نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)28%

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
  • شروع
  • قبلی
  • 42 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8583 / دانلود: 2262
اندازه اندازه اندازه
نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

۵. سلام بر حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام ، در پس سلسله پاك معصومینعلیهم‌السلام

در این زیارت نامه، آن حضرت منتسب به «رسول الله»، حضرت فاطمه و حضرت خدیجه، امیرالمؤمنین، و امام حسن و امام حسینعلیهم‌السلام شده است. یعنى فاطمه معصومهعلیها‌السلام به «پنج تن آل عبا» و «اهل كساء» نسبت داده شده است. (۱۹۳) شاید نام خدیجهعلیها‌السلام در كنار آنان، از جهت تكریم و تعظیم باشد؛ چون وى را مقامى والا نزد پیامبر اكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بوده، و جدّ مادرى معصومین و امامزادگانعلیهم‌السلام محسوب مى شود.

ممكن است این سؤال مطرح شود كه چرا در سلامى كه در ابتداى زیارت نامه و پس از انبیا داده شده، نامى از «خدیجهعلیها‌السلام » برده نشده، ولى در این بخش از زیارت نامه از آن حضرت یاد شده است. چرا در ابتداى زیارت نامه، یادى از حضرت خدیجهعلیها‌السلام نشده؟ چرا در آنجا نام حضرت علىعلیه‌السلام پیش از حضرت زهراعلیها‌السلام آمده ولى در اینجا نام حضرت فاطمه و خدیجهعلیهما‌السلام مقدّم بر حضرت علىعلیه‌السلام شده است؟

گام نخست این است كه دریابیم مراد كلام در اینجا چیست؟ آیا گوینده این سخن در مقام بیان مرتبه وجایگاه بوده یا اینكه به دنبال بیان تقدّم زمانى بوده است؟ پاسخ این است كه در هیچ یك از این فرازهاى، مراد، تقدّم رتبى نیست؛ بلكه تقدّم زمانى و نَسَبى مطرح است. در سلامى كه به آدم و پیامبران اوا العزمعلیهم‌السلام داده شده، تقدّم زمانى در نظر گرفته شده؛ و گرنه همه مى دانند كه پیامبر خاتمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برتر از همه انبیاى الهى است. نیز در سلامى كه به چهارده معصومعلیهم‌السلام داده شده، نامى از حضرت خدیجهعلیها‌السلام برده نشده؛ زیرا در اینجا بحث از مقام و منصب نبوت و وصایت و عصمت و امامت، همراه تقدّم زمانى مطرح است. بخشى كه سلام بر حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام داده شده وب حث از نَسَب است، از حضرت خدیجهعلیها‌السلام نیز یاد شده است.

راز اینكه فاطمهعلیها‌السلام مقدّم بر خدیجهعلیها‌السلام شده، شاید به خاطر مقام و مرتبه اى است كه در میان زنان عالم دارد؛ به همین جهت است كه آن حضرت را «سیّدة نساء العالمین» نامیده اند. (۱۹۴) شاید به جهت رعایت وزن كلام باشد؛ زیرا تلفظ خدیجه و فاطمه ثقیل است و تلفظ فاطمه و خدیجه روان. تقدّم نام «فاطمه» بر «خدیجه» در ادعیه و زیارات پیشینه دارد. مثلاً در زیارت بالاى سر حضرت أباعبداللهعلیه‌السلام مى خوانیم:

«السلام علیك یا ابن محمد المصطفى، السلام علیك یا بن علیّ المرتضى، السلام علیك یا بن فاطمة الزهراء، السلام علیك یا ابن خدیجة الكبری ...» (۱۹۵)

مواردى نیز وجود دارد كه نام «خدیجه» پیش از «فاطمه» آمده است:

«این ابن النبیّ المصطفى و ابن على المرتضى، و ابن خدیجةالغرّاء، و ابن فاطمة الزهراء الكبری » (۱۹۶)

نكته قابل توجه این است كه هر جا بحث از «وراثت» - كه در برگیرنده «امامت»، و «ولایت» و «عصمت» است - به میان آمده، صرفاً سخن از چهارده مصعومعلیهم‌السلام مى باشد؛ اما آنجا كه بحث از حَسَب و نسب است، نام خدیجه و زهرا به تقدیم یا تأخیر آمده است.

نكته دیگر این استكه فاطمه معصومهعلیها‌السلام در این زیارت نامه با عنوان هاى «دختر»، «خواهر» و «عمّه» و «ولیّ الله» مورد خطاب قرار گرفته است. مراد از «اسلام علیك یا بنت ولیّ الله» انتساب آن حضرت به پدر بزرگوارش امام موسى كاظمعلیه‌السلام ، اجداد پاك و مطهّرش تا پیامبراكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم - خصوصاً - و همه انبیاى الهى - عموماً - مى باشد. دلیل بر این ادّعا، جمله «السلام علیكِ یا نبت موسى بن جعفر» است كه به عنوان تفسیرى براى جمله یاد شده آمده است.

مراد از «السلام علیكِ یا اخت ولیّ الله »، برادر بزرگوارش حضرت امام رضاعلیه‌السلام است. مراد از «السلام علیكِ یا عمّة ولیّ الله »، برادرزاده بزرگوارش حضرت امام جوادعلیه‌السلام است. این جملات، بیانگر مقام و منزلت آن حضرت مى باشد كه از چند جهت منتسب به سه امام معصوم و ولیّ خدا است. گفتنى است واژه ولیّ الله در زیارت هاى دیگر نیز پیشینه دارد. (۱۹۷)

۶. پیامبر اكرم و خاندان پاك و مطهّرشعلیهم‌السلام ، نورى یگانه هستند

در بخشى از زیارت نامه، پس از سلام مجدّد به حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام آمده است:

«السَّلامُ عَلَيْكِ عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ حَشَرَنَا فِي زُمْرَتِكُمْ وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَ نَبِيِّكُمْ وَ سَقَانَا بِكَأْسِ جَدِّكُمْ مِنْ يَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ. أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُرِيَنَا فِيكُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ أَنْ يَجْمَعَنَا وَ إِيَّاكُمْ فِي زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْ لا يَسْلُبَنَا مَعْرِفَتَكُمْ إِنَّهُ وَلِيٌّ قَدِيرٌ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ منْ أَعْدَائِكُمْ وَ التَّسْلِيمِ إِلَى اللَّهِ رَاضِيا بِهِ غَيْرَ مُنْكِرٍ وَ لا مُسْتَكْبِرٍ وَ عَلَى يَقِينِ مَا أَتَى بِهِ مُحَمَّدٌ وَ بِهِ رَاضٍ نَطْلُبُ بِذَلِكَ وَجْهَكَ يَا سَيِّدِي. اللَّهُمَّ وَ رِضَاكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةِ

درس هایى كه از جملات بالا مى توان آموخت عبارت است از:

۱. تعداد ۱۱ مرتبه از ضمیر «جمع مذّكر مخاطب» (كم) استفاده شده؛ و مراد این است كه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام از سلاله پاك معصومینعلیهم‌السلام مى باشد.

۲. نیز تعداد ۸ مرتبه از فعل و ضمیر «متكلم مع الغیر» (نا) بهره گیرى شده؛ و از ضمیر «متكلم وحدة» استفاده نشده است. شاید بتوان این گونه سخنگ فتن را در تأسّى به كلام خداوند متعال در قرآن مجید قلمداد نمود؛ آنجا كه مى فرماید:( إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ * اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ ) (۱۹۸). مراد این است كه دعا و راز و نیاز همراه با جمع، ارزشى والاتر از دعاى فردى دارد.

۳. در همه این دعاها، صرفاً درخواست از خداوند متعال شده است؛ و پیامبراكرم و خاندان بزرگوارشعلیهم‌السلام به عنوان واسطه لطف، و مجراى فیض الهى هستند. دلیل بر مدّعا این است كه در پایان مى فرماید: «نطلب بذلك وجهك یا سیّدى، اللهمّ و رضاك و الدارالآخرة ». مراد این است كه اى سرور من! و اى خداى من! با مواردى كه بیان شد (یعنى دستورهاى پیامبر اكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و دوستى آن حضرت و اهل بیتش، و دورى جستن از دشمنانشان)، نظر عنایت و رضایت تو، و آخرتى خوش را مى طلبم.

۷. مقام شفاعت حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

در بخشى دیگر از زیارت نامه آمده است: «یا فاطمة اشفعى لى فى الجنّة، فانّ لك عند الله شأناً من الشّأن » در این جمله، به سبب این كه شأن و منزلتى والا نزد خداوند متعال دارد، درخواست شفاعت شده است. این فراز از زیارت نامه مى تواند ناظر بر این سخن امام صادقعلیه‌السلام باشد كه فرموده است:

«تُقْبَضُ فیها امرَأَةٌ مِنْ وُلدى، وَاسْمُها فاطمةُ بنتِ موسى، تَدْخُلُ بِشِفاعَتِها شیعتُنا الجنّةَ بأجمعهم » (۱۹۹)

«در قم، بانویى از فرزندان من كه نامش فاطمه دختر موسى است، رحلت مى كند؛ با شفاعت او همه شیعیان ما به بهشت مى شوند.»

«شفاعت»، مقامى والاست كه:

اوّلاً: بدون اجازه خداوند متعال، معنایى نخواهد داشت. (۲۰۰)

ثانیاً: شامل همگان نمى شود؛ بلكه گروهى خاصّ، و با شرایطى خاصّى را در بر مى گیرد. (۲۰۱) نیز با نیم نگاهى در روایات وارد شده از معصومینعلیهم‌السلام در مى یابیم كه مقام شفاعت، منصبى است از جانب خداوند متعال كه به افراد و موجودات لایق داده مى شود. اینان عبارتند از: حضرت محمدصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم (۲۰۲)، اهل بیت پیامبر اكرم و ائمهعلیهم‌السلام (۲۰۳)، سایر انبیاى الهى (۲۰۴)، هر مؤمن (۲۰۵)، پیروان برگزیده پیامبران و جانشینانشان (محبّان اهل بیتعلیهم‌السلام ) (۲۰۶)، ملائكه (۲۰۷)، ماه رمضان (۲۰۸)، عید فطر (۲۰۹) و قرآن (۲۱۰).

براى آشنایى بیشتر با عظمت شفاعت و درجه شفیع، شایسته است مختصرى درباره «شفاعت» بحث نماییم. شفاعت، از ماده «شفع»، به معناى «قرین شدن دو چیز در كنار هم» است. «شفع» = (جفت) را خلاف «وتر»= (تنها) دانسته اند. (۲۱۱)

در «معجم مقاییس اللغة» و «التحقیق» آمده است: «اصلٌ صحیحٌ یدلُّ على مقارنة الشیئی ن» (۲۱۲)، نیز صاحب «التحقیق» در معناى شفاعت مى نویسند: «فهو تأییدٌ و تقویةٌ بالحاق قوّته و ضمّ نفوذه الى مالآخر ». (۲۱۳)

ماده «شفع» ۳۱ مرتبه و با ۱۱ اشتقاق در قرآن به كار رفته است. (۲۱۴)

۸. سعادت واقعى در گرو محبّت اهل بیتعلیهم‌السلام است

در بخشى از زیارت نامه آمده است:

«اللهمّ انى أسألك أن تختم لى بالسعادة فلا تسلب منّى ما أنا فیه »

«خداوندا! از تو مى خواهم عاقبت مرا به سعادت ختم كنی؛ و آنچه را كه من در اویم از من نگیری»

مراد از «ما انافیه» و حالت خوشى كه گوینده این متن و زائر در آن قرار دارد، ولایت اهل بیتعلیهم‌السلام باشد؛ كه به طبع، كامل ترین مصداق براى «ما»ى موصول خواهد بود.

نیز در این زیارت نامه، درخواست هاى دنیایى و آخرتیِ بسیار از خداوند متعال شده است، نكته جالب توجه در این دعاها، این است كه با درهم آمیختن درخواست هاى دنیا و آخرت، عقل معاش را در طول عقل معاد قرار داده است. با این اوصاف، دنیا براى یك انسان ارزشمدار، به عنوان «منظورٌ به» (وسیله براى رسیدن به هدف) خواهد بود؛ نه به عنوان «منظورٌ الیه»، (هدف). (۲۱۵)

۹. آغاز و انجام زیارت نامه به یاد خداوند متعال و معصومینعلیهم‌السلام

دیگر نكته حائز اهمیت در زیارت نامه این است كه آغاز و انجام آن، با یاد خداوند متعال و معصومینعلیهم‌السلام ، در راستاى عبودیت و بندگى خداوند مى باشد. آغازش با تسبیحات حضرت فاطمه زهراعلیها‌السلام (الله اكبر، سبحان الله و الحمدالله)، و به دنبالش سلام و درود بر انبیاى الهى و معصومینعلیهم‌السلام است؛ نیز انجامش متبرّك است به سلام و درود بر پیامبر خاتمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و خاندان مطهّرش و یاد و استمداد از خداوند متعال.

باتوجه به آنچه در تعریف زیارت و آدابش در این مقاله بیان گردید، در مى یابیم كه «زیارت واقعی» زیارتى است كه با شناخت كامل از حقوق زیارت شوند، تسلیم بودن در برابر اوامر معصومینعلیهم‌السلام ، و سایر آداب زیارت باشد؛ و در نهایت، منجر به خشنودى خداوند متعال شود.

در این صورت، قائل قائل شدن به شفاعت، و زیارت قبور نه تنها در عرض ربوبیّت الهى نیست و شرك محسوب نمى شود؛ بلكه در طول عبودیّت و رضایت خداوند سبحان خواهد بود. و این زیارت نامه - چه مأثور از معصوم باشد و چه نباشد - هدف را حاصل نموده؛ چون آغاز و انجامش با یاد خداوند متعال و معصومینعلیهم‌السلام است.

۱۰. «التفات»هاى لطیف و موافق با ذوق سلیم

در این زیارت نامه، برخى از انواع «التفات» وجود دارد كه هرچه بیشتر با تنوّع و لطافت كلام، و پرهیز از یكنواختى در متن، به زیبایى آن افزوده است. در تعریف، فواید، و ملاك ادراك «التفات» گفته اند:

«و هو الانتقال مِن كلٍّ مِن التكلّم - أوالخطاب، أو الغیبة - الى صاحبه، لمتفضیات و مناسبات تظهر بالتّأمّل فى مواقع الالتفات؛ تفنّناً فى الحدیث، و تلویناً للخطاب، حتى لا یملّ السامع من التزام حالة واحدة، و تنشیطاً و حملاً له على زیادة الاصغاء؛ فانّ لكلّ جدید لذّةً، و لبعض مواقعه لطائف؛ ملاك اداركها الذوق السلیم .» (۲۱۶)

برخى چنین التفات هایى را نشانه «اضطراب در متن» بر مى شمارند:

«در پایان زیارت نامه، عدولهاى خطابى كوتاه و سریعى دیده مى شود، براى مثال، از خطاب به حضرت معصومهعلیها‌السلام به پیامبر اكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خطاب شده؛ آن هم تنها به یك جمله: «نطلب بذلك وجهك یا سیّدی ». بعد، بلافاصله عدول یك جمله اى به ذات ربوبى دیده مى شود: «اللهم و رضاك و الدار الآخرة »، و دیگر بار در خواستى از حضرت معصومهعلیها‌السلام و سپس درخواست هاى خطابى ارزشمندى از ذات اقدس ربوبی. شاید بتوان عدولهایى چنین كوتاه و سریع را نوعى اضطراب در متن به شمار آورد.»

«با توجه به تمامى این موارد سندى و متنى، شاید احتمال مرحوم علامه مجلسى در كتاب «تحفةالزائر» قوى و پسندیده باشد. او مى فرماید: ممكن است، بر فرض صحّت سند و صدور صدر روایت، ذیل آن كه متن زیارت نامه است، دنباله حدیث نبوده، به وسیله علما و بزرگان تألیف شده باشد.» (۲۱۷)

بررسى

سخنان یاد شده، از چند جهت قابل تأمّل است:

۱. چنین التفات هایى در كلام عرب و قرآن مجید (۲۱۸) و ادعیه (۲۱۹) سابقه دارد، به همین جهت، نشانه اضطراب در متن نخواهد بود.

۲. اضطراب - باتوجه به تعریفى كه از آن در شرح مصطلحات ارائه نموده ایم - مربوط به نقل با اختلاف یك حدیث به لحاظ متن یا سند است؛ و ربطب به موضوع مورد بحث ندارد.

۳. آن گونه كه گمان شده، جمله «نطلب بذلك وجهك یا سیّدی » خطاب به پیامبر اكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیست؛ بلكه متّصل به جمله «اللهم و رضاك و الدارالآخرة » است؛ و خطاب به خداوند متعال مى باشد؛ یعنى پس از این كه مى گوید: «من با محبّت شما (اهل بیتعلیهم‌السلام ) و دورى از دشمنانتان و با تسلیم شدن در برابر خداوند و رضایت او، بدون انكار چیزى و تكبّر در موردى، و بر یقین و رضایت به آنچه حضرت محمدصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آورده، به خداوند تقرّب مى جویم»، در ادامه مى گوید: «اى سرور من! و اى خداى من! با آنچه گفته شد (محبت اهل بیت و دورى از دشمنانشان و...)، وجه و رضایت تو و آخرت را مى طلبم.»

۴. سخن علامه مجلسى در «تحفةالزائر» - بلافاصله پس از پایان زیارت نامه - این است: «مؤلف گوید كه محتمل است كه زیارت از تتمّه حدیث نباشد و از تألیف علما بوده باشد». (۲۲۰) با این توضیح كه همو با تصریح بر «سعد أشعری»، روایتش از امام رضاعلیه‌السلام را «حسن» بر مى شمرد. (۲۲۱)

خاتمه

با توجّه به آنچه در بررسى سند و متن زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام گذشت؛ در مى یابیم:

۱. روایاتى از امام صادقعلیه‌السلام ، امام كاظم، امام رضا و امام جوادعلیهم‌السلام در شأن و منزلت حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام نقل شده است.

۲. برخى از این روایات، مرسل - از سنخ معلّق و مرفوع - هستند.

۳. روایت امام رضاعلیه‌السلام كه منتهى به زیارت نامه مى شود، - به یقین - به نقل از «سعد بن سعد اشعرى قمی» است؛ و سندش متصل و مسند است؛ و همه رجالش، مورد وثوق هستند.

۴. به نظر مى رسد بخش هاى انتهایى زیارت نامه - و نه همه اش - توسط علما نگاشته شده باشد؛ اما به قلم چه كسى و در كدام زمان، قابل بررسى است.

۵. متن زیارت نامه، معناى معینى بالا و منطبق با روایات وارد شده در شأن آن حضرت است. نیز سیره مستمر از قرن هاى مبتنى بر پذیرش این زیارت نامه بوده است. به همین جهت، سزاوار است با دیده احترام بدان نگریسته، با قصد قربت خوانده شود.

۶. گذشته از همه اینها، با توجه به اهمیّت مطلق زیارت - خصوصاً امام زاده اى با این مقام و منزلت - نیز با عنایت به احادیث «من بلغ» (۲۲۲) و قاعده «تسامح در أدلّه سنن»؛ مناقشه در اسناد چنین موضوعاتى، خالى از وجه است. (۲۲۳)

نتیجه بحث

ترجیح در این است كه زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام از باب «تسامح در ادلّه سنن» به عنوان «مطلق ذكر» به قصد رجاء «نه به قصد ورود» خوانده شود.

زیارت نامه مشهور حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام :(۵۰)

قال المجلسى فى «بحارالانوار» و «تحفةالزائر» :

«رأیت فى بعض كتب الزیارات حدّث على بن ابراهیم، عن أبیه، عن سعد، عن على بن موسى الرضاعلیه‌السلام ، قال: قال: یا سعد! عندكم لنا قبر. قلت: جعلت فداك، قرفاطمة بنت موسىعلیهما‌السلام ؟! قال: نعم؛ من زارها عارفاً بحقّها فله الجنّة، فاذا رأیت القبر فقم عند رأسها مستقبل القبلة، فكبّر أربعاً و ثلاثین تكبیرة، و سبّح ثلاثلاً و ثلاثین تسبیحته، و أحمد الله ثلاثاً و ثلاثین تحمیدة، ثمّ قل:»

«السلام على آدم صَفوةالله، السلام على نوح نبى الله، السلام على ابراهیم خلیل الله، السلام عل موسى كلیم الله، السلام على عیسى روحِ الله؛ السلام علیك یا رسولَ الله، السلام علیك یا خیرخلقِ الله، السلام علیك یا صفیّ الله، السلام علیك یا محمد بن عبدالله خاتم النبیین؛ السلام علیك یا أمیرالمؤمنین علیّ بن أبى طالبٍ وصیَّ رسول الله؛ السلام علیكِ یا فاطمةُ سیّدةَ نساءالعالمین؛ السلام علیكما یا سبطَیْ نبِیِّ الرحمةِ و سیِّدَیْ شبابِ أهل الجنّةِ؛ السلام علیك یا علیّ بن الحسین سیدِالعابدین و قُرَّة عَینِ النّاظرین؛ السلام علیك یا محمد بن علیٍ باقرَالعلم بعدالنبیِّ؛ السلام علیك یا جعفر بن محمدٍ الصادقَ البارَّ الأمین؛ السلام علیك یا موسى بن جعفرٍ الطاهرَالطُهْرَ؛ السلام علیك یا علیَّ بن موسى الرضاالمرتضی؛ السلام علیك یا محمّد بن علیٍّ التقیَّ، السلام علیك یا علیَّ بن محمدٍ النقیَّ الناصحَ الأمینَ؛ السلام علیك یا حسین بن علیٍّ؛ السلام على الوصیِّ من بعده؛ اللهمّ صل على نورك و سراجك و ولیِّ ولیِّكَ و وصیِّ وصیك و حجتك على خلقك.

السلام علیكِ یا بنتَ رسول الله؛ السلام علیكِ یا بنتَ فاطمةَ و خدیجةَ؛ السلام علیكِ یا بنتَ أمیرالمؤمنین؛ السلام علیكِ یا بنت الحسن و الحسینِ؛ السلام علیكِ یا بنتَ ولیِّ اللهِ؛ السلام علیكِ یا أختَ ولیِّ اللهِ؛ السلام علیك یا عَمَّةَ ولیِّ اللهِ؛ السلام علیك یا بنتَ موسى بن جعفرٍ؛ و رحمةُ اللهِ و بركاته.

السلام علیكِ عَرَّفَ اللهُ بیننا و بینكم فى الجنّةِ؛ و حَشَرنا فى زمرتكم؛ و أَوْرَدَنا حَوضَ نبیكم؛ و سقانا بكأسِ جَدِّكُم من ید علیِّ بن أبى طالبٍ؛ صلواتُ اللهِ علیكم.

أسئل اللهَ أن یُرِیَنا فیكُمُ السُّرور و الفرج؛ و أن یجمعنا و أیاكم فى زمرة جدّكم محمدٍ صلى اللهُ علیه و آله؛ و أن لایسلبنا معرفتكم إنه ولیٌّ قدیرٌ.

أَتَقَرَّبُ ألى اللهِ بحبكم، والبرائةِ مِن أَعْدائِكُمْ، والتسلیمِ إلى الله، راضیاً به غَیْرَ مُنْكَرٍ وَ لا مُسْتَكْبِرٍ، وَ عَلَى یقینِ ما أتى به محمدٌ و به راضٍ؛ نطلب وجهك یا سیدى و رضاك والدارالآخرة، یا فاطمةُ اشْفعى لى فى الجنَّةِ؛ فإن لكِ عنداللهِ شأناً مِنَ الشّأنِ.

اللهمّ إنّى أسئلُكَ أَنْ تختمَ لى بالسعادة، فلا تَسْلُبْ مِنِّى ما أَنَا فیه، ولاحول و لا قوّةَ إلاَّ بالله العلیِّ العظیمِ.

اللهمّ اسْتَجِبْ لنا، و تَقَبَّلْهُ بكرمكَ و عزّتكَ، و برحمتك و عافیتك؛ و صلى اللهُ على محمدٍ و آله أجمعین، و سَلَّمَ تسلیماً یا أَرْحَمَ الرَّاحمین.»(۵۱)

(علامه مجلسى در بحارالانوار و تحفةالزائر گفته است: در برخى از كتابهاى «زیارات» دیدم كه) على بن ابراهیم، از پدرش، از سعد (۵۲) از امام على بن موسى الرضاعلیهما‌السلام نقل مى كند كه فرمود: سعد! ما نزد شما قبر داریم! عرض كردم: فدایت شوم، قبر فاطمه دختر امام موسىعلیهما‌السلام را مى فرمایی؟

فرمود: آری؛ هركه او را با شناخت كافى زیارت كند بهشت سزاوار اوست. هرگاه نزدیك قبرش شدى، بالاى سرش و رو به قبله بایست و سى و چهار مرتبه «تكبیر»، سى و سه مرتبه «تسبیح»، سى و سه مرتبه «تحمید» بگو؛ سپس بگو.

سلام برآدم، برگزیده خدا؛ سلام برنوح، پیامبرخدا؛ سلام بر ابراهیم، دوست خدا؛ سلام برموسى، هم صحبت خدا؛ سلام برعیسى، روح خدا؛

سلام بر تو اى رسول خدا؛ سلام بر تو اى بهترین مخلوق خدا؛ سلام بر تو اى برگزیده خدا؛ سلام برتو اى محمد بن عبدالله، پایان دهنده پیامبران؛ سلام بر تو اى امیرمؤمنان، على بن ابى طالب، وصیّ رسول خدا؛ سلام بر تو اى فاطمه، سرور زنان جهان؛ سلام بر شما اى نوادگان پیغمبر رحمت، و شما اى سروران بهشتیان؛ سلام بر تو اى على بن الحسین، اى سرور عبادت كنندگان، و اى روشنیِ چشم اهل بصیرت؛ سلام برتو اى محمد بن على، اى شكافنده دانش پس از پیامبر؛ سلام بر تو اى جعفر بن محمّد، اى راستگو و نیكوكار و امانتدار؛ سلام بر تو اى موسى بن جعفر، اى روح پاك و مطهّر؛ سلام بر تو اى على بن موسى، اى ملقّب به «رضا» و پسندیده (از سوى خدا)؛ سلام بر تو اى محمد بنعلى، اى پرهیزگار؛ سلام بر تو اى على بن محمد، اى پاكیزه سرشتِ خیرخواه و امانتدار؛ سلام بر تو اى حسن بن علی؛ سلام بر جانشین پس از او؛ خداوندا! درود بفرست برنور و چراغ (فروزان راهها)یت، و بر ولیّ ولیّ ات، و وصیّ و صیّ ات، و حجّتت بربندگانت.

سلام برتو اى دختر رسول خدا، سلام بر تو اى دختر فاطمه و خدیجه، سلام برتو اى دختر امیرمؤمنان، سلام بر تو اى دختر حسن و حسین؛ سلام برتو اى دختر ولیّ خدا؛ سلام بر تو اى خواه ولیّ خدا؛ سلام بر تو اى عمّه ولیّ خدا؛ سلام و رحمت و بركات خدا برتو اى دختر موسى بن جعفر.

سلام برتو، خداوند ما و شما را در بهشت به یكدیگر بشناساند؛ و ما را به همراه شما محشور گرداند؛ و بر حوض جدّتان وارد نماید؛ و از جام جدّتان به دست على بن ابى طالب بنوشاند؛ درود خدا برشماباد.

از خدا مى خواهم شادى و گشایش شما اهل بیت را (با ظهور حضرت حجّت (عجّ)) به ما بنمایاند؛ و ما و شما را در زمره جدّتان محمدصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گردآورد؛ و شناخت شما را از ما نگیرد؛ كه او صاحب اختیار است و به هركارى قدرتمند.

من با محبّت شما و دورى از دشمنانتان، و با تسلیم شدن و رضایت در برابر خدا، بدون انكار چیزى و بدون تكبّر، و با یقین و رضایت نسبت به آنچه حضرت محمّدصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آورده، به خداوند نزدیكى مى جویم؛ اى سرور من و اى خداى من! با آنچه گفته شد، «وجه» و رضایت تو و آخرت را مى طلبم.

اى فاطمه! بهشت را براى من نزد خدا شفاعت كن؛ چرا كه تو را نزد خدا شأن و منزلتى است والا.

خداوندا! از تو مى خواهم عاقبت مرا به سعادت بینجامی؛ و آنچه من در اویم (ولایت اهل بیتعلیهم‌السلام ) از من نگیرى، كه هیچ قوّت و قدرتى جز به واسطه خداوند بلندمرتبه و بزرگ نخواهد بود.

خداوندا! دعاى ما را اجابت كن؛ و به كرم و عزّت، و رحمت و عافیت خویش از ما قبول فرمای.

درود و سلامى بى پایان از خداوند بر محمّد و همه اهل بیت او، اى مهربان ترین مهربانان!

زیارت نامه غیر مشهور حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

«السّلامُ عَلَى خاتَمِ النَّبِیّین، السلام على سیّدِ المرسلین، السلام على حبیب ربّ العالمین، و رحمةالله و بركاته؛ السلام على أمیرالمؤمنین، السلام على سیّد الوصیین، السلام على حجةِ ربِّ العالمین، و رحمةالله و بركاته؛ السلام على البتول العَذْراءِ، وَالإِنْسِیَّةِ الحوراء، بنتِ خِیَرَةِ سَیِّدِ الأنبیاء، وَ أُمِّ الائمّةِ النُّجباء، و حَلِیلَةِ سَیِّدِ الاوصیاء، فاطمةالزّهراء سیّدةِ نساءالعالمین، و رحمةالله و بركاته؛ السلام على الإمامینِ النُّورَینِ النَیِّرَینِ الطّاهرینِ الشَّهیدینِ المظلُومینِ، الحسن والحسین، سیّدى شباب أهلِ الجنَّةِ، و التسعة المعصومینَ مِنْ ذُرِّیَّةالحسینعلیهم‌السلام و رحمةالله و بركاته.

السلام علیكِ یا فاطمةُ یا بنتَ موسى بن جعفرٍ و حُجّتِهِ و أَمِینِهِ، و رَحمةُ اللهِ و بركاتُهُ؛ السلام علیكِ یا فاطمةُ یا أَخْتَ الرضا المرتضى المجتبى و رحمةالله و بركاته؛ السلام علیك أَیَّتُهَاالطَّاهرةُ الحمیدةُ البَرَّةُ الرَّشِیدَةُ التقیَّةُ النّقیَّةُ الرضیَّةُ المرضیَّةُ و رحمةاللهِ و بركاتُهُ؛ أَشْهَدُ أَنَّهُمُ الأئمَّةُ الرّاشدون المَهْدِیُّونَ المعصومینَ الْمُكَرَّمُونَ المُقَرَّبُونَ المُتَّقُونَ الصّادقُونَ، و أنَّ الحقَّ معهم و فیهم و إلیهم، و أَنَّ مَنْ وَالاهُم فَقَدْ وَالَى اللهَ، و من عاداهم فقد عادَى اللهَ، أَتَیْتُكَ یا سیِّدَتى یا فاطمةُ زائراً لَكِ عارفاً بِحَقِّكَ و بِحَقِّ أَخیكِ و آباءِكِ الاطهارِ طالباً فِكاك رَقَبَتِى مِنَ النّارِ و مُلْتَمِساً مِنْكِ الشَّفاعَةَ إِذا امْتَازَ الأَخیارُ مِنَ الأشْرارِ، فَاشْفَعِى لِى عِنْدَ رَبَّكِ وَ عِنْدَ آباءكِ الأبرارِ فَاِنَّكِ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ لا یَخْسِرُ مَنْ تَوَلاَّهُم و لا یَخِیبُ مَنْ أَتَیهُم.

اللهمَّ اِنَّهُ قَدجائنِیَ الخَبَرُ عَنِ الصّادِقَیْنِ مِنْ أهل بیتِ نَبِیِّك علیهم أفضَلُ الصلاةِ والسلامِ أَنَّ مَنْ زار فاطمة بقم فله الجنّةُ، فَها أَنَاذَا یا الهى قَدْ جِئْتُها زائراً لَهَا عارفاً بِحَقِّها، فَصَلِّ على محمّدٍ و آل محمّدٍ، وَانْفَعْنِى بزیارتها، ولاتحرمنى شَفاعَتَها، وَارْزُقْنى الجنّةَ كما وَعَدْتَها، اِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ؛ برحمتك یا ارحمَ الرّاحمین.»(۵۳)

زیارت نامه عامّ قبور اولاد ائمّهعلیهم‌السلام

براى زیارت قبور اولاد ائمّهعلیهم‌السلام ، دو زیارت نامه وجود دارد. در این باره، بیان چند نكته ضرورى است:

۱. سند این دو زیارت نامه، همچون زیارت نامه غیر مشهور حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام قابل انتساب به ائمّهعلیهم‌السلام نیست؛ و به نظر مى رسد سراسر توسّط علما نگاشته شده باشد.

۲. با تغییر ضمایر در این زیارت نامه ها، مى توان آنها را براى حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام نیز خواند.

۳. بر فرض كه خبرى هم در زیارت امامزادگان نرسیده باشد، شایسته است فضایل آنان بیان شود؛ و به آنان توسّل جست، و شفاعت به آنان و پدران پاك و مطهّرشان را از خداوند متعال خواستار شد.

الف) زیارت نامه نخست

«السلام علیكَ أَیُّهَا السیّدُ الزّكیُّى الطاهرُ الولیُّى، وَالَّداعِیُّ الحَفِیُّ، أَشْهَدُ أَنَّك قُلْتَ حَقّاً و نَطَقْتَ حَقّاً (۵۴) و صدقاً، و دعوتَ ألَى مولایَ و مولاكَ عَلانِیَةً و سِرّاً، فَازَ مِسْعِدُكَ، و نَجَى مُصَدِّقُكَ وطاعتكَ، و تصدیقك وَاتِّبَاعِكَ .

والسلام علیك یا سَیِّدى وابنَ سَیِّدى، أَنتَ بابُ اللهِ المُوتَى (۵۵) مِنْهُ والمأخُوذُ عَنْهُ، أتَیْتُكَ زائراً، و حاجاتِى لَكَ مُسْتَوْدِعاً، وَهَا أَنَاذَا أَسْتَوْدِعُكَ دِینى و أَمَانَتِى، و خواتیمَ عملى، و جوامعَ أَمَلى ألى مُنْتَهَى أَجَلِی؛ والسّلامُ علیك و رحمةُ الله و بركاتُهُ

ب) زیارت نامه دوم

«السلام عَلَى جَدِّكَ المصطفَى، السلام على أبیك المرتضى الرضا(۵۶) ، السلام على السّیّدینِ الحسنِ والحسینِ، السلام على خدیجةَ سیّدةِ نساء العالمین، السلام على فاطمةَ أُمِّ الأئمّةِ الطاهرین.

السلام على النفوس الفاخرةِ، بُحُورِ العُلُومِ الزَّاخِرِةِ، شُفَعَائِى فى الآخِرَةِ، و أولیائى عندَ عَوْدِ الرّوحِ الیَ العظام النَّخِرَةِ، أئمةِ الخلقِ، وَ وُلاةِ الحَقِّ.

السلام علیك أیُّهَا الشخصُ الشریفُ الطاهرُ الكریمُ، أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ الاّ اللهُ، وَ أَنَّ محمّداً عبدُهُ و رسولُه و مصطفاهُ، وَ أَنَّ عَلِیَّا وَلیِیُّهُ و مُجْتَباهُ، وَ أَنَّ الاِمَةَ فى وُلدِهِ الَى یَومِ الدّینِ، نَعْلَمُ ذلك.(۵۷)

عِلْمَ الیقینِ و نحنُ لذلك مُعتَقُدُونَ، وَ فى نَصْرِهِمْ مُجْتَهِدُونَ(۵۸)

فصل سوّم: شرح حال رجال سند زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

۱. ابوالحسن، على بن ابراهیم بن هاشم قمّى

درباره ولادت و وفاتش اطلاع دقیقى در دست نیست؛ ولى به یقین، او در دوران امام حسن عسكرىعلیه‌السلام مى زیسته؛ و گفته اند تا سال ۳۰۷ ه.ق. زنده بوده است. (۵۹) محمد بن یعقوب كلینى در «كافی» از او بسیار روایت كرده است. (۶۰) نیز احمد بن زیاد بن جعفر همدانى، حسن بن حمزة العلوى و محمد بن موسى بن المتوكّل از على بن ابراهیم روایت كرده اند. (۶۱)

وى در اسناد بسیارى از روایات - كه تعدادشان به ۷۱۴۰ مورد مى رسد - واقع شده است. از او در این روایات، با این عنوان ها یاد مى شود: در بیشتر موارد با عنوان «على بن ابراهیم عن ابیه»، و در برخى موارد با عنوان «علیّ عن أبیه»، و «علیّ بن ابراهیم بن هاشم عن أبیه». روایاتش از پدرش به ۶۲۱۴ مورد مى رسد. (۶۲)

نجّاشى، و پس از او شیخ طوسى، ابن داود حلّى، مطهر حلّى و دیگران درباره اش نوشته اند:

«ثقة فى الحدیث، ثبت، معتمَد، صحیح المذهب، سمع فأكثر، و صنّف كتباً، و أضرَّ فى وسط عمره.» (۶۳)

علاّمه حّلى در «خلاصةالاقوال» مى نویسد:

«فطریق الشیخ الطوسى رحم ة الله فى التهذیب الى محمد بن یعقوب الكلینى صحیح، و كذا الى علیّ بن ابراهیم بن هاشم ». (۶۴)

همو مى نویسد:

«وطریق الشیخ أبى جعفر الطوسى رحمة الله فى كتاب الاستبصار الى محمّد بن یعقوب صحیح، و كذا علّى بن ابراهیم بن هاشم .» (۶۵)

و در جاى دیگر مى نویسد:

«وعن ابراهیم بن هاشم صحیح » (۶۶)

از جمله مواردى كه بر شأن والاى على بن ابراهیم دلالت مى كند، این است كه ادعیه و اعمال شایع در مسجد سهله - كه در «المزار الكبیر» و سایر مزارات آمده، و مورد قبول همگان است - سندش فقط به او منتهى مى شود. (۶۷)

وى كتاب هاى فراوانى تألیف كرده است؛ از جمله كتاب التفسیر (معروف به تفسیر قمی)، الناسخ و المنسوخ، قرب الاسناد، الشرایع، الحیض، التوحید و الشرك، فضائل امیرالمؤمنینعلیه‌السلام ، المفازى، الانبیاء، المشذّر، رساله اى در مضاى هشام و یونس، پاسخ سؤال هایى كه محمد بن بلال از او پرسیده است. (۶۸) ابن ندیم كتاب هاى المناقب و اختیارالقرآن و روایاته را بر تألیفاتش افزوده است. (۶۹)

۲. ابواسحاق، ابراهیم بن هاشم القمى

(متولد ۱۸۳ یا ۱۸۶ یا ۱۸۹ ق.) (۷۰)

ابراهیم بن هاشم كوفى نخستین كسى است كه حدیث كوفیان را در قم انتشار داد. مى گویند وى امام رضاعلیه‌السلام را ملاقات كرده است. كتاب هاى «النوادر» و «قضایا امیرالمؤمنینعلیه‌السلام » از اوست كه توسط شیخ ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان (معروف به مفید) و احمد بن عبدون و حسین بن عبیدالله، به نقل از حمزة بن على بن عبیدالله العلوى، از على بن ابراهیم بن هاشم از پدرش، از آنها خبر داده شده است. (۷۱)

نجاشى مى نویسد:

«كشى مى گوید: ابراهیم بن هاشم شاگرد یونس بن عبدالرحمن، و از اصحاب امام رضاعلیه‌السلام بوده است؛ این نظر كشى است، و قابل تأمّل است.» (۷۲)

نخستین كسى كه وى را شاگرد یونس بن عبدالرحمن دانسته، كشى است كه در رجالش از آن یاد كرده و شیخ طوسى از وى پیروى كرده است. نجاشى این نظر را قابل تأمل دانسته است. علامه حلّى نیز با نجاشى هم عقیده است و ابراهیم را شاگرد یونس نمى داند:

«ابراهیم بن هاشم - با توجه به كثرت روایاتش - بدون واسطه از امام رضاعلیه‌السلام و یونس روایت نكرده است.» وى در ادامه مى نویسد: «و منافاتى ندارد آن گونه كه اصحاب گفته اند، وى امام رضاعلیه‌السلام را دیده باشد.» (۷۳)

از آنچه در «تهذیب المقال» آمده، به دست مى آید كه ابراهیم بن هاشم از گروهى از اصحاب امام حسن عسكرى، امام هادى، امام جواد، امام رضا، امام كاظمعلیهم‌السلام وگروهى از اصحاب امام صادقعلیه‌السلام - كه تا آن زمان امام رضاعلیه‌السلام زنده بوده اند - روایت كرده است. (۷۴) با این سخن، یونس بن عبدالرحمن نیز مى تواند یكى از مشایخ او باشد.

شیخ طوسى درباره یونس بن عبدالرحمن مى نویسد:

«من أصحاب أبى الحسن موسى، مولى على بن یقطین، طعن علیه القمیون و هو عندى ثقة » (۷۵)

به نظر مى رسد برگزیده ترین نظر این باشد كه ابراهیم از یونس كسب حدیث نموده است؛ زیرا هردو هم عصر و ساكن قم بوده اند. شاید آنان كه تأكید بر عدم شاگردذ ابراهیم نزد یونس دارند، به دلیل طعن قمى ها از یونس باشد.

ابراهیم بن هاشم را از كسانى مى دانند كه در عصر غیبت، به محضر امام زمانعلیه‌السلام رسیده است. (۷۶) او در میان راویان، داراى بیشترین و متنوّع ترین روایات است؛ به گونه اى كه در بسیارى از ابواب فقهى و اخلاقى، احادیثى از او موجود است و كمتر بابى است كه از روایات او تهى باشد. (۷۷)

برخى برآنند كه به سبب اینكه هیچ گونه تنصیصى درباره ابراهیم بن هاشم نشد، روایاتش «مقبول» است؛ و حدیثى را كه وى در سلسله سندش قرارداشته باشد، «حسن» مى شمارند. سید محمدباقر داماد در «الرّواشح السماویة» مى نویسد:

«الاشهر - الذین علیه الأكثر عدّ الحدیث من جهة ابراهیم بن هاشم أبى اسحاق القمیّ فى الطریق حسناً، و لكن فى أعلى درجات الحسن، الثانیة لدرجة الصحة لعدم التنصیص علیه بالتوثیق » (۷۸)

نویسنده كتاب «الفوائد الرجالیّة» ضمن یادآورى سخن سید محمدباقر داماد، این چنین به نقدش مى نشیند:

«والصحیح الصریح عندی: أنّ الطریق من جهته صحیح، فأمره أجلّ و حاله أعظم من أن یعدل بمعدل أو یوثق بموثق. كیف و أعاظم أشیا فنا الفخام كرئیس المحدّثین، والصدوق، و المفید، و شیخ الطائفة، و نظراتهم و من طبقتهم و درجتهم و رتبتهم و مرتبتهم من الاقدمیین و الاحدثین، شأنهم أجلّ و خطبهم أكبر من أن یظنّ بأحد منهم أنه احتاج الى تنصیص ناص و توثیق مؤثق، و هو شیخ الشیوخ، و قطب الاشیاخ و وتدالاوتاد، و سند الاسناد، فهو أحقّ و أجدر بأن یستغنى عن ذلك

آنگاه بحثى دراز دامن را در وثاقت ابراهیم بن هاشم و صحّت روایاتى كه وى در طرقش قرار دارد، پهن مى كند. (۷۹)

برخى نیز روایت ابراهیم بن هاشم را «حسن كالصحیح» مى دانند. (۸۰) از جمله دلایل دیگر بر وثاقت ابراهیم و صحّت روایاتش، سخن آیةالله العظمى خویى است. وى در بیان چگونگى اثبات وثاقت یا حُسن راویان، افزون بر تصریح معصومعلیه‌السلام ، «تصریح یكى از بزرگان متقدّم»، و «تصریح یكى از بزرگان متأخّر» به «ادّعاى اجماع از سوى أقدمیین» اشاره مى كند؛ و ذیل مورد اخیر مى نویسد:

«یكى دیگر از راههایى كه موجب اثبات وثاقت یا حُسن راویان است، ادّعاى اجماع یكى از بزرگان پیشین در زمینه وثاقت یك راوى است. این اجماع هرچند از نوع اجماع منقول است؛ اما دست كم گویاى توثیق دانشمندى است كه ادّعاى اجماع كرده است؛ توأم با ادعاى توثیق از طرف دیگران. ادّعاى اجماع بر وثاقت یك راوى، حتّى اگر از جانب متأخّران نیز باشد، مقبول است؛ و برآن اعتماد مى شود. این حالت در خصوص ابراهیم بن هاشم رخ داده است؛ زیرا ابن طاووس ادّعا كرده كه راجع به وثاقت او، اتفاق نظر هست. چنین ادّعایى، خواه ناخواه از توثیق دسته اى از قدما پرده بر مى گیرد؛ و این خود در اثبات وثاقت راویان كافى است.» (۸۱)

۳. سعد بن سعد الاحوص بن سعد بن مالك الاشعرى القمیّ

«سعد بن سعد» از اصحاب امام رضا و امام جوادعلیهما‌السلام است؛ و همه علماى رجال بروثاقتش اتّفاق دارند. وى بدون واسطه از امام رضاعلیه‌السلام روایت نموده است. «شیخ طوسی» وى را موثق، امامى مذهب، و از كسانى كه از امام رضاعلیه‌السلام روایت نموده، (۸۲) و «برقی» او را در شمار اصحاب امام موسى كاظمعلیه‌السلام برشمرده است. (۸۳) «نجاشی» درباره اش مى نویسد:

«سعد بن سعد بن الاحوص بن سعد بن مالك الاشعرى القمیّ، ثقة، روى عن الرضا أبى جعفر، كتابه المبّوب روایة عباد بن سلیمان أخبرناه على بن احمد بن محمد بن طاهر. قال حدّثنا محمد بن الحسن بن الولید قال حدّثنا الحسن بن متیل عن عباد بن سلیمان عن سعد به. كتاب غیر المبّوب روایة محمد بن خالد البرقى، آخبرناالحسین و غیره عن أبى حمزة، عن ابن بطّة، عن الصّفّار، عن أحمد بن محمد عن محمد بن خالد، عنه. مسائله للرضا۷، اخبرنا الحسین بن عبیدالله عن أحمد بن جعفر، عن أحمد بن ادریس، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن محمد بن خالد البرقى، عنه .» (۸۴)

«علامه حلّی» درباره اش مى نویسد:

«سعد بن سعد بن الاحوص بن سعد بن مالك الاشعرى القمیّ، ثقة، روى عن الرضا أبى جعفر علیهما‌السلام و روى الكشى من أصحابنا عن أبى طالب عبدالله بن الصّلت القمیّ أنّ أبا جعفر علیه‌السلام سأل اللهَ أن یجزیه خیراً .» (۸۵)

فصل چهارم: بررسى سند زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

آنچه در بررسى رجال سند روایت حضرت امام رضاعلیه‌السلام درباره اهمیّت زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام گذشت، ما را به این نتیجه رهنمون مى كند كه همه رجال این حدیث، «موثق» و «امامى مذهب» هستند؛ و روایتشان «صحیح» شمرده مى شود.

اكنون سه پرسش درباره این روایت را طرح مى كنیم:

۱. مراد از «سعد» كه از امام رضاعلیه‌السلام روایت نموده، كیست؛ «سعد بن سعد» یا «سعد بن عبدالله»؟ اگر مراد، «سعد بن سعد» است، تفاوت ها یا شباهت هاى این روایت با روایتى كه همان «سعد بن سعد» از امام رضاعلیه‌السلام درباره زیارت حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام مى پرسد، چیست؟

۲. آیا متن زیارت نامه نیز از امام رضاعلیه‌السلام است یا توسط دیگران نگاشته شده است؟

۳. مراد از «كتب زیارات» در سخن علامه مجلسی: «رأیت فى بعض كتب الزیارات»، چیست؟

پیش از این بیان شد كه دو روایت، یكى از «سعد بن سعد» و دیگرى از سعد أشعرى به نقل از امام رضاعلیه‌السلام در شأن حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام وارد شده است. در این دو روایت، شباهت ها و تفاوت هایى مشاهده مى شود.

الف) شباهت ها:

۱. رجال سند هردو روایت، یكى هستند.

۲. در هردو روایت، جمله «من زارَها فلهُ الجنّة» وجود دارد.

ب) تفاوت ها:

۱. در یك روایت، سعد بن سعد از امامعلیه‌السلام در شأن حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام جویا شده؛ ولى در روایتى كه منتهى به آداب و متن زیارت نامه مى شود، امامعلیه‌السلام از سعد مى پرسد.

۲. در یكى، تصریح به سعد بن سعد شده و در دیگرى، به نام سعد یا سعد اشعرى بسنده شده؛ با این توضیح كه سعد، مشترك میان چندین راوى با طبقه هاى مختلف است.

۳. روایتى كه منتهى به زیارت نامه مى شود، واژه «عارفاً بحقّها» را در دل خود جاى داده است.

ممكن است كسى بگوید اگر این روایت ها یكى بوده باشند، ولى با دو متن نقل شده باشند، یا آنچه در یكى از این روایت ها از سوى راوى، به اضافه آمده باشد؛ مى توان آنها را «مضطرب» و «مدرّج» نامید؛ اما این گونه نیست، زیرا:

۱. این امكان وجود دارد كه امامعلیه‌السلام در یكى از سخنانشان واژه اى را از روى قصد و هدفى كه دارند، افزوده باشند.

۲. همه رجال سند این روایت ها «ثقة» هستند و روایتشان «صحیح» شمرده مى شود.

۳. دلیلى بر این ادّعا وجود ندارد.

حال باید دید مرا از «سعد» در این روایت كیست؟ شاید آن گونه كه برخى گمان كرده اند «تعیین دقیق شخصیت و وثاقت سعد مذكور در سند زیارت نامه مشكل است» (۸۶)، چندان هم مشكل نباشد؛ بلكه با بررسى هاى بیشتر و دقیق تر، دست یافتنى باشد. آیةالله العظمى خویى ذیل واژه «سعد» مى نویسد:

«وقع بهذاالعنوان فى اسناد كثیر من الروایات تبلغ ثلاثمائة و ثمانین مورداً، فقد روى عن أبى جعفر، و أبى عبدالله، و أبى الحسن الرضا علیهم‌السلام و...»

سپس بسیارى از كسانى را كه «سعد» از آنان روایت نموده، نام مى برد و مى نویسد:

«أقول: سعد فى اسناد هذه الروایات هو سعد بن عبدالله الاّ فى موارد قلیلة، یعلم ذلك بقرینة الراوى و المروى عنه .» (۸۷)

نیز در «رجال المجلسی»، سعد بن عبدالله بن أبى خلف را «ثقة» و «امامی» دانسته، و اسناد سایر كسانى كه سعد بن عبدالله هستند را مجهول دانسته است. (۸۸)

با بررسى هایى كه به عمل آمده، مى توان گفت: مراد از «سعد» در روایت مورد بحث، سعد بن عبدالله - كه معاصر با امام صادقعلیه‌السلام است - نمى باشد؛ و به یقین، سعد بن سعد اشعرى قمى است. برفرض، اگر مراد، سعد بن عبدالله بن أبى خلف هم باشد - آن گونه كه برخى گمان كرده اند (۸۹) - بازهم به جهت اینكه مورد وثوق است، خللى در روایت به وجود نمى آید؛ جز اینكه سعد بن عبدالله بن أبى خلف از هم عصران امام هم عصران امام حسن عسكرىعلیه‌السلام است و از آن حضرت روایت نكرده است؛ چه رسد به اینكه از امام رضاعلیه‌السلام روایت نموده باشد!

برخى برآنند كه سعد بن عبدالله از هم عصران امام حسن عسكرىعلیه‌السلام بوده و آن حضرت را درك كرده، ولى از آن حضرت روایت نكرده است. با این توضیح كه وفات او را در سال ۲۹۹ یا ۳۰۱ ه.ق. دانسته اند؛ (۹۰) اما شهادت امام حسن عسكرىعلیه‌السلام در سال ۲۶۰، شهادت امام هادىعلیه‌السلام را در سال ۲۵۴ ه.ق.، شهادت امام جوادعلیه‌السلام را در سال ۲۲۰ ه.ق. و شهادت امام رضاعلیه‌السلام را ۲۰۳ ه.ق. دانسته اند. (۹۱)

نویسنده «تهذیب المقال» در این باره مى نویسد:

«سعد بن عبدالله از مشایخ ابن الولید و ابن قولویه و نظایر آنهاست؛ و امام عسكرىعلیه‌السلام را درك كرده ولى در روایتش از آن حضرتعلیه‌السلام سخن هست. پس روایتش از اصحاب رضا و كاظم، بلكه صادقعلیهم‌السلام بعید است؛ هرچند برخلافش دلیلى نیست.» (۹۲)

نجاشى درباره اش مى نویسد:

«سعد بن عبدالله بن أبى خلف الاشعرى القمیّ، أبوالقاسم، شیخ هذه الطائفة و فقیهها. كان سمع من أحادیث العامّة شیئاً كثیراً،... و لقى مولانا أبا محمد علیه‌السلام .و رأیت بعض أصحابنا یضعفون لقائه لأبى محمد علیه‌السلام و یقولون هذه حكایة موضوعة علیه، والله أعلم... توفّى سعد بن عبدالله سنة احدى و ثلاثمائة، و قیل سنة تسع و تسعین و مائتین .» (۹۳)

و شیخ طوسى درباره اش مى نویسد:

«جلیل القدر، واسع الاخبار، كثیرالتصانیف، ثقة، فمن كُتبه ...» (۹۴)


3

4

5

6

7