قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)0%

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

نویسنده: آيت الله شيخ محمد تقى تسترى
گروه:

مشاهدات: 43448
دانلود: 3326

توضیحات:

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 43448 / دانلود: 3326
اندازه اندازه اندازه
قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

فصل هشتم: قضايايی كه به صورت ظاهر داخل در موضوعی بوده و واقعا خارج بوده است

۱- پدر و مادر سياه و فرزند سفيد!

مردی همسرش را نزد عمر برده و گفت: خودم و اين زنم سياه هستيم و او پسری سفيد زاييده است.

عمر به مجلسيان گفت: نظر شما در اين قضيه چيست؟

گفتند: زن بايد سنگسار شود؛ زيرا او و شوهرش سياهند و فرزندشان سفيد. عمر دستور داد زن را سنگسار كنند، ماموران زن را به جهت سنگسار می بردند در بين راه اميرالمومنينعليه‌السلام به آنان برخورد نموده و به زن و شوهر فرمود: مطلب شما چيست؟ آنان قصه خود را بيان داشتند.

آن حضرتعليه‌السلام به مرد رو كرده و فرمود: آيا زنت را متهم می سازی؟

گفت: نه.

فرمود: آيا در حال قاعدگی با او همبستر شده ای؟

گفت: آری، يك شب ادعا می كرد كه قاعده است و من گمان می كردم به جهت سرما عذر می آورد پس با او همبستر شدم.

آن حضرتعليه‌السلام به زن رو كرده و فرمود: آيا شوهرت در آنحال با تو نزديكی كرده است؟ گفت: آری.

پس علیعليه‌السلام به آنان فرمود: برگرديد كه اين فرزند پسر شماست و علت سفيد شدنش اين است كه خون حيض بر نطفه غلبه كرده است و وقتی كه بزرگ شود سياه می گردد، و طبق فرموده آن حضرت پس از بزرگ شدن سياه گرديد(۴۵) .

۲- فرزند از توست

مردی نزد حضرت اميرعليه‌السلام آمده گفت: يا اميرالمومنين! من هميشه به هنگام آميزش با همسرم عزل می كرده ام و اكنون می بينم او آبستن شده است.

آن حضرتعليه‌السلام به وی فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آيا هيچ برايت اتفاق افتاده كه پس از آميزش اول بدون اين كه بول كنی مجددا با او آميزش نموده باشی؟

گفت: آری، چنين شده است.

امامعليه‌السلام به او فرمود: فرزند از خودت می باشد(۴۶)

۳- استدلال به قرآن

هنگامی كه هيثم از بعض غزوات به خانه خود بازگشت، پس از شش ماه تمام زنش فرزندی به دنيا آورد. هيثم فرزند را از خود ندانسته وی را نزد عمر برد و قصه را برايش بيان داشت. عمر دستور داد زن را سنگسار كنند. اتفاقا پيش از آن كه او را سنگسار كنند، اميرالمومنينعليه‌السلام او را ديد و از قضيه باخبر گرديد، پس به عمر فرمود: بايد بگويی زن راست می گويد؛ زيرا خداوند در قرآن می فرمايد: «و حمله و فصاله ثلاثون شهرا »؛(۴۷) مدت حمل و از شير گرفتن فرزند، سی ماه است

و در آيه ديگر می فرمايد: «والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين »؛(۴۹) مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير می دهند.

و وقتی كه بيست و چهار ماه دوران شير دادن از سی ماه كم شود شش ماه می ماند كه كمترين دوران حاملگی است.

عمر گفت: اگر علی نبود عمر به هلاكت می رسيد و زن را آزاد نمود(۴۹) .

۴- آبستنی دختر

در زمان خلافت عثمان پيرمردی دختری را به همسری گرفت پس از مدتی دختر آبستن گرديد، پيرمرد حمل را انكار می كرد، ماجرا را به نزد عثمان بردند ولی حكم مسأله بر عثمان مشتبه گرديد و از دختر پرسيد؛ آيا او هنوز دوشيزه است، دختر به اين مطلب اقرار نمود. عثمان دستور داد وی را حد زنند.

اميرالمومنينعليه‌السلام اين را شنيد، پس به عثمان فرمود: شايد موقعی كه پيرمرد آميزش نموده رحم زن نطفه را جذب كرده و آبستن شده است، بدون اينكه منجر به افتضاض شود مرد تصديق كرد و گفت: آری، من هميشه نطفه ام را در ابتدای رحم ريخته ام، بدون اينكه افتضاض حاصل شود.

اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: حمل از همين پيرمرد است و بايد در سزای انكاری كه كرده عقوبتی تاديبانه شود. و عثمان نيز طبق داوری آن حضرت حكم كرد(۵۰)

دختری را كه به زنا متهم بود نزد اميرالمومنينعليه‌السلام آوردند، آن حضرت به چند زن دستور داد دختر را معاينه كنند. آنان پس از رسيدگی گفتند: وی باكره است.

امامعليه‌السلام فرمود: من هرگز بر دختر باكره حد زنا جاری نمی كنم. و آن حضرت گواهی زنان را در مثل چنين مواردی كافی می دانست(۵۱) .

۵- اتهام به زنا

دختری را كه به زنا متهم بود نزد اميرالمومنينعليه‌السلام آوردند، آن حضرت به چند زن دستور داد دختر را معاينه كنند. آنان پس از رسيدگی گفتند: وی باكره است.

امامعليه‌السلام فرمود: من هرگز بر دختر باكره حد زنا جاری نمی كنم. و آن حضرت گواهی زنان را در مثل چنين مواردی كافی می دانست.

۶- اجبار به زنا

مرد و زنی را كه زنا كرده بودند نزد اميرالمومنينعليه‌السلام آوردند زن سوگند ياد می كرد كه مرد او را بر آن عمل مجبور ساخته است، آن حضرتعليه‌السلام ادعايش را پذيرفت و حد را از او برداشت.

امام باقرعليه‌السلام ناقل حديث می فرمايد: اگر از قضاوت اين زمان چنين قضيه ای را بپرسند می گويند: ادعای زن پذيرفته نيست.(۵۲)

۷- بر سه دسته تكليفی نيست

زن ديوانه آبستنی را كه زنا داده بود نزد عمر آوردند، عمر دستور داد او را سنگسار كنند، اميرالمومنينعليه‌السلام به عمر فرمود: آيا از رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشنيدی كه فرمود: بر سه دسته تكليفی نيست ۱- ديوانه تا عاقل شود...(۵۳) .

۸- معذوريت

چند نفر نزد عمر آمده گواهی دادند كه فلان زن با مردی اجنبی در بيابانی زنا كرده است، آن زن شوهر داشت. عمر دستور داد او را سنگسار كنند.

زن به درگاه خدا عرضه داشت: خدايا! تو می دانی كه من بی گناه هستم.

عمر از گفتارش خشمگين شده گفت: آيا شهود را تكذيب می كنی؟ اميرالمومنينعليه‌السلام كه ناظر قضيه بود فرمود: زن را برگردانيد شايد در ارتكاب اين عمل معذور بوده است. زن را برگرداندند و از حالش پرسش نمودند.

زن گفت: روزی من و مرد همسايه شتران خود را به چرا می برديم و چون شتران من شير نداشتند مقداری آب به همراه خود بردم، در بين راه آبم تمام شد و زياد تشنه بودم، از مرد همسايه آشاميدنی خواستم وی تقاضايم را نپذيرفت، مگر اين كه با او زنا كنم، من از اين كار ابا داشتم تا اين كه نزديك بود از تشنگی هلاك شوم، پس با كراهت به زنای او تسليم شدم.

اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: الله اكبر! «فمن اضطر غير باغ ولا عاد فلا اثم عليه »؛(۵۴) كسی كه مضطر شود اگر بدون نافرمانی و ستم مرتكب گردد گناهی بر او نيست.

عمر چون اين را شنيد زن را آزاد نمود(۵۵) .

۹- مفهوم سخن

مردی و زنی را نزد عمر آوردند، مرد به زن گفته بود: زناكار! زن نيز به او گفته بود تو از من زناكارتری. عمر دستور داد هر دو را تازيانه زنند. اتفاقا اميرالمومنينعليه‌السلام در آنجا حضور داشت فرمود: شتاب مكنيد، زن مستحق دو حد است و بر مرد حدی نيست، سزای زن دو حد است؛ زيرا اولا: به آن مرد تهمت زده و مستوجب حد افترا شده است. و ثانيا: به زنای خود اقرار كرده كه به مرد می گويد: تو از من زناكارتری؛ يعنی، من هم زناكارم ولی كمتر، و از اين جهت مستحق حد زنا هم گرديده است. و آنگاه فرمود: از ناحيه دوم حد كاملی به او زده نمی شود(۵۶) .

فصل نهم: قضايايی كه احكام متعدد داشته و كوته فكران بيش از يك حكم نفهميده اند

۱- كيفر لواط شده

مرد لواط شده ای را نزد عمر آوردند، عمر تصميم گرفت او را تازيانه زند و از گواهان پرسيد، آيا شما ديديد با او لواط شد؟ گفتند: آری. عمر در حكم آن درمانده گرديد، از اميرالمومنينعليه‌السلام پرسش نمود.

علیعليه‌السلام لواط كننده را خواست ولی او را نديد، آنگاه فرمود: بايد گردنش زده شود، گردنش را زدند.

عمر گفت: او را برداريد.

اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: يك عقوبت ديگر او مانده.

عمر گفت: آن چيست؟

امامعليه‌السلام فرمود: يك بسته هيزم بخواه و او را در وسط آن قرار ده به آتش بسوزان!

و در روايتی ديگر آن حضرتعليه‌السلام می فرمود: اگر مجرمی استحقاق دوبار سنگساری را داشت هر آينه لواط كار دوبار سنگسار می شد(۵۷) .

۲- كيفر ميگساری در ماه رمضان

نجاشی شاعر، در روز ماه رمضان شراب نوشيده او را نزد اميرالمومنينعليه‌السلام آوردند، آن حضرتعليه‌السلام هشتاد تازيانه به او زد، شب او را بازداشت نموده بامدادان نيز او را طلبيده بيست تازيانه ديگر زد.

نجاشی گفت: يا اميرالمومنين! آن هشتاد تازيانه كه به من زدی كيفر شراب نوشيدنم بود، ولی سبب اين بيست تازيانه دوم را نفهميدم؟!

حضرتعليه‌السلام فرمود: بخاطر بی حرمتی و بی اعتنايی تو بود نسبت به ماه رمضان(۵۹) .