زن از زبان قرآن

زن از زبان قرآن0%

زن از زبان قرآن نویسنده:
گروه: زنان

زن از زبان قرآن

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مركز فرهنگ و معارف قرآن
گروه: مشاهدات: 11105
دانلود: 2783

توضیحات:

زن از زبان قرآن
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11105 / دانلود: 2783
اندازه اندازه اندازه
زن از زبان قرآن

زن از زبان قرآن

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

حقوق اجتماعى و سياسى زنان

پرسش شماره ٢٢) از ديدگاه قرآن كريم، زنان در مسائل اجتماعى و سياسى از چه حقوقى برخوردارند؟

قرآن كريم همان گونه كه در ديگر امور براى زن شخصيت حقوقى قائل است، در مسائل اجتماعى و سياسى نيز براى او شخصيت حقوقى قائل است؛ از اين رو دخالت زن را مانند مرد در همه فعاليتهاى اجتماعى و شئون سياسى، تا آنجا كه خلاف شئون او نباشد، جايز مى داند و هيچ فرقى ميان آن دو نمى گذارد؛ براى مثال يكى از مسائل سياسى و اجتماعى، مسئله بيعت است كه قرآن كريم آن را به عنوان نمونه اى از فعاليت هاى اجتماعى و سياسى براى زن ذكر كرده كه نشان مى دهد زنان مومن بعد از فتح مكه با پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بيعت كردند و ايشان به فرمان خداوند رعايت شروط را مبناى اين بيعت قرار داده است( يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّـهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ) (١٠١) ؛ اى پيامبر! زنان مومن هنگامى مى توانند نزد تو آيند و با تو بيعت كنند كه چيزى را شريك خداوند قرار ندهند، دزدى نكنند، آلوده زنا نشوند و فرزند خود را نكشند و تعمت و افترايى پيش دست و پاى خود نياورند و در هيچ كار شايسته اى از فرمان تو سرپيچى نكنند و با آنها بيعت كن و براى آنها از درگاه خداوند طالب آمرزش نما؛ زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.

بنابراين، زن مى تواند در همه مسائل سياسى و اجتماعى فعاليت كند؛ زيرا از هر نوع آزادى اجتماعى در بيان و قلم، حقوقى مساوى با حقوق مردان دارد. او مى تواند مشاغل مناسبى براى خود در اجتماع انتخاب كند و از حقوق برابر با مردان برخوردار باشد؛ همان گونه كه از آيه ذيل برمى آيد: للرجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن(١٠٢) ؛ براى مردان و زنان از آنچه به دست مى آورند سهمى است (و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد)؛ البته زن به سبب ويژگى هايش نمى تواند عهده دار مناصبى مانند امامت، رهبرى، و قضاوت باشد كه در فصل هاى آينده به آنها خواهيم پرداخت(١٠٣) .

مهاجرت از جمله فعاليت هاى سياسى زنان در صدر اسلام است كه در برخى آيات به آن اشاره شده و در شان نزول آيه ١٠ سوره ممتحنه گفته شده است كه ام كلثوم دختر عقبه بن ابى محيط با پاى پياده از مكه به مدينه مهاجرت كرد و هنگامى كه مشركان براى برگرداندن او به مدينه آمدند اين آيه شريفه نازل شد:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّـهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُم مَّا أَنفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنفَقُوا ذَٰلِكُمْ حُكْمُ اللَّـهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ) (١٠٤) ؛ هرگاه آنان را مومن يافتيد آنها را به سوى كفار باز نگردانيد؛ نه آنها براى كفار حلال هستند و نه كفار براى آنها.

پس تمجيد قرآن از مهاجران و مجاهدان با مال و جان در راه خدا و ترغيب آنان به هجرت در راه خدا فقط به مردان اختصاص ندارد(١٠٥) ؛ چرا كه خطاب يا ايها الذين امنوا عام است و شامل همه مومنان اعم از: زن و مرد مى شود(١٠٦) ؛ از اين رو مى فرمايد:( فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ اللَّـهِ وَاللَّـهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ) (١٠٧) من عمل هيچ عمل كننده اى از شما را زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم كرد.

احاديث بسيارى از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه از جواز شركت زنان در جنگ حكايت دارد به گونه اى كه برخى از محدثان بابى خاص تحت عنوان غزوه النساء مع الرجال، النساء فى الحرب قرار داده اند(١٠٨) . انس بن مالك از پيامبر نقل كرده است كه ام سليم و زنانى از انصار به همراه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جنگ شركت كرده بودند و كار آب رسانى و مداواى مجروحان را بر عهده داشتند.

درباره صفيه (عمه گرامى پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز آمده است: هنگامى كه لشكريان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جنگ احد شكست خوردند، صفيه نيزه اى به دست گرفت و در مقابل دشمن ايستاد؛ به همين دليل به يا زبير المراه از سوى پيامبر مورد خطاب قرار گرفت(١٠٩) .

نمونه بارز فعاليت هاى سياسى - اجتماعى زنان، دفاع حضرت فاطمهعليهما‌السلام از حريم ولايت است كه در بسيارى از كتب تاريخى بيان شده(١١٠) و نيز حضور ايشان به همراه ديگر زنان در جنگ احد و مداواى مجروحان به خصوص بستن زخم هاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (١١١) . از آنجا كه فاطمه زهراعليهما‌السلام معصومه است و عمل ايشان حجت شرعى براى تمام مومنان به شمار مى رود مى تواند رفتار ايشان در خصوص فعاليت هاى سياسى - اجتماعى الگويى براى زنان جامعه اسلامى باشد، همچنين حضور فعال زنان در داستان كربلا تاييدى ديگر بر اين اين نقش است.

فصل چهارم: زن در فقه اسلامى

شهادت زن

پرسش شماره ٢٣) چرا در اسلام، شهادت دو زن برابر با شهادت يك مرد است؟

شهادت زنان و مردان در اسلام، جايگاه متفاوتى دارد؛ گاهى فقط شهادت مرد پذيرفته مى شود و گاهى فقط شهادت زن؛ مانند امورى كه به زنان مربوط است و در مواردى مثل شهادت بر قرض يا شهادت بر زنا و قتل، شهادت دو زن برابر با شهادت يك مرد دانسته شده است كه آن هم به دليل خصوصيات و ويژگى اين نوع از حوادث است.

حكم قضايى، زمانى صادر مى شود كه قاضى به علم و اطمينان برسد و شهادت، يكى از راه هاى وصول به علم و اطمينان است و در مواردى مثل شهادت بر قرض و دين، به دليل اين كه امكان شهادت حسى براى زنان و امكان مسامحه بيشتر است، نياز است كه گفته آنان با يك زن ديگر كنترل شود تا هر كدام موارد لغزش ديگرى را يادآورى كند؛ چنان كه قرآن كريم در سوره بقره، آيه ٢٨٢ به برخى از موارد ياد شده اشاره كرده است(١١٢) : هنگامى كه بدهى مدت دارى به يكديگر داريد، بايد آن را بنويسيد و... اگر كسى كه حق بر عهده او است، سفيه يا ضعيف است يا توانايى املا ندارد، بايد ولى او عادلانه املا كند و دو نفر از مردان خود را شاهد بگيرد و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن از آنانى كه مورد رضايت شمايند شاهد بگيرد؛ تا اگر يكى لغزيد، ديگرى او را يادآورى كند.

مرحوم طبرسى - از مفسران بزرگ شيعه - در تحليل اين آيه مى نويسد: زيرا فراموشى بر زنان بيشتر از مردان عارض مى گردد(١١٣) . البته دليل مذكور از جمله حكمت هاى حكم است و تمام علت آن نيست.

از ديدگاه روان شناختى نيز مسئله فراموشى زنان هنگام اداى شهادت، قابل توجيه است؛ زيرا فراموشى با ميزان احساسات و هيجانات فرد، رابطه تقسيم دارد به هر اندازه شخص بيشتر تحت تاثير احساسات و هيجانات روحى قرار گيرد، حوادث و وقايعى را كه به خاطر سپرده، زودتر فراموش مى كند و دقت كمترى در نقل آن خواهد داشت. يك روان شناس قضايى مى گويد: يكى شى ء يا يك موضوع كه در ذهن ما انعكاس شديد هيجانى با صبغه كراهت ايجاد مى كند، مى تواند موجب تسهيل يا تسريع در انصراف توجه ما شود(١١٤) . به اعتقاد برخى از روان شناسان، حيا و عفت يكى ديگر از علل فراموشى اشخاص است(١١٥) .

علامه طباطبايى معتقد است كه دو عامل فراموشى ياد شده؛ يعنى تاثير عواطف و احساسات ناشى از حوادث وشرم و حيا در زنان، به مراتب بيشتر از مردان يافت مى شود(١١٦) و هر دو در حوادث كيفرى كه شهادت زن به تنهايى پذيرفته نمى شود، مورد ابتلا است، همچنين يكى ديگر از ويژگى هاى زنان از منظر روان شناختى، عدم تمركز آنان با اشيا و حوادث است و اين كه زنان براى سنجش اشيا يا حوادث، آن را با اشياى اطراف مى سنجند، ولى مردان مى توانند ساعت ها بر يك شىء متمركز شده، بدون توجه به تناسب آن با پديده هاى اطراف، درباره آن اعلام نظر و قضاوت كنند. اين مسئله مى تواند يكى از حكمت هاى عدم پذيرش گواهى يك زن هنگام شهادت باشد(١١٧) .

اين مسئله درباره مردان نيز همين گونه است؛ يعنى به شهادت يكى از آنها به تنهايى اكتفا نمى شود و بايد دو يا چهار مرد با هم شهادت دهند تا مواردى مثل قتل و زنا اثبات شود، به خصوص آنجا كه حادثه مهمى باشد و زنان تحمل ديدن حادثه را نداشته باشند (مانند قتل) يا حيا مانع شود كه آنها دقت كنند تا از جوانب حادثه اطلاع يابند (مانند زنا)؛ چون در هر كدام از اين حادثه ها زنان بايد با شرايط ويژه اى گواهى دهند كه ترس يا عدم تحمل يا حيا ممكن است مانع از چنان دقتى شود؛ به همين دليل، شهادت آنها با شاهدان ديگر از جنس خودشان كنترل مى شود؛ همان گونه كه درباره مردان نيز چنين است، به جهت اهميت حافظه در امر شهادت (از نظر فقهى) در صورتى كه بر شاهد مرد هم سهو و نسيان غلبه كند، شهادت شان مورد قبول نخواهد بود(١١٨) .

بنابراين دانستن چهار نكته، ضرورى به نظر مى رسد:

١. اين گونه نيست كه در همه موارد، شهادت دو زن برابر با شهادت يك مرد باشد، بلكه مواردى گواهى يك زن نيز پذيرفته مى شود؛ مانند برخى از مسائل كه مخصوص زنان است.

٢. تسلط بر كيفيت وقوع حادثه براى زنان با موانع بسيارى همراه است. كسى كه شهادت مى دهد، بايد شاهد صحنه حادثه بوده باشد و حضور در محل حادثه براى زنان غالبا مشكل است؛ زيرا زن مشغول كارهاى خانه و تربيت كودك است و مشكلات مادرى و موانع اخلاقى و احساسى دارد؛ از اين رو ممكن است آن صحنه اى را كه ديده است فراموش كند يا به طور كامل در جريان حادثه قرار نگيرد؛ بنابراين، بايد دو زن در اين جريان حضور يابند تا اگر براى يكى اشتباهى رخ داد، ديگرى او را متذكر شود(١١٩) .

٣. شريعت اسلام يك مجموعه به هم پيوسته است. تجزيه و تحليل و نقد و بررسى هر حكمى به تنهايى و بدون توجه به ديگر احكام، كارى ناقص و نادرست است؛ همانند پيكر آدمى كه اگر عضوى را به تنهايى بنگريم، ممكن است زشت و نازيبا به نظر آيد؛ اما هنگامى كه در مجموع پيكر به آن نگاه كنيم، آن را زيبا مى بينيم كه در بهترين جايگاه قرار گرفته است.

هنگامى مى توان درباره يك حكم اسلامى، نقد و بررسى و داورى صحيحى داشت كه آن را در پيكره همه احكام ديد، نه به صورت عضوى جدا شده از پيكر احكامى اسلامى.

٤. كسى كه احكام و قوانين اسلامى را مقرر فرموده، آفريننده آدمى است؛ همه ويژگى هاى او را مى داند و از همه كس به او مهربان تر است و سعادت و خوشبختى واقعى او را مى خواهد. قانون چنين قانون گذارى، بى ترديد به سود انسان است و سعادت ابدى آنها را تامين مى كند؛ هر چند انسان ها نتواند به همه حكمت ها و رموز آن قانون پى ببرند.

حضانت فرزندان

پرسش شماره ٢٤) چرا حضانت فرزندان پس از طلاق به پدر واگذار مى شود؟

درباره حضانت فرزندان پس از جداى پدر و مادر، سه طرف وجود دارد كه بايد مصلحت هر كدام مورد بررسى قرار گيرد: پدر، مادر و فرزندان.

خداوند مسئوليت تامين نيازهاى مادى فرزند را بر عهده پدر قرار داده است؛ حتى زمانى كه حضانت آن بر عهده مادر است(١٢٠) . آيه ٢٣٣ سوره بقره بر اين مطلب دلالت مى كند كه حضانت مادر بر فرزند، يك حق است(١٢١) ؛ در حالى كه تامين مخارج از جانب پدر، يك تكليف است(١٢٢) ؛ يعنى مادر هر وقت بخواهد، مى تواند از اين حق بگذرد و آن را به پدر بدهد؛ اما پدر هيچ گاه نمى تواند از زير بار اين مسئوليت شانه خالى كند.

با توجه به اين كلام، نيازهاى عاطفى و طبيعى بر حسب اينكه او پسر باشد يا دختر، در نظر گرفته شده و حضانت او تا سن مشخص به مادر سپرده شده است(١٢٣) كه البته اين مسئله، مورد بحث ما نيست. بحث ما درباره حق بودن حضانت مادر است كه چرا در زمره حقوق شمرده شده و چرا محدود است؟

يكى از حكمت هاى حق بودن حضانت مادر و محدوديت آن، اين است كه زن آزادى بيشترى داشته باشد تا در صورت تمايل، بتواند زندگى مجددى را شروع كند و از سوى ديگر، مجبور به تامين هزينه نگهدارى فرزندان نباشد. اگر حضانت فرزندان تكليف او باشد؛ چه بسا شرايط به گونه اى شود كه او هرگز نتواند ازدواج مجدد كند؛ چرا كه بسيارى از مردان به دليل مشكلات اقتصادى و تربيتى، حاضر نيستند فرزند ديگران را بپذيرند.

از سوى، اين خلاف عدالت است كه مسئوليت تامين مالى را بر دوش پدر بگذارند؛ اما نقشى در تربيت فرزند به او ندهند؛ مگر آنجا كه او صلاحيت حضانت را نداشته باشد كه اين مسئله به مصلحت تربيت فرزند برمى گردد و حكم استثنا را دارد.

مطلب ديگر آنكه اغلب زنان پس از طلاق، خانواده جديدى تشكيل مى دهند و اشاره شد كه شرايط براى ازدواج چنين زنانى سخت مى شود. همه اينها در جايى است كه ما بخواهيم مسئوليت را بر دوش كسى بگذاريم و مسئول را مشخص كنيم تا فرزند، بدون تكليف نماند، اما در صورتى كه پدر و مادر توافق كنند فرزند به طور نا محدود نحت سرپرستى مادر باشد، تصميم آن دو تعيين كننده است و به منزله قانون قابل اجرا تلقى مى گردد؛ اما تصميم، مسئوليت پدر را سلب نمى كند؛ زيرا در اين شرايط نيز اگر زن به هر دليلى نخواهد به حضانت فرزند ادامه دهد، تكليف متوجه پدر خواهد بود.

همه اين مسائل شايد حكمت ديگرى هم داشته باشد و آن اين كه چون حق طلاق با مردان است، خداوند مى خواهد آنها از ابتدا مسئولانه با اين مسئله برخورد كنند تا به راحتى زن را طلاق ندهند و بدانند كه مسئوليت فرزند به هر حال متوجه آنها است(١٢٤) .

ارث زن پرسش شماره ٢٥) بر اساس آيه شريفه للذكر مثل حظ الانثيين

فصل پنجم: پوشش زن

معناى حجاب

پرسش شماره ٣١) معناى حجاب چيست؟

حجاب در لغت به معناى ستر، پوشاندن، پنهان كردن، منع از داخل شدن، بازداشتن و ممانعت از دسترسى و رسيدن به چيزى، دفع و مانند آن است. پرده را نيز حجاب گفته اند؛ زيرا گويى شخصى پشت آن پنهان است. اين آيه به همين معنى است:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَـٰكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ وَاللَّـهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّـهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّـهِ عَظِيمًا ) (١٥٩) ؛ و هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى را (به عنوان عاريت) از آنان (همسران پيامبر) مى خواهيد از پشت پرده بخواهيد قاموس قرآن، سيد على اكبر قرشى، ج ٢، ص ١٠٤.(١٦٠) .

حجاب به معناى جوف و باطن (آنچه از دل پوشيده و پنهان است) نيز آمده است؛ مانند آيه:( وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ ) (١٦١) . حجاب در اين آيه به معناى چيزى نيست كه ديده را مى پوشاند، بلكه مقصود، همان چيزى است كه مانع رسيدن لذت هاى بهشتيان به دوزخيان و رنجش و آزار دوزخيان به بهشتيان مى شود. به ابروى انسان نيز حاجب مى گويند؛ زيرا دو ابرو براى ديدگان همچون نگهبان هستند و از آنها دفاع مى كنند(١٦٢) .

از مجموع سخنان مفسران قرآن و عالمان لغت برمى آيد كه حجاب به معناى پرده يا پارچه و مانند آن است كه بدن انسان يا حقيقى را بپوشاند تا آن را از صدمات احتمالى مصون دارد يا از اثر چيزى ممانعت كند؛ بنابراين در لغت، هر پوششى حجاب نيست؛ بلكه آن پوششى حجاب ناميده مى شود كه از آن براى محافظت و صيانت استفاده شود(١٦٣) .

پوشش ها

پرسش شماره ٣٢) مراد از جلباب كه در آيه ٥٩ سوره احزاب آمده است، چيست؟

براى رسيدن به معناى اين واژه، بايد مقدارى درباره ريشه و موارد كاربرد آن بحث شود. جلباب از ريشه جلب و جلبب از جلب است. جلب به معناى كشيدن گردآورى، جمع كردن، آماده بودن و سوق دادن است؛ براى مثال وقتى مى گويند: قانون، فلان شخص را جلب كرد، به اين معنى است كه او را گرفت و به سوى محكمه سوق داد، همچنين اگر زخم كسى رو به بهبودى باشد، پوستى تازه روى زخم را مى پوشاند تا از رسيدن آلودگى به آن جلوگيرى كند كه به آن جلب گويند.

نكته مهم آن است كه بنابر ادبيات عرب، هر وقت در ريشه يك واژه، يكى از حروف اصلى آن تكرار شود، اين تكرار نشان از ويژگى خاصى در معنى است. واژه جلباب نيز از اين قبيل است؛ زيرا حرف سوم (ب) در ريشه آن تكرار شده است (جلبب). برخى لغت شناسان گفته اند كه اين تكرار بر جمع كردن كامل و استمرار آن دلالت دارد.

بنابراين، جلباب در جايى صادق است كه پوشنده پارچه يا عبا يا چادر، آن را پى در پى و به گونه كامل جمع كند و از رها كردن و باز بودن جلوى آن پرهيز كند(١٦٤) .

از مجموع كتاب هاى لغت و تصريح بسيارى از مفسران قرآن برمى آيد كه واژه جلباب به معناى پارچه اى دوخته يا ندوخته است كه قسمت عمده بدن، به ويژه سر را مى پوشاند؛ به گونه اى كه پس از پوشيدن، اگر اطراف آن را به سوى هم كشيده و جمع كنند، همه بدن را بپوشاند؛ از اين رو برخى از عالمان لغت، آن را بر پيراهن بلند و آزاد، چادر يا عبا تطبيق داده اند كه آن را براى مصون ماندن از نگاه نامحرمان مى پوشند(١٦٥) .

پرسش شماره ٣٣) مقصود از خمر در آيه ٣١ سوره نور چيست:( وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّـهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ )

خمر جمع خمار (بر وزن حجاب) در اصل به معناى پوششى است كه چيزى را در خود از ديدگاه مخفى مى كند و اگر به شراب هم خمر مى گويند، به سبب آن است كه اين مايع، عقل را مى پوشاند و آن را مخفى مى كند و درباره لباس انسان به چيزى گفته مى شود كه زنان سر خود را با آن مى پوشانند و در زبان فارسى به آن مقنعه يا روسرى گفته مى شود(١٦٦) . معناى آيه اين است: (اى پيامبر! به زنان با ايمان بگو كه اطراف) روسرى هاى خود را روى سينه خود بيندازيد (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود.)

پرسش شماره ٣٤) در قرآن كريم حجاب اسلامى براى زن چگونه توصيف شده است؟

در قرآن كريم آيات فراوانى درباره حجاب و پوشش زنان آمده است؛ از جمله:

١. سوره نور، آيات ٣٠، ٣١، ٣٣ و ٦٠.

٢. سوره احزاب، آيات ٣٥، ٥٣، ٥٥ و ٥٩.

در برخى از اين آيات، به كيفيت و شكل حجاب پرداخته شده است؛ از جمله: به زنان با ايمان بگو كه ديدگان خود را (از هر نامحرمى) فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نسازند؛ مگر آنچه (به طور طبيعى) معلوم است و بايد مقنعه خود را بر گردن خويش (فرو) اندازند و زيورهاى شان را جز براى شوهران يا پدران شوهران يا پسران يا پسران شوهران يا برادران يا پسران برادران يا پسران خواهران يا زنان (هم كيش) خود يا كنيزان شان يا خدمتكاران مرد كه رغبتى (به زنان) ندارند يا كودكانى كه بر عورت هاى زنان وقوف حاصل نكرده اند (در اين مورد چيزى نمى فهمند) آشكار نكنند و پاهاى خود را (به گونه اى به زمين) تا آنچه از زينت شان نهفته دارند، معلوم گردد. اى مومنان! همگى (مرد و زن) به درگاه خدا توبه كنيد. اميد است كه رستگار شويد(١٦٧) .

در اين آيه چند نكته قابل توجه است:

١. زنان نبايد زينت هاى خود را - جز در مواردى كه به طور طبيعى ظاهر است. آشكار سازند(١٦٨) .

٢. آنها بايد خمارهاى خود را بر سينه هاى خود بيفكنند: و ليضربن بخمرهن على جيوبهن با توجه به اين آيه، زنان بايد تمام سر، گردن و سينه خود را بپوشانند(١٦٩).

٣. زنان در مواردى مجازند زينت خود را آشكار كنند كه آيه ٣١ سوره نور به آنها اشاره شده است(١٧٠) .

حجاب، تكليفى همگانى

پرسش شماره ٣٥) با توجه به اينكه همه مسلمانان بايد حجاب را رعايت كنند، چرا در آيه حجاب تنها زنان پيامبر مورد خطاب قرار گرفته اند؟

رعايت حجاب وظيفه همه زمان مسلمانان است و همسران پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سبب انتساب به ايشان و قرار گرفتن در كانون وحى الهى، داراى موقعيت ويژه اى بودند و نسبت به حجاب و دورى از نامحرم، مورد تاكيد بيشترى قرار داشتند؛ ولى آيات حجاب فقط درباره آنان نيست؛ زيرا:

الف - مورد خطاب واقع شدن زنان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آيات ٣٢ و ٣٣ سوره احزاب جهت تاكيد است نه اختصاص داشتن حكم به آنان؛ چون در اين آيات دستورهايى آمده است كه به زنان پيامبر اختصاص ندارد؛ مانند: به پاداشتن نماز، پرداخت زكات، اطاعت از خدا و رسول و...؛ بنابراين، حكم حجاب و دورى از نامحرم نيز به آنان اختصاص ندارد؛ بلكه همانند نماز، زكات و... بين آنان و ديگران مشترك است(١٧١) .

ب - در آيات ديگر مربوط به حجاب، همه زنان مسلمان مورد خطاب واقع شده اند؛ مانند آيه ٣١ سوره نور و آيه ٥٩ سوره احزاب.

پرسش شماره ٣٦) چرا آيه ٥٩ سوره مباركه احزاب (اى پيامبر! به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو كه خويشتن را به وسيله چادر فروپوشند) دختران مومنان را مخاطب قرار نداده و تنها به دختران خويش بسنده كرده است؟

١. اين نوع خطاب ها به چگونگى خطاب هاى قرآن كريم باز مى گردد. قرآن كريم خطاب هاى متعددى دارد؛ برخى از آنها عام است و مراد از آنها همه افراد هستند؛ مانند:( هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ) (١٧٢) . برخى خطاب ها خاص هستند:( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّـهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ) (١٧٣) . گروهى از خطاب ها عام هستند؛ اما مرادشان خاص است(١٧٤) و برخى خاص هستند؛ اما با مراد عام:( يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّـهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّـهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّـهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا ) (١٧٥) ...؛ اى پيامبر! هر زمان خواستيد زنان را طلاق دهيد....

در اين جا مخاطب شخص پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است؛ ولى مرداد از آن، عموم مسلمانان هستند. بسيارى از خطاب هاى قرآن كريم اين گونه است. آيه ٥٩ سوره احزاب مخاطبان اوليه اش زنان و دختران پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستند؛ ولى مرادش عام است و همه زنان و دختران مسلمان را شامل مى شود؛ حتى اگر عبارت نساء المومنين در ادامه نمى آمد، باز هم مرا عام بود؛ چنان كه آيه ٢٢ و بخش ابتدايى آيه ٣٣ و آيه ٣٤ سوره احزاب چنين است.

٢. واژه نساء عام است و شامل زنان، دختران و حتى دختر بچه ها نيز مى شود(١٧٦) ؛ بنابراين در اين آيه، به طور مستقيم به دختران مومنان اشاره نشده؛ ولى چون عام است، شامل آنان نيز مى شود.

اين گونه سخن گفتن در زبان فارسى نيز رايج است؛ براى مثال وقتى مى گوييم: زنان ايرانى بسيار باهوش هستند، به اين معنى نيست كه دختران ايرانى، كودن هستند و از هوش بهره اى ندارند.

حجاب زنان و مردان

پرسش شماره ٣٧) چرا حجاب فقط بر زنان واجب است؟ آيا در دين براى مردان نيز حجاب ويژه اى در نظر گرفته شده است؟

پوشش، فقط مخصوص زنان و دختران نيست؛ بلكه بر مردان نيز واجب است و اگر فرقى وجود دارد، در مقدار آن است. مرد و زن بايد برخى از اعضاى بدن خود را بپوشانند؛ اما برخى از اعضا را فقط زنان بايد بپوشانند كه پوشاندن آن اعضا بر مردان واجب نيست(١٧٧) .

دانستن اين نكته لازم است كه مقدار پوشش زنان را خداوند حكيم، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامانعليهم‌السلام مشخص كرده اند. مصالح و فوايد زيادى براى حجاب وجود دارد كه برخى آيات و روايات در اين باره بيان شد. تفاوت مقدار پوشش زن و مرد به سبب تفاوت هاى جسمى و روحى زن و مرد مشخص شده است.

حجاب بانوان - كه چادر بهترين نوع آن است - به لحاظ آفرينش و شخصيت گران سنگى است كه خانم ها دارند و اين يك ارزش، كرامت و بها دادن به آنها است و بى حجابى، بى بندوبارى و در معرض بيگانگان و نامحرمان قرار گرفتن، پژمردگى، بدبختى، بى شخصيتى، آلودگى و... را در پى دارد.

بر مردان واجب نيست كه چادر و مقنعه بپوشند؛ ولى بر آنان است كه چشم خود را از نگاه به نامحرم حفظ كنند(١٧٨) و عفاف داشته باشند و عورت خود را از نگاه ديگران بپوشانند؛ اما پوشاندن بقيه بدن واجب نيست، مگر آنكه بدانند زنان نامحرم به بدن آنان نگاه مى كنند كه در اين صورت، بايد بدن خود را از نگاه آنان حفظ كنند(١٧٩) .