حيات القلوب امام شناسي جلد ۵

حيات القلوب  امام شناسي0%

حيات القلوب  امام شناسي نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 543

حيات القلوب  امام شناسي

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 543
مشاهدات: 47828
دانلود: 3268


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 543 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 47828 / دانلود: 3268
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب  امام شناسي

حيات القلوب امام شناسي جلد 5

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

است كه خدا هر يك از اهل بيت را كه خواهد مهدى مى گرداند. پس اين آيه را خواند( فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ ) تا آخر آيه.(1)

و ايضا روايت كرده اند از سليمان ديلمى كه گفت: در خدمت حضرت صادقعليه‌السلام بودم ناگاه ابوبصير كه از اكابر اصحاب آن حضرت بود داخل شد و نفس او تنگ شده بود، چون به جاى خود نشست حضرت فرمود كه: اى ابومحمد! اين نفس بلند چيست؟ گفت: فداى تو شوم اى فرزند رسول خدا! سن من بالا رفته و استخوانم باريك شده است و اجلم نزديك رسيده و نميدانم كه در آخرت حال من چگونه خواهد بود؟ حضرت فرمود كه اى ابو محمد! تو اين سخن را مى گويى؟ گفت: چگونه نگويم؟ حضرت فرمود اى ابومحمد! خدا شما را ياد كرده است در كتابش در آنجا كه فرموده( فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم ) تا آخر آيه، پس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين آيه نبيين است، و مائيم صديقين، و شمائيد صالحين، پس نام خود را صالح گردانيد چنانچه خدا شما را صالح ناميده.(2)

و ايضا كلينى به سند معتبر از ابوالصباح روايت كرده است كه حضرت باقرعليه‌السلام به او فرمود كه: اعانت نمائيد ما را به ورع و پرهيزكارى از گناهان، بدرستى كه هر كه از شما خدا را ملاقات كند با ورع، او را نزد حق تعالى فرجى خواهد بود زيرا كه حق تعالى مى فرمايد( وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ ) تا آخر آيه، پس از ماست نبى و صديقان و شهيدان و صالحان(3)

و از حضرت اما رضاعليه‌السلام روايت كرده كه: بر خدا لازم است كه دوست و شيعه ما را در قيامت با پيغمبران و صديقان و شهيدان و صالحان محشور گرداند و نيكو رفيقانند ايشان.(4)

و در كتاب خصال از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده است كه: صديقان سه نفرند: على

____________________

1- كافى ١/٤٥٠. تفسير فرات كوفى ١٣٣.

2- كافى ٨/٣٣-٣٦. تفسير فرات كوفى ١١٤. اختصاص ١٠٤. رجوع شود به تفسير عياشى ١/٢٥٦. و اعلام الدين ٤٥٣ و مجمع البيان ٢/٧٢.

3- كافى ٢/٧٨.

4- تفسير عياشى ١/٢٥٦. تفسير قمى ٢/١٠٥.

۳۴۱

بن ابيطالبعليه‌السلام ، حبيب نجار، و مومن آل فرعون(1)

و در عيون اخبار الرضا آن حضرت روايت نموده است كه جناب پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود كه: در هر امتى صديقى و فاروقى بوده است، صديق و فاروق اين امت على بن ابى طالب است.(2)

و على بن ابراهيم روايت نموده است كه: نبيين، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است؛ و صديقين، على بن ابيطالبعليه‌السلام است؛ و شهداء حسن و حسينعليه‌السلام اند؛ و صالحين، ائمه معصومينعليه‌السلام اند؛ و حسن اولئك رفيقا، قائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.(3)

و ابن ماهيار از ابو ايوب انصارى روايت كرده است كه: صديقان سه كسند: حزقيل مؤ من آل فرعون، و حبيب صاحب ياسين، و على بن ابيطالب است و او بهترين سه نفر است.(4)

و ايضا روايت نموده است از حضرت صادقعليه‌السلام كه: ملكى بر حضرت رسول نازل شد و بيست هزار سر داشت، حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواست كه دست او را ببوسد، او نگذاشت و گفت: تو گرامى ترين خلقى نزد خدا از همه اهل آسمانها و زمينها؛ نام آن ملك محمود بود، چون ملك پشت كرد حضرت ديد كه در ميان دو كتف او نوشته شده است لا اله الا الله محمد رسول الله على الصديق الاكبر، حضرت فرمود كه: اى حبيب من محمود!چندگاه است كه اين كلمات در ميان دو كتف تو نوشته شده است؟ گفت: پيش از آنكه خدا آدم را بيافريند به دوازده هزار سال.(5)

آيه سوم:( مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً ) (6) يعنى: از مؤ منان مردانى هستندت كه راست گفتند

____________________

1- خصال ١٨٤. همچنين رجوع شود به مناقب ابن المغازلى ٢٢١؛ تفسير فخر رازى ٢٧/٥٧ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ٩/١٧٢. عمده ابن بطريق ٢٢.؛ احقاق الحق ٥/٥٩٦.

2- عيون اخبارالرضا ٢/١٣.

3- تفسير قمى ١/١٤٢-١٤٣.

4- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٦٦٤.

5- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٦٦٤.

6- سوره احزاب: ٢٣.

۳۴۲

آنچه را عهد بستند با خدا بر آن، پس بعضى از ايشان كسى هست كه وفا كرد به عهد خود و جنگ كرد تا شهيد شد، و از ايشان كسى هست كه انتظار شهادت مى كشد و تغيير ندادند عهد را تغيير دادنى،.

و در مورد نزول آيه، احاديث بر دو وجه وارد شده است:

اول آنكه: اين آيه در شان اميرالمؤ منينعليه‌السلام و اقارب او نازل شده چنانچه در مجمع البيان از حضرت اميرعليه‌السلام روايت نموده است كه: در شان ما نازل شده اين آيه و منم الله كه انتظار مى كشم و تبديل نكردم تبديل كردنى.(1)

و در خصال از آن حضرت روايت كرده است كه: بوديم با خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من و عم من حمزه و برادر من جعفر و پسر عم من عبيده بر امرى كه وفا كرديم به آن از براى خدا و از براى رسول او، پس سبقت گجرفتند ياران من و پيشتر شهيد شدند در راه خدا و من ماندم بعد از ايشان براى امرى چند كه خدا خواست كه آنها از من بعمل آيد، پس خدا اين آيه را فرستاد( مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ ) تا آخر آيه، پس آنها كه قضاى نحب كرده بودند،: حمزه و جعفر و عبيده بودند، و منم والله كه انتظار شهادت دارم و بدل نكردم هيچ امرى از امور دين را بدل كردنى.(2)

و مثل اين را ابن ماهيار و على بن ابراهيم از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده اند، و در روايت على بن ابراهيم نحب را به اجل تفسير كرده است.(3)

دوم آنكه: در شان مومنان كامل است يا مطلق مؤ منان، چنانكه كلينى، از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است به سندهاى معتبر كه: مومن دو مؤ من است، پس مؤ منى است كه تصديق كرده است به عهد خدا و وفا كرده است به شرطى كه با خدا كرده است چنانچه خدا مى فرمايد( رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ ) و اين است مؤ منى كه به او نمى رسد اهوال دنيا و نه اهوال آخرت، و مؤ من ديگر آن است كه مانند گياه زراعت است كه به بادها

____________________

1- مجمع البيان ٤/٣٥٠ مناقب ابن شهر آشوب ٣/١١٢. شواهد التنزيل ٢/٥.

2- خصال ٣٧٦.

3- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٤٤٠-٤٥٠. تفسير قمى ٢/١٨٨.

۳۴۳

گاه كج مى شود گاه راست مى ايستد، آن مومن نيز گاه تابع هواهاى نفسانى مى شود و گاه ثابت مى گردد، پس اين است كه به او مى رسد هولهاى دينا و آخرت و محتاج است به شفاعت او شفاعت ديگرى نمى كند اما عاقبتش به خير است.(1)

و ايضا روايت كرده است كه حضرت صادقعليه‌السلام به ابوبصير گفت كه: خدا شما را در كتاب خدا ياد كرده است در آنجا كه گفته است( مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ ) تا آخر آيه پس فرمود كه: بدرستى كه شما وفا كرديد به آنچه خدا پيمان شما را به آن گرفته است كه آن ولايت ماست و بدل ما غير ما را اختيار نكرده ايد.(2)

و ايضا روايت كرده است به سند معتبر از آن حضرت كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: يا على هر كه تو را دوست دارد پس بميرد بتحقيق كه قضاى نحب خود كرده است، و هر كه تو را دوست دارد و نميرد پس او انتظار مى كشد، و آفتاب هر روز كه بر او طالع مى گردد مقرون است به روزى و ايمان.(3)

و احاديث بسيار وارد شده است كه: حضرت امام حسينعليه‌السلام در صحراى كربلا هر يك از اصحاب آن حضرت كه شهيد مى شد و ديگرى رخصت جهاد مى طلبيد حضرت اين آيه را تلاوت مى فرمود.(4)

آيه چهارم:( وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ ) (5) يعنى: آنها كه ايمان آوردند به خدا و رسول او، ايشانند بسيار تصديق كنندگان به پيغمبران و شهيدان يا گواهان نزد پروردگارخود، ايشان را است اجر ايشان و نور ايشان.

و در خصال از حضرت اميرعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود: هيچ شيعه اى نيست كه

____________________

1- كافى ٢/٢٤٨.

2- كافى ٨/٣٥.

3- كافى ٨/٣٠٦.

4- مناقب ابن شهر آشوب ٤/١٠٩. مقتل الحسين خوارزمى ٢/٢٥.

5- سوره حديد: ١٩.

۳۴۴

مرتكب شود امرى را كه ما نهى كرديم او را از آن، پس بميرد مگر آنكه به بلائى مبتلا شود كه كفاره گناهان او باشد، يا در مالش كه تلف شود يا در فرزندش كه بميرد يا بيمارى كه به او برسد يا در جان و بدنش، تا آنكه چون خدا را ملاقات كند هيچ گناه بر او نباشد، و اگر گناهى بر او باقى بماند جان كندن را بر او سخت مى كند؛ هر كه از شيعيان ما بميرد صديق و شهيد است زيرا كه تصديق به امر ما كرده است و دوستى او از براى ماست و دشمنى از او براى ماست و غرضش از اينها رضاى خداست و ايمان درست به خدا و رسول آورده است، حق تعالى مى فرمايد( وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ ) تا آخر آيه.(1)

و در مجمع البيان از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى( لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ ) يعنى: از براى ايشان است ثواب طاعت ايشان و نور ايمان ايشان كه به آن نور هدايت مى يابند بسوى راه بهشت.(2)

و عياشى روايت كرده است از منهال قصاب كه: به حضرت صادقعليه‌السلام عرض كردم كه: دعا كن كه خدا مرا شهادت روزى كند، حضرت فرمود كه: مؤ من به هر حال بميرد شهيد است؛ پس اين ايه را از براى استشهاد تلاوت نمود.(3)

و ايضا از حارث بن مغيره روايت كرده است گفت: روزى در خدمت حضرت اما محمد باقرعليه‌السلام بوديم فرمود كه: هر كه از شما عارف به دين تشييع و منتظر فرج ما باشد و در آن حال كارهاى خير كند چنان است كه در خدمت قائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به شمشير خود جهاد كند بلكه خدا سوگند مانند كسى است كه در خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به شمشير خود جهاد كرده باشد بلكه والله مثل كسى است كه شهيد شده باشد با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در خيمه آن حضرت، و در شان شما آيه اى هست از كتاب خدا. راوى گفت: فداى تو شوم كدام آيه است؟ گفت: قول خدا( وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ) تا آخر آيه، پس فرمود:

____________________

1- خصال ٦٣٥-٦٣٦.

2- مجمع البيان ٥/٢٣٨.

3- مجمع البيان ٥/٢٣٨ به نقل از عياشى.

۳۴۵

بخدا سوگند كه گرديدند شما صادقان و شهيدان نزد پروردگارخود.(1)

و در تهذيب روايت كرده است كه شخصى گفت: در خدمت امام زين العابدينعليه‌السلام بودم شهدا مذكور شدند، بعضى از حاضران گفتند كه: كسى كه به اسهال بميرد شهيد است، و ديگرى گفت: كسى كه او را درنده بخورد شهيد است و ديگرى چيزى ديگر گفت: پس مردى گفت: كه من گمان ندارم كه شهيد غير كسى كه در راه خدا كشته شده تواند بود، حضرت فرمود كه: اگر چنين باشد شهدا بسيار كم خواهند بود؛ پس حضرت اين آيه را خواند و فرمود كه: اين آيه در شان ما و شيعيان ماست.(2)

و برقى در محاسن به سند معتبر از حضرت امام حسينعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود: هيچ شيعه اى از شيعيان ما نيست مگر آنكه صديق و شهيد است، زيد بن ارقم گفت: فداى تو شوم چگونه شهيدند و حال آنكه اكثر ايشان در ميان رختخواب خود مى ميرند؟ حضرت فرمود: مگر قرآن نخوانده اى؟ خدا در سوره حديد مى فرمايد( وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ) تا آخر آيه، پس زيد گفت: گويا من هرگز اين آيه را نخوانده بودم، پس حضرت فرمود: كه اگر شهيد منحصر باشد در آنچه ايشان مى گويند شهيدان بسيار كم خواهند بود.(3)

آيه پنجم:( فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَافِرِينَ ﴿٣٢﴾ وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ) (4) يعنى: پس كيست ستمكارتر از كسى كه دروغ گويد بر خدا و تكذيب نمايد سخن صدق و راست را چون به نزد او آيد، آيا نيست در جهنم جايگاهى براى كافران؟ و آن كه بيايد با صدق و راستى و تصديق به آن كند، ايشان خود پرهيزكارنند.

در مجالس شيخ و مناقب ابن شهر آشوب از حضرت اميرعليه‌السلام روايت كرده اند كه: مراد

____________________

1- مجمع البيان ٥/٢٣٨.

2- تهذيب الاحكام ٦/١٦٧.

3-محاسن 1/265؛ دعوات راوندی242 با کمی اختلاف.

4- سوره زمره: ٣٣ و ٣٢.

۳۴۶

به صدق، ولايت ما اهل بيت است.(1)

و على بن ابراهيم گفته است كه: پس ذكر كرد دشمنان آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را و كسى را كه بر خدا و رسولش دروغ بندد و دعوى كند مرتبه اى را كه حق او نباشد، پس فرمود( فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ ) فرمود كه: يعنى تكذيب كند به آنچه پيغمبر آورده است از حق و ولايت حضرت اميرعليه‌السلام ، پس ذكر كرد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمؤ منينعليه‌السلام را پس گفت والذى جاء بالصدق و صدق به يعنى حضرت اميرعليه‌السلام .(2)

و در مجمع البيان از ائمهعليه‌السلام روايت كرده است كه:( وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ ) محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است،( وَصَدَّقَ بِهِ ) على بن ابيطالبعليه‌السلام است.(3)

آيه ششم: و( وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ ) (4) يعنى: بشارت ده آنها را كه ايمان آورده اند ايشان را منزلت نيكوئى هست نزد پروردگار ايشان،

كلينى و على بن ابراهيم و عياشى به سند حسن كالصحيح روايت كرده اند كه: مراد به قدم صدق رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه هدىعليه‌السلام اند،(5) . و گويا مراد ولايت يا شفاعت ايشان باشد.(6)

چنانچه كلينى به سند معتبر ديگر از آن حضرت(7) روايت كرده است كه: مراد، ولايت جناب اميرعليه‌السلام است.(8) و عياشى نيز چنين روايت كرده است.(9)

____________________

1- امالى شيخ طوسى ٣٦٤. مناقب ابن شهر آشوب ٣/١١١.

2- تفسير قمى ٢/٢٤٩.

3- مجمع البيان ٤/٤٩٨. و براى اطلاع بيشتر به تفسير قرطبى ١٥/٢٥٦؛ كفاية الطالب ٢٣٣.

4- سوره يونس: ٢.

5- كافى ٨/٣٦٤. تفسير قمى ١/٣٠٩. تفسير عياشى ٢/١٢٠. در هر سه مصدر عبارت وائمه هدى نيست.

6- مناقب بن شهر آشوب ٢/١٨٩.

7- كافى ١/٤٢٢. تاويل الآيات الظاهرة ١/٢١٣.

8- كافى ١/٤٢٢. تاويل الآيات الظاهرة ١/٢١٣.

9- تفسير عياشى ٢/١١٩.

۳۴۷

فصل شانزدهم در بيان اخبارى كه در تاويل حسنه و حسنى به ولايت و سيئه به عداوت ايشان وارده شده است و در آن چند آيه هست

آيه اول:( مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ ﴿٨٩﴾ وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ) (1) يعنى: هر كه بيايد در قيامت با حسنه و خصلت نيكويى پس مر او را هست بهتر از آن، و ايشان از فزع و ترس عظيم در آن روز ايمنند؛ و هر كه بيايد با سيئه و با خصلت بد پس روهاى ايشان سرنگون مى افتند در آتش جهنم؛ آيا جزا داده مى شويد مگر به آنچه بوديد شما كه بعمل آوريد. و در جاى ديگر فرموده( مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ) (2) و مضمونش نزديك است به مضمون آيه سابقه.

ابن ماهيار و ابن شهر آشوب و ابن بطريق در عمده مستدرك از تفسير ثعلبى و حليه حافظ ابونعيم روايت كرده اند به چندين سند از ابوعبدالله جدلى كه حضرت امير المومنينعليه‌السلام به او گفت: مى خواهى تو را خبر دهم به حسنه كه هر كه به آن حسنه به محشر

____________________

1- سوره نمل: ٨٩ و ٩٠.

2- سوره قصص: ٨٤.

۳۴۸

بيايد ايمن مى گردد از فزع و ترس روز قيامت، و به سيئه كه هر هر كه با آن سئيه بيايد بر رو مى افتد در آتش جهنم؟ گفت: بلى يااميرالمومنين حضرت فرمود: آن حسنه، محبت ما اهل بيت است، و آن سيئه، بغض ما اهل بيت.(1) و ابن ماهيار به سند معتبر ديگر روايت كرده است از عمار ساباطى كه گفت: ابن ابى يعفور از حضرت صادقعليه‌السلام سوال كرد از تفسير اين آيه، حضرت فرمود كه: حسنه در اين آيه شناختن امام است، و اطاعت او اطاعت خداست.(2) و به روايت ديگر فرمود كه: حسنه، ولايت اميرالمؤ منينعليه‌السلام است(3) و به سند معتبر ديگر از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه: حسنه، ولايت علىعليه‌السلام است؛ و سيئه، عداوت و بغض او.(4)

و شيخ طوسى در مجالس روايت كرده است به سند معتبر از عمار ساباطى كه حضرت صادقعليه‌السلام فرمود كه: قبول نمى كند خدا از بندگان اعمال صالحه كه مى كنند هر گاه ولايت امام جور كننده اى اختيار كنند كه از جانب خدا منصوب نشده باشد، ابن ابى يعفور گفت: خدا مى فرمايد( مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا ) تا آخر آيه، پس چگونه نفع نمى كند عمل صالح از كسى كه ولايت امام جائر داشته باشد،؟ حضرت فرمود: مى دانى حسنه اى كه خدا در اين آيه فرموده است كدام است؟ آن شناختن امام است و اطاعت او، و سيئه كه بعد از اين فرموده است: هر كه بيايد در روز قيامت با ولايت جور كننده اى كه از جانب خدا نباشد و منكر حق ما اهل بيت باشد و انكار كند امامت و ولايت ما را، خدا او را سرنگون در آتش جهنم مى اندازد در روز قيامت.(5)

____________________

1- تاويل الايات الظاهرة ١/٤١٠. مناقب ابن شهر آشوب ٢/١٢١. عمده ابن بطريق ٧٥و امالى شيخ طوسى ٤٩٣؛ تفسير فرات كوفى ٣١٢؛ شواهد التنزيل ٥٦٢-٥٤٩ فرائد المسطين ٢/٢٩٧-٢٩٩.

2- تاويل الآيات الظاهرة ١/٤١١.

3- تاويل الآيات الظاهرة ١/٤١١.

4- تاويل الايات الظاهرة ١/٤١١.

5- امالى شيخ طوسى ٤١٧.

۳۴۹

آيه دوم:( وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ) (1) يعنى ن هر كه كسب كند عمل نيكوئى را زياد مى گردانيم از براى او نيكى او را.

ثعلبى و غير او از مفسران از حضرت امام حسنعليه‌السلام و ابن عباس و ديگران روايت كرده اند: اقتراف حسنه، محبت و ولايت اهل بيتعليه‌السلام است از آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .(2)

و عامه و خاصه روايت كرده اند كه: حضرت امام حسنعليه‌السلام بعد از صلح با معاويه خطبه اى خواند و در آن فرمود كه: ما از اهل بيتيم كه خدا واجب گردانيده بر هر مسلمانى محبت و مودت ما را، پس فرمود:( قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ) و فرموده است( وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ) ، محبت ما اهل بيت است.(3)

آيه سوم:( وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ) (4) يعنى: برابر نيتست نيكوئى و نه بدى. از حضرت كاظمعليه‌السلام منقول است كه:مائيم حسنه وبنى اميه سيئه اند،(5) زيرا كه منشا اسرار ائمهعليه‌السلام است.(6)

آيه چهارم:( فاما فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ ﴿٥﴾ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ﴿٦﴾ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ ﴿٧﴾ وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَىٰ ﴿٨﴾ وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَىٰ ﴿٩﴾ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَىٰ ) (7) للعسرى مفسران گفته اند:يعنى اما

____________________

1- سوره شورى: ٢٣.

2- تفسير قرطبى ١٦/٢٤. تفسير الدر المنثور ٦/٧. تفسير روح المعانى ١٣/٣٣. مناقب ابن المغازلى ٢٦٣؛ شواهد التنزيل ٢/٢١٢)-٢١٥. ينابيع المودة ١/٣٥٥.

3- مناقب ابن شهر آشوب ٤/٦. ينابيع المودة ٢/٣٥٨-٣٥٩. امالى شيخ طوسى ٢٧٠ مقاتل الطالبين ٥٢. تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٤٥. و براى اطلاع از مصادر عامه رجوع شود به احقاق الحق ١١/١٨٢. و در هيچكدام از اين مصادر ذكرى از صلح امام عليه السلام با معاويه نيامده است.

4- سوره فصلت: ٣٤.

5- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٤٠.

6- محاسن ١/٤٠٠. كافى ٢/٢١٨. تاويل الآيات الظاهرة ٢/٥٤٠.

7- سوره ليل: ٥-١٠.

۳۵۰

آن كه عطا كند اموال خدا را و بپرهيزد از معصيت خدا و تصديق كند به حسنى يعنى به كلمه نيكوتر يا وعده نيكوتر، پس زود باشد كه او را مهيا گردانيم براى امرى كه مؤ دى به آسانى و راحت مى شود كه دخول بهشت باشد؛ و اما كسى كه بخل ورزد به مال خدا و مستغنى شود به شهوات دنيا از نعيم آخرت و تكذيب كند به حسنى كه گذشت، پس زود باشد كه مهيا كنيم از براى او طريقه اى را كه مؤ دى به دشوارى باشد كه دخول جهنم است،.

و احاديث بسيار روايت شده است:مراد به حسنى در هر دو موضع ولايت است چنانچه در تفسير على بن ابراهيم و در بصائر الدرجات از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است،(1) و در تاويل الآيات از آن حضرت روايت كرده است كه در تفسير آيات اين سوره فرموده:( فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ ) يعنى:پس اما كسى كه عطا كند خمس آل محمد را،( وَاتَّقَىٰ ) يعنى:و بپرهيزد از دوستى و ولايت طواغيت يعنى خلفاى جور و ائمه باطل،( وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ) و تصديق كند به ولايت و امامت ائمه حق،( فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ ) پس اراده نمى كند هيچ امرى از امور خير را مگر آنكه به توفيق خدا ميسر مى گردد از براى او،( وَأَمَّا مَن بَخِلَ ) ، يعنى:هر كه بخل ورزد به خمس و ندهد،( وَاسْتَغْنَىٰ ) يعنى:مستغنى گردد براى خود از دوستان خدا كه ائمه حقند و در علم رجوع به ايشان نكند،( وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَىٰ ) و تكذيب كند به ولايت ائمه حق،( فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَىٰ ) يعنى اراده نمى كند هيچ شر و بدى را مگر آنكه ميسر مى گردد از براى او،( وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى ) (2) و زود باشد كه دور كرده شود از آتش جهنم كسى كه پرهيزكارتر است، حضرت فرمود:مراد از پرهيزكارتر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و هر كه متابعت او نمايد ره همه اقوال و افعال،( الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّىٰ ) (3) يعنى: آن كه مى دهد خود را يا آنكه زكات مى دهد يا آنكه براى تزكيه نفس و مال خود مى دهد نه از براى ريا و سمعه، حضرت فرمود:مراد

____________________

1- تفسير قمى ٢/٤٢٢ بصائر الدرجات ٥١٢.

2- سوره ليل:١٢٧.

3- سوره ليل:١٨.

۳۵۱

حضرت اميرعليه‌السلام است كه در ركوع زكات داد،( وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَىٰ ) (1) يعنى:نيست هيچكس را نزد او نعمتى و منتى كه مكافات كرده شود حضرت فرمود:مراد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه هيچكس را نزد او نعمتى نيست كه جزا دهد و نعمت او جارى است بر همه خلق.(2)

و فرات بن ابراهيم روايت كرده است از حضرت صادقعليه‌السلام در تفسير وكذب بالحسنى يعنى:تكذيب كند به ولايت علىعليه‌السلام ،( فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَىٰ ) يعنى:براى آتش جهنم،( وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّىٰ ) (3) يعنى:فائده نمى بخشد او را ماپروردگار او چون بميرد به جهنم درافتد حضرت فرمود:يعنى فائده نمى بخشد علمش چون بميردإِنَّ( عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ ) (4) حضرت فرمود كه:در قرائت اول اهل بيت چنين است( إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ ) (5) يعنى:بدرستى كه على و ولايت او هدايت است،( فَأَنذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ ) (6) يعنى:پس مى ترسانيم شما را از آتش كه زبانه زند حضرت فرمود:مراد از آن آتشى كه زبانه زند حضرت قائمعليه‌السلام است در وقتى كه قيام نمايد به شمشى از هزار نفر نهصد و نود و نه نفر را بكشد،( لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى ﴿١٥﴾ الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ) (7) فرمود: يعنى نمى سوزد مگر كسى كه تكذيب كند به ولايت و روى بگرداند از او، وسيجنبها الاتقى الذى يؤ تى ماله يتزكى فرمود:يعنى دور كرده مى شود از آن آتش مؤ منى كه علم را عطا مى كند به اهلش، و ما لاحد عنده من نعمة تجزى (يعنى:نيست هيچكس را نزد او منتى كه مكافات كرده شود،( إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَىٰ ) (8) فرمود:يعنى از براى محض تقرب به خدا

____________________

1- سوره ليل:١٩.

2- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٨٠٩.

3- سوره ليل:١١.

4- سوره ليل:١٢.

5- و اين قرائت در تاويل الآيات الظاهرة ٢/٨٠٨. ذكر شده است.

6- سوره ليل:١٤.

7- سوره ليل:١٦ و ١٥.

8- عبارت داخل كروشه براى تكميل مطلب از متن عربى روايت اضافه شدند.

۳۵۲

مى كند،( وَلَسَوْفَ يَرْضَىٰ ) (1) فرمود:يعنى زود باشيد كه راضى شود چون ببيند ثواب خدا را.(2)

____________________

1- سوره ليل:٢١.

2- تفسير فرات كوفى ٥٦٧-٥٦٨.

۳۵۳

فصل هفدهم در بيان آنكه نعمت و نعيم در آيات كريمه مفسر است به ولايت اهل بيتعليه‌السلام ، و بيان آنكه ولايت ايشان اعظم نعم است و در اين باب آيات بسياراست

آيه اول: (الم تر الذين نعمة الله كفرا واحلوا قومهم دار البوار * جهنم يصلونها و بئس القرار(1) يعنى: آيا نديدى و نظر نكردى بسوى آنان كه تبديل كردند شكر نعمت خدا را به كفران و فرود آوردند قوم خود را به سوى هلاكت كه آن جهنم است، مى سوزند به آن و بد قرارگاهى است جهنم.

بدان كه اكثر مفسران گفته اند كه:مراد قريشند كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نعمتى بود، به عوض شكر اين نعمت، كفران اختيار كردند و با او در مقام محاربه و عداوت درآمدند، و اين تفسير را از حضرت اميرعليه‌السلام و ابن عباس و ابن جبير روايت كرده اند.(2)

و بعضى گفته اند:اصل نعمت را بدل به كفر كردند، زيرا كه چون كفران نعمت كردند نعمت از ايشان مسلوب شد و كفر با ايشان ماند.(3)

و صاحب كشاف و ساير مفسران از حضرت اميرعليه‌السلام و از عمر روايت كرده اند كه:اين آيه در شان دو فاجرترين قريش نازل شد كه فرزندان اميه اند و فرزندان مغيره، اما بنى اميه

____________________

1- سوره ابراهيم:٢٩ و ٢٨.

2- تفسير تبيان ٦/٢٩٤. تفسير طبرى ٧/٤٥٢-٤٥٥.

3- تفسير تبيان ٦/٢٩٤. مجمع البيان ٣/٣١٥.

۳۵۴

پس مهلت يافتند تا وقتى كه مقدر شده است براى فناى ايشان، و اما بنو مغيره پس كفايت شر ايشان شد در جنگ بدر - زيرا كه ابوجهل و خويشان او در روز بدر كشته شدند - و اين حديث را عياشى و ديگران نيز به سندهاى بسيار روايت كرده اند.(1)

و على بن ابراهيم به سند كالصحيح روايت كرده است كه:از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدند از تفسير اين آيه، فرمود:نازل شد در شان دو فاجرترين قريش از بنى اميه و بنيه مغيره، اما بنى مغيره، پس خدا همه ايشان را هلاك كرد در روز بدر، اما بنى اميه پس ماندند تا مدتى، پس فرمود:مائيم نعمت خدا كه انعام كرده است به آن بر بندگانش و به ما رستگار مى شود هر كه رستگار مى شود.(2)

و كلينى به سند معتبر از حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام روايت كرده است:كه چرا آن گروهى كه سرزنش مى كنند حضرت رسول را و از وصى او رو مى گردانند و به جانب ديگر مى روند نمى ترسند كه عذاب ايشان نازل گردد؟ پس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود و گفت:نعمت خدا كه انعام كرده است به آن بر بندگانش و به بركت ما مى رسد به نعيم الهى كه مى رسد در قيامت.(3)

و ايضا به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود:مراد به اين آيه جميع قريشند كه دشمنى كردند با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و با او جنگ كردند و انكار امامت وصى او كردند.(4)

و به سند معتبر ديگر روايت كرده كه:از آن حضرت پرسيدند از تفسير اين آيه، حضرت فرمود:سنيان چه مى گويند در اين آيه؟ راوى گفت:مى گويند:در شان بنى اميه و بنى مغيره نازل شده است، حضرت فرمود:بخدا سوگند كه در حق جميع قريش نازل

____________________

1- تفسير كشاف ٢/٥٥٥ تفسير طبرى ١/٤٥٢)-٤٥٥ تفسير الدر المنثور ٤/٨٤. تفسير عياشى ٢/٢٢٩. ٢٣٠ تفسير فرات كوفى ٢٢١.

2- تفسير قمى ٢/٣٧١ تفسير برهان ٢/٣١٦.

3- كافى ١/٢١٧. تاويل الايات الظاهرة ١/٢٤٥.

4- كافى ١/٢١٧. تاويل الايات الظاهرة ١/٢٤٥.

۳۵۵

شده است، حق تعالى خطاب كرد پيغمبرش را كه:من فضيلت دادم قريش را بر ساير عرب و تمام كردم بر ايشان نعمت خود را و پسنديم اسلام را از براى دين ايشان و فرستادم بسوى آنها رسولى پس بدلا نمودند نعمت مرا به كفر و درآوردند قوم خود را به دار هلاكت كه جهنم است.(1)

و در صحيفه كامله به روايت حسن از حضرت صادقعليه‌السلام روايت نموده است كه:خدا پيغمبرش را خبر داد به آنچه به اهل بيت آن حضرت و دوستان و شيعيان ايشان خواهد رسيد از بنى اميه در ايام پادشاهى آنها، پس خدا فرستاد( أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا ) تا آخر آيه؛ و نعمت خدا، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و اهل بيت اوعليه‌السلام ، محبت ايشان ايمان است و داخل بهشت مى گرداند، و بغض و دشمنى ايشان كفر و نفاق است و داخل جهنم مى گرداند.(2)

آيه دوم:( ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ) (3) يعنى: پس سوال كرده مى شويد در روز قيامت از نعمتها كه در دنيا به آنها متنعم بوديد، چنين گفته اند اكثر مفسران كه:مراد از نعيم، جميع نعمتهاى دنيا است؛ و بعضى گفته اند ايمنى و صحبت بدن است؛(4) و از حضرت باقر و حضرت صادقعليه‌السلام نيز اين را روايت كرده اند.(5)

و شيخ طبرسى و عياشى و قطب راوندى در دعوات روايت نموده اند كه:ابوحنيفه از حضرت صادقعليه‌السلام سوال كرد از تفسير اين آيه، حضرت فرمود: نعيم به اعتقاد تو چيست؟ گفت:خوردنى از طعام و آب سرد، حضرت فرمود:اگر خدا تو را باز دارد در پيش خود در روز قيامت تا سوال كند از تو از هر طعامى كه خورده اى و هر آشاميدنى كه آشاميده اى هر آينه بسيار بايستى نزد خدا. گفت:پس نعيم چيست فداى تو شوم؟

____________________

1- كافى ٨/١٠٣ و در آنجا از امام باقر عليه السلام سوال شده است ؛ تفسير عياشى ٢/٢٢٩.

2- صحيفه سجاديه ٥٨.

3- سوره تكاثر:٨.

4- تفسير تبيان ١٠/٤٠٣. تفسير قرطبى ١٧٧ و ٢٠/١٧٦؛ تفسير ابن كثير ٤/٤٧٨.

5- مجمع البيان ٥/٥٣٤.

۳۵۶

حضرت فرمود:ما اهل بيت، نعميم كه انعام كرده است خدا به ما بر بندگان و به ما الفت داده است ميان ايشان بعد از آنكه مختلف بودند، و به ما دلهاى ايشان را صاحب الفت گردانيده است و ايشان را برادران گردانيده است بعد از آنكه دشمنان يكديگر بودند، بو به ما هدايت نموده است ايشان را بسوى اسلام، و اين است نعمتى كه منقطع نمى شود و خدا سؤ ال نمى كند از آنها از حق نعمتى كه بر آنها انعام كرده و آن محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و عترت او.(1)

و در عيون اخبار رضا روايت كرده ابراهيم بن عباس كه:روزى جمعى در خدمت حضرت على بن موسىعليه‌السلام بوديم، آن حضرت فرمود كه:در دينا نعيم حقيقى نيست، يكى از علماى عامه كه در آن مجلس حاضر بود گفت:پس قول خدا كه مى فرمايد( ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ) آيا اين نعيم كه آب سرد است در دنيا نيست؟ حضرت به آواز بلند فرمود كه:شما چنين تفسير مى كنيد آيه را و بر چند قسم تعبير كرده ايد: جمعى گفته اند آب سرد است؛ و بعضى گفته اند طعام لذيذ است؛ و بعضى گفته اند خواب نيكو است؛ بدرستى كه خبر داد پدرم از پدرش ابى عبداللهعليه‌السلام كه اين اقوال شما نزد جدم حضرت صادقعليه‌السلام مذكور شد در تفسير اين آيه، پس آن حضرت به غضب آمده گفت:خدا سوال نمى كند بندگانش را از آنچه تفضل كرده است بر ايشان و منت نمى گذارد به اين نعمتها بر ايشان و منت گذاشتن به نعمت از مخلوقين قبيح است، پس چگونه به خداوند خالق مهربان نسبت توان داد چيزى را كه مخلوقات به آن راضى نباشند كه به ايشان نسبت دهد؟ و ليكن نعيم، محبت ما اهل بيت و اقرار به امامت ماست، خدا سوال مى كند از آن بعد از سوال از توحيد و نبوت، زيرا كه اگر بنده وفا كند به ان اعتماد او را مى رساند به نعمتهاى بهشت كه هرگز زوال ندارد، و بتحقيق كه خبر داد مرا پدرم از پدرانش از علىعليه‌السلام كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:يا على! بدرستى كه اول چيزى كه از بنده بعد از مردن سؤ ال مى كند شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله است و آنكه تو امام و آقاى مومنانى به سبب آنچه خدا و من از براى تو قرار داده ايم، پس كسى كه اقرار به اين كند و در دنيا به آن

____________________

1- مجمع البيان ٥/٥٣٥. دعوات راوندى ١٥٨؛ تاويل الآيات الظاهرة ٢/٨٥٢.

۳۵۷

اعتقاد داشته باشد مى رود به سوى نعيمى كه هرگز زايل نگردد.

ابوذكران كه يكى از راويان اين حديث است گفته است كه:بعد از شنيدن اين حديث چون مشغول لغت و اشعار بودم، نقل اين حديث نكردم، پس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را شبى در خواب ديدم كه مردم بر او سلام مى كردند و جواب مى فرمود، چون من سلام كردم جواب نفرمود، گفتم:مگر من از اين امت شما نيستم يا رسول الله؟ فرمود:بلى هستى و ليكن خبر ده مردم را به حديث نعيم كه شنيدى از ابراهيم.(1)

و شيخ طوسى در مجالس از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه:مراد از نعيم كه سوال مى كنند از آن، ولايت است.(2)

چنانچه در جاى ديگر فرموده( وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ ) (3) يعنى:بازداريد ايشان را بدرستى كه ايشان سوال كرده مى شوند يعنى سوال از ولايت اهل بيت مى كنند.(4)

و ايضا از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه:سوال مى كنند اين امت را از آنچه خدا بر ايشان انعام كرده به رسوپروردگار خدا 2صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس به اهل بيت او.(5)

و ابن ماهيار از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه:مراد آن نعيمى است كه خدا انعام كرده به آن بر شما به ولايت ما و محبت محمد و آل محمدعليه‌السلام .(6)

و از حضرت امام موسىعليه‌السلام روايت كرده است كه فرمود:مائيم نعيم در كام مومن، و حنظل در گلوى كافر.(7)

و ايضا روايت كرده است از ابوخالد كابلى كه گفت:به خدمت حضرت باقرعليه‌السلام رفتم

____________________

1- عيون اخبار الرضا ٢/١٢٩.

2- رجوع شود به امالى شيخ طوسى ٢٧٢ كه در آن ما از نعيميم آمده است ؛ تفسير قمى ٣/٤٤٠. مناقب ابن شهر آشوب ٤/٣٠٨.

3- سوره صافات:٢٤.

4- رجوع شود به امالى شيخ طوسى ٢٩٠ كه در آن ولايت على بن ابى طالب عليه السلام آمده است.

5- تفسير قمى ٢/٤٤٠.

6- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٨٥١.

7- تاويل الايات الظاهرة ٢/٨٥١.

۳۵۸

پس فرمود طعامى از براى من آوردند كه هرگز بهتر از آن طعامى نخورده بودم، پس فرمود:اى ابوخالد! چگونه ديدى طعام ما را؟ گفتم بسيار نيكو بود اما آيه اى از قران را به يادم آوردم كه به من ناگوار شد، فرمود:كدام است؟ من آيه را خواندم، حضرت فرمود كه بخدا سوگند كه هرگز از اين طعام سوال نخواهند كرد، پس خنديد دندانهاى مباركش نمايان شد و فرمود:مى دانى كه كدام است نعيم؟ گفتم نه فرمود:مائيم نعيمى كه كه سوال كرده خواهيد شد از آن.(1)

و در مناقب از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه:نعيم، امنيت و صحت است و ولايت على بن ابيطالبعليه‌السلام ؛ و در روايت ديگر از حضرت باقر و صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه:نعيم، ولايت جناب اميرعليه‌السلام است.(2)

و در كافى به سند معتبر از ابوحمزه ثمالى روايت كرده كه گفت:با جماعتى در خدمت حضرت صادقعليه‌السلام بوديم، پس طعامى حاضر كرد ما هرگز مانند آن را نديدهى بوديم در لذت و خوشبوئى، و خرمايى آوردند كه از غايت صفا و نيكوئى و لطافت روى خود را در آن مى توانستيم ديد، پس مردى گفت:كه از شما سوال خواهند كرد از اين نعيمى كه تنعم مى كنيد به آن نزد فرزند رسول خدا، حضرت فرمود:خدا كريمتر و بزرگوارتر است از آنكه طعامى را به شما بدهد و بر شما حلال گرداند پس در قيامت سوال از آن بكند و ليكن سوال از شما مى كند از آنچه انعام كرده است به آن بر شما به محمد و آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .(3)

و حضرتب باقرعليه‌السلام نيز نزديك به اين مضمون را روايت كرده است و در آخرش فرمود:سوال نمى كند خدا مگر از دين حقى كه شما بر آن هستيد.(4) و بر اين مضامين احاديث بسيار است.

و در بعضى از روايات عامه وارد شده است كه:از پنج چيز سوال مى كنند:از سيرى

____________________

1- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٨٥١.

2- مناقب ابن شهر آشوب ٢/١٧٥.

3- كافى ٦/٢٨٠.

4- كافى ٦/٢٨٠.

۳۵۹

شكم و آب سرد، و خواب لذيذ، و خانه ها كه در زير آنها باشيد، و از اعتدال خلقت كه در آن عيبى نباشد.(1)

آيه سوم:( وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ) (2) يعنى:كامل گردانيد بر شما نعمتهاى خود را بعضى ظاهر و بعضى باطن.

و بعضى از قرا نعمته را بعه تاء خوانده اند و بعضى به صيغه جمع و اضافه به ضمير خوانده.(3)

و نعمت ظاهره، بعضى گفته اند آن است كه محسوس باشد، و باطنه آن كه معقول باشد و به عقل يابند؛ يا ظاهره آنچه دانند، و باطنه آنچه ندانند.(4) و در اكمال الدين و مناقب به سند معتبر از موسى بن جعفرعليه‌السلام روايت كرده اند كه:نعمت ظاهره، امام ظاهر است؛ و نعمت باطنه، امام غايب است.(5)

و على بن ابراهيم از حضرت باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه:نعمت ظاهره، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و آنچه از جانب خدا آورده از معرفت خدا و اقرار به يگانگى او، و نعمت باطنه، ولايت ما اهل بيت است و در دل محبت ما را قرار دادن است، پس بخدا سوگند گروهى اعتقاد نموده اند اين نعمت را ظاهر و باطن و گروهى اعتقاد كرده اند به ظاهر و در باطن اعتقاد نكرده اند، پس خدا اين آيه را فرستاد( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ ) (6) يعنى:اى رسول! تو را به اندوه نياورند آنان كه مسارعت و مبادرت مى نمايند در كفر از آنها كه به دهنهاى خود گفتند كه:ايمان آورديم و ايمان نياورده دلهاى ايشان، حضرت فرمود:پس شاد شد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در وقت نزول اين آيه به سبب آنكه قبول نمى كند خدا ايمان

____________________

1- تفسير فخر رازى ٣٢/٨١-٨٢.

2- سوره لقمان:٢٠.

3- تفسير طبرى ١٠/٢١٧-٢١٨. تفسير كشاف ٣/٤٩٩.

4- تفسير بيضاوى ٣/٣٥٩.

5- كمال الدين ٢/٣٦٨. مناقب ابن شهرآشوب ٤/١٩٥.

6- سوره مائده:٤١.

۳۶۰