امام مهدی جلوه جمال الهی

امام مهدی جلوه جمال الهی33%

امام مهدی جلوه جمال الهی نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

امام مهدی جلوه جمال الهی
  • شروع
  • قبلی
  • 78 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10542 / دانلود: 2837
اندازه اندازه اندازه
امام مهدی جلوه جمال الهی

امام مهدی جلوه جمال الهی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

سخن امام حسن عسکرى عليه‌السلام در شأن فرزندش مهدى عليه‌السلام

احمد بن اسحاق(٣٥) مى گويد: (به محضر امام حسن عسکرىعليه‌السلام رسيدم با اين قصد که از جانشين بعد از او بپرسم، آن حضرت قبل از سؤال من گفت: اى احمدبن اسحاق، خداوند متعال از آن زمان که آدمعليه‌السلام را آفريده تا روز قيامت زمين را خالى از حجّت قرار نداده است، که خداوند به وسيله او بلا را، از اهل زمين دفع مى کند، وبه وسيله او باران را نازل مى کند، وبه وسيله او برکات زمين را خارج مى سازد.

احمد بن اسحاق مى گويد: به امام حسنعليه‌السلام عرض کردم: اى فرزند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، امام وخليفه بعد از تو کيست؟ امام حسنعليه‌السلام با سرعت برخاست ووارد خانه شد، سپس بيرون آمد، وبر شانه اش کودکى بود که صورتش هم چون ماه شب چهارده مى درخشيد، حدود سه سال داشت، امام حسنعليه‌السلام به من فرمود: اى احمد بن اسحاق، اگر در پيشگاه خداوند متعال، کرامت نداشتى، ودر محضر حجّت هاى خدا، داراى احترام نبودى، اين پسرم را به تو نشان نمى دادم، اين پسر هم نام وهم کنيه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، همان کسى است که سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده پر از عدل وداد مى کند. (تا آخر حديث که مشروح آن بعداً ذکر مى شود).(٣٦)

روايات در اين مورد بسيار است ودر کتاب هاى کمال الدين شيخ صدوق (ره) وغيبة الطوسى، وغيبة النّعمانى وبحار الانوار ذکر شده اند.

____________________

پى نوشت ها :

(١) کمال الدين: ص ٢٤٥، باب ٢٤ ح ٢. (٢) همان، ص ٢٦٧ ـ ٢٦٨، باب ٢٤، حديث ٣٥. (٣) کمال الدين، ص ٢٧١، باب ٢٥، حديث ١. (٤) همان، ص ٢٧٢، باب ٢٥، حديث ٥. (٥) کمال الدين، ص ٢٧٤، باب ٢٦، حديث ١. (٦) همان، ص ٢٨٥، باب ٢٦، حديث ٩. (٧) همان، ص ٢٨٦ و٢٨٧، باب ٢٦، حديث ١٤. (٨) صفحه نوشته شده اي. (٩) کمال الدين، ص ٢٥٦، باب ٢٤ حديث ١٣. (١٠) همان، ص ٢٦٦، باب ٢٤، حديث ٢٩. (١١) همان، ص ٢٨٩، باب ٢٧، حديث ١، حديث لوح به صورت مفصل تر، دراصول کافى، ج١، ص ٥٢٧ و٥٢٨ آمده است. (مترجم). (١٢) کمال الدين، ص ٢٩٤، باب ٢٧ حديث ٤. (١٣) کمال الدين، ص ٢٩٧، باب ٢٩، حديث٢. (١٤) همان، ص ٢٩٧، باب ٣٠، حديث ١. (١٥) کمال الدين، ص ٢٩٨، باب ٣٠، حديث٣. (١٦) همان، ص ٣٠٢، باب ٣١، حديث ٤. (١٧) همان، حديث ٦. (١٨) علامه مجلسى (ره) در شرح اين سخن مى نويسد: (شايد شش روز و...، اشاره به حالات مختلف حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در عصر غيبتش باشد، در شش روز اول، هيچ کس از ولادت او، جز بستگان واصحاب بسيار خـاص، با خبر نشدند، وبعد از شش ماه، عده اى از خـواص با خبر مى گردند، وپس از شش سال، هنگام وفات پدرش امام حسن عسکرىعليه‌السلام ، امر او براى بسيارى از مردم آشکار مى شود. ويا اشاره به اين است که پس از امامتش، تا شش روز کسى به آن مطلع نمى شود، سپس بعد از شش ماه، شهرت مى يابد، وبعد از شش سال، امر سفيران او (نواب چهارگانه خاص او) آشکار وگسترش مى يابد. (منه رحمه الله). (١٩) کمال الدين، ص ٣٠٣، باب ٣١، حديث ٨. (٢٠) کمال الدين: ص ٣١٠ باب ٣٢ حديث ١٦. (٢١) کمال الدين، ص ٣١٠ ـ ٣١١، باب ٣٢، حديث ١٧. (٢٢) همان مدرک، ص ٣٢١، باب ٣٣، حديث ٢٢. (٢٣) همان، حديث ٢٣. (٢٤) کمال الدين، ص ٣٢٤، باب ٣٣، حديث ٣١. (٢٥) يعنى خليفه پنجم، هارون الرشيد عباسي. (٢٦) کمال الدين، ص ٣٣٦ـ ٣٣٧، باب٣٤، حديث ١. (٢٧) کمال الدين، ص ٣٣٨، باب ٣٤، حديث ٥. (٢٨) در بعضى از روايات،واژه (واقعٌ) به جاى (خارجٌ) ذکر شده است. (٢٩) کمال الدين، ص ٣٤٧، باب ٣٥، حديث ٦. (٣٠) کمال الدين: ص ٣٥٠ ـ ٣٥١ باب ٣٥ حديث ٧. (٣١) کمال الدين، ص ٣٥١، باب ٣٦، حديث ١. (٣٢) کمال الدين: ص٣٥٢ـ ٣٥٣ باب ٣٦ ح٣. (٣٣) همان، ص ٣٥٥، باب ٣٧، حديث٤. (٣٤) در مورد حرمت وجواز نام بردنِ نام آن حضرت مطالبى واحاديثى در صفحات گذشته ذکر شد ودر نهايت حضرت آيةالله العظمى شيرازى فتوا به حرمت نداده اند واين حديث را به نوعى تأويل کردند. وقطعاً اين حديث هم از جمله احاديث صحيح السند است ولى، صِرفاً در زمان تقيّه واختصاص به همان زمان خاص دارد که حاکمان زور وزر وتزوير در پى جان آن حضرت بودند، لذا ائمه بزرگوار دستور دادند که دوستان نامى از او نبرند تا آن بزرگ در دام آنها نيفتد. وچنين شد. (ويراستار). (٣٥) وکيل امام حسن عسکرىعليه‌السلام در قم، که مرقدش درشهر سرپل ذهاب است. (مترجم). (٣٦) کمال الدين، ص ٣٥٧، باب ٣٨، حديث ١.

چند روايت از طريق اهل تسنن

محدّثين وعلماى اهل تسنّن روايات بسيارى درباره حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نقل کرده اندکه نظر شما را به ذکر چند روايت از آنها جلب مى کنيم:

١. مسلـم در صحيـح خـود از جابر نقل مى کند که گفت: از پيـامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم فرمود: (همواره اُمت من تا روز قيامت به خاطر آشکار شدن حق، با دشمنان مى جنگند، عيسى بن مريمعليه‌السلام از آسمان به زمين مى آيد، رييس مسلمانان به عيسىعليه‌السلام مى گويد: بيا به پيش تا براى ما نماز را اقامه کرده وبه تو اقتدا کنيم، عيسىعليه‌السلام مى فرمايد: (نه، بعضى از شما به خاطر کرامت اِلاهى به اين امت (اسلام) امير بعضى ديگر هستيد).(١)

٢. بخارى، مسلم واحمد در صحاح خود، از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل کرده اند که فرمود: (حال شما چگونه است، آن هنگام که عيسى پسر مريمعليه‌السلام در ميان شما آيد، ولى امام شما، از ميان خود شما باشد).(٢)

٣. عبدالله بن مسعود طبق روايت ابوداوود، نقـل مى کند کـه پيامبـرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (اگر از دنيا جز يک روز باقى نماند خداوند آن روز را طولانى مى کند، تا اين که خداوند مردى از من، يا از اهل بيت من، را برانگيزد، هم نام من است، سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد نمايد).(٣)

و در روايت ديگر آمده: آن حضرت فرمود: (دنيا به پايان نرسد تا آن هنگام که مردى از خاندان من که هم نام من است بر عرب حکومت کند).(٤)

٤. ابو هُريره نقل مى کند که پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (اگر از عمر دنيا جز يک روز باقى نماند، خداوند آن روز را طولانى کند، تا مردى از خاندان من که هم نام من است، ظهور نمايد).(٥)

٥. اميرمؤمنان از پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل مى کند که آن حضرت فرمود: (اگر از روزگار جز يک روز باقى نماند، خداوند مردى از خاندانم را برانگيزد، سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده پر از عدل وداد نمايد).(٦)

٦. نيز در سنن ابى داوود از امّ سلمه نقل شده که گفت: از رسول خدا شنيدم فرمود: (اَلْمهديُّ مِنْ عِتْرَتى مِنْ وُلْدِها فاطِمَةَ).(٧)

٧. نيز در سنن ابن ماجه از سعيد بن مسيّب نقل شده گفت: در حضور اُمِّ سَلَمه (يکى از همسران رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ) بودم سخن از مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف به ميان آوردم، ام سلمه گفت: از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم فرمود: (المهديُّ مِنْ وُلْدِ فاطمَةَ).(٨)

٨. نيز ابى داوود روايت کرده که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (مهدى از من است، بلند پيشانى وباريک بينى است، سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده پر از عدل وداد مى کند، وهفت سال حکومت مى نمايد).(٩)

٩. ترمذى در روايت ديگرى از ابوسعيد خِدرى نقل مى کند که گفت: (ما ترس آن پيدا کرديم که بعد از رحلت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فتنه اى رخ دهد، از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسيديم چه بايد کرد؟ فـرمود: (انَّ فى اُمَّتـى الْمهدِيُ)(١٠) در ميان امـت من، مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف وجود دارد. (که رفع فتنه کند).

١٠. نيز ترمذى در سنن خود به سندش ازعبدالله نقل مى کند گفت: روزى در محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوديم، ناگاه گروهى جوانان بنى هاشم به آن جا آمدند، وقتى که پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنها را ديد، منقلب شد ودر چشمانش اشک حلقه زد، ورنگش پريد، از آن حضرت پرسيدم: (چهره شما نشان مى دهد که از چيزى اکراه داری).

فرمود: (ما خاندانى هستيم که خداوند آخرت را براى ما برگزيده است، واهل بيت من به زودى بعد از من با بلايى روبرو مى شوند که موجب فرار ودورى وگريز خواهد شد، تا آن که قومى از جانب مشرق که در همراهشان پرچم هاى سياه هست مى آيند، ومطالبه (حکومت) خير مى کنند، امّا به آن نمى رسند، بامخالفان مى جنگند، از طرف مردم يارى مى شوند، ودر نتيجه به آرمان وخواسته خود نايل مى شوند، ولى آن (حکومت) را خودشان نمى پذيرند، بلکه آن را در اختيار مردى از اهل بيت من قرار مى دهند، آن مرد (حضرت مهدی) سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد مى کند، هر کسى از شما عصر چنين مردى را درک کرد، گرچه با حرکت سينه خيز بر روى برف باشد، خود را به او برساند).(١١)

١١. نيز ترمذى در حديث ديگر از ابوسعيد خدرى روايت مى کند که پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (در ميان امت من، مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف خواهد آمد، دست کم هفت، وبيشتر نُه سال حکومت مى کند، در آن عصر، امت من آن چنان از فراوانى نعمت ها برخوردار مى شود که هرگز نظيرش را نديده است، زمين خوردنى ها ونعمت هايش را آشکار مى سازد، واز آنها چيزى کم نکند، ودر آن عصر،مال وثروت همچون چيزى است که زير دست وپا افتاده باشد، شخصى بر مى خيزد ومى گويد: (اى مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، از اموال به من بده) حضرت مهدى مى فرمايد: (بگير).(١٢)

١٢. نيـز در حديث ديگر از حضرت علىعليه‌السلام نقل مى کند که پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (المَهديُّ مِنّا اَهلَ البيتِ، يُصلِحُهُ اللهُ فى ليلَة) مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از خاندان ما است، خداوند در يک شب کارش را سامان مى بخشد).(١٣)

١٣. ابـن ماجه مطابق حديث ديگر، از ثوبان نقل مى کند که پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (وقتى که او (مهدي) را ديديد، گرچه با حرکت سينه خيز بر روى برف باشد، نزدش برويد وبا او بيعت کنيد، زيرا او مهدى خليفه خدا است).(١٤)

١٤. حديث از سعيد بن المسيب قال: کنا عند أم سلمة فتذاکرنا المهدى، فقاهت سمعت رسول الله (ص) يقول: (المهدى مِن ولد فاطمة).(١٥)

١٥. نيز ترمذى در حديث ديگر از انس بن مالک نقل مى کند که گفت: از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم فرمود: (ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشت هستيم؛ من وحمزه، وعلى وجعفر وحسن وحسين ومهدي).(١٦)

١٦. در کتاب مستدرک الصحيحين به سند خود از ابوسعيد خِدرى نقل مى کند که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (روز قيامت بر پا نمى شود، تا سراسر زمين پر از ظلم وجور وتجاوز گردد، سپس شخصى از خاندان من خروج مى کند که سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وتجاوز شده، پر از داد وعدل مى کند).(١٧)

ابو نعيم اصفهانى نيز در کتاب حُلية الاولياء نظير اين حديث را با اندکى تفاوت در الفاظ ـ نقل کرده است.(١٨)

١٧. ودر کتاب کنز العُمّال روايت شده که حضرت علىعليه‌السلام از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسيد: (آيا مهدى از ما آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، يا از غير ما، است؟).

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاسخ فرمود: (بلکه از ماست، خداوند (اسلام ودين) را به وسيله او کامل وختم مى کند، چنان که آن را به وسيله ما آغاز نمود).(١٩)

١٨. نعيم بن حماد وطبرانى وابو نعيم وخطيب، ونيز هيثمى در کتاب مجمع الزوايد از حضرت علىعليه‌السلام نقل مى کنند که به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض کردم: (اى رسول خدا، آيا مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از ماست يا از غير ما).

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاسخ فرمود: (بلکه از ماست، خداوند به وسيله ما دين را کامل وختم مى نمايد، همان گونه که به وسيله ما آغاز کرد، ومردم به وسيله ما از شرک وبت پرستى نجات مى يابند، ودل هاى آنها به وسيله ما الفت مى يابد).(٢٠) اين حديث را طبرانى در کتاب اَلاوسط روايت نموده است.(٢١)

کتاب هاى نوشته شده در شأن حضرت مهدى عليه‌السلام

کتاب هاى بسيار درباره حضرت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از آغاز غيبت آن حضرت، تاکنون تأليف شده است، يکى از علماى معاصر کتابى در صد جلد درباره آن حضرت نگاشته است، وآنچه را از احاديث اهل تسنّن وشيعه درباره آن حضرت رسيده، در آن کتاب جمع آورى کرده است، از درگاه خداوند مى خواهم که توفيق چاپ اين موسوعه را به بعضى از اهل خير عنايت فرمايد. ويکى از علماى اهل سنت نيز کتابى در ردّ ونفى وجود حضرت مهدى به نام لامهدى ينتظر بعد الرسول سيد البشر، نوشته است ويکى از علماى حجاز کتابى در ردّ اين کتاب به رشته تحرير درآورده است.

بسيارى از دانشمندان اهل تسنّن نيز، درباره حضرت کتاب ها نوشته اند، وروايـاتى که از رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دربـاره حضرت مهـدى عجل الله تعالى فرجه الشريف آمده، نقل کرده اند، از جمله فقيه آنها به نام کُنجى شافعى (حافظ ابو عبدالله محمد بن يوسف بن محمد کُنجى شافعى، متوفّاى سال ٦٥٨ هـ. ق) کتابى به نام (البيان فى اخبار صاحب الزّمان) تأليف کرده است.

افزون بر آنچه که در کتاب هاى صحاح(٢٢) اهل تسنّن، از باب هايى در خصوص حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف عنوان شده، نقل شده است(٢٣) که بعضى از آن روايات را قبلاً ذکر کرديم.

ابونعيم اصفهانى (متوفّاى ٤٠٢ يا ٤٠٣ هـ. ق) که از محدّثان مشهور اهل تسنّن است، کتابى درباره حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف به نام الاربعين تأليف نموده است(٢٤) اين کتاب محتوى چهل حديث از کتاب هاى صحاح ومسندهاى اهل تسنن است، وبيانگر اوصاف واحوال ونام وکنيه مبارک حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است، يکى از آن احاديث؛ روايتى است که از على بن هلال واو از پدرش نقل کرده که گفت:

(در آن هنگام که پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در بستر مرگ بود، به محضرش رفتم، ديدم فاطمهعليها‌السلام در کنار سر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته، به يک باره ديدم با صداى بلند گريه کرد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سرش را به سوى او بلند نمود وفرمود: (اى محبوبه من، فاطمهعليها‌السلام چرا گريه مى کني؟) فاطمهعليها‌السلام عرض کرد: (ترس آن دارم که بعد از رحلت تو، دين را تباه کنند)، واز مسير حق خود، منحرف نمايند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

(اى محبوبه دلم، آيا نمى دانى که خداوند متعال، بر زمين توجّه خاصّى کرد، پدرت را از آن برگزيد، واو را مبعوث به رسالت کرد، سپس توجّه خاص ديگرى به زمين نمود وشوهر تو علىعليه‌السلام را برگزيد، وبه من وحى کرد که تو را همسر او قرار دهم، اى فاطمه، ما از خاندانى هستيم که خداوند متعال به ما هفت خصلت عطا فرموده است که به هيچ کس قبل از ما عطا نکرده است وبعد از ما هم به کسى عطا نخواهد کرد.

١. من خاتم پيامبران، وگرامى ترين آنها در پيشگاه خداوند، ومحبوب ترين مخلوقات خدا هستم، وپدر تو مى باشم.

٢. ووصی من بهترين اوصيا ومحبوب ترين آنها در پيشگاه خداست، واو شوهر تو است.

٣. وشهيد ما بهترين شهيدان ومحبوب ترين آنها در پيشگاه خداست واو حمزة بن عبدالمطلب عموى پدرت وعموى شوهر توست.

٤. واز ما است (جعفر) آن کسى که داراى دو بال وپر شود، ودر بهشت همراه فرشتگان به هرجا که بخواهد پرواز نمايد، او پسر عموى پدرت، وبرادر شوهرت است.

٥و ٦. واز ما است دو پسرت حسن وحسين که دو آقاى جوانان بهشتند، به خداوندى سوگند که مرا به حق مبعوث کرد، مقام پدر آنها، علىعليه‌السلام ارجمندترين از آنهاست.

٧. اى فاطمه، به خداوندى سوگند که مرا به حق برانگيخت، مهدى اين امّت از نسل آنهاست(٢٥) در آن هنگام که سراسر جهان، هرج ومرج(٢٦) شود، وفتنه ها وآشوب ها بروز کند، وراه ها بسته شود، وعده اى همديگر را غارت کنند، بزرگ به کوچک رحم نکند، وکوچک به بزرگ احترام نگذارد، در اين زمان خداوند از نسل اين دو نفر (حسن وحسينعليه‌السلام ) مردى را ظاهر کند، که دژهاى گمراهى را فتح نمايد، ودل هاى پوشيده به گناه وجهل را بگشايد، دين را در آخرالزّمان، استوار وبرپا سازد، چنان که من آن را در آغاز، استوار وبر پاساختم، وسراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم شده پر از عدالت نمايد.

اى فاطمه، مرا محزون نکن، وگريه منما، چرا که خداوند متعال به تو مهربان تر ودل سوزتر از من است، به خاطر آن مقامى که در نزد من دارى، وجايگاهى که در قلبم گرفته اى، خداوند تو را همسر کسى قرار داده که مقامش از همه بالاتر ومنصبش گرامى تر، واز همه به مردم مهربان تر وعادل تر وبيناتر به قضاوت است، من از درگاه خداوند متعال تفاضا کرده ام که تو، اى فاطمه، نخستين فرد از اهل بيت من باشى که به من بپيوندي.

حضـرت علىعليه‌السلام فرمود: (پـس از رحلـت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمـهعليها‌السلام بعد از او، هفتاد وپنج روز عمر کرد تا اين که به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيوست.(٢٧)

جانشين امام حسن عسکرى عليه‌السلام

علاّمه مجلسى، در حق ّاليقين از شيخ صدوق روايت مى کند که او به سند صحيح از احمد بن اسحاق(٢٨) نقل مى کند که گفت: به حضور امام حسن عسکرىعليه‌السلام شرفياب شدم با اين قصد که از جانشين آن بزرگوار بعد از رحلتش بپرسم، آن حضرت قبل از سؤال من، فرمود: (اى احمد بن اسحاق، خداوند متعال از عصر حضرت آدمعليه‌السلام تاکنون، واکنون تا روز قيامت، زمين را از حجّتش خالى نمى گذارد، خداوند به وسيله او بلا را از اهل زمين برطرف مى نمايد، وبه وسيله او باران را فرو مى فرستد، وبرکت هاى زمين را آشکار مى سازد).

پرسيدم: (اى فرزند رسول خدا، امام وخليفه بعد از شما کيست؟)

آن حضرت شتابان برخاست، ووارد اتاقى شد، سپس بيرون آمد، ديدم کودکى را که صورتش مانند ماه شب چهارده مى درخشيد وحدود سه سال داشت بر شانه خود نهاده، به من فرمود: (اى احمد بن اسحاق، اگر در پيشگاه خدا وحجت هاى او مقام ارجمندى نداشتى، پسرم را به تو نشان نمى دادم، اين پسر هم نام وهم کُنيه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، همان کسى است که سراسر زمين را همان گونه که پر از ظلم وجور شده، پر از عدل وداد مى کند. اى احمد بن اسحاق، مَثَل اين پسر در اين اُمّت، مانند مَثَل خضرعليه‌السلام وذوالقرنين است، به خدا سوگند به گونه اى غايب مى شود که همه به راه هلاکت مى افتند، جز شخصى که خداوند عقيده به امامت او را در آن شخص ثابت واستوار کرده، واو را براى دعا در مورد تعجيل در فرج آن حضرت، توفيق داده است).

احمد بن اسحاق مى گويد: به امام حسن عسکرىعليه‌السلام عرض کردم (اى مولاى من، آيا نشانه اى که قلب مرا در مورد جانشينى اين کودک مطمئن وآرام سازد هست!)

ناگاه آن کودک با زبان عربى شيوا فرمود: (انا بقيةُ اللهِ فى اَرْضهِ، والمنتقمُ مِنْ اعدائهِ، فلا تَطلُبْ اَثَراً بَعْدَ عينٍ يا احمَدَ بنَ اسحاقَ؛ من آخرين حجت خدا در زمين، وانتقام گيرنده از دشمنان خدا هستم، اى احمد بن اسحاق، بعد از ديدن خود مهدى ديگر در جستجوى نشانه نباش).

احمد بن اسحاق مى گويد: بسيار شادان از محضر امام حسنعليه‌السلام بيرون آمدم، فرداى آن روز به حضور امام حسنعليه‌السلام رفتم وعرض کردم: (اى پسر رسول خدا، از اين که با نشان دادن جانشينت بر من منّت نهادى، بسيار خوشحال شدم، اين که فرمودى مَثَل او مَثَل خضر وذوالقرنين است، کدام سنّت او همانند اين دو نفر مى باشد؟)

امام حسنعليه‌السلام فرمود: (او در طولانى شدن غيبتش، به اين دو نفر شباهت دارد).

عرض کردم: اى فرزند رسول خدا، آيا غيبت او طولانى مى گردد؟

فرمود: به پروردگارم سوگند آرى، به گونه اى که بسيارى از معتقدان به او از اعتقاد به او منصرف مى شوند، جز کسى که خداوند متعال پيمانش را نسبت به ولايت ما، از او گرفته، وايمان را در قلب او برقرار ساخته، واو را به روح قدسى تأييد فرموده، اى احمد بن اسحاق، اين امرى از امرهاى خدا، ورازى از رازهاى اِلاهى، وغيبى از غيب هاى پروردگار است، آنچه را گفتم فراگير، واز شاکران وسپاس گزاران باش، تا در فرداى قيامت در ملکوت اعلى با ما باشي).(٢٩)

ودر حديث ديگر از عمرو اهوازى نقل شده که گفت: (امام حسن عسکرىعليه‌السلام پسرش را به من نشان داد وفرمود: اين پسر بعد از من صاحب شما است).(٣٠) ومطابق روايت ديگر، از محمد بن عثمان عَمْرى(٣١) وديگران نقل شده است: (امام حسن عسکرىعليه‌السلام پسرش را به ما که چهل نفر در خانه اش بوديم، نشان داد وفرمود:

(هذا رِمامُکُم من بَعدى، وخليفتى عليکم، فاتبعوُهُ واطيعُوهُ، ولا تَتَفرّقُوا فتهلکوا فى اديانکُمْ، اما اِنکُم لا ترونَهُ بَعْدَ يومکُم هذا؛ اين پسر، امام شما بعد از من است، وخليفه من بر شماست، از او پيروى واطاعت کنيد، پراکنده نشويد، تا در مورد دين خود به هلاکت بيفتيد، آگاه باشيد، شما ديگر او را از فردا نمى بينيد).

حاضران گفتند: از محضر امام حسنعليه‌السلام بيرون رفتيم، چند روزى نگذشت که امام حسنعليه‌السلام از دنيا رفت.(٣٢)

ماجراى ديدار پسر مهزيار با حضرت مهدى عليه‌السلام

علاّمه مجلسى، در کتاب حق اليقين از شيخ صدوق وشيخ طوسى وشيخ طبرسى وبه سند صحيح از محمد بن ابراهيم بن مهزيار، يا على بن ابراهيم مهزيار اهوازى،(٣٣) روايت کرده اند که گفت: بيست حج انجام دادم، ودر همه آنها قصد کردم که به محضر امام زمان حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف برسم، ولى به اين توفيق وسعادت دست نيافتم، تا اين که يک شب در بسترم خوابيده بودم گوينده اى را ديدم به من گفت: (اى على بن ابراهيم، به تو اجازه داده شد که امسال به حج بيايي).(٣٤)

ازخواب بيدار شدم، بسيار خوشحال بودم، به نماز ايستادم، هم چنان نماز مى خواندم تا سپيده سحر دميد، نماز صبح را خواندم، سپس از خانه بيرون رفتم تا از کاروان هاى حج، پرس وجو کنم، کاروانى را ديدم که آماده حرکت است، با اولين کاروان به سوى مکّه حرکت کردم تا به کوفه رسيديم(٣٥) در آنجا از اسب پياده شدم ووسائل سفر را به افراد مورد اطمينان سپردم، سپس به جستجوى فرزند امام حسن عسکرىعليه‌السلام پرداختم، ولى هر چه جويا شدم وجستجو کردم او رانيافتم، از کوفه با نخستين کاروان به سوى مدينه حرکت کردم، وقتى به مدينه رسيدم، بى درنگ وسائل سفر را به افراد مورد اطمينان سپردم ودر آنجا نيز به جستجو ادامه دادم، هيچ خبر واثرى از حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نيافتم. هم چنان در جستجو وآرزوى ديدار بودم، تا اين که کاروان به سوى مکه حرکت کرد، باهمراهان به سوى مکه روانه شديم، در آنجا نيز اثاثيّه خود را به دوستان سپردم، وبه جستجو پرداختم، ومکرر از آل امام حسن عسکرىعليه‌السلام جويا مى شدم، ولى خبر واثرى از آنها نمى يافتم در ميان اميد ونااميدى، در فکر فرو رفته بودم وخودم را سرزنش مى کردم که لابد لياقت ديدار نداری.

تا اين که شبى تصميم گرفتم براى طواف کعبه بروم، منتظر ماندم تا خلوت شد، آن گاه به طواف کعبه پرداختم، واز درگاه خداوند مى خواستم که مرا به آرزويم، ديدار حضرت حجّت، برساند. در اين ميان ناگاه يک جوان خوش سيما وخوشبو را ديدم که دو لباس احرام پوشيده، يکى را به کمر بسته، وديگرى را بر دوش افکنده وطرف ديگر ردا را به دوش ديگر برگردانده است. او به من متوجه شد وگفت: تو کيستي؟ گفتم: من از اهالى اهواز هستم. گفت: آيا ابن خصيب اهوازى را مى شناسي! گفتم: آرى، خدا رحمتش کند از دنيا رفت.

گفت: خدا او را رحمت کند، که روزها روزه مى گرفت وشب ها در مقام بندگى به عبادت مى پرداخت،(٣٦) وقرآن تلاوت مى کرد واز دوستان ما بود. سپس گفت: (آيا در اهواز، على بن ابراهيم مهزيار را مى شناسی؟)

گفتم: خودم هستم. گفت: خوش آمدى اى ابوالحسن، آيا صريحان را مى شناسی؟ گفتم: آری؛ گفت: آنها کيستند؟

گفتم: محمد وموسى هستند.

گفت: آن نشانه اى راکه بين تو وامام حسن عسکرىعليه‌السلام بود چه کردی؟

گفتم: نزد من است.

گفت: نشانم دهيد. آن را که انگشترى زيبا بود ودر نگينش نام محمد وعلى نوشته شده بود، از جيبم درآوردم به آن جوان نشان دادم. وقتى که آن را ديد سخت گريه کرد وناله سرداد، در حالى که مى گفت: (خدا تو را رحمت کند اى ابامحمد، تو امام عادل، فرزند امامانعليهم‌السلام ، وپدر امام بودى، خداوند تو را در فردوس اعلاى بهشت همنشين پدرانت نمود).

سپس فرمود: اى ابوالحسن، (پسر مهزيار) به خانه ات برو، وخود را مهيا کن، وقتى که يک سوم از شب گذشت ودو سوم از شب باقى ماند نزد ما بيا، که به خواست خداوند به آرزويت خواهى رسيد.

ابن مهزيار مى گويد: به اقامت گاه خود رفتم، ودر اين انديشه بودم، وکارهايم را انجام دادم، وآماده شدم، وپس از گذشت يک سوم از شب، سوار بر اسب شده وبه سوى شعب (که به آن جوان وعده ملاقات داده بودم) رهسپار شدم، وقتى به آنجا رسيدم، همان جوان را ديدم، به من خوش آمد گفت، آن گاه فرمود: (اى ابوالحسن، خوشا به حال تو، آقا اجازه ملاقات به تو داد، سواره حرکت کرد، ومن نيز به دنبالش سواره حرکت کردم، تا اين که مرا به منا وعرفات برد، واز آنجا گذشتيم، وبه پايين گردنه کوه طائف رسيديم در اين هنگام به من فرمود: اى ابوالحسن، پياده شو، وآماده نماز شب باش، او پياده شد، من نيز پياده شدم، مشغول نماز شديم، پس از نماز، به من فرمود: نماز صبح را بخوان، ولى طول نده، من نماز صبح را به گونه اى مختصر بجا آوردم، او پس از نماز، به سجده رفت وصورت بر خاک ماليد وسپس، سوار مرکب شد، به من نيز گفت سوار شو، سوار شدم. وبه راه خود ادامه داديم، تا اين که او به بالاى عقبه کوه رفت ومن نيز همراهش بودم، در آنجا به من گفت: (نظر کن آيا چيزى مى بيني؟).

____________________

پى نوشت ها :

(١) صحيح مسلم، کتاب الايمان، باب نزول عيسي... حديث ٢٢٥. وصحيح مسلم کتاب الأمارة باب قوله لاتزال طائفة من امتى ظاهرين على الحق حديث ٣٥٤٧. ومسند احمد، باقى مسند الکثيرين، مسند جابربن عبدالله، حديث ١٤١٩٣، مسند احمد. مسند جابر بن عبدالله حديث ١٤٥٩٥. (٢) صحيح بخارى، کتاب احاديث الانبياء نزول عيسى، حديث ٣١٩٣، صحيح مسلم، کتاب الايمان، باب نزول عيسى بن مريمعليها‌السلام حاکماً بشريعة نبيّنا محمّد، حديث ٢٢٢و کتاب الأيمان باب نزول عيسى ٢٢٤؛ مسند احمد، مسند ابو هريره، حديث ٧٣٥٥ ومسند احمد باقى مسندالکثيرين باقى المسند السابق حديث ٨٠٧٧. (٣) سنن ابى داوود، کتاب المهدى، حديث ٣٧٣٥. (٤) همـان، در بعضى از روايات به جاى واژه (لا تذهب الدّنيا)، (لا تنقضى الدّنيا) آمده است (همـان، حديث ٣٧٣٤). (٥) سنن ترمذى، کتاب الفتن، باب ما جاء فى المهدى حديث ٢١٥٧. (٦) سنن ابى داود: کتاب المهدى حديث ٣٧٣٤. (٧) سنن ابن ماجه، کتاب الفتن، باب خروج المهدى، حديث ٣٧٣٥. (٨) همان، حديث ٤٠٧٦. (٩) سنن ابى داوود، کتاب المهدى، حديث ٣٧٣٦. (١٠) سنن ترمذى، کتاب الفتن عن رسول الله، باب ماجاءَ فى المهدى، حديث ٢١٥٨. (١١) سنن الترمذى، حديث ٤٠٧٢ (مطابق عدد گذارى جهاني). (١٢) همان مدرک، حديث ٤٠٧٣. (١٣) همان، حديث ٤٠٧٥. (١٤) سنن ترمذى، حديث ٤٠٧٤. (١٥) سنن ترمذي: حديث ٤٠٧٦. (١٦) همان، حديث ٤٠٧٧. (١٧) مستدرک الصّحيحين، ج ٤، ص ٥٥٧. (١٨) حلية الاولياء، ج ٣، ص ١٠١. (١٩) کنز العمّال، ج ١٤، ص ٥٩٨، حديث ٣٩٦٨٢. (٢٠) مجمع الزوائد، ج٧، ص ٣١٦ ـ ٣١٧. (٢١) المعجم الاوسط طبرانى، ج ١، ص ١٣٦، حديث ١٥٧. (٢٢) کتاب هاى صحاح اهل سنت عبارت اند از: صحيح بخاري؛ صحيح مسلم؛ سُنن ابى داوود؛ سُنن (جامع) ترمذي؛ سنن ابن ماجه وسنن نسايى که در بين اهل حديث به (صحاح سته) مشهور است وعده اى ازمحدثين کتاب الموطاء ابن مالک والتاج الجامع للأصول فى احاديث الرسول، شيخ منصور على بن عبدالرحمان را هم جز صحاح اهل سنت شمرده اند، گرچه قول اقواء همان صحاح سته است (ويراستار). (٢٣) ابو داوود در سنن خود، کتابى به عنوان (کتاب المهدي) قرار داده، همان گونه که ترمذى در سنن خود تحت عنوان (کتاب الفتن عن رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بابى به نام (باب ما جاء فى المهدي) قرار داده است، وهمين طور ابن ماجه در سنن خود در کتاب الفتن، بابى تحت عنوان (باب خروج المهدي) تنظيم نموده است. (٢٤) الکنى والالقاب محدّث قمى، ج ١، ص ١٦٥. (٢٥) حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از ناحيه پدران از نسل امام حسينعليه‌السلام است، ونظر به اين که مادر امام باقرعليه‌السلام به نام فاطمه، دختر امام حسنعليه‌السلام بود، امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از اين ناحيه، از نسل امام حسنعليه‌السلام نيز مى باشد (مترجم). (٢٦) ضبط صحيح اين دو کلمه (هَرَجْ ومَرَجْ) است ولى بر اثر کثرت استعمال (هَرْج ومَرجْ) خوانده مى شود. (ويراستار). (٢٧) کشف الغمه، ج٢، ص ٤٩٨ باب ذکر علامات قيام القائم عجل الله تعالى فرجه الشريف ومدة أيام ظهوره، وشرح سيرته وطريقته وطرف مما يظهر فى دولته؛ منتخب الانوار المضيئه فى اثبات ذلک من جهة العامة،فصل ٤، ص ٤٥؛ کفاية الآثر، ص٦٢، باب ما جاء عن جابر بن عبدالله الأنصارى عن رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فى النصوص على الأئمة الأثنى عشر. (٢٨) وکيل امام حسن عسکرى درقم. (٢٩) کمال الدّين، ص ٣٨٤و ٣٨٥؛ و٣٧٠ باب ماروى عن ابى محمد الحسن العسکرى من وقوع الغيبة بابنه القائم وانه الثانى عشر من الأئمة، حديث١. اعلام الورى، ص ٤٣٩، فصل سومع فى ذکر النصوص عليه من جهة ابيه الحسن بن على خاصة ومنتخب الأنوار المضيئة: ص ١٤٣ الفصل العاشر فى ذکرمن شاهد فى ذکر من شاهده من شيعته وحظى برؤيته. (٣٠) اعلام الورى، ص ٤٤١، فصل سوم. (٣١) وى نخستين نايب خاص حضرت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است. (٣٢) اعلام الورى، فصل سوم، ص ٤٤٢. (٣٣) ر.ک به کمال الدين: ص ٤٦٥ حديث ٢٢ باب ٤٣ ذکر من شاهد القائم عجل الله تعالى فرجه الشريف ووراه وکلمه، و(دلائل الأمامة): ص ٢٩٦ باب معرفة من شاهد صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه الشريف فى حال الغيبة وعرفه. (٣٤) محدّث قمى (ره) مى نويسند: آن گونيده گفت: (اى فـرزند مهزيار! امسال به حج بيا که به خدمت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف مى رسي). (منتهى الآمال، ج ٢، ص ٢٩٦). (٣٥) در آن وقت مسير حج از اهواز، به سوى کوفه واز آنجا به سوى مکه بود. (٣٦) مرحبا بـر قومـى که داد بنـدگى را داده انـد روزها با روزه ها، شب ها در مقام بندگى ايستاده اند.

روز دهم

روز ازدواج پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با حضرت خديجهعليه‌السلام مى باشد و بر شيعيان لازم است بخاطر تاءثير اين ازدواج مبارك و فرخنده در خوبيها و سعادتها و انتشار نورهاى درخشان و پاك آنرا بزرگ بدارند.

روز هفدهم

به گوشه اى از فضايل اين روز اشاره كرديم ولى بد نيست باز هم به طور اختصار به بعضى از مطالب گذشته اشاره نمائيم : هيچكدام از شيعيان بلكه بيشتر پيامبرانعليهم‌السلام و دوستان خدا نمى توانند حقيقت فضيلتهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بفهمند. روايات زيادى بدين مضمون وارد شده است كه هر پيامبرى توانايى رسيدن به برخى مقامهاى اهل بيت والا مقام آن حضرتعليه‌السلام را ندارد مگر اينكه رسول باشد چه رسد به فضايل خود آن حضرت و چگونه مى توانند مانند او باشند و حال آنكه او برترين آفريده شدگان و نزديكترين آنها به خداوند و علت ايجاد پيامبران ، رسولان ، فرشتگان نزديك به خدا و تمام جهانيان و سرور مردمان و دانشمندترين آنان است اوست عقل اول ، نور اول ، خلق اول ، اسم اعظم ، حجاب اقرب ، طرف ممكن و واسطه فيض خداوند به تمام جهانيان

و هنگامى كه فرض شود او علت ايجاد دنيا و علت جارى شدن نعمتهاى خداست ، نمى توان گفت كسى بتواند به حقيقت صفات و فضايل او آن چنان كه هست پى برد. همه هدايتها از او بوده و او آموزگار فرشتگان و برانگيخته شده بر روحهاى پيامبرانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و كسى است كه در كتاب خداوند از او به صاحب اخلاق بزرگ تعبير شده است خانواده و دوازده جانشين او برترين همه آفريده شدگان هستند. اولين آنان اميرالمؤ منينعليه‌السلام است كه كه بطور پنهانى با تمام پيامبرانعليهم‌السلام بوده و آنان را يارى مى كرده و بطور آشكار با رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است ؛ و آخرين آنها مهدى (عج ) است كه خداوند وعده داده اهل حق از اولين تا آخرين آنها را با او يارى كرده ، با او يكتا پرستى را در زمين تكميل كند و دين خود را در سراسر زمين بگستراند بطورى كه دينى غير از دين خدا در روى زمين نباشد.

و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گشاينده و پايان دهنده است كسى است كه پيامبرانعليهم‌السلام و كتابهاى آسمانى به پيامبرى او مژده داده اند. كتاب او گواه بر تمام كتب و جانشين او سرور جانشينان و امت او برترين امتها و شريعت او كاملترين شرايع و مذهب او بهترين مذاهب است او صاحب حوض و لواء حمد و صاحب وسيله و بزرگترين شفاعت است كسى است كه اين آيه درباره او نازل شده است : ( و بزودى خداوند آنقدر به تو عطا خواهد نمود كه راضى شوى ) و كسى است كه براى برترى دادن او و جانشينانش بر غير آنها، از پيامبران پيمان گرفته شده و كسى است كه مبتلايان به بلاها، مسلمان و غير مسلمان با توسل به او و خاندان او نجات مى يابند. و اوست رحمتى براى جهانيان و محبوب پروردگار جهانيان و هيچ فضيلتى به آن نمى رسد و آن مادر فضايل است

نامهاى آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نزد خداوند، در كتابهاى پيامبران و بر زبان اولياى او عبارتند از: محمد، احمد، الماحى ، العاقب ، الحاشر، رسول رحمت ، رسول توبه ، رسول امم ، المقتفى ، القثم ، شاهد بر انبيا و امم ، بشير، نذير، سراج منير، ضحوك ، قتال ، متوكل ، فاتح ، امين ، خاتم ، مصطفى ، رسول و پيامبر امى ، حاد، مزمل ، مدثر، كريم ، نور، عبد، رؤ وف ، رحيم ، طه ، يس ، منذر، مذكر.

در كتابهاى اخبار آمده است : نام او نزد بهشتيان ، عبدالكريم ، نزد اهل آتش ‍ عبدالجبار، نزد اهل عرش عبدالحميد، نزد ساير ملائكه ، عبدالحميد، نزد ساير پيامبران عبدالوهاب ، نزد شياطين عبدالقهار، نزد جن عبدالرحيم ، در كوهها عبدالخالق ، در خشكى عبدالقادر، در دريا عبدالمهيمن ، نزد ماهيها عبدالقدوس ، نزد حيوانات سمى عبدالغائب ، نزد حيوانات وحشى عبدالرزاق ، نزد درندگان عبدالسلام ، نزد بهايم عبدالمؤ من ، نزد پرندگان عبدالغفار، در تورات مود مود، در انجيل طاب طاب ، در صحف عاقب ، در زبور فاروق ، نزد خدا طه و يسين و نزد مؤ منين محمد و كنيه او ابوالقاسم و جبرئيل با كنيه ابى ابراهيم به او سلام كرد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند: ( من اول و آخر هستم ) و در بعضى روايتهاى معتبر آمده است كه : ( منظور از تمام سوگندهايى كه خداوند بزرگ در كتاب خود ياد كرده حضرتش ‍ مى باشند. ) بد نيست روايتى نيز از طريق اهل سنت درباره فضيلت او و اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل نمايم زيرا بهترين گواه بر فضايل علىعليه‌السلام رواياتى است كه سنيها در اين مورد نقل مى كنند. احمد حنبل در كتاب مسند خود و ابن ابى ليلى در كتاب فردوس و منهج التحقيق از ابن خالويه روايت نموده اند كه او راويان حديث را شمرد تا به جابر بن عبدالله انصارى رسيد و آنگاه از او نقل كرد كه : ( از رسول خدا شنيدم كه فرمودند: خداوند، من ، على ، فاطمه ، حسن و حسين را از يك نور آفريد سپس اين نور را فشارى داده و شيعيان ما از اين نور خارج شدند. پس از آن ما خدا را ستايش نموديم آنان نيز خدا را ستايش نمودند؛ ما خدا را منزه دانستيم آنان نيز خدا را منزه دانستند، ما لا اله الا الله گفتيم ، آنان نيز لا اله الا الله گفتند؛ خداوند را تمجيد نموديم شيعيان ما نيز او را تمجيد كردند. خداوند را يگانه دانستيم شيعيان ما نيز چنين كردند. سپس ‍ خداوند آسمانها و زمين و فرشتگان را آفريد كه تا صد سال تسبيح و تقديس را نمى شناختند ما تسبيح گفتيم بدنبال ما شيعيان ما تسبيح گفتند و سپس ملائكه تسبيح گفتند و همچنين در مورد غير تسبيح اين روايت تصريح مى كند كه پيامبر و آل اوعليهم‌السلام تسبيح ، تهليل و تكبير را به شيعيان خود ياد داده و شيعيان آنها نيز به ملائكه آموختند به همين جهت شيعيان آنها از ملائكه برتر مى باشند.

اين فضايل را با استفاده از آيات و روايات اثبات كرديم ولى از راه تاءمل و انديشه خود و بدون كمك گرفتن از شرع نيز مى توانيم فضايل او را اثبات نماييم : ما مى بينيم كه در چند سال كم در حالى كه مشغله هاى فراوانى داشت و مشغول جهاد بود - علومى از جانب او گسترش پيدا نمود كه حتى كمتر از يك صدم آن علوم نيز از جانب همه انبياء گسترش پيدا ننمود. اين علوم در زمينه تربيت روح ، قلب و جسم و ساير رشته هاى علم و حكمت بود. و نيز نامهاى خداوند متعال و صفات و نعمتهاى باطنى او و فضايل انبياء را براى مردم بيان نمود. و امثال اين كارهاى خارق العاده ، قويترين معجزات براى اثبات پيامبرى و نبوت بوده و اين معجزات محكمتر از شكافتن ماه مى باشد. باين جهت كه فقط تعداد انگشت شمارى فرق سحر و معجزه را مى دانند و ممكن است بگويند شكافتن ماه سحر است نه معجزه ؛ ولى معجزاتى كه ما گفتيم شباهتى به سحر، شعبده و غيره ندارد.

و انسان خود مى تواند از اين خلاصه اى كه گفتيم تفصيل اين مطالب را بفهمد و از اين راه گوشه اى از شرافت پيامبر خود را دريابد و آنگاه فضيلت اين روز را درك نموده و بگونه اى به پيشواز آن رود كه شايسته آن است و علاوه بر درك فضيلت اين روز مقدار منت خداوند را بخاطر اين ميلاد مبارك فهميده و دل و عقل او آنگونه كه شايسته است از اين منت تاءثير مى پذيرد. و سپس بايد آثار اين تاءثير را در اعمال و حركات خود آشكار نمايد و نبايد بگذارد عمل او قلبش را تكذيب كند. زيرا عمل فقط از صفات قلب سرچشمه گرفته و هيچ عملى از اين قاعده مستثنى نيست

اعمال اين روز

(١-از مهمترين اعمال در اين روز اولا توسل به حاميان معصوم آن روز و سپردن عقل و قلب و تمامى وجود خود بوسيله آنان به خداوند متعال است ، با اين هدف كه توفيق در بهره مندى از اين روز نصيب او گردد. و اگر انسان در توكل و تسليم خود راستگو باشد قطعا توفيق الهى را خواهد يافت زيارت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بطور مفصل و زيارت اميرالمؤ منينعليه‌السلام در كتاب اقبال روايت شده است

(٢- نيز از كارهاى مهم روزه داشتن اين روز بخاطر شكرگزارى و بجا آوردن دو ركعت نماز مى باشد كه در هر ركعت آن يك بار سوره ( فاتحه ) و ده بار سوره ( قدر ) و ده بار سوره ( اخلاص ) مى خواند.

سپس در مكان نماز خود نشسته و دعايى كه روايت شده مى خواند.

حقيقت عيد و آداب آن

(٣ - از كارهاى مهم در اين روز رعايت آداب عيد ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اظهار مراسم شرعى عيدهاى بزرگ است تا ديگران اين روز را به عنوان عيد بشناسند. و نيز بايد ديگران را با عمل خود به چيزهايى كه موافق با حقيقت عيد است عادت دهيم همانگونه كه شرع از ما خواسته نه آنگونه كه مخالف شرع است زيرا عده اى نادان در اين روز به لهو و لعب و حتى به كارهاى حرام مى پردازند.

خداوند هنگام عيد به همه نيكوكاران و بدكاران بار عام مى دهد تا در پيشگاه او حضور يافته ، اظهار خضوع و خشوع نموده و مراسم بندگى را بجا آورند؛ و آمرزش گناهان ، جوائز و نامه هاى سلطنت و پادشاهى بگيرند. بنابراين بايد با تمام توان خود را براى حضور در چنين مجلسى آراسته و آماده نمود. و چون هر مجلسى لباس مخصوص و آرايش ‍ متناسب با خود دارد، بايد خود را مانند اهل آن مجلس آماده و آراسته نماييم لباس اهل اين مجلس ، تقوى ، تاجشان معارف الهى و نظافت آنان پاكيزگى قلب از بياد غير خدا بودن و عطرشان ذكر خدا و صلوات بر رسول خدا و آل پاك او مى باشد.

مبادا در مجلس پاكيزگان وارد شوى و قلب تو آلوده به ياد دنيا و بدنت برهنه از لباس تقوى و سرت بدون عمامه مراقبت باشد و از تو بوى بد آلودگيهاى دوستى دنيا استشمام شود؛ اعمال بدت باعث فاسد شدن اخلاقت شده ، سرت خالى از عقل معرفت ، قلبت خالى از ايمان و چشمت به خاطر نگاه به حرامهاى الهى دردمند، زبانت از گفتن در رضاى خدا لال ، گوش تو از شنيدن ذكر خدا كر، دست تو بخاطر بخل از جود و سخاوت و انفاق در راه خدا، بسته و از جهاد در راه خدا باز مانده ، شكمت از مال حرام و چيزهايى كه خدا حرام نموده پر، فرج تو... و پاى تو از برآوردن نيازهاى دوستان خدا و رفتن به خانه هاى خدا لنگ باشد. زيرا اگر در مجالس پاكان حاضر شوى ، بخاطر پليدى لباس اراذل و زشتى اين آفات و بدحالى رسوا خواهى شد. پس بخاطر وجود شريف و عزيز خود اندكى تاءمل كرده و به خود خطاب كن : اى فقير! چرا با غفلتها و كوچك شمردن شعائر و حرمتهاى الهى و بخاطر بيحالى و كوتاهى در ميدان مسابقه تحصيل كمالات از همانندهاى خود عقب مى افتى ؟

از امام حسن مجتبىعليه‌السلام روايت شده است ( در روز عيد فطر به عده اى كه مى خنديدند و بازى مى كردند نظر نمود، سپس به همراهان خود فرمود: خداوند عزوجل ماه رمضان را براى تمرين مسابقه خلق خود قرار داد كه در آن با اطاعت و كسب خشنودى او با هم مسابقه بدهند. عده اى پيشى گرفته و رستگار شدند و عده اى عقب مانده و بدبخت شدند. شگفتا در روزى كه نيكوكاران پاداش ديده و كوتاهى كنندگان زيان مى بينند، عده اى مشغول خنده و بازى هستند. بخدا سوگند اگر پرده ها فرو افتد، نيكوكار مى انديشد كه چرا بيشتر عمل نيك انجام ندادم و بدكار مى گويد چرا بد ميكردم ! و در روايت ديگرى در دنباله اين روايت آمده است : ( از شانه كردن مو و صاف كردن لباس باز مى مانند ) ساير آداب عيد در دو عيد ديگر خواهد آمد.

(٤ - و از مهمترين اعمال مهم اين است كه روز خود را با سلام به حاميان و نگهبانان روز به پايان رسانده و به درگاه آنان جهت شفاعت و اصلاح حال تضرع نمايد. و اگر آن روز در نگهبانى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نباشد، باز هم اعمال خود را به آن حضرت تسليم نمايد. زيرا او بر جانشينان معصوم خود مقدم است ؛ ولى همراه با شرمسارى و خجالت از كوتاهى در اداى حق شكر نعمت و همراه با لطيف نمودن گفتار و الفاظ تضرع و ابتهال زيرا اين كار اثر زيادى در رسيدن اعمال به آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نازل شدن خير از معدن فضل خداوند دارد. سپس به نگهبان آن روز براى شفاعت خود به درگاه آن عزيز توجه كرده و از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درخواست نما كه اعمال تو را به درگاه مقدس حضرت حق عرضه نموده و از خداوند بخواهد گناهان تو را بخشيده ، آنها را تبديل به چند برابر خوبى نموده و آنگاه با رضايت از تو اعمالت را بپذيرد؛ كه خداى متعال هر چه بخواهد مى تواند انجام بدهد و ديگران نمى توانند. نيز از او بخواه در آينده توفيقات تو را براى كوشش در خدمت به خداى بزرگ و وفادارى به رسول والا مقام و آل بلند مرتبه او زياد نمايد. زيرا بحكم عقل وفاى به سادات و محبوبان خدا حقوق بزرگى را بر ما واجب مى نمايد و اگر بخواهيم به بزرگان خود و محبوبان خدا در زمان غيبت آنان وفادار بمانيم ، بايد حقوق زيادى را ادا نماييم

فصل پنجم : مراقبات ماه ربيع الاخر

دعاى اول ماه

از مهمترين اعمال اين ماه چنانچه در جميع ماهها گفتيم ، دعا در اول آن است ؛ بخصوص دعاى بلند مرتبه و گرانقدرى كه در اول آن روايت شده است

دهم ربيع الاخر

روايت شده ، اين روز روز ولادت مولا و امام ما امام حسن عسكرىعليه‌السلام مى باشد و مراقبت از روزهاى ولادت ائمهعليهم‌السلام شبيه به مراقبت روز ولادت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است زيرا اين روزها نيز مانند آن روز مراسم سرور، شكرگزارى و بزرگداشت با اعمال قلبى و بدنى دارند؛ گر چه روز ولادت حق خاصى دارد. و اما خصوصيتى كه اين روز دارد اين است كه مولود اين روز پدر بلاواسطه امام ماعليه‌السلام جان جهانيان فداى او باد مى باشد. بنابراين سزاوار است شيعيان با امورى مناسب به امام زمانعليه‌السلام تهنيت گفته و حاجات خود را از كسى كه در اين روز متولد شده بخواهند. و نيز بخواهند كه سفارش او را به امام زمانش نموده تا او را مورد نظر و لطف خود قرار داده و او را از بخششها و بزرگواريهاى خود بهره مند نمايد.

خصوصيتهاى معصومينعليهم‌السلام در حوايج مختلف

امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد. معصومينعليهم‌السلام گر چه هر كدام از آنان وسيله اى براى بندگان خدا در جميع حوائج مى باشند ولى هر كدام خصوصيتى براى بعضى از حاجتها دارا مى باشند - چنانچه دعاى توسل شاهدى بر اين مطلب است - رسول خدا و دختر بزرگوارش و امام حسن و امام حسينعليهم‌السلام در حاجتهاى به بدست آوردن طاعت خدا و خوشنودى او خصوصيتى دارند. اميرالمؤ منينعليه‌السلام خصوصيتى در مورد انتقام از دشمنان و برطرف نمودن ظلم ظالمين دارد. امام سجادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ستم پادشاهان و القاءات و وسوسه هاى شيطان دارد. امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام خصوصيتى در كمك گرفتن در مورد آخرت دارند. امام كاظمعليه‌السلام خصوصيتى در مورد سلامتى كامل از بيماريها و دردهايى كه مردم از آن گريزانند دارد. امام رضاعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ترسهاى مسافرت در دريا و خشكى و زمينهاى بى آب و علف و بدون آبادى و سكنه دارد. امام جوادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد توسعه روزى و بى نياز شدن از آنچه در دست مردم است دارد.

امام هادىعليه‌السلام خصوصيتى در مورد قضاى نافله ها و احسان به برادران مؤ من و به كمال رسيدن طاعتهاى پروردگار دارد. امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى در كمك نمودن در مورد آخرت دارد. و امام عصر ما، پناهگاه ، اميد و حافظ ما، نور ما و زندگى ما، امام مهدى (عج ) جامع تمام خصوصيات مذكوره بوده و براى حاجات ديگر نيز توسل به او مناسب است

و اين روز را همانطور كه ساير روزهاى شريف را به پايان مى رسانند ختم نموده و ماه را نيز با آنچه ماههاى ديگر را ختم مى نمايند و در ماههاى ديگر گفتيم به پايان برساند.

فصل ششم : مراقبات ماه جمادى الاولى

از كارهاى مهم دعا كردن بخصوص با دعاهايى كه روايت شده است مى باشد.

پانزدهم ماه

روايت شده امام سجادعليه‌السلام در نيمه اين ماه متولد گرديده است بنابراين شيعه بايد اين روز را با عمل بزرگ بدارد چنانچه قبلا در مانند چنين روزهايى گفتيم زيرا مردم بايد روزهاى ولادت زمامداران خود را بزرگ داشته و آداب و تكاليفى را در اين مورد رعايت نمايند. و كدام زمامدارى سزاوارتر از اين زمامداران است كه او را بزرگ بدارند؛ كسانى كه زمامدار دنيا و آخرت مى باشند. علاوه بر اين ، زمامداران غاصبانه حكومت مى نمايند ولى زمامدارى اينان از طرف بزرگترين زمامداران و حضرت حق به آنان داده شده و سزاوار آن هستند. و نيز كدام زمامدارى براى اداره مردم خود رنجهائى را تحمل نمود كه آنان تحمل نمودند و كدامشان مانند آنان با مردم مواسات نموده و حتى به خاطر نجات و هدايت مردم شهادت را انتخاب كردند و كدام زمامدارى تا اين حد براى مردم سودمند بوده است بنابراين باندازه خدماتشان تكليف داريم اين روزها را بزرگ بداريم

روز خود را نيز به همان طريقى كه روزهاى شريف را به پايان مى رساند، ختم كند چنانچه چند بار به آن اشاره شد. و ماه خود را نيز همانگونه كه ماههاى ديگر را ختم مى نمود به پايان برساند چنانچه قبلا نيز اشاره شد.

فصل هفتم : مراقبات ماه جمادى الاخر

از كارهاى مهم در اين ماه نيز دعا نمودن بخصوص با دعاى روايت شده مى باشد.

سوم جمادى الثانى ، شهادت حضرت زهراعليها‌السلام

در روز سوم اين ماه سرور بانوان جهانعليها‌السلام وفات يافته اند بلكه صحيح اين است كه اين روز روز شهادت آن حضرتعليها‌السلام مى باشد؛ كه مظلوم و در حالى كه حق او غصب شده بود از دنيا رفت بنابراين لازم است كه شيعيان وفادار اين روز را از روزهاى اندوه و مصيبت قرار دهند. زيرا اين روز براى بستگان آن حضرتعليها‌السلام دومين روز مصيبت بعد از رحلت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. و اميرالمؤ منينعليه‌السلام بعد از وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هيچ روزى را مصيبت بارتر و ناگوارتر از اين روز نديد. از دست دادن او باندازه اى براى اميرالمؤ منينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخت بود كه بر او نوحه خوانده ، گريه كرده و از جدايى او شكايت مى نمود و مى فرمود: ( جان من در زندان آه اندوهبار من است كاش جانم با آه ها خارج مى گرديد. بعد از تو خيرى در زندگى نيست و گريه ام از ترس اين است كه زندگيم طولانى شود ) و نيز مى فرمود: ( از دست دادن فاطمه بعد از احمد دليل بر اين است كه هيچ دوستى جاويدان نمى ماند و چگونه زندگى گوارايت خواهد بود بعد از فقدان آنان بجانت سوگند، اين چيزى است كه اصلا امكان ندارد. انسان مى خواهد دوستش نميرد ولى اين محال است )

اين مطلب ساده اى نيست كه كسى مانند اميرالمؤ منينعليه‌السلام چنين سخنانى بگويد. عقل از درك اين كلمات ناتوان بوده و اين سخنان عظمت مقام زهراعليها‌السلام و فضل او را نزد خداوند مى رساند. زيرا اندوه او در اين مصيبت با توجه به اين كه در صبر مانند كوه بلندى بود كه طوفانها او را حركت نمى داد و هيچ چيزى او را در هم نمى شكست سيل از او جارى شده و پرنده اى به او نمى رسيد - از عجيب ترين عجايب است و اگر فضيلت فاطمهعليها‌السلام در بالاترين درجه اى نبود كه جزع نمودن براى او كار نيكويى بود به هيچ وجه اين جزع فراوان از اميرالمؤ منينعليه‌السلام ديده نمى شد.

به هر صورت شيعيان در اظهار حزن و اندوه و اقامه مجالس سوگوارى در روز وفات آن حضرت و ذكر مصيبتهاى او بايد اميرالمؤ منينعليه‌السلام را سرمشق خود قرار دهند. زيرا او محبوب و يگانه پدرش بود و طورى با او رفتار مى كرد كه با هيچكس چنين رفتارى را نداشت و شيعيان و مخالفين آنان فرمايش حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره او را روايت نموده اند كه فرمود: ( فاطمه پاره تن من است كسى كه او را اذيت نمايد مرا اذيت كرده است ) و فاطمهعليها‌السلام بعد از اعتراف گرفتن از خليفه اول و دوم به اين كه آنها اين حديث را از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيده اند، به اين حديث بر عليه آن دو استدلال نمود. و در حاليكه دستهايش را بلند كرده بود به خداوند عرضه داشت : خداوندا! شاهد باش كه اين دو مرا اذيت كردند. و به علىعليه‌السلام سفارش نمود كه خاك سپارى و قبر او را از اين دو پنهان كند.

اين اعمال و همچنين سفارش او، جهاد در راه خدا و يارى دين حق و بهترين دليل براى اثبات مذهب شيعه و باطل نمودن مذهب عامه است زيرا مخفى نگهداشتن دفن و قبر او مطلب سؤ ال انگيزى است كه وقتى از علت آن سؤ ال شده و معلوم شود به خاطر وصيت او مخفى نگهداشته شده است ، مانند آفتاب در وسط آسمان معلوم مى شود كه او در حالى از دنيا رفت كه بر اين دو خشمگين بوده و مولى و پدر خود را در حالى ديدار نمود كه از دست اين دو شاكى بود. و اين مطلب براى اين دو رسوايى بزرگى است كه بالاتر از آن تصور نمى شود؛ بخصوص با ملاحظه آيات شريفه قرآن كه مى فرمايد: ( بگو از شما پاداشى نمى خواهم مگر دوستى نزديكان من )(٨) و تاءكيد اين حكم با آيه ( هر پاداشى كه از شما بخواهم بنفع خود شماست ) و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رحلت كرد در حالى كه در روى زمين كسى از فاطمهعليها‌السلام به او نزديكتر نبود. و هيچ عاقلى شك نمى كند، كسى كه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاداش رسالت خيانت نمايد شايسته نيست كه بر مسند خلافت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تكيه زند و كسى كه ملاحظه رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در مورد نزديكان آن حضرت ننمايد چگونه در مورد غير نزديكان ملاحظه او را خواهد نمود. و كسى كه به دختر او ظلم كند چگونه در ميان امت او به عدالت رفتار خواهد كرد. اين چيزى است كه عالم و جاهل آن را مى دانند بخصوص كه آيه تطهير باتفاق شيعه و مفسرين برجسته اهل سنت و علماى آنان درباره حضرت زهراعليها‌السلام نازل شده است بنابراين بعد از اينكه آيه صريح قرآن طهارت او را اعلام و دوستى او را واجب كرد، اگر كسى به او ظلم نمايد و حق او را غصب كند نمى تواند اذيت و آزار خود را به طريق شرعى صحيحى توجيه نمايد.

اى اهل عالم گريه كنيد بر اين جنايت بزرگ كه نسبت به رسول بزرگوار و پيامبرى كه رحمت براى جهانيان بود و در حق پاره تن و دختر پاك او انجام دادند! حق او را غصب ، مهريه او را گرفته و او را از ارث پدر محروم ساختند! به صورت او سيلى زدند و جنين او را در حاليكه كفنهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنوز تر و تازه بود سقط كردند. و براى آتش زدن در خانه او آتش طلبيدند همان درى كه مدتى طولانى ملائكه مقرب خدا پشت آن توقف مى كردند تا به آنها اذن دخول داده شود.

به هر صورت سزاوار است شيعه آن حضرت را در اين روز بگونه اى زيارت نموده و بر او صلوات و درود فرستند كه مايه رضايت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده ، خداى فاطمهعليها‌السلام آن را پسنديده و حق شيعه گرى ادا شود.

شب نوزدهم

اين شب ابتداى حامله شدن مادر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن حضرت مى باشد. و مراقب و ادا كننده حقوق رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، حق بزرگداشت آن را از آنچه در ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتيم ، خواهد دانست زيرا اين شب كليد سعادت روز ميلاد آن حضرت بلكه مقام اجمال آن مى باشد؛ چنانچه ميلاد او يكى از كليدهاى روز مبعث و مقامات آن مى باشد. و بنده مراقب جميع بهره هاى خود را از اين مراقبت مى برد و بخاطر كسالت هيچ خيرى را از دست نمى دهد. زيرا انسان عاقل هيچ سعادتى را كه در دست باشد از دست نمى دهد.

روز بيستم ، ميلاد حضرت زهراعليها‌السلام

اين روز بنابر روايت شيخ مفيدرحمه‌الله روز ميلاد فاطمه زهراعليها‌السلام مى باشد. شيخ مفيد فرموده است : ( دو سال بعد از بعثت در روز بيستم اين ماه حضرت زهراعليها‌السلام متولد شده است سرور مؤ منين در آن تازه شده و روزه آن روز و خيرات و صدقات در آن مستحب مى باشد. )

فضايل حضرت فاطمهعليها‌السلام

مقدار بزرگداشت اين روز بمقدار بزرگى صاحب آن بوده و فاطمهعليها‌السلام در پيشگاه خداوند متعال و فرشتگان و دوستان او بسيار بزرگ است در روايات صحيح آمده است كه او سرور بانوان جهان و مريمعليها‌السلام سرور بانوان زمان خود بود و باين ترتيب سرورى او بر مريم راستگوعليها‌السلام . كه قرآن بزرگ صداقت او را گواهى مى دهد - نيز ثابت مى شود. بلكه عده اى از علماى بزرگ يقين به برتر بودن او از ساير پيامبران و رسولان دارند كه خود فضيلت روشنى براى فاطمهعليها‌السلام مى باشد. از فضيلتهاى او كه از روايات قطعى به دست مى آيد و فاطمه در ميان زنان عالم مخصوص به آن فضيلت مى باشد اين است كه مصحف بزرگ و گرانقدرى داشت كه جبرئيل بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را براى او آورده و اميرالمؤ منينعليه‌السلام آن را نوشت اين مصحف نزد فرزندان معصوم او بود و علم آنچه گذشت و آنچه خواهد آمد و آنچه موجود است در او بود؛ چنانچه از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است خلاصه اينكه درباره فضايل او شيعه و غير شيعه رواياتى نقل نموده اند كه چندين مجلد كتاب بزرگ را پر مى كند و اين مختصر گنجايش آن را ندارد. و اگر فضيلتى بجز شفاعت او از دوستدارانش نبود همين فضيلت در اثبات حق بزرگداشت او و تولدش باندازه توان براى شيعه كافى بود. زيرا بعضى از حقوق ادا نمى شود گر چه كارى كه براى اداء حق انجام شود كامل و تمام باشد.

اعمال مهم اين روز

از كارهاى مهم در اين روز زيارت او، صلوات بر او، و لعنت كردن ظالمين به آن حضرتعليها‌السلام است و سپس روز خود را مانند امثال اين روز به پايان مى رساند.

فصل هشتم : مراقبات ماه رجب

شرافت رجب

اين ماه ماه بسيار شريفى است به اين جهت كه :

١ - از ماههاى حرام مى باشد.

٢ - از اوقات دعا مى باشد و حتى در زمان جاهليت به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده تا در آن دعا كنند.

٣ - اين ماه ، ماه اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى باشد؛ همانطور كه در بعضى از روايات آمده است چنانچه شعبان ، ماه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و رمضان ماه خداى تعالى مى باشد.

٤ - شب اول آن يكى از چهار شبى است كه تاءكيد به زنده نگهداشتن آن به عبادت شده است

٥ - درباره روز نيمه آن آمده است كه محبوبترين روزها نزد خداوند بوده و زمان انجام عمل ( استفتاح ) است كه بطور مفصل خواهد آمد.

٦ - روز بيست و هفتم اين ماه ، مبعث پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد.

روزى كه زمان ظهور رحمت خداوند است چيزى كه از اول خلقت تا كنون مانند آن ديده نشده است

اين گوشه اى از فضايل اين ماه بود و ما توان فهم تمام فضايل اين ماه شريف را نداريم

روز دهم

روز ازدواج پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با حضرت خديجهعليه‌السلام مى باشد و بر شيعيان لازم است بخاطر تاءثير اين ازدواج مبارك و فرخنده در خوبيها و سعادتها و انتشار نورهاى درخشان و پاك آنرا بزرگ بدارند.

روز هفدهم

به گوشه اى از فضايل اين روز اشاره كرديم ولى بد نيست باز هم به طور اختصار به بعضى از مطالب گذشته اشاره نمائيم : هيچكدام از شيعيان بلكه بيشتر پيامبرانعليهم‌السلام و دوستان خدا نمى توانند حقيقت فضيلتهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بفهمند. روايات زيادى بدين مضمون وارد شده است كه هر پيامبرى توانايى رسيدن به برخى مقامهاى اهل بيت والا مقام آن حضرتعليه‌السلام را ندارد مگر اينكه رسول باشد چه رسد به فضايل خود آن حضرت و چگونه مى توانند مانند او باشند و حال آنكه او برترين آفريده شدگان و نزديكترين آنها به خداوند و علت ايجاد پيامبران ، رسولان ، فرشتگان نزديك به خدا و تمام جهانيان و سرور مردمان و دانشمندترين آنان است اوست عقل اول ، نور اول ، خلق اول ، اسم اعظم ، حجاب اقرب ، طرف ممكن و واسطه فيض خداوند به تمام جهانيان

و هنگامى كه فرض شود او علت ايجاد دنيا و علت جارى شدن نعمتهاى خداست ، نمى توان گفت كسى بتواند به حقيقت صفات و فضايل او آن چنان كه هست پى برد. همه هدايتها از او بوده و او آموزگار فرشتگان و برانگيخته شده بر روحهاى پيامبرانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و كسى است كه در كتاب خداوند از او به صاحب اخلاق بزرگ تعبير شده است خانواده و دوازده جانشين او برترين همه آفريده شدگان هستند. اولين آنان اميرالمؤ منينعليه‌السلام است كه كه بطور پنهانى با تمام پيامبرانعليهم‌السلام بوده و آنان را يارى مى كرده و بطور آشكار با رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است ؛ و آخرين آنها مهدى (عج ) است كه خداوند وعده داده اهل حق از اولين تا آخرين آنها را با او يارى كرده ، با او يكتا پرستى را در زمين تكميل كند و دين خود را در سراسر زمين بگستراند بطورى كه دينى غير از دين خدا در روى زمين نباشد.

و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گشاينده و پايان دهنده است كسى است كه پيامبرانعليهم‌السلام و كتابهاى آسمانى به پيامبرى او مژده داده اند. كتاب او گواه بر تمام كتب و جانشين او سرور جانشينان و امت او برترين امتها و شريعت او كاملترين شرايع و مذهب او بهترين مذاهب است او صاحب حوض و لواء حمد و صاحب وسيله و بزرگترين شفاعت است كسى است كه اين آيه درباره او نازل شده است : ( و بزودى خداوند آنقدر به تو عطا خواهد نمود كه راضى شوى ) و كسى است كه براى برترى دادن او و جانشينانش بر غير آنها، از پيامبران پيمان گرفته شده و كسى است كه مبتلايان به بلاها، مسلمان و غير مسلمان با توسل به او و خاندان او نجات مى يابند. و اوست رحمتى براى جهانيان و محبوب پروردگار جهانيان و هيچ فضيلتى به آن نمى رسد و آن مادر فضايل است

نامهاى آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نزد خداوند، در كتابهاى پيامبران و بر زبان اولياى او عبارتند از: محمد، احمد، الماحى ، العاقب ، الحاشر، رسول رحمت ، رسول توبه ، رسول امم ، المقتفى ، القثم ، شاهد بر انبيا و امم ، بشير، نذير، سراج منير، ضحوك ، قتال ، متوكل ، فاتح ، امين ، خاتم ، مصطفى ، رسول و پيامبر امى ، حاد، مزمل ، مدثر، كريم ، نور، عبد، رؤ وف ، رحيم ، طه ، يس ، منذر، مذكر.

در كتابهاى اخبار آمده است : نام او نزد بهشتيان ، عبدالكريم ، نزد اهل آتش ‍ عبدالجبار، نزد اهل عرش عبدالحميد، نزد ساير ملائكه ، عبدالحميد، نزد ساير پيامبران عبدالوهاب ، نزد شياطين عبدالقهار، نزد جن عبدالرحيم ، در كوهها عبدالخالق ، در خشكى عبدالقادر، در دريا عبدالمهيمن ، نزد ماهيها عبدالقدوس ، نزد حيوانات سمى عبدالغائب ، نزد حيوانات وحشى عبدالرزاق ، نزد درندگان عبدالسلام ، نزد بهايم عبدالمؤ من ، نزد پرندگان عبدالغفار، در تورات مود مود، در انجيل طاب طاب ، در صحف عاقب ، در زبور فاروق ، نزد خدا طه و يسين و نزد مؤ منين محمد و كنيه او ابوالقاسم و جبرئيل با كنيه ابى ابراهيم به او سلام كرد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند: ( من اول و آخر هستم ) و در بعضى روايتهاى معتبر آمده است كه : ( منظور از تمام سوگندهايى كه خداوند بزرگ در كتاب خود ياد كرده حضرتش ‍ مى باشند. ) بد نيست روايتى نيز از طريق اهل سنت درباره فضيلت او و اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل نمايم زيرا بهترين گواه بر فضايل علىعليه‌السلام رواياتى است كه سنيها در اين مورد نقل مى كنند. احمد حنبل در كتاب مسند خود و ابن ابى ليلى در كتاب فردوس و منهج التحقيق از ابن خالويه روايت نموده اند كه او راويان حديث را شمرد تا به جابر بن عبدالله انصارى رسيد و آنگاه از او نقل كرد كه : ( از رسول خدا شنيدم كه فرمودند: خداوند، من ، على ، فاطمه ، حسن و حسين را از يك نور آفريد سپس اين نور را فشارى داده و شيعيان ما از اين نور خارج شدند. پس از آن ما خدا را ستايش نموديم آنان نيز خدا را ستايش نمودند؛ ما خدا را منزه دانستيم آنان نيز خدا را منزه دانستند، ما لا اله الا الله گفتيم ، آنان نيز لا اله الا الله گفتند؛ خداوند را تمجيد نموديم شيعيان ما نيز او را تمجيد كردند. خداوند را يگانه دانستيم شيعيان ما نيز چنين كردند. سپس ‍ خداوند آسمانها و زمين و فرشتگان را آفريد كه تا صد سال تسبيح و تقديس را نمى شناختند ما تسبيح گفتيم بدنبال ما شيعيان ما تسبيح گفتند و سپس ملائكه تسبيح گفتند و همچنين در مورد غير تسبيح اين روايت تصريح مى كند كه پيامبر و آل اوعليهم‌السلام تسبيح ، تهليل و تكبير را به شيعيان خود ياد داده و شيعيان آنها نيز به ملائكه آموختند به همين جهت شيعيان آنها از ملائكه برتر مى باشند.

اين فضايل را با استفاده از آيات و روايات اثبات كرديم ولى از راه تاءمل و انديشه خود و بدون كمك گرفتن از شرع نيز مى توانيم فضايل او را اثبات نماييم : ما مى بينيم كه در چند سال كم در حالى كه مشغله هاى فراوانى داشت و مشغول جهاد بود - علومى از جانب او گسترش پيدا نمود كه حتى كمتر از يك صدم آن علوم نيز از جانب همه انبياء گسترش پيدا ننمود. اين علوم در زمينه تربيت روح ، قلب و جسم و ساير رشته هاى علم و حكمت بود. و نيز نامهاى خداوند متعال و صفات و نعمتهاى باطنى او و فضايل انبياء را براى مردم بيان نمود. و امثال اين كارهاى خارق العاده ، قويترين معجزات براى اثبات پيامبرى و نبوت بوده و اين معجزات محكمتر از شكافتن ماه مى باشد. باين جهت كه فقط تعداد انگشت شمارى فرق سحر و معجزه را مى دانند و ممكن است بگويند شكافتن ماه سحر است نه معجزه ؛ ولى معجزاتى كه ما گفتيم شباهتى به سحر، شعبده و غيره ندارد.

و انسان خود مى تواند از اين خلاصه اى كه گفتيم تفصيل اين مطالب را بفهمد و از اين راه گوشه اى از شرافت پيامبر خود را دريابد و آنگاه فضيلت اين روز را درك نموده و بگونه اى به پيشواز آن رود كه شايسته آن است و علاوه بر درك فضيلت اين روز مقدار منت خداوند را بخاطر اين ميلاد مبارك فهميده و دل و عقل او آنگونه كه شايسته است از اين منت تاءثير مى پذيرد. و سپس بايد آثار اين تاءثير را در اعمال و حركات خود آشكار نمايد و نبايد بگذارد عمل او قلبش را تكذيب كند. زيرا عمل فقط از صفات قلب سرچشمه گرفته و هيچ عملى از اين قاعده مستثنى نيست

اعمال اين روز

(١-از مهمترين اعمال در اين روز اولا توسل به حاميان معصوم آن روز و سپردن عقل و قلب و تمامى وجود خود بوسيله آنان به خداوند متعال است ، با اين هدف كه توفيق در بهره مندى از اين روز نصيب او گردد. و اگر انسان در توكل و تسليم خود راستگو باشد قطعا توفيق الهى را خواهد يافت زيارت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بطور مفصل و زيارت اميرالمؤ منينعليه‌السلام در كتاب اقبال روايت شده است

(٢- نيز از كارهاى مهم روزه داشتن اين روز بخاطر شكرگزارى و بجا آوردن دو ركعت نماز مى باشد كه در هر ركعت آن يك بار سوره ( فاتحه ) و ده بار سوره ( قدر ) و ده بار سوره ( اخلاص ) مى خواند.

سپس در مكان نماز خود نشسته و دعايى كه روايت شده مى خواند.

حقيقت عيد و آداب آن

(٣ - از كارهاى مهم در اين روز رعايت آداب عيد ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اظهار مراسم شرعى عيدهاى بزرگ است تا ديگران اين روز را به عنوان عيد بشناسند. و نيز بايد ديگران را با عمل خود به چيزهايى كه موافق با حقيقت عيد است عادت دهيم همانگونه كه شرع از ما خواسته نه آنگونه كه مخالف شرع است زيرا عده اى نادان در اين روز به لهو و لعب و حتى به كارهاى حرام مى پردازند.

خداوند هنگام عيد به همه نيكوكاران و بدكاران بار عام مى دهد تا در پيشگاه او حضور يافته ، اظهار خضوع و خشوع نموده و مراسم بندگى را بجا آورند؛ و آمرزش گناهان ، جوائز و نامه هاى سلطنت و پادشاهى بگيرند. بنابراين بايد با تمام توان خود را براى حضور در چنين مجلسى آراسته و آماده نمود. و چون هر مجلسى لباس مخصوص و آرايش ‍ متناسب با خود دارد، بايد خود را مانند اهل آن مجلس آماده و آراسته نماييم لباس اهل اين مجلس ، تقوى ، تاجشان معارف الهى و نظافت آنان پاكيزگى قلب از بياد غير خدا بودن و عطرشان ذكر خدا و صلوات بر رسول خدا و آل پاك او مى باشد.

مبادا در مجلس پاكيزگان وارد شوى و قلب تو آلوده به ياد دنيا و بدنت برهنه از لباس تقوى و سرت بدون عمامه مراقبت باشد و از تو بوى بد آلودگيهاى دوستى دنيا استشمام شود؛ اعمال بدت باعث فاسد شدن اخلاقت شده ، سرت خالى از عقل معرفت ، قلبت خالى از ايمان و چشمت به خاطر نگاه به حرامهاى الهى دردمند، زبانت از گفتن در رضاى خدا لال ، گوش تو از شنيدن ذكر خدا كر، دست تو بخاطر بخل از جود و سخاوت و انفاق در راه خدا، بسته و از جهاد در راه خدا باز مانده ، شكمت از مال حرام و چيزهايى كه خدا حرام نموده پر، فرج تو... و پاى تو از برآوردن نيازهاى دوستان خدا و رفتن به خانه هاى خدا لنگ باشد. زيرا اگر در مجالس پاكان حاضر شوى ، بخاطر پليدى لباس اراذل و زشتى اين آفات و بدحالى رسوا خواهى شد. پس بخاطر وجود شريف و عزيز خود اندكى تاءمل كرده و به خود خطاب كن : اى فقير! چرا با غفلتها و كوچك شمردن شعائر و حرمتهاى الهى و بخاطر بيحالى و كوتاهى در ميدان مسابقه تحصيل كمالات از همانندهاى خود عقب مى افتى ؟

از امام حسن مجتبىعليه‌السلام روايت شده است ( در روز عيد فطر به عده اى كه مى خنديدند و بازى مى كردند نظر نمود، سپس به همراهان خود فرمود: خداوند عزوجل ماه رمضان را براى تمرين مسابقه خلق خود قرار داد كه در آن با اطاعت و كسب خشنودى او با هم مسابقه بدهند. عده اى پيشى گرفته و رستگار شدند و عده اى عقب مانده و بدبخت شدند. شگفتا در روزى كه نيكوكاران پاداش ديده و كوتاهى كنندگان زيان مى بينند، عده اى مشغول خنده و بازى هستند. بخدا سوگند اگر پرده ها فرو افتد، نيكوكار مى انديشد كه چرا بيشتر عمل نيك انجام ندادم و بدكار مى گويد چرا بد ميكردم ! و در روايت ديگرى در دنباله اين روايت آمده است : ( از شانه كردن مو و صاف كردن لباس باز مى مانند ) ساير آداب عيد در دو عيد ديگر خواهد آمد.

(٤ - و از مهمترين اعمال مهم اين است كه روز خود را با سلام به حاميان و نگهبانان روز به پايان رسانده و به درگاه آنان جهت شفاعت و اصلاح حال تضرع نمايد. و اگر آن روز در نگهبانى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نباشد، باز هم اعمال خود را به آن حضرت تسليم نمايد. زيرا او بر جانشينان معصوم خود مقدم است ؛ ولى همراه با شرمسارى و خجالت از كوتاهى در اداى حق شكر نعمت و همراه با لطيف نمودن گفتار و الفاظ تضرع و ابتهال زيرا اين كار اثر زيادى در رسيدن اعمال به آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نازل شدن خير از معدن فضل خداوند دارد. سپس به نگهبان آن روز براى شفاعت خود به درگاه آن عزيز توجه كرده و از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درخواست نما كه اعمال تو را به درگاه مقدس حضرت حق عرضه نموده و از خداوند بخواهد گناهان تو را بخشيده ، آنها را تبديل به چند برابر خوبى نموده و آنگاه با رضايت از تو اعمالت را بپذيرد؛ كه خداى متعال هر چه بخواهد مى تواند انجام بدهد و ديگران نمى توانند. نيز از او بخواه در آينده توفيقات تو را براى كوشش در خدمت به خداى بزرگ و وفادارى به رسول والا مقام و آل بلند مرتبه او زياد نمايد. زيرا بحكم عقل وفاى به سادات و محبوبان خدا حقوق بزرگى را بر ما واجب مى نمايد و اگر بخواهيم به بزرگان خود و محبوبان خدا در زمان غيبت آنان وفادار بمانيم ، بايد حقوق زيادى را ادا نماييم

فصل پنجم : مراقبات ماه ربيع الاخر

دعاى اول ماه

از مهمترين اعمال اين ماه چنانچه در جميع ماهها گفتيم ، دعا در اول آن است ؛ بخصوص دعاى بلند مرتبه و گرانقدرى كه در اول آن روايت شده است

دهم ربيع الاخر

روايت شده ، اين روز روز ولادت مولا و امام ما امام حسن عسكرىعليه‌السلام مى باشد و مراقبت از روزهاى ولادت ائمهعليهم‌السلام شبيه به مراقبت روز ولادت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است زيرا اين روزها نيز مانند آن روز مراسم سرور، شكرگزارى و بزرگداشت با اعمال قلبى و بدنى دارند؛ گر چه روز ولادت حق خاصى دارد. و اما خصوصيتى كه اين روز دارد اين است كه مولود اين روز پدر بلاواسطه امام ماعليه‌السلام جان جهانيان فداى او باد مى باشد. بنابراين سزاوار است شيعيان با امورى مناسب به امام زمانعليه‌السلام تهنيت گفته و حاجات خود را از كسى كه در اين روز متولد شده بخواهند. و نيز بخواهند كه سفارش او را به امام زمانش نموده تا او را مورد نظر و لطف خود قرار داده و او را از بخششها و بزرگواريهاى خود بهره مند نمايد.

خصوصيتهاى معصومينعليهم‌السلام در حوايج مختلف

امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد. معصومينعليهم‌السلام گر چه هر كدام از آنان وسيله اى براى بندگان خدا در جميع حوائج مى باشند ولى هر كدام خصوصيتى براى بعضى از حاجتها دارا مى باشند - چنانچه دعاى توسل شاهدى بر اين مطلب است - رسول خدا و دختر بزرگوارش و امام حسن و امام حسينعليهم‌السلام در حاجتهاى به بدست آوردن طاعت خدا و خوشنودى او خصوصيتى دارند. اميرالمؤ منينعليه‌السلام خصوصيتى در مورد انتقام از دشمنان و برطرف نمودن ظلم ظالمين دارد. امام سجادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ستم پادشاهان و القاءات و وسوسه هاى شيطان دارد. امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام خصوصيتى در كمك گرفتن در مورد آخرت دارند. امام كاظمعليه‌السلام خصوصيتى در مورد سلامتى كامل از بيماريها و دردهايى كه مردم از آن گريزانند دارد. امام رضاعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ترسهاى مسافرت در دريا و خشكى و زمينهاى بى آب و علف و بدون آبادى و سكنه دارد. امام جوادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد توسعه روزى و بى نياز شدن از آنچه در دست مردم است دارد.

امام هادىعليه‌السلام خصوصيتى در مورد قضاى نافله ها و احسان به برادران مؤ من و به كمال رسيدن طاعتهاى پروردگار دارد. امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى در كمك نمودن در مورد آخرت دارد. و امام عصر ما، پناهگاه ، اميد و حافظ ما، نور ما و زندگى ما، امام مهدى (عج ) جامع تمام خصوصيات مذكوره بوده و براى حاجات ديگر نيز توسل به او مناسب است

و اين روز را همانطور كه ساير روزهاى شريف را به پايان مى رسانند ختم نموده و ماه را نيز با آنچه ماههاى ديگر را ختم مى نمايند و در ماههاى ديگر گفتيم به پايان برساند.

فصل ششم : مراقبات ماه جمادى الاولى

از كارهاى مهم دعا كردن بخصوص با دعاهايى كه روايت شده است مى باشد.

پانزدهم ماه

روايت شده امام سجادعليه‌السلام در نيمه اين ماه متولد گرديده است بنابراين شيعه بايد اين روز را با عمل بزرگ بدارد چنانچه قبلا در مانند چنين روزهايى گفتيم زيرا مردم بايد روزهاى ولادت زمامداران خود را بزرگ داشته و آداب و تكاليفى را در اين مورد رعايت نمايند. و كدام زمامدارى سزاوارتر از اين زمامداران است كه او را بزرگ بدارند؛ كسانى كه زمامدار دنيا و آخرت مى باشند. علاوه بر اين ، زمامداران غاصبانه حكومت مى نمايند ولى زمامدارى اينان از طرف بزرگترين زمامداران و حضرت حق به آنان داده شده و سزاوار آن هستند. و نيز كدام زمامدارى براى اداره مردم خود رنجهائى را تحمل نمود كه آنان تحمل نمودند و كدامشان مانند آنان با مردم مواسات نموده و حتى به خاطر نجات و هدايت مردم شهادت را انتخاب كردند و كدام زمامدارى تا اين حد براى مردم سودمند بوده است بنابراين باندازه خدماتشان تكليف داريم اين روزها را بزرگ بداريم

روز خود را نيز به همان طريقى كه روزهاى شريف را به پايان مى رساند، ختم كند چنانچه چند بار به آن اشاره شد. و ماه خود را نيز همانگونه كه ماههاى ديگر را ختم مى نمود به پايان برساند چنانچه قبلا نيز اشاره شد.

فصل هفتم : مراقبات ماه جمادى الاخر

از كارهاى مهم در اين ماه نيز دعا نمودن بخصوص با دعاى روايت شده مى باشد.

سوم جمادى الثانى ، شهادت حضرت زهراعليها‌السلام

در روز سوم اين ماه سرور بانوان جهانعليها‌السلام وفات يافته اند بلكه صحيح اين است كه اين روز روز شهادت آن حضرتعليها‌السلام مى باشد؛ كه مظلوم و در حالى كه حق او غصب شده بود از دنيا رفت بنابراين لازم است كه شيعيان وفادار اين روز را از روزهاى اندوه و مصيبت قرار دهند. زيرا اين روز براى بستگان آن حضرتعليها‌السلام دومين روز مصيبت بعد از رحلت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. و اميرالمؤ منينعليه‌السلام بعد از وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هيچ روزى را مصيبت بارتر و ناگوارتر از اين روز نديد. از دست دادن او باندازه اى براى اميرالمؤ منينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخت بود كه بر او نوحه خوانده ، گريه كرده و از جدايى او شكايت مى نمود و مى فرمود: ( جان من در زندان آه اندوهبار من است كاش جانم با آه ها خارج مى گرديد. بعد از تو خيرى در زندگى نيست و گريه ام از ترس اين است كه زندگيم طولانى شود ) و نيز مى فرمود: ( از دست دادن فاطمه بعد از احمد دليل بر اين است كه هيچ دوستى جاويدان نمى ماند و چگونه زندگى گوارايت خواهد بود بعد از فقدان آنان بجانت سوگند، اين چيزى است كه اصلا امكان ندارد. انسان مى خواهد دوستش نميرد ولى اين محال است )

اين مطلب ساده اى نيست كه كسى مانند اميرالمؤ منينعليه‌السلام چنين سخنانى بگويد. عقل از درك اين كلمات ناتوان بوده و اين سخنان عظمت مقام زهراعليها‌السلام و فضل او را نزد خداوند مى رساند. زيرا اندوه او در اين مصيبت با توجه به اين كه در صبر مانند كوه بلندى بود كه طوفانها او را حركت نمى داد و هيچ چيزى او را در هم نمى شكست سيل از او جارى شده و پرنده اى به او نمى رسيد - از عجيب ترين عجايب است و اگر فضيلت فاطمهعليها‌السلام در بالاترين درجه اى نبود كه جزع نمودن براى او كار نيكويى بود به هيچ وجه اين جزع فراوان از اميرالمؤ منينعليه‌السلام ديده نمى شد.

به هر صورت شيعيان در اظهار حزن و اندوه و اقامه مجالس سوگوارى در روز وفات آن حضرت و ذكر مصيبتهاى او بايد اميرالمؤ منينعليه‌السلام را سرمشق خود قرار دهند. زيرا او محبوب و يگانه پدرش بود و طورى با او رفتار مى كرد كه با هيچكس چنين رفتارى را نداشت و شيعيان و مخالفين آنان فرمايش حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره او را روايت نموده اند كه فرمود: ( فاطمه پاره تن من است كسى كه او را اذيت نمايد مرا اذيت كرده است ) و فاطمهعليها‌السلام بعد از اعتراف گرفتن از خليفه اول و دوم به اين كه آنها اين حديث را از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيده اند، به اين حديث بر عليه آن دو استدلال نمود. و در حاليكه دستهايش را بلند كرده بود به خداوند عرضه داشت : خداوندا! شاهد باش كه اين دو مرا اذيت كردند. و به علىعليه‌السلام سفارش نمود كه خاك سپارى و قبر او را از اين دو پنهان كند.

اين اعمال و همچنين سفارش او، جهاد در راه خدا و يارى دين حق و بهترين دليل براى اثبات مذهب شيعه و باطل نمودن مذهب عامه است زيرا مخفى نگهداشتن دفن و قبر او مطلب سؤ ال انگيزى است كه وقتى از علت آن سؤ ال شده و معلوم شود به خاطر وصيت او مخفى نگهداشته شده است ، مانند آفتاب در وسط آسمان معلوم مى شود كه او در حالى از دنيا رفت كه بر اين دو خشمگين بوده و مولى و پدر خود را در حالى ديدار نمود كه از دست اين دو شاكى بود. و اين مطلب براى اين دو رسوايى بزرگى است كه بالاتر از آن تصور نمى شود؛ بخصوص با ملاحظه آيات شريفه قرآن كه مى فرمايد: ( بگو از شما پاداشى نمى خواهم مگر دوستى نزديكان من )(٨) و تاءكيد اين حكم با آيه ( هر پاداشى كه از شما بخواهم بنفع خود شماست ) و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رحلت كرد در حالى كه در روى زمين كسى از فاطمهعليها‌السلام به او نزديكتر نبود. و هيچ عاقلى شك نمى كند، كسى كه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاداش رسالت خيانت نمايد شايسته نيست كه بر مسند خلافت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تكيه زند و كسى كه ملاحظه رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در مورد نزديكان آن حضرت ننمايد چگونه در مورد غير نزديكان ملاحظه او را خواهد نمود. و كسى كه به دختر او ظلم كند چگونه در ميان امت او به عدالت رفتار خواهد كرد. اين چيزى است كه عالم و جاهل آن را مى دانند بخصوص كه آيه تطهير باتفاق شيعه و مفسرين برجسته اهل سنت و علماى آنان درباره حضرت زهراعليها‌السلام نازل شده است بنابراين بعد از اينكه آيه صريح قرآن طهارت او را اعلام و دوستى او را واجب كرد، اگر كسى به او ظلم نمايد و حق او را غصب كند نمى تواند اذيت و آزار خود را به طريق شرعى صحيحى توجيه نمايد.

اى اهل عالم گريه كنيد بر اين جنايت بزرگ كه نسبت به رسول بزرگوار و پيامبرى كه رحمت براى جهانيان بود و در حق پاره تن و دختر پاك او انجام دادند! حق او را غصب ، مهريه او را گرفته و او را از ارث پدر محروم ساختند! به صورت او سيلى زدند و جنين او را در حاليكه كفنهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنوز تر و تازه بود سقط كردند. و براى آتش زدن در خانه او آتش طلبيدند همان درى كه مدتى طولانى ملائكه مقرب خدا پشت آن توقف مى كردند تا به آنها اذن دخول داده شود.

به هر صورت سزاوار است شيعه آن حضرت را در اين روز بگونه اى زيارت نموده و بر او صلوات و درود فرستند كه مايه رضايت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده ، خداى فاطمهعليها‌السلام آن را پسنديده و حق شيعه گرى ادا شود.

شب نوزدهم

اين شب ابتداى حامله شدن مادر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن حضرت مى باشد. و مراقب و ادا كننده حقوق رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، حق بزرگداشت آن را از آنچه در ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتيم ، خواهد دانست زيرا اين شب كليد سعادت روز ميلاد آن حضرت بلكه مقام اجمال آن مى باشد؛ چنانچه ميلاد او يكى از كليدهاى روز مبعث و مقامات آن مى باشد. و بنده مراقب جميع بهره هاى خود را از اين مراقبت مى برد و بخاطر كسالت هيچ خيرى را از دست نمى دهد. زيرا انسان عاقل هيچ سعادتى را كه در دست باشد از دست نمى دهد.

روز بيستم ، ميلاد حضرت زهراعليها‌السلام

اين روز بنابر روايت شيخ مفيدرحمه‌الله روز ميلاد فاطمه زهراعليها‌السلام مى باشد. شيخ مفيد فرموده است : ( دو سال بعد از بعثت در روز بيستم اين ماه حضرت زهراعليها‌السلام متولد شده است سرور مؤ منين در آن تازه شده و روزه آن روز و خيرات و صدقات در آن مستحب مى باشد. )

فضايل حضرت فاطمهعليها‌السلام

مقدار بزرگداشت اين روز بمقدار بزرگى صاحب آن بوده و فاطمهعليها‌السلام در پيشگاه خداوند متعال و فرشتگان و دوستان او بسيار بزرگ است در روايات صحيح آمده است كه او سرور بانوان جهان و مريمعليها‌السلام سرور بانوان زمان خود بود و باين ترتيب سرورى او بر مريم راستگوعليها‌السلام . كه قرآن بزرگ صداقت او را گواهى مى دهد - نيز ثابت مى شود. بلكه عده اى از علماى بزرگ يقين به برتر بودن او از ساير پيامبران و رسولان دارند كه خود فضيلت روشنى براى فاطمهعليها‌السلام مى باشد. از فضيلتهاى او كه از روايات قطعى به دست مى آيد و فاطمه در ميان زنان عالم مخصوص به آن فضيلت مى باشد اين است كه مصحف بزرگ و گرانقدرى داشت كه جبرئيل بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را براى او آورده و اميرالمؤ منينعليه‌السلام آن را نوشت اين مصحف نزد فرزندان معصوم او بود و علم آنچه گذشت و آنچه خواهد آمد و آنچه موجود است در او بود؛ چنانچه از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است خلاصه اينكه درباره فضايل او شيعه و غير شيعه رواياتى نقل نموده اند كه چندين مجلد كتاب بزرگ را پر مى كند و اين مختصر گنجايش آن را ندارد. و اگر فضيلتى بجز شفاعت او از دوستدارانش نبود همين فضيلت در اثبات حق بزرگداشت او و تولدش باندازه توان براى شيعه كافى بود. زيرا بعضى از حقوق ادا نمى شود گر چه كارى كه براى اداء حق انجام شود كامل و تمام باشد.

اعمال مهم اين روز

از كارهاى مهم در اين روز زيارت او، صلوات بر او، و لعنت كردن ظالمين به آن حضرتعليها‌السلام است و سپس روز خود را مانند امثال اين روز به پايان مى رساند.

فصل هشتم : مراقبات ماه رجب

شرافت رجب

اين ماه ماه بسيار شريفى است به اين جهت كه :

١ - از ماههاى حرام مى باشد.

٢ - از اوقات دعا مى باشد و حتى در زمان جاهليت به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده تا در آن دعا كنند.

٣ - اين ماه ، ماه اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى باشد؛ همانطور كه در بعضى از روايات آمده است چنانچه شعبان ، ماه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و رمضان ماه خداى تعالى مى باشد.

٤ - شب اول آن يكى از چهار شبى است كه تاءكيد به زنده نگهداشتن آن به عبادت شده است

٥ - درباره روز نيمه آن آمده است كه محبوبترين روزها نزد خداوند بوده و زمان انجام عمل ( استفتاح ) است كه بطور مفصل خواهد آمد.

٦ - روز بيست و هفتم اين ماه ، مبعث پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد.

روزى كه زمان ظهور رحمت خداوند است چيزى كه از اول خلقت تا كنون مانند آن ديده نشده است

اين گوشه اى از فضايل اين ماه بود و ما توان فهم تمام فضايل اين ماه شريف را نداريم


4

5

6

7

8

9