فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)0%

فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) نویسنده:
محقق: حبیب چایچیان
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

نویسنده: علامه امينى (ره)
محقق: حبیب چایچیان
گروه:

مشاهدات: 11699
دانلود: 2941

توضیحات:

فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 47 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11699 / دانلود: 2941
اندازه اندازه اندازه
فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

موضوع پنجم

موضوع پنجم كه از موضوعهای ديگر مهمتر است، عبارت از اين است كه حضرت زهراء سلام الله عليها، در مقام ولايت شريك اميرالمؤ منينعليه‌السلام و حسنين است، و جنگ و يا صلح با فاطمهعليه‌السلام و دوستی يا دشمنی نسبت به او عينا همانند حرب و يا سلم با علی و حسنينعليه‌السلام ، و حب و با بغض نسبت به آنهاست.

«زيد بن ارقم» از رسول اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين روايت می كند:

«قال رسول الله لعلی و فاطمة والحسن والحسين: انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم »

«پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خطاب به علی، فاطمه، حسن و حسينعليهم‌السلام فرمود: من، با هر كسی كه با شما در جنگ باشد، در جنگم، و هر كسی كه با شما از در صلح و آشتی در آيد، من نيز با او در صلح و صفا خواهم بود»

اين روايت با عبارات مختلف نقل شده است گاه آن حضرت می فرمود:

«انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم » در موقع ديگر چنين فرمايد:

«انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم » و در جای ديگر می فرمايد:

«انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم » «زيد بن ارقم» در روايت ديگری می گويد:

«كنا معل رسول الله و هو فی الحجرة، يوحی اليه و نحن ننتظره حتی اشتد الحر فجاء علی بن ابيطالب، و معه فاطمة والحسن والحسين سلام الله عليهم، فقدوا فی ظل حائط ينتظرون رسول الله. فما خرج رسول الله، رآهم فاتاهم و وقفنا نحن مكاننا و هو يظلهم بثويه ممسكا بطرف الثوب و علی ممسك بطرفه الاخر، فقال رسول الله اللهم انی احبهم فاحبهم، اللهم انی سلم لمن سالمهم، و حرب لمن حاربهم، قال ذلك ثلاث مرات»

«روزی همراه پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوديم كه وحی نازل شد، و ما منتظر اتمام وحی بوديم تا آن حضرت از اتاق خارج شود، هوا بشدت گرم شده بود، در آن هنگام علی بن ابيطالبعليه‌السلام و همراه او فاطمه، حسن و حسين سلام الله عليهم از راه رسيدند و در سايه ديواری بحال انتظار نشستند، تا نزول وحی بپايان رسد و حضرت رسول از حجره بيرون آيد.

وقتی كه پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اطاق خارج گرديد، نظر مباركش بر علی و فاطمه و حسنين عيلهم السلام افتاد، حضرت به نزد آنان رفتند، و ما در حالی كه بجای خود ايستاده بوديم، ديديم كه حضرت رسولصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لباس (عبادی) خودش را بر بالای سر آنها سابيان كرد، با دست مباركش از يك طرف عبا گرفته بود، و طرف ديگرش در دست علی بود كه در زير عبا جای داشت. آنگاه پيامبر چنين فرمود:

خدايا، من اينان را دوست می دارم پس تو نيز دوستشان بدار، بارالها، با هر كس كه با اينان در صلح و صفا باشد، من در صلح و آشتی هستم و هر كس كه با اين چهار تن بجنگد من نيز با او در جنگ خواهم بود، و اين كلمات را سه بار تكرار نمود.

اين حديث شريف را «حاكم» در «مستدرك» - «بغوی» در «مصابيح» - «خطيب تبريزی» در «مصابيح» - «جساس» در «احكام آيات» - «ابن كثير» در «بدايه» و «نهايه» - «محب الدين طبری» در «ذخاير العقبی» - «ابن اثير» در «اسدالغابه»، «ترمذی» در «جامع صحيح» - «ابن عساكر» در «تاريخ شام» - «اين جامه» در «سنن» - «ابن صباغ» در «فصول» - «طبرانی» در «معجم»، و جمعی ديگر از علماء شيعه و سنی نقل كرده اند.

روايت ديگری به اين شرح از «ابوبكر» نقل شده است كه می گويد:

«رايت رسول الله خيم خيمة و هو متكی علی قوس عربيه و فی الخمية علی، و فاطمة و والحسن، والحسين، و قال: معشر المسلمسين، انا سلم لمن سالم اهل الخيمه، و حرب لمن حاربهم، ولی لمن والاهم، لا يحبهم الا سيعد الجد طيب المولد، ولا يبغضهم الا شقی الجد ردی الولادة»

«روزی پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در خيمه اش، در حالی كه بر يك كمان عربی تكيه كرده بود نشسته ديدم. در آن خيمه علیعليه‌السلام ، فاطمهعليه‌السلام ، حسنعليه‌السلام و حسينعليه‌السلام نيز حضور داشتند، آن حضرت روبه حاضرين فرمود و گفت: ای مسلمانان بدانيد، هر كسی كه با اينان در صلح و صفا باشد من نيز با او در سلم و آشتی هستم، و هر كس با اينان به جنگ خيزد، من هم با او در جنگ خواهم بود، من دوستدار كسی هستم كه اينان را دوست بدارد، دوست نمی داردشان مگر آن شخص بدبختی كه از دامانی پاكيزه بوجود آمده است و دشمن نمی داردشان مگر آن شخص بد بختی كه از آلوده دامنی زائيده شده باشد.

اين روايت را «حافظ طبری» نيز در «رياض النظره» ذكر كرده است.

«صبيح» می گويد:

كنت بباب النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فجاء علی و فاطمة والحسن والحسين فجاسوا ناحية، فخرج رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وسلم الينا فقال: انكم علی خير - و عليه كساء خيبری فجللهم به و قال: انا حرب لمن حاربكم، سلم لمن سالمكم.

«روزی در انتظار پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر در خانه آن حضرت بوديم كه علی، فاطمه، حسن و حسينعليهم‌السلام از راه رسيدند و در كناری نشستند، وفتی كه رسول خدا از خانه خارج گرديد خطاب به آنها فرمود: شما پيوسته در خير هستيد، و سپس غباری خيبری خودش را بر سر آنان سايبان كرد و فرمود:

من، با هر كسی با شما بجنگد، در جنگ هستم، و با هر كسی كه با شما در صلح و صفا باشد من نيز در سلم و آشتی می باشم»

اين روايت را «طبری» در «واسط حساس» و در «آيات الاحكام» - «هيثمی» در «مجمع» ابن اثيردر «اسدالغابه» - ابن حجر در «اصابه» - و عده ای ديگر از دانشمندان نقل كرده اند. «ابوهريره» می گويد:

«نظر النبی الی علی، فاطمه، والحسن، والحسين فقال: انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم»

«پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نظر به سوی علی، فاطمه، حسن، و حسينعليهم‌السلام افكند و سپس فرمود:

من با هر كسی به شما بجنگد در ستيزم، و با هر كسی كه با شما در سلم و آشتی باشد، من نی در صلح و صفا هستم.»

اين حديث شريف را: «حاكم در مستدرك» - خطيب بغدادی در «تاريخ بغداد» - امام حنابله در «مسند احمد» - هيثمی در «مجمع» - ابن عساكر در «تاريخ» - طبرانی در «مجمع» آورده اند. همچنين عده ای از دانشمندان شيعه آن را روايت نموده اند.

رواياتی كه تحت عنوان موضوع پنجم ذكر شد بسيار جای تامل، دقت و بررسی است و بايد توجه داست: بشری كه در حال غضبش، در هنگام انبساط و فرحش، در موقع رنج و گرفتاريش، در زمان سرور و نشاطش و خلاصه در جميع اطوار و حالش صاحب اختيار، مطاع و مقتدای همه مردم باشد، و تمام افراد بشر موظف به خضوع تسليم و اطاعت در برابر او باشند، و محبت به او دوستی با پيامبر، و دشمنی با او خصومت با رسول خدا، و اطاعت از او طاعت از پيامبر، و صلح با او، سلم و آشتی با رسول خدا باشد، تحقيقا اگر در صفات همرديف پيامبر نباشد، هرگز اين احكام درباره او جاری نمی شود، و به عبارت ديگر فردی كه در ملكات انسانی، در فضائل و مكارم الاخلاقی، در صفات نفسانی، و خلاصه در جميع حالات و شئون بشری طوری باشد كه هرگز كوچكوترين خلافی از او سر نزند، و همه مردم (به فرمان خدا و رسولش) مأمور به اطاعت و خضوع و تسليم در برابر او باشند، معقول نيست كه در صفات همرديف و همتای پيغمبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نباشد.

بلی، آن انسانی كه هرگز كلمه ای، حرفی، حركتی، سكونی، در هيچ مورد، جز به فرمان و اجازه خدا از او صادر نشود، و جز در راه محبت و رضای پروردگار قدمی بر ندارد، و پيوسته در گفتار و كردار و در تمام حالاتش، محدود و متعهد و مقيد به امر خدا باشد تنها او شايسته است كه پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صلح با او را، سلم و آشتی با خودش بداند و جنگ با او را ستيز با خودش به حساب آورد، و كاملا روشن است كه فاطمه زهراء سلام الله عليها، صاحب آن نفس پاك انسانی، و آنهمه صفات ربانی، يقينا بايد در شئون ولايت، همرديف و همدرجه و يكسان با پيامبر اكرم، علی و حسنين باشد.

موضوع ششم

موضوع ششم از مناقب مشترك حضرت زهراعليه‌السلام با پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اميرالمونين و حسنينعليهم‌السلام ، تقريبا نظير آن فضائلی ست كه در موضوع پنجم بيان شد.

«ابن عباس» روايت می كند:

«ان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كان جالسا ذات يوم، و عنده علی، و فاطمة، والحسن، والحسين. فقال: اللهم انك تعلم ان هولاء اهل بيتی، و اكرم الناس علی، فاحبب من احبهم، و ابغض من ابغضهم، و وال من والاهم، و عاد من عاداهم و اعن من اعانهم و اجعلهم مطهرين م كل دنش، معصومين من كل ذنب، و ايدهم بروح القدس منك»

«روزی پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته بودند و علی، فاطمه، حسن و حسينعليهم‌السلام نيز حضور داشتند دعای آن حضرت در ميان آن جمع چنين بود: بارلاها، تو خوب می دانی كه اينان خاندان من، و عزيزترين مردم نزد منند، پس محبان و دوستانشان را دوست بدار، با دشمنانشان دشمنی فرما، و يارانشان را اهانت بنما، اينان را از جميع ناپاكيها پاك و مبرا بدار، از جميع گناهان بر كنار و مصون و محفوظ نگاهدار، و از جانب خود باروح القدس تأييدشان فرما»

روايات بسيار از ائمه اطهار سلام الله عليهم در موارد مختلف نقل شده است كه می فرمايد: معصومينعليه‌السلام روحی دراند غير از روح عموم بشر، كه هيچ انسانی در داشتن اين روح (كه در جميع اخبار آن را روح القدس) می نامند، همرديف نيست.

روح القدس، همان روحی است كه در سايه آن، پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صاحب ولايت است. اين همان روح قدسی است كه با داشتن آن علی سلام الله عليه، حسنين، و امامان ديگر از اولاد حسينعليهم‌السلام بر همه مردم ولايت دارند، اين همان روح است كه به تاءييد پيامبر اكرم حضرت صديقه سلام الله عليها نيز دارنده آن است، و با داشتن اين روح، آن حضرت هم «ولية الله» می باشد.

«ابن عباس» روايت را از قول پيغمبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين ادامه می دهد:

«يا علی انت امام امتی و خليفتی عليها بعدی، وانت قاتد المومنين الی الجنة، و كانی انظر الی ابنتی فاطمة، قد اقبلت يوم القيامة علی نجيب من نور، عن يمينها سبعون الف ملك، و عن يسارها سبعون الف ملك، و بين يديها سبعون الف ملك، و عن خلفها سبعون الف ملك، تقود مومنات امتی الی الجنة، انت قائد المومنين الی الجنة و فاطمة نسقود مومنات امتی الی الجنة، وانها السيدة نساء العالمين فقيل يا رسول الله،اهی سيدة نساء عالمها؟

فقال: ذلك مريم بنت عمران فاما ابنتی فاطمة، فهی سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين، و انها لتقوم فی محرابها فيسلم عليها سبعون الف ملك من - الملائكة المقربين، و ينادونها بما نادت به الملائكة مريم فيقولون:

يا فاطمة: «ان اله اصطفاك و طهرك و اصطفاك علی نساء العالمين» ثم التفت الی علی فقال: يا علی ان فاطمة بضعة منی. وهی نور عينی، و ثمرة فوادی، يسوونی ما اساءها و يسرنی ما سرها، و انها اول من يلحقنی من اهل بيتی، فاحسن اليها بعدی... فقال: اللهم انی اشهدك انی محب لمن احبهم، و مبغض لمن الغضهم، وسلم لمن سالمهم، و حرب لمن حاربهم و عدولمن عاداهم، و ولی لمن والاهم»

«يا علی، بعد از من، جانشين من، و امام و رهبر امت منی، تو پيشقدم و پيشرو اهل ايمان به سوی بهشتی، و گوئی اكنون در نظرم مجسم است و می بينم كه دخترم فاطمه در روز قيامت سوار بر شتری از نور است، در حالی كه هفتاد هزار ملك از جانب راست، هفتاد هزار از طرف چپ او، هفتاد هزار از پيش روی و هفتاد هزار از پشت سر او همراهيش می كنند.

او پيشگام زنهای مؤ من است كه همراهش به سوی بهشت می روند، ياعلی، تو پيشوای مردان مؤ من امتی منی، و دخترم فاطمه سالار زنان با ايمان امت من و رهبر آنان به سوی بهشت است، بدرستيكه او بانوی بانوان جهان است.

عرض شد يا رسول الله، آيا بانوی بانوان در زمان خودش؟

پيامبر فرمود: سيده زنان در زمان خودش مريم بنت عرمان بود، ولی دخترم فاطمه بانوی بانوان جهان و سرور زنهای عالم از اولين و آخرين است.

اين فاطمه است كه آنگاه كه در محراب عبادت می ايستد، هفتاد هزار فرشته مقرب بر او سلام و درود می فرستند، و ندا می كنند يا فاطمه، خدای تعالی تو را از ميان جميع زنهای عالم انتخاب كرد، و ترا از همه آلودگيها پاك و منزه گردانيد. آنگاه رسول اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رو به سوی علیعليه‌السلام كرد و فرمود:

يا علیعليه‌السلام ، بدرستيكه فاطمهعليه‌السلام ، پاره ای از تن و جان من است، اوست نور چشم من، و ميوه قلب من، آنچه زهراءعليه‌السلام را ناپسند آيد، مرا نيز ناپسند است، و آنچه او را مسرور كند، مرا هم شاد و خرسند می نمايد، او نخستين كسی است كه از خاندان من كه به من خواهد پيوست، يا علیعليه‌السلام ، بعد از من، تا توانی به او نيكی كن، سپس پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين چنين دعا نمودند: بارلاها، من تو را گواه می گيرم، كه دوست می دارم آن كسی را كه اينان را دوست بدارد و دشمن می دارم شخصی را كه با اينان دشمنی كند، با هر كسی كه با اين چهر تن در جنگ باشد من نيز با او در ستيزم، و هر فردی با اينان از در صلح و آشتی در آيد، من هم با او در سلم و صفا خواهم بود.»

بار ديگر تكرار می كنيم، با در نظر گرفتن روايت شريفه مذكور، حضرت صديقه سلام الله عليها به طور يقين صاحب ولايت كبری است زيرا هرگز معقول نيست، كه دشمنی و يا دوستی با او همانند عدوات و يا محبت نسبت به پيامبر باشد و آنچه فاطمهعليه‌السلام را غمگين و يا مسرور می گرداند، حضرت رسولصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نيز محزون و يا شد نمايد، ولی او صاحب مقام ولايت نباشد.

و اگر حضرت صديقه سلام الله عليها در ولايت، در عصمت، و در جميع حالاتش رديف پدر و همسر و دو فرزندش حسنين نمی بود، هرگز پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مطالب مذكور را بيان نمی كرد. رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه سخن بی حساب و گزاف و بيهوده نمی گويد، تمام گفتارش «ما ينطق عن الهوی، ان هوالاوحی يوحی» است، آنچه می گويد وحی الهی است، آنهم در مقامی كه خدا را شاهد سخنان خود قرار می دهد.

گوئی پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از جانب خدا ماءمور به ابلاغ اين مراتب و فضائل است، كه خدا را گفتار خويش گواه می گيرد، چنان كه در انجام نبوت و ابلاغ رسالتش، در مواقف متعدد شاهد قرار داده است، و از مردم نيز اقرار و اعتراف می خواهد، و می پرسد و خواستار جواب صريح آنان می باشد: «هل بلغت؟، بلی بلغت» سؤال می فرمايد آيا رسالت خودم را انجام دادم؟

و سپس جواب می شنود: بلی ابلاغ كردی. همان گونه كه در غديرخم هنگام ابلاغ ولايت اميرالمؤ منين علی سلام الله عليه، خدا را شاهد می گيرد و از مردم، اعتراف و اقرار می خواهد... اللهم اشهد... بارالها شاهد باش... چنين به نظر می رسد كه وجود مقدس پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيوسته خود را مسئول و مأمور ابلاغ ولايت فاطمهعليها‌السلام نيز می داند، و گوئی احساس می كند كه همواره مورد سؤال و بازخواست حضرت حق تبارك تعالی است كه آيا ولايت زهراعليه‌السلام را ابلاغ كردی يا نه، لذا آن حضرت به طور مكرر، در گفتار خويش ضمن برشمردن فضائل فاطمه سلام الله عليها و تشريح شئون ولايتی او، بارها خدا را گواه می گيرد كه بارلاها، شاهد باش آيا ولايت زهراعليه‌السلام را ابلاغ كردم؟ آيا پيغام را رساندم؟ حق مطلب را بخوبی ادا كردم؟

نتيجه ديگری كه می توان از روايت مذكور گرفت اين است كه حضرت رسولصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در قسمتی از سخنانش خطاب به علیعليه‌السلام چنين می فرمايد:

آنها اول من يلحفی من اهل بيتی... فاحسن اليها

يعنی يا علی اول كسی كه از خاندان من به من ملحق خواهد شد.

دختر فاطمهعليه‌السلام است، پس تا توانی به او نيكی بنما.... و اين وديعه رسالت را نگهداری كن... لذا می بينيم قصد اميرالمؤ منين سلام الله عليها هميشه و در تمام حالاتش برآوردن خواهش پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و در نتيجه تحصيل رضايت و آسايش خاطر زهرای اطهر است، البته نه تنها از اين جهت كه همسر والامقام او دختر گرامی رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، بلكه بيشتر از اين نظر كه فاطمه سلام الله عليها «ولية الله» است و علیعليه‌السلام خود را نسبتت به او موظف و مسئول و متعهد می داند، و متقابلا حضرت زهراعليه‌السلام نيز نسبت به اميرالمؤ منين كه «ولی الله» است، عينا همين احساس وظيفه و مسئوليت را به حد اعتلی دارا می باشد و اين دو وجود مقدس، هر يك در حفظ و نگهداری و مراعات شخصيت آن ديگر كمال سعی و كوشش را به كار برده اند.

ليكن اگر اين مطلب به دقت مورد بررسی و مطالعه قرار گيرد، روشن می شود كه حالات دفاع و مجاهدت زهرا سلام الله عليها در حفظ و صيانت اميرالمؤ منين سلام الله عليه بی نظير و بسيار فوق العاده است، و تحقيقا اگر پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نگاهداری و دفاع از حريم ولايت اميرالمؤمنينعليه‌السلام را مؤ كدا به زهرا عليها سلام سفارش می كرد (كه سفارش فرموده است)، هرگز رفتاری بهتر و برتر از روش فاطمهعليها‌السلام امكان پذير نبود.

از خود گذشتگی، و فداكاری و ايثار او در مراقبت و نگهداری شئون ولی الله الاعظم اميرالمؤ منينعليه‌السلام بی نظير بود، زهرا سلام الله عليها در اين راه وجود خود را كاملا فراموش كرده بود و همواره همت والای او مصروف حفظ حرمت علیعليه‌السلام و پيوسته در فكر كمال مراقبت و حسن انجام تعهد اسلامی خود در برابر مقام منيع ولايت بود و همين توجه بی نظير و بصيرت و معرفت كامل فاطمهعليه‌السلام نسبت به شئون ولايت همسر عالی مقامش نشانگر مرتبه عالی «ولية الهی» خود آن حضرت می باشد.

موضوع هفتم

موضوع هفتم مشترك بودن فاطمه سلام الله عليهاست با رسول اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مقام ركن بودن نسبت به علی بن ابی طالب سلام الله عليه.

جابربن عبدالله چنين روايت می كند، پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام فرمود:

«سلام عليك ابا الريحانتين، اوصيك بريحانتی من الدنيا من قبل ان ينهد ركناك، و الله خليفتی عليك، فلما مات النبیصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قال علی هذا احد الركنين الذين قال رسول الله. فلما ماتت فاطمة قال هذا الركن الثانی الذی قال رسول الله»

«سلام بر تو، ای پدر دو ريحانه من، يا علی محافظت آن دو را به تو سفارش می كنم، قبل از آن كه هر دو ركن تو از بين برود، را بخدا می سپارم كه او نگهدارنده توست.»

«جابربن عبدالله» روايت را چنين ادامه می دهد:

«پس از رحلت پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اميرالمؤ منين فرمود: اين بود يكی از آن دو ركن من، كه رسول خدا می فرمود: و اينك منهدم گرديد، و هنگامی كه فاطمه سلام الله عليها چشم از جهان فروبست، علیعليه‌السلام فرمود:

«اين بود همان ركن دومی كه بقول پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، امروز از دست دادم» اين حديث را عده ای از علماء به اين شرح نقل كرده اند:

حافظ ابونعيم در «حلية الاولياء» - حافظ، ابن عسا كرد در «تاريخ شام» - حافظ محب الدين طبری در «رياض» و «ذخاير» - امام احمد بن حنبل، امام حنابله - حافظ گنجی شافعیدر «كفايه» - ابوالمظفر سبط ابن الجوزی در «تذكره» - حافظ سيوطیدر «جامع كبير» و جمعی ديگر از دانشمندان و محققين.

در اينجا لازم است، موضوع ركن بودن به علیعليه‌السلام را دقيقا بررسی كنيم كه آيا مراد از اين «ركنيت» چيست؟ و حقيقت اين رتبه معنوی كه مقام بسيار والا و بزرگی است چگونه می باشد.

آنچه مسلم است اين است كه در اين مقام، هر معنائی كه درشان پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تصور شود عينا به همان گونه و به همان ترتيب درشان حضرت صديقه سلام الله عليها وارد است، و به عبارت ديگر، حضرت زهرا عليها سلام در مقام «ركنيت» مثل و همانند پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، و در اين منقبت همتا و شريك و برابر با رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد.

يقينا مقصد از ركن علی بودن، اين نيست كه فاطمه عليها سلام، اداره كننده امور خانواده و كدبانوی خانه و كاشانه علیعليه‌السلام ، و گرداننده چرخ زندگانی و آسايش بخش او و خاندان اوست، زيرا كه اينها از وظايف حتمی هر زن مسلمان است. مهم اين است و رمز عظمت زهرای اطهرعليه‌السلام اينجاست كه با وجود آيه.

«الرجال قوامون علی النساء» كه موضع كلی مردان و زنان را نسبت به يكديگر معين می نمايد، پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در يك مورد استثنائی، حضرت صديقهعليه‌السلام را ركن علیعليه‌السلام می خواند، به همانگونه كه خودش را...

رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به هر معنی و مفاد، و به هر نحو و كيفيتی كه ركن علیعليه‌السلام محسوب می شود، فاطمه سلام الله عليها نيز به همان ترتيب، به همان نسق، و به همان وضع، ركن مساوی و همتای ديگر، در اين منقبت است.

در اينجا می توان گفت كه اين (ركن بودن به علیعليه‌السلام ) از مقام شامخ ولايت سرچشمه می گيرد، و از شئون ولايت است كه هريك از آن سه وجود مقدس، ركن دو نفر ديگر می باشد، و اين موضوع امكان پذير نيست، مگر اينكه فاطمه سلام الله عليها نيز در مقام ولايت همتا و همانند و برابر با پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علیعليه‌السلام بوده باشد، يعنی چنان كه رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ركن ولايت، اساس اسلام، و اصل مودتی است كه خدا آنرا اجر نبوت قرار داده است، حضرت زهراعليها‌السلام نيز در اين شئون شريك، برابر، و همتای او است و به همين مناسبت پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمايد:

«لولم يخلق الله علی بن ابی طالب، ما كان لفاطمة كفو »

«اگر خدا علی ابن ابيطالبعليه‌السلام را نمی آفريد، فاطمهعليه‌السلام شبيه و نظيری در عالم نداشت» در روايت ديگری آن حضرت خطاب به علیعليه‌السلام می فرمايد:

«لولاك يا علی لما كان لفاطمه كفو علی وجه الارض »

«يا علیعليه‌السلام اگر تو نبودی، فاطمه را بر روی زمين همانند و نظيری نبود» مقصود پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از «كفو» كه در اين روايات و احاديث ديگر، درشان حضرت زهراعليه‌السلام بكار برده است، چيست؟

آيا منظور آن حضرت، كفو در مال، همانند در فقر و غنی، يا همتا در خلقت ظاهری است؟ بطور يقين نه، بلكه مقصود، كفو و همانند در مقام ولايت، و صفات و فضائل است.

بلی، فاطمهعليها‌السلام در شئون ولايت همتای علیعليه‌السلام است، همانگونه كه خود پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين است.

چنان كه رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، ركن ايمان، ركن اسلام، ركن توحيد، ركن منطق و بيان، و ركن حقيقت و شرف انسان است، و به همان معنی و مفهوم، حضرت زهراعليه‌السلام و ائمه اطهار نيز ركن و اساس و اصل و پايه و بنيادند.

در زيارت مبعث، علیعليه‌السلام را به عنوان (ركن بودن) چنين خطاب می كنيم:

«وصل علی عبدك و امينك الاوفی و ركن الاولياء و عماد الاصفياء»

«علیعليه‌السلام كه ركن و پايه ستون و تكيه گاه جميع اولياء و اصفياء می باشد، ركن و تكيه گاهش بفرمايش پيغمبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت صديقه سلام الله عليهاست.

در زيارت ششم، حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام سيد الاوصياء و ركن الاصفيا ناميده شده است و در زيارت وارث حضرت اباعبدالله الحسينعليه‌السلام چنين عرضه می داريم:

«اشهد انك من دعائم الدين و اركان المومنين » و در زيارت عيد فطر و قربان:

«اشهد انك من دعائم الدين و اركان المسلمين و معقل المؤمنين » و در زيارت اربعين حسينعليه‌السلام :

«اشهد انك من دعائم الدين و اركان المسلمين، و معقل المؤمنين » و در زيارت جامعه كبيره:

«رساسة العباد، و اركان البلاد، و ابواب الايمان » آری، چهارده معصومعليهم‌السلام همگی اركان توحيد و ايمان و اسلامند، و هر يك از آنان ركن است برای ساير معصومينعليه‌السلام ، و حضرت صديقه سلام الله عليها در اين مقام، نظير و همانند و همتای رسول اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، ركن است برای اميرالمؤ منين سلام الله عليه حضرت صادقعليه‌السلام در اين زمينه بيان روشن و واضحی فرموده اند:

«لولا ان الله عزوجل خلق اميرالمؤ منين، لم يكن لفاطمة كفو علی وجه الارض، آدم فمن دونه »

«اگر خدای عزوجل اميرالمؤ منينعليه‌السلام را نمی آفريد، از اولين و آخرين فاطمهعليه‌السلام را بر روی زمين نظير و همتائی وجود نداشت»

علیعليه‌السلام و فاطمهعليه‌السلام ، هر دو صاحب ولايت، هر دو دارای مقام عصمت و طهارت و هر دو از اركان توحيد و ايمانند.

امام ششم به عبارت ديگری می فرمايد:

«لولا ان اميرالمؤ منين تزوجها لما كان لها كفو الی يوم القيامه علی وجه الارض، ادم فمن دونه » تشخيص «ركن بودن» و يا «كفو وهمتا بودن» بشری با بشر ديگر، مطلبی است كه فهم انسان از درك آن عاجز و ناتوان است و تنها خدای تعالی (والله يعلم ما خلق) كه از ضمائر مخلوقات خويش آگاه است، می داند و می تواند معين كند چه كسی كفو و نظير و همانند كيست، و همتای هر موجودی در عالم كدام است.

لذا، اختيار فاطمهعليها‌السلام برای همسری علیعليه‌السلام ، يك انتخاب الهی است، خدای تعالی خود برای زهراعليها سلام زوجی را كه كفو و همتای اوست بر می گزيند و در اين عقد آسمانی، خود خطبه می خواند، و شهود اين ازدواج مقدس، پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جبرئيل و فرشتگان هستند، و بايد اين چنين باشد، زيرا جز خدای خالق يكتا چه كسی می داند كفو و همانند زهراعليه‌السلام كيست، زهرائی كه همتا ندارد و هيچ بشری (جز علیعليه‌السلام ) شبيه و نظير او نيست، و در نتيجه همين جهل و نادانی و ناتوانی بشر در شناخت مقام شامخ زهراعليها‌السلام است كه می بينيم ابوبكر و عمر نيز خواستار ازدواج با فاطمهعليها‌السلام می شوند، و پيامبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جواب آنان چنين می فرمايد:

فاطمهعليه‌السلام از آن خداست، و من در اين مورد هيچگونه اختياری ندارم (الله يعلم ما - خلق)، و تنها خدا كه خالق زهراست می داند كفو و همسر و زوج شايسته او كيست، و من و دخترم اگر چه صاحب مقام ولايتيم، ولی خدا تعالی بر من و او ولايت دارد و انتخاب و تعيين همسر فاطمهعليه‌السلام امری است خدائی.