امام حسین از زبان شهید مطهری

امام حسین از زبان شهید مطهری0%

امام حسین از زبان شهید مطهری نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: امام حسین علیه السلام

امام حسین از زبان شهید مطهری

نویسنده: عباس عزيزى
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 22122
دانلود: 2916

توضیحات:

امام حسین از زبان شهید مطهری
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 22122 / دانلود: 2916
اندازه اندازه اندازه
امام حسین از زبان شهید مطهری

امام حسین از زبان شهید مطهری

نویسنده:
فارسی

فصل نهم: ويژگى هاى پيام و شعارهاى نهضت حسينى

 

283- شروط موفقيت يك پيام

 موفقيت يك پيام چند شرط دارد: غناى محتواى خود پيام، استخدام وسائل مشروع و پرهيز از وسائل ضد، استفاده از متد صحيح، شخصيت حامل پيام.

بحث ما فعلا درباره دو مطلب است: يكى بحث كل درباره شرايط حامل پيام، ديگر بحثى شخصى درباره تأثیر شخصيت اهل بيت در تبليغشان، كه البته دو جنبه دارد، يكى اينكه اسلام را شناساندند، ديگر اينكه مردم را به ماهيت اوضاع آگاه ساختند.(293)

284- پيام حسينى

 كسانى كه به خاطر يك سلسله اصول و مبادى قيام مى كنند و نهضت مى نمايند، در حقيقت به همه جهانيان بعد از خودشان پيامى دارند و به اصطلاح معروف وصيتى دارند. آيندگان بايد باى پيام آنها آشنا باشند و نداى آنها را بشناسند.

حسين بن علىعليه‌السلام فرمود:( انى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسرا و لا ظالما، انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى صلى‌الله‌عليه‌وآله ، اريد ان المر بالمعروف و انهى عن المنكر و اسير بسيره جدى و ابى. ) (294)

285- منطق عاشورا

 منطق شهيد يعنى منطق كسى كه براى جامعه خودش پيامى دارد و اين پيام را جز با خون با چيز ديگرى نمى خواهد بنويسد. خيلى ها در دنيا حرف داشتند، پيام داشتند. در حفرياتى كه دائما در اطراف و اكناف عالم مى كنند، مى بينند از فلان پادشاه يا رئيس جمهور سنگ نوشته اى در مى آيد به اينكه: منم فلان كس پدر فلان كس، منم كه فلان جا را فتح كردم، منم كه چقدر در دنيا زندگى كردم، چقدر زن گرفتم، چقدر عيش كردم، چقدر نوش كردم، چقدر ظلم و ستم كردم. روى سنگ مى نويسند كه محو نمى شود. ولى در عين حال روى همان سنگ ها مى ماند، مردم فراموش مى كنند، زير خاك ها دفن مى شود، بعد از هزاران سال از زير خاكها بيرون مى آيد، تازه در موزه ها مى ماند.(295)

286- مهاجمى با منطق شهيد

 امام حسين كه مهاجم است و منطقش، منطق شهيد؛ آن روزى كه پيامش را در صحراى كربلا ثبت مى كرد، نه كاغذى بود: نه قلمى؛ همين صفحه لرزان هوا بود. ولى همين پيامش روى صفحه لرزان هوا، چرا باقى ماند؟ چون منتقل شد روى صفحه دلها؛ روى صفحه دلها آن چنان حك شد كه ديگر محو شدنى نيست.(296)

287- ثبت پيام در قلوب اهل ايمان

 امام حسين پيام خونين خودش را روى صفحه لرزان هوا ثبت كرد، ولى چون تواءم با خون و رنگ قرمز بود. در دلهاى حك شد امروز شما ميليونها افراد از عرب و عجم را مى بينيد كه پيام امام حسين را مى دانند:( انى لا ارى الموت الا سعاده و الحياه مع الظالمين الا برما. )

آنجا كه آدم مى خواهد زندگى بكند ننگين، آنجا كه مى خواهد زندگى بكند با ظالم و ستمگر، آنجا كه مى خواهد زندگى فقط برايش نان خوردن و آب نوشيدن و خوابيدن باشد و زير بار ذلت ها رفتن، مرگ هزاران بار بر اين زندگى ترجيح دارد. اين پيام شهيد است.(297)

288- شعار محيى نه مخدر!

 شعارهاى ابا عبدالله، شعارهاى احياى اسلام است؛ اين است كه: چرا بيت المال مسلمين را يك عده به خودشان اختصاص داده اند؟ چرا حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال مى كنند؟ چرا مردم را دو دسته كرده اند، مردمى كه فقير فقير و دردمند، و مردمى كه از پرخورى نمى توانند از جايشان بلند شوند؟

در بين راه در حضور هزار نفر لشكريان حر، آن خطبه معروف را خواند كه طى آن، حديث - پيغمبر - را روايت كرد، گفت: پيغمبر چنين فرموده است: اگر زمانى پيش بيايد كه اوضاع چنين بشود، بيت المال چنان بشود، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال بشود؛ اگر مسلمان آگاه اينها را بداند و سكوت كند، حق است بر خدا كه چنين مسلمانى را به همانجا ببرد كه آن ستمكاران را مى برد، بنابر اين، من احساس وظيفه مى كنم، الا و انى احق من غير؛ در چنين شرايطى من از همه سزاوارترم.

پس اين است مكتب عاشورا و محتواى شعارهاى عاشورا. شعارهاى ما در مجالس، در تكيه ها، و در دسته ها بايد محيى باشد، نه مخدر؛ بايد زنده كننده باشد نه بى حس كننده، اگر بى حس كننده باشد، نه تنها اجر و پاداشى نخواهيم داشت، بلكه ما را از حسينعليه‌السلام دور مى كند.

289- شعار نشانگر خط مشى

 از چيزهايى كه ما در عاشورا زياد مى بينيم، مسئله شعار است، شعار ابا عبدالله، اصحاب ابا عبدالله و خاندان ابا عبدالله در اين شهادها، مخصوصا خود ابا عبداللهعليه‌السلام گذشته از اينكه افراد خودشان را با يك رجز، با يك رباعى معرفى مى كردند، گاهى جمله اى مى گفتند كه طى آنها نهضت خودشان را معرفى مى نمودند و مسئله مهم اين است. در تاريخ خيلى ديده مى شود كه گاهى مردمى، اجتماعى مى كنند، در يك جا جمع مى شوند براى مقصد و هدفى. يك وقت مى بينند در خارج، با منظور و مقصود ديگرى پخش مى شود.

290- دو نوع شعار عاشورا

 ما در عاشورا دو نوع شعار مى بينيم: يك نوع شعارهايى است كه فقط معرف شخص است و بيش از اين چيز ديگرى نيست. لى شعارهاى ديگرى است كه علاوه بر معرفى شخص، معرف فكر هم هست، معرف احساس هم هست، معرف نظر و ايده است؛ و اينها را ما در روز عاشورا زياد مى بينيم؛ هر دو نوع شعار را مى بينيم.

291- شعارهاى تاريخى در كربلا

 در كربلا جمله اى تاريخى زياد گفته شده است كه گذشته از اينكه از يك انسانيت كامل و ايمان خارق العاده و از يك حماسه پر شور حكايت مى كند؛ چون اين جمله ها با خون نوشته و ثبت شده است، ارزش ديگرى دارد؛ و به علاوه از اين شعارهاى، به روح حسينى و ماهيت نهضت حسينى مى توان پى برد:

1- جمله هاى خود ابا عبدلله:

( الا و ان الدعى ابن الدعى...

هيهات منا الذله

الموت اولى من ركوب العار

الا ترون ان الحق لا يعمل به... ليرغب المؤمن من فى لقاء الله محقا.

الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم...

لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا اقر اقرار (افر فراز) العبيد... )

2- جمله على اكبر:( اذا و الله لا نبالى. الحرب قد بانت لها الحقائق...

يا ابتا! هذا جرى رسول الله... )

3- جمله قاسم بن الحسين: الموت احلى عندى من العسل.

4- جمله ابى الفضل:

يا نفس من بعد الحسين هونى

فبعده لا كنت ان تكونى

5- جمله مسلم بن عوسجه و جمله سعيد بن عبدالله حنفى و جمله بشر بن عمرو حضرمى.

292- شعار احياى اسلام

 شعارهاى ابا عبدالله، شعار احياى اسلام است؛ اين است كه چرا بيت المال مسلمين را يك عده به خودشان اختصاص داده اند؟ چرا حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال مى كنند؟ چرا مردم را دو دسته كرده اند، مردمى فقير فقير و دردمند، و مردمى كه از پرخورى نمى توانند از جايشان بلند شوند؟

293- اهميت شعارهاى ابا عبدالله

 بايد ديد شعارهاى حسين بن على در روز عاشورا چيست؟ همين شعارها بود كه اسلام را زنده كرد، تشيع را زنده كرد و پايه دستگاه خلافت اموى را چنان متزلزل كرد كه چنانچه نهضت ابا عبدالله نبود، بنى عباس اگر پانصد سال خلافت كردند، حزب اموى كه به قول عبدالله علايينى و خيلى افراد ديگر با برنامه آمده بود تا بر سرنوشت كشورهاى اسلامى مسلط شود، شايد هزار سال حكومت مى كرد، با چه هدفى؟ هدف برگرداندن اوضاع به ما قبل اسلام، احياى جاهليت، ولى در زير ستار و پرده اسلام شعارهاى ابا عبدلله بود كه اين پرده ها را پاره كرد و از ميان برد.

294- روح نهضت در شعار حسين

 ابا عبدالله در روز عاشورا شعارهاى زيادى داده است كه در آنها روح نهضت خودش را مشخص كرده كه من براى چه مى جنگم، چرا تسليم نمى شوم، چرا آمده ام كه تا آخرين قطره خون خودم را بريزم؟ و متاءسفانه اين اشعار در ميان ما شيعيان فراموش شده و ما شعارهاى ديگرى به جاى آنها گذاشته ايم كه اين شعارها نمى تواند روح نهضت ابا عبدالله را منعكس كند.

295- شعار افتخار

 شعارهاى خود ابا عبدالله، خود داستان مفصلى است كه همه آنرا نمى توانم براى شما عرض بكنم. ابا عبدالله در مقام افتخار، خيلى تكيه مى كرد روى على مرتضى. البته به اعتبار جدش هم افتخار مى كرد، آنكه جاى خود دارد، ولى مخصوصا به پدرش على مرتضى افتخار مى كرد، با اينكه آنها كه در آنجا بودند دشمنان على بودند، ولى مدعى بودند كه ما امت پيغمبر هستيم. امام حسين كوشش داشت كه افتخارش را به على مرتضى رسما بيان كرده باشد.

296- شعارهاى عجيب امام حسينعليه‌السلام

 شعارهايى كه اصحاب ابا عبدلله مى دادند، شعارهاى عجيبى است. حادثه كربلا طورى وقوع پيدا كرده كه انسان فكر مى كند اصلا اين صحنه را عمدا آنچنان ساخته اند كه هميشه فراموش نشدنى باشد. عجيب هم هست! ابا عبدالله گاهى شعار معرفى خودش را مى داد:

انا الحسن بن على

اليت ان لا انثنى

احمى عيالات الى

امضى على دين النبى(298)

297- شعارهاى گوناگون

 شعارهاى ايشان (امام حسينعليه‌السلام ) با آهنگهاى مختلف است. وقتى كه در ميدان جنگ تنها مى ايستاد، شعارهاى بلند مى داد، شعارى مى خواند كه با وزن طولانى بود:

انا ابن على الطهر من آل هاشم

كفانى بهذا مفخرا حين افخر(299)

اما وقتى كه حمله مى كرد، شعارهاى حمله اى مى داد مثل: الموت اولى من ركوب العار يا همان شعرى كه قبلا خواندم.

شجاعت و قوت قلبى كه ابا عبدالله در روز عاشورا از خود نشان داد، همه (شجاعان) را فراموشاند. اين سخن راويان دشمن است.

298- شعارهاى احيا كننده

 اين است مكتب عاشورا و محتواى شعارهاى عاشورا. شعارهاى ما در مجالس، در تكيه ها و در دسته ها بايد محيى باشد، نه مخدر؛ بايد زنده كننده باشد نه بى حس كننده. اگر بى حس كننده باشد، نه تنها اجر و پاداشى نخواهد داشت، بلكه ما را حسينعليه‌السلام دور مى كند.

299- محبت نهايى به حسين بن علىعليه‌السلام

 اين اشك براى حسين ريختن خيلى اجر دارد، امام به شرط اينكه حسين آنچنان كه هست در دل ما وارد بشود ان للحسن محبه مكنونه فى قلوب المؤمنين. اگر در دلى ايمان باشد، نمى تواند حسين را دوست نداشته باشد، چون حسين مجسمهاى است از ايمان.

300- بالا رفتن ارزش

 ما چه كنيم كه ارزش پيدا كنيم، به خودمان ارزش بدهيم، قيمت خودمان را نزد خدا بالا ببريم، نزد پيغمبر بالا ببريم، آبروى خودمان را نزد ساير ملل جهان بالا ببريم، براى ما ارزش قائل شوند. ما چه كنيم؟ و هم اينكه چه كنيم كه ارزش عزادارى حسين را بالا ببريم؟ اينكه شعارهاى زنده و حسينى انتخاب كنيم نه نوجوان اكبر من كه يك شعار پيره زنى است، يا: زينب مضطرم الوداع الوداع.

جواب اين سوال را خداوند در قرآن داده است:( كنتم خير امه اخرجت للناس تاءمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر؛ ) (300) شما بهترين و با ارزش ترين مردم جهان هستيد در پرتو اين اصل مقدس: امر به معروف و نهى از منكر، تعاون اجتماعى، همدردى، همبستگى، احساس مسئوليت در مقابل جامعه اسلامى.(301)

301- شعارهاى احياگر

 عظمت ابا عبدالله چيز ديگرى است او چيزى است، ما چيز ديگرى، شعارهايى كه در سينه هاى و نوحه سرايى ها مى دهيد، شعارهاى حسينى باشد، بسيار بسيار خوب است. ائمه اطهار دستور مى دادند افرادى كه شاعر بودند نوحه خوان بودند، نوحه سرا بودند، بيايند براى آنها ذكر مصيبت بكنند؛ آنها شعر مى خواندند و ائمه اطهار گريه مى كردند. نوحه سرايى و سينه زنى و زنجير زنى، من با همه اينها موافقم، ولى به شرط اينكه شعارها، شعارهاى حسينى نيست. شعارهاى حسينى شعارهايى است كه از اين تيپ باشد؛ فرياد مى كند:( الا ترون ان الحق لا يعمل به، و ان الباطل لا يتناهى عنه؟ ليرغب المؤمن فى لقاء الله محقا؛ ) مردم! نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود و كسى باطل روگردان نيست؟ در چنين شرايطى، مؤمن (نگفت حسين يا امام ) بايد لقاء پروردگارش را بر چنين زندگى اى ترجيح بدهد.

يا( لا ارى الموت الا سعاده، و الحياه مع الظالمين الا برما؛ ) (هر جمله اش سزاوار است كه با آب طلا نوشته شود و در همه دنيا پخش گردد، و اين باز هم كم است. ) من مرگ را جز خوشبختى نمى بينم، من زندگى با ستمكاران را جز ملالت و خستگى نمى بينم.

مرا عار آيد از اين زندگى

كه سالار باشم كنم بندگى

شعارهاى حسينعليه‌السلام شعارهاى محيى بود:( يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم. )

302- شعار حسين

 شعار حسين در روز عاشورا از اين تيپ است. آقايان سردسته ها كه براى دسته هاى خود تان شعار مى سازيد، ببينيد شعارهايتان با شعارهاى حسين مى خواند يا نمى خواند

303- عزت نفس حسينىعليه‌السلام

 از شعارهاى روز عاشوراى حسينعليه‌السلام يكى اين است:

الموت اولى من ركوب العار

والغار اولى من دخول النار

تا آخرين لحظه ها عملش، حركاتش، سكناتش، سخنانش، تمام حق خواهى، حق پرستى موجى از حماسه است. شب تاسوعا كه براى آخرين بار به او عرضه مى دارند يا كشته شدن يا تسليم! اظهار ميدارد،( والله لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد؛ ) به خدا قسم، كه من هرگز نه دست ذلت به شما مى دهم و نه مثل بردگان فرار مى كنم، مردانه مقاومت مى كنم تا كشته بشوم. آن ساعت هاى آخر، ابا عبدالله باز همان است باور نكنيد كه ابا عبدلله اين جمله را گفته باشد:( اسقونى شربه من الماء فقد نشطت كبدى ) من كه اين جمله را در جايى نديده ام، حسين اهل اين جور درخواستها نبود، بلكه او در مقابل لشكر دشمن مى ايستد و فرياد مى كند:( الا و ان الدعى ابن الدعى قد ركز بين اثنين بين السله و الذله و هيهات منا الذله ياءبى الله ذلك لنا و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت؛ ) مردم كوفه! آن ناكس پسر ناكس، آن زنازاده پسر زنازاده، امير شما، فرمانده كل شما، آن كسى كه شما به فرمان او آمده ايد به من گفته است كه از اين دو كار يكى را انتخاب كن: يا شمشير، يا تن به ذلت دادن، آيا من تن به ذلت بدهم؟ هيهات! كه ما زير بار ذلت برويم! ما تن خودمان را در جلوى شمشيرها قرار مى دهيم، ولى روح خودمان را در جلوى شمشير ذلت هرگز فرود نمى آوريم. خداى من كه در راه رضاى او قدم بر مى دارم راضى نيست و مى گويد نكن، پيغمبر كه وابسته به مكتب او هستم، مى گويد نكن، آن دامن هايى كه من در آنها بزرگ شده ام، دامن على كه روى زانوى او نشسته ام به من مى گويى تن به ذلت نده.

اين جور حماسه است، اما نه يك حماسه شخصى يا قومى. در آن منيت نيست، در آن خود پرستى نيست، خدا پرستى است. در روز عاشورا حسينعليه‌السلام حد آخر مقاومت را هم مى كند، ديگر وقتى است كه به كلى توانايى از بدنش سلب شده است. يكى از تيراندازان ستمكار تير زهر آلودى را به كمان مى كند و به سوى ابا عبدالله مى اندازد كه در سينه ابا عبدالله مى نشيند و آقا ديگر بى اختيار روى زمين مى افتد، چه مى گويد؟ آيا در دوره جنگيدن رويش را به سوى همان قبله اى كه از آن هرگز منحرف نشده است مى كند و مى فرمايد:( رضا بقضائك و تسليما لامرك و لا معبود سواك يا غياث المستغيثين ) اين است حماسه الهى، اين است حماسه انسانى.