• شروع
  • قبلی
  • 23 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3703 / دانلود: 1443
اندازه اندازه اندازه
راز نیایش منتظران

راز نیایش منتظران

نویسنده:
فارسی

درجه کامل انتظار

در بيان علامات وآثار درجه کامله انتظار بنحو اختصار. وآن دوازده چيز است:

اول : آن که شخص منتظر دائما محزون وغمگين است در زمان فراق محبوب خود، چنانچه از حضرت رضاعليه‌السلام در وصف حال مؤمنين در زمان غايب بودن امام زمان روايت شده، و علاوه بر اين، جهات ديگر هم از براى مغموم بودن مؤمن در زمان غيبت موجود است، مثل ضعف اهل اسلام و غلبه معاندين و مخفى بودن احکام واقعيه وخارج بودن سلطنت ظاهريه از دست امام زمان و غير اينها، که تمامش انشاء الله رفع مى شود به ظهور آن حضرت (عجل الله فرجه).

دوم : گريان بودن در انتظار آن حضرت، چنانچه از حضرت صادقعليه‌السلام روايت شده.

سوم : هميشه به ياد آن حضرت بودن وآنى خود را از ذکر وفکر او فارغ نگذاشتن.

چهارم : از اهل دنيا کناره کردن وترک معاشرت، مگر بقدر حاجت وضرورت.

پنجم : در غالب اوقات ومظان اجابت به آن جناب دعا کردن وطلب فرج وظهورش را از حق تعالى نمودن.

ششم : مؤمنين را ترغيب وتحريص نمودن به اين دعا والتماس آن را از ايشان نمودن. بلکه شخص منتظر حقيقى، به هر وسيله اى که احتمال بدهد نزديک شدن وصال محبوب خود را، البته در تحصيل آن سعى واقدام مى نمايد.

هفتم : آن که هر چه غايب بودن او طولانى تر مى شود، شوق شخص منتظر شديدتر وزيادتر مى شود.

هشتم : آن که در انتظار محبوب خود صبر بر شدتها وسختيها نمايد، وآنها را در جنب اين امر بزرگ سهل وسبک شمارد. در خرايج از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت است که به اصحاب خود فرمود: مى آيند گروهى بعد از شما که هر يک نفر از آنها ثوابش معادل ثواب پنجاه نفر از شما است. گفتند: يا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، ما با شما بوديم در جنگ بدر واحد، و قرآن در تعريف ما نازل شد.

فرمودند که: شما به مشقتهايى که آنها مبتلا مى شوند مبتلى نشديد، وبه اندازه اى که آنها صبر مى کنند، صبر ننموديد. مولف گويد که: از براى مؤمن هيچ ابتلاء وشدتى عظيم تر از مفارقت وغايب بودن امام او نيست، واز همين جهت است افضليت مؤمنين اين زمان از مؤمنين زمانهاى قبل.

نهم : آن که همين که شخص منتظر به حد کمال رسيد، شدائد وسختيهایى که در انتظار بر او وارد مى شود، از آنها لذت مى برد، وبه سبب آن شوقى که به لقاى محبوب دارد احساس به آن المها نمى کند:

لذت ديواندگى درسنگ طفلان خوردن است

حيف ازآن اوقات مجنون راکه درهامون گذشت

دهم : آن که چون انتظار ومقام محبت شديد، خواب وخوراک شخص کم مى شود، بلکه کار به جايى مى رسد که التفات به هيچ چيز را مورد راجعه به خود نمى کند، واز خود بى خود مى شود، چنانچه اين حال از براى ائمه ماعليهم‌السلام در حال نماز اتفاق مى افتاد.

يازدهم : آن که چون انتظار کامل شد، شخص از هيچ چيز دنيا لذت نمى برد، بلکه لذت او منحصر است فقط در ذکر محبوب ومعشوقى که دارد. شيخ سعدى:

گر مرا هيچ نباشد نه به دنيا نه به عقبى

چون تو دارم همه دارم دگرم هيچ نبايد

و بسط کلام در هر يک از اين مقامات منافى با اختصار است.

دوازدهم : از علامات انتظار، مهيا بودن از براى ورود محبوب است، و مهيا بودن از براى ظهور حضرت صاحب الامرعليه‌السلام . که به چند چيز حاصل مى شود:

اول: عزم حقيقى بر يارى ومتابعه آن جناب.

دوم: اينکه شخص خود را به صفات نيکو متصف نمايد، وصفات ذميمه که مبغوض اوست از خود دور نمايد. آئينه شو جمال پرى طلعتان طلب جاروب کن تو خانه وپس ميهمان طلب

سوم: مواظبت در طاعات وعبادات واجبه ومستحبه وترک محرمات ومکروهات شرعيه.

چهارم: مهيا نمودن اسلحه.

پنجم: مرابطه، به نحوى که در کتاب وظيفه الانام ذکر نموده ام.

ششم: مواظبت در خواندن دعاى عهد نامه کوچک وبزرگ که در وظيفه الانام نقل نموده ام ودر کتاب زاد المعاد هم مذکور است. تمام شد کتاب نور الابصار فى فضيله الانتظار.

کنز الغنائم فى فوائد الدعاء للقائم

بسم الله الرحمن الرحيم وهو حسبى

«الحمد لله وسلام على عباده الذين اصطفى محمد وآله سادات الورى، ولعنه الله على اعدائهم الى يوم الجزاء

اما بعد بنده شرمنده جانى محمد تقى ابن عبد الرزاق الموسوى الاصفهانى عفى الله تعالى عنهما به عرض برادران ايمانى مى رساند که: چون از جمله مهمات خاصه در اين اوقات، اهتمام نمودن در دعا گوئى به وجود مبارک اعلى حضرت اشرف ارفع امجد اقدس خاتم الوصيين و مجمع کمالات الائمه الراشدين مولانا حجه بن الحسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهم الصلوه والسلام، و مسئلت نمودن تعجيل در فرج وظهور آن جناب است از حضرت واجب الوجود جل شانه، و اين مطلبى است که ائمه اطهارعليهم‌السلام اهتمام تمام در آن داشته اند، وبسيارى از دعاهاى آنها مشتمل است بر دعاى به وجود مبارک آن حضرت، وطلب فرج آن جناب را از حق تعالى نمودن، وبسيارى از ادعيه آنها مخصوصا

براى آن بزرگوازر بوده وعلماى اماميهرحمه‌الله در کتب قديمه وحديثه خود روايت فرموده اند، وحقير بعض آنها را در ابواب الجنات ومکيال المکارم روايت کرده ام.

از براى اين امر فوائد وخواص کثيره دنيويه واخرويه از آيات وروايات مستفاد مى شود، وآنچه اين اقل عباد جمع نموده ام زياده بر صد فائده است، که کتاب مکيال المکارم را به جهت آن وضع وتاليف نموده ام، وچون آن کتاب عربى است و عوام را از آن بهره نيست، لهذا عازم شدم بر آن که مختصرا اکثر آن فوائد را به لغت فارسى جمع نمايم، محض خدمتگزارى به آن بزرگوار و به برادران ايمانى که از اين فوائد محروم نمانند.

و ناميدم اين مختصر را به کتاب کنز الغنائم فى فوائد الدعاء للقائم، و مشتمل است بر يک مقدمه و هشت مطلب وي ک خاتمه. اما مقدمه در بيان امرى چند که لازم است تنبيه بر آن،

مطلب اول : در بيان اينکه افضل اعمال اداى حق مؤمن است، و اشاره به آن که حقوق آن جناب زيادتر و عظيم تر است از حق هر مؤمنى بر ما.

مطلب دوم : در اينکه يکى از اقسام اداى حق آن حضرت دعاء کردن به آن جناب، و مسئلت نمودن تعجيل در فرج و ظهور آن حضرت است از حق تعالى، ودعاى به آن جناب منافاتى ندارد با رفعت شان آن جناب، و احتياج ما در اصلاح امور خود به آن بزرگوار.

مطلب سوم : در بيان اهتمام ائمه اطهارعليهم‌السلام در دعاى در حق آن جناب و طلب کردن فرج و ظهور او از حضرت رب الارباب.

مطلب چهارم : در بيان سر زيادتى اهتمام ايشان به اين مطلب، و آن که هر قدر محبت شخص به آن جناب بيشتر است، اهتمامش در دعاى به آن حضرت بيشتر است.

مطلب پنجم : در بيان جمله اى از فوايد و منافع دنيويه که حاصل مى شود براى مؤمن، به برکت دعاى به آن جناب و طلب فرج و ظهور آن حضرت را از حق تعالى نمودن.

مطلب ششم : در بيان جمله اى از فوايد و منافع اخرويه اين عمل شريف.

مطلب هفتم : در بيان اوقاتى که اهتمام به اين امر بيش از وقتهاى ديگر است.

مطلب هشتم : در نقل بعضى از دعاهاى مرويه از ائمه معصومينعليهم‌السلام از براى حضرت صاحب الزمان روحى وارواح العالمين فداه.

مقدمه

بدان که در جمله اى از اخبار مرويه از ائمه اطهارعليهم‌السلام نهى شده است از تعجيل نمودن در امر ظهور حضرت صاحب الامرعليه‌السلام ، و فرموده اند که عجله کردن در اين مطلب سبب هلاک شخص مى شود (مراد از هلاک کفر وخروج از ايمان است که سبب هلاکت مى شود)، واين روايات منافاتى ندارد با اخبار متعدده که امر فرموده اند به طلب تعجيل در فرج و ظهور ايشان از خداوند عالميان جل شانه.

و بيان مختصر نزديک به فهم عوام در تحقيق اين مقام اين است که: عجله اى که مذمت آن در اخبار وارد شده و موجب هلاک انسان و ضرر و خسران او مى شود در امر ظهور آن حضرت، بر سه قسم است:

اول : عجله اى که سبب نااميدى از فرج و ظهور آن حضرت شود، يعنى به جهت کم طاقتى وکم صبرى تعجيل کند و بگويد: اگر شدنى بود تا حال بايد شده باشد. و اين حرف آخر کار (نعوذ بالله) راجع مى شود به انکار ظهور قائم منتظرعليه‌السلام .

دوم : عجله اى که منافى با تسليم ورضاى به امر خداوند جل شانه باشد، که بگويد: چرا ظاهر نمى شود وبراى کى گذاشته؟ وبرگشت اين اعتراض بر خداوند عز وجل است، وچنين کسى تابع شيطان است که ايراد به خدا گرفت، بلکه بايد شخص دعاء بکند واگر هم حق تعالى تاخير در اجابت فرمود، آن را مطابق حکمت بداند.

سوم : عجله کردن که سبب متابعت وپيروى نمودن مدعيان کذبه وداعيان باطل شود. چون تعجيل دارد وکم طاقت است، پيش از ظاهر شدن علامتهاى حتميه وآثار مرويه از ائمهعليهم‌السلام به مدعيان باطل اعتماد مى کند وبه محض خيال وشبهه وتاويل، ارادت به شيطانهاى بصورت انسان پيدا مى کند، به اميد آن که موعود منتظر باشد، چنانچه بسيارى مردم به اين سبب هلاک شدند (يعنى از دين برگشتند)، با وجود آن که از براى امامعليه‌السلام علامتهاى مخصوصه قطعيه هست مطابق عقل ونقل، که تا آنها در او يافت نشود نبايد اعتماد نمود:

يکى آن که بايد هيچ وقت از او معصيتى صادر نشده باشد، ديگر آن که بشخصه ونسبه معروف باشد، ديگر آن که عالم به جميع احکام الهيه وجميع لغات باشد، ودر هيچ مسئله عاجز نشود، ومحتاج به پرسيدن از غير وديدن در کتاب نباشد، ديگر آن که معجزه از او صادر شود، يعنى کارى که از هيچ کس مثل آن صادر نشود، مثل تکلم کردن درختها وحيوانات با او وزنده شدن مرده به دعاى او ونسوزانيدن آتش بدن او را وامثال اينها، که مکرر از ائمه اطهار صادر مى شد، واگر چنين نباشد با ديگران فرقى ندارد.

ودر غيبت نعمانى(۲) از حضرت صادقعليه‌السلام مروى است که فرمودند: هر گاه کسى ادعاى قائم بودن کرد، از او بطلبيد امور عظيمه اى را که غير امام کسى از عهده آنها بر نمى آيد. وديگر آن که مبين احکام دين خاتم انبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد، نه آن که چيزى از پيش خود جعل واختراع نمايد.

و غير اينها از امورى که در اين مختصر گنجايش ندارد. واز براى وجود مبارک امام زمان ما عجل الله تعالى فرجه وظهور را وبخصوص علامتها و خصوصيتهاى چندى تعيين شده، که براى هيچ کس پنهان نماند و اسباب شبهه نشود، و جميع عالميان با اختلاف زبانها بر آن مطلع شوند. و اين عاصى بعضى از آنها را در کتاب وظيفه الانام ضبط نموده ام، وعلماى سابقين مانند شيخ نعمانى و صدوق و مجلسى و غير اينها رحمهم الله تعالى در کتابهاى خود جمع فرموده اند.

در خانه اگر کس است يک حرف بس است

اداى حق مؤمن

بدان که در کتاب اصول کافى به سند صحيح از حضرت صادقعليه‌السلام روايت شده که فرمودند: عبادت کرده نشده است خداوند عالم جل شانه به چيزى که افضل باشد از اداء نمودن حق مؤمن.

و در احتجاج از حضرت امام حسن عسکرىعليه‌السلام روايت شده که فرمود: هر کس معرفتش به حقوق اخوان مؤمنين بيشتر است واداى حقوق آنها را نيکوتر مى کند، شان او نزد حق تعالى عظيم تر است. چون دانستى اين مطلب را پس بدان که در جميع اهل عالم هيچ کس حقوقش بر تو بيشتر نيست از امام زمان توعليه‌السلام ، که به مقتضاى احاديث کثيره قطعيه، هستى تو و بقاى تو و سکون و آرام تو در اين عالم، وتمام نعمتهائى که به تو مى رسد، وروزى يى که مى خورى و آبى که مى آشامى، به برکت وجود مبارک است، و آنچه هست از منافع ذات مقدس اوست، مانند آفتاب وقتى که زير ابر پنهان باشد هر چند ديده نمى شود لکن تمام عالم از نور او روشن است وفوائد او به همه چيز مى رسد:(۳)

اگر نبودن ز يمن وجود اقدس او

بپا نبود نه ارض وسماء نه ماه ونه سال

و اين عاصى جمله اى از حقوق آن جناب را با دليل وبرهان در باب سوم مکيال المکارم ذکر نموده ام. و اعظم تمام حقوق حق امامعليه‌السلام بر رعيت است، چنانچه در روضه کافى ا حضرت امير المؤمنينعليه‌السلام مروى است که فرمودند:

بزرگترين حق هائى که حق تعالى واجب فرموده است حق والى است (يعنى امام بر رعيت). وچون اين مطلب واضح شد، بدان که ما هر قدر سعى کنيم نمى توانيم حق آن حضرت را چنانچه بايد وشايد اداء کنيم، پس بايد از آنچه مى توانيم کوتاهى ننمائيم، زيرا که در روز قيامت به مقتضاى آيات وروايات، اين مطلب از جمله امورى است که از هر کسى پرسش ومواخذه خواهد شد.

چنانچه در تفسير آيه شريفه( ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ) روايت شده. وطريق اداء نمودن حق آن حضرت اهتمام در اطاعت وفرمانبردارى اوست بعد از معرفت به او صلوات الله عليه، زيرا که او صاحب امر است بر ما وحق تعالى فرموده:

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ ) . يعنى: اى مؤمنها فرمانبردارى نمائيد خدا را، وفرمانبردارى نمائيد پيغمبر او را، وفرمانبردارى نمائيد صاحبان امر ز خود را.

که مقصود وجود مبارک امام زمانعليه‌السلام ويازده نفر آباء طاهرين اويند. و از جمله فرمانهاى مطاعه او، که در توقيع شريف مروى در کمال الدين واحتجاج وبحار ذکر شده اين است: «و اکثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم .» يعنى: بسيار دعاء کنيد واز حق تعالى سؤال نمائيد تعجيل در فرج مرا، زيرا که اين فرج وگشايش کار شماها است.

پس بايد هر مؤمنى کمال اهتمام در انجام اين فرمايش مطاع داشته باشد، خصوصا به ملاحظه آن که جميع جهاتى که مقتضى دعاء نمودن در حق کسى مى شود، در وجود اقدس آن حضرت جمع است، چنانچه اين احقر آنها را مفصلا به ترتيب حروف الفبا در باب چهارم مکيال المکارم جمع نموده ام.

تحقيق در امر دعا

چون دانستى که يکى از اقسام اداى حق آن جناب دعاى به آن حضرت و سؤال نمودن تعجيل در فرج و ظهور اوست از حق تعالى شانه، بدان که منافاتى نيست در اين مطلب با آن که ماها در جميع امور احتياج به آن جناب داريم، و آن بزرگوار واسطه در تمام فيوضات است، و بزرگ تر شاهد بر اين مدعى، امر فرمودن خود آن حضرت است ما را به اين دعاء. وتقرير مطلب را به چند وجه مى توان نمود:

اول : آن که با وجود آن که حضرت ايشان کامل در تمام صفات ووسيله جميع فيوضات هستند، لکن به مقتضاى بشريت، بعض امورى که لازمه بشريت است، از قبيل هم وغم ومحنت والم وابتلاء و مرض، بر ايشان عارض مى شود، وحق تعالى براى دفع اين امور اسبابى قرار داده که يکى از آنها دعاء است، ولهذا خودشان دعاء مى کردند، بلکه ديگران را امر به دعاى در حق ايشان مى فرمودند. پس ما هم به مقتضاى محبت به آن جناب، بايد دعاى به آن وجود مبارک را، از اهم امور لازمه خود قرار دهيم، واين اصلا منافاتى با رفعت مقام آنها نداشته وندارد.

دوم : آن که به مقتضاى حديث مروى در کتاب غيبت شيخ نعمانىرحمه‌الله از حضرت امير المؤمنينعليه‌السلام وتوقيع مروى در احتجاج، يک سبب غايب شدن امام زمان ماعليه‌السلام ، کثرت معصيتهاى ما است. پس چون مانع ظهور آن جناب از جانب ماها است، ماها بايد اقدام در رفع مانع بکنيم، به توبه کردن واهتمام در دعاء و طلب ظهور و فرج براى آن جناب نمودن.

سوم : آن که دعاء به منزله هديه است، وهديه بردن براى کسى دليل حاجت آن شخص بزرگ نيست، بلکه علامت احتياج آن هديه برنده ومحبت اوست به آن شخصى که براى او هديه مى برد. وتفصيل اين امور را با بعض وجوه ديگر در باب پنجم مکيال المکارم ذکر نموده ام.

دعاى ائمه

پوشيده نيست بر کسى که تتبع وممارست در حالات ودعوات ائمه طاهرينعليهم‌السلام داشته باشد اينکه، چقدر اهتمام در امر دعاء نمودن به حضرت صاحب الزمانعليه‌السلام و مسئلت فرج آن جناب از خداوند عالميان جل شانه داشته و دارند، واگر بخواهى اندکى بر صدق اين مدعى آگاه شوى، ملاحظه کن دعاى حضرت اميرعليه‌السلام را در ضمن حديث مروى در غيبت نعمانى.

و دعاى حضرت سيد الساجدينعليه‌السلام را در روز عرفه در حيفه و بعد از نماز ظهر و نماز عصر روز جمعه مروى در جمال الاسبوع، و دعاى حضرت صادقعليه‌السلام را به آن حضرت بعد از نماز ظهر مروى در فلاح السائل وبحار، ودعاى آن حضرت را صبح بيست و يکم ماه رمضان مروى در اقبال، و دعاى حضرت امام موسى کاظمعليه‌السلام را بعد از نماز عصر مروى در فلاح السائل، و دعاى حضرت امام رضاعليه‌السلام را مروى در جمال الاسبوع، و دعاى امام محمد تقىعليه‌السلام را مروى در کافى، و دعاى امام حسن عسکرىعليه‌السلام مروى در مهج الدعوات و دعاى مروى از خود آن جناب مروى در کمال الدين، و قنوت نماز ظهر جمعه مروى در جمال الاسبوع، و دعاى بعد از دو رکعت اولى نماز نافله شب مروى در مصباح المتهجد و مفتاح الفلاح، و دعاى روز بيست و پنجم ماه ذى قعده، و دعاى صبحهاى روزهاى جمعه، و دعاى بعد از نمازهاى فريضه، و دعاى وقت رفتن به مسجد در روز جمعه و دعاى افتتاح، و غير اينها که ذکرش موجب طول است، بلکه از عبارت دعاى روز عرفه و روايت مرويه در جمال الاسبوع در باب قنوت روز جمعه، و بعض ادله ديگر ظاهر مى شود که مؤمن هر دعائى که مى نمايد، بايد ابتداء کند به دعاى از براى حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه وظهوره.

وچون در اين رساله بنابر اختصار است به همين مقدار اقتصار مى نمايم. وشيخ جليل محمد بن ابراهيم نعمانىرحمه‌الله به سندش از حضرت صادقعليه‌السلام روايت کرده که: در روزهاى جمعه گذاشته مى شود از براى حضرت رسول وحضرت امير المؤمنين وحضرت امام حسن وحضرت امام حسينعليهم‌السلام در نزد عرش حق تعالى منبرهائى از نور، پس بر آن منبرها بالا مى روند، وجمع مى شوند نزد آنها ملائکه وارواح پيغمبران ومؤمنان، وگشوده مى شود درهاى آسمان، پس چون وقت ظهر جمعه مى شود آن حضرت دعاء مى کنند که: خدا يا نزديک گردان آن وعده اى را که در کتاب خود در اين آيه شريفه داده اى:( وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ ) تا آخر آيه (يعنى وعده داده است خداى تعالى به کسانى که ايمان آورده اند وعمل نيکو مى کنند اينکه آنها را جانشينان نمايد در زمين) واين وعده ظهور واستيلاى امام زمانعليه‌السلام ورجعت حقه ودولت منتظره ائمه اطهار است در آخر الزمان.

پس ملائکه وپيغمبران نيز مثل اين دعاء مى کنند، آن گاه حضرت رسول وامير المؤمنين وامام حسن وامام حسينعليهم‌السلام سجده مى نمايند ومى گويند: خدايا غضب نماى بر کسانى که هتک حرمت تو را نمودند، وبنده هاى پسنديده تو را کشتند وبندگان نيکوکار تو را خوار کردند. پس تقدير مى فرمايد خدا آنچه را مى خواهد، واين در روزى است که معلوم است نزد خداوند جل شانه.

حقير گويد: مرا در زمان ظهور واستيلاى حضرت صاحب الامرعليه‌السلام است، چنانچه در روايات ديگر تصريح شده، واگر کسى توهم کند که البته دعاهاى آن بزرگواران مستجاب است، پس چرا اين قدر ظهور آن جناب عقب افتاده؟ مى گوئيم: ماها آگاه نيستيم به وقت ظهور آن حضرت که چه زمان است، پس چه استبعاد دارد که حق تعالى شانه مقدر فرموده باشد ظهور آن جناب را در زمان بسيار دورى، اگر حضرت پيغمبر وائمه وملائکه وانبياء ومؤمنين دعاء نکنند به جهت تعجيل در ظهور آن حضرت.

و در زمانى نزديکتر مقدر فرموده ظهور اين امر را اگر اهتمام در اين دعاء بنمايند، لکن هنوز آن زمان نزديکتر نرسيده است و جوابهاى ديگر هم از اين توهم داده ام، در مکيال المکارم مذکور است. و در روايتى وارد است که از زمانى که حق تعالى مستجاب فرمود دعاى موسى و هارون را، تا زمانى که بر فرعونيان غلبه کردند چهل سال طول کشيد، پس مؤمن بايد صبر نمايد واز دعاء کردن خسته نشود.

سر اهتمام ائمه در دعا براى ظهور امام زمان

در بيان سر زيادتى اهتمام ائمه طاهرينعليهم‌السلام در دعاى به حضرت صاحب الزمان وطلب فرج و ظهور آن جناب را از خداوند عالميان، ودر اين مختصر به يک وجه اکتفاء مى نمايم: بدان که دعاء کردن به کسى، فرع محبت به آن کس است، واعظم اسباب محبت ودوستى آن است که شخص وجود کسى را خير بداند، که بودن خير در وجود هر کسى مقتضى وموجب محبت اوست.

پس هر قدر معرفت شخص انسانى به وجود خير در وجود کسى کاملتر شد محبتش به او کاملتر مى شود، و هر قدر محبتش کاملتر شد تعلقش در دعاى به وجود او کاملتر و زيادتر مى شود، و واضح است که حقيقت معرفت و شناسائى به وجود مبارک حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه و خيرات وجود اقدس او به نحو اکمل، براى هيچ کس ممکن و ميسر نيست، مگر حضرت رسول الله و ائمه طاهرين صلى الله عليه وعليهم.

زيرا که آنها از شجره طيبه واحده مى باشند، وکسى ديگر از مخلوقات نمى تواند احاطه به شئونات آنها نمايد، لهذا محبت آنها هم به آن جناب اکمل واعظم محبتها است. وهمين کافى است از براى شدت اهتمامشان به دعاى به وجود مبارک او، وطلب فتح ونصرت وفرج از براى او.

و از اين بيان ظاهر شد نکته فرمايش حضرت صادقعليه‌السلام در حديثى که شيخ نعمانىرحمه‌الله در کتاب غيبت روايت کرده که فرمود: اگر من درک مى نمودم زمان حضرت قائمعليه‌السلام را، تا زنده بودم خدمت او را مى نمودم. وهمچنين مؤمنين هر کدام که معرفتشان به آن حضرت و خيرات وجود مبارک او کاملتر است، محبتشان هم کاملتر است، و هر چه محبتشان کاملتر باشد، اهتمامشان در دعا گوئى به آن حضرت کاملتر وزيادتر است.

يا رب آن طلعت زيبا ز پس پرده غيب

آنچه مانع ز ظهورش شده از جا بردار

دشمنانش همه تن ها ز روان خالى ساز

تو برون آور وما را به لقايش برسان

وآنچه اسباب ظهور است برايش برسان

دوستانش همه را بوسه به پايش برسان