زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)

زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)0%

زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام) نویسنده:
ناشرین: 14 نور پاک
گروه: امام جواد علیه السلام

زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)

نویسنده: عبدالرحيم عقيقى بخشايشى
ناشرین: 14 نور پاک
گروه:

مشاهدات: 9187
دانلود: 2837

توضیحات:

زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 61 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9187 / دانلود: 2837
اندازه اندازه اندازه
زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)

زندگی امام محمد تقی الجواد (علیه السلام)

نویسنده:
ناشرین: 14 نور پاک
فارسی

پاسخ سؤالات فقهی امام جوادعليه‌السلام‌

در توضيح فروع مختلف مسألة چنين فرمودند: اگر شخص محرم، شكار را در خارج از محدوده حرم انجام و شكار ازپرندگان و بزرگ باشد، كفاره آن يك گوسفند است. اگر در داخل حرم، مرتكب شود، كفاره آن دو برابر خواهد بود.

اگر بچه پرنده ای را در خارج از حرم شكار كند، او بايد كه يك بره، تازه از شير گرفته ای كه از شير باز شده باشد، كفاره دهد درصورتی كه در داخل حرم، صيد نمايد، يك بره از شير گرفته شده را و قيمت پرنده رانيز بايد بپردازد.

اگر حيوان شكار شده، الاغ وحشی باشد، كفاره آن گاو است. اگرشتر مرغ باشد، كفاره آن يك شتر است. اگر آهو باشد، يك گوسفند كفاره دارد. اگر هر كدام از اينها را در حرم بكشد، كفاره آن دو برابر می شود كه هدی رسيده به حرم باشد و به كعبه سوق داده شود.

اگر احرام او برای حج باشد، قربانی بر او واجب گردد كه می بايست در منی نحر كند. و اگر احرام او، برای عمره باشد در مكه نحر می كند. كفاره شكار، نسبت به عالم و جاهل مساوی است ولی در صورت عمد برمرتكب شونده، گناه دارد، ولی در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است.

كفاره فرد آزاده بر عهده خود اوست، ولی كفاره برده بر عهده مولای اوست. بر فرد صغير،كفاره واجب نيست، كفاره او بر عهده ولی اوست. فردی كه اظهار ندامت و پشيمانی كند، با اين عمل او گناه از او برداشته می شود، ولی فردی كه اصرار بر ادامه شكار،داشته باشد به سزای عمل خود می رسد.(۸۲)

عجز و سكوت هنگامی كه امام جوادعليه‌السلام‌ از توضيح شقوق و فروع مختلف مسألة، فارغ گرديد و با تحير و اعجاب اهل مجلس رو به رو شد، مأمون از امام درخواست نمود كه مسألة ای از قاضی القضات سؤال فرمايند تا مورد استفاده همگان واقع گردد.

امامعليه‌السلام‌ با كراهت تمام از او پرسيد: آماده هستيد اگر سؤالی شد پاسخ دهيد؟ او با ناراحتی گفت: اين اختيار با شماست، فدايت گردم! شما سؤال فرماييد، اگر از عهده آن برنيامدم، همچنان از دريای بی كران دانش شما، بهره ‌مند خواهم شد.

پيشوای نهمعليه‌السلام‌ لب به سخن بازگشودند و فرمودند، خوب فكر كنيد: مردی در طليعه خورشيد به زنی نگاه كرد، آن نگاه بر وی حرام بود، در چاشت روز با زبر همان زن نگاه كرد در صورتی كه نگاهش حلال بود، در هنگام ظهر، نگاه اين مرد برهمان زن افتاد، ولی نگاهش حرام بود، هنگام نماز عصر باز به همان زن، نگاه كرد و اين نگاه او حلال بود، اما غروب هنگام، ديگر نتوانست آن زن را ببيند، زيرا نگاهش بر او حرام بود، در نيمه شب، همين زن برای آن مرد، حلال بود اما به وقت نماز صبح، آن نگاه حرام شد و در سپيده دم اين حرمت، شكست و زن بر آن مرد حلال شد.

حال بفرماييد، تصويرفرضی اين مسألة چگونه است، اين زن و مرد در چه شرايطی از نظر شرعی حلال و تحت چه ضوابطی بر همديگر حرام می گردند؟ قاضی القضات دربار خليفه، در همان آغاز كاربه عجز خود اعتراف كرد، و بی درنگ اظهار داشت: نمی دانم و به جواب راهی نمی يابم. پس از اندكی تأمل و مكث از پيشوای نهم خواهش كرد كه اين مسألة را خود تشريح فرمايند.

پاسخ سوالات

امامعليه‌السلام‌ فرمودند: ساده است، اين زن، كنيز كسی بود، مردی در آغاز روز نگاهش كرد طبعا اين نگاه حرام بود. وقتی آفتاب به موقع چاشت رسيد، اين مرد، كنيز را از مالكش خريد در اين وقت، نگاه او بركنيزش حلال بود.

به هنگام ظهر، كنيز را آزاد ساخت، نگاهش از نو بر او حرام گرديد. اما هنگام نماز عصر، كنيز آزاد شده را به عقد خود درآورد حالا زنش بود و نگاهش بر او حلال بود. به وقت نماز مغرب، اين مرد زن خود را ظهار(۸۳) كرد و بر او حرام گرديد.

به هنگام نماز عشا، كفاره ظهار را پرداخت و زن بر او حلال شد، ولی نيمه شب او را طلاق داد و برای چهارمين بار، بر او حرام گرديد. سپيده دم فردا از طلاق خود، پشيمان گرديد و به زن رجوع كرد، و زن مجددا بر او حلال گرديد.

هنگامی كه پاسخ سؤالات داده شد، مأمون به شعف و خوشحالی افتاد، رو به خاندان عباسی كه همه پسر عموهای او بودند، گفت: آيا سزاوار است كه از چنين شخصيت عالم و دانا بگذريم؟

آيا كسی از شما می توانست، پاسخ اين مسائل را از ديدگاه فقهی همانند او بيان كند؟ همگی اعتراف كردند كه تشخيص مأمون در انتخاب امامعليه‌السلام‌ ، بی جهت نبوده است.

مأمون افزود، دودمان اهل بيتعليه‌السلام‌ ، علم و دانش آنان ارتباطی به سن و سال آنان ندارد دانش آنان از سرچشمه وحی گرفته می شود، آيا نمی دانيد پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علیعليه‌السلام‌ را به اسلام دعوت نمود و اسلام او را پذيرفت، در صورتی كه بيشاز ده سال نداشت؟

با حسنعليه‌السلام‌ ، و حسينعليه‌السلام‌ آن دو كودك خردسال، بيعت انجام داد در صورتی كه سن آنان پايين ‌تر از شش سالگی بود، وجز آنان از هيچ كدام از كودكان بيعت نپذيرفت.

ازدواج فردای آن جلسه بود كه مأمونعليه‌السلام‌ ، شخصيت ‌های برجسته و دانشمندان و رجال لشكری وكشوری را فراخواند و مجلس باشكوهی، ترتيب داد و مراسم عقد دختر خود ام الفضل را با امام جوادعليه‌السلام‌ انجام داد. امام جوادعليه‌السلام‌ در همان سالی كه با دختر مأمون، عروسی كرد از بغداد به مدينه بازگشت و تا سال ۲۲۰در مدينه می زيست تا حكومت به دست معتصم افتاد.

معيار شناخت حديث صحيح

در يكی ازمجالس مناظره كه فراوان در حضور مأمون تشكيل می يافت، يكی از علمای درباری برای توليد عداوت و كينه در قلوب عده كثيری از حضار مجلس نسبت به ساحت امام جوادعليه‌السلام‌ از امامعليه‌السلام‌ سؤال كرد چه می فرماييد، در موردآن حديثی كه درباره يكی از ياران نزديك رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واردشده است و می گويد: جبرييل بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل گرديدو عرض كرد ای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! خداوند متعال تو را سلام می رساند، و می فرمايد از يكی از ياران خود بپرس كه خداوند متعال از تو راضی و خشنود است، آيا تو هم از او راضی هستی ؟

امام جوادعليه‌السلام‌ با توجه به موقعيت خاص محفل فرمودند: من منكر فضيلت آن صحابی كه می فرماييد، نيستم ولی بر گوينده اين خبر لازم است به آن حديثی كه پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حجة الوداع فرمودند، توجه داشته باشد، جايی كه می فرمايند:

دروغگويان و خبرسازان زياد شده اند و در آينده نيز زيادتر خواهند شد. بدانيد هرآنكه حديث دروغی را به من نسبت دهد، جايگاه او آتش است. معيار تشخيص حديث صحيح از غير آن، اين است كه آن را بر قرآن مجيد و سنت مسلم من عرضه كنند، اگر با آن دومخالفت كرد، رد كنيد و كنار بزنيد. حديثی را كه شما نقل كرديد با كتاب خداسازگار نيست.

قرآن می فرمايد: انسان را ما آفريده ايم و از آنچه در قلب او، خطور می كند آگاهی داريم.(۸۴) و در مورد ديگر می فرمايد: ما به انسان نزديك تر از شاهرگ گردن او هستيم.(۸۵) آيا بر چنين آفريدگار دانا وآگاه، خشنودی و رضايت خاطر يا نارضايی آن صحابی مكتوم مانده است تا نيازمند سؤال از آن صحابی گردد؟ اين امر نسبت به پروردگار عالم، محال و غير ممكن است.(۸۶)

امام جوادعليه‌السلام‌ با محكوم ساختن طرف، يك قانون كلی و عمومی نيز در اختيار شنوندگان قرار داد كه پايه و اساس آن، مستند به قرآن مجيد و سنت وراه و رسم پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، و هيچ كدام از حضار مجلس را يارای مخالفت با آن دو سند نبود به اين ترتيب با حفظ اصالت مرام، طرف را نيزمجاب و محكوم ساخت.

وی دوباره از امامعليه‌السلام‌ پرسيد: می گويند قدر و منزلت شيخين در روی زمين همانند جبراييل و ميكاييل در آسمان ها است. آيا اين حديث صحت دارد؟

ابوجعفر ثانیعليه‌السلام‌ در پاسخ فرمودند: اين حديث نيز مورد تأمل ونظر است، چون جبراييل و ميكاييل هر دو از فرشتگان مقرب درگاه الهی هستند كه هميشه در اطاعت امر پروردگار به سر می برند و لحظه ‌ای به معصيت و نافرمانی او نپرداخته اند، ولی آن دو شخص هر چند اسلام آوردند، ولی مدتی در شرك و بت پرستی بودند، بلكه اكثر مدت عمر آنان در بت پرستی سپری شده است. پس چگونه ممكن است اين دو،قابل مقايسه و تطبيق باشند؟

آخرين بار، او از امام پرسيد چه می فرماييد،درباره مطلبی كه روايت می كنند: شيخين، آقايان پيران و سالخوردگان بهشتی هستند؟

امام در پاسخ فرمودند: اهل جنت همگی در سنين جوانی و نشاط به سر می برند، در ميان آنان پير و سالخورده پيدا نمی شود تا آنان سروران پيران بهشتی بوده باشند و اين حديث را بنی اميه برای معارضه با گفتار رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جايی كه می فرمايند: حسنعليه‌السلام‌ و حسينعليه‌السلام‌ سروران جوانان بهشتی هستند. جعل نموده اند.

به اين ترتيب امام باكجرويها وكج انديشی ‌های رائج، مبارزه علمی نمود بی آنكه خطری او را تهديد نمايد،يا گرفتار، امواج تعصبات بی جا گردند.

سی هزار مسئله

هنگام رحلت امام رضاعليه‌السلام‌ ، فرزند برومندش در سن خردسالی و كودكی بود و در مدينه زندگی می كرد.

پاره ای از شيعيان در بغداد و ديگر شهرها، به علت صغر سن آن حضرت به عنوان امام به ترديد و شبهه افتادند و جمعی از شيعيان مانند: ريان بن صلت، صفوان بنيحيی، محمد بن حكم و يونس بن عبد الرحمن و جمع ديگری از علما و افاضل شيعه تصميم گرفتند كه هنگام حج به حضور او شرفياب گردند و از نزديك تماس پيدا كنند.

سيد مرتضی در عيون المعجزات می گويد: بيش از هشتاد نفر از فقهای بغداد و شهرهای ديگر، هنگام سفر حج روی اين تصميم، به مدينه عازم شدند و در منزل معروف امام صادقعليه‌السلام‌ به محضر امام جوادعليه‌السلام‌ شرفياب گرديدند سؤالات و مطالب علمی متعددی از او پرسش كردند و به پاسخ های قانع كننده ای نائل آمدند، بدين ترتيب شبهه و ترديد از آنان زائل گرديد و به مرحله يقين رسيدند.(۸۷)

و شايد آنچه معروف است كه امامعليه‌السلام‌ در يك مجلس يادر عرض چند روز، سی هزار مسألة از غوامض مسائل آن روز را بيان داشتند، ناظر بهاين جلسات باشد كه امامعليه‌السلام‌ ، اصول مطالب وامهات آن را بيانفرموده اند كه صدها مسألة از آن متفرع می گرديد.

تربيت شاگردان

در كتابهای جوامع اصول وفقه، احاديث و روايات فراوانی از وجود مبارك امام ابوجعفر ثانیعليه‌السلام‌ نقل شده است كه مسائل گوناگون فقهی مورد سؤال و جواب واقع شده است كه در ابواب متفرق، مورد استناد فقها، واقع گرديده است، و قسمتی از اين گونه احاديث را در كتابهای اصول چهارگانه كافی، تهذيب، استبصار و من لا يحضرهالفقيه و ديگر جوامع حديثی، مضبوط است و همچنين در كتابهای رجال و درايه اصحاب و شاگردانی را ياد كرده اند كه در مكتب تربيتی آن بزرگوار، پرورش يافته اند كه امروز مورد استناد فقهای ما قرار می گيرد.

اين روايتگران و شاگردان را، می توان از لابه لای كتابهای احكام، تراجم، تفاسير، و اديان بيرون آورد و به مقام معرفی آنانپرداخت.

در ميان اصحاب و ياران او افرادی مانند: احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، احمد بن محمد بن عيسی اشعری، احمد بن محمد بن خالد برقی، ايوب بن نوح، احمد بن اسحاق بن سعد اشعری، ابراهيم بن مهزيار اهوازی، ابو هاشم جعفری وجود داشتند كه هركدام در جايگاه خود از منزلت و اعتبار خاصی برخوردار بودند. علاوه بر آن ها،شاگردان و راويان ديگری نيز داشته اند كه به كسب علم و دانش و نقل روايت از آنبزرگواران می پرداختند.

مرحوم مجلسی در توجيه اين مطلب كه آن حضرت در يك مجلس، چطور به سی هزار مسأله جواب فرموده است، چند وجه نقل می كند: از جمله اين كه ممكن است در خاطر انبوه حاضران، بيشتر سوالات يكسان بوده است، چون به بعضی جواب داده است، همه ی آنها برای اهل مجلس روشن شده است و يا اشاره است به آن كه از كلمات مختصر امامعليه‌السلام‌ ، آن مقدار مسائل، استنباط می گرديد.

سيد مرتضی علم الهدی رضوان الله عليه در عيون المعجزات نقل كرده است: چون حضرت رضاعليه‌السلام‌ ازدنيا رفت، سن امام جوادعليه‌السلام‌ هفت سال بود، در بغداد و شهرهای ديگر اختلاف به وجود آمد، بزرگان شيعه از قبيل: ريان بن صلت، صفوان بن يحيی، محمد بن حكيم، عبد الرحمان بن حجاج، يونس بن عبد الرحمان و جماعت ديگری در خانه عبد الرحمان بن حجاج در بركه زلول جمع شده و بر رحلت امام ثامن گريه می كردند، و بزرگی مصيبت بر آنها سنگينی می نمود.

يونس بن عبد الرحمان گفت: از گريه و زاری دست برداريد، مطلب اساسی اين است كه در مسائل به كدام كس، رجوع بكنيم تا اين( ابوجعفرعليه‌السلام‌ ) بزرگ بشود؟! در اين موقع ثقه جليل القدر، ريان بن صلت به پا خاست و از حلقوم يونس گرفت و مرتب او را می زد و می گفت: برای ما ايمان اظهار می كنی و در باطن شك و شرك داری؟ اگر فرمان امامت او، از جانب خداست، در اين صورت، اگر طفل يكروزه هم باشد مانند پير مرد كهنسال و پير مرد است و اگر از جانب خدا نباشد، هزار سال هم عمر كند، مانند يك فرد عادی است، بايد دراين سخن دقت كرد، حاضران شروع به توبيخ يونس بن عبد الرحمان كردند.

در آن وقت،ايام حج نزديك می شد، از فقهاء و علماء بغداد و ساير شهرها، هشتاد نفر گرد هم آمده، به قصد حج حركت كردند، اول به مدينه آمدند تا به خدمت امام جوادعليه‌السلام‌ برسند.

پس از ورود به مدينه در خانه امام صادقعليه‌السلام‌ گرد آمدند كه خالی بود، روی بساط بزرگی نشستند، عبد الله بن موسی محضر آنها آمد و در صدر مجلس نشست، يك نفر به پا خاست و گفت: اين پسر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است هر كه سؤالی دارد بكند، از وی سؤالاتی شد كه بر خلاف، جواب داد، اين كار، حاضران را در حيرت و اندوه فرو برد، فقهاء برخاسته و قصد رفتن كردند و گفتند: اگر ابو جعفرعليه‌السلام‌ جوابها را می توانست بدهد، اين همه، جواب خلاف از عبد الله بن موسی بروز نمی كرد!!

در اين وقت از صدر مجلس دری گشوده شد و غلامی موفق نام، وارد مجلس گرديد و گفت: اين ابو جعفرعليه‌السلام‌ است كه می آيد، همه به پا خاستند و از وی استقبال كرده و سلام دادند، امام صلوات الله عليه داخل شد، دو پيراهن به تن داشت و عمامه ای كه دو طرفش آشكار بود به سر گذاشته بود، آن حضرت نشست مردم همه ساكت شدند.

منادی قبلی به پاخاست و از امام سؤالاتی نمود: حضرت جواب درستی دادند، همه شاد شدند و بر او دعاكردند و ثنا گفتند، عرض كردند: عموی شما، عبد الله چنين و چنان جواب می گفت.

فرمود: لا إله إلا الله ای عمو! بزرگ است نزد خدا كه فردا پيش او ايستاده باشی وبگويد: چرا به بندگان من، آنچه نمی دانستی، فتوا دادی در صورتی در ميان امت، داناتر از تو وجود داشت؟

روايت شده: عمر بن فرج رخجی (حاكم مدينه) به آن حضرت گفت: شيعيان شما مدعی هستند كه شما وزن همه آب دجله را می دانيد؟ در آن وقت در كنار دجله بودند، حضرت فرمودند: آيا خدا می تواند اين علم را به پشه ای بياموزديا نه؟ گفت: آری، امامعليه‌السلام‌ فرمودند: من در پيش خدای تعالی،از پشه و از اكثر مخلوقاتش، محترمتر هستم.(۸۸)

جود و بخشش آن بزرگوار

آنچنان كه گذشت، بذل و بخشش و احسان در راه خدا، يكی از امتيازات و خصوصيات اصلی اين خاندان كرم است كه در مواقع متعدد از آنان سرمی زند.

آنان در جلب رضا و خشنودی پروردگار عالم، از صرف هر نوع امكانات مالی و رفاهی، به نيازمندان و مستحقين واقعی، مضايقه و كوتاهی نداشته اند. اصولا مال و ثروت از نظر آنان، معنای ويژه ای دارد كه با مفهوم عادی آن، در ميان مردم، تفاوت اساسی دارد.

آنان مال و ثروت را در حدی قبول داشتند كه بتوانند به وسيله آن، گرهی از مشكلات زندگی ديگران را بگشايند يا توسط آن، ذخيره ای برای آخرت وتكميل معنويت خود، اندوخته باشند.

مگر بزرگ اين خاندان، علیعليه‌السلام‌ نبود كه در راه خشنودی پروردگار، سه شبانه روز با اهل بيتعليه‌السلام‌ خود، با شكم گرسنه،روزه دار بود تا درخواستهای فقير و يتيم و اسير را فراهم سازد؟

در زندگی هر كداماز پيشوايان معصوم، چنين بخششها و گذشتها ثبت گرديده است كه بررسی زندگی هر كداماز آنان، بهترين گواه مدعای ما است و اين امر در مورد شخصيتی كه اكنون، در ترسيم گوشه ای از چهره او هستيم، مصداق كامل دارد و عنوان دومی جواد بر اثر تكرارو مشاهده اين عمل، نشانگر اين حقيقت بارز می باشد، اينك به عنوان نمونه به چندمورد از بذل و بخشش ايشان، اشاره می گردد.

عائدات وقف

كلينی از علی بنابراهيم و او از پدرش نقل می كند: كه در محضر امام جوادعليه‌السلام‌ بودم كه صالح بن محمد بن سهل متولی اوقاف قم، وارد محضر امامعليه‌السلام‌ گرديد (او از طرف امامعليه‌السلام‌ متولی اوقافی بود كه به نام امامعليه‌السلام‌ وقف شده بود) و به عرض رساند: سرور من! مرا در مقابل ده هزار درهم از عائدات وقف، حلال فرماييد، چون آن را در راه نفقه اهل و عيال خود،خرج كرده ام. امامعليه‌السلام‌ با گشاده رويی فرمودند: شما را از پرداختآن معاف می دارم.(۸۹)

به قدر مروت!

علی بن عيسی اربلی در كشف الغمه می نويسد: مردی به حضور امامعليه‌السلام‌ رسيد و عرض كرد كه: خواهشمنداست، مرا به اندازه مروت خودتان احسان نماييد! امامعليه‌السلام‌ فرمودند: اكنون در وسعت من نيست كه اين مقدار راببخشم. سائل عرض كرد: پس لطفا به مقدار مروت و مردانگی خودم، احسان فرماييد. امامعليه‌السلام‌ به خدمتگزار خود فرمود: مبلغ دويست دينار به اوعطا كند.(۹۰)

راه گشايی بر ديگران

مردی از بنی حنيفه از اهالی بست و سجستان می گويد: كه در اوائل خلافت معتصم در آن سالی كه امامعليه‌السلام‌ با خانواده، عازم مكه گرديده بود، من در مصاحبت آن بزرگوار افتخار داشتم روزی كه جمعی از مسئولين امور خلافت نيز بر سر طعام حاضر بودند به حضور امامعليه‌السلام‌ عرض كردم: ای فرزند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! فدايت گردم، والی و فرماندار منطقه ما مردی است كه به دوستی شما خاندان (رسول)، معروف و متمايز است و من در ديوان او از بابت خراج و ماليات، بدهكاری دارم كه ازپرداخت آن، عاجز هستم.

اگر مصلحت بدانيد نامه ای به ايشان مرقوم فرماييد كه دراين باره محبتی در حق ما بكند بسيار به موقع خواهد بود. امام فرمودند: من اورا نمی شناسم.

مرد گفت: درست است كه شما آشنايی خصوصی با او نداريد، ولی اواز ارادتمندان و دوستان شما است، قطعا نامه شما به حال من نافع خواهد بود.

امامعليه‌السلام‌ محض اجابت درخواست، يك فرد مؤمن، كاغذی برداشت و چنينمرقوم فرمودند: بسم الله الرحمن الرحيم، «اما بعد فإن موصل كتابی هذا ذكر عنكم ذهبا جميلا وان مالك ما احسنت فيه، فأحسن الی اخوانك و اعلم ان الله عزوجل سائلك عن مثاقيل الذر والخردل

به نام خداوند بخشنده و بخشايشگر مهربان، حامل نامه من، از شما يك روش زيبايی را تعريف نمود، بدانيد جز احسان و نيكوكاری هيچ فائده ای در زندگی، برای تو نيست، هر چه توانستی در حق برادران دينی خود نيكی واحسان نما! و بدان كه خداوند متعال از مثقال ها واوزانی كه به قدر ذره ناچيز باشد از تو سؤال خواهد نمود.

(اشاره به آيه شريفه است كه می فرمايد:( فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ) . نامه را دريافتم، چون خبر نامه و آمدن من به گوش فرماندار سجستان، حسن بن عبد الله نيشابوری رسيد به استقبال من، آمد و به احترام و تعظيم نامه تا دو فرسخ از شهر، بيرون شتافته بود تا چشمش به نامه افتاد، آن را گرفت و بوسيد و روی هر دو چشم خود گذاشت و به من گفت: حاجت شما چيست؟

گفتم، مرا خراجی بر گردن است كه در ديوان ماليات شما ثبت است و قادر به پرداخت آن نيستم، دستور داد كه روی آن قلم بگيرند، و مدت طولانی مرا از پرداخت ماليات معاف دارند.

پس از آن از تعداد عائله من پرسيد، از تعداد و هزينه عائله ام، او را آگاه ساختم، دستور داد كمك مؤثری در حق من انجام دادند. فرماندار محل تا در سر كار بود به بركت آن نامه من از احسان و نيكی مضايقه و كوتاهی نداشت.(۹۱)

هشدار به مسئولين امور

استاد شيخ محمد جواد مغنيه لبنانی كه يكی از خدمتگزاران علم و مذهب می باشد، پس از نقل اين داستان می افزايد: اين حديث می تواند هشداری بهگردانندگان امور اداری باشد.

آنان به مجرد اشغال يك ميز اداری رياست يا مديريت،تمام دوستی ها و علاقه برادری و اسلامی را كنار می گذارند و تغيير ماهيت داده وكوچكترين مشكل گشايی و چاره سازی در حق گرفتاران و ضعيفان از خود نشان نمی دهند،چنين افرادی بهتر است كمی به خود آيند و بدانند ميز رياست و تشريفات ديگر، همه زوال پذير و فنا شدنی است، فقط آنچه جاودان و هميشگی است نيكوكاری و خدمت به مردمو رفع نيازمندی ديگران است و بس.

بخش سوم: ياران و روايتگران از امام جوادعليه‌السلام‌

امامان پاك ما، همچون پيامبر گرامیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيوسته در تعليم و تربيت مردم، ساعی وكوشا بودند، آنان در تمام اوقات روز و شب، ملتزم به راهنمايی و تربيت مردم بودند، رفتار و گفتار و معاشرت و حتی هر گوشه از زندگی روزمره آنان، آموزشگر كسانی بود كه با آنان تماس داشتند، هر كس هر وقت با آنان می نشست غير ممكن بود كه ازاخلاق و دانش آنان بهره ‌مند نشود، اگر سؤالی داشت می توانست مطرح كند و پاسخ آنرا بشنود، و پرسشها هم محدود نبود، آنان هر مشكلی داشتند می پرسيدند و پاسخ می گرفتند.

بديهی است چنين مدرسه يی هرگز و در هيچ جا جز در مكتب پيامبران و امامان، نظير نداشته و ندارد، و طبيعی است كه ويژگی و ثمربخشی چنين مكتبی تا چه حد جالب و جاذب بوده است، به همين جهت، خلفای اموی و عباسی كه می دانستند اگر مردم متوجه اين ويژگيها شوند به سوی پيشوايان الهی و امامان بر حق، جذب خواهند شد و در چنين صورتی حكومت اين غاصبان، در خطر قرار خواهد گرفت، از اينرو تا آنجا كه برايشان ممكن بود می كوشيدند تا مردم با پيشوايان واقعی اسلام به صورت آزاد تماس نداشته باشند، و فقط چند سالی در زمان امام باقرعليه‌السلام‌ بود كه به جهت حكومت عمر بن عبدالعزيز كه تا حدودی رفتاری ملايم و انسانی داشت، و در عهد امام صادقعليه‌السلام‌ به جهت آن كه حكومت اموی رو به زوال، و حكومت عباسی، در اوائل كار بود، مردم توانستند از آن دو امام بزرگوار، به طور نسبی بهره ‌مند گردند، و می بينيم كه شماره ی شاگردان و راويان از صادقينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حدود چهار هزار نفر رسيد(۹۲) ولی در دوره ‌های ديگر اصحاب و شاگردان و راويانبرخی از ائمهعليه‌السلام‌ بسيار تقليل يافته است؛

به عنوان مثال، اصحابو شاگردان و راويان امام جوادعليه‌السلام‌ قريب صد و سيزده نفر بوده ‌اند(۹۳) و اين گويای اين حقيقت است كه در زمان آن گرامی، تماس مردم با او، تا چه اندازه محدودمی بوده است.

اينك به معرفی اجمالی و گزارشی چند تن از آن ياران مخلص می پردازيم:

۱.علی بن مهزيار (م ۲۵۴ ه‍. ق): از ياران خاص و جزو وكلای امام جوادعليه‌السلام‌ بود، او از اصحاب امام رضاعليه‌السلام‌ و امام هادیعليها‌السلام‌ نيز محسوب می شود. او بسيار عبادت می كرد و در اثر سجده ‌های طولانی پيشانيش پينه بسته بود، به هنگام طلوع آفتاب، سر به سجده می نهاد و سر برنمی داشت تا هزار تن از مؤمنان را دعا می كرد، و از خدای متعال برای آنان، آنچه برای خود می خواست، مسئلت می نمود.

ابو الحسن علی بن مهزيار در اهواز می زيست و بيش از سی كتاب تأليف كرد(۹۴) ، در مراتب ايمان و عمل به چنان مقام ارجمندی نائل شد كه يك بار امام جوادعليه‌السلام‌ در تقدير از او نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم، ای علی! خداوند به تو پاداشی نيكو، عطا فرمايد، و تو را دربهشت جای دهد! و در هر دو جهان از خواری نگاه دارد، و در آخرت با ما محشور فرمايد! ای علی! من تو را در خيرخواهی و اطاعت و احترام وخدمت و انجام آنچه بر تو واجباست، آزموده ام، و اگر بگويم هيچ كس را چون تو نيافته ام، اميد آن دارم كه دراين گفتار راه مبالغه نپيموده باشم.

خداوند بهشت فردوس را پاداش تو قرار دهد،مقام تو و نيز خدمات تو در گرما و سرما و شب و روز بر من، پوشيده نيست، از خدا مسئلت می دارم در قيامت هنگامی كه همه مردم جمع می شوند، تو را به رحمت ويژه اشاختصاص دهد چنان كه مورد غبطه و حسرت ديگران قرار گيری، انه سميع الدعاء.(۹۵)

۲.بزنطی احمد بن محمد بن ابی نصر (م ۲۲۱ ه‍. ق): از مردم كوفه و جزوياران ويژه امام رضاعليه‌السلام‌ و امام جوادعليها‌السلام‌ می باشداو نزد هر دو امام معصوم بسيار ارجمند و محترم بود، چندين كتاب و از جمله كتاب الجامع را تأليف كرد، فقاهت او را همه ی دانشمندان شيعه، قبول دارند و او را مورد اطمينان و وثوق كامل می دانند.(۹۶)

۳.زكريا بن آدم : زكريا از مردم قم بود و هم اكنون نيز مزارش در شهرستان قم، معلوم و مشهور است، از ياران بسيار نزديك امام رضاعليه‌السلام‌ و امام جوادصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم محسوب می شود، و امام جوادعليه‌السلام‌ برای او دعا فرمود، و او را از ياران باوفای خويش، به شمار آورد.(۹۷)

يك بار كه خدمت امام رضاعليه‌السلام‌ شرفياب شده بود، امام از اول شب تا صبح، در خلوت با او سخن می گفت،(۹۸) ونيز در پاسخ كسی كه پرسيده بود: راه من، دو راهست و نمی توانم هميشه خدمت شمابرسم، معارف و احكام دينم را از چه كسی فرا گيرم؟ فرمود: از زكريا بن آدم فراگير كه او در امور دين و دنيا امين است.(۹۹)

۴.ابن بزيع، محمد بن اسماعيل : از ياران پيشوايان معصوم امام كاظمعليه‌السلام‌ و امام رضاعليه‌السلام‌ و امام جوادصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نزد شيعه از موثقين محسوب می شود، مردی صالح و درست كردار و اهل عبادت بود و كتابهايی تأليف كرد، درعين حال در دربار عباسيان كار می كرد(۱۰۰) و در اين ارتباط امام رضاعليه‌السلام‌ به او فرمود: خداوند در دربار ستمگران، بندگانی دارد كه بوسيله ی آنان برهان و حجت خويش را آشكار می سازد، و آنان را در شهرها قدرت می بخشد تا بوسيله ی آنان، دوستان و اولياء خود را از ستم ستمگران، نگاه دارد و امور مسلمانان را اصلاح كند، آنان در خطرها و حوادث، پناه اهل ايمانند، و گرفتاران و نيازمندان از شيعيان ما، به آنان رو می آورند، و رفع گرفتاری و نياز خود را ازآنان می خواهند.

به وسيله ی چنان افرادی، خداوند مؤمنان را از هراس ستمگرانايمنی می بخشد، آنان مؤمنان حقيقی و أمينان خدا در زمينند، رستخيز از نور آنان، نورانی است، به خدا سوگند كه بهشت برای آنان و آنان برای بهشت آفريده شده اند، كه گواراشان باد!.

آنگاه امامعليه‌السلام‌ فرمودند: هر يك از شما بخواهد می تواند به همه ی اين مقامات نائل شود. محمد بن اسماعيل عرض كرد: فدايت شوم به چه چيز؟ فرمودند: به اينكه در ظاهر با ستمگران باشد و با خوشحال كردن شيعيان ما، ما را خوشحال كند (در پست و مقامی كه قرار می گيرد هدفش رفع ظلم و ستم از مؤمنان باشد). در پايان امامعليه‌السلام‌ به محمد بن اسماعيل كه از وزرای دربار عباسی بود، فرمودند: ای محمد تو نيز ازآنان باش.(۱۰۱)

حسين بن خالد می گويد: با گروهی خدمت امام رضاعليه‌السلام‌ بوديم، از محمد بن اسماعيل ابن بزيع سخن به ميان آمد، امامعليه‌السلام‌ فرمود: دوست دارم در ميان شما مثل اويی بوده باشد.(۱۰۲)

محمد بن احمد بن يحيی می گويد: با محمد بن علی بن بلال به زيارت قبر(۱۰۳) محمد بن اسماعيل بن بزيع رفتيم، محمد بن علی در طرف سر قبر، رو به قبله نشست و گفت صاحب اين قبر برايم نقل كرد: كه امام جوادعليه‌السلام‌ فرمود: كسی كه قبر برادر مؤمن خود را زيارت كند و كنار قبر او رو به قبله بنشيند و دست خود را بر قبر او بگذارد و هفت بار سوره ی( إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ) را بخواند از فزع اكبر، وحشت و هراس بزرگ قيامت ايمن می گردد.(۱۰۴)

محمد بن اسماعيل بن بزيع می گويد: از امام جوادعليه‌السلام‌ تقاضا كردم پيراهنی از پيراهن های خود، برايم بفرستد تا كفن خويش سازم، آن گرامی پيراهنی فرستاد وفرمان داد (تا) تكمه ‌هايش را بردارم.(۱۰۵)

ما در اين مقام به معرفی اجمالی جمعی از هر دو دسته می پردازيم:

۵.ابوالبختری : مودب فرزند حجاج يكی از ياران و راويان آن حضرت شمرده می شود. صاحب معجم رجال الحديث، او (را) از اصحاب امام عسگریعليه‌السلام‌ شمردهاست و در مناقب، ج ۴ در باب امامت آن بزرگوار نام او، آمده است.(۱۰۶)

۶.ابو علی بن راشد : او در سند تعداد كثيری از روايات، واقع شده است كه شمارآنها بالغ بر ۳۳ مورد می گردد او از امام جوادعليه‌السلام‌ ، امام هادیعليه‌السلام‌ و امام حسن عسگریعليه‌السلام‌ هر سه بزرگوار، روايتنموده است، نمونه ‌های حديثی او در كتاب كافی جزء ۷، كتاب وصايا حديث ۱ و حديث ۱۱می باشد.(۱۰۷)

۷.ابو عبد الله خراسانی : او نيز از امام جوادعليه‌السلام‌ روايت كرده است و صدوق هم با سند خود از او روايت نموده است، يكی از احاديث منقوله اوپيرامون حج و معرفت مراتب آن می باشد.(۱۰۸)