فعاليت اقتصادى از ديدگاه اسلام
فعاليت اقتصادى از ديدگاه اسلام
قرآن كريم مردم را به ميانه روى در خرج و هزينه فراخوانده و از زياده روى ، اسراف ، تلف كردن ، و حرص و تنگ نظرى بر حذر داشته است . خداوند مى فرمايد: و لا تبذر تبذيرا، ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين ؛ يعنى : و هرگز اسراف و تبذير مكن ، چرا كه تبذير كنندگان ، برادران شياطين اند اسراء ٢٦- ٢٧.
هم چنين مى فرمايد: انه لا يحب المسرفين ؛ يعنى : خداوند مسرفان را دوست نمى دارد اعراف ٣١.
در آيه ديگرى نيز مى فرمايد: و ان المسرفين هم اصحاب النار؛ يعنى : مسرفان اهل آتش هستند غافر ٣٤. و نيز مسومة عند ربك للمسرفين ؛ يعنى : سنگ هايى كه از ناحيه پروردگارت براى اسرافكاران نشان گذشاته شده است ذاريات ٣٢.
قرآن كريم مسلمانان صالح را اين گونه توصيف نموده است : و الذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا؛ و كسانى كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف و نه سخت گيرى فرقان ٦٧.
و كلوا و اشربوا و لا تسرفوا؛ يعنى : و از نعمت هاى الهى بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد اعراف ٣١.
و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا؛ يعنى : هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن ، و ترك انفاق و بخشش منما و بيش از حد نيز دست خود را مگشاى ، تا مورد سرزنش قرارگيرى و از كار فرومانى ! اسراء ٢٩.
و انفقوا فى سبيل اللله و لا تلقوا بايديكم الى التهلكة ؛ يعنى : و در راه خدا، انفاق كنيد! و با ترك انفاق خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد بقره ١٩٥.
قرآن هم چنين بخل و آزمندى را مورد نكوهش قرار داده و آن را سود به شمار نياورده است : ولا يحسبن الذين يبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خيرا لهم ؛ يعنى : كسانى كه بخل مى ورزند، و آنچه را خدا از فضل خويش به آنان داده ، انفاق نمى كنند، گمان نكنند اين كار به سود آنهاست آل عمران ١٨٠.
و نيز: و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون ؛ يعنى : كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش ، بازداشته شده اند رستگارانند حشر ٩؛ تغابن ١٦.
قرآن ، كسانى را كه يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل الله ؛ يعنى : طلا و نقره را گنجينه و ذخيره و پنهان مى سازند، و در راه خدا انفاق نمى كنند توبه ٣٤، مورد نكوهش قرار داده است .
هم چنين مى فرمايد: و اما من بخل واستغنى ، و كذب بالحسنى ، فسنيسره للعسرى ؛ يعنى : اما كسى كه بخل ورزد و ازاين راه بى نيازى طلبد، و پاداش نيك الهى را انكار كند، به زودى او را در مسير دشوارى قرار مى دهيم ليل ٨- ٩- ١٠.
و در آيه ديگر و من يبخل فانما يبخل عن نفسه ؛ يعنى : و هر كس بخل ورزد، نسبت به خود بخل كرده است محمد ٣٨.
قرآن كريم ، انفاق عادلانه و ميانه را، نيكوكارى به شمار آورده (١٠٠٠) و فرموده است : الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله ثم لا يتبعون ما انفقوا منا و لا اذى لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ؛ يعنى : كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، سپس به دنبال انفاقى كه كرده اند منت نمى گذارند و آزارى نمى رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ است ، و نه ترسى دارند، و نه غمگين مى شوند بقره ٢٦٢.
هم چنين در آيه ديگرى مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى كالذى ينفق ماله رئاء الناس و لا يومن بالله و اليوم الاخر فمثله كمثل صفوان عليه تراب فاصابه و ابل فتركه صلدا لا يقدرون على شى ء مما كسبوا و الله لا يهدى القوم الكافرين ؛ يعنى : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بخشش هاى خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم ، انفاق مى كند، و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمى آورد. كار او هم چون قطعه سنگى است كه بر آن ، قشر نازكى از خاك باشد، و بذرهايى در آن افشانده شود، و رگبار باران به آن برسد، و همه خاك ها و بذرها را بشويد، و آن را صاف و بذر رها كند. آنها از كارى كه انجام داده اند، چيزى به دست نمى آورند، و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمى كند بقره ٢٦٤.
پروردگار بيع را حلال كرده (١٠٠١)، و داد و ستد را در ميان مردم مباح گردانده است ، (١٠٠٢) مشروط بر آن كه اين تجارت و دست به دست گشتن با رضايت آنان صورت پذيرد. (١٠٠٣) قرآن ، داد و ستدهاى بازرگانى را مشمول اصول اخلاقى كه بر پايه عدالت بوده قرار داده و مى فرمايد: و اوفوا الكيل و الميزان بالقسط؛ يعنى : و حق پيمانه و وزن را به عدالت ادا كنيد انعام ١٥٢.
نيز در اين باره مى فرمايد: فاوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس اشياءهم ؛ يعنى : بنابراين ، حق پيمانه و وزن را ادا كنيد! و از اموال مردم چيزى نكاهيد اعراف ٨٥.
هم چنين مى فرمايد: و اوفوا الكيل اذا كلتم وزنوا بالقسطاس المستقيم ؛ يعنى : و هنگامى كه پيمانه مى كنيد، حق پيمانه را ادا نماييد، و با ترازوى درست وزن كنيد اسراء ٣٥. (١٠٠٤)
قرآن كريم فريب و نيرنگ در پيمانه را مورد نكوهش قرار داده و به اقدام كنندگان آن عاقبت ناخوشايندى را هشدار داده است : ويل للمطففين ، الذين اذا اكتالوا على الناس يستوفون ، و اذا كالوهم او وزنوهم يخسرون ؛ يعنى : واى بر كم فروشان ! آنان كه وقتى براى خود پيمانه مى كنند؛ حق خود را بطور كامل مى گيرند، اما هنگامى كه مى خواهند براى ديگران پيمانه يا وزن كنند، كم مى گذارند مطففين ١، ٢، ٣.
قرآن ، ربا را حرام به شمار آورده و مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا لا تاكلوا الربا اضعافا مضاعفه ؛ يعنى : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ربا و سود پول را چند برابر نخوريد آل عمران ١٣٠ و نيز مى فرمايد: الذين ياكلون الربا لا يقومون الا كما يقوم الذى يتخبطه الشيطان من المس ذلك بانهم قالوا انما البيع مثل الربا و احل الله البيع و حرم الربا ؛ يعنى : كسانى كه ربا مى خورند در قيامت بر نمى خيزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماس شيطان ، ديوانه شده و نمى تواند تعادل خود را حفظ كند، گاهى زمين مى خورد، گاهى بپا مى خيزد. اين ، به خاطر آن است كه گفتند داد و ستد هم مانند ربا است و تفاوتى ميان آن دو نيست . در حالى كه خدا بيع را حلال كرده ، و ربا را حرام ! زيرا فرق ميان اين دو بسيار است بقره ٢٧٥.
در آيه ديگرى چنين مى فرمايد: يمحق الله الربا و يربى الصدقات ؛ يعنى : خداوند، ربا را نابود مى كند، و صدقات را افزايش مى دهد بقره ٢٧٦ و نيز: و ما آتيتم من ربا ليربوا فى اموال الناس فلا يربوا عند الله ؛ يعنى : آنچه به عنوان ربا مى پردازيد تا در اموال مردم فزونى يابد، نزد خدا فزونى نخواهد يافت روم ٣٩.
جهاد
قرآن كريم در آيات بسيارى بر جهاد و پيكار در راه خدا تاكيد كرده و مسلمانان را به پايدارى و استقامت و اظهار شجاعت فرمان داده و گريز از ميدان جنگ را مورد سرزنش قرار داده مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلا تولوهم الادبار و من يولهم يومئذ دبره الا متحرفا لقتال او متحيزا الى فئة فقد باء بغضب من الله و ماواه جهنم و بئس المصير ؛ يعنى : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه با انبوه كافران در ميدان نبرد رو به رو شويد، به آن ها پشت نكنيد و فرار ننماييد!، و هر كس در آن هنگام به آنها پشت كند- مگر آنكه هدفش كناره گيرى از ميدان براى حمله مجدد، و يا به قصد پيوستن به گروهى از مجاهدان بوده باشد- چنين كسى به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جايگاه او جهنم ، و چه بد جايگاهى است انفال ١٥- ١٦.
فصل بيست و هفتم : خلق و خوى رسول خدا صلى الله عليه و آله
ويژگى هاى پيامبر صلى الله عليه و آله و اخلاق او
به روايت گروهى از اصحاب و ياران پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است كه رنگ رسول خدا صلى الله عليه و آله سفيد متمايل به قرمز، با چشمانى گشاده و مويى نرم و بلند تا روى گوش ها، ريشى پر پشت ، گونه هايى نرم ، گردنى باريك هم چون لوله آفتابه اى از نقره بود و يك خط باريك مو از زير گردن ، ناف او ادامه داشت و جز اين بر سينه و شكم ايشان مويى نبود. پا و انگشتانى درشت داشت . هنگام راه رفتن ، همانند كسى بود كه از بلندى مى آيد، يا از سنگى بر مى خيزد. اگر نگاه مى كرد با تمام صورت بود. قطرات عرق بر چهره ايشان هم چون دانه هاى مرواريد مى درخشيد و عرق او، از عطر اذفر خوشبوتر بود.
پيامبر در زندگى همدم و معاشر ديگران بود و هيچ گاه ادعاى رفتارهاى خارق عادت بر خلاف سير طبيعى جهان را نداشت . قرآن كريم در اين باره مى فرمايد: و قالوا مال هذا الرسول ياكل الطعام و يمشى فى الاسواق لولا انزل اليه ملك فيكون معه نذيرا، او يلقى اليه كنز او تكون له جنة ياكل منها و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا ؛ يعنى : و گفتند: چرا اين پيامبر غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود؟ نه سنت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را! چرا فرشته اى بر او نازل نشده كه همراه وى مردم را انذار كند و گواه صدق دعوى او باشد؟! يا گنجى از آسمان براى او فرستاده شود، يا باغى داشته باشد كه از ميوه آن بخورد و امرار معاش كند؟! و ستمگران گفتند: شما تنها از مردى مجنون ، پيروى مى كنيد! فرقان ٧- ٨.
و نيز قرآن مى فرمايد: و ما ارسلنا قبلك من المرسلين الا انهم لياكلون الطعام و يمشون فى الاسواق ... و قالوا لن نومن لك حتى تفجر لنا من الارض ينبوعا، او تكون لك جنة من نخيل و عنب فتفجر الانهار خلالها تفجيرا، او تسقط السماء كما زعمت علينا كسفا او تاتى بالله و الملائكة قبيلا، او يكون لك بيت من زخرف او ترقى فى السماء و لن نومن لرقيك حتى تنزل علينا كتابا نقروه قل سبحان ربى هل كنت الا بشرا رسولا ؛ يعنى : ما هيچ يك از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اين كه غذا مى خوردند و در بازارها راه مى رفتند... و گفتند: ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا اين كه چشمه جوشانى از اين سرزمين خشك و سوزان براى ما خارج سازى ... يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد، و نهرها در لا به لاى آن جارى كنى ... يا قطعات سنگ هاى آسمان را- آن چنان كه مى پندارى - بر سر ما فرود آرى ، يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى ... يا براى تو خانه اى پر نقش و نگار از طلا باشد، يا به آسمان بالا روى ، حتى به آسمان روى ، ايمان نمى آوريم مگر آنكه نامه اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم ! فرقان ٢٠؛ اسراء ٩٠- ٩٤. بگو: منزه است پروردگارم از اين سخنان بى معنى ! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم .
بر اين اساس ، زندگانى دنيايى رسول خدا صلى الله عليه و آله محدود بود و به مرگ پايان مى پذيرد، قرآن مى گويد: انك ميت و انهم ميتون ؛ يعنى : تو مى ميرى و آن ها نيز خواهند مرد زمر ٣٠.
و ما جعلنا لبشر من قبلك الخلد افاين مت فهم الخالدون ؛ يعنى : پيش از تو نيز براى هيچ انسانى جاودانگى قرار نداديم ، وانگهى آنها كه انتظار مرگ تو را مى كشند، آيا اگر تو بميرى ، آنان جاويد خواهند ماند انبياء ٣٤.
و نيز: و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم ؛ يعنى : محمد صلى الله عليه و آله فقط فرستاده خداست ، و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند، آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب بر مى گرديد؟ و اسلام را رها كرده و به دوران جاهليت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟ آل عمران ١٤٤.
تنها يك ويژگى رسول خدا را از ديگر مردمان متمايز و جدا مى ساخت و آن اين بود كه پروردگار او را برگزيده و تنها بر او وحى خويش را نازل مى گردانيد: قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله واحد؛ يعنى : بگو من فقط بشرى هستم مثل شما، امتيازم اين است كه به من وحى مى شود كه تنها معبودتان معبود يگانه است كهف ١١٠
بر اوست كه پيام هاى پروردگار خويش را ابلاغ نمايد، (١٠٠٥) و اوست تنها بشارت دهنده و بيم دهنده . (١٠٠٦) هدايت مردم نيز تنها از سوى پروردگار صورت مى پذيرد: ليس عليك هداهم و لكن الله يهدى من يشاء؛ يعنى : هدايت آنها به طور اجبار، بر تو نيست ، بنابر اين ترك انفاق به غير مسلمانان ، براى اجبار به اسلام ، صحيح نيست ، ولى خداوند، هر كه را بخواهد و شايسته بداند، هدايت مى كند بقره ٢٧٢.
انك لا تهدى من احببت ولكن الله يهدى من يشاء؛ يعنى : تو نمى توانى كسى را كه دوست دارى هدايت كنى ، ولى خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى كند قصص ٥٦.
پيامبر صلى الله عليه و آله از سر صدق و اخلاص در تبليغ رسالت خويش كوشش مى نمود: ولو تقول علينا بعض الاقاويل ، لاخذنا منه باليمين ، ثم لقطعنا منه الوتين ؛ يعنى : اگر او سخنى دروغ بر ما مى بست ، ما او را با قدرت مى گرفتيم ، سپس رگ قلب او را قطع مى كرديم حادقه ٤٣- ٤٥.
ايشان همواره از پروردگار طلب بخشش نموده و ثبات و پايدارى خود را از او درخواست مى نمود: وقل رب اغفر وارحم و انت خير الراحمين ؛ يعنى : و بگو پروردگارا! مرا ببخش و رحمت كن ، و تو بهترين رحم كنندگانى مومنون ١١٨.
فاصبر ان وعد الله حق و استغفر لذنبك ؛ يعنى : پس اى پيامبر! صبر و شكيبايى پيشه كن كه وعده خدا حق است ، و براى گناه و تقصير امت خود استغفار كن غافر ٥٥. فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبك ؛ يعنى : پس بدان كه معبودى جز الله نيست ، و براى گناه و تقصير امت خود استغفار نما محمد ١٩. هم چنين مى فرمايد: اذا جاء نصر الله و الفتح ، فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا؛ يعنى : پس بدان كه معبودى جز الله نيست ، و براى گناه و تقصير امت خود استغفار نما محمد ١٩. هم چنين مى فرمايد: اذا جاء نصر الله و الفتح ، فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا؛ يعنى : هنگامى كه يارى خدا و پيروزى فرا رسد، پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است نصر ٣.
استغفار پيامبر دليلى بر خطاى او به شمار نمى آيد، بلكه نشان از تواضع و فروتنى او دارد. قرآن مى فرمايد: و لو كنت فظا غليظ القلب لا نفضوا من حولك ؛ يعنى : و اگر خشن و سنگدل بودى ، از اطراف تو، پراكنده مى شدند آل عمران ١٥٩. و در آيه ديگرى آمده است : ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بينك و بينه عداوة كانه ولى حميم ؛ يعنى : بدى را با نيكى دفع كن ، ناگاه خواهى ديد همان كس كه ميان تو و او دشمنى است ، گويى دوستى گرم و صميمى است فصلت ٣٤.
قرآن كريم در آياتى اشاره به اخلاق عظيم و برجسته پيامبر صلى الله عليه و آله و ثبات و پايدارى او در ايمان و نيز هماهنگى ميان عقيده و عمل ايشان دارد و ايشان دارد و ايشان را عنوان سرمشق و الگوى ديگر مردمان معرفى كرده است : و انك لعلى خلق عظيم ؛ يعنى : و تو اخلاق عظيم و برجسته اى داراى قلم ٤. لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة ؛ يعنى : مسلما بارى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود.
حضرت زبانى مهربان و باگذشت داشت . زبان به دشنام و نفرين (١٠٠٧) و بدگويى نمى گشود. شنيده نشد مسلمانى را لعن و نفرين كند. از دشمنى انتقام نگرفت . هرگز نوكر يا همسران خود را نيازرد و كسى را با دست خويش تنبيه نكرد. به خواهش كسى جواب رد ندارد. اگر از او سوالى مى شد و قصد انجام را داشت مى فرمود آرى ، وگرنه سكوت اختيار مى كرد.
هرگز ميان دو اختيار قرار نگرفت ، مگر آن كه آسان ترين آنها را اجابت نمود. چهره اى گشاده و خنده رو داشت . زياده سخن نمى گفت . دعوت مردم را مى پذيرفت و بر دراز گوش سوار مى شد. بر اعتقاد خود پايدار بود، و ايمانى استوار داشت . هرگز در وظيفه پيامبرى خويش كوتاهى نكرد و در راه آن سستى ننمود. بر دشمنان آن تاخت ، اما پس از تسليم شدن دشمن ، با آنان به ملايمت رفتار مى نمود آنان را عفو كرد و دشمنى هاى پيشين را مى بخشيد. صلابت و پايدارى او هنگامى بر همگان آشكار مى شد كه كافران در مكه بر او سخت مى گرفتند. آنها او را تطميع نمودند تا دست از رسالت خود بردارد و حضرت پاسخ داد: بخدا سوگند اگر آفتاب را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهيد، هرگز دست از اين وظيفه بر نمى دارم .
پس از فتح مكه ، بزرگوارى و گذشت او بر همگان ظاهر شد؛ هنگامى كه قريش سر تسليم فرود آوردند، او از آنان در گذشت و گناه آنان را بخشيد و فرمود: برويد شما را آزاد كردم و حتى خانه خود را كه كافران پيشتر مصادره نموده و فروخته بودند، باز پس نگرفت . او فرمان به قتل كسى نداد، مگر آن چهار تنى كه پيشتر بر اثر لجاجت آنان ، بر كشتن آنان عهد نموده بود. كمترين بهانه را در عذر خواهى براى گذشت از گناه مى پذيرفت و پس از فتح مكه ، بسيارى از دشمنان ديروز خود را پذيرفته و به آنها پست هايى واگذار نمود و مال هايى بخشيد. حتى به برخى از آنها كارهايى در راه خدمت به امت سپرد.
زندگانى پيامبر صلى الله عليه و آله و خوراك و پوشاك و مسكن او بسيار ساده بود. علاقه و رغبتى تمام به پاكيزگى و نظافت داشت و آن را دوست مى داشت .
روايات متعددى در نكوهش زياده روى در خورد و خوراك و لباس از ايشان نقل شده است . بيشترين خوراك ايشان - چنانكه در روايات آمده است - نان جو و خرما بود. در كارهاى خانه كمك مى نمود. لباس پاره خود را وصله زده و كفش سوراخ خود را پينه مى انداخت .
اين مجموعه از سجاياى اخلاقى حضرت ، تنها اشاراتى گذرا به رفتار و سيره عملى اوست و مى تواند مقدمه اى براى پژوهش هاى گسترده و عميق درباره هر يك از آنها باشد؛ چنان كه گروهى از سيره نگاران پيشين به اين كار پرداخته اند؛ البته هم چنان راه براى معاصرين باز است .
پى نوشت ها ۱
۱- وفاء الوفا، ۱ / ۱۰۷ - ۹۹.
۲- ر.ك مقاله اينجانب : خطط مدينه يا محله هاى مدينه ، در: مجله العرب ،. ۱۲، ۱۹۶۷.
۳- ر. ك - نيز ۱۰۱، ۱۲۰، احزاب ۶۰، منافقون ۸.
۴- ترجمه آيات قرآن در اين ، كتاب برگرفته از ترجمه قرآن آية الله مكارم شيرازى است . مترجم .
۵- سيره ابن هشام ، ۲ / ۴۱.
۶- همان ، ۲ / ۴۹.
۷- همان ، ۲ / ۵۰.
۸- ر.ك - طبقات ابن سعد ۸ / ۱۳۰ ، بخارى ؛ المظالم و الغضب ، ۲۵، النكاح ، ۸۲، ابن حنبل ، ۱ / ۳۳.
۹- بعاث نام يكى از مناطق نزديك به حره شرقى است كه جنگ شديدى در آن ، ميان اوس و خزرج صورت گرفت . در اين جنگ كه احتمالا پنج سال پيش از هجرت روى داد، بسيارى ، از بزرگان اوس و خزرج كشته شدند و اوسيان بر خزرجيان غلبه كردند مترجم .
۱۰- قرار داد كشاورزى ميان مالك و كارگر. مترجم .
۱۱- وفاء الوفا ۲ / ۱۱۹ به بعد.
۱۲- ابن ماجه : تجارات ۱۰، الموطا: الزكاة ۴۷؛ شافعى : الام ؛ ابو عبيد: الاموال ۵۳۳.
۱۳- انساب الاشراف ۱ / ۲۷۸.
۱۴- بر اساس احاديث فراوانى كه در اين باره وارد شده است ، به نظر مى رسد غذاى اساسى مدينه ، شامل خرما و نان جو يا الاسودان بوده است . در اين باره به احاديث وارد شده در كتب صحاح و المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوى ، نوشته فنسنك ، ماده اسود مراجعه نماييد.
۱۵- ابن شبه مى گويد: هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه هجرت كرد، اين شهر داراى بازارهايى در مناطق زباله ، يثرب ، پل قينقاع ، العصبه ، زفاق و ابن حبين بوده است تاريخ المدينه ۱ / ۳۰۵- ۶، وفاء الوفا
۱۶- ر. ك - بخارى : كتاب الجزيه ۹، كتاب الصلاة ۳؛ ابن حنبل ۵ / ۱۴۱؛ ابو حنيفه : مسائد ۱ / ۳۴۹ و الاغانى ۱۷ / ۸۹.
۱۷- سيره ابن هشام ۲ / ۳۶.
۱۸- الاصنام ۱۶.
۱۹- همان ۱۳ من سوگند صادقانه و بى شائبه ياد كردم به مناة در جايگاه سكونت خزرجيان .
۲۰- طبقان ابن سعد ۳- ۲ / ۱۴، ۵۱
۲۱- همان ۱۱۸ و ۱۲۰
۲۲- همان ۱۱۸، ۱۲۰
۲۳- همان ۱۴۳
۲۴- همان ۲.
۲۵-همان ۲۴.
۲۶- سيره ابن هشام ۱ / ۷۹.
۲۷- لباس پشمينه كه راهبان مسيحى آن را به تن مى كنند مترجم .
۲۸- سيره ابن هشام ۲ / ۲۰.
۲۹- وفاء الوفا ۱ / ۱۱۳، ۴.
۳۰- معجم ما استعجم ۲۷- ۳۰.
۳۱- وفاة الوفاء ۱ / ۱۱۳، ۱۳۷.
۳۲- همان ۱۱۳.
۳۳- همان ۱۴۷.
۳۴- معجم ما استعجم ۳۸.
۳۵- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۲۱.
۳۶-همان ۳ / ۳۵.
۳۷- همان ۲۵.
۳۸- همان ۳ / ۳۵.
۳۹- همان ۳- ۲ / ۳۶.
۴۰-وفاء الوفا ۲ / ۵۸.
۴۱- توبه ۱۰۰، ۱۱۷، احقاف ۳۸، انفال ۷۲، ۷۴.
۴۲- وفاء الوفاء ۱ / ۱۲۷- ۹.
۴۳- ر.ك - مسند ابن حنبل ۵ / ۴۲۷ از ابن اسحاق ، مناقب الانصار بخارى ۱، ۲۷، ۴۷.
۴۴-شرح آن را وفاءالوفا ۱ / ۱۵۵-۱۵۲ ملاحظه كنيد.
۴۵- بنوشطيبه از ساكنان راتج به شمار مى آمده اند وفاء الوفا ۱ / ۱۵۲ كه گروهى از غسان بوده اند طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۵۲۱ و نيز ر.ك - انساب كلبى ۲۹۶ نسخه خطى اسكوريان ؛ انساب ابن حزم ۳۷ و بنو جذماء وفاء الوفا ۱ / ۱۱۵، ۱۱۴؛ و بنى زعورا.
۴۶- پرداخت خونبهاى كشته شدگان مترجم .
۴۷- طبقات ابن سعد ۳ / ۲۰.
۴۸- منظور اين است كه با ارتباط سببى ، آنان را در عشيره ديگر وارد نمود مترجم .
۴۹-الانساب اين حزم ۳۲۳.
۵۰- همان ۳۱۳.
۵۱- همان ۳۴۰.
۵۲- همان ۳۴۴.
۵۳- همان ۳۴۵، و نيز وفاء الوفا ۱ / ۱۳۸.
۵۴- وفاء الوفا ۱ / ۱۳۸.
۵۵-طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۱۶؛ ۴- ۲ / ۸۰.
۵۶-وفاء الوفا ۱ / ۱۲۴، ۱۳۹.
۵۷- وفاء الوفا ۱ / ۱۲۴، ۱۳۹.
۵۸- انساب ابن حزم ۳۴۶، ۳۷۱؛ وفاء الوفا ۱ / ۱۵۲.
۵۹- انساب ابن حزم ۳۴۶، ۳۷۱؛ وفاء الوفا ۱ / ۱۵۲.
۶۰- انساب ابن حزم
۶۱- همان ۳۵۶.
۶۲- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۱۲۵؛ ۴- ۲ / ۸۳.
۶۳- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۲۵؛ ۴- ۲ / ۸۳.
۶۴- وفاء الوفاء ۱ / ۱۴۵، ۶.
۶۵- همان ۱۴۶- ۷.
۶۶- همان ۱۴۶- ۷.
۶۷- همان ۱۴۳- ۴.
۶۸- همان ۱۳۶.
۶۹- همان ۱۳۶- ۷. بخارى جنگى را ميان اهل قبا ذكر كرده است صلح ۳۵؛ كتاب هاى حديث نيز درگيرى هايى را در دوران رسول خدا صلى الله عليه و آله ميان عشاير عمرو بن عوف نقل كرده اند؛ بخارى : صلح ۱، احكام ۳۶؛ ابوداوود: صلاة ۱۶۹. نسائى : امامه ۱۵؛ مسند ابن حنبل ۱ / ۳۳۲، ۳۳۸.
۷۰- وفاء الوفا ۱ / ۱۳۴
۷۱- همان ۱۳۷.
۷۲- همان ۱۳۸.
۷۳- همان ۱۴۰.
۷۴- همان ۱۹۶.
۷۵- همان ۱۴۷.
۷۶- همان ۱۹۷.
۷۷- همان ۱۶۷.
۷۸- وفاء الوفا ۱ / ۱۴۹.
۷۹- سيره ابن هشام ۲ / ۱؛ الاموال ابى عبيد ۱۲۴؛ الاموال زنجويه ؛ و نيز رك : اشاره هاى ديگرى در اين باره در: مجموعه الوثائق السياسه ، محمد حميد الله .
۸۰- طبقات ابن سعد ۳۰ / ۲ / ۵.
۸۱- همان ۲۰۳- ۱۲۶.
۸۲- همان ۳- ۲ / ۴۰۱.
۸۳- همان ۳- ۲ / ۹۲.
۸۴- همان ۳- ۲ / ۵۲۹.
۸۵- همان ۳- ۲ / ۱۰۲.
۸۶- همان ۳۲- ۲ / ۱۰۷.
۸۷- طبقات ابن سعد ۳ / ۲۰.
۸۸- طبقات ابن سعد ۳ / ۲۰.
۸۹- وفاء الوفا ۱ / ۱۳۹.
۹۰- طبقات ابن سعد جزء اضافى چاپ شده در مدينه ۲۹۶.
۹۱- طبقات ۳- ۲ / ۱۷، هم چنين بنى زغبة بن عبد الاشهل منقرض شدند رك : به جزء اضافه شده در چاپ ليدن طبقات ابن اسعد ۱۲۱.
۹۲- طبقات ۳- ۲ / ۱۷، هم چنين بنى زغبة بن عبد الاشهل منقرض شدند رك : به جزء اضافه شده در چاپ ليدن طبقات ابن اسعد ۱۲۱.
۹۳- همان ۲۰.
۹۴- همان ۲۰.
۹۵- همان ۲.
۹۶- همان ۵ / ۱۹۱.
۹۷- همان ۳- ۲ / ۳۸.
۹۸- وفاء الوفا ۱ / ۱۳۸، انساب ابن حزم ۳۴۵.
۹۹- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۳۸.
۱۰۰- همان ۵۴.
۱۰۱- همان ۸۸.
۱۰۲- همان ۸۹.
۱۰۳- همان ۱۳۰.
۱۰۴- همان ۷۲.
۱۰۵-همان ۱۳۰.
۱۰۶-همان ۷۲.
۱۰۷-همان ۱۳۹.
۱۰۸- همان ۷۲.
۱۰۹- همان ۹۱.
۱۱۰- همان ۱۳۰.
۱۱۱- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۱۳۴.
۱۱۲- همان ۵۴.
۱۱۳- همان ۵۴.
۱۱۴- همان ۷۲.
۱۱۵- همان ۷۴.
۱۱۶- همان ۷۶.
۱۱۷- همان ۷۷- ۷۸.
۱۱۸- همان ۷۶.
۱۱۹- همان ۷۶.
۱۲۰- همان ۲۰۵.
۱۲۱- همان ۱۳۴، نظر او با شمارش هايى كه ابن اسحاق ، واقدى ، و موسى بن عقبه كرده اند، اندكى اختلاف دارد.
۱۲۲- همان ۵ / ۱۹۱.
۱۲۳- همان ۱۹۶.
۱۲۴- همان ۱۹۶.
۱۲۵- همان ۵ / ۱۹۱.
۱۲۶- همان ۱۹۶.
۱۲۷- همان ۵۷۲.
۱۲۸- همان ۵۷۲.
۱۲۹- وفاة الوفا ۱ / ۴۵- ۴۷، ۴۰، ۴۲.
۱۳۰- نفخ الطيب ۱ / ۲۷۵ چاپ محيى الدين عبد الحميد.
۱۳۱- سيره ابن هشام ۲ / ۴۳.
۱۳۲- همان .
۱۳۳- همان ؛ انساب الاشراف ۱ / ۲۳۸.
۱۳۴- اسعد بن زراره از بزرگان انصار است كه در ماه نهم از هجرت در مدينه در گذشته است . براى اطلاع بيشتر از مقام و شرح حال او، رك : طبقات ابن سعد ۳ / ۶۱۲- ۶۹۸ چاپ احسان عباسى .
مترجم .
۱۳۵- سيره ابن هشام ۲ / ۳۹. به روايتى ، آنان هشت نفر بودند كه عبادة بن صامت و ابو عبد الرحمن يزيد بن ثعلبة سعد نيز اضافه شدند.
۱۳۶- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۲۵، بر طبق روايت ابن حزم ، نخستين كسى كه اسلام آورد ابو رافع عبيد بن زيد عامر عجلان بوده است الانساب ۳۳۹ و نيز نظر افكنيد به اسلام اسعد بن زراره ، رافع بن مالك و معاذ بن غفراء پيش از آن شش نفر، به روايت ابن سعد در طبقات ۱- ۱ / ۱۴۶.
۱۳۷- سيره ابن هشام ۱ / ۲۶۸، طبقات ابن سعد ۱ / ۱۴۷.
۱۳۸-عقبه در لغت به معناى گردنه است و به عقاب و عقبات جمع بسته مى شود. در اصطلاع كتاب هاى جغرافيا، گردنه كوه هاى بلند به ويژه كوه هايى است كه در مسير راه باشد. اين گردنه كه در آن هنگام با پيامبر در آن بيعت شده است ، ميان مكه و منى در فاصله دو مايلى مكه قرار داشته و مسجد البيعه در كنار آن بوده است . رك : معجم البلدان ياقوت ، ج ۶، ص ۱۹۲، چاپ مصر. در مورد شمار شركت كنندگان در اين عقبه و اين كه اين بيعت دو يا سه بار بوده است ، ميان سيره نويسان اختلاف نظر است .
رك : محمد بن سعد بن منيع ، طبقات ، ترجمه : محمود دامغانى ؛ بخش اول ، ج ۱، ص ۱۵۰- ۱۴۷ . مترجم
۱۳۹- يكى از نقيبان دوازده گانه انصار كه به گفته برخى از همراهان حضرت على عليه السلام در جنگ صفين بود و به درجه شهادت رسيد. الكنى و الالقاب ، ج اول ، ص ۱۷۶، حاج شيخ عباس قمى . مترجم .
۱۴۰- سيره ابن هشام ۲ / ۴۰، طبقات ابن سعد ۱- ۱ / ۱۴۸.
۱۴۱- سيره ابن هشام ۲ / ۴۱، طبقات ابن سعد ۱- ۱ / ۱۴۸، هم چنين رك : به كتابهاى حديث مفتاح كنوز السنه ۸۵.
۱۴۲- سيره ابن هشام ۱ / ۴۲.
۱۴۳- طبقات ابن سعد ۳- ۱ / ۸۱- ۸۶.
۱۴۴- مصعب بن عمير بن هاشم بن عبد مناف بن عبد الدار، كنيه اش ابومحمد و ملقب به عبدرى از مهاجران به حبشه در هجرت اول مسلمانان به شمار مى آيد. در جنگ بدر، پرچم مهاجران را در دست داشت و در جنگ احد نيز از پرچمداران بود و در آن روز به درجه شهادت نايل گرديد. رك : طبقات ابن سعد، بخش اول ، ج ۳، ص ۸۱؛ برگرفته از كتاب الوثائق ، ترجمه : دكتر محمود دامغانى مترجم .
۱۴۵- طبقات ابن سعد ۳- ۱ / ۸۳، سيره ابن هشام ۱ / ۱۶۹.
۱۴۶- سيره ابن هشام ۱ / ۲۷۳، طبقات ابن سعد ۳- ۱ / ۸۳.
۱۴۷- طبقات ابن سعد ۳- ۱ / ۸۳.
۱۴۸- طبقات ابن سعد ۳- ۱ / ۸۳، سيره ابن هشام .
۱۴۹-سيره ابن هشام ۱ / ۷۳.
۱۵۰-طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۲. سعد بن معاذ يكى از دو رييس آنان بود و ديگرى اسيد بن حضير؛ سيره ابن هشام ۲ / ۴۲.
۱۵۱-طبقات ابن سعد ۴- ۲ / ۹۵.
۱۵۲- سيره ابن هشام ۱ / ۲۷۳؛ طبقات ابن سعد ۳- ۱ / ۸۳، ۴- ۲ / ۹۵.
۱۵۳- سيره ابن هشام ۱ / ۲۷۳، وفاء الوفا ۱ / ۱۶۲.
۱۵۴- طبقات ابن سعد ۴- ۲ / ۹۵.
۱۵۵-وفاء الوفا ۱ / ۱۸۴.
۱۵۶- مسند ابن حنبل ۳ / ۳۴۹، ۳۷۲.
۱۵۷- سيره ابن هشام ۲ / ۴۱، مسند ابن حنبل ۵ / ۳۲۳؛ انساب الاشراف ۱ / ۲۳۹.
۱۵۸- مسند ابن حنبل ۵ / ۸۵، در روايت ديگر، گفته شده كه اين شرط وجود نداشته . مسند ابن حنبل ۶ / ۱۵۱، ۱۶۳.
۱۵۹- سيره ابن هشام ۲ / ۶۳.
۱۶۰- مسند ابن حنبل ۳ / ۳۲۲، ۳۳۹.
۱۶۱- انساب الاشراف ، ۱ / ۲۵۳.
۱۶۲-مسند ابن حنبل ۳ / ۳۹۶.
۱۶۳- انساب الاشراف ۱ / ۲۵۲؛ مسند ابن حنبل ۴ / ۱۱۹.
۱۶۴- سيره ابن هشام ۳ / ۶۴؛ و نيز رك : ۲ / ۵۳، ۲۳۰، ۲۳۸.
۱۶۵- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۶.
۱۶۶-سيره اين هشام ۲ / ۵۰؛ مسند اين حنبل ۳ / ۶۴.
۱۶۷- عبد الله بن عمر نمى توانسته است شاهد چنين واقعه اى باشد و آن گزارشى كند؛ زيرا او در آن هنگام كودكى بيش نبوده است . مترجم .
۱۶۸- مسند ابن حنبل ۲ / ۹، ۳ / ۱۷۲؛ و نيز رك : ۲ / ۶۲، ۸۱، ۱۰۱، ۳ / ۲۸۴.
۱۶۹- مسند ابن حنبل ۳ / ۴۱۵، ۴۶۸- ۹
۱۷۰- همان ۴۶۹.
۱۷۱- همان ، ۴۱۵.
۱۷۲- مسند ابن حنبل ۴ / ۳۵۸، ۳۶۱، ۳۶۶.
۱۷۳- به اعتقاد محققين درباره موضوع اسلام عمر و هجرت او شك و ترديدهاى فراوان وجود دارد.
۱۷۴-سيره ابن هشام ۲ / ۸۴؛ مسند ابن حنبل ۲ / ۳.
۱۷۵- مسند ابن حنبل ۴ / ۱۹۸.
۱۷۶- در مورد همراهى ابوبكر با رسول خدا صلى الله عليه و آله سخن بسيار است . برخى عقيده دارند كه پيامبر به هنگام حركت در شب هجرت خويش از مكه به ابوبكر برخورد نمود و از بيم انكه مشركين ازتصميم او آگاه شوند، وى را به همراه خويش برد. اما آنچه در اينجا مورد نظر است ، اين است كه حضرت هنگام تصميم هجرت ، رعايت كامل مسايل امنيتى را نمود. از جمله گذاشتن حضرت على عليه السلام در خانه براى گمراهى مشركان ، رفتن به سمت جنوب مكه در صورتى كه مقصد ايشان به سمت شمال بوده است و استفاده از عامر بن فهيره كه گله دار بود و ماموريت او راندن گوسفندان در پشت سر رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده است تا جاى پاى آن حضرت را محو نمايد.
بيشتر منابع نيز ياد كرده اند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از يك راهنماى مطمئن امام مشرك ، كه توجه كسى را جلب نكند، استفاده كرده و راه رفتن در شب و مخفى شدن در روز را به هنگام هجرت عملى كرده است . به روايتى از ابو رافع و به نقل از ابن عساكر تاريخ دمشق ترجمة الامام على ج ۱، و اعلام الورى ، ص ۱۹۰ كان على يجهز النبى صلى الله عليه و آله حين كان فى الغار ياتيه الطعام و اشراب يعنى : هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در غار بودند، على عليه السلام حضرت را از نظر غذا و آب تامين مى نمود. وى مى افزايد كه حضرت على سه شتر اجاره كرده تا رسول خدا صلى الله عليه و آله ، ابوبكر و راهنما بر آن سوار شده و به سوى يثرب حركت نمايند. بنابراين ، روشن مى شود ابوبكر نه تنها در اين سفر هيچ گونه نقشى نداشته است ، بلكه حضرت مجبور شده بودند وى را همراه سازند. مترجم .
۱۷۷- سيره ابن هشام ۲ / ۱۰۴، ۱۱۵؛ مسند ابن حنبل ۴ / ۷۴.
۱۷۸-جمهرة نسب قريش و اخبارها ۴۳۱.
۱۷۹- اخبار مكه ۲ / ۱۹۶
۱۸۰- همان ۲ / ۱۹۷؛ اخبار مكه فاكهى ۳ / ۲۹۳.
۱۸۱- همان ۲ / ۱۹۸، ۱۰۰.
۱۸۲- همان ، ۲ / ۲۰۰، ۱۶۱.
۱۸۳- اتحاف الورى ابن فهد ۱ / ۵۲۶؛ مسند ابن حنبل ۵ / ۲۰۲.
۱۸۴- ازرقى ۲ / ۲۱۳.
۱۸۵- ازرقى ۱۳۰، اخبار مكه فاكهى .
۱۸۶- سيره ابن هشام ۴ / ۱۷، بخارى : مغازى ۵۶.
۱۸۷- تاريخ المدينه ، ابن شبه ۴۸۳.
۱۸۸- بخارى المدينه ، هم چنين تفسير طبرى ۹ / ۱۱۰ چاپ محمد شاكر؛ انساب الاشراف ۱ / ۱۹۷.
۱۸۹- انساب الاشراف ۱ / ۲۲۰.
۱۹۰- همان ، ۱ / ۲۲۲.
۱۹۱- انساب الاشراف ۱ / ۲۲۵.
۱۹۲- تفسير طبرى ۹ / ۱۰، ۱۰۵ و نيز رك : به ۱۰۷ و ۱۰۹.
۱۹۳- تفسير طبرى ۹ / ۱۰، ۱۰۶ و نيز رك : به ۱۰۷ و ۱۰۹
۱۹۴- تفسير طبرى ۹ / ۴۱۱.
۱۹۵- سيره ابن هشام ۳ / ۳۷۲.
۱۹۶- سيره ابن هشام ۳ / ۳۷۵ ، تاريخ المدينه ابن شبه ۴۹۲.
۱۹۷- تاريخ المدينه ابن شبه ۴۹۲.
۱۹۸- بخارى : شروط ۱۵.
۱۹۹- پيش از اين در مورد همراهى ابوبكر بار سول خدا صلى الله عليه و آله سخن گفتيم . به همراه داشتن اين مبلغ بسيار زياد پول ، مستلزم آن است كه نام برده مدت ها پيش از اين حركت آگاهى داشته و پول خويش را به وسيله فروش املاك و غيره به دست آورده باشد؛ در صورتى كه هجرت پيامبر بسيار مخفيانه و شايد اطلاع آن از حد دو يا سه نفر تجاوز نمى كرده است . مترجم .
۲۰۰- انساب الاشراف ۱ / ۲۶۱ و در مورد ثروت ابوبكر؛ رك : سيره ابن هشام ۲ / ۱۰.
۲۰۱- سيره ابن هشام ۲ / ۸۸.
۲۰۲- همان ، ۱۱۶.
۲۰۳- پيش از جايگزينى پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه ، طوايف مختلف انصار مى كوشيدند تا افتخار ميزبانى آن حضرت را به خود اختصاص دهند. در پايان شتر آن حضرت كه از سوى خداوند مامور بود، در ميان بنى مالك بن نجار فرود آمد. در اين هنگام ابو ايوب انصارى پيش از ديگران اسباب و اثاثيه رسول خدا صلى الله عليه و آله را به منزل خويش برد و آن حضرت نيز در برابر درخواست ديگران فرمود كه هر كس بايد همراه اثاثيه خود باشد. به اين ترتيب ابو ايوب افتخار ميزبانى پيامبر صلى الله عليه و آله را به دست آورده و در آن خانه كه تنها دو اتاق يكى بر روى ديگرى قرار داشت تا هفت ماه در آن جا اقامت گزيند. گفته مى شود آن حضرت به همراه حضرت على عليه السلام در دوران نشر اسلام به دست آورد تا اين كه در حمله مسلمانان به قسطنطيه و در پشت دژهاى آن به شهادت رسيد. مزار با شكوه او هم اكنون در گوشه اى از شهر استانبول در حومه آن بنام سلطان ايوب انصارى از زيارت گاههاى مسلمانان به شمار مى آيد كه همه روزه به ويژه عروس و دامادها براى تبرك به كنار آن تشرف مى يابند. مترجم .
۲۰۴- سيره ابن هشام ۲ / ۱۱۱.
۲۰۵- وفاء الوفا ۱ / ۲۲۲، هم چنين رك : تفاصيل عن مسجد الرسول صلى الله عليه و آله و تطور بنائه و نيز دراسه سوفاجيه المفصله عن مسجد الرسول صلى الله عليه و آله به زبان فرانسوى .
۲۰۶- انساب الاشراف ۱ / ۱۸۲.
۲۰۷- همان ۲۶۳.
۲۰۸- سيره ابن هشام ۲ / ۹۶، ۱۱۰.
۲۰۹- انساب الاشراف ۱ / ۲۷۰.
۲۱۰- المحير ۷۰- ۷۱.
۲۱۱- به همين ترتيب در طبقات ابن سعد ۳- ۱ / ۱۴، ۴، ۳۰، ۳۸، ۷۱، ۸۴ آمده است .
۲۱۲- طبقات ابن سعد ۳- ۱ / ۱۴.
۲۱۳- گزارشاتى نيز درباره عقد خواهرى در ميان زنان مومن در دست است گفته شده است . كه حرت فاطمه عليه السلام با ام سليم عقد خواهرى داشته است و در نقل ديگرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده كه خواهران مومن عبارت اند از ميمونه دختر حارث ، و ام الفضل ، سلمى و اسماء تهذيب تاريخ دمشق ج ۶، ص ۱۰، ۱۱ و الاستيعاب ، ص ۴۰۰ و ۴۰۲۱ برگرفته از: تاريخ سياسى اسلام رسول جعفريان ، ج ۱، ص ۳۸۰. مترجم
۲۱۴-در سنن ابى داود آمده است كه مردم مدينه از هم پيمانان خود ارث مى بردند.
۲۱۵- طبقات ابن سعد ۱ / ۱ ۲۷۰، عثمان بن مظعون بر ام علاء وارد شد. هنگاميكه مريض شد. درمانش كردند سپس هنگامى كه وفات نمود دفنش كردند. رك : همان ۶ / ۴۳۶.
۲۱۶- نام دو گياه معطر كه در صحراها مى رويد. مترجم
۲۱۷- سيره ابن هشام ۲ / ۲۲۰ و نيز رك : بخارى : فضائل المدينه ۱۲، مناقب الانصار، ۴۵۶، المرض ۸، ۲.
۲۱۸- ايجاد روحيه تعاون و هماكرى و تاكيد بر الفت همگانى و اتحاد جامعه بر اساس برادرى اسلامى ، از نتايج چنين عقدى بوده است . در واقع بايد اين اقدام را پس از ساختن مسجد، دومين اقدام ضرورى براى تقويت بنيه جامعه اسلامى به شمار آورد. چنين تحولى از جامعه قبيله اى جاهلى ، به امت اسلامى ، مهم ترين مسئله براى رسول خدا صلى الله عليه و آله در دعوت اسلامى بوده است . برگرفته از: تاريخ سياسى اسلام ، رسول جعفريان ، ج ۱، ص ۳۸۲، مترجم .
۲۱۹-طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۱۲۱، ۴- ۱ / ۳، ۶۰، ۱۶۶.
۲۲۰- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۱۲۱، ۴- ۱ / ۳، ۶۰، ۱۶۶.
۲۲۱- سيره ابن هاشم ، ۲/۲۵، ۵۶.
۲۲۲- همان ۲/۶۳.
۲۲۳- طبقات ابن سعد ۲-۱/۲.
۲۲۴- سيره ابن هاشم ۲/۶۳-۷۵.
۲۲۵- سيره ابن هاشم ۲/۵۵
۲۲۶- رك : به شرف و جايگاه معنايى آن : بشر مباحث فارس : مباحث عربيه و الشرف عند العرب ، به زبان فرانوسى و نيز به مهد الاسلام الامنس .
۲۲۷- رك : به شرف و جايگاه معنايى آن : بشر مباحث فارس : مباحث عربيه و الشرف عند العرب به زبان فرانسوى و نيز به مهد الاسلام الامنس .
۲۲۸- طبقاتت ابن سعد ۲- ۱ / ۶؛ و نيز رك : به ليست نام هاى برگزيدگان تاريخ خليفه ۶۱، ابن اسحاق نام اين برگزيدگان را در هر جنگ سخن از آنها آورده است .
۲۲۹- متن اصلى نظام نامه در سيره ابن هشام ۲ / ۱۱۹- ۱۲۱ آمده است ، و در الاموال ابو عبيد ۲۰۲- ۲۰۵ و الاموال زنجويه نيز ذكر شده است . هم چنان كه قسمت هايى از اين نظام نامه در دو مصدر ياد شده و تعدادى از مصادر قديمى ذكر گرديده كه محمد حميد الله آنها را در الوثائق السياسيه فى عهد الرسول صلى الله عليه و آله و الخلافة الراشده جمع آورى نموده است .
نام برده آنها را به ترتيب ويژه اى شماره گذارى كرده كه در آينده به آنها اشاره خواهيم كرد. محمد حميد الله به تعدادى از نوشته هاى مستشرقين در اين مورد اشاره نموده كه پس از آن نيز بررسى هايى در اين زمينه به وسيله ديگران صورت پذيرفته كه شايد بتوان گفت در عربى گسترده ترين آنها نوشته دكتر شريف عون در كتاب دبلوماسية الرسول مى باشد. مترجم
۲۳۰- از رافع بن خديج متولد ۱۲ ه. ق ، در گذشته ۷۴ هجرى . وى از انصار مدينه است . و در جنگ بدر شركت كرد كه پيامبر او را به علت كمى سن از صحنه جنگ بازگردانيد. او در احد و برخى از جنگ هاى ديگر نيز شركت كرد. رك : ابن اثير، اسد الغابه ، ج ۲، ص ۱۵۱ از وى نقل است كه : همانا مدينه منطقه امان و حرم است كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را چنان قرار داده اند. آن مطلبى است كه بر روى پوستى خولانى منسوب به قبيله خولان از قبايل يمن كه در تهيه سرمه و پوست و چرم معروف بوده اند نوشته شده است و پيش ماست و اگر بخواهى آن را براى تو مى خوانم . رك : وثائق ، نوشته دكتر حميد الله ، ترجمه دكتر محمود مهدوى دامغانى ، ص ۵۶. م .
۲۳۱- مطرى محمد بن احمد انصارى مدنى ، مورخ عارف به حديث و فقه ، متولد ۶۷۱ ه. درگذشته ۷۴۱ رك : زركلى ، الاعلام ، ج ۶، ص ۲۲۲ گفته است : كعب بن مالك مى گويد پيامبر صلى الله عليه و آله مرا فرستادند كه بر قله كوه هاى مخيص و حفيا و ذوالعشيره و تيم كه كوههاى مدينه است ، نشانه نصب كنم . در اين باره ابو جحيفه مى گويد به حضور حضرت على عليه السلام رسيده است و آن حضرت شمشير خود را خواسته و از غلاف آن قطعه چرمى عربى بيرون آورده و فرموده است پيامبر صلى الله عليه و آله غير از آن قرآن ، نوشته ديگرى جز اين باقى نگذاشته اند و در آن پوست چنين نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحيم محمد رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است براى هر پيامبر صلى الله عليه و آله حرمى است و حرم من مدينه است .
اين موضوع كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مدينه را حرم و محل امن و امان قرار دادند، در بسيارى از روايات عامه و خاصه آمده است . كلينى در كافى آن را نقل كرده وباب ويژه اى را براى آن گشوده است . شيخ طوسى هم در كتاب مزار تهذيب ، ج ۲، ص ۵ و صدوق در من لا يحضره الفقيه ص ۲۹۳ چاپ سربى و شيخ حر عاملى در وسايل الشيعه اين مطلب را آورده اند. براى اطلاع بيشتر رك : استاد على احمدى ؛ مكاتيب الرسول ، ج ۱، ص ۵۷ و ۲۵۷. م .
۲۳۲- مولى يعنى شخصى كه از نظر نسب جزو آن قبيله به شمار نمى آيد؛ اما با پيمان و يا به آزاد شدن از بندگى توسط آن قبيله ، به عنوان مولاى آن قوم شناخته مى شود. م .
۲۳۳- در آينده بصورت مفصل درباره اين موضوع صحبت خواهيم كرد. در بخش اداره پس از فتح مكه نيز از آن سخن به ميان خواهد آمد.
۲۳۴- در تعداد بسيارى از آيات قرآن ، از نماز به عنوان يكى از واجبات موكد ياد شده است بقره ۳، ۴۵، ۵۳؛ مائده ۹۱؛ انعام ۷۲، ۹۲؛ اعراف ۱۷۰. هم چنين برخى آيات ، نماز را به همراه زكات يكى از واجبات مسلمانان ذكر نموده است بقره ۴۳، ۱۱۰، ۱۷۷، ۲۷۷؛ نساء ۷۷، ۱۶۲؛ مائده ۵۵؛ توبه ۵، ۱۱، ۱۸، ۷۱؛ حج ۴۱، ۷۸؛ مومنون ۴؛ نور ۳۷، ۵۶؛ نمل ۴؛ احزاب ۳۳؛ مزمل ؛ بينه ۵؛ مجادله ۱۳ و نيز در برخى آيات انفاق را نيز به همراه آن آورده است : الرعد ۲؛ ابراهيم ۳۱؛ حج ۳۵؛ انفال ۳؛ شورى ۳۸؛ فاطر ۲۹؛ معارج ۲۲، ۲۳؛ مدثر ۴۳- ۴۴.
زكات نيز يكى از فرايض اسلام است و يكى ديگر از اركان اسلام ، خمس به شمار مى آيد، اما به دليل ارتباط آن با مسايل مالى ، بحث آن را در ضمن بخش ويژه اى كه به ماليه اختصاص داديم انجام مى دهيم .
۲۳۵- الام ۱ / ۱۰۷.
۲۳۶- رك : مسند ابن حنبل ۱ / ۳۱۵، ۴۲۲ از ابن عباس ۲ / ۱۰۹ از ابن عمر، ۳ / ۱۶۱، ۴ / ۲۱۷ از انس ، بخارى : مناقب الانصار ۶۳، ۴۲ و نيز: صحاح : مفتاح كنوز النسه : چگونگى وجوب نماز در شب معراج و چگونگى تغيير آن از پنجاه به پنج نماز.
۲۳۷- مسند ابن حنبل ۳ / ۱۴۸ و ۴ / ۲۰۷.
۲۳۸- تفسير طبرى ۱۵ / ۷۷.
۲۳۹- بخارى : الصلاة ۱۸. تقصير الصلاة ۱۸- ۵ ابن هشام همه به روايت از عروه . سمند ابن حنبل ۲ / ۴۹۰۰. از ابوهريره ؛ و نيز: قسمت هاى مختلف كتاب هاى حديث درباهر ذكر دو ركعتى بودن نماز: مفتاح كنوز السنة : نماز در اصل دو ركعت دو ركعت بود و نماز دو به دو بود.
۲۴۰-تفسير طبرى ۱/۱۲۶۳
۲۴۱- مسند ابن حنبل ۱ / ۳۵۵.
۲۴۲- وفاء الوفا ۱ / ۲۹۹.
۲۴۳- سيره ابن هشام ۳ / ۲۱۴، ۲۱۵.
۲۴۴- تاريخ المدينه ۱ / ۱۲۴؛ وفاء الوفا ۲ / ۸.
۲۴۵- تفسير طرى ۱ / ۲۷۴۹؛ و رك : تاريخ يعقوبى ۲ / ۱۵۹. در آغاز خلافت امويان منبر در مصلى قرار داده شد: بخارى : بخش خروج به مصلى بدون منبر؛ تاريخ يعقوبى ۲ / ۲۶۵.
۲۴۶- مسند ابن حنبل ۱ / ۲۴۲، ۳۲۵.
۲۴۷- همان ۳ / ۳۱۰.
۲۴۸- همان ۱ / ۲۴۹، ۲۸۵، ۳۵۴.
۲۴۹- تفسير طبرى ، ۳ / ۱۳۱. چاپ محمود شاكر.
۲۵۰- همان ۳ / ۱۳۸.
۲۵۱- همان ۳ / ۱۸۳- ۱۳۹، ۵۲۷، ۵۲۹ به روايت از زيد.
۲۵۲- مسند ابن حنبل ۱ / ۲۵۰، ۳۵۰.
۲۵۳- تفسير طبرى ، ۳ / ۱۳۹.
۲۵۴- همان ۳ / ۱۲۷، ۱۳۷، ۱۳۹.
۲۵۵- تفسير طبرى ۳ / ۱۳۹ از ابن جريح ، و از قتاده ، ۱۳۷ از ابن مسيب و نيز رك : روايات ديگرى در ص ۱۵۷ .
۲۵۶- بخارى : ايمان ۳۰، تفسير ۱۸؛ تفسير طبرى ۱۳۳.
۲۵۷- تفسير طبرى ۱۷۴.
۲۵۸- تفسير طبرى كه در آن راى سعيد بن مسيب و ابو عاليه و ابن جريح آمده است و نيز رك : مسند ابن حنبل ۳۵۰، ۳۵۷، ۲۵۰.
۲۵۹- تفسير طبرى كه در آن راى سعيد بن مسيب و ابو عاليه و ابن جريح آمده است و نيز رك : مسند ابن حنبل ۲۵۰، ۳۵۰، ۳۵۷.
۲۶۰- تفسير طبرى ۱۹۹ قتاده ۱۵۷، ۲۲۳ سدى .
۲۶۱- بقره ۱۲۵ و ۸ ، ال عمران و ۷، ابراهيم ۳۵، ۳۷، حج ۲۶.
۲۶۲- انعام ۷۴، صافات ۸۳، زخرف ۲۶- ۸، شعراء ۷۰، توبه ۱۱۴، مريم ۴۱، انبياء ۱۵۷، عنكبوت ۳۴، توبه ۷.
۲۶۳- نساء ۱۶۳
۲۶۴- انعام ۸۳، ۹۰
۲۶۵- بقره ۱۳۰.
۲۶۶- همان ۱۳۴.
۲۶۷- همان ۱۲۴
۲۶۸- مريم ۵۸ .
۲۶۹- نساء ۱۲۵.
۲۷۰- بقره ۱۳۵، آل عمران ۶۷، ۹۵، انعام ۱۶۱، نحل ۱۲۰.
۲۷۱- نام دو ماه از سال شمسى ، كه ميان ماههاى ايلول و كانون اول واقع اند و آن دو ماه عبارت آند از: تشرين اول كه ماه دهم است و ۳۱ روز دارد و تشرين دوم كه ماه يازدهم است و سى روز دارد. ماه اول اكتبر و ماه دوم نوامبر ناميده مى شود. مترجم .
۲۷۲- پيروان كيش مانويت ؛ مانى در قرن سوم ميلادى مى زيسته است . مترجم
۲۷۳- بخارى : باب ايام الجاهلية ؛ حازمى : الاعتبار فى الناسخ .
۲۷۴- بخارى : تفسير سوره كهف ؛ و نيز رك : الموطا ۱ / ۱۹۵.
۲۷۵- تفسير طبرى ، ۳ / ۴۲۶ به بعد.
۲۷۶- در اين تفسير جاى سخن بسيار است . اين سه مرحله نزولى است كه نه پيامبر از آن چيزى فرموده و نه شاهدى دارد. اين درست است كه بزرگانى چون حاكم و طبرانى و ابن حجر و ابن كثير و سيوطى و زركشى و بيهقى و ديگران آن را نقل كرده اند و اسنادش را صيحح دانسته اند را صحيح دانسته اند، اما انتهاى سخن به ( ( (ابن عباس))) مى رسد. اين حديث هم خبرى از امور غيبى است . نزول قرآن است از لوح محفوظ به آسمان دنيا، ابن عباس از كجا خبر شده ؟ همه علماى حديث اين را از امور غيبى مى دانند. چيزى كه بازگويى آن از هيچ صحابى پذيرفته نمى شود. چيزى كه به اصول اعتقادات مربوط نباشد، مقتضى تعبد نيست و تعقل هم در آن شرط است . فايده چنين نزولى به آسمان چيست ؟ لابد كار جبرئيل را آسان تر مى كرد! يا مصلحت پيامبر ايجاب مى كند كه توقع وحى را از نزديك ترين جهات داشته باشد؟! چرا سخن هادى مردم از لوح محفوظ به آسمان دنيا نازل شود و وحى را از نزديك ترين جهات داشته باشد؟! چرا سخن هادى مردم از لوح محفوظ به آسمان دنيا نازل شود و مدتى آنجا بماند آيا بايد ساكنان ملاء اعلى و ملكوت خدا از آن آگاه گردند؟ اين كلام خدا براى بيان مرز حق و باطل جهت مردم است نه فرشتگان آسمانى ؛ البته نزول به آسمان چنانكه ( ( (ابوشمامه))) و همفكرانش گفته اند تعظيم است و تفخيم ، اما آن مطلب ديگرى است و جمع كردن ميان اين آيات و واقعيت ، سخن ديگرى است . ( ( (م))).
۲۷۷- رك : انساب الاشراف ۱ / ۲۷۶.
۲۷۸- ظهار يك نوع سوگند جاهلى بوده است كه مردان به هنگام نزاع خود با همسران ياد مى كرد و مى گفته اند: تو در حكم مادر من هستى كه در اين حال آميزش با او ديگر جايز نبوده است . اين نوع سوگند، از نظر اسلام حرام و داراى عقوبت است . رك : شرايع الاسلام ، كتاب الظهار. مترجم .
۲۷۹- براى آگاهى بيشتر از انحرافى كه در مسير اسلام پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله به وسيله منافقين مسلمان نما به وجود آمده و در اين راستا با غصب خلافت از حضرت على عليه السلام و انداختن آن در دامان ديگران و كه در پايان به خلافت معاويه و يزيد! و سپس ديگر خلفاى جبار اموى و عباسى منتهى گرديد، رك : تاريخ خلفاء رسول جعفريان . مترجم
۲۸۰- مفسرين درباره شان نزول اين آيه عقيده دارند كه يان آيه دوباراه ، نخست پس از واقعه غدير خم و نصب ولايت و جانشينى حضرت على عليه السلام از سوى پيامبر در مراجعت از حجة الوداع و ديگرى در روزهاى پايانى زندگانى پيامبر صلى الله عليه و آله نازل گرديده است . براى اطلاع بيشتر از اين حقيقت رك : تفسير الميزان و نيز الغدير، ج ۱. م
۲۸۱- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۲.
۲۸۲- همان ۳- ۱ / ۸۳؛ ۴- ۲ / ۹۵؛ و نيز ر.ك ؛ عاليه ۲- ۱، ۳- ۲ / ۳۹.
۲۸۳- سيره ابن هشام ۱ / ۲۷۳؛ وفاء الوفا۱ / ۱۶۲.
۲۸۴- انساب الاشراف ۳۲۵.
۲۸۵- همان ۱/۱۴۰، ۲ / ۱۵۳.
۲۸۶- وفاء الوفا۲ / ۱۳۹.
۲۸۷- همان ۲ / ۱۳۹.
۲۸۸- معجم البلدان ياقوت ۴ / ۵۱۴؛ ۲ / ۳۰۸.
۲۸۹- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۲۸.
۲۹۰- وفاء الوفا ۱ / ۱۳۸.
۲۹۱- همان ۲ / ۲۹.
۲۹۲- مغازى واقدى ۲ / ۴۵۱.
۲۹۳- همان ۸۹۶.
۲۹۴- همان ۹۹۷، ۱۰۵۱.
۲۹۵- سيره ابن هشام ۲ / ۴۶.
۲۹۶- طبقات ابن سعد ۴- ۲ / ۲.
۲۹۷- سيره ابن هشام ۴ / ۳۱۵؛ مغازى واقدى ۱۷۳؛ وفاء الوفا ۱۹۶
۲۹۸- همان .
۲۹۹- سيره ابن هشام ۲ / ۲۱۶.
۳۰۰- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۹۰
پى نوشت ها ۲
۳۰۱- سيره ابن هشام ۲ / ۲۱۶؛ طبقات ابن سعد ۳ / ۹۰
۳۰۲- سيره ابن هشام ۲ / ۲۱۶.
۳۰۳- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۹۰
۳۰۴- سيره ابن هشام ۲۱۶، ۱۷۷ طبقات ابن سعد ۱۷۵
۳۰۵- سيره ابن هشام ۳ ۱۲/ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۲۵، انساب الاشراف ۱ / ۳۱۳.
۳۰۶- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۱۲۸؛ سيره ابن هشام ۲ / ۲۳۶.
۳۰۷- سيره ابن هشام ۲۱۶.
۳۰۸- سيره ابن هشام ۲۱۶؛ انساب الاشراف
۳۰۹- مغازى واقدى ۴۴۱.
۳۱۰- همان .
۳۱۱- طبقات ابن سعد ۳ / ۲۹.
۳۱۲- انساب ابن حزم ۳۲۵.
۳۱۳- وفاء الوفا ۲ / ۱۳۸.
۳۱۴- وفاء الوفا ۲ / ۱۳۸.
۳۱۵- طبقات ابن سعد، ۲- ۵۶؛ و نيز رك : سيره ابن هشام ۳۳۵.
۳۱۶- به نقل از بلاذرى : روايت ديگرى حكايت از آن دارد كه امام على عليه السلام وى را به قتل رسانده است . انساب الاشراف ج ۱، ص ۳۷۴ . مترجم .
۳۱۷- سيره ابن هشام ۴ / ۳۱۲؛ طبقات ابن سعد ۳- ۴۶۲.
۳۱۸- سيره ابن هشام ۳۱۲.
۳۱۹- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۳۶، ۶.
۳۲۰- مسند ابن حنبل ۳۶۸؛ ۴۹.
۳۲۱- بخارى : خاتمه ۸۰.
۳۲۲- بخارى : جنائز ۷۹، جهاد ۱۶، بشماره از روى كتاب اصلى ابن حنبل ۴۲۳- و نيز نظر كنيد به مسلم : متن ۸۶، ابو داود شماره از روى كتاب اصلى ، و ترمذى : متن ۱۶.
۳۲۳- بخارى ، جنائز ۷۹؛ مسند ابن حنبل ۴۵۷.
۳۲۴- مسند ابن حنبل ۱۴۸.
۳۲۵- همان و نيز رك : مسند تاريخ مدينه ابن شبه ۴۰۱
۳۲۶- احزاب ۲.
۳۲۷- اذ يقول المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض غر هولاء دينهم انفال .
۳۲۸- قل لن ينفعكم الفرار ان فررتم من الموت او القتل و اذا لا تمتعون الا قليلا احزاب ۱۶.
۳۲۹- مدثر ۳۱.
۳۳۰- رك : توبه ۷۰، نساء ۱۴۲، تحريم ۴۸.
۳۳۱- احزاب ۷۳، فتح ۶.
۳۳۲- توبه ۶۴- ۶۵.
۳۳۳- نساء ۱۴۰.
۳۳۴- نساء ۱۴۵.
۳۳۵- صحيح بخارى : ايمان ۲۴، جزيه ۱۷، شهادات ۲۸، ادب ۶۹؛ صحيح مسلم : ايمان ۱۰۶ و نيز رك : به مسند ابن حنبل ۱ / ۲۲ و نيز در قسمت اكراه منافقين از انصار: صحيح بخارى : ايمان ۱۰، مناقب الانصار ۴؛ صحيح مسلم ، ايمان ۱۲۷.
۳۳۶- صحيح بخارى : ايمان ۲۴، جزيه ۱۷، شهادات ۲۸، ادب ۶۹؛ صحيح مسلم : ايمان ۱۰۶، ۱۰۷ و نيز رك : به مسند ابن حنيل ۱ / ۲۲، و نيز در قسمت اكراه منافقين از انصار: صحيح بخارى : ايمان ۱۰ مناقب الانصار ۴؛ صحيح مسلم ؛ ايمان ۱۲۷.
۳۳۷- سيره ابن هشام ۲ / ۱۵۲.
۳۳۸- طبقات ابن سعد ۸ / ۳۰۴.
۳۳۹- همان ۸ / ۳۳۱.
۳۴۰- همان ۳- ۲ / ۶۳.
۳۴۱- سيره ابن هشام ۲ / ۱۴۷ .
۳۴۲- انساب الاشراف ۱ / ۲۷۴؛ المحبر ۴۶۸.
۳۴۳- همان .
۳۴۴- سيره ابن هشام ، طبقات ابن سعد ۲ / ۱۱.
۳۴۵- سيره ابن هشام ۳ / ۳۶۴؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۷۳.
۳۴۶- سيره ابن هشام ۲ / ۱۷۴.
۳۴۷- انساب الاشراف ۱ / ۲۷۴؛ المحبر ۴۶۸.
۳۴۸- تفسير طبرى ۹ / ۷۷؛ انساب ابن حزم ۳۲۳.
۳۴۹- سيره ابن هشام ۲ / ۴۱۶؛ طبقات ابن سعد ۱ / ۲۷۶.
۳۵۰- طبقات ابن سعد ۲- ۲ / ۱۱۲؛ و نيز رك : سيره ابن هشام ۲ / ۱۴۴؛ انساب الانساب ۱ / ۲۷۶.
۳۵۱- طبقات ابن صعد ۳- ۱ / ۶؛ ۳- ۲ / ۷۷.
۳۵۲-ض همان ۳- ۲ / ۲۲.
۳۵۳- همان ۲- ۱ / ۲۹.
۳۵۴- سيره ابن هشام ۳ / ۲۳۱، ۲۳۸.
۳۵۵- همان ۳ / ۱۹۷.
۳۵۶- همان ۳ / ۱۶۷.
۳۵۷- طبقات ابن سعد ۴- ۲ / ۸۹.
۳۵۸- طبقات ابن سعد ۳ / ۲- ۰.
۳۵۹- همان ۳ / ۸۵. سيره ابن هشام ۲ / ۲۲۰.
۳۶۰- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۹۶؛ سيره ابن هشام ۴ / ۱۸۵، و در باره شركت او در بدر، ۳۴۲.
۳۶۱- سيره ابن هشام ۲ / ۲۱۶
۳۶۲- سيره ابن هشام ۲۲۰.
۳۶۳- همان .
۳۶۴- طبقات ابن سعد ۱- ۱ / ۱۵.
۳۶۵- مسند ابن حنبل ۲۰۳.
۳۶۶- صحيح بخارى : تفسير سوره مائده ؛ مسند ابن حنبل ۲۵۳.
۳۶۷- سيره ابن هشام ۴۲۷. و نيز رك : وفاء الوفا ۱۹۸؛ الاعتبار فى الناسخ و المنسوخ حازمى ۱۷۵.
۳۶۸-سيره
۳۶۹- سيره ابن هشام ۱۹۲.
۳۷۰- صحيح بخارى : تفسير ۲۴، ايمان ۱۳، مغازى ۳۴، شهادات ۲۵؛ مسند ابن حنبل ۹۶؛ سيره ابن هشام .
۳۷۱- منافقون ۸ و نيز رك : صحيح بخارى ۲۸؛ مسند ابن حنبل ۳۹۲ سيره ابن هشام ۳۳۴ و طبقات ابن سعد ۲۷۰.
۳۷۲- مسند ابن حنبل ۳۶۸.
۳۷۳- رك : سيره ابن هشام ۳۳۴.
۳۷۴- تفسير طبرى ۱۶۹۵؛ سيره ابن هشام ۱۷۳ و اضافه مى كند آنان ادعا مى كردند كه تعدادشان از دو لشكر كمتر نيست .
۳۷۵- رك : به صحيح ؛ بخارى : جنائز مسند ابن حنيل سيره ابن هشام ۲۱.
۳۷۶-مورخان نوشته اند كه پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله ، گروهى ادعاى نبوت كرده ، جماعتى مرتد شده تارج شاهى بر سر گذاشتند و كسانى هم از پرداخت زكات خوددارى كردند مى دانيم كه پس از فتح مكه ، اعراب باديه نشين يكى پس از ديگرى مسلمان شدند. اين در حالى بود كه آنان نه به درستى اسلام را مى شناختند و نه مى توانستند به سادگى عقايد كهن جاهلى خويش را رها سازند. مسئله پرداخت زكات نيز براى آنان مشكلى جدى بود كه در اصل ، آن را نوعى باج گيرى از سوى مسلمانان مى دانستند.
در ميان قبايلى كه مرتد شناخته شدند، كسانى بودند كه ابوبكر را قبول نداشتند و طالب حكومت اهل بيت پيغمبر بودند. آنها مى گفتند: ابوبكر هيچ عهدى با آنان نداشته و اطاعت او بر آنان واجب نيست . باور آنان ، اين بود كه مهاجرين و انصار به دليل حسادت ، مانع از روى كار آمدن اهل بيت شده اند. به گزارش واقدى و ابن اعثم يكى از طوايفى كه به عنوان مرتد شناخته شد، طايفه اى از كنده ساكن در حضرموت بود. آنان مى گفتند كه ما تا رسول خدا صلى الله عليه و آله زنده بود از وى اطاعت مى كرديم ، اكنون نيز اگر شخصى از اهل بيت او به سر كار آيد از وى اطاعت مى كنيم ؛ در حالى كه ابوبكر هيچ حق حكومت و بيعت بر ما ندارد. مى گويند زياد بن لبيد كه مسئول جمع آورى زكات از ميان آنان بود، شبانه از آن منطقه گريخت و ضمن اشعارى طايفه مزبور را مرتد ناميد: با شما خواهيم جنگيد تا از ابوبكر اطاعت كنيم و... و تا آن كه بعد از كفر و ارتداد بگوييد كه ديگر به كفر باز نخواهيد گشت .
در اين كه زمينه ارتداد فراهم بوده و كسانى مرتد شده اند، ترديدى وجود ندارد، اما به درستى روشن نيست ؟ كدام يك از كسانى كه مرتد شده اند، به واقع در شمار مرتدين واقعى هستند و كدام يك ، صرفا به دلايل سياصى يا مذهبى ديگرى حاضر به پذيرش دولت مدينه نشده اند. به عنوان نمونه يكى از اين گروه ها، طايفه مالك بن نويره بود كه بدون هيچ گونه ترديدى ، صرفا به دلايل شخصى خالد و انگيزه هاى پست او مورد تهاجم و كشته شدن قرار گرفته . بنابر اين ، متاسفانه در تاريخ اين دوران ، همه را به عنوان جنگ هاى رده يادكرده اند كه لازم بود تذكر داده شود كه همگى اين چنين اند. تاريخ خلفا، نوشته رسول جعفريان ص ۳۳ - ۳۲ مترجم .
۳۷۷- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۱.
۳۷۸- وفاء الوفا ۱ / ۱۱۲.
۳۷۹- همان ۱۱۳ الدرة الثمينه ابن نجار چاپ شده در پايان كتاب شفاء الغرام ۲ / ۳۲۴.
۳۸۰- همان ، ۱ / ۱۱۶.
۳۸۱- همان ، در قسمت چاپ شده كتاب ابن نجار، تعداد اطم هاى آنان را در قديم ۱۲۷ عدد نوشته است . ۲ / ۳۲۷.
۳۸۲- ابن رسته ۶۲.
۳۸۳- الاغانى ۱۹ / ۵.
۳۸۴- وفاء الوفا ۱ / ۱۱۵ ؛ ۳۱۹ از ابن زباله .
۳۸۵- وفاء الوافا ۳۱۹- ۳۲۰؛ ابن نجار ۳۲۳.
۳۸۶- وفاء الوفا ۱۱۶.
۳۸۷- همان ۳۹۱ .؛ و نيز رك : ابن نجار ۳۲۵.
۳۸۸- الاغانى ۱۹ / ۵.
۳۸۹- وفاء الوفاء ۳۱۷؛ نيز رك : ۱۱۶.
۳۹۰- همان ۳۰۹.
۳۹۱- همان ۱ / ۱۶.
۳۹۲- همان ۲ / ۱۲۵.
۳۹۳- همان ۲ / ۱۲۵.
۳۹۴- همان ۱ / ۱۱۶.
۳۹۵- همان ۱ / ۶۱۱.
۳۹۶- وفاء الوفا ۱ / ۱۱۴.
۳۹۷- سيره ابن هشام ۳ / ۲۵۶.
۳۹۸- سيره ابن هشام ۳ / ۲۵۶.
۳۹۹- سيره ابن هشام ۲۵۶، سمهودى ۱ / ۱۱۴.
۴۰۰- سيره ابن هشام ۳ / ۲۵۶، سمهودى ۱ / ۱۱۴.
۴۰۱- سيره ابن هشام ۳ / ۲۵۶.
۴۰۲- تفسير طبرى ۸ / ۵۱۰.
۴۰۳- مسند ابن حنبل ۱ / ۲۴۶.
۴۰۴- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۵۴.
۴۰۵- تاريخ المدينه ابن شبه ۱۷۳.
۴۰۶- اسباب النزول ۱۴۷.
۴۰۷- معجم ما استعجم بكرى ۱۰۵۶.
۴۰۸- صحيح بخارى : مناقب ۲۳؛ مناقب الانصار ۵۲؛ لباس ۷؛ طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۱۴۳.
۴۰۹- مسند ابن حنبل ۲ / ۹، صحيح بخارى ؛ انبياء ۵.
۴۱۰- مسند ابن حنبل ۳ / ۱۳۳، ۳۴۶.
۴۱۱- مسند ابن حنبل ۴ / ۲۸۶، ابن ماجه : حدود ۱۰؛ بخارى : تفسير سوره ۳، ۴.
۴۱۲- بخارى : حدود ۴: مسند ابن حنبل ۲ / ۵ و نظر كنيد به نجا.
۴۱۳- بخارى : اذان ۱؛ ابن ماجه : اذان .
۴۱۴- سيره ابن هشام ۲ / ۱۳۹، ۱۹۴؛ مسند ابن حنبل ۲ / ۴۵۱، تفسير طبرى ۴ / ۱۲۹، صحيح بخارى ؛ جزيه ۶، اعتصام ۱۸.
۴۱۵- مسند ابن حنبل ۲ / ۴۵۱.
۴۱۶- الاغانى ۱۶ / ۱۵.
۴۱۷- سيره ابن هشام ۲ / ۱۳۹، و نيز رك : به تفسير طبرى ۴ / ۱۲۹.
۴۱۸- حبر در زبان عبرى به معناى عالم دين است مترجم .
۴۱۹- همان ۲ / ۱۹۴.
۴۲۰- همان ۲ / ۱۸۷.
۴۲۱- همان ۲ / ۱۹۴.
۴۲۲- همان ۲ / ۱۳۶.
۴۲۳- سيره ابن هشام ۲ / ۱۳۷، ۱۳۹.
۴۲۴- تفسير طبرى ۸ / ۴۶۶؛ ۱۹۶. طرى مى گويد كه جبت و طاغوت مورد نظر قرآن ، شخص او بوده است ۸ / ۴۶۴.
۴۲۵- تفسير طبرى ۴ / ۴۶۴.
۴۲۶- سيره ابن هشام ۲ / ۱۳۵- ۱۳۸ و رك : ۲ / ۱۹۱، ۱۹۶، مسند ابن حنبل ۲ / ۳۴۶، ۳۶۳، ۴۱۶.
۴۲۷- سيره ابن هشام ۱۹۷- ۹۸، و رك ، انساب الاشراف ۱ / ۲۸۳.
۴۲۸- سيره ابن هشام ۲ / ۱۶، ۱۷۳.
۴۲۹- سيره ابن هشام ۲ / ۱۶۴. ابن حنبل به دو طايفه يهودى بدون آنكه نامى از آنها ببرد اشاره كرده است ، مسند ۱ / ۲۴۶.
۴۳۰- ابن اسحاق در حاشيه الروض الانف ۲ / ۱۸۹.
۴۳۱- وفاء الوفا ۱ / ۱۹۸.
۴۳۲- طبقات ابن سعد ۳- ۲ / ۳، واحدى مى گويد سعد بن عباده داراى پشتيبان بسيارى از يهود بو كه در پيروزى آنان شركت داشت . اسباب النزول ۱۴۷.
۴۳۳- سيره ابن هشام ۳ / ۲۵۵، ۲۵۷.
۴۳۴- وفاء الوفا ۱ / ۲۱۸.
۴۳۵- سيره ابن هشام ، ۲ / ۱۸۶، ۳ / ۳۱.
۴۳۶- بقره ۲۴۶.
۴۳۷- بقره ۲۴۶.
۴۳۸- آل عمران ۴۹ مائده ۱۱۰.
۴۳۹- مائده ۷۸.
۴۴۰- بقره ۴۷، ۱۲۲ جائيه ۱۶، يونس ۳.
۴۴۱- مريم ۵۸.
۴۴۲- بقره ۸۵، يونس ۹۳، جائيه ۱۷۱.
۴۴۳- مائده ۳۲.
۴۴۴- مائده ۱۳.
۴۴۵- مائده ۷۱.
۴۴۶- مائده ۸۱.
۴۴۷- بقره ۱۱۱.
۴۴۸- بقره ۱۳۵- ۱۳۷.
۴۴۹- مائده ۶۴.
۴۵۰- توبه ۳۰.
۴۵۱- توبه ۳۰- ۳۲.
۴۵۲- مائده ۸۲.
۴۵۳- مائده ۶۴.
۴۵۴- مائده ۱۸.
۴۵۵- بقره ۱۲۰.
۴۵۶-مائده ۵۱.
۴۵۷- شعراء ۱۹۶.
۴۵۸- اعلى ۸۱- ۱۹.
۴۵۹- بقره ۸۹ آل عمران ۸۱، احقاف ۱۲، انعام ۲.
۴۶۰- انعام ۱۱۴.
۴۶۱-آل عمران ۲۳- ۲۴.
۴۶۲- آل عمران ، ۷۰، ۹۸ نساء ۱۵۰- ۱۵۲ و نظر كنيد به بقره ۱۰۵ حشر ۱ / ۱۱.
۴۶۳- آل عمران ۹.
۴۶۴- مائده ۵۸.
۴۶۵- مائده ۶۲.
۴۶۶- مائده ۷۷- ۸۱.
۴۶۷- مائده ۵۴.
۴۶۸- بقره ۱۰۹.
۴۶۹- آل عمران ۱۸۶.
۴۷۰- مائده ۵۷.
۴۷۱- سيره ابن هشام ۲ / ۱۸۵، تفسير طبرى ۸ / ۴۴۵، چاپ محمد شاكر؛ التحفه اللطيفه ۱ / ۲۸۹.
۴۷۲- سيره ابن هشام ۲ / ۱۸۵.
۴۷۳- تفسير طبرى ۸ / ۵۱۰.
۴۷۴- طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۱۳۴؛ مسند ابن حنبل ۲ / ۲۴۰.
۴۷۵- سيره ابن هشام ۲ / ۱۳۵.
۴۷۶- سيره ابن هشام ۲ / ۱۳۷- ۹؛ انساب الاشراف ۱ / ۱۸۵.
۴۷۷- سيره ابن هشام .
۴۷۸- وفاء الوفا /۱ ۱۹۸، ۲ / ۴۴۶- ۷.
۴۷۹- سيره ابن هشام ۲ / ۲۴.
۴۸۰- تفسير طبرى ۸ / ۸۲۶، ابن سعد روايت مى كند كه معروف ترين كسى كه اسلام آورده مخيريق بوده كه رسول خدا اموال او را بخشيد.
۴۸۱- سيره ابن هشام ۳ / ۸۵۷.
۴۸۲- همان ۲ / ۴۲۷.
۴۸۳- اذرعات منطقه اى در نزديكى شهر درعا در سوريه كنونى است . مترجم
۴۸۴- سيره ابن هشام ۲ / ۴۲۷، وفاء الوفا ۱ / ۱۹۸.
۴۸۵- وفاء الوفا ۱ / ۱۱۳، ۲۱۶.
۴۸۶- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۱، ۱۲.
۴۸۷- در نقل اخبار غزوه بنى نضير و علت آن ، روايات متعددى وجود دارد.
۴۸۸- در اين باره از شش روز تا بيست و يك روز گفته اند. الصحيح من سيرة النبى ، ج ۶، ص ۲۴. ابن هشام نيز اين محاصره را شش روز گفته است .
۴۸۹- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۱.
۴۹۰- سيره ابن هشام ۳ / ۱۹۳- ۴؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۷. تفسير طبرى ۸ / ۴۴۹، و نيز رك : مسند ابن حنبل ۲ / ۱۴۹.
۴۹۱- سيره ابن هشام ۳ / ۱۹۲.
۴۹۲- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۱.
۴۹۳- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۱، ۱ / ۱۸۳؛ مسند ابن حنيل ۱ / ۲۵؛ و نيز رك : به بحث اينجانب احكام الرسول صلى الله عليه و آله فى الاراضى المفتوحه كه در مجله دانشكده ادبيات و علوم سال ۱۹۵۶ منتشر شده است .
۴۹۴- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۵۴؛ سيره ابن هشام . ۲۶۳ و
۴۹۵- تفسير طبرى ۱۰ / ۵۱۰.
۴۹۶- سيره ابن هشام ۳ / ۲۶۲، ۴۶۴.
۴۹۷- همان ۳ / ۲۶۳.
۴۹۸- همان ۳ / ۲۵۵، ۲۵۷.
۴۹۹- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۵۴.
۵۰۰- سيره ابن هشام .
۵۰۱- بخارى : ۶۴- ۱۵، وفاء الوفا ۱ / ۲۲۱.
۵۰۲- طبقات ابن سعد ۲- ۱ ۴۸، ۵۵؛ سيره ابن هشام ۳ / ۲۳۶.
۵۰۳- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۸.
۵۰۴- به روايت ابن اسحاق ، پرچم سپاه در حمله به قلعه قريظه ، در دستان على بن ابى طالب عليه السلام قرار گرفته بود. مسلمانان به قلعه قريظيان نزديك مى شدند؛ در حالى كه آنان به رسول خدا صلى الله عليه و آله ناسزا مى گفتند سيره ابن هشام
سپاه اسلام پس از محاصره قلعه و تيراندازى فراوان ، آنها را به ننگ آوردند. ابن هشام مى گويد: برخى از محدثانى كه به آنان اعتماد دارم ، برايم نقل كردند كه سبب تسليم شدن آنان ، اين بود كه على بن ابى طالب عليه السلام فرياد كشيد: به خدا سوگند يا شربتى كه حمزه نوشيدمى نوشم و يا قلعه آنان را مى گشايم و قدم جلو نهاد، در آن لحظه قريظيان گفتند: اى محمد! حكميت سعد بن معاذ را مى پذيريم . به نقل از: تاريخ سياسى اسلام ، سيره رسول خدا، رسول جعفريان ، ص ۵۲۶ مترجم .
۵۰۵- سيره ابن هشام ۳ / ۴۵۳. ۴.
۵۰۶- همان ۲۵۴- ۲۵۶؛ و رك : طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۵۴ اما مسند او درباره خبر قتل مطلبى ذكر نمى كنند.
۵۰۷- رك : صحيح بخارى : جهاد ۱۸۶، ستئذان ۲۶، مغازى ۲۰، مناقب الانصار ۲؛ صحيح مسلم : جهاد ۶؛ مسند ابن حنبل ۲ / ۳۳، ۷۶؛ ۶ / ۳۱۲.
۵۰۸- مغازى واقدى ۸۱۸.
۵۰۹- مسند ابن حنبل ۲ / ۱۴۹.
۵۱۰- الاموال ۱۱۰.
۵۱۱- مغازى واقدى ۵۰۱.
۵۱۲- همان ۵۱۰.
۵۱۳- همان ۵۰۶.
۵۱۴- همان ۵۱۲- ۱۳.
۵۱۵- همان ۵۱۳.
۵۱۶- همان ۵۱۶.
۵۱۷- همان ۵۱۵.
۵۱۸- همان ۵۲۳.
۵۱۹- همان ۳۸۱ ، ۳۸۸؛ طبقات ابن سعد ۸۵- ۲.
۵۲۰- همان ۳۸۸. طبقات ابن سعد ۸ / ۸۵.
۵۲۱-حشر ۲۳.
۵۲۲-انعام ۱۲۷، يونس ۳۵.
۵۲۳-آيات متعلق به اين موضوع را در: الفهرست المفصل ببينيد (ماده مسلم).
۵۲۴- و درباره حرمت آن رك : مائده ۲؛ ۶۷.
۵۲۵- سيره ابن هشام ۲ / ۲۳۰، طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۲.
۵۲۶- همان ۲ / ۲۲۴؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۳.
۵۲۷- همان ۲ / ۲۳۶؛ طبقات ابن سعد ۲ ۱ / ۴.
۵۲۸- در محدوده اين حمله ها و تاريخ و فرماندهى آنها، بر جلد دوم طبقات ابن سعد اعتماد نموده ايم . در اين باره ، گزارش ابن سعد اختلاف اندكى با گفته هاى واقدى در كتاب المغازى دارد و آنچه كه از سوى ابن اسحاق در اين باره عنوان شد، تاريخ آنها را با ماه تعيين نموده است .
۵۲۹- طبقات ابن سعد ۲- ۲ / ۷، ۱۴؛ ۱۵، انساب الاشراف ۲۸۹.
۵۳۰- سيره ابن هشام ۲ / ۲۵۳.
۵۳۱- سيره ابن هشام ۲ / ۲۶۳، ۲۶۹.
۵۳۲- سيره ابن هشام ۲ / ۲۵۸؛ انساب الاشراف ۲۹۱.
۵۳۳- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۹؛ انساب الاشراف ۲۸۹.
۵۳۴- سيره ابن هشام ۲ / ۲۶۵.
۵۳۵- همان ۲۸۲.
۵۳۶- سيره ابن هشام ۲ / ۲۵۳- ۴.
۵۳۷- هم اكنون منطقه بدر به شهرى تبديل شده است . اين منطقه در ۱۵۵ كيلومترى مدينه است و فاصله اى در حدود ۳۱۰ كيلومتر با مكه و حدود ۴۵ كيلومترى با ساحل درياى سرخ دارد. ( ( (مترجم))).
۵۳۸- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۹؛ انساب الاشراف ۱ / ۲۹۳.
۵۳۹- سيره ابن هشام ۲ / ۲۵۸.
۵۴۰- سيره ابن هشام ۲ / ۲۶۰، ۲۶۷، ۲۶۹.
۵۴۱- انساب الاشراف ۱ / ۱۹۸.
۵۴۲- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۱۴.
۵۴۳- سيره ابن هشام ۲.
۵۴۴- سيره ابن هشام ۲ / ۲۶۷.
۵۴۵- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۱۸- ۱۹، ۲۲.
۵۴۶- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۲۳.
۵۴۷- سيره ابن هشام ۲ / ۴۲۱، ۴۲۵؛ طبقات ابن سعد ۱ / ۲۳؛ سيره ابن هشام ۲ / ۲۹۴.
۵۴۸- طبقات ابن سعد ۲- ۲ / ۲۰.
۵۴۹- سيره ابن هشام ۳ / ۴- ۵؛ ابن سعد ۲- ۱ / ۲۶.
۵۵۰- سيره ابن هشام ۳ / ۱۲؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۲۵؛ انساب الاشراف ۱ / ۳۱۳.
۵۵۱- سيره ابن هشام ۳ / ۷؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۲۶.
۵۵۲- سيره ابن هشام ۳ / ۸؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۲۷؛ ۳۴؛ انساب الاشراف ۱ / ۳۱۵.
۵۵۳- سيره ابن هشام ۳ / ۷.
۵۵۴- سيره ابن هشام ۳ / ۷۷ و بعد از آن .
۵۵۵- سيره ابن هشام ۳ / ۴۵؛ انساب الاشراف ۱ / ۳۲۷.
۵۵۶- همان ۳ / ۵۲، ۵۶؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۳۵.
۵۵۷- واقع در ۳۳۰ كيلومترى مدينه كه يكى از چاه هاى دشمن در آن قرار داشت . مترجم .
۵۵۸- آن شخص عبد الله بن انبس نام داشت . مترجم
۵۵۹- سيره ابن هشام ۳ / ۱۸۴؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۳۶.
۵۶۰- رجيع نام چاه آبى از قبيله هذيل بوده كه در هفتاد كيلومترى شمال شهر مكه قرار داشته است . حادثه رجيع بنا به نقل برخى مورخان ، در صفر سال چهارم و به قول عده اى ديگر در سال سوم ، اندكى پس از غزوه احد صورت گرفته است . واقدى به نقل از عروة بن زبير مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله اصحاب رجيع را به عنوان جاسوسى به سوى مكه فرستاد تا از قريش اخبارى به دست آورند و نقل ديگرى مى گويد: بنى لحيان از دو قبيله عضل و قاره كه از قبيله بنى هون بن خزيمة بن مدركه بودند خواستند در توطئه مشتركى به بهانه اسلام آوردن به نزد رسول خدا رفته و مبلغان ايشان را دستگير كرده و به قريش بسپارند. از اين گروه ، سه يا چهار تن ، به اسارت تن نداده و به شهادت رسيدند و سه نفر ديگر اسير شده و به مكه برده شدند. يكى از آنان به نام عبد الله بن طارق در مرالظهران خود را از قيد آزاد كرده و با آنان به جنگ پرداخت ، اما در اثر سنگسار شدن به شهادت رسيد. دو تن ديگر به نام هاى حبيب بن عدى و زيد بن الدثنه به دست مشركان سپرده شدند كه به انتقام كشتگان آنها در بدر، به شهادت رسيدند. مغازى واقدى ، ج ۱، ص ۳۶۲- ۳۶۱. مترجم .
۵۶۱- سيره ابن هشام ۳ / ۱۶۰- ۱۶۶؛ طبقات ابن سعد ۲- ۲ / ۳۹.
۵۶۲- سپاه حضرت به ناحيه اى كه به آن ذات الرقاع گفته مى شد و در فاصله تقريبى ۸۵ كيلومترى مدينه بود، حركت كرد. رسول خدا دسته هايى را به اين سو و آن سوى منطقه فرستاد، اما دشمن به قله هاى كوه پناه برد. گفته اند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين سفر، نخستين بار نماز خوف به جا آورد. مترجم .
۵۶۳- سيره ابن هشام ۳ / ۲۱۴- ۲۱۶؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۳.
۵۶۴-طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۵.
۵۶۵- به اعتقاد محققين ، آيه فلك و اثبات پاكى دامن همسر پيامبر، متعلق به ماريه قبطيه بوده است و ارتباطى با عايشه نداشته ، اما راويان دروغ پرداز، بعدها با قلب حقيقت آن را متعلق به عايشه قلمداد نمودند رك حديث الافك ، سيد جعفر مرتضى عاملى . مترجم .
۵۶۶- سيره ابن هشام ۳ / ۳۴۱ رك : الافك : نجارى : الشهادت ۲ / ۱۵، مغازى واقدى ۳۴؛ مسند ابن حنبل ۶ / ۵۹- ۶۱؛ ۱۹۴، ۳۶۷.
۵۶۷- اين منطقه در فاصله پنج روز راه تا دمشق و پانزده روز راه تا مدينه است . مترجم .
۵۶۸- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۴؛ سيره ابن هشام ۳ / ۲۲.
۵۶۹- سيره ابن هشام ۳ / ۱۹۰، ۲۲۹- ۲۳۰.
۵۷۰- مغازى واقدى ۴۴۱.
۵۷۱- مغازى واقدى ۴۴۳.
۵۷۲- همان ۴۷۹.
۵۷۳- سيره ابن هشام ۳ / ۲۳۰.
۵۷۴- وى به همراه احزاب بغات در صفين بر عليه امير المومنين على عليه السلام و در كنار معاوية بن ابى سفيان جنگيد و اين چنين احزاب در دوران جاهليت خود با دوران پس از اسلام با يكديگر همراه بودند. اميرالمونين در تحريض مردم كوفه بر ضد قاسطين مى فرمود: سيروا الى بقيه الاحزاب ؛ يعنى حركت كنيد به سوى باقى مانده هاى احزاب به نقل از: سيره رسول خدا، رسول جعفريان ، ص ۵۰۶. مترجم .
۵۷۵-مغازى واقدى ۴۷۷.
۵۷۶- مغازى واقدى ۴۴۴.
۵۷۷- سيره ابن هشام ۳ / ۲۴۳، ۲۴۶؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۸.
۵۷۸- واقدى ۴۵۱.
۵۷۹- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۸.
۵۸۰- واقدى مى گويد: بنى عبد الاشهل كه در حره شرقى ساكن بودند، از راتج تا پشت آن را پايين تر آن را به سوى مركز مدينه خندق كندند، به گونه اى كه خندق تا پشت مسجد النبى ص آمد. مترجم .
۵۸۱- خربى در نزديكى مسجد قبلتين است كه در غرب كوه سلع قرار دارد. مترجم .
۵۸۲- مغازى واقدى ۴۴۶؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۷- ۴۸؛ سيره ابن هشام ۳ / ۲۳۲.
۵۸۳- ناحيه وسيع شمال مدينه به سمت ذى الحليفه . مترجم
۵۸۴-مغازى واقدى ۴۴۴.
۵۸۵- در نزديكى احد و رومه مترجم))).
۵۸۶- واقدى اختلافات روايات درباره زمان محاصره را بين دو هفته و بيست و چند روز ذكر كرده است ۴۹۱.
۵۸۷- ابن هشام ۲۳۸، ۲۴۱؛ واقدى ۴۷۰.
۵۸۸- سيره ابن هشام ۳ / ۲۷۳؛ مغازى واقدى ؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۹.
۵۸۹- مغازى واقدى ۴۴۴.
۵۹۰- مغازى واقدى ۴۸۰.
۵۹۱- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۵۰.
۵۹۲- سيره ابن هشام ۳ / ۲۴۷؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۸.
۵۹۳- سيره ابن هشام ۳ / ۱ / ۲۳.
۵۹۴-سيره ابن هشام ۳ / ۲۳۹، واقدى ۴۱۷- ۸، ۴۸۳؛ انساب الاشراف ۱ / ۲۴۶.
۵۹۵- سيره ابن هشام ۳ / ۲۲۹- ۲۳۰.
۵۹۶- مخلوطى از پشم و خون تازه . مترجم
۵۹۷- مغازى واقدى ۴۷۸.
۵۹۸- سيره ابن هشام ۳ / ۲۷۴د انساب الاشراف ۱ / ۲۷۴.
۵۹۹- مغازى واقدى ۵۷۲- ۳؛ طبقات ابن سعد ۲ / ۶۹، و درباره تعدان آنان رك : مسند ابن حنبل ۳ / ۴۲۰.
۶۰۰- حديبيه در ۲۲ كيلومترى غرب شهر مكه و در راه جده واقع است . مترجم .
پى نوشت ها ۳
۶۰۱- حديبيه ۲۲ كيلومترى غرب شهد مكه و در راه جده واقع است . مترجم .
۶۰۲- مغازى واقدى ۵۷۹.
۶۰۳- سيره ابن هشام ۳ / ۳۶۰.
۶۰۴- مغازى واقدى ۶۰۱.
۶۰۵- مغازى واقدى ۵۹۳؛ سيره ابن هشام ۳ / ۳۵۶- ۷.
۶۰۶- رسول خدا صلى الله عليه و آله در آغاز عمر بن خطاب خواست تا به مكه رفته با قريش سخن بگويد. او گفت : از قريش بر جان خود هراس دارد؛ زيرا قريش با وى دشمنى دارند و كسى از بنى عدى در مكه از او دفاع نمى كند رسول خدا صلى الله عليه و آله چيزى نگفت : و عمر، خود، عثمان را معرفى كرد. ملاحظه مى نماييد در جاى جاى تاريخ ، همواره نقاط ضعف و لغزش ها را تاريك و محو نموده و سعى در جلوه دادن فضايل دروغين اين غاصبين خلافت و ولايت داشته اند. در جايى عمر آنقدر شهامت و قدرت داشته است ! كه به هنگام هجرت خود از مكه به مدينه ، به قريشيان اعلان جنگ داده است ! عمر حال اين قدرتمند با شهامت ، از حركت به سوى مكه به عنوان نماينده پيامبر صلى الله عليه و آله سرباز مى زند! با بررسى شخصيت عمر در آن هنگام ، آيا اين سوال مطرح نمى شود كه يك هيزم فروش ، چه اندازه قدر و ارزش در يك جامعه ، آن هم در جامعه مكى داشته باشد؟ تاريخ ، مظلوميت اهل بيت را نمايان مى سازد. مترجم
۶۰۷- واقدى ۶۰۳- ۶۰۲.
۶۰۸- در اين لحظه ، شمارى از اصحاب درباره موضع پيامبر صلى الله عليه و آله اظهار ترديد كردند. واقدى مى گويد: هنوز موافقت نامه نوشته نشده بود كهه عمربن خطاب رو به پيامبر صلى الله عليه و آله كرده و گفت : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله مگر ما مسلمان نيستيم ؟ حضرت فرمودند: آرى ؛ عمر گفت : پس چرا در دين خود اظهار خوارى و حقارت كنيم ؟ حضرت فرمودند: من بنده خداوند و فرستاده او هستم و هرگز با فرمان او مخالفت نمى كنم و او نيز مرا تباه نخواهد كرد. واقدى مى افزايد: پس از آن عمر نزد ابوبكر رفت و نظير همين مطالب ميان آنان رد و بدل شد. با اين حال عمر سخت ناراحت بود و مى گفت : چرا ما بايد خوارى در دين را بپذيريم ؟ ابن عباس مى گويد: بعدها عمر در دوره خلافتش به من گفت : در آن روز خيال و شك و ترديدى برايم حاصل شد كه از آغاز مسلمانى خود تا آن روز گرفتارش نشده ! بودم و اگر در آن روز كسانى را مى يافتم كه به واسطه آن دست از مسلمانى بر مى داشتند، من هم دست بر مى داشتم ! او همان گونه كه به ابن عباس گفته ، گويا در اين انديشه بوده كه اسلام بهانه اى براى رسيدن به چنين قدرتى بوده ، گرچه او مى گويد كه به هر روى خداوند او را از اين مهلكه نجات داده است . در مباحث كلامى مربوط به امامت ، عالمان شيعه برخورد وى را در حديبيه به عنوان نقطه ضعف مهم او در نافرمانى از خواست پيامبر صلى الله عليه و آله تلقى مى كنند. او با اين برخورد نشان داد كه چندان اطمينانى به تصميم گيرى هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله ندارد و شاهد او اين كه به هر روى مگر نه اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله خواب ديده بود كه وارد كعبه شده ، پس چرا اكنون مى پذيرد كه آن سال برگردد. چالب آن كه عمر با وجود داشتن روحيه افراطى ، در صحنه جنگ كمتر خاطره شجاعانه اى از خود نشان داده است .
۶۰۹- مغازى واقدى ۶۰۳- ۶۰۵.
۶۱۰- سيره ابن هشام ۳ / ۳۶۶؛ مغازى واقدى ۶۱۲.
۶۱۱- مغازى واقدى ۶۰۷.
۶۱۲- همان ۶۰۸ ؛ صحيح بخارى : شروط، جزيه ۱۸؛ تفسير طبرى ۲۵ / ۶۳.
۶۱۳- مغازى واقدى ۶۱۳.
۶۱۴- اين اقدام نشان ميد هد كه ناراضيان فراوان بوده اند. اما رسول خدا صلى الله عليه و آله به سخن آنان وقعى نگذاشته و با استناد به نبوت خويش و ان كه خداوند او را تباه نخواهد كرد، پيمان صلح را منعقد كرده است . حركت مزبور عدم خلوص شمارى از اصحاب را به فرامين رسول خدا صلى الله عليه و آله نشان مى دهد. به عبارت ديگر، اين گونه حوادث نشان مى دهد كه به ويژه در برابر تصميم گيرى هاى سياسى آن حضرت ، مقاومت هايى مى شده است . كما اين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله براى اثبات درستى چنين اقدامى براى اصحاب ، بايد تا فتح مكه صبر مى كرد. آن زمان كه رسول خدا صلى الله عليه و آله صلى الله عليه و آله براى اثبات درستى چنين اقدامى براى اصحاب ، بايد تا فتح مكه صبر مى كرد، آن زمان كه رسول خدا صلى الله عليه و آله كليد كعبه را گرفت ، عمر را صدا زد و گفت : و اين وعده اى بود كه به شما داده بودم . بنابر اين آشكار مى شود كه در مواردى كه مصلحت باشد، حتى نبايد از راى اكثريت پيروى كرد. مترجم .
۶۱۵- پيش از نوشتن متن قرار داد، ابو جندل فرزند سهيل بن عمر مخفيانه از مكه بيرون آمد و به مسلمانان پيوست . سهيل اعتراض كرد و گفت : تا او بازگردانده نشود، قرار دادى در كار نخواهد بود. پيامبر صلى الله عليه و آله ابو جندل را بازگرداند و به او فرمود: صبور باش ، خداوند گشايشى براى و تو ديگران قرار خواهد داد. در آن لحظه مسلمانان اشك ريختند. در نقلى آمده كه عمر در اين جا نيز به رسول خدا صلى الله عليه و آله اعتراض كرد و البته پاسخ پيامبر صلى الله عليه و آله همان بود كه گذشت . در اين نقل آمده كه حضرت پس از اعتراض عمر فرمود: آيا شما كسانى نبوديد كه در احد گريختيد و به صداى استغاثه من توجهى نكرديد؛ مگر شما نبوديد كه دشمن در روز احزاب از بالا و پايين بر شما حمله كرد و خداوند شما را نجات داد و ايا.. رك : مجمع البيان ، ج ۹، صلى الله عليه و آله ۱۱۹- ۱۱۸. تاريخ سياسى اسلام ، رسول جعفريان ، ص ۵۵۰.
۶۱۶- مغازى واقدى ۶۲۴؛ سيره ابن هشام .
۶۱۷- طبقات ابن سعد ۸ / ۱۲۷.
۶۱۸- همان ۸ / ۱۲۷.
۶۱۹-مغازى واقدى ۶۰۹-۱۰.
۶۲۰-لازم به يادآورى است كه عمر از نخستين كسانى بود كه به درشت گويى و مخالفت با رسول خدا ص پرداخته و پيمان حديبيه را شكستى براى اسلام مى دانست ! (مترجم).
۶۲۱- صحيح بخارى : تفسير سوره فتح .
۶۲۲- مغازى واقدى ۶۴۲.
۶۲۳- همان ۶۰۷.
۶۲۴- سيره ابن هشام ۳ / ۲۷۳.
۶۲۵- مغازى واقدى ۷۴۹.
۶۲۶- همان ۷۴۵.
۶۲۷- مغازى واقدى ۶۴۴.
۶۲۸- الاموال ابى عبيد ۷۶ / ۱۰.
۶۲۹- مغازى واقدى ، ۶۳۴، ۴۰۷، معجم البلدان ياقوت ۳ / ۶۸ ۲.
و نيز رك : به بخش گسترده قرآن در بحث ما احكام الرسول صلى الله عليه و آله فى الاراضى المفتوحه نشر گرديده در مجله دانشكده ادبيات و علوم سال ۱۹۵۶.، هم چنين به نوشته هاى لامنس در كتاب خود مهد الاسلام به زبان فرانسه .
۶۳۰- معجم ما استعجم بكرى ۵۲۳ ، ۱۱۱۵، معجم البدان ياقوت ۴ / ۲۳۷؛ وفاء الوفا ۲ / ۳۶۴.
۶۳۱- مغازى واقدى ، ۶۴۵ - ۷؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۷۷؛ وفاء الوفا ۲ / ۳۶۴، ۲۳۷.
۶۳۲- وفاء الوفا ۲ / ۲۷۰.
۶۳۳- معجم ما استعجم بكرى ۳۱۲؛ معجم البلدان ياقوت ۴ / ۱۹۲؛ وفاء الوفا ۲ / ۲۸۳.
۶۳۴- معجم ما استعجم بكرى ۵۳۳- ۵۲۴.
۶۳۵- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۷۷.
۶۳۶- وفاء الوفا ۲ / ۳۳۰
۶۳۷- معجم ما استعجم بكرى ۵۲۲، وفاء ۲ / ۲۸۳.
۶۳۸- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۷۷؛ و نيز رك : بكرى ۲۳۳، ۵۲۲، ۱۵۰۵؛ معجم البلدان ياقوت ۲ / ۵۰۳، ۳ / ۸۸۸، ۴ / ۱۳۷ و ۷۳۲، وفاء الوفا ۲ / ۳۶۳.
۶۳۹- معجم استعجم بكرى ۵۲۲، وفاء الوفا ۲ / ۲۸۲.
۶۴۰- معجم ما استعجم بكرى ۵۲۳، معجم البلدان ياقوت ۴ / ۷۳۲؛ وفاء الوفا ۲ / ۳۶۳، ۲۸۱.
۶۴۱- مغازى واقدى ، ۶۴۵- ۷.
۶۴۲- همان ۶۵۸.
۶۴۳- همان ۶۶۹.
۶۴۴- مغازى واقدى ۶۶۷- ۶۷۰.
۶۴۵- سيره ابن هشام طبقات ابن سعد ۵ / ۲۸۷ ؛ تفسير طبرى ۱ / ۵۸۸؛ معجم البلدان ياقوت ۲ / ۳۸۹، وفاء الوفا فتوح البلدان ۲۴- ۲۵ و نيز رك : به آنچه درباره آن در كتاب هاى حديث مفتاح كنوز السنة مادة خيبر آمده است .
۶۴۶- طبقات ابن سعد ۲- ۸۲۸، الاموال ابو عبيد ۵۶.
۶۴۷- دژ كتيبه در تخيمين اموال بر جاى مانده ، در سهم الله قرار گرفت و به اين ترتيب مصرف اموال آن در اختيار رسول خدا صلى الله عليه و آله بود. مكاتيب الرسول ، ج ۲، ص ۵۲۷.
آن حضرت سهم قابل توجهى از غنايم كتيبه را در اختيار فرزندان عبد المطلب قرار داد به نقل واقدى ، جبير بن مطعم و عثمان نزد آن حضرت آمدند و از اين كه به فرزندان عبد المطلب اين اندازه داده گله كردند. حضرت فرمود: فرزندان عبد المطلب نه در جاهليت و نه در اسلام از من جدا نشدند. آنان در شعب همراه بودند.
۶۴۸- سيره ابن هشام ۳ / ۴۰۴- ۴۰۸؛ طبقات اب : سعد ۵ / ۲۸۷؛ تفسير طبرى ۱ / ۱۵۸۸، ممعجم البلدان ياقوت /۲ ۳۸۹، و نيز رك : به آنچه كه درباره آن در احاديث در كتاب هاى حديث مادة خيبر آمده است .
۶۴۹- الاموال ابو عبيد ۷.
۶۵۰- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۸۲.
۶۵۱- همان ۲- ۱ / ۸۴؛ مغازى موسى بن عقبه ۱۹۹.
۶۵۲- معجم ما استعجم بكرى ۱۰۱۵.
۶۵۳- معجم ما استعجم بكرى ۱۰۱۵، ۸۰۸.
۶۵۴- مسيره ابن هشام ۳ / ۴۰۸؛ فتوح البلدان ۲۸.
۶۵۵- طبقات ابن سعد ۲- ۲ / ۸۶؛ فتوح البلدان ۲۹.
۶۵۶- احسن التقاسيم مقدسى ۸۳؛ معجم البلدان ياقوت ۴ / ۵۳.
۶۵۷-احسن التقاسيم ۸۴، معجم البلدان ياقوت ۴ / ۸۷۸ حموى مى گويد گفته مى شود كه آنان را تبعيد نكرد
۶۵۸- رك : مقاله اينجانبت : تحديد الحجاز عند الاقوميين ، مجلة العر؛.
۶۵۹- همان ۳۷.
۶۶۰- همان ۸- .
۶۶۱- همان ۳۸.
۶۶۲- طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۳؛ تفسير طبرى ۱ / ۲۶۶۸.
۶۶۳- معجم البلدان ياقوت ۴ / ۵۰۵.
۶۶۴- معجم ما استعجم بكرى ۲۴۸؛ معجم البلدان ياقوت ۱ / ۶۰۶، وفاء الوفا۲ / ۲۶۰.
۶۶۵- معجم ما استعجم بكرى ۵۶.
۶۶۶- عرام ۳۹۹، معجم ما استعجم بكرى ۱۳۲.
۶۶۷- معجم ما استعجم بكرى ۱۲۲۲، معجم البلدان ياقوت ۱ / ۱۲۱.
۶۶۸- همان ۸۸؛ همان ۳ / ۶۶، ۴ / ۳۹.
۶۶۹- همان ۱۰۵۲؛ همان ؛ ۴ / ۳۵۱.
۶۷۰- همان ۹۴۳))). همان ۳ / ۶۷۲.
۶۷۱- همان ۷۸۷؛ همان ۲ / ۲۰۸، ۵۰۹.
۶۷۲- همان ۶۲۹، ۱۰۵۵.
۶۷۳- همان ۱۳۵۲.
۶۷۴- الموطا: حدود ۲۸؛ مسند ابن حنبل ۱ / ۱۹۰.
۶۷۵- مسند ابن حنبل ۵ / ۱۸۱.
۶۷۶- همان ۱ / ۱۹۹۰.
۶۷۷- تاريخ المدينه ۲۸۶.
۶۷۸- همان ۴۸۷ .
۶۷۹- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۲۳.
۶۸۰- تاريخ المدينه ۲۶۲، ۲۶۳، ۴۵۲.
۶۸۱- اخبار المدينه ۲۵۱.
۶۸۲- سيره ابن هشام ۳ / ۳۵۵.
۶۸۳- سيره ابن هشام ۳ / ۳۵۶.
۶۸۴- همان ۳ / ۳۶۶؛ طبقات ابن صعد ۲- ۱ / ۶۹ .
۶۸۵- سيره ابن هشام .
۶۸۶- همان ۳ / ۴۰۵
۶۸۷- همان ۳ / ۳۹۷.
۶۸۸- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۷۰.
۶۸۹- رك : تاريخ المدينه ۲۶۰- ۲۲۸، و نيز: خطط المدينه فى زمن الرسول صلى الله عليه و آله .
۶۹۰- صحيح نسائى : جهاد ۹؛ مسند ابن حنبل ۳ / ۴۸۳.
۶۹۱- مسند ابن حنبل ۴ / ۴۹.
۶۹۲- ابوداود فرائض ۱۶.
۶۹۳- صحيح بخارى : ادب ۹۵، اماره ۸۷، مناقب ۱۵؛ مسند ابن حنبل ۳ / ۶۴.
۶۹۴- طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۳۸.
۶۹۵- طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۳۸؛ تهذيب الكمال برقى ۴ / ۲۸۴.
۶۹۶- سيره ابن هشام ۲ / ۳۶۶.
۶۹۷- همان ۲- ۱ / ۹۷، ۱۰۰ شفاء الغرام از موسى بن عقبه ۲ / ۱۳۲ / ۱۶۰؛ اتحاف الورى ۱ / ۴۹۲، ۴۹۴.
۶۹۸- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۹۷، ۱۰۰ شفاء الغرام از موسب بن عقبه ۲ / ۱۳۲ / ۱۶۰؛ اتحاف الورى
۶۹۹- سيره ابن هشام ۴ / ۲۶۱.
۷۰۰- اتحاف الورى ۲ / ۴۹۶.
۷۰۱- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۴۷.
۷۰۲- همان ۲- ۱ / ۴۹.
۷۰۳- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۵.
۷۰۴- تاريخ المدينه ۷۸.
۷۰۵- سيره ابن هشام ۳ / ۳۹۱.
۷۰۶- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۹۷؛ تحاف الورى ۱ / ۴۹۳.
۷۰۷- اتحاف الورى ۲ / ۵۳۰.
۷۰۸- رك : احاديث بسيارى دراين زمينه در كتاب هاى صحاح : مفتاح كنوز السنه ، ماده هجرت .
۷۰۹- مغازى واقدى ۳۸۸، ابن سعد ۱- ۲ / ۲۷.
۷۱۰- طبقات ابن سعد ۴- ۱ / ۱۸۱.
۷۱۱- رك : طبقات به ابن سعد ۴- ۱ / ۸۱، مغازى واقدى ۷۴۲.
۷۱۲- طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۲۵.
۷۱۳- مغازى واقدى ۸۲۰، ۸۹۶.
۷۱۴- طبقات ابن سعد ۱- ۲ ۸۲.
۷۱۵- همان ۱- ۲ / ۸۲.
۷۱۶- همان ۴- ۱ / ۱۳.
۷۱۷- همان ۴- ۱ / ۱۷۶.
۷۱۸- همان ۱- ۲ / ۲۶.
۷۱۹- مغازى واقدى ۶۹۱، ۶۸۵.
۷۲۰-همان ۱۰۷.
۷۲۱- طبقات ابن سعد ۴- ۱ / ۱۷۸، ۲۴۲؛ انساب الاشراف ۱ / ۲۶۲.
۷۲۲- طبقات ابن سعد ۴- ۲- ۲ / ۲۷۹.
۷۲۳- همان ۲- ۱ / ۱۸۰.
۷۲۴- حلية الاوليا ۱- ۳۴۷، و رك : طبقات ابن سعد ۴- ۲ / ۴۴؛ انساب الاشراف ۱ / ۲۷۲.
۷۲۵- طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۲۴.
۷۲۶- طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۷۱. واقدى مى گويد كه تعداد آنان يكصد نفر بوده است . ۵۷۴
۷۲۷-مغازى واقدى ۶۸۸، ۶۴۷، ۶۶۶؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۷۱.
۷۲۸- طبقات ابن سعد ۴- ۲ / ۳۶- ۵۱.
۷۲۹- مغازى واقدى ۶۵۸، ۷۰۰ سيره ابن هشام ۳ / ۴۰۴.
۷۳۰- مغازى واقدى ۶۶۱، ۶۶۴.
۷۳۱- همان ۷۱۰، ص ۲۹۳؛ طبقات ابن سعد ۴- ۱ / ۸۱، ۱۰۴ / ۴۵ واقدى ۷۸۰، ۸۱۹، ۸۰۰.
۷۳۲- طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۳۸.
۷۳۳- طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۱۰۹، ۱۰۱، ۱۲۸؛ تفسير طبرى ۱ / ۱۶۲۸.
۷۳۴- مغازى واقدى ۹۳۱، ۸۰۰، ۸۲۰، ۸۴۶.
۷۳۵- همان ۱۰۲۸.
۷۳۶- انساب الاشراف ۱ / ۲۷۲.
۷۳۷- الاصابه ۳ / ۱۸۹.
۷۳۸- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۸۶، ۱.
۷۳۹- همان ۲۱- ۱ / ۶.
۷۴۰- مغازى واقدى ۸۹۶، ۶۰.
۷۴۱- طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۲۴.
۷۴۲- مغازى واقدى ۳۸۵، ۳۸۷.
۷۴۳- طبقات ابن سعد ۱- ۲ / ۶۸؛ حليه الاولياء ۲ / ۶۰ ، ۸ / ۲۳.
۷۴۴- مغازى واقدى ۷۷۴.
۷۴۵- همان ۶۱۹.
۷۴۶- طبقات ابن سعد ۴ / ۳۵۸.
۷۴۷- همان ۲- ۶۷۸.
۷۴۸- همان ۴ / ۳۴۸.
۷۴۹- تفسيرى طبرى ۱ / ۱۶۴۷.
۷۵۰- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۷۸.
۷۵۱- همان ۲- ۱ / ۸۹۸.
۷۵۲- الفرام يا العزام ۱۳۴.
۷۵۳- معجم ما استعجم بكرى ۸۸.
۷۵۴- معجم البلدان ياقوت ۳ / ۶۳۷.
۷۵۵- همان ۳۲۲.
۷۵۶- معجم ما استعجم بكرى ۳۷۳.
۷۵۷- همان ۹۲.
۷۵۸- معجم البلدان ياقوت ياقوت ۶۷۸.
۷۵۹- همان ۳۰۸.
۷۶۰- همان ۹۲.
۷۶۱- معجم البلدان ياقوت ياقوت ۶۷۸.
۷۶۲- معجم ما استعجم بكرى ۴۹۹.
۷۶۳- معجم البلدان ياقوت ۱۸۱.
۷۶۴- سيره ابن هشام ۱۶۱؛ طبقات ابن سعد ۳۹، معجم البلدان ياقوت ۶۷۳.
۷۶۵- معجم ما استعجم بكرى ۹۹۳، معجم البلدان ياقوت ۱۰۴۶.
۷۶۶- معجم البلدان ياقوت ۶۷۳.
۷۶۷- همان ۷۷۱.
۷۶۸- سيره ابن هشام ۱۶۱ طبقات ابن سعد ۳۹؛ تفسير طبرى ۱۴۳۴؛ معجم ما استعجم بركى ۶۴۱، ۹۳.
۷۶۹- تاريخ المدينه ۴۸۵.
۷۷۰- همان ۴۸۶، و رك : مسند ابن حنبل .
۷۷۱- مسند ابن حنبل ۵۲۲.
۷۷۲- اخبرا المدينه .
۷۷۳- سيره ابن هشام ۱۸؛ طبقات ابن سعد ۲- ۱.
۷۷۴- همان ۱۸، ۴۲.
۷۷۵- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۹۷، سيره ابن هشام ، و درباره مزينه ، طبقات ابن سعد ۲- ۱۰۱.
۷۷۶- رك : طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۵۷ تفسير طبرى ۱۶۲۳؛ انساب الاشراف ۲۵۵، ۴۸۸.
۷۷۷-ابن اسحاق و ابن سعد در بخش اخبار ورود پيامبر به مكه ، و نيز ر.ك : اتحاف الورى ابن فهد ۱/۴۹۶ و بعد از آن و يا شفاء الغرام فاسى ۲/۲۴۱۱۰ كه در آن بحث گران سنگى نسبت به آنچه ابن اسحاق از فتح مكه آورده است ، نقل شده . ۷۷۸- # مورخين اكنون در رواياتى كه كاتب بودن معاويه را گزارش نموده است ، ترديدهاى جدى نموده و آنها را از دروغ پردازى و منقبت تراشى هاى دوران بنى اميه دانسته اند. (مترجم).
۷۷۹-نظر كنيد به : الموفقيات زبير بن بكار ۳۳۳؛ نساب الاشراف ۱/۵۲۹.
۷۸۰- يكى از عوامل عمده پايبندى مردمان مكه به اسلام پس از درگذشت پيامبر ص را مى توان در منافع اين پايبندى ظاهرى براى آنان دانست ؛ زيرا با تشكيل سقيفه و زير پاى نهادن وصيت پيامبر ص و تعيين خليفه بر خلاف نص و فرموده پيامبر، عملا قدرت سياسى و نظامى مجددا به دستان خانواده هاى متفذ قريش بازگشت . از اين رو آنان با جديت تمام در استحكام پايه هاى قدرت خلافت - كه قدرت آنان نيز به شمار مى رفت - تلاش نمودند و از اين راه توانستند شكوه دوران هاى جاهلى را به خاندان هاى قدرتمند مكه باز گردانند. (مترجم).
۷۸۱- واقدى ۸۷۳.
۷۸۲- معجم ما استعجم بكرى ۸۷.
۷۸۳- رك : به شرح آن در مغازى واقدى ۸۹۹.
۷۸۴- مغازى واقدى ۹۱۲، و نيز رك : به شرح غنايم حنين در فصل تنظيم هاى مالى .
۷۸۵- همان ۹۲۲، سيره ابن هشام ۷۱ و پس از آن .
۷۸۶- به شرح حال آن ها در كتاب المنس بنام طائف به زبان فرانسوى مراجعه كنيد.
۷۸۷- مغازى واقدى ۹۲۶، و نيز رك : شرح خصوصيات حصار طائف در سيره ابن هشام ۱۲۳ و پس از آن .
۷۸۸- همان ۳۶.
۷۸۹- همان ۳۸.
۷۹۰- مغازى واقدى ۹۵۰، و نيز رك به بخش المولفة قلوبهم : سيره ابن هشام ۳۱، ۶۸، ۷۲.
۷۹۱- همان ۹۶۷
۷۹۲- سيره ابن هشام ۶۰۷.
۷۹۳- تفسير طبرى ۱۵۵۹.
۷۹۴- طبقات ابن سعد ۱۵، و رك : به فتح البارى ۱۰۳.
۷۹۵- طبقات ابن سعد ۸۶.
۷۹۶- فتح البارى ۱۰۴.
۷۹۷- الاموال ۲۵۵- ۲۵۶.
۷۹۸- شعراء ۲۱۴.
۷۹۹- انعام ۹۲، شورى ۷.
۸۰۰- جمعه ۲.
۸۰۱- زخرف ۴۴.
۸۰۲- به متن اين نامه ها در وثائق السياسيه نوشته محمد حميد الله و نيز نامه هاى حارث و جبله و ثعلبه و ساير قبايل در اين زمينه كه به شماره هاى ۳۷، ۳۸، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۸ وارد شده است مراجعه نمايند.
۸۰۳- نامه هاى ياده شده در كتاب واثيق السياسية به شماره ۵۶، ۵۷، ۵۸، ۵۹، ۶۱، ۶۲، ۶۳، ۶۴ آمده است .
۸۰۴- شماره ۶۰.
۸۰۵- شماره ۶۵.
۸۰۶- شماره ۷۲، ۷۲ الف .
۸۰۷- شماره ۶۶.
۸۰۸- شماره ۶۸.
۸۰۹- شماره ۶۸ب
۸۱۰- سيره ابن هشام ۳۵۶- ۷.
۸۱۱- همان ۳۷۲.
۸۱۲- طبقات ابن سعد ۱- ۲.
۸۱۳- شماره ۷۸.
۸۱۴- معجم ما استعجم بكرى ۳۲۹.
۸۱۵-همان ۳۸، ۴۳.
۸۱۶-معجم البلدان ياقوت ۲/۲۵۰.
۸۱۷-همان ۳۶۷.
۸۱۸-معجم البلدان ياقوت ۱/۴۰۷.
۸۱۹-همان ۲/۶۳۶، ۸۲۲.
۸۲۰-معجم ما استعجم بكرى ۳۴۳.
۸۲۱-همان ۳۹۱.
۸۲۲-معجم البلدان ياقوت ۲/۴۳۲، ۳/۷۷۱؛ و نيز ر.ك : به اماكن مسكونى آنان در وصف راه مصدق ؛ معجم ما استعجم بكرى ۳۹۷.
۸۲۳-معجم ما استعجم بكرى ۳۷۹.
۸۲۴-همان ۱۰۸۳، معجم البلدان ياقوت ۴/۱۳۹ كه اين دو گفته اند كه دو ابان از آن اسد بوده است : معجم البلدان ياقوت ۲/۵۱۱.
۸۲۵-معجم البلدان ياقوت ۱/۹۱۴.
۸۲۶-همان ۲/۶۳۶، ۸۲۲.
۸۲۷-همان ۱/۹۱۴.
۸۲۸-همان ۱/۸۹۳.
۸۲۹-معجم ما استعجم بكرى ۱۰۸۳؛ معجم البلدان ياقوت ۴/۱۳۹.
۸۳۰-معجم ما استعجم بكرى ۶۷۵.
۸۳۱-دو آيه اى كه نويسنده كتاب بدآنهااستدلال كرده است هيچ گونه ارتباطى با مخوضوع مورد بحث او ندارد و نمى توان از آنان موضوع گسترش و توسعه تجارت مسلمانان مدينه را به معناى عام آن كه مورد نظر نويسنده است استفاده نمود. آيه نخست همان گونه كه مفسرين در اسباب نزول آيات آورده اند هنگامى نازل شد كه برخى از نمازگزاران جمعه كه در صفوف نماز جمعه ايستاده بودند. با شنيدن صداى زنان و مردان روستاهاى پيرامون مدينه كه كالاهاى خود را براى عرضه در جمعه بازار مدينه آورده بودند، نماز را رها كرد، و براى خريد بدانجا مى رفتند و اين در حالى بود كه رسول خدا ص بر خطبه جمعه مشغول بود. از اين رو اين آيات آنان را نكوهش نمود. و آيه دوم هم تنها اشاره به جنبه هاى معنوى رفتارهاى مسلمانان داشته و آن گروه از مسلمانان كه بر ايمان خود پايبند بوده و در عمل و عبادات و توجه خود به خداوند اخلاص داشته و مسائل مادى و سودهاى دنيايى نمى تواند آنها را از توجه به خداوند به اظهار بندگى آنان بكاهد را ستايش كرده است . (مترجم).
۸۳۲-الصحابه ۱۵۹؛ مسند ابن حنبل ۲/۲۴۰، ۲۷۴؛ طبقات ابن سعد ۴-۲ / ۵۶.
۸۳۳-صحيح بخارى : علم ۴۲، اعتصام ۲۲، بيوع ۱؛ حرث ۱؛ صحيح مسلم : فضائل .
۸۳۴-طبقات ابن سعد ۱۰۳/۸۸، ۴-۲/ ۵۶.
۸۳۵-اسباب النزول ۲۰۸.
۸۳۶-طبقات ابن سعد ۲-۱/۴۴؛ مغازى واقدى ۴۰۳.
۸۳۷-همان ۲-۱/۶۴؛ مغازى واقدى ۵۶۴.
۸۳۸-همان ۶۴-۶۵.
۸۳۹-همان ۹۳-۹۴.
۸۴۰-طبقات ابن سعد ۲-۱/۶۴-۶۵.
۸۴۱-همان ۴۷، ۴-۲/۲۱؛ مغازى واقدى ۴۴۳.
۸۴۲-همان ۴-۲/۱۹.
۸۴۳-طبقات ابن سعد ۱-۲/۲۸؛ تاريخ المدينه ابن شبه ۲۶۷.
۸۴۴- همان ۴۹
۸۴۵- وفاء الوفا۵۵۱.
۸۴۶- طبقات ابن سعد ۲۱؛ مغازى واقدى ۳۶۷، ۶۱۷، ۷۲۷.
۸۴۷- مغازى واقدى ۷۰۰، ۶۸۳.
۸۴۸- طبقات ابن سعد ۲۲، ۱۲۰.
۸۴۹- همان ۴۸.
۸۵۰- مغازى واقدى ۷۷۱.
۸۵۱- طبقات ابن سعد ۷۴.
۸۵۲- همان ۶۷.
۸۵۳- سرزمينى دور در حجاز. مترجم
۸۵۴- همان ۴۲.
۸۵۵- همان ۴۱- ۴۲.
۸۵۶- همان ۳۹.
۸۵۷-همان ۴۳.
۸۵۸-همان ۴۳.
۸۵۹-طبقات ابن سعد ۱-۲/۲۶.
۸۶۰-مغازى واقدى ۴۴۲.
۸۶۱-همان ۵۳۷.
۸۶۲-همان ۶۳۷.
۸۶۳-همان ، ۶۴، ۶۴۲، ۶۷۷، ۷۰۲.
۸۶۴-همان ۴۵۰-۴۵۲.
۸۶۵- معجم ما استعجم بكرى ۱/ ۱۸۹۳.
۸۶۶- معازى واقدى ۸۱۲/، ۸۳۴/ ۹۵۴.
۸۶۷- (همان ۹۴۶) آن گروه از مشركين كه پيامبر براى جلب محبت و دوستى آنان به آنها پول مى داد و اسلام آنها تنها به خاطر پول بود. (مترجم).
۸۶۸- تفسير طبرى ۱/۱۶۸۷.
۸۶۹- طبقات ابن سعد ۱۲/۴۲؛ تاريخ المدينه ابن شبه ۵۶۶. ۵۲۸.
۸۷۰- طبقات ابن سعد ۴۲.
۸۷۱-طبقات ابن سعد ۳۹؛ سيره ابن هشام ۲۳۹؛ تفسير طبرى ۱۷۱۷- ۱۷۴۷؛ تاريخ المدينه ابن شبه ۴۹۹- ۶۰۱.
۸۷۲- طبقات ابن سعد ۴۴.
۸۷۳- همان ۴۳.
۸۷۴- همان ۴۴.
۸۷۵- همان ۴۵.
۸۷۶-همان ۴۶.
۸۷۷-همان ۴۹.
۸۷۸- سيره ابن هشام ۳۸۵.
۸۷۹- پيمانه مصرى به شمار مى آيد. مترجم
۸۸۰- طبقات ابن سعد ۵۱؛ تاريخ المدينه ابن شبه ۵۱۸، ۵۹۸.
۸۸۱- طبقات ابن سعد ۲- ۱ / ۳؛ مسند ابن حنبل ۲۲.
۸۸۲- رك : به مقدمه كتاب الاصابه فى تمييز الصحابه ، نوشته ابن حجر.
۸۸۳- طبقات ابن سعد ۳۸.
۸۸۴- طبقات ابن سعد ۳۹.
۸۸۵- مسند ابن حنبل ۲۱۷.
۸۸۶-صحيح بخارى : اضاحى ۲۴؛ صحيح نسائى : صيد ۴؛ مسند ابن حنبل : ۳۵۷.
۸۸۷- سنن ابن ماجه : احكام ۳۰؛ سنن ابوداود: اقضيه ۱۷ و نيز رك : به شرح بيشترى از آن در مقاله اين جانب البداوة و موقف الاسلام منها منتشره در مجله دانشكده ادبيات و علوم انسانى در كويت سال ۱۹۷۵. ۷ ص ۳۳- ۴۵.
۸۸۸- مسند ابن حنبل ۱۶۱، ۱۲۲.
۸۸۹- صحيح بخارى : اضاحى ۲۴؛ صحيح نسائى : صيد ۴؛ مسندابن حنبل : ۱/۳۵۷
۸۹۰- مسند ابن حنبل ۲۲۷، ۱۱۲.
۸۹۱- همان ۱۵۳، ۲۱۶، ۴۱۶.
۸۹۲- همان ۶۰
۸۹۳- صحيح بخارى : انبياء ۸، ۱۴، ۱۹؛ صحيح مسلم : فضايل ۱۶۸؛ مسند ابن حنبل ۲۵۷، ۴۳۸ ۴۳۱ ۴۹۸.
۸۹۴-نوعى خرماى پست و ارزان در مدينه . (مترجم).
۸۹۵-طبقات ابن سعد ۱-۲/۱۴.
۸۹۶-عبس ۳۲.
۸۹۷-نحل ۸۰.
۸۹۸- رك : به بخش اسمائهم و مواضع تملكهم طبقات ابن سعد ۴۲؛ هم چنين به مقاله اينجانب ، ملكيات الاراضى فى زمن الرسول منتشره در مجله دانشكده ادبيات و علوم انسانى ، شماره اول سال ۱۹۵۶.
۸۹۹- مغازى واقدى .
۹۰۰- تاريخ المدينه ابن شبه ص ۲۲۹ به بعد؛ وفاء الوفا ۱
۹۰۱- همان ۱۷۲ به بعد، كه در آن مى گويد: به گفته برخى از مردم ، اين باغ ها از آن مردمى از بنى نضير بود، زيرا از مهزور سيراب مى گرديد. ص ۱۷۴ هم چنان كه مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله آنها را در سال هفتم وقف نمود. و حوائط در ميان اهل مدينه همان باغ ها مى باشد؛ يعنى زمينى كه در آن درختانى كاشته شده است .
۹۰۲- تاريخ المدينه ابن شبه ۱۷۶؛ الاموال ابن عبيد ۷۶
۹۰۳- سيره ابن هشام ۴۱۸.
۹۰۴- همان ۴۰۸، تفسير طبرى ۱۵۸۸، ياقوت ۳۸۹، و رك : طبقات ابن سعد ۲۸۷.
۹۰۵- الاموال ۵۶ بكرى اضافه مى كند كه پيامبر از وطيح قسمتى را براى جيره همسران خود قرار داد. ۱۳۱۳ و نبر نظر كنيد به : تاريخ المدينه ابن شبه ۱۹۴.
۹۰۶- كودكان يتيم و بى سرپناه
۹۰۷- بقره ۱۹۵، ۲۶۱، ۲۶۲، ۲۶۵، ۲۷۴، نساء ۳۸، ۹۵، انفال ۷۲، توبه ۲۰ ۴۴، ۸۱، ۸۸، حجرات ۱۵، محمد ۸، حديد ۱۰.
۹۰۸- طبقات ابن سعد ۲۰.
۹۰۹- همان ۱۷۲، ۱۷۴.
۹۱۰- سيره ابن هشام .
۹۱۱- طبقات بان سعد ۱.
۹۱۲- طبقات ابن سعد ۵؛ سيره ابن هشام ۲۴۰.
۹۱۳- طبقات ابن سعد ۲۱، ابن هشام مى گويد كه آنان هم چنين بر كاروانى از قريش دست يافتند، اما اشاره اى به آنچه كه از آن به دست آورده اند، نكرده است ۴۷۱.
۹۱۴- طبقات ابن سعد ۲۴.
۹۱۵- همان ۳۵.
۹۱۶-همان ۴۶، سيره ابن هشام ۳۳۹.
۹۱۷- همان ۵۶.
۹۱۸- همان ۶۵.
۹۱۹- همان ۶۴.
۹۲۰- همان ۸۷.
۹۲۱- همان ۸۷.
۹۲۲- همان ۱۱۰.
۹۲۳- سيره ابن هشام ۱۳۴، و رك : طبقات ابن سعد ۱۱۱؛ صحيح بخارى : احكام ۲۶؛ صحيح مسلم : زكاة ۱۳۲؛ صحيح نسائى : بخش فى ۶.
۹۲۴- سيره ابن هشام ۱۴۰.
۹۲۵- همان ۱۴۲، و رك : ترمذى : زكات ۳۰.
۹۲۶- سيره ابن هشام ۱۴۳، و رك : به بخارى : فرض خمس ۱۷؛ صحيح مسلم : زكات ۱۳۲؛ صحيح نسائى : فى ۶، ۷ مسند ابن حنبل ۴۵۶، ۲۱۹، ۷۶، ۱۵۷، ۱۶۵.
۹۲۷- بندر شعيبه يا شعيبه ، نزديك ترين منطقه ساحلى مكه به شمار مى آمده است . در دوران خلافت عثمان بنا به تقاضاى مردم آن و به دستور عثمان ، علت شرايط نامساعد پهلو گرفتن كشتى ها و قايق ها
در آن ، اين بندر به بندر جده تبديل گرديد. مترجم .
۹۲۸- رك : المحبر محبر ۲۶۷؛ تاريخ يعقوبى ۳۱۷.
۹۲۹- شماره هايى كه به آن اشاره مى كنيم ، همانى است كه حميد الله برنامه هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله در كتاب خود الوثائق السياسية قرار داده است و در اين بخش بر آن ها اعتماد كرده ايم .
۹۳۰- درباره اين كلمه ، سخن بسيار است ؛ برخى ريشه آن را از اسب دانسته و آنان را اسب پرست ناميده اند؛ برخى از سپيد دانسته و آنان را سپيد چهره گان دانسته اند و جغرافى دانان از قبيل ياقوت ، آن را نام دهكده اى مى دانند. برگرفته از كتاب وثائق ، ترجمه : دكتر محمود دامغانى . مترجم .
۹۳۱- اين قبيله ، ميان ينبع و مدينه ساكن بوده اند. مترجم
۹۳۲- بنى نهد، از قبايل يمت به شمار مى آيند. مترجم
۹۳۳- نامبرده از قبيله خزرج انصار است . نخستين جنگى كه در آن شركت نمود خندق بود و در هفده سالگى به فرماندارى نجران منصوب شد. وى در فاصله سالهاى ۵۱ و ۵۵ هجرى در مدينه در گذشته است رك : وثايق ... ترجمه : دكتر محمود دامغانى ، ص ۱۶۱. مترجم .
۹۳۴- ثماله و حران نام دو عشيره از قبيله ازد بود. مترجم
۹۳۵- فرمانرواى دومة الجندل واقع در اطراف سرزمين شام . مترجم .
۹۳۶-ايله شهركى بر ساحل درياى سرخ كه نسبتا آباد و داراى مزارعى بوده است و همان شهرى است كه روز شنبه ماهى گرفتن براى يهوديان در آن حرام بوده است . رك . ياقوت حموى ؛ معجم البلدان ، ص ۳۹۱، ج ۱، چاپ مصر ۱۹۰۶ ميلادى الوثاثق : ترجمه دكتر دامغانى . مترجم
۹۳۷- متن پيمان نامه در كتاب وثائق السياسيه شماره ۱۴ آمده است ؛ ابو يوسف نيز آن را در الخراج ۴۹ آورده است .
۹۳۸- المكابيل و الموازين الاسلاميه ۱۹.
۹۳۹- تفسير طبرى ۱۷۲۲.
۹۴۰- طبقات ابن سعد ۱۱۵.
۹۴۱- طبقات ابن سعد ۲۰؛؛ الاموال ابى عبيد.
۹۴۲- رك : معجم مصنفات القران كريم ، دكتر على شواح اسحاق ؛ معجم المعاجم دكتر احمد شرقاوى اقبال ،، و نيز نظر كنيد به : فهرست هاى خطى قرآن كريم كه به وسيله مجمع الملكى لبحوث الحضاره الاسلاميه منتشر شده است .
۹۴۳- يوسف ۲، رعد ۳۷، طه ۱۳، فضلت ۳، زخرف ۳، شورى ۷، احقاف ۱۲.
۹۴۴- بقره ۲۳، هود ۱۳، يونس ۳۸.
۹۴۵- مائده ۱۱۰، انعام ۷، يونس ۲ و ۷۶، هود ۶، سبا ۴۳، صافات ۱۵، احقاف ۷، صف ۷.
۹۴۶- رك : الناسخ و المنسوخ واحدى ۳۲؛ الاتقان سيوطى ۴۸.
۹۴۷- اين گفته در برخى از روايات ناصحيح كه در منابع اهل سنت به روايت از برخى همسران پيامبران نقل شده آمده است و راويان اين گونه روايات و اخبار، معمولا دروغ گويانى بوده اند كه قصد سلب فضايل على بن ابى طالب عليه السلام را دارند كه خود بارها براى نشان دادن نزديكى خود به رسول صلى الله عليه و آله مى گفت ، من صداى بر هم خوردن بالهاى جبرئيل را كه وحى را به پيامبر مى رساند مى شنيدم و بوى او را نيز حس مى كردم . از اين رو، آگاهى از ويژگى هاى وحى را به برخى همسران پيامبر نسبت مى دهند كه در آن دوره دختر بچه گانى خردسال و تازه بالغ بوده و هم چون ديگر دختران هم سن سن و سال خود، در پى بازيگوشى هاى متعارف آن دوران بودند، و على القائده قدرت درك و فهم اين گونه مسايل ماوراء الطبيعه را نداشته اند. اما آنچه ازروايات تاريخى بر مى آيد، اين است كه هنگام نزول وحى ، پيامبر صلى الله عليه و آله منقلب مى شد و وضعيت و حالت طبيعى و متعارف خود را از دست داده و بر سر و صورت او عرق فراوان مى نشست و چهره او برافروخته مى گرديد. به گونه اى كه آشكار بود متحمل بار سنگينى است ، و بنابر برخى روايات ، در اين حالت پارچه اى بر سر و روى خود قرار مى داد. مترجم .
۹۴۸- نحل ۹۸، اسراء ۴۵، ۱۰۱، شعراء ۹۹، قيامه ۱۸، مزمل ۲۰، اعراف ۲۰۴، شقاق ۱۱.
۹۴۹- اسراء ۱۴، ۲۵، حاقه ۱۹.
۹۵۰- از برخى روايات كه در آنها آمده است پيامبر هنگامى كه آيات قرآن بر او نازل مى شد به صحابه خود مى فرمودند كه اين آيات را در فلان سوره يا در ميان فلان آيه قرار دهيد، استفاده مى شود كه مصحف معينى بوده است كه آيات تنزيل شده در آن ثبت مى گرديده و صحابه به آن رجوع مى كرده اند. علاوه بر آن بنابر نقل مورخين ، على بن ابى طالب عليه السلام از بيعت با ابوبكر امتناع نمود و گفت عبا بر دوش نمى گيرم تا قرآن را جمع آورى نكنم و پس از مدتى مجموعه اى را به ميان صحابه آورد، و به آنها نشان داد كه مجموعه آيات قرآن بود و از آن تاريخ ، با نام مصحف على از آن ياد شده است . مترجم
۹۵۱- موخين يكى از موارد طعن و نقد و اعتراض بر عثمان را، جمع آورى قرآن از سوى او قرار داده اند، به ويژه آن كه عثمان اقدام به كار ناشايست و زشتى نمود و آن آتش زدن تمام مصحف هايى بود كه نزد صحابه و عايشه از زمان پدرش - باقى مانده بود. اين كار جهانيان را از دسترسى به مصحف هايى نخستين كه به وسيله صحابه نوشته شده بود محروم ساخت . مترجم .
۹۵۲- در روايات اهل بيت عليه السلام آمده است كه امام زمان عج پس از ظهور و سركوبى كافران و منافقين ، به اقدامات متعددى براى زدودن اسلام از آثار منافقين و ارايه چهره صحيح اسلام به مسلمانان انجام مى دهد كه يكى از آن ها، آوردن قرآن واقعى ، به ترتيبى كه بر رسول خدا نازل شده مى باشد. به نظر مى رسد اين قرآن همان مصحف على عليه السلام باشد؛ زيرا برخى اخبار به دنبال سخن از مصحف على شرح مى دهند:
على عليه السلام قرآن را به ترتيب نزول نوشته است . محمد بن سيرين مى گويد: البته اگر اين كتاب يافت شود در آن علم خواهد بود يعنى بسيارى از پرسشهاپاسخ داده خواهد شد ابن فارس نيز از عبد خير نقل مى كند كه پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله على عليه السلام نخستين كسى بود كه قرآن را گرد آورد صاحبى ، ۲۰۰ آن گاه آنرا در پارچه اى از حرير زرد بر شترى نهاده و به مسجد رسول صلى الله عليه و آله نزد صحابه برد و گفت : اين است قرآن كه من جمع كرده ام بحار الانوار مجلسى ۱۹:! ۷ ص ۱۱ قديم چون ديگران نپذيرفتند آنرا برگرداند و گفت : ديگر هرگز آنرا نبينند. تفسير صافى ۲۵، سليم بن قيس ۷۲. روايت ديگرى مى گويد چون وفات نبى اكرم رسيد، به على عليه السلام فرمود كه آيات قرآن در پشت سرم بر روى صفحات و رقعه هايى پراكنده است . آنرا گرد آوريد كه از ميان نرود بدين ترتيب نهان گاه مصحف شريف را به وى نموده و او را به گرد آوردن قرآن امر فرموده است . تاريخ قرآن ؛ محمد رامبار، ص ۳۶۶، ۳۶۷. مترجم .
۹۵۳- به نقل مورخين ، نقطه گذارى قرآن كه در اصطلاح از آن با نام اعجام ياد مى شود، نخستين بار توسط ابوالاسود دوئلى برهان فى علوم قرآن ۲۵۰، و ۲۷۸، الاتقان ۱۷۱ و با الهام از فرموده حضرت على بن ابيطالب عليه السلام انجام پذيرفت . ابوالاسود اصول علم نحو از حضرت على عليه السلام آموخته .
۹۵۴- توضيح گسترده تر آن را در دو كتاب : المقنع فى رسم مصحف الامصار و المحكم دانى ملاحظه نماييد.
۹۵۵- ابو عبد الرحمن عبد الله بن مسعود از قبيله هذيل و حليف بنى زهره . مادرش ام عبد بود كه از اين رو به او كنيه ام ابن عبد داده بودند. ابو نعيم اصفهانى مى گويد كه او ششمين كس است كه اسلام آورده و به همين علت به او سادس سته مى گفتند. او با مادرش در پشت مسجد نبوى زندگى مى كرد و اغلب با مادرش به خانه پيامبر مى رفت . او بارها گفته بود كه هفتاد سوره از دهان مبارك نبى اكرم آموخته است . گفته اند كه پيامبر فرموده : هر كه بخواهد قرآن را چنانگه نازل شده ،تر و تازه بخواند، بايد همچون ابن ام عبد عبد الله مسعود بخواند مقدمتان : ۹۳. مى گويند ابوذر نيز آيه ۳۸ سوره يس را به قرائت ابن مسعود مى خواند بخارى : كتاب التوحيد ۲۲. در اين باره كافى است بگوييم قرائت شش نفر از قراء سبع بدو مى رسد. در زمان عمر او ولايت كوفه را يافت ، اما وقتى عثمان همه را به از بين بردن مصاحف خود فراخواند، او امر عثمان را نپذيرفت و قيام كرد. وفاتش را در سال ۳۲ ه۶۵۳. در حدود شصت سالگى گفته اند، ولى زهرى مى گويد كه در جنگ صفين با على عليه السلام بود و در آنجا به شهادت رسيد احمد ۱۸۸ و ۱۸۹. به نقل از: تاريخ قرآن ، محمود راميار ص ۳۵۴ و ۳۵۵. مترجم .
۹۵۶- رك : فهرست ابن نديم ۲۸ و ۲۹ و الاتقان سيوطى .
۹۵۷- بقره ۱۹۳، ال عمران ۸۳، نور ۲، نصر ۲.
۹۵۸- توبه ۳۳، فتح ۲۸، صف .
۹۵۹- يوسف ۴۰، روم ۳۰، توبه ۳۶.
۹۶۰- فاتحه ۴، حج ۳۵، شعراء ۸۲، صافات ۲۰، ص ۷۸، ذرايات ۲ و ۱۲، واقعه ۵۶، معارج ۲۶، مدثر ۴۶، انفطار ۱۵ و ۱۷ و ۱۸، مطففين ۱۱.
۹۶۱- يونس ۲۲، عنكبوت ۶۵، لقمان ۳۲، زمر ۲، ۱۱.
۹۶۲- مورخان و راويان واقعه غدير خم و حديث آن را به تفصيل بيان كرده اند. پيامبر صلى الله عليه و آله در راه مراجعت از حجة الوداع در روز هيجدهم ماه ذى الحجه ، با همراهان خويش به دشت غدير خم رسيدند. در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر خدا نازل گرديد و اين آيه را از جانب پروردگار فرود آورد.
۹۶۳- آيات بسيارى به مسئوليت پذيرى انسان اشاره مى كند: بقره ۸، ۱۲۳، ۲۳۳، ۲۸۱. آل عمران ۲۵، ۳۰، ۶۱ انعام ۱۶۴. يونس ۳۰. رعد ۲۳، ۴۲ .نحل ۱۱۱. طه . يس ۵۴. زمر ۵۶، ۷۰. غافر ۱۷، ۲۱. ق ، ۲۱. مدثر ۳۸. انفطار ۱۹.
۹۶۴- ص ۲۰.
۹۶۵- اسراء ۲۶، روم ۳۸.
۹۶۶- اسراء ۲۶، روم ۳۸.
۹۶۷- نساء ۳.
۹۶۸- مائده ۲۵، مجادله .
۹۶۹- بقره ۱۷۷.
۹۷۰- توبه ۲۶، فتح ۲۶، و نيز رك : فتح آيه ۴، ۱۸.
۹۷۱- اعراف ۴۶ و ۴۷.
۹۷۲- طه ۱۳۵.
۹۷۳- واقعه ۸.
۹۷۴- واقعه ۹،
۹۷۵- توبه ۴۰.
۹۷۶- توبه ۶۹، ۵۵، ۸۵، انفا ۳۵، منافقون ۹، لوح ۲۱، اسراء ۶۴، حديد ۲۰، آل عمران ۱۰، ۱۱۶، مجادله ۱۷.
۹۷۷- بقره ۸۳، انعام ۱۵، اسراء ۲۳، عنكبوت ۸، احقاف ۱۵.
۹۷۸- زخرف ۲۴، و از پيروى فرزندان از پيمان پدرانشان رك : بقره ۱۷، مائده ۱۰۴، اعراف ۲۸، يونس ۷۸، انبياء ۵۳، زخرف ۲۲، ۲۳، مومنون ۸ ، يوسف ۴، سبا ۴۳.
۹۷۹- لقمان ۳۳ مترجم .
۹۸۰- نساء ۱۱
۹۸۱- نساء ۲۰
۹۸۲- بقره ۲۳۴
۹۸۳- نساء ۲۴- ۲۵.
۹۸۴- اسراء ۳۲.
۹۸۵- نور ۳.
۹۸۶- ممتحنه ۱۲.
۹۸۷- نساء ۳.
۹۸۸- بقره ۲۲۹.
۹۸۹-مجادله ۲- ۳.
۹۹۰- نساء ۲۳.
۹۹۱- مومنون ۶، احزاب ۵۰.
۹۹۲- احزاب ۳۳.
۹۹۳- به فتواى فقهاى اماميه ، اين منع ميان زن و مرد يكسان است و تنها مرد مسلمان حق ازدواج موقت با زن كافره را دارد.
۹۹۴- شعراء ۱۰۱.
۹۹۵- فصلت ۳۴.
۹۹۶- نيز درباره اطعام يتيم و تهيدست رك : انسان ۸، بلد ۱۵.
۹۹۷- بقره ۱۷۷، ۲۱۵، ۳۲۰. نساء ۲، ۳، ۸.
۹۹۸- انفال ۴۱، حشر ۷.
۹۹۹- نيز رك : انفال ۶۹، نحل ۱۴، بقره ۱۷۲، ۲۶۷ طه ۸۱.
۱۰۰۰- آل عمران ۲.
۱۰۰۱- بقره ۲۷۵
۱۰۰۲- بقره ۲۸۲
۱۰۰۳- نساء ۲۹
۱۰۰۴- نيز رك : شعراء ۱۸۱، هود ۸۵.
۱۰۰۵- مائده ۶۷، اعراف ۶۲، ۶۸، احقاف ۲۳.
۱۰۰۶- بقره ۱۱۹، مائده ۱۹، اعراف ۱۸۸، اسراء ۱۰۵، فرقان ۵۶، سبا۳۸. فاطر ۲۴. احزاب ۴۵. فتح ۸. فصلت ۴.
۱۰۰۷- رسول خدا صلى الله عليه و آله با وجود اين كه از ناسزاگويى و دروغ و بدزبانى به دور بود، اما همواره به صراحت هدف خويش را بيان مى فرمود و از اعلان دستورات پروردگار، واهمه اى نداشت . از اين رو، به اقتضاى رسالت خود، جمع بسيارى از مردمان را كه در برابر حق سرتسليم فرود نمى آوردند و يا به مخالفت با رسول خدا صلى الله عليه و آله و يا احكام شرع مقدس بر مى خواستند، لعن و نفرين مى فرستاد. وى گروه هاى متنوعى از مسلمانان منحرف را هم چون بنى اميه ، رباخوار، هم جنس باز، شرابخوار، رشوه دهنده و گيرنده ، قاتل و يهود و نصارى را لعن و نفرين نمود. در منابع اهل سنت بيش از هشتاد حديث و روايت از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده است كه در آنها حضرت افراد، ملت ها و گروه هاى متعددى را به فرمان خداوند لعن و نفرين نموده و از مسلمانان خواسته است كه آنان نيز آنه را لعن و نفرين كنند مترجم .