تفسیر نماز

تفسیر نماز0%

تفسیر نماز نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نماز

نویسنده: استاد محسن قرائتی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 10269
دانلود: 2585

توضیحات:

تفسیر نماز
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 15 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10269 / دانلود: 2585
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نماز

تفسیر نماز

نویسنده:
فارسی

عبادت و عبودیت

عبادت چیست؟

بسم اللّه الّرحمن الرّحیم

عبادت، هدف آفرینش ماست. قرآن مى فرماید:( وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنسَ إِلا لِیعْبُدُونِ ) (1)

كارهایى را كه انجام مى دهیم، اگر براى رضاى خدا باشد، عبادت است؛ گرچه مانند كسب و كار، تحصیل علم، ازدواج و یا خدمت به مردم، براى رفع نیازهاى خود یا جامعه باشد.

آنچه یك امر را عبادت مى كند، آنست كه به انگیزه اى مقدس انجام شود و به تعبیر قرآن رنگ خدایى صبغة اللّه(2) داشته باشد.

فطرت و عبادت

بعضى كارهاى ما بر اساس عادت است و برخى بر پایه فطرت؛ آنچه عادت است هم مى تواند با ارزش باشد، مثل عادت به ورزش و هم مى تواند بى ارزش باشد، مانند عادت به سیگار. اما اگر امرى فطرى شد، یعنى بر اساس فطرت و سرشتِ پاكى كه خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است.

امتیاز فطرت بر عادت آنست كه زمان و مكان، جنس و نژاد، سنّ و سال در آن تأثیرى ندارد و هر انسانى از آن جهت كه انسان است آن را دارا مى باشد؛ مانند علاقه به فرزند كه اختصاص به نسل و عصر خاصّى ندارد و هر انسانى فرزندش را دوست مى دارد.(3) اما مسائلى مانند شكل و فرم لباس یا غذا، از باب عادت است و در زمان ها و مكان هاى مختلف، متفاوت است. در بعضى مناطق، چیزى مرسوم است كه در جاهاى دیگر رسم نیست.

عبادت و پرستش نیز یكى از امور فطرى است و لذا قدیمى ترین، زیباترین و محكم ترین آثار ساختمانىِ بشر، مربوط به معبدها، مسجدها، بتكده ها و آتشكده هاست.

البتّه در شكل و نوع پرستش ها تفاوت هاى زیادى دیده مى شود. یكى تفاوت در معبودها كه از پرستشِ سنگ و چوب و بت ها گرفته تا خداى عزیز، و یكى در شكل و شیوه عبادت كه از رقص و پایكوبى گرفته تا عمیق ترین و لطیف ترین مناجات هاى اولیاى خدا تغییر مى كند.

هدف انبیا نیز ایجاد روح پرستش در انسان نبوده، بلكه اصلاح پرستش در مورد شخص معبود و شكل عبادت بوده است.

هزینه هاى سنگینى كه در ساختمان كلیساها، كنیسه ها، معابد هندوها و مساجد صرف مى شود، مقدس شمردنِ پرچم، وطن و قهرمانان ملّى، ستایش كمالات و ارزشهاى افراد و حتى اشیاء، همه و همه جلوه هایى از روح پرستش در وجود آدمى است.

آنها هم كه خدا را پرستش نمى كنند، یا مال و مقام یا همسر و فرزند، یا مدرك و مكتب و راه و روش خود را مى پرستند و در راه آن تا مرز جانفشانى و دلباختگى پیش مى روند و هستى خود را فداى معبودشان مى سازند. پرستش در انسان یك ریشه عمیق فطرى دارد گرچه انسان خود از آن غافل باشد، به قول مولوى:

همچو میل كودكان با مادران

سِرّ میل خود نداند در لبان

خداوند حكیم هر میل و غریزه اى را در انسان قرار داده، وسیله ارضاء و تأمین آن را نیز در خارج ایجاد كرده است. اگر تشنگى در انسان پیدا مى شود، آب آفریده و اگر گرسنگى هست، غذا نیز هست. اگر غریزه جنسى در انسان قرار داده، براى او همسر خلق كرده و اگر قوّه شامّه آفرید، بوئیدنى ها را نیز آفرید.

یكى از احساسات عمیق انسان میل به بى نهایت، عشق به كمال و علاقه به بقاست و رابطه با خداوند و پرستش او، تأمین كننده این تمایلات فطرى است. نماز وعبادت، رابطه انسان با سرچشمه كمالات، اُنس با محبوب واقعى وپناهندگى به قدرت بى نهایت است.

ریشه پرستش

كیست كه خداوند را با اوصاف و كمالاتِ بى پایانش بشناسد، اما سر تسلیم و خضوع فرو نیاورد؟ قرآن از طریق داستان ها و تاریخها، نشانه هایى از قدرت و عظمت او را براى ما بیان مى دارد.

مى فرماید: خداوند به مریمِ بى همسر فرزند داد. رود نیل را براى موسى شكافت و فرعون را در آن غرق كرد. انبیا را با دست خالى بر ابرقدرت هاى زمان خود پیروز كرد و بینى طاغوت ها را به خاك مالید.

اوست كه شما را از خاكِ بى جان آفرید و مرگ و حیات و عزّت و ذلّتِ شما بدست اوست.

كیست كه ضعف و ناتوانى و جهل و محدودیت خود و خطرات و حوادثِ پیش بینى شده و نشده را درك كند، ولى احساس نیاز به قدرت نجات دهنده اى نكند و سر تسلیم خم نكند؟

قرآن در لابلاى آیات، ضعف انسان را به او گوشزد مى كند و مى گوید: تو هنگام تولّد هیچ نمى دانستى و هیچ آگاهى نداشتى، یكپارچه ضعف بودى، چنانكه پس از قدرت هم باز رو به ضعف مى روى.

تو هر لحظه مورد تهدید انواع خطرات هستى.

اگر حركت زمین كُند شود و شب یا روز ثابت بمانند، كیست كه حركت آن را تند كند و تغییر دهد؟

اگر آبها به عمق زمین فرو رود، كیست كه براى شما آب گوارا بیاورد؟(4)

اگر بخواهیم آب آشامیدنى شما را تلخ و شور قرار مى دهیم.(5)

اگر بخواهیم درختان را براى همیشه خشك مى گردانیم.(6)

اگر بخواهیم دائما زمین را لرزان و متزلزل قرار مى دهیم.(7)

اینها ودهها نمونه دیگر را قرآن ذكر مى كند تا انسان را از غفلت به در آورد وغرورش را بشكند و به عبادت و تذلّل در برابر آفریدگار وادارد.

عمق پرستش

پرستش، عملى است كه ما ظاهرا آن را یك نوع خضوع مى بینیم، اما عمق زیادى دارد.

پرستش برخاسته از جان است، برخاسته از معرفت است، برخاسته از توجه است، برخاسته از تقدّس است، برخاسته از ستایش است، برخاسته از نیایش است، برخاسته از التجا و استعانت است، برخاسته از عشق به كمالات معبود است.

آرى، پرستش عملى است در ظاهر ساده، ولى تا مسائل فوق نباشد، آن پرستش از انسان سر نمى زند. پرستش یعنى دل كندن از مادیات و پرواز دادن روح، پا را فراتر از دیدنى ها و شنیدنى ها نهادن. پرستش تأمین كننده عشق انسان هاست كه گاهى با ثنا و ستایش و زمانى با تسبیح و تقدیس و پاره اى اوقات با شكر و اظهار تسلیم، ادب خود را نسبت به پروردگارش اظهار مى دارد.

بى تفاوتى نسبت به عبادت

حضرت علىعليه‌السلام مى فرماید: اى انسان! چشمت روشن، اگر با گذشت این همه سال از عُمرت (وبا داشتن این همه استعداد، قابلیت، امكانات، عقل، علم و وحى)، باز هم مثل حیوانى در چراگاهى گامى نهى و خوابى كنى.(8)

آرى، تمدن و تكنولوژى و پیدایش و پیشرفتِ ابزار جدید، زندگى را راحت تر كرده و رفاه و آسایش را به ارمغان آورده است، ولى مگر كمال انسان در كسب همین رفاه مادى است؟

اگر چنین باشد، حیوانات كه در خوراك و پوشاك و مسكن و ارضاى شهوت از انسان جلوترند!

در خوراك بهتر و بیشتر و راحت تر مى خورند و نیازى به پختن و آماده كردن ندارند!

در پوشاك، دوختن و شستن و اطو كردن ندارند!

در شهوت، بدون گرفتارى و مشكلى، خود را ارضاء مى كنند.

در تأمین مسكن، چه بسا پرندگان و حشراتى كه تكنیك آنها در ساختِ لانه و آشیانه، انسان را به تعجّب وامى دارد.

اصولا آیا این پیشرفتِ تكنولوژى، موجب رشد انسانیت هم شده است؟

آیا فسادهاى فردى و اجتماعى كم شده است؟

آیا این آسایش، آرامش هم آورده است؟

به هر حال همانگونه كه اگر دستِ انسان را در دستِ رهبران معصوم و عادل نگذاریم، به انسانیت ظلم شده است، اگر دل انسان هم با خدا گره نخورد به مقام انسانیت توهین شده است.

مدار عبادت، رضاى خدا

همانگونه كه كرات آسمانى و زمین در عین حركت هاى مختلفِ وضعى و انتقالى، همواره مدار ثابتى دارند، عبادات نیز با همه شكلها و صورت هاى مختلفشان بر مدار ثابتى قرار دارند كه آن رضاى خداوند است، گرچه شرائط زمانى و مكانى، فردى و اجتماعى نوعِ حركت در این مدار را تعیین مى كنند.

مثلا مسافرت، نماز را دو ركعتى مى كند و بیمارى، شكل نماز را تغییر مى دهد، اما نماز دو ركعتى و یا شكسته نیز نماز است و بر مدار یاد خدا و رضاى او و انجام فرمان او قرار دارد. (وَاءَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى)(9)

روحیه عبادت

عبادت، غذاى روح است وبهترین غذا آنست كه جذب بدن شود، بهترین عبادت نیز آنست كه جذب روح شود، یعنى با نشاط وحضور قلب انجام گیرد. غذاى زیاد خوردن كارساز نیست، غذاى مفید خوردن مهّم است.

پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله به جابربن عبداللّه انصارى فرمود:( اِنَّ هذَا الدّینَ لَمَتینٌ فَاَوْغِل فیهِ بِرِفْقٍ وَلا تُبَغِّضُ اِلى نَفْسِك عِبادَةَ اللّهِ ) (10) همانا دین خدا استوار است، پس نسبت به آن مدارا كن (و زمانى كه آمادگى روحى ندارى عبادت را بر خود تحمیل نكن) كه عبادت در نزد تو مبغوض شود.

در حدیث دیگرى از پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى خوانیم:( طُوبى لِمَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ وَ عانَقَها ) (11) خوشا به حال كسى كه به عبادت عشق ورزد و آن را همچون محبوبى در بر گیرد.

میانه روى در عبادت

هنگامى روحیه عبادت و پرستش زنده مى ماند كه انسان در انجام آن میانه رو باشد، لذا در كتب حدیث، روایاتى با عنوان: «باب الاقتصاد فى العبادة»، نقل شده است.(12)

انسان وقتى سالم است كه میان اندامش تناسب باشد و اگر عضوى بزرگتر یا كوچكتر از حدّ معمول باشد، ناقص الخلقه به حساب مى آید. در امور معنوى نیز انسان باید ارزشها را بطور هماهنگ در خود پرورش دهد. به پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله خبر دادند كه گروهى از امّت تو بخاطر عبادت، همسر و فرزند را رها كرده و به مسجد آمده اند. پیامبر فریاد برآورد كه این راه و روش من نیست، من خودم با همسرم زندگى مى كنم و در منزل ساكنم، هر كس غیر از این عمل كند از من نیست.(13)

امام صادقعليه‌السلام داستانِ مسلمانى را نقل مى كند كه همسایه مسیحى داشت و مسلمان شد. این مسلمان هنگام سحر او را بیدار كرد و به مسجد آورد و به او گفت: نماز شب بخوان تا صبح شود. هنگام صبح گفت: نماز صبح بجاى آور و پس از آن تا طلوع آفتاب دعا بخوان. سپس تا وقت نماز ظهر قرآن بخوان و بدینگونه یك شبانه روز او را با نماز و قرآن و دعا پر كرد.

مسیحى كه به خانه بازگشت، دست از اسلام برداشت و دیگر پاى به مسجد نگذاشت.(14) آرى اینگونه افراط و زیاده روى در عبادت، مردم را فرارى مى دهد.

استاد شهید مرتضى مطهرى نقل مى كند كه عمروعاص دو پسر داشت؛ یكى طرفدار حضرت علىعليه‌السلام شد و دیگرى طرفدار معاویه. روزى پیامبر به فرزند خوب عمروعاص (عبداللّه) فرمود: شنیده ام كه تو شبها را به عبادت و روزها را به روزه مى گذرانى، گفت بله یا رسول اللّه، پیامبر فرمود: من این راه را قبول ندارم.(15)

در روایات مى خوانیم:( اِنَّ لِلْقُلُوبِ اِقْبالاً وَاِدْبارا ) (16) روح انسان، گرایش و فرار دارد. هرگاه رو مى كند و گرایش دارد بهره گیرى كنید و هرگاه آمادگى ندارد به او فشار نیاورید كه ناخودآگاه عكس العمل منفى نشان مى دهد.

در سفارشات اسلامى آمده كه اوقات خود را چهار قسمت كنید و سهمى را براى تفریح و لذّت بگذارید كه اگر اینگونه عمل كردید براى كارهاى دیگر نشاط خواهید داشت.(17)

قرآن كریم به یهودیانى كه در روز استراحت و تعطیل، به سراغ ماهیگیرى و كار مى رفتند عنوان متجاوز مى دهد:( وَ لَقَد عَلِمْنَا الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِى السَّبْتِ ) (18) ما از متجاوزین روز شنبه (كه حریصانه به سراغ كار مى رفتند) آگاهیم.

به هر حال حفظ نشاط و روحیه در عبادت، یك اصل است كه با میانه روى حاصل مى شود.

مدیریت در عبادت

مدیریت تنها در مسائل اجتماعى و اقتصادى و سیاسى نیست، بلكه امور عبادى نیز نیاز به مدیریت دارد.

در مدیریت اصولى مطرح است: برنامه ریزى و طرح كار، گزینش نیروى كارآمد، انضباط و نظارت، تشویق و كنترل و امثال اینها. در عبادت نیز باید این اصول رعایت شود تا موجب رشد و كمال شود.

نماز یك طرح معین دارد، با تكبیر آغاز مى شود و با سلام تمام. تعداد ركعات و ركوع و سجودش مشخّص است. اوقات انجام آن مخصوص، و جهت آن رو به قبله است.

امّا طرح تنها كافى نیست، اقامه و اجراى آن نیز نیاز به گزینشِ امام جماعتى جامع و جامعه نگر دارد. باید مردم را از طریق آداب و اخلاق و نظافت و نشاط به نماز و مسجد ترغیب و تشویق كرد. باید نظم و هماهنگى در صفوف جماعت و تبعیت از امام جماعت مراعات شود و به هر حال مدیریتى كامل را مى طلبد تا به بهترین نحو پیاده شود.

عبادت، داروخانه شبانه روزى

هر كس در هر لحظه و در هر شرایطى بدون هیچ وقت قبلى و واسطه اى مى تواند با خدا ارتباط برقرار كند. هر چند اوقاتى مخصوص از قبیل هنگام سحر، غروب جمعه، پس از خطبه هاى نماز جمعه، هنگام نزول باران و یا شب قدر، دعا و عبادت حال دیگرى دارد، اما دعا و نیایش اختصاصى به این اوقات ندارد.

عبادت در هر حال داروى غفلت و نسیان و عصیان است.( اءَقِمِ الصَّلو ةَ لِذِكرِى ) (19) مایه آرامش و اطمینان خاطر و زدونِ اضطراب ها و دل نگرانى هاست.( اَلا بِذكرِاللّهِ تَطمَئنُّ القُلُوب ) (20)

عبادت، مایه آرامش

شما طاغوت هاى قُلدر و سرمایه داران بزرگ و صاحبان علم و صنعت و تكنولوژى را مى شناسید، ولى آیا از آنها آرامش هم سراغ دارید؟

آیا جوامع غربى امروز در آرامش روحى و روانى بسر مى برند؟

آیا قدرت و صنعت و ثروت براى بشر امروز، صلح و دوستى و اطمینان خاطر و آرامش به ارمغان آورده است؟

اما عبادت و اطاعت خدا، براى اولیاى خدا چنان حالتى بوجود مى آورد كه در هیچ شرایطى دچار اضطراب نمى گردند. در اینجا مناسب است دو خاطره از رهبر كبیر انقلاب اسلامى امام خمینى قدس سره نقل كنم:

بدنبال فرار شاه از ایران، با آنكه هنوز نوكر بى اختیارش شاپور بختیار حكومت مى كرد، امام خمینى تصمیم گرفت بعد از پانزده سال تبعید به كشورش باز گردد. خبرنگار در هواپیما از ایشان سئوال مى كند: اكنون چه احساسى دارید؟ مى فرماید: هیچ!

در حالى كه در آن زمان میلیون ها ایرانىِ عاشق، نگرانِ جان امام بودند، امام با آرامش خاطر در هواپیما مشغول نماز شب و ذكر خدا بودند. این آرامش تنها بخاطر یاد اوست.

خاطره دیگر كه از فرزند امام مرحوم حاج سید احمد آقا شنیدم آنست كه روز فرار شاه از ایران، دهها خبرنگار و عكاس از سراسر دنیا در منزل امام در پاریس اجتماع كرده بودند تا سخنان امام را به دنیا مخابره كنند. امام روى صندلى ایستاد، چند كلمه اى سخن گفت، سپس رو به من كرد و پرسید: احمد، آیا ظهر شده است؟ گفتم بله، امام بدون معطّلى سخن خود را قطع كرد و براى نماز اوّل وقت از صندلى پایین آمد. همه گیج شدند كه چه خبر شده است، گفتم: امام نمازش را اوّل وقت مى خواند.

آنچه امام در پاریس انجام داد درسى بود كه از پیشوایش امام رضاعليه‌السلام آموخته بود. در تاریخ آمده، رهبر گروه صابئین كه نامشان در قرآن آمده است، دانشمندى مغرور و متعصّب بود. هر بار كه با امام رضاعليه‌السلام به گفتگو مى نشست زیر بار نمى رفت، تا آنكه در جلسه اى چنان تار و پود افكارش در هم ریخت كه گفت: اكنون قلبم نرم شد و منطق شما را پذیرفتم. در این هنگام صداى اذان بلند شد، امام رضاعليه‌السلام به قصد نماز جلسه را ترك كردند، دوستان امام هر چه اصرار كردند كه اگر لحظاتى جلسه را ادامه دهید او و تمام پیروانش مسلمان مى شوند، فرمودند: نماز اوّل وقت مهم تر از بحث است، او اگر لایق باشد بعد از نماز هم مى تواند حق را بپذیرد. دانشمندِ صابئى كه این صلابت و قاطعیت و تعبّد و عشق به حق را در امام دید بیشتر علاقمند شد.(21)

عبادت و دریافت ها

عبادت، وسیله دریافت امدادها و الطاف الهى است.

( وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یاءْتِیكَ الْیقِینُ ) (22)

آن قدر عبادت كن تا به درجه یقین برسى.

حضرت موسى براى دریافت كتاب آسمانى تورات، چهل شبانه روز در كوه طور به عبادت و مناجات پرداخت و پیامبر گرامى اسلام براى دریافت وحى مدّت هاى طولانى در غار حرا به عبادت مشغول بود. در روایات آمده است:( مَنْ اَخْلَصَ الْعِبادَة لِلّهِ اَرْبَعینَ صَباحا ظَهَرتْ ینابیعُ الْحِكْمةَ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ ) (23) هر كس چهل شبانه روز تمام كارهایش رنگ عبادت و خلوص داشته باشد، خداوند چشمه هاى حكمت را از قلبش بر زبانش جارى مى سازد.

آرى عبادتِ خالصانه، دانشكده اى است كه چهل روزه فارغ التحصیلانى حكیم پرورش مى دهد كه حكمت را از سرچشمه الهى دریافت و به دیگران تحویل مى دهند.

تأثیر متقابل ایمان و عبادت

چنانكه ایمان، انسان را به عبادت مى كشاند، عبادت نیز در عمق بخشیدن به ایمان مؤ ثر است. همانند ریشه اى كه آب و غذا را به برگ هاى درخت مى رساند و متقابلا برگها حرارت و نور را به ریشه منتقل مى كنند. آرى هر چه عبادت بهتر وبیشتر شود، اُنس انسان به معبود بیشتر مى شود.

فلسفه عبادت در قرآن

قرآن فلسفه نماز را یاد خدا مى داند؛( اءَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِىَّ ) (24)

و ذكر خدا را مایه آرامش دلها؛( اءَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ) (25)

و نتیجه آرامش دل را پرواز به ملكوت.( یاءَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِىَّ إِلَى رَبِّك ) (26)

قرآن در مواردى دیگر، دلیل عبادت را تشكر از خداوند مى داند:

( اُعْبدوُا رَبَّكُمْ الَّذى خَلَقكُم ) (27)

پرستش كنید پروردگارتان را كه شما را آفرید.

( فَلْیعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیتِ الَّذِىَّ اءَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ ) (28)

پس پروردگار این خانه (كعبه) را پرستش كنند كه آنان را از گرسنگى وناامنى نجات داد.

در بعضى آیات به نقش تربیتى نماز اشاره شده است:

( إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ ) (29)

همانا نماز انسان را از زشتى ها و مُنكرات باز مى دارد.

نمازگزار ناچار است كه بخاطر صحّت نماز و یا قبول شدن آن، یك سرى دستوراتِ دینى را مراعات كند كه رعایت آنها خود زمینه اى قوى براى دورى از گناه و زشتى است. آرى كسى كه لباس سفید بپوشد، طبیعى است كه روى زمینِ آلوده و كثیف نمى نشیند.

قرآن بدنبال سفارش به نماز مى فرماید:

( إِنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئَات ) (30)

همانا كارهاى شایسته، گناهان را از بین مى برند.

پس نماز یك توبه عملى از گناهان گذشته است و خداوند با این آیه به گنهكار امید مى دهد كه اگر به كارهاى شایسته همچون نماز و عبادت روى بیاورد بدیهایش محو مى شود.

نماز در كلام علىعليه‌السلام

حضرت علىعليه‌السلام بارها در نهج البلاغه از نماز و یاد خدا سخن به میان آورده كه در كتابى به نام «نماز در نهج البلاغه» گردآورى شده است. ما در اینجا جملاتى را در مورد فلسفه ذكر و یاد خدا كه مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى كنیم:

مى فرماید:( اِنَّ اللّهَ جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَة وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوة ) (31) خداوند ذكر و یادش را صیقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگین با یاد خدا شنوا و چشم هاى بسته با یاد او بینا شوند.

آنگاه حضرت در مورد بركات نماز مى فرماید:

( قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِكَة وَ نُزّلَتْ عَلَیهِمُ السَّكینَه وَ فُتِحَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ الكِرامات ) فرشتگان آنان را در بر مى گیرند و آرامش بر آنان نازل مى شود، درهاى آسمان بر آنان گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مى شود.

در خطبه اى دیگر مى فرماید:

( و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق ) (32) نماز گناهان را مثل برگ درختان مى ریزد و گردن انسان را از ریسمان گناه آزاد مى كند.

آنگاه در ادامه، تشبیهى جالب از پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل مى فرماید كه: نماز همچون جوى آبى است كه انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آیا دیگر آلودگى باقى مى ماند؟

در خطبه 196 گوشه هایى از مفاسد اخلاقى همچون كبر و سركشى و ظلم را برمى شمرد و سپس مى فرماید: درماین این مفاسد نماز و روزه و زكات است. آنگاه در مورد آثار نماز مى فرماید:

( تَسْكیناً لاَِطْرافِهِم، تَخْشیعاً لاَِبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَةً لِلْخَیلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ حَشَتْهُم الْوَحْشَة آنَسَهُمْ ذِكْرك ) نماز به همه وجود انسان آرامش مى بخشد، چشمها را خاشع و خاضع مى گرداند، نفس سركش را رام، دلها را نرم و تكبر و بزرگ منشى را محو مى كند. به هنگام وحشت و اضطراب و تنهایى، یاد تو موجب انس و الفت آنها مى شود.

البتّه روشن است كه همه مردم چنین بهره هایى را از نماز ندارند، بلكه تنها گروهى هستند كه شیفته نماز و یاد خدا هستند و آن را با تمام دنیا عوض نمى كنند.

آثار و بركات عبودیت و بندگى

1- احساس غرور و افتخار

امام زین العابدینعليه‌السلام در مناجات خود مى گوید:( اِلهى كَفى بى عِزّاً اَنْ اَكُونَ لَك عَبْداً ) (33) همین افتخار مرا بس كه بنده تو باشم.

چه افتخارى از این بالاتر كه انسان با خالق خود سخن بگوید و او كلام انسان را بشنود و بپذیرد!

در این دنیاى ناچیز، اگر مخاطب انسان شخصى بزرگ و دانشمند باشد، انسان به وجود او افتخار و از مصاحبت با او احساس غرور مى كند و از اینكه زمانى شاگرد فلان استاد بوده است بر خود مى بالد.

2- احساس قدرت

كودك مادامى كه دستش در دست پدرى قوى و مهربان است احساسِ قدرت مى كند، امّا اگر تنها شود هر لحظه ترس و دلهره دارد كه دیگران او را آزار دهند.

انسانى كه متّصل به خدا شد، در برابر ابرقدرت ها و طاغوت ها و مستكبرین احساس قدرت مى كند.

3- احساس عزّت

عزّت به معنى نفوذناپذیرى است. در مكتب انبیا تمام عزّت ها از آنِ خداست، چنانكه همه قدرت ها از اوست. لذا قرآن از كسانى كه به سراغ غیر خدا مى روند انتقاد مى كند كه آیا از غیر خدا عزّت مى خواهید؟(34)

طبیعى است كه اتصال به عزیزِ مطلق و قدرت بى نهایت، به انسان عزّت مى دهد. چنانكه كلماتى همچون «اللّه اكبر» طاغوت ها را در نزد انسان حقیر و او را در برابر آنها عزیز مى كند.

لذا قرآن به ما دستور مى دهد كه در سختى ها و مشكلات از نماز و عبادت كسب قدرت و قوّت كنیم:

( وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَوةِ ) (35)

اولیاى خدا نیز در مقاطع حسّاس، خود را با نماز تقویت مى كردند. عصر روز نهم محرّم در كربلا، لشگر یزید به خیمه گاه امام حسینعليه‌السلام حمله كرد. امام فرمودند: یك شب جنگ را به تاءخیر بیندازید كه من نماز را دوست دارم و مى خواهم امشب را تا صبح به عبادت بپردازم.

بندگان صالح خدا، نه فقط نمازهاى واجب كه نمازهاى مستحب را دوست مى دارند. نماز نافله، نشانه عشق به نماز است. نماز واجب را چه بسا انسان از ترس قهر خدا بخواند، ولى در نماز مستحب ترس مطرح نیست، عشق مطرح است.

آرى، هر كس كه كسى را دوست دارد، میل دارد بیشتر با او حرف بزند و دل از او نمى كند. چگونه ممكن است انسان ادعا كند خدا را دوست دارد ولى حال حرف زدن با او را ندارد!

البتّه این بى رغبتى به نماز و نافله بى دلیل نیست، بلكه طبق روایات گناه روز توفیق نماز شب و نافله سحر را مى گیرد.

به هرحال آنكه نافله نمى خواند، فضلى ندارد كه انتظار تفضّل از خداوند را داشته باشد. چنانكه كسى انتظار ظهور مصلح است كه خود صالح باشد.

نمازهاى نافله، نقص نمازهاى واجب را نیز جبران مى كند. شخصى از امام پرسید: من در نماز حضور قلب ندارم و از بركاتِ نماز بى بهره ام، چه كنم؟ حضرت فرمودند: بدنبال نمازهاى واجب، نماز نافله بخوان كه كاستى هاى آن را جبران مى كند و سبب قبولى نماز واجب مى گردد.

بخاطر همین آثار و بركات است كه اولیاى خدا نه تنها به نمازهاى واجب، بلكه به نمازهاى مستحب توجه زیادى داشتند و از آنچه مانع و مزاحم این سیر معنوى و پرواز روحى مى گشت، مانند پرخورى، پرحرفى، پرخوابى، لقمه حرام، لهو و لعب و سرگرم شدن به دنیا، كه انسان را از حال عبادت مى اندازد و نماز را بر او سنگین مى كند، دورى مى كردند. چنانكه قرآن مى فرماید:

( وَإِنَّهَا لَكَبِیرَةٌ إِلا عَلَى الْخَ-شِعِینَ ) (36)

همانا نماز سنگین است مگر براى خاشعان.

4- عامل تربیت

گرچه نماز یك ارتباط روحى و معنوى است و هدف از آن یاد خداست، اما اسلام خواسته این روح را در قالب یك سلسه برنامه هاى تربیتى پیاده كند و لذا شرائط زیادى را براى آن قرار داده است، شرائط صحیح بودنِ نماز، شرائط قبولى و شرائط كمال.

پاك بودن بدن و لباس، رو به قبله بودن، درست خواندن كلمات، مباح بودنِ مكان و لباس نمازگزار از شرائط صحّت نماز است كه مربوط به جسم نمازگزار است نه روحِ او.

اما اسلام عبادت را در این لباس قرار داده تا به مسلمین درس نظافت و پاكیزگى، استقلال، و مراعات حقوق دیگران بدهد.

چنانكه توجه و حضور قلب، پذیرفتن رهبرى امامان معصوم و اداى واجباتِ مالى چون خمس و زكوة، شرط قبولى نماز است و انجام آن در اوّل وقت، در مسجد، به جماعت، با لباس تمیز و عطر زده، مسواك زده و رعایت نظم صفوف و امثال آن از شرائط كمال نماز است.

دقت در این شرائط بخوبى مى رساند كه هر یك از آنها نقش مؤ ثرى در تربیت انسان ها دارد.

در نماز به هر سو بایستیم رو به خداست، زیرا قرآن مى فرماید:( فَاءَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ ) (37) اما بخاطر آنكه بفهماند جامعه اسلامى باید یك جهت داشته باشد و درس وحدت و هبستگى بدهد، دستور مى دهد همه به یك جهت بایستند. اما چرا آن جهت، كعبه باشد؟

زیرا كعبه اولین نقطه اى است كه براى عبادت مردم وضع شده است:( إِنَّ اءَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبارَكاً ) (38)

و از طرفى بنیانگذار و تعمیركنندگانِ آن در طول تاریخ، انبیا بوده اند. پس رو به كعبه ایستادن یك نوع همبستگىِ مكتبى در طول زمان است.

از سوى دیگر كعبه رمز استقلال است، زیرا تا وقتى مسلمین رو به بیت المقدس، قبله یهود و نصارى نماز مى خواندند، آنها منّت مى نهادند و مى گفتند: رو به قبله ما ایستاده اید پس از خود استقلالى ندارید.

قرآن با صراحتِ كامل مى فرماید:

( لِئَلاّ یكُونَ لِلنَّاسِ عَلَیكُم حُجَّة ) (39)

ما قبله شما را كعبه قرار دادیم تا مردم بر شما حجّتى نداشته باشند.

خلاصه آنكه قبله رمز استقلال، وحدت و همبستگى است و اینها درسهاى تربیتىِ نماز است.

5 - احضار ارواح!

امروزه بازار هیپنوتیزم و احضار ارواح در دنیا رونق پیدا كرده است، ولى هدف ما آن بحث ها نیست. هدف ما این است كه روحِ فرارى خود را از طریق نماز نزد خالق احضار و این شاگرد فرارى را سر كلاس حاضر كنیم. یكى از بركات نماز احضار نفس سركش وفرارى در محضر خداست.

امام زین العابدینعليه‌السلام در مناجات الشّاكین، از نَفس خود به درگاه خداوند ناله مى كند و مى گوید: خداوندا من از نفسى به تو گلایه دارم كه میل به هوسها دارد و از حق فرارى است.

این نفس است كه گناه را در نزد انسان شیرین و آسان جلوه مى دهد و اینگونه توجیه مى كند كه بعدا توبه مى كنى و یا دیگران نیز این كارها را كرده اند. نفس مثل كودك بازى گوشى است كه اگر پدر از او مراقبت نكند دست خود را از دست پدر بیرون كشیده و به هر سو كه بخواهد مى رود و هر لحظه خطرى او را تهدید مى كند.

بهترین راه كنترل این نفسِ سركش آنست كه انسان روزى چند مرتبه آن را در نزد خداوند احضار و غفلت زدائى كند تا از غرق شدن در منجلاب مادیات نجاتش دهد.

6- ولایت بر هستى!

از بركاتِ نماز و عبادت آن است كه انسان بتدریج و گام به گام بر هستى تسلّط پیدا مى كند.

گام اوّل: قرآن مى فرماید: تقوى براى انسان نورانیت و بصیرت مى آورد یعنى به انسان دیدى مى دهد كه حق را از باطل تشخیص دهد،( إِن تَتَّقُواْ اللّهَ یجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً ) (40) و در جاى دیگر مى فرماید:( یجْعَل لَّكُمْ نُوراً ) (41) پس تقوى كه در راءس آن بندگى خدا و نماز است گامى به سوى نورانى شدن و بصیرت پیدا كردن است.

گام دوّم: كسانى كه هدایت الهى را پذیرفتند و در مدار حق قرار گرفتند خداوند هدایت آنها را زیادتر مى كند:( وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُم هُدىً ) (42) پس نور و هدایت آنها متوقف نمى شود، بلكه بخاطر تسلیم و بندگى دائما در حال قرب و رشد هستند و شعاع وجودیشان بیشتر مى شود.

گام سوّم: از آنجا كه این افراد در راه خدا تلاش مى كنند، خداوند راه هاى زیادى را براى رسیدن به كمال به آنها نشان مى دهد.( وَالَّذِینَ جَهَدُواْ فِینَا لَنَهْدِینَّهُم سُبُلَنَا ) (43)

گام چهارم: هرگاه شیطان به سراغ آنها برود فورا متذكّر شده و از خداوند عذرخواهى مى كنند.( إِذَا مَسَّهُمْ طاَّئِفٌ مِّنَ الشَّیطَانِ تَذَكَّرُوا) (44)

گام پنجم: براى خودسازى و دورى از فحشاء و مكر نماز بهترین عامل است.( إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ ) (45)

بدنبال این قدمها و گامها، انسان بر نفس خود تسلّط پیدا مى كند، نفس را مهار مى كند و گرفتار وسوسه و لغزش نمى شود. بلكه هرگاه فشار وسوسه درونى و طاغوت بیرونى زیاد شد، باز هم از اهرم نماز و صبر كمك مى گیرد:( وَاستَعِینُوا بِالصَّبرِ وَالصَّلَوة ) (46)

گام ششم: افراد با تقوى كه وجودشان با نور الهى روشن شده، با هر نماز یك گام به جلو مى روند، زیرا نماز تكرار نیست، بلكه معراج است. پلّه هاى یك نردبان همه مثل هم است، اما هر پله یك قدم انسان را رو به بالا مى برد. چنانكه كسى كه چاه حفر مى كند، در ظاهر كارى تكرارى مى كند و همواره كلنگ مى زند، اما در واقع با هر كلنگى كه مى زند به عمق بیشترى مى رسد.

ركعات نماز در ظاهر تكرارى اند، اما در واقع پلّه هاى بالا رفتن از نردبان كمال و عمق دادن به معرفت و ایمان اند.

نمازگزار اجازه نمى دهد كه عمرش چراگاه شیطان و لگدكوب او گردد. امام زین العابدینعليه‌السلام در دعاى مكارم الاخلاق از خداوند چنین مى خواهد: خداوندا! اگر عمر من چراگاه شیطان است، آن را قطع كن.

نه تنها شیطان كه گاهى وهم و خیال، روح انسان را لگدكوب مى كند و انسان را غافل از حق و حقیقت مى گرداند.

آرى پیامبر اكرم در خواب هم بیدار بود و ما در بیدارى و حتى در حال نماز هم خوابیم و روحمان دستخوش شیطان و خیال است، به قول مولوى:

گفت پیغمبر كه عَیناىَ ینام

لاینام القلب عن ربّ الاَنام

چشم تو بیدار و دل رفته به خواب

چشم من خفته، دلم در فتح باب

و در جاى دیگر مى گوید:

گفت پیغمبر كه دل همچون پرى است

در بیابانى اسیر صَرصرى است

باد، پَر را هر طرف رانَد گزاف

گه چپ و گه راست با صد اختلاف

این نفس اگر مهار نشود هر لحظه انسان را به فساد مى كشاند:

( إِنَّ النَّفْسَ لاََمَّارةُ بِالسُّوَّءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبّى ) (47)

به همین دلیل قرآن، بهشت را مخصوص كسانى مى داند كه نه تنها به زبان بلكه در دل نیز اراده برترى طلبى و فساد نداشته باشند.(48) و براى آنان كه نفس خود را از هوسها باز داشته اند، بهشت را ماءوى قرار داده است.(49)

اولیاى خدا بر افكار و اندیشه هاى خود حاكمند نه محكوم آنها. آنان در اثر بندگى خدا چنان ولایت و سلطه اى بر نفس خویش دارند كه اجازه نمى دهند حتّى وسوسه اى بر قلب آنها خطور كند.

من چو مرغ اوجم، اندیشه مگس

كى بود بر من مگس را دسترس

پس از آنكه انسان به نور و شناخت و آگاهى رسید و با نمازهاىِ عارفانه و عاشقانه و آگاهانه، نفس را كنترل و روح را در جهت رضاى خدا قرار داد و بر نفس خود ولایت و سلطه پیدا كرد، بر هستى نیز سلطه مى یابد. دعاهاى او مستجاب مى شود و كارهاى خدائى مى كند.

معجزات انبیا همان تصرّف در هستى و تسلّط بر طبیعت است كه با اذن الهى انجام مى دهند.

اینكه مى گویند: «العبودیة جوهرة كنهها الرّبوبیة» بندگى خالص، گوهرى است كه از ربوبیت سر در مى آورد، مراد همین سلطه بر هستى است كه از بندگى خدا حاصل مى شود.

در حدیث آمده كه خداوند مى فرماید:

انسان از طریق كارهاى مستحب و نافله گام به گام به من نزدیك مى شود كه تا آنكه محبوب من شود و آنگاه كه به این مقام رسید من چشم و گوش و زبان و دست او مى شوم و تمام حركات او خدایى و جهت دار مى شود. به جائى مى رسد كه مانند حضرت ابراهیم مى گوید:

( إِنَّ صَلاَتِى وَنُسُكِى وَمَحْیاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ) (50)

نماز وعبادتم ومرگ وحیاتم همه و همه براى پروردگار جهانیان است. در این حال هرگاه دعا كند مستجاب مى كنم واگر سئوالى كند قبول مى كنم.(51)

باز هم سیماى نماز

هر چه براى نماز گفته و نوشته شود حق آن ادا نمى شود و چگونه ممكن است عمودِ دین و پرچم اسلام و یادگار ادیان و انبیا و محور قبولِ همه اعمال در چند جمله بیان شود؟

نماز، برنامه هر صبح و شام است بهنگام صبح اولین كلامِ واجب نماز و بهنگام شام آخرین واجب، نماز است. پس آغاز و انجامِ هر روزت با یاد خدا و براى خدا است.

نماز در سفر یا وطن، در زمین یا هوا، در فقر یا غنى، رمز آنست كه در هر كجا هستى و هر كه هستى مطیع او باشى نه غیر او.

نماز، ایدئولوژى عملى مسلمان است كه در آن عقائد و افكار و خواسته ها و الگوهاى خود را بیان مى كند.

نماز، استحكام بخشیدن به ارزشها و جلوگیرى از فروپاشى شخصیتِ افراد و اعضاى جامعه است كه اگر مصالح ساختمان سُست باشد ساختمان فرو مى ریزد.

اذانِ نماز، شیپورِ توحید است كه سپاه متفرّقِ اسلام را در یك صف و زیر یك پرچم فرا مى خواند و آنان را پشتِ سر امامى عادل قرار مى دهد.

امام جماعت یكى است تا رمز این باشد كه امام جامعه نیز باید یكى باشد تا اداره امور متمركز باشد.

امام جماعت باید مراعات ضعیف ترین مردم را بكند و این درس است كه در تصمیم گیرى هاى جامعه مراعاتِ طبقه محروم را بكنید. پیامبر خدا بهنگام نماز صداى گریه طفلى را شنید نماز را به سرعت تمام كرد تا اگر مادر طفل در نماز شركت كرده كودكش را آرام كند!(52)

اولین فرمان بدنبال آفرینش انسان، فرمان سجده بود كه به فرشتگان فرمود: براى آدم سجده كنید.(53)

اولین نقطه زمین (مكّه و كعبه) كه از زیر آب بیرون آمد و خشكى شد مكان عبادت بود.(54)

اولین كار رسول خدا پس از هجرت به مدینه ساختن مسجد بود.

نماز هم انجام معروف است هم نهى از منكر. هر روز در اذان و اقامه مى گوییم ( (حىّ على الصلوة حىّ على الفلاح حىّ على خیر العمل» كه همه امر به بالاترین معروف ها یعنى نماز است.

از سوى دیگر نماز انسان را از فساد و فحشا بازمى دارد:( اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنكَر ) (55)

نماز، حركاتى است برخاسته از آگاهى و شناخت. شناختِ خداوند كه به فرمان او و براى او و اُنس با او قیام مى كنیم و لذا قرآن ما را از نماز در حال مستى(56) و كسالت(57) نهى كرده است تا آنچه را در نماز مى گوییم با توجه و آگاهى باشد.

نماز، آگاهى بخش است. هر هفته روزهاى جمعه نمازجمعه برپا مى شود و قبل از نماز دو خطبه خوانده مى شود. این دو خطبه بجاى دو ركعت از نماز و به عبارتى جزئى از نماز است. خطبه هایى كه به فرموده امام رضاعليه‌السلام باید مردم را از تمام مسائل جهان آگاه كند.

شنیدن خطبه ها و آنگاه نماز خواندن یعنى آگاه شدن و بعد نمازخواندن.

نماز خروج از خود و پرواز بسوى خداست و قرآن مى فرماید:

( وَ مَنْ یخْرُجْ مِنْ بَیتِهِ اِلَى اللّهِ ثُمَّ یدْرِكْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللّهِ ) (58) هركس از خانه اش به قصد هجرت بسوى خدا و رسولش خارج شود و سپس مرگ او را دریابد پاداشش بر خداست.

امام خمینى مى فرماید: هجرت از خانه دل بسوى خدا، یكى از مصادیق آیه است، هجرت از خودپسندى و خودخواهى و خودبینى به سوى خداپرستى و خداخواهى و خدابینى بزرگ ترین هجرت هاست.(59)

نماز به منزله اسم اعظم الهى بلكه خودِ اسم اعظم است.

در نماز، عزّت ربّ و ذلّت عبد مطرح است كه این دو مقام بس عالى است.

نماز پرچم اسلام است. «عَلَمُ الاِْسْلامِ اَلصَّلوة»(60)

همانگونه كه پرچم نشانه است، نماز نیز نشانه و علامت مسلمانى است. چنانكه پرچم مورد احترام است و اهانت به آن، اهانت به یك ملّت و كشور است، اهانت و بى توجهى به نماز نیز بى توجهى به كلّ دین است. چنانكه برپابودن پرچم نشانه حیات سیاسى و نظامى و قدرت است. در برپابودن نماز نیز این امور مطرح است.

نماز و قرآن

در مواردى قرآن و نماز در كنار هم آمده اند، مانند:

( یتلُونَ كِتابَ اللّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوةَ ) (61)

قرآن تلاوت مى كنند و نماز به پاى مى دارند.

و یا در جاى دیگر مى فرماید:( یمَسِّكوُنَ بِالْكِتابِ وَ اَقامُوا الصّلوة ) (62) به قرآن تمسّك مى جویند و نماز به پاى مى دارند.

گاهى براى نماز و قرآن، یك صفت آورده شده، چنانكه كلمه ذِكر هم به قرآن گفته شده است:( اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكر ) (63) ما ذكر را نازل كردیم. و هم فلسفه نماز شمرده شده است:( اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى ) (64) نماز را بخاطر یاد من به پاى دار.

جالب آنكه گاهى بجاى كلمه نماز كلمه قرآن آمده است، مانند آیه( اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً ) (65) كه گفته اند مراد از قرآن الفجر، نماز صبح است.

بگذریم كه خواندن قرآن بصورتِ حمد و سوره، یكى از واجباتِ نماز است و بحث نماز در اكثر سوره هاى قرآن، هم در بزرگ ترین سوره (بقره) و هم در كوچك ترین سوره ها (كوثر) آمده است.

نماز و قصاص!

نه تنها در اسلام، بلكه در همه ادیان الهى قانون قصاص مطرح است كه طبق آن كیفر كسیكه گوش قطع كند آنست كه گوشش بریده شود و كیفر كسى كه دندان بشكند آنست كه دندانش شكسته شود تا عدالت اجرا شود. یكى از موارد قصاص آنست كه دست دزد باید قطع شود، ولى فقط چهار انگشت او، و كف دست باقى مى ماند. زیرا قرآن مى گوید:( وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ ) (66) محلّ سجده براى خداست.

چون انسان هنگام سجده باید كف دست خود را بر زمین گذارد لذا در كیفر سارق باید به مسئله نماز و سجده توجه داشت و كف دست او را قطع نكرد تا حقّ عبادت حتى براى سارق هم محفوظ بماند!

عبادت و ولایت

عبادت زمانى ارزش دارد كه سطحى نباشد، بلكه همراه با شناختِ رهبر آسمانى و ولایت او و همراه با خشوع و آداب مخصوص خود باشد.

حضرت علىعليه‌السلام گرفتار یك عدّه نماز خوانِ خشك مقدس بود كه در تاریخ بنام مارقین و خوارج معروفند. كسانى كه پیشانى آنها بخاطر سجده هاى طولانى و مكرّر پینه بسته بود، امّا در برابر علىعليه‌السلام قیام كردند و بر او شمشیر كشیدند. در روایات مى خوانیم كه وقتى امام زمانعليه‌السلام ظهور كنند گروهى از مساجد علیه آن حضرت حركت خواهند كرد.

گمان نكنید آنها كه براى كشتن امام حسین به كربلا آمده بودند همه تارك الصلوة بودند، بلكه نماز جماعت مى خواندند! و خود یزید و معاویه پیشنماز بودند!

آرى عبادتى كه همراه با جهالت باشد، كشتنِ عابدترین مردم را در محرابِ عبادت، بزرگ ترین عبادت مى داند و با قصد قربت براى كشتن علىعليه‌السلام مى رود!

نه فقط نماز كه سایر عبادات نیز باید همراه با معرفتِ رهبر حق و اطاعت از او باشد، لذا در روایات آمده كه خداوند حج را واجب كرد تا مردم دور خانه او جمع شوند و در این مركز اجتماع با امامان معصوم ارتباط برقرار كنند. اما امروزه میلیون ها نفر گرد كعبه مى گردند، و به خاطر نداشتن رهبر آسمانى از هم گسیخته اند و با داشتن مركز وحدت و اهرمهاى اقتصادى از عدّه اى یهودى توسرى مى خورند!

آرى اسلام مجموعه اى است كه تجزیه بردار نیست. نماز بدون پذیرفتن ولایت قبول نیست، نماز بدون پرداخت زكوة قبول نیست چنانكه انفاق بدون نماز نیز پذیرفته نیست.

دستورات اسلام مثل اعضاى بدن است كه هیچیك جاى دیگرى را نمى گیرد، نه چشم كار گوش را مى كند و نه گوش كار دست را. در اسلام نیز خواندن نماز جاى زكوة را نمى گیرد، چنانكه هیچیك از این دو جاى جهاد و مبارزه در راه خدا را پر نمى كنند. بلكه مجموعه اینها اسلام است.

نماز و رهبرى

اگر نماز توسط رهبران الهى اقامه شود بساط ظلم و طاغوت را برهم مى زند. نماز عید امام رضاعليه‌السلام آنچنان با هیبت و عظمت آغاز شد كه حكومت ظالم بر خود لرزید و فهمید كه اگر این نماز به پایان برسد حكومتِ بنى عبّاس نیز به پایان خواهد رسید. لذا ماءمون دستور داد كه امام را از وسط راه بازگرداندند.

دلیل آنكه نمازهاى امروز مسلمین اثرى ندارد آنست كه به قسمتى از قرآن عمل شد و قسمتى فراموش شد. زیرا قرآن مى فرماید:

( وَاَقیمُواالصَّلوةَ وآتُوا الزَّكاةَ وَ اَطیعُوا الرّسُولَ ) (67)

نماز به پاى دارید و زكات دهید و از رسول خدا اطاعت كنید.

امّا امروز بعضى نماز مى خوانند و زكات نمى دهند و بعضى اهل نماز و زكات هستند، ولى ولایت كفار را پذیرفته اند. به عبارت دیگر ایمان به خدا دارند، اما كفر به طاغوت ندارند و این ایمان ناقص است. در حالى كه خداوند مى فرماید:( فَمَنْ یكْفُر بِالطّاغُوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدْاسْتَمْسَك بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى ) (68) هركس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ایمان آورد به ریسمان محكم الهى چنگ زده است.

یعنى هم كفر به طاغوت و هم ایمان به خدا لازم است، در حالى كه امروزه مسلمین برائت از كفر و طاغوت ها را فراموش كرده اند. لذا قرآن در مورد كسانى كه به طاغوت مراجعه مى كنند مى فرماید: آنها خیال مى كنند كه مؤمن هستند:( اَلَمْ تَرَ اِلىَ الَّذینَ یزْعُمُونَ اَنَّهُم آمَنُوا ) (69)

درجات عبادت

اگر از كودك سئوال كنیم پدر و مادرت را براى چه دوست دارى؟ مى گوید: بخاطر خرید شیرینى و لباس و كفش! امّا اگر از یك جوان سئوال كنید چرا آنها را دوست دارى، مى گوید: والدین نشانه هویت و شخصیت من و مربّى و دلسوز من هستند.

اگر رشد فرزند بیشتر شود، اُنس با والدین براى او لذّت بخش تر است و دیگر به فكر كفش و كلاه نیست و چه بسا فرزندانى كه خدمت به والدین را وسیله قرب و كمال خودشان مى دانند و بالاتر از مادیات فكر مى كنند.

پرستش و عبادت خدا نیز اینچنین است و هركس به دلیلى خدا را عبادت مى كند. عبادت مراحلى دارد:

گام اوّل: گروهى خدا را بخاطر نعمتهایش عبادت مى كنند تا شكر او را بجاى آورند. چنانكه قرآن نیز خطاب به عمومِ مردم مى فرماید:

( فَلْیعْبُدُوا رَبَّ ه ذَا الْبَیت الَّذى اَطْعَمَهُم مِنْ جوُعٍ وَ آمَنَهُم مِنْ خَوْفٍ ) (70)

پس پروردگار این خانه را پرستش كنند كه آنان را از گرسنگى و ناامنى نجات داد.

گام اوّل عبادت كه ما نامش را عبادتِ شكر مى گذاریم، درست مانند علاقه كودكى است كه والدینش را بخاطر خرید كیف و كفش و شیرینى دوست دارد!

گام دوّم: در این مرحله، انسان به خاطر آثار و بركاتِ عبادت، خدا را پرستش مى كند و توجه به آثار روحى و معنوىِ نماز دارد چنانكه قرآن مى فرماید:( اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنكَر ) (71)

همانا نماز انسان را از بدى ها و منكرات بازمى دارد.

این مرحله از عبادت را كه ما عبادتِ رشد مى نامیم، به مانند علاقه جوانى است كه پدر و مادر را بخاطر آنكه معلّم و مربّى او بوده اند و او را از انحرافات و خطرات حفظ كرده اند احترام مى كند.

گام سوم: كه بالاتر از مراحل قبلى است آنجاست كه خداوند به حضرت موسى مى فرماید:

( اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى ) (72) نماز را بخاطر یاد من بجاى آر

حضرت موسى كه نماز را بخاطر آب و غذا نمى خواند، بخاطر دورى از فحشاء و منكرات هم نمى خواند، زیرا او اصولاً از شكم پرستى و منكرات دور است. او پیامبر اولوالعزم است و نماز را بخاطر اُنس با خدا و یاد خدا بجاى مى آورد. براى اولیاى خدا اُنس با او بهترین دلیل براى عبادت است.

آرى این كودكانند كه در بالاى مجلس نزد بزرگان مى نشینند تا بهتر پذیرایى شوند! اما افرادى هستند كه كنار بزرگان نشستن را بخاطر استفاده هاى معنوى انتخاب مى كنند و كارى به پذیرایى ندارند، براى آنها همین اُنس با دانشمند یك ارزش است.

گام چهارم: این مرحله كه بالاترین و برترین مراحل عبادت است، عبادت براى شكر و رشد و اُنس نیست، بلكه براى قرب است، قرب به خدا.

در قرآن چهار آیه داریم كه هركس آنها را بخواند واجب است سجده كند. در یكى از آنها همین مسئله قرب بواسطه عبادت مطرح شده است. آنجا كه مى فرماید:

( وَاسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ ) (73) سجده كن و به او قرب پیدا كن.

بهر حال عبادت درجات و مراحلى دارد كه بر اساس درجاتِ معرفت و ایمان افراد فرق مى كند.

سیماى عبادت

عبادت و بندگى، رسول خدا را به معراج بُرد:( سُبْحانَ الَّذى اَسْرى بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلىَ الْمَسجِدِ الاَْقصى ) (74)

منزّه است كسى كه بنده اش را شبانه از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سیر داد.

عبادت زمینه نزولِ فرشتگان را فراهم مى كند:( نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا ) (75) وحى (را بواسطه فرشتگان) بر بنده مان نازل كردیم.

عبادت، دعاى انسان را مستجاب مى كند، زیرا نماز پیمان خداست (76) و هركس به پیمان خدا وفا كند خداوند هم به پیمان او وفادار است:( اَوْفُوا بِعَْهدى اوُفِ بِعَهْدِكُم ) (77)

انسان بى عبادت، از سنگ و جماد پست تر است، زیرا قرآن مى فرماید:( وَ اِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یهْبِطُ مِنْ خَشْیةِ اللّهِ ) (78) بعضى از سنگها از خشیت الهى به زمین سقوط مى كنند، اما بعضى انسان ها در برابر سرچشمه و خالق هستى گردن خم نمى كنند.

عبادت نشانه اراده و شخصیت انسان است. انسانى كه در میان غرائز و تمایلات قرار دارد، اگر دل بكند و بسوى خدا برود ارزش دارد وگرنه فرشتگانى كه شهوت و غضب ندارند، دائماً در حال عبادت اند.

عبادت، گمنام ترین انسانِ زمینى را مشهورترین فرد آسمان مى كند.

عبادت، جزیره كوچك انسان را به سرچشمه هستى وصل مى كند.

عبادت، یعنى نگاهى از بالا به تمام هستى.

عبادت، یعنى شكوفاكردن استعدادهاى عرفانى و معنوىِ نهفته در وجود انسان.

عبادت، ارزشى است كه انسان با اراده واختیار خود بدست مى آورد بر خلافِ ارزشهاىِ خانوادگى یا استعدادهاىِ درونى كه اختیارى و اكتسابى نیستند.

عبادت، تجدید عهد وپیمان با خدا و تازه نگهداشتنِ حیات معنوى است.

عبادت، مانع گناه و برطرف كننده آثار آنست. ذكر و یاد خداست كه جلوى گناه را مى گیرد نه علم به گناه بودن.

عبادت، پركردنِ ظرفِ روح است با یاد خدا، كه اگر با غیر او پُر شود ظلم به گوهر انسانیت است.

عبادت، به زمینِ خاكى چنان ارزشى مى دهد كه ورود به آن زمین بدون طهارت ممكن نباشد، همچون مسجد و كعبه و قدس.

عبادت و بندگى خدا، خود یك ارزش است، گرچه دعاها و خواسته هاى ما مستجاب نشود.

عبادت، هم در شادى مطرح است هم در غم. آنجا كه خداوند به پیامبرش كوثر مى دهد سفارش به نماز مى كند:

( اِنّا اَعْطَیناك الْكَوْثَر فَصَّلِ لِرَبِّك ) (79)

ما به تو خیر كثیر عطا كردیم، پس براى پروردگارت نماز بجاى آر.

و در برخورد با مشكلات و حوادث نیز سفارش به نماز مى كند:

( وَاسْتَعینُوا بِالصَّبْر وَالصَّلوة ) (80)

از صبر و نماز كمك بگیرید و استمداد كنید.

نمازهاى مشكل گشا

اسلام سفارش مى كند هرگاه حاجت یا مشكلى داشتید، با خواندن نمازهایى مخصوص حلّ مشكل خود را از خدا بخواهید، كه مناسب است در اینجا یك نمونه از آن نمازها را بیاوریم.

نماز جعفر طیار

جعفر طیار برادر حضرت علىعليه‌السلام است كه در هجرت به حبشه توانست با استدلال و رفتار مناسب خود دل نجاشى و عدّه كثیرى را به اسلام جذب كند و مؤ سّسِ اسلام در قارّه آفریقا شود. او در جنگ موته دو دستش را در راه خدا داد و خداوند بجاى آن دو بال در بهشت به او داد و لذا به جعفر طیار مشهور شد. هنگامى كه جعفر از حبشه بازگشت، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به او فرمود: آیا مى خواهى هدیه با ارزشى به تو عطا كنم؟ مردم گمان كردند كه حضرت مى خواهد طلا یا نقره اى به او بدهد و لذا هجوم آوردند تا هدیه پیامبر را ببینند. اما پیامبر فرمود: نمازى به تو هدیه مى كنم كه اگر هر روز آنرا انجام دهى، از دنیا و آنچه در دنیاست براى تو بهتر باشد و اگر هر روز یا هر جمعه یا هر ماه یا هر سال بجاى آورى، خداوند گناهان بین دو نمازت را (گرچه یكسال باشد) بیامرزد.

این نماز به سندهاى معتبر از شیعه و سنّى نقل شده است و نام اِكسیر اعظم و كبریت احمر به خود گرفته است.

امام صادقعليه‌السلام مى فرماید: هرگاه مشكل یا حاجتى داشتید پس از خواندن نماز جعفر دعا كنید كه انشاءاللّه مستجاب مى شود. نحوه این نماز در اوایل مفاتیح در اعمال روز جمعه پس از ذكر نمازهاى امامان معصوم آمده است.

البتّه این نماز یكى از دهها نماز مستحبى است كه براى رفع مشكلات وارد شده است. اخیراً كتابى تحت عنوان نمازهاى مستحبى تألیف شده كه حدود سیصدوپنجاه نماز مستحبى را با اسم و رسم آورده است و این خود از اهمیت نماز است كه اینهمه تنوّع دارد و بهر مناسبتى نمازى وارد شده است.

قداست نماز

قداستِ نماز به قدرى است كه زمانِ اجراى بعضى مراسم مانند قَسم و اداى شهادت، بعد از نماز قرار داده شده است.

قرآن در سوره مائده آیه 106 مى فرماید: هرگاه كسى در سفر دچار بیمارى شد و در آستانه مرگ قرار گرفت، دو نفر مسلمان و یا غیر مسلمان را بر وصیتِ خود گواه گیرد، لكن مراسم اداى شهادت باید پس از نماز باشد، یعنى آن دو نفر پس از اداى نماز حاضر شده و با قسم خوردن شهادت دهند كه فلان مسلمان در مسافرت چه وصیت كرده است.

امروزه مرسوم است كه مراسمِ قسم را در حضور قرآن و با دست گذاردن بر قرآن انجام مى دهند، امّا خود قرآن در این مورد مى فرماید: مراسم قسم پس از انجام نماز باشد!

جامعیت نماز

خداوند، هم در آفرینشِ تكوینى و هم در دستورات تشریعى عالى ترین و كامل ترین برنامه ها را بكار برده است. مثلاً در آفرینش شیر مادر تمام ویتامین هایى را كه نوزاد نیاز دارد در شیر مادر جمع كرده است.

اگر به آفرینشِ انسان نگاه كنیم مى بینیم آنچه در طبیعت وجود دارد در وجود انسان نیز قرار داده شده است.

اگر در طبیعت صداى رعد است، در انسان فریاد است.

اگر در طبیعت گیاه و نبات است، در انسان رویش مو است.

اگر در طبیعت رودخانه است، در انسان رگهاى ریز و درشت است.

اگر در طبیعت آب شور و شیرین است، در انسان اشك شور و آب دهان شیرین است.

اگر در طبیعت معادن بسیار است، در انسان استعدادهاى نهفته فراوان است.

شعرى است كه به حضرت علىعليه‌السلام نسبت مى دهند كه فرمود:

اءتزعم انّك جِرم صغیر

و فیك انطوى العالم الاكبر

اى انسان! تو گمان مى كنى جُثّه كوچكى هستى، درحالى كه جهانى بزرگ در تو نهاده شده است.

نماز نیز یك هنرنمائىِ الهى است كه خداوند تمام ارزشها را به نحوى در آن قرار داده است. چه كمالى است كه براى انسان ارزش باشد اما در نماز یافت نشود؟

یاد خدا، یك ارزش و تنها وسیله آرام بخش دلهاست و نماز یاد خداست. ( (اللّه اكبر»

یاد قیامت یك ارزش و بازدارنده از گناه و فساد است و نماز یادآور (یوم الدین) است.

در خطّ انبیا و شهدا و صالحان بودن یك ارزش است و ما در نماز از خدا مى خواهیم در( صراط الذین انعمت علیهم ) قرار بگیریم.

انزجار و برائتِ خود را از ستم پیشه گان و گمراهان با جمله( غیر المغضوب علیهم ولاالضّالین ) اعلام مى داریم.

عدالت كه در راءس همه ارزشهاست در امام جماعت نماز لازم شمرده شده است.

پیروى از امام جماعت در نماز، یك اصلِ با ارزش اجتماعى است كه بجاى خودسرى و تك روى تابع رهبرى عادل باشیم.

در انتخاب امام جماعت همواره توجه به ارزشهاست: عادل ترین، فقیه ترین، فصیح ترین،

ایستادن رو به قبله یادآور ارزشهاى بسیارى است، مكّه شكنجه گاه بلال، قربانگاه اسماعیل، زادگاه على بن ابیطالب، پایگاه قیام مهدى، آزمایشگاه ابراهیم و عبادتگاه تمام انبیا و اولیاست.

در نماز هرچه هست تحرّك است، در هر صبح و شام، در ركوع و سجود و قیام، حركت در رفتن به مسجد و مصلّى، پس ساكن و ساكت و گوشه گیر نباش، بلكه همواره در تلاش و حركت باش، البتّه در جهت خداوند و بسوى او.

در نماز روح و جان انسان غبارروبى مى شود، نماز، غبار غرور و تكبر را مى ریزد، چون هر شبانه روز دهها بار بلندترین نقطه بدن را به خاك مى مالد. و سجده بر خاك بهتر از سنگ است كه تذلّل در به خاك مالیدن است.

بر زمین و آنچه از زمین روئیده مى شود سجده كن، بشرط آنكه خوردنى نباشد تا به فكر شكم نیفتى!

بر زمینِ پاك سجده كن كه از راه نا پاك نمى توان به پاكى و سرچشمه پاكى ها رسید.

گریه از خوف خدا یك ارزش است و قرآن سجده همراه با گریه را ستایش كرده است:( سُجِّداً وَ بُكِیاً ) (81)

نماز یك خط الهى است كه از هنگام تولد تا لحظه مرگ براى ما ترسیم شده است:

نوزاد كه بدنیا آمد در گوش راست و چپ او اذان و اقامه بگو كه سفارش به نماز مى كند، «حىّ على الصلوة» و بهنگام مرگ نیز او را با خواندن نماز میت دفن كن. در طول زندگى نیز همواره در حال عبادت و پرستشِ خدا باش.( واعبُد رَبّك حتّى یاءتِیكَ الیقِین ) (82)

نماز پیوند انسان با طبیعت است. براى شناخت وقت نمازها خصوصاً صبح و ظهر باید به خورشید نظر كنى. براى بدست آوردن قبله به ستارگان توجه كنى، براى انجام نمازهاى مستحبى در ایام مباركه به حركات ماه دقت كنى. براى غسل و وضو به آب وبراى سجده وتیمم به خاك رو آورى.

این ارتباط میان نماز با خورشید و ماه و ستاره و آب و خاك بدست كدام طرّاح حكیم برنامه ریزى شده است؟

دیگر واجباتِ دین نیز به نوعى در نماز حضور دارند. نمازگزار همچون روزه دار حق خوردن و آشامیدن و رفع شهوت ندارد. نمازگزار همچون كسى كه به حج مى رود كعبه قبله و محور كارهاى اوست. نمازگزار همچون كسى است كه به جهاد مى رود، لكن به جهاد اكبر كه جهاد با نفس است. نماز خود بالاترین امر به معروف و نهى از منكر است.

هجرت از مهم ترین ارزشهاى دینِ ماست و حضرت ابراهیم بخاطر نماز هجرت كرد و همسر و فرزند خود را در كنار كعبه گذارد و فرمود:( رَبَّنا اِنّى اَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِیتى بِوادٍ غَیر ذى زَرْعٍ رَبَّنا لِیقیمُوا الصَّلوة ) (83) پروردگارا! من فرزندانم را در بیابانى خشك ساكن كردم تا نماز اقامه شود.

جالب آنكه حضرت ابراهیم نمى گوید: براى برپاداشتن حجّ هجرت كردم، بلكه مى گوید: هدفم از هجرت اقامه نماز بود.

به هر حال خداوند تمام ارزشها را در نماز و با نماز و براى نماز قرار داده است.

اگر زینت و نظافت یك ارزش است، اسلام سفارش مى كند كه:( خُذُوا زینَتَكُم عِنْدَ كُلِّ مُسْجِد ) (84) به هنگام شركت در مساجد خود را زینت كنید و زینت هاى خود را برگیرید. با لباس پاكیزه و معطّر وارد مسجد شوید.

چنانكه سفارش شده زنان به هنگام نماز، زیورهاى خود را همراه داشته باشند و با آنها خود را زینت كنند.(85)

حتّى به مسئله مسواك توجه شده و در روایات مى خوانیم: نماز با مسواك، هفتاد برابر نماز بدون مسواك است.(86) و فرموده اند قبل از رفتن به مسجد سیر و پیاز نخورید(87) كه بوى دهان شما دیگران را اذیت نكند و مردم را از مسجد فرارى ندهد.

به هرحال این نمازِ اسلام است و این نمازِ ما. نمازى كه یا نمى خوانیم، یا غلط مى خوانیم، یا بى توجه مى خوانیم و یا بدون جماعت و یا در آخر وقت!!

مساجد كه زمانى ابراهیم و اسماعیل و زكریا خادمش بودند(88) و مادر مریم نذر مى كند فرزندش خادم مسجد باشد،(89) مى رسد به جائى كه خادمانش غالباً افرادى از كار افتاده و پیر و مریض و فقیر و بى سواد و گاه بداخلاق هستند! راستى چرا غبارروبى حرم امام رضاعليه‌السلام افتخار است، اما غبارروبى خانه خدا هیچ!

چرا باید مساجد ما به گونه اى باشد كه هركس وارد مى شود غم و اندوه و كسالت او را بگیرد؟ مگر مسجد عزاخانه است و یا مجلس فاتحه خوانى كه همواره پارچه سیاه بر در مسجد آویزان باشد؟

البتّه بحمداللّه در چند سال اخیر حركتى در مساجد پیدا شده و بسیارى از آنها مجهز به كتابخانه و صندوقِ قرض الحسنه و دیگر امور خدماتى شده اند.

چه زیباست حدیثى كه مى فرماید: روز قیامت سه چیز از مردم شكایت مى كند: عالمى كه مردم به او مراجعه نكنند، قرآنى كه در منزل باشد اما تلاوت نشود و مسجدى كه مورد بى اعتنایى مردم واقع شود.(90)

سخن در باب مسجد بسیار است و اخیراً كتابى تحت عنوان سیماى مسجد در دو جلد تألیف شده است كه جایگاه مسجد را در جامعه اسلامى روشن مى كند. اما در یك كلام مسجد در صدر اسلام محل اجتماع مسلمین براى تصمیم گیرى ها و مشورت ها، براى كسب علم و دانشها، پایگاه رزمندگان و جهادگران، محل رسیدگى به مشكلاتِ فقراء و بیماران، مركز قیام علیه حكومت هاى ظالم و ایراد خطابه هاى تند علیه آنان بوده است.

همین جایگاهِ رفیع مسجد بوده است كه در طول تاریخ، مسلمین بهترین معمارى ها را در ساخت مساجد خود بكار برده و براى اداره مساجد اموال بسیارى را وقف مى كرده اند، تا مساجد همواره آباد و سرپا باشند.