جنگ های پیامبر (ص) به روایت قرآن

جنگ های پیامبر (ص) به روایت قرآن0%

جنگ های پیامبر (ص) به روایت قرآن نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه: پیامبر اکرم

جنگ های پیامبر (ص) به روایت قرآن

نویسنده: يعقوب جعفرى
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 11752
دانلود: 3417

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 39 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11752 / دانلود: 3417
اندازه اندازه اندازه
جنگ های پیامبر (ص) به روایت قرآن

جنگ های پیامبر (ص) به روایت قرآن

نویسنده:
فارسی

داستان مسجد ضرار

در آستانه جنگ تبوك، دوازده نفر از منافقان با اشاره ابوعامر راهب كه دشمن سرسخت اسلام بود و در شام زندگی می كرد، محلی را به نام مسجد ساختند و برای آنكه رسميت پيدا كند نزد پيامبر آمدند و از او تقاضا كردند كه به آن مسجد بيايد و در آنجا نماز بخواند و گفتند كه اين مسجد را برای آن ساخته اند كه مسلمانانی كه ناتوان هستند و نمی توانند از جاهای دور به مسجد پيامبر يا مسجد قبا بروند، در اين مسجد نماز بخوانند.( ۱۷۷ )

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آماده سفر برای جنگ تبوك بود و فرصت رفتن به آنجا را نداشت از اين رو به آنان فرمود: صبر كنيد من از سفر برگردم تا در آن مسجد نماز بخوانم. وقتی پيامبر از تبوك برگشت آنها نيز آن مسجد را آماده كرده بودند و پيش پيامبر آمدند و از او خواستند كه در آن مسجد نماز بخواند. در اين موقع آيات شريفه زير نازل شد:

( وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارًا وَ كُفْرًا وَ تَفْريقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصادًا لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنآ إِلاَّ الْحُسْنی وَ اللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ لا تَقُمْ فيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ ) (توبه ۱۰۷-۱۰۸)

«و كسانی (از منافقان هستند) كه مسجدی را برای زيان رسانی و كفر و تفرقه افكنی ميان مؤمنان و ساختن كمينگاهی برای كسی كه با خدا و پيامبر او از پيش می جنگيد، ساختند و هر آينه سوگند می خورند كه ما جز نيكی اراده نكرده ايم و خدا گواهی می دهد كه آنان دروغگويانند. هرگز در آن مسجد نايست. مسجدی كه از نخستين روز براساس تقوا ساخته شده، شايسته است كه در آن بايستی، در آن مردانی هستند كه دوست دارند كه پاك شوند و خدا پاكان را دوست دارد.»

اين آيات پرده از توطئه آنها برداشت و معلوم نمود كه اين منافقان می خواهند با نام مسجد به دين ضربه بزنند.

اين بود كه پيامبر خدا چند نفر از اصحاب خود به نامهای مالك بن دخشم و معن بن عدی و عامر بن سكن و وحشی را فرستاد كه آن مسجد را خراب كنند و بسوزانند( ۱۷۸ ) . امر پيامبر اطاعت شد و محلّ آن مسجد جای زباله آن محلّه گرديد.

در اين آيات اظهار می دارد كه منافقان، از ساختن آن مسجد چهار هدف داشتند:

۱ - زيان رساندن به مسلمانان؛

۲ - كفر به خدا و رسول او، در اين مسجد مبانی كفر تقويت می شد.

۳ - تفرقه انداختن ميان مسلمانان، مسلمانان در يك مسجد حاضر می شدند و ميانشان وحدت بود و اگر اين مسجد پا می گرفت مسلمانان پراكنده می شدند.

۴ - ايجاد كمينگاهی برای كسی كه از پيش با خدا و پيامبر او جنگ می كرد منظور ازاو ابوعامر راهب بود. او شخصی بود كه در دوران جاهليت نصرانی شد و به مقامی رسيد، وقتی پيامبر اسلام به مدينه مهاجرت نمود او از حسد خود هميشه با آن حضرت دشمنی می كرد و آخر كار به مكه پيش مشركان فرار كرد و در جنگ احد همراه آنان بود و بالاخره به شام فرار كرد تا از سپاه روم كمك بگيرد و با پيامبر اسلام بجنگد.

منافقان مدينه اين مسجد را با اشاره او ساخته بودند و منتظر بودند كه ابوعامر با سپاه روم برسد و آن مسجد را پايگاه خود قرار دهد و به مسلمانان حمله كند.

منافقان برای ردّ گم كردن سوگند می خوردندكه ما جز نيكی اراده نكرده ايم وهدف ما كار خير و خدمت به مسلمانان است ولی قرآن پس از نقل اين سخنِ آنها می فرمايد: خداوند گواهی می دهد كه آنان دروغگو هستند.

بدينگونه خداوند با فرستادن اين آيات از اين توطئه بزرگ پرده برداشت و نقشه شوم منافقان را نقش بر آب كرد.

در آيه بعد، به پيامبر دستور می دهد كه هرگز در آن مسجد نايستد يعنی قيام به نماز نكند، سپس اين مسجد را با مسجد قبا يا مسجد پيامبر كه در مدينه بود مقايسه می كند و می فرمايد: مسجدی كه از همان آغاز براساس تقوا بنياد شده، شايسته است كه در آن نماز بخوانی. منظور از اين مسجد يا مسجد قبا و يا مسجد پيامبر و يا هر مسجدی است كه براساس تقوا و ايمان به خدا تأسيس شده است و منظوراز «اول يوم» اين است كه هدف بانيان آن از نخستين روز، خدا باشد.

پس از ذكر داستان مسجد ضرار، در ادامه آيات ميان دو گروه مقايسه می كند، گروهی كه مسجد قبا يا مسجد پيامبر را ساختند و گروهی كه مسجد ضرار را ساختند، می فرمايد:

( أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِه فی نارِ جَهَنَّمَ وَ اللّهُ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمينَ لا يَزالُ بُنْيانُهُمُ الَّذی بَنَوْا ريبَةً فی قُلُوبِهِمْ إِلاّآ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيمٌ ) (توبه ۱۰۹-۱۱۰)

«آيا كسی كه بنياد كار خود را ترس از خدا و خوشنودی او قرار داده است بهتر است يا كسی كه بنياد آن را بر لبه پرتگاهی كه در شرف ريختن است قرار داده كه او را به آتش جهنم می افكند؟ و خدا گروه ستمگر را هدايت نمی كند. بنيادی كه آنان نهادند همواره در دلهايشان مايه بدگمانی است تا وقتی كه دلهايشان قطعه قطعه شود و خدا دانای فرزانه است.»

بنياد كار منافقان بر لبه پرتگاهی فرو ريختنی است و آنان با بنايی كه كرده اند به آتش جهنم سقوط می كنند، يعنی بنا و ساختمانی كه كرده اند در لب پرتگاه آتش جهنم است و ناگهان در آن می ريزد و هيچ عاقلی بر لب پرتگاهی سست و ريختنی كه زير آن را سيل خالی كرده است ساختمان نمی سازد. واقعاً كه تشبيه غريبی است.

در آيه بعد اظهار می دارد بنايی كه اين منافقان كرده اند همواره مايه بدگمانی آنهاست و اين بدگمانی همچنان با آنهاست تا وقتی كه دلهايشان پاره پاره شود يعنی بميرند.

منظور اين است كه ساختن مسجد ضرار و دستور پيامبر به ويران شدن آن بغض دلهای آنان را زياد كرده و اين بغض يا همان ريبه و شك و ترديد در احكام اسلام، تا وقتی كه بميرند و دلهايشان قطعه قطعه شود با آنان همراه است. اشاره به اينكه آنان هرگز ايمان نخواهند آورد و با همان حالت نفاق و كفر خواهند مرد و در پايان از دو صفت عليم و حكيم ياد می كند يعنی كه خدا از حال آنان با خبر است و دستوری كه درباره مسجد ضرار داده، از روی حكمت است.

اعلام برائت از مشركان

با تلاش چندين ساله پيامبر و مسلمانان، شرك و بت پرستی در حجاز رونق خود را از دست داد و بيشتر اعراب مسلمان شدند، ولی هنوز مشركانی بودند كه باورهای قبلی خود را حفظ كرده بودند، و پيامبر با بعضی از آنان پيمان عدم تعرض بسته بود، در موسم حج هم مسلمانان و هم مشركان شركت می كردند و هر كدام مطابق با عقيده خود مراسم را به جای می آوردند.

در سال نهم هجرت پس از غزوه تبوك و مسلمان شدن بسياری از قبايل عرب، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از جانب خداوند مأمور شد تا ريشه شركت و بت پرستی را در حجاز بكند و آياتی از سوره توبه نازل شد كه در آن از مشركان اعلام بی زاری شده بود.

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ابوبكر را مأمور كرد كه آن سال در مراسم حج حاضر شود و آيات مربوط به برائت از مشركان را بخواند و اعلام كند كه از اين پس هيچ مشركی حق ندارد وارد مكه شود، و تمام پيمانها ميان مسلمانان و مشركان لغو می شود.

ابوبكر با اين مأموريت به راه افتاد، هنوز فاصله زيادی از مدينه دور نشده بود كه پيك الهی نازل شد و به پيامبر دستور داده شد كه اعلام برائت از مشركان يا بايد توسط خود تو و يا به وسيله مردی از خاندان تو انجام گيرد.( ۱۷۹ )

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علیعليه‌السلام را خواند و اين مأموريت را به او داد. او به راه افتاد و در ذوالحليفه به ابوبكر رسيد. ابوبكر پرسيد: آيا مأموريتی داری؟ علیعليه‌السلام گفت: به دستور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بايد سوره برائت را در مراسم حج من بخوانم.( ۱۸۰ )

در موسم حج آن سال علیعليه‌السلام در روز عيد قربان، مردم را ندا داد و سوره برائت را خواند و پيام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را چنين به مردم اعلام كرد: ای مردم! كافر به بهشت وارد نمی شود و پس از اين سال مشرك حق ندارد در مراسم حج شركت كند، و هيچ كس نبايد به طور عريان طواف كند و هر كس كه با پيامبر پيمانی دارد تا پايان مدت آن محترم است و چهار ماه مهلت داده می شود كه هر كس به ديار خود برگردد، از آن پس ديگر هيچ مشركی امان ندارد.( ۱۸۱ )

اكنون چند آيه نخست سوره برائت را كه سوره توبه هم خوانده می شود، مورد تدبر قرار می دهيم:

( بَرأَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهآ إِلَی الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ فَسيحُوا فِی الأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوآا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَ أَنَّ اللّهَ مُخْزِی الْكافِرينَ ) (توبه/۱-۲)

«اين، برائت از سوی خدا و پيامبر اوست به سوی كسانی از مشركان كه شما با آنان پيمان بسته ايد. پس (ای مشركان) چهار ماه در زمين بگرديد وبدانيد كه شما عاجز كننده خدا نيستيد و اينكه خدا خوار كننده كافران است.»

در آغاز اين سوره به طور آشكار پيمانهايی را كه با مشركان بسته شده بود، لغو می كند و از مشركان بيزاری می جويد و می فرمايد: اين برائتی است از سوی خدا و رسول از آن گروه از مشركان كه با آنها پيمان داريد؛ يعنی پيمان آنها لغو می شود و دليل آن هم همان پيمان شكنی مشركان است.

البته آن گروه از مشركان كه پيمان شكنی نكرده بودند مانند بنی كنانه و بنی ضمره، پيمان آنها محترم بود، اين مطلب در چند آيه بعد گفته خواهد شد و همين استثنا دليل روشنی است بر اينكه برائت از مشركان و لغو پيمان آنها به سبب پيمان شكنی و خيانت آنها به مسلمانان می باشد و چون در اسلام غدر و حيله وجود ندارد آشكارا لغو پيمان را اعلام می كند.

در آيه بعد به آنها چهار ماه مهلت می دهد كه تكليف خود را روشن كنند يا مسلمان شوند و يا آماده جنگ باشند.

( وَ أَذانٌ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهآ إِلَی النّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الاْءَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَریآءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوآا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَ بَشِّرِ الَّذينَ كَفَرُوا بِعَذابٍ أَليمٍ إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوآا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ ) (توبه ۳-۴)

«و اين اعلامی از سوی خدا و پيامبر او بر مردم در روز حج اكبر است كه همانا خدا و پيامبر او از مشركان بيزارند، پس اگر توبه كرديد به سود شماست و اگر روی گردان شديد بدانيد كه شما عاجز كننده خدا نيستيد و كسانی را كه كافر شدند به عذابی دردناك مژده بده.

مگر كسانی از مشركان كه با آنان پيمان بسته ايد آنگاه آنها چيزی تان نكاسته اند و به ضرر شما كسی را كمك نكرده اند، پس با آنان پيمانشان را تا پايان مدتشان به پايان برسانيد، همانا خداوند پرهيزگاران را دوست می دارد.»

دنباله همان مطلب قبلی در اعلام برائت از مشركان و لغو پيمان آنهاست كه در اين آيه به طور رسمی به همگان اعلام می شود. می فرمايد: اين اعلامی از سوی خدا و پيامبر او بر مردم در روز حج اكبر است كه خدا و پيامبرش از مشركان بيزار هستند يعنی امانی كه به آنها داده شده بود برداشته می شود.

از آن روز به بعد تا چهار ماه مشركان مهلت دارند كه وضعيت خود را روشن كنند، پس از سپری شدن اين مهلت با آنها جنگ خواهد شد تا ريشه شرك خشكيده شود.

در ادامه آيات خطاب به مشركان اظهار می دارد كه اگر شما در اين مهلت توبه كرديد و اسلام را پذيرفتيد، اين به سود شماست چون در امان خواهيد بود، ولی اگر از اسلام روی گردان شديد، بدانيد كه شما خدا را عاجز نخواهيد كرد و خدا می تواند شما را مؤاخذه كند، سپس به پيامبر می فرمايد كه كافران را به عذابی دردناك مژده بده، يعنی مشركان، هم در اين دنيا امان ندارند و هم در آخرت به عذاب خدا گرفتار خواهند شد.

در آيه بعدی آن گروه از مشركان را كه پيمان شكنی نكرده اند و به دشمنان اسلام كمك نرسانيده اند، از اين برائت استثنا می كند و اعلام می كند كه پيمان آنها لغو نمی شود و تا وقت مقرری كه در آن پيمان آمده ادامه خواهد يافت و به مسلمانان دستور می دهد كه پيمان آنها را تا سرآمد مدت تعيين شده محترم بشمارند و متعرض آنان نشوند كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد و يكی از نشانه های تقوا اين است كه انسان به عهد و پيمان خود پای بند باشد.

البته در ميان مشركانی كه پيامبر با آنها پيمان بسته بود گروههای اندكی پيمان خود را حفظ كردند مانند بنی كنانه وبين ضمره كه به پيمان خود باقی ماندند و دشمنان اسلام را ياری نكردند. پيامبر نيز مأموريت يافت كه پيمان آنها را محترم بشمارد.

( فَإِذَا انْسَلَخَ الاْءَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلوةَ وَ اتَوُا الزَّكوةَ فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ ) (توبه ۵)

«پس چون ماههای حرام تمام شود، مشركان را در هر كجا كه پيدا كرديد بكشيد و آنها را بگيريد و محصورشان كنيد و همه جا در كمين آنها بنشينيد، پس اگر توبه كردند و نماز را به پاداشتند و زكات را دادند پس راه آنها را باز كنيد، همانا خداوند آمرزنده بخشايشگر است.»

در آيات پيش گفته شد كه مشركان فقط چهارماه مهلت دارند كه وضعيت خود را روشن كنند. اينك در اين آيه چگونگی برخورد با مشركان را پس از سپری شدن مهلت يادشده كه چهارماه حرام است، بيان می كند.

نمی توان گفت كه منظور از ماههای حرام در اينجا همان ماههای حرام اصطلاحی است چون در آن صورت، مهلت مقرر در پايان ماه محرم تمام می شود كه جمعاً يك ماه و بيست روز می شود و چهار ماه تمام نخواهد بود، بلكه منظور از حرام بودن آن چهار ماه، حرمتی است كه در همين آيات ذكر شد و اينكه نبايد در آن چهار ماه با مشركان جنگيد و آنها آزادند كه هر كجا خواستند رفت و آمد كنند و اگر آغاز مهلت مقرر را روز عيد قربان بگيريم بدون توجه به مسأله «نسيئی» اين چهار ماه حرام در دهم ربيع الثانی تمام می شود.

به هر حال در اين آيه به مسلمانان دستور می دهد كه به آنها امان ندهيد و اگر از همان آغاز، از پذيرش اسلام سرباز زدند كشته شوند و اگر ديديد كه در ترديد هستند و احتمال دارد كه با اندكی تأمل مسلمان شوند آنها را تحت نظر داشته باشيد تا وضعشان مشخص گردد، پس اگر توبه كردند و مسلمان شدند و نماز خواندند و زكات دادند، در اين صورت آنها را رها كنيد و راهشان را باز كنيد؛ آنها هم حقوقی مانند ساير مسلمانها دادند و خدا آمرزنده و مهربان است يعنی شرك قبلی آنها را می بخشد.

مشخصات منابع

قرآن كريم

نهج البلاغه، تحقيق صبحی صالح.

الآثار الباقية، ابوريحان بيرونی، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۲۰ ه.

ابوطالب مؤمن قريش، عبداللّه خنيزی، بيروت، دار التعارف، ۱۳۹۸ ه.

اثبات الهداة، شيخ حرّ عاملی، تحقيق ابوطالب تجليل، قم، المطبعة العلمية، بی تا.

الاحتجاج، احمد بن علی الطبرسی، نجف، مطبعة نعمان، ۱۳۸۶ ه.

اخبار الزمان، علی بن حسين مسعودی، بيروت، دارالاندلس، ۱۳۸۶ ه.

الاخبار الطوال، ابوحنيفه دينوری، قاهره، مؤسسة عيسی البابی الحلبی، ۱۹۶۰ م.

اخبار مكة، ابوالوليد ازرقی، بيروت، دارالاندلس، ۱۴۱۶ ه.

الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، محمد بن محمد بن نعمان (شيخ مفيد)، قم، مؤسسة آل البيت، بی تا.

اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نيشابوری، بيروت، دارالكتاب العربی، ۱۴۱۴ ه.

اسد الغابة فی معرفة الصحابة، علی بن محمد جزری ابن الاثر، بيروت، دارالمعرفة، ۱۴۲۲ ه.

الاشارات و التنبيهات، ابو علی سينا، تهران، دفتر نشر كتاب، ۱۴۰۳ ه.

الاصابة فی تمييز الصحابة، شهاب الدين عسقلانی، بيروت، دارالكتاب العربی، بی تا.

اعلام الوری باعلام الهدی، ابو علی فضل بن حسن طبرسی، بيروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۳۴ ه.

الامالی، محمد بن علی بن بابويه (شيخ صدوق) قم، مؤسسة البعثة، ۱۴۱۷.

بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بيروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ ه.

البداية و النهاية، ابن كثير دمشقی، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۰۹ ه.

البدء و التاريخ، احمد بن سهل بلخی، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۷ ه.

بينش تاريخ قرآن، يعقوب جعفری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۸ ه.ش.

تاريخ الاسلام ووفيات المشاهير والاعلام (المغازی) شمس الدين ذهبی، بيروت، دارالكتاب العربی، ۱۴۱۰ ه

تاريخ طبری، تاريخ الامم و الملوك، محمد بن جرير طبری، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۰۸ ه.

تاريخ قرآن، محمود كاميار، تهران، امير كبير، ۱۳۶۲ ه.ش.

تاريخ مدينة دمشق، علی بن حسن ابن عساكر، بيروت، دارالفكر، ۱۴۱۵ ه.

تاريخ يعقوبی، ابويعقوب ابن واضح يعقوبی، نجف، مكتبة الحيدرية، ۱۳۸۴ ه.

تحف العقول، حسن بن علی بن شعبه حرانی، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۰۴ ه.

تذكرة الحفّاظ، شمس الدين ذهبی، بيروت، دارالكتب العلمية، بی تا.

التراتيب الادارية، عبدالحی كتانی، بيروت، دارالكتاب العربی، بی تا.

تفسير ابوالفتوح رازی، ابوالفتوح رازی، تهران، كتابفروشی اسلامية، ۱۳۵۶ ه.ش.

تفسير التبيان فی تفسير القرآن، محمد بن حسن (شيخ طوسی)، بيروت، دار احياء التراث العربی، بی تا.

تفسير التحرير و التنوير، محمد بن طاهر ابن عاشور، تونيس، دار سحنون، ۱۹۹۷ م.

تفسير الدر المنثور، جلال الدين عبدالرحمان سيوطی، بيروت، دارالفكر، بی تا.

تفسير الكشاف، محمود بن عمر زمخشری، قم، افست نشر ادب الحوزه، بی تا.

تفسير الميزان، سيد محمد حسين طباطبائی، تهران، دار الكتب الاسلامية، ۱۳۹۳ ه.

تفسير طبری، جامع البيان، محمد بن جرير طبری، بيروت، دارالفكر، ۱۴۰۸ ه.

تفسير عياشی، محمد بن مسعود عياشی، تهران، مكتبة العلمية الاسلامية، بی تا.

تفسير فخر رازی، مفاتيح الغيب، فخر الدين رازی، قاهره، بی تا.

تفسير قرطبی، الجامع لاحكام القرآن، محمد بن احمدانصاری قرطبی، بيروت، داراحياءالتراث العربی، ۱۴۰۵ ه

تفسير قمی، علی بن ابراهيم قمی، قم، دارالكتاب، ۱۴۰۴ ه.

تفسير كنز الدقائق، محمد مشهدی، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۱۴ ه.

تفسير كوثر، يعقوب جعفری، قم، انتشارات هجرت، ۱۳۷۶ ه. ش.

تفسير مجمع البيان، ابو علی فضل بن حسن طبرسی، بيروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ ه.

تفسير نور الثقلين، عبدالعلی بن جمعه حويزی، قم، دار الكتب العلمية، بی تا.

التنبيه و الاشراف، علی بن حسين مسعودی، قاهره، دارالصاوی، بی تا.

جمهرة انساب العرب، علی بن احمد ابن حزم اندلسی، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۲۱ ه.

حيات محمد، محمد حسين هيكل، قاهره، ۱۳۵۴ ه.

الخرائج و الجرائح، قطب الدين رازی، قم، مؤسسة الامام المهدی، ۱۳۰۹ ه.

الخصال، محمد بن علی ابن بابويه (شيخ صدوق)، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۰۳ ه.

دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشريعة، احمد بن حسين بيهقی، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۰۵ ه.

الذريعه الی اصول الشريعه، سيد مرتضی علم الهدی، تهران، دانشگاه تهران، بی تا.

الروض الانف، عبدالرحمان سهيلی، بيروت، تحقيق عبدالرحمان الوكيل، بی نا، بی تا.

زاد المعاد فی هدی خير العباد، ابن قيم جوزی، بيروت، دار الفكر، بی تا.

سبل الهدی و الرشاد، محمد بن يوسف شامی صالحی، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۱۴ ه.

السنن الكبری، احمد بن حسين بيهقی، بيروت، دارالفكر، بی تا.

سنن نسائی، احمد بن شعيب نسائی، بيروت، دارالفكر، ۱۳۴۸ ه.

سنن ترمذی، محمد بن عيسی ترمذی، بيروت، دارالفكر، ۱۴۰۳ ه.

السيرة الحلبيه، علی بن برهان حلبی، بيروت، داراحياء التراث العربی، بی تا.

السيرة النبويه، ابن هشام، قاهره، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۵ ه.

السيرة النبوية، ابوالفدا اسماعيل ابن كثير، بيروت، دارالمعرفة، ۱۳۹۶ ه.

شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، بيروت، دار ابن كثير، ۱۴۰۶.

شرح مأة كلمة، ابن ميثم بحرانی، قم، جامعه مدرسين، بی تا.

شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحديد، بيروت، داراحياء التراث العربی، ۱۳۸۵ ه.

شواهد التنزيل، حاكم حسكانی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ ه.

صحيح بخاری، محمد بن اسماعيل بخاری، بيروت، دارالفكر، ۱۴۰۱ ه.

صحيح مسلم، مسلم بن حجاج نيشابوری، بيروت، دارالفكر، بی تا.

صفة الصفوة، ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۰۹ ه.

الطبقات الكبری، محمد بن سعد، بيروت، دار صادر، ۱۴۱۸ ه.

عدة الاصول، محمد بن الحسن (شيخ طوسی)، قم، مطبعة ستاره، ۱۴۱۷ ه.

علل الشرايع، محمد بن علی بن بابويه، (شيخ صدوق) نجف، مكتبة الحيدرية، ۱۳۸۶.

علم تحولات جامعه، حميد حميد، تهران، اميركبير.

عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور احسائی، قم، مطبعة سيد الشهداء، ۱۴۰۳ ه.

عيون اخبار الرضا، محمد بن علی بن بابويه (شيخ صدوق)، بيروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۴ ه.

عيون الاثر فی فنون المغازی و السير (السيرة النبوية) ابن سيد الناس، بيروت، مؤسسة عزالدين، ۱۴۰۶ ه.

الغدير فی الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين امينی، بيروت، دارالكتاب العربی، ۱۳۸۷ ه.

فتح الباری فی شرح صحيح البخاری، شهاب الدين ابن حجر عسقلانی، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

فتوح البلدان، ابوالحسن بلاذری، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۳۹۷ ه.

فقر تاريخيگری، كارل پوپر، ترجمه احمد آرام، تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۰ ه.ش.

قادتنا كيف نعرفهم، محمد هادی ميلانی، قم، چاپ مهر، ۱۴۱۳ ه.

قوانين الاصول، ميرزا ابوالقاسم قمی، چاپ سنگی.

الكافی، محمد بن يعقوب كلينی، تهران، دارالكتب الاسلامية، ۱۳۸۸.

الكامل فی التاريخ، عزالدين ابوالحسن ابن اثير، بيروت، مؤسسة التاريخ العربی، ۱۴۱۴ ه.

كشف الغمة فی معرفة الائمة، علی بن عيسی اربلی، بيروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵.

كمال الدين و تمام النعمة، محمد بن علی بن بابويه (شيخ صدوق)، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۰۵ ه.

كنزالعمال، علاء الدين متقی هندی، بيروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۹ ه.

الكنی و الالقاب، حاج شيخ عباس قمی، تهران، افست مكتبة الحيدرية، ۱۳۶۸ ه.ش.

مجمع الزوائد و منيع الفوائد، علی بن ابی بكر هيثمی، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۰۸ ه.

مجموعة الوثائق السياسية للعهد النبوی و الخلافة الراشدة، محمد حميد اللّه ، بيروت، دارالنفائس، ۱۴۰۵ ه.

المختصر فی اخبار البشر (تاريخ ابوالفداء)، عماد الدين ابوالفداء، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۱۷ ه.

مروج الذهب، علی بن حسين مسعودی، قم، افست دار الهجرة، ۱۴۰۴ ه.

المستدرك علی الصحيحين، حافظ ابو عبداللّه نيشابوری، بيروت، دارالمعرفة، بی تا.

مسند احمد، احمد بن حنبل، بيروت، دار صادر، بی تا.

المصنف، عبد الرزاق صنعانی، تحقيق حبيب الرحمان الاعظمی، بيروت، ۱۳۹۲ ه.

معجم البلدان، شهاب الدين ياقوت حموی، بيروت، دار احياء التراث العربی، ۱۳۹۹ ه.

المعجم الكبير، سليمان بن احمد طبرانی، بيروت، داراحياء التراث العربی، بی تا.

المغازی، محمد بن عمر واقدی، قم، افست نشر دانش، ۱۴۰۵ ه.

مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، بيروت، دارالكتاب العربی، بی تا.

مقدمة ابن خلدون، عبدالرحمان بن خلدون، بيروت، مؤسسة الاعلمی، بی تا.

مكاتيب الرسول، علی احمدی ميانجی، قم، دارالحديث، ۱۹۹۸ م.

المكاسب، شيخ مرتضی انصاری، چاپ سنگی تبريز، ۱۳۷۵ ه.

مناقب آل ابی طالب، محمد بن علی بن شهر آشوب، نجف، مكتبة الحيدرية، ۱۳۷۶ ه.

المناقب، موفق بن احمد خوارزمی، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۱۱ ه.

المنتظم فی تواريخ الملوك و الامم، ابوالفرج عبدالبرهان بن جوزی، بيروت، دارالفكر، ۱۴۱۵ ه.

من لا يحضره الفقيه، محمد بن علی بن بابويه، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۰۴ ه.

المواهب اللدنية، احمد بن محمد قسطلانی، بيروت، المكتب الاسلامی، ۱۴۱۲ ه.

وسائل الشيعة، شيخ حر عاملی، قم، مؤسسة آل البيت، ۱۴۱۴ ه.

وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، نور الدين سمهودی، بيروت، دار احياء التراث العربی، ۱۴۰۱ ه.

وقعة صفين، نصر بن مزاحم، قاهره، مؤسسة العربية، ۱۳۸۲ ه.

ينابيع المودة، سليمان بن ابراهيم قندوزی، قم، انتشارات اسوه، ۱۴۱۶ ه.