چهل داستان و چهل حدیث از امام باقر (علیه السلام)

چهل داستان و چهل حدیث از امام باقر (علیه السلام)0%

چهل داستان و چهل حدیث از امام باقر (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام باقر علیه السلام

چهل داستان و چهل حدیث از امام باقر (علیه السلام)

نویسنده: عبد الله صالحی
گروه:

مشاهدات: 5134
دانلود: 1804

توضیحات:

چهل داستان و چهل حدیث از امام باقر (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 61 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5134 / دانلود: 1804
اندازه اندازه اندازه
چهل داستان و چهل حدیث از امام باقر (علیه السلام)

چهل داستان و چهل حدیث از امام باقر (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

چهارده معمّا و پاسخ

أ بان بن تغلب و همچنين ابوبصير - كه هر دو از راويان حديث و از اصحاب امام باقر و امام صادقعليهما‌السلام بوده اند - حكايت كنند: طاووس يمانى با بعضى از دوستان خود مشغول طواف كعبه الهى بود، ناگهان متوجّه شد كه جلوتر از او نوجوانى خوش سيما نيز مشغول طواف كعبه الهى مى باشد، و چون در چهره نورانيش خوب دقيق شد، او را شناخت، كه آن نوجوان حضرت ابوجعفر، باقرالعلومعليه‌السلام است.

هنگامى كه حضرت طواف خود را به پايان رساند و دو ركعت نماز طواف به جاى آورد، در گوشه اى از صحن مطهّر نشست و مردم يك به يك مى آمدند و سؤ الات خود را در حضور آن حضرت مطرح مى كردند و جواب مى گرفتند و مى رفتند.

آن گاه طاووس يمانى به دوستان خود گفت: ما نزد اين دانشمند برويم و از او سؤ الى كنيم، شايد جواب آن را نداند.

سپس طاووس يمانى به همراه دوستانش خدمت حضرت رسيدند و سلام كردند.

بعد از آن طاووس گفت: اى ابوجعفر! آيا مى دانى چه زمانى يك سوّم جمعيّت روى زمين هلاك و كشته شد؟

امام محمّد باقرعليه‌السلام فرمود: اى ابو عبدالرّحمن! يك سوّم نبود؛ بلكه يك چهارم جمعيّت هلاك و نابود گرديد.

طاووس گفت: صحيح مى فرمائى، حقّ با شما است، اكنون بفرما كه چگونه چنان شد؟

حضرت فرمود: اين جريان، آن زمانى اتّفاق افتاد كه تنها جمعيّت روى زمين حضرت آدم، حواء، قابيل و هابيل بودند؛ و قابيل برادر خود را كشت، در حالى كه هابيل در آن زمان يك چهارم جمعيّت را تشكيل مى داد.

طاووس گفت: كدام يك از هابيل و قابيل پدر تمام مردم بود؟

حضرت فرمود: هيچ كدام؛ بلكه بعد از حضرت آدمعليه‌السلام ، شيث پدر آدميان بود.

طاووس پرسيد: چرا حضرت آدمعليه‌السلام را آدم ناميدند؟

فرمود: چون سرشت و خميرمايه او را از خاك روى زمين برگرفتند.

پرسيد: چرا همسر حضرت آدم را حوّاء گفته اند؟

فرمود: چون او از دنده آدمعليه‌السلام آفريده شد.

پرسيد: چرا شيطان را ابليس ناميده اند؟

فرمود: چون او از رحمت خداوند محروم و نااميد گشت.

پرسيد: چرا جنّ را به اين نام گفته اند؟

فرمود: چون كه آنها مى توانند از ديد انسانها مخفى و نامرئى گردند.

پرسيد: اوّلين كسى كه حيله بكار برد و دروغ گفت چه كسى بود؟

فرمود: شيطان بود، كه به خداوند عزّ و جلّ گفت: من از آدم بهتر و برترم؛ چون كه مرا از آتش و او را از گِل آفريدى.

پرسيد: آن گروهى كه شهادت به حقّ دادند؛ ولى دروغ مى گفتند، چه كسانى بودند؟

فرمود: منافقين بودند، كه در ظاهر شهادت به رسالت و نبوّت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دادند؛ ولى در باطن دروغ مى گفتند، چون عقيده و ايمان به خداوند نداشتند.

پرسيد: آن رسولى را كه خداوند براى هدايت انسان فرستاد؛ ولى خودش از جنّ و انسان نبود، كه بود؟

فرمود: كلاغى بود، كه براى تعليم قابيل آمد تا او را هدايت كند كه چگونه جسد برادرش هابيل را دفن نمايد.

پرسيد: آن كه قوم و تبار خود را راهنمائى و انذار كرد، و از زمره جنّ و إ نس نبود، كه بود؟

فرمود: مورچه اى بود كه در مقابل لشكر عظيم حضرت سليمانعليه‌السلام ، به هم نوعان خود گفت: درون لانه هايتان برويد تا توسّط لشكر سليمان لگدمال نگرديد.

طاووس يمانى گفت: آن چه حيوانى بود، كه به دروغ مورد تهمت قرار گرفت؟

فرمود: گرگ بود، كه برادران حضرت يوسفعليه‌السلام آن را متّهم به قتل برادر خويش كردند.

طاووس در آخرين سؤ ال خود از امام امام محمّد باقرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، پرسيد: آن چيست كه كم و زياد مى گردد؛ و آن ديگرى چيست كه زياد مى شود ولى كم نمى گردد؛ و آن چست كه كم مى شود ولى زياد نمى گردد؟

حضرت باقرالعلومعليه‌السلام همچنين در او جواب فرمود: آن كه كم و زياد مى شود، ماه است؛ و آن كه زياد مى شود ولى كم نمى گردد، آب دريا است؛ و آن كه كم مى شود ولى زياد نمى گردد، عمر انسان است.( 58 )

انقراض بنى عبّاس توسط هلاكو

مرحوم شيخ كلينى و ديگر بزرگان به نقل از ابوبصير آورده اند:

روزى با مولايم حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقرعليه‌السلام در مسجد النّبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته بوديم، ناگهان سه نفر به نام: داود بن علىّ، سليمان بن خالد و ابوجعفر منصور دوانيقى وارد مسجد شدند و در گوشه اى نشستند.

پس از ساعتى، داود و سليمان حركت كردند و حضور امام محمّد باقرعليه‌السلام آمده و سلام كردند.

حضرت فرمود: چرا آن شخص جبّار خودخواه نيامد؟

گفتند: یا ابن رسول اللّه! او را معذور داريد.

سپس امامعليه‌السلام فرمود: به خداى يكتا سوگند، به همين زودى او پادشاه و مالك كشورهاى اسلامى خواهد شد؛ و به دنبالش مردانى ديگر حكمرانى كنند و با خدعه و سياست خود تمام مردم را خاضع و ذليل حكومت خود گردانند.

داود بن علىّ به حضرت عرضه داشت: آيا حكومت بنى العبّاس قبل از حكومت شما - يعنى؛ حكومت امام زمان (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ) - مى باشد؟

امامعليه‌السلام فرمود: آرى، رياست و سلطنت شماها قبل از ما خواهد بود.

داود گفت: آيا مدّت حكومت بنى العبّاس مقدّر و معيّن است؟

حضرت فرمود: آرى، آنچه بنى اميّه حكومت و رياست كنند، شما حكومتى دو چندان آن خواهيد داشت، و حكومت شما آلت دست و دستخوش كودكان و بوالهوسان مى گردد؛ و آنان با حكومت چنان بازى كنند كه با توپ بازى نمايند.

داود به همراه سليمان در كمال خوشحالى از جاى برخاستند تا اين خبر مهمّ را براى منصور دوانيقى مطرح كنند.

حضرت آن ها را صدا زد و فرمود: توجّه داشته باشيد كه حكومت شما تا مادامى تداوم دارد كه در كشتن ما - اهل بيت عصمت و طهارتعليهم‌السلام - نقشى نداشته باشيد؛ وگرنه درون خاك از روى زمين برايتان بهتر و سزاوارتر خواهد بود؛ و در آن صورت هيچ يار و ياورى نخواهيد داشت.

و هنگامى كه اين خبر را به منصور دوانيقى گزارش دادند، او سريع حركت كرد و با شتاب نزد امام محمّد باقرعليه‌السلام آمد؛ و پس از عرض سلام، آنچه را كه از سليمان و داود شنيده بود به حضرت عرض كرد؛ و سپس افزود: یا ابن رسول اللّه! آيا اين سخنان و پيشگوئى ها صحّت دارد؟!

امامعليه‌السلام در جواب، فرمود: آرى، آنچه را كه برايت گفته اند درست مى باشد؛ و سپس حضرت همان سخنان و مطالب را تكرار نمود و پس از آن افزود: حكومت و رياست در دست شما و به فرمان شما خواهد بود تا هنگامى كه از جانب شما آسيب و گزندى به ما نرسد، ولى چنانچه بخواهيد خون ما را بريزيد و يكى از ما - خاندان رسالت را با شمشير يا زهر - به قتل برسانيد، در آن صورت به غضب خداوند قادر متعال گرفتار مى شويد؛ و در آن هنگام سلطنت و رياست شما مُنقرض مى گردد.

و خداوند حكيم يكى از بندگان پست و ناچيز خود را( 59 ) بر شما مسلّط مى نمايد؛ و حكومت شما - بنى العبّاس - توسّط او نابود و مُنقرض خواهد گشت.( 60 )

تيراندازى در كهولت سنّ

در يكى از سال ها هشام بن عبدالملك جهت انجام مراسم حجّ به مكّه معظّمه رفته بود، در همان سال نيز امام محمّد باقرعليه‌السلام به همراه فرزندش، حضرت صادقعليه‌السلام تشرّف يافته بود.

پس از انجام مراسم حجّ، هشام به سوى دمشق و امام باقرعليه‌السلام به سمت مدينه منوّره رهسپار شدند.

و بعد از گذشت چند روزى، هشام نامه اى به والى و استاندار مدينه فرستاد مبنى بر اين كه ابوجعفر، امام محمّد باقر را به همراه حضرت صادقعليهما‌السلام روانه دمشق سازد.

در ادامه روايت، امام صادقعليه‌السلام حكايت فرمايد:

چون وارد دمشق شديم، دربان هشام به مدّت سه روز مانع از دخول ما بر هشام گرديد.

و چون روز چهارم داخل كاخ شديم، هشام بر تخت سلطنتى نشسته و افسران و وزيران و ديگر اطرافيان با حالت خاصّى در مقابلش سرپا و دست به سينه ايستاده بودند و نيز سربازان مسلّح در اطراف حضور داشتند.

همچنين در گوشه اى، شاخصى نصب كرده بودند و تيراندازان ماهر به آن تيراندازى مى كردند.

همين كه چشم هشام بر پدرم، حضرت باقرالعلومعليه‌السلام افتاد، گفت: تو هم مانند ديگر تيراندازان، كمان را به دست بگير و تيراندازى كن.

امام باقرعليه‌السلام تقاضاى عفو نمود، ولى هشام اصرار كرد و به ناچار پدرم پيشنهاد او را پذيرفت، پس آن گاه، كمانى را گرفت و تير را رها نمود، كه در مقابل چشمان بُهت زده حاضران، تير به وسط خال اصابت كرد و تا 9 مرتبه تير انداخت و هر بار تيرها در همان جاى اوّل وارد و اصابت مى كرد.

هشام از ديدن چنين صحنه شگفت آور، مضطرب شد؛ و بى اختيار گفت: عجب تيرانداز ماهرى هستى كه در عرب و عجم مثل شما يافت نمى شود و سپس در حالتى كه من و پدرم در مقابل او ايستاده بوديم، سر به زير انداخت.

و چون مدّتى بدين منوال گذشت، پدرم عصبانى گرديد و نگاهى به آسمان انداخت.

هشام كه متوجّه ناراحتى پدرم گشت، فورا از روى تخت بلند شد و پدرم را سمت راست خود و مرا سمت راست پدرم نشانيد؛ و سپس پدرم را مخاطب قرار داد و گفت:

عرب و عجم نسبت به شما حسود هستند، شماها تيراندازى را چه كسى و در چه مدّتى آموخته ايد؟

پدرم فرمود: مردم مدينه مرتّب برنامه تيراندازى دارند؛ و من نيز در دوران جوانى در امر با آن ها مشاركت مى كردم.

ولى مدّتى بود كه آن را ترك كرده بودم، ولى چون امروز بر من اصرار كردى، من نيز پذيرفته و آن را انجام دادم.

هشام گفت: در تمام عمرم تيراندازى، ماهر مانند تو را نديده ام و گمان هم نمى كنم روى زمين كسى مثل تو وجود داشته باشد.

پس از آن پرسيد: آيا فرزندت، جعفر مثل خودت به فنون تيراندازى آشنا و آگاه است؟

پدرم فرمود: آرى، ما - اهل بيت نبوّت - تمام كمالات و علوم و فنون را همانند پيغمبران از يكديگر به ارث برده و مى بريم؛ و هيچ موقع زمين از حجّت خدا خالى نخواهد بود.( 61 )

تواضع و فروتنى

مرحوم كلينى رضوان اللّه تعالى عليه به نقل از اسحاق بن عمّار روايتى را آورده است؛ مبنى بر اين كه روزى امام جعفر صادقعليه‌السلام حكايت فرمود:

من هر شب رختخواب پدرم حضرت امام محمّد باقرعليه‌السلام را آماده و پهن مى كردم و منتظر مى ماندم تا آن حضرت تشريف بياورد و استراحت نمايد؛ و پس از آن در رختخواب خود مى رفتم و استراحت مى كردم.

در يكى از شب ها، پدرم تاءخير نمود و به موقع هميشه به منزل نيامد، من در فكر فرو رفتم و ناراحت شدم كه چه شده است، و چرا آن حضرت در وقت هميشگى نيامد؟

پس به سوى مسجد حركت كردم تا پدرم امام باقرعليه‌السلام را پيدا كنم؛ و از جريان آكاه گردم.

همين كه وارد مسجد شدم، پدرم را تك و تنها در گوشه اى از مسجد مشاهده كردم.

و در حالتى كه تمامى ماءمومين و مردم به منازل خود رفته بودند، پدرم تنها در مسجد با خداى خويش خلوت كرده و سر تواضع و فروتنى بر سجده نهاده بود و به درگاه بارى تعالى اين دعا را در حال گريه و زارى مى خواند: «سُبْحانَكَ اللّهمّ أ نْتَ رَبّى حَقّا حقّا، سَجَدْتُ لَكَ يا رَبِّ تَعَبُّدا وَ رِقّا، الّلهمّ إنَّ عَمَلى ضَعيفٌ، فَضاعِفْهُ لى، الّلهمّ قِنى عَذابَكَ يَوْمَ يُبْعَثُ عِبادُكَ، وَتُبْ عَلَىَّ إنَّكَ أنْتَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ »

اى خدائى كه پاك و منزّه هستى! توئى پروردگار حقّ و حقيقت.

اى خداوندا! از روى عبوديّت و بندگى و فروتنى، در مقابل تو سجده كرده ام.

اى خداوندا! اعمال نيك من، ناچيز و ناقابل است، پس خودت بر اعمال من فزونى بده.

خداوندا! مرا در قيامت از عذاب دردناك خويش مصون دار، و مرا مورد عفو و بخشش خود قرار بده، زيرا تنها توبه پذير بخشنده و مهربان، تو هستى.( 62 )

مرورى بر لحظات حسّاس

مرحوم كلينى در كتاب شريف خود به نقل از امام صادقعليه‌السلام آورده است، كه آن حضرت حكايت نمود:

در آن روزهائى كه پدرم حضرت امام محمّد باقرعليه‌السلام مريض احوال و در بستر بود، روزى مرا به نزد خويش فرا خواند و اظهار داشت:

اى پسرم! عدّه اى از مردم قريش را دعوت نما تا امروز در اين جا گرد هم حضور يابند و من ضمن توصيه هائى، آن ها را بر مطالبى شاهد و گواه قرار دهم.

بنابر اين، طبق دستور پدرم، چند نفر از قريش را دعوت كردم و ايشان را به منزل آوردم، همين كه همگى به محضر پدرم آمده و در كنار بسترش گرد آمديم، به من خطاب نمود و فرمود:

اى جعفر! هنگامى كه من وفات يافتم و از اين دنيا رحلت كردم، خودت مرا غسل مى دهى و كفن مى كنى و سپس بر من نماز مى خوانى.

و پس از آن كه مرا به خاك سپردى، قبر مرا بيش از چهار انگشت (حدود 10 سانتيمتر) از زمين بلندتر مگردان؛ و در پايان نيز مقدارى آب روى خاكهاى قبرم بپاش.

حضرت صادق آل محمّدعليهم‌السلام افزود: چون وصايا و سفارشات پدرم پايان يافت و جمعيّت از منزل خارج شدند، به پدرم گفتم: اى پدرجان! نيازى به حضور اين افراد نبود و چنانچه مرا به تنهائى وصيّت مى فرمودى به آن عمل مى كردم.

پدرم در پاسخ اظهار نمود: خواستم آن افراد را شاهد و گواه قرار دهم تا بعد از من درباره امامت تو منازعه و مشاجره اى نداشته باشند.( 63 )

همچنين آن حضرت حكايت فرمايد:

پدرم حضرت باقرالعلومعليه‌السلام به من وصيّت نمود تا جسد مطهّرش را در سه نوع پارچه بپوشانم و كفن كنم، يكى از آن ها، رداء و پارچه اى بود كه پدرم روزهاى جمعه آن را روى دوش خود مى انداخت و در آن نماز مى خواند؛ و امّا دو پارچه ديگرى را پدرم آنها را معرّفى نمود.( 64 )

و نيز حكايت فرمايد:

در آن شب آخرى كه پدرم سلام اللّه عليه، به شهادت رسيد و به درجات أ على علّيين عروج نمود، لحظاتى قبل از رحلتش نزديك وى رفتم، ديدم مشغول مناجات و راز و نياز به درگاه خداوند متعال مى باشد؛ و چون مناجات و زمزمه اش پايان يافت به من فرمود:

اى فرزندم! امشب وعده الهى فرا مى رسد و من لحظاتى ديگر به سوى او خواهم رفت، و امشب همان شبى است كه جدّم، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رحلت نمود.( 65 )

مرحوم إ ربلى و ابن شهرآشوب و ديگر بزرگان و مورّخين گفته اند:

امام محمّد باقرعليه‌السلام در اثر زهر و سمّى كه ابراهيم بن وليد به دستور هشام بن عبدالملك ملعون به آن حضرت خورانيده بود، به شهادت رسيد.

و پس از انجام غسل و كفن و اقامه نماز بر جنازه مطهّرش، توسّط فرزندش امام جعفر صادقعليه‌السلام ، در قبرستان بقيع، در جوار مرقد شريف عمويش، امام حسن مجتبى و پدرش، امام زين العابدينعليهما‌السلام ، به خاك سپرده شد.( 66 )

در رثاى پنجمين اختر تابناك

امام باقر شفيع محشر،

ولىّ امر خداى داور

وصّى پنجم، ز آل طاها

به خلق عالم، امين و رهبر

تو ديده اى دشت نينوا را

تو ديده اى راه كربلا را

اسيرىّ و حال عمّه ها را

به شام و كوفه به ديده تر

به عهد بابا، قرين ماتم

ز جور دشمن، به غصّه و غم

فداى تو اى سليل خاتم

كه جان فدائى، شدى تو آخر

فداى تو اى، عزيز دادار

وصىّ دين، رسول مختار

شدى تو مسموم، در آخر كار

ز جور و ظلم هشام كافر امام باقر

شفيع محشر، ولىّ امر خداى داور( 67 )

مسموم شد از زهر كين، آه و واويلا

باقر امام متّقين، آه و واويلا

باقر امام متّقين، آه و واويلا

گشته ملايك نوحه گر، آه و واويلا

زهراى أ طهر دل غمين، آه و واويلا

باقر امام متّقين، آه و واويلا

گريان از اين ماتم نگر، امام صادق

در غم پيامبر با علىّ، آه و واويلا

باقر امام متّقين، آه و واويلا

عالم شده ماتم سرا، آه و واويلا

آجرك اللّه زين عزا بقيّة اللّه

پنج درس ارزشمند و آموزنده

1. امام جعفر صادقعليه‌السلام حكايت نمايد:

روزى پدرم - امام محمّد باقرعليه‌السلام - فرمود: به خدا سوگند، بعضى روش هائى را چون: در آغوش گرفتن، روى زانو نشاندن، بوسيدن و اظهار محبّت و مهربانى كردن، كه نسبت به بعضى از فرزندانم انجام مى دهم.

با اين كه مى دانم شايسته آن محبّت ها نيستند؛ بلكه ديگرى شايسته و مستحقّ آن مهربانى ها و محبّت ها است.

اين برخورد يكسان من با آن ها به خاطر آن است كه آنچه برادران حضرت يوسفعليه‌السلام با وى انجام دادند، در بين فرزندان من واقع نشود.

و خداوند حكيم داستان حضرت يوسفعليه‌السلام را به عنوان درس و تنبيه بيان كرده است تا آن كه حسادت و كينه در خانواده ها و جامعه ما نباشد و آنچه بر سر يوسفعليه‌السلام آمد، بر فرزندان و برادران ما نيايد.( 68 )

2. همچنين حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم حكايت فرمود: روزى شخصى نزد پدرم، امام محمّد باقرعليه‌السلام آمد، پدرم از او سؤ ال نمود: آيا ازدواج كرده اى؟

آن شخص گفت: خير.

پدرم فرمود: من دنيا و آنچه را كه در آن است، دوست ندارم اگر يك شب را بدون همسر باشم؛ بدان كه عظمت و فضيلت آن به قدرى است كه دو ركعت نماز شخص متاءهّل افضل است از يك شبانه روز عبادت و روزه يك فرد مجرّد.

و پس از آن پدرم، مبلغ هفتصد دينار به آن شخص داد و فرمود: با اين پول ازدواج نما و توجّه داشته باش كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد: همسرى انتخاب كنيد كه هم شاءن خودتان باشد كه در توسعه روزى مفيد مى باشد.( 69 )

3. روزى برادر امام محمّد باقرعليه‌السلام به همراه بعضى از دوستانش وارد منزل آن حضرت شدند، همين كه نشستند، امامعليه‌السلام فرمود: براى هر چيزى حدّ و مرزى هست و سپس سفره غذا چيده شد.

يكى از افراد گفت: یا ابن رسول اللّه! براى اين سفره هم حدّ و حدودى وجود دارد؟

حضرت فرمود: بلى.

افراد سؤ ال كردند: آن چيست؟

حضرت فرمود: آن كه هنگام شروع «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم » بگوئى؛ و چون خواستند سفره را جمع كنند «الحمدللّه » بگوئى؛ و ديگر آن كه هركس از آنچه جلويش نهاده اند استفاده كند و چشم به جلوى ديگران نيندازد.( 70 )

4. يكى از اصحاب امام محمّد باقرعليه‌السلام كه در كوفه، مكتبِ قرآن داشت و زنان را نيز آموزش مى داد، روزى با يكى از زنان شاگرد خود شوخى لفظى كرد.

پس از گذشت چند روزى از اين جريان، در مدينه منوّره به ملاقات آن حضرت آمد.

و چون وارد منزل حضرت گرديد، امامعليه‌السلام با تندى و خشم با او مواجه شد و فرمود: هر كه در خلوت مرتكب گناهى شود، از عقاب و قهر خداوند متعال در امان نخواهد بود؛ و سپس افزود: به آن زن چه گفتى؟

آن شخص از روى شرمسارى و خجالت در حالت سكوت، با دست هايش، صورت خود را پوشاند؛ و آن گاه حضرت به او فرمود: ديگر چنين نكن و از كردار خويش توبه نما.( 71 )

5. امام جعفر صادقعليه‌السلام فرمود:

از پدرم، حضرت ابوجعفر، باقرالعلومعليه‌السلام شنيدم، كه مى فرمود: من در منزل از غلامان خود و نيز از اهل منزل مشكلات و سختى هائى را تحمّل مى كنم كه از حَنظَل - هندوانه ابوجهل - تلخ ‌تر و بدتر مى باشد.

و سپس حضرت فرمود: هر كه در مقابل ناملايمات و حرف هاى نابجاى اهل منزل صبر و تحمّل كند، ثواب روزه دار و شب زنده دار نصيبش مى گردد و هم نشين با شهدائى مى شود، كه در ركاب حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شهيد شده باشند.( 72 )

چهل حديث گهربار منتخب

1. قالَ الاْ مامُ ابوجَعْفَر محمّد بنِ عليّ باقرُ العلومِ صَلواتُ اللّه وَ سَلامُهُ عَلَيْه:

إذا أرَدْتَ أنْ تَعْلَمَ أنَّ فى كَ خَيْراً، فَانْظُرْ إلى قَلْبِكَ فَإنْ كانَ يُحِبُّ أهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ يُبْغِضُ اءهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفيكَ خَيْرٌ؛ وَاللّهُ يُحِبُّك، وَ إ ذا كانَ يُبْغِضُ اءهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ يُحِبّ أهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فيكَ خَيْرٌ؛ وَ اللّهُ يُبْغِضُكَ، وَالْمَرْءُ مَعَ مَنْ أحَبَّ .( 73 )

ترجمه:

فرمود: اگر خواستى بدانى كه در وجودت خير و خوشبختى هست يا نه، به درون خود دقّت كن اگر اهل عبادت و طاعت را دوست دارى و از اهل معصيت و گناه ناخوشايندى، پس در وجودت خير و سعادت وجود دارد؛ و خداوند تو را دوست مى دارد.

ولى چنانچه از اهل طاعت و عبادت ناخوشايند باشى و به اهل معصيت عشق و علاقه ورزيدى، پس خير و خوبى در تو نباشد؛ و خداوند تو را دشمن دارد.

و هر انسانى با هر كسى كه به او عشق و علاقه دارد، با همان محشور مى گردد.

2 - قالَعليه‌السلام :مَنْ كَفَّ عَنْ اءعْراضِ النّاسِ اءقالَهُ اللّهُ نَفْسَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ، وَمَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ .( 74 )

ترجمه:

فرمود: هركس دنبال هتك حرمت - ناموس و آبروى - ديگران نباشد، خداوند متعال او را در قيامت مورد عفو و بخشش قرار مى دهد؛ و هركس غضب و خشم خود را از ديگران باز دارد، خداوند نيز خشم و غضب خود را در قيامت از او بر طرف مى سازد.

3 - قالَعليه‌السلام :مَنْ ثَبَتَ عَلى وِلايَتِنا فِى غِيْبَةِ قائِمِنا، اءعْطاهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَجْرَ اءلْفِ شَهيدٍ مِنْ شُهَداءِ بَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ. ( 75 )

ترجمه:

فرمود: كسى كه در زمان غيبت امام زمان (عجّل اللّه فرجه الشّريف ) بر ايمان و ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت پا برجا و ثابت بماند، خداوند متعال پاداش و ثواب هزار شهيد از شهداى جنگ بدر و حنين به او عطا مى فرمايد.

4 - قالَعليه‌السلام :لَوْ أنَّ الاْ مامَ رُفِعَ مِنَ الاْ رْضِ ساعَةً، لَماجَتْ بِأهْلِها كَما يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأهْلِهِ. ( 76 )

ترجمه:

فرمود: اگر امام و حجّت خدا لحظه اى از روى زمين و از بين افراد جامعه برداشته شود، زمين اهل خود را در خود مى بلعد و فرو مى برد همان طورى كه دريا چيزهاى خود را در خود متلاطم و آشفته مى سازد.

5 - قالَعليه‌السلام :إنَّ جَميعَ دَوابِّ الاْ رْضِ لَتُصَلّى عَلى طالِبِ الْعِلْمِ حَتّى الْحيتانِ فى الْبَحْرِ .( 77 )

ترجمه:

فرمود: به درستى كه تمام موجودات و جانوراان زمين و بلكه ماهيان دريا براى تحصيل كنندگان علوم - اسلامى و معارف الهى - تحيّت و درود مى فرستند.

6 - قالَعليه‌السلام :لَوْ أُوتيتُ بِشابٍّ مِنْ شَبابِ الشّيعَةِ لا يَتَفَقَّهُ فِى الدّينِ، لَاءَوجَعْتُهُ .( 78 )

ترجمه:

فرمود: اگر جوانى از جوانان شيعه را نزد من بياورند كه به مسائل دين - و زندگى - آشنا نباشد، او را تنبيه و تأ ديب خواهم كرد (تا به دنبال تحصيل مسائل دين برود).

7 - قالَعليه‌السلام :مَنْ اءفْتَى النّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً، لَعَنَتْهُ مَلائِكَةُالرَّحْمَةِ و مَلائِكَةُ الْعَذابِ، وَلَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفَتْياهُ .( 79 )

ترجمه:

فرمود: هركس درباره مسائل دين فتوا و نظريه اى دهد كه بدون علم و اطّلاع باشد، ملائكه رحمت و ملائكه عذاب او را لعن و نفرين مى كنند و گناه عمل كننده - اگر خلاف باشد - بر عهده گوينده است.

8 - قالَعليه‌السلام :الصَّلاةُ عَمُودُالدّينِ، مَثَلُها كَمَثَلِ عَمُودِ الْفِسْطاطِ، إذا ثَبَتَ الْعَمُودُ ثَبَتَ الاَْوْتادُ وَ الاَْطْناب، وَ إذا مالَ الْعَمُودُ وَانْكَسَرَ لَمْ يَثْبُتْ وَ تَدٌ وَلاطَنَبٌ .( 80 )

ترجمه:

فرمود: نماز ستون دين است و مثالش همانند تيرك و ستون خيمه مى باشد كه چنانچه محكم و استوار باشد ميخ ‌ها و طناب هاى اطراف آن پا بر جا خواهد بود ولى اگر ستون سُست يا كج باشد ميخ ‌ها و طنابهاى اطراف آن نمى تواند پا برجا باشد.

9 - قالَعليه‌السلام :لا تَتَهاوَنْ بَصَلاتِكَ، فَإ نَّ النَّبيَّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قالَ عِنْدَ مَوْتِهِ: لَيْسَ مِنّى مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاتِهِ، لَيْسَ مِنّى، مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً لايَرِدُ عَلَىّ الْحَوْضَ، لا وَ اللّهِ .( 81 )

ترجمه:

فرمود: نسبت به نماز بى اعتنا مباش و آن را سبك و ناچيز مشمار، همانا كه پيامبر خدا هنگام وفات خود فرمود: هركس نماز را سبك شمارد و يا مسكرات بنوشد از - امّت - من نيست و بر حوض كوثر وارد نخواهد شد.

10 - قالَعليه‌السلام :بُنِيَ الاْ سْلامُ عَلى خَمْسَةِ اءشْياءٍ: عَلَى الصَّلاةِ، وَ الزَّكاةِ، وَالْحَجِّ، وَ الصَّوْمِ، وَ الْوِلايَةِ، وَ لَمْ يُنادَ بِشَيْى ءٍ مِثْلَ ما نُودِىَ لِلْوِلايَةِ .( 82 )

ترجمه:

فرمود: دين مبين اسلام بر پنج پايه و اساس استوار است: نماز، زكات، خمس، حجّ، روزه، ولايت اهل بيت عصمت و طهارتعليهم‌السلام . سپس افزود: آن مقدارى كه نسبت به ولايت سفارش شده است نسبت به هيچ كدام تاءكيد نگرديده است و ولايت اساس و محور تمام اعمال مى باشد.

11 - قالَعليه‌السلام :مَنْ دَعَا اللّهَ بِنا أفْلَحَ، وَ مَنْ دَعاهُ بِغَيْرِنا هَلَكَ وَ اسْتَهْلَكَ .( 83 )

ترجمه:

فرمود: هر كه خداوند را به وسيله ما بخواند و ما را واسطه قرار دهد رستگار و موفّق خواهد شد.

و كسى كه غير از ما اهل بيت - عصمت و طهارت - را وسيله گرداند نااميد و هلاك خواهد گشت.

12 - قالَعليه‌السلام :الاْ عْمالُ تُضاعَفُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَأ كْثِرُوا فيها مِنَ الصَّلاةِ وَ الصَّدَقَةِ وَ الدُّعاءِ .( 84 )

ترجمه:

فرمود: پاداش اعمال - بد يا خوب - در روز جمعه دو برابر ديگر روزها است، پس سعى نمائيد در اين روز نماز و صدقه و دعا بسيار انجام دهيد.

13 - قالَعليه‌السلام :مَنْ طَلَبَ الدُّنْيا اسْتِعْفافا عَنِ النّاسِ، وَ سَعْيا عَلى اءهْلِهِ، وَ تَعَطُّفا عَلى جارِهِ، لَقَى اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ .( 85 )

ترجمه:

فرمود: هركس دنيا را به جهت يكى از اين سه حالت طلب كند: بى نيازى از مردم، آسايش و رفاه خانواده و عائله اش، كمك و رسيدگى به همسايه اش.

روز قيامت در حالتى محشور مى گردد و به ملاقات خداوند متعال نايل مى شود كه صورتش همچون ماه شب چهارده، نورانى است.