویسد:

«وعن ابراهیم بن هاشم صحیح » (۶۶)

از جمله مواردى كه بر شأن والاى على بن ابراهیم دلالت مى كند، این است كه ادعیه و اعمال شایع در مسجد سهله - كه در «المزار الكبیر» و سایر مزارات آمده، و مورد قبول همگان است - سندش فقط به او منتهى مى شود. (۶۷)

وى كتاب هاى فراوانى تألیف كرده است؛ از جمله كتاب التفسیر (معروف به تفسیر قمی)، الناسخ و المنسوخ، قرب الاسناد، الشرایع، الحیض، التوحید و الشرك، فضائل امیرالمؤمنینعلیه‌السلام ، المفازى، الانبیاء، المشذّر، رساله اى در مضاى هشام و یونس، پاسخ سؤال هایى كه محمد بن بلال از او پرسیده است. (۶۸) ابن ندیم كتاب هاى المناقب و اختیارالقرآن و روایاته را بر تألیفاتش افزوده است. (۶۹)

۲. ابواسحاق، ابراهیم بن هاشم القمى

(متولد ۱۸۳ یا ۱۸۶ یا ۱۸۹ ق.) (۷۰)

ابراهیم بن هاشم كوفى نخستین كسى است كه حدیث كوفیان را در قم انتشار داد. مى گویند وى امام رضاعلیه‌السلام را ملاقات كرده است. كتاب هاى «النوادر» و «قضایا امیرالمؤمنینعلیه‌السلام » از اوست كه توسط شیخ ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان (معروف به مفید) و احمد بن عبدون و حسین بن عبیدالله، به نقل از حمزة بن على بن عبیدالله العلوى، از على بن ابراهیم بن هاشم از پدرش، از آنها خبر داده شده است. (۷۱)

نجاشى مى نویسد:

«كشى مى گوید: ابراهیم بن هاشم شاگرد یونس بن عبدالرحمن، و از اصحاب امام رضاعلیه‌السلام بوده است؛ این نظر كشى است، و قابل تأمّل است.» (۷۲)

نخستین كسى كه وى را شاگرد یونس بن عبدالرحمن دانسته، كشى است كه در رجالش از آن یاد كرده و شیخ طوسى از وى پیروى كرده است. نجاشى این نظر را قابل تأمل دانسته است. علامه حلّى نیز با نجاشى هم عقیده است و ابراهیم را شاگرد یونس نمى داند:

«ابراهیم بن هاشم - با توجه به كثرت روایاتش - بدون واسطه از امام رضاعلیه‌السلام و یونس روایت نكرده است.» وى در ادامه مى نویسد: «و منافاتى ندارد آن گونه كه اصحاب گفته اند، وى امام رضاعلیه‌السلام را دیده باشد.» (۷۳)

از آنچه در «تهذیب المقال» آمده، به دست مى آید كه ابراهیم بن هاشم از گروهى از اصحاب امام حسن عسكرى، امام هادى، امام جواد، امام رضا، امام كاظمعلیهم‌السلام وگروهى از اصحاب امام صادقعلیه‌السلام - كه تا آن زمان امام رضاعلیه‌السلام زنده بوده اند - روایت كرده است. (۷۴) با این سخن، یونس بن عبدالرحمن نیز مى تواند یكى از مشایخ او باشد.

شیخ طوسى درباره یونس بن عبدالرحمن مى نویسد:

«من أصحاب أبى الحسن موسى، مولى على بن یقطین، طعن علیه القمیون و هو عندى ثقة » (۷۵)

به نظر مى رسد برگزیده ترین نظر این باشد كه ابراهیم از یونس كسب حدیث نموده است؛ زیرا هردو هم عصر و ساكن قم بوده اند. شاید آنان كه تأكید بر عدم شاگردذ ابراهیم نزد یونس دارند، به دلیل طعن قمى ها از یونس باشد.

ابراهیم بن هاشم را از كسانى مى دانند كه در عصر غیبت، به محضر امام زمانعلیه‌السلام رسیده است. (۷۶) او در میان راویان، داراى بیشترین و متنوّع ترین روایات است؛ به گونه اى كه در بسیارى از ابواب فقهى و اخلاقى، احادیثى از او موجود است و كمتر بابى است كه از روایات او تهى باشد. (۷۷)

برخى برآنند كه به سبب اینكه هیچ گونه تنصیصى درباره ابراهیم بن هاشم نشد، روایاتش «مقبول» است؛ و حدیثى را كه وى در سلسله سندش قرارداشته باشد، «حسن» مى شمارند. سید محمدباقر داماد در «الرّواشح السماویة» مى نویسد:

«الاشهر - الذین علیه الأكثر عدّ الحدیث من جهة ابراهیم بن هاشم أبى اسحاق القمیّ فى الطریق حسناً، و لكن فى أعلى درجات الحسن، الثانیة لدرجة الصحة لعدم التنصیص علیه بالتوثیق » (۷۸)

نویسنده كتاب «الفوائد الرجالیّة» ضمن یادآورى سخن سید محمدباقر داماد، این چنین به نقدش مى نشیند:

«والصحیح الصریح عندی: أنّ الطریق من جهته صحیح، فأمره أجلّ و حاله أعظم من أن یعدل بمعدل أو یوثق بموثق. كیف و أعاظم أشیا فنا الفخام كرئیس المحدّثین، والصدوق، و المفید، و شیخ الطائفة، و نظراتهم و من طبقتهم و درجتهم و رتبتهم و مرتبتهم من الاقدمیین و الاحدثین، شأنهم أجلّ و خطبهم أكبر من أن یظنّ بأحد منهم أنه احتاج الى تنصیص ناص و توثیق مؤثق، و هو شیخ الشیوخ، و قطب الاشیاخ و وتدالاوتاد، و سند الاسناد، فهو أحقّ و أجدر بأن یستغنى عن ذلك

آنگاه بحثى دراز دامن را در وثاقت ابراهیم بن هاشم و صحّت روایاتى كه وى در طرقش قرار دارد، پهن مى كند. (۷۹)

برخى نیز روایت ابراهیم بن هاشم را «حسن كالصحیح» مى دانند. (۸۰) از جمله دلایل دیگر بر وثاقت ابراهیم و صحّت روایاتش، سخن آیةالله العظمى خویى است. وى در بیان چگونگى اثبات وثاقت یا حُسن راویان، افزون بر تصریح معصومعلیه‌السلام ، «تصریح یكى از بزرگان متقدّم»، و «تصریح یكى از بزرگان متأخّر» به «ادّعاى اجماع از سوى أقدمیین» اشاره مى كند؛ و ذیل مورد اخیر مى نویسد:

«یكى دیگر از راههایى كه موجب اثبات وثاقت یا حُسن راویان است، ادّعاى اجماع یكى از بزرگان پیشین در زمینه وثاقت یك راوى است. این اجماع هرچند از نوع اجماع منقول است؛ اما دست كم گویاى توثیق دانشمندى است كه ادّعاى اجماع كرده است؛ توأم با ادعاى توثیق از طرف دیگران. ادّعاى اجماع بر وثاقت یك راوى، حتّى اگر از جانب متأخّران نیز باشد، مقبول است؛ و برآن اعتماد مى شود. این حالت در خصوص ابراهیم بن هاشم رخ داده است؛ زیرا ابن طاووس ادّعا كرده كه راجع به وثاقت او، اتفاق نظر هست. چنین ادّعایى، خواه ناخواه از توثیق دسته اى از قدما پرده بر مى گیرد؛ و این خود در اثبات وثاقت راویان كافى است.» (۸۱)

۳. سعد بن سعد الاحوص بن سعد بن مالك الاشعرى القمیّ

«سعد بن سعد» از اصحاب امام رضا و امام جوادعلیهما‌السلام است؛ و همه علماى رجال بروثاقتش اتّفاق دارند. وى بدون واسطه از امام رضاعلیه‌السلام روایت نموده است. «شیخ طوسی» وى را موثق، امامى مذهب، و از كسانى كه از امام رضاعلیه‌السلام روایت نموده، (۸۲) و «برقی» او را در شمار اصحاب امام موسى كاظمعلیه‌السلام برشمرده است. (۸۳) «نجاشی» درباره اش مى نویسد:

«سعد بن سعد بن الاحوص بن سعد بن مالك الاشعرى القمیّ، ثقة، روى عن الرضا أبى جعفر، كتابه المبّوب روایة عباد بن سلیمان أخبرناه على بن احمد بن محمد بن طاهر. قال حدّثنا محمد بن الحسن بن الولید قال حدّثنا الحسن بن متیل عن عباد بن سلیمان عن سعد به. كتاب غیر المبّوب روایة محمد بن خالد البرقى، آخبرناالحسین و غیره عن أبى حمزة، عن ابن بطّة، عن الصّفّار، عن أحمد بن محمد عن محمد بن خالد، عنه. مسائله للرضا۷، اخبرنا الحسین بن عبیدالله عن أحمد بن جعفر، عن أحمد بن ادریس، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن محمد بن خالد البرقى، عنه .» (۸۴)

«علامه حلّی» درباره اش مى نویسد:

«سعد بن سعد بن الاحوص بن سعد بن مالك الاشعرى القمیّ، ثقة، روى عن الرضا أبى جعفر علیهما‌السلام و روى الكشى من أصحابنا عن أبى طالب عبدالله بن الصّلت القمیّ أنّ أبا جعفر علیه‌السلام سأل اللهَ أن یجزیه خیراً .» (۸۵)

فصل چهارم: بررسى سند زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

آنچه در بررسى رجال سند روایت حضرت امام رضاعلیه‌السلام درباره اهمیّت زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام گذشت، ما را به این نتیجه رهنمون مى كند كه همه رجال این حدیث، «موثق» و «امامى مذهب» هستند؛ و روایتشان «صحیح» شمرده مى شود.

اكنون سه پرسش درباره این روایت را طرح مى كنیم:

۱. مراد از «سعد» كه از امام رضاعلیه‌السلام روایت نموده، كیست؛ «سعد بن سعد» یا «سعد بن عبدالله»؟ اگر مراد، «سعد بن سعد» است، تفاوت ها یا شباهت هاى این روایت با روایتى كه همان «سعد بن سعد» از امام رضاعلیه‌السلام درباره زیارت حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام مى پرسد، چیست؟

۲. آیا متن زیارت نامه نیز از امام رضاعلیه‌السلام است یا توسط دیگران نگاشته شده است؟

۳. مراد از «كتب زیارات» در سخن علامه مجلسی: «رأیت فى بعض كتب الزیارات»، چیست؟

پیش از این بیان شد كه دو روایت، یكى از «سعد بن سعد» و دیگرى از سعد أشعرى به نقل از امام رضاعلیه‌السلام در شأن حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام وارد شده است. در این دو روایت، شباهت ها و تفاوت هایى مشاهده مى شود.

الف) شباهت ها:

۱. رجال سند هردو روایت، یكى هستند.

۲. در هردو روایت، جمله «من زارَها فلهُ الجنّة» وجود دارد.

ب) تفاوت ها:

۱. در یك روایت، سعد بن سعد از امامعلیه‌السلام در شأن حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام جویا شده؛ ولى در روایتى كه منتهى به آداب و متن زیارت نامه مى شود، امامعلیه‌السلام از سعد مى پرسد.

۲. در یكى، تصریح به سعد بن سعد شده و در دیگرى، به نام سعد یا سعد اشعرى بسنده شده؛ با این توضیح كه سعد، مشترك میان چندین راوى با طبقه هاى مختلف است.

۳. روایتى كه منتهى به زیارت نامه مى شود، واژه «عارفاً بحقّها» را در دل خود جاى داده است.

ممكن است كسى بگوید اگر این روایت ها یكى بوده باشند، ولى با دو متن نقل شده باشند، یا آنچه در یكى از این روایت ها از سوى راوى، به اضافه آمده باشد؛ مى توان آنها را «مضطرب» و «مدرّج» نامید؛ اما این گونه نیست، زیرا:

۱. این امكان وجود دارد كه امامعلیه‌السلام در یكى از سخنانشان واژه اى را از روى قصد و هدفى كه دارند، افزوده باشند.

۲. همه رجال سند این روایت ها «ثقة» هستند و روایتشان «صحیح» شمرده مى شود.

۳. دلیلى بر این ادّعا وجود ندارد.

حال باید دید مرا از «سعد» در این روایت كیست؟ شاید آن گونه كه برخى گمان كرده اند «تعیین دقیق شخصیت و وثاقت سعد مذكور در سند زیارت نامه مشكل است» (۸۶)، چندان هم مشكل نباشد؛ بلكه با بررسى هاى بیشتر و دقیق تر، دست یافتنى باشد. آیةالله العظمى خویى ذیل واژه «سعد» مى نویسد:

«وقع بهذاالعنوان فى اسناد كثیر من الروایات تبلغ ثلاثمائة و ثمانین مورداً، فقد روى عن أبى جعفر، و أبى عبدالله، و أبى الحسن الرضا علیهم‌السلام و...»

سپس بسیارى از كسانى را كه «سعد» از آنان روایت نموده، نام مى برد و مى نویسد:

«أقول: سعد فى اسناد هذه الروایات هو سعد بن عبدالله الاّ فى موارد قلیلة، یعلم ذلك بقرینة الراوى و المروى عنه .» (۸۷)

نیز در «رجال المجلسی»، سعد بن عبدالله بن أبى خلف را «ثقة» و «امامی» دانسته، و اسناد سایر كسانى كه سعد بن عبدالله هستند را مجهول دانسته است. (۸۸)

با بررسى هایى كه به عمل آمده، مى توان گفت: مراد از «سعد» در روایت مورد بحث، سعد بن عبدالله - كه معاصر با امام صادقعلیه‌السلام است - نمى باشد؛ و به یقین، سعد بن سعد اشعرى قمى است. برفرض، اگر مراد، سعد بن عبدالله بن أبى خلف هم باشد - آن گونه كه برخى گمان كرده اند (۸۹) - بازهم به جهت اینكه مورد وثوق است، خللى در روایت به وجود نمى آید؛ جز اینكه سعد بن عبدالله بن أبى خلف از هم عصران امام هم عصران امام حسن عسكرىعلیه‌السلام است و از آن حضرت روایت نكرده است؛ چه رسد به اینكه از امام رضاعلیه‌السلام روایت نموده باشد!

برخى برآنند كه سعد بن عبدالله از هم عصران امام حسن عسكرىعلیه‌السلام بوده و آن حضرت را درك كرده، ولى از آن حضرت روایت نكرده است. با این توضیح كه وفات او را در سال ۲۹۹ یا ۳۰۱ ه.ق. دانسته اند؛ (۹۰) اما شهادت امام حسن عسكرىعلیه‌السلام در سال ۲۶۰، شهادت امام هادىعلیه‌السلام را در سال ۲۵۴ ه.ق.، شهادت امام جوادعلیه‌السلام را در سال ۲۲۰ ه.ق. و شهادت امام رضاعلیه‌السلام را ۲۰۳ ه.ق. دانسته اند. (۹۱)

نویسنده «تهذیب المقال» در این باره مى نویسد:

«سعد بن عبدالله از مشایخ ابن الولید و ابن قولویه و نظایر آنهاست؛ و امام عسكرىعلیه‌السلام را درك كرده ولى در روایتش از آن حضرتعلیه‌السلام سخن هست. پس روایتش از اصحاب رضا و كاظم، بلكه صادقعلیهم‌السلام بعید است؛ هرچند برخلافش دلیلى نیست.» (۹۲)

نجاشى درباره اش مى نویسد:

«سعد بن عبدالله بن أبى خلف الاشعرى القمیّ، أبوالقاسم، شیخ هذه الطائفة و فقیهها. كان سمع من أحادیث العامّة شیئاً كثیراً،... و لقى مولانا أبا محمد علیه‌السلام .و رأیت بعض أصحابنا یضعفون لقائه لأبى محمد علیه‌السلام و یقولون هذه حكایة موضوعة علیه، والله أعلم... توفّى سعد بن عبدالله سنة احدى و ثلاثمائة، و قیل سنة تسع و تسعین و مائتین .» (۹۳)

و شیخ طوسى درباره اش مى نویسد:

«جلیل القدر، واسع الاخبار، كثیرالتصانیف، ثقة، فمن كُتبه ...» (۹۴)


3

4

5

6

7