مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة

مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة0%

مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة نویسنده:
گروه: امام صادق علیه السلام

مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عباس عزيزى
گروه: مشاهدات: 13703
دانلود: 2366

توضیحات:

مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 103 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13703 / دانلود: 2366
اندازه اندازه اندازه
مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة

مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

مصباح الشريعَة و مفتاح الحقيقة

يکصد موضوع عرفاني، اخلاقي، عبادي و اجتماعي منسوب به امام جعفر صادقعليه‌السلام

نويسنده : عباس عزيزى

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

مقدّمه

سپاس وستايش خداى را كه انسان را بيافريد، و وى را برترين آفريده خود خواند، و براى هدايت او، قرآن و امامان معصومعليهم‌السلام را فرستاد.

از آن جا كه قرآن كريم كامل ترين كتاب آسمانى وامامان معصومعليهم‌السلام پاك ترين وكامل ترين انسان ها هستند، بر انسان است كه براى دست يابى به سعادت دنيا وآخرت گام در راه آنان نهد وچگونگى زيستن ومردن را بياموزد وفضايل اخلاقى را بشناسد وخود را به اين صفات بيارايد و رذايل اخلاقى را بشناسد واز آن ها دورى كند. براى رسيدن به اين خواسته ، بايد به توصيه هاى قرآن كريم وائمه معصومعليهم‌السلام عمل نمايد.

خداى سبحان در قرآن كريم مى فرمايد:

( الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّـهُ وَأُولَـٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ) (١) ، كسانى كه سخنان را مى شنوند واز نيكوترين آن ها پيروى مى كنند، آنان كسانى هستند كه خدا هدايت شان كرده وآنان خردمندانند.)

هم چنين امام باقرعليه‌السلام در حديثى مى فرمايد: (انّ حديثنا يحيى القلوب ، بدون ترديد گفتار وحديث ما دل ها را زنده مى كند).

در حديثى ديگر، حضرت امام رضاعليه‌السلام مى فرمايد: (اگر مردم با سخنان حكيمانه وگفتار شيوه اى ما آشنا شوند، از ما پيروى خواهند كرد.)

بنابراين دست يابى به كمال از طريق اين دو گوهر گران بها ميسّر خواهد شد واين دو هيچ گاه از هم جدا نمى شوند.

كتابى كه پيش رو داريد، بدون ترديد از بهترين وجامع ترين كتب شيعه است كه از مضامين بلند وپرمحتوا برخوردار ومطالب ورهنمودهاى ارزشمند آن از حوزه وحى نشاءت گرفته است ومى تواند راه گشاى انسان وچراغ هدايت او بهترين زاد وتوشه براى دنيا وآخرت ، و وسيله اى براى سير سالك وعارف به سوى معبود باشد.

اين كتاب همواره مورد توجه بسيارى از بزرگان وعالمان دين بوده وآنان ضمن توصيه به انجام دستورات آن ، خود نيز عامل به آن بوده اند.

عده اى از بزرگان و پرچم داران تشيع ، نظريه هاى درباره اين كتاب عرضه كرده اند كه در آن نهايت آن را پذيرفته وعمل به آن را مايه قرب الهى دانسته اند، چرا كه غالب آن چه در اين كتاب آمده با بيان شريعت مطابقت دارد. در اين جا توجه شما را به نظريات چند تن از اين بزرگان جلب مى كنيم :

سيد جليل القدر وعلامه زاهد وصاحب مقامات وكرامات ، على بن طاووسرحمه‌الله در فصل هفتم از باب ششم كتاب پرقيمت اءمان الا حضار فرموده است : (مسافر با خود كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة بردارد، زيرا كه آن كتابى است لطيف وشريف ، كه راه ورسم سير و سلوك به سوى خدا را براى سالكان معرفى مى كند وروش اقبال وروى آوردن به خدا را به انسان ياد مى دهد.)

يكى از بزرگان كه اين كتاب را قبول داشته وبه خود ترديد راه نداده ، عالم ربانى وفقيه بزرگوار، شهيد ثانى است كه اخبار آن را از حضرت صادقعليه‌السلام دانسته است

از ديگر علما كه به اين كتاب پرقيمت به ديده احترام نگريسته ، محقّق بزرگ ومحدّث عظيم القدر وعارف جليل ، مرحوم ملامحسن فيض كاشانىرحمه‌الله است كه آن را معتبر دانسته ودر اين مورد شك وشبهه اى ندارد. وى در كتاب محجة البيضاء به بعضى نكات مصباح الشريعة اشاره نموده است

عالم ربانى علاّمه ملاّمهدى نراقىرحمه‌الله از ديگر كسانى است كه كتاب مصباح الشريعة را معتبر مى داند وبه نكات اخلاقى آن در كتاب جامع السعادات اشاره كرده است

مرجع بزرگ تشيع ، حضرت امام خمينىرحمه‌الله در كتاب اسرار الصلوة وآداب الصلوة خود، به نكات عبادى آن اشاره نموده است

مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزىرحمه‌الله در كتاب اسرار الصلوة خود احاديثى از مصباح الشريعة بيان فرموده است

علاّمه بزرگوار محمد باقر مجلسىرحمه‌الله قريب به اتفاق مطالب مصباح الشريعة را در كتاب بحار الانوار، نقل فرموده است

محقق معاصر وبزرگوار، محمدى رى شهرى ، در كتاب ميزان الحكمه به بعضى احاديث مصباح الشريعة اشاره نموده واز آن مطالبى نقل مى كند.

بنابراين ، كتاب حاضر مورد اعتماد اكثر بزرگان تشيع است وبه طور مسلّم مطالب آن از مركز وحى الهام گرفته ومضامين عالى وپر ارج آن مى تواند راهنماى ره جويان باشد.

تا به حال بر اين كتاب ارزشمند چندين ترجمه وشرح نوشته شده است كه شرح فارسى عبدالرزاق گيلانى ، وشرح جامع (دوازده جلدى) شيخ حسين انصارى از آن جمله است امّا با توجه به نياز جامعه ، خصوصا نسل جوان وبراى آشنايى اين قشر با معارف الهى ، بر آن شدم تا اين مجموعه را با ترجمه روان ومختصر، با كمك وهميارى برادر ارجمند، حجة الاسلام سيّد حسين اسلامى ، تقديم علاقه مندان كنم

اين كتاب مشتمل بر يكصد باب در مباحث عرفانى ، عبادى اخلاقى ، اجتماعى ، بهداشتى و... است كه عمل به دستورات آن مى تواند انسان را در تمامى مراحل زندگى راهنما باشد.

به اين اميد كه اين مجموعه مورد قبول حضرت حقّ جلّ جلاله وامام صادقعليه‌السلام واقع شود.

عباس عزيزى اراكى

حوزه علميه قم

شعبان المعظم ١٤١٩ آذرماه ١٣٧٧

الباب الاوّل : (فى البيان)

قال الصّادقعليه‌السلام :

نجوى العارفين تدور على ثلاثة اصول : الخوف ، والرّجاء، والحبّ.

فالخوف فرع العلم ، والرّجاء فرع اليقين ، والحبّ فرع المعرفة فدليل الخوف الهرب ، ودليل الرّجاء الطّلب ، ودليل الحبّ ايثار المحبوب على ما سواه

فاذا تحقّق العلم فى الصّدر خاف ، واذا صحّ الخوف هرب ، واذا هرب نجا، واذا اشرق نور اليقين فى القلب شاهد الفضل ، واذا تمكّن منه رجا، واذا وجد حلاوة الرّجاء طلب ، واذا وفّق للطّلب وجد.

واذا تجلّى ضياء المعرفة فى الفؤ اد هاج ريح المحبّة ، واذا هاج ريح المحبّة اشتاءنس فى ظلال المحبوب وآثر المحبوب على ما سواه ، وباشر اوامره واجتنب نواهيه [واختارهما على كلّ شى ء غير هما]. و اذا استقام على بساط الانس بالمحبوب مع اداء اوامره واجتناب نواهيه وصل الى روح المناجاة [والقرب ].

ومثال هذه الاصول الثّلاثة : كالحرم والمسجد والكعبة فمن دخل الحرم امن من الخلق ، ومن دخل المسجد امنت جوارحه ان يستعملها فى المعصية ، ومن دخل الكعبة امن قلبه من ان يشغله بغير ذكر اللّه تعالى

فانظر ايّها المؤ من ! فان كانت حالتك حالة ترضاها لحلول الموت فاشكر اللّه تعالى على توفيقه وعصمته ، وان تكن الاخرى فانتقل عنها بصحّة العزيمة واندم على ما قد سلف من عمرك فى الغفلة ، واستعن باللّه تعالى على تطهير الظّاهر من الذّنوب وتنظيف الباطن من العيوب ، واقطع رباط الغفلة عن قلبك واطف نار الشّهوة من نفسك

باب يكم : (بيان)

(اصل حالات عارفان ونتايج عملى آن)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

نجواى عارفان همواره بر سه اصل استوار است :

١ بيم ؛

٢ اميد؛

٣ حبّ؛

بيم شاخه علم است واميد شاخه يقين است ، وحبّ شاخه معرفت وعرفان

نشان بيم گريختن است ونشان اميد طلب است ، ونشان حبّ، آن است كه در ايثار آنچه را كه دوست دارد دريغ نورزد.

پس چون علم در سينه مؤ من تحقق يابد، ترس پديد آيد وچون خوف ، درست آيد، گريز از غير خدا پيش آيد وچون كسى بگريزد، نجات يابد وچون نور يقين بر قلب تابيدن گيرد، فضل الهى مشاهده شود وچون يقين در او رسوخ كند، اميد پديد آيد وچون شيرينى اميد بچشد، در طلب آن شود.

چون به طلب برخيزد، گم شده خويش را بيابد وچون نور معرفت تجلّى يابد، نسيم محبّت وعشق در قلب وزيدن گيرد وچون نسيم محبّت وزيدن گرفت ، وانسان در سايه محبوب انس يابد و او را بر ماسوايش ترجيح دهد وبه اوامرش مبادرت واز نواهى اش اجتناب ورزد وآن دو را بر هر چيزى مقدّم بدارد. هر گاه با رعايت اوامر ونواهى محبوب بر خوان انس او نشيند، به روح مناجات قربش واصل خواهد گشت

اين اصول سه گانه مانند، حرم ، مسجد وكعبه است كه اگر كسى داخل حرم شود، از خلق ايمنى يابد وچون داخل در مسجد شود وبر اندام او از آلودگى به گناه ايمن باشد واگر داخل كعبه شود، قلبش از اشتغال به چيزى جز ذكر خداى تعالى در امان ماند.

پس اى مؤ من ! چنانچه در حالى هستى كه اگر در آن حالت بميرى ، با رضايت خاطر خواهى مرد، بر توفيق وحفظ الهى شاكر باش ؛ واگر چنين نيستى ، خويش را به حالتى نيك ودرست انتقال ده وبر عمرى كه در غفلت گذرانده اى پشيمان شو ودر تطهير ظاهرت از گناهان وپالايش باطنت از عيوب وكاستى ها از خداى تعالى مدد بجوى وقلبت را از دام غفلت برهان وآتش شهوت را در خرمن نفست خاموش نما.

الباب الثّانى : (فى الاحكام)

قال الصادقعليه‌السلام :

اعراب القلوب اربعة انواع ، رفع وفتح وخفض ووقف

فرفع القلب فى ذكر اللّه تعالى ، وفتح القلب فى الرّضا عن اللّه تعالى ، وخفض ‍ القلب فى الاشتغال بغير اللّه ، ووقف القلب فى الغفلة عن اللّه تعالى

الاترى انّ العبد اذا ذكر اللّه بالتّعظيم خالصا ارتفع كلّ حجاب كان بينه وبين اللّه تعالى من قبل ذلك ، واذا انقاد القلب لمورد قضاء اللّه تعالى بشرط الرّضا عنه كيف [لا] ينفتح [القلب ] بالسّرور والرّوح والرّاحة ، واذا اشتغل قلبه بشى ء من اسباب الدّنيا، كيف تجده اذا ذكر اللّه بعد ذلك منخفضا مظلما كبيت خراب خاو ليس فيها عمارة ولا مؤ نس ، واذا غفل عن ذكر اللّه تعالى كيف تراه بعد ذلك موقوفا محجوبا قد قسى واظلم منذ فارق نور التّعظيم ؟

فعلامة الرّفع ثلاثة اشياء: وجود الموافقة ، وفقد المخالفة ، ودوام الشّوق

وعلامة الفتح ثلاثة اشياء: التّوكّل ، والصّدق ، واليقين

وعلامة الخفض ثلاثة اشياء: العجب ، والرّياء، والحرص

وعلامة الوقف ثلاثة اشياء: زوال حلاوة الطّاعة ، وعدم مرارة المعصية ، والتباس علم الحلال بالحرام

باب دوم : (احكام)

(حالات قلب)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

دل ها چهار اعراب (حالت) دارند: رفع (اوج وبلندى)، فتح (فراز)، جرّ (سقوط وپستى) ووقف (ايستايى واز كار ماندن).

پس رفع (اوج) آن در ياد خدا بودن وفتح (فراز) آن خشنودى از خدا وتسليم اراده او بودن وجرّ (سقوط وپستى) آن در توجه به غير خدا وتباه كردن عمر در هوس هاى دنيايى ووقف (ايستادن از كار ماندن) آن وحرمان از نعمت هاى دنيا وآخرت ، در غفلت از حضرت احديّت است آيا نمى بينى پس از آن كه بنده اى خالصانه وبه بزرگى ، خدا را ياد كند وبه ذكر او مشغول شود، هر حجابى ميان او وحضرتش برداشته مى شود؟

چون بنده اى تن به قضاى الهى مى سپارد وبه خواسته او راضى باشد، به تحقيق كه دل او به شادى وسرور گشايش يابد ودرهاى آسايش وآرامش بر او گشايش يابد ودرهاى آسايش وآرامش بر او گشوده شود. وچون (پس از دل مشغولى به امور دنيايى) به ذكر احديّت بپردازد، تاريكى دل را در روزهاى غفلت از حضرت احديّت ، عيان بيند، گويى كه خانه اى تاريك ، ويران وبدون مونس بوده است ، چرا كه غفلت از ياد حق ، دل را مى ميراند وتاريك مى كند.

وچون پس از دوام ذكر وياد خداوند از او غفلت ورزد، وقف پذيرفته (متوقّف شده) ومحجوب از عنايات الهى گشته وقلبش قساوت يافته واز زمانى كه از نور تعظيم الهى دورى جسته ، دلش به تاريكى گراييده است

علامت رفع (بلندى) قلب سه چيز است : همراهى با فرمان الهى ، عدم مخالفت با آن واشتياق دايم در بندگى وپيروى از فرمان خداوند.

نشانه فتح قلب سه چيز است : توكل بر خداوند، راست گويى ، ويقين به تمام آنچه پيامبران آن را براى هدايت انسان ها آورده اند.

علامت جرّ (پستى) سه چيز است : خودپسندى ، ريا وآزمندى

وقف (ايستايى) را نيز سه علامت است : از ميان رفتن طعم بندگى ، درنيافتن تلخى گناه ورعايت نكردن حلال وحرام در خوراك ، وپوشاك و...

الباب الثّالث : (فى الرّعاية)

قال الصّادقعليه‌السلام :

من رعى قلبه عن الغفلة ونفسه عن الشهّوة وعقله عن الجهل فقد دخل فى ديوان المنتبهين

ثمّ من رعى علمه عن الهوى ودينه عن البدعة وماله عن الحرام ، فهو من جملة الصّالحين

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : [طلب ] العلم فريضة على كلّ مسلم ومسلمة ؛ وهو علم الانفس فيجب ان تكون نفس المؤ من على كلّ حال فى شكر او عذر. على معنى ، ان قبل ففضل وان ردّ فعدل وتطالع الحركات فى الطّاعات بالتّوفيق وتطالع السّكون عن المعاصى بالعصمة وقوام ذلك كلّه بالافتقار الى اللّه تعالى والاضطرار اليه ، والخشوع والخضوع ، ومفاتحها الانابة الى اللّه تعالى مع قصر الامل [بدوام ذكر الموت ]، وعيان الوقوف بين يدى الجبّار، لانّ ذلك راحة من الحبس ونجاة من العدوّ. وسلامة النّفس ‍ والاخلاص فى الطّاعات بالتّوفيق ، واصل ذلك ان يردّ العمر الى يوم واحد.

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : الدّنيا ساعة فاجعلها طاعة وباب ذلك كلّه ملازمة الخلوة بمداومة الفكر، وسبب الخلوة القناعة وترك الفضول من المعاش ، وسبب الفكرة الفراغ ، وعماد الفراغ الزّهد، وتمام الزّهد التّقوى ، وباب التّقوى الخشية ، ودليل الخشية التّعظيم للّه تعالى والتّمسك بتخليص ‍ طاعته واوامره ، [والخوف ] والحذر مع الوقوف عن محارمه ، ودليلها العلم

قال اللّه عزّ وجلّ (انّما يخشى اللّه من عباده العلماء)(٢) .

باب سوم : (رعايت)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

كسى كه قلب خويش را از غفلت ، ونفس خود را از شهوات ، وخرد خود را از جهل ونادانى باز دارد، نامش در ديوان آگاهان ثبت شود. كسى كه علم خويش را از هوى وهوس ، دينش را از بدعت ومالش را از حرام حفظ كند، از صالحان است

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: (كسب دانش بر هر مرد وزن مسلمان واجب است) واين دانش ، دانش انفس وشناختن خطرهايى است كه آن را تهديد مى كند.

پس بر نفس مؤ من لازم است كه در هر حالى بر نعمت هاى خداوند شاكر باشد وبر اعمال از دست رفته عذر خواهد. به اين معنا كه اگر عمل ، مقبول درگاه حق افتاد، لطف الهى است واگر مردود شود عدل است وبندگى مبادا خود را از فريب ونيرنگ شيطان در امان بيند وبه سبب اين غفلت از رحمت وتوفيق الهى محروم شود، يا مستوجب خشم حضرت حق گردد ونيل به بندگى را در توفيق الهى جست وجو كند وخوددارى از گناهان را در خويشتن دارى ؛ چرا كه جز به توفيق الهى واظهار عجز به درگاه او چنين توفيق حاصل نمى شود. وكليد تمامى اين عنايات ، پشيمانى وانابه ، به درگاه خداوند تعالى ، كوتاه كردن آرزوها، ياد مرگ وخويشتن را در محضر خداى جبار ديدن است ، چه اين كه حالات ياد شده سبب رهايى از زندان دنيا ورستن از دام دشمن وسلامتى نفس وسبب اخلاص در عبادات باشد ومايه توفيق است واساس دست يابى به اين كليد آن است كه تمام عمر را يك روز به حساب آورد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است : (دنيا ساعتى بيش نيست ، پس آن را در طاعت سپرى كن). ورسيدن به اين امر، در خلوت گزيدن وپيوسته انديشيدن است ، وسبب خلوت ، قناعت واز زياده طلبى دورى جستن است ، وسبب فكر، فراغت خاطر از دنيا خواهى است ، وستون فراغت خاطر، زهد است ، ومتمم زهد، تقواست ، و در تقوا، خشيت است ، ونشان خشيت ، بزرگ داشتن خداى تعالى است وپاى بندى به طاعت خالصانه از فرمان او وترس تواءم با پرهيز از ارتكاب محارم است ونشان آن ، علم است كه خداى عزّ وجلّ فرمود: (به تحقيق كه عالمان از خداوند مى ترسند).

الباب الرّابع : (فى النّيّة)

قال الصّادقعليه‌السلام :

صاحب النّيّة الصّادقة صاحب القلب السّليم لانّ سلامة القلب من هواجس ‍ المحذورات ، تخلّص النّيّة للّه تعالى فى الامور كلّها.

قال اللّه تعالى : (يوم لا ينفع مال ولا بنون الاّ من اتى اللّه بقلب سليم).(٣)

وقال النّبىّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : نيّة المؤ من خير من عمله وقال : [انّما] الاعمال بالنّيّات ، ولكلّ امرى مانوى

ولابدّ للعبد من خالص النّيّة فى كلّ حركة وسكون ، اذ لو لم يكن بهذا المعنى يكون غافلا، والغافلون قد وصفهم اللّه تعالى بقوله : (ان هم الاّ كالانعام بل هم اضلّ سبيلا [واولئك هم الغافلون ]).(٤)

ثمّ النّيّة تبدو من القلب على قدر صفاء المعرفة ، وتختلف على حسب اختلاف الاوقاف فى معنى قوّته وضعفه وصاحب النّيّة الخالصة نفسه وهواه معه مقهورتان تحت سلطان تعظيم اللّه تعالى ، والحياء منه وهو من طبعه وشهوته ومنيته نفسه منه فى تعب والنّاس منه فى راحة

باب چهارم : (نيّت)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

كسى كه داراى نيّتى صادق باشد، داراى قلب سليم است ؛ زيرا سلامت وپاكى قلب از خيالات باطل ، نيّت را در همه امور براى رضاى خداى تبارك وتعالى خالص مى گرداند.

خداوند تبارك وتعالى مى فرمايد:

(روزى كه نه مال ونه فرزندى سودى نرساند، مگر كسى كه با قلبى سليم به محضر خدا آمده باشد).

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: نيّت مؤ من ، از عمل او نيك تر است

ونيز فرمود: ارزش اعمال ، به نيّت هاست وهر كسى را همان دهند كه در نيّت داشته است پس بنده بايستى در هر حركت وسكونى نيّتى خالص داشته باشد، زيرا اگر چنين نباشد، او غافل است و غافلان را خداوند متعال مذمّت كرده وفرموده : (آنان چونان چهارپايان ، بلكه گمراه ترند وهمانا آنان غافلانند).

پاكى نيّت مؤ من به اندازه صفا وپاكى قلب اوست وبر همين اساس ظاهر مى گردد وبر حسب اختلاف مراتب ايمان ، مختلف است

صاحب نيّت خالص (من) وهوس هاى خود را مغلوب قدرت خود ساخته ، چرا كه به پاس بزرگ شمردن وتعظيم خداوند به چنين مرتبه اى نايل آمده است

شرم وحيا از نيّت خالص برآيد، وصاحب آن از خويشتن خويش در رنج است ، ومردم از وى در آسايش اند.

الباب الخامس : (فى الذّكر)

قال الصّادقعليه‌السلام :

من كان ذاكرا اللّه تعالى على الحقيقة فهو مطيع ومن كان غافلا عنه فهو عاص والطّاعة علامة الهداية والمعصية علامة الضّلالة واصلهما من الذّكر والغفلة فاجعل قلبك قلبة للسانك لاتحرّكه الاّ باشارة القلب وموافقة العقل ورضى الايمان ، فانّ اللّه تعالى عالم بسرّك وجهرك [وهو عالم بما فى الصّدور فضلا عن غيره ].

وكن كالنّازع روحه او كالواقف فى العرض الاكبر غير شاغل نفسك عمّا عناك ممّا كلّفك به ربّك فى امره ونهيه ووعده ووعيده ، ولا تشغلها بدون ما كلّف به ربّك ، واغسل قلبك بماء الحزن [والخوف ]، واجعل ذكر اللّه تعالى من اجل ذكره ايّاك فانّه ذكرك وهو غنىّ عنك

فذكره لك اجلّ واشهى واتمّ من ذكرك له واسبق

ومعرفتك بذكره لك تورثك الخضوع والاستحياء والانكسار، و يتولّد من ذلك رؤ ية كرمه وفضله السّابق ، وتصغر عند ذلك طاعاتك وان كثرت فى جنب مننه ، وتخلص لوجهه

ورؤ يتك ذكرك له ، تورثك الرّياء والعجب والسّفه والغلظة فى خلقه ، واستكثار الطّاعة ونسيان فضله وكرمه ، ولا تزداد بذلك من اللّه الاّ بعدا ولا تستجلب به على مضىّ الايّام الاّ وحشة

والذّكر ذكران ذكر خالص بموافقة القلب ، وذكر صادق لك بنفى ذكر غيره كما قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : انا لا احصى ثناء عليك ، انت كما اثنيت على نفسك

فرسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لم يجعل لذكر اللّه تعالى مقدارا عند علمه بحقيقة سابقة ذكر اللّه عزّ وجلّ له من قبل ذكره له ، فمن دونه اولى فمن اراد ان يذكر اللّه تعالى فليعلم انّه مالم يذكر اللّه العبد بالتّوفيق لذكره لا يقدر العبد على ذكره

باب پنجم : (ياد خدا)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

كسى كه به حقيقت ، دل مشغول ياد خداى تعالى باشد، مطيع است وكسى كه از او غافل باشد، عاصى طاعت ، نشان هدايت است ومعصيت ، نشان گمراهى ريشه اين دو، به ياد خدا بودن وغفلت از اوست پس قلب خويش ‍ را قبله زبانت قرار ده كه هيچ حركت وجنبشى نكند جز با اشارت قلب وموافقت عقل ورضاى ايمان ؛ چه خداى تعالى به نهان وآشكار تو وآنچه كه در سينه ها مى گذرد آگاه است ، چه رسد به كارهاى آشكار بندگان

چنان باش كه گويى روحت از بدنت جدا شده ودر عرصه محشر هستى ومورد بازخواست قرار گرفته اى از هر چه كه خدايت با امر ونهى ووعد ووعيدش ، تو را مكلف كرده غافل مباش وخود را به غير آن مشغول مكن قلب خويش را با آب اندوه وترس شست وشو بده وچنان خداى تعالى را به پاس ياد كردن او از تو كه نه از سر نياز به توست ياد كن

ذكر وياد او از تو، بسى با شكوه تر، خوش تر، والاتر، كامل تر، وديرينه تر از ذكر وياد تو از اوست وپيش از آن كه تو ذكرش كنى ، او به ياد تو بوده است

حال كه دريافتى كه خداوند از تو غافل نيست ، خضوع ، حيا وشكستگى پديدار مى شود، واز همين جا مى توانى كرم وفضل ازلى اش را بنگرى وعبادت وطاعتت نزد تو اگر چه بسيار باشد در مقايسه با منّت ولطف او، كم واندك مى نمايد، ودر اين صورت ، عبادتت در پيشگاهش خالص ‍ مى گردد.

هر گاه از نعمت هاى خداوند غفلت ورزى وعمل خويش را بزرگ پندارى ، ريا، خودپسندى ، سفاهت وبدبينى نسبت به خلق بر تو عارض مى شود كه اين ، فراموش كردن فضل وكرم اوست كه جز دورى از خدا حاصلى نباشد وجز بيگانگى با او ثمرى ندهد.

ذكر دو نوع است : ذكر خالص كه قلب با آن همراهى كند وذكر صادق كه خدا را با آن صفاتى كه مى خواند، پذيرفته باشد؛ چنان كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم [به خداوند] عرضه داشت : (ستايش وثناى تو را نتوانم به بيان وشمارش ‍ آورم تو همان گونه اى كه خود ثناى خويش گفته اى).

پس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى ذكر خداى تعالى ، در علم وآگاهى خود مقدارى معيّن را تعيين نفرمود كه در برابر ذكر خداوند عزّ وجلّ از خويش ، بتواند قرار بگيرد.

بنابراين ، كسان ديگر كه مقامشان از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پايين تر است ، سزاوارتر به اقرار به عجز مى باشند. پس بايد دانست كه مادام كه خداوند به بنده اى توفيق ذكر ندهد، او توان ذكر گفتن وبه ياد او بودن را ندارد.

الباب السّادس : (فى الشّكر)

قال الصّادقعليه‌السلام :

فى كلّ نفس من انفاسك شكر لازم لك بل الف او اكثر. وادنى الشّكر رؤ ية النّعمة من اللّه تعالى من غير علّة يتعلّق القلب بها دون اللّه عزّ وجلّ والرّضا بما اعطى ، وان لا تعصيه بنعمته وتخالفه بشى ء من امره ونهيه بسبب نعمته فكن للّه عبدا شاكرا على كلّ حال ، تجد اللّه ربّا كريما على كلّ حال ولو كان عند اللّه تعالى عبادة يتعبّد بها عباده المخلصون افضل من الشّكر على كلّ حال لا طلق لفظه فيهم من جميع الخلق بها، فلمّا لم يكن افضل منها خصّها من بين العبادات وخصّ اربابها فقال : (وقليل من عبادى الشّكور).(٥)

وتمام الشّكر الاعتراف بلسان السّرّ خالصا للّه عزّ وجلّ بالعجز عن بلوغ ادنى شكره ، لانّ التّوفيق فى الشّكر نعمة حادثة يجب الشّكر عليها وهى اعظم قدرا واعزّ وجودا من النّعمة الّتى من اجلها وفّقت له ، فيلزمك على كلّ شكر شكر اعظم منه الى ما لا نهاية له مستغرقا فى نعمه قاصرا عاجزا عن درك غاية شكره وانّى يلحق شكر العبد نعمة اللّه ومتى يلحق صنيعه بصنيعه ، والعبد ضعيف لا قوّة له ابدا الاّ باللّه تعالى عزّ وجلّ واللّه تعالى غنىّ عن طاعة العبد فهو تعالى قوىّ على مزيد النّعم على الابد، فكن للّه عبدا شاكرا على هذا الاصل ،ترى العجب

باب ششم : (شكر)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: بر هر نفسى كه مى كشى ، يك شكر، بلكه هزاران شكر واجب است وكم ترين درجه شكر، اين است كه نعمت را تنها از جانب خدا بدانى ، نه ديگرى ؛ وبه آنچه داده رضايت دهى ، ونعمتش را دست مايه سرپيچى از فرمان او قرار ندهى ، واوامر ونواهى او را ناديده نگيرى پس در همه حال بنده اى باش شاكر، كه در اين صورت خداوند را در همه حال ، پروردگارى كريم خواهى يافت

اگر نزد خداوند تعالى ، عبادتى برتر از شكر، كه بندگان مخلص به جاى مى آورند، وجود داشت ، خداوند از آن سخن مى گفت ؛ امّا چون عبادتى برتر از آن يافت نمى شود پس خداوند عبادت شكر را وبه جاى آورندگانش ‍ را مورد عنايت خاص قرار داده ، فرموده : (واندك اند بندگان شكر گزار من).

وشكر كامل آن است كه به زبان نهان وخالص براى خداوند عزّ وجلّ اعتراف كنى كه بر كم ترين درجه شكر گذارى نيز قادر نيستى ، چه توفيق يافتن بر شكر، خود نعمتى است ديگر كه بايد بر آن نيز شكر كرد واين نعمت وجودش بسى بزرگ تر وعزيزتر از نعمتى است كه براى آن توفيق شكر يافته اى ، در حالى كه در درياى نعمات خداوند غرق گشته واز درك غايت شكرش عاجز وقاصرى

بنده كجا مى تواند شكر نعمت خداى را به جاى آورد وكى مى تواند لطفش ‍ با لطف خداى بزرگ برابرى كند؟! در حالى كه بنده ، ناتوانى است كه هيچ توانى ندارد مگر به مدد الهى خداى تعالى از طاعت وعبادت بنده ، بى نياز است او بر افزون نمودن نعمت ها تا ابد تواناست پس از اين روى ، خداى را بنده را شاكر باش تا در اثر شكرگزارى شگفتى (عنايت هاى شگفت) ببينى

الباب السّابع : (فى اللّباس)

قال الصّادقعليه‌السلام :

ازين اللّباس للمؤ منين لباس التّقوى وانعمه الايمان

قال اللّه تعالى : (ولباس التّقوى ذلك خير).

وامّا لباس الظّاهر فنعمة من اللّه تعالى يستر بها العورات وهى كرامة اكرم اللّه بها ذريّة آدم ما لم يكرم بها غيرهم ، وهى للمؤ منين آلة لاداء ما افترض اللّه عليهم وخير لباسك ما لا يشغلك عن اللّه عزّ وجلّ بل يقرّبك من ذكره وشكره وطاعته ، ولا يحملك على العجب والرّياء والتّزيّن والتّفاخر والخيلاء، فانّها من آفات الدّين ومورثة القسوة فى القلب

فاذا لبست ثوبك فاذكر ستراللّه عليك ذنوبك برحمته ، والبس باطنك بالصّدق كما البست ظاهرك بثوبك ، وليكن باطنك فى ستر الرّهبة وظاهرك فى ستر الطّاعة واعتبر بفضل اللّه عزّ وجلّ حيث خلق اسباب اللّباس ‍ لتستر العورات الظّاهرة ، وفتح ابواب التّوبة والانابة [والاغاثة ] لتستر بها عورات الباطن من الذّنوب واخلاق السّوء.

ولا تفضح احدا حيث ستر اللّه عليك اعظم منه ، واشتغل بعيب نفسك واصفح عمّا لا يعنيك امره وحاله ، واحذر ان يفنى عمرك بعمل غيرك ويتّجر براءس مالك غيرك ، وتهلك نفسك ، فانّ نسيان الذّنوب من اعظم عقوبة اللّه تعالى فى العاجل ، واوفر اسباب العقوبة فى الاجل واشتغل بعيب نفسك

ومادام العبد مشتغلا بطاعة اللّه تعالى ومعرفة عيوب نفسه وترك ما يشين فى دين اللّه عزّ وجلّ فهو بمعزل عن الافات غائص فى بحر رحمة اللّه تعالى ، يفوز بجواهر الفوائد من الحكمة والبيان ، ومادام ناسيا لذنوبه جاهلا لعيوبه راجعا الى حوله وقوّته لا يفلح اذا ابدا.

باب هفتم : (آداب لباس)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

زيباترين لباس براى مؤ من ، لباس وپوشش پرهيزكارى ، ولطيف ترين شان ايمان است

خداى تعالى مى فرمايد: (ولباس پرهيزكارى ، بسى بهتر است).

وامّا لباس ظاهر، نعمتى است از سوى خداوند متعال كه به واسطه اش ‍ عورت بنى آدم را مى پوشاند. اين لباس كرامتى است كه خداوند به وسيله آن فرزندان آدم را كرامت بخشيد وغير آنان را از آن محروم ساخت ومؤ منان هنگام اداى فرايض الهى (نماز) خود را با آن مى پوشانند.

بهترين لباس ، لباسى است كه از خداى عزّ وجلّ دورت نكند، بلكه تو را به ذكر و شكر وطاعت او نزديك كند وبه سوى خودپسندى وريا وزينت ظاهرى وفخر فروشى وتكبّر نكشاند كه اين موارد، آفات دين وموجب قساوت قلب اند.

هر گاه لباس بر تن كنى ، به ياد داشته باش كه خداوند به رحمت خويش ‍ گناهانت را پوشانيده است وهمان گونه كه عورت ظاهرى خود را مى پوشانى درون خود را از روى صدق وصفا، در پوششى از هيبت وظاهرت در پوششى از طاعت وعبادت بپوشان به ديده عبرت به فضل وبخشش خداى عزّ وجلّ بنگر كه لباس ها را آفريد تا عورت هاى بيرونى مردمان را در پوشد ودرهاى توبه وانابه واستغاثه را باز فرمود تا عورت هاى درونى شان كه عبارت از گناهان واخلاق ناپسند است ، مستور نمايد.

وخطاى كسى را افشا مكن كه خداوند خطاى بزرگ تر از آن را از تو پوشانيده وبه عيب خود مشغول باش واز پرداختن به عيوب كسى كه حال وامرش ‍ ربطى به تو ندارد، درگذر وبر حذر باش كه عمر خويش را در پرداختن به عمل خير خودت سپرى كنى ، ومبادا ديگرى با سرمايه عمر تو تجارت كند ودر نتيجه ، به هلاكت افتى ؛ چرا كه فراموشى گناه ، از بزرگ ترين عقوبت هاى خداوند متعال در دنيا واز بيش ترين اسباب عقوبت در آخرت است پس به عيب هاى خويش بپرداز.

مادامى كه بنده ، به طاعت وعبادت خداى متعالى ويافتن عيوب خود وترك آنچه كه در دين خداى عزّ وجلّ ناپسند است ، باشد، از آلوده شدن به آفات به دور ودر درياى رحمت خداى متعالى غوطه ور خواهد بود واز گوهرهاى فوايد حكمت وبيان بهره مى برد وهر گاه گناهان خود را فراموش ‍ كرده وعيوب خويش را نشناسد وتوجه او به توان قوّت خود باشد، هرگز روى رستگارى را نخواهد ديد.

الباب الثّامن : (فى السّواك)

قال الصّادقعليه‌السلام :

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : السّواك مطهرة للفم ومرضاة للرّبّ وجعلها من السّنن المؤ كّدة وفيها منافع كثيرة للظّاهر والباطن ما لايحصى لمن عقل

فكما تزيل ما تلوّث من اسنانك من ماءكلك ومطعمك بالسّواك ، كذلك ازل نجاسة ذنوبك بالتّضرّع والخشوع والتّهجّد والاستغفار بالاسحار وطهّر ظاهرك وباطنك من كدورات المخالفات وركوب المناهى كلّها خالصا للّه

فانّ النّبىّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ضرب باستعمالها مثلا لاهل [التّنبّه و] اليقظة ، وهو: انّ السّواك نبات لطيف نظيف وغصن شجر عذب مبارك ، والاسنان خلق خلقه اللّه تعالى فى الفم آلة للاكل واداة للمضغ وسببا لاشتهاء الطّعام واصلاح المعدة ، وهى جوهرة صافية تتلوّث بصحبة تمضيغ الطّعام وتتغيّر بها رائحة الفم ويتولّد منها الفساد فى الدّماغ

فاذا استاك المؤ من الفطن بالنّبات اللّطيف ومسحها على الجوهرة الصّافية ازال عنها الفساد والتّغيّر وعادت الى اصلها. كذلك خلق اللّه القلب ظاهرا صافيا وجعل غذاءه الذّكر والفكر والهيبة والتّعظيم ، واذا شيب القلب الصّافى بتغذيته بالغفلة والكدر، صقّل بمصقله التّوبة ونظّف بماء الانابة ليعود على حالته الاولى وجوهرته الاصليّة

قال اللّه تبارك وتعالى : (انّ اللّه يحبّ التوّابين ويحبّ المتطهّرين).(٦)

قال النبىّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : وعليكم بالسّواك

فانّ النّبىّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امر بالسّواك ، ظاهر الاسنان ، واراد هذا المعنى

ومن اناخ تفكّره على باب عتبة العبرة فى استخراج مثل هذه الامثال فى الاصل والفرع ، فتح اللّه له عيون الحكمة والمزيد من فضله واللّه لا يضيع اجر المحسنين