زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)

زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)0%

زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام) نویسنده:
ناشرین: 14 نور پاک
گروه: امام جواد علیه السلام

زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)

نویسنده: عبدالرحيم عقيقى بخشايشى
ناشرین: 14 نور پاک
گروه:

مشاهدات: 9273
دانلود: 2886

توضیحات:

زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 61 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9273 / دانلود: 2886
اندازه اندازه اندازه
زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)

زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)

نویسنده:
ناشرین: 14 نور پاک
فارسی

تفتيش عقائد

يكی ديگر از خصوصيات عصر امام جوادعليها‌السلام‌ ، موضوع تفتيش عقائد در مورد مخلوق بودن، يا قديمی بودنقرآن بود. خليفه وقت، روی تحريك اطرافيان يا در اثر تأثر از فلسفه يونان، روی اين مسألة حساسيت بيشتری نشان می داد و معتقد بود كه كسانی كه قرآن را قديمی بدانند، مشرك هستند، (چون تعدد قدماء لازم می آيد) و حق مداخله در امور قضايی واداری كشور را ندارند.

بر اساس اين اعتقاد، به تمام استانداران و فرمانداران دستور داده بود كه دانشمندان را از اين نظر، مورد بازجويی و بازپرسی و مصاحبهحضوری قرار دهند و نتيجه را به مركز خلافت گزارش دهند. جالب توجه اين است كه شدت علاقه مأمون به اين امر، به حدی بود كه در وصيت نامه خود بعد از ذكر شهادتين واقرار به توحيد، مسأله مخلوق بودن قرآن را مورد گواهی و شهادت قرار داده بود، سپسبه معاد و حساب و ديگر معتقدات اساسی اسلام پرداخته بود و اجرای عمليات خود را دراين زمينه به وليعهد خود معتصم نيز توصيه كرده بود!(۴۹)

جمعی از فقها و محدثين كه از آنان می توان احمد بن حنبل فقيه معروف، سجاد بن عاصم و جمع ديگر از قضات و دانشمندان عراق را نام برد، اعتقاد پيدا كرده بودند كه قرآن از نظراينكه كلام الهی است و كلام الهی هم، همانند خود خالق آن، قديمی است، از اين رو اعتقاد به قديمی بودن و در نتيجه غير مخلوق بودن قرآن پيدا نموده بودند واين اشتباه از آنجا ناشی می گشت كه آنان كلام لفظی را كه زبان گويای عامه مردم است با كلام لبی و منطقی به اشتباه گرفته و دچار حيرت و سرگردانی شده بودند و چون اين مسأله بوی شرك و اعتقاد به تعدد قدماء می داد، مأمون و جمعی ديگر از دانشمندان اسلامی، اعتقاد به خلقت و حادث بودن آن داشتند و كسانی كه بر خلاف اعتقاد آنان، فكر می كردند، از كار باز می داشتند و دستور تنبيه و كتك و گاهی كشتن و از ميانبردن او را صادر می كردند، و روی اين مسأله تعداد فراوانی را به زنجير و تازيانه و حبس كشاندند و جمعی را كشتند، از جمله احمد بن حنبل را با ۳۸ تازيانه، تنبيه نمودند.

اين مسأله جنجالی، سخن روز آن روزگار بود. آيا منشأ اين سخن از فلسفه انتقالی يونان بود؟ يا از اعتقاد پاك و بی آلايش مردم بود كه برای حريم كلام الهی، قداست فوق العاده قائل بودند و در اين باره نمی توانستند مطالب را از هم تفكيك واز هم باز نمايند؟ يا يك نوع مانور سياسی بود؟... هر چه بود جنجال پرشوری ايجاد نموده و اذهان مردم را به خود جلب كرده بود به حدی كه مقالات و كتابهای بی شماری را به خود اختصاص داده بود كه بحث و گفتگوی مفصل در اين زمينه ما را نيز به گفتگوهای بی ثمر ديگری می كشاند.

اسراف و تبذير بيت المال يكی ديگر از خصوصيات بارز دوران حكومت بنی عباس، به خصوص مأمون، عياشی و ميگساری و صرف بيت المال درامور تجملی و اشرافی گری بود كه در اعصار گذشته، كمتر نظير داشت.

مورخين، اسراف كاريهای يكی از حساس ترين فراز زندگی مأمون را چنين توصيف كرده اند: آنچه مأمون در عروسی پوران دختر حسن بن سهل خرج و نثار عروس نمود تا آن روز هيچ پادشاهی اعم ازددوران جاهليت و اسلام انجام نداده بود و آن ولخرجی تا آن روز سابقه نداشت.(۵۰)

ابن خلكان می نويسد مأمون، دختر حسن سهل رابه رعايت مقام و منزلتی كه پدرش در تشكيلات خلافت داشت به ازدواج خود درآورد و در امر عيش و نوش و سرور عروسی، آن قدر خرج و انفاق نمود كه در هيچ عصری از اعصار و بر هيچ كس تا آن روز معهود و مشهود نيفتاده بود.

مصارف اين امر به آنجا رسيد كه برعموم هاشميين و سرهنگان و نويسندگان، گوی ‌های مشك نثار نمودند كه در هر گويی اسامی قطعات املاك و اراضی و باغات و كنيزكان ماهر، و صفات و مشخصات اسبها و ديگر اموال نفيس، مرقوم و مذكور آمده بود. گويها به دست هر كس می آمد، مالك آن هدايا نيز می گشت.(۵۱)

طبری گويد مأمون هفده روز پيش پدر زنش، اقامت گزيد و جشن عروسی پوران دختر او را ترتيب داد. در اين مدت، به تمام قوای انتظامی و سپاه برحسب مراتب، خلعت داده شد. مقدار مخارجی كه در حق ايشان نمود پنجاه هزار بار، هزار درهم بود.

او سپس اضافه می كند: مأمون به غسان بن عباد فرمان داد دههزار درهم از مال فارس به پدر زن خود تسليم نمايد و منطقه وسيعی در فم الصلح (نام شهری در كنار رود دجله نزديكی واسط) را در تيول او مقرر دارد و ماليات و خراج اهواز و فارس را تا مدت يك سال به او اختصاص دهد!(۵۲)

از اين نوع اسرافكاريها و تبذيرهای عباسيان، فراوان است ولی حيف است كه صفحاتی چند از كاغذ گرانبها (نه هزار تومانی) در اسراف كاريهای آنان باطل گردد. آنان از محصول زحمات واز دسترنج خود، خرج نمی كردند كه در مصرف آن تأملی به كار ببندند بلكه از بيت المال و دسترنج مردم و زمين های كشاورزان و كارگران بود كه صرف خوشگذرانی و عياشی خود می نمودند و از كيسه خلافت و بيت المال بذل و بخشش می نمودند.

اكنون كه بخشی اندك از كارهای عباسيان بازگو شد به سراغ پيشوای معصومعليه‌السلام‌ می رويم تا زندگی او را مورد مطالعه قرار دهيم. از اين رو نخست سيری در مسافرتها و اقامتهای آن بزرگوار انجام می دهيم:

اقامت در مدينه

گفتار محدثين و تاريخ نويسان اسلامی در مورد تاريخ ازدواج و مدت اقامت آن حضرت، در مدينه و بغداد به صورت دقيق ترسيم نگرديده، و خالی از اضطراب نيست، و نمی توان سير تاريخی گام به گام حضرت را از روی تواريخ موجود استخراج نمود ولی آنچه از مجموع تواريخی كه ماديده ايم، نزديك به حقيقت به نظر می رسد اين است:

اقامت در مكه هنوز كودك خردسالی است كه به اتفاق پدر، عازم مكه گرديده است، همان سالی كه امام رضاعليها‌السلام‌ عازم خراسان است و می خواهد از كعبه، عزيزترين مكان سرزمين عربستان وداع و خداحافظی كند او روی دوش خادم امامعليها‌السلام‌ با كنجكاوی و دقت مخصوص، ناظر اعمال و تلاشهای پدر است كه با اضطراب و علاقه خاص همانند فردی كه ديگر به كعبه باز نخواهد گشت، مشغول طواف خانه ی خدا است پس از فراغت از طوافبه مقام ابراهيم می رود تا نماز بگزارد كودك تيزبين و هوشيار، به اعمال پدر حساسيت پيدا كرده است از دوش خادم پائين آمده است و در حجر بست نشسته است و غم و اندوه چهره او را فرا گرفته است.

خادم به سراغ او می رود او را از جای خود حركت دهد و پاسخ می شنود، تا خدا بخواهد من در جای خود هستم و تكان نخواهم خورد! خادم جريان را به اطلاع امام رضاعليها‌السلام‌ می رساند.

امام خودشان شخصا به سراغفرزند دلبندش می رود تا او را از حجر بلند كنند و می فرمايند: فرزندم! پاشو برويم. او با لحن كودكانه سرشار از دقت و كنجكاوی و احساس، عرض می كند پدرجان! چگونه از جای خود،تكان بخورم در صورتی كه می بينم كه شما با كعبه وداع هميشگی می نماييد معلوم می گردد كه ديگر بار به كعبه باز نخواهيد گشت.(۵۳)

بخش دوم فضايل و مناقب آن بزرگوار

اين سيمای كودكانه ی اين طفل معصوم است كه در شش يا هفت سالگی از او سر زده است. امام رضاعليها‌السلام‌ به مرو حركت كرده است و در سال ۲۰۳ به فيض شهادت نائل آمده است و امام جوادعليها‌السلام‌ در مدينه باقی مانده است.

بعد از پدر بزرگوار، جمعا هفده سال عمر داشته است كه قسمت عمده آن را در مدينه به سر برده است و سرپرستی خانواده و سرپرستی ايتام آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به عهده داشته است.

زندگی او در مدينه توأم با عزت و عظمت و وقار فوق العاده بوده است. آنچه از احاديث مربوطه استفاده می شود اين است كه امام در كمال شكوه و احترام می زيسته است، و مورد توجه و علاقه مردم بوده ‌اند و حديثی كه از كتاب معتبر كافی نقل می گردد حاكی ازاين معناست: عبد الله رزين می گويد: من مجاور مسجد رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودم، هر روز می ديدم كه نزديكي های ظهر امام ابوجعفر ثانی به مسجد تشريف فرما می شوند نخست وارد صحن می گشتند سپس كنار قبر رسول الله می آمدند و سلام می گفتند، سپس كنار خانه فاطمه زهراعليها‌السلام‌ می رفتند و كفشها را از پا در می آوردند و مشغول نماز و عبادت می گشتند.

من بسيار متمايل بودم كه از خاك زير پايش تبرك بجويم ميسر نمی گشت چون اغلب با مركب تا دم در مسجد می آمدند. روزی از چند نفر آدرس حمامی را كه امام، به آنجا می رفت جويا شدم گفتند كه به حمامی كه در محله بقيع است و به مديريت يكی از فرزندان طلحه، تشريف می برند.

من آن روزی را كه امام معمولا به حمام می آمدند رفتم درحمام منتظر قدوم امام بودم و با حمامی مشغول صحبت شدم او به من گفت: گر قصد حمام داری زودتر انجام بده چون وقت آن رسيده است كه ابن الرضا چند لحظه ی ديگر به حمام آيند، آن وقت ديگر امكان حمام رفتن شما نيست. گفتم: ابن الرضا كيست؟

گفت: مگر او را نمی شناسی ؟ او يكی از مردان با تقوا و صالح اين شهر است كه در علم و تقوا نظير و همانندی ندارد.

گفتم: مگر با وجود ايشان نمی توان حمام كرد؟ پاسخ داد: نه، چون ما حمام را برای ايشان قرق می كنيم كه فرد ديگری درآن مدت حق ورود نداشته باشد.

لحظه ای گذشت كه ديدم امام با مركب مخصوص خود همراه چند نفر از خدمتگزاران كه لباس و وسائل حمام او را حمل می كردند تشريف آوردند.

حصير گسترده شد و امام به استحمام پرداخت پس از آن طبق معمول روزانه، به مسجد رهسپار شد، و برنامه عبادت همه روزه خود را شروع كردند.(۵۴)

از اين روايت استفاده می گردد كه امامعليها‌السلام‌ در مدينه مدتی اقامت داشته اند و برنامه مشخص تنظيم شده ای برای كارهای خود، به وجود آورده بودند. و روايت ديگری كه می گويد: بعد از مسافرت امام رضاعليها‌السلام‌ ، امام جوادعليها‌السلام‌ چهار هزار درهم بدهی امام را پرداختند. تأييد كننده اين مطلب است.(۵۵)

اقامت در بغداد پس از رحلت امام رضاعليها‌السلام‌ كه درسال ۲۰۳ اتفاق افتاد، در همان سال حركت مأمون از مرو به سوی بغداد صورت گرفت.

مأمون در بغداد مستقر گرديد و در تقويت پايه ‌های حكومت خود كوشيد، بر اساس همان سياست عمومی كه در تكريم خاندان هاشمی (در برابر رقيبان سرسختی كه داشت) مبذول می داشت و برای رفع اتهام مسموم ساختن امام رضاعليها‌السلام‌ از امام جوادعليها‌السلام‌ دعوت به عمل آورد و او را به بغداد خواست و در احترام و تعظيم او كوشيد، و دختر خود ام الفضل را به عقد او درآورد.

امام چند سالی در بغداداقامت گزيد و در آنجا به نشر معارف و احكام الهی پرداخت و تا حدودی از آزادی عمل برخوردار بود تا در سال ۲۱۸ سال مرگ مأمون با همسر خود ام الفضل عازم بيت الله الحرام گرديد و مدتی در مدينه و مكه اقامت گزيد تا اين كه معتصم روی كار آمد و مجددا از امام دعوت به عمل آورد تا به بغداد بازگردد.

امام در اين مراجعت كه در ايام ماه محرم صورت گرفت، ده ماه و اندی در بغداد بود تا در ماه ذيقعده به سال ۲۳۰ هجری به فيض شهادت نائل آمد.(۵۶)

عبور از كوفه محدثين و مورخين تصريح می كنند، هنگامی كه امام جوادعليها‌السلام‌ با همسر خود ام الفضل عازم مكه بودند، در مسجد مسيب كوفه، اقامت جسته و در آن مسجد نماز جماعت برگزار نمود كه جمع كثيری به امام اقتدا نمودند.

احمد بن ادريس می گويد: من در مسجد مسيب كوفه با امام ابو جعفرعليها‌السلام‌ نماز گزاردم از اخبار خارق العاده ای كه در اين مسافرت امام، جلب توجه نمود اين است كه در صحن مسجد درخت سدری بود كه مدتها بود خشكيده و بار و برگ نداشت، امام وضوی خود را پای آن درخت انجام داد و آب وضو به ريشه آن نفوذ كرد.

از بركت وضوی امامعليها‌السلام‌ آن سال، آن درخت برگ و بار آورد و اين عمل زبانزد عموم مردم منطقه بود.(۵۷)

كرامت و درخت سدر شيخ مفيد (قدس سره) در ارشاد نقل می كند، وقتی كه امام جوادعليها‌السلام‌ با همسرش ام الفضل، دختر مأمون از بغداد به مدينه مراجعت می فرمود، به كوفه آمد.

مردم او را مشايعت می كردند، وقت غروب به خانه مسيب رسيد، در آنجا فرودآمد و داخل مسجد شد، در صحن مسجد درخت سدری(۵۸) بود كه هنوز ميوه نياورده بود.

امام كوزه آبی خواست و در پای درخت وضو گرفت و با مردم نماز مغرب خواند. در ركعت اول سوره «حمد واذا جاء نصرالله» خواند و در ركعت دوم، «حمد و سوره توحيد» خواند و پيش از ركوع قنوت گرفت، بعد ركعت سوم را خواند، تشهد و سلام گفت، بعد مقداری نشست، مشغول ذكر و تعقيب گرديد، آنگاه برخاست چهار ركعت نافله مغرب را به جای آورد و تعقيب خواند و دو تا سجده شكر به جای آورد و از مسجد خارج شد.

چون به كنار درخت سدر رسيد، مردم ديدند كه آن درخت، ميوه آورده است، از اين جريان، شگفت زده شدند، از ميوه آن خوردند، ديدند ميوه اش هسته ندارد، آنگاه امامعليها‌السلام‌ را توديع كردند.