حيات القلوب تاريخ پيامبران جلد ۲

حيات القلوب تاريخ پيامبران 0%

حيات القلوب تاريخ پيامبران نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 559

حيات القلوب تاريخ پيامبران

نویسنده: علامه مجلسى
گروه:

صفحات: 559
مشاهدات: 36122
دانلود: 3083


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 559 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 36122 / دانلود: 3083
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب تاريخ پيامبران

حيات القلوب تاريخ پيامبران جلد 2

نویسنده:
فارسی

سعى كند كه آب به او نرسد، همچنين هر كه محبت دنيا دارد خود را از گناهان نگاه نمى تواند داشت.

به راستى مى گويم به شما خوشا حال آنها كه شبها پهلو از رختخواب تهى مى كنند و به عبادت پروردگار خود برمى خيزند، ايشان را نور دائمى در قيامت خواهد بود به سبب آنكه در تاريكى شب بر پاهاى خود ايستاده اند در مسجدها و تضرع مى نمايند بسوى پروردگار خود به اميد آنكه نجات يابند از شدائد روز قيامت. به راستى مى گويم به شما دنيا مزرعه اى است كه بندگان در آن شيرين و تلخ و خير و شر مى كارند؛ خير را عاقبت نفع دهنده اى هست در روز حساب، و براى شر بجز عنا و تعب و مشقت ثمره اى نيست در روز درو كردن

به راستى مى گويم به شما كه حكيمان عبرت مى گيرند از احوال جاهلان، و جاهلان وقتى عبرت مى گيرند كه فايده اى نمى بخشد عبرت ايشان

به راستى مى گويم به شما اى بنده هاى دنيا كه چگونه نعمتهاى آخرت را درمى يابد كسى كه رغبت او از شهوتهاى دنيا كم نمى شود و هرگز خواهش او به نهايت نمى رسد.

به راستى مى گويم به شما اى بنده هاى دنيا كه شما نه دنيا را دوست داريد و نه آخرت را، زيرا كه اگر دنيا را دوست مى داشتيد گرامى مى داشتيد عملى را كه سبب رفاهيت دنياى شما شود، و اگر آخرت را دوست مى داشتيد مى كرديد كردار كسى كه اميد آخرت دارد. اى بندگان دنيا! هرگاه عيبهاى حق شما را بگويند آزرده مى شويد و هرگاه صفت نيكى چند كه در شما نيست براى شما بگويند شاد مى شويد، بدانيد كه شياطين در هيچ چيز اينقدر عمارت نكرده اند كه در دلهاى شما كرده اند، بدانيد كه خدا دنيا را براى آن به شما داده است كه عمل كنيد در آن براى آخرت و نداده است دنيا را به شما كه شما را مشغول گرداند از آخرت، و نعمتهاى دنيا را براى شما گشوده است كه بدانيد كه شما را امر كرده است در دنيا به طاعت خود و امر نكرده است شما را به معصيتهاى خود، و شما را اعانت كرده است به دنيا بر حلال و يارى نكرده است به دنيا بر حرام، و گشادگى داده است

۳۶۱

در روزى دنيا بر شما كه به يكديگر احسان كنيد و وسعت نداده است به شما كه با يكديگر عداوت و دشمنى كنيد به سبب آن

به راستى مى گويم به شما كه ثواب آخرت را همه كس مى خواهد اما ميسر نمى شود مگر براى كسى كه براى تحصيل آن كار كرده باشد.

به راستى مى گويم به شما كه درخت كامل نمى شود مگر به ميوه اى نيكو، همچنين دين كامل نمى شود مگر به ترك محرمات.

به راستى مى گويم به شما كه زراعت بعمل نمى آيد مگر به آب و خاك، همچنين ايمان صلاحيت نمى يابد مگر به علم و عمل.

به راستى مى گويم به شما كه چنانچه آب آتش را خاموش مى كند، همچنين حلم آتش غضب را فرو مى نشاند. به راستى مى گويم به شما كه جمع نمى شود آب و آتش در يك ظرف، همچنين جمع نمى شود دانائى و عجز در ميان يك دل

به راستى مى گويم به شما كه باران از غير ابر نمى باشد، همچنين عملى كه باعث خشنودى پروردگار شود از غير دل پاك صادر نمى شود.

به راستى مى گويم به شما چنانچه آفتاب باعث روشنى هر چيز مى شود، همچنين حكمت باعث روشنى دل مى شود، و تقوا سر حكمت است، و حق و راستى درگاه هر خبر است، و رحمت خدا درگاه حق است، و كليد رحمت خدا دعا و تضرع و عمل است چگونه گشوده مى شود درى بغير از كليد؟!

به راستى مى گويم به شما كه مرد دانا نمى كارد مگر درختى كه خواهد و پسندد و سوار نمى شود مگر بر اسبى كه آن را پسندد، همچنين مؤ من دانا نمى كند مگر عملى كه پروردگار او پسندد.

به راستى مى گويم به شما كه صيقل زدن به اصلاح مى آورد شمشير را و جلا مى دهد آن را، همچنين كلام حكمت دل را صيقل مى زند و جلا مى دهد؛ و سخن حكمت دل دانا را زنده مى كند چنانچه آب زمين مرده را زنده مى كند، و حكمت در دل دانا مانند نور است در

۳۶۲

تاريكى كه با آن نور راه مى رود در ميان مردم.

به راستى مى گويم به شما كه سنگها را از سر كوهها نقل كردن آسانتر است از آنكه سخن حقى را به كسى بگوئى كه نفهمد، و سعى كردن در علم آن مانند خيسانيدن سنگ است در ميان آب كه نرم شود و مثل آن است كه كسى طعام براى اهل اهل قبرستان ببرد كه بخورند.

پس خوشا حال كسى كه زيادتى كلام خود را كه فايده در آن نباشد و ترسد كه موجب غضب خدا گردد، حبس كند و نگويد، و سخنى را كه نفهمد نگويد به كسى، و آرزوى حال كسى در گفتار نيك نكند تا كردار نيك او را نداند.

خوشا حال كسى كه ياد گيرد از علما آنچه را نداند و تعليم نمايد جاهلان را از آنچه داند.

خوشا حال كسى كه تعظيم نمايد علما را براى علم ايشان و ترك كند منازعه ايشان را، و حقير شمارد جاهلان را به سبب نادانى ايشان، و جاهلان را نراند از درگاه خود و ليكن ايشان را نزديك خود گرداند و علم خود را به ايشان تعليم كند.

به راستى مى گويم به شما اى گروه حواريان! بدرستى كه امروز شما در ميان مردم به منزله زندگانيد در ميان مردگان، پس بميريد به مرگى كه زندگان را مى باشد به سبب متابعت شهوتها و دورى از حق تعالى.

فرمود كه: حق تعالى مى فرمايد كه بنده مؤ من من محزون مى شود از اينكه دنيا را از او بگردانم و آن محبوبترين احوال است نزد من، و به سبب آن بنده از همه احوال به من نزديكتر است و شاد مى شود از آنكه دنيا را بر او گشادگى دهم، و من اين حال را دشمن مى دارم و صاحب اين حال از من بسيار دور است.(1)

به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه حضرت عيسىعليه‌السلام در ميان بنى اسرائيل خطبه خواند و فرمود: اى بنى اسرائيل! سخن حكمت را بر جاهلان مگوئيد كه بر حكمت ظلم كرده خواهيد بود، از آنها كه اهل حكمت و قابل فهميدن آن هستند منع

____________________

1- تحف العقول 501.

۳۶۳

مكنيد كه ستم بر آنها كرده خواهيد بود، يارى مكنيد ظالم را بر ظلمش كه فضل شما باطل شود.(1) و در حديث معتبر ديگر فرمود: حواريان به حضرت عيسىعليه‌السلام گفتند كه: اى تعليم كننده خير! به ما تعليم كن كه كدام چيز است كه از همه چيز شديدتر است.

فرمود كه: شديدتر و سخت ترين چيزها غضب خدا است.

گفتند: به چه چيز مى توان از غضب خدا احتراز كرد؟

فرمود: به اينكه غضب نكنيد بر مردم.

گفتند: ابتداى غضب چيست و از چه چيز بهم مى رسد؟

فرمود كه: از تكبر و تجبر و حقير شمردن مردم.(2)

و در حديث موثق از آن حضرت منقول است كه حضرت عيسىعليه‌السلام به اصحاب خود مى گفت كه: اى فرزندان آدم! بگريزيد از دنيا بسوى خدا و بيرون كنيد دلهاى خود را از دنيا كه دنيا براى شما شايسته نيست و شما براى دنيا شايسته نيستيد، و شما در دنيا باقى نمى مانيد و دنيا براى شما باقى نمى ماند، و دنيا فريب دهنده و به درد آورنده است، و فريب خورده كسى است كه فريب دنيا را بخورد و زيانكار كسى است كه بسوى دنيا مطمئن گردد، و هالك كسى است كه دنيا را دوست دارد و خواهش آن داشته باشد، پس توبه كنيد بسوى آفريدگار خود و بپرهيزيد از عذاب پروردگار خود و بترسيد از روزى كه جزا نمى دهد پدرى از فرزندش و هيچ فرزندى جزا دهنده نيست از پدرش، كجايند پدران شما؟! كجايند مادران شما؟! كجايند برادران شما؟! كجايند خواهران شما؟! كجايند فرزندان شما؟! خواندند ايشان را بسوى آخرت پس اجابت كردند و رفتند و ايشان را به خاك سپردند و همسايه مردگان شدند و به ميان هالكان رفتند و از دنيا بيرون رفتند و از دوستان خود جدا شدند و محتاج شدند به آنچه پيش فرستاده اند به آخرت و مستغنى

____________________

1- امالى شيخ صدوق 251؛ معانى الاخبار 196.

1- خصال 6؛ قصص الانبياء راوندى 272.

۳۶۴

شدند از آنچه در دنيا گذاشته اند، چند پند دهند و زجر دهند شما را و شما در فراموشى و غفلت و لهو و لعب باشيد؟! مثل شما در دنيا مثل حيواناتى است كه همت آنها مصروف است بر شكمها و فرجهاى خود، آيا شرم نمى كنيد از خداوندى كه شما را آفريده است و حال آنكه ترسانيده است عاصيان خود را به آتش جهنم و شما طاقت عذاب جهنم را نداريد؟! و وعده بهشت و مجاورت خود در فردوس اعلا فرموده است اطاعت كنندگان خود را پس رغبت نمائيد در آنچه خدا وعده فرموده است شما را و خود را اهل آن رحمت گردانيد، و انصاف از خود بدهيد و جور بر ديگران مكنيد و با ضعيفان خود مهربانى كنيد و محتاجان را دستگيرى كنيد و توبه كنيد بسوى خدا از گناهان، توبه اى نصوح كه ديگر به فرعونها كه تمرد كردند بر پروردگار كه قهر كرد ايشان را به مرگ يعنى جبار جباران و پروردگار آسمانها و زمينها و خداوند گذشتگان و آيندگان و پادشاه روز جزا كه عقابش شديد است و عذابش دردناك است و از عذاب او نجات نمى يابد ستمكارى و از تحت قدرت او هيچ چيز بدر نمى رود، از علم او هيچ چيز غايب نمى شود، بر او هيچ امرى پنهان نمى ماند، علمش همه چيز را احصا كرده است و هر كس را در منزل خود جا داده است: يا بهشت يا دوزخ

اى فرزند آدم ناتوان! به كجا مى گريزى از كسى كه در تاريكى شب و روشنى روز تو را مى طلبد و مى يابد و در هر حال كه باشى در تحت قدرت اوئى؟ هر كه پند داد حجت را تمام كرد، هر كه پندپذير شد رستگار شد.(1)

منقول است كه: در انجيل نوشته است كه حضرت عيسىعليه‌السلام فرمود كه: شنيديد آنچه با گذشتگان گفتند كه: زنا مكنيد، و من مى گويم كه هر كه نظر كند بسوى زنى و خواهش او در دلش بهم رسد، به دل با او زنا كرده است، اگر ديده راستت با تو خيانت كند و متوجه حرام شود آن را بكن و بينداز زيرا كه اگر يك عضوت هلاك شود بهتر است از آنكه جميع

____________________

1- امالى شيخ صدوق 446؛ روضه الواعظين 447.

۳۶۵

بدنت به جهنم رود.

به راستى مى گويم به شما كه اهتمام مكنيد كه چه مى خوريد و چه مى آشاميد و بر بدنهاى خود چه مى پوشانيد، آيا نفس بهتر از خوردن نيست؟! و بدن بهتر از لباس نيست؟! پس بدن و جان خود را از عذاب نجات دهيد، نظر كنيد به مرغان هوا كه زراعت نمى كنند و درو نمى كنند و غم روزى نمى خورند پس پروردگار رفيع الشاءن شما آنها را روزى مى دهد، آيا شما بهتر از آنها نيستيد؟ كى از شما مى تواند كه يك ذراع بر قامت خود بيفزايد؟ پس چرا غم پوشش خود مى خوريد؟ هر كه قامت شما را مقدر كرده است لباس شما را نيز مقدر كرده است.(1)

به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه حضرت مسيحعليه‌السلام مى گفت: هر كه غم او بسيار است بدن او بيمار است، و هر كه خلقش بد است نفس او پيوسته از او در عذاب و آزار است، و هر كه سخنش بسيار است خطا و لغزش او بيشمار است، و هر كه دروغ بسيار مى گويد حسن و جمالش برطرف مى شود، و هر كه منازعه با مردم بسيار مى كند مروت و مردى از او زايل مى شود و بى قدر مى نمايد.(2)

و در حديث معتبر از حضرت امام زين العابدينعليه‌السلام منقول است كه در انجيل نوشته شده است كه: طلب مكنيد علم آنچه را نمى دانيد تا عمل نكنيد به آنچه مى دانيد، زيرا كه علمى كه صاحبش به آن عمل نكند صاحبش را از خدا دورتر مى كند.(3)

فرمود كه: حضرت عيسىعليه‌السلام روزى با حواريان گفت كه: نيست دنيا مگر پلى، پس بگذريد از آن و عمارت مكنيد در آن.(4)

به سند معتبر از حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام منقول است كه حضرت عيسىعليه‌السلام گفت كه: زر درد دين است و عالم طبيب دين است، پس هرگاه ببينيد كه طبيب دين درد را بسوى

____________________

1- سعد السعود 55.

2- امالى شيخ صدوق 436؛ قصص الانبياء راوندى 274.

3- تفسير قمى 2/259.

4- خصال 65.

۳۶۶

خود مى كشد پس او را بر خود متهم داريد، بدانيد كه هرگاه او غم خود ندارد خيرخواه ديگران نخواهد بود.(1)

در حديث معتبر ديگر فرمود كه حضرت عيسىعليه‌السلام گفت: خوشا حال كسى كه خاموشى او تفكر باشد و نظر كردن او عبرت باشد، ملازم خانه خود باشد و بر گناه خود بسيار بگريد و مردم از ضرر دست و زبان او سالم باشند.(2)

و به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه خدا وحى نمود كه: اى عيسى! به من بده از ديده خود آب ديده، و از دل خود خشوع، و سرمه اندوه به ديده كش در هنگامى كه اهل باطل خندان باشند، و بايست بر قبرهاى مردگان و به آواز بلند ايشان را ندا كن شايد پند از ايشان بگيرى و بگو كه: من به شما ملحق خواهم شد با ديگران كه به شما ملحق خواهند شد.(3)

و در حديث معتبر ديگر فرمود كه: حضرت عيسىعليه‌السلام اصحاب خود را موعظه نمود كه: عمل مى كنيد از براى دنيا و حال آنكه روزى مى يابيد در آن بى عمل، و عمل نمى كنيد براى آخرت و حال آنكه در آنجا روزى نخواهيد يافت بدون عمل.

واى بر شما اى علماى بد! مزد مى گيريد و كار نمى كنيد؟! بزودى صاحب عمل طلب خواهد كرد از شما عمل خود را و بزودى از دنيا به قبر تاريك خواهيد رفت، چگونه از اهل علم باشد كسى كه بازگشت او بسوى آخرت باشد و او به دنيا رو آورده باشد و آنچه او را ضرر مى رساند بيشتر خواهد از آنچه او را نفع مى بخشد(4) ؟!

و در روايت ديگر منقول است كه روزى از حضرت عيسىعليه‌السلام پرسيدند كه: چه حال دارى اى روح الله؟

گفت: صبح كرده ام و پروردگار من بر من مشرف و مطلع است، و آتش جهنم در پيش

____________________

1- خصال 113.

2- خصال 295.

3- امالى شيخ طوسى 12؛ امالى شيخ مفيد 236.

4- امالى شيخ طوسى 208؛ كافى 2/319.

۳۶۷

روى من است و مرگ در طلب من است، و آنچه آرزو دارم قادر بر آن نيستم و آنچه را نمى خواهم از خود دفع نمى توانم كرد، پس كدام فقير از من فقيرتر و بيچاره تر است(1) ؟!

به سند معتبر از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله منقول است كه حق تعالى وحى نمود بسوى حضرت عيسىعليه‌السلام كه: اى عيسى! سعى كن در بندگى من و ترك مكن عبادت مرا، زيرا كه تو را بى پدر آفريدم كه آيتى باشى براى عالميان، خبر ده بنى اسرائيل را كه ايمان آورند به من و به رسول من پيغمبر امى كه نسل او از زن مباركى خواهد بود كه با مادر تو باشد در بهشت، طوبى براى كسى است كه سخن او را بشنود و زمان او را دريابد.

حضرت عيسىعليه‌السلام گفت: پروردگارا! طوبى چيست؟

فرمود كه: درختى است در بهشت كه در زير آن درخت چشمه اى هست كه هر كه از آن چشمه يك شربت بخورد هرگز تشنه نمى شود.

حضرت عيسىعليه‌السلام گفت: پروردگارا! يك شربت از آن چشمه به من بده

فرمود: اى عيسى! حرام است بر پيغمبران آشاميدن از آن چشمه تا آن پيغمبر بياشامد و حرام است بر امتها داخل شدن آن بهشت تا امت آن پيغمبر داخل شوند.(2)

و در حديث معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه حضرت عيسىعليه‌السلام از جبرئيلعليه‌السلام پرسيد كه: قيامت كى برپا خواهد شد؟

پس جبرئيل از دهشت ياد روز قيامت لرزيد و بيهوش شد، و چون به هوش باز آمد گفت: اى روح الله! من نيز مثل تو نمى دانم علم قيامت را، بغير از خدا كسى نمى داند و قيامت به ناگاه و بى خبر خواهد آمد.(3) و در حديث معتبر ديگر فرمود كه عيسىعليه‌السلام گفت: من بيماران را دوا كردم و شفا يافتند به قدرت خدا و كور و پيس را معالجه كردم به اذن خدا و مرده را زنده كردم به اذن خدا و احمق را معالجه كردم و نتوانستم او را به اصلاح آورم.

____________________

1- امالى شيخ طوسى 640.

2- قصص الانبياء راوندى 271.

3- قصص الانبياء راوندى 271.

۳۶۸

گفتند: يا روح الله! احمق كيست؟

فرمود: آن كسى است كه خوش مى آيد او را راءى او و اعمال او و خود را صاحب فضل و احسان مى داند بر همه كس و هيچكس را صاحب احسان نمى داند بر خود، و حق خود را بر همه كس لازم مى داند و حق كسى را بر خود لازم نمى داند، اين است آن احمقى كه چاره اى در مداواى درد او نتوانستم كرد.(1)

و در حديث معتبر ديگر فرمود كه مسيحعليه‌السلام به اصحاب خود گفت كه: اگر شما دوستان و برادران منيد پس بر خود قرار دهيد دشمنى و كينه مردم را نسبت به خود و اگر چنين نكنيد برادران من نيستيد، خوشا حال كسى كه به چشم خود ببيند مشتهيات دنيا را و در دل خود نگذراند معصيت خدا را، و چيزى كه از دست شما بدر رفت و گذشت چه بسيار دور است از شما و آنچه آمدنى است چه بسيار نزديك است به شما، واى بر آنها كه مغرور شده اند به دنيا در وقتى كه نزديك شود به ايشان آنچه كراهت دارند از آن و جدا شود از ايشان آنچه دوست مى دارند و برسد به ايشان آنچه وعده كرده اند به ايشان، و همين خلقت روز و شب و آمدن و رفتن آنها بس است از براى عبرت، پس واى بر كسى كه همتش مقصور بر تحصيل دنيا باشد و كردار او گناهان و خطاها باشد، چگونه رسوا خواهد شد نزد پروردگار خود! سخن بسيار مگوييد در غير ياد خدا، آنها كه در غير ذكر خدا سخن بسيار مى گويند دلهاى ايشان سنگين است و نمى دانند، و نظر مكنيد به عيبهاى مردم كه گويا خدايان ايشانيد و ليكن نظر كنيد در خلاصى نفس خود زيرا كه بنده هاى مملوكيد، تا چند آب بر كوه جارى شود و نرم نشود و تا چند حكمت را درس گوئيد و دلهاى شما نرم نشود؟ مثل شما مثل ((دفلا)) است كه گلش خوشايند است هر كه مى چشد به دور مى افكند و اگر بخورد او را مى كشد.(2)

مؤ لف گويد: ((دفلا)) علفى است كه گل خوشرنگى دارد و علفش بسيار تلخ است و از

____________________

1- اختصاص 221.

2- امالى شيخ مفيد 208.

۳۶۹

زهرهاى كشنده است.

در روايتى منقول است كه حق تعالى به حضرت عيسىعليه‌السلام وحى نمود كه: براى مردم در حلم و بردبارى مانند زمينى باش كه در زير پاى ايشان است، و در سخاوت مانند آب جارى باش، و در رحم و شفقت مانند آفتاب و ماه باش كه بر نيكوكار و بدكار مى تابد.(1)

حضرت عيسىعليه‌السلام فرمود: خوشا حال كسى كه ترك كند شهوت حاضرى را براى ثوابى كه به او وعده كرده اند و نديده است.(2)

و فرمود كه: دنيا را خداى خود مگيريد كه آن شما را بنده خود گرداند، گنجهاى خود را نزد كسى گذاريد كه ضايع نمى كند كه او پروردگار شما است، و در دنيا گنج مگذاريد كه در معرض آفات است.

و فرمود كه: من از براى شما دنيا را بدور افكنده ام، پس بعد از من او را برمداريد و برپا مكنيد، بدرستى كه از خيانتهاى دنيا يكى آن است كه معصيت خدا در آن كرده مى شود و خيانت ديگرش آن است كه به آخرت نمى توان رسيد مگر به ترك كردن آن، پس عبور كنيد از دنيا و معمور مگردانيد آن را و بدانيد كه اصل هر گناهى محبت دنيا است و چه بسيار شهوتى كه از عقبش اندوه دور و دراز بوده باشد.

و فرمود كه: من دنيا را بر رو افكنده ام از براى شما و بر رويش نشسته ايد، پس منازعه نمى كنند با شما در امر دنيا مگر پادشاهان و زنان، اما پادشاهان پس با ايشان معارضه مكنيد در باب دنيا و به ايشان بگذاريد زيرا كه ايشان متعرض شما نمى شوند مادام كه شما ترك كنيد دنياى ايشان را، و اما زنان پس از شر ايشان حذر كنيد به روزه و نماز.(3)

و منقول است كه روزى به آن حضرت عيسى گفتند كه: خانه اى از براى خود بساز. فرمود كه: كهنه هاى گذشتگان از براى ما كافى است.(4)

____________________

1- تنبيه الخواطر 88.

2- تنبيه الخواطر 104.

3- تنبيه الخواطر 137.

4- تنبيه الخواطر 139.

۳۷۰

و منقول است كه به آن حضرت عيسى گفتند كه: بياموز به ما يك عمل را كه خدا ما را به سبب آن دوست دارد.

فرمود كه: دنيا را دشمن داريد تا خدا شما را دوست بدارد.(1)

و منقول است كه حق تعالى وحى نمود بسوى حضرت عيسىعليه‌السلام كه: هرگاه نعمتى بسوى تو بفرستم استقبال كن آن را به شكستگى و فروتنى تا تمام كنم آن نعمت را بر تو.(2)

و مروى است كه حضرت عيسىعليه‌السلام فرمود كه: چه نفع رسانيده است به نفس خود كسى كه نفس خود را به تمام دنيا بفروشد و بعد از آن آنچه خريده است ميراث از براى ديگرى بگذارد و نفس خود را هلاك كند، و ليكن خوشا حال كسى كه نفس خود را خلاص كند و آن را بر همه دنيا اختيار كند.(3)

و در مذمت مال فرمود كه: در آن سه خصلت هست: يا از غير حلال كسب مى كند و معاقب مى شود؛ و اگر از حلال كسب كند و در غير مصرفش صرف كند باز معاقب مى شود؛ و اگر از حلال كسب كند و در مصرفش صرف كند اصلاح آن مال او را از عبادت پروردگارش مشغول مى كند.(4)

و چون مى گذشت آن حضرت به خانه اى كه صاحبش مرده بود و ديگرى در آن خانه نشسته بود مى گفت: واى بر صاحبانى كه تو را به ميراث گرفته اند، چرا عبرت نمى گيرند به احوال آنها كه پيشتر در اين خانه بوده اند.(5)

مى فرمود: اى خانه! خراب خواهى شد و ساكنان تو فانى خواهند شد؛ اى نفس! عمل بكن براى خدا تا روزى بيابى؛ و اى بدن! تعب بكش تا راحت بيابى.(6)

____________________

1- تنبيه الخواطر 142.

2- تنبيه الخواطر 210.

3- تنبيه الخواطر 434.

4- تنبيه الخواطر 437.

5- تنبيه الخواطر 538.

6- تنبيه الخواطر 539.

۳۷۱

و مى فرمود: اى فرزند آدم ضعيف! بپرهيز از عذاب پروردگار خود و بينداز طمع خود را، و در دنيا ضعيف باش و از شهوت خود عنيف باش و عادت ده بدن خود را به صبر و دل خود را به فكر و روزى از براى فرداى خود حبس مكن و حمد خدا را بر پيشانى بسيار كن كه يكى از اسباب نگاه داشتن تو از گناه آن است كه قادر نباشى بر هر چه خواهى.(1)

و مى فرمود كه: اى گروه حواريان! خود را دوست خدا گردانيد به دشمنى اهل معاصى و تقرب جوئيد بسوى خدا به دورى از ايشان و طلب كنيد خشنودى خدا را به خشم ايشان.(2)

و به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه: دنيا متمثل شد براى حضرت عيسى به صورت زن كبود چشمى، و حضرت عيسىعليه‌السلام از او پرسيد كه: چند شوهر كرده اى؟

گفت: بسيار.

پرسيد كه: همه تو را طلاق گفتند؟

گفت: نه، بلكه همه را كشتم.

فرمود كه: واى بر حال شوهران باقيمانده تو كه عبرت نمى گيرند از حال شوهرهاى كشته شده تو.(3)

و در حديث موثق ديگر فرمود كه حضرت عيسىعليه‌السلام مى گفت: هولى را كه نمى دانى كه كى به تو خواهد رسيد چه مانع است تو را از آنكه مهياى آن شوى پيش از آنكه به ناگاه به تو رسد(4) ؟!

فرمود: دشوار شده است مؤ نت دنيا و مؤ نت آخرت، اما مؤ نت دنيا پس دست دراز نمى كنى به چيزى از دنيا مگر آنكه فاجرى سبقت مى گيرد و آن را از دست تو مى ستاند اما

____________________

1- تنبيه الخواطر 548.

2- تنبيه الخواطر 344 و 554.

3- كتاب الزهد 48.

4- كتاب الزهد 81.

۳۷۲

مؤ نت آخرت زيرا كه ياورى نمى يابى كه تو را بر آن اعانت كند.(1)

و به سند صحيح از آن حضرت منقول است كه حواريان به خدمت عيسىعليه‌السلام آمدند و گفتند: اى تعليم كننده خير! ما را ارشاد كن بر راه راست. فرمود كه: موسى كليم خدا شما را امر مى كرد كه قسم دروغ به خدا مخوريد، من امر مى كنم شما را كه قسم مخوريد به خدا نه راست و نه دروغ.

گفتند: اى روح الله! زياده كن.

فرمود: موسى پيغمبر خدا شما را امر كرد كه زنا مكنيد، من امر مى كنم شما را كه زنا را در خاطر خود مگذرانيد چه جاى آنكه زنا كنيد زيرا كه در دلى كه وسوسه زنا مى شود مانند خانه اى است كه منقش به طلا كرده باشند و آتشى در آن خانه برافروزند اگر چه خانه نمى سوزد اما دود نقشها را ضايع مى كند.(2)

و به سند معتبر از حارث اعور منقول است كه گفت: روزى با حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى رفتم در شهر حيره ناگهان به ديرى رسيديم كه ترسائى در آنجا ناقوس مى نواخت، پس حضرت فرمود: يا حارث! آيا مى دانى چه مى گويد اين ناقوس؟

گفتم: خدا و رسول و پسر عم رسول بهتر مى دانند.

فرمود: مثل مى زند براى دنيا و خرابى آن مى گويد: لا اله الا الله حقا حقا صدقا صدقا ان الدنيا قد غرتنا و شغلتنا و استهوتنا، يابن الدنيا مهلا مهلا يابن الدنيا دقا دقا يابن الدنيا جمعا جمعا تفنى الدنيا قرنا قرنا، ما من يوم يمضى عنا الا اوهى منا ركنا، قد ضيعنا دارا تبقى و استوطنا دارا تفنى لسنا ندرى ما فرطنا فيها الا لو قد متنا حاصل مضمون اين كلمات آن است كه: ((شهادت مى دهم به يگانگى خدا و حال آنكه حق است حق است راست است راست است، بدرستى كه دنيا ما را فريب داد و مشغول كرد از آخرت و عقل ما را ضايع كرد و ما را گمراه كرد، اى فرزند دنيا! پس انداز و به تأخير انداز كار دنيا را، اى

____________________

1- كافى 8/144.

2- كافى 5/542.

۳۷۳

فرزند دنيا! هر روز كوبيده مى شوى به مصيبتها تا چند يكديگر را مى كوبيد براى جمع دنيا؟ و بزودى درهم شكسته خواهى شد، اى فرزند دنيا! تا چند جمع كنى مال و اسباب دنيا را؟ فانى مى كند دنيا هر قرنى را بعد از قرن ديگر، هيچ روز نمى گذرد از عمر ما مگر آنكه يك ركن از اركان بدن ما را ضعيف و سست مى كند، بتحقيق كه ضايع كرديم خانه باقى را و وطن خود گردانيديم خانه فانى را، نمى دانيم كه تقصير كرده ايم در دنيا مگر بعد از مردن )).

پس حارث گفت: يا اميرالمؤ منين! آيا نصارى مى دانند كه صدا و نواى ناقوس اين معنى دارد؟

فرمود: اگر مى دانستند، مسيح را شريك خدا نمى گردانيدند.

حارث گفت: من روز ديگر رفتم به نزد نصرانى كه در آن دير بود و گفتم: بحق مسيح كه اين ناقوس را بنواز به آن نحو كه پيشتر مى زدى؛ چون شروع كرد به زدن هر مرتبه كه مى زد من يك فقره اى از آنچه حضرت فرموده بود مى خواندم و بر نواى آن منطبق مى شد تا به آخر رسيد، پس آن ديرانى گفت: بحق پيغمبر شما سوگند مى دهم تو را كه بگوئى كى اين را به تو گفت؟

حارث گفت: آن شخصى كه ديروز با من همراه بود او به من تعليم كرد اين را.

پرسيد كه: ميان او و پيغمبر شما خويشى هست؟

حارث گفت: پسر عم اوست.

پرسيد كه: آيا اين را از پيغمبر شنيده است؟

گفت: بلى.

پس آن ديرانى مسلمان شد و گفت: والله كه من در تورات خوانده ام كه آخر پيغمبران پيغمبرى خواهد آمد كه تفسير صداى ناقوس خواهد كرد.(1)

____________________

1- امالى شيخ صدوق 187؛ معانى الاخبار 231.

۳۷۴

فـصـل ششم در بيان بالا رفتن عيسىعليه‌السلام به آسمان و فرود آمدن آن حضرت در آخر الزمان و احوال حضرت شمعون بن حمون الصفا است

حق تعالى فرموده است:( إِذْ قَالَ اللَّـهُ يَا عِيسَىٰ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَ‌افِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُ‌كَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا ) (1) ((يادآور وقتى را كه حق تعالى فرمود: اى عيسى! تو را مى گيرم و بلند مى كنم بسوى خود - يعنى آسمان - و پاك مى گردانم تو را از لوث كافران )) كه در ميان ايشان نباشى و ضرر ايشان به تو نرسد.

بعضى گفته اند: ((توفى )) به معنى مرگ است و خدا اول او را ميراند و بعد از سه ساعت او را زنده كرده و به آسمان برد؛ بعضى گفته اند كه مردن آن حضرت بعد از آمدن به زمين خواهد بود در آخر الزمان.(2)

( وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ) (3) ((و گردانيديم آنها را كه متابعت تو كردند غالب و مسلط بر آنها كه كافر شدند به تو تا روز قيامت )) چنانچه نصارى هميشه غالبند بر يهود و امت پيغمبر آخر الزمانصلى‌الله‌عليه‌وآله كه ايمان به عيسىعليه‌السلام دارند هميشه مسلطند بر يهود و پادشاهى از ميان يهود برطرف شده است، و اين يكى از معجزات قرآن

____________________

1- سوره آل عمران: 55.

2- مجمع البيان 1/449.

3- سوره آل عمران: 55.

۳۷۵

مجيد است كه خبر داده است به آينده و موافق خبر واقع شده است.

و در جاى ديگر فرموده است( وَبِكُفْرِ‌هِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَىٰ مَرْ‌يَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا ) (1) ((و به سبب كفر يهودان و گفتن ايشان بر مريم بهتانى عظيم،)) على بن ابراهيم گفته است: نسبت زنا به مريمعليها‌السلام دادند.(2)

شيخ طبرسى روايت كرده است كه عيسىعليه‌السلام به گروهى از يهودان گذشت گفتند: ساحر پسر زن ساحر، زناكار پسر زن زناكار، چون عيسى اين سخن شنيع را از ايشان شنيد گفت: خداوندا! توئى پروردگار من و تو مرا خلق كردى بى پدر و به اين سبب مرا فرزند زنا مى گويند، خداوندا! لعنت كن بر هر كه مرا و مادر مرا دشنام دهد؛ پس در همان ساعت ايشان خوك شدند.(3)

( وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْ‌يَمَ رَ‌سُولَ اللَّـهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـٰكِن شُبِّهَ لَهُمْ ) (4) ((و به گفتن ايشان كه: ما كشتيم مسيح را كه عيسى پسر مريم است رسول خدا و نكشتند او را و بر دار نكشيدند و ليكن بر ايشان مشتبه شد،)) خلاف است در كيفيت اشتباه: از ابن عباس مروى است كه چون خدا مسخ كرد آنها را كه دشنام دادند عيسى و مادرش را خبر به يهودا پادشاه يهودان رسيد ترسيد كه عيسى بر او نيز نفرين كند پس جمع كرد يهودان را و اتفاق كردند بر كشتن آن حضرت، پس حق تعالى جبرئيل را فرستاد به حمايت آن حضرت، پس جمع شدند يهودان بر دور عيسى و از او سؤ الها مى كردند، پس عيسى به ايشان گفت: اى گروه يهود! خدا شما را دشمن مى دارد، پس متوجه قتل او شدند پس جبرئيل آن حضرت را به بالا برد بسوى طاقى كه در آن خانه بود و روزنه اى به بيرون داشت و از آن روزنه او را به آسمان بالا برد، پس يهودا شخصى از اصحاب خود را فرستاد كه او را ((ططيانوس )) مى گفتند كه به آن طاق بالا رود و عيسى را بگيرد، چون رفت عيسى

____________________

1- سوره نساء: 156.

2- تفسير قمى 1/157.

3- مجمع البيان 2/135.

4- سوره نساء: 157.

۳۷۶

را در آنجا نيافت، حق تعالى شباهت عيسى را بر او انداخت كه هر كه او را مى ديد گمان عيسى مى كرد، چون بيرون آمد كه به ايشان بگويد كه من عيسى را نديدم او را گرفتند و كشتند و به دار كشيدند.(1)

نزديك به اين مضمون از حضرت امام حسن عسكرىعليه‌السلام نيز منقول است.

پس چون طيطانوس را كشتند و در آن روزنه ديگرى را نيافتند گفتند: اگر آن كه ما كشتيم طيطانوس بود عيسى چه شد؟! و اگر عيسى بود او چه شد؟! و به اين سبب بر ايشان مشتبه ماند.

و روايت ديگر آن است كه: چون عيسى از يهود گريخت با هفده نفر از حواريان داخل خانه اى شد، پس يهود آن خانه را احاطه كردند، چون داخل شدند حق تعالى همه را به صورت عيسى كرد، ايشان گفتند: شما سحر كرديد بگوئيد كه عيسى كدام يك از شما است اگر نه همه را مى كشيم، پس عيسىعليه‌السلام به اصحاب خود گفت: كيست از شما كه امروز قبول كند كه شبيه به من شود و كشته شود و داخل بهشت شود، پس شخصى از ميان ايشان كه نامش ((سرجس )) بود قبول كرد و بيرون آمد و گفت: منم عيسى، پس او را گرفتند و كشتند و به دار كشيدند، خدا عيسى را در همان روز به آسمان برد.

بعضى گفته اند كه: چون عيسىعليه‌السلام را به آسمان بردند و يهود بر او دست نيافتند شخصى را گرفتند بر جاى بلندى به دار كشيدند و بر مردم تلبيس كردند كه عيسى است و كسى را نگذاشتند كه به نزديك او برود، به اين سبب بر مردم مشتبه شد.(2)

( إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا بَل رَّ‌فَعَهُ اللَّـهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّـهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ) (3) ((و آنها كه اختلاف كردند در امر عيسى البته در شكند از او و نيست ايشان را به احوال او هيچگونه علم مگر پيروى گمان، و

____________________

1- مجمع البيان 2/135، و در آن به جاى ((ططيانوس،)) ((طيطانوس )) آمده است.

2- مجمه البيان 2/135، و در آن بجاى ((سرجس،)) ((سرخس )) آمده است؛ تفسير امام حسن عسكرىعليه‌السلام 371.

3- سوره نساء: 157 و 158.

۳۷۷

نكشتند او را به يقين بلكه بالا برد خدا او را بسوى آسمان خود، و خدا عزيز و قادر است بر هر چه خواهد و آنچه مى كند موافق حكمت و مصلحت است )).

و به سند حسن از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام منقول است كه: عيسىعليه‌السلام وعده كرد اصحاب خود را در شبى كه خدا او را به آسمان برد و همه در وقت شام نزد آن حضرت جمع شدند و ايشان دوازده نفر بودند، پس ايشان را داخل خانه كرد و چشمه اى در گوشه آن خانه بود و در آن چشمه غسل كرد و بسوى ايشان بيرون آمد و آب از سرش مى ريخت و مى گفت: خدا وحى كرده است به من كه مرا در اين ساعت به آسمان برد و از لوث يهود پاك گرداند، كه در ميان شما قبول مى كند كه شبح و مثال من بر او افتد و به شباهت من او را بكشند و بر دار كشند و در قيامت با من باشد در درجه من در بهشت؟

پس جوانى در ميان ايشان گفت: من مى كنم اى روح الله.

عيسىعليه‌السلام فرمود: خواهى كرد. پس عيسىعليه‌السلام فرمود: يكى از شما كافر خواهد شد به من پيش از صبح دوازده مرتبه.

پس يكى از ايشان گفت كه: آن من نيستم.

عيسى فرمود: اگر تو اين را در نفس خود مى يابى، تو آن خواهى بود.

پس حضرت عيسىعليه‌السلام گفت كه: بعد از من سه فرقه خواهيد شد، دو فرقه بر خدا افترا خواهند كرد و به جهنم خواهند رفت، و يك فرقه كه تابع شمعون وصى من خواهند شد بر خدا افترا نخواهند كرد و داخل بهشت خواهند شد.

پس حق تعالى حضرت عيسىعليه‌السلام را از گوشه خانه به آسمان برد و ايشان مى ديدند، پس يهود به طلب حضرت عيسىعليه‌السلام آمدند و گرفتند آن كسى را كه حضرت عيسى فرموده بود كه كافر خواهد شد، و آن جوانى را كه شباهت حضرت عيسى را قبول كرده بود او را كشتند و بر دار كشيدند، و ديگرى تا صبح دوازده مرتبه كافر شد چنانچه حضرت عيسى فرموده بود.(1)

____________________

1- تفسير قمى 1/103.

۳۷۸

ابن بابويه به سند معتبر از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله روايت كرده است كه: جبرئيل نامه اى براى آن حضرت آورد كه خبر پادشاهان زمين در آن نامه بود و در آنجا نوشته بود كه: چون اشج بن اشجان پادشاه شد دويست و شصت و شش سال پادشاهى كرد، در سال پنجاه و يك از پادشاهى او حضرت عيسى مبعوث شد به پيغمبرى و حق تعالى نور و علم و حكمت و جميع علوم پيغمبران پيش از او را به او كرامت فرمود و زايد بر آنها انجيل را به او داد و او را بسوى بيت المقدس فرستاد و بر بنى اسرائيل مبعوث گردانيد كه ايشان را بخواند به كتاب خدا و حكمت و بسوى ايمان به خدا و رسول، پس اكثر ايشان طغيان كردند و كافر شدند، پس چون ايمان نياوردند دعا كرد پروردگار خود را و نفرين كرد بر ايشان تا مسخ شدند بعضى از ايشان به صورت شياطين از براى آنكه آيتى از براى ايشان بنمايد و ايشان عبرت بگيرند، پس باز طغيان ايشان زياده شد پس سى و سه سال در بيت المقدس ايشان را دعوت كرد و رغبت فرمود ايشان را به ثوابهاى خدا تا آنكه او را طلب كردند، پس بعضى دعوى كردند كه ما او را عذاب كرديم و زنده در زمين دفن كرديم، و بعضى گفتند او را كشتيم و بر دار كشيديم، و دروغ مى گفتند، خدا ايشان را بر او مسلط نگردانيد و بر ايشان مشتبه شد و قدرت نيافتند بر تعذيب و دفن او و نه بر كشتن و دار كشيدن او و ليكن چنانچه خدا در قرآن فرموده است او را به آسمان برد بعد از آنكه قبض روح او نمود، و چون خواست كه او را به آسمان برد وحى كرد بسوى او كه بسپارد نور و حكمت و علم و كتاب خدا را به شمعون پسر حمون كه او را صفا مى گفتند و خليفه خود گردانيد او را بر مؤ منان، پس شمعون پيوسته قيام به امر خدا مى نمود و هدايت مى كرد به گفته هاى حضرت عيسى قوم خود را از بنى اسرائيل و جهاد مى كرد با كافران، پس هر كه اطاعت او نمود و ايمان آورد به او و به آنچه از جانب خدا به او رسيده بود مؤ من و هر كه انكار و نافرمانى او كرد كافر بود، تا آنكه خدا شمعون را به رحمت خود برد و بعد از او براى بندگان خود پيغمبرى فرستاد از صالحان كه او يحيى پسر زكرياعليه‌السلام بود، و چون شمعون از دنيا رفت اردشير پسر اشكاس پادشاه شد، و چهارده سال و ده ماه پادشاهى كرد، مدت هشت سال كه از پادشاهى او گذشت يهود يحيى بن زكرياعليه‌السلام را شهيد كردند، چون نزديك به شهادت

۳۷۹

يحيىعليه‌السلام رسيد خدا وحى كرد كه وصيت و امامت را در فرزندان شمعون قرار دهد و امر كند حواريان و اصحاب حضرت عيسى را كه با او باشند و اطاعت او نمايند، و او چنين كرد.(1)

و به سندهاى معتبر از حضرت امام حسنعليه‌السلام منقول است كه: حضرت عيسى در شب بيست و يكم ماه رمضان به آسمان رفت.(2)

و به سندهاى معتبر از حضرت امام صادق و امام محمد باقرعليهما‌السلام منقول است كه: در شبى كه حضرت عيسى را به آسمان بردند هر سنگى را كه از روى زمين برمى داشتند تا صبح از زير آن خون تازه مى جوشيد، چنانچه در شهادت اميرالمؤ منين و امام حسينعليهما‌السلام چنين شد.(3)

و در حديث معتبر ديگر از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله منقول است كه: چون يهودان جمع شدند كه عيسىعليه‌السلام را بكشند جبرئيل آمد آن حضرت را به بال خود فرو گرفت، و چون عيسى نظر به بالا كرد ديد بر بال جبرئيل نوشته است اللهم انى ادعوك باسمك الواحد الاعز و ادعوك اللهم باسمك الصمد و ادعوك اللهم باسمك العظيم الوتر و ادعوك اللهم باسمك الكبير المتعال الذى ثبت اركانك كلها ان تكشف عنى ما اصبحت و امسيت فيه، پس چون عيسى اين دعا را خواند حق تعالى وحى فرمود به جبرئيل كه: او را بلند كن به جانب محل كرامت من و به آسمان بالا بر.

پس حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب! سؤ ال كنيد از پروردگار خود به اين كلمات كه سوگند مى خورم بحق آن خداوندى كه جان من در دست قدرت اوست هر بنده اى كه به اين كلمات دعا كند به اخلاص، عرش بلرزد از دعاى او و حق تعالى به ملائكه وحى فرمايد كه: گواه باشيد دعاى او را مستجاب كردم و حاجتهاى او

____________________

1- كمال الدين و تمام النعمه 224، و در آن به جاى ((اشكاس،)) ((بابكان )) آمده است.

2- امالى شيخ صدوق 262؛ ارشاد شيخ مفيد 2/8. و در هر دو مصدر تصريح به ((شب بيست و يكم ماه رمضان )) نشده است، و به جاى آن عبارت ((شبى كه در آن امير مؤ منانعليه‌السلام وفات يافت )) آمده است.

3- قصص الانبياء راوندى 143؛ كامل الزيارات 76.

۳۸۰