برترين بانوى جهان فاطمه زهرا (س)

برترين بانوى جهان فاطمه زهرا (س)0%

برترين بانوى جهان فاطمه زهرا (س) نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

برترين بانوى جهان فاطمه زهرا (س)

نویسنده: آيت الله ناصر مكارم شيرازى
گروه:

مشاهدات: 7424
دانلود: 2757

توضیحات:

برترين بانوى جهان فاطمه زهرا (س)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 41 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7424 / دانلود: 2757
اندازه اندازه اندازه
برترين بانوى جهان فاطمه زهرا (س)

برترين بانوى جهان فاطمه زهرا (س)

نویسنده:
فارسی

تفسير :

در اين بخش از خطبه بانوى اسلام‏ (س) ، نيز به نكات مهمى اشاره شده، از آن جمله:

١- مسؤليت سنگين مسلمانان در ابلاغ رسالت و گسترش اسلام در جهان، و پاسدارى از قوانين و تعليمات و ارزشهاى اسلامى مسئوليتهاى خطيرى كه اگر آن به دست فراموشى بسپارند بايد منتظر مجازات و كيفر الهى، و دورى از رحمت بى پايانش باشند.

٢- عظمت قرآن ناطق را به عنوان يك كتاب و ناطق و نور آشكار و چراغ پرفروغ كه با ظلمتهاى جهل و تعصب و خرافات به مبارزه برمى خيزد دقيقاً گوشزد فرموده است.

همان كتابى كه ظاهرش زيبا و پرنور، باطنش آشكار و پربار، دلائلش قانع كننده و نجاتبخش است.

همان رهبرى كه نجات پيروان خود را تضمين كرده، و دعوت آن‏ها را به بهشت جاويدان برعهده گرفته است.

همان فرشته نجاتى كه با منطق فصيحش دلائل توحيد را آشكار ساخته، و مبانى عقيدتى را با براهين روشنش استحكام بخشيده و برنامه‏هاى عملى را كه در مسير تكامل انسانيت مورد نياز او است تبيين كرده، و «مجاز» را از «ممنوع»، «نيك» را از «بد»، و «حق» را از «باطل» مشخص نموده است.

٣- در بيان فلسفه احكام ضمن عبارات كوتاهى، داد سخن داده، از ايمان گرفته تا وفاء به نذر، و از توحيد گرفته تا ترك كم فروشى هر يك را با جمله گويائى توصيف نموده است.

چه تعبير جالبى «خداوند ايمان را براى پاكساختن شما از آلودگى شرك قرار داده است».

اين تعبير به خوبى نشان مى‏دهد كه حقيقت توحيد و معرفة اللّه در سرشت انسان وجود دارد، اسلام براى آن آمده است كه آلودگيهاى عارضى را كه از طريق شرك حاصل مى‏شود، شستشو كند، همانگونه كه يك لباس سفيد را بعد از آلودگى مى‏شويند تا رنگ اصليش آشكار گردد.

خداوند «نماز» را براى دميدن روح تواضع در انسانها، و پائين كشيدن سركشان از مركب غرور، از طريق سجده و ركوع، و نيايش به درگاه پروردگار تشريع فرموده.

«زكات» سبب مى‏شود كه روح انسان از اسارت وابستگى به اموال و زخارف دنيا رهائى يابد، و ثروت جامعه را از طريق تقويت بنيه مالى محرومان رشد كند.

«روزه» انسان را بر هواى نفس مسلط ساخته، و روح اخلاص را در او مى‏دمد و شكوفه‏هاى تقوى را بر شاخسار وجودش آشكار مى‏سازد.

كنگره عظيم اسلامى «حج» پايه‏هاى اسلام را مستحكم نموده، و قدرت و توان مسلمين را در زمينه‏هاى مختلف فكرى و فرهنگى و نظامى و سياسى افزايش مى‏دهد.

عدالت اجتماعى، كينه‏ها را از دلها مى‏شويد، و به نابسامانيها، سامان مى‏بخشد. خداوند از طريق قبول رهبرى پيشوايان معصوم، به مسلمانان نظام اجتماعى سالم مى‏دهد و در خط توحيد، و دور از هر گونه نفاق و پراكندگى، به حركت درمى آورد.

همچنين براى هر يك از جهاد و صبر و استقامت و امر به معروف و نهى از منكر و مسائل مربوط به قصاص و پايبند بودن به تعهدات، و مبارزه با كم فروشى و پاكى دامنها از بى عفتى و ترك شرب خمر، انگشت روى نقاط حساس گذارده و جان كلام را بيان فرموده است.

٥- بانوى اسلام (س) ‏ بار ديگر به مسأله مسئوليت مسلمانان در برابر اسلام و قرآن باز مى‏گردد، و آن‏ها را به تقوا دعوت مى‏كند، مخصوصاً روى مسئله عاقبت و پايان كار تكيه كرده، و بر اين اصل اصرار مى‏ورزد كه مراقب باشيد و كارى كنيد كه مسلمان از دنيا برويد!

قلب و جان خود را به نور علم و دانش روشن سازيد كه فقط آگاهان احساس مسئوليت مى‏كنند و از خدا مى‏ترسند و در خط تقوا گام برمى دارند.

--------------------------------------------

پى نوشت ها :

١ در نسخه بدل «و حرم الشرك» روايت شده است.

٢ قرآن كريم، سوره آل عمران، آيه ١٠٢، در قرآن «اتقواللّه» آمده است.

٣ قرآن كريم، سوره فاطر، آيه .٢٨

بخش چهارم‏ : بيان موضع خود در برابر نظام حاكم‏

متن‏

ثم قالت ايها الناس اعلموا انى فاطمة، و ابى محمد (ص) اقول عوداً و بدأ ولا اقول ما اقول غلطاً، و لا افعل ما افعل شططاً.

«لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم»

فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابى دون نساءكم، و اخا ابن عمى دون رجالكم، و لنعم المعزى اليه‏٩.

فبلغ بالرسالة صادعاً بالنذارة، مائلا عن مدرجة المشركين ضارباً ثبجهم، آخذاً باكظام داعياً الى سبيل ربه بالحكمة و الموعظة الحسنة، يكسر الاصنام و ينكت الهام، حتى انهزم الجمع و ولوا الدبر، حتى تفرى الليل عن صبحه، واسفر الحق عن محضه، و نطق زعيم الدين، و خرست شقاشق الشياطين، و طاح و شيظ النفاق، و انحلت عقد الكفر و الشقاق و فهتم بكلمة الاخلاص فى نفر من البيض الخماص.

و كنتم على شفاحفرة من النار، مذقة الشارب و نهزة الطامع، و قبسة العجلان، و موطى‏ء الاقدام، تشربون الطرق، و تقتاتون الورق، اذلة خاسئين، تخافون ان يتخطفكم الناس من حولكم.

فانقذ كم اللّه تبارك و تعالى بمحمد (ص) بعد اللتيا والتى، بعد ان منى ببهم الرجال، و ذؤبان العرب و مردة اهل الكتاب كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه، اونجم قرن للشيطن، او فغرت فاغرة من المشركين قذف اخاه فى لهواتها، فلا ينكفأ حتى يطأ صماخها باخمصه، و يخمد لهبها، بسيفه - مكدوداً فى ذات اللّه، مجتهداً فى امر اللّه قريباً من رسول اللّه، سيداً فى اولياء اللّه، مشمراً ناصحاً، مجداً كادحاً و انتم فى رفاهية من العيش، و ادعون فاكهون، آمنون تتربصون بنا الدوائر، و تتوكفون الاخبار و تنكصون عند النزال، و تفرون عند القتال».

ترجمه:

سپس فرمود: اى مردم!

بدانيد من فاطمه‏ام! و پدرم محمد است، كه صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد.

آنچه مى‏گويم آغاز و انجامش يكى است - و هرگز ضد و نقض در آن راه ندارد - و آنچه را مى‏گويم غلط نمى گويم، و در اعمالم راه خطا نمى پويم.

پيامبرى از ميان شما برخاست، و به سوى شما آمد كه از رنجهاى شما رنج مى‏برد، و به هدايت شما علاقه وافر داشت و نسبت به مؤمنان مهربان و رحيم بود.

هر گاه نسب او را بجوئيد مى‏بينيد او پدر من بوده است، نه پدر زنان شما! و برادر پسر عموى من بوده است، نه برادر مردان شما! و چه افتخار است اين نسب، درود خدا بر او و خاندانش باد!

آرى او آمد و رسالت خويش را به خوبى انجام داد، و مردم را به روشنى انذار كردند، از طريقه مشركان روى بر تافت، و بر گردنهايشان كوبيد، و گلويشان را فشرد - تا از شرك دست بردارند و در راه توحيد گام بگذارند-.

او همواره با دليل و برهان و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت مى‏كرد.

بتها را درهم مى‏شكست، و مغزهاى متكبران را مى‏كوبيد، تا جمع آن‏ها متلاشى شد، و تاريكى‏هاى برطرف گشت، صبح فردا رسيد، و حق آشكار شد، نماينده دين به سخن در آمد، و زمزمه‏هاى شياطين خاموش گشت.

افسر نفاق بر زمين افتاد، گره‏هاى كفر و اختلاف گشوده شد، و شما زبان به كلمه اخلاص «لا اله الا اللّه» گشوديد، در حالى كه گروهى اندك و تهى دست بيش نبوديد!

آرى شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتيد، و از كمى نفرات همچون جرعه‏اى براى شخص تشنه، و يا لقمه‏اى براى گرسنه، و يا شعله آتشى براى كسى كه شتابان به دنبال آتش مى‏رود، بوديد، و زير دست و پاها له مى‏شدديد!

در آن ايام آب نوشيدنى شما متعفن و گنديده بود، و خوراكتان برگ درختان! ذليل و خوار بوديد، و پيوسته از اين مى‏ترسيديد كه دشمنان زورمند شما را بربايند و ببلعند!

اما خداوند تبارك و تعالى شما را به بركت محمد (ص) بعد از آنهمه ذلت و خوارى و ناتوانى نجات بخشيد، او با شجاعان درگير شد، و با گرگهاى عرب و سركشان يهود و نصارى پنجه درافكند، ولى هر زمان آتش جنگ را برافروختند خدا آن را خاموش كرد.

و هر گاه شاخ شيطان نمايان مى‏گشت و فتنه‏هاى مشركان دهان مى‏گشود، پدرم برادرش على (ع) را در كام آن‏ها مى‏افكند، و آن‏ها را به وسيله او سركوب مى‏نمود، و او هرگز از اين مأموريتهاى خطرناك باز نمى گشت مگر زمانيكه سرهاى دشمنان را پاى مال مى‏كرد و بينى آن‏ها را بخاك مى‏ماليد!

* * *

تفسير:

در اين بخش نيز حقايق بزرگى نهفته است:

-من كيستم؟

او قبل از هر چيز خودش را به جمعيت معرفى مى‏كند، و عذر و بهانه‏ها را از آن‏ها مى‏گيرد، تا كسى نگويد من بى خبر بودم و دختر پيامبر را نشناختم، و گرنه به ياريش برمى خاستم.

او مخصوصاً روى نسبتش به پيامبر (ص) تكيه مى‏كند، و ارتباطش با على (ع) را بازگو مى‏نمايد، سپس تأكيد مى‏كند كه آنچه را مى‏گويم عين حقيقت است، سخنى را نسنجيده نمى گويم، و كلمه‏اى را بى حساب بر زبان نمى آورم. درست بشنويد و ببينيد چه مى‏گويم و مسئوليت عظيم خود را در برابر حادثه دريابيد!

- دلسوزى فوق العاده‏

سپس علاقه رسول اللّه (ص) را به آن‏ها يادآور مى‏شود كه چگونه از رنجهاى آن‏ها رنج مى‏برد، و چگونه در غمهاى آن‏ها شريك بود، مخصوصاً روى پنج وصف از اوصاف پيامبر كه قرآن مجيد در يك آيه روى آن تكيه كرده است، تكيه فرمود:

«پيامبرى از دل جامعه و از ميان توده مردم به سوى شما آمد، پيامبرى دلسوز، و علاقمند به هدايت شما، و پيامبرى پرمحبت، و مهربان».

اوصافى كه همه اصحاب آن را در رسول اللّه (ص) ديده بودند و مى‏شناختند.

زحمات طاقت فرساى پيامبر

سپس زحمات سنگين پيامبر (ص) را يادآور مى‏شود كه چگونه يك تنه براى ابلاغ آن رسالت بزرگ برخاست، و كمترين انحرافى در او راه يافت، و بينى گردنكشان را بر خاك ماليد، و مغز متكبران را درهم كوبيد، و سلاح او در برابر حق جويان و حق طلبان منطق و دليل و موعظه و حكمت بود، و تا آنكه قدرت مشركان را در هم شكست، و بتكده‏ها فرو ريخت، و دشمنان خدا پراكنده شدند، ظلمتها برطرف شد و سپيده دميد، خفاشها فرار كردند، و گروهى توانستند آشكارا نغمه «لا اله الا اللّه» سر دهند و آواى توحيد را در ديار كفر زمزمه كنند.

شما اينگونه بوديد!

فاطمه (س) به ياد آن‏ها مى‏آورد كه آن روز شما گروه اندك با ايمان در ميان طوفان سخت و وحشتناك گرفتار بوديد، از يك سو وسوسه‏هاى دوران شرك و بت پرستى، گاه و بيگاه به سراغتان مى‏آمد و شما را به لب پرتگاه آتش دوزخ مى‏كشيد، و از سوى ديگر دشمنان نيرومند و بيرحم از هر طرف شما را احاطه كرده بودند، به گونه اى كه با يك چشم برهم زدن ممكن بود شما را زير دست و پاى خود له كنند و آنچنان در فشار بوديد كه جز آب ناگوار و غذاى نامناسب و خشن چيزى نصيبتان نمى شد، و پيوسته از آينده خود بيمناك بوديد.

اما خدا اراده كرده بود دندان اين گرگان خونخوار را بشكند، و سرهاى اين افعيها را به سنگ بكوبد، و اين گروه مستضعف و اندك را بر آن‏ها مسلط كند و چنين كرد.

چيزى نگذشت كه آتش فتنه‏ها خاموش گشت، و طوفانها فرو نشست، اهريمنان فرار كردند، و راهزنان و دزدان كه از تاريكى‏هاى شب ظلمانى جاهليت استفاده مى‏كردند با طلوع آفتاب عالمتاب اسلام در بيغوله‏ها پنهان شدند.

آرى فاطمه (س) اين لحظات حساس را كه هر روزش همچون يك قرن بر دوش مؤمنان سنگينى مى‏كرده به ياد آن‏ها مى‏آورد، تا نعمتهاى عظيم خدا را به دست فراموشى نسپارند، و مواهب الهى را ناسپاسى نكنند، و در تداوم اين خط الهى و رسالت عظيم بكوشند و تسليم جوسازيها نشوند.

خدمات على (ع) :

دختر پيامبر (ص) در اين ميان خدمات بزرگ حضرت على (ع) را ياد آور مى‏شود، كه چگونه پيامبر (ص) در حوادث خطرناك، او را به مقابله مى‏فرستاد، و او با ايثارگرى فوق العاده و جانبازى و فداكارى تمام، به مقابله بر مى‏خواست، در كام فتنه‏ها فرو مى‏رفت و آن را خاموش مى‏كرد و پيروزمند باز مى‏گشت، سرهاى سركشان را با شمشير خود فرو مى‏افكند و دماغ طاغوتها را به خاك مى‏ماليد، و همه جا يار و ياور پيامبر (ص) و حامى و پشتيبان او بود.

آرى چنين كسى مى‏تواند تداوم بخش خط اين انقلاب بزرگ و مانع انحراف آن باشد.

بخش پنجم‏ : طوفانى كه بعد از پيامبر (ص) برخاست‏

متن:

«فلما اختار اللّه لنبيه [صلى اللّه عليه و آله‏] دار انبيائه و ماؤى اصفيائه، ظهر فيكم حسيكة النفاق، و سمل جلباب الدين، و نطق كاظم الغاوين و نبغ خامل الاقلين و هدر فنيق المبطلين، فخطر فى عرصاتكم، و اطلع الشيطان رأسه من مغرزه، هاتفا بكم، فالفاكم لدعوته مستجيبين ،و للغرة فيه ملاحظين، ثم استنهضكم فوجدكم خفافاً و احمشكم فالفاكم غضاباً، فوسمتم غير ابلكم، و اوردتم غير شربكم، هذا و العهد قريب، و الكلم رحيب، و الجرح لما يندمل، و الرسول لما يقبر، ابتداراً زعمتم خوف الفتنة،

«الا فى الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحيطة بالكافرين» فهيهات منكم؟ و كيف بكم؟ و انى تؤفكون؟ و كتاب اللّه بين‏ اظهركم امروره زاهرة [ظاهرة] و اعلامه باهرة، و زواجره لايحة، و او امره واضحة، قد خلفتموه و راء ظهوركم ارغبة عنه تريدون؟ ام بغيره تحكمون؟ بئس للظالمين بدلا.

«و من يتبع غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين»

ترجمه:

اما هنگامى كه خداوند سراى پيامبران را براى پيامبرش برگزيد، و جايگاه برگزيدگانش را منزلگاه او ساخت، ناگهان كينه‏هاى درونى و آثار نفاق در ميان شما ظاهر گشت، و پرده دين كنار رفت، و گمراهان به صدا درآمدند، و گمنامان فراموش شده سربلند كردند، نعره‏هاى باطل برخاست و در صحنه اجتماع شمابه حركت در آمدند.

شيطان سرش را از مخفيگاه خود بيرون كرد و شما را به سوى خود دعوت كرد، وشما را آماده پذيرش دعوتش يافت و منتظر فريبش!

سپس شما را دعوت به قيام كرد و سبكبار براى حرك يافت! شعله‏هاى خشم و انتقام را در دلهاى شما بر افروخت، و آثار غضب در شما نمايان گشت.

و همين امر سبب شد بر غير شتر خود علامت نهيد، و در غير آبشخور خود وارد شويد، - و به سراغ چيزى رفتيد كه از آن شما نبود و در آن حقى نداشتيد و سرانجام به غصب حكومت پرداختيد-.

در حالى كه هنوز چيزى از رحلت پيامبر نگذشته بود، زخمهاى مصيبت ما وسيع و جراحات قلبى ما التيام نيافته، و حتى هنوز پيامبر (ص) به خاك سپرده نشده بود.

بهانه شما اين بود كه «مى ترسيم فتنه‏اى برپا شود!»

و چه فتنه‏اى از اين بالاتر كه در آن افتاديد؟ و همانا دوزخ به كافران احاطه دارد.

چه دور است اين كارها از شما!

راستى چه مى‏كنيد؟ و به كجا مى‏رويد؟

با اينكه كتاب خدا قرآن در ميان شماست، همه چيزش پرنور نشانه هايش درخشنده، نواهيش آشكار، اوامرش واضح، اما شما آن را پشت سر افكنده‏ايد!.

آيا از آن روى برتافته‏ايد؟ يا به غير آن حكم مى‏كنيد آه كه سمتكاران جانشين بدى را براى قرآن برگزيدند.

و هركسى آئينى غير از اسلام را انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است.

تفسير :

حركتهاى مشكوك و خطوط انحرافى‏

بانوى اسلام (س) در اين بخش از سخنان به بازماندگان احزاب جاهلى و منافقين اشاره مى‏كند كه در زمان حيات پيامبر (ص) عرصه بر آن‏ها تنگ شده بود و سر در لاكهاى خود فرو برده، و در لانه‏هاى خود خزيده بودند.

اما ناگهان اين حشرات الارض با مرگ پيامبر خدا (ص) از لانه‏ها سر برآوردند، و خفاشانى كه در برابر مهر فروزنده وجود پيامبر (ص) تاب خودنمائى نداشتند بازيگران ميدان شدند!، و حركتهاى مشكوك آغاز شد و خطوط انحرافى آشكار گشت و بازيگران سياسى وارد معركه شدند!

گروهى به دعوت شيطان لبيك گفتند!

انده عميق دختر پيامبر (ص) از اينجا شروع مى‏شود كه چگونه جمعيت كثيرى به دعوت شيطان لبيك گفتند، و به آواى شوم جغدها به حركت در آمدند، آلت دست منافقان كور دل، و حزب شيطان شدند، و با اينكه هنوز آب كفن پيامبر (ص) نخشكيده بود و صداى اذان مؤذنش در گوش و بانگ تكبيرش در دلها طنين افكن بود، حركتهاى ارتجاعى آغاز شد.

غير از ساده لوحان و بيمار دلان، گروه ديگرى به عنوان اينكه مى‏ترسيم اگر سخنى بگوئيم اختلاف و نفاقى روى دهد، مهر سكوت بر لب زدند، و تماشاگر صحنه شدند، و يا با آن هماهنگى كردند، تا اختلافى بروز نكند در حالى كه اين خود بزرگترين اختلاف و انحراف بود!

پناه به قرآن بريد

فاطمه (س) اين منادى الهى سپس بر آن‏ها بانگ مى‏زند كه كجا هستيد؟ و به كجا مى‏رويد اى راه گم كرده‏ها؟ گوئى سخن پدرش پيامبر (ص) را به خاطر مى‏آورد كه:

«اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن فمن جعله امامه قاده الى الجنة و من تركه خلفه ساقه الى النار!»

«هنگامى كه فتنه‏هاى همچون پرده‏هاى شب ظلمانى به شما روى آورد بايد به سايه قرآن پناه بريد آن كس كه قرآن را پيش روى خود دهد- و از آن پيروى كند- به بهشتش رهبرى كند، و آن كه آن را پشت سر افكنده به دوزخش مى‏راند»

بر آن‏ها فرياد مى‏زند كه قرآن را رها نكنيد، اوامر و نواهى آن روشن است، و دستورهائى را كه براى مسأله خلافت بعد از پيامبر (ص) داده آشكار است، پيش بينى لازم را براى بعد از رحلتش كرده، و چيزى در پرده ابهام باقى نگذارده است.

هشدار به اصحاب و ياران پيامبر (ص)

بانوى اسلام (س) اين فريادگر زمان، به آن‏ها هشدار مى‏دهد كه اگر يادگار بزرگ پيامبر (ص) «قرآن» را رها كنيد، و دست به دامان غير آن بزنيد، و افكار ناتوان خود را بر تعليمات اسلام مقدم بداريد، و به بهانه مصلحت انديشى‏ها يا جلوگيرى از فتنه‏ها خود را حاكم بر قرآن بدانيد، نه محكوم فرمان آن، زيان بزرگى دامان شما را خواهد گرفت.

آتش فتنه در جامعه شما هرگز خاموش نخواهد شد، و از آنچه مى‏ترسيد در آن واقع مى‏شويد، روح اسلام از ميان شما رخت بر مى‏بندد و جز قشرى بى مغز، و ظاهرى بى محتوا چيزى باقى نخواهد ماند.

--------------------------------------------

پى نوشت ها :

١ قرآن كريم، سوره توبه، آيه .١٢٩

٢ قرآن كريم، سوره توبه، آيه .٤٩

٣ قرآن كريم، سوره آل عمران، آيه .٨٥

بخش ششم‏ داستان غصب فدك و بهانه‏هاى غاصبان و پاسخهاى كوبنده آنها

متن خطبه:

ثم لم تلبثوا الاريث [الى ريث‏] ان تسكن نفرتها، و يسلس قيادها، ثم اخذتم تورون و قدتها و تهيجون جمرتها، و تستجيبون لهتاف الشيطان الغوى واطفاء انوار الدين الجلى و اخماد سنن النبى الصفى.

تسرون حسواً فى ارتغاء، و تمشون لاهله و ولده فى الخمر و الضراء، و نصبر منكم على مثل حزالمدى، و وخز السنان فى الحشا.

و انتم الان اتزعمون ان لا ارث لنا؟

افحكم الجاهلية يبغون و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون؟

افلا تعلمون؟ بلى تجلى لكم كالشمس الضاحية الى ابنته.

ايها المسلمون أاغلب على ارثيه؟ يا بن ابى قحافة! افى كتاب اللّه ان ترث اباك و لا ارث ابى؟ قد جئت شيئاً فرياً.

افعلى عمد تركتم كتاب اللّه و نبذتموه وراء ظهوركم اذ يقول:

«و ورث سليمان داود»

«و قال فيما اقتص من خبر يحيى بن زكريا اذ قال:

«فهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب».

وقال:

«و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب اللّه»

و قال:

«يوصيكم اللّه فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين»

و قال:

ان ترك خيراً الوصية للوالدين و الاقربين بالمعروف حقا على المتقين:»

و زعمتم ان لاحظوة لى ولا ارث من ابى؟ و لا رحم بيننا؟

افخصّكُم اللّه بآية اخرج منها ابى؟ ام هل تقولون ان اهل ملتين لايتوارثان؟ اولست انا و ابى من اهل ملة واحدة ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى؟

فدونكها مخطومة مرحولة، تلقاك يوم حشرتك، فنعم الحكم اللّه و الزعيم محمد (ص) ، و الموعد القيامة و عند الساعة يخسر المبطلون و لا ينفعكم اذ تندمون،

«و لكل نبأ مستقر و سوف تعلمون».

«من يأتيه عذاب يخزيه و يحل عليه عذاب مقيم».

ترجمه:

آرى، شما ناقه خلافت را در اختيار گرفتيد، حتى اين اندازه صبر نكرديد كه رام گردد، و تسلميتان شود، ناگهان آتش فتنه‏ها را برافروختيد، و شعله‏اى آن را به هيجان در آورديد و نداى شيطان اغواگر را اجابت نموديد، و به خاموش ساختن انوار تابان آئين حق و از ميان بردن سنتهاى پيامبر پاك الهى پرداختيد.

به بهانه گرفتن كف - از روى شير - آن را به كلى تا ته مخفيانه نوشيدند.

ظاهراً سنگ ديگران را به سينه مى‏زديد اما باطناً در تقويت كار خود بوديد -.

براى منزوى ساختن خاندان و فرزندان او به كمين نشستيد، ما نيز چاره‏اى جز شكيبايى نديديم، همچون كسى كه خنجر بر گلوى او و نوك نيزه بر دل او نشسته باشد!

عجب اينكه شما چنين مى‏پنداريد كه خداوند ارثى براى ما قرار نداده - و ما از پيامبر خدا (ص) ارث نمى بريم-.

آيا از حكم جاهليت پيروى مى‏كنيد؟ چه كسى حكمش از خدا بهتر است براى آن‏ها كه اهل يقينند؟!

آيا شما اين مسائل را نمى دانيد؟

آرى مى‏دانيد، و همچون آفتاب براى شما روشن است كه من دختر اويم، شما اى مسلمانان! آيا بايد ارث من به زور گرفته شود اى فرزند ابى قحافه به من پاسخ ده!

آيا در قرآن است كه تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارثى نبرم؟ چه سخن ناروائى؟!

آيا عمداً كتاب خدا را ترك گفتيد و پشت سر افكنديد؟ در حالى كه مى‏فرمايد:

«سليمان از پدرش داود ارث برد».

و در داستان يحيى بن زكريا مى‏گويد:

«خداوندا فرزندى نصيب من كن كه از من و از آل يعقوب ارث ببرد».

و نيز مى‏فرمايد:

«خويشاوندان در ارث بردن از يكديگر از بيگانگان اولى هستند».

و نيز مى‏گويد:

«خداوند به شما درباره فرزندانتان توصيه مى‏كند كه سهم پسران دو برابر دختران است».

و نيز فرموده:

«اگر كسى مالى از خود بگذارد، براى پدر و مادر و بستگان به طرز شايسته وصيت كند، اين بر همه پرهيزكاران حق است».

شما چنين پنداشتيد كه من هيچ بهره و ارثى از پدرم ندارم؟، و هيچ نسبت و خويشاوندى در ميان ما نيست؟!

آيا خداوندى آيه‏اى مخصوص شما نازل كرده است كه پدرم از آن خارج ساخته؟

يا مى‏گوئيد: پيروان دو مذهب از يكديگر ارث نمى برند، و من با پدرم يك مذهب نداريم؟!!

يا اينكه شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسر عمويم آگاهتريد؟!

حال كه چنين است پس بگير آن - ارث مرا - كه همچون مركب آماده و مهار شده آماده بهره بردارى است و بر آن سوار شو،

ولى بدان در قيامت تو را ديدار مى‏كند و بازخواست مى‏نمائيم، و در آن روز چه جالب است كه داور خدا است، و مدعى تو محمد (ص) و موعد داورى، رستاخيز، و در آن روز باطلان زيان خواهند ديد، اما پشيمانى به حال شما سودى نخواهد داشت!

بدانيد:

«هر چيزى جايگاهى دارد و قرارگاهى، و به زودى مى‏دانيد» چه كسى عذاب خوار كننده به سراغش مى‏آيد و كيفر جاويدان دامانش را مى‏گيرد!

تفسير:

زنده كردن آئين جاهلى‏

سخنان فاطمه (س) در اين بخش اوج بيشترى مى‏گيرد و از هيجان و سوز شديدترى برخوردار است، دلش از اين مى‏سوزد كه بار ديگر احكام جاهليت دارد زنده مى‏شود چرا كه در جاهليت به دختران مطلقاً ارث نمى دادند، اسلام آمد و خط بطلان بر اين معنى كشيد، و همه بستگان مسلمان در ارث شريك و سهيم دانست، بنابراين تنها مسأله «فدك» مطرح نيست، آنچه مطرح است در درجه اول خطر احياى سنن جاهليت و محو سنن اسلامى است و لذا در اين بخش آن‏ها را شديداً ملامت مى‏كند و آن‏ها را زير رگبار حملات خود قرار مى‏دهد.

از همه عجيبتر اينكه كار را چنان عجولانه انجام دادند كه هر كس مى‏فهميد مسأله «غصب فدك» مسأله ساده‏اى نيست، حتى نگذاردند كه جاى پايشان در امر خلافت محكم شود، و به اصطلاح آبها از آسياب بيفتد و بعد به فكر اين تجاوز ظالمانه بيفتند و اين نكته مهمى براى پى بردن به عمق اين توطئه بزرگ است.

اشاره به دلائل خصم‏

دختر پيامبر اين خطيب بزرگ و داور پر مايه سپس به طور ضمنى به دلائل آن‏ها مى‏پردازد كه مدعى بودند رسول خدا (ص) فرموده، «ما پيامبران مطلقاً ارثى از خود به يادگار نمى گذاريم».

سپس به پاسخ منطقى دندان شكن پرداخته و از عمومات قرآن و خصوص آن شاهد و گواه مى‏آورد، و با ذكر چندين آيه از كتاب ثابت مى‏كند كه بايد اين حديث مجعول را به ديوار كوبيد!

فاطمه (س) تمام راههاى فرار را به روى آن‏ها مى‏بندد

اين عالمه بزرگوار چنان با حربه استقلال بر حريف هجوم مى‏آورد كه راه گريزى براى او باقى نمى گذارد.

مى‏فرمايد: اگر عذر شما آن حديث مجعول است كه مى‏گويد:

«ما پيامبران ارثى نمى گذاريم»!

پاسخ آن را از آيات قرآنى براى شما گفتم، و اگر عذر شما ممنوع بودن ما از ارث است بدانيد در اسلام همه فرزندان از پدران و مادران خود ارث مى‏برند، تنها كسانى مستثناء هستند كه هم كيش و هم آئين پدر نباشند، يعنى فرزندان غير مسلمان از پدر و مادر مسلمان هرگز ارث نمى برند، آيا به عقيده شما آئين من و پدرم از هم جدإ؛ررّّ است؟!

و اگر رسوبات احكام جاهلى در مغز شماست كه مى‏گويد:

«دختر سهمى از ارث ندارد» با طلوع آفتاب اسلام اين موهومات و خرافات برچيده شده و راهى به سوى بازگشت به شب ظلمانى بعد از طلوع صبح وجود ندارد.

آيا شما به قرآن آشناتريد يا اهل بيت وحى (ع) ؟

فاطمه (س) اين بانوى شجاع اين راه را هم بر آن‏ها مى‏بندد كه بگويند ما از قرآن چنين و چنان مى‏فهميم، مى‏گويد كجاى قرآن؟ و با كدام تفسير؟ چه كسى بهتر از پسرعمويم على (ع) كه در آغوش وحى پرورش يافته، و از كاتبان وحى بوده، و قرآن و تفسير قرآن را از دو لب پيامبر (ص) شنيده به اين كار سزاوارتر است؟

اصلا قرآن در خانه ما نازل شده و «اهل البيت ادرى ما فى البيت»

خلاصه در يكجا به مسأله ارث بردن سليمان از پدرش داود، و ارث بردن يحيى از پدرش زكريا كه همه از انبياى بزرگ بودند اشاره مى‏فرمايد و مى‏گويند- بر خلاف اين روايت مجعول - قرآن تصريح مى‏كند كه از يكديگر ارث بردند و مى‏دانيم هر روايتى مخالف قرآن باشد از درجه اعتبار ساقط است.

و گاه از عمومات قرآن كه مى‏گويد: «فرزندان، اعم از پسر و دختر، از پدران ارث مى‏برند» و «عموم خويشاوندان در سهم ارث طبق قانون اسلام و طبقات تعيين شده در ارث سهميه دارند» بهره مى‏گيرد و مى‏گويد:

آيا اين خبر واحد كه هم مخالف عموم قرآن است و هم مخالف خصوص آن مى‏تواند ارزش و بهائى در دادگاه عدل اسلامى داشته باشد و سر سوزنى براى آن قيمت قائل شد؟ سپس تمام راههاى ديگر از جمله موانع مهم ارث را شمرده و نفى مى‏كند.

٥- اكنون كه چنين است همه از آن شما!

سپس دختر گرامى (ص) ، اين بانوى فداكار براى اينكه آن‏ها تصور نكنند كه دلبستگى خاصى به فدك به عنوان مال دنيا دارد، نه به عنوان يك هدف الهى، در بخش ديگرى از سخنانش مى‏افزايد:« اكنون كه چنين است همه‏اش را در اختيار بگيريد، و هر كار از شما ساخته است بكنيد، اما بدانيد دادگاه عظيمى در پيش داريد كه با دادگاههاى عالم دنيا فرق بسيار دارد، در آنجا حاكمش خدا است، و مدعى شما در آن دادگاه شخص پيامبر (ص) است، و موعد دادگاه روز قيامت «يوم البروز» روز آشكار شدن همه پنهانيهاست!»

اگر پاسخى براى آن روز آماده كرده‏ايد بسم اللّه، و گرنه خود را براى كيفر الهى آماده كنيد.

آن روز قطعاً از كار خود پشيمان خواهيد شد ولى اين پشيمانى قطعاً براى شما سودى نخواهد داشت چرا كه پرونده اعمال بسته شده، و راهى براى بازگشت به گذشته وجود ندارد.

بخش هفتم : ‏استمداد از طايفه «انصار»

متن خطبه:

ثم رمت بطرفها نحو الانصار فقالت:

يا معشر الفتيه (النقيبه) و اعضاد الملة و حضنه الاسلام، ما هذه الغميزة فى حقى و السنة عن ظلامتى.

اما كان رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله ابى يقول: «المرء يحفظ فى ولده»

سرعان ما احدثتم و عجلان ذا اهالة، و لكم طاقة بما احاول و قوة على ما اطلب و ازاول.

اتقولون مات محمد صلى اللّه عليه و آله فخطب جليل استوسع و هنه و استنهر فتقه، و انفتق رتقه.

و اظلمت الارض لغيبته، و كسفت النجوم لمصيبته، و اكدت الامال، و خشعت الجبال، و اضيع الحريم، و ازيلت الحرمة عند مماته.

فتلك واللّه النازلة الكبرى، والمصيبة العظمى، لا مثلها نازلة، و لا بائقة عاجلة، اعلن بها كتاب اللّه جل ثناؤه فى افنيتكم و فى ممساكم و مصبحكم هتافاً و صراخاً و تلاوة والحاناً، و لقبله ما حل بانبياء اللّه حكم فصل، و قضاء حتم.

«و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل النقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقيبه فلن يضراللّه شيئاً و سيجزى اللّه الشاكرين»

ايها بنى قيلة! أاهضم تراث ابيه و انتم بمرأى منى و مسمع و منتدى و مجمع؟ تلبسكم الدعوه و تشملكم الخبره و انتم ذو العدد و العدة و الاداة و القوة، و عندكم السلاح و الجنة، تو افيكم الدعوة فلا تجيبون، و تأتيكم الصرخه فلا تغيثون (تغينون) ، و انتم موصوفون بالكفاح، معروفون بالخير و الصلاح، و النخبة التى انتخبت و الخيرة التى اختيرت.

قاتلتم العرب، و تحملتم الكد و التعب، و ناطحتم الامم و كافحتم البهم، لا نبرح او تبرحون، نامركم فتأمرون، حتى اذا دارت بنارحى الاسلام و در حلب الايام، و خضعت نعرة الشرك و سكنت فوره الافك، و خمدت نيران الكفر، و هدأت دعوة الهرج، و استوثق (استو سق) نظام الدين!

فانى حرتم بعد البيان؟ و اسررتم بعد الاعلان؟ و نكصتم بعد الاقدام؟ و اشركتم بعدالايمان؟

«الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدؤكم اول مرة اتخشوه نه و اللّه احق أن تخشوه ان كنتم مومنين».

الا قدارى ان قد اخلدتم الى الخفض، و ابعدتم من هو احق بالبسط و القبض، قد خلوتم بالدعة و نجوتم من الضيق بالسعة، فمججتم ما وعيتم، و دسعتم الذى تسوغتم.

«فان تكفروا انتم و من فى الارض جميعاً فان اللّه لغنى حميد».

الا و قد قلت ما قلت على معرفة منى بالخذلة التى خامرتكم و الغدرة التى استشعرتها قلوبكم، و لكنها فيضة النفس، و نفثة الغيض (الغيظ) و خور القناة و بثة الصدر و تقدمة الحجة.

فدو نكموها فاحتقبوها دبرة الظهر نقيبة (نقبة) الخف، باقية العار، موسومة بغضب اللّه و شنار الابد، موصولة بناراللّه الموقدة التى تطلع على الافئدة.

فبعين اللّه ما تفعلون.

«و سيعلم الذين ظلموا منقلب ينقلبون»

و انا ابنة نذيرلكم بين يدى عذاب شديد، فاعملوا

«انا عاملون و انتظروا انا منتظرون»!