پندهای امام صادق (ع) به ره جویان صادق

پندهای امام صادق (ع) به ره جویان صادق8%

پندهای امام صادق (ع) به ره جویان صادق نویسنده:
گروه: امام صادق علیه السلام

پندهای امام صادق (ع) به ره جویان صادق
  • شروع
  • قبلی
  • 32 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24373 / دانلود: 3624
اندازه اندازه اندازه
پندهای امام صادق (ع) به ره جویان صادق

پندهای امام صادق (ع) به ره جویان صادق

نویسنده:
فارسی

این کتاب که بخشى از مباحث مطرح شده در درس هاى اخلاق حضرت استاد در جمع طلاب حوزه علمیه قم طى سال هاى ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸ می باشد، نخستین بار توسط انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (رحمه الله) در سال ۱۳۸۱ منتشر گردیده است.
محور اصلى بیست و هشت درس این کتاب، شرح و توضیح مبسوط حدیثى گرانبها از امام صادق (علیه السلام)، خطاب به عبدالله بن جندب است. آن حضرت در این حدیث به بسیارى از مباحث و موضوعات اخلاقى اشاره فرموده اند. هر یک از مطالب این کتاب گنجى گران قدر، توشه اى تمام ناشدنى، و پرتوی درخشان براى ره جویان صادق است.
موضوعاتی چون دوستان واقعی اهل بیت (علیهم السلام) با اشاره به ویژگی های آنان، شرح چگونگی نگاه مؤمن به دنیا، نشانه های ایمان واقعی و علامت های مؤمن حقیقی، توضیح ثمرات استقامت در دین، بیان مفهوم خوف و رجا، اشاره به دام های شیطان، شرح نماز مقبول و راه های رسیدن به جوار الهی و نیز توضیح و بیان نشانه های شیعه واقعی از منظر امام صادق (ع) از جمله مباحثی است که در این کتاب به آن ها اشاره شده است.

پندهاى امام صادق عليه‌السلام به ره جویان صادق

مؤلف: آیت الله محمدتقی مصباح یزدی

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

پیش گفتار

در مسیر تكامل انسانى، داشتن مربى و راهنماى آگاه، صادق و دل سوز، شرطى لازم و اساسى است. آن كس كه مى خواهد دیگران را هدایت كند خود باید ره یافته باشد. علاوه بر آن، باید با صداقت و دل سوزى، تنها با در نظر گرفتن مصالح واقعى رهرو، او را در نیل به كمال حقیقى هدایت و دست گیرى كند.

یافتن چنین استاد، راهبر و رهنمایى، همیشه یكى از دغدغه هاى مهم رهروان راه حقیقت و جویندگان طریقت بوده است. بسیارند كسانى كه در اثر گرفتار آمدن در دام راهبران گمراه و شیادان رهزن این راه، به جاى رسیدن به كمال و سعادت و كامیابى، نصیبى جز سقوط و هلاكت و تلخ كامى عاید ایشان نگردیده است. از این رو، سالكان حقیقت و عاشقان فضیلت را بایسته است كه در این مهم، بسیار حساس و موشكاف، و پیوسته مددخواه حق متعال باشند.

در این میان، دو ثقل اكبر و اصغر، راهنمایان صادقى هستند كه با تمسك به آنان مى توان امواج سهمگین فتنه ها را پشت سر نهاد و از وادى حیرت و ضلالت به سلامت عبور كرد؛ كه ختم رسالت و سرسلسله پرچم داران هدایت فرمود: ( اِنّى تارِكٌ فیكُمُ الثَّقْلَینْ ما اِنْ تمسكتُم بِهِما لَنْ تَضِلّوا بَعْدى كتابَ اللّهِ وَعِتْرَتى اَهْلَ بَیتى.... ) (۱)

بر این اساس، قرآن صامت بى همراهى قرآن ناطق هرگز ره به جایى نخواهد برد و چراغ هدایت و ضمانت سلامت از ضلالت نخواهد شد؛ چرا كه فرمود: ( ما اِنْ تمسكتُم بِهِما لَنْ تَضِلّوا. )

بدین روى، ما در این جا رهروان شایق را به همراهى با قرآنى ناطق و امامى صادق از سلاله اهل بیت عليهم‌السلام فرا مى خوانیم و همراه با عبدالله بن جندب خوشه چین این شجره طیبه مى شویم. آنچه در كتاب حاضر در پى خواهد آمد، درس هاى اخلاق استاد فرزانه، حضرت آیت الله استاد محمدتقى مصباح یزدى است كه در جمع گروهى از طلاب و علاقه مندان به مكتب اهل بیت عليهم‌السلام ، در حوزه علمیه قم و طىّ سال هاى ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸ ایراد گردیده است. حضرت استاد، محور این سلسله از مباحث خود را روایتى از امام صادق عليه‌السلام قرار داده اند. مخاطب آن حضرت در این روایت، یكى از اصحاب ایشان به نام عبدالله بن جندب است و حضرت در آن، مطالبى بسیار مفید و ارزنده را بیان فرموده اند كه قطعاً براى كسانى كه در مسیر خودسازى و سیر و سلوك و تقرب الى الله گام برمى دارند، مى تواند بسیار راه گشا باشد.

لازم مى دانیم از كلیه عزیزانى كه ما را در چاپ و انتشار این اثر یارى رسانده اند، به ویژه جناب حجت الاسلام محمدمهدى نادرى كه كار تدوین نهایى و ویرایش آن را انجام داده اند، تقدیر و تشكر نموده، مزید توفیقات ایشان را از خداى متعال درخواست نماییم.

انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى رحمه‌الله

درس اول: دوستان واقعى اهل بیت عليهم‌السلام

( یا عبدَاللّه لَقَدْ نَصَبَ اِبلیسُ حَبائِلَهُ فى دارِالغُرورِ فَما یقْصُدُ فیها الاّ أولیاءَنا و لَقَدْ جَلَّتِ الاْخِرَةُ فى اَعْینِهِمْ حتّى ما یریدونَ بها بَدَلا. ثمّ قال آه آه على قُلُوب حُشِیتْ نوراً و اِنَّما كانَتِ الدُّنیا عِنْدَهُم بِمَنْزَلَةِ الشُّجاعِ الاَْرْقَم و العَدُوِّ الاعْجَم اَنِسوا باللّهِ و اسْتَوحَشوا ممّا بِهِ اسْتَأْنَسَ المُتْرَفونَ اولئك اولیائى حقّاً و بِهِمْ تُكْشَفُ كُلّ فتنة وَ تُرْفَعُ كُلُّ بلیة. ) (۲)

تقرّب به خدا، گرایش فطرى انسان

یكى از گرایش هاى فطرى انسان، بلكه بالاترین و عمیق ترین گرایش فطرى او، رسیدن به كمالات معنوى و اوج گرفتن روحش در فضاى ملكوت است. انسان فطرتاً گمشده اى دارد كه در پى آن است، گویى مى خواهد مانند پرنده اى در فضاى ملكوت اوج بگیرد و بالا رود. انسان مى خواهد به كمالات بیش ترى دست پیدا كند، به مقامات عالى ترى برسد و علم حضورى ناآگاهانه اش به خدا، به علم حصولى و حضورى آگاهانه تبدیل شود. به عبارت ساده تر، مى خواهد معرفتش بیش تر شود و گمشده اش را بیابد. گمشده انسان قرب به خدا است. به همین دلیل، همیشه در طول تاریخ، اقوام گوناگون به دنبال راه هایى براى رسیدن به كمالات معنوى بوده اند و نام آن را هم عرفان گذاشته اند. این گرایش عرفانى در عمق فطرت همه انسان ها وجود دارد، اما بالاترین مرتبه آن نزد انبیا و اولیاى خد عليهم‌السلام ، به خصوص وجود مقدّس پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله و پس از ایشان، ائمه اطهار عليهم‌السلام است. هركس از آنها بهتر پیروى نماید و به دستوراتشان بیش تر عمل كند، در یافتن این گمشده موفق تر است. اما راه ها و مسلك هاى دیگر، هر كدام كمابیش انحرافات و اشتباهاتى دارند كه گاهى به خطرهاى بزرگى هم منجر مى شود.

به هر حال، در نهاد ما گرایشى عمیق به خدا، شناخت و قرب او وجود دارد كه هرگاه شفاف شود و درست به آن توجه پیدا كنیم، متوجه مى شویم كه به دنبال چه هستیم. اما هرگاه در پرده هاى ابهام، لایه هاى هوا و هوس و ابرهاى گرایش به ماده مخفى باشد، به اشتباه تصور مى كنیم به دنبال خواسته هاى مادى و دنیوى مى گردیم. این نیاز، فطرى است و اصولا هدف از خلقت انسان همین كمال نهایى و قرب خداوند است. نزول وحى، كتب آسمانى و شرایع الهى نیز براى زمینه سازى این سیر و حركت انسانى بوده و همه انبی عليهم‌السلام آمده اند تا راه را براى این تكامل معنوى انسان هموار سازند.

امام راحل رحمه‌الله در اوج مسایل سیاسى و اجتماعى مطرح در كشور و در اوج جنگ، بیش تر اوقات، در سخنرانى هایشان به این نكته اشاره مى كردند كه درست است اسلام براى برقرارى عدالت اجتماعى آمده، انبی عليهم‌السلام آمده اند تا احكام الهى را در جامعه پیاده كنند و حكومت خدایى برقرار شود، اما همه اینها مقدمه است براى هدفى والاتر و آن معرفت خدا است. این نیاز، فطرى ما است و كمال نهایى ما در ارتباط با آن تعریف مى شود. اسلام نیز براى رسیدن به همین هدف، مردم را دعوت مى كند. پیامبر و ائمه اطهار عليهم‌السلام به برخى از دوستان و یاران خود، كه لیاقت و استعداد بیش ترى داشتند، این مطلب را صریحاً متذكّر مى شدند.

پیروى از اهل بیت عليهم‌السلام ، راه رسیدن به عرفان حقیقى

هرچه شیئى نفیس تر و باارزش تر باشد، دشمن بیش ترى دارد. هر قدر كالایى گران بهاتر باشد، نوع تقلّبى و غیر واقعى آن بیش تر ساخته مى شود؛ مثلاً، الماس چون سنگى قیمتى است، زیاد سعى مى كنند تا سنگ هاى دیگرى را مانند آن درست كنند و به جاى الماس بفروشند. این مسأله به دلیل كمیاب بودن كالاى اصلى از یك سو و ارزش مند بودن آن از سوى دیگر است. عرفان و سیر و سلوك واقعى راهى است دشوار و صعب الوصول كه پیمودن آن نیاز به اخلاص كامل، استقامت و پشتكار دارد. گذشته از این، هركس به قدر همت و ظرفیت خویش مى تواند مراحلى از آن را بپیماید. ممكن است در میان میلیون ها انسان، تنها چند نفر انگشت شمار بتوانند به مراتب عالیه آن دست پیدا كنند. به دلیل محبوبیت این كالا و پرمشترى بودنش، زیادند افرادى كه نوع بدلى و تقلّبى آن را عرضه مى كنند. متأسفانه امروز بازار عرفان هاى تقلّبى در دنیا رواج زیادى دارد، و این خلاف انتظار نیست. اكنون در این میان، چه باید بكنیم تا این نیاز فطریمان را اشباع كنیم و در رسیدن به كمال نهایى خود كامیاب باشیم؟

به نظر ما تنها راه براى رسیدن به این مهم شناخت هرچه بهتر و بیش تر اهل بیت عليهم‌السلام و مكتب و روش آنان و محك زدن سایر چیزها با آن است. هر معرفتى كه عرضه مى شود و هر دستورالعملى كه ارایه مى گردد، باید با معارف و دستورات آنان بسنجیم؛ اگر متناسب با آنها بود حقیقى است، وگرنه بدلى و از نوع غیر واقعى است. با این محك، مى توانیم بفهمیم در میان روش هایى كه براى سیر و سلوك و تكامل انسان عرضه مى شود، كدام یك سالم تر و مفیدتر است.

یكى از روایاتى كه در این زمینه وجود دارد، وصیت امام صادق عليه‌السلام به یكى از اصحاب خاصّشان به نام عبداللّه بن جندب است كه مقامات والایى در معنویات و معارف داشته است. در این وصیت، حضرت ابتدا هشدار مى دهند و متذكر مى شوند، كسانى كه در مسیر صحیحى قرار مى گیرند و مى خواهند راه درست خداشناسى را طى كنند، باید توجّه داشته باشند كه خطرات بسیارى در پیش رویشان وجود دارد. طرح این نكته از سوى امام صادق عليه‌السلام در ابتداى این روایت براى توجه دادن به این نكته است كه گرچه بحمداللّه، خداوند ایمان به خود را در دل ما قرار داده و ما در میان تمام ادیان آسمانى، كامل ترین آنها، یعنى اسلام را پذیرفته ایم؛ هم چنین در میان مذاهب منسوب به اسلام نیز مذهب اهل بیت عليهم‌السلام را انتخاب كرده ایم و ظاهراً راه خود را یافته ایم و هیچ مشكلى نداریم، اما از یك نكته نباید غفلت كنیم.

بزرگ ترین خطر تهدید كننده سالك

راحت طلبى و تنبلى همیشه در انسان وجود دارد. همین موجب مى شود انسان وقتى به جایى مى رسد تصور كند دیگر مشكلى ندارد و كار تمام است، در حالى كه اگر خوب بیندیشد، مى بینید كه تازه اول مشكل است. هر قدر انسان در نردبان تكامل بالاتر مى رود، سقوطش خطرناك تر مى شود. كوه بزرگى را تصور كنید كه عده اى قصد دارند به قلّه آن صعود كنند. كسانى كه در دامن كوه سیر مى كنند، خطر چندانى تهدیدشان نمى كند. آنها كه كمى بالاترند، اگر بلغزند، ممكن است فقط یكى دو متر سقوط كنند، ولى بالاخره جان سالم به در مى برند. اما آنها كه تا نزدیكى قلّه بالا رفته اند، اگر سقوط كنند، به هیچ وجه نجات نخواهند یافت.

وضعیت ما در مسیر تكامل نیز به همین ترتیب است. درست است كه بسیارى از مراحل كمال را طى كرده ایم و راه درازى را پیموده ایم، و اگر ادامه دهیم به مقصد مى رسیم، ولى در چنین مرحله اى اگر در بین راه سقوط كنیم، خطر هلاكتمان قطعى است.

شیطان دشمن بزرگ انسان است. او سوگند خورده كه ( فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ ) (۳) سوگند به عزّت و جلالت، همه انسان ها را گمراه خواهم ساخت. سعى و تلاش او بر این است كه انسان ها را از مسیر حق منحرف كند. هر قدر انسان در راه صحیح پیش تر برود، شیطان بیش تر تلاش مى كند تا او را منحرف سازد. شیطان با كسانى كه از ابتدا قدم در این راه نگذاشته اند، كارى ندارد. آنها خودشان منحرف هستند؛ لازم نیست شیطان آنها را منحرف كند. به محض آن كه كسى یك قدم در راه صحیح برمى دارد، شیطان متوجه او مى شود و سعى مى كند تا از همان ابتدا او را منحرف نماید. اگر دو قدم به پیش رفت، تلاش شیطان مضاعف مى شود. هر قدر در این راه جلوتر برود، شیطان سعى بیش ترى براى گمراهى او مى نماید.

بنابراین ما كه راه حق را شناخته ایم و در بین ادیان و مذاهب، صحیح ترین آنها را انتخاب كرده ایم، شیطان دشمنى بیش ترى با ما دارد و نیروهایش را صرف مى كند تا منحرفمان سازد. پس باید توجه داشته باشیم كه دچار لغزش نشویم و در مبارزه با شیطان كاملا حواسمان را جمع كنیم. به هدایت فعلى خودمان هم نباید مغرور باشیم؛ زیرا از عاقبت كار خود خبر نداریم. باید نسبت به آینده بیم ناك باشیم؛ چون شیطان تمام نیروهایش را براى گمراه ساختن ما صرف خواهد كرد. این اولین نكته اى است كه در این حدیث بر آن تكیه شده است. البته چون مخاطب امام صادق عليه‌السلام یكى از یاران خاص آن حضرت بوده، نیازى نبوده به تفصیل این مطالب را ذكر كنند؛ فرموده اند: ( یا عبداللّهِ لَقَدْ نَصَبَ ابلیسُ حبائِلَهُ فی دارِ الغرورِ ) ؛ اى عبداللّه، شیطان در این عالم فریب كارى، دام هاى خود را گسترده است. ( فما یقْصُدُ فیها اِلاّ اولیاءَنا ) ؛ از این كار هم هیچ مقصودى ندارد، جز آن كه دوستان ما را به دام بیندازد. به عبارت دیگر، هدف اصلى شیطان به دام انداختن دوستان ما است.

ویژگى هاى دوستان اهل بیت عليهم‌السلام

الف) عظمت آخرت در آنان

سپس آن حضرت درباره دوستان خودشان توضیحاتى مى دهند تا معلوم شود آنها كه مقصود شیطان هستند، چه كسانى اند. صفاتى را براى آنان برمى شمارند. اولین صفت آنها این است كه: ( و لَقَدْ جَلّتِ الاْخرةُ فى أَعْینِهِمْ حتّى مایریدونَ بها بدلا ) ؛ آخرت در نظرشان با عظمت است تا آن جا كه حاضر نیستند آن را با چیزى معاوضه كنند. اگر در جایى امر دایر شود بین چیزى دنیایى و اخروى، آن چنان آخرت در نظرشان بزرگ است كه حاضر نیستند آن را با هیچ چیز دنیا عوض كنند.

ب) پرنور بودن دل آنها

آه، آه على قلوب حُشِیتْ نوراً؛ چقدر دل هاى آنان پر نور است! این كه ما چقدر با این تعبیرات آشنا هستیم، بستگى دارد به این كه چقدر با معارف اهل بیت عليهم‌السلام انس داشته باشیم. باطن انسان، قلب و روح او، مانند ظرفى است، صندوقچه یا مخزنى است كه چیزهاى مختلفى در آن انباشته مى شود. این مخزن پر از نیروهاى متراكم است. همان طور كه در محسوسات، مى توان نیروهاى متراكمى را در جایى ذخیره كرد، در معنویات هم مى توان چنین كارى كرد. در قلب انسان، نیروهاى معنوى ذخیره مى شود. همان گونه كه در عالم محسوسات، نور بزرگ ترین و شناخته شده ترین مظهر نیرو است، در عالم معنویات هم نورانیتى معنوى وجود دارد كه در دل انسان جا مى گیرد و انباشته مى گردد. این نور، موهبتى خدایى است. هر انسانى مى تواند با كسب لیاقت هایى، قلب خود را آماده كند تا دلش پر از نور گردد. نشانه دل پر نور هم این است كه توجهى به دنیا و زرق و برق آن ندارد، به لذت هاى مادى دل نمى بندد، فقط توجهش به مسایل معنوى و اخروى است. اما به عكس، كسانى كه به زرق و برق دنیا چشم مى دوزند و دنبال هوس هاى مادى اند، باطنشان ظلمانى است، چشمشان حقایق را نمى بیند و ارزش مسایل معنوى را درك نمى كنند. در نتیجه، گول ظاهر فریبنده آن را مى خورند.

ج) اجتناب از دنیاگرایى

( و إِنَّما كانَتِ الدُّنیا عِنْدَهُمْ بِمَنزَلَةِ الشَّجاعِ الاَْرْقِم ) دنیا نزد آنان (دوستان اهل بیت عليهم‌السلام ) هم چون مارى بسیار خطرناك است كه منتظر فریفتن آنها است. برخى از مارها ـ كه بسیار خطرناك هم هستند ـ گاهى در صحراها روى دم خود مى ایستند تا سایر جانداران را فریب دهند. هركه از دور آنها را ببیند تصور مى كند شاخه خشك درختى است، اما وقتى به آنها نزدیك مى شود، او را مى بلعند. امام صادق عليه‌السلام مى فرماید: دوستان ما دنیا را به صورت مارى فریبنده مى بینند كه در راهشان ایستاده و منتظر است تا آنها را فریب دهد. همیشه این گونه به دنیا نگاه مى كنند و مواظبند تا فریب آن را نخورند. ( و العدوِّ الاَْعْجَم ) ؛ دنیا در نظر آنان همانند دشمنى بى منطق است كه حرف حساب نمى فهمد؛ هرگاه بر انسان تسلط پیدا كند، به او رحم نمى كند.

د) انس با خدا

اَنِسُوا باللّهِ؛ انس اینان با خدا است؛ به خلاف دنیاپرستان كه اصلا نمى توانند با خدا انس بگیرند و انسشان تنها با هوس هاى مادى است. دنیاپرستان اگر بخواهند مدتى در اتاقى تنها بمانند و دو ركعت نماز با حضور قلب بخوانند، گویى در زندان تاریك كشنده اى گرفتار آمده اند و مى خواهند جانشان را بگیرند. اما اولیاى خدا چنین نیستند؛ با این چیزها انس نمى گیرند. آنان منتظرند تا از بیگانه ها كناره بگیرند و با محبوب اصلى خود ارتباط برقرار كنند. منتظر رسیدن وقت نمازند. منتظرند وقت نماز شب برسد تا در خلوت به عبادت بپردازند. آنان از چنین چیزهایى لذت مى برند. حضور در خلوت، و راز و نیاز با او بزرگ ترین لذت آنها است. ( إِسْتَوْحَشُوا مِمّا بِهِ اسْتَأْنَسَ الْمُترَفونَ ) ؛ از چیزهایى كه مترفان و خوش گذران ها با آن انس دارند، وحشت مى كنند. اولئك اولیائى حقّاً؛ اینان همان دوستان واقعى من هستند؛ همان ها كه شیطان به دنبالشان است و همّش را صرف فریب دادن آنها مى كند. ( و بِهِمْ تُكْشَفُ كُلُّ فتنَة و تُرفَعُ كُلُّ بَلِیة ) ؛ اینها همان كسانى اند كه خداوند به واسطه ایشان هر فتنه اى را رفع مى كند و هر بلایى را از جامعه برمى دارد.

منظور از «فتنه» در لسان قرآن و اهل بیت عليهم‌السلام بیش تر فتنه هاى معنوى، اعتقادى و فكرى است. انحرافات فكرى و عقیدتى كه در میان جامعه پیدا مى شود، به وسیله چنین كسانى رفع مى شود.

حاصل استفاده از این بخش از فرمایش امام صادق عليه‌السلام این است كه راه صحیح معرفت خدا و قرب به او در پرتو ولایت اهل بیت عليهم‌السلام پیدا مى شود. اولین نشانه كسانى كه داراى ولایت اهل بیت عليهم‌السلام هستند، بى اعتنایى به دنیا است. البته این با عمل نكردن به وظایف دنیوى تفاوت دارد. فرق است بین دل بستن به دنیا با عمل كردن به وظایف دنیوى. دنیا محل انجام وظایف است. انسان باید ببیند هر لحظه چه وظیفه اى دارد و با تمام قوّت آن را انجام دهد، اما در عین حال به دنیا فریفته نگردد. كسانى كه داراى ولایت واقعى اهل بیت عليهم‌السلام باشند، از دوستان آنها به حساب مى آیند؛ دنیا در نظرشان كوچك و آخرت در نظرشان بزرگ است و انسشان در عبادت خدا است، به خلاف دشمنان اهل بیت عليهم‌السلام كه انس آنها با امور دنیوى و شیطانى است.

درس دوم: محاسبه نفس (1)

( یا ابْنَ جُنْدَب حَقٌّ عَلى كُلِّ مُسْلِم یعْرِفُنا اَنْ یعْرِضَ عَمَلَهُ فى كُلِّ یوم و لَیلَة عَلى نَفْسِهِ فَیكُونُ مُحاسِبَ نَفْسِهِ فَاِنْ رَأى حَسَنَةً اسْتَزادَ مِنْها و اِنْ رَأى سَیئَةً اسْتَغْفَرَ مِنْها لِئَلاّ یخْزى یوْمَ القیامةِ ) .

در بخش اول از تبیین وصایاى امام صادق عليه‌السلام به عبدالله بن جندب، درباره موضوعاتى چون: گرایش فطرى انسان در تقرّب به خدا، پیروى از اهل بیت عليهم‌السلام به عنوان عرفان حقیقى، بزرگ ترین خطر تهدید كننده سالك الى الله در دام هاى گسترده شیطان و برخى از ویژگى هاى دوستان اهل بیت عليهم‌السلام (عظمت آخرت در نظر آنان، نورانى بودن دل هاى ایشان، اجتناب از دنیاگرایى و انس با خدا) سخن به میان آمد. اكنون ادامه مطلب را پى مى گیریم.

قرآن و سنّت، كیمیاى گم شده انسان

به بركت پیروى از اهل بیت عليهم‌السلام ، همه ما تا حدى راه سعادت را از شقاوت تشخیص مى دهیم. برخى معارفى كه در نظر ما كوچك و كم ارزش به حساب مى آید، براى كسانى كه از این معارف بى بهره اند مانند گوهر گران بهایى است كه باید مدت ها زحمت بكشند تا به آن دست بیابند. به بركت اهل بیت عليهم‌السلام ، این گوهرها به راحتى به دست ما رسیده است. متأسفانه به همین دلیل، گاهى در زندگى به آنها چندان اهمیت نمى دهیم و آنها را خوب به كار نمى گیریم؛ تصور مى كنیم براى رسیدن به سعادت، باید به دنبال چیزى گشت كه نه در كتابى باشد و نه كسى درباره آن بحثى كرده باشد، در حالى كه چنین نیست و این تصور اشتباه است. آنچه براى سعادت ما اهمیت داشته، در كتاب و سنّت آمده و مسایلى كه در این زمینه مهم تر بوده بیش تر بر آن تأكید گردیده و واضح تر بیان شده است؛ زیرا خدا خود مى خواهد كه بندگان را به قرب خویش برساند. بنابراین نباید آنها را كم اهمیت تلقى كنیم و به دنبال دستورها و مسایلى عجیب و غریب باشیم.

محاسبه نفس

یكى از موضوعاتى كه در روایات بسیار تأكید گردیده و علماى اخلاق درباره آن بسیار بحث كرده اند، مسأله «محاسبه نفس» است. در این روایت نیز بر این مسأله تأكید شده كه هر كس باید از خود حساب بكشد و دست كم، در هر شبانه روز، یك بار خود را محاسبه كند. بهترین موقع براى این كار شب ها است كه پیش از خواب، دست كم، چند دقیقه در رفتارمان تأمل كنیم و ببینیم آیا كارهایى كه انجام داده ایم درست بوده است یا نه. اگر خطایى انجام داده ایم، به آن معترف باشیم و در صدد جبران آن برآییم.

امام صادق عليه‌السلام در این روایت به ابن جندب مى فرمایند: ی ( ا ابنَ جندب، حَقٌّ على كُلِّ مُسْلِم یعْرِفُنا أنْ یعرِضَ عَمَلَهُ فی كلِّ یوم و لَیلَة على نَفْسِهِ فَیكُونُ محاسِبَ نَفْسِهِ، فَاِنْ رَأى حَسَنةً إِسْتَزادَ مِنْها و إنْ رَأى سَیئَةً اسْتَغْفَرَ مِنْها لِئَلاّ یخُزى یومَ القیمةِ ) ؛ اى پسر جندب، بر هر مسلمانى كه ما را مى شناسد، لازم است كه در هر روز و شب، اعمالش را بر خود عرضه بدارد و از نفس خود حساب بكشد؛ اگر كار خوبى در آنها یافت، بر آن بیفزاید و اگر كار زشتى یافت، طلب بخشایش نماید تا در قیامت دچار رسوایى نگردد.

عامل وادار سازنده انسان به محاسبه

امام صادق عليه‌السلام در این روایت، بر این نكته تأكید دارند كه هر مسلمانى كه ما را مى شناسد و خود را به ما منتسب مى كند و مى خواهد برنامه زندگیش را از ما بگیرد، باید كارهاى خود را وارسى كند.

از جمله ویژگى هایى كه خداى متعال به روح انسان عطا كرده این است كه مى تواند بر اعمال خود نظارت و مراقبت داشته باشد. این یكى از مسایلى است كه بسیارى از فیلسوفان جهان در آن متحیر مانده اند. هر كس معمولاً مى تواند به دیگران و كارها و رفتارهاى آنان نظر داشته باشد، اما این كه بتواند به خودش هم نظر داشته باشد از ویژگى هاى مهم روح آدمى است. كسانى كه درباره معرفت نفس مطالعاتى دارند، به خوبى به این واقعیت پى برده اند كه انسان موجودى است كه مى تواند خود را تشویق كند، تنبیه نماید، توبیخ كند و.... این كه این چه خصوصیتى است نیاز به بحثى مفصل دارد، اما گذشته از آن، یكى از الطاف خداوند است كه به انسان مرحمت كرده است. بنابراین مورد تأكید است كه انسان در هر شبانه روز، دست كم، یك بار اعمال خود را بررسى كند؛ ببیند آیا كار خوبى انجام داده است یا نه.

طبق این روایت، انسان باید حساب رس اعمال خود باشد، اگر كار خوبى در اعمالش مشاهده كرد، توجه داشته باشد كه لطفى از جانب خدا است، از او توفیق بخواهد كه آن كار را بیش تر انجام دهد. در روایات دیگرى آمده است كه در چنین حالتى، ابتدا خدا را شكر گزارد، سپس از او بخواهد كه توفیق عنایت كند تا فردا كارهاى بهتر و بیش ترى انجام دهد. اگر هم لغزشى در اعمال خود مشاهده كرد، تدارك كند و پیش از همه، توبه نماید. البته گاهى توبه لوازمى دارد؛ مثلاً، اگر عملى از او فوت شده، قضا نماید یا اگر حقى از كسى ضایع ساخته، ادا كند و یا چنان چه كار زشت دیگرى انجام داده، آن را جبران نماید تا كارهاى بد در روح او رسوخ نكند و در نهایت، در قیامت نیز رسوا نشود.

امام صادق عليه‌السلام در كلمات خود، ضمن اشاره به محاسبه، این نكته را هم متذكر مى شوند كه: ( لِئَلاّ یخْزى یوْمَ القیمةِ ) ؛ تا در قیامت، رسوا نگردد. این هشدار ایجاب مى كند تا ما كاملا مراقب باشیم و كارى نكنیم كه در قیامت رسوا شویم؛ چرا كه در آن روز، دیگر راهى براى جبران وجود نخواهد داشت و به حسرت مبتلا خواهیم شد.

از نظر روحى، چنین هشدارهایى مهم و مؤثر است؛ زیرا تا وقتى انسان سود یا ضرر كارى را درك نكند نسبت به انجام یا ترك آن رغبتى نشان نمى دهد. عاملى كه انسان را وادار به انجام كارى مى كند، نفع و مصلحتى است كه از كار عاید او مى شود. نیز آنچه او را از انجام آن باز مى دارد، ترس از گرفتارى است. اگر بخواهیم برنامه صحیحى اجرا كنیم، باید فواید آن را در نظرمان مجسّم نماییم تا انگیزه اى براى انجام آن داشته باشیم و آن را بهتر انجام دهیم. عدم توجه به این مسایل و در نتیجه، كار بدون انگیزه، موجب مى شود انسان تنبل بار بیاید و مسایل را جدى نگیرد. بنابراین براى جلوگیرى از پشیمانى ـ كه از هر عذابى دردناك تر است ـ انسان باید از همین حالا به حساب خود رسیدگى كند.

یكى از نام هاى قیامت، «یوم الحسرة» است. این نشانه اهمیت عذاب روحى ناشى از مسأله پشیمانى است. یكى دیگر از نام هاى آن «یوم الحساب» است. اگر انسان توجه نداشته باشد كه روزى به كارهایش رسیدگى مى شود و از او حساب مى كشند، احساس مسؤولیت نمى كند و به فكر نمى افتد كه به كارهایش سرو سامانى بدهد، كارى را ترك كند یا به كارى همت گمارد؛ اما اگر بداند كه مسأله جدى است، به جزئیات كارهایش هم رسیدگى مى كند. در قرآن نیز به این حقیقت اشاره شده است كه عذاب قیامت به دلیل فراموشى روز حساب است؛ همان فراموشى كه موجب مى شود انسان مرتكب كارهایى شود كه در نهایت، عذاب ابدى را به دنبال داشته باشد: ( إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یوْمَ الْحِسابِ ) . (4) این عذاب براى كسانى است كه روز حساب را از یاد برده اند، هر چند ممكن است به آن اعتقاد نیز داشته باشند، اما اعتقاد كم رنگ است، زنده نیست و در اعمالشان تأثیر نمى گذارد.

قرآن كریم داستان دو برادر را نقل مى كند كه یكى از آنها بى بند و بار بود و دراموالش حساب و كتابى نداشت. برادر دیگر هر قدر به او سفارش مى كرد كه مراقب اعمال و كردار خود باشد، مى گفت: ( ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّی لاََجِدَنَّ خَیراً مِنْها مُنْقَلَباً ) (5) تصور نمى كنم قیامتى برپا شود و اگر به فرض هم خدا و قیامتى باشد و من به سوى خداى خود باز گردم، در آن جهان نیز منزلى بهتر از این دنیا خواهم یافت. مقصود قرآن از نقل این داستان این است كه بگوید، چنین اعتقادى به معاد فایده اى ندارد؛ زیرا ركن اساسى اعتقاد به معاد، اعتقاد به حساب است. آنچه مهم است این اعتقاد است كه در آن جهان زنده مى شویم تا نتیجه اعمالمان را ببینیم، وگرنه صرف اعتقاد به زنده شدن كارآیى ندارد. لازمه چنین اعتقادى توجه به عاقبت كار در همین دنیا است. پیامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله در روایتى مى فرمایند: ( حَاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبوا ) ؛ (6) پیش از آن كه به حساب شما برسند، خود را مورد محاسبه قرار دهید.

اگر چنین باورى در انسان وجود داشته باشد كه روزى به همه اعمالش رسیدگى مى گردد و مطابق آنها دقیقاً پاداش یا كیفر داده مى شود، به فكر محاسبه نفس خود مى افتد و از خود حساب مى كشد.

مراحل محاسبه

مسأله محاسبه نفس به قدرى مهم است كه برخى از علما در خصوص این موضوع كتاب هایى نوشته اند. در این باره آیات و روایات بسیارى داریم و بحث هاى فراوانى پیرامون آن انجام گرفته است. در كتاب هاى اخلاقى، دستورالعمل هایى به افراد داده شده تا بتوانند بهتر به این مهم بپردازند. براى محاسبه نفس سه یا چهار مرحله شمرده شده است:

اول مشارطه است؛ یعنى از اول صبح انسان با خودش شرط كند كه آن روز وظایفش را به خوبى انجام دهد و از گناهان نیز بپرهیزد.

دوم مراقبه است؛ یعنى در طول روز مراقب خود و اعمالش باشد تا از آنچه با خود عهد كرده تخطّى نكند.

سوم محاسبه است، كه در آخر شب، به حساب كارهاى خود برسد؛ بررسى كند كه چه مقدار به وظایف خویش عمل كرده و چه مقدار كوتاهى داشته است.

مرحله چهارم كه برخى از علماى اخلاق آن را ذكر كرده اند معاتبه است؛ یعنى اگر انسان در محاسبه متوجه لغزش ها و اشتباهاتى در رفتارش شد، به جبران آنها خود را تنبیه كند؛ مثلاً خود را ملزم كند كه روز بعد را روزه بگیرد یا مبلغى انفاق كند یا قدرى قرآن تلاوت نماید یا كار خیر دیگرى انجام دهد تا جبران مافات شود.

در مسأله محاسبه آنچه بیش از همه اهمیت دارد نفس حساب كشیدن از خویش است، تا اگر كار خوبى انجام داده بودیم، خدا را شكر كنیم و توفیق ادامه آن را بخواهیم و اگر قصور ورزیده بودیم، به فكر تدارك آن بیفتیم.

نكاتى در باب محاسبه

درباره محاسبه نفس، نكات مهم دیگرى نیز وجود دارد كه در این جا به برخى از آنها اشاره مى كنیم:

الف) اجتناب از گناه

انسان باید درباره گناه بیش تر بیندیشد كه اصلا گناه یعنى چه؟ اعتقاد ما این است كه خداوند ما را آفریده و ضمن معرفى راه خوب و بد به ما، انتخاب هریك از آنها را در اختیار خود ما قرار داده است. هم چنین معتقدیم عالم دیگرى غیر از این دنیا نیز وجود دارد كه در آن به كارهایمان و انتخاب هایى كه در این دنیا كرده ایم رسیدگى مى شود و كیفر و پاداش مى بینیم. مقتضاى چنین اعتقادى این است كه از سرمایه عمرى كه در اختیار داریم به بهترین شكل استفاده كنیم. ما به این دنیا پا گذاشته ایم تا امتحان شویم، طى مراحلى خودسازى كنیم و به كمال برسیم تا در زندگى ابدى از نتایج آن بهره مند گردیم. بنابراین باید توجه داشته باشیم كه زندگانى این دنیا موقتى و در مقایسه با آخرت، نظیر زندگى جنینى نسبت به زندگى دنیوى است. همان گونه كه جنین فقط چند ماهى را در شكم مادر مى گذراند، آن هم براى این كه آماده زندگى این جهانى شود، ما هم در این برهه كوتاه زندگى دنیایى، براى زندگى ابدى آماده مى شویم، با این تفاوت كه رشد جنینى قهرى بود، ولى رشد این جهانى اختیارى است. علاوه بر آن، زندگى جنینى با زندگى دنیوى از حیث مدت قابل مقایسه است، ولى جهان آخرت به دلیل ابدى بودنش، به هیچ وجه، با زندگى محدود این جهانى قابل مقایسه نیست.

به هر صورت، آن گونه كه دین معرفى مى كند، این دنیا محل ابتلا و خودسازى است. باید خود را براى عالم دیگر مهیا كنیم. اگر با این نگرش نگاه كنیم، مى بینیم در مقابل سرمایه اى كه از كف مى دهیم، چیزى به دست مى آوریم كه براى زندگى ابدیمان بسیار سودمند است و باید خدا را شكر كنیم؛ ( إنْ رَأى حَسَنَةً اسْتَزادَ مِنْها ) . اما اگر نگرشى غیر از این داشته باشیم یا دچار غفلت شویم، در مقابل صَرف سرمایه گران مایه، بدبختى اخروى براى خویش مهیا ساخته ایم. پس باید به فكر جبران آن برآییم؛ ( إنْ رأى سَیئَةً استَغْفَرَ منها لِئَلاّ یخْزى یوْمَ القیمةِ ) . چقدر فرق است بین این كه كسى معامله اى بكند، و مشكلش فقط این باشد كه از آن سودى نبرد، اما در هر صورت سرمایه اش بر جاى باقى بماند، و این كه كسى در معامله سود كه نمى برد، ضرر هم مى كند و اصل سرمایه را از كف مى دهد. گناه كردن از همین سنخ معامله دوم است؛ یعنى از دست دادن سرمایه و خریدن زیان؛ از كف دادن عمر و سعادت اخروى و دچار عذاب ابدى گردیدن.

ب) توجه به كمّیت گناهان انجام شده

نكته دوم در مورد محاسبه نفس این است كه وقتى فهمیدیم گناه بسیار زشت است، باید ببینیم چقدر گناه كرده ایم و در صدد جبران آن برآییم. انسان باید به گناهان خود نزد خداوند اعتراف داشته باشد، نه آن كه آنها را انكار كند یا به فراموشى بسپارد. البته انسان نمى تواند مشخص كند كه دقیقاً هر روز از اول صبح تا شب، چند گناه كرده است (مثلاً چند غیبت كرده، چند دروغ گفته، چند تهمت زده و...) اما به هرحال باید دقت كنیم، ببینیم چقدر وقت ما صرف گناه شده است. این مسأله مهمى است كه بتوانیم به كمّیت گناهانمان بیندیشیم. این چنین است كه محاسبه در تكامل انسان اثر مى گذارد و موجب مى گردد هر روز زندگى او نسبت به گذشته بهتر شود.

ج) توجه به كیفیت گناهان انجام شده

نكته سوم توجه به كیفیت گناهان است. بعضى از گناهان به قدر هفتاد سال ارتكاب نوع دیگرى از گناه عظمت و اهمیت دارند، با آن كه ممكن است انجام آنها یك لحظه بیش تر طول نكشد. توجه به صغیره یا كبیره بودن گناه مهم است؛ مثلاً، درباره غیبت و اهمیت آن روایات متعددى وارد شده كه قبح بسیار آن را مى رساند. در این باره، به این نكته مهم نیز باید توجه داشت كه درست است برخى از گناهان صغیره اند و اهمیتشان از كبایر كم تر است، اما باید دانست كه كوچك شمردن گناهان صغیره، خود گناه كبیره به حساب مى آید و این از جمله دام هاى شیطان است كه انسان را به غفلت مى افكند.

د) انجام همه واجبات

نكته چهارم آن كه، باید مراقب باشیم همه واجباتمان را به جا آوریم. شاید ابتدا تصورمان این باشد كه ما نماز، روزه و وظایفى مانند آن را ترك نمى كنیم، پس كدام واجب را ترك كرده ایم؟ این همان دام شیطان است؛ زیرا بسیارى ازتكالیف مورد غفلت ما است. حتى آنان كه به طور دایم، با فقه، آیات قرآن و سخنان اهل بیت عليهم‌السلام سر و كار دارند نیز از بسیارى واجبات غفلت مى كنند. نیكى به والدین، صله رحم، قضاى حاجت مؤمنى كه اظهار حاجت كرده و بسیارى دیگر، همه از جمله واجبات است كه ممكن است گاهى تا سال ها، ما به فكر انجام بسیارى از آنها نباشیم. اگر واجبات اجتماعى وسیاسى را هم به آنها اضافه كنیم، مى بینیم تعدادشان بسیار بیش ترمى شود. امروز به بركت انقلاب، مردم ما به مسایل سیاسى و اجتماعى خود تا حد بسیارى توجه پیدا كرده اند، ولى زمانى بود كه از بسیارى از این وظایف غفلت داشتند؛ اگر چه هنوز هم عده اى هستند كه از این وظایف غافلند و آنها را جزو تكالیف خود به شمار نمى آورند. امر به معروف، نهى از منكر، ارشاد جاهل، مبارزه با ظلم، مبارزه با انحرافات عقیدتى، فكرى و دینى و... از اهم واجبات است كه كوتاهى در آنها گناه كبیره به حساب مى آید.

وقتى مى توانیم به خوبى به همه این وظایف عمل كنیم كه از قبل، براى فردایمان برنامه ریزى كرده، جدولى از تكالیف فراهم آورده باشیم تا بتوانیم بهتر به آنها عمل كنیم.

هـ) توجه به شروط صحت اعمال

نكته پنجم این است كه گاهى ما دل خوش مى كنیم كه تكالیفمان را انجام داده ایم، غافل از آن كه كارمان از ارزش واقعى بى بهره است و در حین یا پس از انجام عمل، آن را فاسد كرده ایم؛ مثلاً، وظیفه ما این است كه نماز بخوانیم. خوشحال هم هستیم از این كه نماز مى خوانیم، درجماعت هم شركت مى كنیم تا ثواب بیش ترى ببریم؛ اما توجه نمى كنیم كه آیا نمازمان درست و مورد قبول خداوند هست یانه؛ آیا ریایى مرتكب نمى شویم؟ آیا شرایط حسن عمل را رعایت مى كنیم؟ پس از انجام كار، با عجب و غرور، نتیجه آن را از بین نمى بریم؟ یا اگر مثلاً انفاق مى كنیم آیا با منّت گذاردن، اجر كارمان را تباه نمى سازیم؟... بنابراین باید به شرایط صحت و قبولى اعمال نیز توجه كنیم.


3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23