• شروع
  • قبلی
  • 21 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3754 / دانلود: 1325
اندازه اندازه اندازه
شیوه همسری در خانواده نمونه

شیوه همسری در خانواده نمونه

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

١. خواستگارى عجيب

نخستين گام در تشكيل خانواده، از مسأله خواستگارى شروع مى شود.

در مناطقى كه ما زندگى مى كنيم، و بسيارى از مناطق ديگر، خواستگارى از سوى خانواده داماد شروع مى شود، ولى در بعضى از كشورهاى جهان (مانند بعضى از مناطق هند) بسيار مى شود كه خواستگارى از ناحيه خانواده عروس صورت مى گيرد! آنها هستند كه به سراغ خانواده داماد و انتخاب او مى روند، و حتّى سعى مى كنند با تعهّد جهيزيّه هاى سنگين دل آنها را به دست آورند!

در بسيارى از كشورهاى غربى ـ و نيز در بعضى از مناطق غرب زده شرق هر دو به خواستگارى يكديگر از طريق روزنامه ها مى روند، دختر و پسر مشخّصات خود را در بعضى از روزنامه ها عنوان كرده و آمادگى خود را براى ازدواج با همسرى كه داراى شرايط و مشخّصاتى چنين و چنان بوده باشد اعلام مى دارند.

و عجيب نيست كه مشخّصاتى كه طرفين عنوان مى كنند، مجموعه اى از يك سلسله ارزشهاى صددرصد ظاهرى و مادّى باشد مانند طول قامت، وزن بدن، رنگ مو، رنگ پوست و چشم و ميزان بهره مندى از زيبائى و جمال (البتّه به تشخيص خودشان) و مسائل ديگرى از قبيل علاقه به ورزش، و موسيقى و چيزهائى در اين راستا، چرا كه ارزشهاى معنوى نه تنها در اين گونه جوامع حاكم نيست بلكه گاهى آنها را ضدّ ارزش يا جزء خرافات مى شمرند و به باد سخريّه مى گيرند.

اخيراً نوع ديگرى از خواستگارى در ميان قشرهاى مذهبى پيدا شده كه مركزى را براى مراجعه دختران و پسرانى كه آماده ازدواج صحيح و سالم هستند، ترتيب مى دهند; در اين مراكز كه افرادى مطمئن و متعّهد و آگاه بر آن نظارت دارند پرونده هاى محرمانه اى براى هر يك از خواستگاران تشكيل داده، و خصوصيّات معنوى و مادّى همسر مورد نظر آنها را به صورت كلّى ثبت مى كنند، و طبعاً هنگامى كه تعداد افراد زياد باشد هر كس به آسانى مى تواند فرد مورد نظر خود را پيدا كند.

البتّه ضوابطى بر اين گونه مراكز حاكم است كه جلو سوءِ استفاده افراد ناباب و عوامل نفوذى را مى گيرد، و اگر اين كار به طرز صحيح و ظريفى گسترش يابد بسيارى از مشكلات همسريابى را حل خواهد كرد ولى اين نوع خواستگارى نيز خالى از نواقص و عيوب نيست.

به هرحال، نمى توان انكار كرد كه هنوز در جوامع اسلامى ارزشهائى كه بر مسأله خواستگارى چه از طرف دختر، و چه از طرف پسر، حاكم است شكل اسلامى به خود نگرفته و در اكثر موارد بر محورهاى مادّى، و گاه حتّى بر محور امور موهوم و تخيّلى و دروغين و كاذب دور مى زند.

كمتر كسى را مى بينيد كه به هنگام خواستگارى دختر به مال و ثروت پدر او، و مقدار جهيزيّه احتمالى، و طلا و جواهرات و درجه زيبائى و جمال او نينديشد.

همچنين در مورد داماد غالباً مسأله شغل پردرآمد، مسكن ملكى، نفوذ اجتماعى پدر، اتومبيل و وسيله هاى نقليّه گرانقيمت و پر زرق و برق مورد توجّه قرار مى گيرد.

اين روزها پايه هاى تحصيلى نيز مطرح است، امّا غالباً منظور پايه هاى مدركى است كه به دنبال آن امكان اشتغال و كار مطرح مى گردد نه علم و سواد و فضل و دانش!

درعين حال نمى توان انكار كرد كه هنوز هستند افرادى كه بيش از هر چيز به عفّت و نجابت و ايمان و اخلاق و حسن سلوك و ايثار و فداكارى و صفا و تقواى همسر آينده خود مى انديشند، و ارزش او را با اين مسائل تعيين مى كنند، ولى نمى توان تعيين كرد كه چند درصد اجتماع مسلمانان امروز اينچنين فكر مى كنند!

حال به سراغ خانواده نمونه مى رويم تا ببينيم ارزش همسر را با چه معيارى مشخّص مى كنند.

در روايات متعدّدى اين معنى را از قول امام صادق(عليه‌السلام ) يا ديگر معصومينعليهم‌السلام مى خوانيم:

لَوْلا اَنَّ اللّهَ خَلَقَ اَمْيرَالْمُؤْمِنينَ(عليه‌السلام ) لِفاطِمَةَعليها‌السلام ما كانَ لَها كُفْوٌ عَلَى الاَْرْضِ(١٣)

اگر خداوند اميرمؤمنان على(عليه‌السلام ) را نيافريده بود، فاطمهعليها‌السلام همتائى براى همسرى اش در تمام روى زمين نداشت!

بديهى است اين بى همتائى نه از نظر ارزشهاى ظاهرى و مادّى است، بلكه صرفاً ناظر به ارزشهاى معنوى، ايمان و تقوا و قرب به پروردگار و مقامات فوق العاده و والاى انسانى است.

همين مطلب نيز از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل شده است كه فرمود:

جبرئيل بر من نازل شد و گفت اى محمّد! خداوند جلّ جلاله مى فرمايد:

لَوْ لَمْ اَخْلُقْ عَلِيّاً لَما كانَ لِفاطِمَةَ ابْنَتِكَ كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الاَْرْضِ، آدَمٌ فَمَنْ دُوْنَهُ(١٤)

اگر من على را نمى آفريدم كفو و همتائى براى همسرى دخترت فاطمه در تمام روى زمين پيدا نمى شد، از آدم گرفته تا ديگران!

جالب اينكه، در صدر اين حديث پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى فرمايد:

گروهى از شخصيّتهاى قريش مرا در مورد خواستگارى فاطمهعليها‌السلام ملامت كردند، و گفتند: ما او را خواستگارى كرديم و تو ما را محروم نمودى، و او را به همسرى على درآوردى!

فرمود:

به خدا سوگند من شما را منع نكردم و من فاطمه را به همسرى على درنياوردم، اين خدا بود كه شما را منع كرد و او را به همسرى على درآورد!

سپس جمله فوق را بيان فرمود.

در حديث ديگرى آمده است ابوبكر و عمر هر كدام خدمت پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله براى خواستگارى فاطمهعليها‌السلام رفتند، و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله پاسخ منفى به آنها داد. هنگامى كه على(عليه‌السلام ) به سراغ حضرتش آمد با پيشنهاد او موافقت فرمود در حالى كه چيزى جز يك زره براى هزينه هاى اين كار نداشت!

هنگامى كه اين خبر به بانوى اسلام فاطمهعليها‌السلام رسيد گريه كرد (از بعضى از روايات استفاده مى شود اين گريه و ناراحتى به خاطر اين بود كه جمعى از زنان مدينه فاطمه را به خاطر همسرى با مرد تهى دستى همچون على(عليه‌السلام ) سرزنش كردند و زخم زبان زدند) ،پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از علّت گريه او سؤال فرمود، هنگامى كه از جريان آگاه شد، جمله مهمّى بيان كرد كه ارزشهاى اسلامى را در مسأله خواستگارى و ازدواج روشن مى سازد، فرمود:

وَاللّهِ لَقَدْ اَنْكَحْتُكِ اَكْثَرَهُمْ عِلْمَاً وَ اَفْضَلَهُمْ حِلْماً وَ اَوَّلَهُمْ سِلْماً(١٥)

به خدا سوگند كسى را به همسرى تو درآوردم كه از همه آنها علمش بيشتر، و حلمش برتر است، و نخستين كسى است كه اسلام آورده!

در حديث ديگرى اين مطلب به شكل گسترده ترى مطرح شده است. در اين حديث مى خوانيم فاطمهعليها‌السلام هنگامى كه سخن بالا را شنيد، شادمان و مسرور شد. پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در فرصتى ديگر خواست بهره افزونترى در اين زمينه به او دهد، فرمود:

يا فاطِمَةُ، لِعَلِيٍّ ثَمانُ خِصال: اِيْمانُهُ بِاللّهِ وَ بِرَسُوْلِهِ، وَ عِلْمُهُ، وَ حِكْمَتُهُ وَ زَوْجَتُهُ وَ سِبْطاهُ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ، وَ اَمْرُهُ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهْيُهُ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ قَضاؤُهُ بِكِتابِ اللّهِ.(١٦)

اى فاطمه! على هشت فضيلت دارد: ايمان به خدا و پيامبرش، علم و دانش، و حكمت، و همسر او، و فرزندانش حسن و حسين، و امر به معروف و نهى از منكر نمودن و داورى او به كتاب اللّه!

عقدى كه در آسمانها بسته شد!

مسلّماً ازدواجى كه بر پايه اين گونه ارزشهاى والا و بلند بنا مى شود، بايد عقد آن در آسمانها خوانده شود.

لذا در روايتى آمده است كه پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

خداوند ميان من و على پيمان برادرى برقرار ساخت، و دخترم را براى او بر فراز آسمانهاى هفتگانه تزويج نمود، و ملائكه مقرّبين را گواه بر آن گرفت، و او را وصىّ و جانشين من قرار داد.(١٧)

دسته هاى گل بهشتى!

معمول است براى جشن عقد يا عروسى و پيمان جديد همسرى، دسته هاى گل مى برند.

جالب اينكه، در حديثى مى خوانيم:

جبرئيل با دسته گلى از بهشت خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد; دسته گل را به محضر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله تقديم داشت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آن را گرفت و بوئيد و فرمود:

اين دسته گل به چه مناسبت است؟

عرض كرد:

به تمام ساكنان بهشت اعم از فرشتگان و غير فرشتگان دستور داده شده، بهشت را بيارايند، نسيم بهشتى را مأمور ساخته كه انواع عطرها و بوى خوش در فضاى بهشت بپراكند، به حورالعين دستور داده سوره هائى از قرآن مجيد را برخوانند، سپس منادى ندا در داده كه امروز روز جشن همسرى علىّ بن ابى طالب است، شما گواه باشيد كه من فاطمه دختر محمّد را به همسرى علىّ بن ابى طالب درآوردم... سپس منادى ندا در داد كه اى فرشتگان و ساكنان بهشت! به على و فاطمه تبريك گوئيد كه من خود به آنها تبريك گفتم، آگاه باشيد من محبوبترين زنان را به محبوبترين مردان بعد از پيامبران و مرسلين تزويج نمودم...(١٨)

و در حديث ديگرى مى خوانيم كه امام علىّ بن موسى الرّضا(عليه‌السلام ) از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله چنين نقل فرمود:

ما زَوَّجْتُ فاطِمَةَ اِلاّ بَعْدَ ما أَمَرَنِى اللّهُ عزَّوجَلَّ بِتَزْوِيْجِها(١٩)

من فاطمه را به همسرى على(عليه‌السلام ) درنياوردم مگر بعد از آن زمان كه خداوند به من دستور داد!

هاله حيا !

چنانكه گفتيم امروز كار به جائى رسيده كه در كشورهاى «غربى» و «غرب زده» پسران و دختران براى يافتن همسر آينده خود در جرائد به صورت «زننده» و «زشتى» آگهى مى كنند، مشخّصات اعضاى بدن خود و جزئيّات آن را شرح مى دهند، و چيزى كه در ميان آنها مفهوم ندارد پوشش زيباى حياء است.

در حالى كه اين مسأله كه هنوز بر خانواده هاى مذهبى حاكم است زن را در هاله زيبائى از قداست و پاكى قرار مى دهد، و به گوهر گرانبهائى تبديل مى كند كه داراى ارزش فوق العاده اى است، در حالى كه حذف مسأله حيا زن را به ابتذال مى كشاند و از ارزش و بهاى او مى كاهد.

هنوز در ميان قشر ديندار، معمول است كه در مجالس عقد به هنگام گرفتن وكالت از دختر براى اجراى صيغه ازدواج، شخص وكيل بايد چند مرتبه پيشنهاد وكالت را تكرار كند تا زن با آن موافقت نمايد، آن هم با گفتن يك كلمه «بله» كه تمام گوشهاى حاضران منتظر شنيدن آن است، و حياء مانع مى شود كه عروس بسرعت اين كلمه را بگويد، و به هنگامى كه اين واژه كوچك آميخته با آنهمه حياء در فضاى مجلس مى پيچد، غريو هلهله و شادى از حاضران برمى خيزد.

اين حياء و شرم، به زن ارزش مى بخشد. حال آن را باازدواجهاى وقيح و روزنامه اى مقايسه كنيد كه چقدر مبتذل و مسخره است!

جالب اينكه در روايات اسلامى آمده است كه در مورد دوشيزگان شنيدن «بله» نيز لازم نيست، همان سكوت معنى دار و آميخته با حجب و حيا كه حاكى از رضايت آنها باشد، كافى است.

اين الگو از بانوى بزرگ اسلام فاطمه زهراعليها‌السلام بجا مانده، هنگامى كه افرادى از سرشناسان مكّه و مدينه خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به خواستگارى دخترش زهراعليها‌السلام آمدند و پيشنهاد آنها را براى بانوى اسلام بازگو كرد، فاطمهعليها‌السلام قيافه درهم كشيد، و روى برگردانيد و نشان داد كه قلباً به اين گونه پيشنهادها هرگز راضى نيست.

ولى هنگامى كه على(عليه‌السلام ) براى خواستگارى زهراعليها‌السلام خدمت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله آمد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله خوشحال شد و فرمود همينجا باش تا من نزد تو برگردم.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله وارد منزل شد، دخترش زهراعليها‌السلام برخاست، عبا از دوش پدر برگرفت، و نعلين از پاى او بيرون آورد، و آب آورد و با دست خود سر و صورت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و پاهاى مباركش را شستشو داد، سپس در برابرش نشست. پيامبر فرمود:

فاطمه!

بانوى اسلامعليها‌السلام عرض كرد:

لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ.

رسول اللّه! مطلبتان را بفرمائيد.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

تو علىّ بن ابى طالب را بخوبى مى شناسى، از نظر خويشاوندى اش با ما، و فضائل و سابقه اسلامش، و من از پروردگارم خواسته ام بهترين و محبوبترين خلق را نزد خودش به همسرى تو برگزيند، او الآن نزد من براى خواستگارى آمده بود، نظر تو چيست؟

فاطمهعليها‌السلام سكوت كرد و صورت برنگرداند، و هيچ اثر نارضائى نشان نداد،

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله برخاست و اين جمله را (با خوشحالى) فرمود:

اَللّهُ أكْبَرُ سُكُوتُها اِقْرارُها(٢٠)

خدا بزرگتر از آن است كه توصيف گردد، سكوت دخترم به منزله اقرار او است!

٢. مهـريّـه

برخلاف آنچه بعضى مى پندارند اسلام اهمّيّت كمى براى مهريّه قائل است، تا آنجا كه اگر زن و مردى ازدواج دائم كنند، و سخنى از مهريّه به ميان نياورند هيچ مشكلى ايجاد نمى شود، ازدواجشان صحيح است، و بايد براى چنين زنى مهريّه اى همانند زنان امثال او قائل شد (مهرالمثل)

افراط و تفريط در اين مسأله، مانند بسيارى از مسائل ديگر، هنوز بر جامعه ما حاكم است، بعضى چنان به سراغ مهريّه هاى سنگين مى روند و خطّ و نشان براى آن مى كشند كه گوئى تمام افتخار و ارزش زن در آن خلاصه مى شود، كمى مهريّه را دليل بر بى شخصيّتى زن، و زيادى آن را مايه افتخار و مباهات و نشانه عظمت او مى پندارند.

بسيارى از مردم چنان براى مهريّه چانه مى زنند كه گوئى مى خواهند خانه و ملكى را خريدوفروش كنند، نه تنها به مهريّه هاى نسيه و در ذمّه بلكه مهريّه هاى نقدى از نوع «پول رايج» قانع نيستند، چراكه با گذشت زمان كاهش پيدا مى كند و ارزش آن كاسته مى شود.

بايد حتماً «سكّه هاى طلا» و «املاك ششدانگ» و مانند آن باشد.

در برابر اين گروه اخير، بعضى (به تقليد اروپائيها كه مهريّه ندارند) بطور كلّى با مهريّه مخالفند، و آن را بى معنى مى دانند; درحالى كه مهريّه فلسفه هائى دارد كه اين گروه از آن غافل و بيخبرند.

فلسفه مهريه را در چند مورد مى توان خلاصه كرد:

١. مهريّه يك نوع اكرام و احترام نسبت به مقام والاى زن است، و در واقع هديه است از سوى شوهر كه دليل محبّت، و نشانه جدّى بودن پيمان زناشوئى است.

٢. همه جا معمول است كه زن با خود جهيزيّه اى به خانه شوهر مى برد و غالباً در تهيّه اين جهيزيّه گرفتار مشكلات مى شوند، «مهريّه نقدى» كمكى است از سوى شوهر براى تهيّه جهيزيّه و نشانه اى است از وفادارى و قبول مسؤوليّت نسبت به زندگى آينده.

٣. مهريّه مى تواند تا حدّى خسارت اقتصادى زن را در صورت جدائى جبران كند، زيرا مى دانيم زنانى كه از شوهر خود طلاق مى گيرند شانس كمترى براى ازدواج دارند تا مردان آنها.

٤. مهريّه غير نقدى عامل بازدارنده اى است در برابر طلاق، و شايد به همين دليل شارع مقدّس اسلام به هيچ وجه حدّ و مرزى براى آن تعيين نكرده و نوع خاصّى قائل نشده، از امورى كه تنها جنبه معنوى دارد مانند «تعليم قرآن» گرفته، تا مهريّه هاى فراوان مادّى را شامل مى شود، چرا كه شرايط مختلفند و اشخاص متفاوتند.

در عين حال توصيه مؤكّد براى سبك كردن مهريّه نموده است چنانكه على(عليه‌السلام ) مى فرمايد:

لا تُغالُوا بِمُهُورِ النِّساءِ فَتَكُونَ عَداوَةً(٢١)

مهريّه هاى زنان را گران و سنگين نكنيد، چرا كه سبب عداوت و كينه توزى مى شود.

مرحوم صدوق در روايت مرسله اى از معصومينعليهم‌السلام چنين نقل مى كند:

مِنْ بَرَكَةِ الْمَرأةِ قِلَّةُ مَهْرِها وَ مِنْ شُومِها كَثْرَةُ مَهْرِها(٢٢)

از بركات زن اين است كه مهرش كم باشد و از شوم و ناميمونى او، فزونى مهر او است.

زيادى مهر در عصر ما عمدتاً از سه عامل سرچشمه مى گيرد:

١. گاه از چشم و همچشمى ها و مسابقه در اين گونه مسائل است كه افرادى از اين طريق مى خواهند به پندار خويش شخصيّت والاترى براى خود يا فرزندان خويش كسب نمايند.

٢. گاه از غلبه روح مادّيگرى و ارزشهاى مادّى است كه اساساً تمام تلاشهاى گروهى براى رسيدن به آن است، و از آنجا كه مهر فزونتر در كوتاه مدّت يا درازمدّت درآمد بيشترى را همراه دارد آن را ترجيح مى دهند.

٣. و بالاخره گاهى از عدم اعتماد متقابل ميان دو همسر يا خانواده هاى آنها سرچشمه مى گيرد، زيرا از اين بيم دارند كه زندگانى مشترك آن دو، دوام پيدا نكند، و مى خواهند اين مهريّه سنگين مانعى بر سر راه جدائى گردد، و يا در فرض جدائى كمكى به زن در مشكلات ناشى از آن نمايد.

مسلّماً اگر سه عامل فوق از بين برود، چشم و همچشمى ها و رقابتها در ميان نباشد، و نخواهند به وسيله ازدواج تجارت كنند، و به زندگى مشترك آينده در سايه ايمان و تقوا اميدوار باشند، دليلى ندارد كه به دنبال اين گونه مهرهاى كمرشكن بروند.

مهر «بانوى اسلام»

اكنون به سراغ «خانواده نمونه» برويم تا از آن الگو بگيريم و در پرتو هدايتش راه و رسم زندگى توأم با خوشبختى را پيدا كنيم، ومهريّه اسلامى را از غير اسلامى بشناسيم.

در حديث آمده است كه تمام مهريّه بانوى اسلام فاطمه زهراعليها‌السلام و هزينه هاى جهيزيّه و عطريات او از پول زرهى تأمين شد كه على(عليه‌السلام ) براى جنگ خريده بود.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

زره خود را بفروش، على(عليه‌السلام ) مى گويد زره را فروختم و پول آن را در دامان مبارك پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ريختم، بى آن كه از من سؤال كند چه مقدار است، و يا من خبر دهم، دست كرد و مشتى از آن را گرفت و به بلال داد فرمود:

با اين براى فاطمه عطر و بوى خوش بخر.

باز دست كرد و يك مشت ديگر به جمعى از اصحاب داد و فرمود براى فاطمه آنچه نياز دارد، از لباس و اثاث البيت بخريد. (٢٣)

در حديث ديگرى آمده است كه صداق و مهريّه فاطمهعليها‌السلام زرهى از آهن بود...(٢٤)

ولى در حديثى آمده است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله دخترش فاطمهعليها‌السلام را به هنگام تزويج با على(عليه‌السلام ) به چهارصد و هشتاد درهم مهر نمود.

و در حديثى پانصد درهم آمده است.(٢٥)

در حديث ديگرى آمده هنگامى كه سخن از كمى اين مهريّه به ميان آمد رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله به بانوى اسلام فرمود:

من تو را به على تزويج نكردم، بلكه خدا تو را به على تزويج فرموده، و مهر تو را يك پنجم تمام دنيا تا زمانى كه آسمان و زمين برپاست، قرار داده است! (وَ جَعَلَ مَهْرَكِ خُمْسَ الدُّنْيا مادامَتِ السَّمواتُ و الاَْرْضُ)(٢٦)

اين مهريّه عظيم معنوى و الهى پاداش آن گذشتى است كه زهراعليها‌السلام از خود نشان داد، حتّى در حديثى كه در «مصباح الانوار» آمده است مى خوانيم كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به على(عليه‌السلام ) فرمود:

اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ زَوَّجَكَ فاطِمَةَ وَ جَعَلَ صَداقَهَا الاَْرْضَ فَمَنْ مَشى عَلَيْها مُبْغِضاً لَكَ مَشى عَلَيْها حَراماً(٢٧)

خداوند فاطمه را به همسرى تو درآورد، و مهر او را تمام زمين قرار داد، كسى كه بر روى آن راه رود در حالى كه دشمن تو باشد، قدم به حرام برداشته است (و استفاده از زمين و آنچه بر آن است حرامش باد) !

معمولا كسان داماد نسبت به اموال خانواده عروس كنجكاو و حسّاسند، همچنين كسان عروس نسبت به ثروت داماد، و لذا غالباً به جاى تحقيق در ارزشهاى معنوى و كمالات انسانى و فضائل اخلاقى طرفين، جستجو از ثروتهاى موجود يا بالقوّه يكديگر مى كنند، و آن را به رخ هم مى كشند.

از پست و مقامهاى بستگان عروس و داماد سخن مى گويند كه پدرش چه كاره است و پسر عمويش چه كاره، و پسر پسر عمويش يا نوه دائى اش چه پست و مقامى دارد!

ولى در حديث مى خوانيم هنگامى كه على(عليه‌السلام ) به محضر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله براى خواستگارى فاطمهعليها‌السلام آمد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود:

چه چيز صداق و مهريّه قرار خواهى داد؟

عرض كرد:

شمشير و اسب و زره و شترى را كه با آن آبيارى مى كنم (يعنى تمام هستى مادّى ام)

فرمود:

اينجا بود كه على(عليه‌السلام ) رفت و زره را فروخت و پول آن را در دامان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ريخت...

٣. جهيـزيّـه

مسئله بغرنج جهيزيّه

همه كس فلسفه جهيزيّه را درك مى كند.

دو همسر كه مى خواهند زندگى مشترك جديدى را آغاز كنند بايد حدّاقلّ وسائل زندگى داخلى را دارا باشند، وگرنه مجبورند سربار پدر و مادر گردند كه اين موضوع هم مايه ناراحتى آنها است، و هم استقلال زوجين را از بين مى برد.

لذا همه جا معمول است كه بستگان عروس، لوازم اوّليّه زندگى را همراه او به خانه داماد مى فرستد، و در مقابل، داماد هزينه هاى ديگر عروسى، و حتّى بخشى از هزينه هاى جهيزيّه را (از طريق پرداختن مهريّه نقدى) پذيرا مى گردد، و با اين همكارى و هميارى مشكلات حل مى شود.

ولى غالب مردم اين حقيقت را فراموش مى كنند كه صلاح و مصلحت دو همسر آن است كه زندگى را از جاى ساده اى شروع كنند و اگر مى خواهند توسعه دهند اين كار تدريجاً صورت گيرد، مسلّماً كشيدن بار چنين زندگى آسانتر است، و روح محبّت و دوستى و صفا و معنويّت در چنين زندگى ساده اى موج مى زند، و ارزشهاى والاى اخلاقى در زير آوارهاى جهيزيّه سنگين دفن نمى شود.

ولى بيا و ببين چه رقابتها و چشم هم چشمى ها، چه تجمّل پرستيها و چه خرافات و موهومات كه در اين مسأله ساده نفوذ كرده است! گاه از ساليان دراز، هَمّ و غمّ پدر و مادر دختر تهيّه جهيزيّه است، حتّى از خوراك روز، و شام شب، بايد بكاهند، تا يك جهيزيّه سنگين را تهيّه كنند، و به اصطلاح آبروى خود را حفظ كرده، و به پندار خود دخترشان را سربلند سازند!

در بسيارى از نقاط هنگام فرستادن جهيزيّه طى يك نمايش مسخره و خنده دار قافله حاملان جهيزيّه با يك دنيا سروصدا به راه مى افتد، چنان جار و جنجالى برپا مى كنند كه نه تنها همسايگان، بلكه تمام محل، و گاهى همه شهر با خبر شوند كه فلان كس فلان مقدار جهيزيّه براى دختر خود به خانه داماد فرستاده است، و اين مايه فخر و مباهات آنها است!

در بعضى از مناطق هنگامى كه قافله حمل جهيزيّه كار خود را تمام كرد، آنها را در اطاق يا اطاقهاى متعدّدى در كنار هم مى چينند، و به صورت موزه هاى تماشائى درمى آورند، و از فاميل و دوستان دعوت مى كنند كه به تماشاى اين موزه بيايند!

چه عادت شوم و زشت و رسم ناپسندى!

بديهى است اگر جهيزيّه از نظر كيفيّت و كميّت در سطح پائين باشد عرق شرمسارى بر چهره عروس و كسان او مى نشيند، و بگومگوها شروع مى شود، يكى طنز مى گويد، ديگرى پشت چشم نازك كرده و با نيش خند مى گويد: انشاءاللّه مباركشان باشد! ديگرى از روى ترحّم مى گويد: اينها مهم نيست مهم آن است كه يكديگر را دوست بدارند!

و اگر زياد باشد، باد به غبغب انداخته، به شرح گسترده اى درباره تهيّه هر يك از قسمتهاى آن پرداخته، و زحماتى را كه براى تهيّه آن از بازارها به قيمتهاى گزاف، از سفر مكّه و زيارت سوريه، از فروشگاههاى درجه اوّل و منحصر به فرد كشيده اند، مى پردازند.

كسى نيست از اين افراد سؤال كند اگر جهيزيّه براى زندگى خصوصى عروس و داماد تهيّه شده، نمايش آن بر ديگران چه معنى دارد! هدف از اين نمايش مضحك و بى معنى چيست!

مگر ما هر وقت وسائلى براى خانه خود مى خريم ديگران را دعوت براى تماشا مى كنيم!

بدبختانه گاه بگومگوها و گله هاى مربوط به آن، سالها در ميان فاميل باقى مى ماند و آثار شوم و سوءِ آن در روحيّه عروس و داماد، شَهْد زندگى را در كام آنها شرنگ مى سازد.

در حالى كه مى دانيم فلسفه جهيزيّه، آغاز يك زندگى ساده وآبرومند و توأم با خوشبختى و شادكامى است، نه مسابقه هاى زشت و نمايش هاى مسخره و شرم آور.

از همه بدتر اين كه، در چنان مجلسى فوراً مقايسه ها شروع مى شود و جهيزيّه اين دختر و آن دختر را با هم مى سنجند، اين مقايسه معمولا آتش كينه و حسد و عداوت را در دل گروهى از حاضران مى افروزد، و مفاسد ديگرى را به دنبال دارد، چراكه هميشه كارِ بد، زنجيروار كارهاى بد ديگرى را سبب مى شود.