• شروع
  • قبلی
  • 23 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3691 / دانلود: 1431
اندازه اندازه اندازه
راز نیایش منتظران

راز نیایش منتظران

نویسنده:
فارسی

منافع دنيوى دعا

در بيان فوائد ومنافع دنيويه که حاصل مى شود به دعاء نمودن از براى آن حضرت، و طلب فرج وظهور را وعليه‌السلام . و در اينجا به ذکر ده فائده اکتفا مى کنم:

اول : آن که موجب طول عمر مى شود. زيرا که دعاى به آن حضرت صله رحم پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است. ودر تفسير امام حسن عسکرىعليه‌السلام ذکر فرموده که: صله رحم پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افضل وواجبتر است از صله رحم خود شخص.

بنابر اين فوائدى که مترتب مى شود بر صله رحم خود شخص به طريق اولى ونحو اکمل مترتب مى شود به صله نمودن رحم پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واز جمله آنها است طول عمر. در کافى از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام مروى است که فرمود: صله رحم کردن اعمال را پاکيزه مى کند و بلاء را دفع مى کند وباعث آسانى حساب قيامت مى شود و عمر را دراز مى کند.

به اين تقريب مى توان گفت که هر نوع خدمتى به امام زمانعليه‌السلام بکند، باعث رسيدن به اين فوائد هست. و بخصوص در ثواب دعاى دوم که مذکور مى شود روايت شده که موجب طول عمر مى شود.

فائده دوم : دفع بلاها و وسعت روزى است. در اصول کافى به سند صحيح از حضرت صادقعليه‌السلام روايت است که فرمود: دعاء نمودن شخص از براى برادر دينى خود در غياب او روزى را زياد مى کند و دفع مى کند مکروه را.

حقير گويد: مسلم است که هر چند آن مؤمن افضل باشد، حصول اين فائده به دعاى در غياب او اکمل خواهد بود. پس دعاى از براى حضرت صاحب الزمانعليه‌السلام که اصل ايمان ومعدن ايمان است، در زمان غائب بودن آن جناب، بيش از دعاى براى هر مؤمنى سبب رسيدن به اين فائده عظيمه خواهد بود.

فائده سوم : آن که مواظبت نمودن مؤمن به دعاى به جهت آن جناب، سبب مستجاب شدن ساير دعاهائى است که مؤمن در حق خودش يا ديگران مى کند. وده وجه براى اين مطلب در کتاب مکيال المکارم ذکر نموده ام. پس مؤمن سزاوار است که در همه دعاهايش، ابتداء کند به دعاى براى آن حضرت عجل الله تعالى فرجه وظهوره.

فائده چهارم : شرفياب شدن به ملاقات آن جناب در بيدارى يا خواب. چنانچه در خصوص دعاى دوم، وبعض دعاهاى ديگر، روايت شده است. ودر بحار وغيره از حضرت صادقعليه‌السلام روايت شده که: هر کس بعد از نماز صبح و ظهر بگويد: اللهم صل على محمد وآل محمد وعجل فرجهم نميرد تا به فيض ملاقات حضرت قائمعليه‌السلام مشرف شود. ظاهر اين است که مقصود مداومت بر اين عمل است، که مشتمل است بر دعاء وصلوات بر محمد وآل محمد، و مسئلت تعجيل در فرج آنها که به ظهور حضرت قائمعليه‌السلام حاصل مى شود.

فائده پنجم : زياد شدن نعمتهاى الهيه، زيرا که شکر نعمت، به نص آيه قرآن، سبب زياد شدن آن مى شود. چون وجود مبارک آن حضرت اعظم نعمتهاى الهيه است، علاوه بر اين واسطه در تمام نعمتهاى ظاهريه و باطنيه است.

چنانچه در اخبار متواتره ذکر شده ودر بحار و غيره از حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام روايت شده که، به ابى حمزه ثمالى فرمودند: اى ابا حمزه مبادا در ساعت بين الطلوعين خواب باشى که در آن ساعت حق تعالى تقسيم مى فرمايد ارزاق بندگان را وبدست ما جارى مى گرداند آنها را.

پس شکرگزارى آن وجود مبارک لازم است وسبب زيادتى نعمت است ودعاى به آن جناب نوعى از شکرگزارى ايشان است. در کمال الدين وغيره از محمد بن زياد ازدى روايت شده که گفت: پرسيدم از حضرت امام موسى کاظمعليه‌السلام از تفسير آيه شريفه( وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ) فرمودند: نعمت ظاهره امام ظاهر است ونعمت باطنه امام غائب است. گفتم: آيا مى باشد از امامان کسى که غائب شود؟

فرمود: بلى غائب مى شود از چشمهاى مردم شخص او وغائب نمى شود از دلهاى مؤمنين ياد او. واو دوازدهمى ماها است که آسان مى کند حق تعالى برايش هر مشکلى را. وهموار مى کند برايش هر ناهموارى را. وظاهر مى فرمايد برايش گنجهاى زمين را.

و نزديک مى کند براى او هر دورى را وفانى مى کند به او هر سرکشى کننده ستمکارى را. وهلاک مى کند به دست او هر شيطان نابکارى را. آن پسر سيده کنيزکان است، که مخفى مى شود بر مردم ولادت او. و حلال نيست براى آنها تصريح نمودن به اسم او تا آن زمان که حق تعالى او را ظاهر گرداند. پس پر کند زمين را از عدل وداد هم چنانکه پر شده باشد از ظلم وستم.

فائده ششم : آن که دعاى براى آن جناب، سبب يارى خدا، وغلبه شخص دعاء کننده مى شود بر اعداء. زيرا که دعاى به آن حضرت يارى اوست ويارى او يارى خدا است. وحق تعالى در قرآن مجيد وعده فرموده است که يارى کند هر کسى که يارى نمايد او را، در چند موضع. يکى( وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ) ديگر( إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ ) .

فائده هفتم : برگشتن بدنيا در زمان ظهور آن جناب چنانچه در حديقه الشيعه، از حضرت صادقعليه‌السلام روايت شده است. ودر فضيلت دعاى عهد نامه، بخصوص در کتب متعدده، مانند بحار وغيره روايت شده است.

فائده هشتم : آن که دعاى به تعجيل فرج، وظهور آن حضرت، باعث ثبوت ايمان، ونجات از مهالک وفتن آخر الزمان است. ودليل بر اين مطلب، حديثى است که شيخ صدوقرحمه‌الله در کمال الدين روايت فرموده از احمد بن اسحق قمىرحمه‌الله گفت:

وارد شدم بر امام حسن عسکرىعليه‌السلام ومى خواستم بپرسم از آن جناب از امام وخلف بعد از او. آن جناب پيش از سؤال من فرمود: اى احمد بن اسحق، بدرستى که خداوند خالى نگذارده زمين را از زمان خلقت آدم تا کنون.

و خالى نمى گذارد تا قيامت از کسى که حجت باشد بر خلق، که به او دفع بلاء مى کند از اهل زمين. وبه برکت او باران مى بارد، وبرکات زمين را بيرون مى آورد. احمد گفت: من گفتم، يابن رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، پس کيست امام و جانشين شما بعد از شما.

حضرت به تعجيل داخل خانه شدند وبيرون آمدند در حالتى که بر دوش آن حضرت، پسرى بود به سن سه ساله، که رويش مثل ماه شب چهارده بود، پس فرمود: اى احمد بن اسحق، اگر نبود به جهت کرامت تو نزد خدا وحجتهاى او، من اين پسرم را به تو نشان نمى دادم.

اوست همنام وهم کنيه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که زمين را پر از عدل وداد مى کند، چنانچه پر از ظلم وجور شده باشد. اى احمد بن اسحق مثل او در اين امت: مثل خضر و ذوالقرنين است به خدا قسم البته غائب خواهد شد غائب شدنى، که نجات نمى يابد از هلاکت در زمان غيبت او مگر کسى که خدا او را ثابت کند، بر قول به امامت او، وتوفيق دهد به او که دعا کند به تعجيل فرج و ظهور او.

احمد گفت: گفتم اى مولاى من علامتى به من بنما که دلم مطمئن شود. ناگاه آن پسر به زبان عربى فصيح نطق کرد. وفرمود: منم بقيه الله در زمين. وانتقام کشنده از دشمنان خدا. پس طلب نکن اثرى بعد از عين اى احمد بن اسحق.

فائده نهم : دفع شدن بلاها وعقوبتها، از کسانى که مستوجب آنند به برکت دعا کنندگان از براى ظهور امام زمانعليه‌السلام . زيرا که در فائده سابقه دانستى که اين امر شريف، سبب ثبوت بر ايمان بلکه علامت آن، وباعث نجات از فتن آخر الزمان است.

و از حصول اين فائده، حاصل مى شود فائده ديگر. که آن محفوظ بودن ديگران، از بلاها وعقوبات ناگهان است، به برکت وجود دعا کنندگان براى اين مطلب. چنانچه در بحار از حضرت صادقعليه‌السلام روايت شده که فرمود: مى آيد بر مردم زمانى که غائب مى شود امام آنها، خوشا به حال کسانى که ثابت هستند بر امر ما، در آن زمان.

به درستى که کمتر چيزى که از براى آنها از ثواب هست اين است که حق تعالى آنها را ندا مى فرمايد: که اى بندگان من، ايمان آورديد به سر من، وتصديق نموديد حجت غائب مرا. پس مژده باد شما را به نيکوئى ثواب از من.

پس شمائيد بندگان من وکنيزان من. به راستى از شماها قبول مى فرمايم اعمال خوب را، واز شماها عفو مى کنم اعمال زشت شما را، وشما را مى آمرزم، وبه برکت شماها باران بر بندگانم مى بارم، وبه برکت شماها دفع بلا از ايشان مى کنم. واگر شماها نبوديد، همانا عذاب خود را بر ايشان نازل مى فرمودم.

فائده دهم : آن که اميد هست به برکت دعا کردن وتضرع نمودن مؤمنين در سؤال تعجيل فرج وظهور آن حضرت، اين امر عظيم زودتر واقع گردد، وشاهد بر اين مطلب حديثى است که در بحار از حضرت صادقعليه‌السلام روايت شده که: حق تعالى وحى فرمود به حضرت ابراهيمعليه‌السلام که پسرى به او عطا مى فرمايد.

چون خبر به ساره داد گفت: چگونه از من فرزند متولد مى شود با وجود آن که پير زن شده ام وزمان آبستن شدنم گذشته است؟ پس خداى عز وجل به ابراهيم وحى فرمود که به همين زودى فرزندى براى تو از ساره متولد خواهد شد و بپاداش اين که وحى ما را از روى تعجب رد کرد فرزندان او چهارصد سال به دست دشمنان گرفتار و معذب خواهند شد.

وآن زمانى بود که بنى اسرائيل مبتلاى به فرعونيان بودند، پس چون طول کشيد زمان ابتلاى آنها در ميان فرعونيان، به زارى در آمدند وچهل روز گريه کردند وبسوى خدا توجه کردند وطلب فرج نمودند، حق تعالى به موسى وهرون وحى فرستاد که آنها را از عذاب فرعونيان خلاص خواهد فرمود، با وجود آن که هنوز يکصد و هفتاد سال از آن چهارصد سال باقى مانده بود.

آن گاه حضرت صادقعليه‌السلام فرمودند: شماها هم اگر اين چنين رفتار مى کرديد يعنى اتفاق مى نموديد در گريه وزارى کردن، وطلب فرج ما را از خدا نمودن، البته حق تعالى فرج ما را ظاهر مى فرمود. اما چون شماها مانند آنها نمى کنيد، اين امر به منتهائى که بايد خواهد رسيد.

فايده هاى اخروى تداوم در دعا

در بيان فوائد ومنافع اخرويه اين امر شريف. يعنى مداومت واهتمام نمودن، در بسيارى دعا، به وجود مبارک آن جناب وسؤال نمودن تعجيل در ظهور وفرج او، از حضرت رب الارباب. وآنها زياده بر صد فائده است که با دليل و برهان مفصلا در کتاب مکيال المکارم، ذکر نموده ام. و چون در اين رساله بنابر اختصار است، فقط همان فوائد را بطور فهرست و اجمال، مى شمارم، تا خوانندگان را موجب ملال نشود. و براى عوام همين مقدار کافى است.

اول : فائز شدن به شفاعت حضرت رسول،صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در قيامت.

دوم : شفاعت حضرت فاطمه،عليها‌السلام .

سوم : رسيدن به شفاعت حضرت صاحب الزمان،عليه‌السلام .

چهارم : آن که دعاى به آن حضرت اظهار محبت به آن جناب است. و در کافى روايت شده از حضرت صادقعليه‌السلام که فرمود: چون کسى را از اهل ايمان دوست دارى، اظهار کن محبت خودت را نسبت به او، زيرا که همين سبب زيادتى وثبات محبت ودوستى مى شود.

پنجم : آن که دعاى به آن جناب و مسئلت ظهورش را از حق تعالى، علامت انتظار است و از براى انتظار ثوابهاى بسيار است، که در نور الابصار ذکر نموده ام.

ششم : آن که حاصل مى شود به آن احياء امر امام. وآن سبب سرور شخص مى شود، در قيامت.

هفتم : باعث دور شدن شيطان مى شود، از شخص دعا کننده.

هشتم : آن که حاصل مى شود به آن، اداى بعض حقوق امام، فى الجمله.

نهم : آن که حاصل مى شود به آن تعظيم از براى خداوند منان. وآن اعظم عبادات بلکه روح آنها است.

دهم : آن که اين دعا نوعى است از توسل بوسيله الهيه، که امر فرمود به آن در آيه شريفه:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ) . (اى کسانى که ايمان آورده ايد نگاه داريد خود را از عذاب خدا. وطلب کنيد وسيله رحمت او را. وکوشش نمائيد در راه او، تا رستگار شويد).

يازدهم : آن که حاصل مى شود، به آن اداى مزد رسالت حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فى الجمله. زيرا که آن نوعى از مودت است به ذوى القربى. وحق تعالى آن را مزد رسالت قرار داده، در آيه شريفه:( قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ) . (يعنى بگو طلب نمى کنم از شماها بر پيغمبرى خودم مزدى را مگر آن که دوستى واظهار مودت کنيد با قربى) وتفسير شده قربى به حضرت امير وفاطمه واولاد آنها.

دوازدهم : باعث آمرزش گناهان، مى شود.

سيزدهم : آن که داخل مى شود، مؤمن به سبب دعا نمودن از براى امام زمان، در زمره اخوان خاتم پيغمبرانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم . واين بالاترين مقامات است براى انسان.

چهاردهم : آن که دعاى به آن حضرت تاسى واقتداء است به ائمه طاهرينعليهم‌السلام .

پانزدهم : آن که نوعى است از وفاى به عهد الله که امر فرموده به آن در قرآن مجيد.

شانزدهم : آن که نوعى است از رعايت امانت الهيه که آن وجود مبارک امام است.

هفدهم : آن که باعث زيادتى اشراق نور امام مى شود در قلب او، ان شاء الله تعالى.

هجدهم : آن که آن نوعى است از اعانت بر بر وتقوى زيرا که تمام خيرات ظاهر مى شود به ظهور آن جنابعليه‌السلام .

نوزدهم : آن که باعث هدايت يافتن به نور کتاب الله مجيد مى شود.

بيستم : قبول شدن اعمال صالحه انسان به برکت دعاى به حضرت صاحب الزمانعليه‌السلام .

بيست و يکم : مترتب مى شود بر اين دعا ثواب طلب علم هر گاه مقصود انسان استفاضه به علوم ربانيه امام زمانعليه‌السلام باشد.

بيست و دوم : آن که ايمن مى شود از عقوبتها وشدتهاى روز قيامت، انشاء الله تعالى.

بيست وسوم : آن که حاصل مى شود به آن اجابت دعوت خدا ورسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

بيست و چهارم : آن که سبب بودن داعى مى شود با امير المؤمنينعليه‌السلام در درجه ومقام آن حضرت در روز قيامت.

بيست و پنجم : آن که محبوب ترين خلق مى شود نزد خداوند عالميان جل شانه. بيست وششم: آن که عزيزترين مردم مى شود نزد خاتم پيغمبرانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

بيست و هفتم : آن که دعا کننده در امر فرج وظهور آن حضرت اهل بهشت مى شود، انشاء الله تعالى.

بيست و هشتم : آن که دعاى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شامل حال او مى شود.

بيست و نهم : آن که خداوند او را در امر عبادت يارى مى فرمايد، به جهت اهتمامش در دعاى به امام زمانعليه‌السلام .

سى ام : آن که حاصل مى شود به آن ثواب اعانت مظلوم.

سى و يکم : حاصل مى شود به آن ثواب اجلال واحترام کبير.

سى و دوم : حاصل مى شود به آن ثواب طلب نمودن خون بناحق ريخته شده مظلوم کربلاء وساير مظلومين.

سى و سوم : آن که حاصل مى شود به آن توانائى تحمل احاديث ائمه طاهرينعليهم‌السلام .

سى و چهارم : آن که در قيامت نورى از او ساطع مى شود که ديگران به آن منتفع مى شوند.

سى و پنجم : آن که شفاعت مى کند از براى هفتاد هزار نفر از گناهکاران وقبول مى شود. سى وششم: اطمينان وآرام بودن قلب در روز قيامت.

سى و هفتم : آن که به مواظبت واهتمام در دعاى تعجيل فرج وظهور آن جنابعليه‌السلام حاصل مى شود ثواب بيست حج با علاوه. سى وهشتم: ثواب عمره دارد.

سى و نهم : آن که ثواب اعتکاف دو ماه در مسجد الحرام دارد.

چهلم : ثواب دو ماه روزه با اعتکاف در مسجد الحرام دارد.

چهل و يکم : آن که افضل است از آزاد کردن هزار بنده در راه خدا.

چهل و دوم : آن که بهتر است از دادن هزار اسب به جهاد کنندگان در راه خدا، ومقتضاى افضل بودن زيادتى ثواب آن است.

چهل و سوم : آن که اهتمام در بسيارى دعاى به تعجيل ظهور وفرج آن حضرت افضل است از ده مرتبه طواف دور خانه کعبه مشرفه.

چهل و چهارم : آن که صد هزار حاجت او در روز قيامت روا مى شود.

چهل و پنجم : محشور شدن در زمره حضرت رسول وائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين.

چهل و ششم : بشارت در وقت مردن.

چهل و هفتم : آن که ملائکه در حق او دعا مى کنند.

چهل و هشتم : اين دعا سبب جراحت قلب شيطان مى شود.

چهل و نهم : در محشر از طعامهاى بهشت بهره مند مى شود و متنعم مى گردد در حالتى که مردم مشغول به حساب هستند.

پنجاهم : از آفتاب قيامت محفوظ مى ماند.

پنجاه و يکم : در عالم برزخ از عذابها وهولهاى آن عالم ايمن است.

پنجاه و دوم : سبب سرور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد.

پنجاه و سوم : در عالم قبر وبرزخ رفيق ومصاحب نيکو پيدا مى کند.

پنجاه و چهارم : حساب او در قيامت آسان مى شود، يعنى از سيئات او عفو مى شود ودقت نمى شود.

پنجاه و پنجم : درهاى بهشت براى او گشوده مى شود.

پنجاه و ششم : آن که دعاى حضرت سيد الساجدينعليه‌السلام شامل حال او مى شود.

پنجاه و هفتم : آن که به دعا نمودن در حق امام زمان حاصل مى شود اعتصام به حبل الله، که حق تعالى امر به آن فرموده در آيه شريفه( وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ ) .

پنجاه وهشتم : حاصل مى شود به آن توسل وتمسک به عترت طاهره خاتم پيغمبرانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

پنجاه ونهم : آن که باعث رسيدن به مثل ثلث ثواب عبادت جميع عابدان مى شود. بلکه دو ثلث مثل جميع ثوابهاى عبادت عابدان، هر گاه دعا کردن او به آن حضرت از جهت اظهار محبت به امير المؤمنينعليه‌السلام باشد ودر حال دعا به دست خود تضرع وابتهال نمايد، زيرا که حاصل مى شود به مداومت به اين کيفيت از دعا، اظهار محبت قلبى ولسانى ويدى به امير المؤمنينعليه‌السلام . واز حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مروى است که: هر کس دوست دارد على را به دل وزبان ودست، حق تعالى ثواب جميع عبادات عابدان را به او مرحمت مى فرمايد.

شصتم : کامل شدن ايمان.

شصت و يکم : ثواب شهادت در حضور خاتم انبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را دارد.

شصت و دوم : ثواب شهادت در حضور حضرت صاحب الزمانعليه‌السلام را دارد.

شصت و سوم : ثواب احسان نمودن به امام را دارد.

شصت و چهارم : ثواب اکرام عالم را دارد، واکرام واحترام نمودن براى عالم يعنى عالم عامل از جمله عبادات عظيمه است. در بحار از حضرت صادقعليه‌السلام روايت شده که فرمودند: هر کس اکرام کند مؤمن فقيهى را، در روز قيامت حق تعالى از او راضى وخشنود باشد، و هر کس بى احترامى کند به مؤمن فقيهى، حق تعالى در قيامت بر او غضبناک باشد.

شصت و پنجم : ثواب اکرام کريم را دارد.

شصت و ششم : حاصل مى شود به آن مکافات بعضى از احسانهاى آن حضرت در حق ماها فى الجمله.

شصت و هفتم : حاصل مى شود به آن اطاعت اولى الامر فى الجمله.

شصت وهشتم : رسيدن به درجات شهدا بلکه شهداى در خدمت امير المؤمنينعليه‌السلام .

شصت ونهم : حاضر شدن ملائکه در مجلسى که در آن دعا کرده مى شود در حق امام زمان عجل الله تعالى فرجه.

هفتادم : آن که دعا نمودن به آن حضرت در اين زمان افضل وبهتر است از دعا کردن به آن حضرت در زمان ظهور واستيلاى آن جناب، به مقتضاى احاديث وروايات. واکتفا مى کنم در اين مختصر به همين مقدار وهر کس طالب بر اطلاع بر زيادتر از اين است رجوع کند به کتاب مکيال المکارم که به بيانات وافيه وتحقيقات شافيه با دليل هاى بسيار از احاديث ائمه اطهارعليهم‌السلام ذکر نموده ام.

تنبيه (ياد آورى):

از آن چه گفتيم ظاهر شد که اين عمل شريف را در ميان عبادات جامعيتى است که از براى ساير عبادات نيست، از جهت بسيارى ثوابهاى عظيمه وفوائد جليله که حاصل مى شود به آن، لکن بايد دانست که فائز شدن به تمامى آن فوائد و ثوابها من حيث المجموع بر وجه کمال مشروط به سه شرط است، بنابر آن چه ظاهر مى شود از آيات و روايات بسيار:

شرط اول : ايمان است ومقصود از آن يقين قلبى واقرار زبانى است به اصول دين ومذهب، که تمام آنها راجع به سه مطلب مى شود:

اول: معرفت به خداوند جل شانه ووحدانيت او وصفات ثبوتيه او که از جمله آنها عدل است وصفات سلبيه او.

دوم: معرفت به رسول او حضرت خاتم النبيينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وخاتميت آن حضرت وحقيت جميع آن چه فرموده است، که از آن جمله است معاد وساير ضروريات دين.

سوم: معرفت وشناسائى به دوازده امام که اول آنها حضرت امير المؤمنين على بن ابى طالبعليه‌السلام وخاتم آنها امام زمان حضرت حجه بن الحسن العسکرىعليهما‌السلام باشند، وآن که آن حضرت زنده است وغايب است ونخواهد مرد، تا آن که ظاهر شود وعالم را مملو از عدل فرمايد. پس هر گاه نعوذ بالله کسى در يکى از امور مذکوره شک داشته باشد، مؤمن نيست وهيچ عملى از او قبول نمى شود، و اگر به آن حالت مرد نجات ندارد، وهمچنين اگر منکر يکى از ضروريات دين شود، و مراد از ضروريات دين آن حکمهایى است که واضح وظاهر باشد بر هر مسلمانى که نشو ونما کرده باشد در اسلام، که آن حکم دين اسلام است مثل واجب بودن پنج نماز در هر شبانه روز وواجب بودن روزه ماه رمضان وحرام بودن ربا وشرب خمر ونحو اينها.

شرط دوم : تحصيل تقواى واقعى، بدان که تقواى به معنى پرهيزکارى است، وآن را چهار درجه است که به تفاوت آنها درجات ثواب وقبول اعمال شخص تفاوت پيدا مى کند:

درجه اول: اجتناب از گناهان کبيره است، وآن گناهانى است که در شرع بزرگ شمرده شده، وهر گاه شخص اين درجه را حاصل نمود، از گناهان صغيره او عفو مى شود و به ثواب اعمال خير ودخول بهشت فائز مى شود. ودليل بر اين است آيه شريفه:( إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا ) . اگر پرهيز کنيد از گناهان کبيره که نهى کرده شده ايد از آن، ما مى بخشيم گناهان صغيره شما را، وشما را به جايگاه نيکو داخل مى نمائيم.

و روايات هم مطابق آن وارد شده است. پس بر مؤمنى که طالب ثواب است و از عذاب حق تعالى ترسان است، لازم است گناهان کبيره را اقلا بشناسد تا از آنها پرهيز نمايد. و در اين خصوص مرحوم مبرور ثقه الاسلام آقاى حاج شيخ محمد على - رفع الله تعالى درجته - رساله خوبى نوشته اند، خوب است مؤمنين آن را تحصيل نموده و از آن بهره مند شوند.

و پوشيده نماند که هر گناه صغيره يى چون اصرار بر آن کنند کبيره مى شود، چنانچه در روايت وارد شده و نقل اجماع علما نيز بر آن شده است. و ترک هر واجبى حرام است، لکن بعض واجبات ترکش گناه کبيره است مثل ترک نماز. و بعضى ترکش حرام است، لکن گناه صغيره است مثل ترک جواب سلام، که کبير بودنش معلوم نيست، مگر اينکه باعث هتک احترام مؤمن وايذاى به او شود.

درجه دوم: که بالاتر از اول است پرهيز نمودن از تمام گناهان است، وواضح است که هر کس اين درجه را حاصل کرد ثواب عباداتش اکمل از اول است، وتحصيل اين دو درجه از تقوى واجب است به مقتضاى آيات وروايات.

درجه سوم: که از آنها بالاتر است، حاصل مى شود به ترک مکروهات به جهت خوف از افتادن در محرمات.

درجه چهارم: که از آن سه درجه بالاتر است، ترک مباحات است به جهت ترس از افتادن در مکروهات ومحرمات، واين دو درجه مقام مؤمنين کاملين است که هر عملى از آنها صادر مى شود مقرون به رضاى حضرت حق سبحانه وتعالى است.

شرط سوم : از شروط رستگار شدن به ثوابهاى کامله تهذيب نفس است از صفات رذيله، يعنى صفات خبيثه يى که در باطن انسان کمين ساخته واو را از ساحت قرب الهى دور انداخته اند، مثل تکبر و حرص و حسد و کينه و نفاق و محبت دنيا و عجب و غيرها را از خود دور نمايد، که با وجود بودن آنها شخص به مطلوب خود نخواهد رسيد. بلکه بعضى از صفات خبيثه چنان با اثر است که بکلى شخص را از ثواب محروم مى کند، بلکه باعث زوال ايمان مى شود مثل محبت دنيا ونحو آن. واگر بخواهم در اين مطالب تفصيل بدهم کتاب بزرگى خواهد شد، لهذا به همين مقدار اشاره نموديم.

من آنچه شرط بلاغ است با تو مى گويم

تو خواه از سخنم پندگير وخواه ملال

پس هر گاه شخص مؤمن با حصول شرايط مذکوره، اهتمام ومداومت نمود در دعاى به وجود مبارک امام زمانعليه‌السلام ، وطلب نمودن تعجيل در فرج وظهورش را از خلاق عالم جل شانه، فائز مى شود به تمامى فوائد مذکور به نحو کمال انشاء الله تعالى.

فصل (اشکال وپاسخ):

بسا هست که بعضى از کوته نظران استبعاد کنند وبگويند: چگونه به ازاى عمل کوچک مختصرى اين همه مثوبات ومنافع داده مى شود؟ وجواب از اين شبهه از سه راه است:

اول : آن که اين عمل شريف (يعنى دعاى به جهت تعجيل در ظهور وفرج امام زمانعليه‌السلام ) کوچک نيست در نزد اهل بصيرت، تا آن که جاى اين استبعاد باشد، بلکه در نهايت بزرگى وکمال عظمت شان است، و کوچکى و بزرگى هر چيزى را عارف وعالم به آن مى داند، مثل آن که يک دانه جواهر کوچک بسا مى شود وپنج هزار تومان قيمت دارد، لکن اهل خبره آن مى داند وشخص ناشى را نمى رسد که به آن دانا اعتراض کند که: چرا اين دانه را اين قدر زياد قيمت کردي؟

وعالم به شان وقيمت اين دعا خلاق عالميان وخاتم پيغمبران وائمه طاهرينعليهم‌السلام مى باشند. ومثل دعاى به امام زمان روحى وارواح العالمين فداه مثل کلمتين شهادتين است، هر چند کوچک ومختصر است لکن به محض گفتن شخص کافر مسلم وپاک ومحترم وبهشتى مى شود، وهکذا ساير آثار که دارد. وکسى را نمى رسد که براى اختصار کلمه وآسانى آن انکار آثار آن را نمايد.

جواب دوم : آن که ثوابهائى که حق تعالى به ازاى هر عملى عطا مى فرمايد از راه تفضل است نه استحقاق شخص. ومثل اين دعا وساير عبادات مثل هديه اى است که شخص محتاج به خدمت شخص کريم مى برد، يقين است آن کريم ملاحظه قيمت هديه را نمى کند، بلکه به مقتضاى کرم خود انعام مى فرمايد. بسا هست يک گل به او تعارف مى کنند، صد تومان انعام مى دهد، وهمه کس او را تحسين مى کند. در حديث است که کنيزى از کنيزان حضرت امام حسينعليه‌السلام يک دانه گل به آن حضرت تعارف کرد، آن جناب او را آزاد نمودند.

جواب سوم : آن که تمام اين عطاها ومثوبات که به دعا کننده در حق امام زمانعليه‌السلام عطا مى شود، فى الحقيقه عطيه خداوند جل شانه است به خود آن حضرت، و اکرام آن حضرت است. و واضح است که آن جناب استحقاق اين مراتب و ما فوق آنها را دارند. مثلا هر گاه شخص بزرگى شخص بزرگى ديگر را ضيافت نمود، نسبت به هر يک از خادمان و اتباع وغلامان او احسانها و انعامهائى مى کند که آنها به خودى خود لياقت آن گونه تجليلات را ندارند، لکن به جهت انتساب و تعلقشان به آن شخص بزرگ مورد آن الطاف مى شوند، و اينها در حقيقت تجليل و احترام صاحب آنها است، و لهذا اگر اندکى کوتاهى در احترامات هر يک از آنها على حسب مراتب هم بشود، باعث تکدر خاطر وگله آن شخص بزرگ مى شود.

چنانچه کثرت ثوابها وعطاهائى هم که به زيارت کنندگان وگريه کنندگان حضرت سيد الشهداءعليه‌السلام عنايت مى شود، از جهت انتساب وتعلق ايشان است به آن حضرت، نه از جهت استحقاق خودشان. بيت:

نثار حسن جمال حبيب اگر آرند

دو عالمى ز کريمان عجب بپندارند