تفسیر نماز

تفسیر نماز0%

تفسیر نماز نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر نماز

نویسنده: استاد محسن قرائتی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 10267
دانلود: 2585

توضیحات:

تفسیر نماز
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 15 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10267 / دانلود: 2585
اندازه اندازه اندازه
تفسیر نماز

تفسیر نماز

نویسنده:
فارسی

ذكر تسبیح

سُبحان اللّه

نمازگزار در ركوع و سجود، خدا را تسبیح مى كند.

هنگامى كه آیه( فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّك الْعَظیم ) (308) نازل شد پیامبر فرمود: این فرمان را در ركوع خود قرار دهید و بگویید: «سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ»: پروردگار بزرگ من كه به ستایش او لب گشوده ام، از هر عیب و نقصى منزّه است. و چون آیه( سَبِّحِ اسْمَ رَبِّك الاَْعْلى ) (309) فرود آمد، فرمودند: آنرا در سجده قرار دهید و بگویید: «سُبْحانَ رَبِّىَ الاَْعْلى وَ بِحَمْدِهِ»: من پروردگارِ برترم را همراه با ستایش، تسبیح و تنزیه مى كنم.(310)

جایگاه تسبیح

تسبیح و تنزیه خدا، ریشه تمام عقاید و تفكرات صحیح اسلامى است:

توحید، یعنى منزّه دانستن خدا از شریك. (سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یشْرِكوُنَ)(311)

عدل، یعنى منزّه دانستن خدا از ظلم.( سُبْحانَ اللّهِ اِنّا كُنّا ظالِمینَ ) (312)

نبوت و امامت، یعنى منزه دانستن خدا از بى هدفى، بى برنامگى و رهاكردن مردم در دریاى هوسها و سلیقه ها.( وَ ما قَدَروُا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِذْ قالُوا ما اَنْزَلَ اللّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَئ ) (313) آنها مى گویند خداوند پیامبرى نفرستاده، در حقیقت خدا را درست نشناخته اند.

معاد، یعنى منزه دانستن خدا از اینكه آفرینش را پوچ و باطل، و پایان جهان را نابودى قرار دهد.( رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَك ) (314) ،( اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ اَنَكُمْ اِلَینا لا تُرْجَعُونَ ) (315) آیا گمان كردید ما شما را بیهوده آفریدیم و بازگشت شما بسوى ما نیست؟ آرى خدا از این كار عبث و بیهوده منزّه است.

تسبیح خدا، نه فقط سرچشمه عقاید اسلامى، بلكه مایه بسیارى از كمالات روحى و معنوى است:

سبحان اللّه، سرچشمه رضاست. اگر او را از هر نقصى منزّه بدانیم، به مقدّرات او رضا مى دهیم و تسلیم مشیت حكیمانه او مى شویم.

سبحان اللّه، سرچشمه توكل است. كسى كه از هر نیازى بدور و از هر ضعف و عجزى منزّه است، چرا بر او تكیه و توكل نكنیم. (سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِّىُ)(316)

سبحان اللّه، مایه عشق به خداست. ذاتى كه از هر عیب و نقص پاك باشد، محبوب انسان است و به او عشق مى ورزد.

سبحان اللّه، مقدمه حمد و ستایش خداست. ستایش از ذاتى كه هیچ زشتى و ناپسندى در او راه ندارد. لذا در تسبیحات اربعه، سبحان اللّه مقدم بر الحمدلِلّه آمده است.

سبحان اللّه، كلید نجات از همه خرافات و بافته هاى بشرى است.( فَسُبْحانَ اللّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمّا یصِفُونَ ) (317)

شاید بخاطر همین جهات است كه در قرآن، فرمان به تسبیح الهى بیش از اذكار دیگر آمده است. امر به تسبیح 16 مرتبه، به استغفار 8 مرتبه، به ذكر خدا 5 مرتبه و به تكبیر 2 مرتبه آمده است. آنهم امر به تسبیح در همه حال و زمان، تا انسان دائماً به خدا توجه داشته و او را همواره از هر عیب و نقصى پاك بداند:( وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیلِ فَسَبِّحْ وَ اَطْرافَ النَّهارِ ) (318)

هم بهنگام پیروزى و شادكامى خدا را تسبیح كنید:( اِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَالْفَتْحِ... فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك ) (319) و هم در اوج گرفتارى و سختى كه تسبیح مایه نجات است:( فَلَوْلا اَنَّه كانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ. لَلَبِثَ فى بَطْنِهِ اِلى یوْمِ یبْعَثُونَ ) (320) اگر نبود اینكه او (حضرت یونس) از تسبیح گویان بود، تا روز قیامت در شكم ماهى حبس مى شد.

آرى، انسان بخاطر محدودیت هاى فراوان هرگز نمى تواند خدا را بشناسد، پس بهتر است كه به ضعف خود اقرار كند و بگوید: تو از اینكه دست فكر و خیال به تو رسد، منزّهى و از آنچه دیگران توصیف كنند برترى.( سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا یقُولُونَ عُلُوّاً كَبیراً ) (321) تنها بندگان مخلص خدا هستند كه با راهنمایى و امداد الهى مى توانند خداوند را معرفى كنند.( سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یصِفُونَ. اِلاّ عِبادَ اللّهِ الْمُخْلَصینَ ) (322)

پاداش تسبیح

امام صادقعليه‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل مى كند كه وقتى بنده اى «سُبْحانَ اللّهِ» مى گوید، هرچه زیر عرش الهى است همراه او تسبیح مى گوید و به گوینده این كلمه ده برابر پاداش مى دهند و وقتى «اَلْحَمْدُ لِلّهِ» مى گوید، خداوند نعمت هاى دنیا را بر او ارزانى مى دارد تا با خدا ملاقات كند و بر نعمت هاى آخرت وارد شود.(323)

تسبیح عملى

امام صادقعليه‌السلام مى فرماید: یكى از سخت ترین و مهم ترین امورى كه خداوند بر خلق خود لازم كرده، ذكر كثیر است، آنگاه فرمود: منظورم ذكرِ «سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَر» نیست، گرچه این هم جزء آن است، لكن مرادم «ذِكْرُ اللّهِ عِنْدَ ما اَحَلَّ وَ حَرَّمَ» یاد خدا بهنگام كارهاست، اگر كارى اطاعتِ خداست، انجام دهد و اگر معصیت اوست ترك كند.(324)

تكرار تسبیح

شخصى وارد خانه امام صادق شد. آن حضرت را در حال ركوع دید كه به تسبیح خدا مشغول است و تا 60 مرتبه تسبیح را تكرار كرد و در سجده تا 500 مرتبه.(325)

تكرار تسبیح، نه فقط در نماز، بلكه در مناسك حج مطرح است. هنگام نظر به حجرالاسود، بهنگام سعى بین صفا و مروه و موارد دیگر تكرار تسبیح سفارش شده است.

چنانكه در نماز، علاوه بر ذكر ركوع و سجود، در ركعت سوّم و چهارم نیز تكرار تسبیحات اربعه آمده است كه طبق روایات شیعه و سنّى مراد از باقیات الصالحات در آیه 46 سوره كهف، همین تسبیحات اربعه است.(326) چنانكه به فرموده علىعليه‌السلام ذكر حضرت ابراهیم بهنگام ساختن خانه كعبه، «سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَر» بوده است.(327)

ذكر خدا در فرهنگ نیاكان ما

حال كه بحث بدینجا رسید مناسب است نظرى به جایگاه ذكر خدا در فرهنگ اسلامى پدران خود بیفكنیم و ارزش آنرا دریابیم:

پدران و مادران با ایمان ما بهنگام تعجب مى گفتند «ما شاءَ اللّهُ»، «سُبْحانَ اللّهُ». بهنگام ورود به خانه مى گفتند: «یا اَللّهُ» و در وقت جدا شدن از یكدیگر: «خداحافظ». هنگام برخاستن از جا ( (یا عَلى». براى رفع خستگى كار مى گفتند: «خدا قوّت». در پاسخ احوالپرسى مى گفتند: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ» و هنگام تعارف براى غذا: «بِسْمِ اللّهِ» و در پایان غذا، دعاى سفره و تشكر از خدا. مادربزرگ ها هم قصّه را چنین آغاز مى كردند: یكى بود یكى نبود، غیر از خدا هیچكس نبود.

روشن است كه تنفّس در این فضا و تربیت در این دامان، همیشه و همه جا یاد خدا را در دلها، و نام او را بر زبانها جارى مى سازد. اما دورانى سیاه بر ما گذشت كه با فراموش شدن نام خدا، در و دیوار شهرها و حتى روى لباسها، همه و همه جلوه هایى از فرهنگ غرب و عكس هنرپیشه ها گشت. ولى در سایه انقلاب بار دیگر سیمائى از ذكر خدا بر دیوار شهرها و خیابان ها و تابلوها نقش بسته است.

تسبیح موجودات

همه هستى، از آسمان هاى هفتگانه و زمین و آنچه بین آنهاست، تسبیح گوى اویند.(328) چه جاندار چون پرنده و چه بى جان چون كوه(329) و رعد و برق.(330) آنهم تسبیحى آگاهانه و از روى شعور!

( كُلُّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ ) (331)

تسبیح فرشتگان به قدرى گسترده است كه پیامبر مى فرمود: در آسمان ها یك وجب نیست مگر آنكه فرشته اى در حال نماز و تسبیح است.(332)

امام صادقعليه‌السلام مى فرماید: هرگاه حضرت داود زبور مى خواند، كوه و سنگ و پرنده اى نبود جز آنكه هم آواى او مى شدند.(333)

در روایات به ما سفارش شده است به صورت چهارپایان نزنید زیرا آنها در حال تسبیح اند.(334)

گر تو را از غیب چشمى باز شد

با تو ذرّات جهان همراز شد

نطق آب و نطق خاك و نطق گل

هست محسوس حواس اهل دل

جمله ذرّات عالم در نهان

با تو مى گویند روزان و شبان

ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم

با شما نامحرمان ما خاموشیم

دسته اى گنجشك جیك جیك كنان از مقابل امام سجادعليه‌السلام عبور كردند، حضرت رو به اطرافیان كرده و فرمودند: مرغان هر صبح خدا را تسبیح گویند و قوت روزشان را مساءلت بنمایند.(335)

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: مرگ حیوانات زمانى است كه تسبیح خدا را ضایع كنند.(336)

بعضى گفته اند: مراد از تسبیح و سجده موجودات، معناى مجازى است نه حقیقى. همانگونه كه یك تابلو زیبا بر ذوق سرشار نقاش و یك دیوانِ شعر، بر قریحه شاعر شهادت مى دهد، ساختمان اسرارآمیز موجودات بر علم و قدرت و حكمت و دقت خداوند گواهى مى دهند و او را از هر عیب و نقصى بدور مى دارند، و این همان معناى تسبیح موجودات است.

در حالى كه اوّلاً هیچ دلیل و شاهدى بر این معنى نداریم و ثانیاً در جایى باید دست به تأویل و تحلیل بزنیم كه معناى ظاهرى لفظ امرى محال باشد، نظیر آیه( یدُ اللّهِ فَوْقَ اَیدیهِمْ ) (337) كه مى دانیم محال است خدا دست داشته باشد و لذا مى گوییم: مراد از «یدُ اللّهِ»، دست قدرت الهى است. اما به صرف اینكه معنایى را نفهمیم حق نداریم دست به تأویل بزنیم.

چگونه دست به تأویل بزنیم، با آنكه خود قرآن مى فرماید:( وَ اِنْ مِنْ شَئ اِلاّیسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ ل كِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ ) (338) در هستى چیزى نیست جز آنكه ستایش كنان تسبیح خدا كند و لكن شما تسبیح آنها را درك نمى كنید و درنمى یابید.

چگونه دست به تأویل بزنیم، درحالى كه قرآن مى فرماید:( وَ ما اُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلاّ قَلیلاً ) (339) بهره شما از علم و دانش بسیار اندك است.

بارها در قرآن از قول پیامبر كه وابسته به علم بى نهایت است، مى خوانیم كه مى فرمود: (اِنْ اَدْرى)(340) یعنى من نمى دانم. اگر ما هم بگوییم نمى دانیم و نمى فهمیم چه مى شود؟

جالب آنكه خداوند این جهل و نادانى را صریحاً به ما اعلام كرده است:( وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ ) اما بشر مغرور حاضر نیست بگوید: اسرار هستى را كه از جمله آن تسبیح موجودات است نمى فهمم.

مگر قرآن با صراحت نمى گوید هدهد از خورشیدپرستى قوم سبا آگاه شد و آنرا به حضرت سلیمان خبر داد و گفت: پادشاه منطقه سبا خانمى است كه بر تخت بزرگى تكیه كرده و مردم او خورشیدپرستند.(341)

هُدهُد در هوا كجا و نام زمین كجا، شناخت زن از مرد، شاه از رعیت، شرك از توحید و امثال اینها همه و همه نشانه هاى شعور موجودات است.

مگر قرآن نمى گوید: یكى از مورچه ها به سایر مورچه ها گفت: به لانه هاى خود بروید كه ارتش سلیمان در حال عبور است و نفهمیده شما را لگدمال مى كنند.(342)

در این آیات، شناخت حركت انسان ها ونام آنها (سلیمان) و شغل آنان (نظامى) وعدم توجه آنها به زیر پاى خود، ودلسوزى آن مورچه نسبت به سایر مورچه ها، از جمله مسائلى است كه ما را به قدرت درك و شعور هستى آشنا مى سازد و اگر وجود شعور را پذیرفتیم كه باید به نصّ قرآن بپذیریم، دیگر لزومى براى توجیه و تحلیل تسبیح موجودات باقى نمى ماند.

قنوت

قنوت

قنوت، در لغت به معناى اطاعت همراه با خضوع است. چنانكه خداوند خطاب به حضرت مریم مى فرماید:( یا مَرْیمُ اقْنُتى لِرَبِّك ) (343)

اما مراد از قنوت در نماز، همان دعائى است كه در ركعت دوّم هر نماز مى خوانیم. امام صادقعليه‌السلام در تفسیر آیه( و تَبَتَّلْ اِلَیهِ تَبْتیلاً ) (344) مى فرماید مراد از «تبتّل» آن است كه در نماز دستها را به دعا بلند كنیم.(345) «تبتّل» در لغت بمعناى قطع امید از غیر خداست.(346)

قرآن كه به ما سفارش مى كند:( اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیةً ) (347) پروردگار خویش را در حال زارى و نهان بخوانید، یكى از نشانه هاى تضرّع و زارى بدرگاه الهى، دست بلندكردن به دعاست.(348) انسان فقیر دست خود را بسوى بى نیاز مطلق دراز مى كند و فقط از او مى خواهد و دل از غیر او مى شوید.

گرچه قنوت در نماز مستحب است، اما به قدرى مورد توجه است كه امام رضاعليه‌السلام در نامه اى به ماءمون مى نویسند: قنوت یك سنّت واجب در تمام نمازهاى شبانه روزى است(349) ، كه البتّه مراد امام تاءكید بر اهمیت قنوت است. چنانكه اگر انسان آنرا قبل از ركوع فراموش كرد، مستحب است بعد از ركوع قضا نماید و اگر در سجده یادش آمد بعد از سلام آنرا قضا كند.

در آداب قنوت آمده است: دستها را تا برابر صورت بالا بیاورید، كف دستها رو به آسمان باشد، دو دست را كنار هم قرار دهید و بجز انگشت شصت، باقى انگشتان را بهم بچسبانید. بهنگام خواندن دعا به كف دست خود نگاه كنید و دعا را بلند بخوانید، البتّه نه به حدّى كه امام جماعت آن را بشنود.(350)

قنوت، دعاى خاصى ندارد و انسان مى تواند هر دعایى بخواند، چنانكه لازم هم نیست دعا به عربى باشد و مى توان در قنوت، حاجات خود را به فارسى هم بیان كرد. البتّه روشن است كه دعاهاى قرآنى و یا دعاهائى كه معصومینعليهم‌السلام در قنوت خود مى خوانده اند از فضیلت و اولویت خاصى برخوردارند.

قنوت نمازهاى مختلف

تعداد قنوت در نمازها یكسان نیست، نمازهاى پنجگانه هركدام یك قنوت، آنهم قبل از ركوع ركعت دوم دارند. اما نمازجمعه كه دو ركعت است دو قنوت دارد، یكى قبل از ركوع ركعت اوّل و یكى بعد از ركوع ركعت دوّم.

در نماز عید فطر و عید قربان كه دو ركعت است، 9 قنوت مى خوانیم، 5 قنوتِ پشت سرهم قبل از ركوع ركعت اوّل و 4 قنوت پشت سرهم در ركعت دوّم، كه البتّه براى این قنوتها، دعاى خاصى وارد شده است.

حتى در نماز آیات كه دو ركعت است و در هر ركعت 5 ركوع دارد، مستحب است قبل از ركوعهاى دوم و چهارم و ششم و هشتم و دهم قنوت خوانده شود، گرچه یك قنوت قبل از ركوع دهم كافى است.

نماز وتر كه یك نماز یك ركعتى است و در پایان نماز شب خوانده مى شود، قنوتى طولانى دارد و دعاهاى بسیارى در آن وارد شده است، از قبیل 70 مرتبه استغفار، 300 مرتبه «اَلعَفوْ» و دعا به چهل مؤمن.

نماز باران نیز همچون نماز عید، در ركعت اوّل 5 قنوت و در ركعت دوم چهار قنوت دارد.

به هرحال طول دادن قنوت مستحب است. ابوذر از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله پرسید: كدام نماز بهتر است؟ حضرت فرمودند: نمازى كه قنوتش طولانى تر باشد و كسى كه قنوتش را طولانى تر بخواند در مواقف قیامت راحت تر است.(351)

قنوت معصومین

ابن مسعود، دلیل مسلمان شدنش را مشاهده نماز سه نفرى پیامبراكرم و حضرت على و حضرت خدیجه و قنوت طولانى آنها مى داند.(352)

در سلامى كه در زیارت آل یس به حضرت مهدى عجل اللّه تعالى فرجه مى دهیم، مى گوییم: «اَلسَّلامُ عَلَیك حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتْ» سلام بر تو هنگامى كه به نماز و قنوت مى ایستى.

براى هر كدام از معصومینعليهم‌السلام دعاهایى طولانى در قنوت نقل شده كه فرصت نقل آنها نیست و جاى تعجب است كه چرا قنوت با این همه بركاتش در میان برادران اهل سنت تعطیل شده، مگر حضرت على و خلفاى راشدین در نماز قنوت نمى خواندند؟

در قنوت فقط به فكر خود و حاجات خود نباشیم. از حضرت زهراعليها‌السلام یاد بگیریم كه مى فرمود:( اَلْجار ثُمَّ الدّار ) (353) ابتدا به فكر همسایه ات باش آنگاه خانواده خود. زیرا خداوند وعده فرموده است كسى كه براى دیگران دعا كند خداوند حاجات خود او را هم برآورده مى سازد. در قنوت علیه دشمنان دین دعا كنیم و پیروزى اسلام و مسلمین را از خدا بخواهیم. پیامبراكرم در قنوت خود گروهى را با نام و مشخصات نفرین مى كرد و حضرت علىعليه‌السلام در قنوت نمازش به معاویه و عمروعاص لعن مى كرد.(354) به هرحال تولّى و تبرّى جزء دین، بلكه اساس دین ماست:( هَل الدّین اِلا الْحُبّ وَالْبُغْض ) (355)