ماه مبارک رمضان مکتب عالی تربیت و اخلاق

ماه مبارک رمضان مکتب عالی تربیت و اخلاق0%

ماه مبارک رمضان مکتب عالی تربیت و اخلاق نویسنده:
گروه: اخلاق اسلامی

ماه مبارک رمضان مکتب عالی تربیت و اخلاق

نویسنده: آيت الله العظمى صافى گلپايگانى
گروه:

مشاهدات: 11655
دانلود: 1799

ماه مبارک رمضان مکتب عالی تربیت و اخلاق
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 58 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11655 / دانلود: 1799
اندازه اندازه اندازه
ماه مبارک رمضان مکتب عالی تربیت و اخلاق

ماه مبارک رمضان مکتب عالی تربیت و اخلاق

نویسنده:
فارسی

ویژگی های كتاب:
1. ماه رمضان، ماه نزول قرآن، ماه توبه و خیر و بركت و رحمت الهی است كه در آن بندگان مشتاق حضرتش، دعوت معبود خویش را لبیك گفته و به ضیافت او می شتابند.
مكتب «صوم» عهده دار تربیت كسانی می گردد كه در شوق قرب و وصال به حضرت باریتعالی، خاضعانه در آن مكتب زانوی تلمّذ زده و با استغفار از درگاه احدیت، دل در گرو كسب معارف الهی و فضایل انسانی نهاده اند. كتاب حاضر كه به قلم فقیه وارسته، حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی به رشته ی تحریر درآمده پیرامون آثار این ماه عظیم سخن می گوید.
2. كتاب آكنده از نكات جالب و جذاب تفسیری، حدیثی، تربیتی و اخلاقی است و خواننده مطالب نافع و سودمندی را درباره ماه مبارك رمضان و آثار این ماه به دست می آورد.
3. این كتاب، راهنمای خوبی برای همه ی خوانندگان و افرادی كه خواهان منبعی مفید درباره اخلاق اسلامی و ارتقای سطح معرفت و آگاهی خود در این زمینه هستند بخصوص جوانان عزیز كه نهایت استفاده را می توانند از این اثر برده و راه كمال را با بصیرتی بیشتر طی نمایند.
4. قلم كتاب، روان و مطالب آن دارای چینش منطقی و دقت علمی خوبی بوده و مستندات بخوبی با ذكر آدرس ذكر شده و كثرت استفاده از آیات و روایات و حكایات اسلامی از ویژگی های برجستة این اثر است.

فصل چهاردهم: روزه، مدرسه عالی اجتماعی

اشاره

چنان چه می دانیم روزه دارای فواید، حکمت ها، مصالح روانی و اخلاقی، جسمی، اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی، درمانی و حتّی سیاسی است و باید در هر یک از این فواید جداگانه و مستقل به بحث پرداخت و تذکّر و توجّه به این فواید یقین مسلمان را به دین اسلام، زیاد و اطمینانش را به حکمت خدا در تشریع این فریضه بزرگ قوی تر می سازد.

در این مجال، می خواهیم برخی از حکمت های اجتماعی روزه را یادآور شویم؛ تا در روشنایی آن به اوضاع اجتماعی کنونی نیز توجّه کنیم و از ماه رمضان و آیین روزه داری برای اصلاح وضع اجتماعی خود کمک بگیریم.

۱. یکی از فواید اجتماعی روزه- چنان چه مکرّر تذکّر داده ایم- این است که روزه، اراده اجتماع را قوی و همّت جامعه را بلند و بر هواها و امیال و شهوات، حاکم و مسلّط می سازد.

کسی که توانست مدّت چهارده ساعت- کمتر یا بیشتر- در شدّت گرما، طعام و غذا را ترک و زحمت و رنج تشنگی را تحمّل کند، و از لذایذ جنسی خودداری نماید، می تواند برای خاطر مصالح بزرگ اجتماعی و برای حفظ شرف و آبروی خود و جامعه نیز شکیبایی ورزد، و زحمات و دشواری ها و ناراحتی ها را برای نیل به مقاصد عالی اجتماعی متحمّل گردد.

بدیهی است هر اجتماعی که بخواهد در راه ترقّی قدم به جلو بردارد و با حرکات و نهضت های مترقّیانه به پیش رود، به قوّت اراده، عزم آهنین و همّت بلند نیاز دارد؛ قوّت و همّتی که او را به اقدامات بزرگ و نهضت های خطیر برانگیزد، و از تصوّر شکست و ضعف و عقب نشینی در برابر عوامل مأیوس کننده و مخرّب مصون بدارد.

یگانه چیزی که سبب امتیاز افراد و اجتماعات از یکدیگر و باعث پیروزی و غلبه آن ها بر مشکلات است، قوّت اراده و عزم سخت است که هر ملّتی از آن بیشتر برخوردار باشد، بیشتر می تواند با مشکلات و مصایب دست و پنجه نرم کند و مصالح عالی عمومی را با بذل مصالح و منافع شخصی و ترک هواهای نفسانی بازخرید نماید.

نقش روزه و تأثیر آن در تکمیل و تقویت اراده، بسیار مهم است؛ زیرا روزه تمرین صبر و خویشتن داری و قوّت اراده و ایجادکننده عزم محکم به واسطه ترک لذایذ حلال، و سبب صبر و شکیبایی در ترک لذایذ حرام است.

۲. یکی دیگر از فواید اجتماعی روزه، تذکّر و یاد کردن حال فقرا و طبقه محروم و توجّه به شرافت نفس و علوّ طبع بی نوایان صابر و شکیبا است.

اگر روزه دار متمکّن و توانگر فقط در ماه رمضان به صبر و شکیبایی می پردازد و از خوردن غذاهای لذیذ و اعمال غریزه جنسی خودداری می کند، فقیر و محروم صابر و با ایمان، علاوه بر اجرای برنامه ماه رمضان در دوره سال، بر محرومیت هایی که دارد صبر می کند و از حدود شرع تجاوز نمی نماید و زبان به شکایت از خدا نمی گشاید و به مال کسی چشم طمع ندوخته و به اغنیا و ثروتمندان حسد نمی ورزد.

پس روزه دار توانگر و فهیم در می یابد که چه بسا این دسته از فقرا و محرومین مؤمن به واسطه صبر بر محرومیت ها در قوّت اراده و شرافت طبع و بلندی همّت بر او فضیلت داشته باشند؛ زیرا هر چه کام گیری های نفسانی بیشتر باشد و طبع، معتاد به هواپرستی، و مشغول به التذاذات جسمانی شد، مقاومت در برابر آن دشوارتر، و اراده ضعیف تر و توانایی انسان به تحمّل مشکلات و سختی ها و اقدام به اعمال نیک و بزرگ کمتر می شود.

چنان چه در تاریخ بزرگان دیده شده و به تجربه نیز ثابت گردیده، در خاندان هایی که با ناز و نعمت فراوان خو گرفته باشند، افراد برجسته، با همّت، شجاع و با اراده کمتر پیدا شده و در خانواده هایی که با اختیار یا بدون اختیار، به ترک لذایذ و بی اعتنایی به امور مادّی و تن پروری مبادرت شده، نوابغ و مردان باشخصیت و با اراده، بیشتر ظهور کرده اند.

پس، روزه دار هم به عزّت نفس و شرافت فقرای فاضل آگاه گشته و هم از سختی و رنج آن طبقه محروم اجتماع، خبردار می شود و به فکر کمک به آن ها می افتد.

در حدیث است که «حمزه بن محمّد» به حضرت امام حسن عسکریعليه‌السلام نوشت: چرا خدا روزه را واجب فرموده؟

پاسخ رسید:

«لِیجِدَ الغَنِی مضَضَ الجُوعِ فَیحنُو عَلَی الفَقِیر »(۱۱۱)

برای این که توانگر درد گرسنگی را بیابد و به فقیر عطوفت نماید.

و از حضرت صادقعليه‌السلام روایت است که فرمود:

«انَّما فَرَضَ اللهُ الصِّیامَ لِیستَوِی بِه الغُنِی وَالفَقِیر الحدیث »(۱۱۲)

خداوند روزه را واجب گردانید تا به وسیله آن غنی و فقیر مساوی گردند.

۳. از دیگر فواید روزه آن است که روزه دار، حقیقت آزادی و حرّیت را درک می کند و روزه او را از عبادت، شهوات، عادات و پرستش هوای نفس آزاد می سازد و روح او را ارتقا داده و فکرش را روشن می نماید و در پیکر اجتماع، روح آزادی می دمد و همه را به خضوع در پیشگاه آفریدگار- که جز او کسی سزاوار پرستش نبوده و هر مخلوقی از قید رقیت و عبودیت او بیرون نیست- رهبری می نماید و از بشرپرستی و کرنش و تعظیم در برابر صاحبان قدرت های مادّی و ستمگران باز می دارد.

روزه دار مؤمن و خداشناس، آزاد واقعی است؛ آزادی که کامل ترین معانی و مفاهیم آزادی را درک کرده است.

کسانی که آزادی را به ترک وظایف و التزامات شرعی و عقلی و هوس رانی و شهوت پرستی می دانند، بنده شهوات و عادات و اسیر هوای نفس هستند. چنین کسانی مؤمنان را- که به پرستش خدای یگانه می پردازند- مسخره می نمایند؛ در حالی که خودشان در پرستش هوا و شهوات و لذّات خسیسه، طوق عبودیت به گردن انداخته و مصداق این کلام معجزه نظام الهی می باشند:

( افَرَأَیتَ مَنِ اتَخَذَ الهَهُ هَواهُ ) (۱۱۳)

آن هنگام که هوای نفس مطاع و معبود شد، استبدادش از استبداد هر سلطان مستبد خطرناک تر است و اگر از استبداد هوای نفس پیروی شد، خطرش، زوال شخصیت، شرف و حیثیت است و آن کسانی که پیروی از پلیدی های نفس و شهوت پرستی و سرپیچی از اوامر شرع را آزادی می دانند، علاوه بر آن که معنای آزادی را نفهمیده اند، در پلیدترین قید و بندها مقید و بسته هستند و تا این قیود، صفات ذمیمه از قبیل: حرص و آز، حبّ دنیا، تجمّلات و جاه و ریاست و... را پاره نکرده و به جهان آزادِ خداپرستی و صف آزاد مردان موحّد منتقل نشده و اعلان آزادی بشر را در تعالیم اسلام نخوانند، از نعمت آزادی بهره ای نمی برند.

«ابن خضرویه می گوید:

«فِی الحُرِّیةِ تَمامُ العُبُودِیة، وَفِی تَحقِیقِ العُبُودِیةِ تَمامُ الحُرِّیة »

در آزادی حقیقی تمام عبودیت و پرستش خدا، و در پرستش خدا تمام آزادی درج است.

آزادی، رهایی از بندهای پرستش غیر خدا، قیود و اخلاق زشت و عادات ناپسند است و اعتماد و اتکای به خدا و بندگی خالص و حقیقت عبودیت خدا، آزادی از قید بندگی و اسارت دیگران است.

۴. روزه، تمرین اخلاص و پاکی نیت و تنزّه از ریا، و اجتناب از شهرت طلبی و مدح و ثنای خلق است. این عیوب و آفات در امور نیک دیگر بیشتر وارد می شود؛ ولی روزه دار برای ریاکاری ناچار به حفظ رژیم روزه و امساک از مفطرات نیست؛ زیرا ممکن است در خلوت از مفطرات امساک ننماید و خود را روزه دار معرّفی کند.

پس اگر شخصی در تمام مدّت روز و در خلوت و جلوت، پنهان و آشکار روزه دار بود، علامت پاکی نیت و صدق باطل و اخلاص او است و فایده آن، تمرین و تربیت نفس بر خلوص نیت و طهارت مقصد و پرهیز از حبّ شهرت و عوام فریبی و حبّ جاه و کسب اعتبار در بین مردم است.

هر مقدار اجتماع از آفات عوام فریبی و حبّ شهرت و جاه و مقام پاک شود، واقعیات و حقایق، میزان سنجش کارها معلوم می شود و اشتباه کاری ها از بین می رود و بزرگ ترین خطری که حیات زعما و رهبران ملل و حتّی حکما و دانشمندان را تهدید می کند، همین عوام فریبی و حبّ جاه و شهرت است که به واسطه آن اعمال از مسیر حقیقت پرستی و واقع بینی منحرف شده و اجتماع در اشتباه می افتد و علّت عمده شکست بسیاری از نهضت ها و قیام ها و حرکات اصلاحی، عدم خلوص نیت از ابتدا و یا آلوده شدن نیات در میانه راه و وسط کار، به این آفات است و هر چه اجتماع انسانی از این آفات تطهیر شده و سران و رهبران از حبّ مدح و سپاس پاک باشند و مدح و سپاس، وسیله تقرّب به آنها نباشد و مبالغه و گزافه گویی و نیایش و تواضع نسبت به آن ها از بین برود چنین جامعه ای به سوی ترقّی واقعی خود بهتر قدم بر می دارد.(۱۱۴)

از این جهت در اسلام به اخلاص در نیت، و توحید در عبادت، اهمیت بسیار داده شده است.

قرآن مجید می فرماید:

( وَمَآ امِرُوا إِلّا لِیعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّین ) (۱۱۵)

معنای خالص قرار دادن دین، برای خدا این است که انسان ها اعمال و رفتارهایی که جنبه معنوی و وجهه ربوبی داشته و نمایش پرستش و حاکی از حسن ضمیر و صفای باطن است، فقط برای خدا به جای آورند و در برنامه های بازرگانی و روابط اجتماعی، سیاسی و نظامی فقط به احکام خدا ملتزم باشند، و از غرور و حبّ جاه و جنبه های شخصی، خود را پاک کرده و از التزام به آن چه بیرون از احکام خدا و حدود شرع است پرهیز نمایند، و در هر کار و عمل و هر حرکت، رضای خدا را شرط بدانند.

در روزه و برنامه های ماه رمضان، درس این معانی و آموزش این حقایق عالی و این حکمت های بزرگ نهفته است و به قدری این عبادت از ریا دور است که خدا آن را برای خود و مخصوص خود معرّفی فرموده است؛ با این که تمام عبادات باید برای خدا انجام شود.

از حضرت امام صادقعليه‌السلام روایت شده است که خداوند تبارک و تعالی می فرماید:

«الصَّومُ لِی وَانا اجزِی عَلَیه »(۱۱۶)

ز هر حرف بشارت ده سراسر

بود لفظ انا اجزی نکوتر(۱۱۷)

۵. یکی دیگر از فواید اجتماعی روزه حصول ملکه حسن خلق و عفو و گذشت و دوری از کینه توزی، تندخویی، بدزبانی، ستیزه جویی، غیبت و دشنام است؛ زیرا از جمله تعالیمی که به طور مؤکّد به روزه دار داده شده، این است که مواظب چشم و زبان و گوش خویش باشد و اگر از کسی نادانی و بی ادبی دید یا دشنام و سخن زشتی شنید به او پاسخ ندهد.

در حدیث است که حضرت ابی عبداللهعليه‌السلام فرمود:

«اذا صُمتَ فَلیصُم سَمعُکَ وَبَصَرُکَ وَشَعرُکَ وَعَدَّدَ اشیاءَ غَیرَ هذا وَقَال: لا یکُونَنَّ یومُ صَومِکَ کَیوْمِ فطرِکَ »(۱۱۸)

وقتی روزه می گیری باید گوش تو و چشم تو و موی تو روزه بگیرد. و چیزهای دیگر را شمرد و فرمود: نباید روزی که روزه هستی تو مثل روزی که روزه نیستی، باشد.

و از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت است که فرمود:

«ما مِن عَبدٍ صائِمٍ یشتِمُ فَیقُولُ: انِّی صائِمٌ سَلامٌ علَیکَ لااشتِمُکَ کَما تَشتِمُنِی إلّا قالَ الرَّبُّ تَعالی: استجارَ عَبدِی بِالصَّومِ مِن شَرِّ عَبدِی قَد اجرتُهُ النّارَ »(۱۱۹)

بنده روزه داری نیست که به او دشنام داده شود و او به دشنام دهنده بگوید: من روزه هستم. سلام بر تو! من دشنام نمی دهم؛ چنان چه تو دشنام می دهی؛ مگر این که پروردگار تعالی می فرماید: بنده من به وسیله روزه از شرّ بنده (به من پناه جست. من به تحقیق او را از (شرِّ) آتش پناه دادم.

ذکر فواید و حکمت های اجتماعی روزه نشان می دهد که روزه یک کلاس تربیتی، اجتماعی و عملی و تعلیم سلوک و معاشرت هر چه بهتر و منزّه تر و انسانی تر است. از این رو در صدر اسلام اجتماع اسلامی از حیث سلوک اجتماعی و معاشرت افراد با یکدیگر و روابط آن ها با هم راقی ترینِ اجتماعات بود و مدرسه عبادات اسلام، از جمله کلاس «روزه»، مسلمانان را شایسته آن نمود که رسالت اسلام را به دنیا ابلاغ کنند و از ثمرات اخلاقی و برکات درس های آن- که عبارت از ایثار، فداکاری، استقامت، تملّک نفس، کوشش در راه هدایت و بیداری ملّت ها و آزادی اجتماعات از ظلم سران و فرمان روایان و پیکار با جهل، فساد عقیده و رذایل اخلاقی است- جهانیان را به حقیقت اسلام متوجّه سازند.

این معانی بلند را در ضمن ادای مسلمانان صدر اسلام، عبادات و برنامه های نماز، روزه، حج و... فرا گرفته و در پیاده کردن آن می کوشیدند.

اکنون نیز ماه رمضان این آثار را داراست و طبق آمارهایی که داده می شود، از میزان و تعداد جرایم و جنایات در این ماه کم می شود. مسلمانان در وضع اجتماعی کنونی به تلمّذ در مدرسه عالی روزه ماه مبارک بیش از گذشته احتیاج دارند و هتک حرمت این ماه با افطار روزه، مبارزه با این مدرسه تربیتی اسلامی و مخالفت با تهذیب نفوس و تزکیه اخلاق و تکامل و ترقّی جامعه بوده و معاندت با خدا و اهانت و استخفاف فرمان خالق جهان و جهانیان است. (اعاذنا الله منه).

رمضان، ماه دعا

( وَقالَ رَبُّکُمْ ادْعُونِی اسْتَجِبْ لَکُم انَّ الَّذِینَ یسْتَکْبِرُونَ عَن عِبادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ ) (۱۲۰)

یکی از وظایف و برنامه هایی که روزه داران در ماه رمضان اجرا می نمایند، دعا و مناجات و طلب حوایج از خداوند قاضی الحاجات است.

خواندن دعا و طلب خیرکردن از خداوند در هر زمان، مستحب و توان بخش روان و از اسباب نشاط دل، انبساط خاطر و تجدید قوای فکری و روحی است.

«دعا» رافع غم و اندوه، غذای مقوّی روح، برطرف کننده ناراحتی ها، سبب خوش بینی و امید به آینده و نجات از کابوس نا امیدی است.

دعا، خواندن پروردگار و یاری خواستن و حاجت طلبیدن از اوست که انسان فطرتاً از این نعمت بزرگ و رحمت واسعه الهی، بهره مند است.

بشر- هر چه هم قوی و نیرومند باشد- در شداید و سختی ها به وجود خدا- که برتر از همه و بی نیاز از همه و کارساز همه است- رو می آورد و به او پناهنده می شود و رفع سختی ها و بلاهایی را که به آن گرفتار شده را از او می طلبد. فطرتش او را به سوی خدا رهبری می نماید و غیر از خدا کارسازی نمی یابد:

( قُلْ ارَءَیتَکُمْ انْ اتَیکُمْ عَذابُ اللهِ اوْ اتَتْکُمُ السّاعَةُ اغَیرَاللهِ تَدْعُونَ ان کُنْتُمْ صادِقِینَ بَلْ ایاهُ تَدْعُونَ ) (۱۲۱)

اگر افتی بدام ابتلایی به جز او از که می جویی رهایی(۱۲۲)

انسان در پستی و بلندی های زندگی و حوادث روزگار و در برابر پیشامدهای سخت و ناگوار به مواردی می رسد که غیر از دعا هیچ گونه تکیه گاهی برای خود نمی یابد و فقط دعا می تواند ضعف و ناتوانی روحی او را جبران کند.

یکی از چیزهایی که هر بیمار و گرفتار به آن شایق و مایل است «دعا» است.

هر شخص بیمار و هر انسان مبتلا و ناراحت مایل است دوستی داشته باشد که دردهای خود را با او بگوید و او را از ناراحتی های خود آگاه ساخته، گرفتاری های خود را برایش شرح دهد و آن چه را بر سرش آمده یکایک برای او بازگو کند و به اصطلاح، «عقده گشایی» نماید.

علم روان شناسی این را یکی از راه کاری های تخفیف آلام و سبک شدن اضطراب، نگرانی و ناراحتی روحی شناخته است.

اگر شخصی غصّه و اندوه خود را در دل نگاه داشته و پنهان کند و یا کسی را نیابد که غم دلش را آن چنان که هست به او بگوید، در آتش اضطراب و خیالاتِ غم افزا می سوزد و دنیای وسیع را بر خود تنگ و تاریک می بیند.

یکی از فواید دعا این است که مؤمن، با خدای مهربان و شنوا، رازها، غصّه ها و رنج ها و افسردگی هایش را در میان می گذارد و گرفتاری های خود را بی کتمان شرح می دهد؛ و از او چاره جویی می کند و می داند که خدا از هرکس به او نزدیک تر است؛ ناله و صدایش را می شنود و او را پاسخ می گوید. بنده مؤمن، پس از دعا احساس می کند که آلام درونی اش تخفیف یافته و سنگینی بار اندوه و فشارهای روحی اش سبک تر شده است.

راستی اگر دعا نبود و اگر بندگان راه به دعا نمی بردند و ناچار بودند راز دل و غصّه های خود را بازگو نکنند، چقدر زندگی ناگوار و تلخ می شد و عقده های روحی، آنان را آزار می داد.

ما باید به خاطر وجود نعمت «دعا»، حمد خدا را به جای آوریم و این نعمت را عزیز و گرامی بداریم.

در دعای «ابی حمزه» است که:

«الْحَمْدُ للهِ الَّذِی ادعُوهُ فَیجِیبُنِی وَان کُنتُ بَطِیئاً حِینَ یدعُونِی » حمد برای آن خدایی است که او را می خوانم؛ پس مرا جواب می دهد، هر چند من در جواب او- وقتی مرا بخواند- کُند هستم.

و در همان دعا می خوانیم:

«الْحَمدُللهِ الَّذِی اسْئَلُهُ فَیعْطِینِی وَانْ کُنتُ بَخِیلا حِینُ یسَتَقْرِضُنِی »

حمد، مخصوص خدایی است که از او می خواهم، پس مرا عطا می کند؛ هر چند وقتی از من وام بخواهد(۱۲۳) بخل می ورزم. و در فرازهای دیگری از این دعای زیبا می خوانیم:

«الْحَمدُللهِ الَّذِی انادِیهِ کُلَّما شِئتُ لِحاجَتِی وَاخلُو بِه حَیثُ شِئتُ لِسِرِّی بِغَیرِ شَفِیع فَیقضِی لِی حاجَتی »

سپاس مر خدای را که هر زمان بخواهم برای نیازم او را ندا می کنم و برای راز گفتن با او خلوت می نمایم؛ بدون این که شفیعی داشته باشم، پس حاجتم را برمی آورد.

«الْحَمْدُللهِ الَّذِی ادْعُوهُ وَلا ادْعُو غَیرهُ وَلَو دَعُوتُ غَیرَهُ لَم یستَجِب لِی دُعائِی »

سپاس از آن خدایی است که او را می خوانم و غیر او را نمی خوانم و اگر غیر او را بخوانم، دعایم را مستجاب نمی کند.

دعا، همّت را بلند، اراده و تصمیم را استوار، و انسان را در برابر حوادث بزرگ و مصایب جانکاه مجهّز و بیمه می سازد.

حضرت سیدالشّهداعليه‌السلام در آغاز روز عاشورا- که می بایست به استقبال آن همه بلا و مصیبت برود و آن شداید و سختی ها هر کدامش برای این که تهمتنان جهان را از پای در آورد و به خاک ذلّت و تسلیم بنشاند، کافی بود- روی به درگاه خدا آورد، و با این جمله های پر معنی خدا را خواند و از او تأیید و قوّت خواست و در آن میدان شداید و نوائب، سر مویی از صراط مستقیم منحرف نشد و لحظه ای از هدف و مقصد عالی خود دیده بر نداشت.

«اللّهُمَّ انتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کَرب وَانْتَ رَجایی فِی کُلِّ شِدَّةٍ وَانتَ لِی فِی کُلِّ أمْرٍ نَزَلَ بِی ثِقَةٌ وَ عُدَّةً کَم مِن هَمٍّ یضْعفُ فِیهِ الفُؤادُ وَتَقِلُّ فِیه الحِیلةُ وَیخْذُلُ فِیه الصَّدِیقُ وَیشمتُ فِیه العَدُو انزَلتُهُ بِکَ وَشَکَوتُهُ الَیکَ رَغبَةً مِنّی الَیکَ عَمَّن سِواکَ فَفَرَّجتَه عَنِّی وَکَشَفتَه وَکَفَیتَنِیه فَانتَ وَلِی کُلِّ نِعْمَةٍ وَ صاحِبُ کُلِّ حَسَنَةٍ وَمُنْتَهی کُلِّ رَغْبَةٍ »(۱۲۴)

در جمله های روح بخش این دعا دقّت کنید تا دریابید سلاحی که حسینعليه‌السلام به آن مسلح بود، سلاحی بود که اگر تمام دنیا، سپاه و لشگر می شد و با سپاه کوفه هم دست می شدند، نمی توانستند حسینِ حقیقت و فضیلت را بشکنند و شهامت و شجاعت و استقامت او را متزلزل سازند و او را از مقصد و هدفی که دارد به جای دیگر و نقطه دیگر متوجّه نمایند.

آری، خدا پشتیبان، مددکار و امید و مقصد و منتهای حسینعليه‌السلام بود، که توانست از آن میدان بلا، شرافتمندانه و سربلند بیرون آید و ذلیل و زبون و تسلیم کفّار نگردد؛ و دین خدا را با بذل جان خود و جوانان و یارانش یاری نماید. دعا، وسیله تهذیب باطن و نشان از شعور دعا کننده به فقر و نیازش به خدا و باعث رسوخ صفت تواضع و فروتنی و افتادگی و پرهیز از تکّبر و گردنکشی است.

همه باید دعا کنند

بشر در حال شدّت و سختی بیشتر به خدا روی می آورد؛ و «یا الله»، «یا رحمن»، «یا شافی»، «یا کافی» و «یا رازق» می گوید؛ ولی به هنگام ناز و نعمت، خدا را فراموش کرده، باد غرور و تکبّر در سینه اش می افتد و خود را ضعیف و محتاج نمی شمرد و مغرورانه از اوامر الهی سرپیچی می کند. با اندک مال و عزّت، تندرستی، جاه و مقام، قدرت و قوّت جوانی چنان فریفته می شود که کسی را نمی بیند و به اصطلاح، خود را گم می کند، روی زمین متکبّرانه راه می رود؛ و مانند آن که جهان را به اختیار او داده باشند، دیگران را بنده و ناچیز شمرده و به خود می بالد و خود را می آراید؛ به بندگان خدا به نظر حقارت نگاه می کند و از خدا اعراض نموده و مصداق این آیه کریمه می شود که:

( وَإِذآ أَنْعَمْنا عَلَی الإِنْسانِ أَعْرَضَ وَنَابِجَانِبِه وَاذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعآء عَرِیض ) (۱۲۵) برای این دسته از مردم دعا و اظهار فقر و حاجت در درگاه حق و آن دسته گرفتار و مبتلا، لازم تر است. آن دسته گرفتار و مبتلا چندان نیازی به آموزش دعا ندارند و همان ابتلایی که دارند، آنان را به سوی دعا می برد.

امّا این دسته برخوردار و متنعّم را باید به دعا دعوت کرد و به آن ها گوشزد کرد تا همواره خدا را بخوانند و شکر او را به جای آورند؛ تا متواضع و فروتن شده، از ادّعاهای خود بکاهند و از خلق خدا فاصله نگیرند؛ و به پلیدی، کبر و گردن کشی آلوده نشوند.

از این جهت دعا یک برنامه عمومی و همگانی است. هر فرد به اندازه استعداد و لیاقت خود، از آن بهره مند می شود و حتّی پیغمبران و اولیای دین نیز از آن منتفع شده و بیش از دیگران در دعا کردن و طلب حوایج از خداوند اهتمام داشته اند.

بهترین دعاها

بهترین دعاها، دعایی است که برای زیادتی معرفت و نورانیت قلب، پاکی و صفای باطن، حسن عاقبت و توفیق در کارهای خیر، کسب ثواب، تخلّق به اخلاق حمیده، انجام وظایف اسلامی، طلب مغفرت و آمرزش و تقرّب به درگاه باری تعالی باشد.

این گونه دعاها یقیناً مستجاب است و آثار اجابت آن خیلی زود ظاهر می شود و شخص با این گونه ادعیه به سوی خدا سفر می کند و به درگاه او نزدیک می شود.

ادعیه دیگر در صورتی مستجاب می شود که با سنن الهی مطابق بوده، و از سوی دیگر موافق مصلحت دعاکننده باشد.

گاهی ما دعا می کنیم و در آن دعا از خداوند بلا و گرفتاری را برای دیگری طلب می کنیم، که این گونه دعاها یقیناً مستجاب نیست و خداوند عادلِ حکیم حلیم، منزّه از این است که چنین دعاهایی را مستجاب فرماید.

این گونه دعاها علامت عدم رشد و کمی معرفت و بی صبری دعا کننده است.

کامل ترین ادعیه، آن هایی است که قرآن از زبان پیغمبران و مؤمنان حکایت کرده و دعاهایی است که از پیغمبر اعظم و اهل بیت آن حضرتعليهم‌السلام روایت شده است.

این دعاها مثل: دعای کمیل، دعای عرفه، دعای ابی حمزه، دعاهای صحیفه کامله سجّادیه، دعاکننده را در اوج مقام بلند انسانی قرار داده و به سوی عوالم بالا پرواز می دهد.

از جهات بسیار ارزنده دعا، جنبه تربیتی آن است. مضامین دعاهایی که از پیشوایان دین و رهبران مذهب وارد شده، همه تربیتی و آموزنده و تکمیل کننده بصیرت و معرفت است. راجع به دعا و آثار و برکات و شرایط و آداب آن در این مجال نمی توان حقّ سخن را ادا کرد و علاوه بر آن از عهده ضعیفانی چون من نیز خارج است و خوانندگان گرامی باید کتب بزرگ و پرارزشی را که علما و اساتید فن در این موضوع نوشته اند، مطالعه فرمایند.

از جمله اخبار درباره «فضیلت دعا» این روایت است:

«الدُّعاءُ مخُّ العِبادة »(۱۲۶)

دعا مغز و حقیقت بندگی و پرستش است.

و نیز در حدیث دیگر است:

«الدُّعاءُ سلاحُ المُؤمِنِ وَعَمُودُ الدِّینِ وَنُورُ السَّماواتِ وَالارْضِ »(۱۲۷)

دعا اسلحه مؤمن و ستون دین و نور آسمان ها و زمین است.

ماه رمضان بهار دعا است

پر واضح است که ماه رمضان، بهار دعا و موسم آن است. افراد ناامید، شکست خورده، گرفتار، بی نشاط و ناراحت، کم صبر و بی شکیب در این ماه از برکت دعا و توجّه به رحمت واسعه الهی امیدوار، با نشاط، بردبار و شکیبا گردیده و از نو با روح شکست ناپذیر، در میدان حیات و زندگی به فعّالیت و کوشش مشغول می شوند.

ماه رمضان به انسان این نوید را می دهد که نباید در کشاکش دشواری ها و سختی های این جهان خود را ببازد و از دست و پنجه نرم کردن با حوادث عالم بیم ناک گشته و مغلوب پیشامدها گردد.

خواندن دعای ابی حمزه، افتتاح و دعاهای دیگر، چنان شخص را گرم و پرشور و سرشار از نشاط و معنویت می سازد که تمام مصائب دنیا را فراموش کرده و وجودش غرق خوش بینی و خوش گمانی به آینده می شود و همان طور که در حدیث است این گونه دعاها- که در ماه رمضان رسیده و نمونه های آن در ماه ها و مواقع دیگر نیز زیاد است- سلاح و زره مؤمن است و وجود او را در برابر حوادث، بیمه قطعی کرده و روحش را غیرقابل نفوذ قرار می دهد.

سرتاسر دعای ابی حمزه، برنامه تسلیح اخلاق واقعی و درس رضا و تسلیم و قناعت و توکّل و حبّ به خدا و پیغمبر خدا و اولیای دین است. همان سلاح و زرهی که مجاهدان اسلام با آن به جهاد دشمنان خدا می رفتند و آن ها را- که غرق سلاح و زره بودند- شکست می دادند و اسلام را بر کفر غالب می ساختند.

همان سلاح و زرهی که علیعليه‌السلام اوّل مجاهد و یگانه سرباز اسلام به آن مسلّح بود و در جنگ ها از انبوه دشمنان بیم نمی کرد و در هیچ میدان نبردی پشت به جهاد نکرده و می فرمود:

«وَالله لَو تَظاهَرَتِ العَرَبُ عَلی قِتالِی لَمّا وَلَّیتُ عَنها »(۱۲۸)

خواننده عزیز! روزه دار ارجمند! از برنامه های دعایی این ماه استفاده کنید. وقت را غنیمت بشمارید. فرصت را از دست ندهید که: «الفرصه تمر مرالسحاب»(۱۲۹) با خدا سخن بگویید و سپاس و ستایش او را که شایسته سپاس و ستایش است به جای آورید. از دعا روی نگردانید و اظهار تکبّر ننمایید.

و خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم می فرماید:

( انَّ الَّذِینَ یستَکبِرُونَ عَن عِبادَتِی سَیدخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِین ) (۱۳۰)

توبه و استغفار

( وَتُوبُوآ إِلَی اللهِ جَمِیعاً ایهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ) (۱۳۱) بنده گناهکار به هیچ چیز مثل رحمت و آمرزش و مغفرت خدا احتیاج ندارد و چیزی جز توبه و مغفرت خدا، درون تیره او را روشن نمی سازد.

چنین بنده ای خود را آلوده گناه، و شرافت خویشتن را لکّه دار می بیند و دلش می خواهد تا آثار گناه را محو کند و پرونده سیاهی را که از زشتکاری برایش باز شده، ببندد.

آیا می شود با گذشته خود وداع کند و سوابق ننگین خود را فراموش ساخته و از بین ببرد؟

آیا می شود این مجرم جنایتکار، یک فرد با شرف و وظیفه شناس شود؟!

آیا این همه نواقص و کمبودها و این لکّه های ننگ همیشه با او خواهد ماند و یا می توان خرابی ها را ترمیم و عیب ها را برطرف کرد؟

آیا می تواند در صف نیکوکاران و خداپرستان قرار گیرد؟

آیا این ناراحتی های درونی و پریشانی وجدان از میان می رود؟

آیا راهی برای اعاده حیثیت او پیدا می شود و یا برای همیشه محکوم به بدبختی و ناپاکی است؟

اگر راهی نباشد، آیا بهتر نیست که خود را از این عذاب روحی و از این که خود را یک عنصر شرارت و خباثت و جنایت می بیند، خلاص کند و به زندگی کثیفی که دارد خاتمه دهد؟

حال که نمی تواند مانند انسان های شرافتمند زندگی کند، برای او زندگی چه مفهوم و ارزشی دارد؟

فرض کنیم که به طور موقّت و با سرگرمی هایی، تبهکاری ها را از یاد ببرد، و یا به وسیله موادّ مخدّر از خود بی خود شود؛ امّا خود می فهمد که این یک زندگی سالم نیست؛ بلکه منتهای پستی و سقوط و بیچارگی است.

هرچه گناه عظیم تر باشد، تراکم این افکار و فشار وجدان، بیشتر او را رنج می دهد، و بسیاری از گنهکاران از شدّت این اندیشه ها گرفتار جنون و امراض عصبی می شوند.

پس چه باید کرد؟

امّا واقعاً چه باید کرد و چگونه باید این بیچاره گناهکار و سرافکنده تبهکار را آزاد ساخت؟

شاید بوده و هستند افرادی که عقیده دارند خلاصی از آثار گناه و ننگ و پستی آن ممکن نیست و پلیدی آن از گناهکار جدا نمی شود.

بعضی از ملل هم، راه نجات از این حالت و اعاده شرافت و حیثیت خود را تعذیبات شدید بدنی می دانند و گمان می کنند که اگر عضوی از اعضای بدن را قطع کنند نفس خود را تأدیب، و از هوای نفس انتقام کشیده، و آن را به مجازات رسانده اند. افرادی هم خودکشی کرده، و راه خلاص شدن از پستی و احساس ننگ و عار رذیلت و آلوده دامانی را «انتحار» می دانند.

اکنون هم در میان بعضی از طوایف، تعذیبات بدنی شدید رایج است و گناهکاران نگون بخت برای راحتی از عذاب وجدان و انجام مراسم توبه، خود را شکنجه می دهند و میخ و سوزن و مانند آن در بدن خود فرو می برند.

داستان بومیان موریس

راجع به بومیان جزیره موریس(۱۳۲) یا انسان های خارپشتی، مقاله عجیبی از سفرنامه «کریستیان زوبر»(۱۳۳) نگاشته شده بود که واقعاً عجیب است.

در این مقاله ضمن آن که مراسم توبه این مردم را به طور مفصّل شرح داده، چگونگی توبه یکی از مردان توبه کار را چنین توصیف می کند: دو سوزن بلند نقره ای شفّاف از هر دو طرف به قسمت پایین چهره اش فرو کرده و سوزن سوّم را از پایین به بالای زبانش عبور داده و به همین دلیل قادر نبود دهانش را ببندد و از دهانش کف می ریخت و واقعاً وحشتناک بود...

در گونه های او سنجاق فرو نرفته بود، بلکه سیخ های درشتی بود که یکی را در نزدیکی لب و دوّمی را قدری پایین تر و به همین قسم، چهارمی و پنجمی را در گونه فرو کرده بود. تازه این مرد نسبت به سایر مردان توبه کاری که بعداً دیدم تازه کار و مبتدی بود.

وی سپس می نویسد: زنی سی ساله که سر و صورتش پنجاه ساله می نمود، یک سوزن از چهره اش عبور کرده و مجبور بود به اندازه سی کیلو نی و گل و غیره به پشت گردنش تا پای پلکان حمل کند و به معبد ببرد.

... در تمام مدّت روز شکل و شمایل های مختلف از مقابل ما گذشتند.

از پنجاه نفر توبه کار که سوزن و میخ و سیخ به تنشان فرو کرده بودند، هشت نفرشان زن، سه نفرشان بچّه و بقیه، مرد بودند. چند نفرشان بیش از دویست میخ به تنشان فرو کرده بودند.

عدّه دیگری به بازوان و مچ هر دو دست خود، متجاوز از دویست سوزن فرو کرده بودند. یکی از آن ها علاوه بر بازو و مچ دست روی سینه اش نیز سیخ های بلندی شبیه نیزه، فرو کرده بود.

عجیب ترین مردی که در این مراسم دیدم، مردی بود که سر و سینه و شکم، و بازو و گردن و پشتش پر از میخ، سوزن و نیزه بود. برای توصیف او هیچ کلمه ای به جز «مرد خارپشتی» نمی توان پیدا کرد. نیزه ها به طور عمودی به بدنش فرو رفته و کمترین تنه ای که به او می خورد، نیزه ها را در گوشت بدنش فروتر می برد.

بدیهی است این مناظر دلخراش عکس العمل همان احساس پلیدی گناه و توجّه و علاقه به پاک شدن از آلودگی جرایم و جنایات است که چون به طور صحیح رهبری نشده، مانند سایر احساسات و غرایز هدایت نشده و عکس العمل غیرمنطقی و نامعقول پیدا کرده است؛ ولی این موضوع را تأیید می کند که آدمی از احساس پستی گناه، سخت نگران و ناراحت می شود و می خواهد خود را از این پستی نجات دهد و از این آلودگی پاک سازد و باید او را به برنامه های خردپسند که قانع کننده روان و وجدان و بازگرداننده حیثیت و شرافتش باشد، هدایت کرد.

ملل دیگر

برخی از ملل (مانند: مسیحی ها) شرط آمرزش گناه را اقرار و اعتراف در حضور کشیش و رهبر روحانی می دانند.

این نوع تکفیر گناه و توبه سبب بیرون افتادن رازها و اسرار و افشای عیب در نزد کسانی که به آن آگاهی ندارند، می شود و باعث می گردد که گناهکار علاوه بر آن که در پیشگاه وجدان، خویشتن را شرمنده و بی آبرو ببیند، در نزد دیگران نیز حیثیت و شرافتش لکّه دار و سوء سابقه اش آشکار گردد و نیز سبب می شود که کشیش ها و پاپ ها به عنوان مالکان دروغینِ عفو و بخشش گناه و ولی نعمت گناهکاران مطرح شوند.