گلستان سعدی

گلستان سعدی 25%

گلستان سعدی نویسنده:
گروه: کتابخانه شعر و ادب

گلستان سعدی
  • شروع
  • قبلی
  • 185 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 35090 / دانلود: 4455
اندازه اندازه اندازه
گلستان سعدی

گلستان سعدی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

گلستان سعدی

نویسنده: شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب

از دست و زبان که برآید

کز عهده شکرش به در آید

اِعملوا آلَ داودَ شکراً

وَ قلیلٌ مِن عبادیَ الشکور

بنده همان به که ز تقصیر خویش

عذر به درگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداوندیش

کس نتواند که به جای آورد

باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی خواران به خطای منکر نبرد

ای کریمی که از خزانه غیب

گبر و ترسا وظیفه خور داری

دوستان را کجا کنی محروم

تو که با دشمنان نظر داری

فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپرورد درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر کرده و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده عصاره نالی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

تا تو نانی به کف آریّ وبه غفلت نخوری

همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار

شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

در خبرست از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

شفیعٌ مطاعٌ نبیٌ کریم

قسیمٌ جسیمٌ بسیمٌ وسیم

چه غم دیوار امّت را

که دارد چون تو پشتیبان

چه باک از موج بحر آن را

که باشد نوح کشتی بان

بلغَ العلی بِکمالِه

کشفَ الدُّجی بِجَمالِه

هر گاه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار دست انابت به امید اجابت به درگاه خداوند برآرد ایزد تعالی در او نظر نکند بازش بخواند دگر باره اعراض کند بازش به تضرّع و زاری بخواند حق سبحانه و تعالی فرماید:

( یا ملائکتی قَد استَحْیَیتُ مِن عبدی و لَیس لَهُ غیری فَقد غَفَرت لَهُ)

دعوتش را اجابت کردم و حاجتش بر آوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم.

کرم بین و لطف خداوندگار

گنه بنده کرده است و او شرمسار

عاکفان کعبه جلالش به تقصیر عبادت معترف که ما عبدناکَ حقّ عبادتِک و واصفان جمالش به تحیر منسوب که ما عَرَفناکَ حقّ مَعرِفتِک

گر کسی وصف او ز من پرسد

بیدل از بی نشان چگوید باز

عاشقان کشتگان معشوقند

بر نیاید ز کشتگان آواز

یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده حالی که از این معامله باز آمد یکی از دوستان گفت ازین بستان که بودی ما را چه تحفه کرامت کردی گفت به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم دامنی پر کنم هدیه اصحاب را چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبرانند

کانرا که خبر شد خبری باز نیامد

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم

وزهرچه گفته اندوشنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر

ما همچنان در اوّل وصف تو مانده ایم

ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است وصیت سخنش که در بسیط زمین رفته و قصب الجیب حدیثش که همچون شکر می خورند و رقعه منشآتش که چون کاغذ زر می برند بر کمال فضل و بلاغت او حمل نتوان کرد بلکه خداوند جهان و قطب دایره زمان و قایم مقام سلیمان و ناصر اهل ایمان اتابک اعظم مظفر الدنیا و الدین ابوبکر بن سعد بن زنگی ظلّ الله تعالی فی ارضه رَبِّ اِرْضَ عَنهُ و اَرْضِه بعین عنایت نظر کرده است و تحسین بلیغ فرموده و ارادت صادق نموده لاجرم کافه انام از خواص و عوام به محبت او گراینده اندکه الناسُ علی دینِ ملوکِهم

زانگه که تورا بر من مسکین نظر است

آثارم از آفتاب مشهور ترست

گر خود همه عیب ها بدین بنده درست

هر عیب که سلطان بپسندد هنرست

گِلی خوشبوی در حمام روزی

رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری

که از بوی دلاویز تو مستم

بگفتا من گِلی ناچیز بودم

و لیکن مدّتی با گل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد

وگرنه من همان خاکم که هستم

اللّهمَ مَتِّع المسلمینَ بطولِ حیاتِه و ضاعِف جمیلَ حسناتِه و ارْفَع درجةَ اودّائه و وُلاتِه وَ دمِّر علی اعدائه و شُناتِه بماتُلِیَ فی القرآن مِنْ آیاتِهِ اللّهُم آمِن بَلدَه و احفَظْ وَلَدَه

لَقد سَعِدَ الدُنیا بهِ دامَ سعدُه

وَ ایَّدَه المولی بِاَلویةِ النَّصرِ

کذلکَ ینشألینةُ هو عِرقُها

و حُسنُ نباتِ الارضِ من کرمِ البذرِ

اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست

تا بر سرش بود چو تویی سایه خدا

امروز کس نشان ندهد در بسیط خاک

مانند آستان درت مأمن رضا

بر توست پاس خاطر بیچارگان و شکر

بر ما و بر خدای جهان آفرین جزا

یا رب ز باد فتنه نگهدار خاک پارس

چندان که خاک را بود و باد را بقا

یک شب تأمل ایام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می خوردم و سنگ سراچه دل به الماس آب دیده می سفتم و این بیت ها مناسب حال خود می گفتم

هر دم از عمر می رود نفسی

چون نگه می کنم نمانده بسی

ای که پنجاه رفت و در خوابی

مگر این پنج روزه دریابی

خجل آنکس که رفت و کار نساخت

کوس رحلت زدند و بار نساخت

خواب نوشین بامداد رحیل

باز دارد پیاده را ز سبیل

هر که آمد عمارتی نو ساخت

رفت و منزل به دیگری پرداخت

وان دگر پخت همچنین هوسی

وین عمارت بسر نبرد کسی

یار ناپایدار دوست مدار

دوستی را نشاید این غدّار

نیک و بد چون همی بباید مرد

خنک آنکس که گوی نیکی برد

برگ عیشی به گور خویش فرست

کس نیارد ز پس تو پیش فرست

عمر برفست و آفتاب تموز

اندکی مانده خواجه غرّه هنوز

ای تهی دست رفته در بازار

ترسمت پر نیاوری دستار

هر که مزروع خود بخورد به خوید

وقت خرمنش خوشه باید چید

بعد از تأمل این معنی مصلحت چنان دیدم که در نشیمن عزلت نشینم و دامن صحبت فراهم چینم و دفتر از گفت های پریشان بشویم و من بعد پریشان نگویم

زبان بریده به کنجی نشسته صمٌّ بکمٌ

به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم

تا یکی از دوستان که در کجاوه انیس من بود و در حجره جلیس برسم قدیم از در در آمد چندانکه نشاط ملاعبت کرد و بساط مداعبت گسترده جوابش نگفتم و سر از زانوی تعبّد بر نگرفتم رنجیده نگه کرد و گفت:

کنونت که امکان گفتار هست

بگو ای برادر به لطف و خوشی

که فردا چو پیک اجل در رسید

به حکم ضرورت زبان در کشی

کسی از متعلقان منش بر حسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده است و نیت جزم که بقیت عمر معتکف نشیند و خاموشی گزیند تو نیز اگر توانی سر خویش گیر و راه مجانبت پیش گفتا به عزت عظیم و صحبت قدیم که دم بر نیارم قدم بر ندارم مگر آنگه که سخن گفته شود به عادت مألوف و طریق معروف که آزردن دوستان جهلست وکفّارت یمین سهل و خلاف راه صوابست و نقص رای اولوالالباب ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام

زبان در دهان ای خردمند چیست

کلید در گنج صاحب هنر

چو در بسته باشد چه داند کسی

که جوهر فروشست یا پیله ور

اگر چه پیش خردمند خامشی ادبست

به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی

دو چیز طیره عقلست دم فروبستن

به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی

فی الجمله زبان از مکالمه او در کشیدن قوّت نداشتم و روی از محاوره او گردانیدن مروّت ندانستم که یار موافق بود و ارادت صادق

چو جنگ آوری با کسی برستیز

که از وی گزیرت بود یا گریز

به حکم ضرورت سخن گفتم و تفرج کنان بیرون رفتیم در فصل ربیع که صولت برد آرمیده بود و ایام دولت ورد رسیده

پیراهن برگ بر درختان

چون جامه عید نیکبختان

اول اردیبهشت ماه جلالی

بلبل گوینده بر منابر قضبان

بر گل سرخ از نم اوفتاده لآلی

همچو عرق بر عذار شاهد غضبان

شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد موضعی خوش و خرّم و درختان درهم گفتی که خرده مینا بر خاکش ریخته و عقد ثریااز تاکش آویخته

روضةٌ ماءُ نهرِها سَلسال

دوحةٌ سَجعُ طیرِها موزون

آن پُر از لالها رنگارنگ

وین پر از میوه های گوناگون

باد در سایه درختانش

گسترانید فرش بوقلمون

بامدادان که خاطر باز آمدن بر رای نشستن غالب آمد دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل و ضیمران فراهم آورده و رغبت شهر کرده گفتم گل بستان را چنانکه دانی بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکما گفته اند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید گفتا طریق چیست گفتم برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان عیش ربیعش را بطیش خریف مبدل نکند

بچه کار آیدت ز گل طبقی

از گلستان من ببر ورقی

گل همین پنج روز و شش باشد

وین گلستان همیشه خوش باشد

حالی که من این بگفتم دامن گل بریخت و در دامنم آویخت که الکریم اذا وعدَ وفا فصلی در همان روز اتفاق بیاض افتاد در حسن معاشرت و آداب محاورت در لباسی که متکلمان را به کار آید مترسّلان را بلاغت بیفزاید فی الجمله هنوز از گل بستان بقیّتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد و تمام آنگه شود به حقیقت که پسندیده آید در بارگاه شاه جهان پناه سایه کردگار و پرتو لطف پروردگار ذخر زمان کهف امان المؤیدُ من السماء المنصورُ علی الاعداء عضدُ الدولةِ القاهرةِ سراجُ الملةِ الباهرةِ جمالُ الانامِ مفخرُ الاسلام سعدُ بن الاتابکِ الاعظم شاهنشاه المعظم مولی ملوک العرب و العجم سلطان البر و البحر وارث ملک سلیمان مظفر الدین ابی بکر بن سعد بن زنگی ادام الله اقبالَهما و ضاعَفَ جَلالَهما وَ جعَل الی کلِّ خیر مآلهما و به کرشمه لطف خداوندی مطالعه فرماید

گر التفات خداوندیش بیاراید

نگارخانه چینی و نقش ارتنگیست

امید هست که روی ملال در نکشد ازین

سخن که گلستان نه جای دلتنگیست

علی الخصوص که دیباچه همایونش

به نام سعد ابوبکر سعد بن زنگیست

دیگر عروس فکر من از بی جمالی سر بر نیارد و دیده یأس از پشت پای خجالت بر ندارد و در زمره صاحبدلان متجلی نشود مگر آنگه که متحلّی گردد به زیور قبول امیرکبیر عالم عادل مؤید مظفر منصور ظهیرسریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت کهف الفقرا ملاذُ الغربا مربّی الفضلا محبُّ الاتقیا افتخار آل فارس یمینُ الملک ملک الخواص فخر الدولة والدین غیاث الاسلام و المسلمین عمدةُ الملوکِ و السلاطین ابوبکر بنُ ابی نصر اطال الله عمرَه و اجل قدرَه و شرَح صدرَه و ضاعَف اجرَه که ممدوح اکابر آفاقست و مجموع مکارم اخلاق

هر که در سایه عنایت اوست

گنهش طاعتست و دشمن دوست

بهر یک از سایر بندگان و حواشی خدمتی متعین است که اگر در ادای برخی از آن تهاون و تکاسل روا دارند در معرض خطاب آیند و در محل عتاب مگر برین طایفه درویشان که شکر نعمت بزرگان واجبست و ذکر جمیل و دعای خیر و اداء چنین خدمتی در غیبت اولی تر است که در حضور که آن به تصنع نزدیک است و این از تکلف دور

پشت دوتای فلک راست شد از خرّمی

تا چو تو فرزند زاد مادر ایام را

حکمت محض است اگر لطف جهان آفرین

خاص کند بنده ای مصلحت عام را

دولت جاوید یافت هر که نکونام زیست

کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را

وصف تورا گر کنند ور نکنند اهل فضل

حاجت مشّاطه نیست روی دلارام را

تقصیر و تقاعدی که در مواظبت خدمت بارگاه خداوندی می رود بنابر آنست که طایفه ای از حکماء هندوستان در فضایل بزرجمهر سخن می گفتند به آخر جز این عیبش ندانستند که در سخن گفتن بطیء است یعنی درنگ بسیار می کند و مستمع را بسی منتظر باید بودن در تقریر سخنی کند بزرجمهر بشنید و گفت اندیشه کردن که چه گویم به از پشیمانی خوردن که چرا گفتم

سخندان پرورده پیر کهن

بیندیشد آنگه بگوید سخن

مزن تا توانی به گفتار دم

نکو گوی اگر دیر گویی چه غم

بیندیش و آنگه بر آور نفس

و زان پیش بس کن که گویند بس

به نطق آدمی بهتر است از دواب

دواب از تو به گر نگویی صواب

فکیف در نظر اعیان حضرت خداوندی عزّ نصرُه که مجمع اهل دلست و مرکز علمای متبحر اگر در سیاقت سخن دلیری کنم شوخی کرده باشم و بضاعت مزجاة به حضرت عزیز آورده و شبه در جوهریان جوی نیرزد و چراغ پیش آفتاب پرتوی ندارد و مناره بلند بر دامن کوه الوند پست نماید

هر که گردن به دعوی افرازد

خویشتن را به گردن اندازد

سعدی افتاده ایست آزاده کس

نیاید به جنگ افتاده

اول اندیشه وآنگهی گفتار

پای بست آمده است و پس دیوار

نخل بندم ولی نه در بستان

شاهدم من ولی نه در کنعان

لقمان را گفتند حکمت از که آموختی گفت از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند

قدّم الخروجَ قبلَ الولوجُ

مردیت بیازمای وانگه زن کن

گرچه شاطر بود خروس به جنگ

چه زند پیش باز روئین چنگ

گربه شیر است در گرفتن موش

لیک موش است در مصاف پلنگ

اما به اعتماد سعت اخلاق بزرگان که چشم از عوایب زیردستان بپوشند در افشای جرائم کهتران نکوشند کلمه ای چند به طریق اختصار از نوادر و امثال و شعر و حکایات و سیر ملوک ماضی رحمهم الله درین کتاب درج کردیم و برخی از عمر گرانمایه برو خرج موجب تصنیف کتاب این بود و بالله التوفیق

بماند سال ها این نظم و ترتیب

ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی

غرض نقشیست کز ما باز ماند

که هستی را نمی بینم بقایی

مگر صاحبدلی روزی به رحمت کند

در کار درویشان دعایی

امعان نظر در ترتیب کتاب و تهذیب ابواب ایجاز سخن مصلحت دید تا بر این روضه غنا و حدیقه علیا چون بهشت هشت باب اتفاق افتاد از آن مختصر آمد تا به ملال نینجامد

باب اوّل: در سیرت پادشاهان

باب دوّم: در اخلاق درویشان

باب سوّم: در فضیلت قناعت

باب چهارم: در فواید خاموشی

باب پنجم: در عشق و جوانی

باب ششم: در ضعف و پیری

باب هفتم: در تأثیر تربیت

باب هشتم: در آداب صحبت

دراین مدت که ما را وقت خوش بود

ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود

مراد ما نصیحت بود وگفتیم

حوالت با خدا کردیم و رفتیم

باب اول در سیرت پادشاهان

حکایت ١

پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد بیچاره درآن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفته‌اند هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید.

وقت ضرورت چونماند گریز

دست بگیرد سر شمشیر تیز

اذا یئسَ الانسان طال لِسانُه

کَسنّورِ مغلوب یَصولُ عَلی الکلبِ

ملک پرسید چه می‌گوید یکی از وزرای نیک محضر گفت ای خداوند همی‌گوید( وَ الْکاظِمینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ ) ملک را رحمت آمد و از سر خون او در گذشت وزیر دیگر که ضدّ او بود گفت ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت ملک روی ازین سخن در هم آمد و گفت آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی و خردمندان گفته‌اند دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه‌انگیز.

هر که شاه آن کند که او گوید

حیف باشد که جز نکو گوید

بر طاق ایوان فریدون نبشته بود :

جهان ای برادر نماند به کس

دل اندر جهان آفرین بند و بس

مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت

چو آهنگ رفتن کند جان پاک

چه بر تخت مردن چه بر روی خاک

حکایت ٢

یکی از ملوک خراسان محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همی‌گردید نظر می‌کرد سایر حکما از تأویل این فرو ماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت هنوز نگران است که ملکش با دگرانست. بس نامور به زیر زمین دفن کرده‌اند

وان پیر لاشه را که سپردند زیر گل

خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند

زنده است نام فرّخ نوشین روان به خیر

گر چه بسی گذشت که نوشین روان نماند

خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر

زان پیشتر که بانگ بر آید فلان نماند

حکایت ٣

ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادران بلند و خوب روی باری پدر به کراهت و استحقار درو نظر می‌کرد پسر به فراست استبصار به جای آورد و گفت ای پدر کوتاه خردمند به که نادان بلند نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر

آن شنیدی که لاغری دانا

گفت باری به ابلهی فربه

اسب تازی و گر ضعیف بود

همچنان از طویله خر به

پدر بخندید و ارکان دولت پسندیدند وبرادران به جان برنجیدند.

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد

هر پیسه گمان مبر نهالی

باشد که پلنگ خفته باشد

شنیدم که ملک را در آن قرب دشمنی صعب روی نمود چون لشکر از هر دو طرف روی در هم آوردند اول کسی که به میدان در آمد این پسر بود گفت:

آن نه من باشم که روز جنگ بینی پشت من

آن منم گرد در میان خاک وخون بینی سری

کانکه جنگ آرد به خون خویش بازی می‌کند

روز میدان و آن که بگریزدبه خون لشکری

این بگفت و بر سپاه دشمن زد و تنی چند مردان کاری بینداخت چون پیش پدر آمد زمین خدمت ببوسید و گفت:

ای که شخص منت حقیر نمود

تا درشتی هنر نپنداری

اسب لاغر میان به کار آید

روز میدان نه گاو پرواری

آورده‌اند که سپاه دشمن بسیار بود و اینان اندک جماعتی آهنگ گریز کردند پسر نعره زد و گفت ای مردان بکوشید یا جامه زنان بپوشید سواران را بگفتن او تهور زیادت گشت و به یک بار حمله آوردند شنیدم که هم در آن روز بر دشمن ظفر یافتند ملک سر و چشمش ببوسید و در کنار گرفت و هر روز نظر بیش کرد تا ولیعهد خویش کرد.

برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند خواهر از غرفه بدید دریچه بر هم زد پسر دریافت و دست از طعام کشید و گفت محالست که هنرمندان بمیرند و بی هنران جای ایشان بگیرند.

کس نیاید به زیر سایه بوم

ور همای از جهان شود معدوم

پدر را از این حال آگهی دادند برادرانش را بخواند و گوشمالی به واجب بداد پس هر یکی را از اطراف بلاد حصه معین کرد تا فتنه بنشست و نزاع برخاست که ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.

نیم نانی گر خورد مرد خدا

بذل درویشان کند نیمی دگر

ملک اقلیمی بگیرد پادشاه

همچنان در بند اقلیمی دگر

۲ - آمدن امان نامه برای فرزندان امّ البنینعليه‌السلام

در این روز شمر ملعون برای حضرت عبّاسعليه‌السلام و برادرانشامان نامه آورد. آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبداللَّهعليه‌السلام رسانید و بانگ برآورد: «أین بنو اختنا»: «پسران خواهر ما کجایند»؟ ولی آن بزرگواران جواب ندادند. امام حسینعليه‌السلام فرمود: جواب او را بدهید اگرچه فاسق است.

حضرت عبّاسعليه‌السلام در جواب فرمودند: چه می گوئی؟ شمر گفت: من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسینعليه‌السلام به کشتن ندهید.

حضرت عبّاسعليه‌السلام با صدای بلند فرمود: «لعنت خدا بر تو و بر امیر تو (و بر امان تو) بد. ما را امان می دهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد »؟!(۱)

۳ - درخواست تأخیر جنگ از سوی امام حسینعليه‌السلام

درعصر تاسوعا امامعليه‌السلام برای به تعویق انداختن جنگیک شب دیگر مهلت گرفتند . چون عمر سعد لشکر را آماده جنگ با امامعليه‌السلام نمود و معلوم شد که قصد جنگ دارند، حضرت به برادرش عبّاسعليه‌السلام فرمود تا یک شب دیگر مهلت بگیرد. آنها در ابتدا قبول نکردند، ولی بعد قبول نمودند که شبی را صبر کنند.(۲)

۴ - آمدن لشکر تازه نفس به کربلا

در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،(۳) و شمر نامه ابن زیاد را آورد.(۴)

____________________

۱. امالی صدوق: ص۲۲۰. ارشاد: ج۲ ص۸۹. لهوف: ص۱۵۰. مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج۴ ص۱۰۷. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۵۵. فیض العلام: ص ۱۴۶. بحار الانوار: ج ۴۴، ص ۳۶۱. کلمات الامام الحسینعليه‌السلام : ص۳۹۱ - ۳۹۰. ازمدینه تا مدینه: ص۳۸۲ - ۳۷۷. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۱۵. البدایة و النهایة: ج۸ ص۱۹۰. مقتل الحسین (خوارزمی): ج۱ ص۳۵۴-۳۴۹.

۲. همان.

۳. امالی صدوق: ص۲۲۰. بحار النوار: ج۴۴ ص۳۱۵. از مدینه تا مدینه: ص ۳۷۸.

۴. امالی صدوق: ص۲۲۰. ارشاد: ج۲ ص۸۹. بحار النوار: ج۴ ص۳۱۶، ۳۱۹. لهوف: ص۱۵۰. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۵۵. فیض العلام: ص ۱۴۶. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۱۵. البدایة و النهایة: ج۸ ص۱۹۰.

۵. خطابه امام حسینعليه‌السلام برای اصحابش

در عصر این روز امام حسینعليه‌السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.(۱)

شب عاشورا

۱. سخنان امامعليه‌السلام با اهل بیت و اصحابش

در این شب امام حسینعليه‌السلام اصحاب و اهل بیت خود را جمع نمودند و کلماتی را به آنان فرمودند. خلاصه کلمات حضرت این بود که من بیعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هرجا که می خواهید کوچ کنید. پس از فرمایشات حضرت اهل بیتعليهم‌السلام و اصحاب کلماتی دروفاداری و جان نثاری خود نسبت به آن حضرت ابراز داشتند.(۲)

۲. سخنان زینب کبریعليه‌السلام با امام حسینعليه‌السلام

در این شب بود که زینب کبریعليها‌السلام اشعار «یا دهر اف لک من خلیل... » را از زبان برادرش امام حسینعليه‌السلام شنیدو هنگامی که متوجه شد فردا روز شهادت حضرت است فرمود: «ای کاش مرگ مرا نابود ساخته بود و این روز را ندیده بودم ». سپس سیلی به صورت زد و بیهوش شد. امامعليه‌السلام خواهر عزیز و مکرمه خود را به هوش آوردند و مطالبی فرمودند.(۳)

____________________

۱. همان. و مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج ۴، ص ۱۰۷. مثیر الاحزان: ص۳۸. روضة الواعظین: ص۱۸۲. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۱۰۷. ینابیع المودة: ج۳ ص۶۵. مقاتل الطالبیین: ص۷۴.

۲.همان. و فیض العلام: ص ۱۴۷. وسیلة الدارین: ص ۲۹۸ - ۲۹۹.

۳. مثیر الاحزان: ص۳۵. لهوف: ص۱۴۰. بحار الانوار: ج ۴۵ ص۲. ارشاد: ج۲ ص۹۳. کلمات الامام الحسنعليه‌السلام : ص۴۰۴. فیض العلام: ص۱۴۹. وسیلة الدارین: ص۳۰۲-۳۰۳. ینابیع المودة: ج۳ ص ۶۴. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۱۹. تاریخ یعقوبی: ج۲ ص۲۴۴. جواهر المطالب: ج۲ ص۲۸۳. البدایة و النهایة: ج۸ ص۱۹۱. مقاتل الطالبیین : ص۷۵ سبل الهدی و الرشاد: ج۱۱ ص۷۷.

۱۰ محرم (عاشورا)

۱. شهادت امام حسینعليه‌السلام

در این روز در سال ۶۱ ه(۱) که روز شنبه(۲) یا جمعه(۳) بوده، آقا و مولایمان حضرتاباعبداللَّه الحسین عليه‌السلام در سن ۵۸ سالگی (و یا ۵۶ و یا ۵۷ سالگی) بعد از نماز ظهر، مظلومانه و با حالت تشنگی و گرسنگی درزمین کربلا به شهادت رسیدند .(۴) این روز، روز باریدن خون از آسمان است، و روزی است که شهادت اهل بیت و اصحاب امام حسینعليه‌السلام در آن به وقوع پیوسته است.(۵)

____________________

۱. بعضی از مصادر مخالفین: مستدرک حاکم، سنن کبری بیهقی، مجمع الزوائد، فتح الباری، تحفة الحوذی، عون المعبود، المصنّف ابن ابی شیبة، الآحاد و المثانی، المعجم الکبیر، نظم درر السمطین، الطبقات و تاریخ خلیفة بن خیاط، معرفة الثقات، اخبار الطول، مشاهیر علماء الامصار، الثقات ابن حبان، تاریخ بغداد، التعدیل، و الترجیح، اسد الغابة، تهذیب الکمال، تاریخ دمشق، جواهر المطالب فی مناقب الامام علیعليه‌السلام ، سیر اعلام النبلاء، لسان المیزان، تقریب التهذیب، الاصابة، انساب سمعانی، البدایة و النهایة، سبل الهدی و الرشاد، ینابیع المودة، الذریة الطاهرة، رجال مسلم، تعجیل المنفعة، الاستیعاب، تاریخ طبری، مقاتل الطالببین، فیض القدیر، مولد العلماء و وفیاتهم، معرفة الثقات، رجال صحیح بخاری، صفوة الصفوة، تهذیب الاسماء، تلخیص الحبیر، تذکرة الخواص، مقتل الحسینعليه‌السلام (خوارزمی).

۲. مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج۳ ص۲۳۱. تهذیب الاحکام: ج۴ ص۳۳۳. کامل الزیارات: ص۱۵۳. الهدلیة الکبری: ص۲۰۱، ۲۰۳. مقتل الحسینعليه‌السلام : ص۱۱۳. ارشاد: ج ۲، ص ۱۳۳،۳۷۹. عیون المعجزات: ص۶۱. تاج الموالید: ص۳۰. الخرائج و الجرائح: ج۳ ص۱۱۵۹. عدد القویة: ص۶۵. وسائل الشیعة: ج۱۳ ص۲۴۸. بحار الانوار: ج۴۴ ص۱۹۸، ۳۳۱، ج۴۵ ص۸۷، ج۵۲ ص۲۸۵، ۲۹۰. لهوف: ص۱۲۹. روضة الواعظین: ص۲۶۳. الغیبة طوسی: ص۴۵۳. حدائق الناضرة: ج۱۷ ص۴۳۴. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۲۰.

۳. تاریخ موالید الائمةعليه‌السلام : ص۲۰. عیون المعجزات: ص۶۱. بحار الانوار: ج۴۴ ص۱۹۹. تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۲۵۰. مستدرک حاکم: ج۳ ص۱۷۷.

۴. کافی: ج۱ ص۴۶۳. ارشاد: ج۲ ص۱۳۳. اعلام الوری: ج۱ ص۴۲۰. کشف الغمة: ج۲ ص۴۰. توضیح المقاصد: ص۳. مسار الشیعة: ص۲۴. تهذیب شیخ طوسی: ج۶ ص۴۲. زاد المعاد: ص۳۰۶. معالی السبطین: ج۲ ص۵. مصباح کفعمی: ج۲ ص۵۹۴. مصباح المتهجد: ص۷۱۲. مقاتل الطالبیین: ص۷۸.

۵. زاد المعاد: ص۳۰۶-۳۰۷.

چهار هزار ملک در این روز به زمین کربلا برای نصرت آن حضرت آمدند، و چون اجازه نیافتند تا ظهور حضرت مهدیعليه‌السلام گریه کنان نزد قبر آن حضرت ماندگارند.(۱) در این روز ترک خوردن و آشامیدن بخصوص از غذاهای لذیذ مناسب است.(۲)

۲. شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی(۳)

۳. شهادت مسلم بن عوسجه(۴)

۴. شهادت حر بن یزید ریاحی

۵. شهادت جون مولی ابی ذر الغفاری(۵)

۶. شهادت همسر وهب، به دست رستم غلام شمر(۶)

۷. شهادت شبیه ترین مردم به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علی اکبرعليه‌السلام فرزند بزرگ سیّد الشّهداءعليه‌السلام

عموی والامقام حضرت صاحب الامرعليه‌السلام .

____________________

۱. کامل الزیارت: ص۲۳۴، ۲۳۵. کمال الدین: ص۶۷۲. مستدرک الوسائل: چ۱۰ ص۲۴۵. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۲۶، ج۵۲ ص۳۲۶. ۲.توضیح المقاصد: ص ۳. مسار الشیعة: ص ۲۵.

۳. مثیر الاحزان: ص۳۲. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۷-۲۶، ۷۱، ۷۴-۶۵، ج۹۸ ص۲۷۴-۲۶۹. ابصار العین: ص۵۶، ۶۱. وسیلة الدارین: ص۱۱۹، ۱۲۶. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۸۷، ۱۰۱. اعیان الشیعة: ج۴ ص۵۵۵. رجال البرقی: ص۳۴، ۴۱. مزار ابن مشهدی: ص۴۹۶ -۴۸۶. رجال شیخ طوسی: ص۶۰، ۹۳، ۱۰۰. نفس المهموم: ص۲۷۰. الاصابه: ج۲ ص۱۴۲. الاعلام زرکلی: ج۲ ص۱۶۶.

۴. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۲، ۲۳، ۷۱. مثیر الاحزان: ص۳۳. اعیان الشیعة: ج۴ ص۲۹۷. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۷۸. نفس المهموم: ۲۹۰. ابصار العین: ص۱۰۵. وسیلة الدارین فی انصار الحسینعليه‌السلام : ص۱۰۸. الاعلام زرکلی: ج۷ ص۲۲۲.

۵. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۲، ۲۳، ۷۱. مثیر الاحزان: ص۳۳. اعیان الشیعة: ج۴ ص۲۹۷. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۷۸. نفس المهموم: ۲۹۰. ابصار العین: ص۱۰۵. وسیلة الدارین فی انصار الحسینعليه‌السلام : ص۱۱۵. مستدرکات علم رجال الحدیث: ج۲ ص۲۴۶. ۶. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۱۴۱. لواعج الاشنان: ص۱۳۹. منتخب التواریخ: ص۲۸۸. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۳۴. مثیر الاحزان: ص۳۲. ابصار العین انصار الحسینعليه‌السلام : ص۱۰۶، ۱۰۷. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۱۴۲، ج۲ ص ۱۳۸-۱۳۶. بحار الانوار: ج۴۵ ص ۱۷-۱۶.

۸. شهادت قاسم بن الحسنعليه‌السلام .(۱)

۹. شهادت عبداللَّه بن الحسنعليه‌السلام .

۱۰. شهادت قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس بن علی بن ابی طالبعليه‌السلام .

۱۱. شهادت مولانا الرضیع باب الحوائج علی اصغرعليه‌السلام .

۱۲. آمدن ذوالجناح با یال و کاکل خونین

به سوی خیمه فاطمیات برای آوردن خبر شهادت آن حضرت.

۱۳. ماتم و ناله و گریه پردگیان حرم

بر سیّد الشّهداءعليه‌السلام و اولاد و بستگان و اصحاب آن حضرت.

۱۴ غارت اموال از خیام امام حسینعليه‌السلام .

۱۵. فرار فاطمیات و علویات در بیابانها

بعد از شهادت آقا و سرورشان اباعبداللَّهعليه‌السلام .

۱۶. غارت کردن لباس و زره و... از بدن مطهر شهدای کربلا.

۱۷. جدا شدن سرهای مطهر امام حسینعليه‌السلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت.

۱۸ به آتش کشیدن خیمه های آل اللَّه ،فرزندان رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهراء عليهم‌السلام .

۱۹. شهادت دختران کوچک در کنار خیمه ها.

۲۰. گریه و ماتم بر سیّد الشّهداءعليه‌السلام

و عزای زمین و زمان، عرش و آسمان، جن و انس و ملک و وحوش بر آن حضرت.

____________________

۱. ارشاد: ج۲ ص۱۰۷، ۱۰۸. مثیر الاحزان: ص۳۶. بحار الانوار: ج۴۵ ص۳۴، ۳۶، ۶۸، ۶۹. ابصار العین: ص۳۶، ۳۷. وسیلة الدارین: ص۲۵۱، ۲۵۳. فرسان الهیجاء: ج۲ ص۲۶، ۳۰.

در این روز ملکی ندا کرد: ای امت ظالمی که عترت پیامبر خود را کشتید، خداوند شما را موفق به درک عید فطر و قربان نفرماید.(۱)

۲۱. رأس مطهر امام حسینعليه‌السلام در کوفه

عصر عاشورارأس مطهر و نورانی امام حسین عليه‌السلام را توسط خولی بن یزید اصبحی ملعون و حمید بن مسلم ازدی به کوفه فرستادند.(۲)

۲۲. خونین شدن ریشه هر گیاهیکه از زمین می کشیدند، از مصیبت عظمای آن روز. (۳)

۲۳. قتل ابن زیاد

ابن زیاد در روز عاشورای سال ۶۷ ه به فرمان مختار به جزای ظاهری اعمالش رسید و کشته شد. حصین بن نمیر و جمعی از قتله امام حسینعليه‌السلام نیز همراه ابن زیاد به قتل رسیدند.(۴)

ابن زیاد ملعون به دست ابراهیم پسر مالک اشتر نخعی کشته شد، و سر نحسش را برای مختار فرستادند.مختار هم سر او را برای امام زین العابدین عليه‌السلام فرستاد. هنگام وارد کردن سر ابن زیاد حضرت مشغول غذا خوردن بود. لذا سجده شکر به جای آورده

____________________

۱.کافی: ج۴ ص۱۷۰. بحار الانوار: ج ۴۵، ص ۲۱۷، ۲۱۸. وسائل الشیعه: ج ۱۰، ص ۲۹۶. من لا یحضره الفقیه: ج۲ ص۸۹، ۱۷۵. مستدرک الوسائل: ج۶ ص۱۵۲.

۲. بحار الانوار: ج۴۵ ص۶۲، ۱۰۷. ارشاد: ج۲ ص۱۱۳. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۲۰۳. اعلام الوری: ج۱ ص۴۷۰. منتهی الآمال: ج۱ ص۴۰۱. فیض العلام: ص۱۵۵. تاریخ طبری: ج۵ ص۳۴۸.

۳. کامل الزیارات: ص۱۵۹. بحار الانوار: ج۴۵ ص۸۹، ۲۰۴، ۲۱۶، ۳۰۵. مدینة المعاجز: ج۴ ص۱۰۵، ۱۱۶، ۱۸۷. شرح احقاق الحق: ج۱۱ ص۴۸۳-۴۸۱. ترجمة الامام الحسینعليه‌السلام من طبقات ابن سعد: ص۹۰. ینابیع المودة: ج۳ ص ۱۵، ۲۰، ۱۰۲. تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۲۳۰. الصواعق المحرقة: ص۱۱۶، ۱۹۲. تفسیر ابن کثیر: ج۴ ص۱۵۴. تذکرة الخواص: ص۲۴۶. نظم درر السمطین: ص۲۲۱.

۴. بحار الانوار: ج۴۵ ص۳۸۳، ۳۸۵. تتمه المنتهی: ص ۹۰. قلائد النحور: ج ذی الحجه، ص ۴۲۴. مستدرک سفینه البحار: ج ۵، ص ۲۱۵. وقائع الشهور: ص۲۲۷. لطائف المعارف: ص۱۴۵. استیعاب: ج ۱، ص ۳۹۶. البدایه و النهایه: ج ۸، ص ۳۱۰. التاریخ الصغیر: ج۱ ص۱۵۵.

فرمودند: «روزی که ما را بر ابن زیاد وارد کردند غذا می خورد. من از خدا خواستم که از دنیا نروم تا سر او را در مجلس غذای خود مشاهده کنم، همچنان که سر پدر بزرگوارم مقابل او بود و غذا می خورد. خداوند به مختار جزای خیر دهد که خونخواهی ما را نمود». سپس حضرت به اصحاب خود فرمود: همه شکر کنید.»(۱)

۲۴. قیام حضرت مهدیعليه‌السلام

به روایتی حضرتبقیه اللَّه الاعظم حجه بن الحسن العسکری ارواحنا له الفداه در این روز قیام خواهند کرد.(۲)

۲۵. وفات امّ سلمه

در این روز در سال ۶۲-۶۳ ه امّ سلمه همسر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنیا رحلت فرمود.(۳) نام او هند، پدرش ابی امیّه، مادرش عاتکه دختر عبدالمطلب بود. شوهر اول او پسر خاله اش ابوسلمه بن عبدالاسد بن مغیره بود. چون به شرف اسلام مشرف شد با همسرش امّ سلمه به حبشه مهاجرت کردند. پس از بازگشت از حبشه براثر زخمی که در جنگ احد بر او وارد شده بود ، بعد از مدتی شهید شد.(۴)

سلمه، عمر، زینب و درّه، فرزندان او بودند، وعمر در جمیع جنگهای امیر المؤمنین عليه‌السلام شرکت کرد و مدتی از طرف آن حضرت والی بحرین بود.(۵)

____________________

۱. ذوب النضار: ص۱۴۴. بحار الانواز ج۴۵ ص۳۳۶، ۳۴۲، ۳۸۶. امالی طوسی: ص۲۴۳. مدینة المعاجز: ج۴ ص۳۲۸.

۲. الغیبة (نعمانی): ص۲۸۲. تهذیب الاحکام: ج۴ ص۳۲۳. کمال الدین: ص۶۵۴. اعلام الوری: ج۲ ص۲۸۶. بحار الانوار: ج۵۲ ص۲۹۷، ج۹۵ ص۱۹۰. عدد القویة ص۶۵. کشف الغمة: ج۲ ص۴۶۲، ۵۳۴.

۳. مستدرک سفینه البحار: ج ۵، ص ۲۱۵. تاریخ دمشق: ج۳ ص۲۱۱.

۴. بحار الانوار: ج۲۰ ص۱۴۳، ۱۸۵. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۱. الصحیح من السیرة: ج۷ ص۷۳. ذخائر العقبی: ص۲۵۳. طبقات الکبری: ج۳ ص۲۴۰. البدایة و النهایة: ج۴ ص۷۱.

۵. بحار الانوار: ج۳۲ ص۱۶۹- ۱۶۸. الدجات الرفیعة: ص۱۹۸. سفینة البحار: ج۳ ص۶۴۸. مستدرکات علم رجال الحدیث: ج۶ ص۷۴. شرح نهج البلاغة: ج۶ ص۲۱۹. استعیاب: ج۳ ص۱۱۶۰.

بعد از اینکه عدّه امّ سلمه در وفات شوهرش سر آمد، ابوبکر و عمر جداگانه به خواستگاری او رفتند، ولی امّ سلمه اجابت نکرد.سپس پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از او خواستگاری کرد و امّ سلمه قبول کرد،(۱) و به فرزند خود عمر بن ابی سلمه گفت: عقد را جاری کن.(۲)

عایشه وقتی دید پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امّ سلمه را به عقد خویش در آورده بسیار ناراحت شد، چه اینکه امّ سلمه در جمال کم نظیر بود. عایشه به حفصه گفت: امّ سلمه چقدر زیباست! او باور نکرد تا اینکه امّ سلمه را دید.از همین جهت حسادت این دو با امّ سلمه بسیار زیاد بود .(۳)

امّ سلمه فضائلی دارد که او را از دیگر همسران پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به جز خدیجه کبریعليها‌السلام ممتاز کرده است:

۱. بارها امّ سلمه عایشه را نصیحت می کرد در پیروی از علی بن ابی طالبعليه‌السلام ، ولی او نمی پذیرفت. فضائل و مناقب آن حضرت را برای عایشه می گفت ولی او قبول نمی کرد،(۴) او تا لحظه ای که زنده بود با عایشه سخن نگفت چون مردم را برای جنگ با علی بن ابی طالبعليه‌السلام در جنگ جمل جمع کرد.(۵)

۲. امّ سلمه شهادت داد که عایشه دشمنامیر المؤمنین عليه‌السلام است.(۶)

____________________

۱. الصحیح من السیرة: ج۵ ص۲۴۵. مسند احمد: ج۶ ص۳۱۳. سیر اعلام النبلاء: ج۱ ص۱۵۲. طبقات الکبری: ج۸ ص۸۹.

۲. بحار الانوار: ج۲۲ ص۲۰۳، ۲۲۴. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۲. مستدرک حاکم: ج۴ ص۱۷. سیر اعلام النبلاء: ج۲ ص۲۰۴.

۳. الصحیح من السیرة: ج۳ ص۲۴۹، ج۵ ص۲۴۶. موسوعة التاریخ الاسلامی: ج۲ ص۴۴۵. طبقات الکبری: ج۸ ص۹۴.سیر اعلام النبلاء: ج۲ ص۲۰۹. الاصابة: ج۸ع ص۳۴۳، ۴۰۶.

۴. بحار الانوار: ج۳۲ ص۱۷۰-۱۴۹. احتجاج: ج۱ ص۲۴۱. معانی الاخبار: ص۳۷۵. الجمل شیخ مفید: ص۱۲۵. مجمع النورین: ص۲۶۴. الجمل ابن شدقم: ص۲۸.بلاغات النساء: ص۷. العقد الفرید: ج۲ ص۲۷۷. الامامة و السیاسة: ج۱ ص۷۶. جواهر المطالب فی مناقب الامام علیعليه‌السلام : ج۲ ص۱۰.

۵. الصحیح من السیرة ج۵ ص۲۴۷. شرح الاخبار: ج۱ ص۳۹۶. المحاسن و المساوی: ج۱ ص۴۸۱.

۶. الهدایة الکبری: ص۱۹۷. مدینة المعاجز: ج۳ ص۴۱۲.

۳. امّ سلمه شنید که یکی از آزاد شده هایش امیر المؤمنینعليه‌السلام را ناسزا گفته است. آن شخص را فرا خواند و آنقدر از فضائل و مناقب علیعليه‌السلام که از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیده بود برای آن شخص بازگو کرد، تا او توبه کند.(۱)

۴. امّ سلمه حدیث «نحن معاشر الانبیاء لانورّث... » را کهابوبکر آن را به دروغ به رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت داد تکذیب کرد.(۲)

۵. هنگامی که امیر المؤمنینعليه‌السلام برای جنگ جمل حرکت کردند، امّ سلمه پسرش عمر بن ابی سلمه را برای یاری آن حضرت فرستاد، و به آن حضرت پیغام داد: «اگر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همسرانش را به ملازمت خانه ها امر نفرموده بود می آمدم و در نصرت و یاری شما کوتاهی نمی کردم».(۳)

۶ بعد از رحلت خدیجه کبریعليها‌السلام مراقبت حضرت زهراءعليها‌السلام با فاطمه بنت اسدعليها‌السلام بود. بعد از رحلت فاطمه بنت اسد این مهم از طرف پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امّ سلمه سپرده شد، و عایشه از این ماجرا بسیار خشمناک بود. امّ سلمه می گفت: «مردم گمان می کنند من آموزگار فاطمه عليها‌السلام هستم! بخدا قسم که آن حضرت آموزگار من است ».

۷ روزی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پوست گوسفندی را طلبیدند و مطالبی را فرمودند و امیر المؤمنینعليه‌السلام نوشتند. بعد آن پوست را به امّ سلمه دادند و فرمودند: «هرکس بعد از من فلان و فلان نشانه را به تو داد، این پوست را به او تسلیم کن». آن سه نفر آن نشانه ها را نداشتند، و امّ سلمه آن پوست را در خلافت ظاهری امیر المؤمنین عليه‌السلام به آن حضرت - که

____________________

۱. امالی صدوق: ص۴۶۲. امالی طوسی: ص۴۲۵. بشارة المصطفیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ص۵۸. کشف الغمة: ج۱ ص۲۹۶. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۲. بحار الانوار: ج۲۲ ص۲۲۱، ج۳۸ ص۳۰۹. کشف الیقین: ص۴۶۸. ینابیع المودة: ج۱ ص۲۴۲.

۲. دلائل الامامة: ص۱۲۴. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۳. بیت الاحزان: ص۱۵۳، از «الدرّ النظیم».

۳. بحار الانوار: ج۳۲ ص۱۶۸. سفینة البحار: ج۳ ص۶۸۴. الدجات الرفیعة: ص۱۹۸. مستدرکات علم رجال الحدیث: ج۶ ص۷۴. شرح نهج البلاغة: ج۶ ص۲۱۹. استیعاب: ج۳ ص۱۱۶۰. المیعار و الموازنة: ص۳۰. تذکرة الخواص: ص۶۷.

۴.دلائل الامامة: ص۸۲. بحار الانوار: ج۴۳ ص۱۰. مجمع النورین: ص۵۲. اللمعة البیضاء: ص۲۳۴.

همه نشانه ها را دارا بود تسلیم نمود.(۱)

۸ هنگام حرکت امام حسینعليه‌السلام از مدینه به مکه امّ سلمه آمد و خبر شهادت آن حضرت را که از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیده بود با اندوهی

فراوان بازگو کرد. امام حسینعليه‌السلام محل شهادت و موضع دفن خود و اصحابشان و... را به معجزه نشان دادند. سپس مقداری از خاک آن بقعه طیّبه را به امّ سلمه دادند و در نزد آن حضرت بود تا روز عاشورا که امّ سلمه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را با حالتی گردآلود و ژولیده مو در خواب دید، و عرض کرد: یا رسول اللَّه، این چه حالت است که در شما می نگرم؟ فرمودند: «ای امّ سلمه، حسین مرا کشتند و دیشب برای او و اصحاب او قبر می کندم ».

وقتی از خواب بیدار شد خاکی که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امام حسینعليه‌السلام به او داده بودند به خون تازه تبدیل شده است.(۲)

شب یازدهم محرم

۱. شام غریبان کربلا

نخستین شب عزا و سوگ خاندان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از شهادت سیّد الشّهداءعليه‌السلام است. شبی تیره تر از سیاهی! شبی جانسوز که در آن تلخترین لحظات بر خاندان امام حسینعليه‌السلام گذشت.

____________________

۱. بصائر الدرجات: ص۱۸۳. الامامة و التبصرة من الحیرة: ص۴۵. بحار الانوار: ج۲۲ ص۲۲۴، ج۲۶ ص۴۹، ج۳۸ ص۱۳۲. مدینة المعاجز: ج۲ ص۲۴۸.

۲. بحار الانوار: ج۴۴ ص۲۲۵، ۲۴۱، ج۴۵ ص۸۹، ۲۳۰. امالی صدوق: ص۲۰۳. امالی طوسی: ص۳۱۵. کلمات الامام الحسینعليه‌السلام : ص۲۹۲. مدینة المعاجز: ج۴ ص۱۹۲. ریاحین الشرعیة: ج۲ ص۳۰۵ - ۲۸۳. ذخائر العقبی: ص۱۴۸. ینابیع المودة: ج۳ ص۱۲. تاریخ یعقوبی: ج۲ ص۲۴۶. مجمع الزوائد: ج۹ ص۱۸۹. المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۰۸. تاریخ دمشق : ج۱۴ ص۱۹۳. تهذیب الکمال: ج۶ ص۴۰۹. تهذیب التهذیب: ج۲ ص۳۰۱.

آیا می شود رنج و سوز و مصیبت بازماندگان حضرت را در آن شب بیان کرد و یا حتّی تصّور نمود؟ آیا کسی درک می کند کهدیدگان خونفشان عمه امام زمان عليه‌السلام و اهل بیت چقدر و چگونه بر آن حضرت گریستند ؟ آیا می تواند تصویر کند که آه و ناله سوزناک آن عزیزان چگونه بوده است؟

با چه زبانی و با چه لفظی می توان دلهای شکسته، قلبهای جریحه دار، ناله و نوای بلبلان بال و پر سوخته گلستان نبوی و علوی، و سوز دل یتیمان و بانوان حسینی را بیان کرد؟

شام غریبان است ! کودکان یتیم که دیشب پدر داشتند، و بانوان بی سرپرست که دیشب سرپرست و کاشانه داشتند، امشب با آشیانه سوخته و دلهای داغدار، بدون سرورشان حضرت اباعبداللَّه چه می کنند؟

تفاوت بین این دو شب چقدر است:شب عاشورا و شب یازدهم ؟ دیشب چه سالاری داشتند؟ دیشب چه کسی از خیمه ها محافظت می کرد؟ دیشب چه کسانی در خیمه ها بودند؟ امروز اما بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است!آن شب چه کسی سرپرستی علویات و فاطمیات را بر عهده داشت؟ زینب کبریعليها‌السلام آن شب چه حالی داشت؟ از یک سو مراقبت از حجّت خدا زین العابدینعليه‌السلام و همسران و یتیمان برادر، و از سوی دیگر به دنبال دخنران گمشده!!همه اینها در سرزمینی که بدن برادرش و عزیزانش با آن وضع روی زمین افتاده باشند !

آه چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنینعليه‌السلام . «سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشّکور ».(۱)

۲. سر امام حسینعليه‌السلام در تنور خولی

شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسینعليه‌السلام در تنور منزل خولی بود در

____________________

۱. از زیارت حضرت زینبعليها‌السلام

حالیکه نورانیّت آن سر فضا را روشن نموده بود.(۱)

۱۱ محرم

۱. حرکت کاروان اسرا از کربلا

عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بر شتران بی جهاز سوار کردند(۲) و سیّد سجّادعليه‌السلام را نیز با غل جامعه بر شتر سوار کردند. هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسینعليه‌السلام افتاد،لطمه ها بر صورت زدند و صدا به صیحه و ندبه برداشتند .(۳)

۲. تشکیل مجلس ابن زیاد

روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد. ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند. سپس رأس مطهر امام حسینعليه‌السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسّم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.(۴)

۳. حرکت اهل بیت امام حسینعليه‌السلام به سوی کوفه

عصر روز یازدهم اهل بیتعليهم‌السلام را با حالت اسارت به کوفه بردند. نزدیک

____________________

۱. مقتل الحسینعليه‌السلام (مقرّم): ص ۳۰۴. از مدینه تا مدینه: ص۷۷۰. فیض العلام: ص۱۵۶-۱۵۵. در بعضی از مصادر به جای تنور خولی، زیر ظرف خمیر آمده است: مناقب آل ابی طالبعليهم‌السلام :ج۴ ص۶۸. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۲۶. مثیر الاحزان: ص۶۶. مدینة المعاجز: ج۴ ص۱۱۴. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۴۸.

۲. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. اعلام الوری: ج۱ ص۴۷۰. لهوف: ص۱۸۹. بحار الانوار: ج۴۵ ص۰۷.

۳. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۲۰۳. مثیر الاحزان: ص۶۴. معالی السبطین: ج۲ ص۹۰. قلائد النحور: ص ۱۸۴. فیض العلام: ص ۱۵۶. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۴۸. البدایة و النهایة: ج۸ ص۲۱۰. ۴. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۷۱.

۵. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. مثیر الاحزان: ص۶۴. بحار الانوار: ج۴۵ ص۶۲. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۷۱. لهوف: ص۱۸۹.

غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. لذا آن بزرگواران داغدار و مصیبت زده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد، و بسان فرماندهی که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسرائ وارد کوفه شد.(۱)

۱۲ محرم

۱. دفن شهدای کربلا

روز دفن بدنه ای مطهر سیّد الشّهداءعليه‌السلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت،(۲) توسّط امام سجّادعليه‌السلام به یاری جمعی از بنی اسد است.(۳) و بنا بر قولی دفن شهدای کربلا در سیزهم محرم بوده است.(۴)

۲. ورود اهل بیتعليه‌السلام به کوفه

روز دوازدهم روز ورود اهل بیتعليهم‌السلام با حالت اسارت به کوفه است.(۵)

در این روز ابن زیاد فرمان داد که احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید، و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچه ها و بازارها موکل گردانید، که احدی از شیعیان امیرالمؤمنینعليه‌السلام حرکتی نکند.

سپس فرمان داد سرهایی را که در کوفه بود برگردانند و در پیش روی اهل بیتعليه‌السلام حرکت دهند،و با هم وارد شهر کرده در کوی و بازار بگردانند .

____________________

۱. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۲۰۴.

۲. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۷۰. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۰۸. مثیر الاحزان: ص۶۵.

۳. تذکرة الشهداء (مترجّم): ص۴۴۷- ۴۴۵. الوقایع و الحوادث: ج ۶ ص ۶۱-۵۹. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص ۱۳۲. علی الاکبرعليه‌السلام (مقرّم): ص۹۴.

۴. علی الاکبرعليه‌السلام : ص۹۴. تذکرة الشهداء (مترجَم):ص۴۴۵.

۵. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. اعلام الوری: ج۱ ص۴۷۱. درجات الرفیعة: ص۴۵۱. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۲۰۴. الوقایع و الحوادث: ج ۴ ص ۲۵.

۲ - آمدن امان نامه برای فرزندان امّ البنینعليه‌السلام

در این روز شمر ملعون برای حضرت عبّاسعليه‌السلام و برادرانشامان نامه آورد. آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبداللَّهعليه‌السلام رسانید و بانگ برآورد: «أین بنو اختنا»: «پسران خواهر ما کجایند»؟ ولی آن بزرگواران جواب ندادند. امام حسینعليه‌السلام فرمود: جواب او را بدهید اگرچه فاسق است.

حضرت عبّاسعليه‌السلام در جواب فرمودند: چه می گوئی؟ شمر گفت: من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسینعليه‌السلام به کشتن ندهید.

حضرت عبّاسعليه‌السلام با صدای بلند فرمود: «لعنت خدا بر تو و بر امیر تو (و بر امان تو) بد. ما را امان می دهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد »؟!(۱)

۳ - درخواست تأخیر جنگ از سوی امام حسینعليه‌السلام

درعصر تاسوعا امامعليه‌السلام برای به تعویق انداختن جنگیک شب دیگر مهلت گرفتند . چون عمر سعد لشکر را آماده جنگ با امامعليه‌السلام نمود و معلوم شد که قصد جنگ دارند، حضرت به برادرش عبّاسعليه‌السلام فرمود تا یک شب دیگر مهلت بگیرد. آنها در ابتدا قبول نکردند، ولی بعد قبول نمودند که شبی را صبر کنند.(۲)

۴ - آمدن لشکر تازه نفس به کربلا

در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،(۳) و شمر نامه ابن زیاد را آورد.(۴)

____________________

۱. امالی صدوق: ص۲۲۰. ارشاد: ج۲ ص۸۹. لهوف: ص۱۵۰. مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج۴ ص۱۰۷. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۵۵. فیض العلام: ص ۱۴۶. بحار الانوار: ج ۴۴، ص ۳۶۱. کلمات الامام الحسینعليه‌السلام : ص۳۹۱ - ۳۹۰. ازمدینه تا مدینه: ص۳۸۲ - ۳۷۷. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۱۵. البدایة و النهایة: ج۸ ص۱۹۰. مقتل الحسین (خوارزمی): ج۱ ص۳۵۴-۳۴۹.

۲. همان.

۳. امالی صدوق: ص۲۲۰. بحار النوار: ج۴۴ ص۳۱۵. از مدینه تا مدینه: ص ۳۷۸.

۴. امالی صدوق: ص۲۲۰. ارشاد: ج۲ ص۸۹. بحار النوار: ج۴ ص۳۱۶، ۳۱۹. لهوف: ص۱۵۰. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۵۵. فیض العلام: ص ۱۴۶. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۱۵. البدایة و النهایة: ج۸ ص۱۹۰.

۵. خطابه امام حسینعليه‌السلام برای اصحابش

در عصر این روز امام حسینعليه‌السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.(۱)

شب عاشورا

۱. سخنان امامعليه‌السلام با اهل بیت و اصحابش

در این شب امام حسینعليه‌السلام اصحاب و اهل بیت خود را جمع نمودند و کلماتی را به آنان فرمودند. خلاصه کلمات حضرت این بود که من بیعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هرجا که می خواهید کوچ کنید. پس از فرمایشات حضرت اهل بیتعليهم‌السلام و اصحاب کلماتی دروفاداری و جان نثاری خود نسبت به آن حضرت ابراز داشتند.(۲)

۲. سخنان زینب کبریعليه‌السلام با امام حسینعليه‌السلام

در این شب بود که زینب کبریعليها‌السلام اشعار «یا دهر اف لک من خلیل... » را از زبان برادرش امام حسینعليه‌السلام شنیدو هنگامی که متوجه شد فردا روز شهادت حضرت است فرمود: «ای کاش مرگ مرا نابود ساخته بود و این روز را ندیده بودم ». سپس سیلی به صورت زد و بیهوش شد. امامعليه‌السلام خواهر عزیز و مکرمه خود را به هوش آوردند و مطالبی فرمودند.(۳)

____________________

۱. همان. و مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج ۴، ص ۱۰۷. مثیر الاحزان: ص۳۸. روضة الواعظین: ص۱۸۲. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۱۰۷. ینابیع المودة: ج۳ ص۶۵. مقاتل الطالبیین: ص۷۴.

۲.همان. و فیض العلام: ص ۱۴۷. وسیلة الدارین: ص ۲۹۸ - ۲۹۹.

۳. مثیر الاحزان: ص۳۵. لهوف: ص۱۴۰. بحار الانوار: ج ۴۵ ص۲. ارشاد: ج۲ ص۹۳. کلمات الامام الحسنعليه‌السلام : ص۴۰۴. فیض العلام: ص۱۴۹. وسیلة الدارین: ص۳۰۲-۳۰۳. ینابیع المودة: ج۳ ص ۶۴. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۱۹. تاریخ یعقوبی: ج۲ ص۲۴۴. جواهر المطالب: ج۲ ص۲۸۳. البدایة و النهایة: ج۸ ص۱۹۱. مقاتل الطالبیین : ص۷۵ سبل الهدی و الرشاد: ج۱۱ ص۷۷.

۱۰ محرم (عاشورا)

۱. شهادت امام حسینعليه‌السلام

در این روز در سال ۶۱ ه(۱) که روز شنبه(۲) یا جمعه(۳) بوده، آقا و مولایمان حضرتاباعبداللَّه الحسین عليه‌السلام در سن ۵۸ سالگی (و یا ۵۶ و یا ۵۷ سالگی) بعد از نماز ظهر، مظلومانه و با حالت تشنگی و گرسنگی درزمین کربلا به شهادت رسیدند .(۴) این روز، روز باریدن خون از آسمان است، و روزی است که شهادت اهل بیت و اصحاب امام حسینعليه‌السلام در آن به وقوع پیوسته است.(۵)

____________________

۱. بعضی از مصادر مخالفین: مستدرک حاکم، سنن کبری بیهقی، مجمع الزوائد، فتح الباری، تحفة الحوذی، عون المعبود، المصنّف ابن ابی شیبة، الآحاد و المثانی، المعجم الکبیر، نظم درر السمطین، الطبقات و تاریخ خلیفة بن خیاط، معرفة الثقات، اخبار الطول، مشاهیر علماء الامصار، الثقات ابن حبان، تاریخ بغداد، التعدیل، و الترجیح، اسد الغابة، تهذیب الکمال، تاریخ دمشق، جواهر المطالب فی مناقب الامام علیعليه‌السلام ، سیر اعلام النبلاء، لسان المیزان، تقریب التهذیب، الاصابة، انساب سمعانی، البدایة و النهایة، سبل الهدی و الرشاد، ینابیع المودة، الذریة الطاهرة، رجال مسلم، تعجیل المنفعة، الاستیعاب، تاریخ طبری، مقاتل الطالببین، فیض القدیر، مولد العلماء و وفیاتهم، معرفة الثقات، رجال صحیح بخاری، صفوة الصفوة، تهذیب الاسماء، تلخیص الحبیر، تذکرة الخواص، مقتل الحسینعليه‌السلام (خوارزمی).

۲. مناقب آل ابی طالبعليه‌السلام : ج۳ ص۲۳۱. تهذیب الاحکام: ج۴ ص۳۳۳. کامل الزیارات: ص۱۵۳. الهدلیة الکبری: ص۲۰۱، ۲۰۳. مقتل الحسینعليه‌السلام : ص۱۱۳. ارشاد: ج ۲، ص ۱۳۳،۳۷۹. عیون المعجزات: ص۶۱. تاج الموالید: ص۳۰. الخرائج و الجرائح: ج۳ ص۱۱۵۹. عدد القویة: ص۶۵. وسائل الشیعة: ج۱۳ ص۲۴۸. بحار الانوار: ج۴۴ ص۱۹۸، ۳۳۱، ج۴۵ ص۸۷، ج۵۲ ص۲۸۵، ۲۹۰. لهوف: ص۱۲۹. روضة الواعظین: ص۲۶۳. الغیبة طوسی: ص۴۵۳. حدائق الناضرة: ج۱۷ ص۴۳۴. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۲۰.

۳. تاریخ موالید الائمةعليه‌السلام : ص۲۰. عیون المعجزات: ص۶۱. بحار الانوار: ج۴۴ ص۱۹۹. تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۲۵۰. مستدرک حاکم: ج۳ ص۱۷۷.

۴. کافی: ج۱ ص۴۶۳. ارشاد: ج۲ ص۱۳۳. اعلام الوری: ج۱ ص۴۲۰. کشف الغمة: ج۲ ص۴۰. توضیح المقاصد: ص۳. مسار الشیعة: ص۲۴. تهذیب شیخ طوسی: ج۶ ص۴۲. زاد المعاد: ص۳۰۶. معالی السبطین: ج۲ ص۵. مصباح کفعمی: ج۲ ص۵۹۴. مصباح المتهجد: ص۷۱۲. مقاتل الطالبیین: ص۷۸.

۵. زاد المعاد: ص۳۰۶-۳۰۷.

چهار هزار ملک در این روز به زمین کربلا برای نصرت آن حضرت آمدند، و چون اجازه نیافتند تا ظهور حضرت مهدیعليه‌السلام گریه کنان نزد قبر آن حضرت ماندگارند.(۱) در این روز ترک خوردن و آشامیدن بخصوص از غذاهای لذیذ مناسب است.(۲)

۲. شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی(۳)

۳. شهادت مسلم بن عوسجه(۴)

۴. شهادت حر بن یزید ریاحی

۵. شهادت جون مولی ابی ذر الغفاری(۵)

۶. شهادت همسر وهب، به دست رستم غلام شمر(۶)

۷. شهادت شبیه ترین مردم به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علی اکبرعليه‌السلام فرزند بزرگ سیّد الشّهداءعليه‌السلام

عموی والامقام حضرت صاحب الامرعليه‌السلام .

____________________

۱. کامل الزیارت: ص۲۳۴، ۲۳۵. کمال الدین: ص۶۷۲. مستدرک الوسائل: چ۱۰ ص۲۴۵. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۲۶، ج۵۲ ص۳۲۶. ۲.توضیح المقاصد: ص ۳. مسار الشیعة: ص ۲۵.

۳. مثیر الاحزان: ص۳۲. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۷-۲۶، ۷۱، ۷۴-۶۵، ج۹۸ ص۲۷۴-۲۶۹. ابصار العین: ص۵۶، ۶۱. وسیلة الدارین: ص۱۱۹، ۱۲۶. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۸۷، ۱۰۱. اعیان الشیعة: ج۴ ص۵۵۵. رجال البرقی: ص۳۴، ۴۱. مزار ابن مشهدی: ص۴۹۶ -۴۸۶. رجال شیخ طوسی: ص۶۰، ۹۳، ۱۰۰. نفس المهموم: ص۲۷۰. الاصابه: ج۲ ص۱۴۲. الاعلام زرکلی: ج۲ ص۱۶۶.

۴. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۲، ۲۳، ۷۱. مثیر الاحزان: ص۳۳. اعیان الشیعة: ج۴ ص۲۹۷. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۷۸. نفس المهموم: ۲۹۰. ابصار العین: ص۱۰۵. وسیلة الدارین فی انصار الحسینعليه‌السلام : ص۱۰۸. الاعلام زرکلی: ج۷ ص۲۲۲.

۵. بحار الانوار: ج۴۵ ص۲۲، ۲۳، ۷۱. مثیر الاحزان: ص۳۳. اعیان الشیعة: ج۴ ص۲۹۷. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۷۸. نفس المهموم: ۲۹۰. ابصار العین: ص۱۰۵. وسیلة الدارین فی انصار الحسینعليه‌السلام : ص۱۱۵. مستدرکات علم رجال الحدیث: ج۲ ص۲۴۶. ۶. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۱۴۱. لواعج الاشنان: ص۱۳۹. منتخب التواریخ: ص۲۸۸. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۳۴. مثیر الاحزان: ص۳۲. ابصار العین انصار الحسینعليه‌السلام : ص۱۰۶، ۱۰۷. فرسان الهیجاء: ج۱ ص۱۴۲، ج۲ ص ۱۳۸-۱۳۶. بحار الانوار: ج۴۵ ص ۱۷-۱۶.

۸. شهادت قاسم بن الحسنعليه‌السلام .(۱)

۹. شهادت عبداللَّه بن الحسنعليه‌السلام .

۱۰. شهادت قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس بن علی بن ابی طالبعليه‌السلام .

۱۱. شهادت مولانا الرضیع باب الحوائج علی اصغرعليه‌السلام .

۱۲. آمدن ذوالجناح با یال و کاکل خونین

به سوی خیمه فاطمیات برای آوردن خبر شهادت آن حضرت.

۱۳. ماتم و ناله و گریه پردگیان حرم

بر سیّد الشّهداءعليه‌السلام و اولاد و بستگان و اصحاب آن حضرت.

۱۴ غارت اموال از خیام امام حسینعليه‌السلام .

۱۵. فرار فاطمیات و علویات در بیابانها

بعد از شهادت آقا و سرورشان اباعبداللَّهعليه‌السلام .

۱۶. غارت کردن لباس و زره و... از بدن مطهر شهدای کربلا.

۱۷. جدا شدن سرهای مطهر امام حسینعليه‌السلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت.

۱۸ به آتش کشیدن خیمه های آل اللَّه ،فرزندان رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهراء عليهم‌السلام .

۱۹. شهادت دختران کوچک در کنار خیمه ها.

۲۰. گریه و ماتم بر سیّد الشّهداءعليه‌السلام

و عزای زمین و زمان، عرش و آسمان، جن و انس و ملک و وحوش بر آن حضرت.

____________________

۱. ارشاد: ج۲ ص۱۰۷، ۱۰۸. مثیر الاحزان: ص۳۶. بحار الانوار: ج۴۵ ص۳۴، ۳۶، ۶۸، ۶۹. ابصار العین: ص۳۶، ۳۷. وسیلة الدارین: ص۲۵۱، ۲۵۳. فرسان الهیجاء: ج۲ ص۲۶، ۳۰.

در این روز ملکی ندا کرد: ای امت ظالمی که عترت پیامبر خود را کشتید، خداوند شما را موفق به درک عید فطر و قربان نفرماید.(۱)

۲۱. رأس مطهر امام حسینعليه‌السلام در کوفه

عصر عاشورارأس مطهر و نورانی امام حسین عليه‌السلام را توسط خولی بن یزید اصبحی ملعون و حمید بن مسلم ازدی به کوفه فرستادند.(۲)

۲۲. خونین شدن ریشه هر گیاهیکه از زمین می کشیدند، از مصیبت عظمای آن روز. (۳)

۲۳. قتل ابن زیاد

ابن زیاد در روز عاشورای سال ۶۷ ه به فرمان مختار به جزای ظاهری اعمالش رسید و کشته شد. حصین بن نمیر و جمعی از قتله امام حسینعليه‌السلام نیز همراه ابن زیاد به قتل رسیدند.(۴)

ابن زیاد ملعون به دست ابراهیم پسر مالک اشتر نخعی کشته شد، و سر نحسش را برای مختار فرستادند.مختار هم سر او را برای امام زین العابدین عليه‌السلام فرستاد. هنگام وارد کردن سر ابن زیاد حضرت مشغول غذا خوردن بود. لذا سجده شکر به جای آورده

____________________

۱.کافی: ج۴ ص۱۷۰. بحار الانوار: ج ۴۵، ص ۲۱۷، ۲۱۸. وسائل الشیعه: ج ۱۰، ص ۲۹۶. من لا یحضره الفقیه: ج۲ ص۸۹، ۱۷۵. مستدرک الوسائل: ج۶ ص۱۵۲.

۲. بحار الانوار: ج۴۵ ص۶۲، ۱۰۷. ارشاد: ج۲ ص۱۱۳. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۲۰۳. اعلام الوری: ج۱ ص۴۷۰. منتهی الآمال: ج۱ ص۴۰۱. فیض العلام: ص۱۵۵. تاریخ طبری: ج۵ ص۳۴۸.

۳. کامل الزیارات: ص۱۵۹. بحار الانوار: ج۴۵ ص۸۹، ۲۰۴، ۲۱۶، ۳۰۵. مدینة المعاجز: ج۴ ص۱۰۵، ۱۱۶، ۱۸۷. شرح احقاق الحق: ج۱۱ ص۴۸۳-۴۸۱. ترجمة الامام الحسینعليه‌السلام من طبقات ابن سعد: ص۹۰. ینابیع المودة: ج۳ ص ۱۵، ۲۰، ۱۰۲. تاریخ دمشق: ج۱۴ ص۲۳۰. الصواعق المحرقة: ص۱۱۶، ۱۹۲. تفسیر ابن کثیر: ج۴ ص۱۵۴. تذکرة الخواص: ص۲۴۶. نظم درر السمطین: ص۲۲۱.

۴. بحار الانوار: ج۴۵ ص۳۸۳، ۳۸۵. تتمه المنتهی: ص ۹۰. قلائد النحور: ج ذی الحجه، ص ۴۲۴. مستدرک سفینه البحار: ج ۵، ص ۲۱۵. وقائع الشهور: ص۲۲۷. لطائف المعارف: ص۱۴۵. استیعاب: ج ۱، ص ۳۹۶. البدایه و النهایه: ج ۸، ص ۳۱۰. التاریخ الصغیر: ج۱ ص۱۵۵.

فرمودند: «روزی که ما را بر ابن زیاد وارد کردند غذا می خورد. من از خدا خواستم که از دنیا نروم تا سر او را در مجلس غذای خود مشاهده کنم، همچنان که سر پدر بزرگوارم مقابل او بود و غذا می خورد. خداوند به مختار جزای خیر دهد که خونخواهی ما را نمود». سپس حضرت به اصحاب خود فرمود: همه شکر کنید.»(۱)

۲۴. قیام حضرت مهدیعليه‌السلام

به روایتی حضرتبقیه اللَّه الاعظم حجه بن الحسن العسکری ارواحنا له الفداه در این روز قیام خواهند کرد.(۲)

۲۵. وفات امّ سلمه

در این روز در سال ۶۲-۶۳ ه امّ سلمه همسر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنیا رحلت فرمود.(۳) نام او هند، پدرش ابی امیّه، مادرش عاتکه دختر عبدالمطلب بود. شوهر اول او پسر خاله اش ابوسلمه بن عبدالاسد بن مغیره بود. چون به شرف اسلام مشرف شد با همسرش امّ سلمه به حبشه مهاجرت کردند. پس از بازگشت از حبشه براثر زخمی که در جنگ احد بر او وارد شده بود ، بعد از مدتی شهید شد.(۴)

سلمه، عمر، زینب و درّه، فرزندان او بودند، وعمر در جمیع جنگهای امیر المؤمنین عليه‌السلام شرکت کرد و مدتی از طرف آن حضرت والی بحرین بود.(۵)

____________________

۱. ذوب النضار: ص۱۴۴. بحار الانواز ج۴۵ ص۳۳۶، ۳۴۲، ۳۸۶. امالی طوسی: ص۲۴۳. مدینة المعاجز: ج۴ ص۳۲۸.

۲. الغیبة (نعمانی): ص۲۸۲. تهذیب الاحکام: ج۴ ص۳۲۳. کمال الدین: ص۶۵۴. اعلام الوری: ج۲ ص۲۸۶. بحار الانوار: ج۵۲ ص۲۹۷، ج۹۵ ص۱۹۰. عدد القویة ص۶۵. کشف الغمة: ج۲ ص۴۶۲، ۵۳۴.

۳. مستدرک سفینه البحار: ج ۵، ص ۲۱۵. تاریخ دمشق: ج۳ ص۲۱۱.

۴. بحار الانوار: ج۲۰ ص۱۴۳، ۱۸۵. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۱. الصحیح من السیرة: ج۷ ص۷۳. ذخائر العقبی: ص۲۵۳. طبقات الکبری: ج۳ ص۲۴۰. البدایة و النهایة: ج۴ ص۷۱.

۵. بحار الانوار: ج۳۲ ص۱۶۹- ۱۶۸. الدجات الرفیعة: ص۱۹۸. سفینة البحار: ج۳ ص۶۴۸. مستدرکات علم رجال الحدیث: ج۶ ص۷۴. شرح نهج البلاغة: ج۶ ص۲۱۹. استعیاب: ج۳ ص۱۱۶۰.

بعد از اینکه عدّه امّ سلمه در وفات شوهرش سر آمد، ابوبکر و عمر جداگانه به خواستگاری او رفتند، ولی امّ سلمه اجابت نکرد.سپس پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از او خواستگاری کرد و امّ سلمه قبول کرد،(۱) و به فرزند خود عمر بن ابی سلمه گفت: عقد را جاری کن.(۲)

عایشه وقتی دید پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امّ سلمه را به عقد خویش در آورده بسیار ناراحت شد، چه اینکه امّ سلمه در جمال کم نظیر بود. عایشه به حفصه گفت: امّ سلمه چقدر زیباست! او باور نکرد تا اینکه امّ سلمه را دید.از همین جهت حسادت این دو با امّ سلمه بسیار زیاد بود .(۳)

امّ سلمه فضائلی دارد که او را از دیگر همسران پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به جز خدیجه کبریعليها‌السلام ممتاز کرده است:

۱. بارها امّ سلمه عایشه را نصیحت می کرد در پیروی از علی بن ابی طالبعليه‌السلام ، ولی او نمی پذیرفت. فضائل و مناقب آن حضرت را برای عایشه می گفت ولی او قبول نمی کرد،(۴) او تا لحظه ای که زنده بود با عایشه سخن نگفت چون مردم را برای جنگ با علی بن ابی طالبعليه‌السلام در جنگ جمل جمع کرد.(۵)

۲. امّ سلمه شهادت داد که عایشه دشمنامیر المؤمنین عليه‌السلام است.(۶)

____________________

۱. الصحیح من السیرة: ج۵ ص۲۴۵. مسند احمد: ج۶ ص۳۱۳. سیر اعلام النبلاء: ج۱ ص۱۵۲. طبقات الکبری: ج۸ ص۸۹.

۲. بحار الانوار: ج۲۲ ص۲۰۳، ۲۲۴. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۲. مستدرک حاکم: ج۴ ص۱۷. سیر اعلام النبلاء: ج۲ ص۲۰۴.

۳. الصحیح من السیرة: ج۳ ص۲۴۹، ج۵ ص۲۴۶. موسوعة التاریخ الاسلامی: ج۲ ص۴۴۵. طبقات الکبری: ج۸ ص۹۴.سیر اعلام النبلاء: ج۲ ص۲۰۹. الاصابة: ج۸ع ص۳۴۳، ۴۰۶.

۴. بحار الانوار: ج۳۲ ص۱۷۰-۱۴۹. احتجاج: ج۱ ص۲۴۱. معانی الاخبار: ص۳۷۵. الجمل شیخ مفید: ص۱۲۵. مجمع النورین: ص۲۶۴. الجمل ابن شدقم: ص۲۸.بلاغات النساء: ص۷. العقد الفرید: ج۲ ص۲۷۷. الامامة و السیاسة: ج۱ ص۷۶. جواهر المطالب فی مناقب الامام علیعليه‌السلام : ج۲ ص۱۰.

۵. الصحیح من السیرة ج۵ ص۲۴۷. شرح الاخبار: ج۱ ص۳۹۶. المحاسن و المساوی: ج۱ ص۴۸۱.

۶. الهدایة الکبری: ص۱۹۷. مدینة المعاجز: ج۳ ص۴۱۲.

۳. امّ سلمه شنید که یکی از آزاد شده هایش امیر المؤمنینعليه‌السلام را ناسزا گفته است. آن شخص را فرا خواند و آنقدر از فضائل و مناقب علیعليه‌السلام که از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیده بود برای آن شخص بازگو کرد، تا او توبه کند.(۱)

۴. امّ سلمه حدیث «نحن معاشر الانبیاء لانورّث... » را کهابوبکر آن را به دروغ به رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت داد تکذیب کرد.(۲)

۵. هنگامی که امیر المؤمنینعليه‌السلام برای جنگ جمل حرکت کردند، امّ سلمه پسرش عمر بن ابی سلمه را برای یاری آن حضرت فرستاد، و به آن حضرت پیغام داد: «اگر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همسرانش را به ملازمت خانه ها امر نفرموده بود می آمدم و در نصرت و یاری شما کوتاهی نمی کردم».(۳)

۶ بعد از رحلت خدیجه کبریعليها‌السلام مراقبت حضرت زهراءعليها‌السلام با فاطمه بنت اسدعليها‌السلام بود. بعد از رحلت فاطمه بنت اسد این مهم از طرف پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امّ سلمه سپرده شد، و عایشه از این ماجرا بسیار خشمناک بود. امّ سلمه می گفت: «مردم گمان می کنند من آموزگار فاطمه عليها‌السلام هستم! بخدا قسم که آن حضرت آموزگار من است ».

۷ روزی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پوست گوسفندی را طلبیدند و مطالبی را فرمودند و امیر المؤمنینعليه‌السلام نوشتند. بعد آن پوست را به امّ سلمه دادند و فرمودند: «هرکس بعد از من فلان و فلان نشانه را به تو داد، این پوست را به او تسلیم کن». آن سه نفر آن نشانه ها را نداشتند، و امّ سلمه آن پوست را در خلافت ظاهری امیر المؤمنین عليه‌السلام به آن حضرت - که

____________________

۱. امالی صدوق: ص۴۶۲. امالی طوسی: ص۴۲۵. بشارة المصطفیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ص۵۸. کشف الغمة: ج۱ ص۲۹۶. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۲. بحار الانوار: ج۲۲ ص۲۲۱، ج۳۸ ص۳۰۹. کشف الیقین: ص۴۶۸. ینابیع المودة: ج۱ ص۲۴۲.

۲. دلائل الامامة: ص۱۲۴. سفینة البحار: ج۲ ص۶۹۳. بیت الاحزان: ص۱۵۳، از «الدرّ النظیم».

۳. بحار الانوار: ج۳۲ ص۱۶۸. سفینة البحار: ج۳ ص۶۸۴. الدجات الرفیعة: ص۱۹۸. مستدرکات علم رجال الحدیث: ج۶ ص۷۴. شرح نهج البلاغة: ج۶ ص۲۱۹. استیعاب: ج۳ ص۱۱۶۰. المیعار و الموازنة: ص۳۰. تذکرة الخواص: ص۶۷.

۴.دلائل الامامة: ص۸۲. بحار الانوار: ج۴۳ ص۱۰. مجمع النورین: ص۵۲. اللمعة البیضاء: ص۲۳۴.

همه نشانه ها را دارا بود تسلیم نمود.(۱)

۸ هنگام حرکت امام حسینعليه‌السلام از مدینه به مکه امّ سلمه آمد و خبر شهادت آن حضرت را که از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیده بود با اندوهی

فراوان بازگو کرد. امام حسینعليه‌السلام محل شهادت و موضع دفن خود و اصحابشان و... را به معجزه نشان دادند. سپس مقداری از خاک آن بقعه طیّبه را به امّ سلمه دادند و در نزد آن حضرت بود تا روز عاشورا که امّ سلمه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را با حالتی گردآلود و ژولیده مو در خواب دید، و عرض کرد: یا رسول اللَّه، این چه حالت است که در شما می نگرم؟ فرمودند: «ای امّ سلمه، حسین مرا کشتند و دیشب برای او و اصحاب او قبر می کندم ».

وقتی از خواب بیدار شد خاکی که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امام حسینعليه‌السلام به او داده بودند به خون تازه تبدیل شده است.(۲)

شب یازدهم محرم

۱. شام غریبان کربلا

نخستین شب عزا و سوگ خاندان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از شهادت سیّد الشّهداءعليه‌السلام است. شبی تیره تر از سیاهی! شبی جانسوز که در آن تلخترین لحظات بر خاندان امام حسینعليه‌السلام گذشت.

____________________

۱. بصائر الدرجات: ص۱۸۳. الامامة و التبصرة من الحیرة: ص۴۵. بحار الانوار: ج۲۲ ص۲۲۴، ج۲۶ ص۴۹، ج۳۸ ص۱۳۲. مدینة المعاجز: ج۲ ص۲۴۸.

۲. بحار الانوار: ج۴۴ ص۲۲۵، ۲۴۱، ج۴۵ ص۸۹، ۲۳۰. امالی صدوق: ص۲۰۳. امالی طوسی: ص۳۱۵. کلمات الامام الحسینعليه‌السلام : ص۲۹۲. مدینة المعاجز: ج۴ ص۱۹۲. ریاحین الشرعیة: ج۲ ص۳۰۵ - ۲۸۳. ذخائر العقبی: ص۱۴۸. ینابیع المودة: ج۳ ص۱۲. تاریخ یعقوبی: ج۲ ص۲۴۶. مجمع الزوائد: ج۹ ص۱۸۹. المعجم الکبیر: ج۳ ص۱۰۸. تاریخ دمشق : ج۱۴ ص۱۹۳. تهذیب الکمال: ج۶ ص۴۰۹. تهذیب التهذیب: ج۲ ص۳۰۱.

آیا می شود رنج و سوز و مصیبت بازماندگان حضرت را در آن شب بیان کرد و یا حتّی تصّور نمود؟ آیا کسی درک می کند کهدیدگان خونفشان عمه امام زمان عليه‌السلام و اهل بیت چقدر و چگونه بر آن حضرت گریستند ؟ آیا می تواند تصویر کند که آه و ناله سوزناک آن عزیزان چگونه بوده است؟

با چه زبانی و با چه لفظی می توان دلهای شکسته، قلبهای جریحه دار، ناله و نوای بلبلان بال و پر سوخته گلستان نبوی و علوی، و سوز دل یتیمان و بانوان حسینی را بیان کرد؟

شام غریبان است ! کودکان یتیم که دیشب پدر داشتند، و بانوان بی سرپرست که دیشب سرپرست و کاشانه داشتند، امشب با آشیانه سوخته و دلهای داغدار، بدون سرورشان حضرت اباعبداللَّه چه می کنند؟

تفاوت بین این دو شب چقدر است:شب عاشورا و شب یازدهم ؟ دیشب چه سالاری داشتند؟ دیشب چه کسی از خیمه ها محافظت می کرد؟ دیشب چه کسانی در خیمه ها بودند؟ امروز اما بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است!آن شب چه کسی سرپرستی علویات و فاطمیات را بر عهده داشت؟ زینب کبریعليها‌السلام آن شب چه حالی داشت؟ از یک سو مراقبت از حجّت خدا زین العابدینعليه‌السلام و همسران و یتیمان برادر، و از سوی دیگر به دنبال دخنران گمشده!!همه اینها در سرزمینی که بدن برادرش و عزیزانش با آن وضع روی زمین افتاده باشند !

آه چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنینعليه‌السلام . «سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشّکور ».(۱)

۲. سر امام حسینعليه‌السلام در تنور خولی

شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسینعليه‌السلام در تنور منزل خولی بود در

____________________

۱. از زیارت حضرت زینبعليها‌السلام

حالیکه نورانیّت آن سر فضا را روشن نموده بود.(۱)

۱۱ محرم

۱. حرکت کاروان اسرا از کربلا

عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بر شتران بی جهاز سوار کردند(۲) و سیّد سجّادعليه‌السلام را نیز با غل جامعه بر شتر سوار کردند. هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسینعليه‌السلام افتاد،لطمه ها بر صورت زدند و صدا به صیحه و ندبه برداشتند .(۳)

۲. تشکیل مجلس ابن زیاد

روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد. ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند. سپس رأس مطهر امام حسینعليه‌السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسّم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.(۴)

۳. حرکت اهل بیت امام حسینعليه‌السلام به سوی کوفه

عصر روز یازدهم اهل بیتعليهم‌السلام را با حالت اسارت به کوفه بردند. نزدیک

____________________

۱. مقتل الحسینعليه‌السلام (مقرّم): ص ۳۰۴. از مدینه تا مدینه: ص۷۷۰. فیض العلام: ص۱۵۶-۱۵۵. در بعضی از مصادر به جای تنور خولی، زیر ظرف خمیر آمده است: مناقب آل ابی طالبعليهم‌السلام :ج۴ ص۶۸. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۲۶. مثیر الاحزان: ص۶۶. مدینة المعاجز: ج۴ ص۱۱۴. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۴۸.

۲. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. اعلام الوری: ج۱ ص۴۷۰. لهوف: ص۱۸۹. بحار الانوار: ج۴۵ ص۰۷.

۳. مقتل الحسینعليه‌السلام (ابی مخنف): ص۲۰۳. مثیر الاحزان: ص۶۴. معالی السبطین: ج۲ ص۹۰. قلائد النحور: ص ۱۸۴. فیض العلام: ص ۱۵۶. تاریخ طبری: ج۴ ص۳۴۸. البدایة و النهایة: ج۸ ص۲۱۰. ۴. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۷۱.

۵. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. مثیر الاحزان: ص۶۴. بحار الانوار: ج۴۵ ص۶۲. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۷۱. لهوف: ص۱۸۹.

غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. لذا آن بزرگواران داغدار و مصیبت زده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد، و بسان فرماندهی که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسرائ وارد کوفه شد.(۱)

۱۲ محرم

۱. دفن شهدای کربلا

روز دفن بدنه ای مطهر سیّد الشّهداءعليه‌السلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت،(۲) توسّط امام سجّادعليه‌السلام به یاری جمعی از بنی اسد است.(۳) و بنا بر قولی دفن شهدای کربلا در سیزهم محرم بوده است.(۴)

۲. ورود اهل بیتعليه‌السلام به کوفه

روز دوازدهم روز ورود اهل بیتعليهم‌السلام با حالت اسارت به کوفه است.(۵)

در این روز ابن زیاد فرمان داد که احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید، و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچه ها و بازارها موکل گردانید، که احدی از شیعیان امیرالمؤمنینعليه‌السلام حرکتی نکند.

سپس فرمان داد سرهایی را که در کوفه بود برگردانند و در پیش روی اهل بیتعليه‌السلام حرکت دهند،و با هم وارد شهر کرده در کوی و بازار بگردانند .

____________________

۱. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۲۰۴.

۲. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. اعلام الوری: ج ۱، ص ۴۷۰. بحار الانوار: ج۴۵ ص۱۰۸. مثیر الاحزان: ص۶۵.

۳. تذکرة الشهداء (مترجّم): ص۴۴۷- ۴۴۵. الوقایع و الحوادث: ج ۶ ص ۶۱-۵۹. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص ۱۳۲. علی الاکبرعليه‌السلام (مقرّم): ص۹۴.

۴. علی الاکبرعليه‌السلام : ص۹۴. تذکرة الشهداء (مترجَم):ص۴۴۵.

۵. ارشاد: ج۲ ص۱۱۴. اعلام الوری: ج۱ ص۴۷۱. درجات الرفیعة: ص۴۵۱. قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص ۲۰۴. الوقایع و الحوادث: ج ۴ ص ۲۵.


4

5

6

7

8

9

10

11

12