اما دخترم فاطمه

اما دخترم فاطمه0%

اما دخترم فاطمه نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

اما دخترم فاطمه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: ب. ام نرجس
گروه: مشاهدات: 9071
دانلود: 3174

توضیحات:

اما دخترم فاطمه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 98 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9071 / دانلود: 3174
اندازه اندازه اندازه
اما دخترم فاطمه

اما دخترم فاطمه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

قصرها و نهرها

و قتى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ از دنيا رفت چيزى به جز ثقلين كتاب خدا و عترتش اهل بيتش باقى نگذاشت، و پنهانى به فاطمهعليها‌السلام خبر داد كه به او ملحق مى شود و او اول كسى از اهل بيتش است كه به او ملحق مى گردد.

فاطمهعليها‌السلام مى گويد: من چند روز بعد از وفات پدرم بين خواب و بيدارى بودم، و گويا پدرم را در كنارم مى ديدم. وقتى او را ديدم نتوانستم خود را نگهدارم و صدا زدم: پدر جان، خبر آسمان از ما قطع شد.

در همين حال كه با پدرم سخن مى گفتم صفهايى از فرشتگان نزد من آمدند و دو ملك از همه جلوتر آمدند، و مرا برداشتند و به آسمان بردند. سرم را بلند كردم و ديدم قصرهاى بلند محكم و بستانها و نهرهاى جارى و قصرى بعد از قصرى و بستانى بعد از بستانى است. بعد ديدم از آن قصرها كنيزانى به من متوجه شده نگاه مى كنند و آنان به يكديگر بشارت مى دهند و با ديدار من مى خندند و مى گويند: «مرحبا به كسى كه بهشت و ما به خاطر پدر او آفريده شديم».

فرشتگان همين طور مرا بالا مى بردند، تا به خانه اى داخل كردند كه در ميان آن قصرهايى بود و در هر قصرى اطاقهايى كه چشم نديده، و در آن اطاقها از سندس و استبرق روى تختهاى زياد انداخته شده، و بر آن تختها پوششهايى از حرير و ديبا، و ظرف هايى از طلا و نقره است. در آن قصرها سفره هايى با غذاهايى رنگارنگ است و در آن باغها نهرهاى جارى كه از شير سفيدتر و از مشك اذفر خوشبوتر است.

گفتم: اين خانه براى كيست و اين نهر چيست؟ گفتند: اين خانه فردوس اعلى است كه بعد از آن بهشتى نيست، و آن خانه پدرت و پيامبرانى است كه با او هستند و كسانى كه خدا را دوست دارند. گفتم اين نهر چيست؟ گفتند: اين كوثر است كه خدا وعده داده به او بدهد. گفتم: پس پدرم كجا است؟ گفتند الآن نزد تو مى آيد.

در همين حال بودم كه قصرهايى پيدا شد سفيدتر و نورانى تر از آنها، و فرشهايى زيباتر از آن فرشها بود. در اين هنگام فرش بلندى را ديدم كه بر روى تخت ها انداخته شده، و پدرم را ديدم كه بر روى آن فرش نشسته و جماعتى همراه اوست. وقتى مرا ديد به خود چسبانيد و بين دو چشمانم را بوسيد و در آغوش نشانيد و گفت: مرحبا به دخترم!

سپس به من گفت: اى حبيبه ى من، آيا نمى بينى چيزهايى كه خداوند براى تو آماده كرده و چيزهايى كه تو جلوتر فرستادى؟ بعد قصرهايى درخشان كه در آن چيزهاى ظريف نوظهور رنگارنگ و زينت و زيورها بود به من نشان داد و گفت: اينجا مسكن تو همسرت و فرزندانت و كسانى است كه تو و آنان را دوست دارند. گوارا باد بر تو كه بعد از چند روز نزد من مى آيى. با شنيدن اين كلام قلبم به تپش افتاد و شوقم شديدتر شد و هراسان از خواب بيدار شدم.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود: وقتى فاطمهعليها‌السلام در خوابگاهش بيدار شد با صداى بلند مرا صدا زد. نزد او آمدم و به او گفتم: چرا ناراحت هستى؟

فاطمهعليها‌السلام خوابى كه ديده بود به من خبر داد، و از من عهد خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ گرفت كه وقتى از دنيا رفت به كسى جز ام سلمه همسر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و ام ايمن و فضه، و از مردان: دو پسرش و عبدالله بن عباس و سلمان فارسى و عمار بن ياسر و مقداد و ابوذر و حذيفه خبر ندهم، و به من گفت: من بعد از مردن حلال كردم كه بدن مرا ببينى.

تو همراه آن زنها باش كه مرا غسل مى دهند، و مرا شب دفن كن، و قبرم را به كسى خبر مده! و قتى آن شب رسيد كه خداوند اراده كرده بود او را گرامى بدارد و به سوى خود ببرد رو كرد و گفت: و عليكم السلام. بعد به من گفت: پسر عمو، جبرئيل آمد و به من سلام كرد و گفت: خدا سلام به تو مى رساند اى حبيبه ى حبيب خدا و ميوه ى قلب پيامبر. امروز در رفيق اعلى و جنةالماوى به او ملحق مى شوى.

بعد برگشت و مى شنيدم كه بار ديگر گفت: و عليكم السلام. بعد گفت: پسر عمو بخدا قسم ميكائيل است. و به من همان سخن رفيقش را گفت. سپس گفت: و عليكم السلام.

بعد فاطمهعليها‌السلام را ديديم كه چشمانش را كاملا باز كرد و گفت:

پسر عمو، والله حق است. اين عزرائيل است كه بالهايش را به مشرق و مغرب باز كرده و پدرم را براى من به اين اوصاف توصيف مى كند. و از فاطمه شنيدم مى گويد: و عليك السلام يا قابض الارواح، در قبض روح من عجله كن و مرا آزار مكن.

بعد شنيدم مى گويد: پروردگارا، به سوى تو مى آيم نه به سوى آتش. سپس چشمانش را بست و دستها و پاهايش را دراز كرد مثل اينكه فاطمهعليها‌السلام هرگز زنده نبوده است.

(دلائل الامامه طبرى امامى: ص ٤٣.)

شفاعت حضرت زهراعليها‌السلام

اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود: روزى وارد منزل شدم، و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را ديدم كه حسن در طرف راست و حسين در طرف چپ و فاطمه در برابرش نشسته بودند، و او مى فرمود: يا حسن و يا حسين، شما دو كفه ى ترازو، و فاطمه زبانه ى آن است، و دو كفه ى ترازو ميزان و مساوى نمى شوند مگر با زبانه. و هم چنين زبانه ى ترازو استوار و مستقيم قرار نمى گيرد مگر با دو كفه ى ترازو. شما دو امام هستيد، و شفاعت براى مادرتان است.

(كشف الغمه: ج ١ ص ٥٠٦.)

مادر امامان

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: اول امامان برادرم على بهترين آنهاست. سپس پسرم حسن و سپس پسرم حسين و سپس نه نفر از فرزندان حسين كه مادرشان دخترم فاطمه است. صلوات خدا بر آنان باد.

بعد از آنان در فضيلت پسر عمويم و برادر برادرم جعفر بن ابى طالب و عمويم حمزه بن عبدالمطلب است.

بدانيد كه من محمد بن عبدالله و بهترين انبياء و مرسلين هستم. دخترم فاطمه سيده ى زنان اهل بهشت است، و على و فرزندان او اوصياء و بهترين اوصياء هستند، و اهل بيت من بهترين اهل بيت هاى پيامبرانند، و دو پسرم آقاى جوانان اهل بهشتند.

(كتاب سليم بن قيس هلالى: ح ١٤)

آيه ى تطهير

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد: اى سلمان، خداوند توجهى به زمين كرد و مرا از ميان اهل زمين انتخاب نمود. سپس نظر دومى كرد و برادرم على را از ميان آنان انتخاب كرد و به من امر كرد و من هم سيده ى زنان اهل بهشت را به ازدواج او درآوردم.

سپس نظر سومى نمود و فاطمه و جانشينان را انتخاب كرد. يعنى دو پسرم حسن و حسين و بقيه ى آنان از فرزندان حسين. آنان با قرآن و قرآن با آنان است. قرآن از ايشان جدا نمى شود و آنان از آن جدا نمى شوند مانند اين دو- و حضرت دو انگشت سبابه ى خود را كنار هم قرار دادند- تا آنكه يكى پس از ديگرى بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. آنان شاهدان خداوند بر خلقش و حجت او در زمينش هستند. هركس آنان را اطاعت كند خدا را اطاعت كرده و هركس از آنان سرپيچى كند از خدا سرپيچى كرده است. همه ى آنان هدايت كننده و هدايت شده اند.

اين آيه درباره ى من و برادرم و دخترم فاطمه و دو پسرم و جانشينان يكى پس از ديگرى نازل شده، كه فرزندان من و فرزندان برادرم هستند:( إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرًا ) . خداوند خواسته است رجس و بدى را از شما اهل بيت ببرد و شما را پاك گرداند. اى سلمان، آيا مى دانى رجس چيست؟ سلمان عرض كرد: نه. فرمود: شك است. آنان هرگز درباره ى چيزى كه از جانب خدا آمده باشد شك نمى كنند. مادر ولادتمان و در طينتمان تا حضرت آدم پاكيم، و از هر بدى پاك و معصوم هستيم.

(كتاب سليم بن قيس هلالى: ح ٦٢)

نسل پيامبر

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: براى فرزندان هر پدر خويشانى هست كه به آنان نسبت داده مى شوند جز فرزندان فاطمه كه من ولى و خويشاوند آنان هستم، و آنان از طينت من آفريده شده اند. و اى بر كسانى كه فضل آنان را تكذيب كنند. كسى كه آنان را دوست دارد خدا او را دوست مى دارد، و كسى كه آنان را دشمن بدارد خدا آنان را دشمن مى دارد.

(فضائل الخمسه من الصحاح السته: ج ٣ ص ١٥٠ از كنز العمال. ذخائر العقبى: ص ١٢١.)

ذى القربى

و قتى آيه ى( وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ ) نازل شد يعنى حق ذى القربى را بده، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فاطمهعليها‌السلام را خواست و فدك را به او بخشيد فرمود: يا فاطمه فدك ملك توست.

(السبعه من السلف: ص ٣٥ از مجمع الزوائد هيثمى)

آزار فاطمه

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: فاطمه پاره اى از من است. كسى كه او را به غضب بياورد مرا به غضب آورده است و فرمود: فاطمه پاره تن من است. كسى كه با او در صلح و صفا باشد با من در صلح است و آنچه او را آزار دهد مرا آزار داده است.

(السبعه من السلف: ص ١٩ از صحيح بخارى و كنز العمال)

اسوه ى حجاب

از اميرالمؤمنينعليه‌السلام روايت شده كه خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نشسته بودم كه فرمود: به من خبر دهيد: چه چيزى براى زن بهتر است؟ همه ى ما از جواب درمانديم تا از مجلس متفرق شديم. من نزد فاطمهعليها‌السلام برگشتم و آنچه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به ما گفته بود به فاطمهعليها‌السلام بازگو كردم، و گفتم: هيچ كس از ما جواب آن را نفهميد و نمى دانست. فاطمهعليها‌السلام فرمود: ولى من مى دانم، براى زن بهتر است كه مردان را نبيند، و مردان نيز او را نبينند.

من خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ برگشتم و گفتم: يا رسول الله، از ما سؤال كردى چه چيزى براى زن بهتر است؟ براى زن بهتر است كه مردان را نبيند، و مردان نيز او را نبينند.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: چه كسى آن را به تو خبر داده. تو كه نزد من بودى و آن را نمى دانستى؟ گفتم: فاطمهعليها‌السلام گفته است. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ از اين كلام خوشش آمد و فرمود: راستى فاطمه پاره ى تن من است.

(بحار الانوار: ج ٤٣ ص ٥٤ از كتاب مولد فاطمهعليها‌السلام ابن بابويه)

مناقب فاطمه بعد از اين عالم از زبان پيامبر

دنيا ظرفيت ظهور فضائل و مناقب صديقه ى كبرىعليها‌السلام را ندارد، و اين تنها صحنه ى قيامت است كه جلوه هاى عظيمى از آن مظهر كرامت در برابر ديدگان همه ى خلق ظاهر خواهد شد. مناظرى كه شنيدن آن از پدرى چون رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در شان دخترى همچون فاطمهعليها‌السلام لذت ديگرى دارد.

فاطمه مالك محشر

روزى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به منزل فاطمهعليها‌السلام آمد و او را محزون ديد. به او فرمود: دخترم، حزن و اندوه تو براى چيست؟ عرض كرد: پدر جان، محشر و برهنه ايستادن مردم در روز قيامت را ياد كردى! فرمود: دخترم، آن روز بزرگى است، ولى جبرئيل از خدا به من خبر داد كه خداوند مى فرمايد:

اول كسى كه روز قيامت زمين براى او شكافته مى شود من هستم، بعد پدرم ابراهيم، سپس شوهرت على بن ابى طالب است.

آنگاه خداوند جبرئيل را با هفتاد هزار فرشته به سوى تو مى فرستد، و بر سر قبر تو هفت قبه از نور مى زند. بعد اسرافيل سه حله از نور براى تو مى آورد و بالاى سرت مى ايستد و تو را صدا مى زند: يا فاطمه بنت محمد، برخيز به سوى محشرت.

تو برمى خيزى و از ترس در امان هستى، و عورت تو پوشيده است بعد اسرافيل آن حله ها را به تو مى دهد و تو آنها را مى پوشى. سپس زوقائيل با مركبى از نور نزد تو مى آيد كه زمام آن از مرواريد تر است، و روى آن زيراندازى از طلا است.

تو سوار آن مى شوى و زوقائيل زمام آن را بر دوش مى كشد، و در پيش روى تو هفتاد هزار ملك كه در دستهاى آنان علمهاى تسبيح است. هنگامى كه راه مى افتى هفتاد هزار حوريه به استقبال تو مى آيند، و نگاه كردن تو را به يكديگر مژده مى دهند، و در دست هريك آنان مجمره اى از نور است كه از آنها بوى عود بدون آتش بالا مى رود و بر سر آنان تاجهاى جواهر نشان است كه با زبرجد سبز زينت داده شده است.

آنان از طرف راست تو مى آيند و تو همانطور كه از قبر آمدى مسير را ادامه مى دهى تا آنان تو را ملاقات مى كنند. مريم دختر عمران با هفتاد هزار حورالعين كه همراه تو اند به استقبال تو مى آيند و به تو سلام مى دهند، و او با همراهانش از طرف چپ تو حركت مى كنند. سپس مادرت خديجه دختر خويلد اول زنى كه به خدا و رسول ايمان آورده به استقبال تو مى آيد، و همراه او هفتاد هزار ملك كه در دستهايشان علم هاى تكبير است.

و قتى نزديك محشر مى شوى، حوا با هفتاد هزار حوريه به همراه آسيه بنت مزاحم به استقبال تو مى آيند و او با همراهانش با تو حركت مى كنند. و قتى وسط اهل محشر رسيدى در حاليكه خداوند آن روز همه ى خلايق را در يك جا جمع مى نمايد، و همه گوش به فرمان مى ايستند.

سپس منادى از زير عرش ندا مى كند و خلايق مى شنوند: ديدگانتان را ببنديد تا فاطمه صديقه دختر محمد و همراهانش عبور كنند. آن روز كسى به سوى تو نظر نمى كند مگر ابراهيم خليل الرحمن و على بن ابى طالب. آدم، حوا را طلب مى كند و او را با مادرت خديجه و پيشاپيش او مى بيند.

سپس براى تو منبرى از نور نصب مى كنند كه هفت پله دارد. بين هر پله تا پله ى ديگر صفهاى ملائكه است كه در دست هايشان علمهاى نور است، و حورالعين از طرف راست و چپ منبر صف مى كشند، و نزديكترين زنها به تو از طرف چپ حوا و آسيه است. وقتى بالاى منبر قرار گرفتى جبرئيل نزد تو مى آيد، و به تو مى گويد: يا فاطمه، حاجت خود را بخواه، و تو مى گويى: پروردگارا حسن و حسين را به من نشان بده.

آنان را نزد تو مى آورند در حالى كه از رگ هاى گردن حسين خون مى ريزد و او مى گويد: پروردگارا، امروز حق مرا از آنان كه به من ظلم كردند بگير. در اين موقع خداى جليل غضب مى كند، و با غضب خدا جهنم و فرشتگان همه غضب مى كنند، و در اين هنگام جهنم نعره مى كشد و آتشى از جهنم بيرون مى آيد، و قاتلان حسين و فرزندانشان و فرزندان فرزندانشان را برمى چيند و آنان مى گويند: پروردگارا، ما در كشتن حسين حاضر نبوديم! خداوند به شلعه ى جهنم مى گويد:

به كبود چشمى و سيه رويى آنان را بگيريد. آنان را از موى پيشانى شان بگيريد و به درك اسفل از آتش بيندازيد. آنان بر دوستان حسينعليه‌السلام از پدرانشان كه با حسين جنگيدند و او را كشتند سخت تر بودند.

سپس جبرئيل مى گويد: اى فاطمه، حاجتت را بخواه. تو مى گويى: پروردگارا، شيعيانم! خداوند عزوجل مى گويد: آنان را آمرزيدم. تو مى گويى: شيعيان شيعيانم! خداوند مى گويد: روانه شو، و هركس به تو تمسك كند همراه تو در بهشت است. در اينجا همه ى خلايق آرزو مى كنند كه اى كاش همه از فاطميان بودند.

بعد تو روانه مى شوى و شيعيانت و شيعيان فرزندانت و شيعيان اميرالمؤمنينعليه‌السلام همراه تو اند كه همه در امان از ترس و عورتهايشان پوشيده است، و سختى ها از آنان برطرف شده، و مشكلات بر آنان آسان شده است. مردم مى ترسند ولى آنان نمى ترسند، و مردم تشنه اند و آنان تشنه نمى شوند. و قتى به در بهشت مى رسى، دوازده هزار حورالعين تو را ملاقات مى كنند كه قبل از تو كسى را ملاقات نكرده اند، و بعد از تو نيز كسى را ملاقات نمى كنند.

در دست آنان چوبدستى هايى از نور است، و آنان بر مركبهايى از نور سوارند كه تشكهاى آنها از طلاى زرد و ياقوت است، و زمام آنها از مرواريد تر است. بر روى هر مركبى متكايى از سندس چيده است. و قتى تو داخل بهشت مى شوى، اهل بهشت به تو بشارت مى دهند، و براى شيعيانت سفره هائى از جواهر روى ستونهاى نور مى چينند و شيعيان تو از غذاهاى سفره ها مى خورند در حاليكه هنوز مردم در حساب هستند ولى آنان در بهشت در آنچه دلشان بخواهد دائمى هستند.

و قتى دوستان خدا در بهشت مستقر شدند، آدم و پيامبران بعد از او تو را زيارت مى كنند و در وسط فردوس دو مراوريد است در يك رشته كه يك مرواريد سفيد و يك مرواريد زرد، و در ميان آنها قصرها و خانه هايى است كه در هريك از آنها هفتاد هزار خانه است. در مرواريد سفيد منازل ما و شيعيان ما است، و در مرواريد زرد منازل ابراهيم و آل ابراهيم است.

فاطمهعليها‌السلام عرض كرد: اى پدر جان، نمى خواهم روز مرگ تو را ببينم و بعد از تو بمانم. فرمود: دخترم، جبرئيل از طرف خداى عزوجل به من خبر داده: تو اول كسى از اهلبيتم هستى كه به من ملحق مى شوى. واى بر كسى كه به تو ظلم كند، و رستگارى بزرگ براى كسى كه تو را يارى كند.

(الموسوعه الكبرى عن فاطمه الزهراءعليها‌السلام : ج ٢٠ المطاف الاول ح ٤.)

محشر حسين

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: روز قيامت كه مى شود براى فاطمهعليها‌السلام قبه اى از نور نصب مى شود، و حسينعليه‌السلام مى آيد در حاليكه سر مباركش در دستش مى باشد. و قتى فاطمهعليها‌السلام او را مى بيند ناله و فريادى مى زند كه در محشر هيچ ملك مقرب و نبى مرسل و بنده ى مؤمنى نمى ماند، مگر اينكه براى او گريه مى كند. در اين حال خداوند عزوجل كسى را با بهترين صورت براى او حاضر مى كند، و حسين بدون سر با قاتلانش مخاصمه مى كند.

خداوند قاتلين او و آنانكه خود را بر عليه او آماده كرده بودند و آنانكه شركت در كشتن او داشتند جمع مى كند و همه ى آنان را مى كشد تا به آخر آنان مى رسد. سپس دوباره آنان را جمع مى كند و اميرالمؤمنينعليه‌السلام آنان را مى كشد. بار ديگر آنان را جمع مى كند و امام حسنعليه‌السلام آنان را مى كشد. بار ديگر آنان را جمع مى كند و امام حسينعليه‌السلام آنان را مى كشد. همچنان آنان را جمع مى كند و هيچيك از ذريّه ى ما نمى ماند مگر اينكه آنان را مى كشد. آنگاه خداوند عقده ى غيظ را باز مى كند و اندوه را از ياد مى برد.

(بحار الانوار: ج ٤٣ ص ٢٢١ ح ٧ از ثواب الاعمال.)

لباس خونين

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: روز قيامت دخترم فاطمه محشور مى شود در حاليكه لباسى با خون رنگين شده همراه دارد. دست به ستونى از ستون هاى عرش مى زند و مى گويد: اى خداى عادل، بين من و قاتل فرزندم حكم كن.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: قسم به پروردگار كعبه، خداوند براى دخترم حكم مى كند.

(بحار الانوار: ج ٤٣ ص ٢٢٠ ح ٣ ازعيون اخبار الرضاعليه‌السلام .)

دوستان حضرت فاطمهعليها‌السلام

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: روز قيامت كه مى شود، براى پيامبران و رسول منبرهايى از نور نصب مى شود، و منبر من روز قيامت از منبرهاى آنان بلندتر است. آنگاه خدا مى فرمايد: يا محمد، خطبه بخوان. من خطبه اى مى خوانم كه هيچيك از انبياء و رسل مثل آن را نشنيده اند.

سپس براى اوصيا منبرهايى از نور نصب مى شود، و براى وصى من على بن ابى طالب در وسط آنان منبرى از نور نصب مى گردد، و منبر او بلندترين منبرهاى آنان است. آنگاه خدا مى فرمايد: يا على، خطبه بخوان. او خطبه اى مى خواند كه هيچيك از اوصيا مثل آن خطبه را نشنيده اند.

سپس براى اولاد انبيا و مرسلين منبرهايى نصب مى شود، و براى دو پسرم و دو سبطم و دو ريحانه ى زمان حياتم منبرى از نور قرار داده مى شود. بعد به آنان گفته مى شود خطبه بخوانيد، و آنان دو خطبه مى خوانند كه هيچيك از اولاد انبيا و مرسلين مثل آن را نشنيده اند.

سپس منادى- جبرئيل است- ندا مى كند: كجاست فاطمه دختر محمد؟ كجاست خديجه دختر خويلد؟ كجاست مريم دختر عمران؟ كجاست آسيه دختر مزاحم؟ كجاست ام كلثوم مادر يحيى بن زكريا؟ آنان برمى خيزند.

خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: اى اهل جمع، امروز كرم از آن كيست؟ محمد و على و حسن و حسينعليهم‌السلام مى گويند: كرم از آن خداوند واحد قهار است. خداوند تعالى مى گويد: اى اهل جمع، من كرم را از آن محمد و على و حسن و حسين و فاطمهعليهم‌السلام قرار دادم. اى اهل جمع، سرها را به زير اندازيد و ديدگان را ببنديد. اين فاطمه است كه بسوى بهشت مى رود.

بعد جبرئيل ناقه اى از ناقه هاى بهشت كه از دو طرف با ديباج زينت شده براى او مى آورد. آن ناقه افسارش از مرواريد تر و صاف است و بر روى آن زينى و هودجى از مرجان گذاشته شده است.

آن ناقه را در برابر فاطمهعليها‌السلام مى خوابانند و او سوار مى شود، و صد هزار فرشته خدمت او فرستاده مى شوند و آنان از طرف راست او مى روند، و صد هزار فرشته ى ديگر نزد او فرستاده مى شوند، و از طرف

چپ او راه مى روند، و صد هزار فرشته نزد او فرستاده مى شوند، و او را روى بالهايشان حمل مى كنند تا او را بر در بهشت مى آورند.

همينكه در بهشت رسيدند نگران مى شود و خدا مى فرمايد: اى دختر حبيب من، نگرانيت براى چيست؟ من امر كردم تو را به بهشت من ببرند؟ عرض مى كند: اى پروردگار من، دوست دارم در چنين روزى قدر من شناخته شود. خدا مى فرمايد: اى دختر حبيب من، برگرد و ببين كسى كه در قلب او محبت تو يا محبت يكى از ذريه ى تو باشد دستش را بگير و او را داخل بهشت كن.

آن روز فاطمهعليها‌السلام شيعه و دوست خودش را از ميان مردم انتخاب مى كند، همانگونه كه پرنده دانه هاى خوب را از ميان دانه هاى بد برمى چيند. وقتى شيعيان فاطمهعليها‌السلام همراه او بر در بهشت مى رسند، خداوند به دلهاى آنان القاء مى كند كه بار ديگر نگاهى كنند. و قتى نگاه مى كنند خداوند عزوجل مى فرمايد: اى دوستان من، نگرانى شما چيست؟ فاطمه دختر حبيبم درباره ى شما شفاعت كرد.

آنان مى گويند: پروردگارا، ما نيز مى خواهيم در چنين روزى قدر و منزلتمان معلوم شود. خدا مى فرمايد: اى دوستان من، برگرديد و نظر كنيد. هر كس شما را به خاطر دوستى فاطمه دوست مى داشته يا شما را بخاطر دوستى فاطمه غذا داده يا بخاطر دوستى فاطمه شما را پوشانيده يا به خاطر دوستى فاطمه سيراب كرده، يا به خاطر دوستى فاطمه غيبت را از شما رد كرده، دستش را بگيريد و داخل بهشت كنيد.

بخدا قسم آن روز در ميان مردم غير از شاك يا كافر يا منافق شفاعت نشده نمى ماند. و وقتى آنان بين طبقات مردم قرار مى گيرند صدا مى زنند همانگونه كه خداوند تعالى فرموده: براى ما شفاعت كننده اى و دوست مهربانى نيست؟ بعد مى گويند: اگر بار ديگر ما را برگردانند از مؤمنين خواهيم شد.

(بحار الانوار: ج ٤٣ ص ٦٤ ح ٥٧ از تفسير فرات.)

قصرهاى حضرت فاطمه و علىعليهم‌السلام

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمود: آنگاه كه خداوند دستور داد كه فاطمهعليها‌السلام را به على تزويج كنم و من اين كار را انجام دادم، جبرئيل به من گفت: خداوند بهشتى از مرواريد آفريده كه بين هر ستون تا ستون ديگر مرواريدى آراسته به ياقوت با طلاست و سقف هاى آن از زبرجد سبز است، و طاقهايى در آن قرار داده شده كه از مرواريد آراسته به ياقوت است.

غرفه و اطاقهاى آن خشتى از طلا و خشتى از نقره و خشتى از ياقوت و خشتى از زبرجد است. خداوند چشمه هايى در آن قرار داده كه از اطراف غرفه ها مى جوشد و نهرها اطراف آن را گرفته، و روى نهرها قبه هايى از در گذاشته كه با زنجيرهاى طلا به هم متصل است، و اطراف آن را درختان گوناگون احاطه كرده است.

بر روى هر شاخه قبه اى بنا شده است. در هر قبه اى تختى از در سفيد كه پوشش آن از سندس و استبرق است پوشيده شده، و زمين آن با زعفران فرش شده، و مشك و عنبر پاشيده شده است.

در هر قبه حوريه اى است، و هر قبه هزار در دارد. بر هر درى دو دختر خدمتكار و دو درخت، و هر قبه فرش شده و اطراف آن نوشته اى از آيةالكرسى است.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: گفتم: يا جبرئيل، خداوند اين بهشت را براى چه كسى بنا كرده است؟ گفت: آن را براى على بن ابى طالب و دخترت فاطمه بنا كرده، و اين غير از آن بهشتى است كه دارند. اين تحفه اى است كه خداوند به آنان داده، تا به خاطر آن چشم تو يا رسول الله روشن شود.

(بحار الانوار: ج ٤٣ ص ٤٠ ح ٤١ از اربعين ابوصالح مؤذن.)

عمر و قنفذ در محشر

و قتى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را به معراج بردند، به آنحضرت گفته شد: خداوند تبارك و تعالى از سه چيز به تو خبر مى دهد تا ببيند صبر تو چگونه است؟ پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى گويد: به امر تو تسليم هستم، تا آنجا كه خدا مى فرمايد:

اما دخترت فاطمه، من او را در كنار عرشم نگاه مى دارم، و به او گفته مى شود: خداوند تو را در ميان خلق حاكم قرار داده است. درباره ى كسى كه به تو و اولادت ستم كرده هر چه مى خواهى حكم كن كه من حكم تو را درباره ى آنان اجرا مى كنم. او در عرصه ى محشر حاضر مى شود. و قتى آنان كه به او ظلم و ستم كردند حاضر مى كنند حضرت دستور مى دهد آنان را به آتش جهنم ببرند، و ظالم مى گويد: «اى حسرت بر آنچه در پيشگاه خداوند از حد خود تجاوز كردم» و آرزو مى كند كه او را بار ديگر برگردانند، و ستمگر دستهاى خود را به دندان مى گيرد و مى گويد: «اى كاش با پيامبر خدا راهى اتخاذ مى كردم»، «اى واى بر من! اى كاش فلانى را براى خود دوست نمى گرفتم»، و مى گويد: تا وقتى نزد ما آمد مى گويد: «اى كاش بين من و تو به قدر مشرق و مغرب فاصله بود. تو همنشين بدى بودى» «و آن روز اين سخنان شما را سود ندارد زيرا ستم كرديد و شما در عذاب مشترك هستيد» و ظالم مى گويد: «خدايا تو بين بندگانت در آنچه با هم اختلاف مى كردند حكم مى كنى يا حكم با ديگرى است»؟ به آنان گفته مى شود: «آگاه باشيد لعنت خدا بر ستمگران است، آنانكه مانع راه خداوند شدند، و راه كج را اختيار كردند، و آنان در آخرت كافر هستند».

اول كسى كه درباره ى او حكم مى شود محسن بن علىعليه‌السلام و قاتل اوست. سپس درباره ى قنفذ كه او و رفيقش عمر را مى آورند و با تازيانه ى آتشين آن دو را مى زنند، كه اگر يكى از آن تازيانه ها به درياها زده شود از مشرق تا مغرب آن به جوش مى آيد، و اگر بر كوههاى دنيا قرار بگيرد، طورى پراكنده مى شود كه مانند خاكستر مى گردد. با آن تازيانه به آن دو نفر عمر و قنفذ زده مى شود...

(كامل الزيارات: ص ٣٣٤ ح ١١.)

صراط و چادر زهراعليها‌السلام

خداوند بر آنان كه معجزات حضرت ابراهيمعليه‌السلام را منكر شدند، چنين اتمام حجت كرد كه فرمود: بگو به هر محلى كه در بيرون مكه مى خواهند بروند كه آيات حضرت ابراهيمعليه‌السلام را در آتش مى بينند، و هنگامى كه بلا و گرفتارى آنان را احاطه كرد بانويى را در هوا مى بينند كه اطراف مقنعه اش را آويزان مى كند. به آن بياويزند تا از هلاكت نجات پيدا كنند و آتش از آنان كنار رود.

آنان به بيرون مكه رفتند و شدت حرارت و سوزش آتش را در بيابان ديدند و خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آمدند و بر رسالت آنحضرت شهادت دادند، و قصه را چنين تعريف كردند: در آن گير و دار و اضطراب ناگهان در هوا بانويى ديده شد كه مقنعه ى خود را انداخته و رشته هاى آن به سوى ما آويزان شده است، بگونه اى كه دست ما به آن مى رسد.

در اين هنگام منادى از آسمان ما را صدا مى زد: «اگر نجات مى خواهيد به يكى از رشته ها و تارهاى اين مقنعه چنگ زنيد». هريك از ما به رشته اى از رشته هاى مقنعه آويختيم و او ما را به هوا بالا برد. ما پاره هاى شعله آتش را مى شكافتيم ولى شعله ى آن به ما نمى رسيد، و ما از آن رشته هاى مقنعه كه آويخته بوديم سنگينى نمى كرديم، و آن رشته ها كه در دست ما بود با همه ى باريكى پاره نمى شد. با همين حال آن آتشها از ما كنار رفت، و همانطور كه ما را به هوا بلند كرده بود با عافيت و سلامت هريك از ما را در صحن خانه ى خودمان بر زمين گذاشت.

بعد از خانه بيرون آمديم و خدمت شما رسيديم و علم داريم كه گريزى از دين تو و برگشتن از تو نيست و تو بهترين پناه و پشتيبان بعد از خدا هستى. گفتارهاى تو راست و كردارهاى تو حكيمانه است.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بعد از آنكه گروه دوم ايمان آوردند به آنان گفت: اى بندگان خدا، شما را خداوند با اين بانو پناه داد، آيا مى دانيد آن كه بود؟ گفتند: نه فرمود: آن دخترم فاطمه است و او سيدة نساءالعالمين است. وقتى خداوند تعالى همه ى خلايق را از اولين و آخرين محشور مى كند، منادى پروردگار از زير عرش ندا مى كند: اى خلايق، ديدگانتان را ببنديد تا فاطمه دختر محمد سيد نساءالعالمين از صراط بگذرد.

همه ى خلايق ديدگانشان را مى بندند و فاطمه از صراط مى گذرد. در قيامت هيچكس نمى ماند مگر آنكه ديدگانش را از فاطمهعليها‌السلام مى بندد جز محمد و على و حسن و حسين و اولاد طاهرينشان عليهم السلام كه آنان محرم فاطمهعليها‌السلام هستند. و قتى وارد بهشت مى شود چادر فاطمهعليها‌السلام روص صراط كشيده مى شود. يك طرف آن در دست فاطمهعليها‌السلام در بهشت است و طرف ديگر در عرصات محشر است. منادى پروردگار ندا مى كند: «اى دوستان فاطمه، به رشته هاى چادر فاطمه سيدة نساءالعالمين بياويزيد».

آنگاه هيچ دوستى از فاطمهعليها‌السلام نمى ماند مگر آنكه به رشته اى از رشته هاى چادر فاطمهعليها‌السلام مى آويزد، تا آنجا كه بيش از هزار گروه و هزار گروه و هزار گروه به آن مى آويزند. از حضرت پرسيدند: هريك گروه چند نفر است يا رسول الله. فرمود: هزار هزار نفر از مردم است.

(تفسير الامام العسكرىعليه‌السلام : ص ٤٣٠.)

حله هاى كرامت

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: دختر فاطمه روز قيامت اين چنين محشور مى شود: حله هاى كرامت كه آب حيوان آميخته بر تن كرده و خلايق به او مى نگرند و از جلالت و شكوه او تعجب مى كنند. بعد حله ى ديگرى از حله هاى بهشتى مى پوشد، و به هر حله اى با خط سبز نوشته شده: دختر محمد را با زيباترين صورت و بالاترين كرامت و بهترين شكل داخل بهشت كنيد.

او را همانند عروس با هفتاد هزار دختر خدمتكار در اطراف او به سوى بهشت مى برند.

(فرائد السمطين: ج ٢ ص ٦٤.)

با محبت فاطمه در صد مورد

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: كسى كه دخترم فاطمهعليها‌السلام را دوست بدارد در بهشت با من است، و كسى كه او را دشمن بدارد در آتش جهنم است. محبت فاطمهعليها‌السلام در صد مورد فايده دارد كه آسان ترين آن موارد هنگام مرگ و در قبر و كنار ميزان اعمال و در قيامت و در صراط و هنگام حساب است.

كسى كه دخترم فاطمهعليها‌السلام از او راضى باشد من از او راضى هستم، و كسى كه من از او راضى باشم خدا از او راضى است، و كسى كه فاطمه بر او غضبناك باشد من بر او غضب مى كنم، و كسى كه من بر ا و غضب كنم خداوند بر او غضب مى كند. واى به حال كسى كه به فاطمه و ذريه و شيعيانش ستم كند.

(بحار الانوار: ج ٢٧ ص ١١٦ ح ٩٤ از ايضاح دفائن النواصب.)