تفسیر نماز

تفسیر نماز0%

تفسیر نماز نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نماز

نویسنده: استاد محسن قرائتی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 10266
دانلود: 2585

توضیحات:

تفسیر نماز
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 15 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10266 / دانلود: 2585
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نماز

تفسیر نماز

نویسنده:
فارسی

نیت

نیت

اولین ركن نماز نیت است.

نیت، یعنى آنكه بدانیم چه مى كنیم و چه مى گوییم و براى كه و چه حركت مى نمائیم.

ارزشِ هر كارى به نیت و انگیزه آنست، نه فقط صِرف عمل. لذا حساب كسى كه بخاطر حفظ نظم و احترام به قانون، پشت چراغ قرمز مى ایستد از حساب كسى كه از ترس پلیس یا جریمه مى ایستد جداست. در همه عبادات و خصوصاً نماز، نیت جایگاه ویژه اى دارد و اصولاً چیزى كه یك كار را عبادت مى كند، نیتِ الهى آن كار است كه اگر آن نیت نباشد، هرچه هم ظاهر كار خوب و صحیح باشد، امّا ارزش عبادت ندارد. پیامبر گرامى اسلام در این باره مى فرمایند:

( اِنَّمَا الاَْعْمالُ بِالنّیات ) (91)

كارها به واسطه انگیزه ها ارزش پیدا مى كند و با آنها سنجیده مى شود.

آرى، فرق مادى یا معنوى بودن یك كار، در تفاوت نیت ها و هدف هاست.

نیت خالص

نیت خالص آن است كه انسان فقط براى خدا كار كند و در عمق جانش هدفى جز او و رضاى او نداشته و از مردم انتظار تشكر یا پاداش نداشته باشد.(92)

نانى كه اهل بیت رسول خداعليهم‌السلام در چند شب پى درپى هنگام افطار به یتیم و اسیر و فقیر دادند، ارزش مادّىِ زیادى نداشت، اما چون خالصانه بود خداوند بخاطر آن یك سوره نازل كرد.(93)

و عطّار نیشابورى در مورد آن مى گوید:

گذشته زین جهان وصف سنانش

گذشته زآن جهان وصف سِه نانش

در تاریخ مى خوانیم كه كسى در جبهه كشته شد و همه گفتند: او شهید است، اما حضرت فرمودند: او «قَتیل الحِمار» است، یعنى كشته راه الاغ! مردم تعجّب كردند، اما حضرت فرمود: هدف او از آمدن به جبهه، خدا نبود، بلكه چون دید دشمن سوار بر الاغ خوبى است، با خود گفت: او را مى كشم و الاغش را به غنیمت مى برم، اما موفق نشد و آن كافر این مسلمان را كشت، پس او «قَتیل الحِمار» است.(94)

خالص كردن نیت، كارى بس دقیق و مشكل است. گاهى افكار غیرخدائى چنان در عمق جان انسان رسوخ مى كند كه خود انسان هم متوجّه نیست، و لذا در روایت آمده است: ریا و شرك از حركت مورچه سیاه در شب تاریك بر سنگ سیاه، آرام تر و دقیق تر است.(95) چه بسیار افرادى كه به خیال خود قصد قربت دارند، اما هنگام فراز و نشیب ها معلوم مى شود كه قصد آنها صددرصد خالص نیست.

به قول علاّمه شهید مطهرى، نیت یعنى خودآگاهى، و ارزش عبادت به معرفت و آگاهى است. در روایات مى خوانیم:

( نِیةُ الْمُؤْمِنِ خَیرٌ مِنْ عَمَلِهِ ) (96)

نیت مؤمن از عمل او بهتر است.

همانگونه كه در مقایسه جسم و روح، روح مهم تر از جسم است و انسانیتِ انسان به روح اوست، در مقایسه عمل و نیت، نیت مهم تر از خود عمل است، چرا كه روحِ عمل است.

نیت به قدرى ارزش دارد كه اگر انسان نتواند كار خیرى را انجام دهد، امّا نیت آنرا داشته باشد كه انجام دهد، خداوند پاداش آنرا به او مى دهد.

قصد قربت

قصد قربت، یعنى نزدیكى به مقام پروردگار، و ناگفته پیداست كه وقتى مى گویند: فلانى به فلان مقامِ كشورى نزدیك است، مراد نزدیكى مكانى و جسمى و فیزیكى نیست وگرنه پیشخدمت ها از همه نزدیك ترند، بلكه مراد از نزدیكى، نزدیكى معنوى و مقامى و اُنس است.

انجام كارها براى جلب رضاى خداوند نیز به معناى آن نیست كه خداوند تحت تأثیر كارهاى ما قرار بگیرد و تغییر حال بدهد، كه در این صورت محلّ حوادث و تغییر مى شود، بلكه قرب به خدا، یعنى بالارفتن روح از نردبان وجود، كه نتیجه اش نفوذ پیداكردن در هستى است. یعنى نزدیك شدن به سرچشمه هستى و او را در دل خود یافتن.

همانگونه كه مراتب وجود در جماد و نبات و حیوان و انسان تفاوت دارد، مراتب انسانها نیز در قرب به سرچشمه هستى متفاوت است و انسان مى تواند تا آنجا به خداوند قرب پیداكند و مقرّب درگاه الهى شود كه خلیفه خدا در روى زمین گردد. عبادت همراه با قصد قربت، انسان را نورانى تر، كاملتر و با ظرفیت وجودى بیشترى مى گرداند.

همه عبادات و خصوصاً نمازهاى مستحبى نقش مهّمى در این امر دارند، چنانكه در حدیث مى خوانیم:

( لا یزالُ الْعَبْد یتَقَرَّبُ اِلىَّ بِالنَّوافِل ) (97)

انسان مى تواند همواره از طریق نمازهاى مستحبى به خدا نزدیك شود.

نمازِ واجب ممكن است از ترس دوزخ یا قهر خدا انجام شود، امّا نماز نافله نشانه عشق است و رمز اُنس با معبود.

درجات قرب

لفظ «درجات» در قرآن، مكرّر و با تعبیرهاى مختلفى آمده است كه نكات لطیفى دربر دارد. براى بعضى مى فرماید:( لَهُمْ دَرَجات ) (98) براى آنها درجاتى است. اما درباره عدّه دیگرى مى فرماید:( هُمْ دَرَجاتٌ ) (99) آنان خود درجه هستند. مانند افراد بزرگى كه اگر در پایین مجلس هم بنشینند آنجا مى شود بالا، یعنى خود آنان درجه سازند، نه آنكه درجه و مقام آنها را بالا ببرد.

این درجه بندى معنوى مخصوص انسان ها نیست، بلكه سلسله مراتب در میان فرشتگان نیز هست. قرآن در مورد جبرئیل مى فرماید:( مُطاعٍ ثَمَّ اَمین ) (100) یعنى مورد اطاعت دیگر فرشتگان است.

به هر حال درجات انسان ها در اطاعت از خدا متفاوت است:

1- گاهى فقط مطیع است، اما نه از روى رضا.

2- گاهى نه فقط مطیع كه محبّ است، یعنى بر اساس عشق و محبّت اطاعت مى كند.

3- گاهى بالاتر از اطاعت و محبّت، به معرفت كامل مى رسد و هرچه مى بیند او را مى بیند.

حضرت علىعليه‌السلام مى فرماید:( ما رَاءَیتُ شَیئاً اِلاّ وَ رَاءَیتُ اللّه قَبْلَه و بَعْدَه و مَعَه ) (101)

خدا را براى خدا بخوانیم

مى گویند: سلطان محمود غزنوى براى آزمایش درباریانش كه چقدر به او وفادارند، كاروانى به راه انداخت و صندوق جواهرى را بر شترى نهاد اما در آنرا قفل نكرد. در مسیر راه به درّه اى رسیدند او شتر را رَم داد، صندوق برگشت و جواهرات به درّه سرازیر شد. سلطان گفت: هر كس هر جواهرى به دستش رسید از آنِ او باشد، اطرافیان شاه را رها كردند و به سراغ جمع كردنِ درّ و گوهر رفتند.

در این میان دید كه اَیاز جواهرات را رها كرده و به دنبال سلطان آمده است. از او پرسید تو چرا به سراغ جواهرات نرفتى؟ ایاز در جواب گفت:

منم در قفاى تو مى تاختم

زخدمت به نعمت نپرداختم

آنگاه مولوى از این ماجرا نتیجه گیرى كرده و مى گوید:

گرازدوست چشمت به احسان اوست

تو در بند خویشى نه در بند دوست

خلاف طریقت بود كاولیاء

تمنا كنند از خدا جز خدا

قرآن از كسانى كه خدا را بخاطر خود مى خوانند و فقط در مشكلات به سراغ او مى روند و در غیر آن خدا را فراموش و یا حتى انكار مى كنند، به شدت انتقاد كرده است:

( فَاِذا رَكِبوُا فِى الْفُلْك دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّین فَلمّا نَجّاهُمْ اِلىَ الْبرِّاِذاهُمْ یشْرِكوُن ) (102)

هرگاه بر كشتى سوار و در آستانه غرق شدن قرار گیرند، با اخلاص خدا را مى خوانند، اما همین كه به خشكى پا گذاشتند و نجات یافتند مشرك مى شوند.

به هرحال، كار براى خود، نفس پرستى است.

كار براى مردم، بت پرستى است.

كار براى خدا و خلق، دوگانه پرستى است.

و كارِ خود و خلق را براى خدا كردن، خداپرستى است.

در مناجات مى خوانیم: «اِلهى ما عَبَدْتُك خَوْفاً مِنْ نارِك وَ لا طَمَعاً فى جَنَّتِك بَلْ وَجَدْتُك اَهْلاً لِلْعِبادَة فَعَبْدتُك»(103) خداوندا! عبادتِ من نه از ترس دوزخ و نه به طمع بهشت توست، بلكه بخاطر آنست كه تو را شایسته عبادت و بندگى یافتم پس تو را عبادت كردم.

آرى، این تجّارند كه به طمع سود كار مى كنند و این بردگانند كه از روى ترس كار مى كنند، آزادگان و اَحرار بخاطر شكر نعمتهاى الهى او را عبادت مى كنند. چنانكه در كلمات معصومین آمده است:

( اِنَّ قَوماً عَبَدوُا اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْك عِبادَةُ التُّجارِ وَ اِنَّ قَوْماً عَبَدوُا اللّهَ رَهْبَةًفَتِلْك عِبادَةُ الْعَبیدِ و اِنَّ قَوماً عَبَدوُاللّهَ شُكْراً فَتِلْك عِبادَةُ الاَْحْرارِ ) (104)

به قول حافظ:

در ضمیر ما نمى گنجد بغیر از دوست كس

هردوعالم را به دشمن دِه كه ما را دوست بس

در عشق مادى انسان معشوق را براى خود مى خواهد، اما در عشق معنوى، انسان خود را براى معشوق. علىعليه‌السلام در دعاى كمیل مى گوید:( وَاجْعَلْ قَلْبى بِحُبِّك مُتَیماً ) خداوندا! قلبم را از محبّت خود لبریز كن.

راه رسیدن به قرب

رسیدن به قرب الهى و قصد قربت از دو راه است:

یكى شناخت عظمت و مقام خداوند و دیگرى شناخت پوچى و بى اعتبارى غیر او.

قرآن همواره نعمت ها و الطاف الهى را بر بندگان مطرح مى كند تا انسان را عاشق خدا كند. ذكر صفات او، آفریده هاى او، امدادهاى مادى و معنوى او و دهها نعمت بزرگ و كوچك، همه و همه بخاطر آنست كه محبت و عشق ما را به خدا زیاد كند.

از طرف دیگر آیات زیادى ضعف و پوچى غیر او را شمرده و مى فرماید: غیر او نه عزّتى دارد نه قدرتى، اگر همه جمع شوند و بخواهند مگسى خلق كنند نمى توانند، جز او چه كسى مى تواند به نداى افراد مضطرّ و درمانده پاسخ دهد؟ آیا درست است كه دیگران را در كنار خدا مطرح كنیم و آنها را همسان و یكسان با خدا بدانیم؟

خاطره

یكى از مراجع تقلید جهان تشیع، آیة اللّه العظمى بروجردى بود. ایشان در ایام سوگوارى در منزلش عزادارى برپا مى كرد. در یكى از این جلسات حال ایشان خوب نبود، لذا در همان اتاق شخصى خود استراحت مى كردند و به صداى سخنران گوش مى دادند.

یكى از حاضران در مجلس عزا مى گوید: براى سلامتى امام زمان و آقاى بروجردى صلوات.

ناگهان دیدند كه ایشان عصاى خود را به در مى كوبد، نزدیكان آقا حاضر شدند و پرسیدند: چه امرى دارید؟ این مرجع بزرگوار فرمودند: چرا نام مرا در كنار نام امام زمانعليه‌السلام بردید؟ من كه لایق نیستم شما نام مرا در ردیف نام امام ببرید و براى هر دو صلوات بفرستید.(105)

این مرجع دینى كه نایب امام زمان است حاضر نمى شود نامش در ردیف نام امام معصوم آورده شود، اما بسیارى از ما از روى كج فهمى و بى ادبى، نام موجوداتى ضعیف و سراپا نیاز و احتیاج را در كنار خداوند قادر مطلق متعال قرار مى دهیم و گویا آنها را در یك ردیف مى دانیم.

كیفیت یا كمّیت

اسلام به چگونگى كار و هدف و انگیزه آن توجه بسیار كرده است. قرآن از عملِ بهتر ستایش مى كند نه عملِ بیشتر، و مى فرماید:

( لِیبْلُوَكُمْ اَیكُم اَحْسَنُ عَمَلاً ) (106)

خداوند شما را در بوته امتحان قرار مى دهد تا مشخّص شود كدامیك از شما بهترین عمل را بجاى آورد.

حضرت علىعليه‌السلام در ركوع انگشترش را به فقیرى داد و آیه اى از قرآن بخاطر آن نازل شد. مردم گمان كرده اند نازل شدن یك آیه بخاطر یك انگشتر، از آن جهت بوده كه انگشتر قیمتى بوده و لذا گفته اند: قیمت انگشتر به مقدار خراج و مالیاتِ شامات و سوریه بوده است.

در حالى كه انگشترى با چنین قیمت هرگز با زهد علىعليه‌السلام سازگار نیست، چنانكه با عدل على هم نمى سازد كه او چنین انگشترى در دست كند و بعضى در فقر و ندارى باشند. اما حقیقت آنست كه نزولِ آیه( اِنَّما وَلِیكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُه وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیموُنَ الصَّلوةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ ) (107) بخاطر كیفیت عمل بود نه كمیت آن، بخاطر اخلاص وقصد قربت بود، نه وزن وحجم وقیمتِ انگشتر.

خاطره

بهلول گروهى را دید كه مسجدى مى سازند و ادعا مى كنند كه براى خداست، او بر سنگى نوشت: بانى این مسجد بهلول است و آنرا شبانه بر در مسجد نصب كرد. روز بعد كه كارگران سنگ را دیدند به هارون الرشید ماجرا را گفتند او بهلول را حاضر كرد و پرسید چرا مسجدى را كه من مى سازم به نام خودت كرده اى؟

بهلول گفت اگر تو مسجد را براى خدا مى سازى بگذار نام من بر آن باشد خدا كه مى داند بانى مسجد كیست، او كه در پاداش دادن اشتباه نمى كند. اگر براى خداست چه نام من باشد چه نام تو این كه مهم نیست. بهلول با این كار به او فهماند كه قصد قربت ندارد بلكه قصد شهرت و نام دارد. به همین جهت قرآن اعمال كفار را به سراب تشبیه مى كند كه بنظر آب مى آید امّا واقعیتى ندارد:( وَالَّذینَ كَفَروُا اَعْمالُهُم كَسَرابٍ بِقیعَة یحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً ) (108)

اعمال كافران همچون سرابى است در بیابان خشك، كه انسان تشنه آنرا آب مى پندارد.

اصولا اسلام، عملى را صالح مى داند كه هر چهار عنصر آن نیك باشد: عمل، انگیزه، وسیله و شیوه.

نه تنها در ابتداى كار قصد قربت لازم است، بلكه در طول عمل باید قصد قربت دوام داشته باشد، والاّ كلّ عمل باطل است. اگر موتور هواپیما حتى دقیقه اى از كار بیفتد سقوط حتمى است. شرك و ریا در نیت، حتى اگر یك لحظه باشد تمام عمل را حبط و نابود مى كند.

خاطره

در یك مسافرت هوایى، همه مسافرین هواپیما را كه در آستانه حركت بود پیاده كردند و ساعت ها پرواز به تاءخیر افتاد. سبب آنرا پرسیدم، گفتند: یك سوسك در هواپیما دیده شده است! گفتم: این همه تاءخیر بخاطر یك سوسك! گفتند: بله زیرا چه بسا همین سوسك یك سیم را بجود و سیستم كنترل هواپیما مختلف شود و حادثه اى رخ بدهد.

چه بسا كارهاى خیرى كه باید سبب پرواز انسان به سوى خدا شود، امّا بخاطر یك مرض روحى نه فقط موجب صعود، بلكه سبب سقوط او گردد.

نیتّ به كار ارزش مى دهد

فرض كنید شخصى از روى ظلم و تجاوز یك نفر را كشت و بعداً معلوم شد كه مقتول نیز یك انسانِ جنایتكار بوده كه باید اعدام مى شده است. در اینجا با اینكه كار قاتل مفیده بوده است، امّا مردم قاتل را ستایش نمى كنند، زیرا قصد او كشتن یك انسان بى گناه بود، نه كشتن یك مفسد فى الارض.

پس مفیدبودن یك عمل كافى نیست تا آن عمل صالح باشد بلكه لازم است با انگیزه اى پاك نیز همراه باشد.

قرآن، در همه جا روى قصد قربت تكیه مى كند، چه در خمس و زكوة و انفاق هاى مالى و چه در جنگ و جهاد با دشمنان. اینكه قرآن روىِ كلمات( فى سَبیلِ اللّهِ ) (109) ،( لِوَجْهِ اللّهِ ) (110) ،( اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ ) (111) تكیه مى كند، نشان دهنده اهمیت قصد قربت است.

كسانى كه با ساختن مدرسه و بیمارستان و راه و خوابگاه براى مردم كارهاى مفید انجام مى دهند، اگر قصد الهى نداشته باشند به خودشان ظلم كرده اند زیرا خود از آن عمل هیچ بهره اى ندارند گرچه دیگران از آن بهره هاى فراوان مى برند.

اینكه قرآن همواره عمل صالح را در كنار ایمان مى آورد و مى فرماید:( الَّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصّالِحاتِ ) و یا مى فرماید:( مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ اَو اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِن ) (112) ، بخاطر آنست كه حُسن فعلى به تنهایى كفایت نمى كند، بلكه حُسن فاعلى نیز لازم است.

دو خاطره

بلال حبشى كه مؤ ذّن پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله بود در گفتنِ جمله اَشهَد ان لااله الاّ اللّه بجاىِ شین، سین مى گفت، زیرا زبانش گیر داشت. مردم این را عیب مى گرفتند، اما پیامبر فرمود: سینِ بلال در نزد خدا شین است.(113)

گرچه در ظاهر كارش ناقص است، اما چون قصد قربت وحُسن نیت دارد پاداش دارد.

عبداللّه بن مكتوم، یكى از یاران مخلص پیامبر و شخصى نابینا بود. روزى این صحابى بزرگ وارد مجلسى شد كه پیامبر و عده اى مشغول گفتگو بودند. او كه افراد جلسه را نمى دید با صداى بلند مشغول صحبت شد. یكى از افراد جلسه به او عبوس كرد و ناراحت شد.

با آنكه براى شخص نابینا، عبوس كردن و لبخندزدن فرقى نمى كند زیرا او نمى بیند، امّا قرآن براى همین عبوس كردن یك سوره نازل كرد و در ده آیه پى درپى شخص عبوس كننده را كوبید.

( عَبَسَ وَ تَوَلّى اَنْ جاءَهُ الاَْعْمى وَ ما یدْریك لَعَلَّه یزَّكّى... ) (114)

پس ملاكِ عمل، مفید بودن یا مضر بودن نیست كه عمل را با دیگران بسنجیم و بگوییم: اگر عمل به دیگران فایده اى رساند، عمل صالح و اگر ضررى رساند عمل غیرصالح است. بلكه باید رابطه عمل را با خود شخص هم بسنجیم كه او عمل را به چه هدفى انجام داد و آیا عمل فى نفسه حتى اگر به دیگران هم فایده اى نرساند و یا ضررى نزند، چگونه است؟

آرى در مكتب انبیا، اخلاق ارزش ذاتى دارد نه عَرَضى، مانند اخلاق بشرى كه براى جذب مشترى و بالابردن تولید و جمع كردن مردم به دور خود است. در سوره عبس، انتقاد براى آن است كه چرا تو براى نابینا عبوس كردى، گرچه نابینا ترا نمى بیند، زیرا عبوس كردن بر مؤمن به خودى خود عمل زشتى است.

به هرحال قصد قربت، یعنى همه كارها را با معیار الهى انجام بده و كارى به بازتاب هاى سیاسى و اجتماعى و خوشامدِ دیگران نداشته باش.

قصد قربت، یعنى كار را براى خدا انجام بده و از نیش و نوش ها نهراس. قرآن در وصفِ مؤمنان واقعى مى فرماید:( یجاهِدوُنَ فى سَبیلِ اللّهِ وَ لایخافُونَ لَوْمَةَ لائمٍ ) (115) در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزش ملامت كنندگان هراسى ندارند.

قصد قربت، یعنى حق را بگو و از احدى جز او پروا نداشته باش. چنانكه قرآن مبلّغین الهى را چنین توصیف مى كند:( اَلَّذینَ یبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَ یخْشَوْنَهُ وَ لا یخْشَوْنَ اَحَداً اِلا اللّه ) (116) آنانكه پیامهاى الهى را تبلیغ مى كنند و از او خشیت دارند و از كسى جز خدا نمى ترسند.

خاطره

روزى در حرم امام رضاعليه‌السلام مشغول دعا و زیارت بودم و حالى داشتم. یكى از زائران در كنارم قرار گرفت و بخاطر بحث هاى شب جمعه در تلویزیون مرا شناخت و اسكناسى را كه چند تا كرده بود به من داد و گفت: آقاى قرائتى این پول را به فقیر بدهید. گفتم: من هم مثل شما براى زیارت آمده ام و در مشهد فقیرى را نمى شناسم خودتان آنرا به فقیرى بدهید.

لحظاتى گذشت و دوباره حرف خود را تكرار كرد و من نیز همان جواب را دادم و به دعا مشغول شدم. بار سوّم حرفش را تكرار كرد، من ناراحت شدم و گفتم: شما امروز با یك بیست تومانى سه بار حواس مرا پرت كرده اى، خواهش مى كنم مزاحم نشوید و این پول را خودتان به فقیرى بدهید. او گفت: آقاى قرائتى بیست تومانى نیست، هزار تومانى است.

من كه تا آن زمان فكر مى كردم یك اسكناس بیست تومانى براى فقیر مى دهد، لحظاتى تاءمل كردم و از ناراحتى ام كاسته شد. گفتم: در اینجا مؤ سسه اى است براى كمك به بچه هاى یتیم، گفت: اختیار با شماست هر كجا كه صلاح دیدید مصرف كنید، او پول را داد و رفت.

من كتاب دعا را كنار گذاشتم و به فكر فرو رفتم كه اگر براى خداست، چه فرقى میان بیست تومانى و هزار تومانى است؟ فهمیدم كه این صحنه براى من آزمایشى بود تا بدانم هنوز قصد قربت در من زنده نشده است.

یكى از نشانه هاى اخلاص آنست كه انسان میان مقدار و افراد ومناطق و نوع كار وشرائط فرقى نگذارد وفقط به فكر رضاى خدا باشد، مردم بفهمند یا نفهمند، طرفدارى بكنند یا نه، درآمدى داشته باشد یا نداشته باشد.

البتّه انسان دوستى و كار را براى مردم انجام دادن از خودپرستى برتر است، ولى بدون هدفِ الهى ارزش الهى ندارد.

به قول علاّمه شهید مطهّرى، قصد قربت یك شرط ذاتى است نه قراردادى و اعتبارى، شرط تكوینى است نه تشریفاتى. اگر گفتیم شرط رسیدن به مكّه پیمودن راه مكّه است، این شرط طبیعى و ذاتى است نه قراردادى، و شرط رسیدن به مقام قرب الهى، داشتن قصد قربت است و این شرط ذاتى است.

آثار و بركات نیت پاك

با نگاهى كوتاه و گذرا به آیات و روایات، آثار و بركات زیادى براى نیتّ پاك درمى یابیم كه بطور فشرده گوشه هایى از آنها را بیان مى كنیم:

1- كسى كه حُسن نیت داشته باشد رزق او فراوان مى شود.(117) شاید مراد حدیث آن باشد كه بخاطر حُسن نیت، رفتار و برخورد او با مردم به نحو مطلوب مى شود و قهراً افراد بیشترى جذب شغل و كار او مى شوند و درآمد بیشترى بدست مى آورد.

2- حُسن نیت، توفیقات انسان را زیاد مى كند، زندگى طیب و دلچسب مى شود و دوستان زیادى را براى انسان مى آورد.(118)

الطاف الهى به قدر حُسن نیت افراد است و هرچه نیت بهتر و خالص تر باشد لطف خداوند نیز بیشتر مى گردد.

3- به انسان طول عمر مى دهد.

در روایات آمده: كسى كه حج را تمام كرد، اگر در موقع بازگشت به وطن نیت كند و تصمیم بگیرد براى سال بعد هم به حج بیاید، خداوند بخاطر همین آرزوى خوب، به او طول عمر مى دهد.(119)

4- حسن نیت، گذشته انسان را جبران مى كند. علىعليه‌السلام مى فرماید: اگر گنهكار با حسن نیت توبه كند خداوند آنچه را به عنوان كیفر از او گرفته به او پس مى دهد و هرگونه مشكلى در كارش باشد اصلاح مى كند.(120)

5 - خداوند به نیتِ كار خیر، پاداش آن كار خیر را مى دهد گرچه انسان موفق به انجام آن كار نشود. با نیتِ صادق، كارهاى نشده براى انسان به حساب مى آید، چنانكه در روایت آمده: اگر انسان مؤمنى بگوید: اگر خداوند به من امكانات مى داد چنین و چنان مى كردم. و این آرزو صادقانه باشد، خداوند پاداش آن كارهاى خیر را به او مرحمت مى فرماید.(121) حتى اگر صادقانه آرزوى شهادت كند و از خداوند شهادت بخواهد، خداوند او را به درجات شهدا مى رساند گرچه در رختخواب از دنیا برود.(122)

از لطف خدا همین بس كه براى تصمیم به كار خیر پاداش مى دهد، امّا براى نیتِ گناه تا وقتى گناهى انجام نشود كیفر نمى كند.(123)

6- نیت پاك مى تواند مادّى ترین امور زندگى را عامل قرب انسان قرار دهد، چنانكه معنوى ترین حالات مانند سجده و گریه اگر از روى ریا باشد وسیله دورى انسان از خدا مى گردد.

در روایات مى خوانیم: همانگونه كه جسم با روح پایدار است دین با نیت صادق استوار است.(124) دل پاك و حُسن نیت از بهترین ذخائر و گنجینه هاى الهى است و هرچه نیت بهتر باشد ارزش این گنج بیشتر خواهد بود(125) و اصولاً نیت و تصمیم و اراده جدّى، توان بدنى انسان را چندبرابر مى كند.

امام صادقعليه‌السلام مى فرماید: خداوند در قیامت مردم را بر اساس نیاتى كه دارند محشور مى كند.(126) كسى كه هدفش انجام وظیفه باشد براى او نوع كار و رسیدن به نتیجه مهم نیست. چنانكه قرآن مى فرماید:

( وَ مَنْ یقاتِلْ فى سَبیلِ اللّهِ فَیقْتَلْ اَوْ یغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتیهِ اَجْراً عَظیماً ) (127)

كسى كه در راه خدا بجنگد، چه كشته شود و چه پیروز شود ما پاداش بزرگى به او خواهیم داد.

آنچه مهم است جهاد در راه خداست اما اینكه نتیجه اش شكست باشد یا پیروزى، در پاداشِ الهى تأثیرى ندارد. قرآن در جاى دیگرى مى فرماید:

( وَ مَنْ یخْرُجْ مِنْ بَیتِهِ مُهاجِراً اِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یدْرِكْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَاَجْرُه عَلَى اللّهِ ) (128)

كسى كه براى هجرت بسوى خدا و پیامبر، از خانه اش خارج شود وسپس مرگ او را دریابد پاداشش با خداست.

از این آیه نیز بخوبى فهمیده مى شود كه اگر انسان بخاطر خدا از خانه خارج شود، گرچه به مقصد هم نرسد پاداش دارد. مهم نیتِ عمل است نه خود عمل، مهم قدم گذاردن در راه است نه رسیدن به مقصد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله به ابى ذر فرمود: تصمیم بر كار خیر داشته باش گرچه توفیق عمل پیدا نكنى، زیرا این تصمیم تو را از جرگه غافلین بیرون مى آورد.(129)

در حدیثى دیگر مى خوانیم: هر كارى كه همراه با نیت الهى باشد بزرگ است، گرچه آن كار ساده و كوچك باشد.(130) چنانكه مهم ترین كارها، اگر با نیت صحیح نباشد ارزشى ندارد. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرماید: بیشتر شهداى امّت من در رختخواب از دنیا مى روند و چه بسیارند كسانى كه در جبهه كشته مى شوند اما خدا بر نیتّ آنان آگاه است.(131)

پیامبر گرامى اسلام در جنگ تبوك فرمود: همانا كسانى كه در مدینه هستند اما آرزوى جبهه و شركت با ما را دارند بخاطر همان نیت در اجر ما شریكند.(132)

چنانكه در روایتى دیگر مى خوانیم: كسى كه با فكر بیدارشدن براى نماز شب به رختخواب مى رود، اگر هم در خواب بماند خداوند خوابش را صدقه و نفس كشیدنش را تسبیح قرار مى دهد و پاداشِ نماز شب را برایش ثبت مى فرماید.(133)

بى جهت نیست كه به ما سفارش شده حتى در خوردن و خوابیدن هم هدف مقدّسى داشته باشید.(134) و اگر شخصى را بخاطر خداوند دوست بدارید و خیال كنید كه او انسان خوبى است، گرچه او دوزخى باشد اما شما ماءجور هستید.(135)

امتیاز نیت بر عمل

امتیازى كه نیت كار بر نفس كار دارد، این است كه در انجام كار، گاهى ریا و خودنمائى مطرح است امّا در نیتّ چون یك امر درونى است و آثار ظاهرى ندارد، ریا و سمعه و امثال آن راه ندارد. امتیاز دیگر نیتّ بر عمل آنست كه همیشه و همه جا ممكن است و شرائط خاصى نمى طلبد امّا انجام یك عمل نیاز به شرائط و امكاناتِ فراوانى دارد.

در روایات، عنوانى است به نام روایاتِ «مَنْ بَلغ» كه این دسته روایات مى گوید: اگر كسى روایتى شنید كه مى گوید فلان عمل پاداش دارد و آن عمل را انجام داد، خداوند آن پاداش را به او مى دهد گرچه آن روایت درست نباشد، زیرا كسى كه به آن حدیث عمل كرده با حسن نیت انجام داده است.

درجات نیت

1- گاهى ترس از قهر خدا یا طمع به لطف او انسان را به كارى وادار مى كند. چنانكه قرآن در این مورد مى فرماید:( اُدْعُوهُ خَوْفاً و طَمَعاً ) (136) خدا را در هر حال بخوانید؛ چه حال ترس، چه امید.

و یا در جاى دیگرى مى فرماید:( یدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً ) (137) ما را در حال امید یا ترس مى خوانند.

2- مرحله بالاتر آنست كه انسان بخاطر تشكر از الطاف او كارى انجام دهد، گرچه پاداش یا كیفرى از جانب خداوند نباشد. چنانكه حضرت علىعليه‌السلام مى فرماید:( لَوْ لَمْ یتَوَعَّدِ اللّهُ عَلى مَعْصِیتِهِ لَكانَ یجِبُ اَلاّ یعْصى شُكْراً لِنِعْمَتِهِ ) (138)

اگر خداوند بر معصیتش وعده عذاب نداده بود، بر انسان لازم بود بخاطر تشكر از نعمت هاى او نافرمانى او را نكند.

3- مرحله بالاتر، قرب به اوست كه انسان بدون چشمداشتى به بهشت و یا ترسى از دوزخ، خدا را عبادت كند چون تنها او را شایسته بندگى و عبادت مى داند.

4- بالاترین مرحله آنست كه عشق به خدا انسان را به كارى وادار كند، چنانكه علىعليه‌السلام عشق به مرگ و لقاى خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر مى داند و حضرت قاسم فرزند امام حسن مجبتى علیهما السلام در كربلا مى گوید: مرگ در راه خدا براى من از عسل شیرین تر است.

نقش نیت در مسائل كیفرى

اسلام در مسائل كیفرى نیز براى قصد و نیت حساب جداگانه اى باز كرده است كه به دو نمونه از آن اشاره مى كنیم:

در مورد قتل، حساب كسى كه از روى عمد و قصد كسى را كشته، از حساب كسى كه بدون قصد سبب كشته شدن فردى شده، جداست و هریك حكم جداگانه اى دارد.(139)

در سوگند و قسم نیز قرآن مى فرماید:

( لا یؤ اخِذُكُم اللّه بِالَّلغْوِ فى اَیمانكم ) (140)

خداوند شما را بواسطه قسم هاىِ غیرجدّى مؤ اخذه نمى كند.

لذا اگر كسى سوگندى یاد كند ولى نیت و قصد جدّى نداشته باشد آن سوگند ارزشى ندارد.

معرفت، مقدّمه قصد قربت

بهترین راهِ رسیدن به قصد قربت و نیت پاك، معرفت و شناخت است.

اگر بدانیم محبوبیت پیداكردن نزد مردم بدست خداست.(141)

اگر بدانیم عزّت و قدرت تنها بدست اوست.(142)

اگر بدانیم نفع و ضرر ما بدست دیگران نیست.(143)

اگر بدانیم كار براى خدا، گاهى دو برابر، گاهى ده برابر و گاهى هفتصد برابر پاداش دارد، براى غیر او كار نمى كنیم.

اگر بدانیم بالارفتن در جامعه نشانه عظمت نیست، زیرا دودِ روسیاه هم بالا مى رود!

اگر بدانیم توجّه و نظر مردم به ما ارزشى ندارد، زیرا اگر یك فیل هم در خیابان راه برود همه به او نگاه مى كنند!

اگر به خطرات و رسوایى هاى ریاكارى توجه داشته باشیم.

اگر بدانیم روزى را در پیش داریم كه احدى به فریاد احدى نمى رسد و تنها كسانى نجات مى یابند كه قلب سلیم داشته باشند.(144)

و اگر بدانیم با نیت فاسد چه ارزشهایى را از دست مى دهیم،

خود را براى انجام كار خالص و با قصد قربت آماده مى كنیم.

آثار نیت فاسد

در خاتمه بحث نیت، اشاره اى هم به آفاتِ نیتِ فاسد مى كنیم چنانكه قبلاً بركات نیتِ سالم را بیان كردیم.

1- مستجاب نشدن دعا. امام سجّادعليه‌السلام مى فرماید: نیت سوء سبب قبول نشدن دعاهاست.(145)

نیتِ غیرخدایى، نه تنها كارها را از رنگ الهى و عبادت بودن مى اندازد، بلكه خطراتى را هم در بر دارد.

امام صادقعليه‌السلام مى فرماید: اگر كسى وام بگیرد اما هدفش این باشد كه آن را نپردازد به منزله سارق است.(146) چنانكه اگر در ازدواج قصد پرداختِ مهریه همسرش را نداشته باشد در نزد خدا به منزله زناكار است.(147)

2- محرومیت از رزق. امام صادقعليه‌السلام فرمود: چه بسا مؤمنى كه نیت گناه مى كند و خداوند او را از رزق محروم مى كند.

نمونه عینى این حدیث، داستان باغى است كه در قرآن آمده است:

در سوره قلم از آیه 16 تا 30 داستان گروهى آمده است كه باغى داشتند و قصد كردند براى برداشت محصول شبانه بروند تا فقرا آگاه نشوند و چیزى از میوه ها را به فقرا ندهند.

سحرگاه كه به سراغ باغ رفتند، دیدند باغ سوخته و خاكستر شده است. ابتدا گمان كردند راه را گم كرده اند، اما یكى از آنها كه عاقل تر بود گفت: آیا من به شما تذكّر ندادم چنین قصد و نیتى نكنید. شما قصد محروم كردن فقرا را داشتید خداوند هم شما را از آن محروم كرد.

از این ماجراى قرآنى فهمیده مى شود كه خداوند گاهى بر اساس قصد و نیتِ ما كیفر مى دهد(148) گرچه این امر كلیت ندارد.

3- سبب شقاوت است. حضرت علىعليه‌السلام مى فرماید:( مِنَ الشّقاءِ فَسادُ النِّیة ) (149) نیت فاسد نشانه شقاوت است.

4- بركت از عمر و زندگى مى رود. علىعليه‌السلام در جاى دیگرى مى فرماید:( عِنْدَ فَسادَ النِّیة تَرْتَفِعُ الْبَرَكَة ) (150) خداوند بركت را از كسى كه نیتش سالم نیست برمى دارد و او نمى تواند از نعمت هاى الهى به خوبى استفاده كند.

مى گویند به شخصى گفتند: بخاطر فلان كارر خوبت، سه دعاى مستجاب دارى. خوشحال شد و گفت: خدایا! همسرم زیباترین زنان شود، همسرش بسیار زیبا شد اما زندگى برایش تلخ شد زیرا مى دید كه همه مردم چشم به زن او دوخته اند. دعاى دوّم را بكار بست كه خدایا همسرم را زشت ترین زنان كن، دعایش مستجاب شد اما دیگر زندگى با چنین همسرى قابل تحمّل نبود. از دعاى سوّم استفاده كرد و گفت: خدایا همسرم مثل اوّلش شود. دعایش مستجاب شد و همسرش به شكل اوّل بازگشت. او هر سه دعا را بكار بست اما نتیجه اى نگرفت. این است معناى برداشته شدن بركت كه انسان از امكانات بهره خوب نبرد.