• شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6136 / دانلود: 2020
اندازه اندازه اندازه
آفتاب در غربت

آفتاب در غربت

نویسنده:
فارسی

امام زمانِعليه‌السلام از ياد رفته

نعمت امام زمانعليه‌السلام از همه جهت، عام و فراگير است، و همی مخلوقات از آن بهره جسته اند. امّا با يک نگاه کلّی به مردم جهان، مي بينيم که اکثر مردم دنيا اصلاً وجود امام عصرعليه‌السلام را واقف نيستند و ايشان را به عنوان وليِّ نعمت خويش نمي شناسند، تا بخواهند شکر حضرتش را به جای آورند.

از اين رو، برای بيشتر مردم دنيا، ذکر امام زمانعليه‌السلام به طور کلّی منتفی است چرا که موضوع شناخت حضرت مهدیعليه‌السلام اصلاً برای آنها مطرح نيست، تا نوبت به چگونگيِ ياد قلبی و زبانی برسد.

پس نعمت حضرت وليّ عصر ارواحنا فداه با وجود اين که فراگير است، ولی غير شيعه ايشان را نشناخته و توقّع ياد حضرتش ازآنها نمي رود. بنابراين مسألی ياد شدنِ امام زمانعليه‌السلام برای همی مردم جهان غير از اقلّيّتی به نام شيعه، منتفی است. اين نکتی مهم، يکی از ابعاد غربت آن حضرت را نشان مي دهد.

امّا اقلّيّت شيعه که حضرتش را مي شناسند، آيا حقّ ايشان را از حيث ياد کردن به جای مي آورند؟ در فصل قبل ديديم که بسياری از اين گروه، در معرفت به اسم امامعليه‌السلام هم کمبودهايی دارند، و از جهت معرفت به وصف نيز وضعيّت مناسبی ندارند، طبيعتاً وقتی در مرحلی معرفت دچار نقصانی باشند، هنگام «يادکردن» هم نارسايي ايشان نمايان مي گردد. در نهايت، عدّی بسيار کمی باقی مي مانند - يعنی اقلّيّتی از آن اقلّيّت - که به طور نسبی، معرفت به اسم و وصف حضرت مهدیعليه‌السلام دارند.

حال ببينيم اين زير مجموعی ناچيز چگونه ياد ِمعروف خود را در قلب و زبان خويش زنده نگاه مي دارند؟ و آيا امام زمانعليه‌السلام برای اين عدّی بسيار اندک فراموش شده نيست؟!

متأسّفانه مسألی غيبت امام زمانعليه‌السلام و غفلت از ايشان، مشکلات بسياری بر سر راه اين عدّی معدود به وجود آورده و امتحان دينداری را دشوارتر ساخته است؛ چرا که مردم نمي توانند امام خود را ببينند، با ايشان تماس عادی و اختياری برقرار کنند و مسائل و مشکلات خود را مستقيماً با وليِّ نعمت خويش در ميان بگذارند.

اگر راه تماس و معمولی با ايشان داشتند؛ شايد در ياد کردنِ امام زمانعليه‌السلام توفيق بيشتر داشتند.

البته وقتی غربت ائمی پيشينعليهم‌السلام را- حتی در ميان دوستدارانشان - در زمان حضورشان مي بينيم، در مي يابيم که روح توجّه به امام عصرعليه‌السلام و ذکر ايشان، معرفت است. و بدون معرفت، اين غربت و غفلت، هم چنان باقی و برقرار است.

هم چنان که با بودنِ معرفت، حضور و غيبت امامعليه‌السلام يکسان است امّا به هر حال، غيبت امام عصرعليه‌السلام امتحانی بزرگ است، که گاهی افراد سست ايمان، به دليل نديدن حجّت خدا، کم کم در ذکر امام خويش سهل انگار و بي توجّه مي گردند، و بدين ترتيب ياد آن امام حيّ، از قلب و زبان آنها هم کم رنگ مي گردد، و حضرت مهدیعليه‌السلام برای آنها نيز از ياد رفته و غريب مي شوند. با اين همه، مدّعيان عدّی بسيار بسيار اندکی باقی مي مانند که امام کاظمعليه‌السلام در توصيف آنها مي فرمايند:

«يَغيبُ عَن اَبصارِ النّاس شَخصُهُ وَ لا يغَيبُ عَن قُلوبِ َالمُؤمِنينَ ذِکرُهُ »(۱۴) شخص امامعليه‌السلام از چشم های مردم پنهان مي شود، ولی ياد او از دلهايشان پنهان نمي گردد.

اين گروه مؤمنان، همواره به ياد مولای خويش هستند. شايد با چشم سر، امام زمانعليه‌السلام را نبينند، ولی با ديدی دل پيوسته حضرتش را مدّ نظر دارند و قلب خود را جايگاه معرفت و محبّت ايشان قرار داده اند اين است که درد هجران و ياد مشکلات و سختي های آن امام همام، همواره قلب آن ها را متأثر مي دارد و چشم هايشان را اشکبار مي سازد.

امام صادقعليه‌السلام مي فرمايند:

«اَما وَ اللهِ لَيَغيبَنَّ اِمامُکُم سِنيناً مِن دَهرِکُم وَ لَتَد مَعَنَّ عَلَيهِ عُيُونُ المُؤمِنينَ »(۱۵) توجّه داشته باشيد! قسم به خدا، امام شما ساليانی از روزگارتان در غيبت خواهد بود... و چشم های مؤمنان بر آن حضرت گريان مي شود.

شدّت معرفت و محبّت اين عدّی بسيار کم سبب مي شود که دلهايشان به «ياد» محبوب دردناک شود و آثار ذکر قلبی بر زبان و ساير اعضاء و جوارح ايشان جاری گردد. امّا اين گروه از مؤمنان، بسيار اندک شمارند،تا آن جا که خودشان نيز به تبعيّت از مولای غريب شان همواره غريب هستند، و مورد توجّه قرار نمي گيرند.

صرف نظر از اين عدّه که مي توان آنها را «استثنا» دانست، بقيی آن اقلّيّت شيعه، در ياد کردن امام زمانعليه‌السلام واقعاً کوتاهی مي کنند و لذا آن امام همام، برای امّتِ ناسپاس خود، غريبِ «از ياد رفته» است.

برای ملموس تر شدنِ اين واقعيّت تلخ، يکی از روشن ترين اوصافِ امامعليه‌السلام را تذکّر مي دهيم تا هر کس خود به داوری بپردازد.

در بخش پيشين اشاره شد که امام رضاعليه‌السلام در وصف امام معصومعليه‌السلام فرموده اند:

«اَلاِمامُ الوالِدُ الشَّفيقُ وَالأُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغيرِ »(۱۶) امام (در مهربانی، مانند) پدر دلسوز و مادر نيکوکار به بچی کوچک است.

حال ببينيم مؤمنانی که امام زمان خود را به اين وصف مي شناسند، آيا ذکر و ياد مناسب با اين وصف را دارند؟ فرض کنيد پدر مهربان يا مادر فداکاری که به هر دليل نمي توانيم مستقيماً با ايشان پيوند داشته باشيم. به تعبيری، نسبت به ما غائب هستند، مثلاً مسافرت رفته و يا گرفتار زندان شده و يا به هر دليلی از دسترس ما خارج مي باشند. ما چقدر از اين پدر و مادر ِبه سفر رفته و يا در بندِ خويش ياد مي کنيم؟

خصوصاً اگر والدين خيلی دلسوز و فداکار بوده و فرزندان هم با وفا باشند، واقعاً در زمانی که پدر و مادر غائب هستند، آنها را از ياد نمي برند؛ و جای خالی آنها را هر لحظه حسّ مي کنند.

هر قدر که اين دوری و فراق طولانی شود، نديدنِ پدر و مادر برای فرزندان، طبيعی و عادی نمي شود بلکه در هر مناسبت تلخ و شيرين و در هر اجتماع خانوادگی، بيش از هر کس به ياد آنها هستند، عکس آنها را در گوشه و کنار خانه قرار مي دهند، همواره وجود پدر يا مادر خويش را به ديگران گوشزد کرده و متذکر مي شوند که پدر و مادر، در سفر است، ولی بالاخره «مي آيد».

هر کس هم که به طريقی با آنها ارتباط برقرار کند، ابتدا از احوال پدر و مادر غايب آنها جويا مي شود، و سپس آنها را با عبارات مختلف تسلّی مي بخشد. فرزندان نيز، هر بار با يکديگر تماس داشته باشند، در هر برخوردی راجع به درد هجران خود سخن مي گويند، پيش از هر کلام بيش از هر چيز، از پدر و مادر خود صحبت مي کنند و از يکديگر مي پرسند که آيا نامه ای دريافت نکرده ايد؟!

تماس تلفنی نداشته ايد؟ حالشان چطور است؟ فلان خبر ناگوار يا خوشحال کننده وقتی به آنها رسيد، چه حالی داشتند؟

خلاصه، به هر مناسبت و بهانه ای، آن يادِ قلبيِ خويش را به صورت های گوناگون به زبان مي آورند. هر کدام از آنها آرزو مي کنند که بتوانند حداقل صدای پدر و مادر خويش را بشنوند. اگر تماس تلفنی برقرار شود، هر يک از اعضاء خانواده در شنيدن صدای آنها از ديگری سبقت مي گيرند و حتّی اگر بفهمند که آنها کاملاً سالم هستند، باز هم راضی نمي شوند و مي خواهند که آنها را ببينند و يا لااقل صدايشان را بشنوند و...

در اين ميان، دخترها از پسرها بيشتر تب و تاب دارند، همان طور که والدين مخصوصاً پدر دختر را بر پسر مقدم مي دارد.(۱۷) به همين دليل، دخترها بيشتر احساس دلتنگی می کنند.

گاهی مجلس سرور خانوادگی برگزار مي شود، مثلاً روز عيدی فرا مي رسد و يا مجلس عروسی پيش مي آيد و... وقتی هم گرد آمده اند، غيبت آن عزيزان در اين مجلس شادی، ناراحتی آنها را به زبان مي آورد: اگر پدر بود...! اگر مادر بود...!

اگر بشنوند پدر و مادرشان به چيزی نياز دارند، همی فرزندان برای تأمين آن بر يکديگر سبقت مي گيرند. اگر پدر و مادر گرفتار باشند، لازم نيست کسی به آنها بگويد که برايشان دعا کنيد.

فرزندان، به طور طبيعی از هيچ کاری برای رهايی والدين خود مضايقه ندارند، در انجام انواع دعاها و توسّلات کوتاهی نمي کنند، اگر بشنوند که احتمال اثر داشته باشد انجام مي دهند، و دعا و خواستن حوائج آنها را بر خويش مقدّم مي دارند.

بي خبر ماندن از وضعيّت پدر و مادر، سخت ترين حالتی است که برای فرزندان ممکن است پيش آيد. اگر مدتی نامه ای دريافت نکرده يا تماسّ تلفنی نداشته باشند متحمّل بيشترين رنج و ناراحتی مي شوند و... اين وضعيّت فرزندان مهربان در مقابل والدين دلسوز وفداکارشان است.

حال ببينيم آنچه در اين مثال بيان شد، چقدر بر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشريف - که امام زمان ما هستند - تطبيق مي کند، و سپس وضعيّت مؤمنان را نسبت به ايشان بسنجيم.

آيا ايشان پدر مهربان و دلسوزی برای شيعيان و دوستدارانشان نيستند؟! آيا ايشان به اندازی يک پدر خوب و دوست داشتنی و يک مادر نيکوکار نسبت به فرزند کوچکش، به دوستان خود لطف و محبّت ندارند؟! آيا ايشان گرفتار و در بندِ زندان غيبت نيستند؟! آيا از خبرهای ناراحت کنندی ما آگاهی ندارند؟! ايشان با آگاهی از اين خبرها، چه حالی پيدا مي کنند؟!

واقعيّت اين است که همی ما فرزندان کوچک - وگاه فرزندانِ ناخلفِ - امامعليه‌السلام هستيم که در هر لحظه و هر حالت - آسانی و سختی، شادی يا غم، غنا يا فقر، و در هر آن و هر دم - به دستگيری و رسيدگيِ ايشان نياز داريم. امّا چقدر مثل يک فرزند خوب با ايشان برخورد کرده ايم؟

چند درصد از مؤمنان - همان گونه که به پدر و مادر خويش توجّه مي کنند - با حضرت بقيّةاللهعليه‌السلام ارتباط قلبی دارند؟ چقدر جای خالی امام زمانعليه‌السلام برای ما مشهود است؟ چند بار پيش آمده که از عمق دل بگوئيم:

اگر مولای ما حاضر بود، چنين و چنان مي شد؟ در خوشي ها و ناخوشي های خود چقدر به ياد ايشان بوده ايم؟ آيا از بي خبری نسبت به ايشان هيچ احساس ناراحتی مي کنيم؟ خدای ناکرده امر غيبت برای ما عادی نشده است؟ آيا برای ما واقعاً سخت است که با همه نشست و برخواست داشته باشيم و در هر محفلی شرکت کنيم، ولی جمال زيبای ايشان را نبينيم؟ چند درصد از شيعيان، اين فراز دعای ندبه را از اعماق وجود خود زمزمه می کنند:

«عَزيزٌ عَلَيَّ اَن اَرَی الخَلقَ وَلا تُری، وَ لا اَسمَعَ لَکَ حَسيساً وَ لا نَجوی »(۱۸) برای من سخت است که همه را ببينم، ولی شما ديده نشوی، و هيچ صدا و نجوائی از شما نشنوم.

چه تعداد از معتقدان به ايشان، جايِ خاليِ حضرتش را همواره احساس مي کنند و از ته دل مي سوزند؟ اگر پدر و مادرمان در زندان باشند، همه را ببينيم، ولی با آنها نتوانيم ارتباط برقرار کنيم، زجر مي بريم و برای آنها دعا مي کنيم يا نه؟!

امام زمانعليه‌السلام هم به واقع زندانی هستند. به کاربردن تعبير «زنداني» برای ايشان مجاز و مبالغه نيست. اين سنّتی است که از حضرت يوسفعليه‌السلام در آن حضرت وجود دارد.(۱۹)

حال چه تعداد از مؤمنان، درد زندانی بودن مولايشان در زمان غيبت را، با تمام وجود حسّ مي کنند و از اين مسأله در رنج هستند؟ آيا زندگی بدون ديدن ايشان برای ما حقيقتا ًسخت و دشوار است؟ چند درصد از شيعيان - بدون اين که احتياج به سفارش داشته باشند - برای فرج آن حضرت دعا مي کنند؟ خود ما چقدر برای رهاييِ ايشان از بند زندان، توسّل پيدا کرده ايم؟ آيا مجلسی به طور خاصّ برای دعا در حقّ ايشان و تعجيل فرجشان تشکيل داده ايم؟ اينها همه جای تأمّل دارد.

در ميان عدّی بسيار اندک از اقلّيّت شيعه، چند درصد، اين گونه به فکر وليّ نعمتِ خويش هستند و انتظار رسيدن خبر و اثری از ايشان را مي کشند؟ چند نفر از مؤمنان را سراغ داريد که به هر بهانه ای به ياد موعود محبوبِ خود مي افتند.

و به هر مناسبتی از مولای خويش ياد مي کنند و مي گويند: اگر مولايم غايب نبود... چنين و چنان نمي شد! حقّ اين است که هر چه مدّت زندانی بودنِ اين پدر دلسوز بيشتر مي شود، بي تابی در فراق ايشان نيز بايد افزون گردد، امّا آيا اکنون چنين است؟

با اين تفصيل اگر بگوئيم امام زمانعليه‌السلام در ميان معتقدان به ايشان نيز فراموش شده و از ياد رفته اند، اغراق و مبالغه نکرده ايم. مي بينيم که متأسّفانه - آن طور که بايد- از آن حضرت ياد نمي شود و لذا ايشان در ميان خواصّ هم غريب هستند.

تمام آنچه که گفته شد، بيانِ غربت ايشان صرفاً نسبت به يکی از اوصافشان بود. اگر در مورد ديگر ويژگي های ايشان هم بررسی کنيم، وضعی بهتر از اين ندارند.پس به خود حقّ مي دهيم که بگوئيم امام زمان ما، در اين زمان، واقعاً «از ياد رفته» و غريب هستند. اين وضع دردآور، در حالی است که اگر محبّت به آن حضرت، واقعاً در حد شايسته و مورد انتظار باشد، نبايد هيچ گاه ايشان را از ياد ببريم.

لذا بايد از غفلتِ شيطانی عقوبت آور، احساس خطر کرده و همواره از خدا بخواهيم به ما توفيق دهد که ياد امام خود را فراموش نکنيم، و پيوسته به پيشگاه الهی عرضه بداريم:

«اللّهُمَّ...ولاتُنسِنا ذِکرَه ، وانتِظارَهُ ، والايِمانَ بِهِ، وقُوَّةَ اليَقينِ فی ظُهُورِهِ، و الدُ عاءَ لَهُ، والصَلاةَ عَلَيهِِ ، حتّی لا يُقَنِّطَنا طُولُ غَيبَتِهِ مِن قِيامِهِ،و يَکُونَ يَقينُا فی ذلِکَ کَيَقيننا فی قِيامِ رَسُولِکَ صَلَواتُکُ عَلَيهِ وآلِهِ، و ما جاءَ بِهِ مِن وَحيِکَ وتَنزيلِکَ »(۲۰)

خدايا... وازياد من مبر ياد او، انتظار او، ايمان به او، شدت يقين به ظهور او، دعا برای او، و درود فرستادن برای او را؛ تا اين که طول غيبت حضرتش، ما را از قيامش نوميد نسازد، و يقين ما به اين امر (قيام حضرت مهدیعليه‌السلام ) همانند يقين ما به قيام پيامبرت صلی الله عليه وآله باشد و (هم سان يقينی که داريم به) آنچه وحی و قرآن تو، که (رسول تو) آورده است.

توفيق فراموش نکردن امامعليه‌السلام از طريق ازدياد معرفت و محبّت، و با تذکّراتِ پيوستی مؤمنان به يکديگر حاصل مي شود.

صاحب کتاب ارزشمند «مکيال المکارم»، در بحث ذکر امامعليه‌السلام تذکر داده اند که شيعيان بايد نسبت به اين امر، اهتمام و جدّيّت داشته باشند. در قسمتی از فرمايشات خود چنين آورده اند:

«وَاِن کُنتَ مِن اَهلِ الغَفلَةِ وَالاِعراضِ عَنهُ ، فَوا اَسَفا عَلَيک قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ (۲۱) ( وَمَن اَعرَضَ عَن ذِکر ی فَِاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنکاً وَ نَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ اَعم ی * قالَ رَبِّ لَمِ حَشَرتَن ی اَعم ی وَ قَد کُنتُ بَصيرا * قالَ کَذلِکَ اَتَتکَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ کَذلِکَ اليَومَ تُنسي ) . »(۲۲)

و اگر از اهل غفلت و اعراض از آن سرور باشی، جای تأسّف است. خدای عزّوجلّ فرموده: «و هر کس از ذکرمن اعراض کند، همانا برای او معيشت تنگی خواهد بود و روز قيامت، او را نابينا محشور خواهيم ساخت.

(درآن حال) گويد: پروردگارا! چرا نابينايم محشور فرمودی، در حالی که من در دنيا بينا بودم؟! (خداوند) فرمايد: اين چنين آيات ما بر تو رسيد، پس تو آنها را از ياد بردی و غفلت کردی، و همين طور امروز تو فراموش مي شوي»( ۲۳ )

در حديث آمده است که منظور از آيات، در آيی شريفی سوری طه، ائمّه معصومينعليهم‌السلام هستند. امام صادقعليه‌السلام فرموده اند:

«الآيات،ائمة عليهم‌السلام »(۲۴) مراد از آيات، ائمهعليه‌السلام هستند.

اگر کسی امامان خود را در دنيا فراموش کند، روز قيامت خودش از ياد مي رود، و نابينا محشور مي شود. صاحب مکيال در ادامه مي فرمايند:

کدام سختی و تنگی، از تاريکيِ غفلت و نادانی بدتر است؟ و کدام حسرت، از کوری روز قيامت بزرگتر!؟ و کدامين بيم و وحشت، از آن پشيمانی زشت تر و کوبنده تر؟ چه مصيبت بزرگ و دردناکي!!پس شتاب کن، شتاب، برای خلاصيِ خودت و آزاد سازی گردنت.(۲۵)

برای رهايی از اين ندامت و مصيبتِ دنيوی و اخروی، چه راهی وجود دارد؟ چگونه مي توان از «معيشت ضَنک» در دنيا و کوريِ قيامت نجات يافت؟ مرحوم صاحب مکيال خود توصيه مي کنند که: و اين حاصل نمي گردد مگر با ياد مولايت، تا در دنيا و آخرت، دستت را بگيرد، که خدای تبارک و تعالی شأنه مي فرمايد:

( يَومَ نَدعُو کُلَّ اُناسٍ بِامامِهِم ) روزی که هرمردمی را با امامشان مي خوانيم( ۲۶ ) .

«فَکُن - وَفَّقَکَ اللهُ تَعال ی مِمَّن تَذکُرُ اِمامَهُ لِيَذکُرَهُ »( ۲۷ ) پس تو- که خدای تعالی توفيقت دهد - در زمری کسانی باش که امام خود را ياد مي کنند، تا اوهم تو را ياد کند.

تنها راه نجات از هلاکت، تمسّک به عنايت امام زمانعليه‌السلام است. اگر شيعه، به داشتن چنين ملجأ و پناهگاهی افتخار مي کند، چرا به سراغ آن نمي رود؟! پس بايد دست به دستان مبارکِ آن حضرت داد تا انسان را در دنيا و آخرت نجات دهد، و او را در روز قيامت در زمری پيروان خويش قراردهد.

امّا متأسّفانه نه تنها جاهلان نسبت به امامت بلکه حتّی کسانی که نسبت به اهمّيّت اين موضوع آگاهی دارند، باز هم در حدّ شايانِ توجّه، از مولای خويش ياد نمي کنند، و کوتاهی آنها در انجام وظيفه خويش، سبب محروميت عده ديگری از آشنايی با امامعليه‌السلام شده است و اين امر ياد امام زمانعليه‌السلام را در جامعه، به تدريج محو مي سازد.

امام جوادعليه‌السلام در حديثی ضمن معرفی جانشينان خويش به مسئله «موت ذکر» امام زمانعليه‌السلام اشاره کرده اند:

«امام بعد از من، پسرم علی است. امر او، امر من است. و سخن او، سخن من، و اطاعت از او اطاعت از من است و امام پس از او پسرش حسن است امر او امر پدرش و سخن او سخن پدرش، و اطاعت از او اطاعت از پدرش مي باشد.

سپس سکوت فرمود. عرض کردم: ای پسر رسول خدا! پس امام بعد از حسن کيست؟ حضرت گريه شديدی کردند، سپس فرمودند:

«اِنَّ مَن بَعدَ الحَسَنِ ابنُهَ القائِمُ بِالحَقِّ الُمُنتَظَرُ. فَقُلتُ لَهُ:يَابنَ رَسُولِ اللَهِ لِمَ سُمِّيَ القائِمَ؟ قالَ عَلَيهِ السَّلامُ:لِاَنَّهُ يَقُومُ بَعدَ مَوتِ ذِکرِهِ، وَ ارتِدادِ اَکثَرِ القائِلينَ بِاِمامَتِهِ »( ۲۸ )

بعد از حسن پسرش، قائم به حق، و همان شخصی است که انتظار او را مي کشند. عرضه داشتم: ای پسر رسول خدا! چرا ايشان « قائم » ناميده شده اند؟ فرمود: زيرا او زمانی قيام مي کندکه يادش مرده است، و اکثر معتقدين به امامت وی، از عقيده خود بازگشته اند.»

مردن و از بين رفتن ذکر امامعليه‌السلام چگونه است؟ هر نعمتی اگر متناسب با ويژگي ها و ارزش خود در ظرف و زمينه مناسب و شايسته از او ياد نشود، در حقيقت ذکرش مرده است. با مروری بر مسئله «ذکر» درباره صفت «پدر دلسوز» و «مادر نيکوکار » ديديم که چگونه در ذکر امام زمانعليه‌السلام از اين جهت کوتاهی مي شود، و عده بسيار بسيار اندک هم - آن چنان که بايد - از مولای خويش ياد نمي کنند.

از طرفی اقليت شيعه نيز، در حدّ عميق و شايسته آن، از اوصاف امامشان آگاهی ندارند. و لذا حقوق ايشان را درست نمي شنا سند. از طرف ديگر، اکثريّت مردم زمين هم اصلاً امام شناس نيستند تا بخواهند به زنده نگه داشتن ذکر ايشان بپردازند. پس به راستی مي توان گفت: که ذکرامامعليه‌السلام در دنيای امروزه مرده است.

چقدر مرتکب کوتاه بينی شده ايم اگر برگذاری چند مراسم مربوط به نيمه شعبان و اندکی چراغانی و پوستر و... را دليل بر زنده بودن يادشان در روی زمين بدانيم. ياد امامعليه‌السلام بايد متناسب با مقام و منزلت ايشان و زمينه ها و مناسبت های مختلف با همه انواع و اقسامش باشد. در غير اين صورت، هر عقل سليمی چنين مولايی را «از ياد رفته و غريب» مي داند.

به هر حال نبايد بپنداريم که «موت ذکر» امام زمانعليه‌السلام ، به اين است که هيچ کس تولد ايشان را جشن نگيرد و به ياد ايشان نُقل و شيرينی پخش نشود. البته هيچ کس ترديد ندارد که برپايی همين مراسم و مجالس - گرچه يک بار در سال - لازم است، ولی کيست که درباره اوج مقام و فضائل حضرت بقية الله ارواحنا فداه، اندکی از بسيار بداند، و با قطره ای از دريای حقوق حقه حضرتش - که بر عهده ما است - آشنا باشد آن گاه اين مجالس يک بار در سال را برای تذکر و يادآوری نسبت به حضرتش کافی بداند؟

بايد با ديد عميق تر و وسيع تر به مساله نگريست، بايد ديد اعتقاد صحيح نسبت به امام زمانعليه‌السلام در کل جامعه به چه صورت است. متفکران و انديشمندان در اين باره چه اندازه روشن هستند؟ و چقدر در زمينه معرفی ايشان تلاش مي کنند؟ با چه دقت نظر و عمق مساله مهدويت توجه مي شود؟

برای معرفی صحيح امامعليه‌السلام چه تعداد جزوه و کتاب و نشريه منتشر مي شود؟ چند درصد از کسانی که نيمه شعبان در جشن ميلاد آن حضرت شرکت مي کنند، با وظايف خود نسبت به ايشان آشنا هستند؟ جامعه دوستداران حضرت بقيه الله ارواحنافداء، تا چه اندازه برای تربيت نسلی مهدوی و منتظر حضرتش مي کوشند؟

برای رسيدن از جامعه موجود به جامعه موعود، چه کرده ايم؟ برای آشنا ساختن جهانيان - که همه، رعيت حجت خدا هستند و بر سر خوان احسان او نشسته اند - با وليّ نعمت خود چه تدبيری انديشيده ايم؟ آيا عواقب کفران نعمت - آن هم چنين نعمتی والا و بي مانند- را مي دانيم؟ آيا در فکر رهايی از عواقب اين ناسپاسی هستيم؟

اگر همه اين ها در حدّ مناسب و شايسته ای وجود داشته باشد، ياد حضرتش در جامعه زنده مي ماند. ولی متأسّفانه فرمايش امام جوادعليه‌السلام در حق حضرت مهدیعليه‌السلام صادق است. همين غربت جانسوز، قلب امام جواد و ديگر ائمهعليهم‌السلام را به درد آورده، و چشم هايشان را اشکبار کرده است.

خدايا به غربت آن محبوب پنهانی رحم کن و هر چه زودتر، جهان را به ظهورش نورانی بگردان.

فصل سوم: امام فرونهاده

معنای سوم غريب

يکی ديگر از معانی غريب، «فرو نهاده» يا «وانهاده» يا «واگذاشته» است. فرو نهاده به کسی گفته مي شود که مهجور و متروک و معطّل، باقی مانده باشد. «مهجور» کسی است که او را کنار گذاشته باشند. متروک يعنی ترک شده، و معطّل هم به معنی تعطيل شده است «تعطيل» در مقابل استفاده و بهره بردن است، و معطّل به چيزی گفته که در جهت هدفی که برای آن وضع شده از آن استفاده نشود.

اگر «معطّل» صفت شخص باشد، چنين شخصی غريب افتاده است. اين معنای غربت، ممکن است فرع بر عدم شناخت، يا فراموش کردن، و يا ناشی از کوتاهی کردنِ ديگران در حقّ شخص باشد.

عالِمی را در نظر بگيريد که در يک رشتی علمی متخصّص است. اين عالِم در دو حالت ممکن است فرو نهاده شود، و در نتيجه غريب افتد.

حالت اوّل اين که در موقعيّتی قرار بگيرد که اطرافيان او را نشناسند و از تخصّص او خبر نداشته باشند. طبيعتاً به دليل نشناختن او از او بهری علمی نمي برند. حتّی هنگام رويارويی با مشکلی که به علم او نياز دارند، به او مراجعه نمي کنند. زيرا نمي دانند چه گوهری در اختيار دارند. لذا از آن دانشمند، استفاده نمي شود، و او مهجور و متروک باقی مي ماند.

در «حالت دوم» آن عالِم شناخته شده است و اطرافيان نسبت به علم و تخصّص او معرفت لازم را دارند، ولی در بهره بردن از او کوتاهی کرده و به او مراجعه نمي کنند، و بدين گونه وی را معطّل و متروک مي گذارند. در هر دو حالت، اين عالِم - دانسته و يا ندانسته - «غريب» واقع مي شود.

پزشکی ماهر در نظر بگيريد که در يک منطقه مي تواند بسياری از مشکلات مردم را حل کند، امّا مورد مراجعه قرار نگيرد. او مي تواند مشکل گشايِ بيماران باشد، امّا اگر به او مراجعه نشود، غريب مي افتد. اين غربت پزشک، يا ناشی از عدم شناخت اوست، يا فراموش شدن او، و يا کوتاهی کردن به مراجعه به او. در هر صورت هر کس که مطب اين پزشک را خالی ببيند، برای غربت او متأثّر مي شود.

اين معنای غربت - که ناشی از مهجور و متروک و معطّل ماندن شخص است - کاملاً به شکر عملی مربوط مي شود، چرا که شُکر عملی نسبت به هر نعمتی، استفادی مناسب از آن است و اگر نعمتی فرو نهاده شود، معلوم است که مورد بهره برداری شايسته قرار نگرفته است.

مهجور بودن امام عصرعليه‌السلام

شُکر عملی نسبت به بزرگترين نعمت خدا - يعنی وجود مقدس امام عصرعليه‌السلام - بهره بردن از ايشان است در مسيری که خداوند معيّن فرموده است. بنابراين شکرِ عمليِ نعمت امام عصرعليه‌السلام به اين است که انسان ها نسبت به هر وصفی از اوصاف حضرتش، وظيفی خود را انجام داده و حقّ آن را ادا کنند، در غير اين صورت، کفران نعمت صورت گرفته و امامعليه‌السلام غريب مي ماند.

علم مصبوب

امام زمانعليه‌السلام «علم مصبوب» است. شُکر عمليِ اين کمال، آن است که هر کس دنبال کسب علم مي رود، به عنوان سر چشمه و منبع علم، به ايشان رجوع کند و هنگام درس گرفتن از استاد و مطالعه و تحقيق همی افراد را واسطه هايی بداند که به برکت امامعليه‌السلام ، از وساطت آنها بهره مند مي شود، يعنی در هر پيشرفت علمی، خود را مديون توجّهات و عنايات امامعليه‌السلام بداند.

امّا آيا در عمل چنين است؟ آيا مردم، عملاً با امام زمانعليه‌السلام رفتار شايستی «علم مصبوب» مي کنند، يا اين که حضرتش از اين جهت، مهجور و متروک مي باشند؟

اکثر قريب به اتّفاقِ مردم، اصلاً نمي دانند نعمت «علم مصبوب» در عالم وجود دارد و به همين دليل به ايشان مراجعه نمي کنند. پس مهجوريّت و متروکِ بودن امامعليه‌السلام برای اين اکثريّت، به دليل عدمِ معرفت آنها است. ولی برای اهل معرفت جطور؟ آنها مي دانند امامشان علم مصبوب است.

و اگر از آنها سؤال شود، به اين واقعيّت اذعان مي کنند، امّا آيا حقّ اين صفتِ امامعليه‌السلام را ادا مي کنند؟ يا اين که در عمل کوتاهی کرده، و آن شأنی را که شايسته است، برای ايشان قائل نمي شوند؟ واقعيّت اين است که با توجّه به آنچه در فصل اوّل از هين بخش تحت عنوان «بي اعتقادی به امامعليه‌السلام و راه نجات از آن» بيان شد، بايد بگوئيم: متأسّفانه امام زمانعليه‌السلام برای اهل معرفت هم مهجور بوده و حقّ «علم مصبوب» بودن ايشان در عمل ادا نمي گردد.(۲۹)

کشتی نجات

اگر امامعليه‌السلام را کشتی نجات مي دانيم، بايد هنگام برخورد با گرفتاري های مادّی يا معنوی و روحی پيش از ايشان، بر هيچ کس تکيه و اعتماد نکنيم.

امّا وضع فعلی ما چگونه است؟ جوانان ما دچار مشکلات اساسی در دينداری هستند، امّا چند درصد کسانی که اهل دردند و مشکل را مي فهمند، راه حلّ آن را آشنايی و معرفت بيشتر جوان با امام زمانعليه‌السلام و انجام وظيفه در قبال آن حضرت مي دانند؟

چه تعداد از صاحب نظرانِ مسائل تربيتی، راه حلّ مشکلات جوانان را در معرفت عميق ايشان نسبت به امام عصرعليه‌السلام و آشنا شدن آنها به مکتب تربيتی اهل بيتعليهم‌السلام و عمل به وظايف خود در قبال ايشان مي دانند و به اين امر توصيه و تشويق مي کنند؟

خدای مهربان، سفينی نجاتی برای اين امّت قرار داده است که از ديدگان مردم غايب است، ولی در حال غيبت هم مي تواند هر غريقی را نجات دهد. سؤال، اين است: چند درصد از کسانی که در معرض غرق شدن هستند، واقعاً به اين کشتی مراجعه مي کنند؟

کسی که در حال غرق شدن است، به محض ديدن يک کشتی، به هر قيمتی که باشد، خودش را به آن مي رساند. ولی اکثر مردم - حتّی شيعيان - امام زمانعليه‌السلام خود را به اين صفت نمي شناسند. وعدی بسيار اندکی هم که از اين ويژگيِ امامعليه‌السلام آگاهی دارند، - چنان که بايد و شايد - به ايشان مراجعه نمي کنند.

بنابراين در عمل، شکر اين نعمت - در خور ارزش آن - ادا نمي شود و امام عصرعليه‌السلام از اين جهت مهجور است، و معطّل و متروک مانده است.