گفتمان عاشورايى

گفتمان عاشورايى0%

گفتمان عاشورايى نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

گفتمان عاشورايى

نویسنده: آيت الله لطف الله صافى گلپايگاني
گروه:

مشاهدات: 3490
دانلود: 1438

توضیحات:

گفتمان عاشورايى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 51 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 3490 / دانلود: 1438
اندازه اندازه اندازه
گفتمان عاشورايى

گفتمان عاشورايى

نویسنده:
فارسی

قيام به موقع

دوم: به نظر نويسنده ناصبی، حسينعليه‌السلام زمانی قيام كرد كه هنوز از يزيد، ستمی ظاهر نشده بود و بهتر اين بود كه صبر كند و حرفی نزند و حكومت او را امضا نمايد تا يزيد بر مُركب مرادش سوار شود و ظلم و ستمش عالم را بگيرد، آن وقت قيام كند!

وی گمان مي كند حسينعليه‌السلام يزيد را نمي شناسد، يا مسلمان ها او را نمي شناختند.

يزيد مشهور به فساد اخلاق و اعمال زشت بود. ميگساری، سگ بازی و تجاهر او به معاصی، معروف بود. كسانی كه در زمان معاويه با ولايتعهدی او مخالفت كردند همه، فساد اخلاق و سوء رفتار يزيد را مانع زمامداری او مي دانستند.

يزيد در زمان پدرش حتی وقتی به مدينه مي آمد، با آنكه مي دانست كردار و رفتارش به گوش بزرگان اسلام و صحابه مي رسد، دست از ميگساری بر نمي داشت. ۳۰)

امام در همان عهد معاويه، او را مي شناخت؛ پس به معاويه فرمود: «تو مي خواهی مردم را به اشتباه بيندازی، مثل آنكه غائبی را وصف كنی يا كسی را كه در پشت پرده است بشناسانی، يزيد خود را با سگ ها و كبوترهايش و كنيزان خواننده و نوازنده اش و با انواع كارهای لهو به ديگران شناسانده است، رها كن آنچه را اراده كرده اي! سود نمي دهد تو را اين كه بر خدا وارد شوی در حالی كه بار گناهی كه از ستم به اين خلق داری بيشتر از اين باشد.» ۳١)

سوم: اگر يزيد بعد از شهادت امامعليه‌السلام عدل و داد پيشه كرده وبه كتاب و سنت عمل نموده بود و آن كردار زشت و رفتار نكوهيده را ترك كرده بود، جا داشت كسی بگويد حسينعليه‌السلام او را چنانكه بايد نشناخت و در نهضت شتاب، فرمود.

ولی بعد از آنكه حادثه، كربلا و اسارت خاندان پيغمبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و واقعه حرّه و تخريب مكه معظّمه و مداومت يزيد به معاصی و تجاهر به فسق و فجور و گناهان كبيره، او را بيش از پيش به مردم معرفی كرد، اين گونه سخنان از خضری بيگ جز آنكه حكايت از عداوت با اهل بيت مي كند معنايی ندارد.

نگاه تعصب آميز

چهارم: چنين اشكالاتی يا از روی تعصب و يا از جهت عدم درك هدف اسلام است. اينان گمان كنند هركس عليه هرحكومتی در هر شرايطی قيام كند، عامل تفرقه و اختلاف مي باشد و بايد از هر ظالم و ستمگر و هر حكومتی، تمكين و اطاعت كرد و با او همكاری و سازش نمود تا تفرقه و اختلاف پيش نيايد؛ اتحاد و همكاری، پسنديده است اگر چه با ستمكاران و برای ظلم و ستم باشد و همه بايد با حكومت يزيد، وليد، حجاج، معاويه و بيدادگران تاريخ از در سازش در آيند و آنها را به رسميت بشناسند تا تفرقه ايجاد نشود!

نه، خضری بيگ! سخت گمراه شده ای، اختلاف و تفرقه بين اهل حق و باطل هميشه بوده و هيچ شريعتی اجازه نمي دهد كه اهل حق به بهانه دوری از اختلاف و تفرقه، تسليم اهل باطل شوند، بر اساس اين مبنا ابراهيم خليل و پيامبر اسلام كه در مقابل نمرود، و عليه بت پرستی قيام كردند، العياذ بالله عامل تفرقه و اختلاف شدند.

ريشه اختلافات مسلمين: حكومت امثال معاويه مفرّق الجماعات، و يزيدها و مخالفت آنان با تعاليم دين و دستورات اسلام و جاه پرستی و دنيا طلبی بود.

قيام هدف مند

پنجم: در نزد امامعليه‌السلام حساب كار، روشن بود و باكمال بيداری و هشياری به سوی مقصد و هدفی كه داشت مي رفت و از ماورای پرده های زمان، اوضاع بعد را پيش بينی مي كرد. امامعليه‌السلام تدارك كار را چنان ديد كه حكومت بني اميه در خشم و نفرت عمومی محو و از شمار حكومت های اسلامی خارج و به لعن ابد گرفتار گردند.

حسينعليه‌السلام در اين جهت كه بني اميه و مخصوصاً يزيد و معاويه را از پا در آورد و پرده از باطن كار آنها بردارد و مسلمانان را با خودش در باطل بودن آنها هم صدا كند و اسلام را از شرّ آنها نجات دهد تمام قوايی را كه برای اين كار لازم بود، بسيج نمود و دقيقه ای از دقايق، حزم و احتياط را ترك نكرد و در راه تأمين مقصد و هدف خويش تمام اطراف و جوانب كار را ملاحظه فرمود.

او مقدمات را چنان فراهم كرد كه مقصدش تأمين گشت و صدای مظلوميتش عالم گير شد و در نتيجه، بني اميه منفور و مخذول شدند و نقشه هايی كه داشتند بی اثر ماند، و پسر يزيد معاويه دوم) رسماً بر منبر دمشق به مظالم و جرائم پدر و جدش، و فضايل علیعليه‌السلام و صلاحيت اهل بيت شهادت داد.

۵ - آيا قيام كربلا انتحار بود؟

اگر هدف آدمی در جريانات زندگی كشته شدن، مظلوميت و اسارت اهل و عيال باشد القای نفس در تهلكه است كه عقلاً و شرعاً بر حسب آيه كريمهوَلَا تُلْقُوا بِ أَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ) ۳۲) جايز نمي باشد. پس چگونه امامعليه‌السلام برای شهادت و كشته شدن بيرون شد و مقدمات آن را با اختيار خود فراهم ساخت؟

اولاً: القای نفس در تهلكه ۳۳) يكی از موضوعاتی است كه به حسب اختلاف موقعيت ها، گاه حرام و گاه واجب مي شود. پس اين گونه نيست كه مطلقاً القای نفس در تهلكه حرام باشد؛ بر اين اساس، آيه فوق به وسيله آيات و روايات ديگر تخصيص مي خورد.

اگر اسلام در تهلكه بيفتد، و نجات آن متوقف بر القای نفس در تهلكه باشد آيا باز هم القای نفس در تهلكه جايز نيست؟

و آياعقلا و شرعاً كسی كه برای حفظ جان خود اسلام را در تهلكه بگذارد مسؤول نيست؟ آيا اين مورد از مصاديق جهاد و مبارزه نمي باشد؟

فلسفه جهاد و دفاع، دعوت به توحيد و آزاد كردن بشر از پرستش غير خدا و حفظ اسلام و نجات دين از تهلكه و يا حفظ كشور اسلام از تسلط اجانب است كه بر مردم طبق احكام جهاد و دفاع ـ با يقين به كشته شدن و افتادن نفوس بسيار در تهلكه ـ واجب مي گردد.

اگر دفاع از سنگر و مرز، توقف بر كشته شدن جمعی از لشكر پيدا كرد و برای حفظ مملكت اسلام، دفاع از آن ضرورت داشت، بايد با تحمل تلفات سنگين به دفاع پرداخت و اين القای در تهلكه، جايز بلكه واجب است.

ثانياً: حكمِ حرمت القای نفس در تهلكه حكمی ارشادی و تأييد حكم عقل به قبح «القای در تهلكه» است. بديهی است كه استنكار عقل در موردی مي باشد كه مصلحت مهم تر در بين نباشد ولی اگر حفظ مصلحت بزرگ تری توقف بر آن يافت، عقل به جواز و گاه به لزوم و حسن القا، حكم مي نمايد.

ثالثاً: هلاك و تهلكه به چند گونه تصور مي شود كه به دو مورد آن اشاره مي شود. الف: موردی كه برای القای در تهلكه مقصد صحيح شرعی و عقلی تصور نشود. كه در اين صورت نتيجه چنين القايی فنا و وضايع و بيهوده شدن است. ممكن است مراد از تهلكه در آيه شريفه اين قِسم هلاكت باشد. ب: موردی كه القای در تهلكه مقصد صحيح عقلی و شرعی مثل حفظ دين و ادای تكليف و دفاع از احكام در نظر باشد، در اين صورت فداكاری و جانبازی، القای در تهلكه و فنا نيست.

بذل جان، هلاكت نيست

كسی كه در راه خدا و برای حفظ دين و مصالح عموم كشته شود ضايع و باطل نشده، بلكه باقی و ثابت گرديده و خود را به گران ترين قيمت ها فروخته است؛ پس در زمينه تحصيل مصلحت يا دفع مفسده ای كه شرعاً مهم تر از حفظ جان باشد، بذل جان و تن دادن به مرگ و شهادت، القای در تهلكه نيست، نظير صرف مال كه اگر انسان آن را دور بريزد تبذير است ولی اگر برای حفظ آبرو و شرافت يا استفاده بيشتر صرف نمايد، بجا و مشروع مي باشد.

رابعاً: صبر و استقامت در ميدان جهاد و دفاع از دين، خصوصاً در مواردی كه پشت كردن به جنگ، سبب تزلزل و شكست سپاه اسلام و غلبه كفار شود و فداكاری موجب تشويق مجاهدين گردد، با علم به شهادت، ممدوح بلكه واجب است.

هيچ كس اين گونه مردانگی و ثبات قدم و استقامت را، القای نفس در تهلكه ندانسته و آن را حرام و ممنوع نشمرده است بلكه هميشه به خصوص در صدر اسلام يكی از افتخارات بزرگ و سربلندي های سربازان به خصوص پرچم داران سپاه و فرماندهان، با چنين روشی صورت مي پذيرفته است؛ مانند استقامت تاريخی و جانبازی و فداكاری جناب جعفر طيارعليه‌السلام در جنگ موته؛ اين جانبازی و مجاهدت و اقدام به شهادت، درك سعادت و رستگاری و تقرب به خداوند متعال است، نه خودكشی و القای نفس در هلاكت.

معنای تهلكه چيست؟

خامساً: اوامر و نواهی پروردگار دارای تعليق هستند. به طور مثال وقتی خداوند مي فرمايد: شراب حرام است حرمت در اين فرمان به شراب تعلق دارد. متعلق اوامر و نواهی خداوندی را مي توان به دو گونه تصور كرد.

گاه متعلق، يك موضوع و يك مصداق مشخص خارجی است مانند مثال فوق كه متعلق نهی يك مايع شراب است و گاه متعلق عنوانی كلی است كه شامل مصاديق و موضوعات مختلف مي شود به طور مثال در آيهوَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إ ِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا ) نهی خداوند، متعلق به مفهوم كلی تهلكه مي باشد و اين مفهوم كلی دارای مصاديق مختلفی است.

از طرفی تحقق مصداق و افراد تهلكه دائر مدار تحقق عنوان تهلكه است. بر اين اساس، ممكن است يك اقدام و عمل نسبت به يك شاخص و يا در يك حالت خاص، القاء در تهلكه باشد و نسبت به شخص ديگر و يا در حالت ديگر القاء تهلكه نباشد.

همچنان كه يكی از علمای تفسير ذكر كرده اند و همچنان كه از روايات استفاده مي شود تهلكه مصاديق مختلفی دارد.

گاهی القای در تهلكه، ترك انفاق مال، و گاهی انفاق مال و گاهی ترك دفاع و جهاد و گاهی دفاع است چنانچه گاهی القای در تهلكه، فردی و گاهی عمومی و همگانی است؛ بايد موارد و مناسبات و مصالح و مفاسد را در نظر گرفت: در بعضی موارد القای در تهلكه صادق و در بعضی موارد، صادق نيست، در پاره ای از موارد اگر هم صادق باشد ترك آن سبب سقوط در تهلكه دنيوی يا اخروی بزرگ تر و غير قابل جبران مي شود.

با توجه به پاسخ های فوق در قيام امامعليه‌السلام تهلكه تصوير نمي شود زيرا:

اولاً، امام كه صاحب مقام امامت و عصمت است، از تمام امّت اعلم به احكام و معصوم از خطا و اشتباه است و آنچه از او صادر شود طبق فرمان الهی و تكليف شرعی مي باشد.

ثانياً، بنی اميه او را مي كشتند، خواه به سوی عراق مي رفت يا در مكه مي ماند. امام در اين مورد ملاحظه تمام مصالح را نمود، از مكه بيرون آمد برای اينكه در مكه او را نكشند و حرمت حرم، هتك نشود و هركس با دقت برنامه قيام آن حضرت را ملاحظه كند مي فهمد كه امام برای آنكه شهادت و مظلوميتش حداكثر فايده را برای بقای اسلام و احيای دين داشته باشد تمام دقايق و نكات را مراعات كرد.

ثالثاً، هدف حسينعليه‌السلام از قيام و امتناع از بيعت و تسليم نشدن و تحمل آن مصائب عظيمه، نجات دين بود، و اين هدفی بود كه ارزش داشت امام برای حصول آن، جان خود و جوانان و اصحابش را فدا كند، از اين جهت، شهادت را اختيار كرد و از آن مصيبات بزرگ، استقبال نمود.

مقصود اصلی حسينعليه‌السلام ، امتثال امر خدا، حفظ دين، حمايت از حق و كشيدن خط بطلان بر حكومت بنی اميه و افكار و هدف های آنها بود. مقدمه رسيدن به اين مقصود، تسليم نشدن و استقامت تا سرحد شهادت و آن همه حادثه است. هدف امام، در پيشگاه خداوند محبوب، نزد پيامبر دوست داشتنی و نيز برای عقل و وجدان پاك انسانی، مقبول بود.

انتحار يا شهادت

اين مغلطه است اگر كسی بگويد با اينكه كشته شدن امام مبغوض خدا بود، چگونه امام خود به سوی آن رفت؛ زيرا كشته شدن به دو گونه است: انتحار و شهادت. تصور مي شود انتحار يعنی آنكه فرد عبث و بيهوده جانش را در معرض مرگ قرار دهد و شهادت يعنی آنكه بر اساس هدف و باور و بر پايه حفظ مصالح دين و جامعه با مرگ، هم آغوش شود.

امام، مرگ بي هدف و بي ثمر را مبغوض مي دانست و تا توانست از آن مانع شد و برای اتمام حجت، آن ستمگران را موعظه و نصيحت فرمود، ولی كشته شدن و شهادت در راه خدا، محبوب آن حضرت بود و آن را از اعظم وسايل كمال قرب و رستگاری مي دانست و هر مؤمن و مسلمانی بايد آرزومند و مشتاق شهادت باشد.

كشتن امام و اسير كردن اهل بيت، مبغوض خداوند و از جنايات و گناهان كبيره بلكه از اكبر كبائر است و همان طور كه در خطبه حضرت سجادعليه‌السلام در مدينه طيبه بيان شده ثلمه عظيمه و ضرر جبران ناپذير بود، ضرر و زيان آن برای عالم اسلام بيش از حد تصور مي نمود و واجب بود كه آن اشقيا در انديشه چنين جنايتی نيفتند، و اگر كوه های عالم را بر سرشان مي زدند، متعرض آن حضرت نگردند، ولی بر حسينعليه‌السلام لازم نبود برای حفظ جان و دفع اين ثلمه عظمی تسليم آنها شود و با يزيد بيعت كند؛ زيرا ضرر و زيان چنين بيعتی برای اسلام به مراتب بيشتر از شهادت حسينعليه‌السلام بود.

بر اين اساس مصلحت «حفظ دين» و «امتناع از تسليم و بيعت» را به قدری بزرگ مي دانست كه در راه آن از جان خود و فرزندان و عزيزانش گذشت و در راه احيای اسلام و ابقای كلمه توحيد همه را فدا كرد.

به عبارت ديگر: تكليف مردم، اطاعت از امام، ياری و دفاع از وجود مقدس او و ترك تعرض به حريم حرمت آن حضرت و تكليف امام، استقامت در راه عقيده و مقصد و تن دادن به شهادت و مصيبت برای بقای اسلام بود. آيا چون مردم به تكليف خود عمل نكردند، امام هم بايد تكليف خود را انجام ندهد و به ذلّت تسليم شود و عقب نشينی نموده و دين و قرآن و شريعت را غريب و تنها بگذارد؟

فصل سوم: فقه عاشورايی

مناسب است عزاداری حضرات ائمه طاهرينعليهم‌السلام به صورت مجلس روضه خوانی برگزار شود تا سخنرانان عالِم و وعاظ و روضه خوان های متعهد ضمن ذكر مصائب آن بزرگواران با ذكر فضائل و مناقب و تاريخ زندگی ايشان و بيان احاديث و احكام و تبليغ معارف اسلام و دفع بدع و شبهات، مردم را آگاه و به مكتب اهل بيت عليهم السلام هدايت و ارشاد نمايند.

لطف الله صافی

پوشش عزا

١. به نظر مبارك حضرتعالی پوشيدن لباس سياه در عزای امام حسينعليه‌السلام و ديگر امامانعليهم‌السلام چنانكه از كلام صاحب حدائق استفاده مي شود رجحان شرعی دارد يا خير؟

سلام الله و سلام انبيائه و ملائكته علی سيدنا و مولانا ابی عبـد الله الحسيـن المظلوم سيد الشهداء و ابـی الأحـرار و علی أهـل بيتـه و أولاده و أصحـابه

با توجه به اينكه پوشيدن لباس سياه، شعار اهل مصيبت و علامت سوگواری و عزاست، پوشيدن آن در عزای حضرت سيد الشهداعليه‌السلام و سائر حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين بي شبهه راجح و تعظيم شعائر و اعلان ولايت و برائت از اعداء آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين، تجليل از ايثار و فداكاری و شهادت در راه خدا، پاسداری از دين ومذهب ومصداق عناوين وجهات راجحه ديگر است.

يكی از شعائر شيعيان در عراق در دهه عاشورا، برافراشتن پرچم های سياه عزا بر بالای خانه ها بود كه حتی كسی كه در وسط بيابان تنها در يك خانه و كوخ محقر زندگی مي كرد ملتزم به اين اعلام عزا و سوگواری بود.

يقيناً اين برنامه ها و سياه پوشيدن و سياه پوش كردن در و ديوار خانه ها و حسينيه ها و تكايا و مجالس كه متضمن درس های بسيار آموزنده و موجب تعالی افكار و اهداف و تبلور شعور مذهبی و انسانی است همه راجح و سبب احيا و بسط امر مذهب و تحكيم علائق و روابط با خاندان رسالت و تجديد ميثاق تشيع و پيروی از آن بزرگواران و محكوم كردن ظلم و استضعاف و استكبار است.

واما مسأله كراهت پوشيدن لباس سياه كه به اجماع و اخبار بر كراهت آن استناد شده است:

اولا: اصلِ حكم به كراهت، قابل خدشه و اشكال است؛ زيرا عمده دليل آن كه اجماع است محصّل نيست و به فرض محصّل بودن، با وجود احتمال استناد مجمِعين به اخبار، حجت و كاشف از قول معصومعليه‌السلام نيست و رواياتی كه بر آنها استناد شده است اخباری مراسيل و ضعاف است و تمسك به آنها به عنوان تسامح در ادله مكروهات جرياً علی التسامح فی ادله المستحبات، مثبِت حكم شارع مقدس به كراهت نيست.

علاوه بر آنكه اثبات حكم موضوعی برای موضوع ديگر يا اثبات حكم موضوع ذی الخصوصيه برای فاقد خصوصيت بدون يقين به تساوی هر دو موضوع در موضوعيت برای حكم و بدون يقين به عدم دخالت خصوصيت مثل ما نحن فيه) قياس و حكم به غير علم است.

بنابراين با اخبار تسامح در ادله سنن جواز تسامح در ادله مكروهات و حكم به كراهت ثابت نمي شود، مضافاً بر اينكه در اصل مقيس عليه نيز استفاده حكم به استحباب مابلغ فيه الثواب عن النبی صلی الله عليه وآله محل تأمل و اشكال است.

«غايه الامر نقول: انه يستفاد من هذه الأخبار ان من بلغه عن النبی صلی الله عليه وآله ثواباً علی امر ثبت رجحانه بالشرع سواء كان مستحباً أو واجباً أو لم يثبت عدم رجحانه ان اتی به التماساً لهذا الثواب يعطی به ذلك الثواب و يوجر به و اين هذا من الحكم بالاستحباب حتی يقال به فی غيره

به هر حال اخبار داله بر كراهت از جهت سند، فاقد اعتبارند و جبران ضعف آنها به عمل اصحاب، بنابراينكه عمل، جابرضعف سند باشد درصورتی است كه استناد ايشان در فتوا به نفس خبر باشد، ولی در مثل اين مورد كه محتمل است بر اساس همان تسامح در ادله، مشی كرده باشند، عمل با استناد به نفس حديث، ثابت نمي شود.

مضافاً بر اينكه به فرض جبر ضعف سند به عمل، دلالت روايات بر كراهت مطلقه، مورد اشكال است؛ زيرا از خود آنها استفاده مي شود كه حكم در اين موضوع به عنوان اولی موضوع نيست، بلكه به جهت تعنون آن به عنوان ثانوی و شعار و لباس بنی عباس بودن است كه پوشيدن آن تشبه به آنها و موجب ارائه نفوذ و كثرت جمعيت پيروان آنهاست. و در واقع نهی از آن به ملاحظه اين بوده كه يكی از مصاديق تلبس به لباس ظلمه و تشبه به آنهاست و مثل اين حكم طبعاً دائر مدار بقای تعنون موضوع به عنوان مورد نظر است.

بنابراين اگر بنی عباس از بين رفتند اين شعاريت و عنوان، بي موضوع و منتفی شد، يا اگر رنگ ديگری شعار آنها يا ظلمه و كفار و اهل باطل شد موضوع عوض مي شود و حكم بر موضوع خود مترتب مي گردد و پوشيدن لباسی كه شعاريت فعليه مثل كروات دارد مكروه مي شود.

ثانياً: با قبول اينكه اصل حكم فی الجمله ثابت است، دليل آن اگر اجماع باشد دخول پوشيدن لباس سياه در عزا كه ظاهراً در اعصارائمهعليهم‌السلام وبعد از ايشان متداول بوده در معقد اجماع معلوم نيست و قدر متيقن از آن مواردی است كه اين عنوان عزا را نداشته باشد و تلبس به لباس و شعار اعدا بر آن صادق باشد و اگر احاديث را هم مستند حكم بشماريم شمول و ظهور اطلاق يا عموم آنها در اين مورد به مناسبت حكم و موضوع، قابل منع است.

و بعد از تمام اين تفاصيل همان روايتی كه صاحب حدائق به عنوان تأييد نفی بعد استثناء لبس سواد در عزای حضرت سيد الشهداءعليه‌السلام از جلاء العيون علامه مجلسی قدس سره نقل كرده دليل است و به نظر حقير هم با آن حصر مفاد روايات كراهت در غير موارد عزا فهميده مي شود و هم مي توان به فرض قبول اطلاق يا عموم روايات، آن رامقيديامخصص آنها دانست وجهت اين كه صاحب حدائق صريحاً به آن استناد نفرموده ظاهراً عدم ذكر سند آن در جلاء و عدم اطلاع يا عدم مراجعه ايشان به واسطه ضيق مجال به كتاب های ديگر بوده است.

اينك حديث شريف:

محدث مشهور احمد بن محمد بن خالد برقی ازطبقه سابعه دركتاب محاسن، ص۴۲۰، ح١۹۵ از پدرش محمد بن خالد از حسن بن ظريف بن ناصح از طبقه ششم از پدرش ظريف بن ناصح از طبقه پنجم از حسين بن زيد كه ظاهراًحسين بن زيد بن علی بن الحسينعليهم‌السلام معروف بذی الدمعه و از طبقه پنجم است و او از عمويش) عمر بن علی بن الحسينعليهما‌السلام روايت كرده است و سند و لفظ حديث به اين شرح است:

عنه عن الحسن بن ظريف بن ناصح عن ابيه عن الحسين بن زيد عن عمر بن علی بن الحسين عليهما السلام قال:

«لما قتل الحسين بن علی عليهما السلام لبسن نساء بنی هاشم السواد والمسوح وكن لا تشتكين من حر و لا برد، وكان علی بن الحسين عليهما السلام يعمل لهن الطعام للماتم» ۵١)

از اين حديث شريف كه مورد اعتماد و حجت است و شخصيت هايی از مشاهير و ثقات و اكابر اهل بيتعليهم‌السلام آن را روايت نموده اند استفاده مي شود:

١. پوشيدن لباس سياه درماتم و عزا از صدر اول مرسوم بوده است و لذا بانوان معظمه بني هاشم در ماتم حضرت سيد الشهداعليه‌السلام لباس سياه پوشيدند و ظاهر اين است كه اين عادت و سنتی بوده است كه قبل از آن تا عصر رسالت هم سابقه داشته است و مثل اين است كه لباس سياه به عنوان ترك تزيّن و شعارعزادار بودن متداول و مرسوم بوده است.

بنابراين روايات «كراهت لبس سواد» شامل اين گونه لبس موقت و معمول نمي شود و منصرف به اين است كه لباس متعارف و رسمی شخص، سياه باشد و به فرضی كه اطلاق يا عموم داشته باشد اين روايت آن اطلاق يا عموم را تقييد يا تخصيص مي دهد.

۲. تشويق و ترغيب امامعليه‌السلام از اين عمل دليل بر رجحان آن است و از آن فهميده مي شودكه ادامه آن جهت فراموش نشدن اين واقعه بسياربزرگ تاريخی بزرگداشت و موقف عظيم سيد الشهداعليه‌السلام راجح و مستحب است.

گفته نشود كه: حديث حكايت از عمل بانوان و تصويب امامعليه‌السلام دارد و دلالت بر رجحان پوشيدن لباس سياه در عزای آن حضرت برای مردها ندارد؛ زيرا گفته مي شود:

وجه تصويب و تشويق امامعليه‌السلام حال حزن و مصيبتی است كه به وسيله پوشيدن لباس سياه اظهار مي شود و خصوصيت صدور اين حال از زن يا مرد ملحوظ نيست و اين حال در هر كس ظاهر شود مطلوب است البته اگر پوشيدن لباس سياه فقط ظهور اين حال را از زنان نشان مي داد اختصاص به آنها پيدا مي كرد.

ولی وقتی در هر دو عند العرف علی السواء ظاهر مي شود يا گاهی در مردها ظاهرتر است و جهی برای اختصاص نيست و مثل رجلٌ شك بين الثلاث والاربع است كه چون اين شك برای زن و مرد هر دو علی السوا حاصل مي شود از آن اشتراك زن با مرد در حكم، معلوم مي شود.

اين حديث مانند كلام امير المؤمنينعليه‌السلام است:

«الخضاب زينه و نحن قوم فی مصيبه »

كه از آن استفاده مي شود زينت مناسب مصيبت زدگی نيست، خواه خضاب باشد يا چيز ديگر. مصيبت زده مرد باشد يا زن. از اين حديث هم استفاده مي شود، اظهار عزاداری به وسيله پوشيدن لباس سياه مورد تصويب و تشويق است خواه از مرد صادر شود يا از زن. و چنان نيست كه با اينكه از جانب مرد نيز اين اظهار ممكن باشد رجحان اظهار آن مختص به زن باشد، زيرا عرف آنچه را موضوع مطلوبيت اين عمل مي يابد ارائه حال عزا و سوگواری است كه صدور آن از زن و مرد هر دو مطلوب است.

بلكه مي توانيم بگوييم از مثل اين حديث مي فهميم كه:

ارائه حال سوگواری در مصيبت حضرت سيد الشهداءعليه‌السلام به هرنحو مشروع كه عند العرف حال سوگواری باشد مطلوب است؛ خواه به وسيله پوشيدن لباس سياه يا صيحه زدن در مجالس عزا يا ناله و گريه كردن يا مرثيه خواندن يا پابرهنه رفتن يا صورت های مشروع و مقبول ديگر موجب اجر عظيم الهی در آخرت خواهد بود.

«جعلنا الله من القائمين بها وحشرنا فی زمرتهم بحق محمد وآله الطاهرين صلوات الله عليهم اجمعين » ۵۲)

۲. آيا كراهتی كه در پوشيدن مشكی وجود دارد، لباس عزايِ امام حسينعليه‌السلام را هم شامل مي شود؟

پوشيدن لباس سياه درعزای امام حسينعليه‌السلام مانعی ندارد ومطلوب است.

۳. آيا نمازخواندن با لباس سياه مربوط به عزاداری امام حسينعليه‌السلام مكروه است؟

پوشيدن سياه در عزاداری سالار شهيدان مطلوب است و كراهت آن جبران مي شود انشاء الله.

كيفيت عزاداری

۴. حکم چاك زدن گريبان و بر سر و صورت زدن در مصيبت امام حسينعليه‌السلام چيست؟

بر سر و صورت زدن و گريبان چاك زدن در مصيبت آن بزرگوار مانعی ندارد.

۵. برخی در جلسات سينه زنی و عزاداری معصومينعليه‌السلام در حال عزاداری صورت خود را خراش انداخته و به صورتشان خون جاری مي شود؛ عزاداری به اين شكل چه حکمی دارد؟

معلوم نيست که اين كارها به عنوان ابراز شدت تألم بر مصائب اهل بيتعليهم‌السلام و عزاداری برای آن بزرگواران وهن باشد؛ بلی اگر موجب ضرر معتنی به شود جائز نيست.

۶. بعض عزاداران به خود گِل مي مالند و يا اينكه با پای برهنه راه مي روند. اين نحوه عزادارای چه حكمی دارد؟

اين گونه امور كه در محلّی طبق مرسوم آن محل بوسيله آن اظهار حزن و عزا نسبت به سالار شهيدانعليه‌السلام بنمايند چنانچه ضرر معتد به برای جسم و جان نداشته باشد مانعی ندارد.

۷. سينه زنی به صورتي كه دور مي چرخند و جست و خيز دارند، چه حكمی دارد؟

اشكال ندارد ولی مواظب باشيد وقار عزاداری مخدوش نشود.

۸. آيا سينه زنی به صورتی كه از كمر به بالا برهنه شوند، در عزاداری سيّدالشهداعليه‌السلام جائز است؟

اگر مستلزم نگاه نامحرم نباشد اشكال ندارد.

۹. سينه زنی، زنجيرزنی و يا به سر و صورت كوبيدن در خلال عزاداری، به طوري كه موجب صدمه، مثلاً مجروح شدن و يا سرخ شدن مي شود، چه حكمی دارد؟

اگر صدمه معتد به نباشد اشكال ندارد.

١۰. در مراسم سينه زدن، در آوردن لباس در صورتی كه معرض تحريك باشد چه حكمی دارد؟

اگر معرض تحريك باشد اشكال دارد و بهتر است با لباس عزاداری شود.

١١. در مراسم عزاداری ائمه معصومينعليهم‌السلام سينه زدن يا چنگ زدن به صورت به طريقی كه خون بيايد چه حكمی دارد؟

عزاداری بر آن بزرگواران به هر نحوی كه موجب ضرر معتدّ به به بدن نباشد و مشتمل بر خلاف شرع از هر جهت نباشد مطلوب است.

١۲. «هروله» در جلسات عزاداری چه صورتی دارد و حال آن كه مظنه هتك عزاداری و لوث شدن آن و پايين آمدن حزن و تأثر عزاداران بسياری است؛ لطفاً علاوه بر جواب قاعده و نصيحتی راجع به عزاداری عنايت بفرماييد؟

گاه مي شود كه اشخاص مصيبت زده از شدّت تأثر از جا بر مي خيزند و مي روند و مي آيند و خود را مي زنند و فرياد مي كنند؛ اگر كسی در مصيبت حضرت سيد الشهدا سلام الله عليه كه اعظم مصائب است واقعاً چنين حالی پيدا كند يا مثل تباكی چنين حالی را دارد نمي توان اين حالات را اهانت دانست.

در اين موارد سليقه ها مختلف است؛ بحسب ازمنه و امكنه فرق پيدا مي كند و عرف عام را بايد ملاك دانست. آنچه لازم است اين است كه همه بر حفظ و شكوه و عظمت و حقيقت و وقار قدس و ملكوتی اين برنامه و نشان دادن كمال حزن و اندوه خود اهتمام نمايند. خداوند تأييد فرمايد.

١۳. نظرتان راجع به اينكه به هنگام عزاداری و سينه زدن بعضی به نيت اينكه در موسم حج هستند و يا اينكه با ياد حضرت زينب سلام الله عليها كه در حال هروله بود، هروله مي كنند و سينه مي زنند را بيان فرماييد؟

نيّت اينكه در موسم حج هستم و هروله مي كنم صحيح نيست ولی به عنوان شدّت تأثر و ناراحتی از آن مصائب عظمی اشكال ندارد.

١۴. در برخی از جلسات مذهبی و عزاداری برای اظهار نهايت تذلّل در برابر اهل بيتعليهم‌السلام عدّه ای صدای حيوانات مانند سگ از خود در مي آورند. حكم شرعی آن را بيان فرماييد؟

چون در انظار بعضی موهن است سزاوار است اظهار ارادت و ولايت خود را در صورت های جالب و تحسين آميز انجام دهيد.

١۵. تشكيل هيأت در كوی و خيابانی كه اهالی آن به شعائر دينی مقيد نبوده، بلكه سينه زنی و نظائر آن نزد ايشان، كاری عجيب و غريب مي نمايد و احياناً باعث تمسخر مجالس عزاداری و يا هتك حرمت مي شود، چه حكمی دارد؟

بايد در مسجد و حسينيه واقع در محل های مذكور هيئت و مجالس مذهبی به صورت شايسته تشكيل شود و از وعاظ و علمای با فضل جهت اداره مجلس دعوت بشود كه آنها دين مبين اسلام را آن چنان كه هست برای مستمعين بيان كنند؛ در اين صورت گمان نمي رود باعث تمسخر بشود؛ مضافاً بر اينكه در تبليغ دين، به تمسخر يك عده جاهل و نادان نبايد اعتنا كرد.

آيين ها و نمادهای عزاداری

١۶. در مراسم عاشورا مراسمی چون علم گردانی، چهل چراغ كشی و نخل گردانی چه حكمی دارند؟

مانع ندارد.

١۷. استفاده از عَلَم چه صورتی دارد؟

در مراسم عزاداری سالار شهيدان حضرت ابی عبد الله الحسينعليه‌السلام استفاده از عَلَم كه تعظيم شعائر محسوب مي شود به شرط اينكه مشتمل بر مجسّمه ذيروح كه حرام است نباشد، اشكال ندارد؛ بلكه مطلوب است.

١۸. در ايام عاشورا ضريح مانندی به نام نخل را به اسم و رسم عزاداری ملبّس به البسه و اقمشه فاخره مي كنند، با عنايت به فتوای مرحوم حضرت آيت الله العظمی بروجردی که فرموده اند: « عزاداری در ايام عاشورا برحسب متعارف بلاد مختلف است وآنچه درهر بلدی مصداق عزاداری است مانعی ندارد.» نظر حضرتعالی در اين باره چيست؟

آنچه استاد عظيم الشان ما اعلی الله مقامه در پاسخ سؤال مذكور فرموده اند مورد تأييد اينجانب است.

١۹. آيا شمع روشن كردن در شام غريبان سيدالشهداءعليه‌السلام را بلا اشكال مي دانيد؟ آيا از مصاديق بدعت نمي باشد؟

اشكال ندارد.

۲۰. در بعضی از مراسم ها، شبيه سازی انجام مي شود، مثل درست كردن قبر مطهر حضرت زهرا سلام الله عليها و تابوت حضرت رقيه سلام الله عليها، حكم آن چيست؟

اشكال ندارد.

۲١. نظرتان راجع به تعزيه خوانی چيست؟

تعزيه و شبيه خوانی اگر مشتمل بر آلات لهو از قبيل طبل و شيپور و صنج نباشد و اشعار دروغ و غنا نخوانند و مرد، لباس زنان را نپوشد اشكال ندارد.

۲۲. بعضی افراد در تعزيه نقش امام معصومعليه‌السلام يا نقش شخصيت هايی مثل حضرت عباسعليه‌السلام را اجرا مي كنند و حال آنكه صاحب سابقه درخشانی نيستند و فقط به جهت اينكه خوب برنامه اجرا مي كنند آن نقش را به عهده مي گيرند نظر مبارك را بيان نماييد.

درخشان بودن سابقه تعزيه خوان شرط نيست ولی اگر سوء سابقه خصوصا سوء حال فعلی عرفاً توهين باشد نبايد آن اشخاص، مجری باشند. اصولاً مناسب است عزاداری حضرات ائمه طاهرينعليهم‌السلام به صورت مجلس روضه خوانی برگزار شود تا سخنرانان عالِم و وعاظ و روضه خوان های متعهد ضمن ذكر مصائب آن بزرگواران با ذكر فضائل و مناقب و تاريخ زندگی ايشان و بيان احاديث و احكام و تبليغ معارف اسلام و دفع بدع و شبهات، مردم را آگاه و به مكتب اهل بيتعليهم‌السلام هدايت و ارشاد نمايند.

۲۳. اخيراً مطرح مي شود كه مجالس عزاداری خصوصاً عزای سيد الشهداعليه‌السلام از صورت سنّتی و روضه خوانی و استماع آن خارج بشود و به صورت نمايشی و تئاتری تبديل گردد، بلكه به اين مطلب اصرارمي ورزند. نظرمباركتان را بيان فرماييد.

اقامه عزای آن بزرگوار بايد با ذكر مصائب از كتب صحيحه معتبره توسط ذاكرين و علمای محترم با حفظ شئون اهل بيتعليهم‌السلام باشد و به صورت تئاتر در آوردن معمولاً خالی از لوازم فاسده و غير شرعی نيست.

۲۴. حكم خريد، فروش، چاپ، توليد و يا استفاده از عكس ها و پوسترهايی كه از چهره ائمه معصومينعليهم‌السلام تهيه شده است، چگونه است؟

عكس ها و پوسترهای مذكور، مستند صحيحی ندارند؛ خوب است از اين عمل خودداری شود.