به رنگ آسمان

به رنگ آسمان0%

به رنگ آسمان نویسنده:
گروه: خانواده و کودک

به رنگ آسمان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: دكتر سيد محسن مير باقرى
گروه: مشاهدات: 4754
دانلود: 1776

توضیحات:

به رنگ آسمان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 97 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4754 / دانلود: 1776
اندازه اندازه اندازه
به رنگ آسمان

به رنگ آسمان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

به رنگ آسمان

(بايسته هاى خانواده از ديدگاه قرآن)

نويسنده : ‌دكتر سيد محسن مير باقرى

فصل اول : خانواده قرآنى

نيازهاى فردى

اهميت و جايگاه خانواده بر هيچ کس پوشيده نيست. انسانها از کودکى در کانون خانواده رشد مى يابند و معمولاً انسانهايى از موفقيت بيشترى برخوردارند که کانون خانواده آنها گرمتر و محکمتر بوده است. در دنياى غرب که نظام خانواده جايگاه اصلى خود را از دست داده است مشکلات گوناگونى پديد آمده که حتى برخى از نويسندگان غربى هم بدان اعتراف دارند.

هر انسانى احتياجات و نيازهايى دارد که بسيارى از آن بايد در کانون خانواده تأمين شود. اين نيازها به طور کلى عبارت است از :

الف: نيازهاى فيزيکى و جسمى

اين دسته از نيازها شامل نياز به غذا، لباس و حتى روابط جنسى ميان همسران است، هرچند نياز به روابط جنسى را مى توان در دايرى نيازهاى روانى نيز جاى داد. با اين حال از نيازهاى فيزيکى و جسمى است که در مرحله اول بروزمى کند و نسبت به ساير نيازها خود را بيشتر مى نماياند و به همين ميزان نيز توجه و اهميت بيشترى را مى طلبد.

ب: نيازهاى امنيتى

هر انسانى به طور طبيعى دوستدار است که در آرامش و امنيت باشد و حتى براى زندگى و آينده آن هراسى به دل راه ندهد. امنيت و آرامش نيازى است که بخش عمده اى از آن بايد در خانواده تأمين شود. هر يک از اعضاى خانواده بايد در حد توان خود اين فضا را براى ديگران ايجاد کند.

ج: نيازهاى عاطفى

پس از برآورده شدن نيازهاى فيزيکى و جسمى و نيز نيازهاى امنيتى فرد که آرامش را به وى ارزانى مى دارد، نياز ديگرى جلوه مى کند که ذيل نيازهاى عاطفى فرد جاى مى گيرد. نياز به محبت در وجود همى افراد بشر چه خردسال و چه بزرگسال وجود دارد و تنها در نحوه ى تجلى آن است که متفاوت مى نمايد، به طورى که در کودکان به گونه اى بروز مى کند و در بزرگسالان به گونه اى ديگر. اولين و مهمترين جايگاه تأمين عواطف خانواده است.

د: نيازهاى شخصيتى

نيازهاى شخصيتى ناظر به نيازهايى است که توجه به آن احترام و عزت نفس آدمى را پاس مى نهد هرکسى دوست دارد شخصيت و احترام او حفظ شود و با حرمت و بزرگوارى با او برخورد گردد. احساس ذلت شايد از هر رنجى بدتر باشد. شکل گيرى پايه اوليه اين امر نيز به خانواده باز مى گردد.

ه: نياز به رشد و کمال

ازنظر فطرى همى انسانها خواهان مسير رشد و کمال اند نياز به کمال چندان به جنسيت ربطى ندارد. مردان و زنان مايلند که افراد محترم و توانمند و مؤثرى باشند. مشکلات فکرى و اقتصادى و اجتماعى شان حل شود و به ويژه در مسائل اخلاقى و معنوى ارتقاء يابند مسأله هويت و هدف از زندگى را سامان دهند.

و: نياز به معنويات

گذشته از پنج نياز فوق نياز ديگرى در همى انسانها وجود دارد که گاه از آن غفلت مى شود. مهمترين و بالاترين نياز هر فرد نياز به معنويات و رشد در اين زمينه است. نياز به ارتباط با خداى سبحان در وجود هر فردى سرشته شده است و باعث جلوگيرى از بسيارى از اضطرابها و نگرانيها مى شود؛ زيرا دلها با نام و ياد خدا آرام مى گيرد.

«اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»

آگاه باش که با ياد خدا دلها آرامش مى يابد.

خصوصيات خانواده ى قرآنى

خانواده اى سالم براى آن که بتواند تمامى نيازهاى افراد خود را برآورده سازد، بايد ويژگيهاى ممتازى داشته باشد. آقايان به طور معمول پيشرفت خود را در تحولات اجتماعى و کاميابيهاى اقتصادى مى بينند. براى خانمها هم بايد شرايط مهيا شود که اين احساس رشد و پيشرفت در آنها نيز به وجود آيد. البته در دستورات دينى نکاتى مطرح شده است تا آقايان بر اساس آن زمينى رشد را به طور مستقيم براى همسرانشان فراهم کنند. بخشى از احساس رشد در بانوان از طريق مادرى و تربيت فرزندان حاصل مى گردد. با وجود اين زمينى رشد در ابعاد ديگر نيز بايد فراهم گردد.

قرآن کريم خانوادى قرآنى را چنين معرفى مى کند:

«وَ مِن آياتِهِ أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم اَزواجاً لِتَسکُنُوا إِلَيها وَ جَعَلَ بَينَکُم مَوَدَّهً وَ رَحمَهً أنَّ فى ذلِک لَاياتِ لِقَومٍ يَتَفَکَّرونَ»

و از نشانه هاى او اين که از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريده تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى در اين [نعمت] براى مردمى که مى انديشند قطعاً نشانه هايى است.

اگرچه اين آيه به طور مستقيم به خانواده نمى پردازد و بحث اصلى اش ازدواج و کارکرد آن است، اما با توجه به اينکه ازدواج پايه تشکيل خانواده است، در اين باره هم مى توان چندين نکته را از آن دريافت.

الف: «و مِنَ آياتِهِ أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم اَزواجاً»

اين بخش از آيه بيان مى دارد که همسران شما از جنس خودتانند، براى انسان همسرى از جنس فرشتگان آفريده نشده است. بنابراين هر فرد بايد به همسرش به چشم يک انسان همانند خودش بنگرد و کرامت او را محترم بشمارد.

ب: لِتَسکُنُو إِلَيها

بر پايى اين بخش از آيه خانه و خانواده بايد محل سکون و آرامش باشد نه محل فرسايش. بى شک در خانه اى که محل آرامش براى افراد خانواده نيست مشکلات رخ مى نمايد و بر همى اعضاى خانواده است که براى برطرف شدن آن تلاش کنند.

اگر همى اعضاى خانواده به وظايف الهى و اخلاقى خود عمل کنند، بدون ترديد خانه به محلى امن و سرشار از آسايش و آرامش تبديل مى گردد. ارمغان خجستى اين آسايش، آرامش بخشيدن به افراد خانواده است که چه بسا در بيرون مشکلاتى دارند اما در خانه و در ميان جمع خانواده آن را از خاطر مى برند. در پرتو خانواده اى آرام است که افراد براى ورود به فرداى جامعه انرژيهاى جديدى را کسب مى کنند.

فصل دوم : مسؤوليت پذيرى در خانواده

همچنان که در جامعه اى بزرگ مسؤوليتها کارساز است و انجام درست آن جامعه را سامان مى بخشد. در خانواده هم احساس مسؤوليت و انجام درست و به موقع آن خانواده را که جامعه اى کوچک و مقدس به شمار مى رود. به سوى فلاح و رستگارى رهنمون مى گردد. براى رسيدن به اين مهم در آغاز بايد جايگاه افراد مشخص شود؛ چون مسؤوليت زمانى معنا مى يابد که وظيفه و جايگاه فرد مسؤول مشخص شده باشد. همان طور که هيچ فردى بدون وظيفه نيست، هيچ يکى از افراد هم همى وظايف را ندارند. دوم اين که بايد مسؤوليتها تقسيم شود.

در خانواده بايد در گام اول جايگاه مرد و زن مشخص شود. هنگامى که مسؤوليتها بنابر جايگاه فرد معنا پيدا مى کند. در گام بندى به تقسيم مسؤوليتها پرداخته مى شود.

قرآن کريم همان طور که براى مرد مسؤوليتهايى را بيان مى کند براى بانوان هم به وظايفى اشاره مى کند. بايد توجه داشته باشيم که تقسيم مسؤوليتها به معناى تعيين ارزشمندى و کرامت افراد نيست، بلکه بر اساس توانمنديهاست که هر مسؤوليتى مشخص مى گردد.

مهمترين نکته در مسألى مسؤوليت و مسؤوليت پذيرى امانتدارى است. اين نکته را در سورى يوسف هنگامى که آن حضرت مى خواهد خزانه دارى حکومت مصر را قبول کند، مى يابيم:«إِنّى حَفيشُ عليمُ»

نمونه ديگرى که قرآن کريم به آن اشاره مى کند، هنگامى است که دختر حضرت شعيبعليه‌السلام به پدر پيشنهاد مى کند که حضرت موسىعليه‌السلام را براى کار اجير کند؛

«يا أبَتِ استَاجِرهُ إِنَّ خَيرَ مَنِ استَأجَرتَ القَوِيُّ الآمينٌ»

اى پدر، او را استخدام کن؛ چرا که بهترين کسى است که استخدام مى کني: هم نيرومند [و هم] در خور اعتماد است.

در اين بيان نيز به خوبى مى بينيم توانمندى و قدرت يکى ديگر از نکته هاى شايان توجه در پذيرش مسؤوليت است.

احساس مسؤوليت به يک معنا عبارت است از به انجام رساندن تمامى وظايف که افراد مسؤول به آن نياز دارند، لذا مسؤوليت امرى فراگير است و براى تعيين يک مسؤول ويژگيهاى گوناگونى را مى بايست در نظر داشت.

در نظام خانواده نه زن بودن ملاک کرامت و برترى است و نه مرد بودن دليلى براى ارزشمندى بيشتر، از نظر قرآن کريم ملاک برترى و کرامت انسانى فقط تقواست. از ميان زن و مرد هر کدام که با تقواتر باشند نزد خداوند محبوبترند و از درجى کرامت بيشترى برخوردار. قرآن کريم مى فرمايد:

«يا اَيُّها النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثى وَ جَعَلناکُم شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا إِن اَکرمَکُم عِندَ اللهِ أتقاکُم»

مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا يکديگر را بشناسيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست».

از ديدگاه قرآن کريم ارزش اعمال انسان به جنسيت وى مربوط نمى شود. اگر کسى عمل خوبى انجام دهد،نتيجه عملش رامى بيند و تفاوتى نمى کند که زن باشد يا مرد. در پيشگاه الهى همه يکسانند و به يک ميزان از کرامت انسانى بهره مند و کرامت بيشتر زمانى به دست مى آيد که فرد در راه تقوا گام بيشترى بردارد و تلاش بيشترى کند.

پروردگار متعال مى فرمايد:

«أنّى لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثي»

من عمل هيچ صاحب عملى از شما را، از مرد يا زن، تباه نمى کنم.

مبرهن است که جامعه چه کوچک و چه بزرگ احتياج به يک مدير و مسؤول دارد و اداره آن جامعه با دو مدير و دو مسؤول امکان پذير نيست؛ چه در آن صورت کارها و امور به سامان نمى رسد. هميشه در يک جامعه صرف نظر از کوچکى و بزرگى يک نفر در رأس مى ايستد و مسؤوليت انجام امور را بر عهده مى گيرد. با دقت در امور رايج بشرى و بالاتر از آن حتى امور الهى، به دست مى آيد که کلام آخر را هميشه يک نفر مى زند و بقيه افراد، کار مشاوره و رايزنى را انجام مى دهند. همچنين است در نظام خانواده. اين که قرآن کريم براى خانواده مسؤول تعيين مى نمايد؛ نشانى ارزش بخشيدن به کانون خانواده است و گوياى اين نکته که خانواده در نگاه اين کتاب آسمانى حائز اهميت است لذا براى واگذارى مسؤوليت بايد فرد اصلح انتخاب گردد. در اين ميان بايد توجه داشت بحث بر سر اصلح بودن در ميان زن و مرد است نه پرهيزگارتر بودن؛ به ديگر سخن بايد ديد کدام يک براى پذيرش مسؤوليت خانواده صلاحيت بيشترى دارد و کدام از توانمندى بيشترى براى اين امر برخوردار است. البته نبايد فراموش کرد که تنها مرجع تعيين صلاحيت پروردگار حکيم است.

نکته شايان توجه اين که پذيرش مسؤوليت نبايد ايجاد نگرانى کند، بلکه مسؤوليت امرى مقدس است که اگر فرد مفهوم آن را به خوبى دريابد و از آن پاسدارى کند، اجر و پاداش بى حساب را از آن خود ساخته است. همى افراد در پيشگاه خداوند مسؤولند و بايد به وظايف خود عمل کنند و هر چه اين مسؤوليت بزرگتر و سنگين تر باشد، اجر و پاداش بيشترى به آن تعلق مى گيرد. در حديثى نبوى آمده است:

«يا مَعاشِرَ قُرَاء القُرآنِ اِتَّقُوال اللهَ عَزَّوَجَلَّ فيما حَمَلکُم مِن کِتابِهِ فَإِنّى مَسؤولٌ وَ إِنَّکُم مَسؤُولُونَ إِنِى مَسؤُولُ عَن تَبليغِ الرِّسالَهِ وَ اَمَّا أنتُم فَتُسألُونَ عَمّا حَمَلکُم مِن کِتابِ اللهِ وَ سُنَّتي»

اى قاريان قرآن، در آنچه از کتاب پروردگار متعال فراگرفته ايد تقواى الهى را پيشه سازيد که من و شما مسؤوليت من مسؤول تبليغ رسالت خويشم و شمايان از آنچه از کتاب خداوند و آيين و سنتم فرا گرفته ايد پرسيد، خواهيد شد.

در باين حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله آشکارا مشخص است که مسؤوليت امرى کاملاً طرفينى است؛ يعنى در يک جامعه علاوه بر رهبران مردم آن جامعه هم مسؤولند و همه در قبال مسؤوليتى که دارند پرسيده خواهند شد.

شايان ذکر است که مسؤول در حوزه مسؤوليتش بايد اختيارات کافى داشته باشد تا بتواند به وظايفى که بر عهده دارد به خوبى عمل کند هيچ کس حق دخالت در حوزى مسؤوليت ديگرى را ندارد و در عين حال بايد به مشاوره، همکارى و هميارى ديگران توجه گردد در ادامه ويژگيهاى مسؤول خانواده بررسى مى شود.

ويژگيهاى مسؤول خانواده

مسؤول خانواده، مانند هر مدير و مسؤول ديگرى صفات و ويژگيهايى دارد.

اين ويژگيها عبارت است عبارت است از:

الف: وفاى به عهد

اولين و مهمترين ويژگى يک مسؤول وفادار بودن اوست. هر مديرى در هر جايگاه و مقامى بايد نسبت به انجام وظايفى که برعهده دارد، وفادار باشد. در بحث مربوط به «وفاى به عهد» توضيح بيشترى در اين زمينه بيان خواهد شد.

ب: خداترسى

يک مدير هميشه در دل هراسى دارد که آيا مى تواند مسؤوليت خود را آن گونه که خدا مى خواهد به انجام برساند. اينان همواره اين بيان قرآنى را سرلوحى کار خود قرار مى دهند:

«وَيَخشَونَ رَبَّهُم وَ يخافُونَ سُوءَ الحِساب»

و از پروردگارشان مى ترسند و ازحساب بيم دارند.

ج: برخورد کريمانه

از ويژگيهاى يک مدير آن است که با افراد تحت پوشش اش رفتارى کريمانه داشته باشد و در حد امکان بديها را با نيکى پاسخ دهد. مشکلات و گاه تخلفات را به بهترين شيوه دفع نمايد و از هر گونه خشونت بپرهيزد.

ساده ترين راه توسل در مديريت به خشونت است. چنان که در سياست هم ديکتاتورى، راحت ترين نوع حکومت مى باشد و ديکتاتورها به سادگى به اهداف خود دست مى يابند.

گاهى يک مدير انديشمند و با تدبير از سر مهر و با يک لبخند مى تواند از بروز مشکلات جدى جلوگيرى کند قرآن کريم به زيبايى مى فرمايد:

«وَييدرَؤُونَ بالحَسَنَهِ السَّيئَهَ»

و بدى را با نيکى مى زدايند.

مسؤوليتهاى آقايان

قرآن کريم مسؤوليت ادارى زندگى و مديريت آن را به مرد واگذار کرده است. البته اين به معناى برترى تمام مردها بر تمام زنها نيست. برترى حقيقى برترى در تقواست و مسلم است که هر مدير بايد تقواى لازم را داشته باشد.

قواميت و سرپرستى

قرآن کريم مى فرمايد:

«اَلرجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلى بَعضٍ وَ بِما أنفَقُوا مِن أموالِهِم»

مردان سرپرست زنانند؛ به دليل آنکه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آن که از اموالشان خرج مى کنند.

قواميّت به معناى سرپرستى است به گونه اى که مرد حافظ تمامى جنبه هاى رشد و تعالى خانواده خود باشد.البته واضح است که قواميت و مسؤوليتهايى را به دنبال دارد. اين مسؤوليتها دربارى همسر و فرزندان است. و مرد بايد تا آخر نسبت به آن وفادار باقى بماند.

در تفاسير در ذيل آيه فوق، قواميت مردان به قواميت واليان بر رعيت خويش تشبيه شده است؛ يعنى همچنان که واليان نسبت به رعيت خود مسؤولند مردها هم نسبت به همسر و فرزندان خود مسؤوليت دارند. بنابراين همان طور که اگر براى رعيت مشکلى پيش آيد، والى احساس مسؤوليت مى کند مرد هم بايد نسبت به همسرش همين طور باشد و مشکل او را مشکل خود بداند در حوزه مسؤوليتش جديّت به خرج دهد.

قرآن کريم علت محول کردن مسؤوليت به مرد را چنين بيان مى دارد که به طور کلى توانمندى مردان بيشتر از زنان است. با اين حال گاهى بعضى از خانمها از نظر مديريت بر مرد ها برترى دارند. لذا در ادامه آيه اين دليل را با کمى ابهام بيان مى دارد و مي-فرمايد: به خاطر آن که خداوند برخى از آنها را بر بعضى ديگر برترى داده است و به خاطر آن که مردان از اموال خود هزينه زندگى را تأمين مى کنند.

خانواده در تعامل با جامعه است و مشکلات اجتماع در خانواده با هم ارتباط دارد و گاهى لازم مى شود براى حفاظت از کيان خانواده، مرد خود را سپر خانواده سازد.

قواميت مرد در خانواده از سه بُعد قابل بررسى است:

تأمين اقتصاد خانواده

هدايت خانواده به سوى فلاح و رستگارى تربيت فرزندان اين مسؤوليت ها را به صورت ريز تر مى توان به صورت زير مورد توجه قرار داد.

تأمين اقتصاد خانواده

قرآن کريم مى فرمايد:

«بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلى بَعضٍ وَ بِما أنفَقُّوا مِن أموالِهِم»

ازدواج براى مرد بدان معناست که او وظيفه تأمين اقتصاد خانواده را پذيرفته است و از آن جا که مشغول انجام وظيفه اى مى باشد نبايد منتى برخانواده اش نهد.

اولين وظيفه يک مرد تلاش براى اداره اقتصاد منزل است به حدى که رفاهى نسبى و معقول را براى خانواده تأمين کند و در گام بعدى توسعه زندگى براى اهل خانواده از وظايف وى به حساب مى آيد. در حوزه مديريتى مرد در خانواده، اقتصاد منزل از ابزارهاى کنترل به شمار مى رود.

مرد مدير و مسؤول است و بايد به تمام مصالح زن و فرزندانش بينديشد و در راستاى آن تلاش کند. روايات بسيارى از ائمه هدىعليهما‌السلام به اين مسأله اشاره دارد:

امام علىعليه‌السلام مى فرمايد:«کُلُّ اَمرَيٍ مَسؤُولٌ عَمَا مَلَکَت يَمينُه و عَيالُه»

هر مردى مسؤول زندگى کنيزان و خانواده اش است.

نيز پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

«اِن اللهَ تَعالى سائِل کُل راعٍ عَمَا اَستَرعاهُ اَحفِظَ ذلِکَ اَم ضَيَّعَهُ حَتّى يُسألُ الرجُلُ عَن اَهلِ بَيتِهِ»

پروردگار متعال از هر آنکس که مسؤوليتى را عهده دار است سؤال مى کند که آيا آن را پاس داشته است يا تباه ساخته ؛ حتى از مرد در خصوص خانواده اش پرسش مى شود.

همچنين آن حضرت در حديثى ديگر مى فرمايد:

«اَلرَّجُلُ راعٍ اَهلِ بَيتِهِ وَ کُلُّ راعٍ مسؤولٌ عَن رَعيَّتِهِ وَ المَرأَهٌ راعِيهٌ عَلى مالِ زَوجِها وَ مَسؤُولَهً عَنه»

مرد مسؤول خانواده اش مى باشد و هر سرپرستى مسؤول افراد تحت سرپرستى اش است. زن نيز نسبت به مال شوهرش سرپرست و مسؤول است.

نکته قابل توجه در مورد اقتصادى و هزينه زندگى و به طور کلى در هر امرى در نظر گرفتن اعتدال است قرآن کريم در وصف عباد الرحمان چنين مى فرمايد:

«وَالّذينَ اِذا أنفَقُوا لَم يُسرِفُوا وَ لَم يَفتُرُوا وَ کانَ بَينَ ذلِکَ قَواماً»

و کسانى اند که چون انفاق کنند اسراف نمى کنند و بخل نمى ورزند و حد وسط و اعتدال را در پيش مى گيرند.

به نظر مى رسد انفاق در اين ايه به معناى هزينه خانواده باشد و منظور آيه آن است که عبادالرحمان وقتى است به هزينه هاى زندگى مى برند نه اسراف مى کنند و نه بخل مى ورزند بلکه راه اعتدال را در پيش مى گيرند.

اين نکته نيز قابل ذکر است که حتى اگر خانمى ثروتمند باشد، بازهم از نظر قانون الهى، هسمر او موظف است که وى را از نظر اقتصادى تأمين کند.

ب: هدايت خانواده به سوى رستگاري.

قرآن کريم مى فرمايد:

«قُوا أنفُسَکُم وَ اَهليکُم ناراً»

خود و کسانتان را از آتش [دوزخ] حفظ کنيد.

مرد موظف است که زمينى رشد و تعالى را براى همسر و فرزندانش فراهم آورد و لوازم رسيدن به رشد و تکامل را در اختيار ايشان قرار دهد؛ براى مثال راه تحصيل علم را براى آنها باز نمايد و يا اين که وسايل و امکانات لازم براى تربيت فرزندان را در اختيار همسرش قرار دهد؛ زيرا کودک عمدى شخصيت خود را از مادر مى گيرد و از تربيت مادر است که شخصيت و شاکلى وجودى فرزندان شکل مى گيرد.

ج: تربيت فرزندان

پدر در مقام سرپرست خانواده مسؤول تربيت فرزندان است، اگرچه مديريت اجرا و بيشترين سهم در تربيت فرزندان به مادران اختصاص دارد.

پيامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در اين باره بيان ارزشمندى دارند. ايشان مى فرمايند:

«حَقُّ الوَلَدِ عَلى والِدِه اَن يُحَسِّنَ اسمَهُ و اَن يُحَسِّنَ اَدَبَهُ وَ اَن يُعَلَّمَهَ القُرآن»

فرزند بر گردن پدرش سه حق دارد: نام نيکو براى او برگزيند، به او ادب بياموزد و قرآن را به او تعليم دهد.

د: نام نيک

اولين وظيفه اى که در برابر فرزندان بر گردن پدر مى باشد انتخاب نام نيک و براى آنهاست. تصور عمومى آن است که اسامى الفاظى بيش نيست، اما با کمى دقت روشن مى گردد که الفاظ الهى نورانيتى به همراه دارد؛ براى مثال الفاظ قرآن هرجا که باشد معنويتى را به دنبال دارد و چه بسا فرشتگان در اطراف آنها حضور دارند و دست زدن به آنها بدون وضو حرام است. لذا همان طورى که الفاظ الهى جايگاه خود را دارد و از آثارى معنوى برخوردار است الفاظ و اسامى نامناسب هم آثارى سوء به دنبال مى آورد. پدر وظيفه دارد فرزندش را در جرگى نامداران به خير قرار دهد.

در فصل مربوط به غيرت بيان مى گردد که پدر غيور هرگز حاضر نمى شود نام کافر و يا مشرک بر روى فرزندش بنهد.

هـ: ادب آموزى

پدر متدين و در کنار او مادر مؤمن در قبال حسن ادب آموزى فرزندانشان مسؤولند. آدابى که پدر و مادر متدين بايد به فرزندانشان آموزش دهند آداب دينى است و بايد توجه داشت که منظور از تربيت فقط تعاليم اجتماعى نيست بلکه آداب اجتماعى بخشى از تعاليم دينى به شمار مى رود؛ براى نمونه حسن رفتار با مردم از قبيل صداقت، حفظ حرمت، و خويشتن دارى از بدگوئى نسبت به ديگران. بخشى از آداب تربيت بدنى است. کسى حق بدگويى از افراد ديگر را ندارد؛ دروغ امرى است نکوهيده که مذموم بودن آن بر کسى پوشيده نيست. حضرت علىعليه‌السلام در نامى خود به امام مجتبىعليه‌السلام مى فرمايند:

«اِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالاَرضِ الخالِيهِ مااُلقِيَ فيها مِن شَى ءٍ قَبَلَتهُ فَبادَرتُکَ بِالاَدَبِ قَبلَ أن يَقسُوَا قَلبُکَ وَيَشتَغِلُ لُبُّکَ...»

قلب نوجوان مانند زمين خالى است که هر چه در آن کشت شود مى پذيرد ، پس نسبت به ادب تو اقدام کردم قبل از آن که قلب تو را قساوت و سنگدلى فرا گيرد و دل تو به ياد غيرخدا مشغول شود...

به راستى چه مسؤوليت سنگيين بر دوش پدران است و بايد معارف صحيح را به فرزندان خود بياموزند قبل از آن که ذهن آنها از افکار باطل تغذيه شود.

و: تعليم قرآن

پدر متدين موظف است به فرزندان خود قرآن بياموزد. آموختن قرآن و عمل به دستورات دينى آن ضامن سعادت دنيا و آخرت هر فرد خواهد بود و چون پدر مسؤول فراهم ساختن زمينى به سعادت رسيدن فرزندان است موظف است به فرزندش دستورات حيات بخش و سعادت آفرين قرآن را بياموزد.

در روايتى که از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در صفحات پيشين گذشت، ادب آموزى و تعليم قرآن به طور مستقل ذکر شده است و اين اهميت تعليم قرآن به فرزندان را مى رساند.

آن حضرت در روايت ديگرى به نقش مهم پدر در امر تربيت اشاره مى کنند هرچند محتواى حديث دربارى فرزند دختر است:

«مَن کانَ لَهُ فادَبَّها وَ اَحسَنَ اَدَبَها وَ غَدّاها فَاَحسَنَغِذِاءَها وَ اَسبَغَ عَلَيها مِنَ النِعمَهِ الّتى اَسبَغَ اللهُ عَلَيهِ کانَت لَهُ مَيمَنَهً وَ مَيسَرَهً مِنَ النارِ اِليَ الجَنَهِ. »

کسى که فرزند دخترى داشته باشد و او را ادب کند و خوب به او ادب بياموزد و تا حدى که مى تواند زندگى و امکانات زندگى را براى او فراهم آورد و از نعمتهايى که خدا به او داده است براى فرزندش دريغ نکند، او براى پدر از چپ و راست حفاظ و سپرى در برابر آتش خواهد بود تا پدر به بهشت گام نهد.

طرح يک سؤال

طرح يک سؤال و پاسخ به آن در اين مجال ضرورى مى نمايد. ديده مى شود برخى از مردان از حدود خود تجاوز مى کنند و گاهى از مسؤوليتها و اختياراتى که دارند سوء استفاده مى کنند. در اين صورت چرا باز هم يک مرد بايد قَوّام باشد؟ در پاسخ گفت: وجود مسؤول در هر جامعه حتى خانواده امرى اجتناب ناپذير است و مسأله قواميّت در گام اول به معناى سپرستى و مسؤوليت مى باشد. هيچ جامعه اى نمى تواند بدون مسؤول باشد. حتى جامعه اى با مسؤول بدبهتر از جامعه اى بدون مسؤول است. حضرت علىعليه‌السلام ميفرمايد:

«لابُد لِلناسِ مِن أميرِ بِر أوفاجِرٍ»

مردم جامعه چاره اى ندارند جز اين که اميرى داشته باشند، چه نيکوکار و چه خودکامه.

نبودن مسؤول جامه را برهم مى ريزد و آن را به سوى هرج و مرج مى کشاند. آن چه مهم است اين که يک مسؤول بايد نسبت به حوزه مسؤوليتش در پيشگاه الهى پاسخگو باشد.

نمى توان گفت چون عده اى از مسؤولان جامعه خطا مى کنند، نبايد مسؤوليتى در جامعه وجود داشته باشد؛ زيرا در آن صورت جامعه اى هم نخواهد بود. در خانواده نيز چنين است، مرد مسؤول است و در قبال اين مسؤوليت وظايفى دارد و در مقابل خانمها هم وظيفه دارند که از اين مسؤوليت پاسدارى کنند و آن را بپذيرند. اين امرى قانونى است.

درست است که عده اى از مردان در انجام برخى از وظايف خود کوتاهى مى کنند و يا گاهى آن را به خوبى انجام نمى دهند (براى مثال در دادن نفقه کوتاهى مى کنند و يا از قواميت خود سوء استفاده مى کنند و چنين مى پندارند که قوام بودن صرفاً به معناى خشونت است و امر و نهي!) اين گروه از آقايان بايد بدانند که قوام موظف است همه امور را رعايت و اداره نمايد و در همه جهات نيازهاى همسر و فرزندانش را در حد توان تأمين کند.

آنان بايد بدانند که در پيشگاه خداوند مؤاخذه مى شوند و اين امر مختص مردان نيست و همه انسانها نسبت به انجام مسؤوليتهايى که بر عهده دارند و نحوى انجام و وظايفشان بازخواست خواهند شد.

1 -مسؤوليتهاى بانوان

در سازمان ادارى سرپرست و مدير، مسؤول سياست گذارى است و در جايگاه بعدى معاون او قرار دارد و در حقيقت با کمک هم کار را به سامان مى رسانند. در خانواده نيز پدر در جايگاه مديريت و سرپرستى قرار دارد و مادر مسؤول ساماندهى و اجراست. اگر چه مسؤوليت پدر در مقام سرپرست خانواده بسيار سنگين است در کنار او مادر نيز عهده دار اجراست و به طور معمول مجريان سهم بيشترى در به ثمر رساندن سياستها دارند.

الف: قانع بودن

قرآن کريم مى فرمايد:

«فَالّصالِحاتُ قانِتاتُ»

پس زنان صالحه مطيع همسرانشانند.

همان گونه که رئيس و مدير يک اداره مسؤول است، کسانى که تحت مسؤوليت اويند نيز به نوع ديگرى مسؤول مى باشند. آنان مسؤولند اين نظام قانونى را حفظ کنند و از فرامين مدير در حوزه مسؤوليتش تبعيت نمايند.

تعبير قرآنى فوق بيانگر آن است که نتيجه قوام بودن مرد قانع بودن زن است؛ يعنى اگر مردها مسؤولند بر زنان نيکوکار و صالح بايد مطيع باشند. يک زن نمى تواند بگويد چون متقى ترم و کرامت بيشترى دارم از شوهر اطاعت نمى کنم!

ذکر اين نکته لازم است که اطاعتِ مطلق فقط از آن خداست ومنظور از اطاعت زن، اطاعت در حوزه وظايف معلوم و مشخص همسرى است.

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

«ما اٌفادَ رَجُلٌ بَ,دَ الايمانِ خَيراً مِنِ امرَاَهِ ذاتَ دينٍ وَ جَمالٍ تَسُرُّهٌ اِذا نَظَرَ اِلَيها وَ تُطيعُهُ إِذا أمَرَها وَ تَحفَظُهُ فى نَفسِها وَ مالِهِ اِذا غابَ عَنها»

هيچ مردى بعد از ايمان از خيرى بهره نبرده است به اندازه همسرى که ديندار و زيبا باشد ، آن گونه که چون به او نگاه کند شاد شود و وقتى به او امر مى کند، اطاعت کند و از خود و مال شوهرش در غياب او محافظت کند.

در سامان دادن امور خانواده زنانى مى توانند که شوهر را همراه خود سازند که خود مطيع شوهر باشند. احکام الهى مطابق با فطرت است و حکمى را خداوند کرده است با فطرت انسان مطابقت دارد. در فطرت زن اطاعت از شوهر وجود دارد. البته به شرط اين که مرد گرفتار افراط و تفريط نگردد. چه بسيار ديده مى شود که بانوان از مردهايى که هيچ احساس مسؤوليتى نمى کند ناراضى اند. در طرف مقابل مرد هم به طور فطرى خوى اطاعت کردن ندارد مگر زمانى که همسرش را مطيع ببيند. بسيارى از اوقات وقتى مرد احساس کند که همسرش مطيع اوست او هم در امور تابع همسرش خواهد بود ولى اگر زن مقابل شوهرش بايستد و موضع بگيرد اعتماد شوهر نسبت به نظام زندگى از بين مى رود و در اين صورت ديگر نمى توان زندگى موفق و شيرينى را براى مرد و زن پيش بينى کرد.

زنانى که در مقابل همسرانشان حالت مردانگى مى گيرند در زندگى موفق نيستند؛ چرا که چنين رفتارى با نظام خلقت مغايرت دارد. اگر خدا مى فرمايد که بنده خدا باشيد و بندگى کنيد، روح بندگى را در ما سرشته است و ما از بندگى خدا لذت مى بريم. مرؤوس از اطاعت رئيس ناخشنود نيست مگر اين که رئيس بد عمل کند. در فطرت زن نيز از اطاعت شوهر امرى هموار است و طبيعى است که اطاعت يک طرف اطاعت مقابل را نيز همراه خواهد داشت تا آنجا که خداوند تعالى مى فرمايد:

«أَنَا مُطيعُ لِمَن أطاعَني»

من مطيع آن کسى ام که از من اطاعت کند.

ب: حافظ بودن

دومين مسؤوليت بانوى خانواده آن است که حافظ باشد. زن در غياب همسرش بايد نسبت به زندگى خود مسؤوليت شناس و به عبارت ديگر وفادار باشد و از آنچه خدا از او خواسته است پاسدارى کند.

قرآن کريم مى فرمايد:«حافِظاتُ لِلغَيبِ بِما حَفِظَ اَللهُ»

[همسران] به پاس آنه خدا [براى آنان] حفظ کرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مى کنند.

در احاديث آمده است که چنين زنانى در وهله اول از خود محافظت کنند و سپس پاسدار اموال شوهرانشانند.

در گام اول زن بايد محافظ خودش باشد. زن ناموس مرد است و بايد از اين ناموس پاسدارى شود و پاسدار واقعى اين ناموس کسى جز خود زن نمى تواند باشد. چه بسا مردان به مسافرتهاى طولانى مى روند و بايد خاطر او آسوده باشد و اين امر را زن با رفتار خودش مى تواند محقق سازد. در گام دوم زن بايد نسبت به اموال همسرش و غياب او حساس باشد و از آن پاسدارى کند؛ چرا که مدير منزل است و تنظيم امور داخلى خانه بر عهده اوست و يک مدير بايد از حوزه مسؤوليتش پاسدارى و حفاظت کند.

ج : تنظيم امور منزل

کدبانوى خانه مديريت داخلى منزل را برعهده دارد و مسؤول تنظيم امور خانه است. يک مسؤول در حوزى مسؤوليت خود بايد اختيارات کافى داشته باشد تا بتواند وظايفش را به نحو احسن انجام دهد. در اين بين مردان فقط شأن مشاور را دارند، همان طورى که در حوزه ى قواميت مرد خانم فقط شأن مشاور مى تواند داشته باشد.

مردانى که در جزئيات امور داخلى منزل دخالت مى کنند، نظام خانواده را مختل مى سازند و نمى توانند از نظر روحى و روانى رضايت خاطر همسر را فراهم نمايند. در برخى خانواده ها ديده مى شود که مردان حتى در امور جزئى مثلاً در نوع چينش منزل هم دخالت مى کنند که اين مسأله خود موجب ايجاد اختلال در زندگى خانوادگى است. با وجود اين نبايد فراموش کرد که همکارى و کمک مرد در امور منزل امرى پسنديده است و اجر و پاداش بالايى دارد.