• شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6149 / دانلود: 2029
اندازه اندازه اندازه
آفتاب در غربت

آفتاب در غربت

نویسنده:
فارسی

ريشه ی هر خير

ويژگی ديگر امامعليه‌السلام «اَصلُ کُلِّ خَيرٍ» است. در بخش قبل ديديم که امام صادقعليه‌السلام فرموده اند:

«نَحنُ اَصلُ کُلِّ خَيرٍ »(۳۰) ما ريشی هر نيکی هستيم.

آيا به اين کلام امامعليه‌السلام اعتقاد داريم يا نه؟ آيا در عمل، رفتار متناسب با اين عقيده در ما وجود دارد؟ اگر ايشان را حقيقتاً اصل هر خيری مي دانيم، بايد در عمل برای کسب خيرات، بيش از هر چيز و پيش از هر کاری، به امام زمانعليه‌السلام مراجعه کنيم، امّا آيا واقعاً اين گونه است؟

اگر خير دنيوی مي خواهيم، مثلاً رفاه و آرامش و امکانات مادّی و... طلب مي کنيم، بايد به دنبال ايشان برويم و در تقويت رابطی خود با آن حضرت - از طريق عمل به احکام دين - بکوشيم اگر خير معنوی - مانند تقوی، توحيد و معرفت امامعليه‌السلام - مي خواهيم، باز هم بايد به سراغ خود حضرت برويم.

امّا با کمال تأسّف مي بينيم که به حضرت بقيّة الله ارواحنا فداه، - آن طور که شايسته است - نه در مسائل مادّی مراجعه مي شود، نه در مسائل معنوي.

چند درصد مردم برای رسيدن به توحيد واقعی، از باب امام عصرعليه‌السلام وارد مي شوند؟! و چقدر مي کوشند که معرفت خود را نسبت به امام خويش بالا ببرند؟ آيا برای کسب توحيد - به همان ميزان که به سخنان اهل فلسفه و عرفان و دانشمندانِ غير شيعه رجوع مي شود - به معارفِ گهر بار اهل بيتعليهم‌السلام بها داده مي شود؟!

حقِّ نعمتِ «اَصلُ کُلّ خَير»، وقتی ادا مي شود که انسان به راستی امام عصرعليه‌السلام را همی خيرات بداند، و از اين سرچشمی پر فيض، بهره گيرد. اگر از اين منبع خيرات استفادی مناسب و شايسته نشود، حقّ آن در عمل ادا نشده است.

پس کاملاً روشن است که امام زمانعليه‌السلام در اين وصف نيز مهجور و متروک باقی مانده، و غريب و مکفور هستند.

آب شيرين و گوارا

امام رضاعليه‌السلام فرموده اند:

«الإِِمامُ الماءُ العَذبُ عَلَ ی الظَّماءِ »(۳۱) امام، آب شيرين در وقت تشنگی است.

آيا انسان ها از اين آب شيرين استفادی کافی مي کنند؟ آيا حقّ اين نعمت - آن طور که بايد - ادا مي شود؟ آيا شُکر عملی اين نعمت را به جای مي آوريم؟

حقّ اين نعمت، وقتی ادا مي شود که تشنگان برای رفع تشنگي، از آن آب شيرين استفاده کنند، نه اين که آن را رها کرده و بخواهند با هر آب تلخ و شوری رفع عطش کنند. از بهترين مصاديق آن، تشنگی در مسائل اعتقادی است. چند درصد از شيعيان، برای رفع اين عطش، سراغ امامعليه‌السلام و احاديث ايشان مي روند؟ آيا برای احاديث ائمهعليهم‌السلام شأن مناسبی قائل هستند؟

و يا اين که گفتار متکلّمان غير مسلمان يا دانشمندانِ ضدّ شيعه را مبنای «دين شناسي» قرار مي دهند؟ اين امر مورد ابتلاء متفکّرين و دانشمندانِ جامعه است نه مردم عادي. و متأسّفانه آن ها در عمل، بهای لازم را به سخنانِ گهر بار اهل بيتعليهم‌السلام نمي دهند.

اگر چنين است، پس شُکر نعمتِ اين آب شيرين و گوارا چگونه ادا مي شود؟ آيا امامعليه‌السلام در اين صفت خويش، مهجور و متروک و معطّل باقی نمانده است؟!

شاهد بر امّت

در بخش پيشين دربای وصف شاهد و گواه بودن امامعليه‌السلام ، به مناسبت سخن گفتيم. کسی که امام عصرعليهم‌السلام را «شاهد» مي داند، در عمل بايد به اين ملتزم باشد. او وظيفه دارد که برای ايشان حدّاقلّ شأنِ يک شاهد عادی را قائل باشد، و در عمل، به عقيدی خود ترتيب اثر دهد.

فرض کنيد در حضور دوستِ خدا ترس ِخود هستيد، که موقعيّت شما نزد او، برايتان مهمّ است و نزد او آبرو داريد. شما در منظر و محضر او چگونه عمل مي کنيد؟ احتمالاً از انجام خيلی کارها منصرف مي شويد، حتّی بعضی از کارهای مباح که ممکن است در حالت عادی انجام دهيد، گاهی حتّی اگر کودکی هم شاهد ما باشد نحوی رفتار ما تغيير مي يابد.

اگر آبرو داری نزدِ يک دوست برای ما مهم است و عمل ما اثر دارد، دقّت کنيم که آيا آبرو داشتن ما نزد امام زمانعليه‌السلام هم همين قدر مهمّ است؟! وقتی معتقديم که امام زمانعليه‌السلام ما را مي بيند و کارهای ما به ايشان عرضه مي شود، اين اعتقاد چقدر در عمل ما اثر دارد؟

آيا ما را از ارتکابِ کاری که آبرويمان را نزد ايشان به خطر مي اندازد، باز مي دارد واقعيّت اين است که هر اندازه در عمل از انجام معاصی خودداری نکنيم، و به فکر حفظ آبروی خود نزد امام عصرعليه‌السلام نباشيم، مرتکبِ کوتاهی در شُکر عملی شده ايم، و وظيفی خود را نسبت به ايشان ادا نکرده ايم، و به همين ميزان، امام عصرعليه‌السلام برای ما متروک و غريب افتاده اند.

امام زمانعليه‌السلام در عمل نزد محبّان حضرتش هم به طور نسبی مهجور و متروک هستند و هر کدام از اهل معرفت - به ميزانی که در اداء شُکر عملی مناسب با شأن ايشان کوتاهی کنند - حضرت را غريب قرار داده اند.

رفيق مونس

شُکر عمليِ يک رفيق و همدمِ دلسوز، وقتی ادا مي شود که انسان با او انس بگيرد، رفاقت خوبی با او داشته باشد به راحتی او را از دست ندهد او را از خود نرنجاند، و خلاصه هر چه رفاقت او را محکم تر مي سازد انجام دهد. به علاوه از هر چه در دوستی با او تأثير منفی مي گذارد، خودداری کند و... امامعليه‌السلام نيز انيس رفيق است، همان طور که امام رضاعليه‌السلام فرموده اند:

«اَلامِامُ . .. الأَنيسُ الرَّفيقُ »(۳۲)

پس بايد حقّ رفاقت ايشان ادا شود چرا که رفاقت، دو طرفه است نه يک طرفه. ما بايد مونس خوبی برای ايشان باشيم. و همان گونه که ايشان - در عين بی نيازی از ما و در اوج عظمت - از ما ياد مي کنند، ما نيز - در شدّت نياز پيوسته و احتياج مبرم - بايد از ايشان ياد کنيم.

آن حضرت ارواحنا له الفداء فرموده اند:

«انا غير مهملين لمراعا تکم ولا ناسين لذکر کم »(۳۳)

ما، در رسيدگی و مراقبت از شما کوتاهی نکرده، و ياد شما را فراموش نمي کنيم.

اگر ما بدانيم که دوست دلسوزی هر روز به ياد ما است، اگر ما با او تماس نگيريم او با ما ارتباط برقرار مي کند، و اگر ما از او سراغ نگيريم و حال او را نپرسيم، او سراغ ما را مي گيرد و از حال ما پرس و جو مي کند، اگر مسافرت هم برود ما را فراموش نمي کند و از ما خبر مي گيرد.

طبيعی است که ما هم پيوسته و مرتّب از او ياد کرده و دعاگوی او مي شويم، مکرّر برايش نامه مي نويسيم و او را به مجالس خود دعوت مي کنيم و...

اگر ما واقعاً اين گونه با امام زمانعليه‌السلام انس بگيريم، زندگی فردی و جمعی ما به گونه ديگری مي شود، متفاوت با آنچه که اکنون هست. ولی متأسّفانه مي بينيم که حتّی در جامعی شيعه هم امام زمانعليه‌السلام - آن چنان که شايسته است - در زندگيِ رعيّت و امّت خود نقش اساسی ندارند، تا آنجا که مي توان ادّعا کرد که از متن زندگی افراد حذف شده اند.

با اين همه، آن حضرت، بزرگوارانه، انس خود را به طور يک طرفه با شيعيان خويش برقرار نگاه داشته اند و اگر آن ها به ياد امام زمانشانعليه‌السلام نيستند ايشان به ياد آن ها هستند.

اگر آن ها با حضرت مهدیعليه‌السلام رفاقت نمي کنند، حضرت با آنها رفيق هستند. کجا در عالم، چنين دوستی پيدا مي شود که سال های سال به طور يک طرفه با ديگری رفاقت کند، در حالی که هيچ نيازی هم به او ندارد! امّا چقدر جای تأسّف دارد که شکر اين رفيق و مونس عزيز گزارده نمي شود، و باز هم مهجور و متروک قرار داده مي شود! خدايا ما را ببخش!

پدر دلسوز

شُکر عملی پدر دلسوز چه زمانی ادا مي شود؟! همان رفتاری که با پدر دلسوز و مادر نيکوکار خويش داريم - بلکه بالاتر از آن - بايد با امام زمانعليه‌السلام داشته باشيم.

در غير اين صورت، حقّ ايشان را ادا نکرده ايم و در انجام شُکر عملی کوتاهی نموده ايم، و اين پدر دلسوز و مادر نيکوکار را فرو نهاده ايم.

در فصل سوم همين بخش، ديديم که رفتار ما شيعيان نسبت به امام عصرعليه‌السلام چقدر با رفتار ما نسبت به پدر و مادر مهربان، تفاوت مي کند. و همين مقدار برای اثبات مهجور و غريب بودنِ آن حضرت کافی است.

اين ها مثال هايی بود برای روشن شدنِ اين که حقّ شُکر امامعليه‌السلام در اين اوصاف ادا نمي شود. وقتی حقّ امامعليه‌السلام ادا مي شود که حقّ تک تک اوصاف ايشان ادا شود، زيرا اعتقاد به هر يک از صفات امامعليه‌السلام وظيفی خاصی بر عهدی انسان مي گذارد.

تنها در صورتی حقّ آن نعمت ادا مي شود که انسان آن وظيفه را انجام دهد. در غير اين صورت، امام عصرعليه‌السلام از آن حيث مکفور مي ماند و از همين حيث، ايشان غريب مي افتند.

با نگاهی به جامعی خود، مي توانيم ببينم که چند درصد از دوستان امام زمانعليه‌السلام نسبت به اوصاف ايشان، در عمل وظيفی خود را انجام مي دهند. و با بررسی در اين امر، به اين نتيجه مي رسيم امامعليه‌السلام در ميان دوستان خويش هم غريب هستند.

از کسانی که اصلاً امام زمانعليه‌السلام را نمي شناسند، هيچ انتظاری نيست، چرا که آنها معرفت ندارند، و لذا با قلب و زبان و عمل، شاکر اين نعمت نيستند. امّا به هر حال امام زمانعليه‌السلام برای آن ها غريب و مهجور است، چون نمي دانند که بايد به ايشان مراجعه کنند و امامعليه‌السلام را معطّل و متروک مي گذارند.

نتيجه اين که امام زمانعليه‌السلام در ميان کسانی که ايشان را نمي شناسند و حتّی عدّی بسيار قليلی که ايشان را مي شناسند به هر حال مهجور و غريب است.

مقايسه ی «بئرمعطّله» با «ماء معين»

دلايل نقلی نيز، اين شهود تجربی را تأييد مي کنند. در قرآن کريم آمده است:

( فَکَأَ يِّن مِن قَريَيٍ اَهلَکناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَل ی عُروُشِها وَ بِئرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصرٍ مَشيدٍ ) (۳۴)

چه بسيار آبادي هايی را که (اهل آنها) ستمکار بودند، هلاک کرديم. پس ديوارها روی پايه هايشان خراب شد، و چاه ها بدون استفاده و قصرهای مرتفع خالی ماند.

محل بحث ما آخر آيه است که خدای متعال فرموده است: چه بسيار چاه هايی که بدون استفاده باقی ماند. چاه را زمانی معطّله مي نامند که قابل استفاده و بهره برداری باشد، و بتوان از آن آب بيرون کشيد، ولی اکنون متروکه شده و ديگر از آن آب استخراج نمي شود.

«قَصرمَشيد» به قصر مجلّل و مرتفعی گفته مي شود که اکنون خالی از سکنه باقی مانده است. در آيه به اين مطلب اشاره شده که ما وقتی اهل آبادي ها را هلاک کرديم، چاه های آنها بدون استفاده شد و قصرهايشان خالی ماند با مراجعه به اهل بيتعليهم‌السلام مي بينبم که در تفسير «بئرمعطّله» فرموده اند:

«کَم مِن عالِمٍ لا يُرجَعُ اِلَيهِ ولا يُنتَفَعُ بِعِلمِهِ »( ۳۵ )

چه بسيار عالِمی که کسی به او مراجعه نمي کند، و از علم او بهره نمي برند.

عالِم، به چاه آب تشبيه شده که از آن مادّی حيات استخراج مي شود. و مراد از معطّل و بدون استفاده ماندنِ چاه آب، مراجعه نشدن به عالِم و بهره نبردن ازعلم اوست.

امامانعليه‌السلام ، عالِمانی هستند که به ايشان - در خور شأن و مقامشان - مراجعه نشده است و از علم ايشان استفادی کامل و صحيح نمي گردد. امام زمانعليه‌السلام نيز در زمان ما «بئرمعطّله» است.

از امام ابوالحسن موسی بن جعفرعليه‌السلام نقل شده است:

«اَلبِئرُ المُعَطَّلةُ الاِمامُ الصّامِتُ، و القَصرُ المَشيدُ الاِمامُ النّاطِقُ »( ۳۶ ) «چاه معطّل»، امام ساکت، و «قصرمشيد»، امام ناطق است.

شايد علّت تشبيه امام ناطق به قصرمشيد، اين باشد که قصر مشيد، مرتفع است، و شکوه و عظمتش نمايان است، و با وجود اين خالی گذاشته مي شود. امّا بئرمعطّله، چه بسا اصلاً وجودش مورد توجّه قرار نگيرد و شناخته نشود.

«امام صامت» امامی است که - به امر خدا و حکمت الهی - از اظهار و مطرح کردن خود پرهيز مي کند، همی امامان ماعليهم‌السلام شرايطی داشتند که در برخی زمان ها ساکت بوده اند.

در زمان غيبت نيز، از مصاديق بارز امام صامت، حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشريف مي باشند، و لذا به ايشان اطلاق «بئرمعطّله» مي شود. انشاءالله پس از ظهور، «قصرمَشيد» بودنِ حضرت را خواهيم ديد، که در آن زمان عظمت و شکوه ايشان آشکار مي شود، انشاءالله.

در تفسير علی بن ابراهيم قمّی آمده است:

«اَمّا قَولُهُ عَزَّوَجَلَّ :( بِئرٍ مُعَطَّلَه وَ قَصرٍ مَشيدٍ ) قالَ: هُوَ مَثَلٌ لِآلِ مُحََمَّدٍ صَلَّ ی اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، قَولُهُ «بِئرِمُعَطَّلَةٍ»، هِيَ الَّت ی لا يُستَق ی مِنها، وَ هُوَ الاِمامُ الَّذ ی قَدغابَ فَلا يُقتَبَسُ مِنهُ العِلمُ. وَ «القَصرُالمَشيدُ» هُوَ المُرتَفَعُ، وَ هُوَ مَثَلٌ لِاَميرِا لمُؤمِنينَ والاَئِمَّةِ عَلَيهِمُ السَلامُ »(۳۷)

امّا قول خدای عزّوجلّ که فرموده: «بئر معطّله و قصر مشيد» فرموده اند: اين

آيه، مَثَل آل محمدصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است. «بئرمعطّله» چاهی است که از آن آب کشيده نمي شود، و او امام غائب است که از ايشان علمی اقتباس نمي شود. و «قصرمشيد» (يعنی بنايِ) مرتفع و بلند، مَثَلی برای اميرالمؤمنين و ائمه از فرزندان ايشانعليهم‌السلام می باشد.

هر يک از ائمی اطهارعليهم‌السلام زمانی داشته اند که در آن ساکت بوده اند و از علم آنها استفاده نمي شده است، ولی بارزترين مصداق «بئرمعطّله »، امام غائب است که متروک و معطّل - و در نتيجه غريب - باقی مانده است، درست مثل چاهی که پر از آب است، ولی هيچ تشنه ای برای کشيدن آب سراغ از آن نمي گيرد.

با توجّه به فراوانيِ آب چاه، تعداد افراد تشنه ای که برای رفع عطش به آن مراجعه مي کنند و نحوی استفادی مجموع - در مقايسه با آ نچه شايستی بهره برداری از امامعليه‌السلام است - بسيار کم و اندک شمار است، که مي توان گفت: اين چاه معطّل و بدون استفاده مانده است.

«قُل اَرَاَيتُم اِن اَصبَحَ ماؤُکَم غَوراً فَمَن يَأتيکُم بِماءٍ مَعينٍ »( ۳۸ )

(ای پيامبر) بگو اگر ديديد آبی که در اختيار شما بود فرو رفت، چه کسی برای شما آبِ آشکار مي آورد؟!

در معنای «ماءِمَعين» آمده است «الماءُ الظّاهِرُالجاري»( ۳۹ ) و معنای سهولت را هم برای آن ذکر کرده اند.( ۴۰ ) در مجموع مي توان گفت: «ماءِمَعين» به آب جاری گفته مي شود که بهره برداری از آن آسان است.

حال مقصود از «ماءِمَعين» چيست؟ ابوبصير نقل مي کند که امام باقرعليه‌السلام درباری همين آيه فرمود:

«هذِهِ نَزَلَت ف ی قائِمِ عَلَيهِ السَّلامُ، يَقول:اِن اَصبَحَ اِمامُکُم غائِباً عَنکُم لاتَدرُونَ اَينَ هَُوَ، فَمَن يأتيکُم بِاِمامٍ ظاهِرٍ، يأتيکُم بِأَ خبارِ السَّماءِ والأَرضِ وحَلالِ اللهِ - جَلَّ وَ عَزَّ - وَ حَرامِهِ؟ ثُمَّ قالَ: و الله ما جاءَ تأويلُ هذِهِ الآيهِ، وَ لا بُدَّ اَن يَجييءَ تأويلُها »( ۴۱ )

اين آيه درباری قائمعليه‌السلام نازل شده است، مي فرمايد:

اگر امام شما غائب گردد و ندانيد که او کجاست، چه کسی برای شما امام آشکار مي آورد که اخبار آسمان و زمين و حلال و حرام خدای - جلّ و عزّ- را برای شما بياورد؟ سپس فرمود: قسم به خدا تأويل اين آيه هنوز نيامده است، ولی تأويل آن حتماً خواهد آمد.

امام باقرعليه‌السلام «ماءِمَعين» را به امام ظاهر، و فرو رفتن آب در زمين را به غيبت امامعليه‌السلام تفسير کرده اند. و فرموده اند که اگر امام شما غائب شود و اين سرچشمی همی برکات در ميان شما نباشد، کسی (جز خدای تعالي) نمي تواند برای شما امام آشکار بياورد که اخبار وحی را به شما برساند، پس بايد از امام غائب استفاده کنيد.

بنابر اين اگر آب جاری و سهل الوصولی در اختيار نباشد، مردم برای دستيابی به آب، بايد تحمّل سختي ها کنند، و با ظرف از چاه آب بيرون آورند. و چون اين کار، کار آسانی نيست، کمتر کسی به آن تن مي دهد. و لذا اين چاه در زمان غيبت، بدون استفادی مناسب و به صورت معطّل باقی مي ماند.

مرحوم علّامه ميرزا حسين نوری در کتاب ارزشمند «نجم الثاقب» در اين باره به مطلب جالبی توجّه کرده اند. عين عبارت ايشان چنين است:

مخفی نماند که چون در ايّام ظهور، مردم از اين سرچشمی فيض ربّانی به سهل و آسانی استفاضه کنند و بهره ببرند، تشنه ای که در کنار نهر جاريِ گوارايی باشد که جز اعتراف حالت منتظره نداشته باشد، لهذا از آن جناب، تعبير فرمودند به «ماءِ مَعين »( ۴۲ )

امام ظاهر، مانند «ماءِ مَعين»، به آسانی در دسترس مردم است، که برای دستيابی به اين آب جاری، احتياجی به کندنِ زمين و حفر چاه نيست. نهر گوارايی است که روی زمين مي رود و هر کس آن را ببيند مي تواند به راحتی از آن استفاده کند و به محض ديدن به گوارايی آن اعتراف مي کند؛ امّا اگر امامعليه‌السلام ، ظاهر نباشد، وضعيّت چنين نيست.

مرحوم محدث نوری قدس الله سره مي افزايد:

«در ايّام غيبت که لطف خاص حق ازخلق برداشته شده - به علت سوء کردارشان - بايد با رنج و تعب و عجز و لابه و تضرّع و انابه، از آن جانب فيضی به دست آورد و خيری گرفت و علمی آموخت، مانند تشنه ای که بخواهد از چاه عميق، تنها به آلات و اسبابی که بايد به زحمت به دست آورد، آبی کشد و آتشی فرو نشاند.

لهذا تعبير فرمودند از آن حضرت به «بئرمعطّله»( ۴۳ ) »

از «بئر معطّله» مي توان استفاده کرد، ولی بهره گيری از آن، به راحتی «ماءمَعين» نيست، چون بايد به سختی و به واسطی اسباب و ادوات از چاه کشيد. امام غائبعليه‌السلام مانند نهر جاری نيست که همه آن را ببينند و به راحتی از آن استفاده کنند.

بلکه در زمان غيبت، استفاده از وجود مقدّس امامعليه‌السلام به زحمت و استغاثه و تضرّع نياز دارد، تا بتوان از فيض ايشان بهره برد، چون زمان غيبت، هنگام امتحان است و افراد در ميزان و نحوی استفاده از همين «بئر»، مورد آزمايش قرار مي گيرند.

متأسّفانه مي بينيم که اين «بئر»، معطّله و متروکه باقی مانده است، عدّی بسيار زيادی، اصلاً از وجود آن آگاه نيستند. تعداد بسيار ديگری، فقط اسمی از امام غائب شنيده اند، ولی هيچ گاه درصدد بهره برداريِ صحيح و مناسب از ايشان بر نيامده اند.

در اين ميان، تنها عدّی بسيار بسيار کمی هستند که با زاری، تضرّع، عجز و لابه، دلو به اين چاه انداخته اند، و با قلبی دردناک از آن استفاده مي نمايند و همواره در دِل آرزو مي کنند که اين چشمی زلال آشکار شود، و الطاف و نعمت های آن بر زمين جاری گردد.

امام رضاعليه‌السلام در توصيف اين فتنه - که دامنگير مردم مصيبت زدی زمان غيبت مي شود - فرموده اند:

«لابُدَّ مِن فِتنَةٍ صَماّءَ صَيلَم، تَسقُطُ فيها کُلُّ بِطانَةٍ و َوَليجَةٍ، وَ ذلِکَ عِندَ فِقدانِ الشّيَعةِ الثّالِثَ مِن وُلد ی ، يَکب ی عَلَيهِ اَهلُ السَّماءِ و اَهلُ الاَرضِ وَکُلُّ حَرِ يِّ وَحَرّانٍ،وکُلُّ حَزينٍ لَهفانٍ »( ۴۴ )

يک فتنی کور (خيلی مبهم و پيچيده) در راه است و ناگزير فرا مي رسد که هر خودی و دوست نزديکی را سرنگون مي کند. اين فتنه، زمانی است که شيعيان، سوّمين از فرزندان مرا گم مي کنند، که اهل آسمان و زمين و هر زن و مرد دلسوخته و هر غمگين و اندوهناکی، بر آن حضرت گريه می کند.

امام رضاعليه‌السلام از يک فتنه خبر مي هند. «فتنه» به معنای امتحانی است که انسان را مي فريبد، و هر کس ممکن است در مقابل آن فريب خورده و بلغزد. به علاوه در بيان دشواری اين امتحان، تصريح فرموده اند که اين فتنه، «صَماّ ء صَيلَم» است.

«صمّاء» به معنای «کر» و «صَيلَم» به معنای «شديد» است. يعنی اين امتحان، چنان سخت و نامعلوم است که دوستان و خواصّ را هم بر زمين مي زند و همه در معرض سقوط و انحراف قرار مي گيرند.

امام رضاعليه‌السلام اين زمان را هنگام گريه و زاريِ اهل آسمان و زمين دانسته اند، دوره ای که اهل درد، از گُم کردن امام زمانشان، غمگين و افسرده خاطر هستند، شادی و خوشحالی نمي بينند، چون غم امام غائب از دل ايشان بيرون نمي رود، زندگی آنها با غم و اندوه بر غيبت امام زمانشان عجين است، لذا در پيِ بسياری از خوشي های اهل دنيا نيستند، و در شادي ها و جشن ها، دلِ سوختی آنها التيام نمي يابد.

امام رضاعليه‌السلام سپس فرمودند:

«بِاَب ی وَ اُمّ ی سَمِيُّ جَدّ ی ، شَبيه ی وشَبيهُ مُوسَ ی بنِ عِمرانَ عَلَيهِ السَّلامُ، عَلَيهِ جُيُوبُ النُّورِ، تَتَوَقَّدُ بِشُعاعِ ضِياءِ القُدسِ، کَم مِن حَرِيٍّ مُؤمِنَةٍ وَ کَم مِن مُؤمِنٍ متأَسِّفٍ حَيرانَ حَزينٍ، عِندَ فِقدانَ الماءِ المَعينِ، کَأَنّ ی بِهم آيِسٌ ماکانوا قَد نُودُوا نِداءً يُسمَعُ مِن بُعدٍ کَما يسَمعُ مِن قُربٍ، يِکُونُ رَحمَةً عَلَ ی الؤمِنينَ وَعذاباً عَلَ ی الکافِرينَ »( ۴۵ )

پدر و مادرم فدای آن کس که هم نامِ جدّم است، شبيه من و شبيه حضرت موسی بن عمرانعليه‌السلام است. نوری که ازشعاع نور قدسی روشنايی

مي گيرد، از او نمايان است. چه بسيارند زن ها و مردهای مؤمن که در گم کردن «ماء مَعين»، دلسوخته و اندوهناک و سرگردان و ناراحت هستند.گويی آنها را مي بينيم که در بدترين شرايط نوميدی هستند. (درهنگام ظهور) آن ها را صدا مي کنند با صدايی که از دور- همچون نزديک - شنيده مي شود، که اين ندا برای مؤمنان رحمت و برای کافران عذاب است.

اين وصفِ حالِ شيعی دلسوخته، هنگام گم کردن «ماءِ مَعين» است، و حزن و اندوهی که برای گم شدن اين آب گوارا دارد. درد ِشيعه اين است که اين ماءِمَعين چرا غائب شده است؟ چرا وقتی بخواهند ديگران را به سوی امام عصرعليه‌السلام متوجّه سازند، بايد نشانيِ «بئرمعطّله» را بدهند؟ چرا حضرتش در اين زمان قدرت و مُکنت ظاهری ندارد؟ و چرا شيعيانشان هم در وضعيّت نااميد کننده ای هستند؟

امّا در عين نااميدی، در زمانی که توقّع نمي رود و با محاسبات عادی قابل پيش بينی نيست، به صورت ناگهانی ندای ظهور سر مي دهند و ياران با وفای خويش را مي خوانند. اين ندای ملکوتی، دل های اندوهناک و سوختی مؤمنان را تسلّی مي بخشد، و سبب عذاب کافران مي گردد.

بار ديگر در حديث شريف دقّت کنيد. امام ابوالحسن الرضاعليه‌السلام - که خود حجّت معصوم خدا است - درباری حضرت بقية الله ارواحنا فداه مي فرمايد «پدر و مادرم فدای او» سخن در اين است که آيا ما انسان های عادی که امروز امّت و رعيّت اين امام بر حقّ هستيم، حاضر هستيم از عزيزترين عزيزانِ خود، در راه ولايت حضرتش بگذريم؟ امروز حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه، چند تن دوستدارِ دلسوخته دارد که اوصافِ بيان شده در اين حديث، درباری آنها صادق باشد؟

چنان امامِ معصوم عزيز بي همتا، با آن همه فضائل خدادادی در ميان ما هست، با اين همه تنهايی و بي ياوری، با اين نيازی که امّت به ايشان دارد، امّا از مراجعه به حضرتش خودداری مي شود.راستی، اگر بخواهيم در اين زمان، کسی را «غريب» بناميم، بجز اين حجّت بزرگوار الهی، کسی را مي يابيم؟.