آيينه اسرار

آيينه اسرار0%

آيينه اسرار نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

آيينه اسرار

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسين كريمى قمى
گروه: مشاهدات: 6080
دانلود: 1798

توضیحات:

آيينه اسرار
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 73 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6080 / دانلود: 1798
اندازه اندازه اندازه
آيينه اسرار

آيينه اسرار

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تشرف علامه بحرالعلوم خدمت امام زمان‏عليه‌السلام

همان گونه كه درباره علامه بحرالعلوم (١٢١٢ - ١١٥٥) مرقوم شد، فيض شرفيابى او به حضور امام[٤٧] عصر و ناموس دهر عجل‏اللَّه تعالى فرجه الشريف متواتر است.

محدث قمى در كتاب فوائد رضويه چند داستان براى ايشان نقل كرده است كه به چكيده بعضى از آنها در اين نوشتار اكتفا مى‏شود :

١ - بزرگان، از ملّا زين‏العابدين سلماسى كه از محارم اسرار سيد بوده است نقل كرده‏اند كه روزى ميرزاى قمى به ديدار سيّد آمد، وقتى مجلس خلوت شد ميرزا به سيّد گفت: از نعمت‏هاى غيرمتناهى كه به شما براى‏تان روزى شده، ما را به فيض برسانيد

سيد فرمود: دو شب قبل (شب گذشته) در مسجد سهله فيض ملاقات برايم حاصل شد و مناجات امام زمان‏عليه‌السلام را با الفاظى جالب كه دل را منقلب و چشم را گريان مى‏كرد استماع نمودم؛ بعد از پايان مناجات، من را به نام فراخواندند، نزديك رفتم تا جايى كه دست من به آن جناب مى‏رسيد

مرحوم سلماسى گويد: چون كلام به اينجا رسيد، سيّد وارد مطلب ديگرى شد. بعد از آن ميرزاى قمى خواستار ادامه داستان شد، ولى سيد به او فهماند كه اين از اسرار مكتوم است.

٢ - باز از مرحوم سلماسى نقل شده است كه شخصى از سيّد پرسيد: آيا در زمان غيبت كبرا ديدار امام حاصل مى‏شود؟

سيّد در حالى كه مشغول كشيدن قليان بود، سر به زير انداخت و آهسته فرمود: چه بگويم در جواب او و حال آنكه آن حضرت من را در بغل كشيده و به سينه خود چسبانيده‏اند، و از طرفى تكذيب مدّعى ديدار آن بزرگوار وارد شده است

سپس به آن سائل فرمود: از اهل بيت عصمت‏عليهم‌السلام تكذيب مدّعى ديدار رسيده است و ديگر براى او[٤٨] چيزى نقل نكرد.

داستانى از ميرزاى شيرازى

مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى حائرى فرمود: در جريان تحريم تنباكو، ميرزاى شيرازى با صلاحديد اصحاب خود، مانند مرحوم سيد محمد فشاركى، مصممّ شد استعمال تنباكو را كتباً تحريم كند، ولى حدود يك هفته اين كار به تاخير افتاد. اصحاب ميرزا ناراحت بودند، سرانجام مرحوم فشاركى كه از اعاظم شاگردان ايشان محسوب مى‏شده است به حضور ميرزا رفت و با كسب اجازه از ايشان، معروض داشت: چرا در صدور اعلاميه تحريم تنباكو، مسامحه مى‏كنيد؟

ميرزا فرمود: منتظر بودم مطلب توسّط دست ديگرى نوشته شود (امام زمان سلام اللَّه عليه)، امروز در سرداب مطهر اين حالت برايم حاصل شد و نوشتم وفرستادم: اليوم شرب التوتون در حكم محاربه با امام[٤٩] زمان‏عليه‌السلام است

ديدگاه مرحوم آيت اللَّه حائرى

مرحوم آيت اللَّه حائرى در ملحقات شرح زندگانى والد محترم‏شان (مرحوم آيةاللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى) فهرستى را درباره فيض يافتگان ديدار، تنظيم نموده است، در آنجا مى‏نويسد: اين فهرست كه نزديك به پانصد نفر مى‏رسد دلالت دارد بر نشانه‏هايى از حضرت خليفة اللَّه فى ارضه

نگارنده گويد: ولى آنچه نزد اين جانب است بيشتر از سى داستان نيست، ظاهراً موفق به اتمام آن نشده‏اند

در ميان اين آمار، داستان شيخ محمد كوفى كه نامه براى مرحوم آيت اللَّه سيّد ابوالحسن اصفهانى آورد و داستان مسجد حاج يداللَّه رجبيان در قم، و داستان ختم آيه نور كه براى خودشان اتفاق افتاده است و داستان شيخ عبداللَّه مهرجردى، وداستان منقول از ميرزا محمدباقر اصطبهاناتى در رابطه با طلبه‏اى كه از مقام خود صرف نظر كرده و به تهران براى تحصيل رفته است، به چشم مى‏خورد

وظيفه مدعيان انتظار

حكايتى را شنيده بودم و در بعضى كتاب‏ها هم نوشته‏اند، چكيده‏اش اين است كه مردى طالب ديدار بود و در اين راه رياضت‏ها كشيده‏اند. شبى به او نويد مى‏دهند كه در فلان شهر (يكى از بلاد را نام مى‏برند) اين فيض نصيب تو مى‏شود. او خود را به آن شهر مى‏رساند. به او نويد داده مى‏شود كه امام درب دكان فلان كاسب قفل و كليد ساز نشسته‏اند. وى خود را به آن دكان رساند و به فيض ديدار نائل شد؛ اما در اثنا ملاحظه كرد كه پير زنى فرتوت قفلى را به بازار آورده و از بيچارگى آن را در معرض فروش قرار داده است. اهل بازار هر كدام آن قفل را به قيمت ناچيز ارزيابى نمودند، جز كاسبى كه امام در كنار دكّان او جلوس نموده بود؛ اين كاسب ارزش واقعى قفل را اعلام داشت و گفت: با اندك تنزّلى حاضرم آن را بخرم و به همان مقدار كمى كه تنزّل دادم در سود خود بسنده مى‏كنم.

پيرزن خرسند شد و قفل را به ارزش مذكور به او فروخت و رفت

آن هنگام امام رو به آن مهمان طالب ديدار كرد و فرمود: اين طور باشيد تا ما خودمان شما را ديدار كنيم، و به زحمتِ رياضت، خودتان را گرفتار نكنيد

امام صادق‏عليه‌السلام مى‏فرمايد: من سرّ أن يكون من أصحاب القائم‏عليه‌السلام فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الأخلاق، وهو منتظر، فإن مات و قام القائم بعده كان له من الأجر مثل أجر من أدركه، فجدّوا [٥٠] وانتظروا، هنيئاً لكم أيّتها العصابة المرحومة

كسى كه دوست دارد يار امام زمان‏عليه‌السلام باشد، بايد انتظارش توأم با پارسايى و اخلاق حسنه باشد. اگر اين افراد قبل از قيام امام‏عليه‌السلام بميرند، اجرشان همانند كسانى است كه موفق به ياريش شده‏اند. بكوشيد و منتظر باشيد، گوارا باد شما را اى گروه بخشوده شده !

داستانى از مرحوم آيت اللَّه مرعشى نجفى

.مرحوم آيت اللَّه سيد شهاب‏الدين مرعشى يكى از مراجع تقليد شيعه كه با تكميل كتاب احقاق الحق و تاسيس كتابخانه كم نظير خود، يكى از نيرومندترين نگهبانان فرهنگ شيعه محسوب مى‏شود، در يكى از ملاقات‏هايى كه با ايشان داشتم فرمود :

در نجف نزد عالمى بزرگوار (اين جانب براى حفظ بعضى از جهات از ذكرنام آن عالم معذورم) به طور خصوصى درس مى‏خواندم. آن عالم بسيار مهذّب و مورد احترام همگان بود، و از كثرت علاقه به امام زمان(عج) در افواه اهل نجف از منتظران ظهور محسوب مى‏شد

روزى براى فراگيرى درس به محضرشان رفتم، ديدم گريه مى‏كند و بسيار پريشان است. علت آن را پرسيدم، فرمود: شب گذشته در عالم رؤيا امتحان شدم، ولى از امتحان بيرون نيامدم، در خواب به من گفته شد كه آقا ظهور كرده‏اند و در وادى السلام مكان خاصى است كه گورستان نجف را در بردارد مردم با او بيعت مى‏نمايند، به مجرّد شنيدن اين موضوع از جا حركت كردم و به عجله وارد خيابان شدم. ديدم غوغايى از جمعيت است و همه با سرعت هر چه بيشتر به سوى وادى السلام مى‏روند، هر كس به فكر اين است كه زودتر خود را به امام برساند و با جنابش بيعت كند.

ديدم عشق ديدار امام، مردم را چنان خود باخته ساخته كه كسى را با كسى كارى نيست و تمام علقه‏ها را به فراموشى سپرده‏اند؛ آنها كه تا ديروز به من عشق مى‏ورزيدند ديگر به من اعتنا نمى‏كنند، بلكه با لحنى تند مى‏گويند: آقا كنار رو و مانع راه ما نباش

كوتاه سخن آنكه احساس كردم ظهور امام بازارم را كساد كرده است، از همانجا نقشه كشيدم كه در ملاقات با امام ايشان را محترمانه از ظهورش منصرف سازم. بعد از آنكه با هزار سختى به خدمتش رسيدم، عرض كردم: فدايت شوم! خودتان را به زحمت انداختيد، ما كارها را ساماندهى مى‏كرديم، نيازى نبود كه خود را گرفتار سازيد و زحمات طاقت فرساى رهبرى را به عهده بگيريد. با اين قبيل سخن‏ها مى‏خواستم امام را از ظهورش منصرف كنم، بعد از چند جمله از اين نوع گفتارها، يك مرتبه از خواب بيدار شدم و فهميدم كه هنوز لياقت حضرتش را ندارم.

نگارنده گويد: از اين حكايت، من و امثال من بايد حساب كار خود را بكنند؛ بدانيم كه تا اصلاح نشويم وحتى المقدور از آلودگى گناه و ظلمت هوا و هوس بيرون نياييم، انتظار همنشينى و ديدار آن عزيزِ ابرار و قدوه أخيار را نداشته باشيم

آيينه شو، جمال پرى طلعتان طلب

جاروب كن تو خانه و پس ميهمان طلب

ديدگاه آيت اللَّه آقاى وحيد خراسانى در امر ملاقات

مرجع عظيم‏الشان و استاد محترم حضرت آيت اللَّه آقاى وحيد خراسانى كه علاوه بر مقامات عاليه فقه و اصول، در اين گونه اُمور هم كارشناس و خبره‏اند، بارها در جلسات خصوصى و عمومى فرموده‏اند: ملاقات در غيبت كبرى به دو صورت واقع شده و مى‏شود :

١ - ملاقات در حال اختيار

٢ - ملاقات در ظرف اضطرار

ملاقات در حال اختيار فقط منحصر به افرادى نظير سيدبن طاووس است كه احياناً امام‏عليه‌السلام را ديده و شناخته و از او كسب فيض كرده‏اند

و امّا ملاقات در حال اضطرار مربوط به افرادى است كه در حال گرفتارى شديد به ذيل عنايت امام متوسّل مى‏شوند، و امام‏عليه‌السلام خود و يا توسط افرادى كه دارند از او دستگيرى مى‏نمايد.

و نيز فرمودند: آنها كه در اثر لياقت و شايستگى به فيض ديدار موفق شوند، به كسى نمى‏گويند؛ ايشان در دنبال كلام‏شان اين شعر را مى‏خواندند

:اين مدعيان در طلبش بى‏خبرانند

[٥١] آن را كه خبر شد، خبرى باز نيامد

پيام نگارنده به توده مردم

اين جانب در مسئله فيض ديدار حضرت مهدى عجل‏اللَّه تعالى فرجه در زمان غيبت كبرا، پيرو نظر فقهاى شامخين و محدّثان واقع بين مى‏باشم، نه طرفدار تفريط هستم و نه گرفتار افراط؛ آنچه مورد نظر اشخاص برجسته و شناخته شده باشد قبول دارم و به انظار و افكار استوانه‏هاى علم و دين، از مرحوم كلينى و مفيد گرفته تا بزرگان عصر حاضر، احترام مى‏گذارم؛ همان‏گونه كه علامه بحرالعلوم وامثال او فرموده‏اند اين فيض را در حال اختيار، تابع سنخيّت روحى با ولىّ امر حضرت حجة بن الحسن العسكرى مى‏دانم، آن هم در چتر استتار و حفظ اسرار.

اين چنين نيست كه باب اين نعمت بر همه كس مسدود و اين طور هم نيست كه بر همه كس مفتوح باشد، تا كار به جايى رسد كه هر بيمار روانى يا درويش بيابانى و دكاندار خيابانى به خود اجازه دهد با ساختن يك خواب و يا تخيّل يك مكاشفه دروغين ، خود را مدّعى ديدار و وابسته به آن شهريار معرّفى كند

پيام من به توده مردم اين است كه طبق حديث علوى كه در هر حركتى شناخت لازم است[٥٢] در بدو امر مرجع تقليد خودشان را از طريق خبرگان عادل مشخّص كنند و بعد از آن، بدون تأييد آن مرجع در امر دين به گفته هيچ سخنران و به كتاب هيچ نويسنده‏اى اعتماد نكنند، حتى همين كتاب مرا بدون تأييد نخرند و نخوانند

پيام من به همه آنهايى كه از اقصى نقاط كشور، شبهاى چهارشنبه به اين اميد (ديدار امام) راهى جمكران مى‏شوند، اين است كه ما مكلّف به تحصيل مقدّمات ملاقات نيستيم، تكليف ما پيروى از مكتب آن بزرگوار، يعنى انجام واجبات و ترك محرمات است، امام را هم كه ببينيم غير از اين از ما انتظار ندارد.

پس بياييم خود را اصلاح و از لوث گناه پاك سازيم، چه موفق به ديدار بشويم يا نشويم. با خود انديشه كنيم كه آيا امام راضى است هر هفته هزاران زن، بدون اجازه شوهر و يا بدون همراهى با محارم خود، آن هم با حجاب ناقص و اجتماع مختلط به عنوان ديدن، به مسجد جمكران سفر نمايند؟ !

آيا امام‏عليه‌السلام راضى است به نماز اهميّت داده نشود و محكمات دينى متروك و به فراموشى سپرده شود و به جاى آنها وقت خود را صرف شنيدن نوارهاى مبتذل و داستانهاى بى اساس بنماييم.

پيام من به اهل ديانت اين است كه از امر به معروف ونهى از منكر فاصله نگيرند، با عبادات ساختگى و مجعول پير زنان و يا صوفيّه و قلندران ستيز كنند، با اسراف و تجمل هر چند در چتر مسجد و محراب باشد مبارزه كنند، زنان را از اختلاط با نامحرمان نهى كنند، با مدّاحان دروغين و واعظان غير راستين مبارزه نمايند و صحنه هدايت را به دست با كفايت عالمان دل سوز و فقيهان متفكّر بسپارند

ديدگاه مرحوم آيت اللَّه بروجردى در امر تبليغ

از مرحوم آيت اللَّه بروجردى نقل مى‏شود كه به طلاب مى‏فرمود: هر كه مى‏تواند تبليغ خداپسندانه كند، براى تبليغ برود و اگر نمى‏تواند و از عهده آن بر نمى‏آيد در قم بماند، و آنچه را كه ديگران درست كرده‏اند خراب نكند.

ديدگاه مرحوم آيت اللَّه حائرى در امر تبليغ

مرحوم آيت اللَّه حائرى صريحاً مى‏فرمود: كسى كه مجتهد و يا قريب الاجتهاد نباشد نبايد به منبر رود، مگر آنكه كتاب تأييد شده‏اى را همراه ببرد و از رو بخواند، ومى‏فرمود: تعارض احاديث و تزاحم حكايات و اخبار، نيروى تفكر لازم دارد

_____________________________________________

پى نوشت ها :

[١] موضوعات مناسب عبارتند از: خواب، مكاشفه و كرامات؛ در اين كتاب سعى شده با افراطها و تفريطها در موضوعات فوق مبارزه شود و راه اعتدال معرفى گردد. [٢] ألْأَمانَ جمال الاسبوع، ص ١٨١ الانوار ج ٨٨ص.١٩١ [٣] از كتاب (الذريعة ···) استفاده مى شود كه كتاب كنوز النجاح نزد حاجى نورى بوده است، ولى در حال حاضر از وجود ان اثرى نيست· [٤] (نجم الثاقب،).٢١٥ [٥] دعوات قطب راوندى٨٩، ص. [٦] حاج ميرزا حسين‏بن محمد تقى نورى طبرسى از اكابر علماى اماميه است. وى در سال ١٣٢٠قمرى در سن ٦٦سالگى [٦] در نجف اشرف وفات نمود.

[٧] « كتاب نجم الثاقب از كتابهاى معروف مرحوم نورى است. وى آن را به دستور ميرزاى بزرگ شيرازى تأليف كرده و در سال ١٣٠٢قمرى آن را به اتمام رسانده است

[٨] رجوع شود به كتاب تاريخ دارالايمان قم، چاپ حكمت، قم، مهرماه ١٣٥٣ش، به كوشش مدرسى طباطبائى. [٩] رجوع شود به كتاب الذريعه، ج ٧ص ٢١٦و خلاصة البلدان چاپ حكمت قم، به كوشش مدرسى طباطبائى، سال ١٣٩٦ق. [١٠] جنة المأوى، حاجى نورى، ص ٢٣٠ بحار الانوار، و ص ٤٦١كلمه طيّبه

[١١] مقدمه كتاب تاريخ قم، مترجم، ص ٣. [١٢] از عبارت لفظ بعد الماتين سقط گرديده است. [١٣] از عبارات فوق استفاده مى‏شود كه اين محل قبلاً مسجد بوده است، بنابراين مراد از بناى مسجد، تجديد بنا است، چنانكه در انوار المشعشعين به اين امر اشاره شده است. [١٤] در نقل مرحوم ارباب و هر سوره ديگر كه خواهد بخواند [١٥] ما بين قوسين در نقل مرحوم ارباب موجود نيست. [١٦] در كلمه طيبه : و اكنون كه پيش شما آمد. [١٧] در نسخه چاپى انتشارات اسلاميّه و نسخه‏اى كه مرحوم نهاوندى در كتاب العبقرى الحسان از آن استفاده كرده است، تاريخ قصه ٢٩٣است، در اين نسخه براى پيشگيرى از تحريف لفظ دويست به حروف نوشته شده است. ولى در كتاب‏هاى ديگرِ مؤلف سال ٣٩٣مذكور است و اين تاريخ با سال فوت صدوق سازگار نيست و محتاج به توجيه است و امّا تاريخ ٢٩٣مربوط مى‏شود به قبل از تولد صدوق و اخبار ايشان از زمان گذشته ايرادى ندارد. [١٨] مناقب ابن شهر آشوب، ج ٤ ص .٨بحار الانوار، ج ٤٣ ص ٣٢٧و تسلية المجالس، ج ٢ ص .١٣ [١٩] زيرا در اين تقدير: مرحوم فتّال در كتاب مونس‏الحزين با سندى كه در اختيار داشته است، آن را از محمّد بن على‏بن بابويه (صدوق) روايت كرده است و اين بهترين توجيه در اين مقام است. ولى اين توجيه با تاريخ ٢٩٣سازگار است و بنابر تاريخ ٣٩٣بايد آنرا به ٣٧٣برگردانيم. [٢٠] دستيابى به اينكه كتاب مونس‏الحزين از تأليفات فتال نشابورى است، با اينكه بزرگان فن چون صاحب الذريعه به آن برخورد نكرده‏اند، از بركات مسجد جمكران است كه در اثر توسل به حضرت صاحب الامرعليه‌السلام نصيبم شد.

در زمان تصحيح اين اوراق، به پاورقى ص ٤٦٩ ج ٢فوائد رضويه برخورد كردم، در آنجا محدث قمى به اين امر تنبّه داده است

[٢١] ايشان مى‏فرمود: اين مسجد از زمان غيبت صغرى تا به امروز مورد احترام همه شيعيان بوده است

بناى اول اين مسجد در زمان حسن‏بن مثله و بناى دوم آن در زمان صدوق بوده است... حقير خودم مكرّر كراماتى را از آن مشاهده كرده‏ام، و چهل شب چهارشنبه مكرر موفق شدم كه در آن بيتوته كنم

نگارنده گويد: از نقل ايشان به خوبى استفاده مى‏شود كه داستان حسن‏بن مثله مربوط به قرن سوم است نه چهارم

(به نقل از خبرنامه مسجد جمكران، شماره اول، فروردين ماه ١٣٧٨شمسى، ص (١٢ [٢٢] سرّ دلبران، ص ٢٤٤با اندكى تصرف در عبارات. [٢٣] منظور دو داستانى است كه در صفحات قبل گذشت

[٢٤] به نقل از كتاب خاطرات كه به خط ايشان نوشته شده است

[٢٥] ناگفته نماند كه ظاهر كلام مرحوم علامه مجلسى در جلد اول بحار الانوار، ص ٤٢و نيز ظاهر كلام صاحب رياض العلماء در ج ١ص ٣١٨اين است كه ترجمه تمام كتاب نزد آنان بوده است. [٢٦] ) جنة المأوى، حكايت هشتم (اين كتاب ضميمه جلد ٥٣ بحار چاپ گرديده است [٢٧] كلمه طيّبه حاجى نورى ص ٤٦١ انتشارات كتابفروشى اسلاميه.

[٢٨] انوار المشعشعين، ج ١ ص .٢٠١

[٢٩] كتاب تاريخ قم از ناصر الشريعه، ص ١٤٨

[٣٠] انوار المشعشعين ج ١ص .٣

[٣١] همان، صفحه .٤

[٣٢] همان، صفحه .١٨٨

[٣٣] همان، صفحه .١٨٨نگارنده گويد: ظهور از شهر قم محمول بر ظهور بعد از مكه است.

[٣٤] خبرنامه مسجد مقدّس جمكران، شماره اول، فروردين ١٣٧٨ ص ٢٨و .٢٩

[٣٥] تاريخ و جغرافياى قم، نوشته افضل‏الملك، ص .٦٤

[٣٦] انوار المشعشعين، ص .١٩١

[٣٧] سوره طلاق، آيه .٣

[٣٨] اين جريان مربوط به ٣٨سال قبل است و چون يادداشت نكردم، آنچه مرقوم شد مضمون كلام ايشان است نه عين عباراتى كه فرمود. در عين حال جديت كردم آنچه را به ضرس قاطع به ياد دارم بنويسم و از امور مشكوك صرف نظر كنم.

[٣٩] سفينة البحار، ج ٢ ص .٢٩٦

[٤٠] انوار المشعشعين ص .٢١٧

[٤١] تاريخ دار الايمان قم از محمّد تقى بيك ارباب، ص ٣٥ و تاريخ قم از ناصر الشريعه، ص .٨٠ - ٧٥

[٤٢] كامل الزيارات، باب ١٠٦ص .٣٣٨

[٤٣] عوائد الايام مرحوم نراقى ، دفتر تبليغات اسلامى، ١٣٧٥ ص ٧٠٠ كشف القناع، ص .٢٣٠

[٤٤] فرائد الاصول، ص ٦١ قطع رحلى يك جلدى [٤٥] كفاية الاصول، ج ٢ ص .٧٠

[٤٦] عوائد الايام، ص ٧٠٠ كشف القناع، ص .٢٣٠

[٤٧] ريحانة الادب، ج ١ ص .٢٣٤

[٤٨] فوائد رضويه جلد دوم، ص .٦٨٠ - ٦٧٨

[٤٩] اين داستان را شخصاً از ايشان شنيدم، و در شرح حال مخطوط ايشان نيز مرقوم است

[٥٠] بحار الانوار ج ٥٢ص .١٤٠

[٥١] سعدى

[٥٢] تحف العقول، ص .١١٩

خواب و مكاشفه

از امورى كه امروز شايع شده است: سرگرم كردن افراد به يك سلسله خوابها و مكاشفات است. بايد توجه داشت كه خواب از نظر علمى براى خود بيننده خواب حجّت نيست تا چه رسد به ديگران، و از خواب بدتر مكاشفاتى است كه بعضى‏ها مدعى آن هستند. امروز در اثر پخش بعضى از مكاشفات كه صحت و سقم آنها معلوم نيست، بعضى از جوانان حوزوى به جاى سعى و تلاش در تحصيل به دنبال بعضى از رياضتهاى واهى رفته‏اند به خيال اينكه مى‏شود از اين طريق راه صد ساله را يك شبه طى نمود؛ اينجا است كه بايد عرض كنم: مرز حق و باطل را بايد مشخص كرد تا فريبكاران و دغل‏بازان صحنه را اشغال نكنند

راه صحيح، همان راه تقليد از مجتهدان جامع شرايط است. هر كس و هر شخص حقيقى و حقوقى كه بخواهد توده مردم را از اين مسير منحرف كند باطل است، و هر جريانى كه افراد را دعوت به ترك ظواهر شرع نمايد، جريانى شيطانى و ابليسى است، گرچه صد كشف و كرامت را در خود جاى دهد. اين حلال و حرام‏هاى شرعى، ميراث انبيا و اجتهاد علماى ابرار است، اين ظواهر شرعى تنها راه براى نيل به سعادت و كمال است، اگر در خواب يا بيدارى ديديد كه نيروهاى مرئى و يا نامرئى، ما را دعوت به خلاف شرع مى‏كنند، آن نيرو شيطانى و آن دعوت، دعوت به گمراهى و ضلال است. مرحوم ملّا هاشم خراسانى داستانى را در كتاب منتخب التواريخ آورده است كه چكيده آن اين است: ملّا صادق يزدى گفته است: زمانى كه در يزد مشغول تحصيل بودم، مزاجم به هم خورد، طورى كه از اجتماع منزوى شدم؛ سرانجام به قريه‏اى رفته و در گورستان آن قريه ساكن گشتم. روزى ندائى آمد كه ملك الموتم و مأمور به قبض روحت هستم

از استماع اين صدا به حال احتضار خوابيدم و گفتم: چرا قبض روح نمى‏كنى؟

گفت: مرگت به تأخير افتاد و بايد به مقامات عاليه برسى، چند روزى با هم صحبت داشتيم تا اينكه شبى از شبها دستور داد كه نيمه شب بر بالاى بام روم و اذان بگويم. اين كار را كردم، او نام افرادى را برد و گفت كه اينها اكنون مى‏آيند و به تو اعتراض مى‏كنند، به آنها اعتنا نكن. همان اشخاص آمدند و اعتراض نمودند كه اين اذان بر خلاف شرع است.

آن نديم نامرئى به من گفت: به يكى از آنان (كه در اعتراض اصرار مى‏ورزيد) بگو: در خلوت مرتكب فلان خلاف شرع مى‏شوى، حالا من را از عبادت وا مى‏دارى؟

وقتى به او گفتم خجل شد و ديگر حرفى نزد

چند روز به اين منوال گذشت، آن نيروى غير مرئى مرتّب اخبار غيبى مى‏داد و به دنبال آن مرا امر و نهى مى‏كرد، تا اينكه روزى گفت :

امام زمان در مكّه ظهور كرده است و تو بايد به حضور ايشان بروى، اگر مايل باشى تو را بر ابر سوار كنم و به مكّه ببرم

گفتم: هرچه را بهتر مى‏دانى انجام ده

گفت: برو بالاى بام و صلوات بفرست و به هوا راه برو

رفتم بالاى بام؛ وقتى نزديك پرتگاه آمدم، ترسيدم كه خود را به هوا بسپارم، ايستادم هرچه اصرار كرد برو نپذيرفتم، وقتى از من مأيوس شد گفت: در اثر مخالفت با من، خود را از وصول به مقامات انداختى، مى‏روم نزد ميرزا على محمّد شيرازى كه او قابليّت دارد. ديگر او را نديدم و صدايش را نشنيدم. از اهل منزل خواستم قدرى كباب برايم تهيه كنند، مقدارى كباب را بو كردم و مقدارى را خوردم، رفته رفته در اثر تقويت سالم شدم، آن وقت ملتفت شدم كه آن نيرو كه من را بر خلاف دستورات شرعى مى‏خواند، نيروى شيطانى بود و از اين راه در صدد اضلال و فريب من بود. بعد از چند روز، خبر ميرزا على[١] محمّد شيرازى منتشر شد، دانستم كه او باطل است در حالى كه هنوز اسم او را نشنيده بودم.

كوتاه سخن اينكه اين جهان پر از اسرار پنهانى است، امّا هر جريان نامرئى، جريان رحمانى نيست، بلكه بسيارى از آنها شيطانى است. مدّعيان كشف و شهود در بسيارى از موارد گرفتار تخيّلات و مكاشفات شيطانى مى‏گردند و آنها را به حساب ملاقات با ابرار مى‏گذارند و خود و ديگران را به گمراهى مى‏كشند. با توجّه به اين آيات( وَإِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِم ) [٢] ( قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِّ أَناَ آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ)[٣] و امثال آن حكايت، نبايد به هر رازى دلخوش و به هر آوازى پايبند شويم. بلكه سعادت دنيا و آخرت در پيروى از اين آيه قرآن است

[٤] ( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصّادِقينَ ) .

يعنى با پيروى از معصومين (محمّد و آل محمّدعليهم‌السلام ) بايد مسير تقوا را طى كنيم

سفارش مرحوم آيت اللَّه محقق داماد

مرحوم آيت اللَّه سيّد محمّد محقّق داماد كه از علماى طراز اول حوزه قم بود، به مناسبتى فرمود: بعضى از افراد تنبل كه به حوزه مى‏آيند وقتى با سختيهاى تحصيل و گستردگى علم اصول مواجه مى‏شوند، مى‏گويند: اصول از علوم مستحدث و از ساخته‏هاى اهل سنّت است، بايد سراغ اخبار اهل بيت‏عليهم‏السلام رفت؛ بعد از چندى با مشكلات تعارض اخبار و مبهمات بعضى از روايات برخورد مى‏كنند، مى‏بينند اين روش هم به طول مى‏انجامد، خود را به مقدّسى مى‏زنند و مى‏گويند: بايد از راه سير و سلوك و عرفان وارد شد. غافل از اينكه تا زحمت كشيده نشود انسان به جايى نمى‏رسد.

بايد حالات بزرگان را خواند تا معلوم شود كه(لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلّا ما سَعى ) .[٥]

اصلاح حال براى حصول موفقيت

نگارنده قبول دارد كه ترك گناه و انجام فرائض و نوافل، صفاى باطن ايجاد مى‏كند و در موفقيت، تأثيرى بسزا دارد. در حديث هم آمده است: من اخلص للّه أربعين يوما فجّر اللّه ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه؛ [٦] هر كسى چهل روز خود را براى پروردگار خالص كند، ابواب حكمت برايش باز مى‏شود ، ولى اين امر علّت تامّ براى ترقيات علمى نيست، بلكه جزء علت است و اجزاى ديگر علت تامه، زحمت كشيدن و ادامه درس وبحث است

يك نمونه از اشتباهات

در سال (١٣٤٠) شمسى در مشهد مقدس به تحصيل اشتغال داشتم، گرچه بخشى از كتاب مطوّل را در قم خوانده بودم، در عين حال همان درس را نزد مرحوم آقاى اديب نيشابورى فرا مى‏گرفتم

چون آقاى اديب ماهى ٣٥٠ريال از افرادى كه در درس مطوّل شركت مى‏كردند دريافت مى‏نمود، چند نفر با اين جانب قرار گذاشتند كه به عذر نداشتن شهريه، در درس آقاى اديب شركت نكنند و به جاى آن، اين جانب درس هر روز را روز بعد براى ايشان تقرير كنم. يكى از آنان تا مدتى در آن جلسه شركت نكرد، بعدا با چهره‏اى فرسوده واندامى كوبيده پيدايش شد؛ از او سؤال كردم: كجا بودى؟ گفت: من ديدم با اين شيوه درس خواندن، دير به مقصد مى‏رسم، از طرفى شنيده بودم كه بابا طاهر عريان از روستا به شهر آمد و از طلّاب پرسيد چه كار كنم كه من هم عالم شوم؟ آنها به شوخى گفتند: بايد در دلِ شبِ زمستان لخت شد و رفت در حوض مدرسه، تا به علم لدنّى رسيد

من هم يك شب كه همه در خواب بودند، مقدارى از يخ حوض را شكسته و با اندام لخت به قصد ملا شدن داخل حوض رفتم. وقتى خواستم بيرون بيايم دريچه حوض را گم كردم و نزديك بود خفه شوم، بالاخره با تلاش زياد دريچه را پيدا كردم و بيرون آمدم؛ از آن روز گرفتار بيمارى واستخوان درد شده‏ام و چيزى هم بر علمم اضافه نشده است.

عدم حجيّت رؤيا و مكاشفه

مرحوم ملا احمد نراقى كه از اساتيد شيخ انصارى است، در كتاب مناهج الاحكام مى‏فرمايد: بعضى از علماى اماميه، قول و فعل معصوم را كه در خواب صادر شود حجت دانسته‏اند، امّا اكثريت قريب به اتفاق علما بر خلاف اين قول مشى نموده‏اند. آنچه بر عدم حجّيت آن دلالت دارد يكى اصل است و ديگرى اخبار. در روايت حسنه ابراهيم‏بن هاشم وارد شده كه امام صادق‏عليه‌السلام در جواب سائلى كه از افسانه خوابِ ابىّ‏بن كعب سئوال نموده فرمود :

ان دين اللَّه أَعزّ أن يرى فى النوم

امر دين عزيزتر و والاتر از اين است كه بخواهيم با خواب آن را سامان دهيم و در حديث ديگر وارد شده است كه رؤيا بر سه بخش است: بخشى بشارت از خدا است براى مؤمن؛ و بخش ديگر به وحشت افكندن مؤمن توسط شياطين است؛ و بخش سوم تجسّم خيالات نفسانى است (اضغاث احلام).

اخبار زيادى به اين مضمون وارد شده و قرآن به آن ناطق است، سپس مى‏فرمايد: وقتى امر خواب بر اين مبنا استوار است، چگونه خواب رحمانى را از روياى شيطانى مى‏توان جدا كرد؟

امّا طرفداران حجّيت خواب، به روايتى استدلال كرده‏اند كه از پيامبرعليه‌السلام به ما رسيده است :

من رآنى فى المنام فقد رانى فإنّ الشيطان لايتمثّل بى[٧]

هر كسى پيامبرعليهم‌السلام را در خواب ديد آن رؤيا حقيقت دارد، زيرا شياطين به صورت آن حضرت مجسّم نمى‏شوند

آنگاه مرحوم نراقى چنين جواب مى‏دهد : ديدار معصوم در خواب فرع آن است كه او را در بيدارى ديده باشيم، و گر نه چگونه مى‏توان گفت: آنكه را در خواب ديده معصوم است

و سرانجام مى‏فرمايد: آنچه مسلّم است حجّيت كلام معصوم است در بيدارى و وضع عادى، نه در خواب و رؤيا[٨] . و روايات ديگر را هم توجيه كرده و سرانجام، قول مشهور (عدم حجيت) را پذيرفته است.[٩] مرحوم ميرزاى قمى نيز در كتاب قوانين مسئله را طرح و حجيت آن را مردود دانسته است.

علامه حلّى در جواب سائل سيّد مهنّا دستورات رؤيايى معصوم را به دو دسته تقسيم كرده است: ١ - دستوراتى كه خلاف ظواهر كتاب و سنّت است

٢ - دستوراتى كه موافق كتاب و سنت است

گروه اوّل را مردود دانسته، و گروه دوم را جائز العمل گرفته است نه واجب، وصاحب حدائق نيز قول علامه را قبول كرده است.[١٠] در هر حال مسئله گسترده‏تر از آن است كه دراين نوشتار جوانب آن مورد بررسى قرار گيرد، امّا پويندگان بحث مى‏توانند به بحارالانوار و مصابيح الانوار و دار السلام حاجى نورى مراجعه كنند

اختلاف در جايى است كه رؤيا و مكاشفه بر خلاف عقل و كتاب و سنّت نباشد، و از طرفى هم انسان قطع و يا اطمينان به صحّت آن پيدا نكند.

داستانى از محقق حلّى

معروف است كه مرحوم محقق حلى از اكابر فقهاى شيعه چند شب پشت سرهم در خواب مى‏ديد كه به او گفته مى‏شود: فردا ديوانه‏اى وارد مسجد مى‏شود، او را از مسجد اخراج نكن

مرحوم محقق بر خلاف آنچه در خواب مى‏ديد، وقتى آن ديوانه وارد مسجد مى‏شد، طبق دستورات دينى عمل مى‏كرد و او را از مسجد اخراج مى‏نمود و به خواب خود اعتنا نمى‏كرد و مى‏گفت: اگر پنجاه مرتبه هم اين خواب تكرار شود، چون خواب حجّت شرعى نيست به آن اعتنا نمى‏كنم و طبق حجّت شرعى كه در دست هست (روايات معتبره) ديوانه را از مسجد بيرون خواهم كرد. از آن زمان به او لقب محقق داده شد. اين داستان صحّت داشته باشد يا نداشته باشد، در هر حال مضمون آن از محكمات است؛ زيرا راه اساسى و وظيفه شرعى ما اين است كه نبايد به واسطه خواب و خيال و گفتار اين و آن و يا ساخته‏هاى درويشان و قلندران، از محكمات دينى و حجّت‏هاى شرعى دست بر داريم، گرچه اين امور توأم با بعضى قضاياى شگفت و جريانات فوق العاده باشد؛ زيرا ممكن است شياطين و ارواح خبيثه براى اضلال وفريب دادن افراد اقداماتى داشته باشند

همان گونه كه گفته شد: اين جهان پر از اسرار و اطوار مرموز است و حق و باطل در پيدا و ناپيداى آن جريان دارد. شياطين حسابى دارند و فرشتگان حساب ديگر، ارواح خبيثه دخالتى و ارواح طيّبه بركاتى[١١] دارند، جنّ وپرى اقتداراتى، و اوتاد وابدال تصرفاتى دارند. نمى‏شود هر كشف و خوابى را حق دانست و به حساب ارواح طيّبه گذاشت. آنچه مسلّم است اين است كه هر نيروى پيدا و ناپيدا كه دستورشان خلاف دستورات شرع و يا مشتمل بر تناقض باشد، داخل در سلسله باطل و جريان شيطانى و تخيّلات نفسانى است

كوتاه سخن اينكه: خواب‏ها ومكاشفات يكسان و يكنواخت نيست، بسيارى از آنها باطل و شيطانى است و بعضى از آنها حقّ و رحمانى است و در هر صورت، تشخيص حق از باطل آنها مشكل است. بر اين اساس، حجيّت آن در شرع مقدس حتّى براى خود شخص ثابت نيست تا چه رسد به ديگران؛ و اين هم از معجزات اين دين مبين است كه ديانت و امانت الهى را به خواب و خيال محوّل نكرده است و گرنه هر روزه به بهانه خواب و خيال و مكاشفات دروغين، مواجه با گرايش‏هاى انحرافى و روش‏هاى ابليسى مى‏شديم.

اشكال بسيارى از داستانها

در كتابهايى كه اخيراًچاپ مى‏شود داستانهاى زيادى نوشته‏اند، اما از نظر فنّى نوعاً قابل اعتماد نيستند؛ چون آنها منتهى مى‏شود به اشخاصى كه مجهول‏الهويه‏اند و از وضع آنان اطلاعى در دست نيست

بناى نگارنده اين است كه آنچه انتخاب مى‏كند، افراد در تمام سلسله سند شناخته شده باشند، و قهرمان ميدان ديدار هم از افراد نخبه و اهل دقت و نظر باشد.

بررسى چند خواب و مكاشفه

منظور نگارنده اين نيست كه همه خواب‏ها باطل و يا همه مكاشفات توهم وخيال است، بلكه مقصود ارائه راه اعتدال و جلوگيرى از افراط و تفريط است؛ نه چنان است كه همه را تأييد توان كرد و نه چنان است كه همه را تكذيب نماييم

در هر حال، در شرع مقدس حجّيت آنها مردود است، مگر آنجا كه براى انسان از ضميمه قرائن خارجى و اوضاع و احوال وشواهد داخلى، قطع به صحّت و يا لااقل اطمينان به آن حاصل شود. زيرا بسيارى از خوابها و مكاشفات، شيطانى و بخش ديگرى الطاف رحمانى است ، نظير اين داستانها.[١٢]