داستان هایی از پوشش و حجاب

داستان هایی از پوشش و حجاب0%

داستان هایی از پوشش و حجاب نویسنده:
گروه: زنان

داستان هایی از پوشش و حجاب

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: على ميرخلف زاده
گروه: مشاهدات: 10660
دانلود: 2289

توضیحات:

داستان هایی از پوشش و حجاب
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 116 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 10660 / دانلود: 2289
اندازه اندازه اندازه
داستان هایی از پوشش و حجاب

داستان هایی از پوشش و حجاب

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

هتاكى و خشونت براى مبارزه حجاب

در خاطرات صدرالاشرف آمده است :

در اتوبوس زن با حجاب را راه نمى دادند و در معابر پاسبانها از اهانت و كتك زدن به زنانى كه چادر داشتند با نهايت بى پروايى و بى رحمى فرو گذار نبودند.

حتى بعضى از مامورين به خصوص در شهرها و دهات ، زنهايى كه پارچه روى سرانداخته بودند، اگر چه چادر معمولى نبود از سر آنها كشيده پاره پاره مى كردند و اگر زن فرار مى كرد او را تا توى خانه اش تعقيب مى كردند،و به اين اكتفا نكرده ، اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتيش كرده ، اگر چادر از هر قبيل مى ديدند، پاره پاره مى كردند يا به غنيمت مى بردند.

محمد رضاشاه راجع به كشف حجاب در كتاب «ماموريت براى وطنم» اشاره دارد، مى گويد: اقداماتى كه پدرم براى ترقى و پيشرفت معنوى بانوان به عمل آورد، طبعا با مخالفتهايى مواجه مى گرديد، ولى با آن شهامت و دورانديشى فطرى كه داشت موانع را از پيش برداشته و راه را هموار مى ساخت چنانكه مثلا در سال ١٣٠٧ كه مادرم به زيارت عتبه منوره (حضرت معصومهعليها‌السلام به قم مشرف شده بود، با وجود آنكه خود و همراهانش در نقاب بودند، ولى باز چون چادرشان كمى كوتاه بود، از طرف بعضى از متعصبين جاهل مورد طعن و توهين قرار گرفتند.

به مجردى كه اين خبر به تهران رسيد، پدرم با چند كاميون سرباز به آن شهر رفت و عامل آن اهانت را شخصا تنبيه فرمود...

پدرم در آغاز به رفع حجاب زنان اقدام كرد و در اثر تشويق و تحريص وى در سال ١٣٠٩ نخستين بار بعضى از بانوان طبقه اول در خانه هاى

خود و مجالس مهمانى به لباس اروپايى در آمدند وعده كمى هم جرات كرده ، بدون حجاب در خيابانها ظاهر مى شدند.

در سال ١٣١٣ آموزگاران و دختران دانش آموز، با داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زنانى كه حجاب داشتند راه نمى رفتند. بالاخره در سال ١٣١٤ روز هفدهم دى پدرم با اعلام «كشف حجاب» قدم نهايى را در اين راه برداشت و از مادرم و خواهرم خواست كه بدون حجاب همراه وى در يكى از جشنهاى مهم رسمى كشور حاضر شوند.

جشن مزبور به مناسبت اعطاى دانشنامه به بانوانى كه از دانش سرا فارغ التحصيل شده بودند، برگزار مى شد و موقع بسيار مناسبى براى اين تصميم عمومى بود.

تا آنجائيكه اطلاع دارم اين اولين بارى بود كه در تاريخ جديد ايران بانوان بدون حجاب در مراسم رسمى عمومى شركت مى جستند و پرواضح است كه موقعيت در اين آزمايش بزرگ مرهون ابتكار پدرم و تا درجه اى مديون شجاعت مادر و خواهرانم بود كه در برابر رسوم كهنه و مورد حمايت اكثريت مردم از جمله بسيارى از روحانيون بزرگ و رجال كشور بود، قيام كنند.

اما رضاشاه مى دانست كه بسيارى از مردم ترقى خواه كشور و روحانيون دانشمند و / در خارج يا در تهران در مدارس خارجى تحصيل كرده بودند، طرفدار تصميم عاقلانه او هستند.

اقدام رضاشاه موفقيت كامل يافت و متعاقب آن پدرم دستور منع حجاب را صادر كرد.

به موجب اين دستور هيچ زن و يا دوشيزه اى حق پوشيدن چادر و نقاب نداشت و اگر زنى با روبند و چادر در كوچه پيدا مى شد، پاسبان از وى تقاضا مى كرد كه روبند خود را بردارد، و اگر امتناع مى كرد اجبارا او را برمى داشتند.

سرانجام با اعلام رسمى «كشف حجاب زنان» از طرف رضاخان در سالهاى قبل و بعد از ١٣١٤ جامعه ما با دو گروه مواجه بود دسته اى كه فرهنگ غربى را پذيرفته بودند و به دنبال آن به خاطر «آزادى» و تساوى حقوق تغيير لباس را نيز پذيرفتند.

و گروهى دوم اين تغيير لباس را قبول نكردند و دقيقا آنها بودند كه آن فرهنگ را نپذيرفته بودند و گول آن به اصطلاح «ترقى» و «آزادى»و «تساوى حقوق» صد البته به اصطلاح غربى را نخورده بودند و همانهايى بودند كه در برابر آن همه زور و قلدرى مقاومت كردند. مساله به ظاهر خيلى ساده بود، رضاخان مى خواست زنان را از چادر بيرون آورد و آنان را وارد دنياى پرنور و مدرن كند، ولى اكثريت عظيم اين مردم در برابر اين پيشنهاد ساده ، تا سر حد جان مقاومت كردند و حتى حاضر شدند جان خود را فدا كنند و كفن بپوشند اما لباس غربى نپوشند.

راستى كه دفاع زنان ما از لباس و حجابشان در قضيه كشف حجاب رضاخانى ، يك حماسه غرورانگيز در تاريخ ملت ماست(١٠٠)

چادر سياه سرگرفتن زنها از چه زمانى آغاز شد

در تفسير ابن كثير آمده :

امّ سلمه روايت كرده ، وقتى كه آيه فوق نازل شد، زنان طايفه انصار جامه هاى پشمى سياه به سر مى كردند، و در سياهى مانند زاغها بودند، و با همين وضع از كنار رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله عبور مى كردند.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در اين مورد به آنها اعتراض نكرد، و همين دليل تقرير و امضاء آن حضرت است ، و تقرير او مانند قول او حجت مى باشد.(١٠١)

انهدام خانواده

در يكى از خانواده هاى محترم ، زنى زيبا و خوش اخلاق زندگى مى كرد، او با شوهر و چهار فرزندش با وجوديكه شوهرش چندين سال از او بزرگتر بود. در يك جوّ پر مهر و محبت و با تفاهم كامل روزگار را سپرى مى كردند.

نزديك خانه ايشان كاسب خبيثى بود كه هميشه به زيبايى آن زن (كه بى حجاب بود) چشم دوخته و در او طمع مى كرد، كم كم با كلمات و نغمه هاى عاشقانه اى او را فريب داد و به او گفت : تو زنى زيبا و كم سن هستى ، چگونه به زندگى با اينمرد بزرگسال تن مى دهى ؟!

و پيوسته در گوش او زمزمه مى كرد... تا اينكه شوهر آن زن تحت فشار همسر فريب خورده اش مجبور شد طلاقش دهد تا با آن مرد جوان كاسب ازدواج كند، به اين ترتيب (بى حجابى) كانون گرم خانواده اى را منهدم ، ميان دو همسر جدايى و بالا خره : فرزندان آنها را ضايع و آواره ساخت(١٠٢) و همه بلاها بر اثر بى حجابى بود. اگر اين زن حجابش را در دست مى گرفت چشم دزدان ناموس به او نمى خورد و زندگى شيرين منهدم نمى گشت

جنايتهاى خاندان پهلوى

پهلوى اول دستور داد هر رئيس صنفى بايد هم صنفان خود را در روز معيّنى همراه با زنانشان و بدون حجاب در محلّى جمع نمايد.

روز اوّل از خود شاه و زن بى حجابش شروع شد، روز بعد از وزراء و خانواده هايش و روز سوم وكلا... و به همين ترتيب تا يك روز هم نوبت به اهل علم و خانواده هايشان رسيد.

اين برنامه ريزى براى آن بود كه اهل علم را مجبور به چنين عملى بكنند و در نتيجه بى حجابى رواج پيدا كند.

شاه از امام جمعه خواست اين كار را ترتيب دهد، امام جمعه آن وقت از شاه مهلت خواست چون مى دانست گوش ندادن به حرف شاه چه عاقبت سختى را به دنبال دارد.

امام جمعه به نزد مرحوم آيت اللّه سيد محمد بهبهانى (قدس سره) آمده جريان را به عرض ايشان رسانيد ايشان فرمود: اين را بدانيد براى هر انسانى چهار چيز است

يكى مال ، ديگرى زندگى ، سوّم ناموس ، چهارم دين حال اگر بنا باشد يكى از اين فداى ديگرى بشود، بايد مال را فداى زندگى ، زندگى را فداى عرض و تمام را فداى دين كرد.

بعد مرحوم آيت اللّه به امام جمعه فرمود: شما عمر خود را نموده ايد و از عمرت چندى بيش باقى نمانده چه بهتر كه دستور را عملى نكنى ، زيرا اگر به دستور شاه عمل كردى خودت را به عذاب ابدى گرفتار خواهى نمود.

اضافه بر اين تاريخ هم ترا لعن مى كند، اما اگر كشته شوى سعادت دنيا و آخرت را براى خود كسب نموده اى پس از آن شاه امام جمعه را براى گرفتن جواب طلبيد، امام جمعه همان جوابى را به شاه داد كه آن مرحوم فرموده بود.

پهلوى از سخن او بسيار خشمگين شده گفت : اين سخن او نيست بلكه سخن سيدمحمّد بهبهانى است و به ناچار آن عالم را رها ساخت و خداوند هم آنها را از شر پهلوى نجات داد و به عزت دنيا و آخرت نائل گشته رحمت خدا بر آنان باد.(١٠٣)

حقانيت حجاب

حجاب ، مانند فانوس است و زن شبيه به شمع است و حيا و عفت او همانند نور شمع ، يعنى زن عفيف همچون شمع روشن است و زنى كه عفت خود را از دست داده و بى حيا شده چون شمع خاموش است

در قديم فانوس يك ظرفى بود مسى و يك پارچه شمعى كه نور پس مى داد، در اطرافش بود، شمع را داخل آن مى گذاشتند و بعد روشن مى كردند حال اگر باد مى وزيد اين شمع خاموش نمى شد. اما اگر شمعى بيرون بود، همين كه نسيمى مى وزيد، خاموش مى شد: زن شمع و اين حجاب چون فانوس است روشنى هميشه شمع به فانوس است

شمع اگر بخواهد روشن بماند، بايد در اين فانوس باشد و اين فانوس براى حفظ نور و روشنايى اوست و زندان نيست(١٠٤)

پر طاووس

طاووس تا وقتى كه پر دارد زيبا و قشنگ است اگر پر طاووس را از او بگيرى و عريان بشود، چقدر زيبايى خود را از دست مى دهد. در حقيقت حجاب براى زن همانند پر براى طاووس است(١٠٥)

پوشش براى شير زن آگاه چون پر بود كه زينت طاووس است

ارزش چادر

مى دانيد چادر يعنى چه ؟ درِ خانه شما چقدر ارزش دارد؟ بگو ١٠٠ هزار تومان حال اگر اين در كنده بشود و يك شب بى در باشى ، چقدر ضرر دارد؟

چادر يعنى در خانه ١٠٠ هزار تومان مى دهد، يك ميليون تومان حفظ كند.

دور خانه هايتان سيم و ميله مى زنيد، يعنى چند هزار تومان خرج مى كنيد، اما صد برابرش را حفظ مى كنيد، خارجى ها چادر ندارند پس خانه شان هم در ندارد البته ديوار هم ندارد.

هر كه خواهد گو بيا

و هر كه خواهد گو برو

شما ديده بوديد كه در آبادان ، انگليسى ها آمده بودند آنجا خانه ساخته بودند.

آنجا ديوار نكشيده بودند، گفتند: چرا نمى كشيد؟ گفتند با ديوار فضاى خانه گرفته مى شود. بايد خانه باز و دلباز باشد و همه خانه ها مى شود يك خانه

حال بيا و همه خانه ها را نگاه كن زنها از خانه بيرون مى آمدند،! اما در معرض ديد همه مردم ، آبادانيها كه اين طور نبودند، انگليسى ها اين ارمغان را براى ايشان آوردند. و الاّ اينها از غيورترين و جدّى ترين مردم بودند. اما مدتى با اينها معاشرت كردند و عوض شدند.

الان هم دارند زنده مى شوند و خودشان را دارند حفظ مى كنند و گذشته را جبران مى كنند چه شهيدهاى خوبى اينها در انقلاب دادند و چه صبر خوبى در دوران مهاجرت انجام دادند امّا اين غم فسادى كه اينها خوردند از معاشرت با انگليسى ها بود.

شما مى ديديد خانواده هايى كه وضع خوبى داشتند، رفتند اروپا و برگشتند و بى غيريت شدند.(١٠٦)

بخشنامه ضد حجاب

وزير آموزش و پرورش رژيم گذشته منوچهر گنجى به دستور مسئولان رژيم بخشنامه زير را براى اجراء به سراسر كشور صادر كرد

(٢٣/٨/٢٥٣٥ (١٣٥٥ شمسى) شماره ٢٤٣/٣٦ از دفتر خدمات محرمانه)

اداره كل آموزش و پرورش

طبق گزارشات رسيده ، مشاهده مى شود هنوز در جلسات امتحانات مدارس و در كلاسهاى درس دوشيزگان با چادر حضور پيدا مى كنند و با توجه به تحولات بنيادى كه در عصر رستاخيز در كليه شئون كشور بخصوص در زمينه آزادى زنان بعمل آمده اند لذا استفاده از چادر صرف نظر از اينكه با روح انقلاب سفيد ايران سازگارى ندارد، از نشانه هاى عقب ماندگى زنان از كاروان ترقى و تمدن نيز به شمار مى رود.

دستور فرمائيد مراقبتهاى لازم به عمل آيد كه در كلاسهاى درس و جلسات امتحانى دانش آموزان و بانوان بدون چادر و با لباس مناسب شركت نمايند.

مدير كل و رؤ ساى ادارات آموزشى و پرورشى مسئول اجراء اين دستور مى باشند وصول بخشنامه و نتيجه اقدامات محوله را به دفتر حفاظت اعلام داريد.

وزير آموزش و پرورش منوچهر گنجى

لازم به تذكر است كه منوچهر گنجى از عناصر فرارى رژيم گذشته و از ضد انقلابيون مقيم خارج كشور است كه اسناد ارتباطش با سيا و اخبار دريافت كمك وى از آمريكا در سالهاى گذشته منتشر شده است (ماهنامه صبح سال دوم شماره ٦٦ ص ٦٢ عين بخشنامه را گردآورى كرده است

بخشنامه يادشده دو سال قبل از انقلاب صادر شده است و ملاحظه مى كنيد كه اگر انقلاب نشده بود رژيم منحوس چه فاجعه اى بوجود مى آورد.

چنانكه در سال ١٣٥٥ نيز تصويب كردند كه ضمن تعليمات اجبارى ورود بانوان ، دانشجويان و دانش آموزان دختر باحجاب به مراكز آموزشى ممنوع است ، سوار كردن افراد با حجاب به قطار، هواپيما و ماشين هاى شركت واحد ممنوع مى باشد و بليط به آنها فروخته نمى شود فقط بانوان ٦٠ سال به بالا مثتثنى هستند و نگارنده خود قبل از انقلاب در يكى از شهرهاى غرب كشور شاهد بودم كه زنان بى حجاب را آنهم با وضع بسيار زننده اى در مدارس راهنمائى پسرانه بعنوان معلمين دينى منصوب كرده بودند و بارها مى ديدم كه معلمين بى حجاب آرايش كرده در خيابانها راه افتاده و دانش آموزان را كه همانند عروسك آنها را درست كرده بودند بدنبال خود مى گردانيدند.

خدا را شكر مى كنيم كه با اين انقلاب اسلامى ملّت ما بخصوص زنان و جوانان از آثار خانمانسوز نقشه هاى بيگانگان در امان ماندند و الحمدللّه(١٠٧)

ارزشهاى گرانقدر حجاب

زن با حجاب و چادرى ، رضايت پروردگار را به دست مى آورد.

زن بد حجاب و بى حجاب سبب خشنودى شيطان مى شود.

حجاب مواظبت از گل ميباشد.

جمال زن در جلال حجاب است

زن با حجاب ، نزد شوهر محبوبتر است

حجاب باعث آرامش روح است

حجاب نشانه عدم كمبود و عدم حقارت نفس است

حجاب ، باعث دوام بيشتر زندگى مى شود.

اضطراب در زنان با حجاب ، نسبت به بد حجابها كمتر است

حجاب مصونيت است ، نه محدوديت

حجاب و چادر، نشانه عفاف زن است

دختر با حجاب ، زودتر همسر مى يابد.

حجاب ، ارزش زن را بالا مى برد.

حجاب ، يعنى ، گسستن قيود اسارت نفس و رهايى از آن است

فساد و سقط جنين در با حجابها كمتر است

زن با حجاب ، مردان هرزه را در اهدافشان نا اميد مى كند.

حجاب نشان دهنده حيا و پاكى روح و روان زن است

زن با حجاب ، در تحصيل علم موفقتر است

حجاب و تقوا، آدمى را بهشتى مى كند.

حجاب ، مانع ايجاد فرزندان نامشروع مى شود.

حجاب ، نشان دهنده استقلال در فرهنگ مذهبى و ملّى است

چادر مشكى زن و حجاب او، تير زهر آلودى بر قلب شيطان بزرگ است

حجاب ، خطرات اوباش و اراذل را از زن دور مى كند.

طلاق و فروپاشى زندگى در زنان با تقوا و با حجاب كمتر است

زن محجّبه ، باعث عزت و سرافرازى خود و شوهرش است

محجّب بودن ، يعنى ، خروج از ولايت شيطان و دخول در ولايت اللّه است

زن با حجابش ، دشمنان را در اهدافشان كه همان ضربه به اسلام است ، شكست مى دهد.

زن باحجابش ، روح شهدا را شاد مى كند و به جرگه پيروان واقعى شهدا مى پيونداند.

زن باحجاب ، حق شوهر را ضايع نمى كند و به او خيانت نمى ورزد.

چادر مشكى ، باعث غمگينى شياطين و هرزگان و روشنى دل مؤ منان است

حجاب زن ، نشانه غيرت پدر، برادر و شوهرش است

حجاب ، مبيّن ايمان و اعتقاد زن به خداوند سبحان و روز قيامت است

حجاب ، بيانگر شخصيت حقيقى زن است ، در حالى كه بد حجاب اصالت و هويّت خود را از دست مى دهد.

زن چادرى و با حجاب ، مطيع خداست و زن بد حجاب ، مطيع شياطين است

زن محجّب ، شيطان را (در عملِ خود كه همان فساد و انحراف است نا اميد مى كند.

زن با حجاب ، باحجابش به قرآن شريف و ائمه (عليهم السلام) و خون شهدا و....احترام مى گذارد، ولى بد حجاب به همه اينها كج دهنى مى كند.

دختران و زنان با حجاب ، از لحاظ روحى و اخلاقى سالم ترند، در حالى كه بد حجاب و بى حجاب با ناز و عشوه مى خواهد نقايص خود را جبران كند.

زن با حجاب ، باپوشش خود، آرايش و زينت را به شوهرش اختصاص مى دهد، ولى بد حجاب با عشوه و آرايش خود، مى خواهد محبوب همه باشد، نه شوهر خويش

زن باحجاب ، همچون مرواريد است در صدف كه به شوهرش اختصاص دارد، ولى زن بد حجاب ، مانند جواهرات بدلى بدون پوشش هستند كه در هر جا به چشم مى خورند.

زن با حجاب ، نخستين عشق و گوهر عفت خود را به شوهرش تقديم مى دارد، ولى زن بى حجاب و بى تقوا، بعد از معاشرتهاى بسيار و در معرض نگاههاى مختلف قرار گرفتن ، شايد آخرين عشق خود را به شوهرش مى دهد.

زن به بفرموده حضرت علىعليه‌السلام : مانند گل خوشبو است

حجاب باعث مى شود،زن لطافت و طبيعت خود را از دست ندهد و مانند گلى شود كه در دسترس همگان نيست و زود پژمرده نمى شود،ولى زن بى حجاب و بدحجاب ، مانند گلى است كه در اماكن عمومى و پاركها قرار دارد و سريع لطافت و طبيعت خود را از دست مى دهد و باغبان كه همان شوهر است ، اندك اندك به گل بى اعتنا مى شود.

زن محجوبه ، چون كمتر ديده مى شود، محبوب است و هر چه محبوب شد مطلوب است(١٠٨)

توصيه چارلى چاپلين به دخترش

چارلى كه در آوريل «١٨٨٩» در لندن به دنيا آمد، يكى از كمدين هاى مشهور جهان است

در نامه اى به دخترش مى گويد:

برهنگى بيمارى عصر ماست و من پيرم شايد حرفهاى خنده آور مى زنم ، اما به گمان من تن عريان تو بايد مال كسى باشد كه روح عريانش را دوست دارى(١٠٩)

نتيجه

از آنچه گفتيم معلوم شد كه زن ، با حجاب خويش مى تواند شرافت خويش را حفظ كند و زن شايسته اى براى همسرش باشد. زن با حجاب خود مى تواند همسرش را اسير خود گرداند و اگر شوهرش بى اعتقاد هم باشد به دنبال زن ديگرى نرود كه خود اين مساءله ، باعث استحكام نظام خانواده مى گردد.

بر همين اساس بود كه بازيگران و گويندگان سابق سينما و تلويزيون از آن كارها توبه كرده اند و هنرمند واقعى گشته اند و حفظ شخصيت حقيقى خود را در حجاب يافته اند و دانستند كه پيش از آن ملعبه دست مشتى خدانشناس بوده اند، و از وجود و زيبايى آنان براى جلب مشترى بيشتر در فيلمها استفاده مى شد، تا به اين طريق زراندوزان از خدا بى خبر سريعتر به مطامع دنيوى برسند.

دلسوزانه به همه بانوانى كه در اين راهها قدم مى نهند عرض مى كنيم : راهى كه ديگران رفتند و سالها تجربه كردند و چيزى جز ضرر برايشان حاصل نشد، عاقلانه نيست شما آن راه را برويد.

تقاضا داريم به آغوش اسلام باز گرديد و در سايه لطف و رحمت خداوند بزرگ زندگى كنيد، كه سعادت دنيا و آخرت در آن است

و گناه و نافرمانى حق تعالى ضررش به خود انسان بر مى گردد. بر همين اساس خداوند سبحان مى فرمايد: «... يا ايّها الناس انّما بغيكم على انفسكم ...» اى مردم ، طغيان و سر پيچى از دستورات الهى ، ضررش به شما بر مى گردد.(١١٠)

فساد و سقوط اجتماع

از دير باز فساد، عامل تباهى اجتماعات بشرى بوده است بطورى كه مى توان اين تجربه را بعنوان يكى از قوانين حاكم بر ملّتها بحساب آورد كه تاريخ موارد آنرا بطور مكرر ثبت كرده است

امّتهاى گذشته ، مسلمان و حتى جوامع غير اسلامى هر يك زيانهاى ناشى از اين فرهنگ را متحمل گشته اند كه در اين نوشتار بذكر نمونه اى از هر يك بسنده مى كنيم

شكست مسلمانان و زوال اسلام در اندلس

«اَندُلُس» كه امروز «اسپانيا» ناميده مى شود در سال ٧١١ ميلادى به تصرف مسلمانان در آمد با آن كه اروپا در حالت توحش و قرون وسطائى مى زيست ، مسلمانان اسپانيا را به اوج تمدن و دانش رساندند.

«دكتر گوستاولون» دانشمند معروف فرانسوى در اين باره مى نويسد: در زمان مسيحيان اسپانيا قبل از اعراب ، تمدن و آبادى جز همان مقدار كه وحشيان گوت داشتند در اين كشور بچشم نمى خورد، اعراب مقارن باپايان فتوحات خود در اين سرزمين دست به اصلاحات و عمران و آبادى زده و در زمانى كمتر از صد سال توانستند زمينهاى لم يزرع و موات را زير كشت و زرع در آورده و شهرهائى كه بصورت ويرانه در آمده بود از نو بسازند و بناهاى بسيار عالى و مهم در آنجا بنا كنند و از طرفى ارتباطات خارجى با كشورهاى ديگر برقرار سازند.

سپس دست به ترويج علوم و دانش زده بهمين منظور كتب يونانى و لاتينى را به زبان عرب ترجمه كردند، دانشگاههاى بزرگى تاءسيس نمودند كه يكى از همين دانشگاهها مدت زمانى مركز نشر علوم و معارف در تمام قاره اروپا شده بود...و در حقيقت «قرطبه» براى مدت سيصد سال مترقى ترين شهرهاى دنياى آنروز بوده است

مسلمانان حدود ٨٠٠ سال در اسپانيا قدرت را در دست داشتند و اسپانيا در اين مدت مهد علم و تمدن گرديده بود تا آنكه دشمنان با انتشار فساد و بى حجابى و رواج مشربات الكلى و بى بندوبارى و بالاخره در اثر اختلاف زمامداران حكومت مسلمانان ساقط گرديد.

بلكه طبق نوشته دكتر گوستاولوبون : بعد از سقوط حكومت مسلمين ، نخست مسلمانان را بزور وادار به قبول دين مسيح كردند، سپس محكمه هاى تفتيش عقائد، دستور سوزاندن اين تازه مسيحيان را داد.

به بهانه اينكه اينها واقعا به دين مسيح در نيامده اند و بقيه را وادار به مهاجرت كردند. در سال ١٦١٠ ميلادى دولت اسپانيا دستور داد تمام اعراب از اسپانيا بيرون روند و مهاجرت كنند اعراب كه با اين دستور ناچار بجلاى وطن گشتند در سر راه كه مى خواستند از اسپانيا هجرت كنند بيشترشان بدست مسيحيان كشته شدند آنگاه بنقل از «راهب بليدا» مى گويد: ٤/٣ اين مهاجران در اثناى مهاجرت كشته شدند.

و اضافه مى كند: و او (بليدا) همان كسى است كه كاروان يكصد و چهل هزار نفريشان را كشت اين مورخ معروف فرانسوى بنقل از «سديلو» مورخ معروف مى نويسد: از زمانى كه «فرديناند» اسپانيا را فتح كرد، تا آخرين مهاجرت اعراب سه ميليون نفر از نفوس اسپانيا كاسته شد.

مى بينيم چگونه يك ملت مسلمان بر اثر فساد؛ حكومت ، فرهنگ ، دين و حتى جان خود را از دست دادند.

آرى اينست نتيجه جوامعى كه از مسير فطرت منحرف گشته و در گرداب فساد غوطه ور شده اند. باشد كه كشورهاى اسلامى از آن درس عبرت بگيرند.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «لا يُلْدغ الْمُؤ مِن مِنْ جُحرٍ مَرَّتَين»

مؤ من هرگز از يك سوراخ دو بار گزيده نمى شود.(١١١)

گفته ها

براستى فساد بصورت كنونى جز بدبختى و نكبت چه چيزى را با خود بارمغان آورده است ؟

عمق فاجعه ناشى از فرهنگ بر هنگى آنقدر زياد است كه سران استكبار را هم بفرياد درآورده است «كندى» رئيس جمهور اسبق آمريكا مى گويد: از هر هفت جوانى كه به سر بازى اعزام مى شوند ٦ نفرشان نالايق و سست عنصر از آب در مى آيند و اين بدان سبب است كه افراط در شهوترانى استعدادهاى بدنى و روانى آنان را كاسته است

«خروشچف» رئيس اسبق «اتحاد جماهير شوروى» در اين باره مى گويد:

آينده شوروى در خطر است و جوانان هرگز آتيه اميد بخشى ندارند، زيرا بى بندوبار و اسير شهوات گشته اند.

«ويل دورانت» مورخ معروف مى گويد: ما ميراث اجتماعى خود را با اين فساد انبوه به هدر خواهيم داد.

جالب تر آنست كه بدانيم عوارض شوم فساد بجائى رسيده است كه حتى كندى در خواست كمك كرده و مى گويد: نسل جوان اروپائى و آمريكائى هوسبازند من براى نسل آينده آمريكا بيمناكم

از اين رو دانشمندان و روشنفكران و مصلحين اجتماع را دعوت مى كنيم كه در باره اين خطر بزرگ كه دنياى بشريت را تهديد مى كند فكرى كرده و راه علاجى پيدا نمايند.

آرى حجاب است كه با كنترل غريزه و نظم و قانون بخشيدن با رضاى آن جامعه را استوار ساخته ، و آنرا در مقابل عوامل سقوط بيمه خواهد كرد. باميد بيدارى جوامع اسلامى و بازگشت به فرهنگ ملى اسلامى خود.

عاقبت انديشى :

مردى با اصرار از پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله خواست تا به او پندى بياموزد؛ رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله تا سه بار به او فرمود: اگر بگويم بكار مى بندى ؟

هر سه بار جواب شنيد. بلى يا رسول اللّه

آنگاه پيامبر فرمود:

اِذ ا هَمَمْتَ بِأ مرٍ فَتَدَبَرَّ اِنْ يَكُ رُشْدا فَاَمْضِهْ وَ اِنْ غَيّا فَاَنْتَهِ عَنْه

هرگاه تصميم بكارى گرفتى در عاقبت آن كار بينديش اگر ديدى عاقبتش خوب است آن را دنبال كن و اگر عاقبتش تباهى است از آن صرف نظر كن

كاش بى حجابان عصر ما لحظه اى به نتايج كار خويش مى انديشيدند! و آينده فرزندان و جامعه خويش را با دست خود بخاطر تقليد از بيگانگان به آتش نمى كشيدند!!

«غم انگيزترين فاجعه معاصر آنست كه بعضى از زنان جوامع اسلامى به فطرت ، مذهب ، فرهنگ و تمدن ملّى خود، پشت پا زده و بجاى آنكه به عواقب شوم و خطرناك آن بينديشند. افتخار مى كنند كه به فرهنگ از ما بهتران !؟ نزديكتر شده و متمدّن و متجدّد! گشته اند.»

كاش حفظ شخصيت زن و استوارى جامعه خويش را بر خودنمائى و آرايشهاى مبتذل مقدّم مى نمودند.

كاش بجاى تقليد كوركورانه و غرق شدن در اين مرداب خطرناك با ديده اى باز به بررسى فوائد حجاب و عوارض فساد پرداخته و آنگاه راه خويش را انتخاب مى كردند.(١١٢)

حجاب پيام عاشورا

قيام خونين كربلاء كه ماهيّتش امر به معروف و نهى از هر منكر بود بنيان فساد را لرزاند. آرى سالار شهيدان براى حفظ ارزشهاى متعالى دين بپا خاست و به شهادت رسيد. ولى رسالت عاشورا همچنان در قافله اسيران كربلا پى گيرى شد، با قافله اسيران غم همراه مى شويم تا از لابلاى كلمات آن عزيزان پيام عاشورا را با گوش جان بشنويم

يزيد فاجعه كربلاء را با تبليغات فراوان پيروزى خواند و مردم را براى تماشاى پيروزيهايش دعوت كرد، اينك قافله اسراء نزديك شهر دمشق رسيده است ، ام كلثوم نزد شمر آمد و فرمود: ما را از راهى ببر كه تماشاچيانِ كمترى جمع شده اند و سرهاى مطهّر شهيدانمان را از بين محمل و كجاوه هاى ما جدا كن و آنها را در جلو قافله حركت بده تا توجّه مردم به ديدن آنها جلب گردد و صورت دختران پيامبر از نگاه نامحرمان محفوظ بماند.

ام كلثوم اينگونه مسؤ ليت خويش را ادا نمود ولى به اين در خواست توجهى نگرديد.

قافله اسيران به شهر شام داخل شد «سهل بن سعد ساعدى» مى گويد: ناگاه ديدم زنانى بر شتران بى روپوش سوارند نزديك شدم واز نخستين زن پرسيدم كيستى ؟!

گفت : سكينه دختر امام حسينعليه‌السلام هستم

گفتم : آيا حاجتى دارى تا برآرم كه من سهل بن سعد ساعدى هستم جّد ترا ديدم حديث او را شنيدم

گفت : اى سهل به حامل اين سر بگو كه آنرا پيشتر بَرد تا مردم مشغول نگريستن آن شوند و به حرم پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نگاه نكنند. سهل مى گويد: چهار صد دينار دادم تا سر را جلوتر بُردند.

قافله اسيران را نزد يزيد آوردند زينبعليها‌السلام لب به اعتراض گشوده فرمود: اى پسر آزاد شده !!آيا عدالت اينستكه زنان و كنيزانت را در پشت پرده و ما را در بين نامحرمان جا داده اى ؟ امّا سكينهعليها‌السلام اندوه جانكاهش را با گريه اظهار مى كند. وقتى يزيد از او پرسيد: چرا گريه مى كنى ؟ فرمود: چگونه گريه نكند كسى كه روپوشى ندارد تا با آن صورتش را از تو و نامحرمانى كه در مجلس تو حاضرند بپوشاند؟ آرى او مى گريد كه چرا روپوشى بر صورت ندارد. و بدينسان پيام مكتب عاشوراء نيز حفظ حجاب است(١١٣)

تاريخچه ، اهداف و شيوه برهنگى و بى حجابى دامى شيطانى است : در قرآن برهنگى و فساد را از دامهاى شيطان معرفى كرده است :

يابنى آدم لا يفتننكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنه ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوء تهما انه يراكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤ منون

اى فرزندان آدم مبادا شيطان شما را بفريبد، آنگونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند، لباسشان را از تنشان بيرون آورد تا عورتشان را به آنها بنماياند شيطان و وابستگان او از جائى شما را مى بينند كه شما آنها را نمى بينيد ما شياطين را اولياء دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند.

با توجه به آنكه لباس و حجاب وسيله اى است براى زينت ، عفاف ، و تقوى

كشف حجاب هم از دامهاى شيطان و اولياء اوست بهمين جهت قرآن ضمن تشريح دامهاى شيطان به مسلمانان اينگونه توصيه مى فرمايد:

يا ايها الذين آمنوا لا تتبعوا خطوات الشيطان و من يتبع خطوات الشيطان فانه ياءمر بالفحشاء و المنكر و لولا فضل الله عليكم و رحمته ما زكى منكم من اءحد اءبدا ولكن الله يزكى من يشاء و الله سميع عليم

اى كسانى كه ايمان آورده ايد از دامهاى شيطان پيروى نكنيد هركس از اين دامها پيروى كند شيطان او را به فحشاء و منكر دستور مى دهد و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نمى بود هرگز هيچيك از شما پاك نمى شد ولى خداوند هر كس را كه بخواهد تزكيه خواهد كرد و خدا شنونده و داناست(١١٤) (١١٥)