رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی0%

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی نویسنده:
گروه: علم فقه

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

نویسنده: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 20085
دانلود: 2248

توضیحات:

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 158 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20085 / دانلود: 2248
اندازه اندازه اندازه
رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

نویسنده:
فارسی

(نماز مسافر)

١/١٢٨٠ - مسافر بايد نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط شكسته بجا آورد يعنى دوركعت بخواند:

شرط اول آنكه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد، و فرسخ شرعى مقدارى كمتر از پنج كيلومتر و نيم است.

١٢٨١ - كسى كه رفتن و برگشتن او مجموعا هشت فرسخ است، خواه رفتن يا برگشتنش كمتر از چهار فرسخ باشد يا نباشد، بايد نماز را شكسته بخواند.

بنابر اين اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ، يا به عكس باشد، بايد نماز را شكسته يعنى دو ركعتى بخواند.

١٢٨٢ - اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد اگر چه روزى كه مى رود، همان روز يا شب آن برنگردد، بايد نماز را شكسته بخواند، ولى بهتر آن است كه در اين صورت احتياط كرده تمام را نيز بخواند.

١٢٨٣ - اگر سفر مختصرى از هشت فرسخ كمتر باشد يا انسان نداند كه سفر او هشت فرسخ است يا نه، نبايد نماز را شكسته بخواند و چنانچه شك كند كه سفر او هشت فرسخ است يا نه، تحقيق كردن برايش لازم نيست و بايد نمازش را تمام بخواند.

١٢٨٤ - اگر يك عادل يا شخص موثقى خبر دهد كه سفر انسان هشت فرسخ است و انسان به گفته او اطمينان پيدا كند، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٢٨٥ - كسى كه يقين دارد سفر او هشت فرسخ است، اگر نماز را شكسته بخواند و بعد بفهمد كه هشت فرسخ نبوده، بايد آن را چهار ركعتى بجا آورد و اگر وقت گذشته قضا نمايد.

١٢٨٦ - كسى كه يقين دارد سفرش بجايى را كه مى خواهد برود هشت فرسخ نيست يا شك دارد كه هشت فرسخ هست يا نه، چنانچه در بين راه بفهمد كه سفر او هشت فرسخ بوده، اگر چه كمى از راه باقى باشد، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر تمام خوانده بايد دوباره شكسته بجا آورد ولى اگر وقت گذشته لازم نيست قضا نمايد.

١٢٨٧ - اگر بين دو محلى كه فاصله آنها كمتر از چهار فرسخ است، چند مرتبه رفت و آمد كند، اگر چه روى هم رفته هشت فرسخ شود، بايد نماز را تمام بخواند.

١٢٨٨ - اگر محلى دو راه داشته باشد، يك راه آن كمتر از هشت فرسخ و راه ديگر آن هشت فرسخ يا بيشتر باشد، چنانچه انسان از راهى كه هشت فرسخ است به آنجا برود، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر از راهى كه هشت فرسخ نيست برود، بايد تمام بخواند.

١٢٨٩ - ابتداى هشت فرسخ را بايد از جايى حساب كند كه شخص پس از گذشت از آنجا مسافر محسوب مى شود و اين جا غالبا آخر شهر است ولى در بعضى از شهرهاى بزرگ ممكن است آخر محله باشد.

١/١٢٨٩ - شرط دوم آنكه از اول مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد، يعنى بداند كه هشت فرسخ راه را مى پيمايد، پس اگر بجايى كه كمتر از هشت فرسخ است مسافرت كند، و بعد از رسيدن به آنجا قصد كند جايى برود كه با مقدارى كه آمده هشت فرسخ شود، چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته، بايد نماز را تمام بخواند.

ولى اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا مثلا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ ديگر به وطنش يا محلى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برگردد، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٢٩٠ - كسى كه نمى داند سفرش چند فرسخ است، مثلا براى پيدا كردن گمشده اى مسافرت مى كند و نمى داند كه چه مقدار بايد برود تا آن را پيدا كند، بايد نماز را تمام بخواند، ولى در برگشتن چنانچه تا وطنش يا جايى را كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ يا بيشتر باشد بايد نماز را شكسته بخواند و نيز اگر در بين رفتن قصد كند كه مثلا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٢٩١ - مسافر در صورتى بايد نماز را شكسته بخواند كه تصميم داشته باشد هشت فرسخ برود.

پس كسى كه از شهر بيرون مى رود و مثلا قصدش اين است كه اگر رفيق پيدا كند، سفر هشت فرسخى برود، چنانچه اطمينان دارد كه رفيق پيدا مى كند، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر اطمينان ندارد بايد تمام بخواند.

١٢٩٢ - كسى كه قصد هشت فرسخ دارد، اگر چه در هر روز مقدار كمى را برود، وقتى به حد ترخص (كه معنايش در مساله ١٣٢٧ خواهد آمد) برسد، بايد نماز را شكسته بخواند، ولى اگر در هر روز مقدار خيلى كمى راه برود، احتياط لازم آن است كه نمازش را هم تمام و هم شكسته بخواند.

١٢٩٣ - كسى كه در سفر در اختيار ديگرى است: مانند نوكرى كه با آقاى خود مسافرت مى كند، چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، بايد نماز را شكسته بخواند و اگر نداند، نماز را تمام بجا آورد و پرسيدن لازم نيست.

١٢٩٤ - كسى كه در سفر در اختيار ديگرى است، اگر بداند يا گمان داشته باشد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا مى شود و سفر نمى كند بايد نماز را تمام بخواند.

١٢٩٥ - كسى كه در سفر در اختيار ديگرى است، اگر اطمينان ندارد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا نشود و سفر بكند، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر اطمينان دارد اگر چه احتمال بسيار ضعيفى مى دهد كه مانعى براى سفر او پيش آيد، بايد نماز را شكسته بخواند.

١/١٢٩٥ - شرط سوم آنكه در بين راه از قصد خود برنگردد، پس اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد يا مردد شود، بايد نماز را تمام بخواند.

١٢٩٦ - اگر بعد از پيمودن مقدارى از راه كه با برگشتن هشت فرسخ مى شود از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصميم داشته باشد كه همانجا بماند يا بعد از ده روز برگردد يا در برگشتن و ماندن مردد باشد، بايد نماز را تمام بخواند.

١٢٩٧ - اگر بعد از پيمودن مقدارى از راه كه با برگشتن هشت فرسخ مى شود از مسافرت منصرف شود و تصميم داشته باشد كه برگردد، بايد نماز را شكسته بخواند، اگر چه بخواهد كمتر از ده روز در آنجا بماند.

١٢٩٨ - اگر براى سفرى هشت فرسخى به طرف محلى حركت كند و بعد از رفتن مقدارى از راه بخواهد جاى ديگرى برود، چنانچه از محل اولى كه حركت كرده تا جايى كه مى خواهد برود، هشت فرسخ باشد، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٢٩٩ - اگر پيش از آنكه هشت فرسخ را طى كند مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه، و در موقعى كه مردد است راه نرود و بعد تصميم بگيرد كه بقيه راه را برود، بايد تا آخر مسافرت نماز را شكسته بخواند.

١٣٠٠ - اگر پيش از آنكه به هشت فرسخ برسد مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه، و در موقعى كه مردد است مقدارى راه برود و بعد تصميم بگيرد كه هشت فرسخ ديگر برود و يا تا جايى برود كه رفت و برگشتنش هشت فرسخ شود، چه همان روز يا شب از آنجا برگردد يا برنگردد و بخواهد كمتر از ده روز در آنجا بماند، بايد تا آخر مسافرت نماز را شكسته بخواند.

١٣٠١ - اگر پيش از آنكه به هشت فرسخ برسد مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه، و در موقعى كه مردد است مقدارى راه برود و بعد تصميم بگيرد كه بقيه راه را برود، چنانچه باقيمانده سفر او كمتر از هشت فرسخ باشد بايد نماز را تمام بخواند، مگر در صورتى كه مسافتى را كه قبل از تردد طى كرده با مسافت باقيمانده بعد از تردد، به مقدار هشت فرسخ باشد كه در اين فرض بنابر اظهر بايد نماز را شكسته بجا آورد.

١/١٣٠١ - شرط چهارم آنكه نخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود بگذرد و در آنجا توقف كند يا ده روز يا بيشتر در جايى بماند، پس كسى كه مى خواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد و در آن توقف كند يا ده روز در محلى بماند، بايد نماز را تمام بخواند.

١٣٠٢ - كسى كه نمى داند پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش مى گذرد و در آن توقف مى كند يا نه و يا ده روز در محلى قصد اقامت مى نمايد يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.

١٣٠٣ - كسى كه مى خواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد و در آن توقف كند يا ده روز در محلى بماند و نيز كسى كه مردد است كه از وطنش بگذرد يا ده روز در محلى بماند، اگر از ماندن ده روز يا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم نماز را تمام بخواند، ولى اگر باقيمانده راه هر چند با برگشتن هشت فرسخ باشد، بايد نماز را شكسته بخواند.

١/١٣٠٣ - شرط پنجم آنكه براى كار حرام سفر نكند، و اگر براى كار حرامى مانند دزدى سفر كند بايد نماز را تمام بخواند و همچنين است اگر خود سفر حرام باشد، مثل آنكه براى او ضررى كه اقدام بر آن شرعا حرام است داشته باشد، يا زن بدون اجازه شوهر سفرى برود كه بر او واجب نباشد، ولى اگر مثل سفر حج واجب باشد، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣٠٤ - سفرى كه واجب نيست اگر سبب اذيت - ناشى از شفقت - پدر و مادر باشد حرام است و انسان بايد در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگيرد.

١٣٠٥ - كسى كه سفر او حرام نيست و براى كار حرام هم سفر نمى كند، اگر چه در سفر معصيتى انجام دهد، مثلا غيبت كند يا شراب بخورد بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣٠٦ - اگر براى آنكه كار واجبى را ترك كند مسافرت نمايد چه غرض ديگرى در سفر داشته باشد يا نه نمازش تمام است، پس كسى كه بدهكار است، اگر بتواند بدهى خود را بدهد و طلبكار هم مطالبه كند، چنانچه در سفر نتواند بدهى خود را بدهد و براى فرار از دادن قرض مسافرت نمايد، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر سفرش براى كار ديگرى است اگر چه در سفر ترك واجب نيز بنمايد، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣٠٧ - اگر در سفر حيوان سوارى او يا مركب ديگرى كه سوار او است غصبى باشد و براى فرار از مالك مسافرت كرده باشد يا در زمين غصبى مسافرت كند بايد نماز را تمام بخواند.

١٣٠٨ - كسى كه با ظالم مسافرت مى كند، اگر ناچار نباشد و مسافرت او كمك به ظالم در ظلمش باشد بايد نماز را تمام بخواند و اگر ناچار باشد يا مثلا براى نجات دادن مظلومى با او مسافرت كند، نمازش شكسته است.

١٣٠٩ - اگر به قصد تفريح و گردش مسافرت كند، سفر او حرام نيست و بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣١٠ - اگر براى لهو و خوش گذرانى به شكار رود، نمازش در حال رفتن تمام است و در برگشتن قصر است در صورتى كه به حد مسافت باشد و مانند رفتن براى شكار نباشد و چنانچه براى تهيه معاش به شكار رود، نمازش شكسته است و همچنين است اگر براى كسب و زياد كردن مال برود، اگر چه در اين صورت احتياط آن است كه نماز را هم شكسته و هم تمام بخواند.

١٣١١ - كسى كه براى معصيت سفر كرده، موقعى كه از سفر برمى گردد، اگر برگشتن به تنهايى هشت فرسخ است بايد نماز را شكسته بخواند و احتياط مستحب آن است كه در صورتى كه توبه نكرده هم شكسته و هم تمام بخواند.

١٣١٢ - كسى كه سفر او سفر معصيت است، اگر در بين راه از قصد معصيت برگردد، خواه باقيمانده راه به تنهايى يا مجموع رفت و برگشت از آنجا هشت فرسخ باشد يا نه، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣١٣ - كسى كه براى معصيت سفر نكرده، اگر در بين راه قصد كند كه بقيه راه را براى معصيت برود، بايد نماز را تمام بخواند، ولى نمازهايى را كه شكسته خوانده صحيح است.

١/١٣١٣ - شرط ششم آنكه از كسانى نباشد كه جاى معينى ندارند و خانه شان همراه خودشان است مانند صحرانشينهايى كه در بيابانها گردش مى كنند و هرجا آب و خوراك براى خود و حشمشان پيدا كنند، مى مانند، و بعد از چندى به جاى ديگر مى روند، پس اينگونه افراد در اين مسافرتها بايد نماز را تمام بخوانند.

١٣١٤ - اگر صحرانشين مثلا براى پيدا كردن منزل و چراگاه حيواناتش سفر كند، چنانچه با بنه و دستگاه باشد نماز را تمام بخواند و الا چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد، نماز را شكسته بخواند.

١٣١٥ - اگر صحرانشين مثلا براى زيارت يا حج يا تجارت و مانند اينها مسافرت كند، بايد نماز را شكسته بخواند.

١/١٣١٥ - شرط هفتم آنكه شغل او مسافرت نباشد، و اما كسى كه كارش مسافرت است به اين معنى كه يا كارى جز مسافرت كردن ندارد، به حدى كه عرف او را كثير السفر مى گويند و يا اينكه كارى كه در زندگانى براى خود انتخاب كرده توقف بر سفر دارد، مانند شتردار و راننده و چوبدار و كشتيبان، اينگونه اشخاص اگر چه براى جهت شخصى خودشان چون بردن اثاثيه منزل و يا نقل و انتقال عيالشان مسافرت كنند، بايد نماز را تمام بخوانند، و ملحق مى شود به كسى كه كارش سفر است كسى كه كارش در جاى ديگرى است كه هر روز يا دو روز يك مرتبه مثلا به آنجا سفر نموده و برمى گردد، مانند كسى كه اقامتش در جايى است و كارش در جاى ديگر از قبيل تجارت و تدريس.

١٣١٦ - كسى كه شغلش در مسافرت است، اگر براى كار ديگرى مثلا براى زيارت يا حج مسافرت كند، بايد نماز را شكسته بخواند، مگر آنكه عرفا او را كثير السفر بگويند.

ولى اگر مثلا شوفر، اتومبيل خود را براى زيارت كرايه بدهد، و در ضمن خودش هم زيارت كند، در هر حال بايد نماز را تمام بخواند.

١٣١٧ - حمله دار يعنى كسى كه براى رساندن حاجيها به مكه مسافرت مى كند، چنانچه شغلش مسافرت باشد، بايد نماز را تمام بخواند و اگر شغلش مسافرت نباشد، و فقط در ايام حج براى حمله دارى سفر مى كند، احتياط واجب آن است كه بين نماز تمام و شكسته جمع نمايد، ولى چنانچه مدت سفر او كم باشد، مثلا دو سه هفته بعيد نيست كه حكم او شكسته باشد.

١٣١٨ - كسى كه شغل او حمله دارى است و حاجيها را از راه دور به مكه مى برد، چنانچه مقدار معتنابهى از ايام سال را در راه باشد، بايد نماز را تمام بخواند.

١٣١٩ - كسى كه در مقدارى از سال شغلش مسافرت است، مثل شوفرى كه فقط در زمستان يا تابستان اتومبيل خود را كرايه مى دهد بايد در آن سفر نماز را تمام بخواند، و احتياط مستحب آن است كه هم شكسته و هم تمام بخواند.

١٣٢٠ - راننده و دوره گردى كه در دو سه فرسخى شهر رفت و آمد مى كند، چنانچه اتفاقا سفر هشت فرسخى برود، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣٢١ - كسى كه شغلش مسافرت است، چه ده روز يا بيشتر در وطن خود بماند و از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد يا بدون قصد بماند، بايد در همان سفر اولى كه بعد از ده روز مى رود، نماز را تمام بخواند و همچنين است اگر در غير وطن خود ده روز با قصد يا بدون قصد بماند.

١٣٢٢ - چاروادارى كه شغلش مسافرت است چنانچه در وطن يا در غير وطن با قصد يا بدون قصد ده روز بماند احتياط مستحب آن است كه در سفر اولى كه بعد از ده روز مى رود ميان نماز تمام و شكسته جمع نمايد.

١٣٢٣ - كسانى چون چاروادار و شتردار كه شغل آنها در مسافرت است، در صورتى كه مسافرت بيش از مقدار معمول بر آنها موجب مشقت و خستگى شود بايد نماز را شكسته بجا آورند.

١٣٢٤ - كسى كه در شهرها سياحت مى كند، و براى خود وطنى اختيار نكرده نماز را تمام بخواند.

١٣٢٥ - كسى كه شغلش مسافرت نيست، اگر مثلا در شهرى يا در دهى جنسى دارد كه براى حمل آن مسافرتهاى پى در پى مى كند، بايد نماز را شكسته بخواند مگر آنكه مسافرتهاى او آنقدر زياد باشد كه او را عرفا كثير السفر بگويند.

١٣٢٦ - كسى كه از وطنش صرف نظر كرده و مى خواهد وطن ديگرى براى خود اختيار كند، اگر شغلش مسافرت نباشد، بايد در مسافرت خود نماز را شكسته بخواند.

١/١٣٢٦ - شرط هشتم آنكه به حد ترخص برسد، و اما در غير وطن اعتبارى به حد ترخص نيست، و همين كه از محل اقامت خارج شود نمازش قصر است.

١٣٢٧ - حد ترخص جايى است كه اهل شهر مسافر را نبينند و نشانه آن اين است كه او اهل شهر را نبيند.

١٣٢٨ - مسافرى كه به وطنش بر مى گردد تا وقتى كه داخل وطنش نشده بايد نماز را قصر بخواند، و همچنين مسافرى كه مى خواهد ده روز در محلى بماند، مادامى كه به آن محل نرسيده نمازش قصر است.

١٣٢٩ - هرگاه شهر در بلندى باشد كه از دور اهل آن ديده شود يا به قدرى گود باشد كه اگر انسان كمى دور شود اهل آن را نبيند كسى كه از اهالى آن شهر مسافرت مى كند، وقتى به اندازه اى دور شود كه اگر آن شهر در زمين هموار بود، اهلش از آنجا ديده نمى شد، بايد نماز خود را شكسته بخواند.

و نيز اگر پستى و بلندى راه بيشتر از معمول باشد بايد ملاحظه معمول را بنمايد.

١٣٣٠ - اگر از محلى مسافرت كند كه اهل ندارد، وقتى به جايى برسد كه اگر آن محل اهل داشت، از آنجا ديده نمى شد، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣٣١ - كسى كه در كشتى يا قطار نشسته و قبل از رسيدن به حد ترخص به نيت نماز تمام مشغول نماز شود ولى قبل از ركوع ركعت سوم به حد ترخص برسد بايد نمازش را شكسته بجا آورد.

١٣٣٢ - اگر در فرضى كه در مساله پيش گذشت بعد از ركوع ركعت سوم به حد ترخص برسد مى تواند كه آن نماز را بشكند و بايد آن را شكسته بجا آورد.

١٣٣٣ - اگر كسى يقين پيدا كند كه به حد ترخص رسيده و نماز را شكسته بجا آورد و سپس معلوم شود كه در وقت نماز به حد ترخص نرسيده بوده بايد نماز را دوباره انجام دهد، پس چنانچه در اين حال هنوز به حد ترخص نرسيده باشد، بايد نماز را تمام بخواند و در صورتى كه از حد ترخص گذشته باشد نماز را شكسته بجا آورد و اگر وقت گذشته نماز را مطابق وظيفه اش در هنگام فوت آن بجا آورد.

١٣٣٤ - اگر چشم او غير معمولى باشد در محلى بايد نماز را شكسته بخواند كه چشم متوسط اهل شهر را نبيند.

١٣٣٥ - اگر موقعى كه سفر مى رود شك كند كه به حد ترخص رسيده يا نه، بايد نماز را تمام بخواند.

١٣٣٦ - مسافرى كه در سفر از وطن خود عبور مى كند، اگر در آن توقف كند بايد نماز را تمام بخواند و گرنه احتياط لازم آن است كه بين قصر و تمام جمع نمايد.

١٣٣٧ - مسافرى كه در بين مسافرت به وطنش مى رسد و در آنجا توقف مى كند، تا وقتى كه در آنجا هست بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا مثلا چهار فرسخ برود چهار فرسخ برگردد، وقتى كه به حد ترخص برسد، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣٣٨ - محلى را كه انسان براى اقامت دائمى و زندگى خود اختيار كرده وطن او است، چه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد يا خودش آنجا را براى زندگى اختيار كرده است.

١٣٣٩ - اگر قصد دارد در محلى كه وطن اصليش نيست مدت زمانى كوتاه بماند و بعد جاى ديگر رود، آنجا وطن او حساب نمى شود.

١٣٤٠ - جايى را كه انسان محل زندگى خود قرار داده، هر چند قصد نداشته باشد كه هميشه در آنجا بماند اگر طورى باشد كه عرف او را در آنجا مسافر نمى گويند هر چند موقتا ده روز يا بيشتر جاى ديگرى را محل زندگى خود قرار دهد باز هم محل زندگيش را جاى اول مى گويند آنجا براى او حكم وطن را دارد.

١٣٤١ - كسى كه در دو محل زندگى مى كند، مثلا شش ماه در شهرى و شش ماه در شهر ديگر مى ماند، هر دو محل وطن او است.

و نيز اگر بيشتر از دو محل را براى زندگى خود اختيار كرده باشد، همه آنها وطن او حساب مى شود.

١٣٤٢ - بعضى از فقهاء گفته اند كسى كه در محلى مالك منزل مسكونى است اگر شش ماه متصل با قصد در آنجا بماند، تا وقتى كه آن منزل مال او است، آن محل حكم وطن او را دارد پس هر وقت در مسافرت به آنجا برسد، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اين حكم ثابت نيست.

١٣٤٣ - اگر به جايى برسد كه وطن او بوده و از آنجا صرف نظر كرده، نبايد نماز را تمام بخواند، اگر چه وطن ديگرى هم براى خود اختيار نكرده باشد.

١٣٤٤ - مسافرى كه قصد دارد، ده روز پشت سر هم در محلى بماند يا مى داند كه بدون اختيار ده روز در محلى مى ماند، در آن محل بايد نماز را تمام بخواند.

١٣٤٥ - مسافرى كه مى خواهد ده روز در محلى بماند، لازم نيست قصد ماندن شب اول يا شب يازدهم را داشته باشد، و همين كه قصد كند كه از طلوع آفتاب روز اول تا غروب روز دهم بماند، بايد نماز را تمام بخواند.

و همچنين است اگر مثلا قصدش اين باشد كه از ظهر روز اول تا ظهر روز يازدهم بماند.

١٣٤٦ - مسافرى كه مى خواهد ده روز در محلى بماند، در صورتى بايد نماز را تمام بخواند كه بخواهد تمام ده روز را در يكجا بماند، پس اگر بخواهد مثلا ده روز در نجف و كوفه يا در تهران و شميران بماند، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣٤٧ - مسافرى كه مى خواهد ده روز در محلى بماند، اگر از اول قصد داشته باشد كه در بين ده روز به اطراف آنجا كه به قدر حد ترخص يا بيشتر دور باشد برود، اگر مدت رفتن و آمدنش به اندازه اى باشد كه در نظر عرف با اقامت ره روز منافات ندارد، نماز را تمام بخواند، و چنانچه منافات داشته باشد نماز را شكسته بجا آورد، مثلا اگر از اول قصد داشته باشد كه تمام يك روز و يا تمام يك شب از آنجا خارج شود، با قصد اقامت منافات دارد و بايد نماز را شكسته بجا آورد، ولى چنانچه قصدش اين باشد كه مثلا در نصف روز خارج شده و سپس برگردد، هر چند برگشتنش بعد از رسيدن شب باشد، بايد نماز را تمام بجا آورد، مگر در صورتى كه اين طور خارج شدن او به مقدارى تكرار شود كه عرفا بگويند در دو جا يا بيشتر اقامت دارد.

١٣٤٨ - مسافرى كه تصميم ندارد ده روز در محلى بماند، مثلا قصدش اين است كه اگر رفيقش بيايد، يا منزل خوبى پيدا كند، ده روز بماند، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣٤٩ - كسى كه تصميم دارد ده روز در محلى بماند، اگر احتمال بدهد كه براى ماندن او مانعى برسد و آن احتمال از نظر عقلا قابل توجه باشد، بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣٥٠ - اگر مسافر بداند كه مثلا ده روز يا بيشتر به آخر ماه مانده، و قصد كند كه تا آخر ماه در جايى بماند، بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر نداند تا آخر ماه چقدر مانده و قصد كند كه تا آخر ماه بماند، بايد نماز را شكسته بخواند، اگر چه از موقعى كه قصد كرده تا روز آخر ماه ده روز يا بيشتر باشد.

١٣٥١ - اگر مسافر قصد كند ده روز در محلى بماند، چنانچه پيش از خواندن يك نماز چهار ركعتى از ماندن منصرف شود يا مردد شود كه در آنجا بماند يا به جاى ديگر برود، بايد نماز را شكسته بخواند، ولى اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى از ماندن منصرف شود يا مردد شود، تا وقتى كه در آنجا هست، بايد نماز را تمام بخواند.

١٣٥٢ - مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند، اگر روزه بگيرد و بعد از ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود، چنانچه يك نماز چهار ركعتى خوانده باشد تا وقتى كه در آنجا هست روزه هايش صحيح است و بايد نمازهاى خود را تمام بخواند، و اگر نماز چهار ركعتى نخوانده باشد، بايد احتياطا روزه آن روزش را تمام و آن را قضا نيز نمايد، و بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند و روزهاى بعد هم نمى تواند روزه بگيرد.

١٣٥٣ - مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند، اگر از ماندن منصرف شود و پيش از آنكه از قصد ماندن برگردد شك كند كه يك نماز چهار ركعتى خوانده يا نه بايد نمازهاى خود را شكسته بخواند.

١٣٥٤ - اگر مسافر به نيت اينكه نماز را شكسته بخواند مشغول نماز شود و در بين نماز تصميم بگيرد كه ده روز يا بيشتر بماند، بايد نماز را چهار ركعتى تمام نمايد.

١٣٥٥ - مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند، اگر در بين نماز اول چهار ركعتى از قصد خود برگردد، چنانچه مشغول ركعت سوم نشده، بايد نماز را دو ركعتى تمام نمايد و بقيه نمازهاى خود را شكسته بخواند.

و همچنين است اگر مشغول ركعت سوم شده و به ركوع نرفته باشد كه بايد بنشيند و نماز را شكسته به آخر برساند، و اگر به ركوع رفته باشد مى تواند نمازش را به هم بزند و بايد آن را شكسته اعاده نمايد و تا وقتى كه در آنجا هست نماز را شكسته بخواند.

١٣٥٦ - مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند، اگر بيشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتى كه مسافرت نكرده، بايد نمازش را تمام بخواند و لازم نيست دوباره قصد ماندن ده روز كند.

١٣٥٧ - مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند، بايد روزه واجب را بگيرد و مى تواند روزه مستحبى را هم بجا آورد و نافله ظهر و عصر و عشا را هم بخواند.

١٣٥٨ - مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند، اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعت ادائى، يا بعد از ماندن ده روز - اگر چه يك نماز تمام هم نخوانده باشد - بخواهد به جايى كه كمتر از چهار فرسخ است برود و برگردد و دوباره در جاى اول خود ده روز يا كمتر بماند، از وقتى كه مى رود تا وقتى كه برمى گردد و بعد از برگشتن بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر برگشتن به محل اقامتش فقط از اين جهت باشد كه در طريق سفرش واقع شده است و سفر او مسافت شرعيه باشد، لازم است در رفتن و برگشتن و در محل اقامت نماز را شكسته بخواند.

١٣٥٩ - مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند، اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعت ادائى بخواهد به جاى ديگرى كه كمتر از هشت فرسخ است برود و ده روز در آنجا بماند، در رفتن و در محلى كه قصد ماندن ده روز دارد، بايد نمازهاى خود را تمام بخواند، ولى اگر محلى كه مى خواهد برود هشت فرسخ يا بيشتر باشد، بايد موقع رفتن نمازهاى خود را شكسته بخواند و چنانچه نخواهد ده روز در آنجا بماند بايد مدتى كه در آنجا مى ماند نيز نمازهاى خود را شكسته بخواند.

١٣٦٠ - مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلى بماند، اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعت ادائى بخواهد به جايى كه كمتر از چهار فرسخ است برود، چنانچه مردد باشد كه به محل اولش برگردد يا نه، يا به كلى از برگشتن به آنجا غافل باشد، يا بخواهد برگردد، ولى مردد باشد كه ده روز آنجا بماند يا نه، يا آنكه از ده روز ماندن در آنجا و مسافرت از آنجا غافل باشد، بايد از وقتى كه مى رود تا وقتى كه برمى گردد و بعد از برگشتن، نمازهاى خود را تمام بخواند.

١٣٦١ - اگر به خيال اينكه رفقايش مى خواهند ده روز در محلى بمانند قصد كند كه ده روز در آنجا بماند، و بعد از خواندن يك نماز چهار ركعت ادائى بفهمد كه آنها قصد نكرده اند، اگر چه خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدتى كه در آنجا هست، بايد نماز را تمام بخواند.

١٣٦٢ - اگر مسافر اتفاقا سى روز در محلى بماند، مثلا در تمام سى روز در رفتن و ماندن مردد باشد، بعد از گذشتن سى روز اگر چه مقدار كمى در آنجا بماند، بايد نماز را تمام بخواند.

١٣٦٣ - مسافرى كه مى خواهد نه روز يا كمتر در محلى بماند، اگر بعد از آنكه نه روز يا كمتر در آنجا ماند، بخواهد دوباره نه روز ديگر يا كمتر بماند، و همينطور تا سى روز، روز سى و يكم بايد نماز را تمام بخواند.

١٣٦٤ - مسافر بعد از سى روز، در صورتى بايد نماز را تمام بخواند كه سى روز را در يك جا بماند، پس اگر مقدارى از آن را در جايى و مقدارى را در جاى ديگر بماند، بعد از سى روز هم بايد نماز را شكسته بخواند.

(مسايل متفرقه)

١٣٦٥ - مسافر مى تواند در مسجد الحرام و مسجد پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مسجد كوفه بلكه در تمام شهر مكه و مدينه و كوفه نمازش را تمام بخواند و نيز مسافر مى تواند در حرم حضرت سيد الشهداءعليه‌السلام تا مقدار بيست و پنج ذراع دورتر از قبر مقدس نمازش را تمام بخواند.

١٣٦٦ - كسى كه مى داند مسافر است و بايد نماز را شكسته بخواند، اگر در غير چهار جايى كه در مساله پيش گفته شد عمدا تمام بخواند نمازش باطل است، و همچنين است اگر فراموش كند كه نماز مسافر شكسته است و تمام بخواند، ولى در صورت فراموشى اگر بعد از وقت يادش بيايد قضا لازم نيست.

١٣٦٧ - كسى كه مى داند مسافر است و بايد نماز را شكسته بخواند، اگر سهوا تمام بخواند چنانچه در اثناء وقت ملتفت شود، بايد نماز را اعاده كند و اگر پس از گذشت وقت ملتفت شود بايد بنابر احتياط قضا نمايد.

١٣٦٨ - مسافرى كه نمى داند بايد نماز را شكسته بخواند، اگر تمام بخواند نمازش صحيح است.

١٣٦٩ - مسافرى كه مى داند بايد نماز را شكسته بخواند اگر بعضى از خصوصيات آن را نداند، مثلا نداند كه در سفر هشت فرسخى بايد شكسته بخواند، چنانچه تمام بخواند و در وقت بفهمد، بنابر احتياط لازم بايد اعاده نمايد و چنانچه اعاده نكرد قضا نمايد، ولى اگر در خارج وقت بفهمد قضا ندارد.

١٣٧٠ - مسافرى كه مى داند بايد نماز را شكسته بخواند، اگر به گمان اينكه سفر او كمتر از هشت فرسخ است تمام بخواند، وقتى كه بفهمد سفرش هشت فرسخ بوده، نمازى را كه تمام خوانده، بايد دوباره شكسته بخواند و اگر بعد از اينكه وقت گذشته بفهمد قضا لازم نيست.

١٣٧١ - اگر فراموش كند كه مسافر است و نماز را تمام بخواند، چنانچه در وقت يادش بيايد، بايد شكسته بجا آورد و اگر بعد از وقت يادش بيايد قضاء آن نماز بر او واجب نيست.

١٣٧٢ - كسى كه بايد نماز تمام بخواند، اگر شكسته بجا آورد در هر صورت نمازش باطل است، هرچند - بنابر احتياط - مسافرى باشد كه قصد ماندن ده روز در جايى داشته و به جهت ندانستن حكم مساله نماز را شكسته خوانده است.

١٣٧٣ - اگر مشغول نماز چهار ركعتى شود، و در بين نماز يادش بيايد كه مسافر است يا ملتفت شود كه سفر او هشت فرسخ است، چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته، بايد نماز را دو ركعتى تمام كند و اگر به ركوع ركعت سوم رفته نمازش بنابر احتياط باطل است و در صورتى كه به مقدار خواندن يك ركعت هم وقت داشته باشد، بايد نماز را دوباره شكسته بخواند.

١٣٧٤ - اگر مسافر بعضى از خصوصيات نماز مسافر را نداند، مثلا نداند كه اگر چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد بايد شكسته بخواند چنانچه به نيت نماز چهار ركعتى مشغول نماز شود و پيش از ركوع ركعت سوم مساله را بفهمد بايد نماز را دو ركعتى تمام كند و اگر در ركوع ملتفت شود نمازش بنابر احتياط باطل است و در صورتى كه به مقدار يك ركعت هم از وقت مانده باشد بايد نماز را از سر شكسته بخواند.

نماز قضا

١٣٧٥ - مسافرى كه بايد نماز را تمام بخواند، اگر به واسطه ندانستن مساله به نيت نماز دو ركعتى مشغول نماز شود و در بين نماز مساله را بفهمد، بايد نماز را چهار ركعتى تمام كند و احتياط مستحب آن است كه بعد از تمام شدن نماز دوباره آن نماز را چهار ركعتى بخواند.

١٣٧٦ - مسافرى كه نماز نخوانده، اگر پيش از تمام شدن وقت به وطنش برسد يا به جايى برسد كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند، بايد نماز را تمام بخواند و كسى كه مسافر نيست، اگر در وقت نماز نخواند و مسافرت كند، در سفر بايد نماز را شكسته بخواند.

١٣٧٧ - اگر مسافرى كه بايد نماز را شكسته بخواند، نماز ظهر يا عصر يا عشاى او قضا شود، بايد آن را دو ركعتى قضا نمايد اگر چه در غير سفر بخواهد قضاى آن را بجا آورد.

و اگر از كسى كه مسافر نيست يكى از اين سه نماز قضا شود، بايد چهار ركعتى قضا نمايد اگر چه در سفر بخواهد آن را قضا نمايد.

١٣٧٨ - مستحب است مسافر بعد از هر نماز شكسته سى مرتبه بگويد: سبحان اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اكبر و در تعقيب نماز ظهر و عصر و عشا بيشتر سفارش شده است.

بلكه بهتر است در تعقيب اين سه نماز شصت مرتبه بگويد.

(نماز قضا)

١٣٧٩ - كسى كه نماز يوميه خود را در وقت آن نخوانده بايد قضاى آن را بجا آورد، اگر چه در تمام وقت نماز خواب مانده يا به واسطه مستى نماز نخوانده باشد، و همچنين است هر نماز واجب ديگرى كه آن را در وقتش نخواند، حتى - بنابر احتياط لازم - نمازى را كه در وقت معينى به نذر بر او واجب شده ولى نماز عيد فطر و قربان قضا ندارد، و همچنين نمازهايى را كه زن در حال حيض يا نفاس نخوانده قضا ندارد چه نمازهاى يوميه باشد چه غير آن.

١٣٨٠ - اگر بعد از وقت نماز بفهمد نمازى را كه خوانده باطل بوده بايد قضاى آن را بخواند.

١٣٨١ - كسى كه نماز قضا دارد، بايد در خواندن آن كوتاهى نكند، ولى واجب نيست فورا آن را بجا آورد.

١٣٨٢ - كسى كه نماز قضا دارد مى تواند نماز مستحبى بخواند.

١٣٨٣ - اگر انسان احتمال دهد كه نماز قضايى دارد يا نمازهايى را كه خوانده صحيح نبوده، مستحب است احتياطا قضاى آنها را بجا آورد.

١٣٨٤ - در قضاى نمازهاى يوميه ترتيب لازم نيست - مگر در نمازهايى كه در اداى آنها ترتيب هست، مثل نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا از يك روز - اگر چه بهتر در غير آنها نيز مراعات ترتيب است.

١٣٨٥ - اگر بخواهد قضاى چند نماز غير يوميه مانند نماز آيات را بخواند يا مثلا بخواهد قضاى يك نماز يوميه و چند نماز غير يوميه را بخواند، لازم نيست آنها را به ترتيب بجا آورد.

١٣٨٦ - اگر ترتيب نمازهايى را كه نخوانده فراموش كند بهتر آن است كه طورى آنها را بخواند كه يقين كند به ترتيبى كه قضا شده بجا آورده است، مثلا اگر قضاى يك نماز ظهر و يك نماز مغرب بر او واجب است و نمى داند كدام اول قضا شده، اول يك نماز مغرب و بعد از آن يك نماز ظهر و دوباره نماز مغرب را بخواند، يا اول يك نماز ظهر و بعد از آن يك نمار مغرب، و دوباره نماز ظهر را بخواند، تا يقين كند هر كدام را كه اول قضا شده اول خوانده است.

١٣٨٧ - اگر نماز ظهر يك روز و نماز عصر روز ديگر يا دو نماز ظهر يا دو نماز عصر از او قضا شده و نمى داند كدام اول قضا شده است چنانچه دو نماز چهار ركعتى بخواند به نيت اينكه اولى قضاى نماز روز اول و دومى قضاى نماز روز دوم باشد در حاصل شدن ترتيب كافى است.

١٣٨٨ - اگر يك نماز ظهر و يك نماز عشا يا يك نماز عصر و يك نماز عشا از او قضا شود، و نداند كدام اول قضا شده است، بهتر آن است كه طورى آنها را بخواند كه يقين كند به ترتيب بجا آورده است، مثلا اگر يك نماز ظهر و يك نماز عشا از او قضا شده و اولى آنها را نمى داند، اول يك نماز ظهر بعد از آن يك نماز عشا، دوباره يك نماز ظهر بخواند، يا اول يك نماز عشا بعد يك نماز ظهر، دوباره يك نماز عشا بخواند.

١٣٨٩ - كسى كه مى داند يك نماز چهار ركعتى نخوانده ولى نمى داند نماز ظهر است يا نماز عشا، اگر يك نماز چهار ركعتى به نيت قضاى نمازى كه نخوانده بجا آورد كافى است و نسبت به جهر و اخفات مخير مى باشد.

١٣٩٠ - كسى كه پنج نماز پشت سر هم از او قضا شده و نمى داند اولى آنها كدام است، چنانچه نه نماز به ترتيب بخواند مثلا از نماز صبح شروع كند و بعد از آنكه ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند دو مرتبه نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را بخواند يقين به ترتيب حاصل نموده است.

١٣٩١ - كسى كه مى داند نمازهاى پنجگانه او هر كدام از يك روز قضا شده و ترتيب آنها را نمى داند، بهتر اين است كه نماز پنج شبانه روز را بخواند، و اگر شش نماز از شش روز از او قضا شده نماز شش شبانه روز را بخواند و همچنين براى هر نمازى كه به نمازهاى قضاى او اضافه شود يك شبانه روز بيشتر بخواند تا يقين كند به ترتيبى كه قضا شده بجا آورده است، مثلا اگر هفت نماز از هفت روز نخوانده باشد نماز هفت شبانه روز را قضا نمايد.

١٣٩٢ - كسى كه مثلا چند نماز صبح يا چند نماز ظهر از او قضا شده و شماره آنها را نمى داند يا فراموش كرده مثلا نمى داند كه سه يا چهار يا پنج نماز بوده، چنانچه مقدار كمتر را بخواند كافى است.

ولى بهتر اين است كه به قدرى نماز بخواند كه يقين كند تمام آنها را خوانده است مثلا اگر فراموش كرده كه چند نماز صبح از او قضا شده است و يقين دارد كه بيشتر از ده نماز نبوده، احتياطا ده نماز صبح بخواند.

١٣٩٣ - كسى كه فقط يك نماز قضا از روزهاى پيش دارد، بهتر اين است كه اگر وقت فضيلت نماز آن روز فوت نمى شود اول آن را بخواند بعد مشغول نماز آن روز شود.

و نيز اگر از روزهاى پيش نماز قضا ندارد ولى يك نماز يا بيشتر از همان روز از او قضا شده است، در صورتى كه وقت فضيلت آن نماز فوت نمى شود بهتر اين است كه نماز قضاى آن روز را پيش از نماز ادا بخواند.

١٣٩٤ - اگر در بين نماز يادش بيايد كه يك نماز يا بيشتر از همان روز از او قضا شده يا فقط يك نماز قضا از روزهاى پيش دارد چنانچه وقت وسعت دارد و ممكن است نيت را به نماز قضا برگرداند، بهتر اين است كه نيت نماز قضا كند، اگر وقت فضيلت نماز آن روز فوت نمى شود، مثلا اگر در نماز ظهر پيش از ركوع ركعت سوم يادش بيايد كه نماز صبح آن روز مثلا قضا شده در صورتى كه وقت نماز ظهر تنگ نباشد، نيت را به نماز صبح برگرداند و آن را دو ركعتى تمام كند، بعد ظهر را بخواند، ولى اگر وقت تنگ است يا نمى تواند نيت را به نماز قضا برگرداند، مثلا در ركوع ركعت سوم نماز ظهر يادش بيايد كه نماز صبح را نخوانده، چون اگر بخواهد نيت نماز صبح كند يك ركوع كه ركن است زياد مى شود نبايد نيت را به قضاى صبح برگرداند.

١٣٩٥ - اگر از روزهاى گذشته نمازهاى قضا دارد و يك نماز يا بيشتر هم از همان روز از او قضا شده، چنانچه براى قضاى تمام آنها وقت ندارد يا نمى خواهد همه را در آن روز بخواند، مستحب است نماز قضاى آن روز را پيش از نماز ادا بخواند و بهتر اين است كه بعد از خواندن قضاى نمازهاى سابق دوباره نماز قضايى را كه در آن روز پيش از نماز ادا خوانده بجا آورد.

١٣٩٦ - تا انسان زنده است اگر چه از قضاى نمازهاى خود عاجز باشد، ديگرى نمى تواند نمازهاى او را قضا نمايد.

١٣٩٧ - نماز قضا را با جماعت مى شود خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد يا قضا، و لازم نيست هر دو يك نماز را بخوانند، مثلا اگر نماز قضاى صبح را با نماز ظهر يا عصر امام بخواند اشكال ندارد.

١٣٩٨ - مستحب است بچه مميز را يعنى بچه اى كه خوب و بد را مى فهمد به نماز خواندن و عبادتهاى ديگر عادت دهند.

بلكه مستحب است او را به قضاى نمازها هم وادار نمايند.

(نماز قضاى پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است)

١٣٩٩ - اگر پدر نماز خود را بجا نياورده باشد و مى توانسته است قضا كند، چنانچه از روى نافرمانى ترك نكرده باشد، بر پسر بزرگترش بنابر احتياط واجب است كه بعد از مرگش بجا آورد يا براى او اجير بگيرد، و قضاى نمازهاى مادر بر او واجب نيست هر چند بهتر است.

١٤٠٠ - اگر پسر بزرگتر شك دارد كه پدرش نماز قضا داشته يا نه چيزى بر او واجب نيست.

١٤٠١ - اگر پسر بزرگتر بداند كه پدرش نماز قضا داشته و شك كند كه بجا آورده يا نه، بنابر احتياط واجب بايد قضا نمايد.

١٤٠٢ - اگر معلوم نباشد كه پسر بزرگتر كدام است، قضاى نماز پدر بر هيچ كدام از پسرها واجب نيست.

ولى احتياط مستحب آن است كه نماز او را بين خودشان قسمت كنند، يا براى انجام آن قرعه بزنند.

١٤٠٣ - اگر ميت وصيت كرده باشد كه براى نماز او اجير بگيرند، بعد از آن كه اجير نماز او را به طور صحيح بجا آورد، بر پسر بزرگتر چيزى واجب نيست.

١٤٠٤ - اگر پسر بزرگتر بخواهد نماز مادر را بخواند، بايد در جهر و اخفات بتكليف خود عمل كند، پس قضاى نماز صبح و مغرب و عشاى مادرش را بايد بلند بخواند.

١٤٠٥ - كسى كه خودش نماز قضا دارد، اگر نماز پدر و مادر را هم بخواهد قضا كند هر كدام را اول بجا آورد صحيح است.

١٤٠٦ - اگر پسر بزرگتر موقع مرگ پدر نابالغ يا ديوانه باشد وقتى كه بالغ شد يا عاقل گرديد، بر او واجب نيست نماز پدر را قضا نمايد.

١٤٠٧ - اگر پسر بزرگتر پيش از آن كه نماز پدر را قضا كند بميرد بر پسر دوم چيزى واجب نيست.

(نماز جماعت)

١٤٠٨ - مستحب است نمازهاى واجب خصوصا نمازهاى يوميه را با جماعت بخوانند و در نماز صبح و مغرب و عشا، خصوصا براى همسايه مسجد و كسى كه صداى اذان مسجد را مى شنود بيشتر سفارش شده است.

١٤٠٩ - در روايات معتبره وارد است كه نماز با جماعت به بيست و پنج درجه افضل از نماز فرادى است.

١٤١٠ - حاضر نشدن به نماز جماعت از روى بى اعتنايى جايز نيست و سزاوار نيست كه انسان بدون عذر نماز جماعت را ترك كند.

١٤١١ - مستحب است انسان صبر كند كه نماز را با جماعت بخواند، و نماز جماعتى را كه مختصر بخوانند از نماز فرادى كه آن را طول بدهند بهتر مى باشد و نيز نماز جماعت از نماز اول وقت كه فرادى يعنى تنها خوانده شود - بهتر است ولى بهتر بودن نماز جماعت در غير وقت فضيلت نماز از نماز فرادى در وقت فضيلت آن معلوم نيست.

١٤١٢ - وقتى كه جماعت برپا مى شود، مستحب است كسى كه نمازش را فرادى خوانده دوباره با جماعت بخواند، و اگر بعد بفهمد كه نماز اولش باطل بوده، نماز دوم او كافى است.

١٤١٣ - اگر امام يا ماموم بخواهد نمازى را كه با جماعت خوانده دوباره با جماعت بخواند، هر چند استحبابش ثابت نيست ولى رجاء آوردن آن مانعى ندارد.

١٤١٤ - كسى كه در نماز به حدى وسواس دارد كه موجب بطلان نمازش مى شود و فقط در صورتى كه نماز را با جماعت بخواند، از وسواس راحت مى شود، بايد نماز را با جماعت بخواند.

١٤١٥ - اگر پدر يا مادر به فرزند خود امر كنند كه نماز را با جماعت بخواند، احتياط مستحب آن است كه نماز را به جماعت بخواند البته هر وقت كه امر و نهى پدر يا مادر از روى شفقت نسبت به فرزند باشد و مخالفتش موجب اذيت آنان شود، حرام است بر فرزند مخالفت نمايد هر چند به حد عقوق هم نرسد.

١٤١٦ - نماز مستحب را نمى شود در هيچ موردى - بنابر احتياط - با جماعت خواند، ولى نماز استسقاء را كه براى آمدن باران مى خوانند مى توان با جماعت خواند و هم چنين نمازى كه واجب بوده و به جهتى مستحب شده است، مانند نماز عيد فطر و قربان كه در زمان امامعليه‌السلام واجب بوده و به واسطه غايب شدن ايشان مستحب مى باشد.

١٤١٧ - موقعى كه امام جماعت نماز يوميه مى خواند، هر كدام از نمازهاى يوميه را مى شود به او اقتدا كرد.

١٤١٨ - اگر امام جماعت قضاى نماز يوميه خود يا شخص ديگرى را كه فوت آن يقينى باشد مى خواند، مى شود به او اقتدا كرد، ولى اگر نماز خود يا شخص ديگرى را احتياطا به جا مى آورد اقتدا به او جايز نيست مگر آن كه نماز ماموم هم احتياطى باشد و سبب احتياط امام سبب احتياط ماموم نيز بوده باشد، ولى لازم نيست كه براى احتياط ماموم سبب ديگرى نباشد.

١٤١٩ - اگر انسان نداند نمازى را كه امام مى خواند نماز واجب يوميه است يا نماز مستحب، نمى تواند به او اقتدا كند.

١٤٢٠ - در صحت جماعت شرط است كه بين امام و ماموم و هم چنين بين ماموم و ماموم ديگر كه واسطه بين ماموم و امام است حايلى نباشد و مراد از حايل چيزى است كه آنها را از هم جدا كند، خواه مانع از ديدن شود مانند پرده يا ديوار و امثال اينها، و خواه مانع نشود مانند شيشه.

پس اگر در تمام احوال نماز يا بعض آن بين امام و ماموم يا بين ماموم و ماموم ديگر كه واسطه اتصال است چنين حايلى باشد جماعت باطل خواهد شد.

و زن از اين حكم مستثنى است چنان كه خواهد آمد.

١٤٢١ - اگر به واسطه درازى صف اول، كسانى كه دو طرف صف ايستاده اند، امام را نبينند مى توانند اقتدا كنند و نيز اگر به واسطه درازى يكى از صفهاى ديگر كسانى كه دو طرف آن ايستاده اند، صف جلوى خود را نبينند مى توانند اقتدا نمايند.

١٤٢٢ - اگر صفهاى جماعت تا در مسجد برسد، كسى كه مقابل در، پشت صف ايستاده نمازش صحيح است، و نيز نماز كسانى كه پشت سر او اقتدا مى كنند صحيح مى باشد، بلكه نماز كسانى كه در دو طرف ايستاده اند و از جهت ماموم ديگر اتصال به جماعت دارند نيز صحيح است.

١٤٢٣ - كسى كه پشت ستون ايستاده، اگر از طرف راست يا چپ به واسطه ماموم ديگر به امام متصل نباشد، نمى تواند اقتدا كند.

١٤٢٤ - جاى ايستادن امام بايد از جاى ماموم بلندتر نباشد ولى اگر به مقدار ناچيز بلندتر باشد اشكال ندارد و نيز اگر زمين سراشيب باشد، امام در طرفى كه بلندتر است بايستد، در صورتى كه سراشيبى آن زياد نباشد، و طورى باشد كه به آن زمين مسطح بگويند مانعى ندارد.

١٤٢٥ - اگر جاى ماموم بلندتر از جاى امام باشد اشكال ندارد ولى اگر به قدرى بلندتر باشد كه نگويند اجتماع كرده اند جماعت صحيح نيست.

١٤٢٦ - اگر بين كسانى كه در يك صف ايستاده اند بچه مميز يعنى بچه اى كه خوب و بد را مى فهمد، فاصله شود چنانچه ندانند نماز او باطل است مى توانند اقتدا كنند.

١٤٢٧ - بعد از تكبير امام اگر صف جلو آماده نماز، و تكبير گفتن آنان نزديك باشد، كسى كه در صف بعد ايستاده، مى تواند تكبير بگويد ولى احتياط مستحب آن است كه صبر كند تا تكبير صف جلو تمام شود.

١٤٢٨ - اگر بداند نماز يك صف از صفهاى جلو باطل است در صفهاى بعد نمى تواند اقتدا كند، ولى اگر نداند نماز آنان صحيح است يا نه مى تواند اقتدا نمايد.

١٤٢٩ - هرگاه بداند نماز امام باطل است، مثلا بداند امام وضو ندارد اگر چه خود امام ملتفت نباشد، نمى تواند به او اقتدا كند.

١٤٣٠ - اگر ماموم بعد از نماز بفهمد كه امام عادل نبوده، يا كافر بوده، يا به جهتى نمازش باطل بوده، مثلا بى وضو نماز خوانده، نمازش صحيح است.

١٤٣١ - اگر در بين نماز شك كند كه اقتدا كرده يا نه، چنانچه به نشانه هايى اطمينان پيدا كند كه اقتدا كرده مثل اين كه در حالى باشد، كه وظيفه ماموم است مثلا به حمد و سوره امام گوش مى دهد، بايد نماز را به جماعت تمام كند و در غير اين صورت، بايد نماز را به نيت فرادى تمام نمايد.

١٤٣٢ - اگر ماموم در بين نماز بدون عذر قصد انفراد نمايد، صحت جماعتش محل اشكال است ولى نمازش صحيح است مگر آن كه به آنچه وظيفه نمازگذار در نماز فرادى است عمل نكرده باشد يا كارى كه نماز فرادى را هر چند سهوا باطل مى كند مثل زيادى ركوع انجام داده باشد، بلكه در بعضى موارد اگر به وظيفه نماز فرادى هم عمل نكرده باشد، باز نيز نمازش صحيح است مثلا اگر از اول نماز قصد انفراد را نداشته و قرائت نكرده، ولى در هنگام ركوع چنين قصدى برايش پيدا شود، در اين صورت مى تواند نمازش را به قصد انفراد تمام كند و لازم نيست كه آن را اعاده نمايد.

١٤٣٣ - اگر ماموم بعد از حمد و سوره امام به واسطه عذرى، نيت فرادى كند لازم نيست حمد و سوره را بخواند، ولى اگر پيش از تمام شدن حمد و سوره نيت فرادى نمايد، بنابر احتياط لازم است مقدارى را كه امام خوانده نيز بخواند.

١٤٣٤ - اگر در بين نماز جماعت نيت فرادى نمايد، نمى تواند دوباره نيت جماعت كند، ولى اگر مردد شود كه نيت فرادى كند يا نه و بعد تصميم بگيرد كه نماز را با جماعت تمام كند، جماعتش صحيح است.

١٤٣٥ - اگر شك كند كه در بين نماز نيت فرادى كرده يا نه، بايد بنا بگذارد كه نيت فرادى نكرده است.

١٤٣٦ - اگر موقعى كه امام در ركوع است اقتدا كند و به ركوع امام برسد، اگر چه ذكر امام تمام شده باشد، نمازش صحيح است و يك ركعت حساب مى شود، اما اگر به مقدار ركوع خم شود و به ركوع امام نرسد، مى تواند نمازش را به نيت فرادى تمام كند.

١٤٣٧ - اگر موقعى كه امام در ركوع است اقتدا كند و مقدار ركوع خم شود و شك كند كه به ركوع امام رسيده يا نه، چنانچه شكش بعد از تجاوز محل باشد - مثل اين كه بعد از تمام شدن ركوع شك كند - ظاهر آن است كه جماعتش صحيح است و در غير اين صورت مى تواند نماز را به نيت فرادى تمام كند.

١٤٣٨ - اگر موقعى كه امام در ركوع است اقتدا كند، و پيش از آن كه به اندازه ركوع خم شود، امام سر از ركوع بردارد، مخير است كه قصد فرادى كرده نماز را تمام كند يا اين كه همراه امام به قصد قربت مطلقه به سجده رود و بعد در حال ايستادن تكبير را به قصد اعم از تكبيرة الاحرام و ذكر مطلق تجديد كرده نماز را به جماعت بخواند.

١٤٣٩ - اگر اول نماز يا بين حمد و سوره اقتدا كند و اتفاقا پيش از آن كه به ركوع رود، امام سر از ركوع بردارد نماز او صحيح است.

١٤٤٠ - اگر موقعى برسد كه امام مشغول خواندن تشهد آخر نماز است، چنانچه بخواهد به ثواب جماعت برسد، بايد بعد از نيت و گفتن تكبيرة الاحرام بنشيند و تشهد را به قصد قربت مطلقه با امام بخواند، ولى سلام را نگويد و صبر كند تا امام سلام نماز را بدهد، بعد بايستد بدون آن كه دوباره نيت كند و تكبير بگويد، حمد و سوره را بخواند، و آن را ركعت اول نماز خود حساب كند.

١٤٤١ - ماموم نبايد جلوتر از امام بايستد بلكه احتياط واجب آن است كه اگر ماموم متعدد باشند مساوى امام نايستند، ولى اگر ماموم يك مرد باشد اشكال ندارد كه مساوى امام بايستد.

١٤٤٢ - اگر امام مرد و ماموم زن باشد، چنانچه بين آن زن و امام يا بين آن زن و ماموم ديگرى كه مرد است و زن به واسطه او به امام متصل شده است پرده و مانند آن باشد اشكال ندارد.

١٤٤٣ - اگر بعد از شروع به نماز بين ماموم و امام، يا بين ماموم و كسى كه ماموم به واسطه او متصل به امام است، پرده يا چيز ديگرى حايل شود، جماعت باطل مى شود و لازم است ماموم به وظيفه منفرد عمل نمايد.

١٤٤٤ - احتياط واجب آن است كه بين جاى سجده ماموم و جاى ايستادن امام بيش از بلندترين مراتب يك قدم فاصله نباشد، و هم چنين است اگر انسان به واسطه مامومى كه جلوى او ايستاده به امام متصل باشد، و احتياط مستحب آن است كه جاى ايستادن ماموم يا جاى ايستادن كسى كه جلوى او ايستاده بيش از اندازه جسد انسان در حالى كه به سجده مى رود فاصله نداشته باشد.

١٤٤٥ - اگر ماموم به واسطه كسى كه طرف راست يا چپ او اقتدا كرده به امام متصل باشد، و از جلو به امام متصل نباشد، بنابر احتياط واجب بايد با كسى كه در طرف راست يا چپ او اقتدا كرده بيش از بلندترين مراتب يك قدم فاصله نداشته باشد.

١٤٤٦ - اگر در نماز بين ماموم و امام، يا بين ماموم و كسى كه ماموم به واسطه او به امام متصل است بيش از بلندترين مراتب يك قدم فاصله پيدا شود، منفرد مى شود و مى تواند نمازش را به قصد انفراد ادامه دهد.

١٤٤٧ - اگر نماز همه كسانى كه در صف جلو هستند تمام شود و فورا براى نماز ديگرى به امام اقتدا نكنند، جماعت صف بعد باطل مى شود بلكه اگر هم فورا اقتدا بكنند صحت جماعت صف بعد محل اشكال است.

١٤٤٨ - اگر در ركعت دوم اقتدا كند، لازم نيست حمد و سوره بخواند، ولى قنوت و تشهد را با امام مى خواند، و احتياط آن است كه موقع خواندن تشهد انگشتان دست و سينه پا را به زمين بگذارد، و زانوها را بلند كند و بايد بعد از تشهد با امام برخيزد و حمد و سوره را بخواند، و اگر براى سوره وقت ندارد حمد را تمام كند و در ركوع خود را به امام برساند، و اگر براى تمام حمد وقت ندارد مى تواند حمد را قطع كند، و با امام به ركوع رود، ولى احتياط مستحب در اين صورت آن است كه نماز را به نيت فرادى تمام كند.

١٤٤٩ - اگر موقعى كه امام در ركعت دوم نماز چهار ركعتى است اقتدا كند، بايد در ركعت دوم نمازش كه ركعت سوم امام است بعد از دو سجده بنشيند، و تشهد را به مقدار واجب بخواند و برخيزد، و چنانچه براى گفتن سه مرتبه تسبيحات وقت ندارد، بايد يك مرتبه بگويد و در ركوع خود را به امام برساند.

١٤٥٠ - اگر امام در ركعت سوم يا چهارم باشد و ماموم بداند كه اگر اقتدا كند و حمد را بخواند به ركوع امام نمى رسد، بنابر احتياط واجب بايد صبر كند تا امام به ركوع رود، بعد اقتدا نمايد.

١٤٥١ - اگر در حال قيام ركعت سوم يا چهارم امام اقتدا كند، بايد حمد و سوره را بخواند، و اگر براى سوره وقت ندارد، بايد حمد را تمام كند و در ركوع خود را به امام برساند، و اگر براى تمام حمد وقت ندارد، مى تواند حمد را قطع كند و با امام ركوع رود، ولى احتياط مستحب در اين صورت آن است كه قصد فرادى كرده و نماز را تمام كند.

١٤٥٢ - كسى كه مى داند اگر سوره يا قنوت را تمام كند به ركوع امام نمى رسد، چنانچه عمدا سوره يا قنوت را بخواند و به ركوع نرسد، جماعتش باطل مى شود و بايد به وظيفه منفرد عمل نمايد.

١٤٥٣ - كسى كه اطمينان دارد كه اگر سوره را شروع كند يا تمام نمايد به ركوع امام مى رسد، در صورتى كه زياد طول نكشد بهتر آن است كه سوره را شروع كند، يا اگر شروع كرده، تمام نمايد، ولى اگر زياد طول بكشد، به طورى كه نگويند متابعت امام مى كند بايد شروع نكند، و چنانچه شروع كرده تمام ننمايد.

١٤٥٤ - كسى كه يقين دارد اگر سوره را بخواند به ركوع امام مى رسد و متابعت امام از بين نمى رود، چنانچه سوره را بخواند و به ركوع نرسد جماعتش صحيح است.

١٤٥٥ - اگر امام ايستاده باشد و ماموم نداند كه در كدام ركعت است مى تواند اقتدا كند، ولى بايد حمد و سوره را به قصد قربت بخواند اگر چه بعد بفهمد كه امام در ركعت اول يا دوم بوده.

١٤٥٦ - اگر به خيال اين كه امام در ركعت اول يا دوم است، حمد و سوره نخواند و بعد از ركوع بفهمد كه در ركعت سوم يا چهارم بوده نمازش صحيح است ولى اگر پيش از ركوع بفهمد، بايد حمد و سوره را بخواند و اگر وقت ندارد، به طورى كه در مساله (١٤٥١) گفته شد عمل نمايد.

١٤٥٧ - اگر به خيال اين كه امام در ركعت سوم يا چهارم است حمد و سوره بخواند و پيش از ركوع يا بعد آن بفهمد كه در ركعت اول يا دوم بوده، نمازش صحيح است، و اگر در بين حمد و سوره بفهمد، لازم نيست آنها را تمام كند.

١٤٥٨ - اگر موقعى كه مشغول نماز مستحبى است جماعت برپا شود، چنانچه اطمينان ندارد كه اگر نماز را تمام كند به جماعت مى رسد مستحب است نماز را رها كند و مشغول نماز جماعت شود، بلكه اگر اطمينان نداشته باشد كه به ركعت اول برسد مستحب است به همين دستور رفتار نمايد.

١٤٥٩ - اگر موقعى كه مشغول نماز سه ركعتى يا چهار ركعتى است جماعت برپا شود، چنانچه به ركوع ركعت سوم نرفته و اطمينان ندارد كه اگر نماز را تمام كند، به جماعت مى رسد، مستحب است به نيت نماز مستحبى نماز را دو ركعتى تمام كند و خود را به جماعت برساند.

١٤٦٠ - اگر نماز امام تمام شود و ماموم مشغول تشهد يا سلام اول باشد، لازم نيست نيت فرادى كند.

١٤٦١ - كسى كه يك ركعت از امام عقب مانده، بهتر آن است كه وقتى امام تشهد ركعت آخر را مى خواند، انگشتان دست و سينه پا را به زمين بگذارد و زانوها را بلند نگهدارد و صبر كند تا امام سلام نماز را بگويد و بعد برخيزد.

و اگر در همانجا بخواهد قصد انفراد نمايد مانعى ندارد.

(شرايط امام جماعت)

١٤٦٢ - امام جماعت بايد بالغ و عاقل و شيعه دوازده امامى و عادل و حلال زاده باشد و نماز را به طور صحيح بخواند و نيز اگر ماموم مرد است امام او هم بايد مرد باشد و صحت اقتدا به بچه ده ساله اگر چه خالى از وجه نيست ولى خالى از اشكال هم نمى باشد.

١٤٦٣ - امامى را كه عادل مى دانسته، اگر شك كند كه به عدالت خود باقى است يا نه، مى تواند به او اقتدا نمايد.

١٤٦٤ - كسى كه ايستاده نماز مى خواند، نمى تواند به كسى كه نشسته يا خوابيده نماز مى خواند اقتدا كند.

و كسى كه نشسته نماز مى خواند، نمى تواند به كسى كه خوابيده نماز مى خواند اقتدا نمايد.

١٤٦٥ - كسى كه نشسته نماز مى خواند، مى تواند به كسى كه نشسته نماز مى خواند اقتدا كند، ولى اقتداء كسى كه خوابيده نماز مى خواند به كسى كه نشسته يا خوابيده نماز مى خواند محل اشكال است.

١٤٦٦ - اگر امام جماعت به واسطه عذرى با لباس نجس يا با تيمم يا با وضوى جبيره اى نماز بخواند، مى شود به او اقتدا كرد.

١٤٦٧ - اگر امام مرضى دارد كه نمى تواند از بيرون آمدن بول و غايط خوددارى كند، مى شود به او اقتدا كرد و نيز زنى كه مستحاضه نيست مى تواند به زن مستحاضه اقتدا نمايد.

١٤٦٨ - بهتر اين است كه كسى كه مرض خوره يا پيسى دارد، امام جماعت نشود و بنابر احتياط واجب به كسى كه حد شرعى بر او جارى شده اقتدا ننمايد.

(احكام جماعت)

١٤٦٩ - موقعى كه ماموم نيت مى كند، بايد امام را معين نمايد ولى دانستن اسم او لازم نيست، و اگر نيت كند اقتدا مى كنم به امام جماعت حاضر، نمازش صحيح است.

١٤٧٠ - ماموم بايد غير از حمد و سوره همه چيزهاى نماز را خودش بخواند، ولى اگر ركعت اول يا دوم ماموم ركعت سوم يا چهارم امام باشد، بايد حمد و سوره را بخواند.

١٤٧١ - اگر ماموم در ركعت اول و دوم نماز صبح و مغرب و عشا صداى حمد و سوره امام را بشنود، اگر چه كلمات را تشخيص ندهد، بايد حمد و سوره را نخواند، و اگر صداى امام را نشنود مستحب است حمد و سوره را بخواند ولى بايد آهسته بخواند و چنانچه سهوا بلند بخواند اشكال ندارد.

١٤٧٢ - اگر ماموم بعضى از كلمات - حمد - و سوره - امام را بشنود مى تواند آن مقدارى را كه نمى شنود بخواند.

١٤٧٣ - اگر ماموم سهوا حمد و سوره را بخواند، يا خيال كند صدايى را كه مى شنود صداى امام نيست و حمد و سوره را بخواند و بعد بفهمد صداى امام بوده، نمازش صحيح است.

١٤٧٤ - اگر شك كند كه صداى امام را مى شنود يا نه، يا صدايى بشنود و نداند صداى امام است يا صداى شخص ديگر، مى تواند حمد و سوره را بخواند.

١٤٧٥ - ماموم در ركعت اول و دوم نماز ظهر و عصر بنابر احتياط نبايد حمد و سوره را بخواند و مستحب است به جاى آن ذكر بگويد.

١٤٧٦ - ماموم نبايد تكبيرة الاحرام را پيش از امام بگويد، بلكه احتياط واجب آن است كه تا تكبير امام تمام نشده تكبير نگويد.

١٤٧٧ - اگر ماموم سهوا پيش از امام سلام دهد، نمازش صحيح است.

و لازم نيست دوباره با امام سلام دهد، بلكه ظاهر اين است كه اگر عمدا هم پيش از امام سلام دهد، اشكال ندارد.

١٤٧٨ - اگر ماموم غير از تكبيرة الاحرام، چيزهاى ديگر نماز را پيش از امام بگويد اشكال ندارد، ولى اگر آنها را بشنود، يا بداند امام چه وقت مى گويد، احتياط مستحب آن است كه پيش از امام نگويد.

١٤٧٩ - ماموم بايد غير از آنچه در نماز خوانده مى شود، كارهاى ديگر آن، مانند ركوع و سجود را با امام يا كمى بعد از امام بجا آورد، و اگر عمدا پيش از امام يا مدتى بعد از امام انجام دهد، جماعتش باطل مى شود، ولى اگر به وظيفه منفرد عمل نمايد نمازش صحيح است.

١٤٨٠ - اگر سهوا پيش از امام سر از ركوع بردارد چنانچه امام در ركوع باشد، بايد بنابر احتياط به ركوع برگردد و با امام سر بردارد و در اين صورت زياد شدن ركوع كه ركن است نماز را باطل نمى كند، ولى اگر به ركوع برگردد و پيش از آن كه به ركوع امام برسد، امام سر بردارد نمازش بنابر احتياط باطل است.

١٤٨١ - اگر اشتباها سر بر دارد و ببيند امام در سجده است، بايد بنابر احتياط به سجده برگردد، و چنانچه در هر دو سجده اين اتفاق بيفتد براى زياد شدن دو سجده كه ركن است نماز باطل نمى شود.

١٤٨٢ - كسى كه اشتباها پيش از امام سر از سجده برداشته هر گاه به سجده برگردد و معلوم شود امام قبلا سر برداشته است نمازش صحيح است ولى اگر در هر دو سجده اين اتفاق بيفتد نمازش بنابر احتياط باطل است.

١٤٨٣ - اگر اشتباها سر از ركوع يا سجده بردارد و سهوا يا به خيال اين كه به امام نمى رسد به ركوع يا سجده نرود جماعت و نمازش صحيح است.

١٤٨٤ - اگر سر از سجده بردارد و ببيند امام در سجده است، چنانچه به خيال اين كه سجده اول امام است، به قصد اين كه با امام سجده كند به سجده رود و بفهمد سجده دوم امام بوده، سجده دوم او حساب مى شود و اگر به خيال اينكه سجده دوم امام است به سجده رود و بفهمد سجده اول امام بوده، بايد به قصد اين كه با امام سجده كند تمام كند و دوباره با امام به سجده رود، و در هر دو صورت بهتر آن است كه نماز را با جماعت تمام كند و دوباره بخواند.

١٤٨٥ - اگر سهوا پيش از امام به ركوع رود و طورى باشد كه اگر سر بردارد به مقدارى از قرائت امام مى رسد، چنانچه سر بردارد و با امام به ركوع رود، نمازش صحيح است و اگر عمدا برنگردد نمازش باطل است.

١٤٨٦ - اگر سهوا پيش از امام به ركوع رود و طورى باشد كه اگر برگردد به چيزى از قرائت امام نمى رسد، اگر به قصد اين كه با امام نماز بخواند سر بردارد و با امام به ركوع رود، جماعت و نمازش صحيح است و اگر عمدا برنگردد نمازش صحيح است و منفرد مى شود.

١٤٨٧ - اگر سهوا پيش از امام به سجده رود، اگر به قصد اين كه با امام نماز بخواند سر بردارد و با امام به سجده رود، جماعت و نمازش صحيح است و اگر عمدا برنگردد نمازش صحيح و منفرد مى گردد.

١٤٨٨ - اگر امام در ركعتى كه قنوت ندارد اشتباها قنوت بخواند، يا در ركعتى كه تشهد ندارد اشتباها مشغول خواندن تشهد شود، ماموم نبايد قنوت و تشهد را بخواند، ولى نمى تواند پيش از امام به ركوع رود، يا پيش از ايستادن امام بايستد، بلكه بايد صبر كند تا قنوت و تشهد امام تمام شود و بقيه نماز را با او بخواند.

(وظيفه امام و ماموم در نماز جماعت)

١٤٨٩ - اگر ماموم يك مرد باشد، مستحب است طرف راست امام بايستد، و اگر يك زن باشد، باز هم مستحب است كه در طرف راست امام بايستد، ولى بايد او عقب تر بايستد، لااقل به مقدارى كه جاى سجده او مساوى جاى دو زانوى امام در حال سجده باشد.

و اگر يك مرد و يك زن يا يك مرد و چند زن باشند مستحب است مرد طرف راست امام بايستد و يك زن يا چند زن پشت سر امام بايستد، و اگر چند مرد و يك يا چند زن باشند، مستحب است آنچه مرد است عقب امام و زنها پشت مردها بايستند.

١٤٩٠ - اگر امام و ماموم هر دو زن باشند احتياط واجب آن است كه همه رديف يكديگر بايستند و امام جلوتر از ديگران نايستد.

١٤٩١ - مستحب است امام در وسط صف بايستد و اهل علم و كمال و تقوى در صف اول بايستند.

١٤٩٢ - مستحب است صفهاى جماعت منظم باشد و بين كسانى كه در يك صف ايستاده اند فاصله نباشد و شانه آنان رديف يكديگر باشد.

١٤٩٣ - مستحب است بعد از گفتن قد قامت الصلاة مامومين برخيزند.

١٤٩٤ - مستحب است امام جماعت حال مامومى را كه از ديگران ضعيف تر است رعايت كند و قنوت و ركوع و سجود را طول ندهد، مگر بداند همه كسانى كه به او اقتدا كرده اند مايلند.

١٤٩٥ - مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذكرهايى كه بلند مى خواند، صداى خود را به قدرى بلند كند كه ديگران بشنوند، ولى بايد بيش از اندازه صدا را بلند نكند.

١٤٩٦ - اگر امام در ركوع بفهمد كسى تازه رسيده و مى خواهد اقتدا كند مستحب است ركوع را دو برابر هميشه طول بدهد و بعد بايستد، اگر چه بفهمد كس ديگرى هم براى اقتدا وارد شده است.

(چيزهايى كه در نماز جماعت مكروه است)

١٤٩٧ - اگر در صفهاى جماعت جا باشد، مكروه است انسان تنها بايستد.

١٤٩٨ - مكروه است ماموم ذكرهاى نماز را طورى بگويد كه امام بشنود.

١٤٩٩ - مسافرى كه نماز ظهر و عصر و عشا را دو ركعت مى خواند مكروه است در اين نمازها به كسى كه مسافر نيست اقتدا كند و كسى كه مسافر نيست مكروه است در اين نمازها به مسافر اقتدا نمايد.

(نماز آيات)

١٥٠٠ - نماز آيات كه دستور آن بعدا گفته خواهد شد، به واسطه سه چيز واجب مى شود: اول گرفتن خورشيد.

دوم گرفتن ماه، اگر چه مقدار كمى از آنها گرفته شود و كسى هم از آن نترسد.

سوم زلزله - بنابر احتياط واجب - اگر چه كسى هم نترسد و اما در رعد و برق و بادهاى سياه و سرخ و مانند اينها از آيات آسمانى در صورتى كه بيشتر مردم بترسند و هم چنين در حوادث زمينى مانند فرو رفتن آب دريا و افتادن كوه كه موجب ترس اكثر مردم شود بنابر احتياط مستحب نماز آيات ترك نشود.

١٥٠١ - اگر از چيزهايى كه نماز آيات براى آنها واجب است بيشتر از يكى اتفاق بيفتد، انسان بايد براى هر يك از آنها يك نماز آيات بخواند، مثلا اگر خورشيد بگيرد و زلزله هم بشود، بايد دو نماز آيات بخواند.

١٥٠٢ - كسى كه قضاى چند نماز آيات بر او واجب است، چه همه آنها براى يك چيز بر او واجب شده باشد، مثلا سه مرتبه خورشيد گرفته و نماز آنها را نخوانده است، چه براى چند چيز باشد مثلا براى آفتاب گرفتن و ماه گرفتن و زلزله نمازهايى بر او واجب شده باشد، موقعى كه قضاى آنها را مى خواند لازم نيست معين كند كه براى كدام يك آنها باشد.

١٥٠٣ - چيزهايى كه نماز آيات براى آنها واجب است، در هر جايى اتفاق بيفتد، فقط مردم همان جا بايد نماز آيات بخوانند و بر مردم جاهاى ديگر واجب نيست.

١٥٠٤ - وقت شروع در نماز آيات موقعى است كه خورشيد يا ماه شروع به گرفتن مى كند و تا زمانى كه به حالت طبيعى برنگشته ادامه دارد، (اگر چه بهتر آن است كه به قدرى تاخير نيندازد كه شروع به باز شدن كند) ولى تمام كردن نماز آيات را مى تواند تا بعد از باز شدن خورشيد يا ماه تاخير انداخت.

١٥٠٥ - اگر خواندن نماز آيات را به قدرى تاخير بيندازد كه آفتاب يا ماه شروع به باز شدن كند، نيت اداء مانعى ندارد، ولى اگر بعد از باز شدن تمام آن، نماز بخواند بايد نيت قضا نمايد.

١٥٠٦ - اگر مدت گرفتن خورشيد يا ماه به اندازه خواندن يك ركعت نماز يا كمتر باشد، نمازى كه مى خواند ادا است، و هم چنين است اگر مدت گرفتن آنها بيشتر باشد ولى انسان نماز را نخواند، تا به اندازه خواندن يك ركعت يا كمتر به آخر وقت آن مانده باشد.

١٥٠٧ - موقعى كه زلزله و رعد و برق و مانند اينها اتفاق مى افتد، اگر وقتشان وسعت داشته باشد، لازم نيست نماز آيات را فورا بخواند و در غير اين صورت بايد فورا آن را بخواند به نحوى كه در نظر مردم تاخير محسوب نشود و اگر تاخير كرد، احتياط مستحب آن است كه بعدا بدون نيت ادا و قضا بخواند.

١٥٠٨ - اگر گرفتن آفتاب يا ماه را نداند و بعد از باز شدن آفتاب يا ماه بفهمد كه تمام آن گرفته بوده، بايد قضاى نماز آيات را بخواند، ولى اگر بفهمد مقدارى از آن گرفته بوده قضا بر او واجب نيست.

١٥٠٩ - اگر عده اى بگويند كه خورشيد يا ماه گرفته است، چنانچه انسان از گفته آنان يقين يا اطمينان شخصى پيدا نكند و نماز آيات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند.

در صورتى كه تمام خورشيد يا ماه گرفته باشد، نماز آيات را بخواند، ولى اگر مقدارى از آن گرفته باشد، خواندن نماز آيات بر او واجب نيست و هم چنين است اگر دو نفر كه عادل بودن آنان معلوم نيست، بگويند خورشيد يا ماه گرفته، بعد معلوم شود كه عادل بوده اند.

١٥١٠ - اگر انسان به گفته كسانى كه از روى قاعده علمى وقت گرفتن خورشيد و ماه را مى دانند، اطمينان پيدا كند كه خورشيد يا ماه گرفته، بايد نماز آيات را بخواند.

و نيز اگر بگويند فلان وقت خورشيد يا ماه مى گيرد و فلان مقدار طول مى كشد و انسان به گفته آنان اطمينان پيدا كند، بايد به حرف آنان عمل نمايد.

١٥١١ - اگر بفهمد نماز آياتى كه خوانده باطل بوده، بايد دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.

١٥١٢ - اگر در وقت نماز يوميه نماز آيات هم بر انسان واجب شود، چنانچه براى هر دو نماز وقت دارد، هر كدام را اول بخواند اشكال ندارد، و اگر وقت يكى از آن دو تنگ باشد اول آن را بخواند، و اگر وقت هر دو تنگ باشد، بايد اول نماز يوميه را بخواند.

١٥١٣ - اگر در بين نماز يوميه بفهمد كه وقت نماز آيات تنگ است، چنانچه وقت نماز يوميه هم تنگ باشد، بايد آن را تمام كند بعد نماز آيات را بخواند.

و اگر وقت نماز يوميه تنگ نباشد، آن را بشكند و اول نماز آيات و بعد نماز يوميه را بجا آورد.

١٥١٤ - اگر در بين نماز آيات بفهمد كه وقت نماز يوميه تنگ است، بايد نماز آيات را رها كند و مشغول نماز يوميه شود و بعد از آن كه نماز را تمام كرد پيش از انجام كارى كه نماز را به هم بزند، بقيه نماز آيات را از همانجا كه رها كرده بخواند.

١٥١٥ - اگر در حال حيض يا نفاس زن آفتاب يا ماه بگيرد يا زلزله اتفاق بيفتد، نماز آيات بر او واجب نيست و قضا هم ندارد.

(دستور نماز آيات)

١٥١٦ - نماز آيات دو ركعت است و در هر ركعت پنج ركوع دارد، و دستور آن اين است كه انسان بعد از نيت، تكبير بگويد و يك حمد و يك سوره تمام بخواند و به ركوع رود و سر از ركوع بردارد، دوباره يك حمد و يك سوره بخواند باز به ركوع رود تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از ركوع پنجم دو سجده نمايد و برخيزد و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول بجا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.

١٥١٧ - در نماز آيات ممكن است انسان بعد از نيت و تكبير و خواندن حمد، آيه هاى يك سوره را پنج قسمت كند و يك آيه يا بيشتر از آن را بخواند، بلكه كمتر از يك آيه را نيز مى تواند بخواند ولى بايد بنابر احتياط جمله تامه باشد و سپس به ركوع رود و سر بردارد و بدون اين كه حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به ركوع رود و همين طور تا پيش از ركوع پنجم سوره را تمام نمايد، مثلا در سوره فلق اول «بسم اللّه الرحمن الرحيم * قل اعوذ برب الفلق » بگويد و به ركوع رود، بعد بايستد و بگويد: «من شر ما خلق » دوباره به ركوع رود و بعد از ركوع بايستد و بگويد: «ومن شر غاسق اذا وقب » باز به ركوع رود و بايستد و بگويد: «ومن شر النفاثات في العقد » و برود به ركوع باز هم سر بردارد و بگويد: «ومن شر حاسد اذا حسد » و بعد از آن به ركوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده كند و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول بجا آورد و بعد از سجده دوم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد، و نيز جايز است كه به كمتر از پنج قسمت تقسيم نمايد لكن هر وقت سوره را تمام كرد لازم است حمد را قبل از ركوع بعدى بخواند.

١٥١٨ - اگر در يك ركعت از نماز آيات، پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در ركعت ديگر يك حمد بخواند و سوره را پنج قسمت كند مانعى ندارد.

١٥١٩ - چيزهايى كه در نمازهاى يوميه واجب و مستحب است در نماز آيات هم واجب و مستحب مى باشد، ولى در نماز آيات در صورتى كه با جماعت باشد، مى تواند رجاء به جاى اذان و اقامه سه مرتبه بگويند الصلوة و در غير جماعت چيزى نيست.

١٥٢٠ - مستحب است پيش از ركوع و بعد از آن تكبير بگويد و بعد از ركوع پنجم و دهم قبل از تكبير سمع اللّه لمن حمده نيز بگويد.

١٥٢١ - مستحب است پيش از ركوع دوم و چهارم و ششم و هشتم و دهم قنوت بخواند و اگر فقط قنوت پيش از ركوع دهم بخواند كافى است.

١٥٢٢ - اگر در نماز آيات شك كند كه چند ركعت خوانده و فكرش به جايى نرسد نماز باطل است.

١٥٢٣ - اگر شك كند كه در ركوع آخر ركعت اول است يا در ركوع اول ركعت دوم و فكرش به جايى نرسد، نماز باطل است، ولى اگر مثلا شك كند كه چهار ركوع كرده يا پنج ركوع، چنانچه شك او پيش از رسيدن به سجده بوده ركوعى را كه شك دارد به جا آورده يا نه، بايد به جا آورد ولى اگر براى سجده خم شده بايد به شك خود اعتنا نكند.

١٥٢٤ - هر يك از ركوع هاى نماز آيات ركن است كه اگر عمدا كم يا زياد شود نماز باطل است، و هم چنين است اگر اشتباها كم شود و يا - بنابر احتياط - اشتباها زياد شود.

(نماز عيد قطر و قربان)

١٥٢٥ - نماز عيد فطر و قربان در زمان حضور امامعليه‌السلام واجب است و بايد با جماعت خوانده شود.

و در زمان ما كه امامعليه‌السلام غايب است مستحب مى باشد، و مى شود آن را با جماعت يا فرادى خواند.

١٥٢٦ - وقت نماز عيد فطر و قربان از اول آفتاب روز عيد تا ظهر است.

١٥٢٧ - مستحب است نماز عيد قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند، و درعيد فطر مستحب است، بعد از بلند شدن آفتاب افطار كنند و زكاة فطره را هم بدهند، بعد نماز عيد را بخوانند.

١٥٢٨ - نماز عيد فطر و قربان دو ركعت است كه در ركعت اول بعد از خواندن حمد و سوره بهتر آن است كه پنج تكبير بگويد، و ميان هر دو تكبير يك قنوت بخواند و بعد از تكبير پنجم تكبير ديگرى بگويد و به ركوع رود و دو سجده بجا آورد و برخيزد و در ركعت دوم چهار تكبير بگويد و ميان هر دو تكبير يك قنوت بخواند، و بعد از تكبير چهارم تكبير ديگرى بگويد و به ركوع رود و بعد از ركوع دو سجده كند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

١٥٢٩ - در قنوت نماز عيد فطر و قربان هر دعا و ذكرى بخوانند كافى است.

ولى بهتر است اين دعا را بخوانند: «اللهم اهل الكبرياء والعظمة واهل العفو والرحمة واهل التقوى والمغفرة اسالك بحق هذا اليوم الذي جعلته للمسلمين عيدا ولمحمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ذخرا وشرفا وكرامة ومزيدا ان تصلي على محمد وآل محمد وان تدخلني في كل خير ادخلت فيه محمدا وآل محمد وان تخرجني من كل سوء اخرجت منه محمدا وآل محمد صلواتك عليه وعليهم اللهم اني اسالك خير ما سالك به عبادك الصالحون واعوذ بك مما استعاذ منه عبادك المخلصون

١٥٣٠ - در زمان غايب بودن امامعليه‌السلام اگر نماز عيد فطر و قربان به جماعت خوانده شود احتياط لازم آن است كه بعد از آن دو خطبه بخواند و بهتر است كه در خطبه عيد فطر احكام زكاة فطره و در خطبه عيد قربان احكام قربانى را بگويد.

١٥٣١ - نماز عيد سوره مخصوصى ندارد، ولى بهتر است كه در ركعت اول آن، سوره شمس سوره ٩١ و در ركعت دوم سوره غاشيه سوره ٨٨ را بخوانند - يا در ركعت اول سوره سبح اسم سوره ٨٧ و در ركعت دوم سوره شمس را بخوانند.

١٥٣٢ - مستحب است نماز عيد را در صحرا بخوانند ولى در مكه مستحب است در مسجد الحرام خوانده شود.

١٥٣٣ - مستحب است پياده و پا برهنه و با وقار به نماز عيد بروند و پيش از نماز غسل كنند و عمامه سفيد بر سر بگذارند.

١٥٣٤ - مستحب است در نماز عيد بر زمين سجده كنند و در حال گفتن تكبيرها دستها را بلند كنند و كسى كه نماز عيد مى خواند، اگر امام جماعت است، يا فرادى نماز مى خواند، نماز را بلند بخواند.

١٥٣٥ - بعد از نماز مغرب و عشاى شب عيد فطر و بعد از نماز صبح و بعد از نماز عيد فطر مستحب است اين تكبيرها را بگويد: «اللّه اكبر، اللّه اكبر لا اله الا اللّه، واللّه اكبر، اللّه اكبر وللّه الحمد، اللّه اكبر، على ما هدانا

١٥٣٦ - مستحب است انسان در عيد قربان بعد از ده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است تكبيرهايى را كه در مساله پيش گفته شد بگويد و بعد از آن بگويد: «اللّه اكبر على ما رزقنا من بهمية الانعام والحمد للّه على ما ابلانا » ولى اگر عيد قربان را در منى باشد مستحب است بعد از پانزده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عيد و آخر آنها نماز صبح روز سيزدهم ذى حجه است، اين تكبيرها را بگويد.

١٥٣٧ - احتياط مستحب آن است كه زنها از رفتن به نماز عيد خوددارى كنند ولى احتياط براى زنهاى پير نيست.

١٥٣٨ - در نماز عيد هم مثل نمازهاى ديگر، ماموم بايد غير از حمد و سوره چيزهاى ديگر نماز را خودش بخواند.

١٥٣٩ - اگر ماموم موقعى برسد كه امام مقدارى از تكبيرها را گفته بعد از آن كه امام به ركوع رفت، بايد آنچه از تكبيرها و قنوت ها را كه با امام نگفته خودش بگويد، و اگر در هر قنوت يك سبحان اللّه يا يك الحمد للّه بگويد كافى است.

١٥٤٠ - اگر در نماز عيد موقعى برسد كه امام در ركوع است مى تواند نيت كند و تكبير اول نماز را بگويد و به ركوع رود.

١٥٤١ - اگر در نماز عيد يك سجده را فراموش كند لازم است كه بعد از نماز آن را بجا آورد، و هم چنين اگر كارى كه براى آن در نماز يوميه سجده سهو لازم است پيش آيد لازم است دو سجده سهو بنمايد.

(اجير گرفتن براى نماز)

١٥٤٢ - بعد از مرگ انسان، مى شود براى نماز و عبادتهاى ديگر او كه در زندگى بجا نياورده، ديگرى را اجير كنند، يعنى به او مزد دهند كه آنها را بجا آورد. و اگر كسى بدون مزد هم آنها را انجام دهد صحيح است.

١٥٤٣ - انسان مى تواند براى بعضى از كارهاى مستحبى مثل حج و عمره و زيارت قبر پيغمبر و امامانعليهم‌السلام ، از طرف زندگان اجير شود، و نيز مى تواند كار مستحبى را انجام دهد، و ثواب آن را براى مردگان يا زندگان هديه نمايد.

١٥٤٤ - كسى كه براى نماز قضاى ميت اجير شده، بايد يا مجتهد باشد يا نماز را بر طبق تقليد صحيح انجام دهد.

يا آن كه عمل به احتياط كند در صورتى كه موارد احتياط را كاملا بداند.

١٥٤٥ - اجير بايد موقع نيت، ميت را معين نمايد و لازم نيست اسم او را بداند، پس اگر نيت كند از طرف كسى نماز مى خوانم كه براى او اجير شده ام كافى است.

١٥٤٦ - اجير بايد عمل را به قصد آنچه در ذمه ميت است به جا آورد و اگر عملى را انجام دهد و ثواب آن را براى او هديه كند كافى نيست.

١٥٤٧ - بايد كسى را اجير كنند كه اطمينان داشته باشند عمل را انجام مى دهد.

١٥٤٨ - كسى را كه براى نمازهاى ميت اجير كرده اند، اگر بفهمند كه عمل را بجا نياورده يا باطل انجام داده، بايد دوباره اجير بگيرند.

١٥٤٩ - هرگاه شك كند كه اجير عمل را انجام داده يا نه، اگر چه بگويد، انجام داده ام، ولى اطمينان به گفته او نباشد، بايد دوباره اجير بگيرد.

و اما اگر شك كند كه عمل او صحيح بوده يا نه، مى تواند بنابر صحت آن بگذارد.

١٥٥٠ - كسى كه عذرى دارد مثلا با تيمم يا نشسته نماز مى خواند مطلقا بنابر احتياط نمى شود براى نمازهاى ميت اجير كرد، اگر چه نماز ميت هم همان طور قضا شده باشد.

١٥٥١ - مرد براى زن و زن براى مرد مى تواند اجير شود و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز بايد اجير به تكليف خود عمل نمايد.

١٥٥٢ - در قضاى نمازهاى ميت ترتيب واجب نيست مگر در نمازهايى كه اداء آنها ترتيب دارد، مثل نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا از يك روز چنان كه سابقا گذشت.

١٥٥٣ - اگر با اجير شرط كنند كه عمل را به طور مخصوصى انجام دهد بايد همان طور بجا آورد، و اگر با او شرط نكنند، بايد در آن عمل به تكليف خود رفتار نمايد، و احتياط مستحب آن است كه از وظيفه خودش و ميت هر كدام كه به احتياط نزديك تر است، به آن عمل كند، مثلا اگر وظيفه ميت گفتن سه مرتبه تسبيحات اربعه بوده و تكليف او يك مرتبه است، سه مرتبه بگويد.

١٥٥٤ - اگر با اجير شرط نكنند كه نماز را با چه مقدار از مستحبات آن بخواند، بايد مقدارى از مستحبات نماز را كه معمول است بجا آورد.

١٥٥٥ - اگر انسان چند نفر را براى نماز قضاى ميت اجير كند، بنابر آنچه در مساله (١٥٥٢) گفته شد لازم نيست براى هر كدام آنها وقتى را معين نمايد.

١٥٥٦ - اگر كسى اجير شود كه مثلا در مدت يك سال نمازهاى ميت را بخواند و پيش از تمام شدن سال بميرد، بايد براى نمازهايى كه مى دانند بجا نياورده، ديگرى را اجير نمايند، و اگر احتمال مى دهند كه بجا نياورده بنابر احتياط واجب نيز اجير بگيرند.

١٥٥٧ - كسى را كه براى نمازهاى ميت اجير كرده اند، اگر پيش از تمام كردن نمازها بميرد و اجرت همه آنها را گرفته باشد، چنانچه شرط كرده باشند كه تمام نمازها را خودش بخواند، مى توانند اجرة المسماى باقى مانده را گرفته يا آن كه اجاره را فسخ نمايند، و اجرة المثل او را بدهند و اگر شرط نكرده باشند كه خودش بخواند بايد ورثه اش از مال او كسى را اجير بگيرند اما اگر نداشته باشد بر ورثه او چيزى واجب نيست.

١٥٥٨ - اگر اجير پيش از تمام كردن نمازهاى ميت بميرد و خودش هم نماز قضا داشته باشد، بعد از عمل به دستورى كه در مساله قبلى ذكر شد.

اگر چيزى از مال او زياد آمد، در صورتى كه وصيت كرده باشد و ورثه اجازه بدهند، براى تمام نمازهاى او اجير بگيرند، و اگر اجازه ندهند ثلث آن را به مصرف نماز او برسانند.