انتظار پویا

انتظار پویا0%

انتظار پویا نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

انتظار پویا

نویسنده: محمد مهدى آصفى
گروه:

مشاهدات: 3974
دانلود: 1829

توضیحات:

انتظار پویا
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 43 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3974 / دانلود: 1829
اندازه اندازه اندازه
انتظار پویا

انتظار پویا

نویسنده:
فارسی

تعادل شخصيت

از بارزترين نشانه هاى اين گروه، تعادل در شخصيت، تعادل ميان دنيا و آخرت و تعادل ميان قدرت و بصيرت است و همين راز نيرومندى و نفوذ آنان مى باشد.

خداى تعالى اين موازنه و تعادل را دوست دارد و افراط و تفريط و گرايش به چپ و راست را ناپسند مى دارد. خداى بزرگ فرموده است:

( وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا ) .(۴۰)

(و با آن چه خدايت داده، سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مکن).

خداى تعالى در مقام آموزش دعا به ما فرموده است:

( رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً ) .(۴۱)

(پروردگارا! در اين دنيا به ما نيکى و در آخرت نيز نيکى عطا کن).

و نيز خداى تعالى فرمايد:

( وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا ) .(۴۲)

(دستت را به گردنت زنجير مکن (بخيل مباش) و بسيار (هم) گشاده دستى منما که ملامت شده و حسرت زده بر جاى ماني).

تعادل بين خشوع و عبوديت براى خدا، فروتنى در برابر مؤمنان و شدّت و قاطعيت در برابر کافران نيز از همين موازنه محسوب مى شود.

( أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ ) .(۴۳)

(با مؤمنان، فروتن وبر کافران سرفرازند).

تعادل بين توکّل بر خدا وتلاش وکار وبرنامه ريزى نيز، از همين نوع موازنه است. حضرت اميرمؤمنان علىعليه‌السلام براى (همّام) جوانب اين موازنه و تعادل در شخصيّت (متّقين) را چنين توصيف کرده است:

«فمن علامه احدهم انّک ترى له قوّه فى دينٍ وحزماً فى لينٍ وايماناً فى يقين وحرصاً فى علمٍ وعلماً فى حلمٍ وقصداً فى غنى وخشوعاً فى عبادهٍ وتجمّلاً فى فاقه وصبراً فى شدّه وطلباً فى حلالٍ ونشاطاً فى هُديً وتَحَرُجّاً عن طمعٍ يعمل الاعمال الصالحه وهو على وجلٍ، يُمسى وَهمُّهُ الشکر ويُصبحُ وهَمُّهُ الذکر يَبيت حذراً ويُصبح فرحاً،... يمزج الحلم بالعلم والقول بالعمل... فى الزلازل وقور وفى المکاره صبورٌ وفى الرخاءِ شکورٌ... نفسه منه فى عَناءٍ والنّاس منه فى راحهٍ ».(۴۴)

«از نشانه هاى هر يک از آنان اين است که در کار دين نيرومندش بينى و پايدار، نرم خوى هشيار و در ايمان استوار و در طلب دانش حريص و با داشتن علم بردبار و در توانگرى ميانه رو و در عبادت فروتن و به درويشى نکوحالى نمودن و در سختى شکيبايى کردن و جستجوى آن چه رواست و شادمانى در رفتن راه راست و دورى گزيدن از طمع. کارهاى نيک مى کند و در هراس است. روز را به شب مى رساند و در بند سپاس است. بامداد مى کند ذکرگويان، شب را به سر مى برد ترسان و روز مى کند شادان... بردبارى را با دانش در مى آميزد و گفتار را با کردار... به هنگام دشوارى ها بردبار است و در ناخوشايندها پايدار ودر خوشى ها سپاسگزار... نفسِ او از او در زحمت است ومردم از وى در راحت».

اين موازنه از ويژگى هاى بارز در شخصيت ياران امام عصرعليه‌السلام است.

زاهدان شب، شيران روز

روايت، با جملهِ «رُهْبَانٌ بِاللَّیْلِ لُیُوثٌ بِالنَّهَار » به چنين موازنه اى اشاره کرده است. در ساختار شخصيت انسان، شب و روز نقش هاى گوناگونى را ايفا مى کنند. گردش شب و روز، يک گردش تکاملى است، هر کدام ديگرى را کامل مى کند و با مشارکت يکديگر، در بناى شخصيت انسان مؤمن دعوتگر و مجاهد نقش دارند.

اگر تهجّد وعبادت در شب نباشد، انسان در رويارويى با گردنه هاى دشوار، استوارى لازم را نمى يابد و از ادامهِ حرکت در راه پرخارى که در روز بايد بپيمايد، باز مى ماند. همچنين اگر حرکت در (روز) نباشد، (شب) يار و همراه خود را از عمل به وظيفهِ دعوتگرى به سوى خدا در اجتماع باز مى دارد و انسان دومين نقش خود را در زندگى دنيا - پس از عبادت خدا - که دعوت به سوى عبوديت اوست، از کف مى دهد.

قرآن کريم بر تأثير شب در آماده کردن انسان ها براى دعوت به سوى خدا و کوشش در اين راه تأکيد ورزيده است. در آغازين روزهاى رسالت پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، سورهِ مبارک مزمّل بر آن حضرت نازل شد. در اين سورهِ شريف، خداى تعالى از پيامبرش خواسته است تا شبانگاهان، خود را براى تحمّل (قول ثقيل)(۴۵) در روز آماده سازد.

خداى تعالى در اين سوره خطاب به پيامبرش فرموده است:

( يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا * إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا * إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا * إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا ) .(۴۶)

(اى جامه به خود پيچيده! شب را برخيز، مگر اندکي. نيمى اش را يا کمى از نيم بکاه يا بر آن بيفزاى وقرآن را آرام و پر درنگ بخوان. ما بر تو سخنى گران القا مى کنيم که خيزش شب، به اثر سخت تر است و به گفتار استوارتر که تو را در روز، آمد و شدى دراز است).

تعبير از شب به (ناشئه)، تعريفى دقيق وگويا است. شب، انسان را مى سازد و او را آماده انجام کارهاى بزرگ مى نمايد و شخصيت وى را صيقل مى دهد. واژهِ (قيلاً) يعنى سخن و ياد خدا( إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلًا ) .

در خطبهِ (متّقين) حضرت امام اميرمؤمنان علىعليه‌السلام براى (همّام) (قدس سره) دو بخش از زندگى پرهيزگاران، يعنى شب و روز را چنين توصيف کرده است. بنگريد:

«اَمّا اللّيلُ فصافّونَ اَقدامهم تالينَ لاِ َجزاء القرآنِ يُرَتّلونه ترتيلاً. يُحزِّنونَ بِهِ اَنفُسَهُم ويَستَثيرون به دَواءَ دائِهم. فَاِذا مَرُّوا بآيهٍ فيها تشويقٌ رَکَنُوا اليها طمعاً وتَطَلعَت نُفُوسُهُم اِلَيها شوقاً وَظَنُّوا اَنّها نَصبُ اَعيُنِهِم، واِذا مَرُّوا بِآيهٍ فيها تخويف اَصغَوا اِلَيها مَسامِعَ قُلُوبِهِم وَظَنُّوا اَن زَفيرَ جهنمَ وَشَهيقَها فى اُصُولِ آذانِهِم، فَهُم حانونَ عَلى اَوساطِهِم، مُفتَرِشُونَ لِجِباهِهِم واَکُفّهِم ورُکَبِهِم واَطرافِ اَقدامِهِم، يَطلِبُونَ اِلَى اللّهِ تَعالى فى فَکاکِ رِقابِهِم. واَما النهارُ فَحُلَماء عُلَماء، اَبرارٌ اَتقِياء، قَد بَراهُمُ الخَوفُ بَريَ القِداحِ، يَنظُرُ اِلَيهِم النّاظِرُ فَيَحسَبهُم مَرضى وَما بِالقَومِ مِن مَرَضٍ وَيَقُولُ: قَد خُولِطُوا وَلَقَد خالَطَهُم اَمرٌ عَظيمٌ ».(۴۷)

«چون شب شود برپا ايستاده، آيات قرآن را با تأمّل و انديشه مى خوانند و با خواندن و تدبّر در آن خود را اندوهگين مى سازند و به وسيلهِ آن به درمان درد خويش کوشش دارند. پس هرگاه به آيه اى برخورند که به شوق آورده و اميدوارى در آن است، به آن طمع نمايند و با شوق به آن نظر مى کنند، آن سان که گويى پاداشى که آيه از آن خبر مى دهد، در برابر چشم ايشان است و آن را مى بينند. هرگاه به آيه اى برخورند که در آن بيم دادنى است، گوش دل هاى خويش بدان نهند چنان که گويا شيون (اهل) دوزخ در بيخ گوش هاى ايشان است. (در پيشگاه الهى براى رکوع) قد خود را خم مى کنند و(براى سجود) پيشانى ها و کف ها و زانوها و اطراف قدم هاشان را بر روى زمين مى گسترانند. از خداى تعالى آزادى خويش را (از عذاب رستاخيز) درخواست مى کنند، ولى در روز، دانشمندانند خويشتن دار، نيکوکارانند پرهيزگار. ترس (از خدا) آنان را چون تير پيراسته لاغر کرده است و نزار. چون کسى بدان ها نگرد پندارد بيمارند، ولى آن ها را بيمارى نيست وگويد خردهاشان آشفته است، (امّا) موجب آشفتگى ايشان کارى است بزرگ.»

شب و روز دو نيمهِ زندگى انسانند که يکديگر را تکميل مى کنند. شب را دولتى و دولتمردانى است و روز را دولتى ودولتمرداني. دولتمردان روز بدون قيام شب به نتيجه نمى رسند و دولتمردان شب بدون تلاشِ روز، در دعوت مردم به بندگى خدا و حاکميت دين حق موفّق نخواهند بود.

ياران امام عصر (عجل الله فرجه) هم مردان شبند وهم مردان روز و خداوند بديشان دولت شب و روز هر دو را بخشيده است:

سمه العبيد من الخشوع عليهم

فاذا ترجلّت الضحى شهدت لهم

لِلّه اِن ضمتهم الاسحارُ

بيض القواضب انهم احرارُ

(نشان بندگى بندگان از خشوع آنان هويداست خدا را اگر سپيده دمان بديشان ضميمه شود وهنگام که بامداد برآيد، گواهى دهدبرق تيغ ها که آنان آزاد مردانند)

اگر آنان مردان دولت شب نبودند به تنهايى قدرت رويارويى با گردنکشان زمين را نداشتند و اگر مردان روز نبودند، قادر نبودند زمين را از آلودگى شرک براى برپايى توحيد و عدل تطهير کنند. همچنين اگر آنان از مردان روز نبودند، در زندگى مردم به توحيد و عدل حکم نمى کردند. و نيز اگر از مردان شب نبودند، دچار غرور شده و از صراط مستقيم منحرف مى شدند.

دو مرحله يا دو نسل؟

ما در مقابل دو نسل قرار داريم، نخست: نسلى که شاهد سقوط و فروپاشى تجربه سوسياليسم مارکسيستى و تجربهِ دموکراسى سرمايه دارى (غربي) است و زمين را مهيّاى ظهورامام عصر (عجل الله فرجه) خواهد ساخت. اينان همان نسل(موطّئان: زمينه سازانند). دوم: نسلى که به يارى امامعليه‌السلام بر مى خيزد وپيش روى او نبرد مى کند. اينان همان نسل (انصار) اند.

آيا اينان تنها دو نسل محسوب مى شوند يا آن که دو نسل ودو مرحله از تاريخ هستند؟ ما (به درستي) نمى دانيم، ولى بعيد است که چنين اقدام بزرگى تنها در يک نسل سامان پذيرد.

بايسته هاى مرحله انتظار ومسؤوليت هاى آن

ما هم اکنون در دوران انتظار به سر مى بريم که دراز دامن ترين مرحله در تاريخ اسلام است. به راستى مهم ترين بايسته ها ومسؤوليت هاى اين مرحله چيست؟

آن چه در پى مى آيد خلاصه اى از اين بايسته ها ومسؤوليت هاست:

آگاهى

آگاهى گونه هايى دارد:

الف) بينش توحيدى و اين که تمام هستى از خدا وهمه چيز در کف قدرت اوست. خدا بر هر کارى توانا وهمه چيز در آسمان و زمين، تحت فرمان اوست واز خود هيچ اختيارى ندارد.

ب) آگاهى از وعدهِ الهى در شرايط سخت سياسى، در مرحلهِ ضعف و ناکامى و در شرايط سقوط. يکى از دشوارترين کارها در چنين شرايطى آن است که انسان اين سخنان خداى تعالى ر ا درک کند:

( وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم ) .(۴۸)

«سست مشويد واندوه مخوريد، شما برتريد اگر مؤمن باشيد.»

( وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ) .(۴۹)

«ما مى خواهيم، بر آنان که در زمين خوارشان شمرده اند منّت نهيم وآنان را پيشوايان (مردم) گردانيم وايشان را وارث زمين کنيم ودر زمين قدرتشان دهيم.»

( وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ) .(۵۰)

«همانا در زبور، پس از آن يادکرد، نوشتيم که زمين را بندگان شايستهِ ما به ارث خواهند برد.»

( كَتَبَ اللَّهُ لَأَغلِبَنَّ أَنا وَرُسُلي ) .(۵۱)

«خداوند مقرّر کرده است که حتماً من و فرستادگانم هر آينه پيروز خواهيم شد.»

( وَ لَیَنصُرَنَّ‌ اللهُ مَن یَنصُرُه ‌ ) .(۵۲)

«هر آينه خدا هر که را يارى اش کند، يارى مى کند.»

ج) آگاهى به نقش انسان مسلمان در کرهِ زمين که عبارت است از سرپرستى، گواهى دادن و رهبرى بشريّت (به سوى خير وفلاح). خداى تعالى فرمايد:

( وَكَذٰلِكَ جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطًا لِتَكونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَيَكونَ الرَّسولُ عَلَيكُم شَهيدًا ) .(۵۳)

«اين چنين شما را مردمى ميانه ساخته ايم تا خود بر مردمان گواه باشيد وپيامبر بر شما.»

د) آگاهى از نقش دين اسلام در زندگى بشرى براى از ميان برداشتن فتنه و اميال نفسانى از مسير دعوت حقّ. خداى تعالى مى فرمايد:

( وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ) .(۵۴)

«با آنان بجنگيد تا آشوبى نباشد و دين از آنِ خداى شود.»

ه) آگاهى از سنّت هاى (رايج) الهى در تاريخ واجتماع و ضرورت آمادگى، زمينه سازى، حرکت و فعاليّت در ضمن اين سنن و محال بودن گذر از آن ها. از اين رو خداى تعالى فرمان داده است تا مسلمانان در خود آمادگى هاى لازم براى ورود در اين مبارزهِ قاطع و سرنوشت ساز را ايجاد کنند:

( وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ ) .(۵۵)

«تا مى توانيد در مقابل دشمنان نيرو مهيّا کنيد.»

اميدوارى

در صورتى که اميد انسان به برآورده شدن وعده هاى خداوند به بندگان و به حول و قوّه و اقتدار او باشد، بى گمان اين اميدوارى پايان ناپذير خواهد بود و صاحبش ناکام نخواهد شد. به همين دليل است که انسان مسلمان رشته اش را به رشتهِ الهى و نيرويش را به نيروى الهى استحکام مى بخشد و هر که رشته اش را به رشتهِ الهى پيوند زند و قوى گرداند، اميد و نيرو و اقتدارش پايان ناپذير خواهد بود.

مقاومت

مقاومت نتيجهِ اميدوارى است. غريقى که گروه نجات را از دور مى نگرد که به سوى او در حرکت است، بر امواج آب غلبه خواهد کرد و براى چنين غلبه اى در عضلاتش نيرويى فوق العاده خواهد يافت.

حرکت

حرکت، همان امر به معروف ونهى از منکر، دعوت به سوى خدا و آماده سازى زمين براى ظهور امام عصر (عجل الله فرجه) وبرپايى دولت جهانى او است. و ايجاد آمادگى هاى لازم بينشى، ايمانى و تشکيلاتى در نسل مؤمنى که به يارى امام و زمينه سازى ظهور او قيام مى کند، معناى ديگر حرکت است.

دعا براى ظهور امام

شکّى نيست که دعا به همراه حرکت وفعاليّت وامر به معروف ونهى از منکر از عوامل نزديک شدن ظهور امام زمان (عجل الله فرجه) است. دعاهاى زيادى در بارهِ ظهور امام (عجل الله فرجه) وثواب انتظار رسيده است. يکى از دعاهايى که مؤمنان، آن را مى خوانند وتکرار مى کنند، دعاى زير است:

«اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَّةِ بْنِ الحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه فِي هذِهِ السّاعَةِ وَفِي كُلِّ ساعةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِيلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيْها طَوِيلاً ».

شکوه و دعا

در دعاى (افتتاح) که از حضرت حجت (عجل الله فرجه) نقل است، اين شکايت تلخ واين دعاى دلپذير را مى خواني:

«اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ ... اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا ».

«خدايا! ما از تو اميد داريم آن حکومت کريمى را که به سبب آن اسلام ومسلمانان را عزت بخشى ونفاق واهل آن را ذليل گردانى، برقرار سازى وما را در آن، از دعوت کنندگان به طاعت خويش واز رهبران راه هدايتت قرار دهى وکرامت دنيا وآخرت را به ما روزى فرمايي... خدايا! از نبودِ پيامبر ما - که درود تو بر او وخاندانش باد -، غيبت ولى ما وفزونى دشمن ما وکمى عدد ما، زيادى فتنه هايى که بر ما فرود مى آيد وناسازگارى زمانه به تو شکوه مى کنيم.»

انتظار مطلوب

بنابراين، انتظار بر دو گونه است: انتظار آگاهانه و مطلوب، و انتظار نامطلوب که دوّمى، همان مترصد بودن علامت هاى ظهور، مانند صداى آسمانى (صيحه)، فرو رفتن در زمين (خَسف)، ظهور سفيانى ودجّال است. ما اين علايم را نفى نمى کنيم، در اين باره روايت هاى زيادى در مجموعهِ روايات (مَلاحِم) آمده است.

هر چند اين روايت ها تاکنون به صورت دقيق مورد پژوهش سندى علمى قرار نگرفته، ولى از قبل بر درستى برخى از آن ها تأکيد مى کنيم. ليکن در اين جا بر شيوهِ (مترصد بودن) در معنى انتظار، انتقاد داريم. به نظر ما اين شيوه، امّت را از عمل به وظايفى که در دورهِ انتظار بر دوش اوست، منحرف مى سازد واز شيوهِ انتظار صحيح باز مى دارد.

ولى مورد نخست، همان (انتظار مطلوب) است. در چنين انتظارى هم فعاليت و حرکت وامر به معروف و نهى از منکر وجود دارد وهم دعوت به سوى خدا و جهاد و اين، از نشانه هاى بزرگ ظهور امام عصر (عجل الله فرجه) است؛ زيرا ظهور امام (عجل الله فرجه) با زنجيره اى از سنّت هاى الهى در جامعه و تاريخ ارتباط دارد که اين سنّت ها متحقق نمى شود مگر به فعاليت وحرکت.

علامت هاى ظهور در روايت ها اجمالاً صحيح هستند، امّا به نظر ما محدود به زمان خاصى نيستند ودر روايت ها نيز صراحتاً وارد شده که وقّاتون(۵۶) را تکذيب کنيد.

عبدالرحمن بن کثير مى گويد: ما نزد حضرت ابى عبدالله امام صادقعليه‌السلام بوديم که مهزم وارد شد وبه امام عرض کرد: قربانت شوم، دربارهِ اين حادثه اى که ما انتظار آن را مى کشيم (ظهور امام عصر عجل الله فرجه) بفرماييد کى اتفاق مى افتد؟

امامعليه‌السلام فرمود: «يا مَهزَم! کذب الوقّاتون وهلک المستعجلون ».(۵۷)

«اى مهزم! آنان که براى اين امر وقت مشخص مى کنند، دروغ مى گويند وآنان که تحقق آن را پيش از موعدش مى جويند هلاک مى شوند.»

فُضيل بن يسار از امام باقرعليه‌السلام سؤال کرد: آيا براى اين امر (ظهور حضرت) زمان خاصّى است؟ فرمود:

«کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ ».(۵۸)

«دروغ گفته اند آنان که زمان خاصى را مقرر کرده اند.»

بنابراين، هدف از نشانه ها، روشن کردن دقيق زمان ظهور امام عصر (عجل الله فرجه) نيست. درست آن است که بگوييم اين ها به اعمال ما ارتباط دارد. (خسف) و(صيحه) (مثل) از علامت هاى ظهورند، ولى عمل ماست که تحقق اين امور را نزديک يا دور مى سازد.

اين تصحيح وتوجيه در تفسير مفهوم ظهور ضرورى است وهمان است که ما از آن به (انتظار مقبول وموجّه) ياد مى کنيم.

تصحيح مفهوم انتظار

ما امروزه در عصرى زندگى مى کنيم که در آن سخنان زيادى در مورد ظهور امام عصر (عجل الله فرجه) گفته مى شود. در عصرهاى تاريخى دور ونزديک خودمان دوره اى را سراغ نداريم که مردم به اندازهِ امروز از ظهور امامعليه‌السلام ودولت او سخن گفته وتوجه نشان داده باشند. بنابراين، (انتظار) از ويژگى هاى بارز عصر ماست؛ ولى متأسفانه اصلاح وارشادى در سطح عموم، دربارهِ مسألهِ انتظار صورت نگرفته است.

جوانان ما مسألهِ ظهور امام عصر (عجل الله فرجه) ونشانه هاى ظهور او را در لابه لاى کتاب ها مى جويند. به نظر من چنين رويکردى صحيح نيست، بلکه درست آن است که ظهور امام وانقلاب جهانيى که وى رهبرى آن را بر عهده دارد، را در متن زندگى سياسى واجتماعى خودمان جستجو کنيم.

نشانه هاى ظهور امام (عجل الله فرجه) را کتاب ها به ميزانى که ما در متن زندگى سياسى وفرهنگى معاصر، در آگاهى، مقاومت، وحدت کلمه، انسجام سياسى، فداکارى، توانايى هاى انقلابى وسياسى وتبليغاتى مان مى يابيم، نمى کاوند.

شيوهِ جوانان ما در پژوهش از نشانه هاى ظهور امام (عجل الله فرجه) که تنها از کتاب ها استفاده مى شود، شيوه اى کاملاً منفى است. ما بايد مفهوم انتظار را تصحيح وحالت انتظار را به سمت مثبت جهت دهى کنيم.

فرق دو مفهوم اين است که مفهوم نخست، نقش انسان را در مسألهِ انتظار، منفى جلوه گر مى سازد، ولى مفهوم دوم، اين نقش را در روند ظهور امام (عجل الله فرجه) مثبت، فعّال ومرتبط با زندگى ووضعيت سياسى وانقلابى ودرد ورنج ما قرار مى دهد.

از معمّر بن خلاّد از حضرت ابى الحسن (عجل الله فرجه) در تفسير سخن خداى تعالي:

( الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ) .(۵۹)

«الف، لام، ميم، آيا مردم پنداشتند که تا گفتند ايمان آورديم، رها مى شوند ومورد آزمايش قرار نمى گيرند؟»

نقل است که حضرتعليه‌السلام فرمود:

«يُفْتَنُونَ كَمَا يُفْتَنُ اَلذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ يُخْلَصُونَ كَمَا يُخْلَصُ اَلذَّهَبُ ».(۶۰)

«(مردم) آزمايش مى شوند، چنان که طلا آزمايش مى شود. سپس فرمود: ناخالصى مردم گرفته مى شود. چنان که طلا را خالص مى سازند.»

منصور صيقل مى گويد: من و حارث بن مغيره که از اصحاب واز شيعيان ما است، نشسته بوديم و (دربارهِ ظهور امام عصر عجل الله فرجه) با هم سخن مى گفتيم، چنان که حضرت امام صادقعليه‌السلام سخنان ما را مى شنيد. امام رو به ما کرد وفرمود:

«فى ايّ شيءٍ انتم هاهنا؟ هيهات لا واللّهِ لا يکون ما تمدّون اليه اعينکم حتّى تميزّوا ».

«براى چه اين جا نشسته ايد؟ دريغا! نه به خدا قسم آنچه که انتظارش را مى کشيد واقع نخواهد شد، مگر آن که متمايز (آزمايش) شويد.»

منصور از امام صادقعليه‌السلام نقل مى کند که فرمود:

«يا منصور! انّ هذا الامر لا يأتيکم اِلاّ بعد اياسٍ، لا واللّهِ حتّى يميّزوا، لا واللّهِ حتّى يشقى من يشقى ويَسعَدُ مَن يَسعَدُ ».(۶۱)

«اى منصور! ظهور امامعليه‌السلام واقع نمى شود مگر پس از نوميدى، نه به خدا مگر آن که متمايز شوند. نه به خدا مگر آن که شقى ونيکبخت هر دو خود را نشان دهند.»

بنابراين، ارتباط ظهور امام عصر (عجل الله فرجه) با علم ما، متن زندگى ما، گرفتارى ودرد ورنج ما نيکبختى وبدبختى ما بيش تر از ارتباط آن با نشانه هاى کيهانى ذکر شده در کتاب هاست و اين، مفهومى است که بايد در آن با ديدهِ تعميق و روشنگرى بنگريم.

چه کسى منتظر ديگرى است، ما يا امام؟

با توجه به اين مفهوم، مسأله برعکس مى شود وامامعليه‌السلام منتظر حرکت ومقاومت وجهاد ما خواهد بود، نه ما منتظر ايشان. مسألهِ ظهور امامعليه‌السلام هنگامى که با واقعيت هاى سياسى وانقلابى ما مرتبط باشد، بى گمان اين ماييم که اين واقعيت ها را تحقق مى بخشيم. در نتيجه در اين رابطه ما دو گونه عملکرد مى توانيم از خود بروز دهيم: يا آن که با اقدام و حرکت، اتحاد و نظم تشکيلاتى، داد و دهش، فداکارى و امر به معروف زمينهِ قيام آن حضرت را فراهم کنيم يا آن که کار را به عهدهِ ديگران بگذاريم، خود از هرگونه اقدامى شانه خالى کنيم و از رويارويى با مسؤوليت ها بگريزيم.

ارزش انتظار

براى مفهوم مثبت ومقبول (انتظار) در منابع اسلامى ارزش واهمّيت زيادى قايل شده اند. از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده است:

«أفضَلُ أعمالِ اُمَّتي إنتظارُ ».(۶۲)

«برترين اعمال امّت من انتظار است.»

باز از آن حضرت است که:

«انتظار الفرج عبادهٌ ».(۶۳)

«انتظار فرج، خود عبادت است.»

در سخن ديگرى است:

«المنتظر لاِ َمرِنا کالمتشحّطِ بدمه ».(۶۴)

«کسى که انتظار امر ما را بکشد (منتظر ظهور) چونان کسى است که (در راه خد) به خون خود درغلتيده باشد.»

اين ارزش بزرگى که در روايت ها براى انتظار قايل شده اند، با تصور مثبت از اين معنا تناسب دارد واز تصوّر منفى انتظار به معنى (مترصد بودن) بسيار دور است.

پى نوشت ها:

۱. کتاب مقدّس، سفر مزامير داوود، مزمور ۳۷.

۲. سوره انبياء آيه ۱۰۵.

۳. عنوان کامل اين کتاب (العبر وديوان المبتدأ والخبر فى ايّام العرب والعجم والبربر) است. (مترجم).

۴. مقدمه ابن خلدون، ص ۳۱۱.

۵. مجله الجامعة الاسلامية، شماره ۴۵.

۶. سوره زخرف آيه ۶۱: (وى نشانه اى براى رستخيز است، پس در آن در گمان ميفتيد وراه مرا پى گيريد، اين راهى است راست).

۷. ابن حجر هيثمى، الصواعق المحرّقة، ج ۱، ص ۲۴۰.

۸. مؤلف محترم در اينجا شماره مسلسل مجله را ذکر نکرده است. (مترجم).

۹. معجم احاديث الامام المهدى، تأليف هيأت علمى مؤسسه معارف اسلامى زير نظر شيخ على کورانى، نشر مؤسسه معارف اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۱ ه.

۱۰. انفجارهاى ۱۱ سپتامبر سال جارى (۲۰۰۱ م) در برج هاى ۱۱۰ طبقه سازمان تجارت جهانى ووزارت دفاع امريکا (پنتاگون) در نيويورک نمونه آشکار اين زلزله هاى سخت است. (مترجم).

۱۱. «يملأ الارض عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً وجوراً ».

۱۲. «بَعْدَ اَنْ مُلِئَتْ ظلماً وجوراً ».

۱۳. بحارالانوار مجلسى، ج ۵۱، ص ۱۲۰.

۱۴. منتخب الاثر، ص ۱۶۲.

۱۵. سوره قصص آيه ۵.

۱۶. سوره انبياء آيه ۱۰۵.

۱۷. سوره قصص آيه ۶.

۱۸. سوره احزاب آيه ۶۲.

۱۹. سوره انفال آيه ۶۰.

۲۰. يعنى زمينه سازان ظهور حضرت حجّتعليه‌السلام . در اين نوشتار پس از اين از قشر موطّئان تحت عنوان (زمينه سازان) ياد خواهيم کرد.

۲۱. مستدر الصحيحين، حاکم نيشابورى، صفحات ۴، ۴۶۴ و۵۳۳.

۲۲. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۳، (دار احياء التراث العربى ومؤ سسه التاريخ العربى، لبنان)؛ ونيز غيبت نعمانى، انتشارات صدوق، باب ۱۴، ح ۵۰.

۲۳. عصر الظهور، ص ۲۰۶.

۲۴. بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۶؛ ونيز سفينه البحار، ج ۲، ص ۴۴۶.

۲۵. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۲.

۲۶. سوره اسراء آيه ۵: (پس آن گاه که وعدهِ تحقق نخستين آن دو فرارسد، بندگانى ازخود را که سخت نيرومندند بر شما مى گماريم...).

۲۷. دل هاشان همچون پاره هاى آهن است که طوفان ها آنان را نلرزاند.

۲۸. اهرم: ميلهِ آهنى ضخيمى که به وسيلهِ آن اجسام سنگين را جا به جا مى کنند.

۲۹. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۳.

۳۰. سوره اسراء آيهِ ۵: (بندگانى از خود را که سخت نيرومندند بر شما مى گماريم).

۳۱. کافى، ج ۸ (روضه)، ح ۲۵۰، ص ۱۴۲ (دار الاضواء بيروت)؛ سيماى حضرت مهدى در قرآن، سيدمهدى حائرى قزوينى، نشر آفاق، ص ۲۱۳.

۳۲. کنزالعمّال، ج ۷، ص ۲۶.

۳۳. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷.

۳۴. در نسخه اى ديگر به (سخت تر از سنگ) تعبير شده است.

۳۵. در برخى نقل ها پس از اين جمله، فقره هاى زير اضافه شده است: «ويکفونه ما يريد فيهم، رجالٌ لا ينامون الليل، لهم دويُّ فى صلاتهم کدويّ النّحل»؛ «هر انتظارى که امام از اينان داشته باشد، کفايتش کنند، مردانى هستند که شب نمى خوابند. در نماز خويش صدايى چون صداى زنبوران عسل دارند (کنايه از ابتهالى که در نماز دارند).»

۳۶. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۳.

۳۷. همان، ص ۲۳۸ و۲۳۹.

۳۸.

آيا حديث حاضر وغايب شنيده اي؟

من در ميان جمع ودلم جاى ديگر است

۳۹. کسانى که عليه منافع استکبار دست به عمليات شهادت طلبانه مى زنند.

۴۰. قصص، ۷۷.

۴۱. بقره، ۲۰۱.

۴۲. اسراء، ۲۹.

۴۳. مائده، ۵۴.

۴۴. نهج البلاغه با ترجمهِ دکتر شهيدى، خ ۱۹۳، ص ۲۲۶؛ نهج البلاغهِ فيض الاسلام، خ ۱۸۴، ص ۶۱۱.

۴۵. کنايه از دريافت وحى الهي.

۴۶. مزمل، ۷۱.

۴۷. نهج البلاغه دکتر شهيدى، ص ۲۲۵ و۲۲۶.

۴۸. آل عمران، ۱۳۹.

۴۹. قصص، ۵ و۶.

۵۰. انبياء، ۱۰۵.

۵۱. مجادله، ۲۱.

۵۲. حج،۴۰.

۵۳. بقره، ۱۴۳.

۵۴. همان، ۱۹۳.

۵۵. انفال، ۶۰.

۵۶. آنان که زمان خاصى را براى ظهور حضرت حجتعليه‌السلام پيش بينى مى کنند (مترجم).

۵۷. الزام الناصب، ج ۱، ص ۲۶۰.

۵۸. همان.

۵۹. عنکبوت، ۱ و۲.

۶۰. الزام الناصب، ج ۱، ص ۲۶۱.

۶۱. همان.

۶۲. الزام الناصب، ج ۱، ص ۴۶۹.

۶۳. الزام الناصب، ج ۱، ص ۴۶۹.

۶۴. الزام الناصب، ج ۱، ص ۴۶۹.