ارتباط با ارواح

ارتباط با ارواح0%

ارتباط با ارواح نویسنده:
گروه: سایر کتابها

ارتباط با ارواح

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آیت الله مکارم شیرازی
گروه: مشاهدات: 7615
دانلود: 2173

توضیحات:

ارتباط با ارواح
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 33 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7615 / دانلود: 2173
اندازه اندازه اندازه
ارتباط با ارواح

ارتباط با ارواح

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

بازگشت به زندگی جدید از نظر قرآن‌

عموم فِرَق اسلامی در این عقیده متّفقند که روح پس از پایان این زندگی، به بدن دیگری در این جهان بازنمی‌گردد، و دانشمندان شیعه و سنّی با صراحت تمام، عقیده تناسخ را که یکی از خرافات ادیان باستانی هند است، محکوم ساخته‌اند.

تنها دسته کوچکی در این میان به نام «تناسخیّه» بودند که از این عقیده طرفداری می‌نمودند، و ما امروز نام این دسته را تنها در کتابهای «ملل و نحل» می‌یابیم و از وجود آنها در میان صفوف مسلمانان امروز اطّلاعی نداریم، و ممکن است به سرنوشت همان دسته‌هایی گرفتار شده باشند که به هنگام ترجمه کتب فلسفی یونان و کتابهای مذهبی دیگر و گرم شدن بازار بحث و مجادله و گفتگوهای مذهبی، از میان افراد

بی‌مایه و کم‌اطّلاع به وجود آمدند و تنها نامی از آنها در کتب «ملل و نحل» باقی ماند.

نویسنده دائرةالمعارف قرن بیستم (در جلد دهم، صفحه 181) چنین می‌نویسد:

عقیده بازگشت ارواح (به بدن دیگر در این جهان) یک اعتقاد قدیمی و کهنه است که نخستین بار در هند به وجود آمد، هم‌اکنون نیز این عقیده در میان آنها هست

و در اسلام هیچ‌کس قائل به این عقیده نشده است جز فرقه «تناسخیّه». آنها نیز این عقیده را از قرآن نگرفته‌اند، بلکه از هندوها و منقولاتی که عرب از فلسفه آنها داشته است، اقتباس نموده‌اند

اصولًا باید توجه داشت که از منابع مختلف استفاده می‌شود این عقیده بیشتر در میان اقوامی طرفدار داشته که به رستاخیز و معاد، آنچنان که ما ایمان داریم و کتاب بزرگ آسمانی ما قرآن تشریح می‌کند، معتقد نبوده‌اند.

زیرا با قبول این که ارواح، بار دیگر به بدنهای جدید در این جهان باز گردند و نتیجه اعمال خود را ببینند، دیگر لزومی برای رستاخیز و معاد باقی نمی‌ماند.

هنگامی که به قول بعضی از طرفداران این عقیده، مرد فقیر و محروم، به صورت ثروتمندِ پُر پول، و یا ثروتمند ستمکار، به صورت کارگر فقیر و محروم به این جهان بازگشت کند، و یا شکست‌خوردگان در عشق! به وصال معشوق برسند و خیانت‌کنندگان در عشق! به هجران و فراق مبتلا گردند، و مثلًا «نایب حسین کاشی!» برای مکافات اعمال خود، به صورت چنین و چنانی بازگردد، با این حال دیگر لزومی برای رستاخیز باقی نمی‌ماند، و در حقیقت رستاخیز آنها در همین زندگی دنیا صورت گرفته، و رستاخیز دیگر و فراهم ساختن محکمه و حساب و کتاب، دیگر نه تنها ضرورت ندارد، بلکه با توجّه به این که هر کس به مکافات عمل خود رسیده است، یک نوع ظلم و ستم محسوب می‌شود.

و لذا در احادیثی که از پیشوایان بزرگ اسلام به ما رسیده است ضمن ابطال قطعی این عقیده، توجّه به لوازم آن- از جمله انکار رستاخیز و معاد- داده شده است.

مرحوم «صدوق» محدّث بزرگ جهان اسلام، در کتاب «عیون اخبار الرّضا» از هشتمین پیشوای ما امام علیّ بن موسی الرّضاعليه‌السلام نقل می‌کند که حضرت در پاسخ سؤالی که

مأمون از مسئله تناسخ کرد، فرمود:

مَنْ قالَ بِالتَّناسُخِ فَهُوَ کافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظیمِ؛ یَکْذِبُ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ؛

کسی که عقیده به تناسخ داشته باشد، ایمان به خدا ندارد، و بهشت و دوزخ را انکار می‌کند.

نکته‌ای که در این حدیث بیشتر باید مورد توجّه قرار گیرد، این است که عقیده به تناسخ، همدوش با عدم اعتقاد به خداوند ذکر شده است، و ارتباط این دو با توجّه به یک موضوع روشن می‌گردد و آن این که در کتب «تاریخ و ادیان» می‌خوانیم که یک دسته از طرفداران سرسخت تناسخ جمعی از مادّیین بودند، آنها به این جهت ابراز تمایل به این مسلک می‌نمودند که بر اثر عدم اعتقاد به وجود خدا، ناچار بودند ارواح را ازلی و بدون آفریننده بدانند، طبعاً این ارواح در طول عمر جاویدان خود می‌بایست هرچند صباحی در بدنی منزل گزینند، و با از میان رفتن یک بدن، روح وارد بدن دیگری گردد و به عمر خود ادامه دهد. (دقّت کنید!)

و به این ترتیب رابطه نزدیکی میان این عقیده، و عقیده مادّیگری پیدا می‌شود.

در قرآن مجید که منبع اصلی معارف و فرهنگ اسلام است، آیات متعدّدی وجود دارد که عقیده تناسخ را مردود می‌شمارد؛ مانند آیات زیر:

1- حَتَّی اذا جآءَ احَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّی اعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلَّا انَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها «1»؛

(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می‌دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می‌گوید: پروردگار ا! مرا بازگردانید؛ شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم، (ولی به او می‌گویند) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می‌گوید (و اگر باز گردد، کارش همچون گذشته است).

این آیه صریحاً بازگشت به این زندگی را برای جبران گذشته، نفی می‌نماید.

2- کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ امْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُم ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ «2» ؛

چگونه به خدا ایمان نمی‌آورید با این که شما (قبل از آفرینش آن گاه که خاک بودید) مرده و بی‌جان بودید و خداوند شما را زنده کرد؛ سپس شما را می‌میراند و بعد زنده می‌کند، و سپس به سوی او باز می‌گردید!

این آیه صریحاً می‌گوید: پس از مرگ یک بار بیشتر زنده نخواهید شد و آن زنده شدن در رستاخیز و بازگشت به سوی خدا و پیوستن به ابدیّت و زندگی جاویدان آن سرا است.

بدیهی است کسی که معتقد به بازگشت روح به بدن دیگر و زندگی‌جدید در این‌جهان است، مرگ وحیات‌دیگری‌هم- علاوه بر آنچه گفته شد- باید قائل باشد و این مخالف‌آیه فوق است.«1»

3- اللَّهُ الَّذی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ«2»؛

خداوند همان کسی است که (نخست) شما را آفرید، سپس روزی داد؛ بعد می‌میراند، سپس زنده می‌کند.

در این آیه نیز تنها یک مرتبه مرگ و حیات، پس از آفرینش نخستین انسان، ذکر شده، که مرگ این جهان و حیات بازپسین باشد.

4- وَ هُوَ الَّذی احْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ انَّ الْإنْسانَ لَکَفُورٌ«3»؛

و او کسی است که شما را زنده کرد (و آفرید) سپس می‌میراند و باز هم (روز رستاخیز) زنده می‌کند. ولی این انسان بسیار ناسپاس است.

در این آیه نیز زندگی پس از مرگ، منحصر به یکی شمرده شده است و آن زنده شدن در رستاخیز است.

5- قالُوا رَبَّنا امَتَّنا اثْنَتَیْنِ وَ احْیَیْتَنا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ الی خُرُوجٍ مِنْ سَبیلٍ «1»؛

(کافران در آن جهان) می‌گویند: پروردگارا! ما را دوبار میراندی و دوبار زنده کردی؛ اکنون به گناهان خود معترفیم؛ آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟

ممکن است بعضی جمله «ما را دوبار میراندی» را دستاویز قرار دهند و بخواهند چنین استدلال کنند: «دوبار میراندن» دلیل بر این است که انسان یک بار دیگر به زندگی این جهان باز می‌گردد و سپس می‌میرد و در صورتی که باز نگردد، یک بار میراندن بیشتر نیست.

امّا با توجّه به آیات گذشته، کاملًا روشن است که منظور

از «مرگ اوّل» همان حالت قبل از زندگی این جهان است که انسان به صورت موجودی بی‌جان (خاک) بوده و سپس لباس زندگی به اندامش پوشانیده شده، و اگر تعبیر به «میراندن» شده، به اصطلاح علمی از باب «تغلیب» است.

(منظور از تغلیب این است که هنگام نام بردن از دو چیز با هم، تعبیر اصلی را از یکی از آن‌دو انتخاب کرده و هر دو را با یک عبارت ذکر کنند؛ مثلًا به جای این که گفته شود: «شمس» و «قمر» گفته می‌شود: «قمرین» و به جای اینکه گفته شود اب (پدر) و ام (مادر)، گفته می‌شود: «ابوین».

در اینجا نیز به جای این که گفته شود: یک مرتبه مرده بودن و یک مرتبه میراندن، دو مرتبه میراندن ذکر شده است.

(دقّت کنید!)

شاهد زنده و گویای این معنی جمله دیگر آیه است؛ زیرا تعداد احیاء و زنده شدن در این آیه صریحاً دو مرتبه ذکر شده در حالی که اگر حیات جدیدی در این دنیا داشته باشیم، به ضمیمه حیات آخرت، مجموعاً سه بار «زنده شدن» خواهیم داشت.

بنابراین آیه فوق نیز از آیاتی است که تناسخ را ابطال می‌کند.

در سخنان علیعليه‌السلام در نهج‌البلاغه نیز تعبیراتی دیده می‌شود که با صراحت این عقیده خرافی را طرد می‌کند؛ مثلًا، درباره مردگان چنین می‌فرماید:

لا عَنْ قَبیحٍ یَسْتَطیعُونَ انْتِقالًا وَ لا فی حَسَنٍ یَسْتَطیعُونَ ازْدِیاداً«1»؛

آنها نه می‌توانند کارهای بد خود را دیگر جبران نمایند و نه توانائی دارند چیزی بر حسنات خود بیفزایند.

بدیهی است کسانی که معتقد به تناسخ هستند، می‌گویند انسان پس از مرگ به این جهان باز می‌گردد تا اعمال گذشته خود را جبران نماید و به گفته آنها تکامل ناقص خود را به انجام برساند و گذشته را جبران کند. در اینجا مدارک دیگری نیز هست که برای دوری از اطاله کلام از ذکر آن صرفنظر می‌شود.

بخش دوم ارتباط با ارواح‌

سرگرمیِ میزگرد!

آیا می‌توان با ارواح گذشتگان رابطه برقرار ساخت و معلوماتی از آنها دریافت داشت؟

آیا این گفتگوهائی که جمعیّت‌های «روحیّون» و «اسپری تیستها» درباره رابطه با ارواح مدّعی هستند همه بیهوده است؟ و بیهوده سخن به این درازی! و یا این که در میان سخنان آنها واقعیّت‌هائی وجود دارد؟

آیا احضار ارواح- یا صحیحتر ارتباط با ارواح- از طریق میز گرد که اخیراً«1» در همه جا به توصیه بعضی از مجلّات «مُد» شده، صحیح است و همه کس می‌توانند یک میز گرد

چرخان بدون میخ تهیّه نموده و دور آن بنشینند و دست روی آن بگذارند و نیّتی کنند و با روح مورد نظر رابطه برقرار سازند، و مطالب لازم را از او بپرسند و پاسخهای او را- اعم از مثبت و منفی- به وسیله گردش آهسته و غیراختیاری میز دریافت دارند؟

راستی این مطلب به همین سادگی و آسانی است و یک میز گرد بدون میخ «کلید عالم غیب» و «دستگاه فرستنده و گیرنده» عالم ارواح می‌باشد؟!

اینها سؤالاتی است که همه میل دارند پاسخ آن را بدانند.

اجازه بدهید مطلب را از همین سؤال آخر و داستان میزگرد که اخیراً شورَش درآمده است، شروع کنیم و سپس به بحث‌های اصولی‌تر بپردازیم.

و نیز اجازه بدهید سخن را با نامه جالب و مستدلّی که یکی از کسانی که اخیراً در این‌باره زیاد کار کرده است، آغاز نمائیم، اینک متن نامه:

این روزها ارتباط با ارواح به وسیله میز گرد به صورت یک اپیدمی درآمده و هر کس چند دقیقه‌ای در یک جلسه ارتباط بنشیند و ناظر حرکت میز شود، بلافاصله

به فکر می‌افتد که یک میز بدون میخ با صفحه مدوّر متحرّک، تهیّه کند، و مشغول ارتباط با ارواح شود.

امّا آنچه موجب تعجّب و باعث تأسّف است این که افرادی که بنا به توصیه نویسنده یکی از مجلّات تهران پس از خواندن سوره حمد و استدعای ارتباط با روح موردنظر موفّق می‌شوند، همگی آنچه که خودشان علاقمند هستند بپرسند می‌پرسند و جالبتر این که آنچه که دوست دارند بشنوند، می‌شوند!

من هنوز ندیدم که مثلًا چند نفر از پیروان یکی از فرق اسلامی دور میز بنشینند و از روح مرتبط بپرسند که راه حق کدام است و به غیر از فرقه مورد نظرشان چیز دیگری بشنوند، و اتّفاقاً مخالفان آنها نیز خلاف آن را می‌شنوند!!

آنچه مسلّم است، کسی در گردش صفحه میز بطور خود به خود شکّی ندارد، اما این که آیا عامل گرداننده نیز همان روح است؟ و اگر همان روح است، پس علّت چیست که در برابر من که شیعه هستم راه حق را شیعه اثنی‌عشری معرّفی می‌کند و به آن دیگری که مسلک دیگری دارد همان مسلک را؟!

بارها آزمایش نموده‌ام مثلًا در برابر سؤال این که فلان مریض مثلًا خوب خواهد شد یا نه؟ از یک روح در دو شب متوالی پرسیده‌ام؛ هر بار جوابی داده که با جواب قبلی

تناقض داشته!

حال باید دید که این حرکت میز به وسیله چه نیرو و عاملی انجام می‌شود؟

من بارها ناظر بوده‌ام در جلساتی که با میزهای آهنی بزرگ، ارتباط برقرار شده، اگر میز باید بدون میخ باشد، و وجود یک میخ این قدر اثر دارد، پس چرا میز آهنی به حرکت درمی‌آید؟ (دقّت کنید!)

آنچه من به دست آورده‌ام، این است که: افرادی که دور میز می‌نشینند، بطور ناخودآگاه تحت تأثیر کلمات و موقعیّت استثنائی محل که همه افراد خود را برای ارتباط با ارواح آماده کرده‌اند، قرار می‌گیرند. یکی از حضّار که قدرت کنترل اعصابش کمتر از دیگران است، میز را به حرکت درمی‌آورد.

این افراد همان مِدیُومهای قوی هستند. شما دقّت کنید! مدیومهای قوی همه کسانی هستند که قدرت کنترل اعصابشان بسیار ضعیف است و اغلب عصبانی می‌باشند.

من خود در شهرستان نیشابور از اداره‌کنندگان جلسه ارتباط هستم و شاید اکثریّت قریب به اتّفاق کسانی که هم‌اکنون در نیشابور جلسه ارتباط دارند، در وهله اوّل در منزل من و از خود من یاد گرفته‌اند؛ منظورم خودستائی نیست بلکه می‌خواهم بگویم من از روی هوی و هوس یا

مسموعات، این کلمات را ننوشته‌ام.

در ارتباطی که روح مرتبط، خود را ابوعلی سینا! معرّفی کرد، سؤالی درباره بیماری نمودیم

بیمار، بانوئی بود که زایمانش نزدیک بود، و استاد گفتند: 29 همان برج فارغ خواهد شد در صورتی که اصلًا چنین نشد!

جالبتر از همه این که خانمی در نیشابور هست که به محض نشستن دور میز (و گذاشتن دست روی میز) بدون سؤال و جواب میز شروع به دوران می‌کند و هر سؤالی که می‌کند، مثبت جواب می‌شنود؛ حتّی یک سؤال را به صورت منفی هم سؤال می‌کند باز هم مثبت جواب می‌شنود.

باز در مجلسی مشاهده کردم که هرچه خواهش و تمنّا از میز کردند، تکانی نخورد! و صاحب مجلس به خاطر این که خودی نشان بدهد در میز دخل و تصرّف کرده، شروع به حرکت دادن نمود!

آنچه در مجالس می‌گذرد 80% دخل و تصرّف (عمدی یا ناخودآگاه) و 20% حقیقت است. تازه این بیست درصد هم معلوم نیست که بوسیله روح باشد!

خلاصه این که، مشتی مردم در کنار میز شبها گاهی تا ساعت 1 و 2 بعد از نیمه‌شب حیران و سرگردانند، و هر کس هم مطابق میل و ذوق و سلیقه خود پیام می‌گیرد، و

باید از آن روزی ترسید که این ارتباطها نقطه عطفی برای دشمنان و مخالفان باشد، و یا سرگرمی سیاسی جدیدی گردد که در پشت پرده آنها خیانتها خفته باشد.

نتیجه‌ای که من به آن رسیده‌ام این است که این مسئله را بازی یا سرگرمی بنامم و سؤالاتی که در این زمینه می‌شود، با گفته خداوند متعال در قرآن کریم پاسخ گویم: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ امْرِ رَبّی «1»

کاظم سراج انصاری

به عقیده ما یادآوری یک نکته در اینجا لازم است که نه ما و نه نویسنده محترم این نامه و هیچ‌کس دیگر نمی‌خواهیم و نمی‌توانیم وجود روح را انکار نمائیم (و منظور هم این نیست) زیرا دلائل فلسفی و حسّی و تجربی که برای اثبات وجود روح اقامه شده، بیش از آن است که بتوان همه را نادیده گرفت.

همچنین امکان ارتباط با ارواح را از طریق صحیح علمی برای افراد ورزیده‌ای که در این راه حقیقتاً کار کرده و

زحمت کشیده‌اند- با این همه شواهد فراوانی که دارد- نیز نمی‌توان انکار نمود، و همانطور که خواهیم دید، از سخنان پیشوایان بزرگ اسلام نیز امکان این موضوع مسلّم می‌گردد.

ولی سخن در این جاست که تنزّل دادن مسئله‌ای به این مهمّی تا آنجا که هر کس برای سرگرمی و تفریح میزگرد چرخانی درست کرده، و مشتی مرد و زن و کوچک و بزرگ را دور آن جمع نماید، یک شب، روح «بوعلی سینا» را حاضر کنند، و شب دیگر مزاحم «زکریّای رازی» گردند، و شب سوم «اینشتاین» را زحمت‌افزا شوند، گل بگویند و گل بشنوند و از تاریخ زایمان خانم «ایکس» گرفته تا صحّت و بطلان مذاهب و ادیان و مکتبهای فلسفی را مورد سؤال و بحث قرار دهند، و آن ارواح نیز برای این که خاطر خطیر سؤال کنندگان مکدّر نشود و از آنها نرنجند، همانطور که میل و علاقه آنها است به آنها پاسخ دهند، چنین وضعی با هیچ منطقی نمی‌سازد و هیچ عقلی باور نمی‌کند که مسئله‌ای به آن اهمّیّت تا این اندازه تنزّل پیدا کند.

و از آن مهمتر خطر بزرگی است که از این رهگذر، مسائل مذهبی و اخلاقی و اجتماعی و حتّی سیاسی را تهدید می‌کند، و

نویسنده نامه فوق نیز اشاره کوتاهی به آن کرده بود.

زیرا هنگامی که مسئله ارتباط با ارواح به این صورت مبتذل درآید، هر کس می‌تواند برای پیدا کردن اموال مسروقه خود دهها نفر بی‌گناه را مورد اتّهام قرار دهد. و هر آدم منحرف و فاسدالعقیده‌ای برای اثبات مذهب و مسلک خود به این وسیله متشبّث گردد، و هر «کاسبکار سیاسی» برای ایجاد تفرقه و جنگ اعصاب و اغفال مردم ساده‌لوح از طریق میزگرد وارد شود و نوچه‌های خود را مأمور سازد که از ارواح گذشتگان مطالب مورد نظر او را بشنوند. خطر این وضع ناگفته پیداست و باید از عواقب شوم آن ترسید، زیرا کمتر وسیله‌ای به این سادگی و کم‌خرجی پیدا می‌شود که به منویّات نادرست افراد، رنگ ملکوتی و آسمانی و مافوق جهان مادّه دهد.

مطمئنّاً فرصت‌طلبان و سودجویان حرفه‌ای، به آسانی از چنین مسئله‌ای چشم نخواهند پوشید و کوشش می‌کنند مقاصد خود را از این راه عملی سازند، و یا لااقل از این وسیله برای تحقّق بخشیدن آنها کمکی یا تأییدی بگیرند.

جلسه ارتباط با ارواح‌

من هم کم و بیش بحثهای مربوط به تماس با ارواح از طریق میزگرد را- مانند بسیاری دیگر- در کتابها و مجلّات خوانده بودم، و در انتظار فرصت مناسبی بودم که از نزدیک مسئله را شخصاً بررسی کنم. و چون آدم دیرباوری هستم، موضوع را با چشم خود ببینم. خوشبختانه این فرصت بسادگی دست داد.

در تابستان، چند روزی در یکی از شهرستانهای استان خراسان (سبزوار) که شهری است تمیز، با مردمی دوست داشتنی و با ایمان، دعوت داشتم.

قبلًا از دوستان شنیده بودم که این شهر یکی از پایگاههای مسئله میزگرد و «ارتباط با ارواح» است، و این موضوع در آنجا

رونق فراوانی پیدا کرده و باصطلاح «مُد» شده است؛ فعّالیّت طرفداران «ارتباط با ارواح» و «جلسات میزگرد» قسمت قابل توجّهی از وقت عدّه‌ای از اهالی را اشغال نموده است.

برای جمعی وسیله سرگرمی، و برای عدّه‌ای وسیله اطمینان به وجود عالم ماورای حس، شده است.

من هم علاقه داشتم از فرصت استفاده نموده، و از نزدیک وضع این جلسات را ببینم تا بتوانم با بصیرت بیشتری بحثی را که در این زمینه آغاز نموده‌ام دنبال کنم، و خوانندگان این بحثها را در جریان واقعیّات بیشتری بگذارم.

اعتراف می‌کنم که حضور در این جلسات برای افراد عادّی شاید صحیح نباشد؛ امّا برای کسانی که موظّف به تحقیق، و یا پاسخگوئی به دیگران هستند، گاهی اوقات جنبه لزوم به خود می‌گیرد.

من سعی دارم آنچه را با چشم خود با کنجکاوی و دقّت دیدم، عیناً برای شما نقل کنم و قضاوت را به خود شما واگذار کنم.

قبلًا لازم است آنچه را که از «مجموعه گفتگوها» با افراد مورد اطمینان به دست آوردم، در اینجا بیاورم و سپس

مشاهدات خود را شرح دهم.

آنچه از گفتگوهای بسیار با افراد سرشناس و کسانی که با این جلسات ارتباط داشتند، به دست آمد، از این قرار است (دقّت کنید!):

1مسئله ارتباط با ارواح (البتّه به وسیله میزگرد) یکی دو سال است در این شهر کاملًا رایج شده، حتّی به گفته ظریفی، رونقی به بازار «نجّارها» برای ساختن میزگرد داده است!

2چگونگی ارتباط آنها با ارواح چنین است که دور یک میز چوبی که اصلًا میخ در آن بکار نرفته و صفحه روی آن مدوّر و آزاد است و بر گِرد یک میله چوبی که در وسط آن قرار دارد می‌گردد، می‌نشینند.

یک یا چند نفر کف دستها را روی صفحه مدوّر می‌گذارند و حمد و سوره‌ای می‌خوانند (آنها معتقدند خواندن حمد و سوره خوب است نه لازم!) و سپس افکار خود را متمرکز ساخته، و بدون نیاز به مقدّمه دیگری با یک روح تماس پیدا می‌نمایند.

علامت تماس با روح این است که صفحه میز خود به خود به یک طرف می‌گردد (البتّه کف دستها همچنان روی میز هست).

سپس از روح سؤالاتی می‌کنند و پیامها و جوابهایی دریافت می‌دارند؛ به این ترتیب که مدیوم (کسی که وسیله ارتباط است) الفبا را از اوّل می‌شمارد و در هر حرفی، میز به حرکت آمد آن را یادداشت می‌کنند، و سپس از مجموع این حروف جمله هائی به دست می‌آید که متضمّن «پیامها» و «جوابهای» ارواح است.

گاهی در وسط، رابطه قطع می‌شود و گاهی ارواح دیگری در این میان می‌دوند و مطالب را به هم می‌زنند!

3بیشتر اداره‌کنندگان اصلی این جلسات، معتقدند که نه گرد بودن میز شرط است، و نه میخ نداشتن. در همان جلسه‌ای که با حضور این جانب ارتباط برقرار شد، میزِ متوسّطِ چهارپایه‌ای بود که دوپایه جلو آن هنگام ارتباط (به اصطلاح) بلند می‌شد.

آنها می‌گفتند با میزهای آهنی نیز می‌توان تماس گرفت و معتقد بودند نوشته‌های یکی از مجلّات تهران (اطّلاعات

هفتگی) که شرایط خاصّی برای این موضوع در نظر گرفته، بی‌اساس است و حتّی خود نویسنده آن سلسله مقالات که این بحث را در میان عدّه زیادی رایج ساخته، اطّلاعات عملی فراوانی در این زمینه ندارد، بلکه اطّلاعات او بیشتر جنبه تئوریکی دارد و اقتباس و ترجمه از نوشته‌های خارجی است.

بعضی از افرادی را که من با آنها صحبت نمودم، خود را از آن نویسنده واردتر می‌دانستند.

4اداره‌کنندگان این جلسات معتقد بودند مسئله ارتباط با ارواح هیچ‌گونه ریاضت و آمادگی و تمرین و تعلیمات قبلی لازم ندارد، و نیازمند به نیروی مرموزی است که در وجود خود انسان می‌باشد، این نیرو در بعضی شدید، و در بعضی ضعیف است، و لذا همه موفّق به ارتباط گرفتن نمی‌شوند؛ بعکس عدّه‌ای بقدری قوی هستند که با کمال سهولت ارتباط می‌گیرند.

5اداره‌کنندگان این جلسات هر کدام با ارواحی تماس می‌گیرند، و در این میان از روح بوعلی‌سینا و آیةاللّه بروجردی گرفته، تا ارواح بستگان خود، و گاهی کشیشهای مسیحی و بت‌پرستان چینی و حتّی «شمر»! با همه اینها

تماس برقرار می‌سازند، و پاسخها و پیامهائی دریافت می‌دارند که بعضی جالب و بعضی مضحک است.

مثلًا یکی از این آقایان اظهار می‌داشت که یک وقت با میز مشغول ارتباط با ارواح بودیم که دیدم روحی خود را «ش م ر» معرفی کرد!

سؤال کردیم: همان شمر قاتل امام حسینعليه‌السلام ؟

میز به علامت قبول، حرکت کرد.

پرسیدیم: در چه حالی هستی؟

با همان روش حروفی پاسخ داد:

حالم خیلی خوب است!

گفتیم: چطور؟

جواب داد: محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از من گذشت کرد!

(در حالی که با بعضی ارواح ارتباط برقرار می‌سازند و می‌گویند می‌سوزیم و ناراحتیم و مسلّماً آنها از شمر به مراتب بهتر بوده‌اند آیا چنین چیزی ممکن است؟ بگذریم).

6(دقّت کنید) اکثریّت قریب به اتّفاق شرکت‌کنندگان در این جلسات، معتقدند که میز بر اثر عوامل مرموزی حرکت می‌کند و دست افراد در گردش آن دخالت ندارد، حتّی گاهی

حرکت آن بقدری شدید می‌شود که حضّار را به وحشت می‌اندازد، امّا این عامل مرموز امواج خاصّی در وجود مدیومهاست و یا ارواحند؟ در میان آنها اختلاف نظر است؛ یکی از کسانی که در آغاز، استاد این جلسات، و از طرفداران پروپاقرص آن بوده و اخیراً از عقیده خود برگشته بود، معتقد بود هرچه هست در وجود خود انسان، و عوامل مرموزی در درون او می‌باشد.

ولی عدّه دیگری ارواح را منحصراً عامل حرکت میز می‌شناختند. (نگارنده، عقیده خودم را درباره حرکت میز بعداً خواهم گفت.)

7(باز هم دقّت کنید) شرکت‌کنندگان و اداره‌کنندگان این جلسات عموماً معتقدند که پاسخها و پیامهائی که از ارواح می‌گیرند، همیشه صحیح نیست؛ گاهی چنان تطبیق می‌کند و صحیح از آب در می‌آید که همه را در شگفتی فرو می‌برد ولی بسیار اتّفاق افتاده که جوابها کاملًا نادرست و چنان برخلاف واقع است که انسان را به وحشت می‌اندازد.

همین امر سبب اختلاف‌نظر و گفتگو در میان آنها گردیده است.

بعضی معتقدند: اینها- آنچنان که خود را معرّفی می‌کنند- ارواح پاکی نیستند بلکه ارواح شریره یا موجودات ماورای طبیعی پست‌تری می‌باشند که همیشه مقیّد به راست‌گفتن نیستند! و یا اطّلاعات آنها ناقص و محدود است.

بعضی هم شاید این موارد را حمل بر عدم ارتباط صحیح می‌کنند.

عدّه‌ای هم در برابر این سؤال که چرا پیامها همیشه صحیح نیست اظهار بی‌اطّلاعی می‌نمایند.

8پاسخها و پیامهائی که اظهار می‌دارند از ارواح دریافت داشته‌اند غالباً جنبه کلّی و عمومی دارد، و بر هر مطلبی قابل تطبیق است؛ مثلًا: «این کار به نتیجه نمی‌رسد- موفّق خواهید شد- روح پدر شما از شما راضی است- فلان کار خیر را انجام دهید» و امثال اینها نمونه‌های پیام ارواح است، ولی بعضی از اداره‌کنندگان این جلسات اظهار می‌دارند پیامهای خصوصی و نشانه هائی که کسی از آن باخبر نبوده نیز از ارواح دریافت داشته‌اند، امّا مسلّم نیست.

9اداره‌کنندگان این جلسات معتقدند که مسئله ارتباط با

ارواح، بسیاری از افراد غیرمعتقد یا لاابالی را معتقد و مقیّد به مبانی اخلاقی و مذهبی ساخته، و در طرز رفتار آنها اثر عمیق و بارزی گذاشته است و آنها را اصلاح نموده.

امّا بعضی هم معتقد بودند این موضوع اکنون به صورت بدی درآمده و سبب شده عدّه‌ای از این طریق و به وسیله حرکت میز، تهمتهای ناروائی به مخالفان خود بزنند، و حتّی مدّعی پیامهایی درباره ناراحتی ارواح گذشتگان مخالفان خود شوند و از این رهگذر کینه‌ورزی و تصفیه حساب نمایند.

این بود مجموعه نتایجی که از گفتگو با افراد سرشناس جلسات ارتباط ارواح در آن شهرستان گرفتم.