امام مهدی جلوه جمال الهی

امام مهدی جلوه جمال الهی22%

امام مهدی جلوه جمال الهی نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

امام مهدی جلوه جمال الهی
  • شروع
  • قبلی
  • 78 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10541 / دانلود: 2837
اندازه اندازه اندازه
امام مهدی جلوه جمال الهی

امام مهدی جلوه جمال الهی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

حديث قدسى درباره حضرت مهدى عليه‌السلام

در روايت آمده، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: در شب معراج، خداوند به من خطاب کرد وچنين فرمود: (وبه تو عطا کردم اين راکه از نسل او (علی) يازده هدايت شده، آشکار کنم که همه آنها از نسل تو از ناحيه حضرت زهراعليها‌السلام هستند، که آخرين آنها مردى است، که حضرت عيسى بن مريمعليها‌السلام پشت سر او نماز مى خواند، او سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد مى کند، من به وسيله او مردم را از هلاکت نجات بخشم، به وسيله او آنها را از گمراهى به سوى هدايت آورم، به وسيله او نابينا را بينا، وبيمار را شفا دهم).

به خداوند عرض کردم: (اى خداى من، واى سرور ومولاى من، اين موهبت در چه زمانى رخ مى دهد؟)

خداوند به من وحى کرد: (اين موضوع در عصرى واقع مى شود که علم (حقيقتی) نابود، وجهل آشکار گردد، قاريان قرآن زياد، ولى عمل به آن اندک شود، کشت وکشتار زياد شود، فقيهان هدايت کننده کم، وفقهاى گمراه کننده وخائن زياد شوند وبه تعداد شاعران افزوده شود، وامت تو، قبرهاى خود را مسجد خود قرار دهند، قرآن ها را زينت نمايند، ومسجد ها آرايش شود، وجور وفساد بسيار ومنکرات آشکار، وامت تو امر، به منکر ونهى از معروف نمايند، ومردان، در امور جنسى به مردها اکتفا نموده، و زن ها به زن ها بسنده نمايند، سلاطين کافر، ودوستان وطرفداران شان فاسق وياران شان ستمگر شوند، وصاحبان انديشه وفکر آنها، راه فسق وانحراف را اختيار کنند).(٣٩)

ودر حديث ديگر از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده که فرمود: (خداوند متعال در شب معراج به من چنين خطاب کرد؛ سرت را بلندکن، سرم را به سوى آسمان بلند کردم، ناگاه نورهاى وجود على، فاطمه، حسن، حسين، على بن حسين، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على ومحمد بن حسن را ديدم؛ در ميان آنها حضرت قائم (ايستاده) بود، چهره اش مانند ستاره درخشان مى درخشيد). به خداوند عرض کردم: پروردگارا اين ها کيستند؟

خداوند فرمود: (اين ها امامانعليهم‌السلام هستند، واين شخصى که در ميان آنها قائم است، کسى است که حلال مرا در (سراسر جهان) حلال، وحرام مرا حرام مى کند، من به وسيله او از دشمنانم انتقام مى گيرم، وجود او مايه آرامِش دوستان من است، او دو بت لات وعُزّى را تر وتازه از قبر خارج مى کند، وآنها را مى سوزاند، که فتنه آن دو در آن روز (عصر خود) از فتنه گوساله وسامرى (عصر حضرت موسي) شديدتر است).(٤٠)

____________________

پى نوشت ها :

(١) (... وانْشَقَّ الْقَمَرُ) سوره قمر، آيه١. (٢) سوره حج، آيه ٤٧، وارشاد مفيد، ج ٢، ص ٣٨٥؛ کشف الغمه، ج٢ ص ٤٦٦ باب: ذکر علامات قيام القائم عجل الله تعالى فرجه الشريف، وروضة الواعظين: ص ٢٦٤، وکشف الغمه ج ١، ص ٤٢٤ و٥٢٦ وج٢ ص ٤٧٤ و٤٨٤ و٥٠٧ و٥٢١ و٥٣٤، والصراط المستقيم، ج ٢ ص ١١٤ و١١٦ و١٣٢ و١٤٤ و٢٢٠، والخرائج والجرائح:ص ١١٣٥ و١١٣٧، وتأويـل الأيات الظاهرة: ص ٥٣، روضة الواعظين: ص ٢٧٢ والأحتجاج: ص ٢٨٩، وارشاد القلـوب: ص٢٩٨، واعلام الورى ص٣٩١ و٤٢٧ و٤٦٣، والعمده: ص٤٣٠ ح ٩٠١، وغيبة الطوسى، ١٩١، وغيبة النعماني: ٥٧ و٧٤، وجامع الاخبار: ص٨، والفضائل: ص١٤٢، وکشف اليقين: ص ٣٢٨، وکتاب سُليم بن قيس: ص ١٥٢ و١٥٤، وکفاية الأثر: ص ٧٩ و٩٨، ومنتخب الانوار المضيئة: ص ٢٢ و٨٨. (٣) موسوعة الفقه، ج ٩٤ - ٩٧. (٤) بشارة المصطفى، ص ١٨٤؛ تأويل الآيات، ص٢١٢. (٥) الأنوار المضيئة: ص ٦٩، وکمال الدين، ص ٦٧٢ باب فى نوادر الکتاب: ح ٢٢. (٦) کمال الدين، ص ٣١٦؛ باب ٢٩، کشف الغمة: ج٢ ص ٥٢١، الصراط المستقيم: ج ٢ ص ١٢٨، الاحتجاج: ص ٢٨٩ اعلام الوري: ص ٤٢٧، کفاية الأثر: ص ٤٢٢. (٧) کمال الدين، ص ٦٥٢ باب ما روى فى علامات القائم، ح ١٢، والخرائج، ص ١١٧٠. (٨) خصال، ص ٦٢٦، علم اميرمؤمنانعليه‌السلام اصحابه فى مجلس واحداربعمائة باب ما يصلح للمسلم فى دينه ودنياه، وتحف العقول، ص ١١٥ آدابهعليه‌السلام لأصحابه وهى اربعمائة باب للدين والدنيا. (٩) سوره اعراف، آيه ٤٣ وسوره حجر، آيه ٤٧. (١٠) ارشاد شيخ مفيد، ص ٣٨٦ عن ابى عبدالله؛ اعلام الورى، ص ٤٦٤؛ الصّراط المستقيم، ج٢، ص ٤٥٤؛ بحارالانوار، ج ٥٣، ص٩٠و ٩١. (١١) سوره ابراهيم، آيه ٤٨. (١٢) کمال الدين شيخ صدوق، ص ٦٥٣، حديث ١٧. (١٣) کمال الدين، ص ٦٧٥ ح٣١ باب فى نوادر الکتاب. (١٤) ارشاد شيخ مفيد؛ بحار الانوار، ج ٥٢، ص ٣٣٠. باب ٢٧ ح ٥٢ وص ٣٣٧ ح٧٧ روايت متن قسمتى از متن حديثى است که در بحارالانوار با اين عبارت نقل شده است عن ابى عبدالله: (ان قائمنا إذا قام اشرقت الارض بنور ربها واستغنى العباد مِن ضوء الشمش، ويعمر الرجل فى ملکه حتى يولد له ألف ذکر لايولد فيهم اثنى، ويبنى فى ظهر الکوفه مسجداً له ألف باب، ويتصل بيوت الکوفه بنهر کربلاء وبالحيرة حتى يخرج الرجل يوم الجمعه على بغلة سوقاًء يريد الجمعه فلايدرکها). (١٥) خصال شيخ صدوق، ص ٥٤١؛ ابواب الأربعين فمافوقه ح ١٤کمال الدين، ص ٦٧٣ حديث ٢٧؛ مشکاة الانوار، ص ٧٩، غيبة النعماني: ص٣١٠. (١٦) اختصاص شيخ مفيد، ص ٨ وانظر ايضاً الخرائج والجرائح: ص٨٣٩؛ اعلام الورى، ص٤٦٥؛ دلائل الامامة، ص٢٤٣. (١٧) کمال الدين شيخ صدوق، ص ٦٧٢، باب فى نوادر الکتاب، حديث ٢٣. (١٨) کمال الدين: ص ٦٧٢، باب فى نوادر الکتاب، حديث ٢٤. (١٩) سوره نور، آيه ٥٥. (٢٠) کمال الدين، ص ٤٢٣، باب ما روى فى نرجس سلام الله عليها. (٢١) در اين که ذوالقرنين کيست اختلاف است، ولى آنچه مسلّم است يک حاکم قدرقدرتى بوده است که به بخش عظيمى از دنياى آن زمان حکومت مى کرد ولذا در کشور گشايى ضرب المَثَلْ شده است. وآنچه مشهور است دو نفر در تاريخ به اين نام خوانده شده اند، دومى به ذوالقرنين ثانى مشهور است که در تاريخ بيشتر به اسکندر رومى اطلاق مى شود وامّا درباره ذوالقرنين اوّل که در قرآن در سوره کهف آيه ٨٣ از اين شخص نامى هم به ميان آمده است احتمالات زيادى داده اند که حضرت علامه طباطبايى قُدّس سرّه در ذيل همين آيه در جلد سيزدهم الميزان به طور مفصل بحث کرده است واحتمال اين که ذوالقرنين همان کوروش کبير باشد را، تقويت کرده است. (ويراستار). (٢٢) کمال الدين، ص ٣٩٤، حديث ٤ باب ماروى من حديث ذى القرنين. (٢٣) کمال الدين، ص ٦٧١، باب فى نوادر کتاب حديث ١٩. (٢٤) همان مدرک، حديث ٢١. نظير اين روايت، در ارشاد شيخ مفيد (ترجمه شده) ج٢، ص ٣٦١ آمده است. (٢٥) همان مدرک، ص ٦٧٣ باب فى نوادر دارالکتاب، حديث ٢٦. (٢٦) چنان که اين مطلب در آيه ١٦٠ اعراف آمده است. _ (مترجم) کمال الدين، ص ٦٧١، ح١٧. (٢٧) کمال الدين، ص ٦٧١ باب فى نوادر الکتاب ح ١٧. (٢٨) سوره نحل، آيه ١؛ کمال الدين، ص ٦٧١، حديث ١٨. (٢٩) در اين باره به کمال الدين، ص ٥٢٧، باب ٤٧ باب حديث الدال وما يتصل به من امرالقائم مراجعه شود. (٣٠) کمال الدين، ص٦٧٢، حديث ٢٤. (٣١) کمال الدين، ص ٣٣٥ و٣٣٦، حديث ٧. باب ٣٣ باب ماروى عن الصادقعليه‌السلام من النص عن القائم عجل الله تعالى فرجه الشريف وذکر غيبة وأنه الثانى عشر من الأئمةعليهم‌السلام . (٣٢) سوره توبه، آيه ٣٣؛ سوره فتح ـ آيه ٢٨؛ سوره صف، آيه ٩. (٣٣) بحار الانوار، ج ٩٩، ص ١٠١. باب٧ ح٢. (٣٤) کمال الدين: ص ٢٨٦، حديث ١ باب ما اخبر به النبى صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من وقوع الغيبة بالقائم عجل الله تعالى فرجه الشريف. (٣٥) کمل الدين، ص٢٨٧، حديث٤. (٣٦) همان مدرک، ص٣٢٩، حديث١١. ومطابق بعضى از روايات؛ حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف سنتى از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارد که شمشيراست، يعنى با شمشير در راه دفاع از حق بر مى خيزد، وجنگ هايش جنبه دفاعى دارند، وجز اندکى را نمى کشد، که چنين جنگ هايى قبل از اسلام وبعد از آن، بى نظير است. (٣٧) کمال الدين، ص ٣٥١، حديث ٤٥. باب ٣٣. (٣٨) همان مدرک، ص ٦٥٣، حديث ١٨. (٣٩) کمال الدين، ص ٢٣٩، باب ٢٣، حديث ١. (٤٠) همان، ص ٢٤٠، باب ٢٣، حديث ٢.

چند سخن از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره حضرت مهدىعليه‌السلام

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (على از من است، ومن از على هستم، على همسر دخترم، پدرِ نوه هايم حسن وحسين است. آگاه باشيد، خداوند متعال، من وآنها را حجت هاى خود بر بندگانش قرار داده واز نسل حسينعليه‌السلام امامانى قرار داده که آنها براى اجراى فرمان من قيام مى کنند، و وصيّت مرا حفظ مى نمايند، نهمين آنها قائم خاندان من است، که مهدى امت من است، وشبيه ترين انسان ها در شکل وقيافه وگفتار وکردار به من مى باشد، بعد از غيبت طولانى، ظهور مى کند، که دراين مدت مردم در حيرت گمراه کننده به سر مى برند، آن حضرت، پس از ظهور، فرمان خدا را اعلان مى کند، ودين خدا را آشکار سازد، از ناحيه خداوند وفرشتگانش يارى وتأييد مى شود، پس سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد نمايد).(١)

نيز رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علىعليه‌السلام فرمود: (امامان بعد از من دوازده نفرند، نخستين آنها تو هستى، وآخرين آنها قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف است، که خداوند به وسيله او سراسر جهان از مشرق تا مغرب را فتح مى کند).(٢)

نيز آن حضرت فرمود: (مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از فرزندان من، هم نام وهم کنيه من است، واز نظر صورت وسيرت، شبيه ترين انسان ها به من مى باشد، سپس همانند شهاب ثاقب مى آيد، وسراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد مى نمايد).(٣)

نيز پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از فرزندان من است، داراى غيبت طولانى وحيرت آور است که امت ها،بر اثر ناآشنايى با او، گمراه مى شوند، او ذخيره پيامبران (يعنى امور معنوى وکتاب هاى آسمانى آنها) را مى آورد، پس سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد مى نمايد).(٤)

چند سخن از حضرت امام على عليه‌السلام درباره مهدى عليه‌السلام

در حديثى از اصبعْ بن نُباته نقل شده گفت: (به محضر اميرمؤمنان علىعليه‌السلام رفتم: ديدم در فکر فرو رفته، وچشم بر زمين دوخته است). عرض کردم: (آيا به زمين علاقه يافته ای؟) فرمود: (من هرگز حتى يک روز علاقه به زمين ودنيا نيافته ام، ولى در مورد آن مولود که فرزند دهمين پسرم در فکر فرو رفته بودم، او مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است که سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده پر از عدل وداد مى کند، او داراى غيبت حيران کننده اى است که اقوام بسيارى درباره آن غيبت گمراه مى شوند، واقوام بسيارى هدايت مى گردند).(٥)

نيز روايت شده: هر گاه در محضر علىعليه‌السلام نام حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف برده مى شد، آن حضرت مى فرمود: (مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف غايب مى گردد) تا آن جا که انسان جاهل مى گويد: خداوند مردم را نيازمند آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ننموده است).(٦)

نيز اميرمؤمنان علىعليه‌السلام فرمود: (براى قائم از ما، غيبت طولانى است، گويى شيعيان را مى نگرم که در عصر غيبت او همانند گوسفند هاى بى چوپان، سرگردانِ بيابان ها هستند، وبه دنبال چوپان مى گردند، ولى او را نمى يابند. مگر آن کسى که در دينش ثابت واستوار است، وطولانى شدن غيبت، قلب او را سخت وتيره نکرده است، چنين کسى با من در درجه من در روز قيامت خواهد بود).

سپس فرمود: (وقتى که قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف ما قيام کند، هيچ کسى (از جبّاران وطاغوتيان) در عهده او بيعتى ندارند (وتسليم هيچ کسى نمى شوند) از اين رو ولادتش مخفى، وخودش پنهان است).(٧)

سخن حضرت زهرا عليها‌السلام در شأن مهدى عليه‌السلام

جابر بن عبدالله انصارى (يکى از اصحاب معروف وخوب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى گويد: (به محضر حضرت زهراعليها‌السلام شرفياب شدم، در حضورش لوحى(٨) را ديدم که نام هاى امامان از فرزندانش در آن نوشته شده بود، آن نام ها را شمردم دوازده نفر بودند، وآخرى آنها قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف بود، سه نفر از آنها محمد، وچهار نفر از آنها علِى نام بودند).(٩)

عبدالله بن عباس گويد: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (من سرور پيامبران، وعلى بن ابى طالبعليه‌السلام سرور اوصيـا است، واوصيـاى مـن بعد از من دوازده نفـرند، اوّليـن آنها على بن ابى طالبعليه‌السلام وآخـرين آنهـا قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف مى باشد).(١٠)

جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: روز ولادت امام حسينعليه‌السلام به حضورسرورم حضرت زهراعليها‌السلام رفتم تا به او تبريک بگويم، ناگاه در دستش لوحى درخشان وسفيد ديدم، نوشته آن را خواندم، ودر آن چنين نوشته شده بود: (ابوالقاسم محمّد بن عبدالله مصطفى، مادرش آمنه دختر وهب؛ ابوالحسن على بن ابى طالب مرتضى،مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبدمناف؛ ابو محمّد بن على نيکوکار، حسن مجتبي؛ ابو عبدالله حسين بن على پاک سرشت، مادر اين دو، فاطمه دختر محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛ ابومحمّد على بن حسين عادل، مادرش شهربانو، دختر يزدگردبن شاهنشاه؛ ابوجعفر محمّد بن على باقر، مادرش ام عبدالله دختر حسن بن علي؛ ابوعبدالله جعفر بن محمّد صادق، مادرش ام فَروَه دختر قاسم بن محمّد بن ابوبکر؛ ابوابراهيم موسى بن جعفر موثّق، مادرش حميده؛ ابوالحسن على الرّضا، مادرش نجمه؛ ابوجعفر محمّد بن على پاکيزه، مادرش خيزران؛ ابوالحسن على بن محمّد امين، مادرش سوسن؛ ابومحمد حسن بن على ارجمند، مادرش سَمانه با کنيه ام الحسن؛ ابوالقاسم محمد بن حسن، حجّت خدا در روى زمين است، قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف، مادرش نرجس (درودهاى خدا بر همه آنها باد)).(١١)

وفى حديث آخر عن جابر ابن عبدالله الأنصارى قال: (دخلت على فاطمة وبين يديها لوح فيه اسماءِ الأوصيأ فعددت اثنى عشر إسماً آخرهم القائم، ثلاثه منهم محمد، واربعة منهم على صلوات الله عليهم اجمعين).(١٢)

سخن امام حسن مجتبى عليه‌السلام درباره مهدى عليه‌السلام

امام حسن مجتبىعليه‌السلام در ضمن گفتارى فرمود: (آيا نمى دانيد که هيچ يک از امامان از ما نيست مگر اين که بيعت با طاغوت عصرش (به اجبار) بر عهده اش قرار گيرد، مگر قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف که حضرت عيسى (روح الله) بن مريم در نماز به او اقتدا مى کند، خداوند متعال ولادت او را پنهان داشته، و وجود مبارکش را مخفى نموده، تا هيچ کس بر او براى بيعت گرفتن، دست نيابد، اين شخص نهمين فرزند برادرم حسينعليه‌السلام است، پسر سرور کنيزان (نرجس سلام الله عليها) مى باشد، خداوند در غيبتش، عمرش را طولانى کند، سپس او را به قدرتش به صورت جوان کمتر از چهل سال آشکار سازد، اين براى آن است که همه بدانند خداوند بر هر چيزى توانا است).(١٣)

سخن امام حسين عليه‌السلام درباره مهدى

امام حسينعليه‌السلام فرمود: (نهمين فرزندم داراى سنتى از يوسف، وسنتى از موسى بن عمران است، او قائم خاندان ما است، خداوند متعال کار او را در يک شب، سامان مى بخشد).(١٤)

نيز آن حضرت فرمود: (ازما دوازده نفر مهدى (هدايت شده) است، نخستين آنها اميرمؤمنان على بن ابى طالبعليه‌السلام وآخرين آنها، نهمين نفر، از فرزندان من است که امام وقائم به حق مى باشد، خداوند به وسيله او زمين را بعد از مرگش زنده مى کند، وبه وسيله او دين حق را آشکار مى سازد وبر همه آيين ها چيره وپيروز مى نمايد، اگرچه مشرکان نمى پسندند، او داراى غيبتى است که بر اثر طولانى بودنش، عدّه اى مرتد مى شوند، وعدّه اى ديگر ثابت قدم مى مانند، ومورد آزار قرار مى گيرند، به آنها به حالت مسخره، مى گويند: (اگر راست مى گوييد، اين وعده کى محقق مى شود؟) آن کس که در طول غيبتش صبر واستقامت کند، ودر اين راه، آزار ها ورنج ها وتکذيب ها را تحمّل نمايد، پاداشش، همانند مجاهدى است که در رکاب رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با شمشير با دشمنان مى جنگد).(١٥)

سخن امام سجاد عليه‌السلام درباره حضرت مهدى عليه‌السلام

سعيد بن جُبيـر مى گويد: از امام زين العابدينعليه‌السلام شنيدم فرمـود: (در وجود قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف، سنتى از نوحعليه‌السلام هست که آن طول عمر آن حضرت مى باشد).(١٦)

نيز فرمود: قائم از ما، ولادتش بر مردم مخفى است، به طورى که مى گويند: (هنوز متولد نشده است. ووقتى که خروج کرد، هيچ يک از جباران براى بيعت گرفتن به او دست نيابد).(١٧)

نيز فرمود: (براى قائم ما دو غيبت است، غيبت صغرا وغيبت کبرا، يکى از اين غيبت ها طولانى تر از ديگرى است، غيبت اولى شش روز يا شش ماه يا شش سال(١٨) است، اما ديگرى، مدتش طولانى است، تا وقتى که بيشتر معتقدان به او متزلزل شده واز عقيده خود منصرف شوند، آن کس در اين راه ثابت قدم مى ماند که يقين قوى، وشناخت صحيح داشته باشد، ودر انجام آنچه که ما مقرّر کرده ايم، در خود احساس رنج نمى کند، وتسليم ما خاندان است).(١٩)

سخن حضرت امام عليه‌السلام باقر درباره امام مهدى عليه‌السلام

محمّدبن مسلم مى گويد: امام باقرعليه‌السلام فرمود: قائم ما، به وسيله رُعب ووحشتى که خداوند بر دل دشمنانش مى افکند، آن حضرت را يارى مى کند، به يارى اِلاهى تأييد شود، زمين زير پايش مى پيچد (طى الارض دارد)، گنج ها براى او آشکار مى گردد، حکومت او به سراسر مشرق ومغرب مى رسد، خداوند متعال به وسيله او دينش را آشکار کرده، وبر همه اديان پيروز مى کند، اگرچه مشرکان از آن اکراه داشته باشند، در سراسر زمين جاى ويرانى باقى نمى نماند، همه را آباد مى نمايد، روح خدا، عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد، ودر نماز به حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف اقتدا مى نمايد.

محمّد بن مسلم مى افزايد: از امام باقرعليه‌السلام پرسيدم: (اى پسر رسول خدا، قائم شما در چه وقت ظاهر شده وقيام مى کند؟).

امام باقرعليه‌السلام در پاسخ فرمود: (آن هنگام که مردان به زنان وزنان به مردان شبيه شوند، ومردان به مردان، وزنان به زنان اکتفا کنند، زن ها بر اسب ها سوار گردند، وگواهی گواهان زور وظلم، پذيرفته شود، ولى گواهى گواهان عادل رد گردد، ومردم گناهان بزرگى مانند: خون ريزى، زنا ورباخوارى را سبک بشمرند..).(٢٠)

ابوايّوب مخزومى مى گويد: امام باقرعليه‌السلام در ضمن گفتار در شأن سيره دوازده امام وقتى که به ذکر آخرين نفر از آنها رسيد، فرمود: (امام دوازدهم کسى است که پس از ظهور او، حضرت عيسىعليه‌السلام پشت سر او نماز بخواند، بر تو باد، به اطاعت از سنت وروش او، وقرآن کريم).(٢١)

سخن حضرت امام صادق عليه‌السلام در شأن حضرت مهدى عليه‌السلام

امام صادقعليه‌السلام فرمود: (آگاه باشيد، سوگند به خدا قطعاً مهدى شما، از شما غايب مى گردد، تا اين که افراد نادان مى گويند: (از براى خدا نيازى به آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيست) سپس همانند شهاب ثاقب مى آيد، وسراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد مى کند).(٢٢)

سيد بن محمّد حِمْيَرى در ضمن حديث طولانى مى گويد: به امام صادقعليه‌السلام عرض کردم: (اى پسر رسول خدا، رواياتى از پدران شما در مورد عصر غيبت، وصحت وقوع آن، به ما رسيده است، به من خبر بده در مورد کدام يک از شما واقع مى شود؟).

امام صادقعليه‌السلام در پاسخ فرمود: (غيبت در مورد ششمين فرزند از نسل من، قرار مى گيرد وآن دوازدهمين امام هدايت است که بعد از رسول خدا هستند، که نخستين آنها اميرمؤمنان علىعليه‌السلام است، وآخرين آنها قائم به حق است، که ذخيره خدا در زمين وصاحب الزّمان است، به خدا سوگند اگر حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در عصر غيبت خود، به اندازه عمر نوح پيامبر که در ميان قومش زيست، باقى بماند از دنيا نمى رود تا ظهور کند، وسراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده پر از عدل وداد کند).(٢٣)

ابو بصير مى گويد: از امام صادقعليه‌السلام شنيدم فرمود: (سنت هاى پيامبران در رابطه با غيبت هايى که داشته اند، در مورد قائم ما از اهل بيتعليهم‌السلام مو به مو رخ مى دهد).

ابو بصير مى گويد: از آن حضرت پرسيدم: (اى پسر رسول خدا، قائم از شما اهل بيت کيست؟ امام صادقعليه‌السلام فرمود: (اى ابوبصير، او پنجمين نفر از نسل فرزندم موسى وپسر برترين کنيزان است، غيبت طولانى مى کند، به طورى که باطل گرايان درباره او به شک وشبهه مى افتند، سپس خداوند متعال او را آشکار مى سازد، آن گاه خداوند سراسر مشـرق ومغرب زمين را براى او فتح مى نمايد، وروح خدا عيسى بن مريمعليهما‌السلام از آسمان فرود آيد، ودر نماز به او اقتدا نمايد، در آن عصر سراسر زمين در پرتو نور پروردگارش، درخشان مى گردد، ودر سراسر زمين مکانى براى غير خداوند باقى نمى ماند، جز اين که خدا در آن زمين عبادت شود، وهمه دين براى خدا مى گردد، ودين باطلى باقى نمى ماند. هرچند مشرکان نپسندند).(٢٤)

سخن حضرت امام کاظم عليه‌السلام در شأن امام مهدى عليه‌السلام

على بن جعفر از برادرش امام کاظمعليه‌السلام نقل مى کند که فرمود: (هنگامى که پنجمين نفر از فرزندان عباسى(٢٥) از دنيا رفت، خدارا، خدارا، در مورد مراقبت از دينتان، مبادا کسى شما را از دين منحرف سازد، بدان که براى حضرت صاحب الامر غيبتى وجود دارد که بر اثر طولانى بودنش، بعضى از معتقدان به او، از دين اعراض مى کنند، اين غيبت حادثه سختى از طرف خداوند است که خدا به وسيله آن مردم را امتحان کند، اگر پدران واجداد شما دينى را صحيح تر از آن مى يافتند، از آن پيروى مى کردند).

پرسيدم: (اى سرور من، پنجمين نفر از فرزندان عباسى کيست؟ فرمود: عقل هاى شما توان فهميدن آن را ندارد، وانديشه هاى شما کوچک تر از درک آن است، ولى اگر زنده بمانيد، به زودى آن را درک خواهيد کرد).(٢٦)

يونس بن عبدالرحمن مى گويد: به محضر امام کاظمعليه‌السلام شرفياب شدم، به او عرض کردم: (اى پسر رسول خدا، آيا قائم به حق، تو هستی؟). در پاسخ فرمود: (من قائم به حق هستم، ولى آن قائمى که سراسر زمين را از لوث وجود دشمنان پاک مى سازد، وآن را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد مى کند، پنجمين فرزند از نسل من است، غيبت طولانى دارد، به طورى که بعضى از معتقدان به او، مرتد مى شوند وبعضى به امامت ما راضى هستند، وما نيز به شيعه بودن آنها راضى هستيم، خوشا به حال آنها، خوشا به حال آنها، به خدا سوگند آنها در قيامت با ما ودر درجات ما هستند).(٢٧)

سخن حضرت امام رضا عليه‌السلام در شأن حضرت مهدى عليه‌السلام

دِعْبل بن على خُزاعى گويد: قصيده اى براى مولايم حضرت رضاعليه‌السلام سرودم، که با اين شعر آغاز مى شد:

مدارسُ آياتٍ خَلَتْ مِن تلاوةٍو منزلُ وحی مقفرُ العَرَصاتِ

مدرسه هاى آيات قرآنى از تلاوت خالى مانده، وخانه هاى وحى اِلاهى، عرصه اش از سکوت افراد، خالى شده است. وقتى که به اين دو شعر رسيدم:

خُـرُوجُ امامٍ لا محالَةَ خارجٌ(٢٨)

يـُمَيِّزُ فينا کُـلّ حَـقٍّ وباطـلٍ يَقُومُ عَلَى اسم اللهِ والبَرَکاتِ

ويجزى عَلَى النَّعماءِ والنَّقمات ناگزير، خروج وقيام امام تحقق يابد، واو با نام خدا وبا برکات او قيام مى کند، وبراى ما هرگونه حق وباطل را معرفى کرده و جدا سازد، وبه خوبى ها وزشتى ها جزا وپاداش مى دهد).

امام رضاعليه‌السلام گريه کرد وسپس، سرش را به طرف من بلند نموده وبه من فرمود: اى خزاعى، روح القدس اين سخنان را بر زبانت جارى ساخته است. آيا مى دانى اين امام قيام کننده کيست؟

عرض کردم: (نه، اى مولاى من، جز اين که شنيده ام امامى از شما خروج وقيام کند، وسراسر زمين را از لوث فساد پاک سازد، وآن را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد نمايد).(٢٩)

امام رضاعليه‌السلام فرمود: (اى دِعْبِلْ، امام بعد از من پسرم محمّدعليه‌السلام ، وبعد از او پسرش علىعليه‌السلام ، وبعد از علىعليه‌السلام پسرش حسنعليه‌السلام ، وبعد از او پسرش، حجت قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف است، که در زمان غيبتش مردم در انتظار ظهور او هستند، هنگامى که ظهور کرد، همه از او اطاعت کنند، اگر از دنيا جز، يک روز باقى نماند، خداوند متعال آن روز را طولانى کند تا آن امام ظاهر شود، وزمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد نمايد).

ريّان بن صَلْت مى گويد: از حضرت رضاعليه‌السلام پرسيدم: (آيا صاحب اين امر (قائم) تو هستي؟) در پاسخ فرمود: (صاحب اين امر هستم، ولى آن امامى نيستم که سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده پر از عدل وداد کند، چگونه من همان امام باشم، با اين که ضعفِ بدنم را، مشاهده مى کنی؟ قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف آن کسى است که وقتى خروج کند، سن وسال پيران دارد، ولى چهره اش جوان است، پيکر نيرومند دارد، به طورى که اگر دستش را به بزرگترين درخت روى زمين دراز کند، مى تواند آن را از ريشه بيرون آورد، واگر در ميان کوه ها فرياد بزند، کوه ها به لرزه درمى آيند وسنگ هايش به سختى کوبيده شوند، عصاى موسىعليه‌السلام وانگشتر سليمانعليه‌السلام در دست اوست، اين امام، چهارمين پسر از نسل من است، خداوند با پوشش خود تا آن زمان که بخواهد او را در پشت پرده غيبت نگه مى دارد، سپس آشکار شده، وسراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد کند).(٣٠)

سخن حضرت امام جواد عليه‌السلام در شأن امام مهدى عليه‌السلام

حضرت عبدالعظيم حسنى گويد: (به محضر مولايم امام جوادعليه‌السلام رفتم، قصد داشتم در مورد حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف از او سؤال کنم که آيا از ماست يا ازغير ما؟).

آن حضرت ابتدا به سخن کرده وفرمود: (اى ابوالقاسم، قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف ازماست، واو مهدى است که واجب است مردم در غيبتش انتظار او را بکشند، وهنگام ظهور از او اطاعت نمايند، او سومين فرزند از نسل من است، سوگند به خداوندى که محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به پيامبرى مبعوث کرد، وما را به مقام امامت، اختصاص داد، اگر از دنيا جز يک روز باقى نماند، خداوند آن روز را طولانى کند، تا مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ظاهر شود وسراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد نمايد، وخداوند متعال در يک شب، کار وقيام او را سامان بخشد، چنان که قيام هم سُخَنَش موسىعليه‌السلام را سامان بخشيد، در آن هنگام که موسىعليه‌السلام در بيابان به طرف آتش رفت تا اندکى از آن براى گرم کردن خانواده اش بياورد، وقتى بازگشت، به عنوان پيامبر ورسول خدا بازگشت).

آن گاه امام جوادعليه‌السلام فرمود: (اَفضل اَعمالِ شيعتنا اِنتظارُ الفَرَجِ؛ برترين اعمال شيعيان ما، انتظار فرج امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است).(٣١)

صقر بن ابى دُلف مى گويد: از امام جوادعليه‌السلام شنيدم فرمود: (امام بعد از من، پسرم علىعليه‌السلام است، امر او امر من، وسخن او سخن من، واطاعت او اطاعت من است، امام بعد از او پسرش حسنعليه‌السلام است، امر او امر پدرش، وسخن او سخن پدرش، واطاعت او اطاعت از پدرش مى باشد. سپس، سکوت نمود). عرض کردم: (اى فرزند رسول خدا، امام بعد از امام حسنعليه‌السلام کيست؟).

امام جوادعليه‌السلام گريه سختى کرد، وآن گاه فرمود: (بعد از حسنعليه‌السلام فرزندش قائم به حق ومورد انتظار است).

عرض کردم: اى پسر رسول خدا، چرا او به قائم ناميده شده است؟ فرمود: (زيرا پس از آن که ذکر ويادش از زبان ها مى افتد، وبيشتر معتقدان به امامتش مرتد مى شوند، قيام مى کند).

عرض کردم: چرا به او منتظر مى گويند؟ فرمود: (زيرا، او داراى غيبتى طولانى است، افراد مخلص همواره در انتظار خروجش به سر مى برند، واشخاص شَکّاک او را انکار کنند، ومنکران، ياد او را به مسخره مى گيرند، وتعيين کنندگان وقت خروجش، دروغ مى گويند، شتاب زدگان براى خروج او، به هلاکت مى رسند. ودر ميان اينها مسلمانان راستين نجات مى يابند).(٣٢)

سخن حضرت امام هادى عليه‌السلام در شأن امام مهدى عليه‌السلام

ابوهاشم جعفر مى گويد از امام هادىعليه‌السلام شنيدم فرمود: (جانشين من بعد از من، پسرم حسنعليه‌السلام است، حال شما چگونه است در مورد جانشين بعد از او؟).

عرض کردم: براى چه، خدا مرا فدايت کند؟ فرمود: (زيرا شما شخص او را نمى بينيد، وتلفظ به نام او براى شما حرام است).(٣٣) عرض کردم: چگونه او را ياد کنيم؟ فرمود: بگوييد (حجّت از آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ).(٣٤)

بشارت امام از نزديک بودن ولادت مهدى موعود

ن. ک، کمال الدين، ص ٤٢٦-٤٢٨ باب ماورد فى ميلاد القائم، روضة الواعظين، ص ٢٥٨.

حضرت حکيمه(١) مى گويد: کنيزى به نام نرجس در خانه من بود، روزى برادرزاده ام امام حسن عسکرىعليه‌السلام به ديدار من آمد، وبه پيش شتافت وبا چشم پُر به نرجسعليها‌السلام نگاه کرد، به آن حضرت عرض کردم: (اى آقاى من، گويى خواهان نرجسعليها‌السلام هستى، تا او را به خدمت شما بفرستم؟)

امام حسنعليه‌السلام : نه اى عمّه، ولى در مورد اين خانم شگفت زده شده ام.

حکيمه: چرا از او شگفت زده شده ای؟

امام حسن: به زودى از اين خانم فرزند بزرگوارى که در پيشگاه خداوند، ارجمند است، متولّد مى شود.که خداوند به وسيله او سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده پر از عدل وداد کند.

حکيمه: اى آقاى من، او را به خدمت شما مى فرستم.

امام حسن: در اين مورد از پدرم اجازه بگير، اگر اجازه داد چنين کن.

حکيمه گويد: لباسم را پوشيدم وبه خانه امام هادىعليه‌السلام رفتم وسلام کردم ودر محضرش نشستم، هنوز سخنى نگفته بودم به من فرمود: (اى حکيمه، نرجس را نزد پسرم ابومحمّد بفرست).

حکيمه: اى آقاى من، به همين منظور، براى طلب اجازه به محضر شما آمده بودم.

امام هادىعليه‌السلام : اى مبارکه(٢) خداوند متعال دوست دارد که تو را در پاداش اين پيوند شريک سازد، خير وبهره اى از اين وصلت، نصيبت شما فرمايد.

حکيمه: درخانه امام هادىعليه‌السلام چندان نماندم، برخاستم وبه خانه ام بازگشتم، نرجس را زينت نمودم وزفاف امام حسنعليه‌السلام با نرجس را در خانه ام برقرار ساختم، آن حضرت چند روز در خانه ما بود، سپس عازم خانه پدرش امام هادىعليه‌السلام گرديد، من حضرت نرجس را همراه آن حضرت به خانه امام هادىعليه‌السلام فرستادم.

پس از مدتى امام هادىعليه‌السلام از دنيا رفت، وامـام حسن عسکرىعليه‌السلام جانشين پدر شد، من گاه وبى گاه به زيارتش مى رفتم، همان گونه که به زيارت پدرش امام هادىعليه‌السلام مى رفتم، روزى حضرت نرجسعليها‌السلام نزد من آمد وخم شد تا کفش مرا از پايم بيرون آورد، وبه من فرمود: (اى سرور من، کفشت را به من بده).

به او عرض کردم: بلکه تو سرور من وخانم من هستى، سوگند به خدا، پايم را به سوى تو دراز نمى کنم که کفشم را از پايم بيرون بياورى، ونمى گذارم تو براى من خدمت کنى، بلکه من تو را خدمت مى کنم ومنّت تو را به ديده مى نهم.

حکيمه گويد: در اين هنگام امام حسن عسکرىعليه‌السلام سخن مرا شنيد، به من فرمود: (اى عمه، خداوند بهترين پاداش را به تو بدهد). به محضر امام حسنعليه‌السلام رفتم وتا غروب در محضرش نشستم، در اين هنگام، حضرت نرجس را صدا زده وگفتم: لباس هايم را بياور تا بيرون روم.

امام حسنعليه‌السلام فرمود: نه، اى عمّه جان، امشب در خانه ما بمان، زيرا همين امشب به زودى نوزادى که در پيشگاه خدا، بزرگوار وارجمند است، وسراسر زمين را پس از مرگ زمين، زنده مى سازد، چشم به اين جهان مى گشايد.

حکيمه: اى آقاى من، اين فرزند از کدام مادرى متوّلد مى شود؟ ومن هيچ گونه اثر حمل را از نرجس نمى بينم.

امام حسن: اين فرزند را فقط نرجسعليها‌السلام ، به دنيا مى آورد.

حکيمه: من در اين وقت به سوى نرجس رفتم وپشت وشکم نرجس را ملاحظه کردم، هيچ گونه اثر حمل وباردارى مشاهده نکردم. به محضر امام حسنعليه‌السلام بازگشتم وعـرض کردم: اثرى از حمـل در نـرجسعليها‌السلام نمى بينم.

امام حسنعليه‌السلام لبخندى زد وآن گاه به من فرمود: هنگامى که وقت فجر فرا رسيد، آن حمل براى تو آشکار مى گردد، زيرا مَثَل نرجسعليها‌السلام همانند مَثَل مادر موسىعليه‌السلام است،که اثر حمل موسىعليه‌السلام در مادرش ظاهر نشد، وهيچ کس تا هنگام ولادتش، به آن اطلاع نيافت، زيرا به دستور فرعون شکم هاى زنان حامله را براى يافتن موسىعليه‌السلام مى شکافتند، ماجراى اين فرزند نيز همانند ماجراى موسىعليه‌السلام است.

حکيمه گويد: به حضور نرجس رفتم، وگفتار امام حسنعليه‌السلام را براى او بازگو کردم، فرمود: چيزى واثرى از حمل ديده نمى شود.

آن شب را در خانه امام حسنعليه‌السلام ماندم، ودر محضر امام شام خوردم، وسپس در کنار حضرت نرجسعليها‌السلام خوابيدم، وهر ساعت مراقب او بودم، او خوابيده بود، حيرت زده بودم وهرچه زمان مى گذشت به حيرتم افزوده مى شد، در آن شب، بسيار به نماز ومناجات ودعا پرداختم، وقتى که در نماز شب به نماز وِترْ رسيدم، نرجسعليها‌السلام از خواب برخاست، ووضو گرفت ومشغول نماز شب شد، به فضا نگاه کردم ديدم فجر اوّل طلوع کرده است، در قلبم شکى راه يافت، که نزديک اذان صبح شده ولى از نرجسعليها‌السلام در مورد ولادت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف خبرى نيست.

ناگاه امام حسنعليه‌السلام در حجره صدا زد: (اى عمّه، شتاب نکن، که حادثه ولادت، نزديک شده است). در اين هنگام نرجسعليها‌السلام را مضطرب ديدم، او را در برگرفتم وبه سينه ام چسباندم، ونام اِلاهى را بر او خواندم، امام حسنعليه‌السلام صدا زد: (سوره قدر را بر او بخوان). متوجّه حضرت نرجسعليها‌السلام شدم وسوره( انّا اَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ.. ) . را بر او خواندم، وبه نرجسعليها‌السلام عرض کردم: حالت چگونه است؟ فرمود: (امرى که مولا وسرورم تو را به آن خبر داده، آشکار شد).، به نرجسعليها‌السلام نزديک شدم وبا توجه کامل مشغول خواندن سوره قدر که امام سفارش کرده بود شدم، شنيدم جنين هم در رحم نرجسعليها‌السلام همين سوره را همراه من تلاوت مى کند، وبه من سلام کرد. من از آنچه شنيدم، هراسناک شدم.

امام حسنعليه‌السلام صدا زد: (از امر خداوند متعال تعجّب نکن، خداوند متعال، در کودکى حکمت را براى ما گويا کرد، وما را وقتى بزرگ شديم حجّت خود در زمين قرار داد). هنوز سخن امام حسنعليه‌السلام تمام نشده بود که نرجسعليها‌السلام از برابر چشمانم پنهان شد، او را نديدم، گويى بين من واو پرده اى آويزان گرديد. فرياد کنان به محضر امام حسنعليه‌السلام رفتم، به من فرمود: (اى عمّه، باز گرد، که به زودى نرجسعليها‌السلام را در مکان خود مى يابی). بازگشتم، ديدم پرده اى که بين من واو حايل شده بود، برداشته شده است، ناگاه نرجسعليها‌السلام را ديدم، ونورى که چشمانم را خيره مى کرد، در او مشاهده کردم، ناگهان کودکى را درکنار نرجسعليها‌السلام ديدم که به سجده افتاده وزانوانش را بر زمين نهاده، ودو انگشت سبّابه اش را به سوى آسمان بلند نموده وچنين مى گويد:

(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيکَ لَه، واَنَّ جَدّى مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، واَنَّ اَبيِ اَميِرُ الْمُؤمِنيِنَ..).

گواهى مى دهم که معبودى جز خداى يکتا نيست، او همتا ندارد، وجدّم محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسول خداست، وپدرم اميرمومنان است؛ سپس نام همه امامانعليهم‌السلام را يک به يک به زبان آورد وبه امامت آنها گواهى داد. وقتى به خودش رسيد گفت:

(اَللّهُمَّ اَنْجِزْ ليِ وَعْديِ، واَتْمِمْ ليِ اَمْريِ، وثَبِّتْ وَطْاتَيِ، وامْلأ الأرضَ بى عَدْلً وقِسْطاً)؛

خداوندا، وعده نصرتى را که به من داده اى به آن وفا کن، وامر خلافت وامامت مرا تمام کن، وتسلّط بر زمين وانتقام از دشمنانم را براى من ثابت واستوار گردان، وسراسر زمين را، به وسيله من پر از عدل وداد کن.

درخشان ترين نور

در روايت ديگر از قول يکى از بانوان حرم امام حسنعليه‌السلام چنين آمده است: وقتى که امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف متولد شد نورى درخشان از او به سوى افق آسمان بالا رفت به گونه اى که صفحه آسمان را روشن ساخت، در ميان آن نور پرندگان سفيدى را ديدم که از آسمان به سوى زمين مى آمدند، وبال هاى خود را بر سر وصورت واعضاى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف مى ماليدند وبه سوى آسمان باز مى گشتند.

امام حسنعليه‌السلام در حالى که خنده بر لب داشت فرمود: (اين پرندگان، فرشتگانى هستند که براى تبرّک جويى به وجود اين مولود فرود آمدند ورفتند، واين فرشتگان هنگام ظهور آن حضرت، از ياران او خواهند بود.(٣)

ودر حديث ديگرى آمده است که حکيمهعليها‌السلام مى گويد: امام حسنعليه‌السلام مرا صدا زد وفرمود: (اى عمّه پسرم را نزد من بياور).(٤) وقتى که روپوش را از بدن حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف برداشتم، او را ختنه کرده وناف بريده وپاک وپاکيزه يافتم، وديدم بر بازوى راستش چنين نوشته شده بود:( جاءَ الحق وزَهقَ الباطلُ، انَّ الباطِلَ کانَ زهوقاً ) (٥) حق آمد وباطل نابود شد، به يقين باطل نابود شدنى است.

نوزاد را به محضر امام حسنعليه‌السلام آوردم، وقتى که نگاه نوزاد به پدر افتاد سلام کرد، امام حسنعليه‌السلام او را به بغل گرفت، زبانش را به دهان نوزاد نهاد، ودست مبارک بر پشت وگوش، وبندهاى دست وپاى نوزاد کشيد، سپس خطاب به او فرمود: (اى پسرم، به قدرت خدا سخن بگو). حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف گفت:

اعوذُ بالله منَ الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم؛( ونُريدُ اَنْ نَمُنَّ على الذينَ استُضْعِفُوا فى الارضِ ونَجْعَلَهم اَئمةً ونجعلهم الوارثينَ؛ ونُمکِّنَ لهُم فى الارضِ ونُريَ فرعون وهامانَ وجُنُودَ هما مِنْهُم مّا کانوا يَحْذَرُونَ ) .(٦)

وخواستيم بر کسانى که در آن سرزمين فرودست شده بودند منّت نهيم وآنان را پيشوايان مردم گردانيم، وايشان را وارث زمين کنيم؛ ودر زمين قدرتشان دهيم واز طرفى به فرعون وهامان ولشکريانشان آنچه را که از جانب آن بيمناک بودند، بنمايانيم.

آن گاه آن نوزاد بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وعلى اميرمؤمنان وساير امامان تا پدرش، با ذکر نام يکايک آنان درود فرستاد.

در آن جا پرندگانى ديده مى شدند که در بالاى سر آن حضرت جمع شدند، امام حسنعليه‌السلام يکى از آنان را صدا زد وفرمود: (اين کودک را حمل کن وبا خود ببر، واز او محافظت کن، ودر هر چهل روز او را نزد ما بياور).(٧)

يکى از آن پرندگان نزديک آمد، وآن نوزاد را در برگرفت وبا خود به سوى آسمان برد وساير پرندگان نيز به دنبال او حرکت کردند.

حکيمه مى گويد: شنيدم امام حسنعليه‌السلام فرمود: (تو را به همان کسى سپردم که مادر موسی؛ موسى را به او سپرد).(٨)

در اين هنگام نرجسعليها‌السلام گريه کرد، امام حسنعليه‌السلام به او فرمود: آرام باش، که شيرخوردن اين نوزاد بجز از سينه تو بر کس ديگر حرام است، به زودى به تو باز مى گردد، همان گونه که موسىعليه‌السلام به مادرش باز گردانده شد، واين است سخن خداوند در قرآن:( فَرَددنهُ الى اُمِّهِ کَى تَقَرَّ عَينُها ولا تَحْزَنَ ) (٩) ما موسى را به مادرش باز گردانديم تا چشمش روشن شود، وغمگين نباشد.

حکيمه گويد: به امام حسنعليه‌السلام عرض کردم: (اين پرنده چه کسى بود؟).

امام حسنعليه‌السلام در پاسخ فرمود: اين پرنده، روح القُدُس است که از طرف خدا وکيل امامان شده تا آنها را توفيق دهد وبه وسيله او در راه آموزه هاى علم وتربيت ثابت قدم شوند.

حکيمه مى گويد: پس از آن که چهل روز گذشت، آن کودک به امام حسنعليه‌السلام باز گردانده شد، امام حسنعليه‌السلام مرا طلبيد، به محضرش رفتم، ناگاه چشمم به کودکى افتاد که در پيش روى امام حسنعليه‌السلام راه مى رفت، عرض کردم (مولاى من، اين کودک دو ساله شده است).

امام حسنعليه‌السلام لبخندى زد وسپس فرمود: (رشد ونمو فرزندان پيامبران وامامان هرگاه امام باشند، با ساير مردم فرق دارد، کودکى از ما در يک ماه به اندازه يک سال کودکان ديگر، رشد مى کند، وکودک ما در رحم مادرش سخن مى گويد، وقرآن مى خواند، وخداوند متعال را پرستش مى کند، ودرهنگام شير خوردن، فرشتگان از آنها اطاعت مى کنند، هر صبح وشب بر او نازل مى شوند.(١٠)

حکيمه گويد: هر چهل روز يک بار اين کودک را مشاهده مى کردم، تا اين که او را چند روز قبل از وفات امام حسنعليه‌السلام به صورت يک مرد کامل يافتم، به طورى که او را نشناختم، به امام حسنعليه‌السلام عرض کردم: (اين آقا کيست که به من امر مى کند در پيش رويش بنشينم؟)

فرمود: اين پسر نرجسعليهم‌السلام ، وجانشين من است، من پس از مدّت اندکى از دنيا مى روم، سخن اين آقا را گوش دهيد واز او اطاعت کنيد. حکيمه مى گويد: پس از چند روزى امام حسنعليه‌السلام از دنيا رفت، مردم از خانه او پراکنده شدند، سوگند به خدا من هر روز صبح وشام او را مى ديدم، واز هر چه سؤال کنيد، او به من خبر مى دهد، ومن به شما خبر مى دهم. به خدا سوگند من وقتى مى خواهم از او سؤالى کنم، هنوز سؤال نکرده، جواب مرا مى دهد.(١١)

سخن گفتن امام مهدى عليه‌السلام

حکيمه مى گويد: سه روز از ولادت حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف گذشت، مشتاق ديدارش شدم، به خانه امام حسنعليه‌السلام رفتم، تقاضاى ديدار حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف را کردم، امام حسنعليه‌السلام فرمود: کسى که از تو به او شايسته تر است، او را با خود برده است. به خانه بازگشتم وروز هفتم ولادت او، به محضر امام حسنعليه‌السلام رفتم، ديدم حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در گهواره قرار گرفته وچهره او هم چون ماه شب چهاردهم مى درخشد. امام حسنعليه‌السلام به من فرمود: نزد پسرم بيا، نزديک رفتم، امام حسنعليه‌السلام زبانش را در دهان مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نهاد، سپس به او فرمود: (اى پسرم، سخن بگو!) حضرت مهدى در گهواره گفت: (اشهَدُ اَنْ لا اله الاّ اللهُ) گواهى مى دهم که معبودى جز خداى يکتا نيست.

سپس، صلوات ودرود بر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واميرمؤمنانعليه‌السلام ويکايک امامانعليهم‌السلام تا پدرش فرستاد، آنگاه چنين خواند: بسم الله الرحمن الرحيم

( ونُريدُ اَنْ نَمُنَّ على الذينَ استُضْعِفُوا فى الارضِ.. ) .(١٢)

سپس، امام حسنعليه‌السلام به او فرمود: (اى پسرم، آنچه را که خداوند، بر پيامبران در سؤالاتش نازل کرده بخوان).

حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نخست صحف آدمعليه‌السلام را تلاوت کرد، که به زبـان سريانى بود، سپس کتاب هاى ادريسعليه‌السلام ، نوحعليه‌السلام ، هـودعليه‌السلام ، صالحعليه‌السلام ، صحف ابـراهيم، تورات موسى، زبـور داوود، انجيل عيسىعليهم‌السلام ، وفرقان جدّم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را تلاوت نمود، سپس قصه هاى پيامبران ورسولان را بيان کرد.(١٣)

آن گاه امام حسنعليه‌السلام فرمود: هنگامى که پروردگارم مهدى اين اُمت را به من عطا فرمود، دو فرشته فرستاد، آنها فرزندم را با خود به سراپرده عرش اِلاهى بردند تا اين که در پيشگاه خداوند متعال ايستادند، خداوند به مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف فرمود: (مرحبا به تو اى بنده من، يارى دين وآشکار شدن فرمان من وهدايت بندگانم به وسيله تو است، به خودم سوگند ياد کرده ام که به وسيله تو بگيرم وببخشم، وبه وسيله تو بيامرزم،و به وسيله تو مجرمان را، عذاب کنم، اى فرشتگان اين کودک را با کمال ملاطفت، به نزد پدرش برگردانيد، وبه او از جانب من بگوييد: (اين کودک رد ضمان وسايه پر مهر ودر پناه حفظ وحرمت من است تا آن هنگام که حق به وسيله او تحقق يابد وباطل نابود شود، وهمه دين به طور خالص براى من باشد).(١٤)

نشانه هاى پيشاپيش حقانيت امام عليه‌السلام

ناگفته نماند، که اين حوادث شگفت انگيز در هنگام ماجراى ولادت حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف با اين ويژگى هاى فوق العاده وقبل از آن، بلکه بسيار بيشتر از اينها چنان که در بعضى از تواريخ وروايات آمده، همانند حوادث شگفت انگيز در مورد پيامبران وامامانعليهم‌السلام در سرآغاز ظهور آنها، از نشانه هاى پيشاپيش حقانيّت پيامبرى پيامبران، وامامتِ امامان است.

وجود حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نسبت به ساير امامانعليهم‌السلام داراى امتيازات مضاعفى است، از اين رو، رخدادهاى حيرت انگيز از هنگام ولادت او، بلکه قبل از آن، بيشتر از امامان ديگر است، چرا که آن حضرت خاتم اوصيايى است که سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد مى کند.

بنابراين، همه اين وقايع شگفت انگيز در رابطه با آن حضرت، عجيب وبر خلاف انتظار نخواهد بود، که از آن به اِرهاصات(١٥) تعبير مى شود، ودر کتاب حق اليقين روايات ديگرى نيز در ارتباط با اين حوادث شگفت انگيز نقل شده است:

يکى از اين روايات، روايت محمد بن عثمان عمروى(١٦) است، که او گفت: هنگامى که حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف متولد شد، امام حسن عسکرىعليه‌السلام فرمود به ابى عمرو پيام دهيد نزد من بيايد، پيام امام را به او رساندند، او به محضر امام حسنعليه‌السلام آمد، امام به او فرمود: (ده هزار(١٧) رِطْل نان، وبه همين مقدار گوشت، خريدارى کن، وبه حساب من بين مردم تقسيم کنيد) وعلى بن هاشم مى گويد: امام حسـنعليه‌السلام ، تعـداد بسيار گوسفند را به عنوان عقيقه براى حضـرت مهـدى عجل الله تعالى فرجه الشريف قربانى نمود.(١٨)

کنيز بودن مادر بعضى از امامان عليهما‌السلام

مادران بعضى از امامانعليهم‌السلام از جمله حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف کنيز بود، در نتيجه آنها از فرزندان کنيز بودند، به رغم پندار بعضى، اين موضوع هيچ گونه موجب کسر شأن امامانعليهم‌السلام نخواهد شد، چرا که در بينش اسلام ملاک برترى به تقواست، چنان که خداوند مى فرمايد:( اِنَّ اکرمَکُمْ عِنْدَ اللهِ اَتقاکُمْ ) (١٩) گرامى ترين شما در پيشگاه خداوند با تقواترين شما است؛ جد پيامبر ما يعنى، حضرت اسماعيلعليه‌السلام فرزند يک کنيز بود که هاجر نام داشت. زيرا، خداوند عمل وتقوا ومعرفت وايمان انسان را، چه از زن آزاده وچه از کنيز، معيار برترى مى داند، ودر حديث از امامانعليهم‌السلام آمده فرمودند: (ان اللهَ لا يَنظُرُ الى صُورِکُمْ، ولکن يَنظُرُ الى قلوبِکمْ)(٢٠) خداوند متعال به صورت هاى شما نمى نگرد، بلکه به قلب هاى شما مى نگرد.

نتيجه اين که: اگر يک کنيز از نظر ايمان وعمل صالح باشد از زن آزاده برتر است، چنان که به همين دليل يک عبد (برده وغلام) در پيشگاه خدا برتر از يک مرد آزاد است، اين از يک سو، واز سوى ديگر اسلام وهمه اديان آسمانى، طبقه بندى غير شرعى را امضا نکرده است، چرا که در بينش اسلام واديان آسمانى، عرب بر عجم، جز به تقوا برترى ندارد(٢١) وامام صادقعليه‌السلام فرمود: (انسانى که در نژاد با شرافت است با انسانى که از نژادى پست ودرسطح پايين است، با ملاک تقوا بر يکديگر برترى مى يابند، من اصل وريشه انسان ها را از خاک مى دانم، آدمعليه‌السلام پدر همه انسان ها، وحوّا مادر همه بشر است، يک خدا همه را آفريده، وهمه مخلوقات، بندگان خدا هستند).(٢٢) بنابراين، کنيز بودن مادر بعضى از امامانعليهم‌السلام به هيچ وجه عيبى براى آنها نخواهد بود.

آيا به زبان آوردن نام امام زمان عليهما‌السلام حرام است؟

در ميان علما وفقها اختلاف است که آيا نام گذارى وبه زبان جارى کردن نام مبارک آن حضرت جايز است يا حرام؟ چنان که قبلاً اشاره شد. مشهور بين فقها در زمان هاى اخير وعصر حاضر اين است که جايز است، زيرا حرام بودن آن را به عللى که ذکرمى شود به زمان غيبت صغرا(٢٣) اختصاص داشت، تا اين که در عصر شيخ بهايى(٢٤) اين موضوع به طور مشروح مطرح شد ومورد برسى قرار گرفت، وعلما کتاب هاى متعدّد در محور اين مسئله تأليف کردند، مانند: کتاب شرعية التسميه، جواز تلفّظ به نام امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف تأليف محقق داماد(٢٥) وکتاب تحريم التّسميه، تأليف شيخ ماحوزى(٢٦) ودر کتاب النّجم الثّاقب محدّث نورى، در اين باره بحث مفصّلى به ميان آمده است.(٢٧)

چهره حضرت مهدى عليه‌السلام

حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از نظر سيرت وصورت شبيه ترين انسان ها به رسول خداست، شيخ صدوق در کتاب کمال الدين روايت مى کند که جابر بن عبدالله انصارى گفت: رسول خدا فرمود: (المهديُّ مِنْ وُلدى، اِسمُـهُ اسمى، وکنيتهُ، اَشبهُ الناس بى خَلقاً وخُلقاً...). مهـدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از فرزندان من، همنام من وهم کنيه من است، او شبيه ترين انسان ها از نظر ظاهر وباطن به من است، براى او غيبتى حيرت انگيز رخ مى دهد که امت هايى در ارتباط با آن حضرت گمراه مى شوند، سپس همانند شهاب ثاقب آشکار مى گردد، وسراسر زمين را پس از آن که پر از ظلم وجور مى شود، پر از عدل وداد مى کند).(٢٨)

چنان که روايت شده، شکل وشمايل آن حضرت، همانند چهره رسول خداست، همان گونه که در کتاب بحارالانوار و... نقل شده است. محدّثين بر اساس اين روايات گفته اند: چهر ه حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف سفيد متمايل به سرخ است، پيشانى بلند، بينى باريک، گود چشم وداراى ابرو به هم پيوسته است. نور از چهره اش به گونه اى مى درخشد که بر سياهى موى محاسن وسرش چيره مى گردد، فرق سرش وبين دو موى جمع شده که مانند الف در ميان دو واو، است، گشاده دندان است، آخر موى سرش (چون گيسو) چيده شده، بين دو شانه اش پهن وسياه چشم است، ساق پا وشکمش هم چون ساق پا وشکم جدش حضرت علىعليه‌السلام است، ميان بالا است، بلکه ميان قامت وچهار شانه است. سر مبارکش مدوّر، گونه هايش نرم، وبرگونه راستش خالى هم چون ريزه مشکى که بر صفحه نقره افتاده است، موى عنبر بوى بر سرش بود، داراى شکل وقيافه جذّابى است که هيچ چشمى معتدل تر از آن را نديده است.(٢٩)

در روايت ديگر از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده فرمود: (... خداوند در نسل حسينعليه‌السلام امامانى را قرار داده که آنها براى اجراى دستورهاى من بر مى خيزند، ووصيت مرا حفظ مى کنند، نهمين آنها قائم اهل بيت من، واحياگر امت من، است که در شمايل وشکل وقيافه وگفتار وکردار، شبيه ترين انسان ها به من است، پس از غيبت طولانى وحيرت گمراه کننده ظهور مى کند، فرمان خدا ودين اِلاهى را آشکار مى سازد، به نصرت خداوند وفرشتگان خدا، تأييد ويارى مى شود، سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد مى نمايد).(٣٠)


3

4

5

6

7

8

9