برنامه زندگى

برنامه زندگى0%

برنامه زندگى نویسنده:
گروه: درس ها

برنامه زندگى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آيت الله االعظمى حسين مظاهرى
گروه: مشاهدات: 9570
دانلود: 2011

توضیحات:

برنامه زندگى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 49 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9570 / دانلود: 2011
اندازه اندازه اندازه
برنامه زندگى

برنامه زندگى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

هدف جهاد از ديدگاه اسلام

از آيات قرآن و احاديث پيشوايان معصومعليه‌السلام به روشنى آشكار مي‌شود كه هدف اصلى جهاد اسلامى برداشتن فتنه‌ از ميان جامعه، برقرارى آيين الهى، نشر توحيد و خداپرستى و پياده كردن احكام نجات‌بخش اسلام است. جهاد اسلامى هدف والايى دارد و از خواسته‌هاى مادى و دنيوى و نيز جنگجويى و كشورگشايى برتر است. هدف جهاد براساس بينشى انسانى استوار است و براى نجات انسان از انحراف و گمراهى معين شده است.

قرآن كريم بر هدف اصلى جهاد و مبارزه تأكيد فراوان كرده است و همين موضوع، جهاد اسلامى را از ساير جنگها متمايز مي‌كند، هدف جهاد اين است كه در راه رضاى حق تعالى باشد و اين هدف در قرآن كريم با لفظ«فى سبيل الله» بارها تكرار شده است. قرآن شريف براساس هدف جهاد، جنگاوران را در دو صف جدا از هم قرار مي‌دهدكه اين دو گروه فقط بر مبناى هدف از هم متمايز مي‌شوند. آنجا كه مي‌فرمايد :

( الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا ) ٣٢

آنان‌كه ايمان آورده‌اند، در راه خدا مي‌جنگند و آنان كه كافر شده‌اند در راه شيطان، پس با هوادارن شيطان قتال كنيد كه مكر شيطان ناچيز است.

خداوند متعال در آيات گوناگون، هدف از جهاد را بيان مي‌كند و تصوير روشنى از برنامه ي‌اسلام براى جهاد و كاربردهاى پيكار در راه خدا به‌دست مي‌دهد و در سوره ى بقره مي‌فرمايد :

( وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ) ٣٣

با كسانى كه با شما جنگ مي‌كنند، در راه خدا بجنگيد و تعدى مكنيد، زيرا خداوند تعدى كنندگان را دوست ندارد.

اين آيه ى شريفه نشان مي‌دهد كه جهاد اسلامى هميشه در راه خداوند انجام مي‌شود و هيچ‌گاه مسائل فردى و منافع شخصى در آن وجود ندارد. در ادامه ى آيه هدف ديگرى از جهاد مشخص مي‌شود آن عدم تجاوز به ديگران است، زيرا خداوند متجاوزان را دوست ندارد.

گروهى با توجه به جهاد ابتدايى كه در دين اسلام مطرح شده است، هدف جهاد اسلامى را جنگ و كشتار مي‌دانند و معتقدند كه دين اسلام بر اثر اعمال زور و در ساية شمشير گشترش يافته است. در پاسخ به اين شبهه بايد خاطر نشان ساخت كه هدف جهاد اسلامى هيچ‌گاه تحميل عقيده بر مردمان نيست، بلكه هدف، دعوت آنان به دين اسلام و برطرف ساختن موانع روى آوردن آنان به اين آيين انسان‌ساز، عدالت‌گستر و نجات‌بخش است.

اكنون نزديك به يك ميليارد مسلمان در سراسر جهان زندگى مي‌كنند. گرايش آنان به اين دين مقدس نه تنها با اعمال قدرت و شمشير نبوده، بلكه به دليل انطباق معارف اسلامى و احكام آن با فطرت انسانى آنان بوده است. در صدر اسلام نيز درخشندگى نظام انسانى و عدالت‌گستر اسلام، مردمان را به حقيقت كشانيد و به دين راستين و كامل الهى رهنمون شد.

ايمان به يك آيين، امرى قلبى است. كسى كه به دين ايمان مي‌آورد، در حقيقت فكر و ايده ى آن دين را مي‌پذيرد و مجذوب آن مى شود. مجذوب شدن دو بعد دارد، يك بعد آن جنبه ى علمى دارد، بدين معنى كه عقل و فكر انسان منطق آن دين را مي‌پذيرد و بعد ديگر آن جنبه ى عاطفى و احساسى دارد؛ يعنى دل انسان به آن دين گرايش پيدا مي‌كند. هيچ‌كدام از اين جنبه‌ها با اعمال زور و خشونت به دست نمي‌آيد. قرآن كريم مي‌فرمايد :

( لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ ) ٣٤

در پذيرش دين اكراه و اجبارى نيست، به راستى كه راه هدايت و گمراهى (براى همگان) روشن شده است.

___________________________

پى نوشت ها :

١. قرآن، نساء/ ٩٥.

٢. قرآن، توبه/ ٣٨ - ٣٩.

٣. قرآن، صف/ ١١.

٤. نهج الفصاحه، ص ١٣.

٥. همان، ص ٣٣٩.

٦. بحارالانوار، ج ١٠٠، ص ٨.

٧. همان، ج ٦٦، ص ٣٩٢.

٨. قرآن، توبه/ ١٩ - ٢٠.

٩. نهج الفصاحه، ص ٢٥٧.

١٠. بحارالانوار، ج ١٠٠، ص ٩.

١١. قرآن، توبه/ ١١١.

١٢. تفسيرالميزان، ج ٩، ص ٦٢٦.

١٣. قرآن، صف/ ٤.

١٤. قرآن، آل‌عمران/ ١٦٩.

١٥. وسائل‌الشيعه، ج ١١، ص ١٠.

١٦. نهج‌البلاغه، خطبه ى ١٢٢.

١٧. همان، خطبه ى ٢٧.

١٨. قرآن، توبه/ ١٢٣.

١٩. قرآن، حجرات/ ٩.

٢٠. قرآن، توبه/ ٢٩.

٢١. قرآن، بقره/ ٢٥١.

٢٢. بحار الانوار، ج ٧٠، ص ٦٥.

٢٣. قرآن، يوسف/ ٥٣.

٢٤. غررالحكم به نقل از ميزان الحكمه، ج ٢، ص ١٤١.

٢٥. بحارالانوار، ج ٧٨، ص ١٦٥.

٢٦. همان، ج ٧٨، ص ٣١٥.

٢٧. همان، ج ٦٨، ص ١٥١.

٢٨. قرآن،‌ توبه/ ١٢.

٢٩. قرآن، آل‌عمران/ ١٤٢.

٣٠. قرآن، بقره/ ١٩٣.

٣١. قرآن،‌ حج/ ٤٠.

٣٢. قرآن، نساء/ ٧٦.

٣٣. قرآن، بقره/ ١٩٠.

٣٤. قرآن، بقره/ ٢٥٦.

فصل هفتم : امر به معروف و نهى از منكر

دين اسلام، رسالت هدايت همه ى انسانها را در تمام دوره‌ها و نسلها بر عهده دارد، بنابراين اصول و فروع آن بايد با دقت هر چه بيشتر نگهدارى شود. كسانى كه به اين دين الهى ايمان دارند، مسئولت سنگينى را در برابر حفظ و گسترش صحيح آن عهده‌دار مي‌باشند. اين وظيفه ى سنگين در پرتو قانون امر به معروف و نهى از منكر انجام شدنى است.

هر كار خير و پسنديده را معروف و هر كار زشت و ناپسند را منكر مي‌گويند. امر يعنى دستوردادن ونهى به معناى بازداشتن است. بنابراين، امر به معروف و نهى از منكر؛ يعنى امر كردن به خوبيها و بازداشتن از بديهاست.

مسلمانان وظيفه دارند تا افراد ناآگاه و سهل‌انگار را كه وظايف دينى خود را انجام نمي‌دهند، به بهترين راهى كه در آنان مؤثر است، به انجام دادن كار نيك و پسنديده امر كنند.

كسى كه با انجام دادن كارى ناپسند به خود و جامعه‌اش زيان مي‌رساند، بايد از كار او جلوگيرى به عمل آيد و چه بسا سكوت افراد صالح موجب ادامه يافتن منكر يا گسترش فساد در جامعه شود.

همان‌گونه كه با شيوع بيمارى در جامعه، ابتلاى به آن گسترش پيدا مي‌كند و از اين‌رو جلوگيرى كردن از سرايت بيماريها وظيفه ى همه ى افراد جامعه است، در مورد بيماريهاى اخلاقى نيز چنين است و در صورت اهميت ندادن به آنها ممكن است فساد در جامعه شيوع پيدا كند. بنابراين، امر به معروف و نهى از منكر وظيفه ‌اى عمومى است و بر يك يك مسلمانان واجب است. اين وظيفه در جامعه اسلامى براى نهادهاى عمومى و سازمانهاى دولتى بيشتر احساس مي‌شود.

اهميت امر به معروف و نهى از منكر

درباره ى اين اصل مهم، در آيات و روايات بسيارى نقل شده است كه نشان‌دهنده ى اهميت و توجّه بسيار دين مبين اسلام به امر به معروف و نهى از منكر است.

در نظام حقوقى اسلامى امر به معروف و نهى از منكر تكليفى واجب است و چنانچه مسلمانان به معروف و كار نيك امر نكنند يا در برابر اعمال ناپسند و منكر سكوت نمايند و از آن نهى نكنند، گناه بزرگى مرتكب شده‌اند. امر به نيكيها ونهى از بديها، علاوه بر آنكه واجب شرعى است، نوعى عبادت نيز به شمار مي‌رود و بر همين اساس، كسانى كه به اين امر مهم مبادرت مي‌ورزند، بايد مانند عبادتهاى ديگر، نيّت خود را خالص كنند و در صدد اجراى حكم الهى باشند.

اصل امر به معروف و نهى از منكر از اركان تعليمات اسلامى است و به نص صريح متون اسلامى و بيانات پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اگر اين اصل در جامعه ى اسلامى فراموش شود، تمام تعاليم اسلامى از اعتبار ساقط مي‌شوند. چنانچه اين امر مهم در جامعه ى اسلامى پياده نشود، بي‌دينى و فساد در آن رواج پيدا مي‌كند و موجب عذاب الهى مي‌شود. امام رضاعليه‌السلام مي‌فرمايند :

«اذا تواكلت الناس الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فيأذنوا بوقاع من الله.»١

هر گاه مردم امر به معروف و نهى از منكر را بر عهده ى يكديگر بگذارند، پس بايد براى عذاب الهى آماده باشند.

قرآن كريم امّتى را كه در سايه ى ايمان به خدا به وظيفه ى خطير امر به معروف و نهى از منكر عمل مي‌كنند، بهترين امتها مي‌داند و الگويى براى ساير امم معرفى مي‌كند و مي‌فرمايد :

( كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ ) ٢

شما بهترين امّتى هستيد كه از ميان مردم پديد آمده است، امر به معروف و نهى از منكر مي‌كنيد و به خداوند ايمان داريد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز در اهميت امر به معروف و نهى از منكر مي‌فرمايند :

«خيرالناس اقرؤهم و افقههم فى دين الله و اتقاهم لله و آمرهم بالمعروف و انهاهم عن المنكر و اوصلهم للرحم.»٣

بهترين مردم كسانى هستند كه قرآن را بهتر بخوانند، در كار دين داناتر باشند، از خداوند بيشتر بترسند، به نيكى بيشتر امر كنند، از بدى بيشتر جلوگيرى كنند و با خويشاوندان خود ارتباط بيشترى برقرار كنند.

حضرت علىعليه‌السلام درباره ى اهميت امر به معروف و نهى از منكر در نهج‌البلاغه چنين مي‌فرمايند :

«. . و ما اعمال البر كلها و الجهاد فى سبيل الله عندالامر بالمعروف والنهى عن المنكر الا كنفثة فى بحر لجّي.»٤

تمام اعمال نيكو (نماز، روزه، خمس، زكات، حج و امثال آن) و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكرمانند قطره‌اى در مقابل درياست.

حضرت علىعليه‌السلام در اين حديث نمي‌فرمايند : كقطرة من البحر، بلكه مي‌فرمايند : كنفثة فى بحر لجّي؛ يعنى نمى در برابر دريا. نفثه به معناى ترى اندك است. خياطها هنگامى كه مي‌خواهند سوزن را نخ كنند، كمى آن را تر مي‌كنند، عربها به اين مقدار ترى «نفثه» مي‌گويند. اين حديث شريف به تنهايى عظمت و بزرگى امر به معروف و نهى از منكر را در مقايسه با ساير عبادتها و اعمال نيك نشان مي‌دهد.

برداشتى از سوره «عصر»

سوره ى پر محتوايى در قرآن كريم به نام «عصر» وجود دارد كه مي‌توان از آيات آن تعبيرهايى در مورد امر به معروف و نهى از منكر برداشت كرد. سوره ى مباركه چنين مي‌فرمايد :( بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ وَالْعَصْرِ ﴿ ١ ﴾ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿ ٢ ﴾ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ) ٥

به نام خداوند بخشنده ى مهربان. سوگند به زمان كه آدمى در خسران است، مگر آنهايى كه ايمان آوردند، كارهاى شايسته انجام دادند، يكديگر را به حق سفارش كردند و يكديگر را به صبر توصيه نمودند.

در تفسير آيات اين سوره ى مباركه مي‌توان چنين گفت : قسم به عصر و عصاره ى عالم خلقت؛ يعنى حضرت ولي‌عصر (عج) ، همانا انسانها همگى زيان كارند، مگر آنان كه دوبال براى پرواز به سوى سعادت داشته باشند. نخستين بال، ايمان و انجام دادن عمل صالح و بال دوم امر به معروف و نهى از منكر است. كسانى كه در عين ايمان به خدا و انجام دادن اعمال صالح، به حق سفارش و در مقابل گناه صبر مي‌كنند.

مّلتى كه يك بال داشته باشد؛ يعنى صرفاً ايمان داشته باشد و به دستورهاى دينى هم عمل كند (ايمان فردي) ، در آسمان كمال نمي‌تواند پرواز كند. چنين مردمى در صورتى مي‌توانند پرواز كنند كه علاوه بر آنكه خود نماز مي‌خوانند، خمس مي‌دهند و در راه خدا جهاد مي‌كنند، ديگران را نيز به اين كارها دعوت كنند.

اگر كسى ايمان نداشته باشد اما امر به معروف و نهى از منكر كند، مانند عالم بي‌عمل است؛ يعنى عالمى كه مردم را به كارهاى نيك دعوت مي‌كند، اما خود بدان عمل نمي‌كند. در روايات آمده است كه در قيامت عالم بي‌عمل را به جهنم مي‌برند و در آنجا از بوى بد او اهل دوزخ به خدا شكايت مي‌كنند. بنابراين، كسى كه بگويد ولى عمل نكند، يك بال دارد و نيز كسى كه عمل كند اما نگويد، بازهم يك بال دارد و نمي‌تواند به سعادت برسد.

آثار ترك امر به معروف و نهى از منكر در جامعه

در قرآن كريم درباره ى عقوبت ترك امر به معروف و نهى از منكر حكايتهايى درباره ى امّتهاى گذشته نقل شده است كه داستان اصحاب سبت يكى از آنهاست. داستان اصحاب سبت در سوره‌هايى از قرآن مجيد نظير سوره ي‌ بقره، مائده، اعراف و سوره‌هاى ديگر بيان شده است. تكرار اين داستان در سوره‌هاى مختلف دليل بر اهميت آن است.

در زمانهاى قديم در روستايى نزديك ساحل دريا مردمانى زندگى مي‌كردند كه شغل آنها ماهيگيرى بود. پيامبر آن مردم، به فرمان خداوند، به آنان دستور داد كه روز شنبه ماهى نگيرند و اين نوعى امتحان الهى بود. از قضا روز شنبه بيشتر از روزهاى ديگر ماهى روى آب مى آمد، به خصوص حركت آزادانه ماهي‌هاى بزرگ بر روى آب مردم را وسوسه مي‌كرد كه آنها را بگيرند و چشم‌پوشى از آن ماهي‌ها براى مردم آن سرزمين مشكل بود. آنان به گمان خود مي‌خواستند، خداوند را فريب دهند و با پروردگار حيله كنند. به اين دليل حوضچه‌هايى ساختند كه با دريچه‌هايى به دريا ارتباط داشت، وقتى آب دريا به اين حوضچه‌ها مي‌ريخت، ماهي‌ها هم در آن حوضچه‌ مي‌افتادند و با بسته شدن دريچه‌ها ديگر نمي‌توانستند خارج شوند. مردم هم روز يكشنبه اين ماهي‌ها را مي‌گرفتند و به خيال خود، حيله ى شرعى به كار مي‌بردند.

قرآن كريم مي‌فرمايد كه پروردگار عالم، اهل قريه را به سبب نافرمانى از دستور الهى به صورت خوك و ميمون درآورد و حسب برخى روايات آنان بعد از سه روز به هلاكت رسيدند.

در قرآن مجيد آمده است كه اين مردم سه دسته بودند : يك دسته كسانى بودند كه با سرپيچى از فرمان الهى به گرفتن ماهى مبادرت مي‌كردند و از گناهكاران بودند. دسته دوم، افرادى بودند كه امر به معروف و نهى از منكر مي‌كردند و كار گناهكاران را نيرنگ و خدعه با خداوند مي‌دانستند و دسته ى سوم، كسانى بودند كه ماهى نمي‌گرفتند، اما امر به معروف و نهى از منكر نيز نمي‌كردند و به مسائل موجود در جامعه ى خود بي‌اعتنا بودند.

هنگامى كه عذاب الهى نازل شد،از ميان اين گروهها، فقط كسانى نجات يافتند كه امر به معروف و نهى از منكر مي‌كردند و گناهكاران و بي‌اعتنايان به هلاكت رسيدند، زيرا كسانى كه گناهى را شاهد باشند و امر به معروف و نهى از منكر نكنند، در آن گناه با گناهكار شريك‌اند.

داستان ديگرى كه در قرآن كريم درباره ى ترك امر به معروف و نهى از منكر آمده است، درباره ى قوم شعيب است. به حضرت شعيبعليه‌السلام خطاب شد، اى شعيب! صدهزار نفر از قوم تو بايد هلاك شوند : «چهل هزار نفر از گناهكاران و شصت هزار نفر از نيكوكاران.» حضرت شعيبعليه‌السلام عرض كرد : «پروردگارا! انسانهاى بدكار به سبب گناهشان بايد هلاك شوند و مستوجب عذاب هم هستند، اما نيكوكارن به چه سبب بايد نابود شوند؟» خطاب شد : «اى شعيب! به اين سبب كه آنان شاهد ارتكاب گناه بودند و سكوت كردند؛ يعنى به وظيفه ى امر به معروف و نهى از منكر عمل نكردند.»

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره ى امر به معروف و نهى از منكر مي‌فرمايند :

«لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنكر او ليسطن الله شراركم على خياركم فيدعو خياركم فلا يستجاب لهم.»٦

همانا بايد كه ديگران را به معروف امر كنيد و از منكر بازداريد، در غير اين صورت خداوند بدترين شما را بر بهترينتان مسلّط مي‌كند، آن‌گاه نيكان شما خدا را مي‌خوانند، ولى دعايشان مستجاب نمي‌شود.

هنگامي‌ كه در ميان ملّتى اداى فريضه ى مهم امر به معروف و نهى از منكر فراموش شود، انسانهاى ستمگر بر آنان مسلّط مي‌شوند و نيكان امت در نمازها، دعاها و مجالس عمومى به درگاه خداوند دعا مي‌كنند كه گرفتاريهاى آنان رفع شود، اما دعاى آنان مستجاب نمي‌شود و خداوند رحمت خود را از آنها مي‌گيرد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بارها تأسف خود را از عمل نشدن به وظيفه ى امر به معروف و نهى از منكر ميان مسلمانان ابراز مي‌داشتند و مي‌فرمودند : «روزى فرا مي‌رسد كه مردم امر به معروف و نهى از منكر را ترك مي‌كنند، زمانى نيز مي‌رسد كه مردم به جاى اينكه امر به معروف و نهى از منكر كنند، نهى از معروف و امر به منكر مي‌كنند، در چنين روزگارى بلا و مصيبت همچون باران بر سر اين ملّت مي‌بارد.»

مصداق نهى از معروف و امر به منكر اين است كه عده‌اى نه تنها خود در نماز جماعت شركت نمي‌كنند، بلكه ديگران را هم از حضور در مسجد و شركت در نماز جماعت منع مي‌كنند. برخى خودشان خمس نمي‌دهند و مانع از آن مي‌شوند كه ديگران هم خمس بدهند. گروهى غيبت مي‌كنند، در جامعه شايعه‌پراكنى مي‌كنند و آبروى ديگران را به خطر مي‌اندازند و ديگران را هم به انجام دادن اين اعمال ترغيب مي‌كنند. گاهى اوقات عده‌اى از مردم، از اداى وظيفه ى امر به معروف و نهى از منكر هم جلوگيرى مي‌كنند.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حديث ديگرى مي‌فرمايند :

«ليس منا من لم يوقر الكبير و يرحم الصغير و يأمر بالمعروف و ينه عن المنكر.»٧

از ما نيست كسى كه به بزرگتر احترام نگذارد، به كوچكتر مهربانى نورزد و به وظيفه ى امر به معروف و نهى از منكر عمل نكند.

چنانچه بر اثر ترك امر به معروف و نهى از منكر يا انجام دادن آن به روش نادرست موجبات گمراهى و انحراف فردى از انسانها فراهم شود، گناه آن معادل گمراهى تمام افراد جامعه است. قرآن كريم مي‌فرمايد :

( . . مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ) ٨

هر كس انسان ديگرى را، نه به قصاص قتل كسى يا ارتكاب فسادى بر روى زمين، بكشد، چنان است كه همه ى مردم را كشته باشد و هر كس كه به او حيات بخشد، چون كسى است كه همه ى مردم را حيات بخشيده باشد.

اين آيه ى شريفه يك معناى ظاهرى و يك معناى تأويلى دارد. معناى ظاهرى آن چنين است كه اسلام نمي‌خواهد كه شخصيت انسانى پايمال شود و جان و مال و ناموس او مورد تعرّض قرار گيرد. انسان نزد خداوند به اندازه ى يك دنيا ارزش دارد.

بنابراين، اگر كسى انسانى را بكشد، مانند آن است كه همه ى مردم دنيا را كشته باشد و اگر كسى بتواند انسانى را از مرگ نجات دهد، به مثابه آن است كه به همه ى مردم زندگى بخشيده است.

امام صادقعليه‌السلام در تفسير اين آيه ى شريفه به يك معناى تأويلى اشاره مي‌كنند و آن معنا اين است كه اگر كسى موجب انحراف شخص ديگرى شود، مانند اين است كه مردم جهان را به گمراهى كشانيده و از ميان برده است. با اين تفسير اگر معلمى با سخنان خود موجب گمراهى دانش‌آموزى شود، به منزله ي‌ آن است كه تمام مردم جامعه را گمراه كرده است. همين طور اگر مادر و پدرى در منزل با رفتار ناشايست خود باعث شوند كه فرزند آنان به انحراف كشيده شود، گناهى در حد گمراهى كل جامعه بر گردن آنهاست.

عكس اين موضوع نيز صادق است، اگر معلمى با سخنان خود موجب هدايت دانش‌آموزى شود يا پدر و مادرى با انجام دادن اعمال شايسته و اهميت دادن به واجبات دين، سبب شوند كه فرزند آنان فضيلتها را كسب كند و به انجام دادن احكام دينى پايبند شود، از اجر و پاداش بزرگى بهره‌مند مي‌شوند و ثواب آن به حدّى است كه گويا تمام مردم جهان را زندگى بخشيده‌اند. اگر ما براى امر به معروف و نهى از منكر جز اين آيه ى شريفه دستورى نداشتيم، همين آيه كفايت مي‌كرد.

نمونه‌هاى تاريخى

امر به معروف و نهى از منكر به توصيه‌ها و اندرزهاى كوچك در زندگى فردى و اجتماعى خلاصه نمي‌شود، بلكه اين اصل بزرگ اسلامى در همه ى ابعاد زندگى اجتماعى و سياسى مسلمانان مصداق پيدا مي‌كند. يك نمونه از عمل به اين اصل مهم اسلامى، نهضت مقدس امام حسينعليه‌السلام است. آن حضرت با صراحت كامل در وصيت خود به برادرش، محمدبن‌حنفيه‌، هدف از قيام خود عليه حكومت ستمگر را اجراى اصل امر به معروف و نهى از منكر بيان مي‌كنند و مي‌فرمايند :

«انى ما خرجت اشرا و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى، اريدان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر و اسير بسيرة جدى و ابي‌على بن‌ابي‌طالبعليه‌السلام٩

به راستى كه من نه از سر جاه‌طلبى و سرمستى و نه به قصد اخلالگرى و فساد و ستم، بلكه براى اصلاح امت جدم خروج كردم. مي‌خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به سيره ي‌جد بزرگوار و پدر گراميم علي‌بن ابي‌طالب عليه‌السلام رفتار كنم.

يكى ديگر از نمونه‌هاى امر به معروف و نهى از منكر مبارزه ى ملّت ايران با رژيم ستمشاهى بود كه با هدايتها و ارشادات علماى اسلام به ويژه حضرت امام خمينىرحمهم‌الله با بزرگترين منكر زمان؛ يعنى رژيم ستمگر پهلوى مبارزه كردند و موجبات احياى مكتب نجات‌بخش اسلام را در قرن حاضر فراهم ساختند. امر به معروف و نهى از منكر يگانه اصلى است كه ضامن بقاى اسلام و برقرارى جامعه ى اسلامى است. از طريق اجراى اين اصل در جامعه مي‌توان حقيقت و عدالت را در مناسبات اجتماعى حاكم كرد.

امر به معروف و نهى از منكر يا نظارت ملى

معناى نظارت ملى اين است كه همه ي‌افراد جامعه بر كارهاى يكديگر ناظر باشند و مراقب اعمال و رفتار هم باشند. زن و شوهر بر اعمال يكديگر نظارت كنند تا واجبات دين عمل شود. پدر و مادر مراقب رفتار فرزندان خود باشند تا به انحراف كشيده نشوند. دوستان بر اعمال همديگر نظارت كنند. روحانى بر غيرروحانى و نيز غير روحانى بر روحانى ناظر باشند، همه مواظب باشند كه در جلسه‌ها غيبت نشود، شخصيت افراد پايمال نشود و دروغ گفته نشود. در بازار اسلامى گران‌فروشى و رباخوارى نشود. در جامعه ى اسلامى همه ى ‌مردم بايد برامور يكديگر نظارت كنند تا همه ى امور بر مدار قانون و شرع بگردد. قرآن شريف مي‌فرمايد :

( وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ أُولَـٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّـهُ إِنَّ اللَّـهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ) ١٠

مردان مؤمن و زنان مؤمن، برخى از آنان دوستان برخى ديگرند، امر به معروف مي‌كنند و از زشتي‌ها بازمي‌دارند.

بنابراين آيه ى شريفه، مسلمانان دوست يكديگرند. نشانه ي‌دوستى آنها اين است كه بر امور يكديگر نظارت دارند.

نظارت ملى به دو روش انجام مي‌شود : مبارزه ى مثبت و مبارزه ى منفي.

مبارزه ى مثبت اين است كه انسان وقتى شاهد گناهى بود، با زبان خوش و با مهربانى، گناه كننده را از كار خود باز دارد، با او صحبت كند و از عواقب كار زشتش او را آگاه سازد. خداوند به حضرت موسىعليه‌السلام و برادرش خطاب مي‌كند :

( اذْهَبَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ ﴿ ٤٣ ﴾ فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ) ١١

به سوى فرعون برويد كه او طغيان كرده است. با او به نرمى سخن بگوييد، شايد پند گيرد يا بترسد.

مبارزه ى منفى اين است كه انسان معاشرت با گناهكار را ترك كند و با او داد و ستد نكند. در روايات فراوانى داريم كه از شراب‌خوار دختر نگيريد، به ترك‌كننده ي‌نماز دختر ندهيد،‌از رباخوار چيزى نخريد و به او چيزى نفروشيد و با ظالم و كسانى كه منزلشان محل گناه است، معاشرت نداشته باشيد.

يك نمونه از مبارزه ى منفى در صدر اسلام را مي‌توان در جنگ تبوك مشاهده كرد. قرآن كريم به اين موضوع اشاره كرده است ومي‌فرمايد :

( وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّـهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّـهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ) ١٢

و خدا پذيرفت توبه ى آن سه تن را كه از جنگ تخلف كرده بودند،‌آن گاه كه زمين با همه ي‌وسعتش بر آنها تنگ شد و جان در تنشان نمي‌گنجيد و خود دانستند كه جز خداوند هيچ‌ پناهگاهى كه بدان روي‌آورند، نيست.

در جنگ تبوك، هنگامي‌كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمان جهاد صادر كردند، همه ى مردم آماده ى ‌جهاد شدند، مگر كسانى كه عذرى داشتند، مثلاً به بيمارى يا نقص عضو مبتلا بودند. در ميان مردم مدينه سه نفر بدون هيچ عذرى در جنگ شركت نكردند. وقتى كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سپاهيان از جنگ بازگشتند، آن سه نفر به استقبال آن حضرت شتافتند. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با ديدن آنان از دور، دستور دادند كه هيچ‌ مسلمانى با آنان صحبت نكند. هنگامى كه آن سه نفر به حضور پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيدند، سلام كردند. اما آن حضرت به آنان پاسخى نداد. آنها به هر كدام از سپاهيان كه سلام مي‌كردند، پاسخى نمي‌شنيدند. همه ى مسلمانان با آنان قهر كردند. كار به جايى رسيد كه همسران و فرزندان آنان نيز در خانه به آنها توجهى نمي‌كردند. قرآن كريم در اين مورد مي‌فرمايد كه براى آن سه نفر زندگى به قدرى سخت شد كه نتوانستند در شهر بمانند، مدينه و حتى خانه ى آنان برايشان مانند زندان بود. بر اثر مبارزه ى منفى مسلمانان، آن سه نفر از كار خود پشيمان شدند و براى توبه به درگاه الهى به بيابان رفتند. پس از مدتى پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به دنبال آنان فرستادند و فرمودند : «خداوند توبه ي‌شما را پذيرفت» و آنان نيز به شهر بازگشتند.

حكايت بالا اين نكته را به ما مي‌آموزد كه بايد با گناهكار مبارزه ى منفى كنيم و با او رابطه نداشته باشيم تا از گناه خود دست بردارد. در جامعه ي‌ اسلامى همه بايد با گناهكاران مبارزه ي‌ منفى كنند و چند نفر به خصوص،‌نمي‌توانند كارى از پيش ببرند. اگر همه ى مردم اين كار را انجام دهند، گناه از جامعه رخت برمي‌بندد. اگر با كسى كه فسق و فجور انجام مي‌دهد، مبارزه ى ‌منفى شود، آن شخص ديگر گناه نمي‌كند، چنانچه كسى با رباخوار معامله نكند، او از رباخوارى دست مي‌كشد. پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مي‌فرمايند :

«كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته.»١٣

تمام شما به منزله ى ‌نگهبان و شبان يكديگر هستيد و تمام شما نسبت به ديگران مسئوليت داريد.

اين بيان پيامبر گرامى اسلام نوعى تعهد و مسئوليت مشترك ميان مسلمانان براى حفظ و نگهدارى جامعه ى اسلامى بر مبناى تعاليم اسلام به وجود مي‌آورد. امر به معروف و نهى از منكر شيوه ي‌ همه ي‌ پيامبران است و بدين وسيله واجبات الهى به پا داشته و جامعه ى اسلامى آباد مي‌شود.