• شروع
  • قبلی
  • 24 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3822 / دانلود: 2002
اندازه اندازه اندازه
انتظار عامل مقاومت و حرکت

انتظار عامل مقاومت و حرکت

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

انتظار عامل مقاومت و حركت

نويسنده: آيت الله لطف الله صافى گلبايگانى

مقدمه

بسمه تعالى وله الحمد

پس از رحلت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وشهادت اميرالمؤمنين وسيد الشهداعليهما‌السلام تا امروز، ريشه تمام حرکات ونهضت هاى شيعه ومسلمين، عليه باطل واستثمارگران، همين فلسفه اجتماعى انتظار وعقيده به ادامه مبارزه حق وباطل تا پيروزى مطلق بوده است.

ازمتن کتاب (انتظار)، حالتى است که از ترکيب ايمان واعتقاد به مبانى دين وولايت امام زمان، شوق وعلاقه به ظهور وحکومت وزيست وهمراهى با اهل بيت، تنفر از وضع موجود (غيبت امام) وتوجه به نقص وفساد و تباهى آن سرچشمه گرفته، در وجود انسان شعله مى کشد وانواع دگرگونيها را در حالت قلبى، انديشه وآمال انسانى، رفتار فردى وتلاش اجتماعى انسان، ايجاد مى نمايد که بحث وسخن از آنها، نيازمند به حال ومجال بيشترى است.

اين جزوه که در مقام بيان ارزش واهميت انتظار مؤمنين براى ظهور مولا، حضرت ولى عصر، امام زمانعليه‌السلام مى باشد، در بررسى اثرات انتظار، به تبيين تأثيرات اجتماعى آن پرداخته، اين امر را از زواياى گوناگون روشن مى سازد، وتعهدات ووظائف يک منتظر را در قبال مقدمات ظهور و جامعه جهانى ومسلمين آشکار مى گرداند.

اين کتاب که بار نخستين آن، سالها پيشتر از اين، در دوره ننگين طاغوت منتشر شده بود، هم اکنون براى بار ديگر با تغييراتى اندک، به خدمت منتظران وعلاقمندان به آستان قدس امام زمان، حضرت ولى عصر ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ تقديم مى گردد.

(الحمد لله الذى يؤمن الخائفين، وينجى الصالحين، ويرفع المستضعفين، ويضع المستکبرين، ويهلک ملوکاً، ويستخلف آخرين (۱) ، سپاس خدا را که بيمناکان را ايمنى، وشايستگان را رهايى مى بخشد، ومستضعفين را بلند مى گرداند، ومستکبرين را فرو مى کشاند، وپادشاهانى را هلاک مى کند، وديگران را به جاى آنها مى نشاند).

( هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ) (۲) ، (او (خدا) است آنکه پيامبر خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا دين حق را بر تمام اديان غالب وپيروز گرداند، اگر چه مشرکان کراهت داشته باشند).

( وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ) (۳) ، (به تحقيق در زبور، پس از ذکر (تورات) نوشتيم که زمين را بندگان شايسته من به ارث مى برند).

(ثلاث من کن فيه وجد حلاوة الايمان :

«أن يکون الله، ورسوله أحبّ اليه مما سواهما، وأن يحب المرء لا يحبه إلا لله، وأن يکره أن يعود فى الکفر بعد أن أنقذه الله منه کما يکره أن يُلقى فى النار »(۴) ، سه صفت است که در هر کس باشد، شيرينى ايمان را چشيده است:

۱ـ خدا وپيامبر خدا در نزد او، از هر چيز وهر کس محبوبتر باشند.

۲ـ هر کس را دوست دارد، براى خدا دوست داشته باشد.

۳ـ بعد از نعمت اسلام، از بازگشت به کفر (ارتداد وارتجاع) کراهت داشته باشد، چنانچه افکنده شدن در آتش را کراهت دارد).

پيشگفتار

درک صحيح، شناخت درست، توجيه وتعبير معقول، تفسير دقيق وواقعى الفاظ وواژه ها واصطلاحات اسلامى، بر هر مسلمان وهر کس که بخواهد به روح تعاليم اسلام، حقيقت مکتب، برنامه هاى تربيتى، اجتماعى، اخلاقى، مدنى، معنوى ومادى آن آشنا شود، لازم است. چنانچه فهم جوانب ايجابى وسلبى ومثبت ومنفى دين، ارتباط آن با عمل وترقى وکمال، بهبود زندگى، عدالت اجتماعى، بهتر زيستن وظهور ارزشهاى انسانى، همه وهمه منوط به دريافت درست اين اصطلاحات است.

اگر مفاهيم واقعى واژه هاى اسلامى ومعانى آنها درک شود، اشتباهات وسوء تفاهمائى که در شناخت دين ومقاصد آن براى جمعى پيش آمده، مرتفع، وهدفهاى واقعى ومقاصد حقيقى دين معلوم مى گردد.

واگر الفاظ واصطلاحات دينى بطور صحيح درک نشود وبا مفاهيم نادرست عرضه شود ونادانان يا مغرضان، آن را به صورت ديگر جلوه دهند، زيان آن از گمراهى صريح کمتر نخواهد بود؛ زيرا موجب سوء ظن وبدگمانى وبرداشتهاى غلط وناروا از دين مى گردد؛ تا آنجا که مترقى ترين وکامل ترين مکتب را عامل انحطاط، زبونى، بى عدالتى ونابرابرى مى پندارند؛ وحقيقتى را که عامل ايجابى وعملى ونشاط بخش وانقلابى است، عامل سلبى ومنفى ورکود وسکون ووقوف وکناره گيرى مى شمارند.

از اين نظر معرفى مفاهيم واقعى هدفها وتعليمات وارشادات دينى، در هر رشته، وارتباط آن با عمل واخلاق، وتحرک وفعاليّت وکوشش ومبارزه ومقاومت وجهش وپيشرفت، کما اهميّت را دارا است.

به خصوص در زمان ما که بيگانگان مى خواهند با تلقينات وتبليغات سوء وغرض آلود، جامعه وبه ويژه نسل جوان را گمراه، واز آگاهيهاى کافى پيرامون اصطلاحات وشعائر دين محروم نمايند، در معرفى مفاهيم ياد شده، توجه ودقت بيشتر لازم است.

اين مفاهيم که انحراف از درک حقايق آنها مساوى با گمراهى در اصل دين، ويا رشته هاى اساسى ومهم آن است وبايد نسل جوان که جوياى حقيقت، وطالب کمال وترقى وآگاهى است، در فهم آن يارى شود، بسيار است مانند:

زهد، قناعت، توکل، تسليم، قضا وقدر، علم غيب، شفاعت، ولايت، خلافت، امامت، وصايت، تقيّه، دعا، زيارت، رژيم مستمر حکومتى اسلام در عصر حضور امام وعسر غيبت، فلسفه غيبت امام، روش تشيع وشيعه بودن، مرجعيّت، و...

واز جمله، يکى هم (انتظار ظهور يا انتظار فرج وقيام حضرت مهدى اهل بيت وقائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

اگر چه اصالت مفهوم اين انتظار، هنوز در اذهان، کم وبيش وبه حسب مراتب معارف وآگاهيهاى افراد محفوظ مانده است؛ ولى به گمان بسيارى، تلقى وبرداشت اکثر جامعه از آن، چنانکه بايد سازنده ومثبت نيست وجوانب سلبى ومنفى آن نيز که از تعليمات اساسى ومترقى اسلام و مبارزات سلبى رهبران دين سرچشمه مى گيرد، نادرست وغير از آنچه بايد باشد عرضه شده است، ودر جهت جنبش وتحرّک، قدم به پيش نهادن، مجاهده، امر به معروف ونهى از منکر، ثبات قدم وپايدارى، حبّ فى الله (محبت به خاطر خدا)، بغض فى الله (دشمنى به خاطر خدا) وقطع رابطه با اعداء الله، از آن بهره بردارى نشده، بلکه آن را عامل سکون وسکوت، سازشکارى، وقوف، تسليم، ساخت وباخت با ستمگران، رضايت دادن به وضع موجود و فراموش ساختن اهداف عالى اسلام معرفى کرده بودند.

جشن و چراغانى نيمه شعبان و خواندن دعاى ندبه را وسيله خاموش کردن آتش اعتراض، وايجاد آرامش موقّت، ومسکّن نگرانيها ونارضايتيهاى جامعه از بى عدالتيها و فشارها و نابرابريها ومفاسد ديگر مى پنداشتند، که شور و هيجانى را که بايد بر قوّت وحدّتش افزود تا همه تباهي ها و نابساماني ها وبشر پرستى ها و استعبادها و استضعافهاى گوناگون را بر باد دهد، فرو مى نشاند و بر آتش روحانى و مقدسى که اسلام براى سوختن کاخ هاى ستم و استضعاف برافروخته وبايد هميشه روشن و روشن تر شود، آب مى ريزد.

لذا براى رفع هر گونه سوء تفاهم ودرک مفهوم واقعى انتظار و تأثير آن در اصلاح اجتماع، بلکه انقلابات اجتماعى وسياسى و تقويت اراده و تربيت افراد مبارز و سرسخت وشکست ناپذير، و شناخت فلسفه مراسم جشن و چراغانى وخواندن دعاى ندبه و توسلات و توجّهات، وعرض ادب ها به ساحت مقدس و با عظمت حضرت بقية الله فى الارضين ـ أرواحنا له الفداء ـ بخشى از کتابى را که در دست تأليف دارم، به کسانى که مى خواهند از مفهوم صحيح انتظار ظهور و ارزش حقيقى آن آگاه گردند، تقديم مى نمايم.

اميد است به خواست خداوند متعال اصل کتاب نيز در آينده نزديک با تجديد نظر و بررسى لازم در اين بخش چاپ و منتشر شود.

پيام منتظر

اشعار از قصيده (پيام منتظر) واز ديوان عالم فقيه، مرحوم آية الله آقاى آخوند ملا محمد جواد صافى والد مؤلف کتاب است.

بيا صبا ببر از اين گدا يکى پيغام

بسوى پادشه مُلک جان، امام آنام

که اى طفيل وجود تو آنچه در گيتى است

که اى يگانه دوران ومفخر ايام

کنون که صفحه گیتی است پر زجور و ستم

زعدل وداد به عالم نمانده غير از نام

فساد کرده جهان را چو شام هجران تار

صلاح رفته چو روى تودرعالم حجاب غَمام(۵)

چه شامها که به امید وصل گشت سحر

چه صبحها که نموديم در فراقت شام

تو آفتاب وجودی، روا مدارد گر

به زير سايه غيبت کند رخ تو مقام

نهیم در ره تو چند دیده امید

در انتظار تو تا کى بسر بريم ايام؟

خوش است گر بنمائی به عاشقان رویی

که جلوه ايش کند زنده دل خواص وعوام

به کعبه تکیه نمائی و مخلصان بینی

پى طواف درت بسته سر بسر احرام

در آز پرده که از دین نماند رسم و اثر

به جان دشمن دون زن شرر ز برق حسام(۶)

بیا که از تو شود نسخ رسم استبداد

جهان درآيد در زير پرچم اسلام

بیا که منتظران را به لب رسید نفس

بيا که طاقت ما طاق گشت وصبر تمام

به یک نظر ز تو من قانعم شها، لطفی

خجسته آنکه به ديدار خود کنيش اکرام

جنود جهل نموده است روح من تسخیر

هواى نفس زعقلم ربوده است زمام

کنم چه چاره به محشرولات حین مناص(۷)

کجا پناه برم من، وَلَيسَ لى معصام(۸)

مگر ولای تو زین مستمند گیرد دست

به اين وسيله ز يزدان نمايم استرحام(۹)

اگر به «صافی» مسکین نظر کنی شاید

که از ولايت تو يافت دينش استحکام

«اللهم أظهر به دينک وسنة نبيک حتى لا يستخفى بشيء من الحق مخافة أحد من الخلق (۱۰) ، خدايا، به سبب ظهور مهدى منتظر دين خود وسنت پيغمبرت را آشکار کن؛ آن چنانکه از بيم احدى از خلق چيزى از حق پنهان نگردد ـ وحق گوئى وحق پرستى در همه جا وبراى همه کس آزاد باشد».

«اللهم إنا نرغب اليک فى دولة کريمة تعز بها الاسلام وأهله، وتذل بها النفاق وأهله، وتجعلنا فيها من الدعاة الى طاعتک، والقادة الى سبيلک، وترزقنا بها کرامة الدنيا والاخرة (۱۱) ، خدايا، ما از تو دولت با کرامتى مى خواهيم که به آن، اسلام واهل اسلام را عزيز گردانى، ونفاق واهل نفاق را خوارسازى، وما را در آن دولت از دعوت کنندگان به سوى طاعتت ورهبران به سوى راهت قرار دهى، وکرامت دنيا وآخرت روزى فرمائي».

مناجات ونيايش

خدايا، تو را سپاس مى گوئيم وهر کار وهر سختى را فقط با نام تو آغاز مى کنيم، وجز تو را نيايش وپرستش نمى نمائيم واز غير تو يارى نمى خواهيم.

چقدر از حقيقت وآزادى دور افتاده اند آنان که سخنان وکارهايشان را به نام سرکشان وستمگران مى گشايند وبه شرک و بت پرستى مى گرايند، و در برابر نابکاران و استضعاف گران به تملّق و چاپلوسى و مدح و نيايش مى ايستند و شرافت انسانيّت خود را به طمع مال و مقام نابود مى کنند.

خدايا، به بندگان برگزيده و نيک وفروتنت که وجودشان از استکبار و استثمار و استبداد و استضعاف ديگران منزّه است؛ وبه نمونه هاى رحمت و مهر وبرابرى وبرادرى و انسان دوستى و خير خواهي؛ به پيامبرانى که براى راهنمائى بشر و آزادى انسانها از ذلّت و اسارت فرستاده اى، خصوصاً گرامى ترين وعزيزترين بنده ات، سر حلقه أصفيا، خاتم انبياء محمد مصطفى وخاندان پاک وپاکيزه اش، درود مى فرستيم.

وبه آن شخصيت عظيمى که به فرمان تو کاخهاى ستمگران را ويران، وبيدادگرى وفساد واستبداد را ريشه کن مى سازد وجهان را در پناه حکومت اسلام ونظامات قرآن، از شرّ کفر وشرک و رژيم هاى فاسد ونظامات استعبادى و غير انسانى نجات مى دهد، حضرت ولى عصر وامان دهر، صاحب الامر حجة بن الحسن العسکرى ـ أرواح العالمين له الفداء ـ صلوات وسلام عرض مى کنيم.

خداوندا، اين آيه از کتاب بزرگ تو است:

( وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ) (۱۲) ، (وچنين مى خواهيم که بر آنان که در زمين به استضعاف گرفته شده اند، منت گذاشته وآنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم).

بارالها، تو وعده داده اى به آنانکه در اين زمين استضعاف مى شوند وحقوق وآزادى وموجوديت شان مورد تعرض ودستبرد واقع مى شود، منت گذارى وآنان را پيشوايان ووارثان زمين قرار دهي.

تو خواسته اى که ضعيفان، وآنان که از حقوق خود محروم شده اند، با ظهور مهدى ناگهان به پاخيزد و انقلاب کنند و با بزرگترين نهضت آزادى بخش، طاغيان و ياغيان و جباران را از صفحه زمين براندازند وبه حيات زورمندان ستم کيش، وقوى پنجه گان ددمنش پايان دهند؛ و قصرهايشان را بر سرشان ويران، و جهان را از آلودگى عناصر کثيف ناپاک، پاک سازند.

آفريدگارا، تو وعده داده اى که مؤمنان وبندگان صالح وشايسته ات را به رهبرى مهدى آل محمّد ـ صلوات الله عليهم أجمعين ـ در زمين خلافت دهى تا نهضت جهانى اسلام را عليه بيداد گران و کسانى که حقوق ضعفا را پامال، و بر آنها به زور حکومت مى کنند.

وعليه سرمايه دارانى که اموال ملتها را به يغما برده، وربا خوارانى که با سرمايه گذارى در بانکها خون نيازمندان بى نوا را مکيده وبه تهيدستان وافتادگان رحم نمى نمايند.

وعليه دانشمندانى که علم خود را وسيله کسب مال وجاه، و تقرب به فرمانروايان، و توجيه تجاوزات آنها قرار داده و در برابر منکرات وستمگريها، وفحشا و هتک نواميس و تجاوز به احکام تو، قفل خاموشى بر دهن زده اند.

و عليه آنان که با حکومت واحکام تو مخالفت مى کنند.

و عليه اجتماعات فاسدى که زن و مردش در منجلاب فساد و فحشا، نابکارى، بى عفتى و بى حجابى وخود فروشى، غوطهور شده اند؛ آنچنان انقلابى بى امان ودگرگون کننده، و وسيع و همه جانبه بر پا کنند که به تمام بدبختي ها، نابساماني ها، نا برابري ها، بولهوسيها وتبعيضات، خاتمه دهند؛ و رعب و وحشت و ترس و بيم بشر را از شکنجه وآزارهاى روحى و جسمى، تبديل به امن وآرامش سازند.

خدايا، اين سخن محکم ومؤکّد تو است:

( وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا ) (۱۳) ، (خداوند به کسانى از شما که ايمان آورده وعمل صالح انجام دهند، وعده داده است که حتماً ايشان را در زمين جانشين وخليفه قرار دهد ـ همان گونه که پيششينيان را خلافت بخشيد ـ ودينشان را که برايشان انتخاب کرده وپسنديده است، پا بر جا وبرقرار سازد وآنچنان ترس ونا امنى آنان را به آرامش وامنيّت تبديل کند که فقط مرا پرستيده وهيچ چيز را شريک من قرار ندهند).

الها، پايان امور از براى تو وبازگشت همه به سوى تو وسرانجام نيک براى بندگان وپرستندگان تو است؛ آنان که زمامدارى وحکومتشان بر اساس پرستش تو ونظام اجتماعى واقتصادى وسياسى دين تو است.

آنان که در قرآن مجيد در توصيفشان فرموده اي:

( الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ) (۱۴) ، (آنان که اگر در زمين مستقرشان سازيم، نماز به پا مى دارند، زکات مى دهند، امر به معروف ونهى از منکر مى کنند، وپايان امور از براى خدا است).

خدايا، تو اراده کرده اى که فرعونيان وهامانيان جهان را به کيفر برسانى وروز سياهى را که از آن بيم دارند به آنها بنماياني؛ توئى که فرموده اي:

( وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ ) (۱۵) ، (ونشان دهيم به فرعون وهامان ولشکريانشان، آنچه را بيم داشتند).

خدايا، تو مى دانى که در جهان، کسانى که تو را مى پرستند وبه عدالت، انسانيّت، شرف، فضيلت وحقيقت ايمان دارند مستضعف شده، ومستکبرين شرق وغرب، وآنها که از تو بيگانه اند، وانديشه هاى شيطانى وآرمانهاى حيوانى دارند، قوى پنجه وسرکش گشته اند.

پروردگارا، تو آگاهى که ضعيف شمرده شدگان، از دست استضعاف گران وستمگران چه مى کشند؛ وتو مى دانى که زورمندان براى زيردستان، هر روز وشب چه نقشه هاى جنايتکارانه طرح مى کنند؛ وتو دانائى که اگر از عدل، صلح، آزادى، مساوات، انقلاب، همکارى، همزيستى، دموکراسى، سوسياليزم، رفاه وهر لفظ واصطلاح ديگر دم مى زنند، دروغ مى گويند واين الفاظ را بهانه رسيدن به مقاصد خائنانه وتسلط بر بندگان تو وغارت کردن ثروت وذخائر مالى ومعادن آنها کرده اند.

تو مى دانى که زورمندان بزرگ، همانها که پرونده هاى خيانت وآلودگى وشهوترانى هاشان، کثيف ترين و رسواترين پرونده ها است، چگونه مى خواهند دنيا را يک لقمه کنند وخود وگروهشان آن را يکجا ببلعند؛ وتو مى دانى که سرمايه داران بزرگ دنيا که بيشتر يهودى و يهودى منش هستند و دارایيهاى بى حساب را از غصب اموال کارگران مظلوم وتوده هاى محروم اندوخته کرده وبر سياست، اقتصاد، فرهنگ، علم واخلاق بشر مسلط شده اند، همه را در مسير ارضاى شهوات و اندوختن سرمايه، استخدام کرده اند و چه جنايت ها و قتل عام ها مى کنند، و چه جنگهایى را بر پا کرده وچه خون هایى را مى ريزند.

صدها هزار انسان بى گناه را در فلسطين از خانه وکاشانه خود آواره کرده و در بيابانها وصحراها سرگردان ساخته، و هر روز هم به بهانه اى به آنها حمله ور مى شوند، وزن و بچه و کوچک و بزرگشان را مى کشند.

بارالها، تو مى دانى که تبعيضات نژادى چگونه به زور اقويا وزمامداران ملل متمدن نما، هنوز هم که هنوز است، قيافه زشت خود را نشان مى دهد.

تو دانایى که بانوان به اسم آزادى و مساوات، غير متساوى در اسارت افتاده و وسيله اطفاء شهوت مردان شده، و امنيّت و آسايش ندارند؛ و از حقيقت مقدّس و رمز متعالى رابطه ازدواج ومحيط انس واطمينان و پر مهر و لطف خانواده محروم شده اند و روز به روز اين تمدن منحوس يا توحش قرن اتم، آنها را به سوى سياه چالهاى سقوط پرت مى کند.

تو آگاهى که در فرهنگ وتمدن غرب وشرق، غيرت همّت، فداکارى، عفت، نجابت، حجاب، حيا وآزرم چسان مفهومش مسخره و مبتذل و بى ارزش شده است که از آن چيزى جز لفظ باقى نمانده است.

خدايا، اگر ما به پا نخيزيم وبنشينيم واين همه صحنه هاى گمراهى وتباهى را در جهان ببينيم وتکان نخوريم، در پيشگاه تو شديداً مسؤول ومقصّريم.

همه سنتهایى که تو برقرار کرده اى، يا مظلومان ومحرومانى هستند که براى بر پا داشتن حق و مبارزه با جهل وظلم و باطل قيام مى کنند وجنود وامدادهاى تو، همه پشتيبان حق پرستان وعدالت خواهان مى باشند وبراى نابودى ظلم و باطل، و ايجاد و گسترش حکومت حق وعدل، در کنار اهل حق و مجاهدان واقعى قرار دارند.

تو از مطبوعات دنيا، سينماها، مراکز فساد وفحشاء سياستها، بازرگانى ها، فرهنگها وتعليم وتربيت ها، واز همه اوضاع آگاهى ومى بينى که همه اين نمونه ها مظاهر انحطاط فکر بشر وگرايش او به سوى حيوانيّت شده است.

جهان به دو جبهه تقسيم شده است: جبهه زورمندان واستضعاف گران، وجبهه اکثريت استضعاف شده.

خدايا، ما نمى دانيم وقت ظهور فرا رسيده يا نه، اما اين قدر مى دانيم که مستضعفيم، واگر آن انقلاب تمام عيار مهدى آل محمد ـ عجّل الله تعالى فرجه ـ وقتش نرسيده باشد، تو بايد به ما همّت ونهضت وشوق دهى تا به پا خيزيم ومشعل علم وهدايت اسلام را به دست گرفته وبا همراهى وهمکارى صدها ميليون مستضعف خدا پرست، با صفوف فشرده ومتحد، دين تو را يارى کنيم، واحکام تو را حاکم سازيم، و قرآن را منبع الهام وحرکت خود قرار دهيم و به سوى آينده اى درخشان و اسلامى که نشانه آينده تابناک عصر حکومت مهدى باشد پيش رفته و روز بيدادگر ودشمن دين تو را سياه سازيم.

خداوندا، يأس ونا اميدى از رحمت تو در هيچ حال جائز نيست وتو خود فرموده اي:( إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ ) (۱۶) ، (اگر خدا را يارى کنيد، او هم شما را يارى مى نمايد وگامهايتان را استوار مى دارد).

و( وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ) (۱٧)، (وآنان که در (راه) ما جهاد کنند البته آنان را به راههايمان هدايت مى کنيم، وخداوند هر آينه با نيکوکاران است).

وبا وعده هاى صريح تو هيچ کس را در ترک يارى حق ويارى دين تو، عذرى نيست. وانتظارى که دستاويز تبليغات دشمنان اسلام، عليه مسلمين شده است، از اسلام نبوده بلکه عين رضايت به وضع موجود و امضاى نا بساماني ها و عقب ماندگيها، و مخالف با تحول و تکامل انقلاب اسلام است؛ که اين انتظار، انتظارى که در قرآن تو ودر احاديث وروايات دستور داده شده، نيست.

ما را از انتظار بى هدف و بى معنى دور ساز وبه آن انتظار حقيقى که عامل جنبش و حرکت و مبارزه ومقاومت است، هدايت وآشنا کن.

بارالها، ما را به مسؤوليتهاى خطيرى که در برابر تو، نسبت به دين تو وکتاب واحکام تو داريم، راهنمائى فرما؛ وبه ما توفيق کامل عطا کن تا وظايف خود ا در راه يارى هدفهاى عالى اسلام واجراى احکام آن وامر به معروف ونهى از منکر، نصب العين وبرنامه خود قرار دهيم.

( رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ) (۱۸) ، (پرورگارا، بر ما صبر وپايدارى ببخش گامهايمان را استوار بدار، وما را بر قوم کافران يارى عنايت فرما).

به سوى هدف هاى اسلامى

( إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ (۸۷) وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ ) .(۱۹)

قرآن، کتابى براى جهان وجهانيان است. براى دانستن خبرها واثرهاى شگفت انگيزتر وبزرگتر آن، منتظر آينده باشيد.

به سوى هدف هاى اسلام

اسلام دينى است که چهارده قرن پيش به وسيله پيامبر بزرگ خدا، حضرت خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جهانيان به آن دعوت شدند، و شکوهمندترين و نجات بخش ترين نهضت هاى تاريخى وجنبشهاى مذهبى و انقلابات حقيقى را به وجود آورد.

هدف اسلام، آزاد کردن انسانها، خاتمه دادن به شرک و بت پرستى وفساد و گناه، بر چيدن بساط ظلم و استثمار، آزاد نمودن و پاکسازى مغزها از خرافات و عقايد موهوم، برداشتن امتيازات پوچ و مادّى، مبارزه با جهل و نادانى، تصميم عدالت و امنيّت، بهره بردارى عموم از نعمتهاى الهى، برقرارى احکام خدا، استقرار نظم، حفظ حقوق، فراهم کردن امکانات ترقى، تکامل علمى، روحى، فکرى، جسمى، مادّى واقتصادى براى همه، و خلاصه: دعوت به توحيد و پرستش خداى يگانه وعدل ورحمت و احسان و علم وايمان ونور وروشنایى است.

( كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ) (۲۰) ، (کتابى است که بر تو نازل کرديم تا مردم را از تاريکى ها به سوى نور خارج کني).

( وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ ) (۲۱) ، (ونفرستاديم تو را مگر رحمتى براى جهانيان).

پيروزى اسلام بر همه اديان

خدا وعده داده است که اسلام را بر همه اديان پيروز سازد واين وعده اى است که قوانين خلقت وسنن آفرينش با آن موافق است؛ ووعده نصرت وغلبه همه جانبه اى است که به انبياء داده است؛ چنانکه در سوره صافات آيات۱٧۱ ـ ۱٧۳، مى فرمايد:

( وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ (۱۷۱) إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ (۱۷۲) وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ ) ، (وبه تحقيق سخن ما براى بندگان ما که پيامبرند، پيشى گرفته؛ که همانا ايشان يارى شدگانند، وهمانا سپاه ما بر آنها (دشمن) پيروزند).

ودر سوره غافر، آيه ۵۱، مى فرمايد:

( إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ ) ، (همانا ما يارى مى دهيم پيامبرانمان وکسانى را که ايمان آوردند، در زندگى دنيا وروزى که شاهدان (معصومين:) به پا خيزند).

اسلام با چنين هدفها وبرنامه هاى سازنده اى که اين هدفها را تأمين کند، شروع به کار کرد و جلو آمد؛ وعالى ترين و پاکترين روش رهبرى را به مردم ارائه داد وهدف هاى خود را در عقايد، احکام، اخلاق، اقتصاد، اجتماع، دين و دنيا به مردم عرضه داشت.

مردم، شيفته و فريفته نهضت اسلام وبرنامه ها وپيشنهادهاى آن شدند، از آن استقبال کردند، وآن را ملاک ومعيار آزادى شناختند؛ وپس از آن همه ذلّت هائى که در برابر حُکّام وسلاطين خود کامه داشتند، عزّتى را که اسلام به آنها عطا کرد، بزرگ ترين غنيمت شمردند.

فرزندان کارگران ودهقانان وچوپانان، که خود را با فرزندان پادشاهان واميران برابر ديدند، لغو تقيسمات ودرجه بنديهاى طبقاتى را که طبقه پائين تر وفرزندانشان را از ترقى و ورود در حريم منطقه طبقه به اصطلاح بالاتر ممنوع مى کرد، از جان ودل پذيرفتند و جنگ با اسلام وسپاه مسلمان را جنگ با سعادت وآزادى خود دانستند.

اسلام به زودى جاى خود را در دلها باز کرد ودعوتش در عمق وجدان وشعور همه با شور و شعف بسيار استقبال شد.

هيچ کشورى را مسلمانان فتح نمى کردند مگر بعد از آنکه قلوب مردم آن را بانگ جان بخش توحيد وآزادى وبرابرى اسلام فتح کرده بود.

اين نهضت مقدّس با اين برنامه هاى عالى ومايه هاى ارج دار انسانى بايد جهان را فتح کرده وبه همه اهدافش رسيده باشد.

چرا چنين نشد؟

وچرا اسلام در نيمه راه ماند ومتوقف گشت؟

دستگاه رهبرى آن، به زودى به دست افرادى جاهل واستثمارگر وعيّاش وهرزه افتاد که مسير واقعى اسلام وجهان اسلام را تغيير دادند وهمان مظاهر واوضاع ورژيمهائى را که اسلام با آن مبارزه کرده بود، به اسم اسلام، به اسم خلافت اسلام، به اسم جهاد اسلام، به اسم عدالت اسلام، به اسم قانون اسلام وبه اسم تحاد اسلام، دوباره زنده کردند.

اسلام آمد تا بشريّت را از بشر پرستى نجات دهد، تا کاخ هایى را که اکاسره و قياصره (کسرى وقيصرها) از عصب حقوق و اموال و ظلم بر زير دستان بنا نهاده بودند، ويران سازد؛ و فاصله اى را که ميان زمامداران وافراد عادى بود از ميان بردارد و انسانهاى نا آگاه، خفته، ونا آشنا به حقوق خود را بيدار وآگاه نمايد، واز مداين ورُم وپايتخت هاى ستمگران زمان، مدينه بى تجمّل، بى دستگاه، بى کاخ وقصر، ونزديک به همه وبا همه، بسازد. اسلام بود که رهبر دوّمش اميرالمؤمنين على بن ابى طالبعليه‌السلام مى فرمود:

«ألا وان امامکم قد اکتفى من دنياه بطمرته، ومن طعمه بقرصه (۲۲) ، هان! که امام شما از دنيايش به دو کهنه جامه، واز خوراکش به دو قرص نان اکتفا نموده است».

وهم او مى فرمود:

«والله لو أعطيت الاقاليم السبعة بما تحت أفلاکها على أن أعصى الله فى نملة أسلبها جلب شعيرة ما فعلته (۲۳) ، به خدا سوگند اگر هفت اقليم را با هر چه در زير آسمانهاى آنها است به من دهند که خدا را نافرمانى کنم، در گرفتن برگ جوى از مورچه اى، چنين نخواهم کرد).

وهم از او روايت است که: هر کس بخواهد نظر کند به شخصى از اهل جهنم، نظر کند به شخصى که نشسته است ودر اطراف او ديگران به عنوان احترام ايستاده اند.

ولى غاصبان مقام رهبرى اسلام به جاهليّت پيشين گرائيده وهمان اساس گذشته را که اسلام با آن مبارزه دارد، داغ تر وظالمانه تر تجديد کرده، همان عيّاشها، همان هرزگيها، وهمان کاخها وقصور را از نو بنياد کردند.

مدينه پيغمبر وکوفه على را کنار گذارند، وبغداد، دمشق، غرناطه، قرطبه، اسلامبول، قاهره، آکره ونقاط ديگر را که در استعباد بشر وصرف ميليونها دست رنج مردمان ضعيف وعقب مانده، کمتر از مداين ورم نبود، به دنيا نشان دادند؛ ودر واقع، روش ورژيم ضعيف ضد اسلامى آنها که به اسم اسلام روى کار مى آمدند، اسلام را از فتح قلوب واز رسيدن به هدفهايش مانع شد.

هر کس تاريخ وسرگذشت دستگاههاى جبّار بنى اميّه، بنى عبّاس، امويين اندلس، سلاطين عثمانى وديگر کسانى را که بر جوامع مسلمان به اسم اسلام وحاکم مسلمان، در هند، ما وراء النهر وايران، مصر، شام ونقاط ديگر آسيا وآفريقا واروپا، مسلط شدند بخواند، مى فهمد چه وضع بسيار نا اميد کننده اى جلو آمد که هدفهاى واقعى واصولى اسلام بيشتر از رسميت افتاد واصلاً مطرح نبود.