• شروع
  • قبلی
  • 24 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3852 / دانلود: 2050
اندازه اندازه اندازه
انتظار عامل مقاومت و حرکت

انتظار عامل مقاومت و حرکت

نویسنده:
فارسی

انتظار، عامل پايدارى در برابر رهبري هاى فاسد

يگانه يا مهمترين چيزى که مسلمانان را در برابر اين وضع نگاه داشت وآنها را در حال اعتراض به اوضاع وتقاضاى اجراى برنامه هاى اسلامى، شجاع و دلير مى کرد، وعده هاى قرآن و پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود که: اين دين از بين نمى رود وآينده براى اسلام است، اسلام عالم گير و پرچم حکومت توحيد و حق و عدل در سراسر جهان به اهتزاز خواهد آمد.

اين وعده ها بود که مسلمانان را در برابر حوادثى مثل تسلط بنى اميّه، جنگهاى صليبى، هجوم چنگيز و بالاخره مثل استعمار قرن اخير، پايدار و شکيبا نگه داشت و سرانجام مسلمانان را عليه آنان به جهاد و پيکار برانگيخت.

اين وعده ها که واقعيت آن را حقايق مسلّم دينى وتاريخى صد در صد ثابت کرده است ودر کتاب (نويد امن وامان) دلائل قطعى آن را نگاشته ايم، همواره به مسلمانان نويد مى داد که دور اسلام وروزگار آن به پايان نمى رسد وحکومتهائى مانند بنى اميّه وبنى عبّاس، مظهر کمال وپيشرفت ونمايش رژيم سياسى وروش رهبرى حق و عدالت اسلام نيستند و بايد در انتظار آينده بود وعقب نشينى نکرد، از مرزها وسنگرها حمايت وحفاظت کرد، تا آن عصر طلائى ودوران حکومت مطلقه حق وعدالت فرا رسد؛ وموعود آخر الزمان که از دودمان پيغمبر اسلام وفرزندان على وفاطمه، ونهمين فرزند سيدالشهدا حسين و يگانه فرزند بى مانند حضرت امام حسن عسکري: است ظاهر شود وتمام برنامه هاى اسلام اجرا گردد. دنيا از اين همه اضطرابات روز افزون، ناامنيها، افکار متضاد ورژيمهاى رنگارنگ ظالمانه نجات يافته ودر مهد امن وامان واطمينان واعتماد واتحاد قرار بگيرد.

مسلمان هميشه به سوى آينده مى نگرد وهر وضعى که موجود باشد اگر چه نسبتاً خوب وعادلانه باشد او را قانع نمى کند، آن را نهايت کار وپايان راه نمى شمارد؛ واگر هم ظالمانه وغير اسلامى باشد، در هر صورت وشرايطى، مسلمان نا اميد نمى شود ووظيفه دارد که ظلم وفساد وتجاوز وجهل وخود کامگى واستضعاف را محکوم سازد وبراى حصول هدفهاى اسلام، کوشش وتلاش بيشتر نمايد تا به سهم خود به اسلام عزيز وبه نوع بشر و جوامع متحيّر و سرگردان ومضطرب، خدمتى انجام دهد. ونشستن و تسليم بودن و کناره گيرى کردن و تماشاگر صحنه هاى تباهى و فساد و فقر و انحطاط اخلاقى شدن، هرگز در اسلام جايز نيست؛ وبر مسلمان منتظر و مؤمن و متعهد روا نمى باشد وبا انتظار ظهور حضرت ولى عصر ـ أرواح العالمين له الفداء ـ وفلسفه انتظار موافقت ندارد.

( وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ ) ، (وبگو عمل کنيد، پس به زودى خدا وپيامبرش ومؤمنان، عمل شما را خواهند ديد).(۲۴)

انتظار و وعده الهى

( قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ) (۲۵) ، (موسى به قوم خود گفت: از خدا يارى بخواهيد وشکيبائى کنيد؛ به تحقيق که زمين از آن خدا است، به هر کس از بندگانش بخواهد، منتقل مى فرمايد؛ وحسن عاقبت از براى پرهيزکاران است).

( وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ ) (۲۶) ، (وميراث داديم به قومى که ضعيف شمرده شده بودند، خاورهاى زمين وباخترهاى آن را که مبارک گردانيده بوديم.

وتمام گرديد کلمه (ووعده) نيکوى پروردگار تو بر بنى اسرائيل به سبب آنکه صبر کردند؛ وويران ساختيم آنچه را فرعون وقومش مى ساختند وآنچه را که افراشته بودند.

مسأله اى که همواره مايه اميد مسلمانان منتظر وهسته مرکزى انقلابات عليه نظامهاى استثمارگر واوضاع ظالمانه بوده وعده الهى به پيروزى نهايى مستضعفين ومحرومين است.

با اينکه مى بينيم زورمندان واستضعاف گران، مخالفان رژيم خود را مى کوبند، در بند مى کنند، به زندان مى اندازند، در خاک وخون مى کشند، باز هم استضعاف شدگان به پا مى خيزند ومسير تاريخ را عوض مى کنند؛ باز هم سياه پوست آمريکائى وآفريقائى قيام مى کند وحقوق خود را مى طلبد؛ باز هم اندونزى والجزاير، استعمار را طرد مى کنند وآن را بيرون مى رانند وبه حياتش خاتمه مى دهند.

فلسطينى هاى آواره واز خانه ووطن رانده شده، مى کوشند تا روز اسرائيل ورژيم فاسد نژاد پرست صهيونيسم را ـ با اينکه قدرتهاى بزرگ دنيا پشت سرش وبلکه در کنارش، و بلکه پيش رويش ايستاده اند واز او دفاع مى کنند ـ سياه نمايند، واو را از اراضى مقدّسه وسرزمين هائى که غصب کرده بيرون برانند.

مسلمانان وبويژه شيعيان در طول تاريخ، على رغم همه مشکلات ومصائب وفشارها، به دليل همين اميد وهمين اعتقاد، سنگر مبارزه را رها نکرده مستمراً به تلاش خود ادامه داده اند.

مسأله اين است که اگر چه ما جهان ووضع جهان را در مسير هوى وهوس وآرزوهاى زير دستان واقويا وطبقه حاکمه، وعليه ضعيفان وزير دستان وطبقه محکوم ومحروم ومظلوم ببينيم؛ اگر چه جريان دنيا را به کام طبقه اى که در عيّاشى، هرزگى، هوسرانى، شهوات وتجملات غرق شده ولوکس ترين زندگيها را دارند، مشاهده نمائيم؛ واگر چه بسيارى از مردم جهان در نهايت فقر وپريشانى، گرفتار بيماريهاى گوناگون ومحروم از حد اقل زندگى يک انسان ـ بلکه يک حيوان که صاحب با انصاف داشته باشد ـ باشند و وحشيانه ترين قدرت ها، ملتها وجامعه ها را در زير ضربه هاى ظلم وتجاوز پامال کنند.

مع ذلک تاريخ بر مبناى سنتهاى الهى ووعده خدائى، سرانجام به نقطه اى مى رود که به نفع طبقه محروم وزيان طبقه غاصب وحاکم است؛ به سویى مى رود که در آنجا همه نسبت به حقوق متساوى حق، برابر ومساوى ويک شکل ويک رنگ گردند وتمام رنگها وامتيازات پوچ شسته شود واز بين برود وبرترى انسانها فقط بر اساس تقوا باشد.

ستمگران وتجاوزکاران در برابر اين وعده، مانند کسى هستند که بخواهد در جهت مخالف سيلى عظيم شنا کند، که هر چه قوى وشناگر باشد، سرانجام شکست مى خورد وسيل او را به پيش رانده، وخواه وناخواه در مسير واقعى وجهت موافق سيل قرار مى گيرد، يا نابود ومعدوم مى شود.

کسانى که عليه متجاوزان واستثمارگران انقلاب مى کنند، اگر فاقد تمام وسائل هم باشند، بهترين وينرومندترين وسيله واسلحه پيروزى آنان اين اميد است که در جهت خواست ورضايت ووعده الهى قرار دارند وقطعاً در مبارزه نهايى پيروزى با آنها است.

آينده جهان در کلام الهى

اين گونه اعتقاد به سنت الهى ـ اگر چه از آن، گاهى بطور صحيح بهره بردارى نمى شود وانقلابى نماها هم آن را وسيله قرار مى دهند ـ اصل است وحقيقت؛ ودر زبان قرآن کريم واحاديث شريفه به تعبيرات وافى وصحيح تر والفاظ کافى تر شرح وبيان شده است؛ که از جمله اين آيات، واقعى ترين تعبيرات وشرح وتفسير اين مسأله است:

( قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ ...) (۲۷) ، (موسى به قوم خود گفت از خدا يارى خواهيد...).

( وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ ...) (۲۸) ، (وما قومى را که به استضعاف کشيده شده بودند وارثان (مشرق ومغرب زمين) گردانيديم).

(بل نقذف بالحق على الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق)(۲۹) ، (بلکه حق را با شدت بر باطل افکنيم؛ پس حق، باطل را در هم مى شکند، آنگاه از ميان مى رود).

( يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ ) (۳۰) ، (مى خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش سازند وخدا تمام کننده نور خويش است، هر چند کافران را خوش نيايد).

موضوع انتظار حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالى فرجه ـ وايمان به ظهور مهدى موعود مبناى اين وعده الهى است وبا سنت الهى وآنچه در کتب آسمنى ثبت شده، کاملاً مطابق است.

در قرآن مجيد مى فرمايد:

( وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ) (۳۱) ، (وهمانا در زبور، پس از ذکر ـ تورات نگاشتيم که زمين را بندگان شايسته من به ارث مى برند).

شيعه وتمام مسلمانان بر اساس اين عقيده سازنده وتحول آور، ايمان دارند که تاريخ در مسير عدالت وبه سوى عدالت جلو مى رود وتوقف نمى کند وزمين را بندگان صالح وشايسته خدا به ارث مى برند. وسرانجام حق در همه جا حاکم وپيروز مى شود؛ واين سنت خدا وقانون خدا وخواست او است که مى فرمايد:

( وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ ...) (۳۲) ،(يعنى ما خواسته ايم که منت گذاريم بر آنان که در زمين استضعاف شده اند...).

خدا چنين اراده کرده است که قدرت خود را به دست طبقه ضعيف آشکار سازد وطبقه استثمارگر قوى وغالب وظالم را به دست آنان که استضعاف شده اند بکوبد ومغلوب نمايد.

اين ايمان، جزء عقايد شيعه وبلکه هر مسلمان است که به هر نحو وهر طور که اوضاع به نفع ستمگران وفرعونيان استعباد پيشه قرار بگيرد، عاقبت با انقلاب مستضعفان شايسته وپرهيزکاران مجاهد، نظم وعدالت، حاکم وبرقرار مى شود.

اين عقيده از نظر اجتماعى، بسيار مهّم وانقلابى ومترقّى است ومردم را به کار وتلاش ونهضت وقيام وفعاليت، تشويق مى کند واز سستى وترک وظايف، وتسليم زبونى وذليل شدن، باز مى دارد.

حضرت امير المؤمنينعليه‌السلام مى فرمايد:

(لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها ـ وتلا عقيب ذلک: ـ( وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ) .(۳۳)

مضمون اين سخنان اميد بخش ومژده دهنده اين است:

اين دنيائى که مانند مرکبى چموش وسرکش، از سوارى دادن به صاحب خودش خوددارى مى کند و با ما خاندان پيامبر ناسازگارى پيشه کرده و بر ما سخت و تنگ گرفته است؛ و حزب خدا واهل بيت و خاندان رسالت وشيعيانشان را در فشار ظلم و استبداد غاصبان و مرتجعان گذارده، وآنان را از حقوقشان محروم، و گرفتار شکنجه وزندان، و قطع دست وپا و گوش وبينى، وکشته شدن ساخته است؛ بعد از اين همه ناسازگاريها وظلم وجور وغصب حقوق، البته وحتماً ـ مانند شتر بد خو وگزنده اى که به بچه اش مهربان ومايل مى شود، به ما مايل گرديده ورام اهل حق وشايستگان ومستضعفان خواهد شد.

چون خدا در قرآن خبر داده است، خواستش اين است که بر آن کسان که در زمين مورد استضعاف قرار گرفته اند منت گذارد، وآنان را امامان وپيشوايان ووارثان زمين فرمايد.

معلوم است در هنگامى که ابرهاى مأيوس کننده فتنه هاى بزرگ، وتسلط غاصبان زمامدارى ومقام رهبرى جامعه اسلامى بر سر مردم واهل حق، باران بلا ونااميدى مى باريده است، با اين کلمات اميدوار کننده وانتظار بخش، علىعليه‌السلام دلهاى مردم را محکم کرده وبه اين حقيقت بزرگ ووعده تخلف ناپذير الهى مژده داده وآنان را به فتح وظفرى که حزب خدا وحاميان حق در جلو دارند نويد داده وبه استقامت وپايدارى تشويق فرموده است.

اين کلام در عين حال که خبرى از آينده وغيب، وپيشگوئى قاطع است، همين مسأله سنت خدا (يا به زبان ديگر، وعده الهي) را که علىعليه‌السلام از آن آگاهى کامل داشته است، اعلام مى کند.

آرى، وليّ خدا وکسى که مصداق( وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ) (۳۴) است، به سنن الهى عالم وواقف است واز خواست خدا و نظامات و قواعدى که در جهان ماده و مجردات قرار داده، به اذن خدا و به تعليم او با اطلاع است.

علاوه بر اين آيه کريمه، در سوره قصص در ضمن داستان استعلا وگردنکشى فرعون، اين خواست وسنت خدا را صريحاً بيان فرموده است؛ چون معلوم است که اين سنت الهى فقط در مورد موسى و فرعون نيست بلکه سنت عام اليه است و در مورد هر گروه مستضعف ومؤمن، و شخص يا دسته استضعاف گر در هر عصر و زمانى صادق است؛ اگر چه مصاديق آن، همه در يک رديف نباشند و صدق اين آيه و تطبيق آن وظهور اين سنت وقاعده، بر موردى ظاهرتر وآشکارتر از موارد ديگر مى باشد.

ولذا علىعليه‌السلام بعد از اينکه خبر از يک تحّول بزرگ وانقلاب جهانى به نفع حزب حق و پيروان مکتب ولايت مى دهد، اين آيه را نيز تلاوت مى فرمايد؛ چون چنانکه گفته شد، مفهوم آيه، اختصاص به عصر موسى وفرعون ندارد وعام وکلى است(۳۵) وظاهرترين مصداق اين آيه در تاريخ همان انقلابى است که به رهبرى حضرت مهدى، قائم آل محمد ـ عجل الله تعالى فرجه ـ بر پا مى شود.

انقلابى که حتماً واقع خواهد شد وخواست خدا وسنت الهى است.

( فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا ) (۳۶) ، (وهرکز در سنت خدا، تبديل وتحويلى نخواهى يافت).

بنا بر آنچه بيان شد، معلوم مى شود که انتظار و عقيده به ظهور مهدى فکر و انديشه را چگونه آينده گرا مى سازد و مسلمان را براى مقاومت، استقامت، پايدارى، مبارزه با باطل و جهل و فساد، آماده و مصمم مى کند و او را با اين فلسفه مهم تاريخ در ضمن اصطلاحات دينى و قرآنى که کامل تر و صحيح تر از هر منطق ديگر بازگو کرده است، آشنا مى نمايد.

انتظار عامل مبارزه با فساد وانحراف

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ ) (۳۷) ، (اى کسانى که ايمان آورده ايد، اگر از کفار فرمان ببريد، شما را به عقب (کفر وجاهليت) بر مى گردانند، پس شما زيانکار مى گرديد؛ بلکه خداوند مولى وصاحب اختيار شما است واو بهترين يارى کنندگان است).

( إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ ) (۳۸) ، (به درستى آنان که به عقب برگشتند (مرتجع شدند) بعد از آنکه هدايت بر ايشان آشکار گشت، شيطان اين کار (ارتجاع) را بر ايشان بيار است، وخدا آنها را (براى امتحان واتمام حجّت) مهلت داد).

«الائمة بعدى إثنا عشر تسعة من صلب الحسين والتاسع مهديهم ».(۳۹)

پيامبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

امامان بعد از من دوازده نفرند، نه نفر آنها از فرزندان حسينعليه‌السلام مى باشند ونهمين آنها مهدى است.

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

«لو لم يبق من الدهر الا يوم، لبعث الله رجلاً من أهل بيتى يملاها عدلاً کما ملئت جوراً ».(۴۰)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

اگر باقى نماند از روزگار مگر يک روز، البته خدا بر مى انگيزد مردى از اهل بيت مرا که زمين را از عدل پرکند، همچنان که از ستم پر شده باشد.

انتظار عامل مبارزه با فساد وانحراف

مسلمانان عموماً وشيعه اثنى عشرى خصوصاً، انتظار ظهور شخصيتى را مى کشند که انقلاب اسلام را جهانگير، حق و عدالت را پيروز، بشر را از تضادهاى گوناگون، استثمار، استعباد، استعمار و از وقوف و توقف نجات دهد و به سوى جلو پيش براند و اصول توحيد، مساوات، آزادى و برادرى اسلامى را رايج نمايد.

اين شخص موعود، امام دوازدهم از دوازده نفر پيشوايان و رهبرانى است که پيغمبر عالى مقام اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در صدها حديث آنها را معرفى کرده و فرزند عزيز رهبر يازدهم، حضرت امام حسن عسکرىعليه‌السلام است.

اصل انتظار به صورت هاى گوناگون در بين ملل مختلف همواره محفوظ بوده و آينده نگرى هميشه بشر را به خود مشغول داشته، برگشتن به عقب و بلکه وقوف و ايستادن در يک مرحله به هر حال محکوم بوده وخلاف سنن عالم خلقت است.

حرمت بازگشت به فرهنگ جاهلى

قرآن مجيد با بيانى محکم در آيات متعدد، به عقب برگشتن را محکوم فرموده است.

در غزوه تاريخى اُحُد که مسلمانان آزمايش شدند، اميرالمومنين علىعليه‌السلام فداکاريها کرد وپرچمداران ودليران نامى مشرکان را کشت؛ وجبرئيل مواسات بى نظيرش را با پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ستود و به پيغمبر گفت: «هذه المواساة» پيغمبر در جواب فرمود: «انه منى وأنا منه، او از من است ومن از اويم». جبرئيل گفت: (وأنا منکما، من نيز از شما هستم) وندا در داد: «لا سيف إلا ذو الفقار ولا فتى الا علي ».

در اين غزوه وقتى پاسداران درّه اى که کمينگاه بود وپيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنان را به پاسدارى آنجا مأمور فرموده بود، هزيمت وشکست کفار را در اثر مجاهدات علىعليه‌السلام ديدند، سنگر خويش را رها کردند وخالد بن وليد با گروهش که در آنجا کمين کرده بود از همانجا به مسلمانان حمله ور شدند وتنى چند از پاسداران و فرماندهشان عبدالله بن جبير را به شهادت رساندند.

چهره جنگ به نفع مشرکان تغيير کرده وگروهى از مسلمانان کشته شدند و ديگران فرار کردند؛ غير از على بن ابى طالب وبر حسب بعضى از نقل ها دو نفر ديگر هم که در نام آنها اختلاف است، کسى با پيغمبر ثابت نماند وراه فرار پيش گرفتند؛ وبعضى که شنيدند پيغمبر کشته شده است، در مقام ارتجاع و ارتداد وامان گرفتن از کفار برآمدند.

واز جمله فراريان، ابوبکر وعمر وعثمان بودند؛ وعثمان به قدرى در فرار و پشت کردن به جهاد و دفاع از اسلام و پيغمبر، از ميدان جنگ دور شده بود که سه روز بعد برگشت!

نظر به اين سستى ها وتصميم بعضى ديگر بر بازگشت به عصر جاهليّت وارتداد، آيات متعددى در نکوهش وسرزنش آنان وحرمت ارتجاع ووجوب ثبات قدم واستقامت نازل شد که از جمله اين آيه بود:

( وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ ) (۴۱) ، (ونيست محمد مگر رسولى که قبل از او هم پيامبران بسيارى بوده اند؛ آيا پس اگر (او) مرد، يا کشته شد، به عقب برمى گرديد؟ وهر کس به عقب برگردد، هرگز به خدا زيانى نمى رساند وخدا به زودى شاکران را پاداش مى دهد).

اين آيه با کمال صراحت دستور مى دهد حتى با رحلت يا کشته شدن پيغمبر ـ که بزرگترين ضربت بر روح طرفداران انقلاب اسلامى والهى اسلام است ـ انقلاب اسلام نبايد توقف کند و بايد در مسير خود پيشرفت نمايد وبايد مسلمانان دنبال اين انقلاب را بگيرند وبه عقب برنگردند.

وقتى رحلت رسول خدا نبايد اين عکس العمل را داشته باشد که کسى به فکر ارتداد وبازگشت به عقب ورژيمهاى دوره هاى جاهليت وپذيرش برنامه هاى غير اسلامى بيفتد، معلوم است که مسلمان از هيچ حادثه وفاجعه ديگر، هر چه سخت وجانکاه باشد وهر چه زيان مالى ومادى وجانى داشته باشد، به ارتداد و عقب گرد، وقبول برنامه ها ونظامهاى کافر مايل نمى شود و از کوشش براى پيش رفتن، ترقى و جهانى شدن انقلاب اسلام، چشم برنمى دارد.

انتظار مصلح آخر الزمان ومهدى موعود، علاوه بر ريشه هاى استوار مذهبى واسلامى، داراى عالى ترين فلسفه اجتماعى است.

مسلمانان عقيده دارند که انقلاب اسلام، جهانگير و پيروز مى شود وعالم از اين نابسامانيهاى مدنيّت منهاى شرف وانسانيت نجات پيدا مى کند وبازگشت به عقب وارتداد وعقب گرد، خلاف اصل و خلاف نهضت انبيا و تعاليم اسلام است.

اگر چه دنياى مادى امروز به ظاهر رو به جاهليّت گذارده واهداف عالى انسانى وحقيقت وفضيلت وما به الامتياز بشر از حيوان، در بسيارى از جوامع فراموش شده، و طغيان و ظلم و بيدادگرى و تجاوز و زور و استبداد و قلدرى واستثمار و شهوترانى و نابکارى و خيانت و نا امنى به صورت ها و جلوه هاى نو در جهان رايج شده و روز به روز رايج تر مى شود؛ واگر چه الفاظ و کلمات صلح، عدالت، آزادى، مساوات، برادرى، همکارى، تعاون وبشر دوستى را در معانى ديگر يا براى مقاصد ديگر به کار مى برند؛ واگر چه فاصله بين زورمندان وفرماندهان وزيردستان وفرمانبران هر روز زيادتر ورابطه آنها با يکديگر به رابطه دو انسان برابر هيچ شباهت ندارد؛ ولى اين توحّش تا هر کجا برود، تا دو هزار وپانصد سال، تا سه هزار سال، وپنج هزار سال بيشتر هم به عقب برگردد، چون خلاف خواستهاى واقعى بشر وسير کمالى او وخلاف عقيده وآرمان او است، پيروز نمى شود وسرانجام به شديدترين وضعى سرکوب وريشه کن خواهد شد.

اين جاهلى مسلکى هر چه نيرو بگيرد واز هر حلقومى برايش تبليغ شود، وهر چند که آموزش وفرهنگ را با زور قواى انتظامى با آن همگام وهمراه سازند، عاقبت در برابر منطق آسمانى، قرآن که مى فرمايد:

( تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ ) (۴۲) ، (بيايد به سوى کلمه وعقيده يکسان ومشترکى بين ما وشما، که نپرستيم مگر خدا را وبه او شرک نياوريم وهيچ کدام از هم ديگر را غير از خدا رب خود نگيريم). ودر برابر آيه:

( إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ) (۴۳) ، (ما شما را از يک مرد وزن خلق کرديم وشما را در قبايل وملتهاى مختلف قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد، البته گرامى ترين شما نزد خدا، متقى ترين شما است).

ودر مقابل منطق وحي:

( وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ) (۴۴) ، (وما در هر امتى، رسولى فرستاديم که خدا را بپرستيد واز طاغوت دورى کنيد).

وآيات بسيار ديگر شکست مى خورد، وزبان وبلندگوهايش خاموش وقلم نويسندگانش مى شکند.

فساد، فحشا، نابکارى جوانان وبانوان، وضع بسيار ننگين وپر از آلودگى هاى زن در شرق وغرب جهان امروز وخيانت وجنايت، هر چه جلو برود؛ وهر چه نيروهاى مادّى، اين فسادها را تهييج کند وآن را براى منافع پليد استثمارى يا استعمارى گسترش دهد، جنبش وانقلاب را عليه اين مفاسد، کوبنده تر وضربت آن را بر کاخهاى فساد وطغيان، کارى تر مى سازد.

مقاومت، در برابر بازگشت به جاهليت

مسلمانى که با چنين فکر وعقيده آينده گرا زندگى مى کند، هرگز با گروههاى فاسد و مشرک و خدانشناس همراه نمى شود و تا مى تواند تقدّم و نوگرایى و آينده بينى خود را حفظ کرده، ثابت واستوار به سوى هدف پيش مى رود.

او اطمينان دارد وبه يقين مى داند که بساط ظلم و فساد برچيده شدنى است، چون بر جامعه و بر فطرت بشر تحميل است و آينده براى پرهيزکاران و زمين از آن شايستگان است:

( إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ) (۴۵) ، (همانا زمين از آن خدا است وبه هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث مى دهد وعاقبت از آن متقين است).

بنابراين مسلمان تسليم ظلم وفساد نمى شود وبا ستمگران ومفسدان همکار وهمراه وهم صدا نخواهد شد.

اين اصل انتظار مانند يک قوّه مبقيه وعامل بقا وپايدارى، طرفداران حق وعدالت واسلام خواهان حقيقى را در برابر تمام دستگاههاى فشار، استعباد، جهل وشرک، بشر پرستى وفساد انگيزى پايدار نگه مى دارد وهمواره بر روشنى چراغ اميداورى منتظران وثبات قدم ومقاومت آنها مى افزايد وآنان را در انجام وظايف، شور وشوق ونشاط مى دهد.

اين اصل انتظار است که در مبارزه حق وباطل صفوف طرفداران حق را فشرده تر ومقاوم تر مى کند وآنها را به نصرت خدا وفتح وظفر نويد مى دهد وگوش آنها را همواره با صداهاى نويد بخش قرآن آشنا مى دارد:

( قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ ) (۴۶) ، (بگو منتظر باشيد که ما هم منتظريم).

( فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ ) (۴۷) ، (منتظر باشيد که ما هم با شما منتظريم).

( فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ ) (۴۸) ، (منتظر باشيد که من هم با شما منتظرم).

خاص وعام، وشيعه وسنى، از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت کرده اند که فرمود:

(لو لم يبق من الدنيا إلاّ يوم واحد لطوّل الله ذلک اليوم حتى يخرج رجل من ولدى يواطى اسمه اسمى، وکنيته کنيتى يملا الارض عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلماً، يعنى اگر نماند از دنيا مگر يک روز، خداوند متعال آن روز را طولانى فرمايد تا بيرون آيد مردى از فرزندان من که نامش نام من وکنيه اش کنيه من باشد، زمين را پر از عدل وقسط کند، همچنانکه از جور وظلم پر شده باشد).

اين انتظار، ضعف وسستى ومسامحه در انجام تکاليف و وظايف نيست و عذر کسى در ترک مبارزه مثبت يا منفى و ترک امر به معروف و نهى از منکر نمى باشد؛ و سکوت و بى حرکتى و بى تفاوتى و تسليم به وضع موجود و يأس و نا اميدى را هرگز با آن نمى توان توجيه کرد.

اين انتظار، حرکت، نهضت، فداکارى، طرد انحراف ومبارزه با بازگشت به عقب وارتداد است؛ مکتب زنده وسازنده اسلام ومحمد على وزهرا وحسن وحسين وزين العابدين و جعفر بن محمد و تمام ائمه: و اصحاب و ياران خاص و پيروان آنها است. اگر نادانان يا مغرضان آن را بطور ديگر تفسير کرده وآن را مکتب کنار رفته ها و کنار گذاشته شده ها، بيچاره ها، مأيوسان، تن به خوارى دادگان، چاپلوسان ودين فروشان، معرفى کنند، خود در رديف يهود که مصداق( يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ ) (۴۹) مى باشند، قرار داده اند.

( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ ) (۵۰) ، (اى پيامبر، آنان که به زبان گفتند ايمان آورديم ولى قلبهايشان ايمان نياورد وبه سوى کفر سرعت گرفته اند، تو را ناراحت نکنند وهمچنين آن يهودانى که حرفهاى تو را تحريف کرده وبه دروغ، سخنان فتنه خيز براى قومى که پيش تو نيامده اند، نقل مى کنند، اينان سخنان را ـ مطابق ميل وهواى نفس خود ـ از مواضع اصليش تحريف مى کنند).

ارزش انتظار

( قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَىٰ ) (۵۱) ، (بگو همه منتظرند، پس انتظار بکشيد، زود باشد که بدانيد راه راست پويان وکسانى که هدايت يافته اند کيانند).

( وَقُل لِّلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ ) (۵۲) ، (بگو به آنا که ايمان نمى آورند (از راه تهديد) عمل کنيد به حال خود، ما هم عمل مى کنيم؟ ومنتظر باشيد، ما هم منتظريم).

قال الصادقعليه‌السلام :

«إن لنا دولة يجيء الله بها اذا شاء ثم قال: من سرّ أن يکون من أصحاب القائم فلينتظر، وليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر ».(۵۳)

حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام فرمود:

البته که براى ما دولتى است که وقتى خدا خواست آن را مى آورد. هر کس شاد مى شود که از اصحاب قائمعليه‌السلام باشد، بايد منتظر باشد وبايد کار به پارسائى واخلاق نيک کند ومنتظر باشد.

قال الامام زين العابدين على بن الحسينعليه‌السلام :

«تمتد الغيبة بولى الله عزوجل الثانى عشر من أوصياء رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم والائمة بعده. إن أهل زمان غيبته القائلين بامامته، والمنتظرين لظهوره أفضل من أهل کل زمان ».(۵۴)

امام زين العابدينعليه‌السلام فرمود:

غيبت ولى خدا ودوازدهمين وصيّ پيغمبر خدا وامامان بعد از پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امتداد پيدا مى کند. اهل زمان غيبت آن حضرت که معتقد به امامت ومنتظر ظهور او باشند، از اهل هر زمان برترند.

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

«أفضل العبادة انتظار الفرج ».(۵۵)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

برترين عبادت، انتظار فرج (وپايان نا بساماني ها ودشواري ها وبى عدالتى ها و ظهور دولت حقه حضرت مهدىعليه‌السلام و برقرارى مطلق نظام اسلامي) است.