تجربه شيرين ندامت

تجربه شيرين ندامت11%

تجربه شيرين ندامت نویسنده:
گروه: سایر کتابها

تجربه شيرين ندامت
  • شروع
  • قبلی
  • 79 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15122 / دانلود: 2520
اندازه اندازه اندازه
تجربه شيرين ندامت

تجربه شيرين ندامت

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

استغفار مجرّب اميرالمؤمنين عليه‌السلام با خواصّ فراوان

آمرزش تمام گناهان

برآورده شدن خواسته هاى انسان

ازدياد مال و ثروت

يافتن اولاد خوب و سالم

يكى از انواع استغفار كه داراى مضامين عالى است و تلاوت آن براى برطرف كردن بسيارى از مشكلات ، و برآورده شدن بسيارى از خواسته هاى انسان به تجربه ثابت شده است ، استغفارى است كه اميرالمؤمنينعليه‌السلام متن آن را به دست مبارك خود نوشته و به فردى كه دستش از مال دنيا تهى شده بود دادند، و او هم طبق دستور حضرت عمل كرد و به ثروت انبوهى دست يافت.

افراد زيادى از خواندن اين استغفار براى حل مشكلات اقتصادى خويش نتيجه گرفته اند و گره هاى كور زندگى خود را با تلاوت آن باز نموده اند.

از آن جمله همانگونه كه قبل از اين يادآور شديم ، يكى از دوستان كه ده سال قبل ازدواج كرده بود ولى صاحب فرزند نگشته بود، خود و همسرش به مدّت يك سال آن را هر شب قبل از خواب تلاوت كرده و پس از يك سال خدا فرزندى سالم به آن ها عطا فرمود.

بسيار به جاست كه دوستان اميرالمؤمنينعليه‌السلام با تلاوت آن به خواسته هاى مادى و معنوىِ خويش برسند و از فيوضات آن بهره مند گردند.

ما ابتدا اصل داستان را كه از امام رضاعليه‌السلام روايت شده است ، براى خوانندگان محترم نقل مى كنيم و سپس متن زيباى دستخطّ مولا اميرالمؤمنينعليه‌السلام را با مضامين بلندى كه دارد ، خدمت دوستداران ولايت و شيعيان اميرالمؤمنينعليه‌السلام تقديم مى كنيم.

امام رضاعليه‌السلام از پدرانشان از امام سجادعليه‌السلام و آن حضرت از پدرشان امام حسينعليه‌السلام چنين روايت مى فرمايند:

يك روز در خدمت پدرم اميرالمؤمنينعليه‌السلام نشسته بودم كه مرد عربى خدمت آن حضرت رسيد و اظهار كرد:

اى اميرمؤمنان من مردى عيال مندم و بهره اى از مال دنيا ندارم. اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمودند : چرا استغفار نمى كنى تا حالت خوب شود ؟

مرد عرب گفت: يا اميرالمؤمنين من استغفار زياد كردم و تغيير و افزايشى در وضع خود نديدم.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمودند : خداوند در قرآن مى فرمايد:

( اِسْتَغْفِرُوا رّبَّكُمْ اِنَّهُ كانَ غَفّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِاَمْوال وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنّات وَ يَجْعَلْ لَكُمْ اَنْهاراً ) (١)

« از خدا طلب عفو و بخشش كنيد كه او آمرزنده است و اگر چنين كنيد از آسمان باران رحمتش را براى شما پياپى فرو مى فرستد و شما را با اموال و فرزندان متعدّد كمك مى كند و باغ هاى سرسبز و خرّم و رودهاى جارى و خوشگوار برايتان فراهم مى سازد».

آن گاه فرمودند : من استغفارى را به تو ياد مى دهم كه هنگام خواب بايد آن را تلاوت كنى كه اگر اين استغفار را هر شب قبل از خواب بخوانى خداوند روزى تو را افزايش مى دهد.

سپس نسخه استغفار را براى او نوشته و به او دادند و فرمودند : هر گاه براى خواب به بستر رفتى و خواستى بخوابى ، اين استغفار را بخوان و گريه كن و اگر اشكت نيامد حالت گريه به خود بگير و تباكى كن.

امام حسينعليه‌السلام مى فرمايند : مرد عرب رفت و سال بعد خدمت پدرم اميرالمؤمنينعليه‌السلام رسيد و گفت: يا اميرالمؤمنين ، خداوند نعمتش را بر من تمام كرد و آن قدر به من ثروت و مكنت عطا كرد كه از زيادى اموال ، محل نگهدارى آن ها برايم تنگ شده است و جايى براى بستن و محافظت شتران و گوسفندانم ندارم.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمودند: اى برادر عرب سوگند به آن خدايى كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به رسالت برانگيخته است ، هر بنده اى كه اين استغفار را قرائت كند و به واسطه آن خدا را بخواند ، خداوند گناهان او را ببخشد ، حوايج مشروع او را برآورد ، و از بركت تلاوت اين استغفار مال و فرزند او را زياد كند.(٢)

قابل تذكّر است : دست يافتن به آثار و بركات اين استغفار، علاوه بر آنچه گذشت همچنانكه كه اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرموده اند مشروط به اين است كه اولاً : با وضو و هنگام رفتن به بستر خواب قرائت شود. ثانياً : هنگام تلاوت آن اشك ندامت و پشيمانى ريخته شود و چنانچه اشكى نداشت تباكى كند و حالت گريه كنندگان را به خود بگيرد.

از همه مهمتر اين كه ، واقعاً از گذشته خود پشيمان شود ، از گناهان خود توبه كند ، تصميم جدّى بر ترك گناه بگيرد و از هر گونه معامله حرام و درآمد غيرمشروع فاصله جويد ، خداوند را رازق خود بداند، و در عين حال كه براى كسب حلال و درآمد مشروع تلاش مى كند ; به درگاه خداوند پناه برده و از او بخواهد كه به كسب و كارش بركت دهد و روزى او را وسيع گرداند.

با حفظ همه اين جهات ، دست يافتن به نتيجه قطعى متوقّف بر اين است كه مصلحت انسان در ثروتِ بيشتر و روزىِ فراوان تر و يا حاجتِ ديگرى كه از خدا خواسته است ، باشد و اگر مانعى چون ترك دعا ، عدم توجّه به خدا و ارتكاب بعضى از گناهان براى رسيدن به آن در ميان باشد ، با قرائت اين استغفار همه موانع برطرف مى شود و روزى انسان زياد مى گردد و به حاجت خويش دست مى يابد

نكته مهمّ ديگر اين است : زمانى اثر اين استغفار دو چندان مى گردد كه بعد از قرائت اين استغفار ، مولاى خود و امام زمانت را مخاطب قرار دهى و بگويى:

يا اَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ اَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئِنا بِبِضاعَة مُزْجاة ، فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنا اِنَّ اللهَ يَجْزِى الْمُتَصَدِّقينَ تَاللهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللهُ عَلَيْنا وَ اِنْ كُنّا لَخاطِئينَ. يا اَبانا اِسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اِنّا كُنّا خاطِئينَ(٣)

اى مولاى عزيز ، ما و اهل و عيالمان گرفتار شده ايم، و با متاع ناچيزى به بازار آمده ايم و از شما مى خواهيم كه پيمانه ما را پر كنى و بر ما تصدق نمايى ; كه خداوند صدقه دهندگان را پاداش مى دهد.

به خدا سوگند ! خدا شما را به عنوان مولا و همه كاره دين و دنياى ما برانگيخته است گرچه ما در گذشته از خطاكاران بوديم.

اى پدر دلسوز و مهربان ما براى گناهان ما استغفار كن كه ما در گذشته از خطاكاران بوديم

آن گاه با اشك و آه براى مولايت دعا كرده و بگويى:

« اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِّيِكَ الْفَرَجْ »

اين جاست كه مولاى عزيزت در هر كجا كه باشد براى مشكلات تو دعا خواهد كرد و روزى بيشترى از خدا برايت طلب مى نمايد.

در خاتمه يادآور مى شود : در چاپ اوّل اين كتاب ، ما اين استغفار را از كتاب شريف « الصّحيفة العلوية الجامعة » تحقيق مدرسة الامام المهدىعليه‌السلام ذكر كرديم ; ولى بعد از چاپ كتاب ، به نسخه خطّى كتاب « مفاتيح النّجاة » تأليف مولى محمد باقر سبزوارى ، در كتابخانه آستان قدس رضوى برخورديم ; و با مقابله اين دو نسخه با هم ، و همچنين با نسخه « الصّحيفة العلوية الثّانية » تأليف علاّمه نورىرحمه‌الله تفاوتهايى بين اين سه نسخه مشاهده گرديد كه براى استفاده بيشتر خوانندگان محترم ، نسخه صحيح تر را در متن آورده و اختلاف نسخه ها را در حاشيه ذكر كرديم

شايان ذكر است كه غلط هاى ادبى كه در چاپها و نسخه مذكور ملاحظه شد ، بر اساس رعايت قواعد عربى اصلاح گرديد. اين استغفار داراى سى فراز است كه هر شب قبل از خواب بايد تلاوت گردد :

استغفار مجرّبى كه اميرالمؤمنينعليه‌السلام

به مرد عرب آموختند :

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

١) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ ذَنْب قَوِىَ عَلَيْهِ بَدَنى بِعافِيَتِكَ ، اَوْ نالَتْهُ قُدْرَتى بِفَضْلِ نِعْمَتِكَ ، اَوْ بَسَطْتُ اِلَيْهِ يَدى بِسابِغِ رِزْقِكَ ، اَوِ اتَّكَلْتُ فيهِ عِنْدَ خَوْفى مِنْهُ عَلى اَناتِكَ، اَوِ احْتَجَبْتُ فيهِ مِنَ النّاسِ بِسَتْرِكَ ، أَوْ وَثِقْتُ مِنْ سَطْوَتِكَ(٤) عَلَىَّ فيهِ بِحِلْمِكَ ، أَوْ عَوَّلْتُ فيهِ عَلى كَرَمِ عَفْوِكَ.

٢) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ ذَنْب خُنْتُ فيهِ اَمانَتى ، اَوْ بَخَّسْتُ بِفِعْلِهِ نَفْسى ، اَوِ احْتَطَبْتُ بِهِ عَلى بَدَنى ، اَوْ قَدَّمْتُ فيهِ لَذَّتى ،(٥) اَوْ آثَرْتُ فيهِ شَهْوَتى ، اَوْ سَعَيْتُ فيهِ لِغَيْرى ، اَوِ اسْتَغْوَيْتُ اِلَيهِ مَنْ تَبِعَنى ، اَوْ كايَدتُ فيهِ مَنْ مَنَعَنى ، اَوْ قَهَرْتُ عَلَيْهِ مَنْ عادانى ، اَوْ غَلَبْتُ عَلَيْهِ بِفَضْلِ حيلَتى ، اَوْ اَحَلْتُ عَلَيْكَ مَوْلاىَ ، فَلَمْ تَغْلِبْنى عَلى فِعْلى ، اِذْ كُنْتَ كارِهاً لِمَعْصِيَتى فَحَلُمْتَ عَنّى ، لـكِنْ سَبَقَ عِلْمُكَ فِىَّ بِفِعْلى ذلِكَ لَمْ تُدْخِلْنى يا رَبِّ فيهِ جَبْراً ، وَ لَمْ تَحْمِلْنى عَلَيْهِ قَهْراً ، وَ لَمْ تَظْلِمْنى فيهِ شَيْئاً فَاسْتَغْفِرُكَ لَهُ وَ لِجَميعِ ذُنُوبى.

٣) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب تُبْتُ اِلَيْكَ مِنْهُ ، وَ اَقْدَمْتُ عَلى فِعْلِهِ ، فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْكَ(٦) وَ اَنَا عَلَيْهِ ، وَ رَهِبْتُكَ وَ اَنَا فيهِ تَعاطَيْتُهُ وَ عُدْتُ اِلَيْهِ.

٤) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب كَتَبْتَهُ عَلَىَّ بِسَبَبِ خَيْر اَرَدْتُ بِهِ وَجْهَكَ فَخالَطَنى فيهِ سِواكَ ، وَ شارَكَ فِعْلى ما لايَخْلُصُ لَكَ ، اَوْ وَجَبَ عَلَىَّ ما اَرَدْتُ بِهِ سِواكَ ، وَ كَثيرُ مِنْ فِعْلى ما يَكُونُ كَذلِكِ.

٥) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب تَوَرَّكَ عَلَىَّ بِسَبَبَِ عَهْد عاهَدْتُكَ عَلَيْهِ اَوْ عَقْد عَقَدْتُهُ لَكَ ، اَوْ ذِمَّة واثَقْتُ بِها مِنْ اَجْلِكَ لاَِحَد مِنْ خَلْقِكَ ، ثُمَّ نَقَضْتُ ذلِكَ مِنْ غَيْرِ ضَرُورَة لَزِمَتْنى فيهِ ، بَل اسْتَزَّلَنى اِلَيْهِ عَنْ الْوَفاءِ بِهِ الاَْشَرُ ، وَ مَنَعَنى عَنْ رِعايَتِهِ الْبَطَرُ.(٧)

٦) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب رَهِبْتُ فيهِ مِنْ عِبادِكَ ، وَ خِفْتُ فيهِ غَيْرَكَ ، وَ اسْتَحْيَيْتُ فيهِ مِنْ خَلْقِكَ ثُمَّ اَفْضَيْتُ بِهِ فِعْلى اِلَيْكَ،

٧) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب اَقْدَمْتُ عَلَيْهِ وَ اَنَا مُسْتَيْقِنٌ اَنَّكَ تُعاقِبُ عَلَى ارْتِكابِهِ فَارْتَكَبْتُهُ.

٨) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب قَدَّمْتُ فيهِ شَهْوَتى عَلى طاعَتِكَ وَ آثَرْتُ مَحَبَّتى عَلى اَمْرِكْ ، وَ اَرْضَيْتُ فيهِ نَفْسى بِسَخَطِكَ وَ قَدْ نَهَيْتَنى عَنْهُ بِنَهْيِكَ ، وَ تَقَدَّمْتَ اِلَىَّ فيهِ بِاِعْذاركَ ، وَاحْتَجَجْتَ عَلَىَّ فيهِ بِوَعيدِكَ

٩) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب عَلِمْتُهُ مِنْ نَفْسى ، اَوْ ذَهَلْتُهُ ، اَوْ نَسيتُهُ ، اَوْ تَعَمَّدْتُهُ ، أَوْ اَخْطَأْتُهُ ، مِمّا لا اَشُكُّ أَنَّكَ سائِلى عَنْهُ ، وَ اَنَّ نَفْسى مُرْتَهَنَةٌ بِهِ لَدَيْكَ ، وَ اِنْ كُنْتُ قَدْ نَسيتُهُ ، اَوْ غَفَلَتْ نَفْسى عَنْهُ

١٠) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب واجَهْتُكَ بِهِ ، وَ قَدْ اَيْقَنْتُ اَنَّكَ تَرانى ، وَ اُغْفِلْتُ اَنْ اَتُوبَ اِلَيْكَ مِنْهُ ، اَوْ نَسيتُ اَنْ اَتُوبَ اِلَيْكَ مِنْهُ ، اَوْ نَسيتُ اَنْ اَسْتَغْفِرَكَ لَهُ.

١١) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب دَخَلْتُ فيهِ ، وَ اَحْسَنْتُ ظَنّى بِكَ(٨) اَنْ لاتُعَذِّبَنى عَلَيْهِ ، وَ اَنَّكَ تَكْفينى مِنْهُ

١٢) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب اسْتَوجَبْتُ بِهِ مِنْكَ رَدَّ الدُّعاء ، وَ حرِْمانَ الاِْجابَةِ ، وَ خَيْبَةَ الطَّمَعِ ، وَانْفِساخَ الرَّجاءِ

١٣) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب يُعَقِّبُ الْحَسْرَةَ ، وَ يُورِثُ النَّدامةَ وَ يَحْبِسُ الرِّزْقَ وَ يَرُدُّ الدُّعاءَ

١٤) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب يُورِثُ الاَْسْقامَ ، وَ يُعَقِّبُ الضَّناءَ ،(٩) وَ يُوجِبُ النِّقَمَ ، وَ يَكُونُ آخِرُهُ حَسْرَةً وَ نَدامَةً

١٥) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب مَدَحْتُهُ بِلِسانى ، اَوْ هَشَّتْ(١٠) اِلَيْهِ نَفْسى ، اَوِ اكْتَسَبْتُهُ بِيَدى وَ هُوَ عِنْدَكَ قَبيحٌ تُعاقِبُ عَلى مِثْلِهِ ، وَ تَمْقُتُ مَنْ عَمِلَهُ

١٦) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب خَلَوْتُ بِهِ فى لَيْل اَوْ نَهار ، حَيْثُ لا يَرانى اَحَدٌ مِنْ خَلْقِكَ ، فَمِلْتُ فيهِ مِنْ تَرْكِهِ بِخَوْفِكَ اِلَى ارْتِكابِهِ بِحُسْنِ الظَّنِّ بِكَ ، فَسَوَّلَتْ لى نَفْسِى الاْقْدامَ عَلَيْهِ فَواقَعْتُهُ ، وَ اَنَا عارفٌ بِمَعْصِيَتى لَكَ فيهِ

١٧) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب اسْتَقْلَلْتُهُ ، اَوِ اسْتَصْغَرْتُهُ ، اَوِ اسْتَعْظَمْتُهُ وَ تَوَرَّطْتُ فيهِ

١٨) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب مالَئْتُ(١١) فيهِ عَلى اَحَد مِنْ بَرِيَّتِكَ ، اَوْ زَيَّنْتُهُ لِنَفْسى اَوْ اَوْ مَأْتُ بِهِ اِلى غَيْرى ، وَ دَلَلْتُ عَلَيْهِ سِواىَ ، اَو ْ(١٢) اَصْرَرْتُ عَلَيْهِ بِعَمْدى ، اَوْ اَقَمْتُ عَلَيْهِ بِحيلَتى

١٩) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب اسْتَعَنْتُ عَلَيهِْ بِحيلَتى ، بِشَىْء مِمّا يُرادُ بِهِ وَجْهُكَ ، اَوْ يُسْتَظْهَرُ بِمِثْلِهِ عَلى طاعَتِكَ ، اَوْ يُتَقَرَّبُ بِمثْلِهِ اِلَيْكَ ، وَ وارَيْتُ عَنِ النّاسِ وَ لَبَّسْتُ فيهِ ، كَأَنّى اُريدُكَ بِحيلَتى ، وَ المُرادُ بِهِ مَعْصِيَتُكَ وَ اَلْهَوى(١٣) فيهِ مُتَصَرِّفٌ عَلى غَيْرِ طاعَتِكَ

٢٠) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب كَتَبْتَهُ عَلَىَّ بِسَبَبِ عُجْب كانَ بِنَفْسى ، اَوْ رِياء ، اَوْ سُمْعَة ، اَوْ خُيَلاءَ ، اَوْ فَرَح ، اَوْ مَرَح ، اَوْ اَشَر ، اَوْ بَطَر ، اَوْ حِقْد ، اَوْ حَمِيَّة ، اَوْ غَضَب ، اَوْ رِضىً ، اَوْ شُحّ ، اَوْ بُخْل ، اَوْ ظُلْم ، اَوْ خِيانَة ، اَوْ سَرِقَة ، اَوْ كِذْب ، اَوْ لَهْو ، اَوْ لَعْب ، اَوْ نَوْع مِنْ اَنْواعِ ما يُكْتَسَبُ بِمِثْلِهِ الذُّنُوبُ وَ يَكُونُ بِاجْتِراحِهِ الْعَطَبُ(١٤)

٢١) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب سَبَقَ فى عِلْمِك، اَنّى فاعِلُهُ فَدَخَلْتُ فيهِ بِشَهْوَتى ، وَاجْتَرَحْتُهُ بِاِرادَتى ، وَ قارَفْتُهُ بِمَحَبَّتى وَ لَذَّتى وَ مَشِيَّتى ، وَ شِئْتُهُ إِذْ شِئْتَ اَنْ اَشائَهُ ، وَ اَرَدْتُهُ اِذْ اَرَدْتَ اَنْ اُريدَهُ ، فَعَمِلْتُهُ اِذْ كانَ فى قَديمِ تَقْديرِكَ وَ نافِذِ عِلْمِكَ اَنّى فاعِلُهُ ، لَمْ تُدْخِلْنى فيهِ جَبْراً ، وَ لَمْ تَحْمِلْنى عَلَيْهِ قَهْراً ، وَ لَمْ تَظْلِمْنى فيهِ(١٥) شَيْئاً ، فَاَسْتَغْفِرُكَ لَهُ وَ لِكُلِّ ذَنْب جَرى بِهِ عِلْمُكَ عَلَىَّ وَفِىَّ اِلى آخِرِ عُمْرى

٢٢) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب مالَ بِسَخَطى فيهِ عَنْ رِضاكَ ، وَ مالَتْ نَفْسى اِلى رِضاكَ(١٦) فَسَخِطْتُهُ ، اَوْ رَهِبْتُ فيهِ سِواكَ ، اَوْ عادَيْتُ فيه اَوْلِياءَكَ ، اَوْ والَيْتُ فيهِ اَعْداءَكَ ، اَوْ اخْتَرْتُهُمْ عَلى اَصْفِيائِكَ ، اَوْ خَذَلْتُ فيهِ اَحِبّاءَكَ ، اَوْ قَصَّرْتُ فيهِ عَنْ رِضاكَ يا خَيْرَ الْغافِرينَ

٢٣) اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْب تُبْتُ اِلَيْكَ مِنْهُ ثُمَّ عُدْتُ فيهِ(١٧)

٢٤) وَ اَسْتَغْفِرُكَ لِما اَعْطَيْتُكَ مِنْ نَفْسى ثُمَّ لَمْ اَفِ بِهِ

٢٥) وَ اَسْتَغْفِرُكَ لِلنِّعْمَةِ الَّتى أَنْعَمْتَ بِها عَلَىَّ فَقَوِيتُ بِها عَلى مَعْصِيَتِكَ

٢٦) وَ اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ خَيْر اَرَدْتُ بِهِ وَجْهَكَ فَخالَطَنى ما لَيْسَ لَك

٢٧) وَ اَسْتَغْفِرُكَ لِما دَعانى اِلَيْهِ الرُّخَصَ(١٨) فيما اشْتَبَهَ عَلَىَّ مِمّا هُوَ عِنْدَكَ حَرامٌ

٢٨) وَ اَسْتَغْفِرُكَ لِلذُّنُوبِ الَّتى لا يَعْلَمُها غَيْرُكَ ، وَ لاَيَطَّلِعُ عَلَيْها سِواكَ ، وَ لايَحْتَمِلُها إِلاّ حِلْمُكَ ، وَ لا يَسَعُها اِلاّ عَفْوُكَ

٢٩) وَ اَسْتَغْفِرُكَ وَ اَتُوبُ اِلَيْكَ مِنْ مَظالِمَ كَثيرَة لِعِبادِكَ قِبَلى يا رَبِّ ، فَلَمْ أَسْتَطِعْ رَدَّها عَلَيْهِمْ وَ تَحْليلَها مِنْهُمْ ، اَوْ شَهِدُوا فَاسْتَحْيَيْتُ مِنِ اسْتِحْلالِهِمْ وَ الطَّلَبِ اِلَيْهِمْ وَ اِعْلامِهِمْ ذلِكَ ، وَ اَنْتَ اْلقادِرُ عَلى اَنْ تَسْتَوهِبَنى مِنْهُمْ ، وَ تُرضِيَهُمْ عَنّى كَيْفَ شِئْتَ وَ بِما شِئْتَ ، يا اَرْحَمَ الرّحِمينَ ، وَ اَحْكَمَ الْحاكِمينَ ، وَ خَيْرَ الْغافِرينَ

٣٠) اَللّهُمَّ اِنَّ اَسْتِغْفِارى اِيّاكَ مَعَ الاِْصْرارِ لُؤْمٌ ، وَ تَرْكِىَ الاِْسْتِغْفارَ

مَعَ مَعْرِفَتى بِسَعَةِ جُودِكَ وَ رَحْمَتِكَ عَجْزٌ ، فَكَمْ تَتَحَبَّبُ اِلَىَّ يا رَبِّ وَ اَنْتَ الْغَنىُّ عَنّى ، وَ كَمْ اَتَبَغَّضُ اِلَيْكَ وَ اَنَا الْفَقيرُ اِلَيْكَ وَ اِلى رَحْمَتِكَ ، فَيا

مَنْ وَعَدَ فَوَفا ، وَ اَوْعَدَ فَعَفا ، اِغْفِرْ لى خَطاياىَ ، وَ اعْفُ وَ ارْحَمْ ، وَ اَنْتَ خَيْرُ الرّاحِمينَ.(١٩)

ترجمه استغفار مجرّبى كه اميرالمؤمنينعليه‌السلام به مرد عرب آموختند:

١) خدايا از تو طلب عفو و بخشش دارم درباره هر گناهى كه با سلامتى كه به من دادى، بدنم بر آن نيرو گرفت يا گناهى كه به خاطر زيادى نعمت تو ، بر انجام آن قدرت يافتم يا با افزون گشتن روزيت ، بر آن دست درازى كردم يا هنگام ترس از آن ، بر متانت و تحمل تو اعتماد كردم و مرتكب آن گشتم يا گناهى كه از مقام ستّاريت و پوشانندگى تو كمك گرفتم و آن را از مردم پنهان كردم يا به خاطر حلم و بردباريت از چيره گشتن و سختگيرى تو در مورد آن خاطرم جمع گرديد يا گناهى كه در مورد آن ، بر گذشت كريمانه تو اعتماد كردم و مرتكب آن گرديدم.

٢) خداوندا ، از تو عفو و گذشت مى طلبم در مورد هر گناهى كه در انجام آن به امانت خود (ايمان و معرفتم) خيانت كردم يا گناهى كه با انجامش نفس خود را بى ارزش ساختم يا هيزم (عقوبت و كيفر قيامت) را به دوش خويش كشيدم يا در مورد آن ، لذّت و كاميابى خويش را مقدّم داشتم و شهوت و خواسته دل خود را در راه رسيدن به آن برگزيدم يا براى رسيدن ديگران بدان تلاش كردم يا كسى را كه از من پيروى نموده بود به سوى آن فريب داده و گمراه كردم و با كسى كه مانع از انجام آن گرديد، حيله به خرج دادم ; و كسى را كه به خاطر ارتكابش با من دشمنى كرد ، مقهور خود ساختم و با چاره انديشىِ برترم بر او غالب و پيروز گشتم يا تو را (براى دست يافتن به آن گناه) اى مولاى ، من ضعيف شمردم ; ولى تو مرا بر اين كار زشتم مغلوب نساختى و با اين كه از گناه من ناراحت بودى ، نسبت به كردار ناپسند من خويشتن دارى كردى و تو از قبل ، كردار مرا مى دانستى ، نه به گونه اى كه مرا به اجبار در ميدان آن وارد سازى و به زور به آن وادارى ، كه تو كمترين ظلمى در مورد آن به من نكردى من براى اين گناه و همه گناهانم از تو درخواست آمرزش مى كنم

٣) خداوندا ، براى هر گناهى كه به سوى تو توبه كرده ام ، تقاضاى گذشت و بخش دارم ، گناهى كه بر انجام آن اقدام كردم در حالى كه از تو حيا مى كردم امّا از آن جدا نمى شدم ، از تو مى ترسيدم ولى در آن غرق بودم ، مرتكب آن مى شدم و دوباره به سويش برمى گشتم.

٤) بارالها ، از تو آمرزش مى خواهم درباره هر گناهى كه بر من نوشته اى ، به واسطه كار خيرى كه تصميم گرفتم آن را براى تو انجام دهم ، ولى غير تو در نيّت من مخلوط گشت ; و چيزى كه نيّتم را براى تو ناخالص مى ساخت ، در آن شركت جست ; يا مرا ملزم ساخت كه به واسطه آن غير تو را اراده كنم و بسيارى از كارهاى من بدينسان بوده است.

٥) خداوندا ، از تو آمرزش مى طلبم براى هر گناهى كه دست و پاى مرا بست ، به خاطر عهد و پيمانى كه با تو بستم يا قراردادى كه براى تو داشتم يا مطلبى را براى يكى از بندگان تو ، به خاطر تو ، به عهده گرفتم ; سپس بدون هيچ ضرورتى عهد شكنى كرده و نقض پيمان كردم. بلكه تكبّر و خودبينىِ من ، مرا از وفاى به عهدم بازداشت و به سوى نقض آن لغزاند ; و شادى بيجا و ناسپاسى ، مرا از رعايت آن بازداشت.

٦) خداوندا ، از تو عفو و بخشش مى جويم در مورد هر گناهى كه هنگام انجام آن از بندگان تو ترسان گشتم و از غير تو خائف بودم ، (از تو حيا نكردم) امّا از آفريده هاى تو حيا كردم و در خلوت تو مرتكب آن گرديدم.

٧) بارالها ، از تو درخواست بخشش و آمرزش هر گناهى را دارم كه بر آن اقدام كردم ، در حالى كه يقين داشتم كه تو مرا به خاطر آن عقاب مى كنى ، ولى مرتكب آن شدم.

٨) خداوندا ، از تو درباره هر گناهى طلب آمرزش مى كنم كه در مسير دست يافتن به آن ، شهوت و خواسته دلم را بر طاعت و خواسته تو مقدّم داشتم ، و محبّت به خويشتن را بر دستور و فرمان تو برگزيدم ، و نفس خود را با غضب و خشم تو خشنود ساختم ; در حالى كه تو با نَهى خود ، مرا از فعل آن بازداشتى و قبل از آن كه من به سوى آن حركت كنم ، نصيحتم كردى و راه عذرتراشى را به رويم بستى ; و با وعده عقاب و عذاب خويش ، حجّت را بر من تمام كردى

٩) بار خدايا ، از تو خواهش بخشش دارم براى هر گناهى كه از آن اطلاع دقيق داشتم و يا از آن غافل گشته و فراموشش كرده ام ، خواه با علم و آگاهى

مرتكب آن شده باشم يا با جهل و نادانى ، گناهى كه شك ندارم روزى از من سئوال خواهى كرد و نَفْس من در گرو آن خواهد بود ، اگر چه آن را فراموش كرده يا نَفْس خود را از آن غافل كرده باشم.

١٠) بارالها ، از تو طلب آمرزش و ريزش هر گناهى را دارم كه در برابر تو با آن عمل حاضر گشتم در حالى كه يقين داشتم كه تو مرا مى بينى ، ولى از اين كه توبه كنم و به سوى تو باز گردم ، خود را غافل كرده يا فراموش كردم كه توبه كنم و از تو آمرزش بخواهم

١١) خداوندا ، از تو تقاضاى عفو و گذشت مى كنم براى هر گناهى كه در ميدان آن داخل گشتم و به تو گمان نيك داشتم كه بر انجام آن ، مرا عذاب نمى كنى و عهده دار نجات من از آثار و عواقب بد آن مى شوى

١٢) كردگارا ، از تو خواهش آمرزش دارم درباره هر گناهى كه به خاطر آن استحقاق رد شدن درخواست ، محروم گرديدن از اجابت دعا ، نرسيدن به مقصود ، به هم پاشيدن اميد ، و دست نيافتن به آرزو را پيدا كردم

١٣) بار پروردگارا ، از تو درخواست عفو و بخشش مى نمايم براى هر گناهى كه حسرت و اندوه به دنبال داشته و ندامت و پشيمانى از خود به جاى گذارده و روزى را حبس كرده ، و دعا را رد مى كند

١٤) خداوندا ، از تو طلب گذشت و آمرزش مى كنم درباره هر گناهى كه بيمارى هاى مختلف از خود به جاى مى گذارد ، رنجورى و لاغرى به دنبال دارد ، باعث عقوبت و سختى مى گردد ، و سرانجامش حسرت و پشيمانى است

١٥) بارخدايا ، از تو آمرزش مى طلبم در مورد هر گناهى كه آن را به زبان خود تعريف كردم ، يا نَفْسم به سوى آن ميل پيدا كرد ، يا به دست خويش تحصيلش كردم ; در حالى كه آن كار نزد تو كار زشتى است كه بر مثل آن بندگانت را عقاب مى كنى ، و هر كه را مرتكب آن گردد دشمن مى دارى

١٦) بارالها ، از تو طلب عفو آمرزش مى كنم براى هر گناهى كه شب يا روزم را با آن خلوت كردم ، به گونه اى كه هيچ يك از آفريده هايت مرا نمى ديد اگر چه به خاطر ترس از تو آن را ترك كرده ولى آنچه مرا به اقدام بر آن مايل ساخت ، گمان نيكى بود كه به تو داشتم ، لذا نَفْسم مرا فريب داد و از ترك گناه به انجام آن مايل گشتم و در منجلابش فرورفتم ، و اين در حالى بود كه عصيان خود را نسبت به تو مى شناختم

١٧) خداوندا ، از تو تقاضاى عفو و بخشش مى كنم درباره هر گناهى كه آن را كم يا كوچك شمردم ، يا در عين حالى كه بزرگ دانستم در گردابش فرو رفتم

١٨) پروردگارا ، از تو خواهش آمرزش و ريزش هر گناهى را دارم كه در مورد آن يكى از بندگان تو را به انجام آن كمك و يارى كردم ، يا آن را براى نفس خود زينت دادم يا با اشاره ام ديگرى را بدان واداشتم و غير خود را به سوى آن رهنمون گرديدم و با علم و آگاهى بر آن اصرار ورزيدم ، يا با چاره انديشى خويش بدان استقامت كردم

١٩) كردگارا ، براى هر گناهى از تو درخواست عفو و بخشش دارم كه با حيله هاى شيطانى خويش براى انجام آن ، از طريق كارى كمك جستم كه به واسطه آن مى توان تو را قصد كرد و به تو تقرّب جست و بر طاعت و پيروى تو غالب گشت يا به تو نزديك شد ; امّا من باطن كارم را از مردم پنهان كردم و مطلب را بر آن ها مشتبه ساختم و چنين وانمود كردم كه مقصودم از انجام اين

كار تو هستى ; در حالى كه مراد من نافرمانى تو بود ، و هواى نفس ، باطن كارم را از ظاهرش كه براى تو بود جدا ساخته و به غير طاعت تو برگرداند.

٢٠) خداوندا ، از تو طلب عفو و آمرزش مى كنم نسبت به هر گناهى كه بر من نوشته اى به خاطر عجب و خودبينى ، ريا و خودنمايى ، رساندن صداى عبادت خويش به ديگران ، تكبر و بزرگ منشى ، شادى بى جا و نشاط غرور آفرين ، خودپسندى و گردن كشى در برابر حق ، ناسپاسى در مقابل نعمت هاى تو ، كينه توزى و رشگ بردن به ديگران ، غضب نمودن و خشمگين شدن ، راضى گشتن و خشنود شدن ، آزمندى و بخل ورزيدن ، ظلم و خيانت ، سرقت و دروغگويى ، كار بيهوده و بازى نمودن ، يا نوعى از انواع صفات زشت و كارهاى ناپسندى كه با مثل آن گناهان تحصيل مى گردد ، و با ورود در ميدان آن انسان به هلاكت مى افتد (خداوندا ، از هر گناهى كه به واسطه يكى از اين صفات بر آن دست يافتم از تو طلب عفو و بخشش مى كنم)

٢١) بارالها ، از تو تمنّاى آمرزش و گذشت دارم براى هر گناهى كه در علم تو گذشته است كه من آن را انجام مى دهم ، گناهى كه به شهوت و خواسته دل خويش در آن قدم گذارده ام و با اراده خود انجامش داده ام و به خاطر علاقه اى كه به آن داشتم و لذّتى كه از آن مى بردم با خواست خود مرتكبش گشتم ، و اين خواست من در حالى است كه تو خواستى من بخواهم ، آن را اراده كردم در حالى كه تو اراده نمودى من اراده كنم و در نتيجه آن را انجام دادم ، زيرا در تقدير قديم و علم گذراى تو چنين گذشته كه من آن را به اراده خود انجام مى دهم ، نه اين كه تو مرا به زور وادار به اين گناه كنى يا بى اختيار مرا به آن وا دارى ، تو هيچ ظلمى در ارتباط با اين كار زشت ، به من نكردى پس ، از تو براى اين گناه و هر گناهى كه علم تو بر آن جارى گشته است و درباره من تا آخر عمرم جارى مى شود طلب عفو و بخشش مى كنم

٢٢) پروردگارا ، از تو تقاضاى مغفرت و آمرزش دارم ، در مورد هر گناهى كه به خشم خود درباره آن از خشنودى تو روى گرداندم و نَفْسم به سوى خشنودى تو مايل گشت ولى به خاطر دست يافتن به گناه ، خشنودى تو را دشمن داشتم ; در انجام آن از غير تو ترسيدم ، با دوستان تو دشمنى و با دشمنان تو دوستى كردم و آنان را بر بهترين بندگانت برگزيدم ; و در راه ارتكاب آن دوستان تو را بيچاره و گرفتار كردم ; يا براى دست يافتن به آن از خشنودى تو كاستم و در تحصيل آن كوتاهى كردم ، اى بهترين بخشندگان

٢٣) خداوندا ، از تو تقاضاى بخشش و آمرزش دارم درباره هر گناهى كه به سوى تو توبه كردم ، سپس دوباره به سوى آن بازگشتم

٢٤) از تو مى خواهم مرا ببخشى نسبت به وعده ايى كه به تو دادم ، پيمان هايى كه با تو بستم ، ولى به آن وفا نكردم

٢٥) از تو طلب آمرزش مى كنم براى نعمت هايى كه به من عطا كردى ، و من به واسطه آن ها خود را براى نافرمانى تو نيرومند ساختم

٢٦) از تو تقاضاى عفو و بخشش دارم در مورد هر كار خيرى كه تصميم گرفتم آن را براى خشنودى تو انجام دهم ، امّا در نيّتم آنچه براى تو نبود راه يافت

٢٧) از تو مى خواهم مرا عفو فرمايى نسبت به امور شبهه ناكى كه در نزد تو حرام بود ، و اجازه ظاهرى مرا به سوى آن فرا خواند

٢٨) از تو درخواست آمرزش دارم ، نسبت به گناهانى كه غير از تو كسى از آن با خبر نيست ، و جز تو كسى از آن اطلاع ندارد ، و جز حلم و بردبارى تو عامل ديگرى گنجايش در بر گرفتن آن را ندارد

٢٩ ) اى خداى من ، از تو مى خواهم مرا ببخشى و توبه ام را بپذيرى نسبت به مظالم و حقوق فراوانى كه از بندگانت به عهده من است ، امّا من قدرت برگرداندن و حلاليّت طلبيدن از آن ها را ندارم ; يا اگر صاحبان حق براى حلال نمودن نزد من حاضر شدند، حيا كردم كه از آن ها حلاليّت بطلبم و از آنان بخواهم و به آن ها اعلام كنم كه از من راضى شوند ; و تو قدرت دارى كه برايم از آنان طلب بخشش نمايى و آن ها را از من راضى گردانى ، به هر صورت كه خودت مى خواهى ، و به هر چيزى كه مى خواهى اى مهربانترين مهربانان و اى بهترين حكم كنندگان و برترين بخشندگان

٣٠) خداوندا ! طلب عفو و بخشش من از تو با اصرار و پافشارى فرومايگى است و ترك آمرزش خواهى من با معرفتم به گسترش جود و رحمت تو ، عجز و ناتوانى است اى پروردگارم ، چه بسيار اوقاتى كه تو به من اظهار محبّت كردى ، در حالى كه تو از من بى نياز هستى، و چه بسيار كه من با تو دشمنى كردم ، در حالى كه سر تا پا نيازمند به تو و رحمتت هستم اى كسى كه وعده به ثواب مى دهى و به وعده ات وفا مى كنى ، و از عقاب مى ترسانى امّا مى بخشى ، خطاها و لغزش هاى مرا ببخش ، مرا عفو كن و بر من رحم فرما كه تو بهترين رحم كنندگانى

انگيزه تأليف كتاب حاضر

ما در اين مجموعه بر آن شديم تا يكى از مهمترين عوامل غفران و آمرزش ، يعنى « استغفار » ، را در آيات و روايات بررسى و تحقيق كرده و آثار و بركات آن را جستجو كنيم تا آن دسته از جوانانى كه طالب زندگى پربار و سعادتمندانه اند و عزّت دنيا و آخرت خويش را دنبال مى كنند و در پى روزى هستند كه مولايشان آغوش گرم و پر مهرش را به رويشان بگشايد و از خداوند روزى بيشترى را برايشان درخواست نمايد و آنان را از شربت گواراى علم و معنويتش سيراب گرداند ; با آشنايى با اين عامل بزرگ آمرزش، به بزرگترين رمز موفقيت دست يابند ، و سرآمد امثال و اقران خويش در هر عصر و زمانى گشته ، باب وصال مولاى مهربانشان به رويشان گشوده گشته و زندگى آسوده و پر سودى داشته باشند

و بيشترين سعى ما در اين كتاب بر اين است كه گوهرهاى تابناكى كه در لابلاى سخنان پر بار و نورانى پيامبر و اهل بيت پاكشعليهم‌السلام ، درباره فضيلت استغفار ، معنا ، شرايط ، موانع ، رموز ، اسرار و بركات آن نهفته است استخراج نموده و در گنجينه دل هاى دوستان و شيعيانشان ذخيره كنيم، تا بيش از پيش قدر امامان خويش را دانسته و با دستورات حيات بخش آنان آشنا شوند و به جاى روى آوردن به شغل هاى كاذب ، تجارت هاى نامشروع و توسّل به دعاهاى بى سَنَد و اذكار اختراعى و تعليم و تعلّم علوم باطل و دانش هاى بيهوده براى دست يافتن به ثروت بيشتر و حل مشكلات مادّى و معنوى خويش ; به دعا ، استغفار و توجّه به خدا و امام زمانعليه‌السلام ، اهميّت بيشترى دهند.

همچنين در بخشهاى آخر كتاب ، به برترين اوقات استغفار و آمرزش خواهى ، اشاه اى كرده ; و چگونگى عذرخواهى از خدا و امام زمانعليه‌السلام را يادآور مى شويم ، تا جوانان شيعه بدانند كه خير دنيا و آخرت و رمز موفقيّت و سعادت ، در لابلاى فرمايشات حكمت بار اهل بيت پاك پيامبرعليهم‌السلام نهفته است بلكه اگر كسى در اين ميدان استقامت ورزد و ارشادات آنان را در زندگى به كار گيرد ، تا آن جا به پيش خواهد رفت كه از روزى بى شمار خداوند سير گشته و از شربت گواراى علم اهل بيتعليهم‌السلام سيراب گردد خداى مهربان در اين باره مى فرمايد:

( وَ اَنْ لَوِاسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لاََسْقَيْناهُمْ مآءً غَدَقاً ) (١٥)

اگر (دوستان اميرالمؤمنينعليه‌السلام ) بر راه و روش (توحيد و ولايت) استقامت ورزند ما آن ها را از آب غدق (علمى كه ائمه اطهارعليهم‌السلام به آنان بياموزند) سيراب مى سازيم

آرى بركات زمين و آسمان ، در سايه ايمان به صاحبان ولايت و پذيرش فرمايشات آنان و به كار گرفتن سخنان دُرربارشان ; به انسان رو مى آورد. و از ديگر سو تكذيب آن انوار مقدّسه در بُعد اعتقادى يا عملى، كه معنايش خروج از دايره خورشيد ايمان و دژ محكم تقوا است ; بزرگترين عامل گرفتارى بشر به انواع بلاها و ناروايى ها است.

بى خود نيست كه خداى مهربان در قرآن كريم با كمال دلسوزى و خيرخواهى مى فرمايد:

( وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكات مِنَ السَّمآءِ وَالاَْرْضِ وَلـكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ ) (١٦)

اگر اهل ديار و آبادى ها، ايمان آورده و تقواى الهى را رعايت كنند ما بركات آسمان و زمين را به روى آنان مى گشاييم ; ولى اينان (آيات و پيامبران ما را) تكذيب كردند ، ما هم آنان را به كيفر كردار زشتشان گرفتار ساختيم

به اميد آن كه خداوند توفيق جبران گناهان گذشته ، و كمبودهاى اعمال انجام شده را با استغفار و عذرخواهى از خداوند، به ما عطا فرمايد تا به همه بركات ايمان و تقوا دست يابيم ، تمام باورهاى دينى برايمان عينيّت پيدا كند ، ايمانمان به سخنان نورانى حق و كلمات پرنور پيامبر و اهل بيت پاكشعليهم‌السلام ، بيش از پيش گردد و نسبت به آينده خويش قدرت كنترل نفس و خواهش هاى نفسانى را پيدا كرده و نقايص اعمال نيكمان را برطرف سازيم

مخصوصاً با توجّه به اين كه ، استغفار صبح و شام شيعيان ، مرهمى بر زخم دل امام زمانعليه‌السلام است ، و شادى دل غمگين آن مولاى عزيز را فراهم مى سازد ; بدين خاطر صبح خويش را با استغفار شروع كرده و شام خويش را با عذرخواهى از خدا و وليّش به پايان مى بريم ، بلكه از اين طريق ، ارتباطى با مولاى مهربان خويش برقرار كرده و از دعاى سحرگاه حضرتش بهره مند گرديم.

__________________________________________

پي نوشت ها :

١.سوره بقره ، آيه ٢٢٢

٢.بحارالأنوار، ج ٦٤ ، ص ٢٣٧

٣. كتاب السعة و الرزق ، ص ٨ ; وسائل الشّيعه ، ج ١٥ ، ص ٣٠٥ ; بحارالأنوار ، ج ٦ ، ص ١٥٧

٤. سوره انعام ، آيه ٤٣

٥. بحارالأنوار، ج ٧٠ ، ص ٣٤٣ ، ح ٢٦

٦. سوره ابراهيم، آيه ٧

٧. سوره اسراء ، آيه ٥٨

٨. سوره نساء ، آيه ١٤٧

٩. سوره بقره ، آيه ١٨٦

١٠. سوره نور ، آيه ٣١

١١. سوره نور ، آيه ٣

١٢. سوره شورى ، آيه ٣٠

١٣. بحارالأنوار، ج ٩٠ ، ص ١٩٠ ; كافى ، ج ٢ ، ص ٥٠٤ ; وسائل الشّيعه ، ج ٧ ، ص ١٧٦

١٤. سفينة البحار ، ج ١ ، ص ٤٨٩

١٥. سوره جن ، آيه ١٦

١٦. سوره اعراف ، آيه ٩٦

گفتار نخست : پى آمدهاى گناه

قبل از از ورود به اصل بحث ، لازم است كه اشاره اجمالى به آثار ويرانگر گناه ، و پى آمدهاى انحرافات عقيدتى و عملى داشته باشيم ; تا ارزش والاى استغفار و توبه ، و ضرورت بازگشت به سوى خدا و احكام نورانى اسلام و مكتب پربار اهل بيتعليهم‌السلام را بيشتر دريابيم. چرا كه توبه و استغفار باعث ريزش گناه و در نتيجه دور ساختن تمام عقوبت ها با همه عظمتشان مى گردد. گفتنى است : اين نوع عقوبت ها بيشتر در مورد گناهانى است كه بى پروا و آشكارا در بلاد مسلمين ، مخصوصاً شيعيان اميرالمؤمنينعليه‌السلام ، انجام مى شود و امّا كفّار و مشركين عقوبت كردار زشت خود را بيشتر در عالم آخرت و عوالم بعد از مرگ مى بينند چرا كه خداوند ، دنيا را بهشت كافران و زندان مؤمنان قرار داده تا آنها بخاطر كفرشان به دنيا دل بسته ، به شهوات رو آورده و بر عقوبتشان افزوده گردد و اينان به بركت ايمانشان با گرفتاريهايى كه پيدا مى كنند ، از دنيا و شهواتش دل برگرفته ، به خدا و احكام او رو آورده ، با خدا و امام خويش آشتى نموده و به آمرزش

خداوند دست يابند و بر درجه و مقامشان در بهشت افزوده گردد

ابتلا به مصيبت ها و امراض و سختى ها

همان طور كه در صفحات پيش اشاره گرديد يكى از آثار شوم گناه براى دوستان و شيعيان اميرالمؤمنينعليه‌السلام در دنيا ، نزول انواع بلاها ، مبتلا گشتن به اقسام گرفتارى ها و ديدن اشكال مختلف امراض و ناروايى ها است.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام در اين زمينه مى فرمايند:

تَوَقُّوا الذُّنُوبَ، فَما مِنْ بَلِيَة وَلانَقْصِ رِزْق اِلاّ بِذَنْب حَتّى الخَدْشَ والكَبْوَةَ والمُصيبَة، قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ:

( وَ ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَة فَبِما كَسَبْ اَيْديكُمْ وَ يَعْفُو عَنْ كَثير ) (١) (٢)

از گناهان بپرهيزيد كه هيچ بلاء و كمبود روزى اى نيست مگر به خاطر گناهى (كه انجام مى دهيد) ، حتى خراشى كه بر بدن وارد مى شود ، لغزيدن و به زمين خوردن (شما) و مصيبتى كه بر روح و پيكرتان وارد مى گردد (آثار گناهان شما است) ! خداوند مى فرمايد:

« هر مصيبت و ناراحتى كه به شما سرايت مى كند به خاطر كردار زشتى است كه به دست خود كسب كرده ايد و خدا بسيارى از گناهان را مى بخشد ! » .گويا مقصود اميرالمؤمنينعليه‌السلام از استدلال به اين آيه كريمه اين است : بلاها و سختى هايى كه مؤمن در اين دنيا مى بيند نتيجه غضب خدا بر بنده اش به خاطر اندكى از گناهان اوست با اين كه خدا بسيارى از گناهان او را مى بخشد، باز اين همه مصيبت و ناراحتى متوجّه او مى گردد ، واى از آن روزى كه خدا بخواهد بندگانش را به تمام كردار ناشايستشان مؤاخذه كند.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام در بيان نورانى ديگرى عقوبت گناه شيعيانشان را چنين بيان مى فرمايند:

ما مِنَ الشّيعَةِ عَبْدٌ يُقارِفُ اَمْراً نَهَيْناهُ عَنْه فَيَمُوتُ حَتّى يُبْتَلى بِبَلِيَّة تُمَحِّصُ بِها ذُنُوبَه، اِمّا فى مال وَ اِمّا فى وَلَد وَ اِمّا فى نَفْسِهِ حَتّى يَلْقى اللهَ عَزَّوَجَلَّ وَ مالَهُ ذَنْبٌ ، وَ اِنَّهُ لَيَبْقى عَلَيْهِ الشَّىْءُ مِنْ ذُنُوبِه ، فَيُشَدَّدُ بِهِ عَلَيْهِ عِنْدَ مَوْتِه(٣)

هر بنده اى كه شيعه ما باشد و مرتكب كارى گردد كه ما او را از آن نهى كرده ايم و با آن حال بميرد، گرفتار بلايى مى شود تا گناهان او را پاكيزه سازد و اين گرفتارى يا در مال اوست يا در فرزند او ، يا در خود او، تا آن كه خدا را در حالى ملاقات كند كه هيچ گناهى بر او نمانده باشد.

در مورد شخصى كه مقدارى از گناهانش باقى مانده باشد (و با ديدن اين گرفتارى ها پاك نشود) هنگام مرگ ، كار بر او سخت مى شود (و با سكرات مرگ و سختى هاى جان كندن گناهش مى ريزد)

از اين كلام نورانىِ اميرالمؤمنينعليه‌السلام نيز استفاده مى شود كه خدا شيعيان آن حضرت را به همه گناهانشان مؤاخذه و عقاب نمى كند بلكه گرفتارى هايى كه در اين دنيا مى بينند نتيجه بعضى از كردارهاى زشت آنان است، و بعضى از آنان، آثار شوم گناهانشان را هنگام مرگ و در عوالم پس از مرگ خواهند ديد تا لحظه اى كه در قيامت به شفاعت مولايشان مى رسند ، پاك و پاكيزه شده باشند

امام باقرعليه‌السلام در سخنى حكيمانه و تكان دهنده، آثار بعضى از گناهان را چنين بيان مى فرمايند:

وَجَدْنا فى كِتاب عَلِىّعليه‌السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم إِذا ظَهَر الزِّنا كَثُر مَوْتُ الْفُجْأَةُ ، وَ إِذا طُفِّفَ المِكْيالُ أَخَذَهُم اللهُ بِالسِّنينَ وَالنَّقْصِ، وَ إِذا مَنَعُوا الزَّكاةَ مَنَعتِ الاَْرْضُ بَرَكَتَها مِنَ الزَّرْعِ والثِّمارِ وَ المَعادِنَ كُلِّها، وَ إِذا جارُوا فى الأَحْكامِ تَعاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَالْعُدْوانِ ، وَ إِذانَقَضُوا الْعَهْدَ سَلَّطَ اللهُ عَلَيْهِمْ عَدُوَّهُمْ ، وَ إِذا قَطَعُوا الأَرْحامَ جُعِلَتِ الأَمْوالُ فى أَيْدِى الأَشْرارِ ، وَ إِذا لَمْ يأْمُرُوا بِمَعْرُوف وَ لَمْ يَنْهَوا عَنْ مُنْكَر وَ لَمْ يَتَبَّعُوا الأَخْيارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتى سَلَّطَ اللهُ عَلَيْهِمْ شِرارَهُمْ فَيَدْعُوا عِنْد ذلِكَ خِيارُهُمْ فَلا يُسْتَجابُ لَهُمْ(٤)

در كتاب اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام چنين يافتيم كه فرمودند: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند:

زمانى كه زِنا در ميان مردم آشكار گردد، مرگ ناگهانى زياد مى شود ; و هر زمان كم فروشى كنند ، خدا آنان را به خشك سالى و كمبود روزى مؤاخذه و عقاب مى كند ; و هرگاه از دادن زكات و حقوق واجب مالى خويش خوددارى كنند، زمين بركات خود را از آن ها مى گيرد (و بركات زمين عبارت از : زراعت خوب، ميوه هاى شاداب و معدن هاى پربار) ; و هر وقت (فرمانروايان آنان) در حكم كردن به ستم حكم كنند ، يكديگر را بر ظلم و تجاوز يارى مى كنند ; و هر زمان عهد و پيمانشان را بشكنند ، خدا دشمنشان را بر آن ها مسلط مى گرداند ; و هر گاه ارتباط خويشاوندى را قطع نمايند، اموال در اختيار انسان هاى شرور جامعه قرار مى گيرد و زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر نكرده و از خوبان اهل بيت من پيروى نكنند ، خدا بدترين آنان را بر آن ها مسلط مى كند آن گاه خوبان ايشان (براى رفع اين بلاها و سختى ها) دعا مى كنند و اجابتى نمى يابند.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز ، در سخن پر بارى آثار غضب خدا را به خاطر كردار ناشايست جمعى كه گناه كرده اند اين گونه بيان مى فرمايند:

( إِذا غَضَبَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَلى اُمَّة وَ لَمْ يَنْزِلْ بِها الْعَذابَ غَلَتْ اَسْعارُها ، وَ قَصُرَتْ اَعْمارُها ، وَ لَمْ تَرْبَحْ تُجّارُها ، وَ لَمْ تُزَكَّ ثِمارُها ، وَ لَمْ تَعْزُزْ اَنْهارُها ، وَ حُبِسَ عَنها اَمْطارُها وَ سُلِّطَ عَلَيْها شِرارُها ) (٥)

هر گاه خداوند بر امّتى غضب كند و عذابش را بر آن ها نازل نكند ، قيمت اجناس آن ها بالا خواهد رفت، عمرشان كوتاه مى شود، تجّارشان سودى نمى برند، ميوه هاى آنان پاكيزه و خوشگوار نمى شود ، نهرهاى آنان نجوشيده و روان نمى گردد، باران از آن ها قطع شده و بدترين ايشان بر آنان مسلّط مى شود

امام صادقعليه‌السلام نيز پى آمد گناهان را چنين بيان مى فرمايند:

اَما اِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِرْق يَضْرِبُ ، وَلانِكْبَة ، وَلاصُداع ، وَلامَرَض اِلاّ بِذَنْب وَ ذلِكَ قَوْلُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فى كِتابِهِ: (وَ ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَة فَبِما كَسَبْ اَيْديكُمْ وَ يَعْفُو عَنْ كَثير)(٦)

آگاه باشيد اگر رگى از رگ هاى انسان به ضربان افتد ، يا پايش به سنگ خورد ، يا سرش درد بگيرد ، يا مريض شود ; به خاطر گناهى است كه مرتكب شده است و اين است معناى گفتار خداوند در قرآنش كه مى فرمايد: « هر مصيبتى كه شما را مى رسد به خاطر گناهانى است كه به دست خود انجام داده ايد و او از بسيارى از گناهان مى گذرد »

در ادامه امام صادقعليه‌السلام مى افزايند:

آنچه خدا مى بخشد به مراتب بيشتر از آنى است كه بندگانش را بدان مؤاخذه مى كند(٧)

ناگفته نماند : اين حديث و امثال آن در مورد كسانى است كه اوّلاً : داراى عقل و شعور باشند و به سر حدّ بلوغ و تكليف رسيده باشند. ثانياً : همچون انبياء و اوصياءعليهم‌السلام داراى مقام عصمت نباشند

بنابر اين ، مصائب و سختى هايى كه به افراد غير بالغ و غير عاقل ، همچون ديوانگان و كودكان مى رسد ; از اين قانون مستثنى است و حكم ديگرى بر آن مرتّب مى گردد :

اولاً : باعث ريزش گناهان پدران و مادران آن ها ، و يا كسانى كه مسؤوليّت تربيت و پرورش آن ها را به عهده دارند مى شود

ثانياً : باعث ترفيع مقام و درجه خود آنان در عوالم پس از مرگ مى گردد. همچنين مصائبى كه به انبيا و اوصياى آنان مى رسد باعث ترفيع مقام و بالا رفتن درجات آنان در بهشت و زياد شدن قُرب آنها به پروردگار مى گردد چرا كه صبر بر بلا و تحمّل مصيبت ، يكى از كمالات بزرگ مردان خداست كه حاكى از ايمان محكم آنان و باعث افزايش مقامشان در نزد خداوند است.

قحطى و خشك سالى

يكى ديگر از عقوبت هاى گناهان ، قحطى و خشك سالى است كه در روايات به صراحت از آن ياد شده است حتّى از رواياتى استفاده مى شود كه هيچ سالى كمتر از سال هاى گذشته باران نمى بارد. بلكه معصيت اهل شهرها و آبادى ها باعث مى شود كه در آن مناطق باران نبارد و در مناطقى فرود آيد كه معصيت خدا نشده باشد.

ابى حمزه ثُمالى گويد : از امام باقرعليه‌السلام شنيدم كه فرمودند:

ما مِنْ سَنَة اَقَلُّ مَطَراً مِنْ سَنَة ، وَ لـكِنَّ اللهَ يَضَعُه حَيْثُ يَشاءُ ; اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اِذا عَمِلَ قَوْمٌ بِالمَعاصى صَرَفَ عَنْهُم ما كانَ قَدَّرَ لَهْم مِنَ المَطَر فى تِلْكَ السَّنَةِ اِلى غَيْرِهِمْ، والَى الْفَيافى و البِحارِ وَ الْجِبالِ ; وَ اِنَّ الله لَيُعَذِّبُ الجُعَلَ فى جُحْرِها فَيَحْبِسُ المَطَرَ عَنِ الأَرْضِ الَّتى هِىَ بِمَحَلِّها بِخَطايا مَنْ بِحِضْرَتِها ، وَ قَدْ جَعَلَ اللهُ لَها السَّبيلَ فى مَسْلك سِوى مَحَلَّةِ اَهْلِ المَعاصى.

قالَ : ثُمَّ قالَ ابُوجَعْفَرعليه‌السلام : فَاعْتَبِرُوا يا اُولِى الأَبْصارِ(٨)

هيچ سال كمتر از سال گذشته باران نمى بارد، هر جا خداوند اراده كند، قطرات باران را فرود مى آورد.

زمانى كه گروهى معصيت خدا را انجام دهند، خداوند بارانى را كه براى آن ها در آن سال مقدّر كرده است ، به سوى گروهى ديگر و سرزمين ديگرى برگردانده و در بيابان ها ، درياها و كوه ها سرازير مى كند.

به راستى خداوند جُعَل(٩) را در لانه اش ، عذاب مى كند و به خاطر معصيت انسان هايى كه در آن سر زمين گناه كرده اند، از باران محروم مى فرمايد چرا كه خدا براى اين حيوان راه كوچ كردن و زندگى نمودن در سرزمين ديگر غير از اين سرزمين را فراهم ساخته است.

ابى حمزه گويد: امام باقرعليه‌السلام بعد از نقل اين حديث فرمودند: اى صاحبان بصيرت و بينايى عبرت بگيريد

در جايى كه خداوند حيوانى را كه به ظاهر تكليفى ندارد، به خاطر معصيت عدّه اى كه در حضور او گناه كرده و او نسبت به گناه آنان اظهار تنفّر و بيزارى نكرده است ، عذاب مى كند و از باران رحمتش محروم مى سازد ; پس چه خواهد كرد با آن جمعيتى كه نعمت هاى پروردگار خويش را ناديده گرفته اند و آن ها را در راه نافرمانى خداوند به كار گرفته اند ; امان از آن لحظه اى كه غضب خدا گروهى را ، به خاطر نافرمانى آنان ، فرا بگيرد و نزول عذابش را بر آنان حتمى كند.

مرحوم علامه مجلسى بعد از نقل اين خبر مى فرمايد:

اين حديث از احاديثى است كه دلالت مى كند بر اين كه حيوانات نسبت به بعضى از تكاليف شرعى و كارهاى بندگان خدا علم و شعور دارند و بر آن ها نوعى از تكليف ثابت است برخلاف نظر اكثر حكما و متكلّمين و مؤيّد اين حديث قصه هُدهُد است كه در قرآن و روايات بدان اشاره گرديده است. و همچنين ساير رواياتى كه ما آن ها را در جلد ١٤ بحارالأنوار آورده ايم. (١٠)

سپس مى فرمايد:

اين حديث دلالت دارد بر وجوب هجرت از شهرهاى اهل معصيت ، در صورتى كه نهى آنان از منكرى كه انجام مى دهند، امكان نداشته باشد(١١)

عوامل خشك سالى

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عوامل قحطى و خشك سالى را در سخن پربارى چنين بيان مى فرمايند:

لا تَزالُ اُمَّتى بِخَيْر ما تَحابُّوا و تَهادُّوا ، وَاَدُّوا الأَمانَة وَاجْتَنَبُوا الْحَرمَ، وَ قَرُّوا الضَّيْفَ، و اَقامُوا الصَّلاةَ ، وَ آتَوُا الزَّكاةَ ; فَإِذا لَمْ يَفْعَلُوا ذلِكَ اِبْتَلَوْا بِالْقَحْطِ وَالسِّنينَ. (١٢)

امّت من تا زمانى كه به يكديگر اظهار محبت كنند ، براى يكديگر هديه ببرند ، امانت را ادا كرده ، از حرام دورى كنند ، ميهمان را احترام كرده ، نماز را به پا دارند و زكات بدهند ; پيوسته در خير و خوبى به سر برند و هر زمان كه چنين نكنند به قحطى و خشك سالى گرفتار مى شوند

از اين روايت استفاده مى شود كه آنچه باعث قحطى و خشك سالى مى گردد عبارتند از:

١ ـ به محبت يكديگر پاسخ ندادن و با يكديگر دشمنى كردن.

٢ ـ خيانت در امانت نمودن.

٣ ـ مرتكب كارهاى حرام و ناشايست شدن.

٤ ـ احترام ميهمان را نگه نداشتن و از او پذيرايى نكردن.

٥ ـ نماز نخواندن.

٦ ـ خمس و زكات ندادن.

با كمال تأسف در اكثر بلاد مسلمين اين امور كم و بيش مشاهده مى شود و نتيجه ناگوار و دردناك آن را نيز به چشم خود مى بينيم.

اميدواريم تمام مسلمانان و مخصوصاً شيعيان اميرمؤمنانعليه‌السلام از خواب سنگينى كه آنان را فرا گرفته است بيدار شوند ; و با دعا و استغفار و توجّه به امام زمانعليه‌السلام ، ابر سياهى را كه بر سر خويش قرار داده اند برطرف سازند ; تا ابرهاى رحمت حق ، باران حيات بخش خويش را بر آنان فرود آورند.

از دست دادن نعمت هاى خداوند

يكى ديگر از عقوبت هايى كه خداوند براى بعضى از گناهان مقرر فرموده است، از دست دادن نعمتى است كه انسان آن را در راه نافرمانى خدا به كار برده است به تعبير رساتر ، يكى از آثار شوم گناهان ، تغيير يافتن و از بين رفتن نعمت هاى خداوند است

سماعه گويد : از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه مى فرمودند:

ما اَنْعَمَ اللهُ عَلى عَبْد نِعْمَةً فَسَلَبَها اِيّاهُ حَتّى يُذْنِبَ ذَنْباً

يَسْتَحِقُّ بِذلِكَ السَّلْبَ(١٣)

خداوند هيچ نعمتى را به بنده اى عطا نمى كند كه از او بگيرد ، مگر زمانى كه گناهى انجام دهد كه به خاطر آن ، استحقاق گرفتن نعمت را پيدا كند

مراد خداوند در اين آيه شريفه نيز همين نكته است:

( اِنَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ اِذآ اَرادَ اللهُ بِقَوْم سُوءً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِه مِنْ وال ) (١٤)

مسلّماً خداوند وضعيّت گروهى را تغيير نمى دهد مگر زمانى كه آن ها در نَفْس و كردار خود تغييرى ايجاد كنند و زمانى كه خدا نسبت به جمعيّتى اراده بدى نمايد ، جز خدا هيچ عاملى آن را برنمى گرداند و هيچ سرپرستى ندارند كه كار آن ها را به عهده گرفته و بدى را از آن ها دور سازد

امام باقرعليه‌السلام در تفسير اين آيه كريمه مى فرمايند:

اِنَّ اللهَ قَضى قَضاءً حَتْماً لايُنْعِمُ عَلى عَبْدِه نِعْمَةً فَيَسْلُبُها اِيّاهُ ، قَبْلَ اَنْ يُحْدِثَ العَبْدُ ذَنْباً يَسْتَوْجِبُ بِذلِكَ الذَّنْبِ سَلْبَ تِلْكَ النِّعْمَةِ ; وَ ذلِكَ قَوْلُ الله : (اِنَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْم حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ)(١٥)

خداوند در تقدير حتمى خويش اين مطلب را گذرانده كه نعمتى را به بنده اى عطا نكند كه آن را از او بگيرد ، قبل از آن كه آن بنده گناهى انجام دهد كه به خاطر آن ، مستحقّ گرفتن نعمت گردد. (بلكه وقتى بنده گناه مى كند آن نعمت از او گرفته مى شود) و اين است مقصود خدا از اين گفتار كه مى فرمايد:

« خداوند وضعيت گروهى را تغيير نمى دهد مگر زمانى كه آن ها در نفس و كردار خويش تغييرى ايجاد كنند ».

امام سجادعليه‌السلام گناهانى را كه باعث تغيير نعمت هاى خداوند مى شود چنين بيان مى فرمايند:

الذُّنُوبُ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَم : اَلْبَغْىُ عَلى النّاسِ ، وَالزَّوالُ عَنِ العادَةِ فِى الخَيْر ، وَاصَطِناعُ المَعْرُوفِ ، وَ كُفْرانُ النِّعَم، وَ تَرْكُ الشُّكْر

گناهانى كه نعمت هاى خداوند را تغيير مى دهد عبارتند از:

ستم روا داشتن بر مردم ، جدا گشتن از عادت در كار نيك ، و كار خوب را به خود بستن بدون اين كه بدان پايبند باشد، نعمت هاى الهى را كفران كردن، و شكر نعمت هاى خداوند را ترك نمودن

در ادامه اين حديث امام سجادعليه‌السلام ، آيه مذكور را تلاوت فرمودند.(١٦)

امام صادقعليه‌السلام نيز در اين رابطه مى فرمايند:

خداوند پيامبرى از پيامبران خويش را به سوى قومش فرستاد و به او وحى كرد كه به قومت بگو: اهل هر قريه و مردمى كه در حال اطاعت من بودند ، سرور و شادى به آن ها رسيد و از آنچه كه من دوست داشتم به آنچه كه دوست نداشتم منتقل شدند، آنان را از آنچه دوست داشتند منتقل به حالتى مى كنم كه از آن ناراحت بودند و اهل هر قريه و اهل بيتى كه در حال معصيت من بودند و سختى و ناراحتى به آنان رسيد و از آنچه كه من دوست نداشتم منتقل شدند به آنچه دوست دارم ، من نيز در عوض آن ها را از وضعيتى كه از آن ناراحت بودند به آنچه دوست داشتند منتقل مى كنم اى پيامبر ما به مردم بگو:

اِنَّ رَحْمَتى سَبَقَتْ غَضَبى، فَلا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَتى فَاِنَّهُ لايَتَعاظَمُ عِنْدى ذَنْبُ عَبْد اَغْفِرُهُ

به يقين رحمت من بر غضبم پيشى گرفته است ، از رحمت من نااميد نشويد ، البتّه بخشيدن گناه بنده براى من كار بزرگى نيست. به بندگان من بگو:

لايَتَرَّضُوا مُعانِدينَ لِسَخَطى وَلايَسْتَخِفُّوا بِاَوْلِيائى فَاِنَّ لى سَطَوات عِنْدَ غَضَبى لايَقُوُم لَها شَىْءٌ مِنْ خَلْقى

هيچ يك ، خود را با عناد و لجاجت ، در معرض غضب من قرار ندهند ، و دوستان مرا كوچك مشمارند ، كه چون خشمگين شوم عذاب و گرفتن من آن قدر سخت و شديد است كه هيچ يك از آفريدگان من تاب مقاومت در برابر آن را ندارند(١٧)

كوتاه شدن عمر

عقوبت ديگرى كه خداوند براى بعضى از گناهان قرار داده است كوتاه شدن عمر انسان است از رواياتى استفاده مى شود كه اكثر مردم به مرگ طبيعى خود نمى ميرند بلكه گناهانى كه مرتكب مى شوند و از آن ها توبه و استغفارى نمى كنند، مرگ آنان را زودرس مى سازد. همانگونه كه كارهاى نيك ، عمر انسان را طولانى مى گرداند و أجَل معلّق او را به تأخير مى اندازد گرچه اجل حتمى براى احدى با كردار نيك قابل تقديم و تأخير نيست.(١٨)

امام صادقعليه‌السلام در سخن پربارى مى فرمايند:

مَنْ يَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالآجالِ ، وَ مَنْ يَعيشُ بِالإِحْسانِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَعيشُ بِالأَعْمارِ(١٩)

كسانى كه به خاطر گناهانشان مى ميرند از كسانى كه به اجل هاى خود مى ميرند بيشترند. و كسانى كه به خاطر كار نيك زندگى مى كنند از كسانى كه به عمر مقدر گشته زنده مى مانند بيشترند

گفتنى است : مطلبى كه امامعليه‌السلام بدان اشاره مى كنند نظر به اغلب مردم دارد و همانگونه كه در خود روايت آمده ، مرگ زودرس بيشتر مردم معلول گناهان آنها است معلوم مى شود ، اين مطلب كليّت ندارد كه هر كس زود بميرد بخاطر گناهش مرده باشد ; چه بسا عمرهاى كوتاه در بعضى افراد ، كه ارتباطى به گناه آنان ندارد

به عنوان مثال : كوتاه شدن عمر اطفالى كه در سنين طفوليت از دنيا مى روند ، يا پيامبران و اوصياى آنان كه داراى مقام عصمت هستند هيچ ارتباطى به گناه آنان ندارد ، زيرا آن ها گناهى ندارند تا به آن مؤاخذه شوند. بلكه همان گونه كه در روايات اشاره شده است ، زودرس شدن مرگ اطفال ، امتحانى است براى پدران و مادران ، و عاملى است براى ريزش گناهان، يا ترفيع درجات آنان ، و همچنين وسيله اى براى دست يافتن خود اطفال به مقاماتى در بهشت است و مرگ زودرس انبيا و اوصياى آنان به خاطر دشمنى امّت هايشان با آنان، و كفران نعمت وجودشان از سوى مردم است. از روايات گوناگونى استفاده مى شود : اگر مردم نعمت وجود پيامبر يا امام و حتى عالم ربّانى را كفران كنند و از هدايت هاى آنان بهره مند نگردند ، خدا اين نعمت هاى گران قدرش را از آن ها مى گيرد

بنابراين يكى از علل مهمّ كوتاه شدن عمر پيغمبر يا امامعليه‌السلام نخواستن مردم و كفران آن ها نسبت به اين نعمت هاى ارزشمند الهى است ، بدون اين كه عمر كوتاه آنان ارتباطى با گناه داشته باشد

همچنانكه طولانى شدن عمر بعضى از كفار، مشركين، ظالمين و فاسقين نيز اشكالى نسبت به اين روايت و امثال آن وارد نمى كند اولاً : ممكن است عمر هر يك از آن ها بيش از مقدارى باشد كه با آن اجل مى ميرند ولى ظلم و گناهشان باعث كوتاه شدن عمرشان مى شود. ثانياً : چنين افرادى در پست و مقام و شرايط خاصّى كه دارند ، گاهى كارهاى نيكى انجام مى دهند كه همان اعمال ، باعث طولانى شدن عمرشان مى گردد مثل اين كه نسبت به ارحام و خويشان خويش صله رحم به جا مى آورند ، يا به فقرا و مستمندان كمك هاى شايسته اى مى كنند خدا مزد كارهاى نيك آنان را در همين دنيا به ايشان مى دهد تا پس از مرگ در برابر كارهاى خيرشان ، طلبى از خدا نداشته باشند

ترديدى نيست كه يكى از بركات كار نيك در دنيا براى چنين اشخاصى عمر بيشترى است كه خدا به آنان عطا مى كند.


3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17