زلال معرفت (پژوهشی درباره زندگانی امام محمد باقر علیه السلام)

زلال معرفت (پژوهشی درباره زندگانی امام محمد باقر علیه السلام)0%

زلال معرفت (پژوهشی درباره زندگانی امام محمد باقر علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام باقر علیه السلام

  • شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3783 / دانلود: 1790
اندازه اندازه اندازه
زلال معرفت (پژوهشی درباره زندگانی امام محمد باقر علیه السلام)

زلال معرفت (پژوهشی درباره زندگانی امام محمد باقر علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

فهرست مطالب

مقدمه ۴

فصل اول: مختصری از زندگی نامه امام باقر عليه‌السلام ۷

خاندان امام باقر عليه‌السلام ۸

شأن و مقام امام عليه‌السلام از زبان خود ۹

نصوص امامت امام باقر عليه‌السلام ۱۱

نام و كنيه و القاب امام باقر عليه‌السلام ۱۲

فصل دوم: امام باقر عليه‌السلام احياگر سنّت پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۱۵

فصل سوّم: سيره امام باقر عليه‌السلام ۱۹

زندگانی علمی امام باقر عليه‌السلام ۲۰

زندگی عبادی امام باقر عليه‌السلام ۳۳

جلوه های كمال در وجود امام باقر عليه‌السلام ۳۵

زندگانی سياسی آن حضرت ۳۸

فصل چهارم: شهادت امام باقر عليه‌السلام ۴۲

فصل پنجم: گزيده ای از روايات امام باقر عليه‌السلام ۴۴

نام چند كتاب درباره امام باقر عليه‌السلام ۴۶

پی نوشت ها ۵۰

زلال معرفت

(پژوهشی در زندگانی امام محمد باقرعليه‌السلام )

نويسنده: محمد باقر طاهری

مقدمه

از رواياتی كه از طريق محدّثان شيعه و سنّینقل شده است، به روشنی بر می آيد كه پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دوازده جانشين خود خبر داده است. مسلم از جابر بن سمره نقل می كند كه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

«لايزال الاسلام عزيزا إل ی اثن ی عشر خليفه

عزت اسلام به دوازده جانشين بستگی دارد.

در اين جا ذكر گفتاری از يكی از دانشمندان اهل سنّت شنيدنی است كه می گويد:

مقصود پيامبر از اين دوازده خليفه همان امامان دوازده گانه ازاهل بيت اويند؛ زيرا شمار خلفای راشدين از دوازده كم تر است و نيز پادشاهان اموی شمارشان از دوازده كم تر است و همگی جز عمر بن عبدالعزيز عناصری ظالم و ستمگربوده اند.

گذشته از اين، پيامبر در برخی روايات فرموده است، اين دوازده نفر از دودمان هاشمند در حالی كه خلفای بنی اميّه از تيره اميّه هستند. و نيز نمی توان اين دوازده خليفه را به خلفای عباسی دانست، چون تعداد آن ها از دوازده نفر بيش تر است و آنان همواره بانزديكان پيامبر در جنگ و ستيز بودند. ناگزير مقصود پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ازدوازده خليفه همان عترت و اهل بيت اوست؛ كسانی كه داناترين، پارساترين با فضيلت ترين مردم عصر خويش بوده اند و علوم خويش را سينه به سينه از طريق پدران خود از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گرفته بودند.(۱)

آری اينان راهنمايان راستين بشريّت بوده و هستند و پيامبر گرامی اسلام به دو ركن ركنين سفارش فراوان فرمود: قرآن و عترت و آنچه امروز از مشكلات سياسی، اقتصادی،اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و علمی داريم، سرچشمه اش رويگردانی از قرآن و عترت است.

اينك جوامع اسلامی بر اثر دوری از تعاليم حيات بخش قرآن و عترت مانند تهيدست وبيچاره ای می ماند كه گرسنه و ناتوان بر روی گنج ها از پای افتاده است.

گروهیبه جای فهم صحيح قرآن و عمل به آن، به ظواهرش قناعت كرده و شماری ديگر به جایكسب معرفت و روش دينداری از عترت و فرا گرفتن دستورهای آن بزرگواران به تعريف و تمجيد تنها بسنده كرده اند. برای نشان دادن اين كه چگونه با پيروی ازاهل بيت می توان جامعه را از امنيّت و عدالت و عزّت و اقتدار دينی و اقتصادی و ارزش هایمعنوی و اخلاقی برخوردار ساخت، نخست بايد با زندگی آنان آشنا شويم. مجموعه حاضر قطره ای از دريای زندگی پر بار امام باقرعليه‌السلام است.

دوران امامت آن حضرت از دشوارترين دوره های زندگانی سياسی امامانعليهم‌السلام به شمار می رود. امام باقرعليه‌السلام با پنج تن از خلفای بنی اميّه، كه هر يكی ازديگری (جز عمر بن عبدالعزيز) در بيدادگری و ظلم و جنايت و... گوی سبقت را ربوده بود، معاصر بوده است.

آنان از محبوبيّت امام باقرعليه‌السلام در ميان مردم به دليل سجايای اخلاقی و علمی و معنوی اش بيم داشته و همواره در پی فشارهایگوناگون و مزاحمت ها برای آن حضرت بوده اند و حتّی گاه برخی خويشاوندان حضرت باقرعليه‌السلام را عليه آن حضرت تحريك می كردند و امام باقرعليه‌السلام ازسوی برخی خويشاوندانش مانند زيد بن حسن(۲) و ابوهشام(۳) فرزند محمّد حنفيّه نيز آزار ديده است.

چون به زندگانی امامان شيعه پيش از امام باقرعليه‌السلام باز می نگريم، در میيابيم كه آنان جز اميرالمؤ منين علیعليه‌السلام نتوانسته اند انديشه و فرهنگ اسلام رابی پرده به مردم معرّفی كنند. از اين رو، حق در پس پرده ماند، ولی امام باقرعليه‌السلام در شرايطی قرار گرفت كه توانست نهضت فرهنگی عظيمی پديد آورد و درزمينه های تفسير، فقه، كلام، اخلاق، تاريخ و... شاگردانی بزرگ همانند جابر بنيزيد جعفی، محمد بن مسلم، زراره و... پرورش دهد و مبارزه هايی پيگير و مداوم عليه انحرافات فكری از جمله خوارج، غُلات و اصحاب قياس سامان بخشد كه اين روند رافرزند گرامی اش تكميل كرد و مكتبی را بنيان نهاد كه بعدها به مكتب جعفری شهرت يافت اگر اين را مكتب باقری نيز بناميم سخنی دور از واقعيّت نگفته ايم، چرا كه علوم اهل بيت را همين مكتب حفظ كرده است كه نتيجه تلاش بيش از نيم قرن دو امام بزرگ شيعه است.

اين كتاب قطره ای از دريای موّاج و خروشان پُر فيض و بركت آن امام همام است كه به محضر حضرتش تقديم می گردد.

فصل اول: مختصری از زندگی نامه امام باقرعليه‌السلام

حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام در سال ۵۷ هجری در شهر مدينه چشم به جهان گشود.(۴) اين نقل را رواياتی كه دلالت بر اين دارد كه امام محمد باقرعليه‌السلام به هنگام شهادت جد بزرگوارش در كربلا حضور داشته و سه سال از عمر مباركش می گذشته، سازگار است.

در روز و ماه و ولادت آن حضرت مانند سال ولادت، نقل های مختلفی ذكر شده است: در برخی نقل هااوّل رجب سال ۵۷ هجری(۵) و در برخی ديگر سوم(۶) و پنجم(۷) صفرسال ۵۷ هجری آمده است، امّا سوم صفر سال ۵۷ هجری از نظر محقّقين ترجيح دارد.(۸)

در سال شهادت امام باقرعليه‌السلام آراء مختلفی هست: بعضی آن را روز هفتم ماه ذیالحجّه سال ۱۱۴(۹) می دانند و برخی ديگرسال ۱۱۷(۱۰) و ۱۱۸(۱۱) و ۱۱۶(۱۲) هجری ذكر نموده اند، ولی در بيش ترمنابع سال ۱۱۴ هجری روايت شده است.(۱۳)

منابع روايی و تاريخی علّت شهادت آن حضرت را مسموميّت دانسته اند(۱۴) به وسيله زين آغشته به سم به صورتی كه بدن مبارك از شدّت تأثير سم به سرعت ورم كرده و سبب شهادت امام باقرعليه‌السلام شده است.(۱۵)

امام باقرعليه‌السلام اين چنين مظلومانه شهيد شد و در بقيع، كنار مرقد پدربزرگوارش اما سجّادعليه‌السلام مدفون گرديد.(۱۶) آن امام همامعليه‌السلام حدود۱۹ سال پس از شهادت پدر در مقام امامت بود.(۱۷)

خاندان امام باقرعليه‌السلام

امام باقرعليه‌السلام از سويی به شجره نبوّت وصل است. جدّ بزرگش محمّد مصطفیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و جدّه اش خديجه كبری سلام الله عليها و فاطمه سلام الله عليها است. از تقارن رسالت و امامت، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و حضرت علیعليه‌السلام و امام حسنعليه‌السلام و امام حسينعليه‌السلام پا به عرصه وجود نهادند كه هر يك خورشيدی عالم تابند و نيازی به وصف ندارند و امام زين العابدينعليه‌السلام در زمان پدر بزرگوارش امام حسينعليه‌السلام با دختر عموی خود فاطمه سلام الله عليهاازدواج نمود كه در شأن و جايگاه به حدّی است كه امام صادقعليه‌السلام درباره او می فرمايد: «زنی راستگو و صديقه است و هيچ زنی در شايستگی و فضيلت به پايه او نمی رسد.»(۱۸) در نقلی ديگرفرموده است: «در خاندان امام حسن مجتبیعليه‌السلام مثل او ديده نشده است.»(۱۹)

مادر آن بزرگوار را زنی مستجاب الدّعوه خوانده اند و از نمونه های نفوذ دعای او امام باقرعليه‌السلام فرموده است كه روزی مادرم كنار ديواری نشسته بود، ناگهان ديوارريزش كرد و در معرض ويرانی قرار گرفت. مادرم دست بر سينه ديوار نهاد و گفت:«به حقّ مصطفیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سوگند، اجازه فرو ريختن نداری.» ديوار برجای خود ماند تا مادرم از آن جا دور شد. سپس فرو ريخت.(۲۰)

امام صادقعليه‌السلام می فرمايد:

«اِنَّ الباقر عليه‌السلام هاشمیٌ من هاشميّين و عَلَوِیُّ من علويَيْنن و فاطِمیُّ من فاطِميينَ، لاَِنَّهُ أَوّلُ مَنِ اِجْتَمَعَتْ لَهُ وَلادَةُ الحَسَنِ و الحُسَيْن عليه‌السلام وَ كانَتْ أُمُّهُ اُمَّ عَبْدِاللّه، بنتُ الحَسَنِ بن علی(۲۱)

امام باقرعليه‌السلام از تبار هاشمی و علوی و فاطمی است. او از رشته امامت دو امام پديده آمده، كه در نهايت به رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می رسد.

شأن و مقام امامعليه‌السلام از زبان خود

امام باقرعليه‌السلام فرموده است:

«اِنَّ اللّه تَعالی خَلقَ اَرْبَعَةَ عَشَرَ نُورا من نور عَظمَتِه، قَبْلَ خلق آدم بِأَرْبَعِةِ عَشَرألفَ عامٍ فَهِیَ اَرْواحُنا(۲۲)

خداوند پيش از آفرينش حضرت آدم به مدت چهارده هزارسال از نور عظمت خود چهارده نور آفريد كه ارواح ما معصومين از آن است.

و هم می فرمايد:

نخستين آفرينش او اين بود كه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را آفريد و همه مااهل بيت را با او از نور عظمتش خلق كرد. سپس بهشت و جهنّم را... پس ما نخستين آفريده خداونديم و نخستين خلقی هستيم كه خدای را عبادت و او را تسبيح و تنزيه كرده است و ماسبب آفرينش و عامل تسبيح و تنزيه خداوند و عبادت او هستيم.(۲۳)

و باز می فرمايد:

خداوند ما را در برترين رتبه ها و درجات آفريدودل های شيعيان ما را از آن چيزی آفريده كه ما آفريده شده ايم و بدن آن ها را از چيزیديگر خلق كرد و از اين رو، دل هاشان هوای ما را می كنند؛ زيرا خلق شده است از آنچه كه ما خلق شده ايم.(۲۴)

همچنين می فرمايد:

به خدای سوگند، ما خزانه داران خدا در آسمان و زمين هستيم، نه خزانه داران طلا و نقرهاو، بلكه خزانه دار علم او.(۲۵)

و باز می فرمايد:

ما اهل بيت از علم خدا دانا شديم و از حكم و فرمان او دستور گرفتيم و ازقول راست و درست حقايق را شنيديم و اگر از ما پيروی كنيد هدايت می يابيد.(۲۶)

و می فرمايد:

ما اسمای حسنای خداونديم. خدای عمل هيچ بنده ای را نمی پذيرد مگر در سايه معرفت ما وبه خدای سوگند، همان كلماتی هستيم كه خدای آن را به آدم القا كرد و خدای بر اوبازگشت و توبه اش را پذيرفت.(۲۷)

نصوص امامت امام باقرعليه‌السلام

شيعيان و سنّيان روايت فراوانی را از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده اند كه جانشينان پيامبر دوازده نفرند و يكی بعد از ديگری خواهند آمد و دربسياری از آن ها اسامی دوازده نفر ذكر گرديده كه اوّل آن حضرت علیعليه‌السلام و پايانش حضرت مهدیعليه‌السلام است و نام امام محمدباقرعليه‌السلام را در ميان اين اسامی و در رديف پنجم می بينيم.(۲۸)

در اخبار اهل سنّت آمده است كه فرمود: «پس از من دوازده امير می آيند كه همه آن ها ازقريشند.» و در برخی به جای «امير» كلمه «خليفه » آمده است.

طبيعی است كه آن ها از بنی اميّه نيستند؛ زيرا اوّلا شمار آن ها دوازده نفر نيست و ثانيا آن هادر موقعيتی نيستند كه در خور خليفه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشند.

تصريحات و نصوص فراوانی من جمله از خداوندمتعال در معراج بلاواسطه، در لوح محفوظ، از انبيای متقدّم و ائمّهعليهم‌السلام و... برامامت امام باقرعليه‌السلام به خصوص دلالت دارند.(۲۹)

نام و كنيه و القاب امام باقرعليه‌السلام

آن حضرت در مدينه متولّد گرديد و امام سجّاد بر گوش راستش اذان و بر گوش چپش اقامه خواند و نامش را محمّد نهاد.

كنيه آن حضرت ابوجعفر(۳۰) است و نوشته اند كه جز اين، كنيه ديگری برايش ذكرنشده است و در كتب روايی ما معروف به ابوجعفراوّل است(۳۱) و امام جواد معروف به ابوجعفر ثانی.

القاب شريف امام باقرعليه‌السلام كه بر شخصيت والای آن امام نيز دلالت دارند،عبارتند از:

رافع؛ يعنی كسی كه مقام علم و دانش را رفعت داده است؛

امين، برای امانتداری در همه چيز؛

شبيه، برای شباهت او به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛

صابر، صبر و پايداری اش در برابر مشكلات؛

هادی، زيرا همواره اهل ارشاد و هدايت بود؛

شاكر، زيرا همواره شاكر و سپاسگزار خداوند بود؛

ذاكر، برای اين كه هميشه ذكر خدا بر لب داشت؛

و باقر چون شكافنده علوم بود.

از معروف ترين القاب آن امام همام، لقب باقر است كه آن حضرت شكافنده گره هایناگشودنی علوم بود.

امام باقرعليه‌السلام و فرزندش امام صادقعليه‌السلام از باب تغليب به لقب«باقرين » و يا «صادقين » ملقّب هستند.(۳۲)

«تبقّر» به معنای گسترش علم و مال است: «أَلتَبَّقُر، التَّوسَعِ فی العِلْمِ وَالمالِ ».(۳۳) جابر بن عبداللّه انصاری، كه از ياران بزرگ پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علاقه مندان خاصّ آن بزرگوار بود، می گويد: روزی پيامبر اسلام به من فرمود: «پس از من كسی از خاندانم را خواهی ديد كه اسمش اسم من و قيافه اش شبيه قيافه من خواهد بود.

او درهای دانش را به روی مردم خواهد گشود.» پيامبرعليه‌السلام اين پيشگويی را هنگامی فرمود كه هنوز امام باقرعليه‌السلام چشم به جهان نگشوده بود. سال ها گذشت. روزی جابر از كوچه های مدينه می گذشت كه چشمش به حضرت باقرعليه‌السلام افتاد.

نشانه هايی كه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده بود عينادر او يافت. نامش را پرسيد. گفت: «اسم من محمّد بن علی بن الحسين است.» جابر برپيشانی اش بوسه زد و گفت: جدّت پيامبر به تو سلام می رساند.» جابر از آن تاريخ به پاس احترام پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عظمت امام باقرعليه‌السلام هرروز دو بار به ديدار آن حضرت می رفت و در مسجد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيشگويی پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رانقل می كرد.(۳۴)

ماجرای ديدار جابر با امام باقرعليه‌السلام در روايات مختلف با مضمون های مشابه نقل شده است. در بعضی دارد كه جابر امام باقرعليه‌السلام را در يكی از كوچه هایمدينه ديده است، و در بعضی در خانه امام چهارم، و بعضی اين كه امام باقرعليه‌السلام نزد جابر رفته و باز در بعضی روايات تصريح شده است كه جابر در آن هنگام نابيناشده بود و در برخی آمده كه جابر با دقّت قيافه امام باقرعليه‌السلام را نگاه كرد.روشن است كه اين موضوع با نابينايی جابر سازگار نيست.

در پاسخ اين تناقص بايد گفت كه جابر به دليل اخلاص و ارادت خاصی كه به خاندان پيامبر داشت، پيشگويی و ابلاغ سلام پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را تكرار می كرد و می خواست از اين طريق عظمت امام باقرعليه‌السلام بهتر روشن گردد.

بنابراين اشكالی ندارد كه اين جريان چند بار ودر محل ها و مناسبت های مختلف تكرار شده باشد.

ثانيا شايد آن دسته از روايات كه حاكی از ديدن و نگاه كردن جابر است. مربوط به قبل از نابينايی او بوده باشد؛ چنان كه شيخ مفيد از امام باقرعليه‌السلام نقل می كند كه حضرت فرمود: نزد جابر بن عبداللّه انصاری رفتم وبه او سلام كردم.پاسخ سلام مرا داد و پرسيد كی هستی اين بعد از نابينايی او بود.(۳۵)

فصل دوم: امام باقرعليه‌السلام احياگر سنّت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

درست در سال های امامت امام باقرعليه‌السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش، يعنیسالهای ۱۱۴ ۹۴ ق. زٌمان پيدايش مشرب های فقهی ونقل حديث درباره تفسير بود. از علمای اهل سنّت كسانی مانند ابن شهاب زهری، مكحول، قتاده، هشام بن عروه و... در زمينه نقل حديث و ارائه فتوا فعاليت می كردند.وابستگی عالمانی مانند زهری، ابراهيم نخعی، ابوالزناد، رجاء بن حياة كه همگی كم وبيش به دستگاه حاكميّت اموی وابستگی داشتند، ضرورت احيای سنّت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به دور از شايبه تحريف عمدی خلفا و علمای وابسته مطرح می كرد.

با نگاهی به فراوانی روايات نقل شده در اين دوران و شهرت علم فقه در ميان محدّثاناين زمان، می توان گفت كه علم فقه نزد اهل سنّت از اين دوره به بعد وارد مرحله تدوين خود شده است. فروكش شدن تنش های سياسی پس از حادثه كربلا و شكست خوردن و ازميان رفتن ابن زبير و يكپارچه شدن حاكميت مروانيان، به ناچار بسياری از علما را ازصحنه سياست دور كرد و به حوزه درس و حديث سوق داد و آن ها را واداشت كه به شكلی، اختلاف روايات را حل كنند و قوای فقهی برای مردم ارائه دهند.

نخستين بار درسال ۱۰۰ هجری عمر بن عبدالعزيز فرمان تدوين احاديث را خطاب به ابوبكر بن حزم صادر كرد.(۳۶)

اين خود بهترين شاهد است بر آغاز تكاپوی فرهنگیاهل سنّت در آغاز قرن دوّم، مقارن با دوران امامت امام باقرعليه‌السلام از اين رو، امام احساس كرد كه می بايست با ابراز و اشاعه نظريّه های فقهیاهل بيتعليهم‌السلام در برابر انحرافاتی كه به دلايل مختلفی در احاديث اهل سنّت رسوخ كرده بود، موضع گيری نمايد. نظريّه های فقه شيعه گر چه تا آن زمان به گونه محدود و در حدّ اذان، تقيه، نماز ميّت و... روشن شده بود، با ظهور امام باقرعليه‌السلام قدم مهمّی در اين ميان برداشته شد و يك جنبش فرهنگی تحسين برانگيزی در ميان شيعه پديد آمد. در اين عصر بود كه شيعه تدوين فرهنگ خود شامل فقه و تفسير و اخلاق را آغاز كرد. پيش از آن در جامعه اسلامی، فقه واحاديث فقهی به طور كامل مورد بی اعتنايی قرار گرفته بود. جلوگيری از تدوين حديث، كه به دستور خليفه اوّل و دوّم انجام گرفت، ازعوامل عمده انزوای فقه بود؛ فقهی كه دست كم هشتاد درصد آن متّكی به احاديث روايت شده از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. ذهبی از ابوبكرنقل می كند كه گفت:

فلا تحدّثوا عن رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شيئا، فمن سألكم فقولوا:«بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ كِتابَ اللّهَ فَاستَحِلُّوا حلالَه و حَرِّمُوا حَرامَه ».(۳۷)

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چيزی نقل نكنيد و در جواب كسانی كه از شما درباره حكم مسئله ای پرس و جو می كنند، بگوييد: كتاب خدا (قرآن) ميان ما و شما است، حلال شرا حلال و حرامش را حرام بشماريد.

در اين باره از عمر نيز چنين نقل شده:

«أقِلُّوا الرِّوايَةَ عَنْ رَسُولِ اللّه و اَنا شَريكُكُم ».(۳۸)

از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كم تر حديث نقل كنيد كه در اين كار من هم شما را همراهی می كنم.

و از معاويه نقل می كنند كه گفت:

«عليكم من الحديث بما كان فی عهد عمر فانّه كان قد اخاف الناس فی الحديث عن رسول اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم(۳۹)

به رواياتی كه در عهد عمر از رسول خدا روايت شده است اكتفا كنيد، زيرا عمر مردم را درمورد نقل حديث از پيامبر بر حذر می داشت.

بی خبری مردم زمانی به اوج خود رسيد كه فتوحات اسلام آغاز گرديد. زمامداران ومردم به طوری مشغول كشورگشايی و امور نظامی ومسائل مالی و... شدند كه فعّاليت علمی و تربيت دينی به هيچ وجه جلب توجّه نمیكرد.(۴۰)

در زمان امام باقرعليه‌السلام جهان تسنّنن تازه به نقل احاديث و تدوين آن رو آورده بود و بيم آن می رفت كه احاديث از تحريف تحريف گرانو وابستگان حكومت وقت مصون نماند و در اثر برخورد فرهنگ و معارف اسلامی با فلسفه و عقايد و آرای فلاسفه ودانشمندان يونان و روم، شبهات و اشكالات فراوانی درميان دانشمندان پديدار شد.(۴۱)

امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام كه خود ازاهل بيت و نماينده مكتب آنان بودند اهل بيتی كه باب علم رسول خدا هستند دانشگاهی را گشودند و در آن دانشگاه شاگردانی را پرورانيدند و اين شاگردان هر يك با ذوق و علاقه خود رشته ای از معارف و علوم والای اسلامی را فراگرفتند.

امام باقرعليه‌السلام شاگردان برجسته ای در زمينه های فقه و حديث و تفسير و ديگرعلوم اسلامی تربيت كرد و شخصيّت های بزرگی همچون محمّد بن مسلم، زرارة بن اعين، ابوبصير، بريد بن معاويه عجلی، جابر بن يزيد، حمران بن اعين و هشام بن سالم كه همگی از تربيت يافتگان مكتب آن حضرتند.

آقای ترابی با استفاده از دو كتاب رجالیرجال شيخ طوسی و جامع الرّواة، به عنوان نمونه، نام بيش از ۴۵۰ تن از شاگردان امام باقرعليه‌السلام را آورده است كه در ميان آنان اسم گرامی جعفر بن محمّد امام صادقعليه‌السلام و حسين بن علی ابن الحسين و عمر بن علی بن الحسين و زيد بن علی بن الحسين برادران امام باقرعليه‌السلام و دو زن كه از مكتب امام باقرعليه‌السلام به ره جسته اند، به چشم می خورد.(۴۲)

شاگردان امام باقرعليه‌السلام تنها شيعه نبوده اند، بلكه آن امام همام شاگردان فراوانی از اهل سنّت نيز داشته است كه بسياری از آن ها در كتب صحاح ستّه معروفند و ازامام باقرعليه‌السلام نقل حديث نموده اند. از جمله، سفيان ثوری، سفيان بن عيينه وابوحنيفه و ابن شهاب زهری و محمد بن من كدر و يحيی بن كثير و اوزاعی و عبدالملك بن عبدالعزيز...

جمع شاگردان امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام را تا شش هزار نفر نيزنوشته اند و گفته اند تنها در كوفه حدود ۹۰۰ راوی حديث سرگرم درس و بحث بودند و همه از امام باقرعليه‌السلام يا امام صادقعليه‌السلام نقل حديث می كرده اند.(۴۳)

شاگردان امام باقرعليه‌السلام بعدها وارد سوريه، مصر، اروپا، و آفريقا شدند وآنچه را آموخته بودند، در آن جا نشر دادند و اگر امروز آثاری از اسلام و حقايق آن در آن اماكن می بينيم سرچشمه گرفته از درس و بحث امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام است.(۴۴)

فصل سوّم: سيره امام باقرعليه‌السلام