مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة

مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة0%

مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة نویسنده:
گروه: امام صادق علیه السلام

مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: عباس عزيزى
گروه: مشاهدات: 13772
دانلود: 2396

توضیحات:

مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 103 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13772 / دانلود: 2396
اندازه اندازه اندازه
مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة

مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باب هيجدهم : (آداب سلام)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

سلام گفتن در انتهاى هر نماز، به معناى ايمنى است وبدين معناست كه امر خداى متعال وسنت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را با خضوع وخشوع ادا كرده است ، پس ‍ او از بلاى دنيا وآخرت ، ايمن باشد. سلام ، اسمى است از اسماى خداوند متعالى ، كه آن را در خلقش به وديعت نهاده ، تا در معاملات وامانات وروابط خود از آن بهره جويند، ودر دوستى ومعاشرت خويش صادق باشند.

وچنانچه بخواهى سلام را در همان جا كه بايد به كار برى ومعناى واقعى اش ‍ را ادا كنى ، بايد از خدا بترسى ودين ، قلب وعقلت را سالم نگه دارى وآن را به ظلم وتاريكى گناهان آلوده نكنى وفرشتگان حافظ خويش (كرام الكاتبين) را با كردار بد ناراحت وملول واز خود بيزار نكنى ، سپس دوستت ودشمنت از تو نرنجد؛ چرا كه اگر نزديكان از دستش در امان نباشند، آن كه از دورتر است مسلّما از دست او در امان نخواهد بود.

پس كسى كه سلام را در اين مواضع مراعات نكند، نه سلامش فايده اى دارد ونه تسليمش او در سلامش كاذب است ، اگر چه خلق را بسيار سلام گويد.

وبايد بدانى كه مردمان همواره دستخوش آزمون اند يا در دام محنت گرفتارند. آن كه به نعمت آزمون شود، بايد شكر نعمت گويد وآن كه به سختى دچار است ، بايد صبر پيشه سازد. بدان كه كرامت در بندگى خدا وخوارى در نافرمانى از اوامر اوست وراهى به رضوان ورحمت خداوند نباشد، جز به مدد فضل وبخشش او؛ وهيچ وسيله اى براى دست يابى به طاعتش ، جز به واسطه توفيق الهى فراهم نگردد وهيچ شفيعى در پيشگاهش نيست ، جز به اذن ورحمتش

الباب التّاسع عشر: (فى الدّعاء)

قال الصّادقعليه‌السلام :

احفظ آداب الدّعاء وانظر من تدعو، وكيف تدعو، ولماذا تدعو؟ وحقّق عظمة اللّه وكبرياءه ، وعاين بقلبك علمه بما فى ضميرك واطّلاعه على سرّك ، وما تكنّ فيه من الحقّ والباطل واعرف طرق نجاتك وهلاكك كيلا تدعو اللّه تعالى بشى ء عسى فيه هلاكك وانت تظنّ انّ فيه نجاتك

قال اللّه تعالى : (ويدع الانسان بالشّرّ دعاءه بالخير وكان الانسان عجولا).(١٥)

وتفكّر ماذا تساءل ولماذا تساءل والدّعاء استجابة الكلّ منك للحقّ وتذويب المهجة فى مشاهدة الرّبّ وترك الاختيار جميعا وتسليم الامور كلّها ظاهرها وباطنها الى اللّه تعالى

فان لم تاءت بشرط الدّعاء، فلا تنتظر الاجابة ، فانّه يعلم السّرّ واخفى ، فلعلّك تدعوه بشى ء قد علم من نيّتك خلاف ذلك

قال بعض الصّحابة لبعضهم : انتم تنتظرون المطر بالدّعاء وانا انتظر الحجر.

واعلم انّه لو لم يكن امرنا اللّه بالدّعاء لكنّا اذا اخلصنا الدّعاء تفضّل علينا بالاجابة ، فكيف وقد ضمن ذلك لمن اتى بشرائط الدّعاء.

وسئل رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عن اسم اللّه الاعظم فقال : كلّ اسم من اسماء اللّه

ففرّغ قلبك عن كل ما سواه وادعه تعالى باىّ اسم شئت فليس للّه فى الحقيقة اسم دون اسم ، بل هو اللّه الواحد القهّار.

قال النّبىّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : انّ اللّه لا يستجيب الدّعاء من قلب لاه

قال الصّادقعليه‌السلام : اذا اراد احدكم ان لا يساءل ربّه الاّ اعطاه فليياءس ‍ من الناس كلّهم ، ولا يكن رجاءه الاّ من عنداللّه عزّ وجلّ فاذا علم اللّه تعالى ذلك من قلبه لم يساءله شيئا الاّ اعطاه

فاذا اتيت بما ذكرت لك من شرائط الدّعاء واخلصت سرّك لوجهه ، فابشر باحدى ثلاث : امّاان يعجّل لك ما ساءلت ، وامّا ان يدّخر لك ما هو اعظم منه ، وامّا ان يصرف منك من البلاء ما لو ارسله اليك لهلكت

قال النّبىّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : قال اللّه تعالى : من شغله ذكرى عن مساءلتى اعطيته افضل ما اعطى للسّائلين

قال الصّادقعليه‌السلام : لقد دعوت اللّه مرّة فاستجاب لى ونسيت الحاجة لانّ استجابته باقباله على عبده عند دعوته اعظم واجلّ ممّا يريد منه العبد، ولو كانت الجنّة ونعيمها الابدى وليس يعقل ذلك الاّ العاملون المحبّون العارفون بعد صفوة اللّه وخواصّه

باب نوزدهم : (آداب دعا)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

شرايط دعا را نگاه دار، و بنگر كه چه كسى را مى خوانى وچگونه مى خوانى وبراى چه مى خوانى

وحقّ عظمت وكبرياى خداوند را به جاى آور وبا قلب خويش علم او به باطنت وآگاهى اش از درونت ومكنونات قلبى ات از حقّ وباطل بنگر وراه هاى نجات وهلاك خويش را بشناس ، كه مبادا از خدا چيزى بخواهى كه هلاكتت در آن است و تو نجات خود را در آن مى پندارى

خداى تعالى مى فرمايد: (وانسان [همان گونه كه ] خير را جزا مى خواند، [پيشامد] بد را مى خواند وانسان همواره شتاب زده است).

وبينديش كه چه مى خواهى وبراى چه مى خواهى ودعا آن است كه در همه چيز خدا را استجابت گويى وخون خود را در راه مشاهده پروردگار نثار كنى واميال نفسانى را ترك كنى وهمه امور را ظاهر وباطن به خداى تعالى واگذارى

پس چون شرط دعا را مراعات نمى كنى ، انتظار اجابت نيز نداشته باش ؛ چون كه او آشكار وخفا را مى داند؛ وبسا او را به چيزى بخوانى ونهانت ، خلاف آن را گويد (در دعا، زبان ودلت يكى نباشد).

يكى از صحابه ، به بعضى ديگر از آنان گفت : شما در انتظار بارانيد ومن (به دليل اعمال ناشايست خود) در انتظار سنگ

وبدان كه اگر خدا ما را به دعا امر نفرموده بود، چون خالصانه او را مى خوانديم ، بر ما به اجابتش تفضّل مى فرمود. پس حال كه خود اجابت دعا را كه همراه با شرايطش باشد ضامن گشته ، چگونه نااميد باشيم ؟

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره اسم اعظم پرسيدند، فرمود: هر اسمى از اسم هاى خدا، اعظم است پس قلب خويش را از ماسوايش فارغ گردان وخداى تعالى را با هر اسمى كه خواهى بخوان ، كه در حقيقت ، او چنين نيست كه داراى اسمى باشد وفاقد اسمى ديگر، بلكه او خداى واحد قهّار است رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خداوند تعالى دعاى كسى را كه با دل مشغولى به غير خدا دعا كند مستجاب نمى فرمايد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: چون كسى از شما اراده مى كند كه از پروردگارش ‍ حاجتى بخواهد، بايد از جميع مردمان ماءيوس گردد واميد به كسى جز خداى عزّ وجلّ نبندد. پس چون خداى تعالى اين امر را در دل بنده اش ‍ ببيند، هر چه را كه او بخواهد، بدو عطا كند.

بنابراين ، چون شرايطى را كه برايت ذكر گشت در دعا مراعات كنى وباطن خويش را براى خدا خالص گردانى ، تو را به يكى از سه چيز مژده باد:

١ در برآورده شدن حاجتت ، تعجيل مى ورزد؛

٢ چيزى بهتر از آنچه خواسته اى ، برايت ذخيره مى كند؛

٣ يا بلايايى را از تو باز مى گرداند كه اگر به تو رسند، به هلاكت در افتى

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خداوند تعالى مى فرمايد: آن كس كه ذكر من ، او را از حاجت خواستن از من باز دارد، بهترين چيزى كه به حاجت خواهانم مى دهم ، بدو خواهم داد.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: خداى را يك بار خواندم ، فرمود: لبيك بنده من حاجت خويش از يادم بردم ، زيرا پاسخ او بسى بزرگ تر ووالاتر است از آنچه كه بنده از او خواسته است ؛ اگر چه حاجتش ، بهشت ونعمت جاودان باشد ولذّت آن را جز عاملان محبّ وعارفان برگزيده وخواص خدا ندانند.

الباب العشرون : (فى الصّوم)

قال الصّادقعليه‌السلام

قال النّبىّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : الصّوم جنّة من آفات الدّنيا وحجاب من عذاب الاخرة فاذا صمت فانو بصومك كفّ النّفس عن الشّهوات وقطع الهمّة عن خطوات الشّيطان ، وانزل نفسك منزلة المرضى لا تشتهى طعاما ولا شرابا، متوقّعا فى كلّ لحظة شفاءك من مرض الذّنوب ، وطهّر باطنك من كلّ كدر وغفلة وظلمة يقطعك عن معنى الاخلاص لوجه اللّه تعالى

قيل لبعضهم : انّك ضعيف ، وانّ الصّيام يضعفك

قال : انّى اعدّه بشرّ يوم طويل ، والصّبر على طاعة اللّه اهون من الصّبر على عذابه

وقال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : قال تعالى : الصّوم لى وانا اجزى به

والصّوم يميت هوى النّفس وشهوة الطّبع ، وفيه حياة القلب وطهارة الجوارح ، وعمارة الظّاهر والباطن ، والشّكر على النّعم ، والاحسان الى الفقراء، وزيادة التّضرّع والخشوع والبكاء، وحبل الالتجاء الى اللّه تعالى ، وسبب انكسار الشّهوة وتخفيف الحساب وتضعيف الحسنات ، وفيه من الفوائد مالا يحصى ، وكفى ما ذكرنا منه لمن عقل وفّق لاستعماله

باب بيستم : (آداب روزه)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: روزه ، سپر آفات دنيوى و حجاب ، عذاب آخرت است پس چون روزه مى گيرى ، چنين نيّت كن كه نفس خود را از شهوات باز دارى واز پيروى شيطان وگام نهادن در راه هاى شيطانى بپرهيزى

خويش را چون بيمارى فرض كن كه ميل به طعام ونوشيدنى ندارد، وهر لحظه در انتظار شفاى خود از بيمارى گناهان باش وباطن را از هر گناه وتيرگى وغفلت وظلمتى كه تو را از اخلاص براى خداى تعالى باز مى دارد، پاك نما.

بعضى را گفتند: تو ناتوانى وروزه تو را ضعيف مى كند.

در پاسخ گفت : من آن را براى روزى بس طولانى مهيّا مى كنم صبر بر طاعت خدا (وتحمل آن) آسان تر از صبر بر عذاب اوست .رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خداى تعالى فرمايد: روزه براى من است وخود پاداش آن را مى دهم

روزه ، خواسته نفس وشهوت طمع را مى ميراند. در روزه ، زندگى قلب ، طهارت اعضاى بدن ، آبادانى ظاهر وباطن ، شكر نعمت هاى خدا، احسان بر فقرا، ريسمان ودست آويزان تضرّع ، خشوع وگريه والتجا وپناه گزيدن به خداوند است وسبب شكست اميال نفسانى ، آسان شدن حساب وفزونى حسنات است

در روزه فوايدى است كه به شمارش نيايد وآنچه كه از آن ها ذكر نموديم ، براى هر خردمند كه خدا توفيقش داده ، كافى است

الباب الحادى والعشرون : (فى الزّكاة)

قال الصّادقعليه‌السلام :

على كلّ جزء من اجزائك زكاة واجبة للّه تعالى ، بل على كلّ شعرة من شعرك ، بل على كلّ لحظة من لحظاتك

فزكاة العين النّظر بالعبر والغضّ عن الشّهوات وما يضاهيها.

وزكاة الاذن استماع العلم والحكمة والقرآن وفوائد الدين من الموعظة والنّصيحة وما فيه نجاتك ، بالاعراض عمّا هو ضدّه من الكذب والغيبة واشباههما.

وزكاة اللّسان النّصح للمسلمين والتّيقّظ للغافلين وكثرة التّسبيح وغيره

وزكاة اليد البذل والعطاء والسّخاء بما انعم اللّه عليك به ، وتحريكها بكتابة العلم ومنافع ينتفع بها المسلمون فى طاعة اللّه والقبض عن الشّرور.

وزكاة الرجّل السّعى فى حقق اللّه تعالى من زيارة الصّالحين ومجالس الذّكر واصلاح النّاس وصلة الرّحم والجهاد، وما فيه صلاح قلبك وصلاح دينك

هذا ممّا يحتمل القلوب فهمه والنّفوس استعماله ، وما لا يشرف عليه الاّ عباده المقرّبون المخلصون ، اكثر من ان يحصى وهم اربابه وهو شعارهم دون غيرهم

باب بيست ويكم : (آداب زكات)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

بر هر عضوى از اعضايت ، بلكه هر مويى از موهايت ، وبر هر لحظه اى از لحظه هاى عمرت ، زكاتى است واجب

زكات چشم ، به ديده عبرت نگريستن وچشم پوشى از شهوات ومانند آن است

زكات گوش ، شنيدن علم ، حكمت ، قرآن وفوايد دين وهر آنچه كه نجاتت در آن است ونيز گوش فرا ندادن به خلاف آنچه گفته شد، مانند دروغ ، غيبت وجز آن

زكات زبان ، نصيحت مسلمانان ، بيدار كردن غافلان وبسيار تسبيح گفتن وجز آن است

زكات دست ، بذل وبخشش نعمتى است كه خدا عنايت فرموده و به كار گرفتن آن در نوشتن علم ودانش وامورى كه مسلمانان را در مسير طاعت خداوند تعالى سود ونفع رساند وشرّى را از آنان دور كردن است

زكات پا، گام برداشتن وكوشش براى اداى حقوق خداوند متعال مانند ديدار برادران صالح ورفتن به مجالس ذكر خدا واصلاح ميان مردم وصله رحم ورفتن به جهاد وهر آنچه كه سلامت قلبت ودينت در آن است

آنچه ذكر شد، به قدرى است كه قلوب توانند آن را فهم كنند ونفوس بدان عمل كنند و كسى جز بندگان مقرّب ومخلق خدا، بركُنه آن آگاهى ندارند؛ چرا كه تنها اينان حقيقت امر را دريافته ودر عمل وگفتار به آن پاى بند هستند.

الباب الثّانى والعشرون : (فى الحجّ)

قال الصّادقعليه‌السلام :

اذا اردت الحجّ فجرّد قلبك للّه عزّ وجلّ من قبل عزمك من كلّ شاغل وحجاب كلّ حاجب ، وفوّض امورك كلّها الى خالقك ، وتوكّل عليه فى جميع ما يظهر من حركاتك وسكونك ، وسلّم لقضائه وحكمه وقدره ودع الدّنيا والرّاحة والخلق ، واخرج من حقوق تلزمك من جهة المخلوقين ولا تعتمد على زادك وراحلتك واصحابك وقوّتك وشبابك ومالك ، مخافة ان يصيروا لك عدوّا وبالا. فانّ من ادّعى رضا اللّه واعتمد على شى ء صيّره عليه عدوّا ووبالا، ليعلم انّه ليس له قوّة ولا حيلة ولا لاحد الاّ بعصمة اللّه تعالى وتوفيقه واستعدّ استعداد من لا يرجو الرّجوع ، واحسن الصّحبة وراع اوقات فرائض اللّه تعالى وسنن نبيّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ما يجب عليك من الادب والاحتمال والصّبر والشّكر والشّفقة والسّخاء وايثار الزّاد على دوام الاوقات

ثمّ اغسل بماء التّوبة الخالصة ذنوبك ، والبس كسوة الصّدق والصّفاء والخضوع والخشوع واحرم من كلّ شى ء يمنعك عن ذكر اللّه عزّ وجلّ ويحجبك عن طاعته ولبّ بمعنى اجابة صافية خالصة زاكية للّه عزّ وجلّ فى دعوتك فه متمسّكا بالعروة الوثقى وطف بقلبك مع الملائكة حول العرش كطوافك مع المسلمين بنفسك حول البيت وهرول هرولة من هواك وتبرّيا من جميع حولك و قوّتك واخرج من غفلتك وزلاّ تك بخروجك الى منى ، ولا تتمنّ مالا يحلّ لك ولا تستحقّه واعترف بالخطايا بالعرفات ، وجدّد عهدك عند اللّه تعالى بوحدانيّته وتقرّب الى اللّه ذائقة بمزدلفة واصعد بروحك الى الملا الاعلى بصعودك الى الجبل ، واذبح حنجرتى الهوى والطّمع عند الذّبيحة وارم الشّهوات والخساسة والدّناءة والافعال الذّميمة عند رمى الجمرات ، واحلق العيوب الظّاهرة والباطنة بحلق راءسك

وادخل فى امان اللّه تعالى وكنفه وستره وحفظه وكلاءته من متابعة مرادك بدخول الحرم وزر البيت متحقّقا لتعظيم صاحبه ومعرفة جلاله وسلطانه واستلم الحجر رضى بقسمته وخضوعا لعظمته ، ودع ما سواه بطواف الوداع وصفّ روحك وسرّك للقاء اللّه تعالى يوم تلقاه بوقوفك على الصّفا، وكن ذا مروّة من اللّه بفناء اوصافك عند المروة واستقم على شروط حجّك [هذا] ووفاء عهدك الّذى عاهدت به مع ربّك واوجبته الى يوم القيامة واعلم بانّ اللّه لم يفترض الحجّ ولم يخصّه من جميع الطّاعات الاّ بالاضافة الى نفسه بقوله تعالى : (وللّه على النّاس حجّ البيت من استطاع اليه سبيلا).(١٦)

ولا سنّ نبيّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فى حلال وحرام ومناسك الاّ للاستعداد والاشارة الى الموت والقبر والبعث والقيامة ، وفصل بيان السّابقة من دخول الجنّة اهلها ودخول النّار اهلها بمشاهدة مناسك الحجّ من اوّلها الى آخرها لاولى الالباب واولى النّهى

باب بيست ودوم : (آداب حجّ)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

چون اراده حج مى كنى ، قلب خويش را براى خدا عزّ وجلّ از هر چه كه تو را از او مشغول مى دارد مجرد نما، وامر خويش را به خالقت واگذار، ودر جميع حركات وسكون ات بر او توكل كن ، تسليم قضا، فرمان وقدر او شو، ودنياطلبى وراحتى وخلق را رها كن وخويش را از بند حقوق بندگان وا رهان بر توشه ، ياران ، توان ، جوانى ومالت اعتماد مكن ؛ چرا كه ترس آن مى رود كه همه اين ها دشمن ووبال گردنت شوند، زيرا هر كه داعيه تسليم خدا بودن داشته باشد ودر عمل به غير او متكى باشد، خدا آن ها را وبال ودشمن او گرداند، تا بداند كه هيچ قدرتى براى كسى جز خدا نيست ، وجز از او طلب مغفرت نكند.

وهمانند كسى آماده (حجّ) شو كه ديگر اميدى به بازگشت ندارد وهمراهى ورفاقتت را با ديگران نيك كن ووقت فرايض خداوند تعالى وسنّت هاى پيامبرشصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وحقوقى چون : ادب ، شكيبايى ، شكر، مهربانى ، شفقت ، وسخاوت كه بر تو لازم آمده ، مراعات كن وتوشه سفر را از نيازمندان دريغ مدار.

سپس غسل كن وگناهان كوچك وبزرگ خود را وبا آب توبه شست وشو ده ولباس صدق وصفا وخضوع وخشوع بر اندام كن و(چون احرام حج بستى) بر آن باشى تا هر چه كه تو را از خدا وياد او باز مى دارد رها كنى واز آن دورى گزينى لبّيكى كه در دعايت به خداى عزّ وجلّ عرضه مى دارى ، اجابتى صاف وخالص وپاك وهمراه با تمسّك به ريسمان الهى باشد وبا قلبت همراه ملايك ، گرد عرش الهى طواف كن ؛ چونان كه با مسلمانان گرد خانه خدا طواف مى كنى هروله كنان از هواى نفست واز هر چه توان كه دارى بگريز وبيزارى جوى (وبر ناتوانى خود اعتراف كن) وآرزوى آنچه كه بر تو روا نيست وتو مستحق آن نيستى ، در دل راه مده

در عرفات ، به خطا وگناهانت اعتراف كن ، عهد خود را با خداى تعالى با اقرار به وحدانيّت او وبه واسطه تقرّب به سوى او تجديد كن ودر مزدلفه آن را استحكام بخش .چون به كوه مشعر مى روى ، روح خود را با اميد به رحمت او به ملا اعلا پرواز ده وگلوى هوا وطمع را در قربانگاه ببر.

به وقت رمى جمرات ، شهوات وخساست ودنائت وافعال ناپسند را رمى نما (سنگ بزن) وزشتى هاى ظاهر وباطن را با تراشيدن مويت ، بزداى

چون به حرم داخل مى شوى با پناه جستن به امان ، حفظ و ستر خداى تعالى ، قصد كن كه از دنباله روى خواسته هايت در امان باشى كعبه را زيارت كن ، به حالى كه سرشار از بزرگداشت ومعرفت جلال وسلطنت خدا باشى

حجرالاسود را در حالى ببوس كه به قسمت خداوند عزّ وجلّ راضى هستى ودر پيش عظمت اش ، خاضع

وچون طواف وداع را به جاى مى آورى ، با هر چيزى جز خدا وداع كن ، وروح ونهان خود را براى تعالى خداى متعال به روزى كه در وقوف صفا به ملاقاتش مى روى ، صاف وپاك كن ودر برابر خدا ودر سرزمين مروه شيوه جوانمردى پيشه كن واز فرمان او سر متاب وبر شروط حجّات ، پايدارى نما ودر وفاى به عهدى كه با پروردگارت بسته اى ووفاى بدان را تا روز قيامت بر خود واجب نموده اى ، وفادار باش

وبدان كه خداوند تعالى ، حج را واجب فرموده واز جميع عبادات فقط آن را به خودش اختصاص داد وفرمود: (وبراى خدا، حج آن خانه ، بر عهده مردم است [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد).

وهر عملى را كه خداى بزرگ واجب گرداند وهر سنّتى كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وضع فرمود چه حلال ، چه حرام ، چه مناسك به منظور آمادگى براى مرگ ، عالم برزخ وقيامت بود.

بدين ترتيب وبا وضع اين مراسم ، عرصه قيامت را پيش از به بهشت رفتن بهشتيان وبه آتش درآمدن دوزخيان ، فراهم آورد.

الباب الثّالث والعشرون (فى السّلامة)

قال الصّادقعليه‌السلام :

اطلب السّلامة اينما كنت وفى اىّ حال كنت لدينك وقلبك وعواقب امورك من اللّه عزّ وجلّ فليس من طلبها وجدها، فكيف من تعرّض للبلاء وسلك مسلك ضدّ السّلامة وخالف اصولها، بل راءى السّلامة تلفا، والتّلف سلامة

والسّلامة قد عزّت فى الخلق فى كلّ عصر، خاصّة فى هذا الزّمان وسبيل وجودها فى احتمال جفاء الخلق واذيّتهم والصّبر عند الرّزايا وخفّة المؤ ن والفرار من الاشياء الّتى تلزمك رعايتها والقناعة بالاقلّ والميسور.

فان لم تكن فالعزلة ، فان لم تقدر فالصّمت وليس كالعزلة ، وان لم تستطع فالكلام بما ينفعك وليس كالصّمت ، وان لم تجد السّبيل اليه ، فالانقلاب فى الاسفار من بلد الى بلد، وطرح النّفس فى برارى التّلف بسرّ صاف وقلب خاشع وبدن صابر.

قال اللّه عزّ وجلّ : (انّ الّذين توفّاهم الملائكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتها جروا فيها...).(١٧)

وانتهز مغنم عباد اللّه الصّالحين ولا تنافس الاشكال ولا تنازع الاضداد، ومن قال لك انا فقل انت ولا تدّع شيئا وان احاط به علمك وتحقّقت به معرفتك

ولا تكشف سرّك الاّ لمن هو اشرف منك فى الدّين فتجد الشّرف واذ فعلت ذلك اصبت السّلامة وبقيت مع اللّه عزّ وجلّ بلا علاقة

باب بيست وسوم : (سلامتى)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

براى دين وقلب وفرجام امورت ، در هر كجا ودر هر حالى كه هستى ، از خداوند عزّ وجلّ درخواست سلامتى كن ؛ چرا كه هر كسى كه به دنبال آن باشد، آن را خواهد يافت

پس چگونه است حال آن كسى كه در معرض بلا باشد، وراه هاى مخالف سلامتى را پيموده ، واصول آن را ناديده گرفته ، وسلامتى را عين تلف وتلف را همچون سلامتى بيند؟!

سلامتى دين در هر دوره اى به خصوص در عصر حاضر ناياب است راهى كه تو را بدان مى رساند، تحمّل جفا وآزار خلايق ، صبر بر سختى ها، كم كردن مؤ ونه زندگى (به اندك راضى بودن)، ترك آن تكلّف ها، اگر چه رعايت آن لازم باشد وقناعت ورزيدن به حداقل ممكن

اگر چنين راهى ممكن نبود، پس خلوت گزيدن مفيد خواهد بود واگر اين هم نشد، خاموشى نيك است والبته اين ، چون خلوت گزيدن نيست واگر خاموشى هم نشد، پس سخن در چيزى گوى كه تو را سودى رساند واين نيز چون خاموشى نباشد.

واگر راهى بدين هم نيافتى ، پس با درونى صاف وبدون تيرگى ، وبا قلبى خاشع وبدنى شكيبا بر سختى ها، نفس خود را در بيابان ها (ى رنج) بيفكن

خداوند عزّ وجلّ فرمايد: (كسانى كه بر خويشتن ستم كار بوده اند [هنگامى كه ] فرشتگان جانشان را مى گيرند، مى گويند: در چه [حال ] بوديد؟ پاسخ مى دهند: ما در روى زمين از مستضعفان بوديم مى گويند: مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟...).

از وجود بندگان صالح خداوند بهره جوى وهمنشينى با آنان را مغتنم دان با هم قطاران خود مفاخره مكن وبا دشمنان ، منازعه منما. هر كس كه گفت : (من) بگو: (تو). ادعاى هيچ چيز مكن ، اگر چه بدان علم ومعرفت داشته باشى

رازت را جز براى كسانى كه در دين از تو برترند فاش مكن ، تا بزرگى يابى (چرا كه چنين انسان هايى كم وناياب اند) وهر گاه چنين كردى ، سلامت [در دين ] را به دست آورده اى وبدون دلبستگى (به چيزى) به خدا پيوسته اى !

الباب الرّابع والعشرون : (فى العزلة)

قال الصّادقعليه‌السلام :

صاحب العزلة متحصّن بحصن اللّه تعالى ومتحرّس بحراسته فياطوبى لمن تفرّد به سرّا وعلانية

وهو يحتاج الى عشر خصال : علم الحقّ والباطل ، وحبّ الفقر، واختيار الشّدّة ، والزّهد، واغتنام الخلوة ، والنّظر فى العواقب ، ورؤ ية التّقصير فى العبادة مع بذل المجهود، وترك العجب ، وكثرة الذّكر بلا غفلة فانّ الغفلة مصطاد الشّيطان ، وراءس كلّ بليّة ، وسبب كلّ حجاب وخلوة البيت عمّا لا يحتاج اليه فى الوقت

قال عيسى بن مريمعليهما‌السلام : اخزن لسانك بعمارة قلبك وليسعك بيتك ، واحذر من الرّبا وفضول معاشك ، وابك على خطيئتك ، وفرّ من النّاس ‍ فرارك من الاسد، فانّهم كانوا دواء فصاروا اليوم داء، ثمّ اتّق اللّه تعالى متى شئت

قال ربيع بن خثيم : ان استطعت ان تكون [اليوم ] فى موضع لا تعرف ولا تعرف فافعل ، ففى العزلة صيانة الجوارح وفراغ القلب وسلامة العيش وكسر سلاح الشّيطان ومجانبة من كلّ سوء وراحة القلب

وما من نبىّ ولا وصىّ الاّ واختار العزلة فى زمانه ، امّا فى ابتدائه وامّا فى انتهائه

باب بيست وچهارم : (عزلت گزيدن)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

صاحب عزلت ، در دژ محكم خداوند تعالى پناه جسته ودر حفاظت اوست پس ، خوشا به حال كسى كه در خفا وآشكار با او باشد.

عزلت را نياز به ده خصلت است : شناختن حق وباطل ، عشق به فقر، برگزيدن سختى وشدّت ، زهد، خلوت گزيدن ودر عواقب امور انديشيدن ، كوتاهى خويش در عبادت ديدن در عين حال كه تمام توان خود را در عبادت به كار بندد، دورى از خودپسندى ، بسيارى ذكر خداوند كه غفلت در آن نباشد، چرا كه غفلت ، دام شيطان است واساس هر بلا وسبب هر دورى ، وخانه را از زوايدى كه انسان را به خودش مشغول دارد، تهى كردن

عيسى بن مريمعليه‌السلام فرمود: زبانت را (از سخن غير ضرورى) باز دار، تا قلبت آباد شود ودر خانه بنشين واز ربا بپرهيز وبيش از نياز پى كسب روزى مباش ‍ وبر گناهت گريه كن واز مردم بگريز، چونان كه از شير مى گريزى ، زيرا كه آنان در گذشته درمان درد بوده اند وامروز عامل بيمارى اند. پس (چون چنين كنى) هر گاه كه خواهى به ديدار خدا بشتاب

ربيع بن خثيم گويد: اگر مى توانى كه نه كسی را بشناسى ونه كسى تو را بشناسد، چنين كن كه صيانت اعضاى بدن از كارهاى بيهوده وفراغت قلب وسلامت ودرستى زندگى وشكستن سلاح شيطان ودورى از هر بدى وآسايش قلب ، در عزلت نهفته است

هر پيامبر يا جانشين او، عزلت اختيار كرد؛ چه در آغاز عمر خويش ، وچه در انجام آن

الباب الخامس والعشرون : (فى العبادة)

قال الصّادقعليه‌السلام :

دوام على تخليص المفروضات و السّنن فانّهما الاصل ،فمن اصابهما و ادّاهما بحقّهما فقد اصاب الكلّ، فانّ خير العبادات اقربها بالامن واخلصها من الافات ، وادومها وان قلّ، فان سلم لك فرضك و سنّتك فانت انت

و احذر ان تطاء بساط ملكك الاّ بالذّلّ والافتقار والخشية والتعظيم ، واخلص ‍ حركاتك من الرّياء وسرّك من القساوة

فانّ النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله قال : المصلّى مناج ربّه

فاستح من المطّلع على سرّك ، العالم بنجواك وما يخفى ضميرك

وكن بحيث يراك لما اراد منك ودعاك اليه ، وكان السّلف لا يزالون من وقت الفرض الى وقت الفرض فى اصلاح الفرضين [جميعا].

وترى اهل الزّمان يشتغلون بالفضائل دون الفرائض كيف يكون جسد بلا روح ؟

قال علىّ بن الحسينعليهما‌السلام : عجبت لطالب فضيلة تارك فريضة ، وليس ذلك الاّ لحرمان معرفة الامر وتعظيمه وترك رؤ ية مننه بما اهّلهم لامره واختارهم له

باب بيست وپنجم : (آداب عبادت)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

در به جاى آوردن اعمال واجب ومستحب همراه با اخلاص ، مداومت نما وحدود آن را رعايت كن كه اين دو، اصل اند. پس كسى كه به درستى وبه حق ، آن ها را ادا نمايد، همه چيز را دريافته وبه دست آورده است

بهترين عبادت ها، نزديك ترين آن ها به امان (از عذاب) الهى ، خالص ترين آن ها از ريا است وپيوسته باشد، اگر چه اندك باشد. پس ، چنانچه عمل واجب ومستحب را به سلامت جاى آوردى ، عابدى ودر بندگى صادقى

چون به محضر خدا (مسجد) گام نهى تواءم با فروتنى واظهار عجز وخشيّت از او وتعظيم حضرتش باشد. حركات خويش را از ريا وباطن خويش را از قساوت خالص گردان ، زيرا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: نماز گزار، با پروردگارش در حال مناجات است

پس ، از آن كسى كه بر باطنت آگاه است وبه نجوا وآنچه در درونت مى گذرد، عالم است ، حيا كن وچنان باش كه تو را به آنچه فرا خوانده وبه سويش ‍ دعوت كرده است ، مشغول ببيند.

پيشينيان همواره فاصله ميان دو فريضه را به اصلاح امور آن ها مانند اوراد واذكار و.... مشغول بودند، ولى امروز امر بدين گونه است كه براى دست يابى به فضايل ، فرايض ترك مى شوند. چگونه مى توان جسدى بدون روح داشت واز آن ، چونان زندگان ، بهره برد؟!

على بن الحسينعليه‌السلام فرمود: در شگفتم از طالب فضيلت ، كه برترين فضيلت ها را كه همانا فرايض است ، ترك كند ونپيمودن راه حق وناديده گرفتن نعمت بندگى ، كه خدا آن را بر او ارزانى داشت ، به سبب محروم بودن از شناخت امر الهى است

الباب السّادس والعشرون : (فى التّفكّر)

قال الصّادقعليه‌السلام :

اعتبر بما مضى من الدّنيا، هل بقى على احد، هل احد فيها باق من الشّريف والوضيع والغنىّ والفقير والولىّ والعدوّ؟

فكذلك مالم ياءت منها، بما مضى اشبه من الماء بالماء.

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : كفى بالموت واعظا، وبالعقل دليلا وبالتّقوى زادا وبالعبادة شغلا وباللّه مؤ نسا وبالقرآن بيانا.

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :لم يبق من الدّنيا الاّ بلاء وفتنة ، وما نجا من نجا الاّ بصدق الالتجاء.

وقال نوحعليه‌السلام :وجدت الدّنيا كبيت له بابان دخلت من احدهما وخرجت من الاخر.

هذا حال نبىّ اللّه ، فكيف حال من اطماءنّ فيها وركن اليها وضيّع عمره فى عمارتها ومزّق دينه فى طلبها.

والفكرة مرآة الحسنات ، وكفّارة السّيّئات وضياء للقلب ، وفسحة للخلق ، واصابة فى اصلاح المعاد واطّلاع على العواقب ، واستزادة فى العلم وهى خصلة لا يعبد اللّه بمثلها.

قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : فكرة ساعة خير من عبادة سنة

ولا ينال منزلة التّفكر الاّ من قد خصّه اللّه بنور المعرفة والتّوحيد.

باب بيست وششم : (انديشه وتفكّر)

امام صادقعليه‌السلام فرمود:

از گذشته دنيا عبرت گير. آيا به كسى وفا كرده وآيا اشراف زاده اى ، بينوايى ، ثروتمندى دوست ودشمنى را ديده اى كه نميرد و جاويد باشد؟! آينده جهان به گذشته آن مانَد، كه آب به آب

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: مرگ پند دهنده وخرد، راهنما وتقوا ره توشه آخرت و عبادت خدا، اشتغال و دل مشغولى وانس با خدا وقرآن وسيله اى براى بيان است كه هر يك در جاى خود، بسنده وكفايت كننده است

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: از دنيا چيزى جز بلا وفتنه برنيايد وآن كه از بلا وفتنه نفس وفريب ابليس وارهيد، به سبب التجاى صادقانه او به خدا بوده است

حضرت نوحعليه‌السلام فرمود: دنيا را چون خانه اى با دو در يافتم از يك در بدان وارد واز در ديگر خارج شدم اين حال ومقال پيامبر خدا است

پس حال آن كسى كه به دنيا دل بسته وبدان روى آورده وعمر خويش را در آبادانى آن تباه كرده ودر طلبش راه به افراط برده ، چگونه است ؟!

فكر، آيينه حسنات ، كفاره گناهان ، نور قلب ومايه حُسن خلق است واصلاح آخرت وآگاهى از فرجام كارها وفزونى علم را در پى دارد. فكر، خصلتى (عبادتى) است كه هرگز خداوند، به مانند آن ، عبادت نشده است

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: يك ساعت انديشيدن (در راه اصلاح خود وجامعه) از عبادت يك سال بهتر است وكسى به اين منزلت ومقام نرسد، مگر آن كه خداوند او را از نور معرفت وتوحيد بهره مند گرداند.

الباب السّابع والعشرون (فى الصّمت)

قال الصّادقعليه‌السلام :

الصّمت شعار المحقّقين بحقائق ما سبق وجفّ القلم به ، وهو مفتاح كلّ راحة من الدّنيا والاخرة [وفيه رضى اللّه وتخفيف الحساب ] والصّون من الخطايا والزّلل وقد جعله اللّه سترا على الجاهل وتزيّنا للعالم ، وفيه عزل الهوى ، ورياضة النّفس ، وحلاوة العبادة ، وزوال قساوة القلب ، والعفاف والمروّة والظّرف فاغلق باب لسانك عمّا لك منه بدّ لا سيّما اذا لم تجد اهلا للكلام والمساعد فى المذاكرة للّه وفى اللّه و كان الرّبيع بن خثيم يضع قرطاسا بين يديه فيكتب كلّ ما يتكلّم به ثمّ يحاسب نفسه فى عشيّته ما له وما عليه ، ويقول :[آه ] آه ! نجا الصّامتون يقينا [ويقينا].

و كان بعض اصحاب رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يضع حصاة فى فمه ، فاذا اراد ان يتكلّم بما علم انّه للّه وفى اللّه ولوجه اللّه ، اخرجها من فمه وانّ كثيرا من الصّحابة رضوان اللّه عليهم كانوا يتنفّسون الصّعداء ويتكلّمون شبه المرضى

وانّما سبب هلاك الخلق ونجاتهم الكلام والصّمت فطوبى لمن رزق معرفة عيب الكلام وصوابه ، وفوائد الصّمت ، فانّ ذلك من اخلاق الانبياء وشعار الاصفياء. ومن علم قدر الكلام احسن صحبة الصّمت ، ومن اشرف على ما فى لطائف الصّمت وائتّمن على خزائنه ، كان كلامه وصمته عبادة ، ولا يطّلع على عبادته هذه الاّ الملك الجبّار.