حيات القلوب امام شناسي جلد ۵

حيات القلوب  امام شناسي0%

حيات القلوب  امام شناسي نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 543

حيات القلوب  امام شناسي

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علامه مجلسى
گروه: صفحات: 543
مشاهدات: 47760
دانلود: 3265


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 543 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 47760 / دانلود: 3265
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب  امام شناسي

حيات القلوب امام شناسي جلد 5

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

قبيله اى از عاد نافرمانى پيغمبر خود كردند و خدا ايشان را مسخ نمود و نسناس شدند، هر يك، يك دست و پا دارند از يك جانب و مانند چهارپايان در زمين چرا مى كنند.(1)

و بدان كه در بعضى از اخبار تفسير انسان در بعضى از آيات به حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام وارد شده، چنانچه حق تعالى مى فرمايد( إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿١﴾ وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿٢﴾ وَقَالَ الْإِنسَانُ مَا لَهَا ﴿٣﴾ يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿٤﴾ بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَىٰ لَهَا ) (2) يعنى:چون به زلزله درآورده شود زمين زلزله اى كه در آن مقدر شده كه زلزله قيامت باشد، يا آنكه جميع زمين بلرزد و بيرون افكند زمين بارهاى گران خود را - يعنى مردگان كه در آن مدفون شده اند و گنجها كه در آن پنهان كرده اند - و گويد انسان كه:چه شد زمين را كه چنين مى لرزد؟ در آن روز گويا شود زمين خبرهاى خود را - يعنى خبر دهد زمين كه هر كس چه كرده است بر روى زمين از نيك و بد - به آنكه پروردگار تو وحى كرده است بسوى زمين آن خبرها را.

و در احاديث معتبره وارد شده است كه:مراد از انسان در اين آيه، حضرت امير المومنينعليه‌السلام است، كه در قيامت از او سوال مى كنند و زمين خبرهاى خود را به او مى گويد به وحى و الهام خدا(3)

چنانچه ابن بابويه به سند معتبر روايت كرده است كه:مردم را زلزله عظيمى عارض شد در مدينه در زمان خلافت ابوبكر و مردم پناه بردند بسوى ابوبكر و عمر، ديدند كه آنها نيز بسيار ترسيده اند و به جانب خانه اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى روند، مردم نيز همراه ايشان رفتند، چون به در خانه حضرت رسيدند ديدند كه حضرت از خانه بيرون آمده در نهايت اطمينان و پروا نمى كند از آن واقعه هايله، پس از عقب آن حضرت روانه شدند تا از مدينه بيرون رفتند و به تلى رسيد، پس بر تل بالا رفت و بر بالاى آن نشست و صحبابه بر دور او

____________________

1- مجمع البحرين ٤/١١. النهاية ٥/٥٠. لسان العرب ١٤/١٢٤.

2- سوره زلزله:١ -٥.

3- تفسير قمى ٢/٤٣٣. خرايج ١٧٧. تاويل الآيات الظاهرد ٨٣٦ و ٨٣٥.

۴۰۱

نشستند و مى ديدند كه ديوارهاى مدينه حركت مى كند و پيش مى آيد و پس مى رود، حضرت به آنها فرمود كه:گويا ترسيده ايد از اين حالت كه مشاهده مى نمائيد؟ گفتند:چگونه نترسيم كه هرگز چنين حالتى نديده ايم؛ پس لبهاى مبارك خود را حركت داد و دعائى خواند و دست شريف خود را بر زمين زد و فرمود:چه مى شود تو را؟ ساكن شو؛ پس در همان ساعت زلزله ساكن شد به اذن خدا، پس تعجب كردند صحابه از اين حالت زياده از تعجبى كه در هنگام بيرون آمدن حضرت كردند كه پروان نكرد و به اطمينان بيرون آمد. حضرت فرمود كه: تعجب كرديد از آنچه از من مشاهده نموديد؟ گفتند: بلى، فرمود:منم آن انسان كه خدا فرموده است( قالَ الاِنسانُ مالَها ) و من در قيامت از زمين سوال خواهم كرد و او خبرهاى خود را به من خواهد گفت.(1)

و به روايت كلينى فرمود كه:اگر زلزله قيامت مى بود، جواب من مى گفت.(2)

____________________

1- علل الشرايع ٥٥٦؛ تاويل الآيات الظاهرة ٢/٨٣٦-٨٣٧.

2- كافى ٢/٢٥٦. تاويل الآيات الظاهرة ٢/٨٣٦.

۴۰۲

فصل بيست و چهارم در تاويل بحر و لؤ لؤ و مرجان به ايشانعليه‌السلام

حق تعالى فرمود( مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ﴿١٩﴾ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ ﴿٢٠﴾ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿٢١﴾ يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ) (1) يعنى:سر داد دو دريا را كه ملاقات كردند با يكديگر و ميان ايشان فاصله قرار داد كه بر يكديگر زيادتى نكنند، پس به كداميل از نعمتهاى پروردگار خود تكذيب مى كنيد اى گروه جنيان و آدميان؟ بيرون مى آيد از اين دو دريا بزرگ و مرواريد كوچك يا مرجان سرخ مشهور.

بدان كه اكثر مفسران گفته اند كه:مراد، درياى شور و درياى شيرين است كه شيرين در شور داخل مى شود به قدرت الهى و به يكديگر مخلوط نمى شوند و در محل اجتماع اينها مرواريد بعمل مى آيد؛ و بعضى گفته اند:درياى آسمان و درياى زمين است كه چون باران نيسان بر دريا مى بارد صدفها مى گشايند و مرواريد از آنها بهم مى رسد؛ و بعضى گفته اند:درياى فارس و درياى روم است.(2)

و در تاويل اين آيات احاديث بسيار وارد شده از طريق عامه و خاصه چنين ثعلبى كه از معتبران مفسران عامه است روايت كرده از سفيان ثورى و ابن جبيرى كه: دو دريا، على و فاطمهعليه‌السلام اند؛ و برزخ، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و لؤ لؤ و مرجان، حسن و حسينعليه‌السلام اند.(3) كه

____________________

1- سوره رحمن:١٩ -٢٢.

2- رجوع شود به تفسير تبيان ٩/٤٦٩.مجمع البيان ٥/٢٣٠١. تفسير بغوى ٩/٢٦٤.

3- احقاق الحق ٩/١٠٧. به نقل از ثعلبى.

۴۰۳

حسنعليه‌السلام را تشبيه به مرواريد بزرگ كرده اند و حسينعليه‌السلام را به مرواريد كوچك يا مرجان به اعتبار سرخى كه مناسب شهادت آن حضرت است.

شيخ طبرسى نيز اين حديث را از سلمان فارسى و سعيد بن حبير و سفيان ثورى روايت كرده است.(1)

و ابن ماهيار نيز همين روايت را از ابن عباس نقل كرده است.(2)

و ايضا به سندهاى بسيار روايت كرده است از طريق مخالفان از ابوسعيد خدرى(3) و به طريق شيعه از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده كه:دو دريا، على و فاطمهعليه‌السلام اند؛( لَّا يَبْغِيَانِ ) يعنى على بر فاطمه و فاطمه بر على زيادتى نمى كنند، و از ايشان بيرون مى آيند حسنينعليه‌السلام .(4)

مولف گويد كه: بنابراين احاديث كه جناب رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مذكور نيست، ممكن است كه مراد از برزخ، عصمت آن دو بزرگوار باشد كه مانع است از بغى هر يك بر ديگرى. و ايضا ابن ماهيار به سند مخالفان از ابوذر روايت كرده كه:بحرين، على و فاطمهعليه‌السلام اند؛ و لؤ لؤ و مرجان، حسنينعليه‌السلام اند، پس كه ديده است مثل اين چهار كس را؟ دوست نمى دارد ايشان را مگر مؤ منى و دشمنى ايشان كه در اندازد شما را به جهنم.(5)

و ابن بابويه در خصال از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه:يعنى على و فاطمهعليه‌السلام دو درياى عميق اند از علم كه هيچيك بر ديگرى زيادتى

____________________

1- مجمع البيان ٥/٢٠١. تاويل الآيات الظاهرة ٢/٦٣٧.

2- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٦٣٦. تفسير فرات كوفى ٤٥٩. تفسير الدرالمنثور ٦/١٤٢. تفسير روح المعانى ١٤/١٠٦.

3- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٦٣٦.

4- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٦٣٥. تفسير قمى ٢/٣٤٤. تفسير فرات كوفى ٤٦٠.

5- تاويل الآيات الظاهرة ٦٣٦-٦٣٧.

۴۰۴

نمى كنند؛ و لؤ لؤ و مرجان، حسن و حسينعليه‌السلام هستند.(1)

و ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده است كه:حضرت فاطمهعليه‌السلام روزى گريه كرد نزد حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از گرسنگى و برهنگى، حضرت فرمود كه:قانع شو اى فاطمه به شوهر خود كه او سيد و بزرگ و بهترين خلايق است در دنيا و آخرت؛ پس خدا اين آيات را فرستاد( مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ) يعنى:منم خدا كه دو دريا را فرستادم على بن ابيطالب درياى علم است و فاطمه درياى پيغمبرى است كه به يكديگر متصل شدند و من ايشان را به يكديگر متصل گردانيدم،( بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ ) يعنى:ميان ايشان مانعى هست كه آن حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه منع مى كند علىعليه‌السلام را از آنكه دلگير باشد از دست تنگى دنيا و منع مى كند فاطمهعليه‌السلام را از آنكه در اين باب با على منازعه مى كند، پس به كداميك از نعمتهاى پروردگار شما اى گروه جن و انس تكذيب مى كنيد، به ولايت اميرالمؤ منينعليه‌السلام يا به محبت فاطمه زهراعليه‌السلام كه هر دو نعمت بزرگ خدايند بر شما؟ پس لؤ لؤ امام حسنعليه‌السلام ؛ و مرجان، امام حسينعليه‌السلام است؛ زيرا كه لؤ لؤ، مرواريد بزرگ است، و مرجان، مرواريد كوچك؛(2)

____________________

1- خصال ٦٥.

2- منقاب ابن شهر آشوب ٣٤/٣٦٥-٣٦٦

۴۰۵

فصل بيست و پنجم در تاويل ماء معنى و بئر معطله و قصر مشيد و سحاب و مطر وظل و فواكه و ساير منافع ظاهره است به ائمهعليه‌السلام و علوم و بركات ايشان وآيات در اين باب بسيار است

آيه اول:( قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَّعِينٍ ) (1) يعنى:بگو - يا محمد كه به قوم خود كه: - خبر دهيد مرا كه اگر صبح كند آب شما فرورفته در زمين، پس كيست كه بياورد براى شما آبى جارى و ظاهر براى زمين؟

على بن ابراهيم روايت كرده است كه:مراد آن است كه اگر امام شما غايب گردد كيست كه امامى مانند او بياورد براى شما؟(2)

و از حضرت رضاعليه‌السلام روايت كرده است كه در تاويل اين آيه فرمود كه:آب شما درهاى شمايند بسوى خدا، ائمهعليه‌السلام درهاى خدايند بسوى شما كه خدا گشوره ميان خود و ميان خلق خود، آب جارى كنايه است از علم امام.(3)

و در كتاب غيبت شيخ طوسى از حضرت امام موسىعليه‌السلام روايت كرده است كه در تاويل

____________________

1- سوره ملك:٣٠.

2- تفسير قمى ٢/٣٧٩.

3- تفسير قمى ٢/٣٧٩. المحجة فيما نزل فى القائم الحجة /٢٣١-٢٣٠.

۴۰۶

اين آيه فرمود:يعنى اگر امام خود را نيابيد و غايب گردد و او را نبيند چه خواهيد كرد.(1) و ابن ماهيار از حضرت صادق روايت كرده است كه: يعنى اگر غايب گردد امام شما - به سبب اعمال شما - كه براى شما امام تازه خواهد آورد.؟(2)

و بر اين مضمون احاديث بسيار است.(3)

و آب را كنايه از علم گردانيده اند براى آنكه آب باعث حيات بدن است، همچنين علمى كه از ائمه به شيعيان رسيده باعث حيات روح ايشان است، و اين اولى است به منت گذاشتن زيرا كه آب سبب حيات چند روزه دنيا است و علم موجب حيات ابدى آخرت است، و اين بطن آيه است و منافات با ظاهر آيه ندارد، و هر دو مراد است و قرآن مجيد را هفت بطن مى باشد.

آيه دوم:( وَأَن لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا ) (4) يعنى:و اينكه اگر مستقيم باشند بر راه حق و نگردند از آن بسوى راههاى باطل هر آينه مى آشامانيم به ايشان آبهاى بسيار.

در كافى و مناقب از حضرت امام محمد تقىعليه‌السلام روايت نموده است كه: يعنى اگر بر راه ولايت و محبت و اعتقاد امامت على بن ابيطالبعليه‌السلام و اوصياى او مستقيم بمانند، مى آشامانيم به دلهاى ايشان زلال ايمان را.(5) و اين نيز بطن آيه است به وجهى كه مذكور شد.

آيه سوم:( فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ ) (6) يعنى:بسى از شهرها كه هلاك گردانيديم اهل آنها را، پس خالى گرديد

____________________

1- غيبت شيخ طوسى ١٦٠. كمال الدين ٣٦٠.

2- تاويل الآيات الظاهرة ٧٠٩. كافى ٣٣٩. و روايت در آنجا از امام كاظم عليه السلام است.

3- رجوع شود به المحجة فيما نزل فى القائم الحجة ٢٣٢ و ٢٣١.

4- سوره جن:١٦.

5- كافى ٤١٩. مناقب ابن شهر آشوب ٣٥٧.

6- سوره حج:٤٥.

۴۰۷

آنها از اهلش و ديوارهاى آنها بر سقفهاى آنها فرود آمد، و بسى چاه كه معطل گرديد به هلاك شدن اهل آنها، و چه بسيار قصرهاى محكم بلند كه بى صاحب و خراب ماند.

اكثر مفسران گفته اند كه:مراد از بئر معطله، چاهى است كه در دامن كوهى واقع است در حضرموت يمن؛ و مراد به قصر قصرى است كه بر قله آن كوه واقع است و به آن چاه مشرف است، و اينها را قوم حنظلة بن صفوان كه از بقاياى قوم حضرت صالحعليه‌السلام بودند احداث كرده بودند، و چون حنظله پيغمبر خود را كشتند خدا ايشان را هلاك كرد و آن چاه و قصر معطل و باير ماندند.(1)

و ابن بابويه به سندهاى معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: چاه معطل، امام خاموش است - كه غصب حق او كرده اند و او از ترس مخالفان اظهار امامت نمى تواند كرد، هر كه خواهد از آن چشمه علمو حكمت منتفع مى تواند شد - و قصر محكم، امام سخن گو است - كه بى تقيه و خوف سخن مى تواند گفت و دعواى امامت علانيه مى تواند كرد. و غالب آن است كه امام صامت را اطلاق مى كنند بر امامى كه هنوز نوبت امامت او نرسيده باشد، و امام ناطق بر كسى كه امام شده باشد.-(2)

و ايضا به سند ديگر روايت كرده است كه:قصر مشيد محكم، حضرت اميرعليه‌السلام است؛ و بئر معطله، حضرت فاطمهعليه‌السلام و امامان از فرزندان او كه معطل اند از ملك و پادشاهى و حق ايشان را ديگران غصب كرده اند.(3)

و در نخب المناقب از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است كه:قصر مشيد و بئر معطله، هر دو كنايه است از حضرت اميرعليه‌السلام (4)

مترجم گويد:بنابر اين قول، تاويلاتى كه در اين اخبار وارد شده است ممكن است كه مراد از هلاك قريه، هلاك معنوى ايشان بوده باشد يعنى ضلالت و گمراهى ايشان كه

____________________

1- تفسير بيضاوى ٣/١٤٧. تفسير بغوى ٣/٢٩١.

2- معانى الاخبار ١١١؛ كمال الدين ٤١٧؛ بصائرالدرجات ٥٠٥.

3- معانى الاخبار ١١١؛ تاويل الآيات الظاهرة ٣٤٤.

4- تاويل الايات الظاهرة ٣٤٤. به نقل از نخب المناقب ابن شهر آشوب ٣/١٠٧.

۴۰۸

منتفع نمى گردند نه به امام صامتى و نه به امام ناطقى؛ و اين تاويلات مبتنى است بر آنچه سابقا مذكور شد از تشبيه حيات معنوى به حيات صورى و تشبيه انتفاعات روحانيه به انتفاعات جسمانيه. و در كتبا بحار تحقيق اين مراتب شده(1) و اين كتاب گنجايش ذكر آنها ندارد.

آيه چهارم:( وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا ) (2) يعنى:شهرى كه خاكش پاكيزه و نيكوست بيرون مى آيد گياه آن به اذن و تقدير و قدرت پروردگار آن - يعنى نيكو سيرت مى آيد به آسانى بدون تعبى و مشقتى - و آن شهرى كه زمين آن خبيث و شوره زار و سنگستان است بيرون نمى آيد گياه آن مگر اندكى.

على بن ابراهيم روايت كرده است كه: بلد طيب، مثلى است براى ائمهعليه‌السلام كه علم ايشان حاصل مى شود به الهام حق تعالى - بدون تعبى - و بلد خبيث، مثلى است براى دشمنان ايشان كه علوم ايشان خبيث و باطل است،(3) و اگر اندكى علمى از ايشان به خلق برسد بهره اى از آن نمى برد.

و شيخ طبرسى از ابن عباس روايت كرده است كه:اين مثلى است حق تعالى زده براى مؤ من و كافر، پس خبر داده است كه چنانچه زمين همه يك جنس است، و بعضى طيب است و به باران نرم مى شود و گياهش نيكو مى گردد و ريعش(4) بسيار مى گردد و بعضى شوره است كه چيزى از آن نمى رويد و اگر برويد چيزى است كه منفعتى در آن نيست. همچنين دلها همه از گوشت و خون بهم مى رسد و بعضى به موعظه نرم مى شود و بعضى سنگين است و قبول پند نمى كند، پس هر كه دلش نزد ياد خدا نرم شود خدا را بر اين نعمت شكر كند.(5)

____________________

1- بحارالانوار ١٤/١٠٣.

2- سوره اعراف:٥٨.

3- تفسير قمى ١/٢٣٦.

4- ريعش يعنى نمو كردنش.

5- مجمع البيان ٢/٤٣٢.

۴۰۹

مؤ لف گويد كه:تاويلى كه در حديث وارد شده است مى تواند بود كه اشاره به طينتهاى نيك و بد باشد كه در احاديث وارد شده، و طينت نيكو قابل علوم و معارف و افاضات الهى است و جميع خيرات و نيكيها را منشاء مى شود، و از طينت بد بغير جهالت و شقاوت ثمره اى حاصل نمى شود و قابل افاضات سبحانى و هدايات ربانى نيست.

آيه پنجم:( إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ) (1) يعنى:بدرستى كه خدا شكافنده حبه است كه از آن گياه مى روياند، و شكافنده دانه است كه از آن درخت مى روياند، بيرون مى آورد زندهرا از مرده - چون گياه از حبه، و حيوان از نطفه و بيضه - بيرون آورنده است مرده را از زنده - مانند نطفه وبيضه از حيوان، و حبه از نباتات -)).

از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه: حب، مؤ من است كه خدا او را دوست مى دارد؛ و نوى، كافر است كه از هر خيرى دور است.(2)

و به روايت ديگر:شكافتن آن حب است كه علوم بسيار از ائمه اطهارعليه‌السلام ظاهر مى گرداند و نوى، كسى است كه از آن علم دور است.(3)

و به روايت ديگر:حب، طينت مؤ من است كه (خدا) محبت خود را بر آن انداخته است؛ و نوى، طينت كافر؛ و حى را از ميت بيرون مى آورد يعنى طينت كافر را از طينت مومن جدا مى نمايد.(4)

و به روايت ديگر:مؤ من را از صلب بيرون مى آورد.(5)

و تاويل اين بطون را در بحارالانوار ايراد كرده ام.(6)

____________________

1- سوره انعام:٩٥.

2- تفسير عياشى ١/٣٧٠.

3- تفسير قمى ١/٢١١.

4- كافى ٢/٥. عبارت آخر به اين شكل صحيح است:طينت مؤ من را از طينت كافر جدا مى نمايد.

5- تفسير قمى:١/٢١١.

6- بحارالانوار ٢٤/١٠٩-١١٠.

۴۱۰

آيه ششم:( أَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ ﴿٢٧﴾ فِي سِدْرٍ‌ مَّخْضُودٍ ﴿٢٨﴾ وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ ﴿٢٩﴾ وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ ﴿٣٠﴾ وَمَاءٍ مَّسْكُوبٍ ﴿٣١﴾ وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَ‌ةٍ ﴿٣٢﴾ لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ ﴿٣٣﴾ وَفُرُ‌شٍ مَّرْ‌فُوعَةٍ ) (1) يعنى:اصحاب دست راست يا اصحاب يمن و بركت در ميان درختان سدرند كه خارشان را بريده باشند، و درختان موز كه ميوه شان از بالا تا پائين بر روى يكديگر بافته شده باشد، و سايه اى كشيده شده مانند هواى مابين طلوع صبح تا طلوع آفتاب، و آبى ريزنده از بالا به زير، و ميوه هاى بسيار كه در هيچ وقت منقطع نشوند و كسى منع نكند ايشان را از چيدن آنها، و فرشهاى بلند شده و بر روى هم افتاده.

در بصائرالدرجات از حضرت صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه:اينها كنايه است از امامعليه‌السلام و علومى كه به خلق مى رسد.(2)

مترجم گويد كه:اين از تاويلات غريبه است، و ممكن است كه مراد آن باشد كه نه چنان است كه بهشت مؤ منان منحصر باشد در بهشت صورى كه در آخرت خدا به ايشان عطا مى فرمايد بلكه ايشان را در دنيا از بركات ائمه ايشان به بهشتهاى روحانى از ظل حمايت و رافت و شفقت ايشان كه بر سر شيعيان كشيده است و آب جارى علوم و معارف ايشان است كه نفوس و ارواح ايشان به سبب آنها زنده مى شوند به حيات ابدى، و ميوه هاى بسيار از انواع حكم و معارف ايشان كه هرگز منقطع نمى گردد از شيعيان خود منع نمى كنند آنها را،( وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ ) از آداب و اخلاق حسنه ايشان كه به آنها متادب مى گردند و لذت مى يابند بلكه در آخرت نيز با لذت آن لذات روحانى ايشان را مى باشد، چنانچه در عين الحيوة و غير آن تحقيق آنهارا كرده ام.

آيه هفتم:تاويل آيات سوره( وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ ) گفته اند كه:خدا سوگند ياد كرده به انجير و زيتون، زيرا كه انجير ميوه اى پاكيزه است سريع الهضم و دوائى است كثير النفع؛

____________________

1- سوره واقعه:٢٧ -٣٤.

2- بصائرالدرجات ٥٠٥. مختصر بصائرالدرجات ٥٧. و در هر دو مصدر و همچنين در بحارالانوار ٢٤/١٠٤.بجاى امام ، عالم ، آمده است.

۴۱۱

و زيتون ميوه و نان و خورش است و روغن لطيف دارد و منافع عظيم؛(1) و بعضى گفته اند؛ اسم دو كوهند.(2) ( وَطُورِ سِينِينَ ) يعنى:كوهى كه حضرت موسىعليه‌السلام در آن كوه مناجات كرد با حق تعالى،( وَهَٰذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ ) بحق اين شهرى كه هر كه در آن داخل مى شود ايمن است يعنى مكه معظمه،( لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ) بتحقيق كه آفريديم آدمى را در نيكوترين اندامى به حسب صورت و معنى،( ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ ) پس بازگردانيديم او را بسوى پست ترين دركات جهنم،( إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ) مگر آنها كه ايمان آورده اند و اعمال شايسته كرده اند،( فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ) پس مر ايان را است مزدى كه هرگز منقطع نمى گردد،( فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ ) پس چه چيز تكذيب مى كند تو را به جزا دادن بعد از اين دلايل واضحه در امر دين( أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ ) (3) آيا نيست خدا حكم كننده ترين يا حكيم ترين حكم كنندگان؟.

و در تاويل اين سوره احاديث غريبه وارد شده است چنانچه على بن ابراهيم روايت نموده كه: تين، حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است؛ و زيتون، حضرت اميرعليه‌السلام ؛ و طور سينيين، حسن و حسينعليه‌السلام هستند؛ و بلد امين، ائمه؛ و مراد به انسان در اين سوره، ابوبكر است كه به اسفل دركات جهنم مى رود؛ و( الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ) مصداقش حضرت اميرعليه‌السلام است؛( فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ) يعنى: خدا منت نمى گذارد بر ايشان در ثوابها كه به ايشان عطا مى كند؛ پس خدا به پيغمبرش خطاب كرد كه: پس چه چيز تو را تكذيب مى كند به دين، يعنى به جناب اميرعليه‌السلام و امامت او(4) .

و ابن ماهيار به سند بسيار روايت كرده است كه تين و زيتون، حسنينعليه‌السلام ؛ و طور سينين، علىعليه‌السلام و بلد امين، سيد المرسلينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است زيرا كه هر كه اطاعت او كند، از

____________________

1- تفسير بيضاوى ٤/٤٣١.

2- تفسير بغوى ٤/٥٠٤. تفسير بيضاوى ٤/٤٣١. تفسير كشاف ٤/٧٧٣.

3- سوره تين:١-٨.

4- تفسير قمى ٢/٤٢٩-٤٣٠.

۴۱۲

عذاب خدا ايمن است؛( لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ ) مراد، ابوبكر است كه خدا پيمان گرفت از او از براى خود به پروردگارى و از براى محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به پيغمبرى و از براى اوصياى او به امامت، و به حسب ظاهر به همه اقرار كرد، پس چون غصب حق آل محمدعليه‌السلام كرد و به ايشان كرد خدا او را برگردانيد به درك اسفل جهنم؛( الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ) ، اميرالمومنينعليه‌السلام است و شيعيان او؛( فَمَا يُكَذِّبُكَ ) حضرت فرمود كه: آيه چنين است: افمن يكذبك بعد بالدين، و مراد به دين، ولايت اميرالمومنينعليه‌السلام است.(1) و در خصال روايت كرده است كه: تين، مدينه است؛ و زيتون، بيت المقدس؛ و طور سينين، كوفه است؛ و بلد امين، مكه.(2)

مترجم گويد كه: بنابر تاويلى كه در اين اخبار وارد شده است مى تواند بود كه استعاره كرده باشند تين به امام حسنعليه‌السلام ، زيرا كه آن لذيذترن ميوه ها است و پاكيزه ترين آنهاست؛ و روايتى وارد شده است كه: از ميوه هاى بهشت است و منافع و فوايد بسيار دارد(3) چنانچه آن حضرت از ميوه هاى بهشت متولد شده است و علوم و حكمتها كه از آن حضرت به خلق مى رسد باعث تغذيه و تقويت ارواح شيعيان مى گردد؛ و اسم زيتون براى امام حسينعليه‌السلام استعاره كرده اند به سبب جهات فضيلتى كه در آن ميوه مذكور شد و از آن روغن لطيفى بهم مى رسد كه ظلمتها از آن حضرت ميوه دل مقربان است و علوم آن حضرت قوت دلهاى مومنان است و از او انوار امامت در اولاد مطهرش سارى، و به نور او و اولاد بزرگوار او جميع مقربان هدايت يافته اند، و در تاويل آيه نرو گذشت كه خدا نور ايشان رابه شجره زيتونه مثل زده است؛ و اسم طور را براى حضرت امير استعاره كرده است به چنيدن جهت:

____________________

1- تاويل الايات الظاهره ٢/٨١٢-٨١٥.

2- خصال ٢٢٥.

3- مكارم الاخلاق ١٧٣.

۴۱۳

اول آنكه: خدا فضيلت او و اهل بيت او و شيعيان او را براى حضرت موسىعليه‌السلام در آن كوه وحى نموده چنانچه در اخبار بسيار وارد شده است.(1)

دوم آنكه: آن حضرت شبيه است در علو شان و ثبات در امر دين و حلم رزين به كوه ثابت، چنانچه خضرعليه‌السلام در روز وفات آن حضرت خطاب كرد آن جناب را كه: كنت كالجبل لا تحركه العواصف(2) يعنى: بودى مانند كوه در ثبات در امر دين كه بادهاى تند او را به حركت نياورد، و همچنين توده در فتنه هاى عظيم از جا بدر نيامدى و در يقين ثابت قدم بودى.

سوم آنكه: چنانچه كوهها ميخهاى زمين اند كه باعث عدم تزلزل و ثبات و استقرار آن مى گردند، همچنين آن حضرت و ائمه از ذريه آن حضرت تا در زمينند به بركت ايشان زمين مستقر است، چنانچه در احاديث بسيار وارد شده است كه: اگر يك ساعت امام در زمين نباشد هر آينه سرنگون شود.3)

و خاصه و عامه نقل كرده اند كه: حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود كه: علىعليه‌السلام عالم و ميخ زمين است كه به او ساكن مى گردد.(4)

چهارم آنكه: آن حضرت مهبط انوار الهى است چنانچه طور چنين بود.

پنجم آنكه: دو سبط كه تين و زيتون عبارت از ايشان است از آن حضرت بهم رسيده اند، چنانچه بهترين اصناف آن دو ميوه آن كوه بهم مى رسد.

و بلد امين را كنايه از حضرت رسالت پناهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گردانيده به چندين وجه:

اول آنكه: آن حضرت صاحب مكه است، و شرف آن بلده طيبه به آن حضرت است.

____________________

1- رجوع شود به تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام ٢٦٦؛ تفسير قمى ١/٢٤٣.

2- كافى ١/٤٥٥. كمال الدين ٣٨٩. و در هر دو مصدر نامى از حضرت خضر عليه السلام نيامده ، و لى علامه مجلسى در بحارالانوار گفته است كه ظاهرا گوينده اين كلمات حضرت خضر عليه السلام است.

3- بصائرالدرجات ٤٨٨. كمال الدين ٢٠١. و ٢٠٢٣. كافى ١/١٧٩. غيبت نعمانى ١٥٥.

4- كتاب سليم بن قيس ١٠٥ و ٢٠٤؛ النهاية ابن اثير ٢/٣٠٠. و در آنجا از ابوذر نقل شده است.

۴۱۴

دوم آنكه: آن جناب نسبت به ساير انبياء و مقربان مانند مكه است نسبت به ساير بلاد.

سوم آنكه: هر كه به آن حضرت و اهل بيت او ايمان آورد و در بيت الحرام ولايت ايشان داخل شود، ايمن گردد از ضلالت دينا و عذاب آخرت، چنانچه هر كه داخل مكه شود ايمن است از مخاوف دنيا، و اگر با ايمان داخل شود از مخاوف هر دو جهان ايمن باشد.

و حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود كه: منم مدينه علم و على درگاه آن است.(1453)

و تاويل ساير احاديث سابقه به آنچه گفتيم معلوم مى تواند باشد.

و اما تاويل انسان به نسناس ابوبكر، ممكن است كه سبب نزول او باشد اگرچه آيه عام است، يا آنكه در اين مقام چون اكمل افراد در شقاوت و بازگشتن به اسفل سافلين جهنم او بود و باعث شقاوت ساير اشقياى اين امت او گرديده، تخصيص به او فرمودند چنانچه( الَّذِينَ آمَنُوا ) را تخصيص به حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام به اين جهات فرمودند كه مورد نزول آيه و اكمل افراد آن و سبب اتصاف ديگران به صف ايمان او بود. يا آنكه ممكن است كه هر دو موضع خصوص هر يك ملت باشد و استثناء منقطع باشد، و جمعيت الذين از براى تعظيم باشد يا به اعتبار دخول ساير ائمهعليه‌السلام در آن باشد، و الله يعلم.

____________________

1- امالى شيخ طوسى ٥٥٩. شرح الاخبار ١/٨٩. مناقب ابن شهرآشوب ٢/٤٢. و ٣١٣. مناقب ابن المغازلى ١١٥)-١٩٩. تاريخ بغداد ٣٣٧و ١٧٣و ١١/٤٨. اسدالغابة ٤/٩٥. تاريخ الخلفاء ١٧٠؛ الاسيعاب ١١٠٢. مفردات راغب ٦٢.

۴۱۵

فصل بيست و ششم در بيان تاويل نحل است به ائمهعليه‌السلام

خدا فرموده( وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ ) يعنى: وحى فرستاد پروردگارتو بسوى زنبور عسل، بعضى گفته اند يعنى الهام كرد او را؛ و بعضى گفته اند يعنى در طبيعت آن اين را قرار داد و بر اين طبع آن را خلق كرد،( أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ) آنكه بگير از كوهها خانه ها - از براى عسل - و از درختان و آنچه داربست مى كنندكه درخت انگور باشد و يا خانه ها و كندوها كه مردم براى ايشان مى سازند يا خانه هاى مسدس(1) كه خود بنا مى كنند كه جميع مهندسان در كار آنها حيرانند،( ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ ) پس بخور از انواع ميوه ها از هر ميوه كه خواهى،( فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا ) پس داخل شو و حركت كن در راهها كه پروردگار تو براى تو قرار داده است و سلوك آنها را براى تو آسان گردانيده است يا آنكه در حالتى كه تو مطيع و منقاد پروردگار خود باشى،( يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ ) بيرون مى آيد از شكم آن زنبوره آشاميدنى - يعنى عسل - كه مختلف است رنگهاى آن بعضى سفيد است و بعضى زرد و بعضى مايل به سرخى يا به سبزى،( فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ ) در آن عسل شفاى بسيار است از براى مردم از دردها و كم دوائى است كه عسل جزو آن نبوده باشد.(2)

____________________

1- مسدس يعنى شش گوشه.

2- براى اطلاع از گفته هاى مفسران ؛ درباره اين آيات رجوع شود به مجمع البيان ٣٧١. تفسير بيضاوى ٤١٢.٢ تفسير فخر رازى ٢٠/٦٩.

۴۱۶

( إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ) (1) بدرستى كه در آنچه مذكور شده، آيت و دلالت عظيمى هست بر وجود و قدرت و حكمت الهى براى گروهى كه تفكر مى كنند در آنها و اما تاويل اين آيات:

على بن ابراهيم از حضرت امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه: مائيم نحل كه خدا وحى كرده است بسوى آن؛ و جبال؛ عربند، و خدا ما را امر كرده است كه شيعه از عرب بگيريم؛( وَمِنَ الشَّجَرِ ) يعنى؛ و مما يعرشون يعنى از موالى كه آزاد كرده هايند يا آنها كه داخل قبايل عرب شده اند از عجمان و از ايشان نيستند؛ و شراب و آشاميدنى به رنگهاى مختلف، انواع علوم است كه از ما به شما مى رسد.(2)

و ايضا ديلمى از آن حضرت روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: نحل و زنبور كه آن رتبه دارد كه خدا بسوى آن وحى كند؟ اين آيه در شان ما نازل شده است و ما را تشبيه به نحل كرده است؛ و مائيم كه اقامت كرده ايم در زمين خدا به امر خدا؛ و كوهها، شيعيان مايند، و شجر، زنان مومنه اند.(3)

و عياشى از آن حضرت روايت كرده است كه: نحل، كنايه است از ائمهعليه‌السلام ؛ و جبال، عربند؛ و شجر، آزادكرده هايند؛( وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ) فرزندان و غلامانند كه آزاد نشده اند و ولايت خدا و رسول ائمه را اختيار كرده اند، و آشاميدنى به رنگهاى مختلف، فنون علوم است كه ائمه به شيعيان خود تعليم مى نمايند؛( فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ ) يعنى در علم شفا هست از براى ناس، و شيعيان ما ناس اند و غير شيعيان را خدا بهتر مى داند كه چه چيزند، و اگر معنى اين آيه آن باشد كه مردم گمان مى كنند كه مراد آن عسل است كه مردم مى خورند بايست كه هر بيمارى كه عسل بخورد شفا يابد زيرا كه فرموده خدا خلاف نمى شود و خلف در وعده خدا نمى باشد، بلكه شفا در علم قرآن است زيرا كه خدا

____________________

1- اياتى كه از ابتداى فصل آورده شدند، آيات ٦٨ و ٦٩ سوره نحل مى باشند.

2- تفسير قمى ٣٧٨. تاويل الآيات الظاهرة ٢٥٦.

3- تاويل الآيات الظاهرة ٢/٢٥٦-٢٥٧. به نقل از ديلمى.

۴۱۷

مى فرمايد( وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ) (1) يعنى: مى فرستيم از قرآن آنچه او شفا و رحمت است از براى مؤ منان حضرت فرمود كه: پس قرآن شفا و رحمت است براى اهلش، و اهل آن ائمه هدايت كننده اند كه خدا در حق ايشان فرموده است( ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ) (2) يعنى: پس ميراث داديم قرآن را به آنان كه برگزيديم ايشان را از بندگان ما(3) و گذشت كه مراد ائمهعليه‌السلام اند.

و ايضا عياشى به سند ديگر روايت كرده است از آن حضرت كه: نحل، رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است؛( أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا ) يعنى زن بخواه از قريش،( وَمِنَ الشَّجَرِ ) يعنى از ساير عرب؛( وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ) يعنى عجمان و موالى؛ و مراد به شراب مختلف الالوان؛ انواع علوم است.(4)

و در تفسير فرات از امام موسىعليه‌السلام روايت كرده است كه: نحل، كنايه از ائمهعليه‌السلام است؛ و جبال، قريشند، و شجر، ساير عربند؛( وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ) عجمان و موالى اند؛ و( سُبُلَ رَبِّكِ ) مراد آن دين حقى است كه ما بر آن هستيم؛ و عسل به الوان مختلفه، كنايه از علمهاى اميرعليه‌السلام است كه به مردم رسيده كه موجب شفاى امراض جهالت و ضلالت است، چنانچه در باب قرآن فرموده است( وَشِفَاءٌ لِّمَا فِي الصُّدُورِ ) (5) يعنى: شفا است براى مرضها كه در سينه ها است.(6)

مترجم گويد كه: مكرر مذكور شد كه آنچه در قرآن مجيد وارد شده است؛ در منافع جسمانيه و اغذيه بدنيه و حيات ظاهره و لذات صوريه در بطون آيات اشاره است به اغذيه روحانيه و لذات معنويه و حيات ابديه اخرويه، مانند تاويل آب به علم و نور به حكمت.

____________________

1- سوره اسراء: ٨٢.

2- سوره فاطر: ٣٢.

3- تفسير عياشى ٢/٢٦٣-٢٦٤.

4- تفسير عياشى ٢/٢٦٤.

5- سوره يونس: ٥٧.

6- تفسير فرات كوفى ٢٣٥-٢٣٦.

۴۱۸

پس مستعبد نيست تمثيل نحل از براى حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمهعليه‌السلام ، زيرا كه چنانچه نحل لطايف اغذيه را جمع مى كند و الذ اشياء از آن بهم مى رسد و موجب شفاى دردهاى بدنى مى گردد و در جاهاى مختلف بناى خانه ها مى كند و اطوار پادشاه ايشان در حسن تدبير سرمشق سلوك جميع بنى آدم است؛ و همچنين پيشوايان دين اشرف حقايق و معارف را براى شيعيان به وحى و الهام الهى اخذ مى كنند و بر ايشان به قدر قابليت افاضه مى نمايد و لذات روحانيه غير متناهيه به كام جان ايشان مى رسانند و شيعيان دردهاى روحانى و امراض نفسانى خود را كه جهالت است به آن دوا مى كنند.

و ايضا اكثر ائمه به اعتبار مظلوميت و مغلوبيت ايشان از مخالفان و اخفاى علوم حقه خود را از ايشان كردن و شيعيان از هر قبيله و طايفه از آن بهره مند

گردانيدن، شبيهند به نحل كه از ساير حيوانات از آنچه در جوف آنها است خبردار شوند از آنها گريزان مى باشند و خانه هاى خود را در جاهائى كه از ضرر ايشان محفوظ باشند بنا مى كنند.

چنانچه از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه: بترسيد بر دين خود و پنهان داريد آن را به تقيه، بردستى كه ايمان نيست كسى را كه تقيه نمى كند، شما در ميان مردم مانند زنبور عسليد در ميان مرغان، اگر مرغان بدانند كه چه چيز در شكم آن زنبورها هست يكى را زنده نخواهند گذاشت و همه را خواهند خورد، و همچنين اگر سنيان بدانند كه چه چيز در سينه شمااست و شما دوست مى داريد ما اهل بيت را، هر آينه به زبانهاى خود شما را بخورند و اذيت برسانند به شما در آشكار و پنهان، خدا رحمت كند كسى را كه ولايت ما را ضبط كند و پنهان دارد.(1)

و تشبيه عرب به كوهها از جهت ثبات و رسوخ ايشان است در دين، يا آنكه ايشان قبائل مجتمعه اند؛ و تشبيه عجم به درختان از جهت آن است كه ايشان متفرقند، يا آنكه منافع بسيار بر ايشان مترتب مى شود، يا آنكه زود منقاد مى گردند و قابليت كمالات در آنها بيشتر است؛ و مشا بهت به موالى؛ و آزادكرده ها يا ملحق به قبيله ها و به كندوها و امثال

____________________

1- محاسن ١/٤٠١. كافى ٢/٢١٨.

۴۱۹

آنها از جهت آن است كه آنها خود را به قبيله ها ملحق گردانيده اند گويا مصنوع و ساخته شده اند، و اين قسم تمثيلات و استعارات در آيات كريمه بسيار و منافات با معانى ظاهره ندارد چنانچه احاديث بسيار به معانى ظاهره دلالت مى كند.

۴۲۰